باید بدونیم و اگاه باشیم که تمام خواسته و اهداف ما تنها به این خاطر هستن که ما بتونیم لذت بیشتری در زندگی تجربه کنیم و لذت هم زیر مجموعه ای از حس و حال خوب هست پس همه چی در جهان در واقع همان حس و حال خوبه ،خب چرا کار رو برای خودمون سخت میکنیم ؟مگه الان نمیشه شاد بود ؟مگه برای شاد بودن چه چیزی نیاز داریم که الان در ما وجود ندارد؟چرا همیشه فکر میکنیم برای حال خوب نیاز به عامل بیرونی هست ،ما میتونیم به جای نیاز بیش از حد به خواسته و لذت نبردن از زندگی به خاطر نداشتن آن نعمت ،دیدگاه و نگرش خودمون رو تغییر بدیم و با این کار اهداف برای ما معنای جدیدی پیدا میکنند ،یعنی ما حالمون عالیه و خواسته فقط سبب میشه عالی تر باشیم ،یعنی ما رضایت کامل داریم ولی بیشتر هم میخوایم چون هدفمون از زندگی هر لحظه بهتر شدنه اما این به معنا نیست که ما الان بد هستیم، ما عالی هستیم و قرار هست عالی تر باشیم ،اشتباه نکنیم هدف اصلی زندگی کردنه و عوامل بیرونی فقط شدت میدهند ، آن ها اصل نیستند ،یاد بگیریم حس و حالمون رو خوب نگه داریم تا خودمون رو لایق و شایسته نعمت های بیشتر قرار دهیم ،برای دریافت نعمت های خداوند باید سطح و جایگاه مون در جهان هستی بالا بره و هیچ راهی برای بالا رفتن نیست مگر حال خوب :)هوشیار بودن در زندگی یک عامل مهم برای حال خوب هست ..عادی شدن نعمت های خداوند و قدر دان نبودن برای آن ها یک مانع بزرگ برای نرسیدن به اهدافمون هست ،خیلی چیز ها داریم که متاسفانه به آن ها توجهی نداریم ،من چند روزی هست تصمیم گرفتم زمانی رو در نظر بگیرم و به چیز هایی که خیلی عادی در زندگی به نظر میرسن و البته نبودشان به شدت ناراحت کننده خواهد بود فکر کنم ،این عمل باعث میشه از وجود آن ها خوشحال و راضی باشم .من به این نتیجه رسیدم خواسته ها در زندگی با تضاد به وجود میان وقتی کمبودی حس میکنیم یا چیزی مارو اذیت میکنه که دوست نداریم اینگونه باشه به صورت ناخودآگاه چه به زبان بیاریم چه نیاریم به صورت درخواست به خداوند ارسال میشه و همان لحظه توسط خداوند اجابت میشه ،اما ما به خاطر مقاومت و نداشتن حس خوب نسبت به آن خواسته ،خودمون رو از دریافت آن دریغ میکنیم ،درواقع این خودمون هستیم که ما با افکار و سپس رفتارمون خودمون رو لایق و شایسته دریافت قرار نمیدهیم ،ما تعیین میکنیم خداوند چه چیزهایی رو به ما بده ،در این جهان تا دلمون بخواد نعمت هست و نعمت ها به اندازه دید و باور و انتظار ما برای ما کوچک میشوند ،تنها تفاوت بین انسان ها افکار آن هاست ،هیچ انسانی برتر نیست مگر با فکر برتر ،نگذاریم افکار محدود کننده به سراغ ما بیایند ،راه را برای آن ها باز نکنیم ،با فکر های مثبت جایی برای آن ها نگذاریم.با توجه کردن به نعمت ها تز زندگی لذت ببریم و هر لحظه خوشحال باشیم که خداوند شرنوشت مارا در اختیار خودمون قرار داده است و ما قدرت اختیار و آزادی داریم ،ممنون از استاد عزیز به خاطر تمام زحمت هایتان
باید بدونیم و اگاه باشیم که تمام خواسته و اهداف ما تنها به این خاطر هستن که ما بتونیم لذت بیشتری در زندگی تجربه کنیم و لذت هم زیر مجموعه ای از حس و حال خوب هست پس همه چی در جهان در واقع همان حس و حال خوبه ،خب چرا کار رو برای خودمون سخت میکنیم ؟مگه الان نمیشه شاد بود ؟مگه برای شاد بودن چه چیزی نیاز داریم که الان در ما وجود ندارد؟چرا همیشه فکر میکنیم برای حال خوب نیاز به عامل بیرونی هست ،ما میتونیم به جای نیاز بیش از حد به خواسته و لذت نبردن از زندگی به خاطر نداشتن آن نعمت ،دیدگاه و نگرش خودمون رو تغییر بدیم و با این کار اهداف برای ما معنای جدیدی پیدا میکنند ،یعنی ما حالمون عالیه و خواسته فقط سبب میشه عالی تر باشیم ،یعنی ما رضایت کامل داریم ولی بیشتر هم میخوایم چون هدفمون از زندگی هر لحظه بهتر شدنه اما این به معنا نیست که ما الان بد هستیم، ما عالی هستیم و قرار هست عالی تر باشیم ،اشتباه نکنیم هدف اصلی زندگی کردنه و عوامل بیرونی فقط شدت میدهند ، آن ها اصل نیستند ،یاد بگیریم حس و حالمون رو خوب نگه داریم تا خودمون رو لایق و شایسته نعمت های بیشتر قرار دهیم ،برای دریافت نعمت های خداوند باید سطح و جایگاه مون در جهان هستی بالا بره و هیچ راهی برای بالا رفتن نیست مگر حال خوب :)هوشیار بودن در زندگی یک عامل مهم برای حال خوب هست ..عادی شدن نعمت های خداوند و قدر دان نبودن برای آن ها یک مانع بزرگ برای نرسیدن به اهدافمون هست ،خیلی چیز ها داریم که متاسفانه به آن ها توجهی نداریم ،من چند روزی هست تصمیم گرفتم زمانی رو در نظر بگیرم و به چیز هایی که خیلی عادی در زندگی به نظر میرسن و البته نبودشان به شدت ناراحت کننده خواهد بود فکر کنم ،این عمل باعث میشه از وجود آن ها خوشحال و راضی باشم .من به این نتیجه رسیدم خواسته ها در زندگی با تضاد به وجود میان وقتی کمبودی حس میکنیم یا چیزی مارو اذیت میکنه که دوست نداریم اینگونه باشه به صورت ناخودآگاه چه به زبان بیاریم چه نیاریم به صورت درخواست به خداوند ارسال میشه و همان لحظه توسط خداوند اجابت میشه ،اما ما به خاطر مقاومت و نداشتن حس خوب نسبت به آن خواسته ،خودمون رو از دریافت آن دریغ میکنیم ،درواقع این خودمون هستیم که ما با افکار و سپس رفتارمون خودمون رو لایق و شایسته دریافت قرار نمیدهیم ،ما تعیین میکنیم خداوند چه چیزهایی رو به ما بده ،در این جهان تا دلمون بخواد نعمت هست و نعمت ها به اندازه دید و باور و انتظار ما برای ما کوچک میشوند ،تنها تفاوت بین انسان ها افکار آن هاست ،هیچ انسانی برتر نیست مگر با فکر برتر ،نگذاریم افکار محدود کننده به سراغ ما بیایند ،راه را برای آن ها باز نکنیم ،با فکر های مثبت جایی برای آن ها نگذاریم.با توجه کردن به نعمت ها تز زندگی لذت ببریم و هر لحظه خوشحال باشیم که خداوند شرنوشت مارا در اختیار خودمون قرار داده است و ما قدرت اختیار و آزادی داریم ،ممنون از استاد عزیز به خاطر تمام زحمت هایتان