تکرار یک مشکل در مهارت اموزی
من چندوقتی هست درگیر یک موضوع هستم و اون اینه که وقتی برای اولین بار یک کار روانجام میدم خیلی عالی نتیجه میده ولی از بار دوم به بعد دیگه نمیتونم خوب انجامش بدم
مثلا دراولین جلسه آموزش رانندگی خیلی عالی عمل کردم اما ازجلسه دوم اشتباهات من زیاد میشد
یا برای خواندن زبان شروع کردم وبعد ازگذشت چند روز اون بازخورد اولی که از مطالعه ام گرفتم روندارم
این مسئله حتی در موضوعات کوچیک هم اتفاق میوفته و من واقعا احساس نگرانی دارمو میخوام با پیداکردن ریشه اون راه حلی رو پیدا کنم ممنون میشم با نظراتتون راهنمایی ام کنید
سلام سارا جان کاملا معلومه پاسخ شما
اتفاقا من هم این مشکل دو دارم
مثلا درست کردن کیک و غذا بار اول عالی بارهای بعد دیگه اونجوری نمیشد
بار اول شما هیچ ذهنیتی ندارین و فقط بر مبنای استعداد و تواناییتون پیش میروید ولی بار دوم ذهن منفی باف میاد سراغتون و میگه اگر اینباز مثل اونبار نشه چی اونبار هم شانسی بود ووووو
باورهای زباد دیگه ای هم هست مثلا به من میگه چشم خوردی
و یا اینکه دفعه اول خیلی دقت میکنم دفعه دوم میگه لازم نیست انقدر دقت کنی تو خیلی ماهری
مثلا اول که میای تو دوره خیلی خوب لاغر میشی بعد انگار چالش های ذهنی شروع میشه نه مگه میشه ادم هم غذا بخوره هم لاغر شه توهم خوردنت خیلی کم شده وووووو
باید اول هم کار بسم الله گفت یا شیطان و به قول استاد همان ذهن منفی البته میدونید که شیطان در خیلی از موارد روی ذهنمون کار میکنه قدرت نفوذ نداشته باشه استاد اول هر فایل رو با نام خدا شروع میکنند چه قدر هم قشنگ و بلند
سلام بر. سارا خانم
تودید من. این یی. باوره که دارای. ازخودت چون تو چند مسیر حودش روداره نشون میدهدوم این باوره. روباید ریشه پابی کنی که. چطور. ابن باوره رو پیدا گردیسوم چطور افرادی روپیدا. کنی که. خلاف باوره شما داران رفتار چهارم. که از همه مهمتر هست اون باوره خودخودت از کاری که دای انجام. میدی توذهنت باهش برخورد. با احساس خوب درست کن چون وفتی احساست ما ازکاری که داریم انجام میدم خوب باشه. مشکلات اون کار رو همه. شکل خوب فبول داریم ولی اگه. احساس ما خوب نباشه. با هرکاری اون ارتباط رو نخواهیم داشت داشتن حس. به کاری که من. وفتی که باره اول دورهام روانجام دادم زمان. بسیار زیادی رو گذاشتم که یاد گیری. خوبی رو داشته باشم چون. با احساس خوب ابن مسیر رو انجام دادم تازه با تکرار باره. دوم اون دریافتی رو پررنگتر. تو دیدم دارم بهش میرسم چون انکار باوره اول ییبخش روبه شکل خوب وکامل متوجه نشدم من احساس میکنم شما باره اولاحساس میکنید به شکل کامل یاد گرفتیدبرای باره دوم اون احساس یاد گیری که کامل بود. شما رو به خطا وارد میکنه. اگه به خودتون یا آوری کنید که با یی باره. هیچ فردی کامل یادگیری نداره وری باورتون کار کنیداین مشکل به امید خدا هل خواهد شد
سلام خدمت استاد عزیز و مهربان و دوستان گرامی
من فکر میکنم بعد از گذشت چند روز از شروع آموزش و یادگیری یک مهارت جدید، ما ممکنه درگیر نتیجه و چگونگی گذراندن پروسه آموزشی بشیم. وقتی حین آموزش و مطالعه مدام چشممون به نتیجه باشه و اینکه الان من چطوری ممکنه همه این دوره رو یاد بگیرم باعث میشه ما بازخورد خوبی نگیریم و اصلا نتونیم ادامه بدیم،
از یه طرف وقتی چشممون به نتیجه هست، تحمل و طاقت طی کردن مسیر تکامل رو در یادگیری از دست میدیم و از طرفی تمرکز ما چند پاره میشه، ما تمرکز برای یادگیری نداریم.
از طرفی احتمال این هم وجود داره که وقتی همچین حالتی پیش بیاد ما نتونستیم برای گذراندن اون دوره ذهن ناخودآگاه خودمون رو برای این هدف همراه کنیم و وقتی ذهن ناخودآگاه، ما رو همراهی نکنه تصمیم آگاهانه ما نمیتونه به تنهایی کارساز باشه.
باید به ذهن ناخودآگاهمون نشون بدیم که به چه دلایلی ما نیاز داریم برای تغییر شرایطمون اون مهارت رو یاد بگیریم و اگر برای اون اقدام نکنیم چی میشه و اگر یاد بگیریم و خوب پیش بریم چه نتایجی برای ما داره تا ذهن ناخودآگاه ما رو همراهی کنه.
من شخصا در مواردی که مدام به نتیجه چسبیده بودم متوجه شدم اون مهارت رو نتونستم خوب ادامه بدم و کم کم برام آزاردهنده شده.
یکی دیگه از مواردی هم که ادامه مسیر رو سخت میکنه استرس هست باید بتونیم آرامش خودمون حفظ کنیم. استرس از جمله مواردی هست که واقعا آدمو فلج میکنه.و بهتره که با آرامش فکری و ایننگرش که هر روز قراره فقط یک قدم پیش بریم آموزش رو بگذرونی.
با سلام خدمت شما دوست عزیز
اگر در ابتدای کار عالی عمل کنی ذهنت در قدم اول عالی همراهیت میکند اما بعد به همان شدت حرکت تو را پس میزند چون ذهن ما تحمل قدم های بلند و شتاب زده را ندارد و برای اینکه تو را از این کار منصرف کند احساس و انگیزه ات را ضعیف میکند و باعث سرخوردگی میشود سعی کن در کمال آرامش و اعتماد به نفس همیشه بهترین خودت را ارائه دهی و خودت را با هیچکس مقایسه نکن چون تو فقط بهترین خودت هستی و نسخهٔ دومی نداری انتظار زیاد و مقایسه باعث مقاومت شدید ذهنت میشود و تلاش تو را پس میزند سعی کن آرامتر و شمرده تر به سمت هدف و خواسته ات قدم برداری و انتظارت را از خودت متعادل کنی و به جای عجله و شتاب برای زودتر نتیجه گرفتن آهسته و پیوسته با احساس خوب به سمت خواسته ات حرکت کنی و نکتهٔ مهم این است که همهٔ کارها را با هم انجام ندهی و فقط روی یک موضوع تمرکز کنی وقتی به خوبی آن را انجام دادی بروی سراغ کار بعدی چون مغز ما نمی تواند در آن واحد روی چند کار تمرکز کند امیدوارم تونسته باشم به شما دوست عزیزم که داری به خوبی روی خودت کار میکنی کمک کرده باشم
در پناه قادر مطلق باشید
سلام دوست عزیز
ما معمولا در مواجه با اتفاقات روز مره بر اساس تفکرمون دو نوع واکنش از خودمون نشون می دهیم اگر اون مسئله برای ما خیلی مهم باشه ساعت ها فکرمون در گیر اون موضوع میشه و تمام حرف هایی که از آدم های اطرافمون می شنویم با تمام وجود گوش می دهیم و بر روی ما تاثیر می گذارد .
و اگر اون مسئله برامون مهم نباشد بی خیال اون اتفاق می شویم و به راحتی ازش فاصله می گیریم .
این مشکلی که برای شما پیش می آید جز گروه اول هست و این یک امر عادی هست که نود درصد آدم ها سالهای زیادی هست که به این سبک زندگی می کنند.
استاد یک فایل خوبی دارند در مورد ورزش کردن که بچه ها هدفشون از ورزش کردن و باشگاه رفتن شجاع و قوی شدن و عشق و حال است ولی بزرگتر ها فقط چربی سوزی هست .چرا؟ چون بچه ها هنوز افکار های منفی بزرگترها در وجودشون رخنه نکرده و در مواجه به تمام مسائل زندگیشون بیخیال اتفاق ها می شوند و به راحتی ازش می گذرند. ولی بزرگترها ذهنشون مملو از افکارهای پوچ دیگران و تبلیغات هست .
شما هم وقتی برای بار اول یک کاری رو شروع می کنید دقیقا مثل همون بچه ای هستید که هیچ گونه افکار منفی از اون موضوع در وجودتون نیست و با اطمینان صد درصدی به خودتون اون کار رو با شوق و ذوق انجام می دهید و مطمئنا نتیجه عالی هم کسب می کنید ولی بعد از اولین موفقیت در اثر حرف های پوچ اطرافیانتون به خودتون و توانایی هاتون شک می کنید و در مواجه با اون کار دچار استرس می شوید و شوق و ذوق اولیه ندارید و نتیجه هم مطابق میلتون نخواهد بود .
بذار یه تجربه از خودم برات بگم من خیلی دوست داشتم خون بدهم ودر دو سال اخیر چند بار سازمان انتقال خون اومدن شهرمون برای خون گرفتن و بار اول مراجعه کردم گفتن از خانم ها خون نمی گیرند همه اطرافیانم بهم گفتن دختر تو که نباید خون بدهی ضعیف میشی و … خلاصه کلی افکار منفی ولی من همچنان علاقه داشتم برخون دادن بار دوم که اومدن رفتم اسمم رو ثبت کردن ولی موقع فشار خون گفتن فشارت پایینه و خون نمی گیریم کلی تو ذوقم خورد و بار سوم باز مراجعه کردم ولی قبلش ذهنم از تمام افکار منفی خالی کردم یه غذای گرمی هم خوردم که فشارم پایین نباشه و با اطمینان صد درصدی رفتم و به هیچ کس هم نگفتم که میخوام برم خون بدهم برای همین با خیال راحت رفتم و موفق شدم .
برای حل کردن این مشکلتون به درون خودتون رجوع کنید ببینید توی افکارتون چه فکرهای منفی رخنه کرده و باعث مشکل شده .
پشت یه ماشینی نوشته بودند مشکل رو باید حل کرد نه کوله کرد.
نذار افکار منفی مانع رسیدن به خواسته هات بشه .
استاد میگه آدم هر کاری که می خواهد انجام بده خودش باید برخیزه و با شوق و ذوق انجام بده بهترین نتیجه ها رو می گیره از وقتی شوق و ذوق دارم و کاری انجام میدهم هم احساس سبکی دارم و هم کارهام به نحو عالی انجام میشه .
همیشه بهترین ها رو برا خودت بخواه از خودت شوق و ذوق نشون بده و بدون توجه به افکارهای پوچ اطرافیانتون مسیر درستی که انتخاب کردی رو با قدرت پیش برو .
اگر تو خودت به توانایی هات ایمان نداشته باشی اسیر استرس و اشتباه میشی و در کارهایت با مشکل برخورد می کنی . به قول استاد اصلا فکر نکن که توی دوره سختی شرکت کردی و باید به خودت سختی بدهی .نه برعکس فکر کن توی یک دوره بسیار راحتی و برای لذت و شادی شرکت کردی .
وقتی دیدت نسبت به تمام دوره هایی که شرکت میکنی خوب باشه استرس هم جایی در زندگیت نداره .همین رانندگی اکثر آدم ها ایده شون اینه که خانم ها راننده خوبی نیستن و به خانم ها نمیشه اعتماد کرد ولی من برعکسش رو بهشون ثابت کردم و طوری که مربی ام گفت تو خیلی دل و جرات داری و نمی ترسی .گفتم ترس که نداره .می گفت من که عمری هست دارم رانندگی میکنم دل و جرات تو رو ندارم .
باید با عملکردت کلیه افکارهای پوچ اطرافیانت رو با خاک یکسان کنی و خودت رو به خودت ثابت کن که هیچ کاری برای تو نشد وجود نداره .
هیچ کس جز خودت نمیتونه برات کاری کنه تمام اتفاق های مثبت و منفی زندگی ریشه در افکارمون داره .
افکارمثبت با باور مثبت به عمل مثبت تبدیل میشه و افکار منفی و باور منفی به عمل منفی تبدیل میشه .
ایام به کامتون خوش و خرم