0

خدایا شکرت چاقم 🙏

اندازه متن

سی و چند سال از زندگی ام با چاقی گذشت. در تمام آن سالها از چاقی خودم گله و شکایت داشتم و هرگز تصور نمی کردم روزی برسد که من بخاطر چاق بودنم خدا را شکر کنم 🙏.

درد و رنج چاقی

چاقی برای من فقط شامل چند کیلو اضافه وزن در جسمم نبود. فقط این نبود که نمی توانستم لباس مورد علاقه ام را بپوشم. یا هر غذایی که دوست داشتم را بخورم.

چاقی شخصیت من را تسخیر کرده بود.

اعتماد به نفس از شخصیت من کاسته و بر اضافه وزن من افزوده شده بود.

خودم را لایق کمترین شرایط و موقعیت ها می دانستم.

تصور می کردم چون هرگز نمی توانم لاغر شوم بنابراین رسیدن به هر آرزویی فایده ای ندارد.

هیچ وقت از تفریح کردن و بازی با هم سن و سال های خودم لذت نمی بردم.

همیشه نگران مسخره شدن و ترد شدن توسط اطرافیانم بودم.

هر جا لازم بودم خودم را معرفی کنم یا از حق خودم دفاع کنم ترجیح می دادم این کار را انجام ندهم و محل را ترک می کردم.

در تمام مقاطع تحصیلی و مراحل زندگی این نگرش که (چه فایده ای دارد) تصمیمات مهم من را تحت تاثیر قرار می داد.

من بخاطر چاق بودن هیچ لذتی از زندگی کردن نمی بردم و هیچ امیدی برای تجربه شرایط دلخواهم در زندگی را نداشتم.

قدرت گرفتن چاقی

همراه با بزرگتر شدنم چاقی من هم بیشتر می شد و سوابق تلاش های بی هوده من برای لاغر شدن هم افزایش پیدا می کرد.

آخرین تلاش های من برای لاغر شدن مربوط به قبل از مراسم عقد بود که خانواده همسرم شرط قبول کردن همسرم را مقداری لاغر شدن من قرار دادند.

در آن زمان به کمک یکی از دوستان با تلاش و پیگیری شبانه روزی در یک ماه حدود ۱۰ کیلو با ورزش و رژیم سخت کم کردم و توانستم نمره قبولی در مراسم خواستگاری را به دست آورم.

بعد از ازدواج باور قدیمی که آدم بعد از ازدواج چاق میشه بر نگرشهای قبلی من برای چاقی افزوده شد و یکی دو هفته بعد از عقد کردن روند چاق شدن دوباره من شروع شد.

همانطور که مهمانی ها و دورهمی ها افزایش پیدا می کرد روند چاقی من هم شدت می گرفت و کمتر از دو ماه بعد از مراسم عقد دوباره من همان آدم قبلی با وزن بیش از ۱۰۰ کیلو بودم.

در سالهای بعد از ازدواج روند اضافه وزن من ادامه پیدا کرد و در سن سی و سه سالگی به وزن حدود ۱۳۰ کیلوگرم رسیده بودم.

سالهای آخر چاقی من تقریبا بدون تلاش مستمر و جدی برای لاغر شدن سپری شد چون یقین پیدا کرده بودم که من لاغر بشو نیستم.

تمام آنچه درباره ارثی بودن چاقی و بی اراده بودن خودم در لاغر شدن شنیده بودم به همراه بارها شکست خودت در لاغر شدن از طریق روش های مختلف باعث شد که با تمام وجودم باور کنم من هرگز لاغر نخواهم شد و روند چاقی من تا روزی که زنده هستم ادامه خواهد داشت.

سال ۱۳۹۳ که به طور معجزه آسا با موضوع قانون جذب آشنا شدم علاوه بر چاقی زندگی من توام با مشکلات متعدد بود به طوری که چاقی اصلا برای من اهمیت نداشت.

انقدر غرق مسائل و مشکلات متعدد بودم که وقتی با موضوع قانون جذب آشنا شدم تنها آرزوی من بهبود شرایط مالی بود.

با اینکه هیچ امیدی به بهبود شرایط مالی نداشتم اما به هر حال دیدن فیلم راز و مطالعه پراکنده درباره قانون جذب باعث شد که شانس خودم را برای بهبود شرایط زندگی از این طریق امتحان کنم.

دقیقا یادم است که با خودم فکر کردم، من که هر کاری برای بهبود شرایط مالی کردم نتیجه نگرفتم حالا این روش را هم امتحان می کنم که مطمئن شوم بخت و اقبال من در همین حد است که خداوند برای من در نظر گرفته است.

تا قبل از تشکیل خانواده تصورم این بود که خداوند مرا چاق خلق کرده و به همین دلیل است که هرچقدر برای لاغر شدن تلاش می کنم فایده ای ندارد اما بعد از ازدواج به مرور در مسائل دیگر زندگی هم به این نتیجه رسیده بودم که خداوند برای من این شرایط را خواسته است و به همین دلیل است که هرکاری می کنم هیچ نتیجه ای حاصل نمی شود.

شاید به این دلیل که قانون جذب متفاوت از روش های دیگری که من برای تغییر شرایط زندگی استفاده کردم بود تصمیم گرفتم تا این روش را هم امتحان کنم بلکه نتیجه ای حاصل شود.

ماجرا از این تصمیم ساده شروع شد اما به مرور همه چیز به تغییر کرد ته به اینجا رسید ….

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.51 از 47 رای

https://tanasobefekri.net/?p=44776
8 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار صالحه
      1403/05/09 13:28
      مدت عضویت: 585 روز
      امتیاز کاربر: 40521 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,156 کلمه

      به نام خدایی بخشنده ومهربان 

      سلام براستاد عطارروشن وهمه دوستان طالب روش این مسیر 

      برای  داشتن این فایل که جقدرهم اهنکی وهم زمانی عالی رو  خدایی عزیزم برام من مهیا کرده است ازخدای خودم‌تشکر وسپاسگزارم هستم 

      چند روزی هست که کلی افکار عالی تو ذهنم‌ درحال مرور هست صبج امر وز با حسی بسیار متفاوت شروع شد 

      از ساعت ۵ صبح خواب از جشم رفته کلی افکار خوب رو هی توذهن کسترش پیدا کرد تا رسبد به اینجا که من‌ تو سالهای گذشته همیشه این سوال ازخودم داشتم‌که خوشا به حال نویسندگان خوشا به حال  شاعران  که همیشه زنده هست خوشا به حال فلاسفه خوشا به حال کسی که بعد از فوتش نامی ازش هست واین شعر معرف همیشه تو گوشه ذهنم‌ بود

       سعدیا مرد نگو نام  نمیرد هرگز 

                         مرده ان است که نامش به نکویی  نبرند

      تو این همه سال هر چی می کشتم‌ که از من  به چه نامی خواهد موند یی خانمی که حتی نتواست خودش ازمشکل چاقی خلاص کنه باره از بعضی افرد این شنیدن که جرا هنوز این‌ مشکل نتواستم‌ برطرف کنم‌ هر فرد بسته به افکارش برای من‌ طرح و نظر داشت هیج‌ کودم‌ اصلا کارساز نبود

      چون افکار من‌ تو بخشی نبود که انها بودن وفتی دیگه هر جی کاره بود انجام دادم‌ وارد سایت شدم ازهدایت خدایی عزیزم اصلا هیچ تصور ازاین حالتهای این زمانم نداشتم  فقط دوست داشتم‌ وتصور داشتم‌ دارم یی راه رو برای رهایی باز میکنم‌ 

      اون روز این فکری که  میکرد این‌ بود که خدای  قادر مهربان کاره بیهوده نمیکنه از خودش  خواستم با حالت تسلیم‌  واقعی خواستم خودش من به این ادرس فرستاد من‌ کجا ذزفول کجا تا حالا اصلا به منطقه شما پا نزاشتم‌ چه برسه یی فردی رو تو اون‌ منطقه رو به عنوان استاد راهنمایی زندگیم کنم  فقط یی دوستی که استخر مبرفتم‌ باهش دوست شدم‌ تنهاترین فرد جنوبی بودکه من‌تو یی  مدتی باهش دوست بود و حال حس خوبی باهش داشتم‌

       وفتی امدم اولین افکار این بود راه نجات از این مشکل که جقدر بزرگ‌ عمیق کسترده بی علاج بسان کوه دماوند که از تهران وفتی بهش نگاه  میکنه جقدر بزرگ با شکوه هست جاقی تو ذهنم حتی از اون کوه بزرگتر بود قدرت کوه در برابر چاقی من تو ذهتم کم‌ توان بود 

       کم‌ کردن چند کیلو وزن  دیگه معجزه دیده میشد چه برسه متناسب شدم این اصلا نه اصلا امکان نداشت برای من باشه فقط بتوانم‌ کمی فقط کمی وزنم‌ کم کنم به جند کیلو هم دیگه رضایت داده بودم که بدواز کم شدن بمونه اون ازدست ندم این وبرکشت وزن برام بسبار ناراحت کننده بود

       هر بار که استاد ازتناسب توبخش رایگان صحبت میگرد من اون و به شکلی واضح خط زده فقط کمی وزن کم  کردن رو بهش نگاه میکردم تناسب اون برای من‌ امکان نداره ولی دل گرم بود به هدایت خدای خودم واسطه خانم دوعالم حضرت زهرا( ص) امدم امدم تا فایل ۶۰ تواون فایل یی تحول خوبی برای من ایحاد شد خوابی بسیار زیبا رو دید اون  تو دیدگاهم فکر کنم‌ نوشتم حالا یادنیست نوشتم حسم‌ کاملا تفییر عالی کرد امید به این مسیرم  بسیار افزایش یافت و استاد پیام‌ برام فرستاد

      دنیا عوض شد انکا روح به جسم  برکشت  نگاهم تغیبر کرد امید انکیزه کم کم  داشت به مرو پررنک میشد اون روز گفتم خدایا  برای هدایت وحمابت بی نهایت تشکر دارم یاد هست ایام عید بود به شکل عجیب با تمام  سلولهای فبلم  به این مسیر باور داشتم واون قدرت خیلی بیشترشد برای اولین بار کاری بسیار زیبا وبا  شکوه انجام دادم و اون‌ تهیه دوره ورد به سرزمین لاغر بود چون اصلا فبول نداشتم‌ که من‌ مال این سرزمین هستم  تو دره رایگان داشتم طی مسر میکردم که فقط وزن‌ کم کنم من‌ کجا تناسب کامل کجا این‌ کوه  قوی پر قدرت چطور میشه از ذهنم‌ دور کنم‌ کم‌ رنک‌ کنم من تمام  توانم بزارم  شاید بشه اون فقط یی بخش اون بشکنم اون و بخش از خودم جدا کنم ولی وقتی فبول کردم که تناسب در وجودم هست اصلا بوده مشکل من بخاطر چاقی از دروان کودکی بود  این فشار جاقی ذهنم مال  ۵۶ سال بود بارها  کم‌ کردن وبرکشتن  واین بهش هی اضافه شد نه کم امروز مینویسم من بخش،چاقی  وجودم رو کاملا بی هیج‌شکی با دلی قرص با ایمان‌ کامل خط زدم دارم

       تو بخش پاک سازی ذهنم‌ به شکرخدایی عزیزم‌کار میکنم 

      وفتی تو فایل ۲۰ استاد گفتن تا اینجا من توریست این سرزمین‌ بودم اگه ادامه بدم و استمرار داشته باشم زمان بیشتری یعنی سالهای بیشتر این فضا باشم اجازه برکشت ورفتن ازخودم بیگرم  بمونم به هیمن حس حال خستجو تحقیق. هی به تکرار اگاهی درست ودیافت اگاهی همین مسیر  به  شکل امروزم بمونه بی شک من‌ ساکن این سرزمین هستم من‌ احساس کردم خودم اره خودم  با تلاش خودم دیگه ساکن این  سرزمین هستم‌ نه تورسیت  از زمان  ۲۰ دقیفه فایل به شکل باران که ازگونه ام داره  اشک ریزش میکنه دارم این دیدگاه رومینویسم از امروز به این اروز رسیدم که رسالت من جی بود امروزاون به شکل عالی رو کردم که توان وقدرت ذهنم خالق به رخ همه بشکم‌ که جقدرتوان تو این خالق هست ازمنی که هیج امید توان وقدرتی تو هربخش زندگیم با اشتباه خودم ازخودم گرفته شده بود بگم‌ من  موفق شدم کل زندکیمو رو تغییر  ارام ارام هدایت کنم  با مسبری که خدای عزیزم  برام‌ چید اره من موفق شدم خودم رو نجات بدم‌ اون با خدای خودم و هدایت خالق  مهربان قرار داد دیگه ساکن این سرزمین هستم‌ هیج قدرتی هیج افکاری هبج نگاه من اراین سرزمینی  که من دورنش  قرار دارم نمتوان بیرون کنه به امید خدای عزیزم وکمکش که شامل حال شد میشه من این نعمت که حالا دورنش هستم  رو از نعمت جاقی امروز دیدم چه نعمت بزرگی بود که من اون عذاب دیدم 

      اگه جاق من‌ نبو د من هرکز تواین مسیر  قرا نمیگرفنم‌ واین دست اورد رو به کل وحودم هدبه نمیدامو هنور وزن زیادی ازجسم من باقی هیپست ولی بی هیج شکی به زوری ایها همه بخار شده اول ازذهنم  رخت بسته داره میره 

      کلی افکار عالی چای اونها داره میگیره  تجربه این افکارم توسال ایتده از من‌فردی کاملا متناسب بی هیج شک تر دیدی  خواهدساخت جون دارم‌ این کم‌شدن وزنم رو با کمال ارامش حس میکنم نه ورزش کردم  نه رژیم‌ گزفتم‌ ونه حتی راه رفتم  ولی اون داره به شکرخدایی عزیز با تغییر ذهنم برام داره تو مرحله عالی ولی ارام ارام  به پیش  میره امروز کلی ایده برای بهبوداین وبخش براپم من امد پس ایمان دارم‌ در سالهای اینده با کاره خودم و در کنارخدای بزرک‌ که من تو پناهش امن قرار داد  هم کاملا متناسب میشنپم وتوان حرکتم‌عالی خواهد شد این بهش ایمان دارم وسیله راه دست خدایی عزیزم هست و خدایی برای من‌کافی هست روزی شما تویی فالی ازدوره خدا هرکز دیر نمیکند این‌ ایه شریفه منعی کردید  ایا خدا برای بندهاش کفایت میکنه رو که گفتید من اون روز فبلم از دهانم داشت بیرون می امد

       چند بار گفت اره کافی هست اره کافی هست اره کافی هست  خدای با ابن بزرکی برای  هربنده کافی هست 

      خدا پشت وپنا هتون با حق حق. نگه دارتون 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 23 از 5 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم