نوشته محمود عزیز در بخش نظرات این نوشته:
چه زیبا فرمودید ولی چه سخت می توان به این آموزش عمل کرد و ان را در زندگی اجرا کرد
من تا دیروز فکر می کردم که ذهن ام را خیلی خوب کنترل میکنم و به افکار منفی اجاره ورود به ذهنم را نمیدهم تا اینکه دیروز پسرم از خانه بیرون رفت و من چند باری روی گوشی او زنگ زدم که بپرسم کی میرسه خونه که دیدم گوشی اش را جواب نمیده
خدا میدونه چنان استرسی به جانم افتاد وچه راحت افکار منفی وارد ذهن من شدند که من سریع از جا بلند شدم که لباس بیرون بپوشم و برم دنبالش که دیدم خودش در حیاط را باز کرد و وارد خانه شد
و اونوقت بود که یاد حرف های استاد افتادم که چه راحت شیطان افکار ادم هایی مثل من را به دست می گیره و به هر کجا که بخواهد می کشونه و به قول استاد از کاه چنان کوهی می سازه که من حتی لباس پوشیدم که برم دنبالش
و اون وقت بود که با تمام وجودم حرف های استاد را درک کردم
البته در این میان ندایی هم به گوشم می خورد که ارام باش خداوند نگهدار اوست و پسر م را به خدا بسپارم اما صدای او در میان نجواهای شیطان گم بود و زیاد به گوشم نمیرسید
من همه ی گفته های استاد را از بر بودم اما عمل کردن به انها چیز دیگری هست و همت بالایی می خواهد
اینکه در جمعی قرار می گیریم و حرف و سخن های زیادی زده میشه و یا در همچین موقعیت هایی قرار می گیریم ویا زمانی که با خودمون خلوت می کنیم
فرصت مناسبی هست برای شیطان که دست به کار شده و احساس خوب ما را از ما بگیره
و چون ما از این حقیقت مطلع هستیم نباید اجازه بدهیم که این اتفاق به راحتی بیفته هر موقع فکری به ذهن ما اومد اگه حالمون را خوب می کنه ما مجاز هستیم که اون فکر را مرور کنیم ولی اگه اون افکار در ما احساس بد ایجاد کنه ما مجاز به مرور کردن ان نیستم
چیزی که در این میان مهم هست احساس ماست افکار ما در فرکانس هایی که ما در جهان هستی می فرستیم مؤثر هستند در واقع این افکار ما هستند که قدرت دارند و اتفاقات بعدی زندگی ما را رقم میزنند با هر فکری که به ذهن ما میاد به ما احساسی مطابق با اون افکار دست میده و از اونجایی که جهان هستی با احساس ما سر و کار داره از همون اتفاقاتی را برای ما می فرسته که ما بارها و بارها بهش فکر کردیم و احساس ما تغییر کرده و این همان قانون جذب است که ما همیشه در زندگی مون به دنبال اش هستیم و هر روز وهر روز بدون اینکه به اون توجه خاصی داشته باشیم تکراش می کنیم و با این روش نعمت ها را و یا اتفاقات نا خوشایند را به سمت خودمون جذب می کنیم
و به عبارت دیگر می توان گفت سرنوشت مون دست خودمون هست و این ما هستیم که اتفاقات آینده خودمون را با افکارمون داریم رقم میزنیم
و من قبلا از این موضوع هیچ اطلاعی نداشتم و فکر می کردم اینده من و همه اتفاقاتی که در زندگی من رخ میدهد از طرف خداست تا من را امتحان کنه و من هم باید خیلی حواسم جمع باشه تا بتونم از این امتحانات سربلند بیرون بیام
خدا را شکر الان به خیلی اگاهی های جدید رسیدم و بابتش خداوند را سپاسگزارم
من هر روز صبح که از خواب بیدار میشم یه فرصت دوباره ای هست که خداوند به من داده که یه روز دیگه ای را در این دنیا باشم و از اونجایی که خبر ندارم که فردایی هم برام باشه باید تمام سعی خودم را به کار ببرم تا از اول صبح تا اخر شب فکرم را کنترل کنم به قشنگی ها و زیبایی های زندگی ام توجه کنم ورودی های منفی و مخرب را به ذهنم راه ندهم و از رندگی ام لذت ببرم زندگی که خداوند به من داده من باید قدردان خدای خوب خودم باشم و با حس و حال خوب شکر او را بجا اورم
و در اخر هم تشکر می کنم از استاد عزیز و اموزش های خوبشون
امتیاز 4.31 از 42 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
قبل از هرچیزی درود و سپس فراوان به استاد عزیز .در ابتدا که میخوایم افکار خود را کنترل کنیم و فقط آن هایی که در ما حس خوب به وجود میاورند را انتخاب کنیم، کمی کار دشواری به نظر میرسد و دلیلشم اینه که ذهن مثل کودکی میمونه که اگر راه رو بهش نشان ندیم به بی راهه کشیده میشه ، افکار منفی قدرتی برای ورود در ذهن ما را ندارند و این ما هستیم که با اهمیت دادن به آن ها اجازه ورود میدیم، البته که این چیز کاملا عادی هست چون ذهن نباید بدون کار باشد ،از آنجایی که ذهن از بی کار بودن ، بدش میاد، همیشه دنبال چیزی هست که بهش فکر کنه و سپس به باور تبدیل کنه ،بهترین راه برای اجازه ندادن به افکار محدود کننده که نتیجه ی مشخصی هم دارند ،پر کردن ذهن با مسائل مثبت هست ،که دیگر جای خالی ای برای فکر بد نذاریم ،این قدر مخزن را از افکار مثبت و امیدوارانه پر کنیم که وقتی این افکار به سراغ ما می آیند و در میزنند ،ببینن جایی نیست و مجبور شوند بروند ؛شناخت ویژگی های ذهن هم کاری اثر بخش در کسب نتیجه دلخواه هست ،ذهن در گسترش مسائلی که توسط ما مهم نشان داده میشوند وبه آن ها توجه بیشتری داریم،چند برابر عمل میکند ،به همین دلیل هست که چیزی که نقطه ضعف مهم ما حساب میشه و دائم بهش فکر میکنیم و حالمون رو بد میکنه ،برای فردی دیگر مسخره به نظر میرسه ،تنها راه اینه که سعی کنیم به افکار مثبت اهمیت بدیم و تمام توجه و علاقه و اشتیاق خود را در زندگی روی آن ها قرار دهیم .از خبر های بد دوری کنیم و به جای آن در جست و جوی خبر های مثبت باشیم ..طبیعت انسان شاد و با حال خوب هست پس مطمئن باشیم راهی که ما را به طبیعت خودمون نزدیک میکنه آسان تر از بی راهه هست ،به خداوند و خودمون در این مسیر اعتماد کنیم و به خودمون توانایی و قدرت این رو بدیم که با ایجاد حال خوب ،خالق زندگی خود خواهیم بود.