0

گام ۲: رهایی از چاقی

رهایی از چاقی
اندازه متن

برای رهایی از چاقی باید هنر لاغر شدن را بیاموزید. همانگونه که در گذشته هنر چاق شدن را آموخته اید.

همه افراد چاق در تلاش برای لاغر شدن از روش های گوناگون هستند درحالی که تنها روش لاغر شدن آسان و ماندگار استفاده از همان روشی است که با آن چاق شده اید، و آن قدرت ذهنتان است.

داستان چاقی من

تا همین چند سال گذشته چاق بودم.

چاقی از زمان کودکی همراه من بود. اگرچه اصلا از آن خوشم نمی آمد و بارها برای رهایی از چاقی تلاش می کردم اما بیش از ۳۵ سال از عمرم با چاقی گذشت.

چاقی سی و پنج سال شاهد رنج و ناراحتی من از حضورش در جسمم بود، اما حاضر به ترک محل اقامت خود نمی شد.

بارها برای رهایی از چاقی تلاش می کردم اما زورم به اضافه وزن نمی رسید و نتیجه ای حاصل نمی شد.

البته از حق نگذریم دو سه باری در حد چند کیلو کاهش وزن و سایز را تجربه کرده بودم اما آنچه از لاغر شدن را که با زحمت و سختی فراوان به دست می آوردم به راحتی آب خوردن از دست می دادم

همیشه این سوال در ذهنم بود که:

چرا به سختی لاغر می شودم اما به راحتی چاق می شوم؟

مهمترین آرزوی من

رهایی از چاقی مهمترین آرزوی من در زندگی بود که البته هیچ امیدی برای تحقق آن نداشتم چون ۳۵ سال چاق بودن به من ثابت کرده بود که من لاغر بشو نیستم و سرنوشت من چاقی است.

از کودکی میلیون ها بار از والدین و اطرافیانم شنیده بودم که ژنتیک من چاقی است. همیشه من را با عموهایم مقایسه می کردند و تلاش می کردند اثبات کنند که من شبیه عموهایم که همه چاق بودند هستم.

بدون اینکه آزمایشی انجام شود من را متحم به کم تحرکی و پایین بودن سوخت و ساز می کردند.

تلاشم برای لاغر شدن پیوسته نبود و معمولا هر وقت از چاقی خیلی اذیت می شدم یا شنیدن حرف ها و نصیحت های دیگران سبب می شد از خودم و وضعیت چاقی ام متنفر شوم، تصمیم قاطع می گرفتم که باید لاغر شوم.

هربار برای لاغر شدن به دنبال روش جدیدی بودم. روشی که در مدت کوتاهی بتواند مقدار زیادی از وزن من را کاهش دهد و من را به رویای لاغری برساند.

البته عجله من برای لاغر شدن به خاطر خودم نبود بلکه بیشتر به این دلیل بود تا جواب دندان شکنی برای آنانی داشته باشم که همیشه مرا بخاطر چاق بودن و لاغر نشدن سرزنش می کردند.

رژیم های مختلف، ورزش های سبک و سنگین، داروهای عطاری و قرص های لاغری، گن های لاغری و خلاصه هر وسیله، دارو یا برنامه رژیمی برای لاغری پیدا می کردم را برای مدتی استفاده می کردم اما نتیجه همه آنها چیزی جز احساس شکست و ناامید شدن از لاغری نبود.

لاغری با ذهن رضا عطارروشن

داستان رهایی از چاقی من

به لطف خدا در سن ۳۵ سالگی با موضوع ذهن و قدرت ذهن در خلق زندگی آشنا شدم. اتفاقی که سال ۱۳۹۶ رخ داد و مرا مصمم کرد تا برای رهایی از چاقی حرکت خود را آغاز کنم. حرکتی که کماکان ادامه دارد.

آنچه درباره ذهن و قدرتش در خلق آرزوها و شرایط زندگی می خواندم و می شنیدم مرا به این واداشت که از قدرت ذهن برای خلق آرزوی لاغری استفاده کنم.

تصمیمی که بیشتر خنده دار بود تا کارآمد، چون همه روش های قبلی که ادعا می کردند در چه مدت چه مقدار کاهش وزن خواهم داشت را استفاده کرده بودم و نتیجه ای کسب نکرده بودم و اکنون می خواستم از قدرت ذهن برای رهایی از چاقی استفاده کنم.

روشی که نه کسی درباره آن ادعایی داشت و نه صحبتی درباره لاغری با ذهن شنیده یا خوانده بودم.

تصمیم من برای لاغر شدن با قدرت ذهن بیشتر برای سرگرمی بود نه لاغر شدن چون در شروع این تصمیم هیچ امیدی به لاغر شدن نداشتم.

مدت ها مشغول این بازی سرگرم کننده بودم و تمرینات ذهنی برای لاغر شدن انجام می دادم.

تمریناتی که نه کسی قبل از من انجام داده بود و نه نتیجه ی انجام آنها مشخص بود.

بیشتر از اینکه به فکر نتیجه از روش لاغری با ذهن باشم، مشغول شدن به نوشتن، تجسم کردن و فکر کردن به لاغری برای من خوشایند بود و به همین سبب حدود 2 سال این بازی سرگرم کننده را ادامه دادم.

به لطف خدا تغییرات بسیاری در سطح فکر و نگرش من ایجاد شد و احساس من از چاقی و ناامیدی برای لاغر شدن به احساس توانمندی برای لاغر شدن تغییر پیدا کرد و پس از مدتی تغییرات جسمی در من شکل گرفت.

تغییراتی که برای من لذت بخش و برای دیگران باور نکردنی بود.

هرچه بیشتر ادامه دادم تغییرات واضح تر شد و سوال اطرافیان که از چه روشی برای لاغری استفاده می کنم بیشتر شد.

رهایی از چاقی
لاغری با قدرت ذهن

چگونه می شود با قدرت ذهن لاغر شد؟

سوال بسیاری از افرادی که مثل من چاق بودند و دوست داشتند لاغر شوند این بود که:

چگونه می شود با قدرت ذهن لاغر شد؟

موضوعی که جواب آن سالهای قبل برای خودم هم مبهم بود و از روزی که سعی کردم ذهنم را برای لاغر شدن برنامه ریزی کنم، به مرور با کسب نتایج اولیه و مشاهده نشانه های تاثیرگذار بودن این روش فوق العاده، ایمان و باورم به قدرت ذهن در لاغر شدن بیشتر و بیشتر شد.

زمانی که در مسیر لاغری با ذهن به تمرین و تکرار مشغول بودم تمرینات ذهنی زیادی را به کار گرفتم و خیلی سعی کردم تا بهترین تمرین ها که بیشترین تاثیر را روی ذهن و عملکرد من دارد را شناسایی کرده و بیشتر بر تکرار آن تمرینات تمرکز داشته باشم.

هرچه تغییرات من بیشتر می شد و سایز و وزن من کمتر می شد، شور و اشتیاق من برای ادامه دادن اضافه میشد.

از روزی که اولین گام برای لاغری با ذهن را برداشتم تا امروز که به لطف خدا سالهاست از رنج چاقی فاصله گرفته ام هر روز در جستجوی دستیابی به راهکارهای بهتر و ساده تر برای آموزش چگونه لاغر شدن با قدرت ذهن هستم.

به لطف خدا نتیجه عالی خودم و افراد زیادی که در طی این چند سال از آموزشهای من استفاده کردن سبب شد که با تمرکز بیشتر و برنامه ریزی منظم تری به معرفی و گسترس این روش شگفت انگیز ادامه بدهم و البته لطف خدای مهربان در هدایت دوستانم به سمت من و این روش نقش اصلی در گسترش این روش شگفت انگیز داشته است.

نتیجه این فایل آموزشی

به دلیل سوال دوستان بی شماری که علاقمند به استفاده از این روش برای رهایی از چاقی و خلق زندگی جدیدی برای خود هستند تصمیم گرفتم در قالب یک فایل آموزشی تصویری چگونگی لاغر شدن با قدرت ذهن را توضیح دهم.

امیدوارم عزیزانی که علاقمند به لاغر شدن هستند اما به هر دلیلی نتوانسته اند به رویای خود جامه عمل بپوشانند با دیدن این فایل تصویری فوق العاده انرژی و توان مظاعف پیدا کنند و با همت عالی قدم در مسیر صحیح لاغری بگذارند.

به لطف خدای مهربان شما هم مثل من و سایر دوستان شگفتی سازی که از دوره ورود به سرزمین لاغرها (گام اول) برای خلق رویای خود استفاده کرده اند میتوانید به راحتی و تنها با اندکی تلاش و مقداری بیشتر صبر و استمرار به رویای چندین ساله خود دست پیدا کنید.

لاغر شدن موضوعی است که تغییرات زیادی در جنبه های مختلف زندگی ما بوجود می آورد. شما هم میتوانید با استفاده از آموزش لاغری با ذهن سعی در خلق زندگی جدیدی برای خود داشته باشید و زندگی جدیدی را به خود و اطرافیانتان هدیه کنید.


دیدگاه تاثیرگذار صبا عزیز

چقدر درست و قشنگ بودن این آگاهی ها

مطمعنم خودتون هم نمیدونید چقدر با این فایل ها ایمان و امید ما بیشتر میشه برای ادامه دادن و رهایی از چاقی!

تک تک جملات رو باید قورت داد و آنقدر تکرار کرد تا چیزی فراتر از یه آگاهی بشه توی ذهنمون. 

دقیقا درست گفتید و من چقدر با این حرفای شما احساس نزدیکی میکنم.

من سال ها بود که با آرامش غذا خوردن رو تجربه نمیکردم و اصلا نمیدونستم چه موهبتیه.

هر وقت گرسنم میشد استرس میگرفتم چون میدونستم قراره کلی پرخوری کنم و بعدش اون احساس بد بیاد سراغم برای همین به خودم گرسنگی میدادم.

فکر میکردم اگه گرسنگی بکشم خیلی بهتر از اینه که برم غذا بخورم و هم چاق بشم، هم عذاب وجدان بگیرم، هم از خودم بدم بیاد، هم بخوام از فشار معده بالا بیارم و مشکلات جسمی و روحی پیدا کنم.

اما این تصمیماتم فایده نداشت ، تا شروع میکردم به غذا خوردن انگار تمااااام قولایی که به خودم داده بودم بخار میشد و میرفت توی فضا، انگار اصلا از اول وجود نداشتن.

این همه به خودم میگفتم به اندازه میخورم، همون جوری که توی رژیم گفته از مواد غذایی مصرف میکنم ولی همینکه پام میرسید سر سفره انگار مغزم یه بشکن میزد و میگفت تا میتونی بخور، بخور بخور و دیگه من تو حال خودم نبودم. 

چه قدر خاطرات زشت و بدی هستن حتی با مرور کردنشون هم حالم بد میشه دیگه چه برسه به انجام دادنش.

ته این مسیر برای من لاغریه و خدا ته مسیر منتظرمه و من به زودی خدا رو توی آینه و توی اندام متناسبم میبینم.

ولی این خیلی مهمه که من درست رفتار کنم و پرخوری نکنم چون این کار واقعا زشته، بی احترامی به این جسم با ارزشمه، من وقتی برادرم یه چیزی میخوره و پوستشو همینطوری رها میکنه تو خونه خیلی بدم میاد و همش بهش میگم مگه خونه سطل آشغاله که پوسته ها رو همینطوری ول میکنی رو زمین ولی دست بر قضا خودم با پرخوری دارم همین کارو با جسمم میکنم و آشغالایی که بدنم هیچ نیازی بهشون نداره رو دارم خالی میکنم تو بدنم.

در واقع بدن من از پرخوری چاق نمیشه ازین چاق میشه چون ناراحته که دارم باهاش این رفتار ها رو انجام میدم و هر روز بهش بی احترامی میکنم ولی من به خودم قول دادم ، قول دادم که هر روز یک قدم بر دارم و به هدف خودم نزدیک تر بشم.

همین چند روزی که دارم مطالب رو پیگیری میکنم رفتارم تغییری نکرده چون من یه مدتی کم و بیش دور بودم از فضای لاغری با ذهن و به خودم حق میدم که به همین زودی رفتارم تغییر نکنه و باید با ته نشین شدن دوباره ی این اطلاعات برگردم به حالت عالی خودم.

ولی همین دو روزه خیلی احساس بهتری نسبت به خودم دارم چون دارم به قول هایی که به خودم دادم عمل میکنم و این یعنی احترام به خودم . نمیدونید چه احساس قشنگیه که صبحا وقتی دارم گزارش روز قبلم رو مینویسم به خودم بگم که لاغری با ذهن رو انجام دادم و بعد جلوش یه تیک بزنم:)))) این احساسو با هیچ چیز عوض نمیکنم.

آموزش زبان لاغری

توی فایل همون حرفای عالی همیشگی رو زدین که دوست دارم برای خودم تکرارشون کنم:

۱: لاغر شدن مثل یادگیری یه زبان جدیده باید هر روز پیگیریش کنی ، تمرین انجام بدی و تو ذهنت با خودت هر چند با غلط املایی و گرامری ولی با اون زبان با خودت حرف بزنی تا آگاهی های جدید برات مرور بشن و کم کم جایگزین زبان قدیمی بشن

۲: هر روز باید یک گام بر داری . نه دو گام نه با عجله بلکه یک گام ولی اونقدر اون گامو تکرار کن که ملکه ی ذهنت بشه هیچ اشکالی نداره یک فایل رو هزار بار گوش داد ؛ اینکه یه فایلو هزار بار گوش بدی بهتر از اینه که هزار تا فایلو فقط یه بار گوش بدی.

۳: تنها روش صحیح لاغری ، لاغری با ذهنه . با روشای دیگه هم میشه لاغر شد ولی اول اینکه باقی نمیمونه و همونطور که باد اورده اون عدد جدید روی ترازو رو ، همون طور هم باد میبرتش و دوم اینکه ما با رژیم و ورزش و دمنوش و عمل جراحی هیچ تغییری در سبک زندگی مون ، فکر کردنمون ، تصمیم هامون و انتخاب هامون اتفاق نمیوفته.

لاغری با ذهن به این خاطر صحیحه چون ما توی این روش تبدیل به یه آدم متناسب نمیشیم بلکه تبدیل به انسانی میشیم که لیاقت و شایستگی متناسب شدن و متناسب موندن رو داره . ما اینجا تبدیل به این قهرمان میشیم وگرنه رژیم گرفتن و لاغر شدن و برگشتن سر خونه ی اول که از همه بر میاد مگه ما کم رژیم گرفتیم؟

من خودم تمام وقتم رو میزاشتم برای انجام هر چه بهتر رژیم ولی کو نتیجش؟

اگه نتیجه داده بود که الان اینجا نبودم و خداروشکر که نتیجه نداد و خداروشکر که چاق شدم تا بتونم این سایت رو پیدا کنم و روش زندگی کردن رو یاد بگیرم

 این روش فقط از قهرمانا بر میاد ، منم قهرمان داستان خودمم و توی این مسیر با نهایت قدرت قدم بر میدارم و به چیزی که برام مقدر شده میرسم و اون رهایی از چاقی است.

خدایا شکرت

ممنونم استاد عزیز و زیبا

✍️ تمرین آموزشی 📖

برای درک بهتر روش لاغری با ذهن درک و برداشت خود از توضیحات فایل تصویری را در بخش نظرات این جلسه بنویسید.

در نوشتن دیدگاه خود سعی کنید به سوالات مطرح شده پاسخ دهید.

  • چگونه با قدرت ذهن خود چاق شدیم؟
  • شباهت لاغری با ذهن و چاقی با ذهن را بنویسید؟
  • در روش لاغری با ذهن تمرکز بر تغییر جسم است یا تغییر ذهن؟ این کار به چه صورت انجام می شود؟
  • به نظر شما زبان چاقی چیست و درک خود از زبان لاغری را بنویسید؟
  • آنچه در ویدیوی آموزش برای شما جالب و تاثیرگذار بود را شرح دهید.
  • از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.

با نوشتن درباره لاغری با ذهن و مسیری که برای لاغر شدن باید طی کنید شما در حال ترسیم نقشه ذهنی لاغر شدن هستید. بنابراین در نوشتن تمرین این جلسه اشتیاق و تمرکز داشته باشید.

📻 رادیو لاغری

(قوانین و نحوه ارسال)

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 3.92 از 210 رای

https://tanasobefekri.net/?p=11235
331 نظر توسط کاربران ثبت شده است.
اندازه متن بخش نوشتن دیدگاه:

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار negarmalekzade2377@gmail.com
      1400/07/02 18:25
      مدت عضویت: 1233 روز
      امتیاز کاربر: 3747 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 962 کلمه

      سلام به استاد عزیز ودوستان سایت⚘⚘

      مشکل ما در کاهش وزن مشکل ذهنی است

       ما مشکلی در ذهن داریم که نمی تونیم لاغر بشیم و یا لاغر بمونیم 

      اما در روش لاغری با ذهن یاد میگیریم که چطور میتونیم ذهنمون رو  برای لاغر شدن و لاغر موندن تربیت کنیم

      لاغری با ذهن اگرچه نسبت به سایر روشهای لاغری یه مقداری زمانش بیشتر و نیاز به صبر و استمرار بیشتری داره 

      ولی نتیجه اون ماندگار و ثابته وقتی که ما از هر روشی برای لاغری استفاده کردیم ما سعی کردیم جسممون رو تحت فشار قرار بدیم و از غذاخوردن خودمون رو محروم می کردیم و سعی می‌کردیم فعالیت بدنی روزانه مون رو بالا ببریم و با تحت فشار قرار دادن خودمون مقداری از وزن و سایزمون  کم می شد

       اما دلیل اینکه در تمام این مراحل و دفعاتی که ما برای لاغری اقدام کردیم، همیشه انجام کار به سختی صورت می گرفته،

      به خاطر این بوده که اقدام فیزیکی ما برای کاهش وزن و سایر با اقدام ذهنمون همسو نبوده 

      یعنی ما تصمیم میگرفتیم لاغرشیم و اقدام می‌کردیم از روشی برای لاغری استفاده می‌کردیم اما ذهن ما همچین تصمیمی نداشت و ذهنمون طبق روال گذشته خودش، ما را به پرخوری تشویق می‌کرد 

      و ما را هدایت می‌کرد به سمت جاهایی که غذاهای خوب بود روش‌های پرخوری را به ما نشان می داد و ما را تحریک می‌کرد وذهن  روال کار خودش را طی می‌کرد

       اما ما بودیم که تصمیم گرفته بودیم که لاغرشیم و در اصل داشتیم با ذهنمون مبارزه می‌کردیم ما می‌خواستیم طبق برنامه غذاییمون غذا مصرف کنیم اما ذهنمون همچین تصمیمی نداشت و دائماً ما را به سمت پرخوری هدایت می‌کرد 

      به خاطر همینه که در تمام روش‌هایی که ما برای لاغری استفاده کردیم هر چقدر که از شروع تصمیم گیری ما می‌گذشت کار سخت‌تر می‌شد

       چرا که تلاش ذهنمون برای اینکه ما را به مسیری که در ذهنمون طراحی شده برای چاقی، ما را می خواست به این سمت هدایت کنه

      و این جنگ و گریز بین ما وذهنمون برای اینکه نمی خواستیم وارد مسیر چاقی بشیم و ذهنمون تلاش می‌کرد ما را به مسیر چاقی قبلی برگردونه

       باعث می‌شد که ما عصبانی بشیم پرخاشگر بشیم و ناراحت و خسته بشیم از این تلاش و مبارزه هر روزه 

      در نهایت رها می‌کردیم و دوباره با خیال راحت ما را به مسیری که سالها آن را طی کردیم هدایت می کرد

       تمام فعالیت‌های بدنی ما تحت کنترل مغزمون است و هر فعالیت بدنی که ما انجام می‌دهیم با مغزمون این کار صورت می گیره و فرمانش از مغز صادر میشه 

      هر بار که دست شما برای برداشتن لقمه‌ای حرکت میکنه این فرمان از مغز صادر میشه وگرنه شما نمی تونید بدون دخالت مغز اقدام کنید برای هر حرکت فیزیکی

       مغز ما تحت تاثیر ذهن ماست وقتی ذهن ما برنامه‌ریزی شده برای چاق شدن، مطمئناً فرمان هایی که مغز ما به اعضای بدن ما صادر میکنه در جهت چاق شدن و چاق تر شدن است 

      خیلی وقت ها ما میدونیم که سیر هستیم و تازه غذا خوردیم و احساس سیری می کنیم اما وقتی با یک شیرینی مواجه میشیم با یک ماده غذایی که خاطرات خوب ازش داریم و از خوردنش لذت میبریم مواجه میشیم دست ما میره به سمت برداشتن لقمه 

      و با اینکه ما می‌دونیم نباید بخوریم ، به راحتی دستمون اونو بر می داره و اونو می خوریم و بعد از خوردن عذاب وجدان می گیریم و ناراحت میشیم 

       و این اضطراب و ناراحتی باعث تشدید چاقی میشه. تصمیم می گیرین  که نخورین اما به موقش نمیتونید تصمیمتون رو عملی کنید و می خورین و بعد هم ناراحت میشین

      چاقی ارثی نیست چاقی یادگرفتنیه و آموزش دیدنیه مثل خیلی از رفتارهای ما

       پس ما چاقی رو یاد گرفتیم بدون اینکه خودمان تصمیم گرفته باشیم چاق بشیم چاق شدن رو یاد گرفتیم و نتیجه اونها جسم و وزنی  است که داریم

      پس میشه لاغر شدن را هم آموزش دید همانطور که چاق شدن رو آموزش دیدیم برای اینکه بخواهی لاغر شدن را یاد بگیری باید اصول کار کردن و تسلط داشتن بر ذهن رو یاد بگیری

       دلیل شکست خوردن ما از رژیم هایی که می گرفتیم و دوباره به حالت اول چاقی برمی‌گشتیم به خاطر این بود که

       در حالی که به خودت فشار می‌آوردی که وزنتو بیاری پایین هیچ برنامه‌ای برای آموزش دادن لاغری به ذهنت نداشتی و فقط داشتی به جسمت فشار می‌آوردی

       شما با هر قدرت و انگیزه و توان اگر در مسیر اشتباه حرکت کنید مطمئناً به مقصد نمی رسید ولی اگر با هر سرعتی حتی آهسته و کند در مسیر صحیح حرکت کنی به هدفت میرسی 

      تفاوت رسیدن به مقصد و نرسیدن به مقصد در تلاش و سرعت و کوشش نیست در مسیر درسته

      هر بار که از تلاشمون برای لاغری نتیجه نگیریم متاسفانه بر بار سنگینی چاقی اضافه میشه و ما خودمون رو ناتوان تر از قبل می بینیم برای لاغری

       در روش لاغری با ذهن باید هر روز تمرینات را با شور و اشتیاق عالی انجام دهیم

       باید هر روز یک قدم به سمت لاغری برداریم و اون  قدم فیزیکی نیست و سختی نداره ،دوندگی و محرومیت غذایی نداره و آموزش ذهنیه

       از طریق فایل گوش دادن و نوشتن و تمرین کردن 

      هر کجا در مسیر لاغری دیدی داره بهت سخت میگذره، بدون داری مسیر رو اشتباه میری و همانطور که برای چاق شدن سختی نکشیدیم لاغری با ذهن هم به همین شکله بدون اینکه شما سختی بکشید وزن با ذهن متعادل میشه

       به اندازه‌ای که در آموزش ذهنتون خوب رفتار کنید، خوب عمل کنید وزن و سایز تون متعادل میشه با ذهنتون

       اضافه وزن تاثیری صدها برابر روی اعصاب و روان ما داره 

      اضافه وزن  محدودیت به وجود میاره، اعتماد به نفس افراد رو خورد میکنه توانایی هاشون رو ازبین میبره

       پس برای تغییر کردن همت کنید، اشتیاق زندگی دوباره رو در خودتون زنده کنید،  لاغر شدن رو یاد بگیرید و لاغر شدن رو زندگی کنید

       و زندگی جدیدی برای خودتون خلق کنید

       لاغر شدن خیلی ساده است ،اگر از مسیر صحیح، حرکت رو شروع کنید و استمراااااااااااااار داشته باشید.

      باسپاس از شما استاد عزیز آقای عطار روشن بابت این سایت عالیتون

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 13 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار negarmalekzade2377@gmail.com
      1402/05/14 15:30
      مدت عضویت: 1233 روز
      امتیاز کاربر: 3747 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 2,908 کلمه

      به نام خدا 

      گام دوم: رهایی از چاقی 

      سلام به استاد عزیز و دوستان عزیز سایت

       باید به انتخاب خداوند اطمینان داشته باشم همه کسایی که اضافه وزن دارن به این سایت هدایت نمی‌شن، چه بسا مسخره کنن و این حرفا رو بی‌اساس بدونن، اما اگه من دارم این‌ فایل‌ها رو می‌شنوم توسط خداوند به این سایت هدایت شدم، پس باید به انتخاب خداوند اعتماد کنم.

      چطور با ذهنم چاق شدم؟؟؟؟قبل از اینکه جسمم چاق بشه حرف‌هایی شنیدم، صحبت‌هایی شنیدم، نمونه‌هایی رو دیدم که بهم گفتن که چاقی ارثیه، تشویق شدم به بیشتر غذا خوردن برای اینکه قوی‌تر بشم، زودتر بزرگ بشم، سلامت‌تر باشم، باهوش بشم، برای اینکه رشد کنم، همیشه سالم و تندرست باشم، تشویق شدم به بیشتر خوردن برای اینکه سرما نخورم و بدنم قوی بشه، دلایل خیلی زیادیه که از گذشتگان بهم رسیده و من از طریق والدینم آموزش دیدم،اوناییم که از کودکی توی مسیر چاق شدن قرار گرفتن می‌تونه براشون به شکل‌های مختلف چاق شدن، پرخوری کردن، بیشتر خوردن، بهشون تلقین شده باشه.عده‌ای هم شاید از دوران بلوغ اضافه وزنشون شروع شده که اونم باز برمی‌گرده به اون چیزی که توی گذشته شنیدن و این انتظار رو در اونا به وجود آورده

      همه ماهایی که اضافه وزن داریم قبل از اینکه جسممون شروع کنه به تغییر کردن به یک شکلی، به یک طریقی انتظار چاق شدن توی ذهنمون ایجاد شده، پس تفاوتی نداره چه در سن کودکی و خردسالی و چه در میانسالی و بزرگسالی به هر شکلی که ما اضافه وزن پیدا کردیم قبل از اینکه جسممون تغییر کنه و به حالت چاق در بیاد ما در ذهنمون انتظار چاق شدن رو داشتیم، وقتی هم که انتظار چاق شدن در ذهنمون شکل بگیره در واقع تصاویر ذهنی به وجود میاد چون ذهن ما تصویریه.

      مثلاً الان اگه یه کلمه‌ای رو استفاده کنم و بگم چنگال، قاشق، توپ، ماشین، خونه، بلافاصله به سرعت توی ذهنم تصویر اون شکل می‌گیره.پس وقتی انتظار چاقی در من شکل بگیره تصاویر چاق‌تر از خودم توی ذهنم ایجاد می‌شه بدون اینکه حتی شاید من اطلاعی داشته باشم.وقتی که تصاویر به وجود بیاد و واقعی بشه، چون هر چیزی که در مغزم تکرار بشه به شکل واقعیت مغز اونو می‌پذیره و شروع می‌کنه به تغییر فرمان‌ها. اونوقت فرمان‌هایی که بهم میده به شکل عملی اونا رو اجرا می‌کنم و یه سری فرمان‌ها هم به درون بدنم میده، دستورات رفتاری رو می‌تونم توی پرخوری‌هام ببینم، مثل موقعی که با شیرینی مواجه میشم، با غذاهایی که دوست دارم مواجه می‌شم و نمی‌تونم نخورمشون.

      پس الان دیگه باید درک کنم که وقتی تصمیم می‌گرفتم که دیگه پرخوری نکنم اما چند دقیقه بعدش وقتی که با یه غذای جدید، دسر، شیرینی، میوه‌، مواجه می‌شدم بازم اونو می‌خوردم، با اینکه چند دقیقه قبلش تصمیم گرفته بودم که دیگه نخورم.اینا فرمان‌های مغزیه. و من نمی‌تونم در مقابل فرمان‌های مغزیم ایستادگی کنم، اگه می‌خوام بیشتر فرمان‌های مغزم رو بشناسم به زمان‌هایی که رژیم می‌گرفتم فکر کنم.موقع هایی که تصمیم می‌گرفتم که یه برنامه رژیمی رو به عنوان رژیم لاغری استفاده کنم و چقدر مصمم بودم که دیگه این بار این برنامه رو تا آخرش ادامه میدم تا به تناسب برسم، با ذوق و شوق هم اون برنامه رو شروع می‌کردم، چند روز اول هم بسیار عالی  عمل می‌کردم بعد از چند روز یواش یواش وسوسه می‌شدم که به طریقی برنامه رژیمی رو دور بزنم و به دنبال راه‌هایی می‌گشتم برای اینکه اون تصمیمی که خودم گرفته بودم رو اجرا نکنم و به شکل دیگه‌ای رژیم رو ادامه بدم، ولی باز نمی‌تونستم و اونو رها می‌کردم و دوباره به حالت قبل برمی‌گشتم.چرا این اتفاق میفتاد؟؟چون مغز من کاری نداره که من امروز تصمیم گرفتم که رژیم بگیرم، مغز من بر اساس فرمان‌هایی که از قبل درش ذخیره شده داره دستور میده و انتظار عمل کردن از من داره، مثلاً مغزم دستور میده به خوردن غذا، به کشیدن یک حجم زیاد جلوی خودم توی بشقاب، اما من دارم عمل می‌کنم بر اساس رژیم،رژیم رو مغز من نمی‌شناسه،برنامه غذایی رو که یه نفر دیگه برای من نوشته، پزشک نوشته، از جای دیگه به دست آوردم مغز من کاری به اون برنامه رژیمی نداره، مغز من بر اساس اون چیزی که قبلاً خودم بهش دادم، بر اساس اون فرمول‌هایی که در مغزم ایجاد شده داره عمل می‌کنه و منو ترغیب می‌کنه که رفتار کنم.و یه سری دستورات عملی رو مغز بهم میده و منم اجراشون می‌کنم و دستم میره به سمت برداشتن شیرینی و خیلی راحت چند تا شیرینی می‌خورم در حالی که تصمیم گرفته بودم که دیگه من شیرینی برنمی‌دارم و یه سری دستورات درونی هم میده که ما ازش اطلاعی نداریم، مثل تغییراتی در متابولیسم، سوخت و ساز و نحوه ذخیره سازی و همه اینا اجرا میشه و بدن به اضافه وزن میرسه.همه این‌ها طریقه چاقی با ذهنه،اون وقت هر چقدر که اضافه وزنمون بیشتر شده ترسمون از چاقی بیشتر شده، یواش یواش دلایل و توجیهات بیشتری برای چاقی آوردیم، از خوردن غذاها ترسیدیم، اون وقت چاقی بازم گسترش پیدا می‌کنه توی مغزمون و ما یواش یواش نسبت به پیرامونمون هم تغییر شرایط میدیم، واکنش‌هامون هم تغییر می‌کنه، از جمع ها دوری می‌کنیم، توی مهمونی‌ها حاضر نمیشیم، خجالت می‌کشیم با اون وزنمون جایی بریم، از اینکه صحبت کنیم توی جمع خجالت می‌کشیم، از اینکه برخورد داشته باشیم با دیگران خجالت می‌کشیم، حتی از اینکه با افرادی که متناسبن ارتباط برقرار کنیم هم خجالت می‌کشیم، بیشتر دوست داریم با افرادی ارتباط داشته باشیم که یا مثل خودمون چاقن یا چاق‌تر از خودمون هستن که بهمون احساس بهتری بده که حداقل من از اون چاق‌تر نیستم و حالمون بهتر بشه. پس رفتارهامون هم در ارتباط با دیگران و پیرامونمون هم تغییر می‌کنه و چاقی یواش یواش بر تموم جنبه‌ها تاثیر میذاره و این چاقی با ذهنه.

      همه ما این تجربه رو داریم که به هر اندازه که اضافه وزن داشتیم همیشه نگران چاق‌تر شدن بودیم،چرا این اتفاق میفته؟؟چون مغز ما اطلاعاتش رو مرور میکنه و ما نگران میشیم از چاق شدن و چاق‌تر شدن،چرا نگران می‌شیم؟؟به خاطر اینکه هر بار که قبلش نگران میشدیم برای چاق‌تر شدن، چاق‌تر میشدیم، پس خیلی طبیعیه که ما هی نگران چاق‌تر شدن بشیم و باز مغزمون فرمان‌هایی رو صادر می‌کنه که ما چاق‌تر بشیم و به همین ترتیب قدم به قدم اضافه وزنمون بیشتر و بیشتر می‌شه.اینم از توانایی‌های ذهنیمونه که می‌تونیم آینده‌مون رو پیش‌بینی کنیم،بر اساس اطلاعاتی که به مغزمون دادیم، بر اساس سوابق خودمون، ما به راحتی آینده‌مون رو پیش بینی می‌کنیم و همیشه برای خودمون چاق‌تر شدن رو پیش بینی می‌کردیم،اگه از هر روشی هم استفاده می‌کردیم برای لاغر شدن و به هر اندازه‌ای هم که کاهش وزن و سایز داشتیم از اینکه لباس‌هامون رو دور بریزیم، لباس جدید با سایز جدید بخریم، ترس داشتیم، نگران بودیم که نکنه من باز چاق‌تر بشم، بزار حالا یه چند وقت بگذره اگه دوباره چاق نشدم میرم لباس سایز کوچیک‌تر می‌گیرم، یا میدم لباس‌هام رو خیاط برام تنگ کنه،چرا هیچ وقت اطمینان نداشتیم که لاغر می‌مونیم؟؟چون با تغییر تصویر ذهنی، فرمول‌های ذهنی و نگرشمون لاغر نشده بودیم، ما فقط با اعمال فشار، با رژیم گرفتن، با ورزش کردن، با هر روشی که استفاده کردیم جسممون رو فقط از طریق محدود کردن، یا تحت فشار گذاشتن، یا مواد غذایی بهش ندادن، یا انرژی بیشتری رو سوزوندن، با ورزش کردن و تحت فشار گذاشتن جسممون، پیاده‌روی‌های طولانی، کوهنوردی، باشگاه رفتن، به شکل‌های مختلف بدنمون رو تحت فشار می‌ذاشتیم و جسممون هم یه مقداری تغییر می‌کرد اما مغز ما که ارتباطی با بیرون نداره، مغز ما کاری به فعالیتی که ما در قبال جسممون داریم انجام میدیم نداره، مغز بر اساس شنیدن و دیدن برنامه‌ریزی می‌شه، نه بر اساس جسم.

      من نمی‌تونم به شکل تزریقی زبان انگلیسی رو یاد بگیرم، یادگیری زبان انگلیسی نیاز به شنیدن و دیدن  وتکرار کردن داره، یک مهارته که باید یادش بگیرم، چاقی رو هم یاد گرفتم، انتظارش در من شکل گرفته، نگرانش بودم، تلاش کردم که حتی چاق نشم، همه اینا میشه توجه کردن به چاقی، هر چقدر که بیشتر چاقی رو یاد گرفتم، نگرانیم از چاق‌تر شدن بیشتر شده، ترسم از مواد غذایی بیشتر شده.

      زمان‌هایی که من به دنبال این بودم که چه مواد غذایی چاق کننده است من در اون لحظات داشتم چاق شدن رو یاد می‌گرفتم، منطقش اینه که من دارم میرم تحقیق می‌کنم، دارم پرس و جو می‌کنم که چه مواد غذایی چاق کننده است که من اون مواد رو نخورم، اما من در تمام اون لحظات داشتم چاق شدن رو به ذهنم یاد می‌دادم، چون تمرکزم بر چاق نشدنه،

      کلمه چاق شدن در همه این‌ها مشترکه

      اینکه من تلاش کنم چاق نشم، با تلاش بکنم چاق بشم تفاوتی نداره، چون در هر دو حالت تمرکز ذهنیم روی چاق شدنه و من در حال یادگیری و یاد دادن چاقی به مغزم هستم، برای همینه که هر چقدر تلاش می‌کردم برای لاغر شدن در نهایت چاق‌تر می‌شدم، مغزمن کاری نداره به اون تلاشهای فیزیکی من، اون تصمیمات قاطع من،

      هر چقدر که لاغر می‌شدم، دوباره بعد از یه مدتی مغزم شروع می‌کرد همون رفتارهای قبلی رو، همون عادت‌های قبلی رو یواش یواش انجام دادن، وقتی یه مدتی رژیم می‌گرفتم یا ورزش می‌کردم و یه مقدار از سایز و وزنم کم می‌شد بعد از اینکه از اون حالت رژیم میومدم بیرون، و یه جورایی از اضافه وزنم فاصله می‌گرفتم و دیگه به اون شدت و حدت و تصمیم قاطع قبلیم برنامه‌ام رو دنبال نمی‌کردم، حرص و ولعم یواش یواش بیشتر می‌شد انگار خیلی بیشتر از قبل دوباره مغزم به دنبال پیدا کردن مواد غذایی بوده، این‌ها همه به خاطر اینه که مغز من همواره جسمم رو به وضعیتی می‌رسونه که تصاویرش از قبل توی مغزم ثبت شده، شرایط جسمی من مطابق با تصاویریه که توی ذهنم هست، پس هر چقدر که من تلاش کنم جسمم رو جمع و جور کنم، چون تصاویر ذهنی من تغییر نکرده،چرا ؟؟؟چون تصاویر ذهنی من بر اساس داده‌ها، شنیده‌ها و دیده‌های قبلی در ذهنم شکل گرفته و رژیم گرفتن که تصویر ذهنی در من تغییر نمیده، ورزش کردن هم همینطور،تازه وقتی که من رژیم می‌گیرم حالم خیلی بده، ناراحتم، عصبانی‌ام، در واقع تمرکزم روی چاقیه،کی رژیم گرفته حالش خوب بوده؟کدوم یکی از ما ورزش کردیم برای لاغری در حالی که شاد بودیم؟کدوم یکی از ما رژیم گرفتیم برای لاغری در حالی که شاد بودیم؟پس وقتی که من از انجام یک کاری حالم بده، وقتی که دارم برای لاغری تلاش می‌کنم و حالم بده، در واقع دارم چاقی ذهنم رو تقویت می‌کنم،درسته که از لحاظ جسمی خودم رو تحت فشار قرار دادم، اما وقتی احساسم بده، ذهن من احساسِ من رو مد نظر قرار میده، نه تلاش فیزیکی من رو ،برای همینه که در شروع برنامه‌های رژیمی در شروع کلاس‌های ورزشی چون احساسمون خوبه، چون انگیزه داریم، امیدوار بودیم به لاغر شدن، و یه جورایی حسمون بهتر بود، ذهنمون هم پذیرفته گفته باشه حالا که حالت خوبه بزار یه کارایی می‌کنیم یکم تغییرت میدیم و جسممون یه مقداری تغییر می‌کرده، اما هر چقدر که از زمان رژیم فاصله می‌گرفتیم و احساس ما یواش یواش بد می‌شد، به خاطر اون فشاری که متحمل می‌شدیم ،به دنبال بهانه‌هایی بودیم که دیگه اون رژیم رو ادامه ندیم، دیگه اون ورزش‌ها رو انجام ندیم، و بهونه می‌آوردیم برای اینکه ورزش رو بندازیم عقب، برای اینکه رژیم رو یه جورایی تغییر بدیم،  بازم ذهن ما احساس بدِ ما رو ملاک قرار میده و دوباره میره به سمت چاقی.

      تمام این‌ها میشه چاقی با ذهن،اون سر و صداهایی که توی ذهنم هست که انگار یه نفر همیشه داره باهام صحبت می‌کنه، همیشه منو ترغیب می‌کنه به خوردن، همیشه توی ذهنم یه صدایی داره میگه اینو بخور، اونو بخور، اینم بخور خیلی خوشمزه است، حالا اینو خوردی بیا اینم بخور تا راحت هضمش کنی، اون چیزی که توی ذهنم داره باهام صحبت می‌کنه برای خوردن، اون چیزی که در ذهنم صحبت می‌کنه برای اینکه حالم رو بد کنه از وضعیت جسمیم، اون چیزی که در ذهنم باهام صحبت می‌کنه که از خودم عکس نگیرم، توی آینه به خودم نگاه نکنم،  مهمونی نرم، درباره‌ام چی میگن، همه  اینها اون نجواهای ذهنی هست که داره منو به سمت چاقی بیشتر هدایت می‌کنه، یا مانع از این میشه که من به سمت لاغری حرکت کنم، همه این‌ها در ذهنهلاغری با ذهن سمت مقابل چاقی با ذهنه، وقتی که این فایل‌ها رو گوش بدم فشار چاقی در ذهنم کمتر می‌شه، چون دیگه از الان به بعد این نجوای ذهنی رو شناختم، وقتی که توی ذهنم یه چیزی شروع کنه به صحبت کردن که بهم بگه تو دیگه لاغر نمی‌شی، منم یاد این حرفا میفتم میگم این همونه که استاد گفت باهام صحبت می‌کنه و منو ترغیب می‌کنه به چاقی،در واقع یه چیزی توی ذهنم هست که اون همیشه منو تشویق می‌کنه به چاقی، اون همیشه منو منع می‌کنه از لاغر شدن، تا وقتی که این صدا توی ذهنم تغییر نکنه، اهمیتی نداره جسمم رو چقدر تحت فشار می‌ذارم، چقدر خوردنم رو کنترل می‌کنم، این پیروز میشه،این فردی، این شخصی، این صدایی که در ذهنم هست در نهایت پیروز می‌شه، چرا؟؟چون توی تمام لحظاتی که من بیدارم این داره کار می‌کنه، مگه من از لحاظ جسمی چقدر می‌تونم ورزش کنم، روزی چند ساعت مگه می‌تونم ورزش کنم، چقدر مگه می‌تونم رژیم بگیرم، هر چقدر که من بیدار هستم از ۲۴ ساعت در روز این داره حرف می‌زنه، داره به من میگه اینو بخور، اینو نخور، اینجوری بخور، الان اینو خوردی چاق میشی،یه جا میگه اینو بخور، وقتی خوردم بلافاصله میگه چون اینو خوردی چاق میشی،یعنی همه جوره داره باهام صحبت می‌کنه و این نجوای چاقیه که توی ذهنم همواره داره باهام صحبت می‌کنه و باعث چاقی و چاق‌تر شدن و از طرفی هم مانع لاغر شدنم میشه.

      توی لاغری با ذهن از طریق تمرینات ذهنی، از طریق گوش دادن به همین فایل‌ها، میتونم این صدا رو یواش یواش تغییرش بدم،وقتی صدا تغییر کنه تصاویر ذهنیم هم تغییر می‌کنه، انتظارم هم تغییر می‌کنه و دیگه انتظارم چاق‌تر شدن نیست. و به این میگن لاغری با ذهن.وقتی که من دارم این فایل‌ها رو گوش می‌کنم، می‌بینم و تکرارشون می‌کنم، تمرین می‌کنم، من دارم آگاهی‌های صحیحی رو به ذهنم میدم، دارم به ذهنم میگم که اگه از روش‌های قبل استفاده کردم و شکست خوردم این دلیل به ناتوانی و بی‌ارادگی من نبوده، بلکه من اراده داشتم،افراد چاق جزء با اراده‌ترین انسان‌های روی کره زمین هستن، کیه که چندین بار شکست بخوره ولی بازم اقدام کنه، چاق‌ها جزء با اراده‌ترین افراد دنیا هستن،بارها ما شکست خوردیم دوباره بلند شدیم، بارها گریه کردیم از اینکه چرا لاغر نمی‌شیم دوباره چند روز بعد دنبال یه روش دیگه بودیم و بازم تلاش کردیم، ولی دوباره وزنمون برگشته بود.ولی الان توی لاغری با ذهن داریم می‌فهمیم که ما باید ذهنمون رو تغییر بدیم، ما همش تلاش می‌کردیم جسممون رو تغییر بدیم، موفق هم می‌شدیم، دیگه پیروزی از این بالاتر که ما بخواهیم جسممون رو تغییر بدیم و موفق هم بشیم،اما ما نمی‌دونستیم که باید ذهنمون رو تغییر بدیم که این جسم بمونه.ذهن ما تحت فرمانروایی مغز ماست. ما نمی‌دونستیم که ذهنمون تحت فرمانروایی مغزمونه، فکر می‌کردیم جسم ما تحت نظارت این برنامه‌های رژیمی و ورزشی باید باشه تا لاغر بمونه،همه دنیا اینجوری فکر می‌کنن، پس خودمون رو سرزنش نکنیم اگر که اینجوری فکر می‌کردیم،همه دنیا تصورشون اینه که فردی که می‌خواد لاغر بشه دو تا کارو باید انجام بده کمتر بخوره بیشتر ورزش کنه، بیشتر فعالیت کنه، این دیدگاه تمام جهان درباره لاغر شدنه ،خیلی‌ها هم میگن که به خاطر فلان هورمونه، سوخت و سازه، مزاجِ بدنه،اما همش برمی‌گرده به ذهن،لاغری با ذهن بهم کمک می‌کنه صدایی که همیشه منو تشویق میکنه به چاق‌تر شدن، همیشه منو می‌ترسونه از چاق‌تر شدن، همیشه منو به عذاب وجدان می‌رسونه از غذا خوردن، همیشه منو از مواجه شدن با غذاها می‌ترسونه، این صدایی که توی ذهنم همیشه باهام صحبت می‌کنه رو آروم آروم صداش رو کم کنم و بعد تغییرش بدم به صداهای امید بخش، اون وقت می‌بینم که بعد از مدتی جسمم هم به دنبال تغییر این صداها تغییر خواهد کرد.لاغری با ذهن چیز عجیب و غریبی نیست،وقتی که درک کنم که چطور با ذهنم چاق شدم، می‌تونم لاغری با ذهن رو هم برای خودم تحلیل کنم،چطور می‌تونم با ذهنم لاغر بشم؟؟؟با استفاده از همین محتواهای آموزشی، همین که این فایل‌ها رو نگاه کنم متوجه افکار اشتباهم می‌شم، همین که بفهمم از رژیم‌های قبلی شکست خوردن دلیل بر بی‌لیاقتی من نبوده، دلیل بر بی‌ارادگی من نبوده، دلیل بر این نبوده که من نمی‌تونم لاغر بشم، وقتی که این‌ها رو می‌شنوم به خودم میام، و شکست‌ها رو از خودم دور می‌کنم،وقتی که بفهمم که من گول خوردم که از روش‌های قبلی برای لاغر شدن استفاده کردم اون احساس عذاب وجدانی که داشتم و اون ذهنی که همیشه می‌گفت تو نمی‌تونی، تو اراده نداری، خاک تو سرت، تا کی می‌خوای چاق باشی، تو هرگز لاغر نمی‌شی،متوجه میشم که نه من اراده دارم،من بارها شکست خوردم اما دوباره شروع کردم، این حرف‌ها رو داره کسی به من می‌زنه که نمی‌خواد لاغر بشم، اون ذهنِ چاقِ منه که نمی‌خواد من لاغر بشم و داره تند و تند این حرف‌ها رو می‌زنه. وقتی که توی این فایل‌ها می‌شنوم که اون روش‌های قبلی که برای لاغری استفاده می‌کردم اشتباه بودن اون فشار چاقی از روی ذهنم کم میشه و انتظار لاغر شدن در من یواش یواش بیشتر می‌شه. به خودباوری می‌رسم که بله، منم می‌تونم لاغر بشم و به حرکتم ادامه میدم

      زبان چاقی در همه افراد چاق مشترکه، همه افراد چاق در دنیا یک جور فکر می‌کنن، تفاوتی نداره که مدرک دانشگاهیمون چیه، در بالاترین سطح اجتماع هم که باشیم با اون فردی که در پایین‌ترین سطح جامعه است هر دو زبان چاقیمون یه جور باهامون صحبت می‌کنه. در تمام دنیا افراد چاق زبانِ چاقی داره اونا رو از غذاها می‌ترسونه، اونا رو نگران می‌کنه از چاق‌تر شدن، جلوی لاغر شدن اونا رو می‌گیره، این زبان مشترکِ بین همه افراد چاق.لاغری با ذهن خیلی آسونهفقط نیاز داره به آرامش، استمرار، تمرین کردن، تکرار کردن،مغز آموزش می‌بینه روند رو برعکس می‌کنه برامون.

      سپاسگزارم از شما استاد عزیز بابت این فایل‌های عالی و بی‌نظیرتون

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار negarmalekzade2377@gmail.com
      1402/05/16 09:25
      مدت عضویت: 1233 روز
      امتیاز کاربر: 3747 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 811 کلمه

       به نام خدای مهربان

       سلام به استاد عزیز وهمراهان عزیز سایت تناسب فکری🌹گام دوم لاغری با ذهن

      برای رهایی از چاقی باید هنر لاغر شدن رو یاد بگیرم. همونطور که در گذشته هنر چاق شدن رو یاد گرفتم.تنها روش لاغر شدنه آسون و موندگار استفاده از همون روشیه که باهاش چاق شدم و اونم قدرت ذهنمه.

      مشکل من توی  کاهش وزن یه مشکل ذهنیه که نمی‌تونم لاغر بشم یا لاغر بمونم،لاغری با ذهن روشیه که نیاز به صبر و استمرار داره  ولی نتیجه اون ماندگار و ثابته.اون موقع که داشتم از روش‌های دیگه برای لاغری استفاده می‌کردم من داشتم با این کار  جسمم رو تحت فشار میذاشتم و از غذا خوردن خودمو محروم می‌کردم و سعی می‌کردم که فعالیتم رو بالا ببرم و با تحت فشار قرار دادن خودم مقداری از وزن و سایزم رو کم کنم.دلیل اینکه اون کارهایی که برای لاغری انجام می‌دادم به سختی کار پیش می‌رفت برای این بود که اقدام‌های فیزیکی من برای کم کردن وزنم با اقدام‌های ذهنم هم جهت نبودن.یعنی من تصمیم گرفته بودم لاغر بشم و  میخواستم از یه روشی برای لاغری استفاده کنم، اما ذهنم همچین تصمیمی نداشت،

       ذهنم داشت مطابق روال گذشته خودش منو به پرخوری تشویق می‌کرد، 

      منو هدایت می‌کرد به سمت جاهایی که غذاهای خوب بود،

       روش‌های پرخوری رو بهم نشون می‌داد ،و منو تحریک می‌کرد.

      این من بودم که تصمیم گرفته بودم که لاغر بشم و در اصل داشتم با ذهنم مبارزه می‌کردم،من می‌خواستم طبق برنامه غذایم غذا بخورم اما ذهنم همچین تصمیمی نداشت و همش منو به سمت پرخوری هدایت می‌کرد،

      برای همینه که توی اون روش‌ها که برای لاغری استفاده کردم هر چقدر که از شروع تصمیمم می‌گذشت کار برام سخت‌تر می‌شد، 

      چون ذهنم داشت تلاش می‌کرد منو به مسیری هدایت کنه که توی ذهنم برای چاقی طراحی شده بود،و این جنگ و گریز بین من و ذهنم برای اینکه نمی‌خواستم وارد مسیر چاقی بشم و ذهنم هم تلاش می‌کرد که منو به مسیر چاقی قبلی برگردونه، باعث می‌شد که عصبانی بشم، ناراحت و خسته بشم از این تلاش،

       در نتیجه رهاش می‌کردم و دوباره با خیال راحت منو به مسیری که سال‌ها اونو طی کرده بودم، هدایت می‌کرد.

       هر فعالیت بدنی که من انجام میدم، با مغزم این کار صورت می‌گیره و فرمانش از مغز صادر می‌شه.هر بار که دستم برای برداشتن لقمه‌ای حرکت می‌کنه این فرمان از مغز صادر می‌شه وگرنه من نمی‌تونم بدون دخالت مغز اقدام کنم برای هر حرکت فیزیکی،

       مغز من تحت تاثیر ذهنمه،وقتی که ذهنم برنامه‌ریزی شده برای چاق شدن،

       مطمئناً فرمان‌هایی که مغزم به اعضای بدنم صادر می‌کنه در جهت چاق شدن و چاق‌تر شدنه،

      مثل موقع هایی که  می‌دونستم  سیرم و تازه غذا خوردم و احساس سیری میکردم،

       اما وقتی با یه شیرینی مواجه میشدم،

       با یک ماده غذایی که از خوردنش لذت می‌بردم مواجه می‌شدم،

       دستم میرفت به سمت برداشتن اون و با اینکه می‌دونستم نباید بخورم به راحتی دستم اونو برمی‌داشت و اونو می‌خورم و بعد از خوردن عذاب وجدان می‌گرفتم و ناراحت میشدم و این اضطراب و ناراحتی باعث تشدید چاقی میشد.

      تصمیم می‌گرفتم که دیگه نخورم، اما به موقعش نمی‌تونسم تصمیمم رو عملی کنم و می‌خوردم و بعد هم ناراحت می‌شدم.چاقی ارثی نیست.

       چاقی یاد گرفتنیه،

       آموزش دیدنیه،

       مثل خیلی از رفتارها،

       پس من چاقی رو یاد گرفتم، بدون اینکه خودم تصمیم گرفته باشم چاق باشم و نتیجه اونا جسم و وزنیه که دارم. پس میشه لاغر شدن رو هم یاد بگیرم،

       برای اینکه بخوام لاغر شدن رو یاد بگیرم، باید اصول کار کردن و تسلط داشتن بر ذهن رو یاد بگیرم.

      دلیل شکست خوردنم از رژیم‌هایی که می‌گرفتم و دوباره به حالت اول چاقی برمی‌گشتم،

       برای این بود که در حالی که به خودم فشار می‌آوردم که وزنم رو بیارم پایین، هیچ برنامه‌ای برای آموزش دادن لاغری به ذهنم نداشتم و فقط داشتم به جسمم فشار می‌آوردم.من با هر قدرت و انگیزه و توان اگه در مسیر اشتباه حرکت کنم مطمئناً به مقصد نمی‌رسم،ولی اگه با هر سرعتی حتی آهسته و کند در مسیر صحیح حرکت کنم به هدفم می‌رسم.تفاوت رسیدن به مقصد و نرسیدن به مقصد توی تلاش و سرعت و کوشش نیست،در مسیر درسته.در روش لاغری با ذهن باید هر روز تمرینات رو با شور و اشتیاق عالی انجام بدم،

       باید هر روز یک قدم به سمت لاغری بردارم و اون قدم فیزیکی نیست

        سختی نداره، دوندگی و محرومیت غذایی نداره و آموزش ذهنیه.از طریق فایل گوش دادن، نوشتن و تمرین کردن،

       اگه توی مسیر لاغری دیدم داره بهم سخت می‌گذره، باید بدونم که دارم مسیر رو اشتباه میرم، همونطور که برای چاق شدن سختی نکشیدم،

       لاغری با ذهن هم به همین شکله.بدون اینکه من سختی بکشم وزنم با ذهن متعادل می‌شه.

      اضافه وزن تاثیری صدها برابر روی اعصاب و روان داره، اضافه وزن محدودیت به وجود میاره،

       اعتماد به نفس رو خورد می‌کنه،

       توانایی‌هام رو از بین می‌بره،

       پس باید برای تغییر کردن همت کنم،

       اشتیاق زندگی دوباره رو در خودم زنده کنم،

       لاغر شدن رو یاد بگیرم و لاغر شدن رو زندگی کنم،

       و زندگی جدیدی برای خودم خلق کنم،

       لاغر شدن خیلی ساده است.،اگر که از مسیر صحیح حرکت و شروع کنم و استمرار داشته باشم.

      خدایا شکرررت🌺

      سپاسگزارم از شما استاد عزیز بابت این فایلهای

       بی نظیرتون.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم