برای رهایی از چاقی باید هنر لاغر شدن را بیاموزید. همانگونه که در گذشته هنر چاق شدن را آموخته اید.
همه افراد چاق در تلاش برای لاغر شدن از روش های گوناگون هستند درحالی که تنها روش لاغر شدن آسان و ماندگار استفاده از همان روشی است که با آن چاق شده اید، و آن قدرت ذهنتان است.
داستان چاقی من
تا همین چند سال گذشته چاق بودم.
چاقی از زمان کودکی همراه من بود. اگرچه اصلا از آن خوشم نمی آمد و بارها برای رهایی از چاقی تلاش می کردم اما بیش از ۳۵ سال از عمرم با چاقی گذشت.
چاقی سی و پنج سال شاهد رنج و ناراحتی من از حضورش در جسمم بود، اما حاضر به ترک محل اقامت خود نمی شد.
بارها برای رهایی از چاقی تلاش می کردم اما زورم به اضافه وزن نمی رسید و نتیجه ای حاصل نمی شد.
البته از حق نگذریم دو سه باری در حد چند کیلو کاهش وزن و سایز را تجربه کرده بودم اما آنچه از لاغر شدن را که با زحمت و سختی فراوان به دست می آوردم به راحتی آب خوردن از دست می دادم
همیشه این سوال در ذهنم بود که:
چرا به سختی لاغر می شودم اما به راحتی چاق می شوم؟
مهمترین آرزوی من
رهایی از چاقی مهمترین آرزوی من در زندگی بود که البته هیچ امیدی برای تحقق آن نداشتم چون ۳۵ سال چاق بودن به من ثابت کرده بود که من لاغر بشو نیستم و سرنوشت من چاقی است.
از کودکی میلیون ها بار از والدین و اطرافیانم شنیده بودم که ژنتیک من چاقی است. همیشه من را با عموهایم مقایسه می کردند و تلاش می کردند اثبات کنند که من شبیه عموهایم که همه چاق بودند هستم.
بدون اینکه آزمایشی انجام شود من را متحم به کم تحرکی و پایین بودن سوخت و ساز می کردند.
تلاشم برای لاغر شدن پیوسته نبود و معمولا هر وقت از چاقی خیلی اذیت می شدم یا شنیدن حرف ها و نصیحت های دیگران سبب می شد از خودم و وضعیت چاقی ام متنفر شوم، تصمیم قاطع می گرفتم که باید لاغر شوم.
هربار برای لاغر شدن به دنبال روش جدیدی بودم. روشی که در مدت کوتاهی بتواند مقدار زیادی از وزن من را کاهش دهد و من را به رویای لاغری برساند.
البته عجله من برای لاغر شدن به خاطر خودم نبود بلکه بیشتر به این دلیل بود تا جواب دندان شکنی برای آنانی داشته باشم که همیشه مرا بخاطر چاق بودن و لاغر نشدن سرزنش می کردند.
رژیم های مختلف، ورزش های سبک و سنگین، داروهای عطاری و قرص های لاغری، گن های لاغری و خلاصه هر وسیله، دارو یا برنامه رژیمی برای لاغری پیدا می کردم را برای مدتی استفاده می کردم اما نتیجه همه آنها چیزی جز احساس شکست و ناامید شدن از لاغری نبود.
داستان رهایی از چاقی من
به لطف خدا در سن ۳۵ سالگی با موضوع ذهن و قدرت ذهن در خلق زندگی آشنا شدم. اتفاقی که سال ۱۳۹۶ رخ داد و مرا مصمم کرد تا برای رهایی از چاقی حرکت خود را آغاز کنم. حرکتی که کماکان ادامه دارد.
آنچه درباره ذهن و قدرتش در خلق آرزوها و شرایط زندگی می خواندم و می شنیدم مرا به این واداشت که از قدرت ذهن برای خلق آرزوی لاغری استفاده کنم.
تصمیمی که بیشتر خنده دار بود تا کارآمد، چون همه روش های قبلی که ادعا می کردند در چه مدت چه مقدار کاهش وزن خواهم داشت را استفاده کرده بودم و نتیجه ای کسب نکرده بودم و اکنون می خواستم از قدرت ذهن برای رهایی از چاقی استفاده کنم.
روشی که نه کسی درباره آن ادعایی داشت و نه صحبتی درباره لاغری با ذهن شنیده یا خوانده بودم.
تصمیم من برای لاغر شدن با قدرت ذهن بیشتر برای سرگرمی بود نه لاغر شدن چون در شروع این تصمیم هیچ امیدی به لاغر شدن نداشتم.
مدت ها مشغول این بازی سرگرم کننده بودم و تمرینات ذهنی برای لاغر شدن انجام می دادم.
تمریناتی که نه کسی قبل از من انجام داده بود و نه نتیجه ی انجام آنها مشخص بود.
بیشتر از اینکه به فکر نتیجه از روش لاغری با ذهن باشم، مشغول شدن به نوشتن، تجسم کردن و فکر کردن به لاغری برای من خوشایند بود و به همین سبب حدود 2 سال این بازی سرگرم کننده را ادامه دادم.
به لطف خدا تغییرات بسیاری در سطح فکر و نگرش من ایجاد شد و احساس من از چاقی و ناامیدی برای لاغر شدن به احساس توانمندی برای لاغر شدن تغییر پیدا کرد و پس از مدتی تغییرات جسمی در من شکل گرفت.
تغییراتی که برای من لذت بخش و برای دیگران باور نکردنی بود.
هرچه بیشتر ادامه دادم تغییرات واضح تر شد و سوال اطرافیان که از چه روشی برای لاغری استفاده می کنم بیشتر شد.
چگونه می شود با قدرت ذهن لاغر شد؟
سوال بسیاری از افرادی که مثل من چاق بودند و دوست داشتند لاغر شوند این بود که:
چگونه می شود با قدرت ذهن لاغر شد؟
موضوعی که جواب آن سالهای قبل برای خودم هم مبهم بود و از روزی که سعی کردم ذهنم را برای لاغر شدن برنامه ریزی کنم، به مرور با کسب نتایج اولیه و مشاهده نشانه های تاثیرگذار بودن این روش فوق العاده، ایمان و باورم به قدرت ذهن در لاغر شدن بیشتر و بیشتر شد.
زمانی که در مسیر لاغری با ذهن به تمرین و تکرار مشغول بودم تمرینات ذهنی زیادی را به کار گرفتم و خیلی سعی کردم تا بهترین تمرین ها که بیشترین تاثیر را روی ذهن و عملکرد من دارد را شناسایی کرده و بیشتر بر تکرار آن تمرینات تمرکز داشته باشم.
هرچه تغییرات من بیشتر می شد و سایز و وزن من کمتر می شد، شور و اشتیاق من برای ادامه دادن اضافه میشد.
از روزی که اولین گام برای لاغری با ذهن را برداشتم تا امروز که به لطف خدا سالهاست از رنج چاقی فاصله گرفته ام هر روز در جستجوی دستیابی به راهکارهای بهتر و ساده تر برای آموزش چگونه لاغر شدن با قدرت ذهن هستم.
به لطف خدا نتیجه عالی خودم و افراد زیادی که در طی این چند سال از آموزشهای من استفاده کردن سبب شد که با تمرکز بیشتر و برنامه ریزی منظم تری به معرفی و گسترس این روش شگفت انگیز ادامه بدهم و البته لطف خدای مهربان در هدایت دوستانم به سمت من و این روش نقش اصلی در گسترش این روش شگفت انگیز داشته است.
نتیجه این فایل آموزشی
به دلیل سوال دوستان بی شماری که علاقمند به استفاده از این روش برای رهایی از چاقی و خلق زندگی جدیدی برای خود هستند تصمیم گرفتم در قالب یک فایل آموزشی تصویری چگونگی لاغر شدن با قدرت ذهن را توضیح دهم.
امیدوارم عزیزانی که علاقمند به لاغر شدن هستند اما به هر دلیلی نتوانسته اند به رویای خود جامه عمل بپوشانند با دیدن این فایل تصویری فوق العاده انرژی و توان مظاعف پیدا کنند و با همت عالی قدم در مسیر صحیح لاغری بگذارند.
به لطف خدای مهربان شما هم مثل من و سایر دوستان شگفتی سازی که از دوره ورود به سرزمین لاغرها (گام اول) برای خلق رویای خود استفاده کرده اند میتوانید به راحتی و تنها با اندکی تلاش و مقداری بیشتر صبر و استمرار به رویای چندین ساله خود دست پیدا کنید.
لاغر شدن موضوعی است که تغییرات زیادی در جنبه های مختلف زندگی ما بوجود می آورد. شما هم میتوانید با استفاده از آموزش لاغری با ذهن سعی در خلق زندگی جدیدی برای خود داشته باشید و زندگی جدیدی را به خود و اطرافیانتان هدیه کنید.
دیدگاه تاثیرگذار صبا عزیز
چقدر درست و قشنگ بودن این آگاهی ها
مطمعنم خودتون هم نمیدونید چقدر با این فایل ها ایمان و امید ما بیشتر میشه برای ادامه دادن و رهایی از چاقی!
تک تک جملات رو باید قورت داد و آنقدر تکرار کرد تا چیزی فراتر از یه آگاهی بشه توی ذهنمون.
دقیقا درست گفتید و من چقدر با این حرفای شما احساس نزدیکی میکنم.
من سال ها بود که با آرامش غذا خوردن رو تجربه نمیکردم و اصلا نمیدونستم چه موهبتیه.
هر وقت گرسنم میشد استرس میگرفتم چون میدونستم قراره کلی پرخوری کنم و بعدش اون احساس بد بیاد سراغم برای همین به خودم گرسنگی میدادم.
فکر میکردم اگه گرسنگی بکشم خیلی بهتر از اینه که برم غذا بخورم و هم چاق بشم، هم عذاب وجدان بگیرم، هم از خودم بدم بیاد، هم بخوام از فشار معده بالا بیارم و مشکلات جسمی و روحی پیدا کنم.
اما این تصمیماتم فایده نداشت ، تا شروع میکردم به غذا خوردن انگار تمااااام قولایی که به خودم داده بودم بخار میشد و میرفت توی فضا، انگار اصلا از اول وجود نداشتن.
این همه به خودم میگفتم به اندازه میخورم، همون جوری که توی رژیم گفته از مواد غذایی مصرف میکنم ولی همینکه پام میرسید سر سفره انگار مغزم یه بشکن میزد و میگفت تا میتونی بخور، بخور بخور و دیگه من تو حال خودم نبودم.
چه قدر خاطرات زشت و بدی هستن حتی با مرور کردنشون هم حالم بد میشه دیگه چه برسه به انجام دادنش.
ته این مسیر برای من لاغریه و خدا ته مسیر منتظرمه و من به زودی خدا رو توی آینه و توی اندام متناسبم میبینم.
ولی این خیلی مهمه که من درست رفتار کنم و پرخوری نکنم چون این کار واقعا زشته، بی احترامی به این جسم با ارزشمه، من وقتی برادرم یه چیزی میخوره و پوستشو همینطوری رها میکنه تو خونه خیلی بدم میاد و همش بهش میگم مگه خونه سطل آشغاله که پوسته ها رو همینطوری ول میکنی رو زمین ولی دست بر قضا خودم با پرخوری دارم همین کارو با جسمم میکنم و آشغالایی که بدنم هیچ نیازی بهشون نداره رو دارم خالی میکنم تو بدنم.
در واقع بدن من از پرخوری چاق نمیشه ازین چاق میشه چون ناراحته که دارم باهاش این رفتار ها رو انجام میدم و هر روز بهش بی احترامی میکنم ولی من به خودم قول دادم ، قول دادم که هر روز یک قدم بر دارم و به هدف خودم نزدیک تر بشم.
همین چند روزی که دارم مطالب رو پیگیری میکنم رفتارم تغییری نکرده چون من یه مدتی کم و بیش دور بودم از فضای لاغری با ذهن و به خودم حق میدم که به همین زودی رفتارم تغییر نکنه و باید با ته نشین شدن دوباره ی این اطلاعات برگردم به حالت عالی خودم.
ولی همین دو روزه خیلی احساس بهتری نسبت به خودم دارم چون دارم به قول هایی که به خودم دادم عمل میکنم و این یعنی احترام به خودم . نمیدونید چه احساس قشنگیه که صبحا وقتی دارم گزارش روز قبلم رو مینویسم به خودم بگم که لاغری با ذهن رو انجام دادم و بعد جلوش یه تیک بزنم:)))) این احساسو با هیچ چیز عوض نمیکنم.
توی فایل همون حرفای عالی همیشگی رو زدین که دوست دارم برای خودم تکرارشون کنم:
۱: لاغر شدن مثل یادگیری یه زبان جدیده باید هر روز پیگیریش کنی ، تمرین انجام بدی و تو ذهنت با خودت هر چند با غلط املایی و گرامری ولی با اون زبان با خودت حرف بزنی تا آگاهی های جدید برات مرور بشن و کم کم جایگزین زبان قدیمی بشن
۲: هر روز باید یک گام بر داری . نه دو گام نه با عجله بلکه یک گام ولی اونقدر اون گامو تکرار کن که ملکه ی ذهنت بشه هیچ اشکالی نداره یک فایل رو هزار بار گوش داد ؛ اینکه یه فایلو هزار بار گوش بدی بهتر از اینه که هزار تا فایلو فقط یه بار گوش بدی.
۳: تنها روش صحیح لاغری ، لاغری با ذهنه . با روشای دیگه هم میشه لاغر شد ولی اول اینکه باقی نمیمونه و همونطور که باد اورده اون عدد جدید روی ترازو رو ، همون طور هم باد میبرتش و دوم اینکه ما با رژیم و ورزش و دمنوش و عمل جراحی هیچ تغییری در سبک زندگی مون ، فکر کردنمون ، تصمیم هامون و انتخاب هامون اتفاق نمیوفته.
لاغری با ذهن به این خاطر صحیحه چون ما توی این روش تبدیل به یه آدم متناسب نمیشیم بلکه تبدیل به انسانی میشیم که لیاقت و شایستگی متناسب شدن و متناسب موندن رو داره . ما اینجا تبدیل به این قهرمان میشیم وگرنه رژیم گرفتن و لاغر شدن و برگشتن سر خونه ی اول که از همه بر میاد مگه ما کم رژیم گرفتیم؟
من خودم تمام وقتم رو میزاشتم برای انجام هر چه بهتر رژیم ولی کو نتیجش؟
اگه نتیجه داده بود که الان اینجا نبودم و خداروشکر که نتیجه نداد و خداروشکر که چاق شدم تا بتونم این سایت رو پیدا کنم و روش زندگی کردن رو یاد بگیرم
این روش فقط از قهرمانا بر میاد ، منم قهرمان داستان خودمم و توی این مسیر با نهایت قدرت قدم بر میدارم و به چیزی که برام مقدر شده میرسم و اون رهایی از چاقی است.
خدایا شکرت
ممنونم استاد عزیز و زیبا
✍️ تمرین آموزشی 📖
برای درک بهتر روش لاغری با ذهن درک و برداشت خود از توضیحات فایل تصویری را در بخش نظرات این جلسه بنویسید.
در نوشتن دیدگاه خود سعی کنید به سوالات مطرح شده پاسخ دهید.
- چگونه با قدرت ذهن خود چاق شدیم؟
- شباهت لاغری با ذهن و چاقی با ذهن را بنویسید؟
- در روش لاغری با ذهن تمرکز بر تغییر جسم است یا تغییر ذهن؟ این کار به چه صورت انجام می شود؟
- به نظر شما زبان چاقی چیست و درک خود از زبان لاغری را بنویسید؟
- آنچه در ویدیوی آموزش برای شما جالب و تاثیرگذار بود را شرح دهید.
- از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.
با نوشتن درباره لاغری با ذهن و مسیری که برای لاغر شدن باید طی کنید شما در حال ترسیم نقشه ذهنی لاغر شدن هستید. بنابراین در نوشتن تمرین این جلسه اشتیاق و تمرکز داشته باشید.
📻 رادیو لاغری
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما رضا عطارروشن
امتیاز 3.92 از 210 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
سلام به همه دوستاي گلم
▪️گام دوم:
قسمت اول توضيحات استاد اين بود كه بارها روشهاي مختلفي براي لاغري انتخاب كردن و تا حدودي موفق بودن اما بعد مدتي خسته شدن و تحت فشار ذهن روش رو رها و بالطبع چاق شدند.
اين تجربه ي مشتركي هست كه همه ي ما داشتيم و اگر بخواييم به گذشته برگرديم موردهاي زيادي براي مثال زدن داريم.
پروسه و گردونه ي بي انتهاي چاقي و اضافه وزن من شامل سه مرحله بود.
مرحله ١)٧-١٨ سالگي
اين مرحله تمام اطلاعات و آگاهي من بر پايه ي اطلاعات مادرم و خونوادم بودن.من تو اين رِنج سني علاقه ي زيادي هم به صحبت در موردچاقي و پيدا كردن روشهاي لاغري نبودم.ذهن من درگير مسائل مهمتري از چاقي بود و كمي توپر بودن من از هم سن و سالهام ،تاثير زيادي روي نحوه ي خوردن من يا عادات امروزه ي من نداشتن.
من ريزه خواري نداشتم.علاقه ي متوسطي به تنقلات داشتم و درگيري ذهني من درس و مسائل خونوادگيمون بود و به اين دليل اضافه وزن خاصي نداشتم.
مرحله ٢)١٨-٢٩ سالگي
تمام چالش من و امتحان ٨٠% از روشهاي لاغري من تو اين دهه از زندگي من صورت گرفت.مدرسه تموم شده بود و وارد دانشگاه شدم وخواه ناخواه مورد توجه جنس مخالف موضوع اضافه وزن من بارزتر شد و منو به نگراني انداخت.اينجا بود كه من راههاي لاغريم رو به طرز كاملا حرفه اي و جدي شروع كردم.
١٨-٢١ سالگي (وزن ٧٨ )امتحان رژيم با متخصص تغذيه و ورزش نتيجه = نا اميدي از رژيم غذايي و ورزش در نتيجه چاقي بيشتر
٢١-٢٣ سالگي تلاش مجدد متخصص تغذيه همراه با داروها و پودرهاي لاغري تجويز شده توسط پزشك نتيجه =١٥ كيلو كاهش وزن ووزن گيري مجدد در عرض ٣ ماه
٢٤ سالگي تلاش مجدد توسط خودم و كم خوري و روزه متناوب گيري و كاهش ٢٠ كيلو در عرض ٣ ماه اين وزن بعد از ٦ ماه بعد آرومآروم بمن برگشت
٢٧ سالگي تلاش مجدد با حذف گوشت و پروتيين و گياه خواري و كاهش ٢٠ كيلوگرمي و رسيدن به مرز ٥٣ كيلوگرم اين وزن كمترين وزني بود كه من پيدا كردم و تا يكسال بعد حدود ١٤ كيلوگرم اون بمن برگشت
٢٨و٢٩ سالگي اوج افسردگي من از تلاشهاي بي وقفه جهت لاغري و رسيدن به وزن ٥٣ كيلوگرم بود.من متوجه شدم توي اين دو سال به خاطر فشار فوقالعاده شديدي كه روحا به خودم وارد ميكردم جهت لاغري ،يكسري عادات فوقالعاده زشت غذايي در من شكل گرفت.عاداتيكه هيچوقت قبل اونارو تجربه نكرده بودم و نميتونستم خودم رو كنترل كنم تا انجامشون ندم.من واقعا ضربه و نفرت فوقالعاده بالايي ازخودم داشتم و اين مسير لاغري من رو بي نهايت دشوار ميكرد.
نخوردن طولاني مدت و بعد خوردن تا سر حد مرگ و حالت تهوع و منفجر شدن 😔من خودم رو تنبيه ميكردم من از خودم فوقالعاده تنفرداشتم و متاسفانه روز به روز چاق تر ميشدم
دوستاي گلم اينا براي من خيلي خصوصي ان اما دلم ميخواد بنويسم هم ذهنم آروم ميشه هم شايد شما هم همچين عاداتي و احساسي داشتين و ما بيشتر به مسيري كه توش هستيم ايمان مياريم .
عادت بد ديگه اي بعد عادت اول اين بود كه من به داروهاي ملين و قرص هاي ملين رو اوردم چون حالم واقعا بد ميشد و مجبور ميشدم مقدار خيلي زياد داروهاي ملين براي رهايي از فشار جسميم استفاده كنم.
به دنبال اين دو عادت من تصميم جديدي گرفتم كه نخورم و فقط بجووم اما قورت ندم.😢😭من نميدونستم چرا اينكارو ميكردم اما اين بهمن تسكين ميداد چون هر چي ميخواستم ميخوردم اما قورت نميدادم و بيرون ميريختم و توي ذهنم اين طور فكر ميكردم من كالري به مصرف نرسوندم پس چاق نميشم(اما ميشدم)
چه صدمه هايي كه موضوع كالري و ترس از اعداد بمن وارد نكرده.چقدر من ميترسيدم از اعداد از كالري ها از روغن از شيريني زندگيمن مملو بود از ترس ، نفرت از خود و ديگران،انزوا و افسردگي.
٢٩-٣٠ سالگي تصميم گرفتم خودم رو كاملا اصولي از اين كابوس نجات بدم.مربي خصوصي و تمرينات فوقالعاده سخت همراه با رژيم غذايي از سر نفرت از خود 😔(مشكل من از ابتدا همين تنفر بود نه چاقي)، انجام دادم و تا حدود زيادي با وجود اشتباه بودن ذهنيتم راجع به خودم و با وجود حاكم بودن تنفر از جسمم و خودم و همه چيم ،وزنم رو كم كردم و نسبتا آروم شدم.اما حرص و ولع خوردن،صداهاي نااميد كنندهي درونم از اينكه تو باز چاق ميشي اينكه تو هنوزم چاقي اينكه تو در مقابل غذا ضعيفي اينكه اگه يك روز تمرين نكني چاق ميشي اينكه… هزاران و هزاران افكار غلط ٢٤ ساعت شبانه روز حتي توي خوابم منو آزار ميداد. من بعد از رها كردن باشگاه و ورزشهاي طاقت فرساو عدم رعايت رژيمم كم كم به اضافه وزن سابقم برگشتم و روي عدد ٧٠ موندم.(تا به امروز)
مرحله ٣)٣١ سالگيم : من توي اين سن به يك يقين رسيدم.
استاد من توي اين سن مطمئن بودم مشكل جسمم نيست مشكل ذهنمه.
تحقيقات من راجع به رفتارها و عادات غذاييم راجع به احساسهاي درونم راجع به تنفر از خود راجع به خداشناسي راجع به خودشناسي راجع به عشق به خود راجع به تنها موارد معنوي شروع شد.
من توي اون سن شدت عادات بدم تا حد زيادي كاهش پيدا كرده بود چون شروع به قبول اين موضوع كردم كه من همين هستم و محكوم هستم كه قبول كنم كه وزنم تا اخر عمرم ٧٠ بمونه و تسليم.
من واقعا خسته بودم خسته از تلاشهاي شبانه روزيم خسته از تنفرها و شكنجه هاي روحي و جسمي اينبار از در محبت به خودم واردشدم.
اون زمان هنوز با سايت شما آشنا نبودم.
من قانع شدم لباسهاي سايز ٣٨من تنم نميشه و من سايز ٤٢ هستم كه بايد خودمو همين كه هستم دوست داشته باشم.تمام لباسهاي سايز كوچيكم كه با عشق اونها تلاش ميكردم كه لاغر شم به خيريه بخشيدم و تمام كمد لباسم رو سايزهاي بزرگ خريدم.هنوز درونم فوقالعاده غمگين بودم اما به ناچار حقيقت تلخ چاقيم رو قبول كردم.درسته توي دلم ناراحت بودم اما حداقل از حس تنفرم كمتر شده بود.
شروع به خوندن كتابهاي روانشناسي و گفتگوهاي موثر در رابطه با سلامت روح و عشق به خود كردم.
اونها كمك زيادي بمن كردن كه بتونم آرامش نسبي روزانه اي داشته باشم اما ذهن من در حد اشباع پر بود از ترديد و تمام افكار منفي كه شما تصور كنين.
من خودم رو تنها شكست خورده ي يك جنگ ١٤ سالهاي ميدونستم كه تنها براي كم كردن ١٥ كيلوگرم باختم.اين حس شكست و ذلت منو بي نهايت ضعيف توي چشم خودم ميديد كه با وجود اينكه من به فايلاهاي مثبت و روشني دهنده گوش ميكردم ولي اون حس همچنان حكمراني ميكرد.
من يقين پيدا كرده بودم مشكل از ذهن منه اما هيچ منبع كامل و جامعي براي هدايتم نبود.
خيلي خسته بودم استاد، واقعا هنوز نميتونستم قبول كنم كه باختم و وزن آرزوهاي من تنها در غالب يك تصوير و عدد توي خاطراتم خواهد بود.
ديگه سرچ نميكردم لاغري در ١٠ روز
ديگه نمينوشتم چگونه سريع لاغر شويم؟
ديگه هيچ پيج لاغري رو فالوو نميكردم
چون ايمانم به همه ي اينها رو از دست داده بودم و ميدونستم من مشكل از ذهنم و فكرم و ارادم و فرمانهاي مغزمه.
يك روز كه خسته از افكارم و دنبال كورسوي اميدي براي تنها تجربه ي يك بار ديگه ي لاغري بودم تايپ كردم :
“خدايا تنها آرزويم لاغري ست”
اولين سايت سايته تناسب فكري بود.
من بي توجه به اسم سايت كليك كردم و نوشته اي در مورد لاغري با ذهن بود 😊
مثل تشنه اي كه آب پيدا كرده باشه تا آخرشو خوندم
اين فقط يه متن كوچيك روانشناسي نبود
نه اين تبليغم نبود
ويديو داشت وويس داشت اين پيج منوو داشت و كلي مطالب دسته بندي شده ي ديگه داشت
من هميشه دنبال يه گروه از كسايي بودم كه درد منو بفهمن تا شايد اونا كمكم كنن
اين پيج تازه كلي آدم از جنس من داشت
صاحب پيج خيلي زميني و مهربون بود و حرفاش شد آبي كه روي آتيش دل من ريخته شد و من بعد سالها خودم رو به اينجا سپردم .
من تمرينارو اوايل انجام نميدادم فقط همه ي فايلارو گوش ميكردم روزي ٥ تا 😔آخه من خيلي خوشحال بودم
من ميدونستم كه جوابي توي فايل آخر نيست فقط چون تشنه ي اين حرفا بودم هر چي بيشتر گوش ميكردم آروم ميشدم
من توي فايلا دنبال اين نيستم چجور لاغر شم
من به عشق حرفايي كه در به در دنبالش بودم ميام گوش ميدم
تازه شروع كردم به مسير گام به گام لاغري
تازه شروع كردم به نوشتن و تمرينات
همه اينارو به عشق مينويسم تنها مينويسم چون آروم ميشم
چون ميخوام همه ي اون فرشته هاي مهربوني كه اينجان اونام بخونن
اخه ماها كه اينجاييم هممون خيلي روحا اذيت شديم واسه اين من همرو اينجا دوست دارم چون تنها عشق و محبته كه به ما كمك خواهدكرد به آرامش ذهني و جسمي برسيم.
استاد من مينويسم هر روز تا يك ذره هم شده به سهم خودم بگم مرسي بگم ممنون بگم خسته نباشين بگم خدا قوت.
دوستاي گلم شمام بنويسين من نوشته هاتونو ميخونم.من براي هممون دعا ميكنم تا دلامون آروم وبي كينه مثل روز اول تولدمون سفيدوروشن باشه.
با عشق
الهام ❤️