برای رهایی از چاقی باید هنر لاغر شدن را بیاموزید. همانگونه که در گذشته هنر چاق شدن را آموخته اید.
همه افراد چاق در تلاش برای لاغر شدن از روش های گوناگون هستند درحالی که تنها روش لاغر شدن آسان و ماندگار استفاده از همان روشی است که با آن چاق شده اید، و آن قدرت ذهنتان است.
داستان چاقی من
تا همین چند سال گذشته چاق بودم.
چاقی از زمان کودکی همراه من بود. اگرچه اصلا از آن خوشم نمی آمد و بارها برای رهایی از چاقی تلاش می کردم اما بیش از ۳۵ سال از عمرم با چاقی گذشت.
چاقی سی و پنج سال شاهد رنج و ناراحتی من از حضورش در جسمم بود، اما حاضر به ترک محل اقامت خود نمی شد.
بارها برای رهایی از چاقی تلاش می کردم اما زورم به اضافه وزن نمی رسید و نتیجه ای حاصل نمی شد.
البته از حق نگذریم دو سه باری در حد چند کیلو کاهش وزن و سایز را تجربه کرده بودم اما آنچه از لاغر شدن را که با زحمت و سختی فراوان به دست می آوردم به راحتی آب خوردن از دست می دادم
همیشه این سوال در ذهنم بود که:
چرا به سختی لاغر می شودم اما به راحتی چاق می شوم؟
مهمترین آرزوی من
رهایی از چاقی مهمترین آرزوی من در زندگی بود که البته هیچ امیدی برای تحقق آن نداشتم چون ۳۵ سال چاق بودن به من ثابت کرده بود که من لاغر بشو نیستم و سرنوشت من چاقی است.
از کودکی میلیون ها بار از والدین و اطرافیانم شنیده بودم که ژنتیک من چاقی است. همیشه من را با عموهایم مقایسه می کردند و تلاش می کردند اثبات کنند که من شبیه عموهایم که همه چاق بودند هستم.
بدون اینکه آزمایشی انجام شود من را متحم به کم تحرکی و پایین بودن سوخت و ساز می کردند.
تلاشم برای لاغر شدن پیوسته نبود و معمولا هر وقت از چاقی خیلی اذیت می شدم یا شنیدن حرف ها و نصیحت های دیگران سبب می شد از خودم و وضعیت چاقی ام متنفر شوم، تصمیم قاطع می گرفتم که باید لاغر شوم.
هربار برای لاغر شدن به دنبال روش جدیدی بودم. روشی که در مدت کوتاهی بتواند مقدار زیادی از وزن من را کاهش دهد و من را به رویای لاغری برساند.
البته عجله من برای لاغر شدن به خاطر خودم نبود بلکه بیشتر به این دلیل بود تا جواب دندان شکنی برای آنانی داشته باشم که همیشه مرا بخاطر چاق بودن و لاغر نشدن سرزنش می کردند.
رژیم های مختلف، ورزش های سبک و سنگین، داروهای عطاری و قرص های لاغری، گن های لاغری و خلاصه هر وسیله، دارو یا برنامه رژیمی برای لاغری پیدا می کردم را برای مدتی استفاده می کردم اما نتیجه همه آنها چیزی جز احساس شکست و ناامید شدن از لاغری نبود.
داستان رهایی از چاقی من
به لطف خدا در سن ۳۵ سالگی با موضوع ذهن و قدرت ذهن در خلق زندگی آشنا شدم. اتفاقی که سال ۱۳۹۶ رخ داد و مرا مصمم کرد تا برای رهایی از چاقی حرکت خود را آغاز کنم. حرکتی که کماکان ادامه دارد.
آنچه درباره ذهن و قدرتش در خلق آرزوها و شرایط زندگی می خواندم و می شنیدم مرا به این واداشت که از قدرت ذهن برای خلق آرزوی لاغری استفاده کنم.
تصمیمی که بیشتر خنده دار بود تا کارآمد، چون همه روش های قبلی که ادعا می کردند در چه مدت چه مقدار کاهش وزن خواهم داشت را استفاده کرده بودم و نتیجه ای کسب نکرده بودم و اکنون می خواستم از قدرت ذهن برای رهایی از چاقی استفاده کنم.
روشی که نه کسی درباره آن ادعایی داشت و نه صحبتی درباره لاغری با ذهن شنیده یا خوانده بودم.
تصمیم من برای لاغر شدن با قدرت ذهن بیشتر برای سرگرمی بود نه لاغر شدن چون در شروع این تصمیم هیچ امیدی به لاغر شدن نداشتم.
مدت ها مشغول این بازی سرگرم کننده بودم و تمرینات ذهنی برای لاغر شدن انجام می دادم.
تمریناتی که نه کسی قبل از من انجام داده بود و نه نتیجه ی انجام آنها مشخص بود.
بیشتر از اینکه به فکر نتیجه از روش لاغری با ذهن باشم، مشغول شدن به نوشتن، تجسم کردن و فکر کردن به لاغری برای من خوشایند بود و به همین سبب حدود 2 سال این بازی سرگرم کننده را ادامه دادم.
به لطف خدا تغییرات بسیاری در سطح فکر و نگرش من ایجاد شد و احساس من از چاقی و ناامیدی برای لاغر شدن به احساس توانمندی برای لاغر شدن تغییر پیدا کرد و پس از مدتی تغییرات جسمی در من شکل گرفت.
تغییراتی که برای من لذت بخش و برای دیگران باور نکردنی بود.
هرچه بیشتر ادامه دادم تغییرات واضح تر شد و سوال اطرافیان که از چه روشی برای لاغری استفاده می کنم بیشتر شد.
چگونه می شود با قدرت ذهن لاغر شد؟
سوال بسیاری از افرادی که مثل من چاق بودند و دوست داشتند لاغر شوند این بود که:
چگونه می شود با قدرت ذهن لاغر شد؟
موضوعی که جواب آن سالهای قبل برای خودم هم مبهم بود و از روزی که سعی کردم ذهنم را برای لاغر شدن برنامه ریزی کنم، به مرور با کسب نتایج اولیه و مشاهده نشانه های تاثیرگذار بودن این روش فوق العاده، ایمان و باورم به قدرت ذهن در لاغر شدن بیشتر و بیشتر شد.
زمانی که در مسیر لاغری با ذهن به تمرین و تکرار مشغول بودم تمرینات ذهنی زیادی را به کار گرفتم و خیلی سعی کردم تا بهترین تمرین ها که بیشترین تاثیر را روی ذهن و عملکرد من دارد را شناسایی کرده و بیشتر بر تکرار آن تمرینات تمرکز داشته باشم.
هرچه تغییرات من بیشتر می شد و سایز و وزن من کمتر می شد، شور و اشتیاق من برای ادامه دادن اضافه میشد.
از روزی که اولین گام برای لاغری با ذهن را برداشتم تا امروز که به لطف خدا سالهاست از رنج چاقی فاصله گرفته ام هر روز در جستجوی دستیابی به راهکارهای بهتر و ساده تر برای آموزش چگونه لاغر شدن با قدرت ذهن هستم.
به لطف خدا نتیجه عالی خودم و افراد زیادی که در طی این چند سال از آموزشهای من استفاده کردن سبب شد که با تمرکز بیشتر و برنامه ریزی منظم تری به معرفی و گسترس این روش شگفت انگیز ادامه بدهم و البته لطف خدای مهربان در هدایت دوستانم به سمت من و این روش نقش اصلی در گسترش این روش شگفت انگیز داشته است.
نتیجه این فایل آموزشی
به دلیل سوال دوستان بی شماری که علاقمند به استفاده از این روش برای رهایی از چاقی و خلق زندگی جدیدی برای خود هستند تصمیم گرفتم در قالب یک فایل آموزشی تصویری چگونگی لاغر شدن با قدرت ذهن را توضیح دهم.
امیدوارم عزیزانی که علاقمند به لاغر شدن هستند اما به هر دلیلی نتوانسته اند به رویای خود جامه عمل بپوشانند با دیدن این فایل تصویری فوق العاده انرژی و توان مظاعف پیدا کنند و با همت عالی قدم در مسیر صحیح لاغری بگذارند.
به لطف خدای مهربان شما هم مثل من و سایر دوستان شگفتی سازی که از دوره ورود به سرزمین لاغرها (گام اول) برای خلق رویای خود استفاده کرده اند میتوانید به راحتی و تنها با اندکی تلاش و مقداری بیشتر صبر و استمرار به رویای چندین ساله خود دست پیدا کنید.
لاغر شدن موضوعی است که تغییرات زیادی در جنبه های مختلف زندگی ما بوجود می آورد. شما هم میتوانید با استفاده از آموزش لاغری با ذهن سعی در خلق زندگی جدیدی برای خود داشته باشید و زندگی جدیدی را به خود و اطرافیانتان هدیه کنید.
دیدگاه تاثیرگذار صبا عزیز
چقدر درست و قشنگ بودن این آگاهی ها
مطمعنم خودتون هم نمیدونید چقدر با این فایل ها ایمان و امید ما بیشتر میشه برای ادامه دادن و رهایی از چاقی!
تک تک جملات رو باید قورت داد و آنقدر تکرار کرد تا چیزی فراتر از یه آگاهی بشه توی ذهنمون.
دقیقا درست گفتید و من چقدر با این حرفای شما احساس نزدیکی میکنم.
من سال ها بود که با آرامش غذا خوردن رو تجربه نمیکردم و اصلا نمیدونستم چه موهبتیه.
هر وقت گرسنم میشد استرس میگرفتم چون میدونستم قراره کلی پرخوری کنم و بعدش اون احساس بد بیاد سراغم برای همین به خودم گرسنگی میدادم.
فکر میکردم اگه گرسنگی بکشم خیلی بهتر از اینه که برم غذا بخورم و هم چاق بشم، هم عذاب وجدان بگیرم، هم از خودم بدم بیاد، هم بخوام از فشار معده بالا بیارم و مشکلات جسمی و روحی پیدا کنم.
اما این تصمیماتم فایده نداشت ، تا شروع میکردم به غذا خوردن انگار تمااااام قولایی که به خودم داده بودم بخار میشد و میرفت توی فضا، انگار اصلا از اول وجود نداشتن.
این همه به خودم میگفتم به اندازه میخورم، همون جوری که توی رژیم گفته از مواد غذایی مصرف میکنم ولی همینکه پام میرسید سر سفره انگار مغزم یه بشکن میزد و میگفت تا میتونی بخور، بخور بخور و دیگه من تو حال خودم نبودم.
چه قدر خاطرات زشت و بدی هستن حتی با مرور کردنشون هم حالم بد میشه دیگه چه برسه به انجام دادنش.
ته این مسیر برای من لاغریه و خدا ته مسیر منتظرمه و من به زودی خدا رو توی آینه و توی اندام متناسبم میبینم.
ولی این خیلی مهمه که من درست رفتار کنم و پرخوری نکنم چون این کار واقعا زشته، بی احترامی به این جسم با ارزشمه، من وقتی برادرم یه چیزی میخوره و پوستشو همینطوری رها میکنه تو خونه خیلی بدم میاد و همش بهش میگم مگه خونه سطل آشغاله که پوسته ها رو همینطوری ول میکنی رو زمین ولی دست بر قضا خودم با پرخوری دارم همین کارو با جسمم میکنم و آشغالایی که بدنم هیچ نیازی بهشون نداره رو دارم خالی میکنم تو بدنم.
در واقع بدن من از پرخوری چاق نمیشه ازین چاق میشه چون ناراحته که دارم باهاش این رفتار ها رو انجام میدم و هر روز بهش بی احترامی میکنم ولی من به خودم قول دادم ، قول دادم که هر روز یک قدم بر دارم و به هدف خودم نزدیک تر بشم.
همین چند روزی که دارم مطالب رو پیگیری میکنم رفتارم تغییری نکرده چون من یه مدتی کم و بیش دور بودم از فضای لاغری با ذهن و به خودم حق میدم که به همین زودی رفتارم تغییر نکنه و باید با ته نشین شدن دوباره ی این اطلاعات برگردم به حالت عالی خودم.
ولی همین دو روزه خیلی احساس بهتری نسبت به خودم دارم چون دارم به قول هایی که به خودم دادم عمل میکنم و این یعنی احترام به خودم . نمیدونید چه احساس قشنگیه که صبحا وقتی دارم گزارش روز قبلم رو مینویسم به خودم بگم که لاغری با ذهن رو انجام دادم و بعد جلوش یه تیک بزنم:)))) این احساسو با هیچ چیز عوض نمیکنم.
توی فایل همون حرفای عالی همیشگی رو زدین که دوست دارم برای خودم تکرارشون کنم:
۱: لاغر شدن مثل یادگیری یه زبان جدیده باید هر روز پیگیریش کنی ، تمرین انجام بدی و تو ذهنت با خودت هر چند با غلط املایی و گرامری ولی با اون زبان با خودت حرف بزنی تا آگاهی های جدید برات مرور بشن و کم کم جایگزین زبان قدیمی بشن
۲: هر روز باید یک گام بر داری . نه دو گام نه با عجله بلکه یک گام ولی اونقدر اون گامو تکرار کن که ملکه ی ذهنت بشه هیچ اشکالی نداره یک فایل رو هزار بار گوش داد ؛ اینکه یه فایلو هزار بار گوش بدی بهتر از اینه که هزار تا فایلو فقط یه بار گوش بدی.
۳: تنها روش صحیح لاغری ، لاغری با ذهنه . با روشای دیگه هم میشه لاغر شد ولی اول اینکه باقی نمیمونه و همونطور که باد اورده اون عدد جدید روی ترازو رو ، همون طور هم باد میبرتش و دوم اینکه ما با رژیم و ورزش و دمنوش و عمل جراحی هیچ تغییری در سبک زندگی مون ، فکر کردنمون ، تصمیم هامون و انتخاب هامون اتفاق نمیوفته.
لاغری با ذهن به این خاطر صحیحه چون ما توی این روش تبدیل به یه آدم متناسب نمیشیم بلکه تبدیل به انسانی میشیم که لیاقت و شایستگی متناسب شدن و متناسب موندن رو داره . ما اینجا تبدیل به این قهرمان میشیم وگرنه رژیم گرفتن و لاغر شدن و برگشتن سر خونه ی اول که از همه بر میاد مگه ما کم رژیم گرفتیم؟
من خودم تمام وقتم رو میزاشتم برای انجام هر چه بهتر رژیم ولی کو نتیجش؟
اگه نتیجه داده بود که الان اینجا نبودم و خداروشکر که نتیجه نداد و خداروشکر که چاق شدم تا بتونم این سایت رو پیدا کنم و روش زندگی کردن رو یاد بگیرم
این روش فقط از قهرمانا بر میاد ، منم قهرمان داستان خودمم و توی این مسیر با نهایت قدرت قدم بر میدارم و به چیزی که برام مقدر شده میرسم و اون رهایی از چاقی است.
خدایا شکرت
ممنونم استاد عزیز و زیبا
✍️ تمرین آموزشی 📖
برای درک بهتر روش لاغری با ذهن درک و برداشت خود از توضیحات فایل تصویری را در بخش نظرات این جلسه بنویسید.
در نوشتن دیدگاه خود سعی کنید به سوالات مطرح شده پاسخ دهید.
- چگونه با قدرت ذهن خود چاق شدیم؟
- شباهت لاغری با ذهن و چاقی با ذهن را بنویسید؟
- در روش لاغری با ذهن تمرکز بر تغییر جسم است یا تغییر ذهن؟ این کار به چه صورت انجام می شود؟
- به نظر شما زبان چاقی چیست و درک خود از زبان لاغری را بنویسید؟
- آنچه در ویدیوی آموزش برای شما جالب و تاثیرگذار بود را شرح دهید.
- از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.
با نوشتن درباره لاغری با ذهن و مسیری که برای لاغر شدن باید طی کنید شما در حال ترسیم نقشه ذهنی لاغر شدن هستید. بنابراین در نوشتن تمرین این جلسه اشتیاق و تمرکز داشته باشید.
📻 رادیو لاغری
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما رضا عطارروشن
امتیاز 3.92 از 210 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
💖 بنام خداوند جان آفرین حکیم سخن در زبان آفرین 💖
🌹سلام استاد و راهنمای خوبیها و حال خوش و دوستان فوق العاده این سرزمین سراسر زیبایی و روشنی و شگفتی سازان 🌹
تمرین گام دوم 🌹 چگونه با قدرت ذهن میتوان لاغر شد 🌹رهایی از چاقی 🌹
چرا من نمیتونستم لاغر بمونم 😡😁
چون مشکل من عصبی و ذهنی بوده و خانه از پایبست ویران است خواجه در فکر نقش ایوان است 😂😂😂
و من همیشه با فشار آوردن فیزیکی بدون اینکه موافقت ذهنم و مغزم رو جلب کنم و فقط با مبارزه و تلاش طاقت فرسا و فرمانهای مغزی که تحت تاثیر ذهنم بوده و خاطرات قبلی و الگوهای غلط که منجر به رفتارهای اشتباه و خشم و افسردگیها و شکستهایی که تصمیم ارادی بودن و من غیر ارادی تحت فرمانهای ذهنی که با اهرم فشار و رنج بود که ذهنم مقابله میکرد و کم میاوردم از ادامه مسیر 😍و این من نبودم که ناتوان بودم مسیرهای من انحرافی و خطرناک و غیر عاقلانه بودن چون فشار نارضایتی از خودم به شدت بالا بود و در تلاش برای از بین بردن اضافه وزن بودم در صورتی که مشکل من چاقی بود نه اضافه وزن من صورت مساله رو پاک کرده بودم و فقط داشتم جواب سوالی رو میدادم که اصلا سوالش مشخص نبود 😂😂😂 بسیار کار احمقانه ای بود اعتمادم به کسانی که خودشونم تو کار خودشون مونده بودن و منو اصلا درک نمیکردن چون اصلا با من شباهتی نداشتن ولی استادم دقیقا هر چی میگه با گوشت و پوست و استخوانم درکش کردم و میدونم که دقیقا مثل من بوده و تمام کسانی که این جا حضور دارن هم مثل من هستن 😂 اگه نبودن که اینجا نبودن حالا با فشارهایی کمتر از من و درک متقابل برای هممون وجود داره و اصل اون اشتباههایی هست که هممون مرتکب شدیم خواه یا ناخواه دانسته یا ندانسته 😅 و خدا رو شکر که خدا نعمت رو به همگی ما ارزانی داشت مخصوصا با این دوره فوق العاده به ظاهر رایگان و حجت بر همه ما تموم شده و بی بهانه که همه عزیزانی که به استادم تهمت های ناروا میزدن دیگه نمیتونن اینهمه مهربونی و لطف رو انکار کنن 😍 خدایا استادم رو همیشه در پناه خودت حفظ کن و تا بی نهایت برای خودش ثواب و خوشبختی فراهم کرده فردی که خودش هم مشکل ما بوده و اینچنین لایق آموزش به هزاران چاق که در باتلاق زندگی اسیر بودن نجات داده خدایا کمکمون کن تا ابد قدر دان اینهمه لطف و محبت استاد باشیم و بمونیم 😂 وای منو ولم کنن بی اختیار فقط میخام از لطف استادم تعریف کنم از بس هیجان درونیم نسبت به لطف استاد زیاده شایدم خیلیا با خوندنش فکر کنن چاپلوسی میکنم ولی به خدا این نیست همه اینا و خیلی بیشتر از این حرفا مدام تو ذهنمه و از کوزه ذهنم فواران میکنه 😅 استاد به خدا نمیتونم از اینهمه بزرگواری شما ستایش نکنم اصلا شکر نعمت نعمتت افزون کند الهی که به بخشندگی خدا از مال دنیا و آخرت هیچ نیازی جلوی شما و مشکلات شما به خودی خود حل بشه که میدونم شده و میشه ولی زبان منم تا ابد دعاگوی شماست و تمام دوستان همراهم 😍😍😍
من رژیم ریاضت داشتم و به معنای واقعی کلمه ریاضت بود و دو ماه این رژیم ۴۰ روزه رو ادامه دادم و روزی که پیش طبیب رفتم دکتر طب اسلامی بود ازش پرسیدم من چقدر قراره کم کنم گفت ماهی ۱۰ تا ۱۲ کیلو و صد در صد تضمینی بدون بازگشته 😍 و من که از سختی و فشار راه بی خبر بودم خیلی خوشحال و مصمم شدم برای انجامش گفتم هر چقدرم سخت باشه حاضرم تحمل کنم
طبیب خیلی به من انگیزه داد که اگر بتونی انجامش بدی از شر تمام مریضیهات خلاص میشی و کلا تمام بیماریهات درمان میشه و یه پاکسازی اساسی برای خودت کردی و رماتیسمت هم کاملا درمان میشه منم که پر اراده بودنم تو فامیل زبان زد خاص و عام بود گفتم دو ماه که چیزی نیست تحمل میکنم دکتر هم با ناباوری نگاهم کرد و گفت هر موقع به مشکل برخوردی زنگ بزن شب نصف شب هر وقت 😂 هر چند که دروغ میگفت چون هر بار که واقعا مشکل حاد پیدا میکردم انقدر تماس میگرفتیم و ایشون به علت مشغله زیادش در دسترس نبود و فقط نزدیک اذان شاید بالاخره جواب میداد منم که نازنازی نبودم فقط یه بار که خیلی بدجور یبوست گرفته بودم خودمون رو به اب و آتش زدیم تا بالاخره جواب داد بیرون رفتن واقعا با اون شرایط وحشتناکم سخت بود و حاضر به مراجعه حضوری نبودم 😄 خودشم میگفت اصلا راه نرو چون ممکنه دچار سرگیجه بشی وای اولین کسی بود که به من گفت ورزش و تحرک نکن 😂😂😂وگرنه بقیه همش میگفتن فقط باید تحرک داشته باشی تا کم کنی همینم منو خیلی خوشحال میکرد و مصمم که ادامه بدم ولی چشمتون روز بد نبینه 😅 صبحانه این رژیم ۳ قاشق خاکشیر یه روز در یک لیوان ترنجبین داغ بود و یک روز در عرق داغ شده کاسنی و شاه تره و بعد از اون تا ظهر ۳ قاشق پودر کا که بی نهایت بدمزه بود و از ظهر به بعد پودر دبلیو بود تا آخر شب که همشون دست ساز خودشون بودن و خیلی بوی خاصی نمیداد فقط این پودرا در حلقم ایجاد تهوع شدید میکرد و از لحاظ روحی واقعا غیر قابل تحمل بود و زجرآور من قبلا هم صبح ناشتا به خاطر کوچک شدن شکمم سالیان سال خاکشیر در اب جوش میخوردم بی فایده 😅😂 ولی واقعا تو ریاضت خیلی بوش و مزش برام عذاب آور بود و غیر قابل تحمل و هر لیوانی که میخوردم گاهی که از لحاظ روحی به شدت داغون بودم نصفشو میخوردم نصفشو بالا میاوردم 😄 و اون پودرا هم که وحشتناک بود و قیمت به شدت گرونی هم داشت فکر کنم سال ۹۰ بود انجامش دادم که ۱ میلیون پول داروهام شد و واقعا هزینه اش زیاد بود اونموقع دامادمون برام خرید و خواهرم هم خودش هم خرید ولی نتونست بیشتر از یک هفته ادامه بده و داروهاش رو بعد که خواستم دوباره ریاضت بگیرم داد به من البته دور دوم فقط یک ماهه گرفتم و تنها چیزی که به جز اینا مجاز بود بادام خام شیرین ایرانی بود و عناب که از عناب به شدت بدم میومد 😅
از لحاظ بدنی و پاکسازی واقعا از روز دوم حسش میکردم چقدر حال جسمم بهتره ولی عذاب روحی که داشتم فاجعه بود و هر چقدر بالا میاوردم و به دکتر میگفتیم میگفت خوبه بزار بیاد صفرات پر شده یا یبوست و اسهال و اینا اصلا ترس نداره و طبیعیه نگران نباش و ادامه بده و من اواخر اسفند شروع کردم چون عجله داشتم برای نتیجه زودتر و در مهمونی های عید واقعا فشار روحیم بیشتر شد چون دایی و پسر داییم هم از اصفهان اومدن و خانه ما میمونن هر وقت از اصفهان میان تا خود ۱۳ بدر😅
دایی من پزشک هست و به شدت به درس خوندن تایید داره و من داییم رو بی نهایت دوست دارم و حتی زنداییم به داییم میگفت این خواهر زاده هات عاشقت هستن ولی با این همه بحران روحی که من داشتم اونم بهم فشار میاورد که تو سنت بالا رفته ازدواج نکردی و نه برو روی درست و حسابی داری و ازدواج نخواهی کرد و دست و پای درست و حسابی هم که نداری (که بتونی بری کلفتی 😅😂) باباتم مگه تا چند سال دیگه زندست که خرجت رو بده برو درس بخون برو دانشگاه ولی من فقط به رشته زبان خارجی علاقه داشتم و ۶ بار هم کنکور دادم و قبول نشدم و اقعا دیگه حوصله ای برای درس خوندن نداشتم ولی داییم اصرار داشت برو دانشگاه هر رشته ای که شده و کلا منو از زندگی سیر کرده بود و هیچ امیدی برای زندگی نداشتم 😂😂😂 البته وقتی خواهرم اینو به دامادمون گفت داییم اینو گفته اونم گفت خودم تا آخر عمر نوکرشم این شوهر خواهرم واقعا خیلی در حق من برادری کردی و واقعا از داداش یکی یدونه خودم خیلی خیلی بیشتر در حق من لطف کرده و تا عمر دارم مدیونشم کمی مرهم بر دل من گذاشت😍
خلاصه که حاضر بودم هیچی نخورم ولی مجبور بودم اون پودرا رو بخورم و روز سال تحویل هم همه خانواده دعوت بودیم خونه بابابزرگ خدا بیامرزم و من هر چی التماس میکردم و اشک میریختم من با این اوضاعم و شرایط خوردن پودرا از صبح نمیتونم بیام خونه بابابزرگ بابام راضی نمیشد و میگفت باید بیایی همه خانواده از صبح زود اونجا رفتن و من با نذر و نیاز و خوندن آیه ۲ و ۳ طلاق که هر ثانیه میخوندم و معجزشو دیدم خیلی خوشحال شدم که پدرم قبول کرد عصر بیان دنبالم و تا آخر شب هم اونجا مهمون بودیم و واقعا اون روزا به شدت به من سخت میگذشت همه در حال خوردن بودن و من در حال شکنجه همه دلشون برام میسوخت و هی آخی اخی میکردن ولی از طرفی همشونم وقتی رژیم نداشتم مرتب منو نصیحت میکردن که فکری به حال خودت بکن و مرتب ابراز نگرانی میکردن از حال و وزن و هیکل من هیچ مهمونی رو دوست نداشتم تو کل عمرم نه از اومدن مهمون خوشم میومد نه از مهمونی رفتن بخاطر حرفاشون ولی داییم که اومد بازم چند جایی دعوتمون کردن و منم مجبور میکردن برم و واقعا عید به شدت مزخرفی داشتم ولی خیلی هم اراده ام قوی بود و حتی یکبار هم تخلف نکردم و هیچی نخوردم ولی به حدی روحیم داغون بود که بوی غذاها مستم میکرد نیمرو تو اکثر فیلما درست میکردن و من میدیدم و میخاستم اونموقع سرگرمی جز تلوزیون نداشتم و از صبح تا شب کنترل به دست از این شبکه به اون شبکه میچرخیدم و با وجود اینکه فشارم میفتاد کوهی از ظرف هم به عهده من بود و چون مهمون داشتیم خیلی ظرفها زیاد بود کار مامان و خواهرمم کم نبود و من باید کمک میکردم وجدانم قبول نمیکرد ظرف نشورم بارها کنار سینک به حالت غش افتادم ولی باز روز از نو و روزی از نو اخلاق بابامم به شدت بد بود و مدام وقتی مهمون داریم میخاد خودشو مهمون نواز نشون بده برای پذیرایی کردن خیلی به ما سخت میگیره جوری با ما رفتار کرده کل از هر چی مهمونه بیزاریم و چنان داد و دعوا میکنه با ما که بعضی از مهمونا هم به خودشون اجازه توهین میدن به ما مخصوصا پسر عموی بابابزرگم که وقت و بی وقت با خانواده اش مهمون خونه ما بودن و وقتی براش چای میاوردیم با توپ و تشر میگفت حالا وقت چای آوردنه چرا نپرسیدین 😡😡😡 و کلی بی احترامی میکرد و بابام جلوی همونا میزد تو سرمون
به هر حال با این اوضاع و شرایط ادامه دادم اوایل وزنم عالی میومد پایین همشم روی ترازو بودم 😂 روزی یک کیلو کم میکردم و با خودم گفتم دکتر اشتباه حساب کرده حتما بیشتر از این کم خواهم کرد ولی دقیق از وزن ۱۴۸ کیلویی خودم به وزن ۱۳۳ رسیدم بعد از دو ماه فشار و شکنجه و اواخر دوران ریاضت ۱۰۰ گرم و اینا کم میکردم و اصلا رضایت بخش نبود برام ولی به هر حال تونسته بودم کمی از وزنم کم کنم خوشحال بودم درسته که کبد چربم درمان شد ولی انگشتام به خاطر ریاضت عفونت کرده بود و بعضی کمتر و بعضی بیشتر بود و دکتر گفت از شب تا صبح حنا که به شدت از بوش بدم میومد رو با سرکه قاطی کنیم و روی انگشتام ببندم ولی دو هفته انجام دادم خوب نشدم و آخر دامادمون سوزن زد سرانگشتام رو و گفت اگه جیغ و داد کنی منم دل ندارم ادامه نمیدم خلاصه که دستکش دستش کرد و کلی انگشتم رو فشار میداد از شدت درد و ضعف داشتم بیهوش میشدم ولی هیچی نمیگفتم تا تونست چرک و خونها رو تخلیه کنه بالاخره که پدرم دراومد تا کمی بهتر شد ولی هنوزم با حنا هر شب تا صبح ادامه دادم تا بالاخره خوب شد
دکتر گفت این ریاضت رو میتونی در سال ۴ بار تکرار کنی و منم اینبار یه ریاضت یه ماهه با داروهایی که اون خواهرم خریده بود البته اینبار تنها نبودم و خواهر کوچیکم هم با هم تو خونه شروع کردیم و نتیجه اینبار اصلا خوب نبود هم وزنم کم نمیشد هم از لحاظ روحی خراب تر شده بودم و بعد از یه ماه که نتیجه نگرفتیم به دکتر گفت عمم که مراجعه حضوری داشت که اینجور شدن گفت ای وای چرا سرخود انجام دادین این داروها فاسد بودن و باید حتما با من مشورت میکرد و حتما باید در یخچال نگهداری میکردین پودرا رو و از این حرفا خلاصه لیوان لیوان این داروها رو با کلی تبریک به خودمون خورده بودیم که اخ جون یه لیوان تموم شد 😂 ولی هیچ تاثیری نداشت و کلا نسبت به این راه هم کاملا نا امید شدیم
رژیم انگور یه ماهه هم همین طبیب بهمون گفت که در فصل انگور باید بگیریم که من و خواهر و مادرم با هم شروع کردیم من عاشق انگور بودم ولی تو این رژیم از انگور به شدت بدم اومد و تا مدتها لب به انگور نمیزدم 😂 حالا هم خیلی کم میخورم انگور شاید چند حبه منم از همه بیشتر کم کردم ولی کل وزنی که کم کردم بلافاصله برگشت با اینکه یه رژیم دیگه طب اسلامی داشتم یعنی پرخوری اصلا نداشتم و کلی دمنوش و اینا صبحانمون بود که قرار بود با اونم ۵ کیلو کم کنمکه هیچی کم نکردم همه وزنی که از رژیم انگور کم کرده بودم برگشت خدا وکیلی من تو این رژیمها هیچ تخلفی نداشتم که بگم ناپرهیزی کردم یا حتی یه چی خارج از برنامه خورده باشم با زجر و عذاب همه اون بدمزه ها رو میخوردم البته شاید کمتر 😄 چون میگفت هر چی بیشتر بخوری بهتره ولی انصافا قابل خوردن نبودن و به حدی فشار و عذاب رو جسمم میاوردم ذهنم همکاری نمیکرد و حسرت ها و عقده های درونیم بیشتر میشد و بعدشم کلا کالری شماری میکردم و حذف نون و برنج و ۰۰۰۰۰۰ و هزاران کار مزخرف بی نتیجه دیگه انجام دادم و وزنم یویویی یکم کم میشد بعد استپ و بعد هم افزایش که مجبور میشدم از اون همه استقامت دست بکشم و معجون رژیم دیگه ای رو به خودم تحمیل کنم و چنان اراده ای داشتم که همه تعجب میکردن 😅 اما چه فایده وقتی نتیجه یک هزارم رنج و فشار هم نبود و با وجود اینکه فرمان های مغزم رو برای خوردن نادیده میگرفتم باز انگار نه انگار هی مدل رژیم رو عوض کردم هر کی هر کاری میگفت نتیجه داره انجام میداد بیچاره روح و ذهن و جسم من 😡😡😡 خیلی بهش بد کردم و گاهی هم که به ندرت ناپرهیزی میکردم کلی عذاب وجدان میگرفتم و همیشه به من میگفتن ضد حال خواهر و برادرم و مدام در حال سرزنش خودم بودم و به خودم لعنت و نفرین میکردم و از خودم روز به روز بیشتر بدم میومد
واقعا من بازیگر فرمولهایی بودم که یاد گرفته بودم و فرمانهاش از مغزم صادر میشد باور من این بود که آبم میخورم چاق میشم و خواهر منم که دانشجوی طب اسلامی بود بهم میگفت دقیقا آب تو رو چاق میکنه یا آب نخور یا حداقل آب جوشیده سر شده بخور زمانی که خواهرم باردار بود و من خونه اونها زندگی میکردم برای کمک 😍 چون سماور داشتن مرتب لیوان آب جوشیده سرد شده ام با یه نعلبکی کنار سماور بود و حتما آب جوشیده میخوردم و چون اینو باور کرده بودم واقعا روم تاثیر داشت و نتیجه میداد اما خونه خودمون چون چای ساز داریم اصلا مزه اب جوشیدش رو دوست ندارم و سخت بود ادامه ندادم 😄
خدا رو شکر ذهن من بارها و بارها آموزش دیده و کلی از مهارت های هنری دستی رو با وجود اینکه خیلی سخت بود انجام دادم همین دو هفته پیش بافتنی مدل دار رو از پیج های اینستا آموزش دیدم و یه مدل پیچ شلوغ رو برای دامادمون بافتم چون من در میل بافی حاضر نبودم نقشه بزنم و ترجیح میدادم مدل ساده ببافم ولی خیلی مدل سخت و شلوغی رو از خودم ترکیب کردم و ادامه دادم و فوق العاده از بافتی که با تلاش فراوان مخصوصا اوایلش خیلی سخت بود برام یاد گرفتم و بیشتر جاهاش رو با تکرار دیگه از حفظ میبافتم یا خیاطی که ازش متنفر بودم بعد جوری معتاد دوخت و دوز شدم که دلم تنگ میشه برای خیاطی یا قالی بافی یا آشپزی و قنادی کارهایی که اول اصلا دوست نداشتم رو بعد تبدیل به علایق کردم تو خودم
حتی همین نوشتن رو حس خوبی اصلا به نوشتن نداشتم و فکر میکردم اصلا بلد نیستم ولی الان بعد از نوشتن وقتی متن خودم رو بارها میخونم غرق در لذت و قدرت میشم که آیا من اینا رو نوشتم و انصافا با دوره ای که تمریناتم رو به اجبار انجام میدادم با الان که با شور و اشتیاق فراوان مینویسم مقایسه میکنم کلی لذت میبرم و خیلی برام جالب بود اینبار پنج شنبه که خواهر زاده ام که کلاس اولیه خونه ما بودن از صبح و من مشغول خوندن تمرینات در سایت بودم بهم گفت حوصله ام سر رفته خاله چیکار کنم و کمکم کن تو چیکار میکنی حوصله ات سر نره گفتم خاله منم مشغول خوندن درسام هستم و فرصت زیادی ندارم گفت خاله ولی من درسام رو دوست ندارم بهش گفتم آره من هم اولا درس دوست نداشتم اما الان درسام رو خیلی دوست دارم و دلم میخاد تمام وقتم رو مشغول درسام باشم و واقعا لذت میبرم با خوندن و نوشتن و گوش دادن
چون من مشتاق رسیدن به تناسب اندام همیشگی هستم 😍 چون من لایق خوشبختی هستم 😍 چون من میخام و میتونم که شگفتی ساز باشم 😍 چون زندگی من سراسر غرق در لذت و رویاهای به شدت خواستنی شده 😍 چون یادگیری این درسها درس زندگیه 😍 چون روحم در آرامش شدیده 😍 چون ذهنم با خواسته هام همسو میشه 😍 چون لاغری رو یاد میگیرم 😍 چون الگوها و فرمولام بازسازی و ویروس یابی میشه و کشف هر مانع ذهنی برای من لذت بخشه 😍 و ساعتها هم در حال عشق ورزیدن و علاقه به مسیر لذت بخش تحقق رویاهام هستم 😍 چون چه کسی از من مهم تره 💖🌹😍 هیچ کس 😍🌹💖 چون از منطق و دیوار منطقم چی نصیبم شده جز غم و غصه 😍 چون باورای غلطم درمان میشه 😍 چون بهترین استاد دنیا رو دارم 😍 چون مدالهای افتخار طلاییم روز به روز بیشتر میشه 😍 چون تمام حسرتام و عقده هام درمان میشه 😍 چون کنترل نیروی ذهنم در دستان منه 😍 چون من خالق زندگی خودم هستم 😍 چون هدف شیرین در انتظار منه نه من در انتظار نتیجه 😍 وای خدای من ممنونم ازت به شدت سپاسگزارم لاغری عبادته زندگی که حق منه به زودی در دستان منه من اسیر سرنوشت نیستم و من محکوم به رنج ابدی نیستم و زندگی خیلی دلچسب و شیرینه 😍 من در مسیر انحرافی تا به حال کلی انرژی هدر دادم ولی در این مسیر هر انرژی صرف کنم فقط به نفع خودمه و حال و اوضاع من رو به راه میشه 😍 تراوشات ذهنیم لحظه به لحظه رو به مثبت شدن در حال بیشتر و بیشتر شدنه 😍 زندگی زیباست ای زیبا پسند زنده اندیشان به زیبایی رسند 😍 هیچکس و هیچ چیزی نمیتونه مانع و سد راه خوشبختی من بشه 😍 سلول سلول بدنم در حال شارژ انرژیهای عالیه 😍 خوشبختی تو مشتهای منه و رهایی در انتظارم 😍
🌹🌹🌹 انقدر مزایای لاغری من زیاده که هر چه بگویم پایانی نداره 🌹🌹🌹
🌹🌹🌹 لاغر شدن آسونترین کار دنیاست 🌹🌹🌹
۵۰ کیلویی شدن حق منه و من بدستش میارم مهم نیس چقدر طول بکشه همین مسیر رویایی و لذت بخش هم شیرینه گوارای وجودمه 🌹🌹🌹
در جهانم همه چیز زیبا و نیکوست 🌹🌹🌹
استاد گلم خدا قوت و بی نهایت ممنونم ازتون بخاطر همه چیز خیر دنیا و آخرت نصیب وجود بی مثالتون 💖💖💖
هر جا که هستین شاد باشین و در مسیر تغییر کردن و متناسب شدن ☺️😍 جمله ای که انرژی منو تا فول نهایت شارژ میکنه باز هم ممنونم استاد گرامی 💖💖💖
سلامت باشین عزیز دلم واقعا لطف بی پایان خداست و انتخاب و هدایت عالیمون 😍😍😍همچنین گلم سرشار از انرژی الهی باشید و متقابلا طلب خیر برای شما دوست عزیز و بقیه دوستان گلم دارم💘💓❤