برای رهایی از چاقی باید هنر لاغر شدن را بیاموزید. همانگونه که در گذشته هنر چاق شدن را آموخته اید.
همه افراد چاق در تلاش برای لاغر شدن از روش های گوناگون هستند درحالی که تنها روش لاغر شدن آسان و ماندگار استفاده از همان روشی است که با آن چاق شده اید، و آن قدرت ذهنتان است.
داستان چاقی من
تا همین چند سال گذشته چاق بودم.
چاقی از زمان کودکی همراه من بود. اگرچه اصلا از آن خوشم نمی آمد و بارها برای رهایی از چاقی تلاش می کردم اما بیش از ۳۵ سال از عمرم با چاقی گذشت.
چاقی سی و پنج سال شاهد رنج و ناراحتی من از حضورش در جسمم بود، اما حاضر به ترک محل اقامت خود نمی شد.
بارها برای رهایی از چاقی تلاش می کردم اما زورم به اضافه وزن نمی رسید و نتیجه ای حاصل نمی شد.
البته از حق نگذریم دو سه باری در حد چند کیلو کاهش وزن و سایز را تجربه کرده بودم اما آنچه از لاغر شدن را که با زحمت و سختی فراوان به دست می آوردم به راحتی آب خوردن از دست می دادم
همیشه این سوال در ذهنم بود که:
چرا به سختی لاغر می شودم اما به راحتی چاق می شوم؟
مهمترین آرزوی من
رهایی از چاقی مهمترین آرزوی من در زندگی بود که البته هیچ امیدی برای تحقق آن نداشتم چون ۳۵ سال چاق بودن به من ثابت کرده بود که من لاغر بشو نیستم و سرنوشت من چاقی است.
از کودکی میلیون ها بار از والدین و اطرافیانم شنیده بودم که ژنتیک من چاقی است. همیشه من را با عموهایم مقایسه می کردند و تلاش می کردند اثبات کنند که من شبیه عموهایم که همه چاق بودند هستم.
بدون اینکه آزمایشی انجام شود من را متحم به کم تحرکی و پایین بودن سوخت و ساز می کردند.
تلاشم برای لاغر شدن پیوسته نبود و معمولا هر وقت از چاقی خیلی اذیت می شدم یا شنیدن حرف ها و نصیحت های دیگران سبب می شد از خودم و وضعیت چاقی ام متنفر شوم، تصمیم قاطع می گرفتم که باید لاغر شوم.
هربار برای لاغر شدن به دنبال روش جدیدی بودم. روشی که در مدت کوتاهی بتواند مقدار زیادی از وزن من را کاهش دهد و من را به رویای لاغری برساند.
البته عجله من برای لاغر شدن به خاطر خودم نبود بلکه بیشتر به این دلیل بود تا جواب دندان شکنی برای آنانی داشته باشم که همیشه مرا بخاطر چاق بودن و لاغر نشدن سرزنش می کردند.
رژیم های مختلف، ورزش های سبک و سنگین، داروهای عطاری و قرص های لاغری، گن های لاغری و خلاصه هر وسیله، دارو یا برنامه رژیمی برای لاغری پیدا می کردم را برای مدتی استفاده می کردم اما نتیجه همه آنها چیزی جز احساس شکست و ناامید شدن از لاغری نبود.
داستان رهایی از چاقی من
به لطف خدا در سن ۳۵ سالگی با موضوع ذهن و قدرت ذهن در خلق زندگی آشنا شدم. اتفاقی که سال ۱۳۹۶ رخ داد و مرا مصمم کرد تا برای رهایی از چاقی حرکت خود را آغاز کنم. حرکتی که کماکان ادامه دارد.
آنچه درباره ذهن و قدرتش در خلق آرزوها و شرایط زندگی می خواندم و می شنیدم مرا به این واداشت که از قدرت ذهن برای خلق آرزوی لاغری استفاده کنم.
تصمیمی که بیشتر خنده دار بود تا کارآمد، چون همه روش های قبلی که ادعا می کردند در چه مدت چه مقدار کاهش وزن خواهم داشت را استفاده کرده بودم و نتیجه ای کسب نکرده بودم و اکنون می خواستم از قدرت ذهن برای رهایی از چاقی استفاده کنم.
روشی که نه کسی درباره آن ادعایی داشت و نه صحبتی درباره لاغری با ذهن شنیده یا خوانده بودم.
تصمیم من برای لاغر شدن با قدرت ذهن بیشتر برای سرگرمی بود نه لاغر شدن چون در شروع این تصمیم هیچ امیدی به لاغر شدن نداشتم.
مدت ها مشغول این بازی سرگرم کننده بودم و تمرینات ذهنی برای لاغر شدن انجام می دادم.
تمریناتی که نه کسی قبل از من انجام داده بود و نه نتیجه ی انجام آنها مشخص بود.
بیشتر از اینکه به فکر نتیجه از روش لاغری با ذهن باشم، مشغول شدن به نوشتن، تجسم کردن و فکر کردن به لاغری برای من خوشایند بود و به همین سبب حدود 2 سال این بازی سرگرم کننده را ادامه دادم.
به لطف خدا تغییرات بسیاری در سطح فکر و نگرش من ایجاد شد و احساس من از چاقی و ناامیدی برای لاغر شدن به احساس توانمندی برای لاغر شدن تغییر پیدا کرد و پس از مدتی تغییرات جسمی در من شکل گرفت.
تغییراتی که برای من لذت بخش و برای دیگران باور نکردنی بود.
هرچه بیشتر ادامه دادم تغییرات واضح تر شد و سوال اطرافیان که از چه روشی برای لاغری استفاده می کنم بیشتر شد.
چگونه می شود با قدرت ذهن لاغر شد؟
سوال بسیاری از افرادی که مثل من چاق بودند و دوست داشتند لاغر شوند این بود که:
چگونه می شود با قدرت ذهن لاغر شد؟
موضوعی که جواب آن سالهای قبل برای خودم هم مبهم بود و از روزی که سعی کردم ذهنم را برای لاغر شدن برنامه ریزی کنم، به مرور با کسب نتایج اولیه و مشاهده نشانه های تاثیرگذار بودن این روش فوق العاده، ایمان و باورم به قدرت ذهن در لاغر شدن بیشتر و بیشتر شد.
زمانی که در مسیر لاغری با ذهن به تمرین و تکرار مشغول بودم تمرینات ذهنی زیادی را به کار گرفتم و خیلی سعی کردم تا بهترین تمرین ها که بیشترین تاثیر را روی ذهن و عملکرد من دارد را شناسایی کرده و بیشتر بر تکرار آن تمرینات تمرکز داشته باشم.
هرچه تغییرات من بیشتر می شد و سایز و وزن من کمتر می شد، شور و اشتیاق من برای ادامه دادن اضافه میشد.
از روزی که اولین گام برای لاغری با ذهن را برداشتم تا امروز که به لطف خدا سالهاست از رنج چاقی فاصله گرفته ام هر روز در جستجوی دستیابی به راهکارهای بهتر و ساده تر برای آموزش چگونه لاغر شدن با قدرت ذهن هستم.
به لطف خدا نتیجه عالی خودم و افراد زیادی که در طی این چند سال از آموزشهای من استفاده کردن سبب شد که با تمرکز بیشتر و برنامه ریزی منظم تری به معرفی و گسترس این روش شگفت انگیز ادامه بدهم و البته لطف خدای مهربان در هدایت دوستانم به سمت من و این روش نقش اصلی در گسترش این روش شگفت انگیز داشته است.
نتیجه این فایل آموزشی
به دلیل سوال دوستان بی شماری که علاقمند به استفاده از این روش برای رهایی از چاقی و خلق زندگی جدیدی برای خود هستند تصمیم گرفتم در قالب یک فایل آموزشی تصویری چگونگی لاغر شدن با قدرت ذهن را توضیح دهم.
امیدوارم عزیزانی که علاقمند به لاغر شدن هستند اما به هر دلیلی نتوانسته اند به رویای خود جامه عمل بپوشانند با دیدن این فایل تصویری فوق العاده انرژی و توان مظاعف پیدا کنند و با همت عالی قدم در مسیر صحیح لاغری بگذارند.
به لطف خدای مهربان شما هم مثل من و سایر دوستان شگفتی سازی که از دوره ورود به سرزمین لاغرها (گام اول) برای خلق رویای خود استفاده کرده اند میتوانید به راحتی و تنها با اندکی تلاش و مقداری بیشتر صبر و استمرار به رویای چندین ساله خود دست پیدا کنید.
لاغر شدن موضوعی است که تغییرات زیادی در جنبه های مختلف زندگی ما بوجود می آورد. شما هم میتوانید با استفاده از آموزش لاغری با ذهن سعی در خلق زندگی جدیدی برای خود داشته باشید و زندگی جدیدی را به خود و اطرافیانتان هدیه کنید.
دیدگاه تاثیرگذار صبا عزیز
چقدر درست و قشنگ بودن این آگاهی ها
مطمعنم خودتون هم نمیدونید چقدر با این فایل ها ایمان و امید ما بیشتر میشه برای ادامه دادن و رهایی از چاقی!
تک تک جملات رو باید قورت داد و آنقدر تکرار کرد تا چیزی فراتر از یه آگاهی بشه توی ذهنمون.
دقیقا درست گفتید و من چقدر با این حرفای شما احساس نزدیکی میکنم.
من سال ها بود که با آرامش غذا خوردن رو تجربه نمیکردم و اصلا نمیدونستم چه موهبتیه.
هر وقت گرسنم میشد استرس میگرفتم چون میدونستم قراره کلی پرخوری کنم و بعدش اون احساس بد بیاد سراغم برای همین به خودم گرسنگی میدادم.
فکر میکردم اگه گرسنگی بکشم خیلی بهتر از اینه که برم غذا بخورم و هم چاق بشم، هم عذاب وجدان بگیرم، هم از خودم بدم بیاد، هم بخوام از فشار معده بالا بیارم و مشکلات جسمی و روحی پیدا کنم.
اما این تصمیماتم فایده نداشت ، تا شروع میکردم به غذا خوردن انگار تمااااام قولایی که به خودم داده بودم بخار میشد و میرفت توی فضا، انگار اصلا از اول وجود نداشتن.
این همه به خودم میگفتم به اندازه میخورم، همون جوری که توی رژیم گفته از مواد غذایی مصرف میکنم ولی همینکه پام میرسید سر سفره انگار مغزم یه بشکن میزد و میگفت تا میتونی بخور، بخور بخور و دیگه من تو حال خودم نبودم.
چه قدر خاطرات زشت و بدی هستن حتی با مرور کردنشون هم حالم بد میشه دیگه چه برسه به انجام دادنش.
ته این مسیر برای من لاغریه و خدا ته مسیر منتظرمه و من به زودی خدا رو توی آینه و توی اندام متناسبم میبینم.
ولی این خیلی مهمه که من درست رفتار کنم و پرخوری نکنم چون این کار واقعا زشته، بی احترامی به این جسم با ارزشمه، من وقتی برادرم یه چیزی میخوره و پوستشو همینطوری رها میکنه تو خونه خیلی بدم میاد و همش بهش میگم مگه خونه سطل آشغاله که پوسته ها رو همینطوری ول میکنی رو زمین ولی دست بر قضا خودم با پرخوری دارم همین کارو با جسمم میکنم و آشغالایی که بدنم هیچ نیازی بهشون نداره رو دارم خالی میکنم تو بدنم.
در واقع بدن من از پرخوری چاق نمیشه ازین چاق میشه چون ناراحته که دارم باهاش این رفتار ها رو انجام میدم و هر روز بهش بی احترامی میکنم ولی من به خودم قول دادم ، قول دادم که هر روز یک قدم بر دارم و به هدف خودم نزدیک تر بشم.
همین چند روزی که دارم مطالب رو پیگیری میکنم رفتارم تغییری نکرده چون من یه مدتی کم و بیش دور بودم از فضای لاغری با ذهن و به خودم حق میدم که به همین زودی رفتارم تغییر نکنه و باید با ته نشین شدن دوباره ی این اطلاعات برگردم به حالت عالی خودم.
ولی همین دو روزه خیلی احساس بهتری نسبت به خودم دارم چون دارم به قول هایی که به خودم دادم عمل میکنم و این یعنی احترام به خودم . نمیدونید چه احساس قشنگیه که صبحا وقتی دارم گزارش روز قبلم رو مینویسم به خودم بگم که لاغری با ذهن رو انجام دادم و بعد جلوش یه تیک بزنم:)))) این احساسو با هیچ چیز عوض نمیکنم.
توی فایل همون حرفای عالی همیشگی رو زدین که دوست دارم برای خودم تکرارشون کنم:
۱: لاغر شدن مثل یادگیری یه زبان جدیده باید هر روز پیگیریش کنی ، تمرین انجام بدی و تو ذهنت با خودت هر چند با غلط املایی و گرامری ولی با اون زبان با خودت حرف بزنی تا آگاهی های جدید برات مرور بشن و کم کم جایگزین زبان قدیمی بشن
۲: هر روز باید یک گام بر داری . نه دو گام نه با عجله بلکه یک گام ولی اونقدر اون گامو تکرار کن که ملکه ی ذهنت بشه هیچ اشکالی نداره یک فایل رو هزار بار گوش داد ؛ اینکه یه فایلو هزار بار گوش بدی بهتر از اینه که هزار تا فایلو فقط یه بار گوش بدی.
۳: تنها روش صحیح لاغری ، لاغری با ذهنه . با روشای دیگه هم میشه لاغر شد ولی اول اینکه باقی نمیمونه و همونطور که باد اورده اون عدد جدید روی ترازو رو ، همون طور هم باد میبرتش و دوم اینکه ما با رژیم و ورزش و دمنوش و عمل جراحی هیچ تغییری در سبک زندگی مون ، فکر کردنمون ، تصمیم هامون و انتخاب هامون اتفاق نمیوفته.
لاغری با ذهن به این خاطر صحیحه چون ما توی این روش تبدیل به یه آدم متناسب نمیشیم بلکه تبدیل به انسانی میشیم که لیاقت و شایستگی متناسب شدن و متناسب موندن رو داره . ما اینجا تبدیل به این قهرمان میشیم وگرنه رژیم گرفتن و لاغر شدن و برگشتن سر خونه ی اول که از همه بر میاد مگه ما کم رژیم گرفتیم؟
من خودم تمام وقتم رو میزاشتم برای انجام هر چه بهتر رژیم ولی کو نتیجش؟
اگه نتیجه داده بود که الان اینجا نبودم و خداروشکر که نتیجه نداد و خداروشکر که چاق شدم تا بتونم این سایت رو پیدا کنم و روش زندگی کردن رو یاد بگیرم
این روش فقط از قهرمانا بر میاد ، منم قهرمان داستان خودمم و توی این مسیر با نهایت قدرت قدم بر میدارم و به چیزی که برام مقدر شده میرسم و اون رهایی از چاقی است.
خدایا شکرت
ممنونم استاد عزیز و زیبا
✍️ تمرین آموزشی 📖
برای درک بهتر روش لاغری با ذهن درک و برداشت خود از توضیحات فایل تصویری را در بخش نظرات این جلسه بنویسید.
در نوشتن دیدگاه خود سعی کنید به سوالات مطرح شده پاسخ دهید.
- چگونه با قدرت ذهن خود چاق شدیم؟
- شباهت لاغری با ذهن و چاقی با ذهن را بنویسید؟
- در روش لاغری با ذهن تمرکز بر تغییر جسم است یا تغییر ذهن؟ این کار به چه صورت انجام می شود؟
- به نظر شما زبان چاقی چیست و درک خود از زبان لاغری را بنویسید؟
- آنچه در ویدیوی آموزش برای شما جالب و تاثیرگذار بود را شرح دهید.
- از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.
با نوشتن درباره لاغری با ذهن و مسیری که برای لاغر شدن باید طی کنید شما در حال ترسیم نقشه ذهنی لاغر شدن هستید. بنابراین در نوشتن تمرین این جلسه اشتیاق و تمرکز داشته باشید.
📻 رادیو لاغری
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما رضا عطارروشن
امتیاز 3.92 از 210 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
با سلام خدمت عزیزان
گام دوم :اموزش ذهن برای لاغری
و چقدر زیباست این مسیر و آموزش ها وقتی همه ی خوردنی ها در اختیار و دسترسته ولی هیچ ولع و حرصی نداری برای خوردنش ،چقدر آرامش داره این مسیر ،منی ک سالها خودمو از خوردن محروم میکردم رژیم میگرفتم و در رژیم ها همیشه پریشان بودم مدام سراغ کمدو کابینت و یخچال میرفتم و نگاه خوراکیام میکردم بعد کلی اه و ناله ک چرا باید من ب فلانی رفته باشم و محکوم ب چاقی باشم و راحت نتونم چیزایی ک دوست دارمو بخورم و اگه بخورم کوفتم بشه اینقد ک بعدش عذاب وجدان بگیرم یا مجبور شم دمنوشای بد مزه بخورم ک دفع بشه و یا کلی ورزش و پیاده روی و بدو بدو و …. وای خدای من وقتی دارم فکرشم میکنن دلم برا خودم میسوزه ک چقد سخت گرفته بودم لاغر شدنو و در حالی ک چقدر آسون و راحت بوده ؛ از وقتی خودمو شناختم دیدم اطرافیان میگن شبیه مامانتی مثل اونا تو پر لپی هستی بعدها از مامانم میشنیدم ک آبم بخوره چاق میشه سوخت و سازش کمه ،معدش بزرگه و ذهن من با شنیدن اینا میگف تو شبیه این ادمی بس منو تنظیم میکرد ب همون سمت و سو ، سالها خواسته و ناخواسته تحت اموزش چاقی شدم و از خودم انتظار لاغری داشتم ، کلی فرمول و افکار چاق کننده در ذهن ک غذاتو بخور گناهه ،اسرافه، دستشو رد نکن ،نذریه ،خوشحالی بخور ،عصبی هستی بخور ،مهمونی ی روزه عروسی ی روزه ،بخور بدنت ضعیف نشه نیرو داشته باشی و بعد فرمول ها ک الان ک تحرک نداری چاق میشی ،افسردگی چاقی میاره ،این دارو چاقی میاره این غذاها چاق کننده اس و ….. وشروع شد و واقعا نمیدونم دقیقا چاقی من از کوجا شروع شد اروم و اهسته و راحت وارد شد بدون هیچ سختی و فشاری چون اموزش دیده بودم و وقتی متوجه شدم ک اطرافیانم بهم گوش زد کرد و لباسهای تنگ شده 😔 استرس و وحشت اومد محدود کردن ها،فشار ب جسم ،و کلی روش های مختلف ک بی نهایت زجر و زحمت و دلخوری و ناراحتی و محدودیت داشت تا ی ذره کم کنم و وقتی ک میبریدم و خسته میشدم و رها میکردم خیلی زود همه زحمت هام بر باد میرف و برمیگشتم ،من چاقیو اموزش دیده بودم اونم ن ی روز و دو روز از اول زندگیم چون در خونواده ای بودم ک این مشکل و درگیریو داشتن بس اموزشم بیشتر بود ، بعد ذهنی ک سالها اموزش دیده و الان براش ب صورت ناخودآگاه در اومده و در جسم ب نمایش در اومده رو با فشار بیرونی ب جسم میخواستم لاغر کنم ،در حالی ک جسمم نقشی نداره و فقط ی نمایشگره ،من عاشق لاغری وتناسب بودم یعنی روحم دوست داشت ک تجربه لاغری رو داشته باشه ولی ذهنم هماهنگ نبود و چیزای دیگه ای اموزش دیده بود،وقتی من شروع کردم و ب این مسیر هدایت شدم با گوش دادن فایلا اموزش هام شروع شد وقتی نشستم و برای خودم نوشتم باعث شد ک تمرکزم بیشتر بشه و وقتی می اومدم و توی سایت نوشته ی دوستان رو میخوندم هم موانع و باورهای خودم برام شناسایی میشد و خیلی جاها ایمان و اعتمادم ب مسیر بیشتر میشد و آگاهیام هم هر روز بیشتر میشد چون در گیر مسائل عاطفی و رابطه بودم باعث شد چشم از جسمم برداشته بشه ولی اموزش هامو با دقت انجام میدادم و در بیشتر زندگی عمل میکردم شاید ی مدت برای خودم حس کردم ک دارم وسواس ب خرج میدم و دقت میکنم ک کی گرسنمه کی سیر میشم و یا اینکه این گرسنگی واقعیه و یا از روی عادت و این مسائل با خودم گفتم نکنه ک بخوام برا همیشه مجبور شم دقت کنم نکنه وسواس شدم ولی برای خودم اومدم و مثال زدم اینکه هر چیو ک خواستم اموزش ببینم اولش باید دقت میکردم و بعد با اموزش و اگاهی و تکرار و تکرار دیگه ب ناخوداگاهم داده میشد و بعد ها من دیگه نیازی ب دقت نداشتم مثل رانندگی ک خیلیم میترسیدم و اوایل وقتی میخواستم دنده عوض کنم نگاه دنده میکردم 😅و یا جای ترمز و گاز و …اشتباه میگرفتم و مجبور بودم دقت کنم ولی با تکرار و استمرار الان تقریبا ی راننده خوب شدم و وقتی میشینم پشت فرمون اصلا ب این فک نمیکنم ک قراره چیا رو رعایت کنم برا رانندگی قراره کجا گاز بدم و ترمز و کلاچ بگیرم و همه ی اینها ب صورت ناخودآگاه در اومده و من بدون اینکه دقت کنم انجام میدم و یا بچه ک بودم دوس داشتم بافتنی ببافم و وقتی میل بافتنی رو دست گرفتم مدام دقت میکردم ک دونه های کاوا در نره از میل و ب طرز بافت دقت میکردم و وقتی ک تکرار کردم دیگه برام عادی شده بود و خیلی راحت وقتی مشغول صحبت و فیلم هم بودم انگشتام ب طور ناخودگاه ب کار خودشون مشغول بودن و کلی از این مثال ها وقتی گیتارو میخواستم یاد بگیرم و برای خودم عادی کردم ک این دقت عادیه چون من اول راهم دارم اموزش میبینم ، من راه های زیادی رو امتحان کردم ولی چون در هیچ کدومشون موافقت ذهنمو نداشتم و ذهنم مدام مخالف بود و دوست نداشت در سختی قرار بگیره و لاغر شدن رو هم سخت میدونست و فکر میکرد ک اسیب میبینم چون خودم همچین باورهایی بهش داده بودم نمیزاشت لاغر بشم و یا خیلی زود منو برمیگردوند ب سمت اضافه وزن ، ولی الان دارم بهش اموزش لاغری رو میدم و لاغر شدن رو براش اسون کردم کلی تجربه های زیبا و جدید رو قراره تجربه کنم و همینا این مسیرو براش لذت بخش کرده و الان هماهنگ شده با روحم ب سمت تجربه لاغری ،وقتی من هر روز گامی برمیدارم برای آگاهی بیشتر درباره لاغری و استمرار دارم و عمل میکنم و ذهنمو برنامه ریزی کردم برا تناسب و لاغری و سایز ووزنی ک دوست دارم همه ی اینها باعث میشه ک ذهنم باهام هماهنگ بشه و منو ب خواسته برسونه و خلقش کنه؛ من دارم لاغری رو اموزش میبینم و چیزی ک ذهن یاد بگیره برای همیشه بکارش میبره و هر وق ک بخوام میتونم ازش استفاده کنم، درسته ک اموزش های چاقی رو فراموش نمیکنه ولی من اونقدر اموزش های لاغری رو تکرار میکنم تا پر رنگتر از اموزش های قبلیم باشم و کلی فرمول های جدید ک غذا فقط انرژیه و قدرت چاق کنندگی نداره ،طبیعت من لاغری و تناسبه بدنم خودش بلده کار هضم رو انجام بده اگه من دخالت نکنم و مانع براش پیش نیارم، و همه ی این اموزش ها الان نتیجه اش شده تناسب من و دارم ب خواسته ی چندین سالم ک فکر میکردم رسبدن بهش محال و دست نیافتنیه میرسم با گام های کوچک و مستمر و با اموزش ذهنم داره تناسب در جسمم ب زیباترین شکل ب نمایش در میاد و طعم لذت بخش این تجربه رو دارم میچشم ،خدایا بی نهایت سپاس ک در همه حال ب بهترین و راحت ترین مسیر هدایتمون میکنی اگه خودمو توجه ب ندای درونمون داشته باشم
سلام خدمت استاد عزیز ودوستان گرامی
لاغری آسانترین کار دنیاست،فقط باید اون رویاد بگیرم، سالها دنبال لاغری بودم ولی در تمام اون روش ها جسممو تحت فشار میزاشتم وتمام کارهام فیزیکی بود باید میرفتم پیاده روی وی مسیر طولانیو راه میرفتم باید میدویدم تا مثلا کالری بیشتری بسوزونم ,یا باید فلان قرص رو میخوردم فلان کرم رومیمالیدم تا چربی هامو اب کنه،باید میرفتم باشگاه وساعت ها با وزنه کار میکردم ،تمام روش هایی ک برای لاغر شدن انجام میدادم فقط روی جسم بود در حالی ک من ذهنی داشتم پر از باورهای چاقی ک تمام مدت همراهم بود،این همه ورزش کردم اگه ی شیرینی بخورم همش بر باد میره ،این همه پیاده روی کردم ولی آبم بخورم باز چاق میشم ،ساعت ها باشگاهم اگه من باز تحرکم کم بشه چاق میشم و هزارتا از این باورهارو من تمام مدت با خودم داشتم و سالها اونارواموخته بودم،مادری ک از همه ی غذاها میترسه روغن گرفته تا گوشت و نمک و……….همه وهمه روهر روز تکرار میکرد ک ما هر کاری کنیم چاقیم ،ابم بخوریم چاق میشم ،نون مساوی چاقی،سرخ کردنی مساوری چاقی برنج ماکارونی سیب زمینی و ….. ب نوعی تمام غذاها خواب تحرک کم و دیگه اونقپ زیاد شده بود باورهای چاقیم ک فک میکرذم ماها نفسم بکشیم باز چاق میشیم ، من بارها و بارها با روش های مختلف لاغر شدم ولی خیلی زودتر از اون چیزی ک فکرشو بکنم برمیگشتم چون من ذهنم لاغری رویاد نگرفته،اصلا نمیدونست ذهن چیه وچ کاراییوداره ، ولی الان طی این مدت ک با سایت تناسب فکریم فهمیدم ک هرچیو بخوام باید اول ب ذهنم اموزششوبدم تلاش وزجر جسمی وفیزیکی بدون موافقت ذهن فقط زجر دادن خودمه،وقتی ب ذهن اموزش دادم و موافقتشو جلب کردم اونوق حتی نمیفهمم کی ب اون خواسته رسیدم،من مدت هاست ک در این سایت هر فایل اموزشی روک میبینم گوش دادم ونتیجشوبدون اینکه خودم متوجه بشم دریافت کردم منی ک مدام چاقتر میشدم متوقف شدم و بعد از مدتی از اطرافیان شنیدم ک دارم تغییر میکنم ،الان ایمان دارم ک باید موافقت ذهنموجلب کنم بهش لاغری رو یاد بدم اروم اروم وعجله ای نیس من سواد روطی سالها یاد گرفتم یا همین کار کردن گوشی ب مروروبا حوصله یاد گرفتم و خیلی از کارهایی مث رانندگی و… روب مرور وبا تکرار وتکرار یاد گرفتبم من هر روز گامی برای اموزش لاغری ب ذهنم برمیداریم وایمان دارم ک ذهنم وقتی ک یاد گرفتم بدون اینکه حتی متوجه بشم منو ب ایده الم میرسونه،تمام فعالیت های من با مغز منه و مغز من تحت تاثیر ذهنمه ومن ذهنموقبلا برنامه ریزی کرده بودم برا چاق تر شدن وتمام نگرش هام وباورهام برای چاقی بود ولی الان میخوام با نگرش ها وباورهای لاغری ذهنمو برای لاغری و تناسب برنامه ریزی کنم و اینجوری مغزمم هم فرمان هایی رو دریافت میکنه ک جسممو ب سمت لاغری میبره ،من واقعا خیلی وقتا خوردن هام بی اختیار بود بعد میفهمیدم ک در اون لحظه هیچ کنترلی نداشتم و مدام ی چیزی ب من میگف بخور بعدا نیس بخور خوشمزه اس بخور مفته بخور مهمونییه ومن بدون کنترل میخوردمو بعدش کلی ناراحتی وعذاب وجدان ،ولی الان تصمیم گرفتم خیلی آسون لاغر بشم بدون اینکه سختی بکشم وزن وسایزمو با ذهن لاغرم متناسب کنم و تصمیم قاطع گرفتم ک هر روز قدمی برای این خواسته ام داشته باشم وهرروز در مسیر لاغری ذهنی قدمی بردارم و ذهنمو برنامه ریزی مجدد بکنم
خدایا سپاس تورا ک بهم فرصت زندگی دوباره با تناسب و زیبایی رودادی وقراره یه تولد دیگری روتجربه کنم ولذت ببرم
سلام وعرض ادب خدمت عزیزان
چطوری میشه با قدرت ذهن لاغر شد ؟؟؟
سالها دنبال راهی بودم کجاق نشم ولی شدم و بعد دنبال اینبودم ک چاقتر نشم و لاغر هم بشم ، از سن کم اطرافم پر بود از اموزش های چاقی و اطلاعات چاقی ، و با وجود سن کم ترس از چاقی در من بوجود اومده بود و با اینکه فقط ی دختر بچه پر ومعمولی بودم ولی میترسیدم اونوقتا مادر بزرگ مامانم زنده بودن وما میرفتیم خونشون من اونو میدیدم ک خانوم تپل وچاقیه ک با عصا راه میره وپادرد داره از چاقی ، و مادر بزرگ خودمم تپل و چاق و بعدها پا درد و عصا ، ومامان منم اونوقتا با اینکه خیلی جوونتر بود و سنی نداشت ولی نسبتا چاق محسوب میشد وقتی یکی منو میدید میگف چقد شبیه مامانشه من فقط جنبه چاقی و تپلی وصورت گردی اونها رو میدیدم و میترسیدک از این تپلی ، ولی درکنار این ترس مدام برام تعریف میشد ک تپلی زیباییه ، سلامتیه ، قوی بودنه ، و باورهایی مثل اشتهای زیاد و معده بزرگ و بی تحرکی ، کلی از این اطلاعات ک با اینکه باعثمیشد تا من از چاقی و جاقتر شدن بترسم و ب فکر لاغری باشم ولی هیچوق ب لاغری نرسم ، رژیم میگرفتم ولی هر بار انتظارم بعد رژیم برگشت به حالت بدتر از قبل رژیمبود ، چون در تمام زمانی ک رژیم میگرفتم میشنیدم ک رژیم ک قط بشه ادم ببشتر جاق میشه و همینم باور کرذه بودم و هیچوق نمیدونسم ک ذهن من از همین فرمول استفاده میکنه و منو چاق تر میکنه در مورد ورزش همهمین بود ومدام میشنیدم ک اگه ورزشو قط کنی بدتر میشی و همونم میشد ومن بارها تلاش میکردم و مقداری از وزنمو پایین میاوردم و باز برمیگشتم ب قبل ، وهیچوقت اون فشارهای بیرونی نتونست منو لاغر نگه داره چون من ذهن چاقی داشتم و تمام اون مدتی ک تلاش میکردم برای لاغری ، انتظارم چاقی بود و ترس از چاقی داشتم ، نه تنها هیچوقت تصویر لاغری از خودم نداشتم بلکه تصورم چاق تر شدن هم بود ، و من همیشه لاغری رو برای خودم موقت میدونستم و هیچوقت موقعی ک سایزم کم میشد نمیرفتم لباس های سایز جدیدمو بخرم و همیشه میگفتم یکم صبر میکنم و این طرز فکر از اینمیاد ک من باور لاغر موندن رونداشتم ، هیچوقت لباسی روتنگنکردم ، نهایت کارم این بود ک داخل کمدو بگیردم و چن تیکه لباسی ک از خیلی وقتا پیش گرفتمو بخاطر تنگی گذاشتم کنار ، ی مدت بیارم از اونا استفاده کنم ، وبعد مدتی باز همون اش و همون کاسه و وزن بالاتر ؛
چاقی با زور و فشار نیومده بود کمن بخوام با زور ورزش وفشار رژیم ودارو بخوام لاغر شم ، چاقی اروماروم مهمون جسممن شده بود، من ب چاقی فک کرده بودم یاد گرفته بودمش ، و رفتارهای چاق کننده روانجام داده بودم کارهایی کرده بودم ک این مهمون ناخونده در جسمم جا خشک کنه و لنگر بندازه ، و با روشهای فشار و زور میخواستم بیرونش کنم ،
لاغری از همون جایی میاد ک چاقی اومده و اینها میتونن ب همون روش جاشونو عوض کنن ، من با ورودم ب این سایت و استفاده از فایلای لاغری اول از همه متوجه شدم ک چاقی چطوری در من بوجود اومده و برای رهایی ازش باید چیکار کنم ، فهمیدم ک من در طی سالهای زندگیم چاقی رویاد گرفتم و الان باید شروع کنم لاغری رو یاد بگیرم چون واقعا از چاقی خسته شده بودمو رویای تناسب و لاغری روداشتم ، بس باید شروع میکردم ب یادگیری این مهارت و هنر، و زبان لاغری رویاد میگرفتم ، وقتی لاغری رو با عنوان زبان لاغری از استاد شنیدم ، زبان مادری و زبان ملیم برام یاداور شد ، زبان مادری و شهر من اذری بود و من از بچگی این زبان رو ناخواسته یاد گرفته بودیم چندین سال پیش دورانی ک من بچه بود بزرگترها روی زیان مادری تعصب خاصی داشتن و با بچه همو با همون زبان حرف میزدن ، من من مسلط ب زبان اذری ، وقتی وارد مهدکودک و بعدش مدرسه شدم ، متوجه شدم ک باید زیان دیگری رویاد بگیرم و همه ی کتاب ها و درس های ما ب زبان فارسی وملی کشور بود ، اویلش برای ما بچه ها خیلی سخت بود ، تلفظ و یادگیری وجمله بندی ، همه برامون سخت بود ولی یادم میاد ک اونوقتا بهمون میگفتن ک از در مهد ک وارد میشیم باید باهم فارسی حرف بزنیم ، اویلش سخت بود وتو ی جمله ب زور چنتا فارسی وچنتا اذری قاطی پاتی میکردیم و منظورو میرسوندیم ولی ادامه دادیم ، هر روز میرفتیم و معلم با ما فارسی حرف میزد با دوستامون فارسی حرف میزدیم فارسی مینوشتیم و فارسی میخوندیم ، سال مهد خیلی سخت بود وارد کلاس اول شدیم باز هم بخاطر کلمات و حروف سخت بود ولی ما هر روز در تکرار و حرف زدن ونوشتن بودیم جوری ک سالهای بعد ما فقط فارسی حرف میزذیم ، خب شهرمونم زیاد بزرگ نبود و بیرون از مدرسه هم همو میدیدم و همه بچه ها بیرون از مدرسه توی کوچه وپس کوچه باهمفارسی حرف میزدن و با اینکه همچنان در خونواده اذری صحبت میشد ولی بخاطر تکرار و استمرار فارسی حرف زدنمو خیلی بهتر میشد و ب مرور حتی دیگه لحجه ب کمتری هم داشتیم ، من اینو وقتی یاد اور میشم با زبان لاغری و چاقی مقایسه میکنم و ی زمانی ب صورت ناخوداگاه و ناخواسته از مادر و اطرافیان زبان چاقی رو یاد گرفتم و کامل بهش مسلط شدم و هر روز چاق وجاقتر شدم ولی از ی جایی خواستم ک زبان لاغری رو یاد بگیرم برای یادگیری زبان چاقی من درمحیط و تحت تعلیم چاقی بودم خب الانم باید همونطور باشه باید کلمات لاغری رویاد بگیرم نگرش و فرمول های لاغری رواموزش ببینم ، گوش کنم ، بنویسم ، حرف بزنم ، واینجا اگه مثل اون آموزش فارسی ک با دوستام حرف میزدیم میتونم توی سایت بنویسم و نوشته های اونها روبخونم اینجوری در معرض یادگیری بیشتر وبهتر زبان لاغری قرار میگیرم ب لاغری فکر کنم تصویر لاغری رو در ذهنم پر رنگ تر کنم ، مثل همون وقتا ک فکر میکردم ک چطوری کلمات فارسی رو تلفظ کنم ک لحجه کمتری رو داشته باشم اینجام باید ببینم چ رفتاری میتونم از خودم نشون بدم ک ب لاغری و تناسب نزدیک تر بشم ،
ی روزی از غذاها ترسیدم بهشون قدرت چاق کنندگی دادم مدام جسممو زیر نظر گرفتم ببینم چاق شده یا ن تغییر کرده یا نه بدون اینکه متوجه شم چقد احساس بد میدم بهش ، وقتی بهش اعتماد ندارم ، تصاویر لاغری از خودم نداشتم و همیشه منتظر چاقتر شدن جسمم بودم ، همیشه گوشامو تیز میکردم ببینم چیا چاق کننده ان ک مثلا اونهارو استفاده نکنم ولی ذهن چاق باهثمیشد بدون توجه استفاده کنم و چون ب اونماده قدرت چاق کنندگی رو از قبل داده بودم با خوردنش چیزی جز چاقی رو انتظار نداشتم ، و سالها ب همون روش هر بار با لاغر شدن قدرت چاق کنندگی در من بیشتر میشد و هربار ب خودم میگفتم تو محکوم ب چاق زندگی کردنی ،
ولی الان ک تحت اموزش لاغری قرار گرفتم میدونم ک لاغری حق طبیعی جسم منه و فقط مغز و ذهنم مدتی نیاز ب اموزش داره تا بتونه برای همیشه لاغر زنذگی کنه ، من برای یادگیری ب زمان احتیاج دارم ، مثل همون اموزش زبان فارسی ک سال اول کلی حرف اذری و فارسی قاطی هممیشد ، بعد یکم بهتر و سالهای بعد با تکرار بیشتر کامل مسلط ، جوری ک الان من دیگه ب کلمه ها لازم نیست فکر کنم در حالی ک اونوقتا در ذهنمون ب اذری کلمه فکر میکردیم و بعدش جایگزین فارسی ولی دو سه سال بعدش ما بدون فکر کردن ب اذری کلمه ، فارسیشو میگفتیم ، ب نظرم زبان لاغری همهمونجوری میاد شاید سالهای اول لازم باشه دقت ب کلمات لاغری داشته باشم ولی وقتی ب طور مداوم استمرار داشته باشیم قطعا ماهر میشیم و خسلی راحت میتونیم از زبان لاغری استفاده کنیم ، بدون اینکه توجه داشته باشیم ببینم زبان چاقی این قسمت چیه میشه تا برگردونیم و زبان لاغریشو انجام بدیم،من ایمان دارم ک ی روزی با ادامه و استمرار مسلط ب زیان لاغری میشم و لاغری رو زندگی میکنم ، مث الان ک تا همین حدودیم ک اموزش دیدم ارامش بهم اومده تصویر لاغرتر شدن خودمو دارم و نوی این مدت دوساله من هر وقت لباسی برام ازادتر شده بدون هیچ تردیدی اونو بیرون گذاشتم و رد کردم رفته و الان هیچ لباسی رو من از چن سال قبل ک سایز حدود ۴۶ روداشتم ندارم وهر وقت برا خرید رفتم لباسی با سایز فعلیم خریدم حتی پیش اومده ک از لباسی خوشم اومده و یکم برامکیپبوه و با احساس خیلی خوب اون لباس رو خریدم جوری ک تو دلم مطمئن بودم ک اوناندازه وسایزممیشه وبعد مدتی ک لازم شده تا از اون لباس استفاده کنم با شگفتی دیدم ک کامل سایزمه وخیلی راحت اندازم میشه ، من همچنان تا زنده ام ب اموزش زبان لاغری ادامه میدم عاشق خودم هستم وخودمو هر روز بیشتر دوست دارم بعد از این عجله ای برای اون ی قدمایده ال ندارم چون ب جسمم ایمان دارم ک ب وقطش ایده ال میشه ، من روزهایی ک داشتم فارسی رویادمیگرفتم هیچوقت انتظار نداشتم ی شبه زبان مادری من بره و زبان فارسی جایگزین بشه بس الانم نمیتونم این انتظار رو در مورد لاغری داشته باشم ،
من شش سال مدام تحت اموزش زبان اذری در خونواده و افراد دوروبرم بودم ، ودر طی دوسال ورودم ب مهد ومدرسه چونهشف وذوق وحس خوب داشتم ب زبان فارسی یاد گرفتم ، و الانم سالها تحت تعلیم زبان چاقی بودم ، و دوسه ساله ک دارم زبان لاغری رویادمیگیرم از سایز ۴۶ اومدم ب سایز ۳۸ ، ومدتهاست ک در این سایزم ، قبلنها ک با روشهای مختلف لاغر میشدم منحتی فرصت تهیه لباس با سایز جدیدم روهمنداشتم وزود برمیگشتم بازم ب سایز بالا ولی الان یک ساله ک دارم متناسب زندگی میکنم و اعلب اوقات درست رفتار میکنم و حس و حالم خوبه ،بعد از اینم اگه اشتباهی کرذم خودمو اذیت نمیکنم چون من دارم یاد میگیرم ، و ممکنه در پرسه یاد گیری یکمم از اموزش های قبلی قاطی بشه ، (مثل همون قاطی کردن کلمات ترکی و فارسی در جمله اوایل اموزش ) ولی ایماندارم ک با استمرارم در این مسیر نتیجه فراتر از انتظارم خواهد بود و منم شگفتی ساز میشم ،لاغری هنر ومهارتیه ک باید یادبگیرم و ی شبه نمیتونم این نرم افزار رو روخودم نصب کنم باید گامب گام جلوبرم شناسایی باور و فرمول ونگرش های چاقی ،احساس رضایت از خود، آشتی کردن ودوست داشتم خودم ، توجه به لاغری ، تصویر لاغر داشتم از خودم ، اطمینان واعتماد ب مسیرم و اینکه جز مسیر لاغری ذهنی راهی برای لاغری وجووووود نداره تنهاااا راه رسیدن ب لاغری و زندگی کردن لاغری از مسیر ذهن ومغز میگذره و استمرار واستمرار وتکرار وعمل هست ک موفقیت وشگفتی رو بدنبال داره