0

گام ۷۹: لاغر شدن با یادگیری هنر تغییر کردن

تغییر کردن
اندازه متن

یکی از مهمترین موانع ذهنی افراد چاق این است که آیا آنها لاغر می شوند یا خیر؟

به شما اطمینان می دهم اگر در مسیر لاغری با ذهن حرکت کنید هنر تغییر کردن و لاغر شدن را می آموزید، نگران نباشید و ادامه دهید.

هنر تغییر کردن چیست؟

هنر تغییر کردن در واقع یادگیری چگونه تغییر دادن تجربه های زندگی است. اگر شما از وضعیت جسمی، روابط، کسب و کار، مالی، سلامتی و … راضی نیستید به این دلیل است که تجربه ای تکراری از بودن در شرایط یکنواخت در زندگی را دارید.

تغییر کردن

اگر از آن تجربه راضی و خشنود نیستید باید در وضعیت خود تغییر ایجاد کنید و موفقیت در این تصمیم زمانی رخ می دهد که شما در شرایط جدید، تجربه متفاوتی داشته باشید.

بنابراین اگر از وضعیت خود در هر جنبه از زندگی راضی نیستید به این دلیل است که تجربه شما در آن وضعیت خوش آیند نیست. و اگر دوست دارید تجربه متفاوتی داشته باشید هیچ راهی جز یادگیری هنر تغییر کردن ندارید.

بسیاری از انسانها به طور ناخودآگاه از تغییر کردن هراس دارند، و علاقه ای به ایجاد تغییر در شرایط زندگی خود ندارند.

اگر می خواهید به شکلی ساده خود را محک بزنید کافی است به واکنش خود نسبت به تغییر کردن شرایط فعلی زندگی خود توجه کنید.

از آخرین باری که تغییری در مدل موی سر، ریش، آرایش و … ایجاد کرده اید، چقدر می گذرد؟

از آخرین باری که تغییری در مسیر حرکت خود به سمت مقصدی که زیاد آن را طی میکنید ایجاد کرده اید چقدر می گذرد؟

از آخرین باری که تغییری در چیدمان وسایل اتاق یا منزل خود ایجاد کرده اید، چقدر می گذرد؟

از آخرین باری که تغییری در رفتار یا عادت خود ایجاد کرده اید، چقدر می گذرد؟

اینها مثال هایی است درباره موضوعات زندگی روزمره است که نشان می دهد شما نسبت به تغییر کردن چقدر مشتاق هستید یا مقاومت دارید.

اگر از ایجاد تغییر در موضوعات روزمره و پیش پا افتاده اجتناب می کنید، شما هرگز قادر نخواهید بود در موضوعات مهم و تاثیرگذارتر زندگی خود تغییر ایجاد کنید. یادگیری هنر تغییر کردن منجر به ایجاد تحول در زندگی شما خواهد شد.

لاغر شدن

لاغر شدن نوعی تغییر کردن است

خیلی از افراد سالهاست اضافه وزن دارند و خیلی از چاقی خود رنج می برند و اتفاقا برای لاغر شدن تلاش زیادی کرده اند، اما موفق به لاغری نشده اند و یکی از مهمترین دلایل آن مقاومت افراد نسبت به تغییر کردن است که در ذهن آنها شکل گرفته است. آنها هنر تغییر کردن برای لاغر شدن را نمی دانند.

سیستم ذهنی به این شکل است که وقتی فرمولی در ذهن شکل می گیرد در تمام جنبه های زندگی تاثیرگذار خواهد بود. بنابراین اگر هنر تغییر کردن را بیاموزید نه تنها در سایر جنبه های زندگی خود می توانید تحول ایجاد کنید بلکه در جسم خود نیز شاهد شگفتی خواهید بود و آن لاغری و تناسب اندام همیشگی خواهد بود.

بعنوان مثال اگر در ذهن شما تغییر کردن در جنبه های مختلف زندگی موضوعی سخت و رنج آور تعریف شده باشد، به همین سادگی این فرمول ذهنی می تواند مانع لاغر شدن شما شود چرا که لاغر شدن در واقع تغییر کردن از وضعیت چاقی به وضعیت لاغری است.

دلیل اینکه بسیاری از انسانها سالهاست در تلاش برای موفق شدن هستند، کتابهای زیادی خوانده و در سمینارهای مختلفی شرکت کرده اند اما موفق به تغییر شرایط خود نشده اند این است که اساسا آنها نسبت به تغییر کردن مقاومت زیادی دارند.

مقاومت ذهنی ما نسبت به تغییر کردن به واسطه شنیده ها و نصیحت های که از گذشته هزاران بار شنیده ایم شکل گرفته است.

این شنیده ها به ما تذکر میداند که تنوع طلبی کار خوبی نیست، داشتن لباس هایی با رنگ های مختلف صحیح نیست، ایجاد تغییر در شکل ظاهری کار پسندیده ای نیست و بسیاری موارد دیگر که ما از انجام آنها منع شده ایم.

منع شدن ما و اهمیت ندادن به علایق ما نسبت به ایجاد تنوع در زندگی سبب شده است که ما نسبت به تغییر کردن احساس خوبی نداشته باشیم.

طبیعی بودن علاقه نداشتن ما به تغییر کردن سبب شده است که به این مانع بسیار مهم و تاثیرگذار در مسیر موفقیت توجه نکنیم.

تنها راه مقابله با این مانع ذهنی و ایجاد باوری که به شما این احساس را می دهد که تغییر خواهید کرد ، توجه به تغییراتی است که به شکل پیوسته در دنیای پیرامون ما شکل می گیرد. همچنین تغییراتی که در زندگی دیگران رخ داده است که برای ما جالب توجه است.

به این شکل می توانیم فرمول جدیدی در ذهن خود ایجاد کنیم که ما م یتوانیم تغییر کنیم چرا که مانع اصلی که سد راه افراد برای تغییر کردن است این باور است که من نمی توانم تغییر کنم.

به اندازه ای که فرد از بودن در شرایطی که خواسته او نیست ناراحت و نا امید است نسبت به تغییر شرایط احساس عجز و ناتوانی دارد.

این موضوع به قدری اهمیت دارد که اگر برای رفع آن اقدام آگاهانه نکنیم تمام تلاشهای ما برای تغییر کردن بیهوده و بی اثر خواهد شد.

لاغری آسان با قدرت ذهن

تجربه هنرجوی لاغری با ذهن

موضوع امروز باور کردن تغییر کردن بود. تغییر مثبت 

‌من از چاقی به لاغری تغییر مسیر میدم.

من باور کردم که لاغر شدن آسونه.

دولت آنست که بی خون دل آید به کنار 

ورنه با سعی و عمل باغ جنان این همه نیست

خب وقتی حرف از تغییر میزنیم همه ی ما چیزی که در ذهنمون میاد اینه باید سختی بکشیم تا یک موضوعی رو تغییر بدیم. برای همین تغییر کردن برامون سخته.

اگه میخوایم باورمون نسبت به تغییر کردن باور مثبتی بشه باید قبلش باور کنیم که تغییر کردن راحته. تغییر اگه سخت باشه دوامی نخواهد داشت.

مثلا همین شرایط کرونا درسته که خیلی چیزا تغییر کرد ولی وقتی کرونا تموم شد همه آداب و رسوم دوباره برگشت سر جاش و همه تغییرات چون سخت بودن از بین رفتن و چیزی که یک عمر تکرار شده بود دوباره جاری شد.

پس خیلی مهمه که تغییر در راستای آسانی باشه.

از ایام کرونا همه چی برگشته سرجاش فقط یه چیزی برنگشته. عزیزانی که از دست دادیم و جای خالیشون هیچ وقت پر نمیشه . عزیزانی که نتونستند در مقابل تغییر مقاومت کنند و ویروس بهشون غلبه کرد و متاسفانه اونا رو از ما گرفت.

و اونها هم راه راحت رو انتخاب کردن. انتخاب مرگ براشون راحتتر از انتخاب زندگی در شرایط سخت بود و اونها رفتن رو انتخاب کردن.

رابطه آسانی و پایداری تغییر

تغییرات سخت، موقته و از بین میره.

پس خیلی مهمه تغییرات لاغر شدن رو برای خودمون راحت کنیم تا دائمی بشه.

چون ما استمرار در عادات رو میخوایم نه موقت بودن تغییرات رو.

مثلا رژیم و ورزش خودشون تغییر هستن اما تغییرات موقت هستند و ما هیچ وقت نتونستیم افرادی رو پیدا کنیم که تا ابد در رژیم به طور مستمر باقی بمونند مگر با اجبار و زور و حال بد و سختی. اینها هرگز از زندگی لذت نمیبرن و همواره در حال رنج کشیدن هستن.

پس ویژگی دیگه تغییر اینه که شرایط قابل تغییر باید با لذت همراه باشه تا بشه به صورت مستمر ادامه اش داد . 

پس ویژگیهای تغییر تا اینجا:

اول: راحت بودن 

دوم: قابل استمرار و دائمی بودن 

سوم: تغییر باید لذت بخش باشه و در مسیرش  ما لذت ببریم وگرنه تغییر موقت خواهد بود .

لاغری با ذهن تنها راه تغییر هست که هم راحته هم لذتبخشه هم دائمیه. 

ما فرمولهای ذهنی راحت رو انتخاب می کنیم در راستاش حرکت می کنیم و در مسیرش لذت میبریم و این مسیر یه مسیر دائمیه برای ما. 

پس تغییرات پایدار هستن و ما به مرور زمان لاغر شدن رو آسان تجربه خواهیم کرد. 

تغییر فرمول های چاقی ذهن

تغییر فرمولهای چاقی ذهنی

خب من اول از آسوناش شروع می کنم. 

اول: صلح با چاقی. 

آقاجون دیگه از چاقی نترس. چاقی هیچ چیزی نیست جز ندیدن لاغری. در نتیجه انرژی لاغری زیاد شده تا تو ببینیش. ببینش تا  رهاش کنی و آزاد بشه و بره. از چاقی نترس، ترس از چاقی باعث جبس شدن چاقی در بدنت می شه، با چاقی راحت باش تا آزاد بشه و از بدنت خارج بشه. 

دوم: غذا خوردن ترس نداره

باز تغییر دیگه ای که میشه گفت اینه غذاها چاقت نمی کنند. نترس همش میسوزه میره.

هیچ غذایی هرچقدرم خورده باشی توی بدن نمی مونه. دفع میشه میره. مقداریشم که جذب میشه تجزیه میشه میره. اصلا انرژی نمیتونه یه جا بمونه دائم از شکلی به شکل دیگه داره تبدیل میشه.

این چربیها همون چربیهای دیروز و پریروز نیستن. اونا رفتن اینها جدیدن دوباره ساخته شدن وقتی رها باشیم و نترسیم بدن احساس نبازش به انرژی از بین میره و میفرستش که بره.

ما با ترسها و نیازها بدن رو نیازمند کردیم. بدن احساس نیاز می کنه از طرفی میل به دریافت انرژی رو زیاد می کنه تا انرژی بیشتری جذب کنیم و از طرفی دیرتر میفرستش بره تا مدت بیشتری اینارو ذخیره کنه چو در فرکانس نیازه. 

وقتی در فرکانس رهایی باشیم بدن هم کم کم در فرکانس رهایی میاد و ما میلمون به مصرف مواد غذایی طبیعی میشه و از طرفی دفع چربیها هم راحتتر انجام میشه چون بدن سالم میشه و احساس نیاز به انرژیش کم میشه. 

پس خیلی مهمه انرژی رو در بدن ببینیم و به خودمون حس نبودن و محدودیت انرژی ندیم. انرژی به فراوانی در دست ما هست. 

سوم: تغییر کردن باور چاقی

تغییرات دیگه ای که میشه کرد تغییر در باوره . هیچی توی این دنیا نمیتونه مارو چاق کنه مگر اینکه بپذیریمش که چاق کننده است. 

هیچ عامل چاقی در جهان وجود نداره. همه ی عوامل لاغر کننده هستند. 

در جلسات قبلی در نوشته هام به اونجا رسیدم که حتی چربیهای ما نشانه ی لاغر بودن ماست. چون اینا همون انرژی لاغری هستن که به واسطه ی نیاز ما به لاغر شدن و درخواست مکرر ما جذب شدن و هرچقدر نیاز ما بیشتر، جذب انرژی ما بیشتر.

بابا اینا همه لاغریه. ببینیمش و انقدر درخواستش ندیم انقدر خلاء ایجاد نکنیم. ما به لاغری هیچ نیازی نداریم همه این چاقیه لاغری هستن. احساس بی نیازی کنیم تا بدن هم از فرکانس نیاز بیاد بیرون و دیگه جذب نکنه. 

خب باور دیگه اینه که حتی احساس چاقی هم انسان رو لاغر می کنه. احساس چاقی دو قسمت داره. یکی قسمت لذت یکی قسمت رنج. 

ما یه زمانی از چاق شدن لذت میبردیم خب اون فرکانس در ما هست بعد از مدتی دیگه نخواستیمش رنج کشیدیم ولی نخواستنشم باز یعنی نیاز به لاغری و باز جذب انرژی. 

پس لذت و رنج چاقی هر دو ما رو چاق کرد.

ناراحت بودن از چاقی اندوه خوردن و ناراضی بودن از چاقی همه ی اینا یعنی حس نیاز به لاغری و حس نیاز به لاغری باعث جذب انرژی بیشتر و بیشتر میشه. 

بدن نیازمند انرژی رو بیشتر جذب می کنه. 

البته این باور باز خودش یه باور چاق کننده و ایمان به چاق شدنه. 

یا باید حس نیاز رو دور کرد یا باور داشت حتی اگه نیاز هم داشته باشیم بازم لاغر میشیم. چون انسان نیازمند فاقد انرژیه و قاعدتا کسی که فاقد انرژیه نمیتونه انرژی بیشتر جذب کنه. پس  در هر دو حالت ما انرژی رو دفع می کنیم و انرژی رو ذخیره نمی کنیم. 

اهمیت تداوم احساس لاغری

ما در هر حالتی باید بتونیم لاغر بودن رو به اثبات برسونیم. 

ناراحت شدن یا نشدن از چاقی باید هردوش حس لاغری بهمون بده. 

چطوره که وقتی در مسیر چاقی هستیم همه چی به ما حس چاقی میده اینجا هم باید از هر چی حس لاغری بگیریم  تا بتونیم در فرکانس رهایی باشیم. 

همه ی اینا تغییره. تغییر مسیر از مسیر چاقی به مسیر لاغری. 

شاید چاقی به واسطه ی تکرار در ما عمیقتره ولی لاغری از اون عمیقتره چون طبیعت بدن ما لاغریه. چون هر لحظه در بدن ما جاریه. 

چون در هر حالتی هست. در هر حسی لاغری وجود داره. 

حتی در حس چاقی لاغری وجود داره. چون حتی حس چاقی انرژی هست و ما اگه انرژی لاغری نداشته باشیم حتی  نمیتونیم حس چاقی بگیریم. 

انرژی ما توان ماست. 

توان ما لاغریه. 

لاغریی که توان مارو میگیره و مارو ضعیف می کنه لاغری نیست. چاقی هم که توان ما رو میگیره اونم  مسیر صحیح نیست. 

اما لاغری واقعی یعنی توان داشتن.  یعنی نیرو داشتن. 

یعنی نه اونقدر بی جون شدن که نتونیم از جامون تکون بخوریم و باز هم نه اونقدر انرژی رو ذخیره کردن که بازم از چاقی نتونیم تکون بخوریم. 

یکی از دلایلی که من دوست دارم لاغر بشم واقعا همین حرکت کردنه. 

من دوست دارم کارامو خودم انجام بدم. از تنبلی کردن خوشم نمیاد. پس نیرویی که چاقی ازم گرفته رو دوست دارم ازش بگیرم. دیگه نمیخوام به چاقی انرژی بدم. من در مسیر لاغری هستم. من انرژی لاغری دارم و میخوام عاشقانه لاغری رو انتخاب کنم. نیاز بدنم رو با افکار منفی زیاد نکنم. با نومیدی  بدنم رو نیازمند نکنم. دوست دارم به خودم  از درون انرژی بدم تا مجبور نشم به  انرژی  بیرونی نیازمند بشم. 

من وقتی اعتماد به نفس داشته باشم وقتی امیدوار  باشم. وقتی حالم خوب باشه. وقتی شاد باشم مثبت اندیش باشم  انرژی دارم و نیازی به دریافت بیشتر انرژی ندارم و بدنمم احساس نیاز بیشتر نمی کنه ولی با سرزنش و نومیدی و تنفر و ترس احساس نیازم بیشتر میشه و من همش دلم میخواد بخورم. این احساسات از افکار منفی میاد و افکار منفی مثل سیاه چاله ها انرژی خوارن و تمام انرژی منو جذب خودشون می کنند و من مجبور میشم هی بیشتر بخورم و باز نومیدی و افسردگیم بیشتر بشه. 

  • من تغییر می کنم. 
  • من غم و اندوه رو رها می کنم و شادی رو جایگزینش می کنم. 
  • من ترس رو رها می کنم و ایمان به لاغری رو جایگزین می کنم. 
  • من  سرزنش رو رها می کنم و عشق رو جایگزین می کنم. 
  • من نیاز رو رها می کنم و استغنا و فراوانی رو جایگزین می کنم. 
  • من افکار منفی رو رها می کنم و افکار مثبت رو جایگزین می کنم. 

فقط در این حالته که من خودبه خود لاعر میشم و در فرکانس رها کردن انرژی قرار میگیرم نه در فرکانس نیاز به انرژی.

من از درون خودم رو پر می کنم تا راحت و آسون تغییر کنم و بدنم هم در فرکانس راحت لاغر شدن فعال بشه. البته  او در فرکانسش هست. اما من با افکارم مانعش میشم. دیگه نمیخوام مانع طبیعت بدنم بشم. من فقط کافیه انتخابهام رو تغییر بدم تا دنیام تغییر کنه. 

(نوشته آقا عطا عزیز در بخش نظرات)

✍️ تمرین آموزشی 📖

برای انجام عالی تمرین جلسه آموزشی لاغر شدن با یادگیری هنر تغییر کردن توصیه می شود ابتدا توضیحات نوشتاری آموزشی را با دقت مطالعه کنید، سپس ویدیوی آموزشی را با تمرکز تماشا کنید و بعد از آن به سوالات مطرح شده در بخش نظرات به صورت شرح انشایی پاسخ دهید.

  • نگرش شما درباره اهمیت تغییر کردن در زندگی چیست؟ شرح دهید.
  • آیا خود را انسانی تغییر پذیر می دانید یا خیر؟ شرح دهید.
  • با ذکر مثال شرح دهید که تغییر پذیر بودن در چه شرایطی به شما کمک کرده است و در چه مواردی مقاومت کردن در برابر تغییر کردن باعث ایجاد رنج و ناراحتی برای شما شده است؟
  • ارتباط تغییر کردن با لاغر شدن چیست؟ شرح دهید.
  • در گذشته تصور شما درباره لاغر شدن و تغییر کردن چه بوده است؟ شرح دهید.
  • چرا بیشتر انسانها دربرابر تغییر کردن مقاومت دارند و ترجیح می دهند در شرایط یکنواخت زندگی کنند؟!
  • لاغری با ذهن چگونه به شما کمک کرده است تمایل به تغییر کردن در شما ایجاد و برای شما آسان شود؟! شرح دهید.
  • از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.40 از 43 رای

https://tanasobefekri.net/?p=20691
71 نظر توسط کاربران ثبت شده است.
اندازه متن بخش نوشتن دیدگاه:

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار فریبا
      1403/05/02 00:57
      مدت عضویت: 761 روز
      امتیاز کاربر: 21430 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,824 کلمه

      ی دوره ای رژیم میگرفتم توسط ی دکتر اونقدر رژیمش سخت بود پر از محرومیتو ممنوعیت و من تغییر کردم وطبق اون رژیم جلو رفتم سخت بود ولی  من تعییر کردم جوری شده بود ک ی ذره اضافه خوردن باعث حالت تهوع درمن میشد انقدرم متغییر کرده بودم بعد ک بعد ازدواجم چاق شدم دوباره تغییر کردم جوری شد ک ب اضافه وزن بالا رسیدم پس اینم ی تغییر ک منیک جوری بودم ک حس تهوع میگرفتم از ی ذره اضافه تعییر کردم ب لطف رسانه ها و اصرار من ب یادگیری چاقی من در مییر چاقی خبره شدم 

      همه اینها تعییر بود من جوری درمورد چاقی تعییر کردم ک فکرشو هم نمیکردم اصلا باورم نمیشد اما بخودم اومدم دیدم کلی اضافه وزن دارم 

      پس الانم میشه من تعییر کنم و من ب سمت تناسب حرکت کنم چیزی ک بوده هس از اول فاصله گرفتن من از اون ب معنای نبودش نیس ب معنای تعییر منه و الان دوباره میشه ک تعییر کنم 

      من در خیلی از زمینه ها تعییر کردم من دختری بودم ک دست ب سیاه وسفید نمیزد اما الان خونه داری میکنه اشپزی میکنه من موقع شروع این کار اصلا فکرشو نمیکردم فقط تو دلش قرار گرفتم و انجام دادم کسی ازم حمایت نکرد کسی تشویقم  نکرد فقط من یهویی دیدم دارم اشپزی میکنم جوری تعییر کردم و مسیر رو سخت ندیدم اون فرصت رو ب خودم دادم ک رشد کنم 

      من دخترمو داشتم ک بچگی میکرد یهو ک رف مدرسه ب چالش بود و تغییر کرد کسی ک تا ۱۰ میخوابید ۷ بیدار شد کسی ک همش بازی میکرد تلوزیون میدید مدرسه رف مشق نوشت 

      کسی همش کنارم بود یهو ۴ ۵ ساعت ازم دور شد 

      مهم و همه اینها تعییر کرد

       در خیلی از مسایلی رو باید پذیرفت من خودم دیدم تغییر در خیلی از مسایل برام وحشت ناک بوده انگار از روی زمین ب طبقه ۱۰ نگاه کنم انا زمان دادن فرصت دادن باعث شده اون تعییر بپذیرم 

      من  میتونم لاغر بشم و تعییر کنم چن اصلا لاغری در درون من هس نیا ی نیس ک ایجاد کنم فقط نیاز ب سمت خودم برم من انسانم و توانمند ک میرم جلو و تعییرات ک دوس دارم رو در مسیرش فرار میدهم راستش قبلا کلا ناامید بودم از لاعر شدن 

      اما الان میبنم ک چرا نشه چرا ناامید باشم لاغری هم ی حالته با کلی باور پس وقتی چاقی شده یعنی لاغری هن میشه برام من لاعری رو طبیعی میبینم  ومنی این طبیعت رو انتخاب میکنم و میدونم همه جسمها این توانایی لاغر شدن رو دارندهمانطور ک توانایی چاق شدن رو دارند ذهن هر کسی قابل تغییر هس پس ذهن من میتونه لاعر بشه همانطور ک تونسته چاق بشه وایمان دارم ب خودم 

      من زمانیک تو مدرسه ثبت نام میکنیم هیچ عجبه برای گرفتن دیپلم ولیسانس نداریم میدونیم همه اینها ی مراحل پله ای هستندک باید طی بشند و ما خودمون رو نمیکشیم ک ن من باید در عرض دوماه دیپلم رو بگیرم درمورد لاعری هم همینه انگارک ما درمدرسه لاعری ثبت نام کردم و باید بدونم ک مراحلی داره واین مراحل باید طی بشه پس عجله کردن در این مورد هیچ کمکی ک نمیتونه بمن کنه ک هیچ میتونه حس اضطراب وترس درمن ایجاد کنه ک باعث بشه من بیشتر تو اون جاییک هستم بمون اما میپدیرم ک یادگیری ی پروسه زمان بر و مرحله ای هس و من طی میکنم پس عجله نکنم و ب با امید ادامه بدم 

      خورودن جز روند زندگی انسان هس ونخوردن هم جز روند زندگی انسان هس ک هر کدومشون برای رفع ی نیازی هس من زمانیک نیاز دار م پروسه خوردن اتفاق میافته وزمانیک نیاز ندارم پروسه نخوردن اتفاق میافته پس هر دوی اینها جز زندگی انسان هستند جز ساز وکار انسان هستند من این رو میپدیرم حالامن تو رژیم اومد گند زدم گفتم ن تو باید نخوری 

      واین سد زمانیک بایو میخوردم نخوردم و زمانی ک نباید میخوردم خوردم 

      ایم باور در ذهن من کاسته شد برای متناسب شدن باید نخوری باید کم بخوری باید گرسنگی بکشی و چقدرمن زجر کشیدم چقدر سرگیجه ها گرفتم چقدر جلو چشمام سیاه شد ومسایلی از این چنین من در خلقت خداوند چننی چیزی رو نمیبینم چنینی نقصی رو نمیبینم  چن خوردن ونخوردن کاریه همه  افراد متناسب هم انجام میدن پس اکه کسی میخوره ک متناسبه پس این خیلی مسخره  هس ک من فک کنم نباید بخورم یا کن بخورم ی فرد متناسب اصلا فکری درمورد خوردن اندازه خوردن نداره اصلا بخوردن فک نمیکنه مثل پلک زدن نفس کشیدن این رو انجام میده بدون اینک فکری درموردش داشته باشه 

      هر چ فرد متناسب اطراف من کم نمیخورند گرسنگی نمیکشند و خیلی طبیعی وخود ب خودی متناسب هستند و لدت میبرند از این روند 

      ولی ی فرد چاق درمورد تموم این مراحل پروسه داره فکر داره میخوره زهرمار خودش میکنه نمیخوره افسرده عالم میشه 

      رها باش فریبا جون رها باش رهایی اما گفتنش اسونه من میتونم رها بودن رو  یاد بکیرم ولی رها گونه خوردن درمنی ک چندین ساله فاصله دارم شکل نگرفته و باید شکل بگیره ک من هم  ازادانه رو بخوردم و این ازادی در خوردن نباید بمن اسیب بزنه 

      من در چن هفته گدشته ازادی در خوردن رو روالم قرار دادم و بخودم اسیب زدم و دیدم ک چقدر مسیر چاقی درمن تنومند  بوده پ و چقدر گسترش پیدا میکنه 

      من دیدم ک با ازادی من مثل ی فرد متناسب اسیب بخود هس انگار ی فنری رو کشیدی و ول میکنی نهایتش میشه زیاده روی 

      اومدم ب این نتیجه رسیدم ک ی فرد متناسب فکری درمورد نحوه خوردن نداره و میخوره وهرجا سیر شد نمیخوره اما ی فرد چاق  میخوره اما ذهنش استپ نداره دهنش سیر نمیشه  وکلی باور در مورد اون نقطه سیری ب بعد داره درمورد خوردن داره 

      این حرفها پس فهمیدم این روش رو اجرای میکنم ک قانون داشته باشم قانون اینجوری باشه ک من ازادم ب خوردن هرانچه ک میخوام با قانون قانون بخودم اسیب نزنم تا نقطه سیری میل کنم و تا گرسنه نشدم نخورم 

      هنوز اونقدر این دوقانون  برای من خود بخودی نشده وتصمیم اینک روش کار کنم الان الان شاید اینجوری نیس برام نقطه سیری بس بشه برام تا گرسنه نشدم نخورم ولی میدونم ک این اصله وباید یاد گرفته بشه من نمیکنم تموم افراد متناسب تا نقطه سیری میخورند گرسنه نیستند نمیخورند خود دختر من هم شده بعصی مواقع بیشتر خورده با  کم خورده 

      کلی متناسبه چن فکری نداره درمورد اون رفتارهاش ولی من پر از فکر هستن درمورد خوردنهام نخوردنهام بیشترخوردنهام کمتر خوردنهام ی تعادلی باید باشه ک بهم خورده و من باید اینو درست کنم 

      من درموقعیک احساساتی میشم ک ترس واضطراب و خشم وعصبانیت میام میخورم اما ی فرد متناسب این کار رو نمیکنه  من زمام افسار خودمو ب احساساتم باا فکاری ک در ذهنم میچرخه میدم و این منو ب پایین میکشه من باید قدرت حل مسیله داشته باشم وحشت نکنم بمونم وحل کنم بمونم سوگواری کنم گریه کنم حل کنم شادی کنم اما ک حست باعث میشه با خوردن خودمو اروم کنم اما ای دل عافل  احساسات من سرکوب میشه انگار من اون موقع ب ی کسی نیاز دارم ک منو ببینه بشنوه وچ کسی بهتر ازخودم چ کسی مرحم تر ازخودم 

      این بخش معیوب  باید درست بشه ک احساسات وحشت ناک نیستند 

      هدف ی فرد متناسب از خوردن اروم کردن خودش نیس هدف ب فرد متناسب از خوردن شاد کردن خودش نیس هدف ی فرد متناسب از روی فرار از احساساتش نیس هدف ی فرد متناسب ازخوردن فقط برای رفع نیاز هس اما ی فرد چاق پر از هدف برای خوردن هس  ک باید درست بشه وهدف فقط وفقط برای رفع نیاز بدن باید باشه همانطور ک هدف از دستشویی کردن دفع هس من باید ب این هدف نزدک  بشم ک هدف ازخوردن برای رفع نیازم باشه 

      من در رفتار عدایی خودم دیدم ک من ی سری غدا ها روگرم میخورم بدون اینک مزه اون رو بفهمم با ولع میخورمش خب من اون غذا رو نمیفهمم ک این باعث میشه از لحاظ دهنی سیر نشم از اون خوردن از اون غدا واسه همین در طول روز ب خوردن فک کنم و بیام پرخوری کنم و نیازم نباشه بخورم چن اون مزه ها رو نفهمیدم شاید ی فرد متناسب دنبال لذت از خوردن نباشه امای فرد چاق مدام دنبال لذت از عدایی هس ک میخوره اما اون لذت برای اون گنگ ونامفهوم هس چن در اون لحظه حضور نداره کلی فکر در مورد ادپون غذا رفتار مرور میشه کی فرد متناسب اصلا اونجا نیس ک بفهمه غذا چ مزه های هس 

      پس خوردن در لحظه  هس ک بمن کمک میکنه تا من ذهنم هم سیر بشه مثل ی فرد متناسب وخود بخودی از عدا دست بکشم حالا باید دراون پروسه حضور داشته باشم وعشق اون عدا رنگشو ترکیبشو وجود اون عدا رو بفهمم 

      من ی مسابقه اشپری دیدم ک ب عدهاشون یجور احترام میزاشتن مثل ی اثر نقاشی بود بزاشون تا ب بهترین صورت ارایه بشه ک کسایی ک میخورند از همون موقعی ک غدا درمقابلشون بود غذا رو درک میکردند ذهنشونو سیر میکردند فقط ب سیری جسمشون فک نمیکردند اون ها عشقی ک تو اون عدا بود اصلا هماپه چی رو میدیدند من این نگاه رو ندارم من فقط ب خوردن و تموم شدن اون عدا فک میکنم اما من میدیدم ک اونها از نخوردن اون هم لدت میبزند  اونها عطر غذا رو بخودشون میداند اونها مزه عداها رو میچشدیند ولی من مزه غذا رو نمچشم من فقط قورت میدم تا لقمه بعدی زیاد انگار تو ی مسابقه خوردن هستم ک تموم بشه ولی اونه با ناز با ارامش غدا شونو میخوردن وبعد هر لقمه هیچ عجبه برای برداشتن لقمه بعدی نداشتن وقشنگ احساسشونو از هرلقمه عنوان میکردند با اینک عداهایی ک جلوشون بود واقعا از لحاظ دیزاین موادی ک بکار رفته بود زیبا گرون قیمت خاص وعالی وشگفت انگیز بود ولی اونها در خوردن اون عدا حضور داشتند 

      چیزی ک من ندارم ک باید اگاهانه درخوردم پرورشش بدم و خیلی شده ک خواستم ولی دوره یادم رفته یفرد چاق ب غیر اون عدا ب همه چی فک میکنه ومن میخوام این بخش رو در خودم ترمیم کنم میدونم ک ب زمان و نیاز دارم وبخودم این زمان رو میدم

      نخوردن غذا در زمانیک من نیازی ندارم 

      من نخوردن عدا رو بلد نیستم حتی زمانیک جسمی فیزیکی اون رو نمیخورم با ذهنم مدام دارم بهش فک میکنم و میخورمش 

      اما ی فرد متناسب زمانیک نیاز نداشته باشه نمیخوره و اصلا درگیر این نیس ک این عدا چیه چجوریه چ خاصه چن وقته درست نشده اینها اصلا اهمیت نمیده 

      انگار هدف ی فرد چاق از زندگی فقط خوردنه درحالیک خوردن ی بخش کوچک از زندگی ی فرد هس 

      اما برای ی فرد چاق خوردن ی بخش اصلی زندگیشه 

      در حالی همانطور ک من درمواقعی ک نیازی ب دستشویی کردن ندارم حتی فک نمیکنم بهش باید خوردن و نخوردن هم برام این چنین باشه پس درما هم میشه مثل دستشویی کردن 

      پس فریبا خوردن اصل زندگی نیس تموم زندگی نیس خوردن اصلا مهم نیس انقدر 

      هدف از پختن عدا خوردن نیس 

      هدف از سفره انداختن خوردن نیس 

      میتونی نخوری و از نخوردن اون لدت ببری هدف ی چیز دیگس

       هدف از غدا فقط خوردنش نیس 

      تو ازادی چرا فک میکنی ک باید خورد عدا رو 

      چرا ب نخوردنش فک نکیم 

      هدف ازادی هی 

      ازاد و رها بودن واین در خوردن و ک خوردن هس ن فقط در خوردن 

      ب نظر شما هدف از عدا چیه؟

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم