تا چند سال قبل عقیده داشتم که زندگی، همچون سریالی است که خداوند آن را از قبل طراحی کرده و من به این دنیا آمده ام که بازیگر آن باشم.
اتفاقات و شرایطی که برای من در زندگی رخ می داد را نقشه و خواست خدا می دانستم و صبر و تحمل کردن آن اوضاع را شرط قبول شدن از امتحان الهی می دانستم.
زمانی که در مسیر تغییر زندگی قرار گرفتم به این نتیجه رسیدم که همه مشکلات من در زندگی از خدا نیست بلکه بخاطر خداست.
خداوند تصمیم نگرفته است که در زندگی من چه اتفاقی رخ دهد بلکه تصور اشتباه من درباره خداوند سبب شده که هر بلایی سر من می آمد را امتحانی از سوی خداوند می دانستم و فقط تلاش می کردم هرطور شده از آن مساله عبور کرده و نمره قبولی دریافت کنم و خودم را آماده مساله و مشکل بعدی می کردم.
بنابراین راه رهایی از مشکلات و تجربه زندگی متفاوت را فقط در تغییر نگاه نسبت به خدا و درک و شناخت صحیح خداوند دیدم. و بیشتر تلاش من در این چند ساله رسیدن به درک بهتر درباره خداوند بوده است.
البته منظورم از درک صحیح یا بهتر، رسیدن به الگویی یکسان و تعریف شده برای همگان نیست بلکه رسیدن به درکی از خداوند که به من کمک می کند تا رویاهایم در زندگی را محقق کنم.
در این مسیر دریافتم که برخی از ویژگی های خداوند برای همه انسان ها یکسان است اما برخی از ویژگی های او بنا به تعریف و نگرش هر فردی تفاوت دارد. بنابراین سعی کردم در مجموعه دوره آموزشی رسیدن به آرزوها با قدرت ذهن و همچنین دوره خدا هرگز دیر نمی کند درباره بخشی از ویژگی های خداوند صحبت کنم که برای همه انسانها به یک شکل عمل می کند.
رسیدن به درک صحیح درباره بخش مشترک خداوند سبب می شود که افراد ویژگی های منعطف خداوند را بنا به سلیقه و نیاز خود در ذهنشان ایجاد و از آن برای تحقق رویاهای خود استفاده کنند.
پس از تغییر نگاه نسبت به خداوند به این نتیجه رسیدم که زندگی به صورت سریال از قبل کارگردانی شده نیست بلکه مانند نوار فیلم خالی است که من هر روز با زندگی کردن نقش خود را بازی کرده و فیلم زندگی خود در دنیای مادی را می سازم.
در واقع من کارگردان زندگی خود هستم و در نهایت فیلم زندگی خودم را در دنیای مادی ساخته و همراه خود به دنیای ابدی می برم.
آنچه در دنیای ابدی مورد بازبینی و سنجش قرار می گیرد فیلم ساخته شده من از زندگی ام در دنیای مادی است.
در آن فیلم تمام روزهای زندگی و نحوه بازیگری من در مدت حضورم در دنیای مادی ضبط و ذخیره شده است.
بنابراین هر روز فرصت دارم تا نقش موردعلاقه ام را بازی کرده و صحنه های بهتری در دنیای مادی رقم زده و فیلم باکیفیت تری جهت ارائه به خداوند تولید کنم.
اشتباهی که من سالها مرتکب می شدم و البته هنوز هم می شوم این است که فراموش می کنم آنچه در زندگی من رخ می دهد را خودم خلق کرده ام. از این در زمان تجربه کردن آنچه رخ داده ناآگاهانه واکنش داده و در شرایط احساسی بد قرار می گیرم و از آنجا که احساس من در هر لحظه از زندگی خلق کننده شرایط من در زندگی است، اتفاقات به صورت تکراری در زندگی رخ می دهد و من تصور می کنم که اسیر شرایط و اوضاع زندگی هستم. درحالی که هربار که اتفاقی رخ می دهد با توجه کردن به آن باعث شکل گیری احساس مشابه با اتفاق رخ داده در خود شده و زمینه ساز تکرار اتفاقات مشابه می شوم.
اگر بتوانم در هر لحظه از زندگی به آنچه رخ داده است به شکلی توجه کنم که اول: بپذیرم که این شرایط را خودم خلق کرده ام. دوم: به گونه ای به آن شرایط توجه کنم که احساس بد در من ایجاد نشود
به مرور شرایط و اتفاقات زندگی من تغییر خواهد کرد و به صورت خودبخود با شرایطی در زندگی روبرو می شوم که احساس خوب در من ایجاد خواهد کرد و تداوم احساس خوب باعث تداوم تغییر در زندگی خواهد شد.
تصمیمات من در هر لحظه از زندگی، خلق کننده لحظه بعدی در زندگی من خواهد بود.
اگر در لحظه مواجه شدن با شرایطی که مورد دلخواه من نیست، تصمیم بگیرم به آن شرایط توجه کنم و درباره آن صحبت کرده به شکلی که دچار احساس بد، ناامید، گرفتاری و … شوم عملا تصمیم گرفته ام که مجددا شرایط مشابه آن را در زندگی تجربه کنم و تکرار این چرخه سبب می شود سراسر زندگی من سرشار از غم و اندوه و حسرت باشد.
اما اگر در لحظه مواجه شدن با هر شرایطی که مورد دلخواه من نیست، تصمیم بگیرم به گونه ای فکر و عمل کنم که منطبق با آن شرایط اما در جهت تغییر زندگی به شکل مورد دلخواهم باشد به مرور شرایط زندگی من تغییر خواهد کرد و آن وقت است که من، طعم خالق بودن در دنیای مادی را تجربه خواهم کرد.
زمانی که اطمینان داشته باشیم، آنچه تجربه می کنیم دقیقا همان است که قبلا خواسته ایم می توانیم معنی و مفهوم خالق بودن را درک و تجربه کنیم.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.45 از 40 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
گرفتن تصمبمات منطبق بر شرایط
مدیریت در تصمیمات در شرایط ناخواسته و پیش آمده یکی از بهترین نوع کار در مدیریت میباشد زمانی که بتوانیم در بحران ها وشرایط متفاوت تصمیماتی را در راستای هدف خود بگیریم میتوانیم مدیر لایقی هم باشیم در واقع ما باید یاد بگیریم که لیاقت و ارزشمندی خود را با تصمیمات درست اثبات کنیم حتی به خودمان. در زندگی همیشه از این رخدادهای غیر مترقبه پیش میاید اینجور نیست که بتوان همیشه درآرامش و آسایش بسر برد و راحت به هدف خود دست پیدا کرد گاهی اتفاقاتی بوجود میاید که قبلا هیچ پیش بینی در باره آن نداشنیم اگر در این شرایط بتوانیم اوضاع را طوری مدیریت کنیم که به هدف خود برسیم کدیر لایقی هم خواهیم بود
در طول زندگی خودم به واسطه شغلم که مدبریت باشگاه ورزشی بود بارها در شرایط ناخواسته و پیش بینی نشده قرار گرفتم وسعی کردم بحران ها را به شکلی حل کنم که ضرری به باشگاه و ورزشکاران نرسد و کارشان مختل نشود. یکیش همین رفتن برق که در کار ما برق خیلی مهم بود بیشتر دستگاه ها با برق کار میکرد و یا اگر آهنگ نبود صدای همه در میاومد ویا هواکش ها از کار میافتاد و هوای باشگاه نامطبوع میشد اگر یادتون باشه آن موقع ها برق ۳ الی ۴ ساعت قطع میشد. به غکر موتور برق هم افتادم اما کشش این همه وسایل را نداشت و سر صداش باعث آزار همسایه ها میشد. اما توانستم با ترفند های کاری و ورزشی کلاسها را مدیریت کنم تا بچه ها بازهم در آن شرایط راضی برگردند. این یک نمونه خیلی کوچیک بود ولی در کل شرایط گاهی ابجاب میکند که با کمی امکانات بتوانیم شرایط مطلوب را لوجود بیلوریم خود من ماه گذشته برادرم و خانواده اش از انگیس مهمان من بودند طبعا وقت منم کم میشد بک سری هم همزمان میهمان از شمال داشتم. که باید برای دکتر و عمل اشان وقت میزاشتم خلاصه کلی سرم شلوغ بود حتی لحظه ایی دلم نخواست دوره را رها کنم پیش خودم گفتم شاید نتوانم تمرینات را به دقت بنویسم ولی مبتوانم گوش کنم و تمرینات و نوشته ها را بخوانم صبح ها من ساعت ۵ بیدار میشوم دقیقا تا ساعت ۷ذمشغول گوش دادن فایل ها میشدم حتی وقتی میرفتیم بیرون تو ماشین با هندسفری تکرار میکردم و خواندن نوشته ها را شیها انجام میدادم الان هم که سرم خلوت تر شده نوسته هام را شروع کردم.
یک هفته پیش مشکلی برای پسرم سر کارش بوجود اومد که با یکی از افراد پروزه درگیر شد و متاسفانه کارشون به پلیس و دادگاه کشیده و پسرم هم فعلا از کارش اومده بیرون در واقع بیکار شد دقیقا یک روز تمام حالم بد بود. بعد از یک روز با خودم فکر کردم که الان این حال بد من چه کمکی به پسر من میکنه حالا این مشکل ناخواسته پیش آمده من چه کاری میتوانم انجام بدهم این مشکل را خودش برای خودش درست کرده واینبار باید خودش مسولیت کارش را به عهده بگیره الان که مادر من فوت کرده چه کاری از دستش برای من برمیاید. منم باید همین فکر را بکنم. انگار منم تو این دنیا نباشم چه کاری از دست من برمیاید نگرانی غم اضطراب از جنس شیطانه و یاد خدا آرامش بخش قلبها است پسر من بنده خداست و کارش به من ربطی نداره من فقط میتونم براش دعا کنم تا از این مشکلاات به خیر و خوشی خلاص بشه و اگر در آینده کمکی نیاز داشت بهش کمک کنم ولی غصه نخورم وحال خوبم را خراب نکنم و به کار خودم ادامه دهم
استاد عزیزم قبلا اگر موردی یامشکلی در رابطه با فرزندانم پیش میامد خودم را به آب وآتیش میزدم آرام و قرار نداشتم تا مشکل را کامل حل کنم اما الان یاد گرفتم به خدا اعتماد کنم وکار را به خودش بسپارم و وظیفه خودم را انجام بدهم.
ممنون از شما استاد عزیزم