خوشحال و سرحال آماده هستم تا از امروز به نفع خودم استفاده کنم و از امروز برای لذت بردن و زندگی کردن زندگی کنم ( واقعا حال دلم خوبه و از این احوال برای همه ی عزیزان ارزومندم و من الان در حدی هستم که با کوچکترین چیز خوشحال میشم و همین طور از در و دیوار هم خوشحالی به سمت من میاد مثلا تولد دخترم دیشب بود و خیلی خوشحالی کردم و لذت بردم و همچنان هنوز در اون حس خوبم البته بدون این عوامل بیرونی هم من همیشه خوشحال هستم ولی این عوامل بیشترش میکنن و به خاطر همین بعد از تولد دیشب کلی از دوستاش و اقوام هنوز دارن سوپرایزش میکنن حتی در خونمنون اومدن تو این شرایط و براش هدیه و کادو آوردن و من از اینکه به یادم فرزندم هستن و هم اون رو و هم ما رو خشحال میکنن لدت میبرم و من واقعا خوشحالم که در این مدار و فرکانس هستم و لذت میبرم و لذتهای بیشتری رو جذب میکنم )
وقتی دارم لذت میبرم دارم از خدا تشکر میکنیم که زنده هستم با این همه نعمت که در اطراف من هست .
سپاسگزاری به کلام نیست به احساس ما هست
و اون بخش ناخوداگاه ما با کلام سر و کار نداره فقط با احساس ما سر و کار داره و کلام ما هیچ تاثیری در ناخود اگاه ما نداره و خیلیها هستن دارن دعا میخونن ولی نتیجه نگرفتن ولی خیلی جاها بوده از روی نیاز یه خواسته ای داشتیم و از ته دل کلی دعا کردیم و شده و خوشحال شدیم چون دعا با احساس تر کیب شده ( من قبلا فکر میکردم که اگر هر شب یا در مواقع خاص فلان دعا و زیارت و یا جز قران رو بخونم دیگه این بالاترین نوع سپاسگزاری و تشکر از خدا هست و خداوند من رو انسان بهتری و لایقتری میدونه و به من نعمتهای بیشتری میده ولی واقعا متوجه میشم هیچ ارتباطی نداشت و لی الان با این روش و با این اگاهی ها که دارم تا حدی که تونستم سپاسگزاری کنم در همون حد به من نعمت داده شده و همین توجه کردن به نعمتهایی که دارم و داشته هام حالم بهتر میشه و خدا هم زیادترشون میکنه و این چرخه همچنان میخوام ادامه داشته باشه )
و من از زنده بودنم و انسان بودنم و زندگی کردنم بسیار لدت میبرم البته با کلام این رو نمیگم با احساس خوبی که هر روز صبح دارم این رو میگم و چقدر خوبه ما ارزش این نعمت زندگی کردن و زنده بودن در این دنیا رو بدونیم و با حال و احوال خوب اون رو سپری کنیم که به دنبال این احوال خوب بقیه نعمتها هم به ما داده میشه به شرطی که تمرکز و توجه خودمون رو بیاریم روی زیبایی های زندگی و در این باغ زندگی گلها رو بو کنیم نه به خارها توجه کنیم .
مرور کن یه چیزی رو که در تو احساس ارامش و امنیت میده خیلی چیزها هستن که اینطورن ولی برامون عادی شدن ولی اگر نباشه میفهمیم چقدر سخته پس باید درکشون کنیم مثلا همین ماشین زیر پای خودت رو تصور کن اگر نباشه کلی به دردسر میفتیم و آزادی ما رو کم میکنه و احساس تونمندی و قدرت من رو کم میکنه
سپاسگزاری با کلام نتیجه نداره باید بودنش رو در زندگی حس کنی و اون رو جزیی از وجود خدا و ثروت خدا بدونی (من علاوه بر احساس خوب برای داشتهام و لدت بردن از اونها دوست دارم به حدی برسم که هر اتفاق و یا تضادی که در زندگیم داشتم اون رو هم جزیی از خدا بدونم ودر اون مواقع هم حالم خوب باشه و اصلا خودم رو ادیت نکنم و بگم خدا حواسش به ما هست اگر این مشکل رو الان دارم خدا به من داده و تسلیم باشم و باعشق بپدیریم و به دنبال راهی باشم برای از بین بردنش و این بسیار ارزشمند هست و این احساس خوب داشتن و لذت بردن مدار ما رو بالاتر میبره و هر چیزی دیگه ما رو اذیت نمیکنه )
یه چیز رو پیدا کن حالا یه شخص،و یا وسیله و یا شغل رو انتخاب کن و هر چیزی که در تو احساس امنیت و شادی و عشق به وجود میاره رو انتخاب کن و سپاسگزاری کن نه با کلام چون ناخود آگاه تصویر ذهنی و احساس رو میشناسه نه کلام را (من هم با فکر کردن به همسر و فرزندانم احساس امنیت و خوشحالی و شادی و عشق میکنم و اونها رو تکه هایی از وجود خدا میدانم و امیدوارم همیشه در کنار هم در بهترین حالت خوشبختی و سعادت و سلامتی و ثروت باشیم )
بارها شده یه لیموترش رو دیدی و بزاق دهنت ترشح میشه و این واکنش ذهن ب جسم هست و همین قضیه در جسم چاق و لاغر افراد وجود داره
در ذهن افراد تصور و باور چاق شدن به وجود اومده و انتطار چاق شدن به وجود اومده و نتیچه هم چاقی میشه و در لاغری با ذهن ما با تغییر تصویز ذهنی و احساس تو در لاغری جسم تو رو تغییر میدیم (منم قبلا چون دارو میخوردم و کم کاری تیرویید داشتم و چون کمی غداهای غیر رزیمی میخوردم میگفتم من حتما چاق میشم و منتظر چاقی بودم و چاقی بیشتر رو تجربه میکردم چون چاقی رو با کلی دلیل و باور طبیعی کرده بودم برای خودم که جلوی راه لاغر ی من رو گرفته بودن و هر چقدر من تلاش جسمی میکردم نتیجه نمیداد چون ذهنم کلی ترمز داشت و ذهنم چاق شده بود پس اول باید از ذهن لاعر بشم )
وقتی این تمرینا در ناخود اگاه بره دیگه نیاز به تلاش نیست چون ناخوداگاه نیاز به سختی و تلاش نداره مثل پلک زدن و نفس کشیدین که ناخوداگاه همه رو بدون زحمت انجام میده مثل چاق شدن که بدون زخمت انجام شد (وقتی وارد این مسیر شدم علتهای چاقی رو پیدا کردم و حدفشون کردم و گفتم لاغری برای من طبیعی هست و بسیار چیز ساده و دست یافتنی هست و حتما من به اون میرسم چون جسم من توانا هست .)
و هر کس مسول احساس خوب و افکار خوب خودش هست ،و از هیچ کس انتظار نداشته باش همه چیز خودتی پس مسول خودت باش،و از زندگی لذت ببر ( این یعنی یه انسان توحیدی که فقط به خدای خودش ایمان داره نه هیچ کس دیگه و از هیچ کس انتظار نداره و اگر ایمان داشته باشی به غیر از خدا شرک به خدا هست که ممکنه خودت متوجه نباشی و در کلام بگی ایمان دارم اما در عمل به دنبال اینی که فلان ریس جمهور کشور عوص بشه که شاید وصعیت اقتصادی تو هم خوب بشه چرا به عیر از خدا تکیه کنیم و از اونا انتطار داشته باشیم ؟؟؟؟؟؟مگر خدا نیست )
خوشحال و سرحال آماده هستم تا از امروز به نفع خودم استفاده کنم و از امروز برای لذت بردن و زندگی کردن زندگی کنم ( واقعا حال دلم خوبه و از این احوال برای همه ی عزیزان ارزومندم و من الان در حدی هستم که با کوچکترین چیز خوشحال میشم و همین طور از در و دیوار هم خوشحالی به سمت من میاد مثلا تولد دخترم دیشب بود و خیلی خوشحالی کردم و لذت بردم و همچنان هنوز در اون حس خوبم البته بدون این عوامل بیرونی هم من همیشه خوشحال هستم ولی این عوامل بیشترش میکنن و به خاطر همین بعد از تولد دیشب کلی از دوستاش و اقوام هنوز دارن سوپرایزش میکنن حتی در خونمنون اومدن تو این شرایط و براش هدیه و کادو آوردن و من از اینکه به یادم فرزندم هستن و هم اون رو و هم ما رو خشحال میکنن لدت میبرم و من واقعا خوشحالم که در این مدار و فرکانس هستم و لذت میبرم و لذتهای بیشتری رو جذب میکنم )
وقتی دارم لذت میبرم دارم از خدا تشکر میکنیم که زنده هستم با این همه نعمت که در اطراف من هست .
سپاسگزاری به کلام نیست به احساس ما هست
و اون بخش ناخوداگاه ما با کلام سر و کار نداره فقط با احساس ما سر و کار داره و کلام ما هیچ تاثیری در ناخود اگاه ما نداره و خیلیها هستن دارن دعا میخونن ولی نتیجه نگرفتن ولی خیلی جاها بوده از روی نیاز یه خواسته ای داشتیم و از ته دل کلی دعا کردیم و شده و خوشحال شدیم چون دعا با احساس تر کیب شده ( من قبلا فکر میکردم که اگر هر شب یا در مواقع خاص فلان دعا و زیارت و یا جز قران رو بخونم دیگه این بالاترین نوع سپاسگزاری و تشکر از خدا هست و خداوند من رو انسان بهتری و لایقتری میدونه و به من نعمتهای بیشتری میده ولی واقعا متوجه میشم هیچ ارتباطی نداشت و لی الان با این روش و با این اگاهی ها که دارم تا حدی که تونستم سپاسگزاری کنم در همون حد به من نعمت داده شده و همین توجه کردن به نعمتهایی که دارم و داشته هام حالم بهتر میشه و خدا هم زیادترشون میکنه و این چرخه همچنان میخوام ادامه داشته باشه )
و من از زنده بودنم و انسان بودنم و زندگی کردنم بسیار لدت میبرم البته با کلام این رو نمیگم با احساس خوبی که هر روز صبح دارم این رو میگم و چقدر خوبه ما ارزش این نعمت زندگی کردن و زنده بودن در این دنیا رو بدونیم و با حال و احوال خوب اون رو سپری کنیم که به دنبال این احوال خوب بقیه نعمتها هم به ما داده میشه به شرطی که تمرکز و توجه خودمون رو بیاریم روی زیبایی های زندگی و در این باغ زندگی گلها رو بو کنیم نه به خارها توجه کنیم .
مرور کن یه چیزی رو که در تو احساس ارامش و امنیت میده خیلی چیزها هستن که اینطورن ولی برامون عادی شدن ولی اگر نباشه میفهمیم چقدر سخته پس باید درکشون کنیم مثلا همین ماشین زیر پای خودت رو تصور کن اگر نباشه کلی به دردسر میفتیم و آزادی ما رو کم میکنه و احساس تونمندی و قدرت من رو کم میکنه
سپاسگزاری با کلام نتیجه نداره باید بودنش رو در زندگی حس کنی و اون رو جزیی از وجود خدا و ثروت خدا بدونی (من علاوه بر احساس خوب برای داشتهام و لدت بردن از اونها دوست دارم به حدی برسم که هر اتفاق و یا تضادی که در زندگیم داشتم اون رو هم جزیی از خدا بدونم ودر اون مواقع هم حالم خوب باشه و اصلا خودم رو ادیت نکنم و بگم خدا حواسش به ما هست اگر این مشکل رو الان دارم خدا به من داده و تسلیم باشم و باعشق بپدیریم و به دنبال راهی باشم برای از بین بردنش و این بسیار ارزشمند هست و این احساس خوب داشتن و لذت بردن مدار ما رو بالاتر میبره و هر چیزی دیگه ما رو اذیت نمیکنه )
یه چیز رو پیدا کن حالا یه شخص،و یا وسیله و یا شغل رو انتخاب کن و هر چیزی که در تو احساس امنیت و شادی و عشق به وجود میاره رو انتخاب کن و سپاسگزاری کن نه با کلام چون ناخود آگاه تصویر ذهنی و احساس رو میشناسه نه کلام را (من هم با فکر کردن به همسر و فرزندانم احساس امنیت و خوشحالی و شادی و عشق میکنم و اونها رو تکه هایی از وجود خدا میدانم و امیدوارم همیشه در کنار هم در بهترین حالت خوشبختی و سعادت و سلامتی و ثروت باشیم )
بارها شده یه لیموترش رو دیدی و بزاق دهنت ترشح میشه و این واکنش ذهن ب جسم هست و همین قضیه در جسم چاق و لاغر افراد وجود داره
در ذهن افراد تصور و باور چاق شدن به وجود اومده و انتطار چاق شدن به وجود اومده و نتیچه هم چاقی میشه و در لاغری با ذهن ما با تغییر تصویز ذهنی و احساس تو در لاغری جسم تو رو تغییر میدیم (منم قبلا چون دارو میخوردم و کم کاری تیرویید داشتم و چون کمی غداهای غیر رزیمی میخوردم میگفتم من حتما چاق میشم و منتظر چاقی بودم و چاقی بیشتر رو تجربه میکردم چون چاقی رو با کلی دلیل و باور طبیعی کرده بودم برای خودم که جلوی راه لاغر ی من رو گرفته بودن و هر چقدر من تلاش جسمی میکردم نتیجه نمیداد چون ذهنم کلی ترمز داشت و ذهنم چاق شده بود پس اول باید از ذهن لاعر بشم )
وقتی این تمرینا در ناخود اگاه بره دیگه نیاز به تلاش نیست چون ناخوداگاه نیاز به سختی و تلاش نداره مثل پلک زدن و نفس کشیدین که ناخوداگاه همه رو بدون زحمت انجام میده مثل چاق شدن که بدون زخمت انجام شد (وقتی وارد این مسیر شدم علتهای چاقی رو پیدا کردم و حدفشون کردم و گفتم لاغری برای من طبیعی هست و بسیار چیز ساده و دست یافتنی هست و حتما من به اون میرسم چون جسم من توانا هست .)
و هر کس مسول احساس خوب و افکار خوب خودش هست ،و از هیچ کس انتظار نداشته باش همه چیز خودتی پس مسول خودت باش،و از زندگی لذت ببر ( این یعنی یه انسان توحیدی که فقط به خدای خودش ایمان داره نه هیچ کس دیگه و از هیچ کس انتظار نداره و اگر ایمان داشته باشی به غیر از خدا شرک به خدا هست که ممکنه خودت متوجه نباشی و در کلام بگی ایمان دارم اما در عمل به دنبال اینی که فلان ریس جمهور کشور عوص بشه که شاید وصعیت اقتصادی تو هم خوب بشه چرا به عیر از خدا تکیه کنیم و از اونا انتطار داشته باشیم ؟؟؟؟؟؟مگر خدا نیست )