0

من متعهد هستم! شما چطور؟!

اندازه متن

به نام خدای مهربان

از سال 1393 که با موضوع قدرت ذهن آشنا شدم، برای اولین بار در عمرم تصمیم گرفتم از این طریق زندگی خود را تغییر دهم.

و امروز که سال 1398 می باشد مطمئن هستم که هیچ وقت در زندگی تا این اندازه مصمم و متعهد برای رسیدن به خواسته خود نبوده ام.

در این چند ساله موانع و مسائل مختلفی پیش آمد که شاید خیلی طبیعی بود انگیزه خود را از دست بدهم یا خسته شوم و از ادامه دادن منصرف شوم اما قدرت باور و متعهد بودن به کمک من آمد و سبب شد که در هر شرایطی به مسیر خود ادامه دهم و موانع ذهنی و مسائل محیطی خود را پشت سر بگذارم.

تصمیم قاطع و تعهد برای موفق شدن سبب شد که طی حدود سه سال حدود یک سوم از وزن خود را کاهش دهم، موفقیتی که در سی و چند سال قبل از آن هیچوقت به دست نیامده بود.

موفقیت من در لاغری با قدرت ذهن سبب شد که مورد توجه و سوال اطرافیانم قرار بگیرم و به طور کاملا ناخودآگاه در مسیر آموزش این روش شگفت انگیز به دوستانم قرار بگیرم.

امروز و در حالی که در شرایط جسمی خوبی هستم تصمیم جدیدی گرفته ام تا سطح بالاتری از تناسب اندام را تجربه کنم.

این بار تصمیم گرفته ام زیبایی اندام را تجربه کنم

تصمیمی که از نگاه بسیاری از اطرافیانم بیهوده و منجر به شکست خواهد بود اما من قدرت ذهن و تعهد را میدانم و تجربه کرده ام.

این بار هم میخواهم با تعهد و پشتکار به خواسته خود دست پیدا کنم

تا نمونه ای باشم برای افرادی که عقیده دارند چاقی ژنتیکی است، آنهایی که مغلوب چاقی شده اند و کسانی که تصور میکنند خداوند خواسته است آنها چاق باشند.

سال 93 در شرایطی با قدرت ذهن آشنا شدم که در شرایط جسمی نامناسب و وزن حدود 135 کیلوگرم بودم و امروز در شرایط جسمی و روحی کاملا متفاوت تصمیم گرفته ام تا سطح بالاتری از تناسب اندام خود را تجربه کنم.

نقطه شروع حرکت من چاقی بود و نقطه پایان دستیابی به زیبایی اندام.

و بسیار علاقه دارم در این مسیر دوستانم مرا همراهی کنند، علاقه دارم هر فردی که اضافه وزن دارد همت و ایمان خود را انگیزه خود برای حرکت به سمت تناسب اندام قرار دهد و با شوق و اشتیاق این مسیر لذت بخش را طی کند و رویای لاغری خود را به حقیقت تبدیل کند.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.36 از 11 رای

https://tanasobefekri.net/?p=17598
62 نظر توسط کاربران ثبت شده است.
اندازه متن بخش نوشتن دیدگاه:

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار فریبا:)
      1399/08/28 21:48
      مدت عضویت: 1844 روز
      امتیاز کاربر: 1918 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 342 کلمه

      سلام

      تعهد
      تفاوتی که تعهد ایجاد میکند
      عامل جذب خواسته
      عامل جذب رویا
      عامل جذب هدف

      ذهنم با من همراه است

      چی میشه که ذهن همراه میشه؟؟؟
      اصلا چرا باید ذهن همراه باشه؟؟؟

      چون رسیدن
      چون جذب
      چون تجربه
      که همه در فیزیک و ماده تجربه میشه از ذهن( متافیزیک) شروع میشه،
      این قانون جهانه
      قانون کائنات

      جالبه الهام امروزم همچین مضمونی بود

      دست خط من رو برگه های مختلف متفاوت میشه
      اگر جنس کاغذ خوب باشه و برگه بزرگ من خیلی تمیزتر مینویسم
      ولی رو برگه یادداشتها که اغلب کوچیکن دست خطم بد میشه
      امروز بهم گفت اول زیبانویسی اون کلمه را در ذهنت بیار بعد با اون تصویر دستتو حرکت بده
      خیلی نکته جالب و پنهانی ولی دیدم چقدر در تمامی امور زندگیم مصداق داشته
      🌹🌹🌹

      مثلا کلاس زبان که میرفتم حدود ۵ ترم بیشتر یادمه ساختمونشو دوست داشتم…یک خونه قدیمی باغچه دار بود و تصویر خوب انگلیسی صحبت کردن تو ذهنم اصلا نبود که برام شوق ایجاد کنه

      و نتیجه هم مشخص….
      دیگه ادامه ندادم

      با اینکه از سن کم میرفتم

      همین صحبت شما که میفرمایید هم باشگاهیهاتون ۲۰ سال از شما کوچیک تر ولی شوق شما از همه شون بیشتر

      چون تصویر رضاعطارروشن با تناسب اندام زیبا در ذهن شما بسیار شوق انگیزه و این شوقی که دست ذهنو گرفتید و بهش نشون دادید
      اونم که دنبال شادی و بقای ماست
      یعنی هدفش اینه
      قند تو دلش آب شده
      و الان نه که همراهیتون کنه بلکه شمارا پیش میبره

      شما فرمودید قبلنا انگیزه ای برای رفتن به باشگاه و ادامه اش نداشتید چون دنبال راحت شدن از شر چربی و اضافه وزن بودید
      حس بد
      تصویر هدف شما پرز حس بد بوده
      هیچ شوقی نبوده
      بخاطر همین ادامه پیدا نکرده

      این نکات رو ادایل دوره تو دسته بندی اهداف خیلی خوب تبیینش کردید
      🌹🌹🌹

      اونایی که در مسیر هدف ادامه نمیدن یعنی ذهنشون آماده نیست

      باید برای رسیدن به هدفمون تلاش ذهنی کنیم

      که بنظر من خیلی سخت ترز تلاش جسمی

      البته نه سخت نیست
      شوق کارو راحت میکنه
      فقط باید این شوقو تو زندگی پیدا کنیم

      استاد من اوایل که دوره را شروع کرده بودم خیلی شوق داشتم
      الان شوقم کم شده
      فکر میکنم بخاطر این خیلی لاغرتر شدم
      و تا ایده آلم فاصله کمی دارم

      شوقم اندازه اوایل نیست
      دوست دارم شوقم به اون اندازه برگرده
      امکانش هست؟
      اصلا درسته؟

      ۲۸ آبان ۹۹

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریبا:)
      1400/01/23 19:28
      مدت عضویت: 1844 روز
      امتیاز کاربر: 1918 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 317 کلمه

      سلام استاد

      روز زیبای بهاریتون پرز حس هماهنگی

      راستش هفته قبل یکهو ی حسی گفت خودتو وزن کن

      ترازو البته همیشه کنار آینه بود

      منم انقدر رو ذهنم کار کرده بودم که حدود یکماه پیش با وجودیکه ۵ ماه فایلارو گوش ندادم خواب دیدم میخوان وزنم کنن، منم رفتم رو ترازو ولی چشمامو بستم!!!!

      در این حد متعهد کرده بودم ذهنمو

      این خوابو دوبار دیدم تو این یکسال

      ولی اونروز لحظه ای حسم گرفت

      باوجودیکه ترازو همیشه همونجا کنار آینه آرایش

      خلاصه وزن کردم شده بودم ۵۹/۲۰۰

      خب حس خوبی بود

      و خدارو شکر حسم در جهت خوب موند

      آخه دقیقا به قلبم جاری شده بود حدود هفت هشت کیلو کم کردم…البته میدونم مرداد پارسال ۵۸ بودم

      شک ندارم

      قلبم میگه

      ولی جالیش اینجاست اتفاقی دیدم اول دوره توی صفحه اول جزوه همین وزنو نوشته بودم!!!!

      دقیقا تو تمرین ایستگاهام همینو مکتوب کرده بودم

      با اینکه بعدا کلا یادم رفته بود

      حالا چالشی که من الان باهاش مواجهم و از شما راهنمایی میخوام

      من دوره را تا این روز اومدم

      فکر کنم از آبان کلا کنارش گذاشتم

      یعنی دوره تکرار تموم نشد

      الان دلم میخواد وزنم حدود ۵۴ بشه یا ۵۵

      اضافی هنوز تو شکمم و بازوم و صورتم دارم

      حسم میگه نهایت ۴ کیلو بشه

      از طرفی وقت نمیخوام تمرکزی مثل پارسال رو دوره لاغری بزارم

      چیکار کنم استاد

      البته به من باشه دوست دارم کلا دوره لاغریو تکرار کنم چون خیلی آرامش بخش و روحانی

      ولی ذهنم انگاری خسته شده

      انگار براش یک قله فتح شده است!!!

      چیکار کنم استاد؟؟

      ممنون

      استاد اینم بگم شگفت زده هستم ازین راحتی کاهش وزن

      خدا میدونه که حس خوب و آرامش و هماهنگی که از دوره شما گرفتم ارزشی همتراز کاهش وزنم داره

      و البته کاهش وزنم فقط لطف و رحمت خدا بوده و راهنمایی خوب شما

      ازینکه انقدر احساسات منفی و نفرت از وجودم پاک شد و صلح و تناسب و آرامش وارد روحم شده از شما سپاس گزارم

      نمیدونم دعای ما میگیره در حق بقیه یا نه

      ولی برکت و انرژی مثبت این تجربه عالیمو تو سال ۹۹ به زندگی شما و روح مادر بزرگوارتون میفرستم

      بقولی رحمت به شیری که خوردی آقای عطارروشن….

      ممنون

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریبا:)
      1400/01/30 05:22
      مدت عضویت: 1844 روز
      امتیاز کاربر: 1918 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 703 کلمه

      سلام استاد

      خیلی دوست داشتم در مورد سوال کامنت قبلیم راهنماییم کنید!!

      الان در مورد تغییری که در خودم  ااتفاق افتاده میخوام بگم

      امسال تصمیم به روزه داری گرفتم

      خب کلی سوال تو ذهنم بود

      روز اول خوب بود ولی بعد اذان من رفتار پرخوری داشتم

      یکجور همه اش دستم با ترس دنبال برداشتن خوراکیها بود ….حدود ۶ تا چای لیوانی خوردم که در طول یک هفته انقد چایی نمیخوردم 

      افطار کامل بعد شام بعد میوه و با وجودیکه در خال ترکیدن بودم ولی میخوردم و برام عجیب بود رفتارم….خلاصه بعدش انقدر به دیواره شکمم فشار اومده بود که معده درد شدم و تا چند روز نتونستم روزه بگیرم

      ولی نکات مثبت روزه داری امسال را که دیشب مشاهدش کردم رو میخوام بگم

      اول اینکه قبلنا در طول روزه دائم در حال غرزدن بودم و منتظر افطار و هوس انواع خوراکی هارو میکردم و بعضا در طول روز میخریدم و جمع میکردم تا افطار

      ولی امسال اصلا در طول روز فکرم به سمت لذت غذاها نرفته

      اصلا مرور نکردم برخلاف پارسال

      قبلنا عکس یک غذا بشدت فکرمو مشغول میکرد ولی دیشب یکهو به خواهرم گفتم ببین این دوروز اصلا این چیزا یادم نیفتاده یا خیلی کم فقط در حد چند مین بوی قورمه سبزی منو به هوس انداخت و سریع یادم رفت

      این خودش بنظرم ناشی از فرمولهای جدید که وقتی به ایستگاه ماه رمضون رسیدم خودکار عمل میکنه….

      و یک چیزی که برام خیلی سوال بود و جوابش امروز بعد سحری به ذهنم رسید در مورد حجم غذا بود

      خب من قبلنا شب خیلی میخوردم تا ذخیره داشته باشم

      این چند روزم سحری رو بعد فشار شکم ادامه دادم و ترس داشتم برای ذخیره کردن، البته خیلی کم ولی نمیدونستم چیکار کنم

      اما دقیقا نیم ساعت پیش یکهو یادم افتاد هر اضافه ای تبدیل به آشغال خواهد شد

      چرا من فکر میکردم ذخیره میشه؟

      مگه ماه رمضون چه تفاوتی داره؟

      اگر اینطوری بود که ما یک وعده میخوردیم در روز…..

      و اصل روزه این حس گرسنگی باشه تا حدی

      که خداروشکر امسال برای من خیلی کمه

      ولی اضافه خوردنم فقط ممکن سطل آشغالو پر کنه و فایده دیگه ای نداره

      در هر صورت نباید به فشار شکم برسم

      کمی ترس توی رفتارام بود

      ولی میخوام من بعد این همین کارو کنم

      مثلا دیشب افطار سیرم کرد

      نیازی به شام نداشتم ولی باز ی مقدار آخر شب خوردم

      استاد خوردنای من یک مدت بیشتر بخاطر ترس نه حرص و ولع

      ترس از اینکه با همین حدی که سیر میشی ویتامین بهت نرسه

      هزار بار مدلارو نگاه کردم و دیدم سالمن

      ولی برام حجم مو هم دوست داشتنی

      چند تا بازیگر دیدم که قشنگ قلمی ان ولی موهاشون فوق العادست

      ولی خیلی اوقاتم گفتم اگر بخاطر این ترس نبود حجم خوردنم خیلی کمترز الانم بود

      این هنوز برام چالش استاد

      حالا فلسفه روزه یعنی دست کشیدن از امیال نفسانی و تجربه بعد بالاتر

      بنظرم فکر ذخیره کردن اشتباه بوده

      چون ذخیره غیر ممکن و اضافه تبدیل به آشغال میشه

      یک چیزی خیلی شنیدم که میگن طرف چاق بدنش ذخیره داره

      فکر کنم ریشه اش همین باشه

      یا اون چاق و بنیه داره

      یا خودم قبل روزگی تعداد خوردنام بیشتر بود ولی حجم کمتر

      همون فرمولی که گفته بود گرسنه شدی بخور سیر شدی دست بکش

      به من میگفتن تو دو ساعت بعد گشنته ولی ما رفت نهار دیگه گرسنه بشیم

      بنظرم اشکالی نداره و رفتار خودم درست بود 

      اما اونا چطور صبحانه تا نهار چیزی نمیخوردن؟

      از طرفی خواهر زادم خیلی کم خور

      امسالم با وجودیکه کنکوری ولی میگه راحت روزه میگیرم و درسم میتونم بخورم، تازه خیلی راحتم که هی مامانم نمیگه بیا اینو بخور اونو بخور!!!!!

      من دقیقا از سن ۹ سالگی روزه هامو گرفتم

      تو این چند سال اخیر کلا کنارش گذاشته بودم

      ولی امسال دلم میخواست حال روحانیشو تجربه کنم که هنوز به اون صفای روح اونوقتا نرسیدم و هم دلم میخواست یک چالشی باشه تا خودباوریمو بسنجم

      البته اینم یک باور غلط

      ما آدم تنبل وزرنگ نداریم همه اش برنامه ریزی

      البته خواهر بزرگم چاق و پرخور ولی ماه رمضون به هیچ عنوان از روزه داریش نمیگذره

      یعنی اعتقاداتش به لذت میچربه

      بازم اثبات همون برنامه ریزی میتونه باشه

      اصلا این دلیل بزرگی که میتونه فرمولای چاقیشو براحتی پاک کنه

      و روزای عادی هم اعتدال در خوردن داشته باشه….

      پس من تو این چالش موفق بودم تا الان نه بدلیل اینکه فریبای شجاعتری شدم و بااراده و قویم ام ( با این برچسب ها خیلی حس حقارت رو تجربه کردم) بلکه بخاطر اینکه برنامه ریزی ذهنم عوض شده

      دیگه اندازه خوردن و سکوت و آرامش برام لذته….

      استاد اگر جایی احتیاج به راهنمایی دارم ممنون میشم نظرتونو بگید

      ۳۰ فروردین ۴۰۰

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم