زندگی با طعم خدا (جلسه بیستم)

سلام و درود , استاد عزيز & دوستان گرامى🙂 
فايل , زندگى با طعم خدا , 20🌟🌟
🌟طبيعت زيباى اين فايل , مراحل كاشت🌱داشت🌱و برداشت🌱رو در ذهنم تداعى مى كنه .
طبق فرموده ى استاد عزيز , توجه به طبيعت , و چيزاى خوب در مسير , حضور خداوند رو در هر جايى و هر مكانى و هر زمانى به نمايش مى گذاره , و به من ( ما ) درس زندگى مى ده .
مثل زندگى مورچه ها و حتى زنبوراى عسل و … كه چه زيبا نقش خودشونو ايفا مى كنن , چه جالب كه زندگى رو حتى مى شه از مورچه ها آموخت ,
خيلى سالها قبل , وقتى در هواى آفتابى و حياط خونه مون استراحت مى كرديم , مورچه هاى خيلى زيادى در قسمتى از حياط خونه مون بود و چقدر فعاليت داشتن و مدام در حركت بودن , من تا حالا مورچه اى رو نديده ام كه يه جا وايستاده باشه و حركت نكنه‼️
سالهاى سال مورچه ها رو مى ديدم , اما از نگاه استاد به آن فكر نكرده بودم !
منم دقيقا مثِ اين مورچه خيلى تلاش مى كردم , و به زندگيم بى تفاوت نبودم اما بدون ايمان و 💯 اعتماد به خدا پيش مى رفتم .
در گذشته م مونده بودم , و توو زندگيم به سختى جلو مى رفتم .
دقيقا مثِ يه هواپيما , كشتى , قطار و … اگه خلبان و كاپيتان و … نباشه , هواپيما & كشتى و … هيچ حركتى نداره و ساكن هست , و تا برج مراقبت اجازه نده , هواپيما نمى تونه پرواز كنه و همه چى با هماهنگى خلبان با برج مراقبت انجام مى شه تا پروازى دلنشين انجام بشه ,
خب من مثِ اون هواپيما بودم , اما بدون هماهنگى با برج مراقبت ( ضمير ناخودآگاه ) و بدون هماهنگى و اعتماد 💯 به خدا زندگى مى كردم و يه زندگى كه به لطف خدا , تووش همه چى بود , همه ى امكانات , اما آرامش روحى – روانى نبود ! نه كه اصلا نبود ! آرامش بود اما هر از چند گاهى , بادى مى وزيد و همه چى طوفانى مى شد و منم آگاه نبودم كه وقتى آرامش و شادى هست سپاسگزار خداوند باشم ,
وقتى هم , طوفان مى ياد , آرام باشم و سكوت كنم , و به خداوند اعتماد كنم .
متاسفانه اينطور نبودم . از يه جايى به بعد سُكان زندگى من دست ذهن منفى بافم بود از شيطان زياد شنيده بودم , اما نمى دونستم كه تحت تاثير ذهن منفى بافم قرار گرفته ام , خدارو داشتم , اما نه در شاديهاى زندگيم بلكه در سختى هاى زندگيم , انگارى خدارو هم در يه گوشه ى ذهنم براى مشكلات و سختيها م نگه داشته بودم .
با اينكه چندين بار معجزه ى خداوند رو در زندگيم ديده بودم اما اينقدر ذهنم مشغول مسائل زندگيم بود كه توجه به چيزاى خوب نداشتم , آن لحظه هايى كه هديه و لطف خداوند رو دريافت كرده بودم , آنقدر ترس و نگرانى در ذهنم داشتم كه اصن متوجه حضور خدا در زندگيم نمى شدم ! اينقدر خدا آرام و بى صدا كارشو انجام مى داد كه من حتى احساس هم نمى كردم , چون ذهنم باز نبود , و بعد سالها دريافتم و خدا به من نشون داد كه چقدر به من لطف و محبت داشته و در اين مسير معجزات خداوند در اون سالها خيلى قوى تَر برام روشن تر و شفاف تر شد , و من دريافتم كه خدا هرگز دير نمى كند .
من فكر مى كنم حتى شيطان هم لازمه ى جهان هستى ست , بخاطر اينكه اگه قرار بود شيطانى در كار نباشه , همين جا بهشت بود . تا , تاريكى نباشه ما نور رو حس نمى كنيم , تا حال و احساس بد نباشه , ما شيرينى طعم حال و احساس خوب رو حس و لمس نمى كنيم , 

🌟ملاك ايمان به خداوند و شناخت خداوند , 
آيا از لحاظ ذهنى آرامش داريم⁉️
بله , در اين مسير من روزاى بيشترى در آرامش و حال و احساس خوب بودم , روزايى هم در نگرانى و حال و احساس بد بودم , اما تفاوت اينه كه در اين مسير هم , مسائل زندگيم هنوز وجود داره اما من در نگرانى و حال و احساس بد باقى نمى مونم . 
آيا اطمينان داريم به اينكه خداوند داره ما رو هدايت مى كنه⁉️
بله , در اين مسير دريافتم كه براى در امان بودن از ذهن منفى بافم , بايد هدايت الهى رو در همه ى كارام بطلبم . 
آيا اينو باور دارم اون خالق ماست , اون همه كاره ى ماست⁉️
بله , در اين مسير دريافتم كه بايد در زندگيم با خداوند هماهنگ و همسو باشم تا در راه رسيدن به هدفم موّفق باشم و با هدايت الهى جلو برم . 
نگرانى مون چقدره ⁉️
خدارو شكر و سپاس در اين مسير من دارم تمرين مى كنم كه نگرانى هامو رها كنم و به خداوند بسپارم و ايمان دارم كه خداوند , به بهترين راه حل الهى مسائلم رو حل مى كنه , و به فرموده ى استاد عزيز , در يكى از ويدئوهاشون , من نگران هيچى نيستم , همه چى براى من فوق العاده است . 
به بيمارى مون چى ⁉️سلامتى داريم⁉️
سلامتى , يكى از نشانه هاى در مسير خداوند بودنه , من به خداوند ايمان دارم كه در اين مسير در روند سلامتى و تندرستى , حال و احساس خوب هستم . يكى از نشانه هاى مؤمن سلامتيه, آرامشه , لبخنده , اطمينان قلبى شه , اينه كه خدا , آنچنان در ذهن ش قدرتمنده كه براى هيچ كس ديگه قائل نيست .
در اين مورد من در اين مسير انتظاراتم از خداوند است و نه از ديگران , و خدا خودش از طريق ديگران , به من لطف مى كنه , و من خوشحال و سپاسگزارم . 

وقتى به قسمت 11 و 12 رسيدم , مسئله اى پيش اومد كه منو خيلى نگران كرد و احساس خوبى نداشتم ,
اما وقتى داشتم اين فايل رو گوش مى دادم , قسمت آخر فايل در مورد ذهن منفى باف و موانع ذهنى , دوباره باترى روح منو شارژ كرد و من نگرانى م رو , روى كاغذ نوشتم و احساس بهترى داشتم . در اين مسير با توجه به مسائل زندگيم , ممكنه در حال و احساس بد باشم اما من در حال و احساس بد باقى نمى مونم و گذراست .

من فكر مى كنم سيستم خداوند بر اساس نظم , قانون جاذبه , بايدها , نبايدها , صبر , آرامش , احساس خوب و … پايه گذارى شده , 
من براى خواسته هام تاريخ روز , ماه و سال تعيين نمى كنم , بخاطر اينكه به خداوند اعتماد مى كنم كه در وقت و زمان و مكان خودش , خواسته هامو برآورده مى كنه , طورى كه خودمم نفهمم چگونه ! چطور ! چه جورى ! كى ! كجا ! وقتى به خدا ايمان دارم و اعتماد مى كنم , ديگه بايد 💯 اعتماد كنم ,
البته دارم تمرين مى كنم كه نگرانى هامو به خدا بسپارم و به خداوند اعتماد كنم . خداوند هم , طبق خواسته ى قلبى م و ايمان درونى م , خواسته ام رو برآورده مى كنه . ممكنه در زمانى كه من تعيين مى كنم كه به خواسته ام برسم , آمادگى دريافت اونو نداشته باشم ,
مثلا وقتى من دوست داشتم زندگى خوبى داشته باشم اما هنوز با توجه به چيزاى بد , رسانه هاى خبرى , و گله و شكايت و گزارش بد و … ذهنم را مشغول مى كردم , و ديگه جايى براى دريافت خواسته هام در ذهنم نبود , و خواسته هام به تأخير مى افتاد , من فقط از خدا بيشتر مى خواستم در حالى كه هنوز به بايد ها و نبايدهاى خداوند در زندگيم توجه نداشتم . همانطور كه جهان هستى بر اساس قانون جاذبه به طور طبيعى در جريان است , همانطور هم , جهان هستى بر اساس قانون جاذبه , افكار , باورها ى ذهنى , حالت احساسى , فكرى , رفتارى منو دريافت مى كنه و سپس واكنش نشون مى ده .

🌟چرا در رسيدن به خواسته ها اختلال ايجاد مى شه⁉️
تنها دليلش اينه كه شيطانى وجود داره كه نمى تونه بر اصل سيستم خداوند و قانون جاذبه تأثيرى بزاره و نمى تونه دخالت كنه , 
اما توانايى داره كه منو از طريق ذهنم , از رسيدن به خواسته هام از خداوند , منحرف كنه , حال اگه ذهنِ من همسو و هماهنگ با خداوند جهان هستى نباشه , ذهنِ منفى بافم از اين شكاف و فرصت بوجود آمده استفاده مى كنه و اختلال ايجاد مى كنه !
وقتى شك و ترديد و دو دلى و استدلالهاى ذهنى م شروع مى شه , ذهن منفى بافم با اين حربه ها , تغذيه مى شه , و اختلال ايجاد مى شه , پس با وجود ترسها بايد ادامه داد , چون خيلى از ترسها ساخته ى ذهنِ من هستن و واقيعت ندارن . وقتى بارها با هواپيما , كشتى , قطار و … سفر مى كردم با آرامش روى صندلى م مى نشستم , من خلبان پرواز و حتى كاپيتان كشتى رو نديدم اما چطور اعتماد كردم كه صد در صد به مقصدم مى رسم , اما به خداوند در زندگيم اعتماد نمى كردم ! و اين سوْال ذهنى من بود , اين دو تا رو >>> خلبان پرواز و … خدا رو به هم ربط مى دادم , اون موقعها آگاهى خيلى سطحى از ذهنم داشتم و بخاطر همين نمى تونستم نگرانى هامو به خدا بسپارم و اعتماد كنم !

ذهن رو بايد به آرامش خداوند سپرد , و همچنين دنبال نشانه هاى خداوند در خودم و در زندگيم باشم . مدتها بود كه بيشتر روزا مى گفتم , به لطف خداوند , اتفاقات خيلى خوب و خوشى برام اتفاق مى افته , و ظاهرا هيچ اتفاقى هم نمى افتاد !
اما در اين مسير دريافتم كه بودن در اين مسير يكى از زيباترين اتفاقاى زندگيم هست كه اتفاق افتاده , خدايا شكرت , تو هميشه با من بودى و هستى و هوامو دارى .
از خداوند مهربان براى آشنايى با استاد عزيزم در اين مسير , خوشحال و سپاسگزارم و اينم يه اتفاق خوب ديگه بود .
خدارو شكر و سپاس اين زيباترين پاييز و زمستونى بود كه من در اين مسير گذروندم , و آرامش دارم چون تا خدا هست , براى هيچ چيز , پايانى وجود نداره . زندگى زيباست اما در اين مسير زيباتر . 
با تشكر فراوان , شاد و در آرامش خداوند باشيد🥰💜💜

دوست عزيز و همراه , 
فوق العاده عااالى بود , موّفق باشيد🥰