نیاز یا احتیاج…توانمندی یا محتاج بودن…یادمه یه زمانایی بود که محتاج بودم؛ محتاج اینکه یک کیلو از وزنم کم بشه؛ البته پشت این فکر هم این بود که تو که نمی تونی لاغر باشی؛ تو که همیشه اوضاعت همینه… لاغری کجا بود آخه. تو خانوادگی چاقی…از اون روزها کلی گذشته؛...
از همون ابتدا چاقی رو خوب خوب یاد گرفتم. اون موقع که یادمه هر کسی منو می دید می گفتن ماشاالله؛ دخترتون چه تپل و نازه. مادربزرگ خدا بیامرزم که می گفت بچه برای اینکه سالم باشه باید دو پر گوشت داشته باشه. چیه بچه های لاغر؛ همش مریضن.همون موقع ها...
وقتی با دوره تناسب ذهنی در تلگرام آشنا شدم و صحبت های استاد رو شنیدم چون از قبل با معقولات این چنینی آشنایی داشتم مقاومت چندانی در موردش نداشتم و سریع وارد دوره تناسب ذهنی شدم. اما بعد از چند روز، حسابی سرخورده سدم و با خودم گفتم مگه میشه...
وقتی فکر می کنم می بینم از سنین 6 یا 7 سالگی (قبلش رو یادم نیست) انگار ذهن من برنامه ریزی شده بود که چطوری و مرحله به مرحله، با دقت کافی، منو پیش ببره به چاقی و اضافه وزن، کوچولو کوچولو و ماه به ماه، طوری که اصلا متوجه...
بارها شده در طول این همه سال که از چاقی رنج می بردم از مسیرهای نادرست پیش رفتم؛ اما هر بار به در بسته برمی خوردم و با خودم می گفتم "تو که نمی تونی لاغر بشی؛ چاقی تو ارثیه؛ چرا خودتو با پیمانه کردن غذا یا دمنوش های بدمزه...
نیاز یا احتیاج…توانمندی یا محتاج بودن…یادمه یه زمانایی بود که محتاج بودم؛ محتاج اینکه یک کیلو از وزنم کم بشه؛ البته پشت این فکر هم این بود که تو که نمی تونی لاغر باشی؛ تو که همیشه اوضاعت همینه… لاغری کجا بود آخه. تو خانوادگی چاقی…از اون روزها کلی گذشته؛...
از همون ابتدا چاقی رو خوب خوب یاد گرفتم. اون موقع که یادمه هر کسی منو می دید می گفتن ماشاالله؛ دخترتون چه تپل و نازه. مادربزرگ خدا بیامرزم که می گفت بچه برای اینکه سالم باشه باید دو پر گوشت داشته باشه. چیه بچه های لاغر؛ همش مریضن.همون موقع ها...
وقتی با دوره تناسب ذهنی در تلگرام آشنا شدم و صحبت های استاد رو شنیدم چون از قبل با معقولات این چنینی آشنایی داشتم مقاومت چندانی در موردش نداشتم و سریع وارد دوره تناسب ذهنی شدم. اما بعد از چند روز، حسابی سرخورده سدم و با خودم گفتم مگه میشه...
وقتی فکر می کنم می بینم از سنین 6 یا 7 سالگی (قبلش رو یادم نیست) انگار ذهن من برنامه ریزی شده بود که چطوری و مرحله به مرحله، با دقت کافی، منو پیش ببره به چاقی و اضافه وزن، کوچولو کوچولو و ماه به ماه، طوری که اصلا متوجه...
بارها شده در طول این همه سال که از چاقی رنج می بردم از مسیرهای نادرست پیش رفتم؛ اما هر بار به در بسته برمی خوردم و با خودم می گفتم "تو که نمی تونی لاغر بشی؛ چاقی تو ارثیه؛ چرا خودتو با پیمانه کردن غذا یا دمنوش های بدمزه...