برای رهایی از چاقی باید هنر لاغر شدن را بیاموزید. همانگونه که در گذشته هنر چاق شدن را آموخته اید.
همه افراد چاق در تلاش برای لاغر شدن از روش های گوناگون هستند درحالی که تنها روش لاغر شدن آسان و ماندگار استفاده از همان روشی است که با آن چاق شده اید، و آن قدرت ذهنتان است.
داستان چاقی من
تا همین چند سال گذشته چاق بودم.
چاقی از زمان کودکی همراه من بود. اگرچه اصلا از آن خوشم نمی آمد و بارها برای رهایی از چاقی تلاش می کردم اما بیش از ۳۵ سال از عمرم با چاقی گذشت.
چاقی سی و پنج سال شاهد رنج و ناراحتی من از حضورش در جسمم بود، اما حاضر به ترک محل اقامت خود نمی شد.
بارها برای رهایی از چاقی تلاش می کردم اما زورم به اضافه وزن نمی رسید و نتیجه ای حاصل نمی شد.
البته از حق نگذریم دو سه باری در حد چند کیلو کاهش وزن و سایز را تجربه کرده بودم اما آنچه از لاغر شدن را که با زحمت و سختی فراوان به دست می آوردم به راحتی آب خوردن از دست می دادم
همیشه این سوال در ذهنم بود که:
چرا به سختی لاغر می شودم اما به راحتی چاق می شوم؟
مهمترین آرزوی من
رهایی از چاقی مهمترین آرزوی من در زندگی بود که البته هیچ امیدی برای تحقق آن نداشتم چون ۳۵ سال چاق بودن به من ثابت کرده بود که من لاغر بشو نیستم و سرنوشت من چاقی است.
از کودکی میلیون ها بار از والدین و اطرافیانم شنیده بودم که ژنتیک من چاقی است. همیشه من را با عموهایم مقایسه می کردند و تلاش می کردند اثبات کنند که من شبیه عموهایم که همه چاق بودند هستم.
بدون اینکه آزمایشی انجام شود من را متحم به کم تحرکی و پایین بودن سوخت و ساز می کردند.
تلاشم برای لاغر شدن پیوسته نبود و معمولا هر وقت از چاقی خیلی اذیت می شدم یا شنیدن حرف ها و نصیحت های دیگران سبب می شد از خودم و وضعیت چاقی ام متنفر شوم، تصمیم قاطع می گرفتم که باید لاغر شوم.
هربار برای لاغر شدن به دنبال روش جدیدی بودم. روشی که در مدت کوتاهی بتواند مقدار زیادی از وزن من را کاهش دهد و من را به رویای لاغری برساند.
البته عجله من برای لاغر شدن به خاطر خودم نبود بلکه بیشتر به این دلیل بود تا جواب دندان شکنی برای آنانی داشته باشم که همیشه مرا بخاطر چاق بودن و لاغر نشدن سرزنش می کردند.
رژیم های مختلف، ورزش های سبک و سنگین، داروهای عطاری و قرص های لاغری، گن های لاغری و خلاصه هر وسیله، دارو یا برنامه رژیمی برای لاغری پیدا می کردم را برای مدتی استفاده می کردم اما نتیجه همه آنها چیزی جز احساس شکست و ناامید شدن از لاغری نبود.
داستان رهایی از چاقی من
به لطف خدا در سن ۳۵ سالگی با موضوع ذهن و قدرت ذهن در خلق زندگی آشنا شدم. اتفاقی که سال ۱۳۹۶ رخ داد و مرا مصمم کرد تا برای رهایی از چاقی حرکت خود را آغاز کنم. حرکتی که کماکان ادامه دارد.
آنچه درباره ذهن و قدرتش در خلق آرزوها و شرایط زندگی می خواندم و می شنیدم مرا به این واداشت که از قدرت ذهن برای خلق آرزوی لاغری استفاده کنم.
تصمیمی که بیشتر خنده دار بود تا کارآمد، چون همه روش های قبلی که ادعا می کردند در چه مدت چه مقدار کاهش وزن خواهم داشت را استفاده کرده بودم و نتیجه ای کسب نکرده بودم و اکنون می خواستم از قدرت ذهن برای رهایی از چاقی استفاده کنم.
روشی که نه کسی درباره آن ادعایی داشت و نه صحبتی درباره لاغری با ذهن شنیده یا خوانده بودم.
تصمیم من برای لاغر شدن با قدرت ذهن بیشتر برای سرگرمی بود نه لاغر شدن چون در شروع این تصمیم هیچ امیدی به لاغر شدن نداشتم.
مدت ها مشغول این بازی سرگرم کننده بودم و تمرینات ذهنی برای لاغر شدن انجام می دادم.
تمریناتی که نه کسی قبل از من انجام داده بود و نه نتیجه ی انجام آنها مشخص بود.
بیشتر از اینکه به فکر نتیجه از روش لاغری با ذهن باشم، مشغول شدن به نوشتن، تجسم کردن و فکر کردن به لاغری برای من خوشایند بود و به همین سبب حدود 2 سال این بازی سرگرم کننده را ادامه دادم.
به لطف خدا تغییرات بسیاری در سطح فکر و نگرش من ایجاد شد و احساس من از چاقی و ناامیدی برای لاغر شدن به احساس توانمندی برای لاغر شدن تغییر پیدا کرد و پس از مدتی تغییرات جسمی در من شکل گرفت.
تغییراتی که برای من لذت بخش و برای دیگران باور نکردنی بود.
هرچه بیشتر ادامه دادم تغییرات واضح تر شد و سوال اطرافیان که از چه روشی برای لاغری استفاده می کنم بیشتر شد.
چگونه می شود با قدرت ذهن لاغر شد؟
سوال بسیاری از افرادی که مثل من چاق بودند و دوست داشتند لاغر شوند این بود که:
چگونه می شود با قدرت ذهن لاغر شد؟
موضوعی که جواب آن سالهای قبل برای خودم هم مبهم بود و از روزی که سعی کردم ذهنم را برای لاغر شدن برنامه ریزی کنم، به مرور با کسب نتایج اولیه و مشاهده نشانه های تاثیرگذار بودن این روش فوق العاده، ایمان و باورم به قدرت ذهن در لاغر شدن بیشتر و بیشتر شد.
زمانی که در مسیر لاغری با ذهن به تمرین و تکرار مشغول بودم تمرینات ذهنی زیادی را به کار گرفتم و خیلی سعی کردم تا بهترین تمرین ها که بیشترین تاثیر را روی ذهن و عملکرد من دارد را شناسایی کرده و بیشتر بر تکرار آن تمرینات تمرکز داشته باشم.
هرچه تغییرات من بیشتر می شد و سایز و وزن من کمتر می شد، شور و اشتیاق من برای ادامه دادن اضافه میشد.
از روزی که اولین گام برای لاغری با ذهن را برداشتم تا امروز که به لطف خدا سالهاست از رنج چاقی فاصله گرفته ام هر روز در جستجوی دستیابی به راهکارهای بهتر و ساده تر برای آموزش چگونه لاغر شدن با قدرت ذهن هستم.
به لطف خدا نتیجه عالی خودم و افراد زیادی که در طی این چند سال از آموزشهای من استفاده کردن سبب شد که با تمرکز بیشتر و برنامه ریزی منظم تری به معرفی و گسترس این روش شگفت انگیز ادامه بدهم و البته لطف خدای مهربان در هدایت دوستانم به سمت من و این روش نقش اصلی در گسترش این روش شگفت انگیز داشته است.
نتیجه این فایل آموزشی
به دلیل سوال دوستان بی شماری که علاقمند به استفاده از این روش برای رهایی از چاقی و خلق زندگی جدیدی برای خود هستند تصمیم گرفتم در قالب یک فایل آموزشی تصویری چگونگی لاغر شدن با قدرت ذهن را توضیح دهم.
امیدوارم عزیزانی که علاقمند به لاغر شدن هستند اما به هر دلیلی نتوانسته اند به رویای خود جامه عمل بپوشانند با دیدن این فایل تصویری فوق العاده انرژی و توان مظاعف پیدا کنند و با همت عالی قدم در مسیر صحیح لاغری بگذارند.
به لطف خدای مهربان شما هم مثل من و سایر دوستان شگفتی سازی که از دوره ورود به سرزمین لاغرها (گام اول) برای خلق رویای خود استفاده کرده اند میتوانید به راحتی و تنها با اندکی تلاش و مقداری بیشتر صبر و استمرار به رویای چندین ساله خود دست پیدا کنید.
لاغر شدن موضوعی است که تغییرات زیادی در جنبه های مختلف زندگی ما بوجود می آورد. شما هم میتوانید با استفاده از آموزش لاغری با ذهن سعی در خلق زندگی جدیدی برای خود داشته باشید و زندگی جدیدی را به خود و اطرافیانتان هدیه کنید.
دیدگاه تاثیرگذار صبا عزیز
چقدر درست و قشنگ بودن این آگاهی ها
مطمعنم خودتون هم نمیدونید چقدر با این فایل ها ایمان و امید ما بیشتر میشه برای ادامه دادن و رهایی از چاقی!
تک تک جملات رو باید قورت داد و آنقدر تکرار کرد تا چیزی فراتر از یه آگاهی بشه توی ذهنمون.
دقیقا درست گفتید و من چقدر با این حرفای شما احساس نزدیکی میکنم.
من سال ها بود که با آرامش غذا خوردن رو تجربه نمیکردم و اصلا نمیدونستم چه موهبتیه.
هر وقت گرسنم میشد استرس میگرفتم چون میدونستم قراره کلی پرخوری کنم و بعدش اون احساس بد بیاد سراغم برای همین به خودم گرسنگی میدادم.
فکر میکردم اگه گرسنگی بکشم خیلی بهتر از اینه که برم غذا بخورم و هم چاق بشم، هم عذاب وجدان بگیرم، هم از خودم بدم بیاد، هم بخوام از فشار معده بالا بیارم و مشکلات جسمی و روحی پیدا کنم.
اما این تصمیماتم فایده نداشت ، تا شروع میکردم به غذا خوردن انگار تمااااام قولایی که به خودم داده بودم بخار میشد و میرفت توی فضا، انگار اصلا از اول وجود نداشتن.
این همه به خودم میگفتم به اندازه میخورم، همون جوری که توی رژیم گفته از مواد غذایی مصرف میکنم ولی همینکه پام میرسید سر سفره انگار مغزم یه بشکن میزد و میگفت تا میتونی بخور، بخور بخور و دیگه من تو حال خودم نبودم.
چه قدر خاطرات زشت و بدی هستن حتی با مرور کردنشون هم حالم بد میشه دیگه چه برسه به انجام دادنش.
ته این مسیر برای من لاغریه و خدا ته مسیر منتظرمه و من به زودی خدا رو توی آینه و توی اندام متناسبم میبینم.
ولی این خیلی مهمه که من درست رفتار کنم و پرخوری نکنم چون این کار واقعا زشته، بی احترامی به این جسم با ارزشمه، من وقتی برادرم یه چیزی میخوره و پوستشو همینطوری رها میکنه تو خونه خیلی بدم میاد و همش بهش میگم مگه خونه سطل آشغاله که پوسته ها رو همینطوری ول میکنی رو زمین ولی دست بر قضا خودم با پرخوری دارم همین کارو با جسمم میکنم و آشغالایی که بدنم هیچ نیازی بهشون نداره رو دارم خالی میکنم تو بدنم.
در واقع بدن من از پرخوری چاق نمیشه ازین چاق میشه چون ناراحته که دارم باهاش این رفتار ها رو انجام میدم و هر روز بهش بی احترامی میکنم ولی من به خودم قول دادم ، قول دادم که هر روز یک قدم بر دارم و به هدف خودم نزدیک تر بشم.
همین چند روزی که دارم مطالب رو پیگیری میکنم رفتارم تغییری نکرده چون من یه مدتی کم و بیش دور بودم از فضای لاغری با ذهن و به خودم حق میدم که به همین زودی رفتارم تغییر نکنه و باید با ته نشین شدن دوباره ی این اطلاعات برگردم به حالت عالی خودم.
ولی همین دو روزه خیلی احساس بهتری نسبت به خودم دارم چون دارم به قول هایی که به خودم دادم عمل میکنم و این یعنی احترام به خودم . نمیدونید چه احساس قشنگیه که صبحا وقتی دارم گزارش روز قبلم رو مینویسم به خودم بگم که لاغری با ذهن رو انجام دادم و بعد جلوش یه تیک بزنم:)))) این احساسو با هیچ چیز عوض نمیکنم.
توی فایل همون حرفای عالی همیشگی رو زدین که دوست دارم برای خودم تکرارشون کنم:
۱: لاغر شدن مثل یادگیری یه زبان جدیده باید هر روز پیگیریش کنی ، تمرین انجام بدی و تو ذهنت با خودت هر چند با غلط املایی و گرامری ولی با اون زبان با خودت حرف بزنی تا آگاهی های جدید برات مرور بشن و کم کم جایگزین زبان قدیمی بشن
۲: هر روز باید یک گام بر داری . نه دو گام نه با عجله بلکه یک گام ولی اونقدر اون گامو تکرار کن که ملکه ی ذهنت بشه هیچ اشکالی نداره یک فایل رو هزار بار گوش داد ؛ اینکه یه فایلو هزار بار گوش بدی بهتر از اینه که هزار تا فایلو فقط یه بار گوش بدی.
۳: تنها روش صحیح لاغری ، لاغری با ذهنه . با روشای دیگه هم میشه لاغر شد ولی اول اینکه باقی نمیمونه و همونطور که باد اورده اون عدد جدید روی ترازو رو ، همون طور هم باد میبرتش و دوم اینکه ما با رژیم و ورزش و دمنوش و عمل جراحی هیچ تغییری در سبک زندگی مون ، فکر کردنمون ، تصمیم هامون و انتخاب هامون اتفاق نمیوفته.
لاغری با ذهن به این خاطر صحیحه چون ما توی این روش تبدیل به یه آدم متناسب نمیشیم بلکه تبدیل به انسانی میشیم که لیاقت و شایستگی متناسب شدن و متناسب موندن رو داره . ما اینجا تبدیل به این قهرمان میشیم وگرنه رژیم گرفتن و لاغر شدن و برگشتن سر خونه ی اول که از همه بر میاد مگه ما کم رژیم گرفتیم؟
من خودم تمام وقتم رو میزاشتم برای انجام هر چه بهتر رژیم ولی کو نتیجش؟
اگه نتیجه داده بود که الان اینجا نبودم و خداروشکر که نتیجه نداد و خداروشکر که چاق شدم تا بتونم این سایت رو پیدا کنم و روش زندگی کردن رو یاد بگیرم
این روش فقط از قهرمانا بر میاد ، منم قهرمان داستان خودمم و توی این مسیر با نهایت قدرت قدم بر میدارم و به چیزی که برام مقدر شده میرسم و اون رهایی از چاقی است.
خدایا شکرت
ممنونم استاد عزیز و زیبا
✍️ تمرین آموزشی 📖
برای درک بهتر روش لاغری با ذهن درک و برداشت خود از توضیحات فایل تصویری را در بخش نظرات این جلسه بنویسید.
در نوشتن دیدگاه خود سعی کنید به سوالات مطرح شده پاسخ دهید.
- چگونه با قدرت ذهن خود چاق شدیم؟
- شباهت لاغری با ذهن و چاقی با ذهن را بنویسید؟
- در روش لاغری با ذهن تمرکز بر تغییر جسم است یا تغییر ذهن؟ این کار به چه صورت انجام می شود؟
- به نظر شما زبان چاقی چیست و درک خود از زبان لاغری را بنویسید؟
- آنچه در ویدیوی آموزش برای شما جالب و تاثیرگذار بود را شرح دهید.
- از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.
با نوشتن درباره لاغری با ذهن و مسیری که برای لاغر شدن باید طی کنید شما در حال ترسیم نقشه ذهنی لاغر شدن هستید. بنابراین در نوشتن تمرین این جلسه اشتیاق و تمرکز داشته باشید.
📻 رادیو لاغری
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما رضا عطارروشن
امتیاز 3.92 از 210 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
با سلام
گام دوم (تکرار 1)
من هم از کودکی دارای اضافه وزن بودم ، چاق نبودم ولی توپر بودم و همینطور که بزرگ تر میشدم ، وزنمم بیشتر میشد.
من از سن 14 سالگی تا الان که 19 سالمه 3بار خیلی عالی لاغر شده بودم ولی نتونسته بودم نگهشون دارم و یا لاغر تر بشم و روش های زیادی هم براشون استفاده کرده بودم.
انواع رژیم ها،( از ساده بگیر تا سخت در حد کشتن خودت) ورزش ها: پیاده روی و دویدن و دمبل و رقص و …دمنوش و مواد ارگانیک و قرص و …
طب سوزنی و ….
همشون هم عالی جواب داده بود با اینکه پدرم دراومده، ولییی پایدار نبود.
و برای منم این سوال همیشه بود که چرا انقدر سخت لاغر میشیم و سریع چاق میشظیم! مثلا 1 کیلو وزن و تو 1 هفته کم میکردم بعد همون 1 کیلویی که انقد براش زحمت کشیده بودیم و تو 1 شب اضافه میکردم ! خیلی رو اعصابم فشار میومد خیلی سخت بود که بخوای با همچین اتفاقی کنار بیای!
لاغر شدن رو باید یادبگیریم ، همونطور که چاق شدن و یاد گرفتیم . چون چاقی یک مشکل ذهنیه
از نظر من چاقی یک بیماریه ّ، بیماری ذهنی !
یادم میاد اخرین بار که برای لاغر شدن از روش های دیگه استفاده میکردم و خیلی خسته شده بودم گفتم : خدایا، تو که خیلی بزرگی و این درخواست من اصلا برات چیزی نیست ، تو که برای پیامبرامون معجزه کردی و برای حضرت موسی دریا رو نصف کردی ، یکی عصاشو مار کردی و …. میشه منم ی شب بخوابم بلند شم بعد ببینم اونطوری که میخوام شدم؟ نخواستم برام اسمون و نصف کنی که!خخخخخ!
ولی بعدش که به مسیر هدایت شدم و در حال حاظر 33 گام برداشتم ، تازه متوجه شدم که خدا حتی میتونه این کارو هم بکنه ولی دوباره من میتونستم چاق بشم ! چون ذهنیتم که تغییر نکرده بود!و من بازهم به راحتی میتونستم چاق بشم !
پس خداوند بزرگ راه حلشو از ریشش بهم نشون داد.
ما تو روش لاغر با ذهن، ذهنمونو برای لاغر شدن و لاغر موندن تربیت میکنم. درسته که زمان بشتری میبره و احتیاح به صبرو حوصله و استمرار بیشتری داره ، ولی نتیجه اون دایمیه، ماندگاره و ثابته و اصلا امکان این که ما دوباره چاق بشیم ، به هیچ وجه وجود نداره! غیر از اینکه از اموزش هامون استفاده نکنیم!
در تمام روش های لاغری که ما از اون ها استفاده میکردیم ، به نحوی با محدود کردن خودمون و سختی دادنو فشار اوردن به جسممون میخواستیم لاغر بشیم . یعنی فقط میخواستیم نتیجه رو تغییر بدیم!و هیچ روشی برای لاغر کردن ذهنمون نداشتیم ! مثلا وقتی تو رژیم بودیم دلمون میخواست غذابخوریم، دنبال خوردن بودیم و…. ولی جلوی خودمون و نگه میداشتیم ، این نشون میداد که ذهن ما تو مسیر چاق شدن بوده!و ما شخصا جلوگیری میکردیم از خوردن !
و در تمام این روش ها ، ذهن ما با جسم ما هماهنگ نبوده! چون ما خودمون فقط تصمیم میگرفتیم که در جسممون نغییر ایجاد کنیم ولی ذهنمون همچین تصمیمی نداشت و مارو بیشتر به مسیر هایی هدایت میکرد که چاقترمون کنه !
مثلا خود من اینطوری بودم که تا 3 ماه خودم رو در خوردن محدود کرده بودم و الان در برابر غذا حریص شدم!
یعنی نمیشه در کل تو هرچی باهاش مقاومت کنی ، تلافیشو سرت در میاره!خخخ!
در اصل داشتیم باهاش مبارزه میکردیم!
خود من اینطوری بودم که اواخر رژیمم نمیتونستم دیگه به خودم زیاد سخت بگیرم و یزره از کنترلم خارج شده بود.
( یعنی در واقع از کنترلم خارج نشده بود ، بلکه از توانم خارج شده بود! )
اوایل همیشه با شور و اشتیاق شروع میکردم ولی هرچه بیشتر میگذشت برام سخت تر و طاقت فرسا میشد ! چون که برنامه های چاقی و چاق شدن در ذهنم ایجاد شده بود و باید اجرا میشد دیگه!
در اوایل که هر غذایی میدیم خودمو کنترل میکردم و میتونستم جلوی خودمو بگیرم ولی بعد از 4 ماه دیگه نمیتونستم بدجور مقاومت میکرد با من و من دلم میخواست بخورم ولی از طرفی هم به خودم یاداوری میکردم و جلوی خودمو میگرفتم و و باعث میشد که من عصبی بشم ، پرخاشگر بشم اشفته و اصلااا ی وضعیتی بود که فقط خدا میدونه:) ولی نمیتونستم هم در مقابلش پیروز بشم و شکست میخوردم ازش و بعد از اینکه غذا میخوردم دیگه …..
واقعا حس افسردگی و پشیمانیش ادم و خورد میکرد اصلا!
بعد که یزره خودم و اروم میکردم و به خودم میگفتم اشکال نداره و دفعه بعدی رعایت میکنم ، وعده بعدی رو بدتر هم میکردم و باز هم دوباره عذاب وجدان و همون حس و بد و دوباره دوباره و دوباره ….
انگار که تو ی چرخه ی بی انتها گم شده بودم.
و در نهایت دیگه ادامه نمیدادیم و چاق تر هم میشدیم
اون عذاب وجدانی که ما بعد از هر بار غذا خوردن میگرفتیم ، عامل اصلی چاق تر شدن ما بوده و چاقی مارو تشدید هم میکرده
(تمام فعالیت های بدنی ما به دستور و فرمان مغزمون انجام میشه و مغز هم تحت تاثیر ذهن ماست)
بنا براین اگه ذهن ما برای چاقی برنامه ریزی شده باشه تمام دستور های مغزی در جهت چاق کردن ما اجرا میشه!
مثلا این موقع هایی که ما میدونم سیر هستیم ولی دلمون میخواد که بازم بخوریم و یا دستمون میره و بازهم برمیداریم میخوریم .و بعد عذاب وجدان میگیریم
اینجا به قول خودم ذهنمون گرسنشه نه بدنمون!
هر بار که ما از رفتارغذاییمون ، ناراحت باشیم و عذاب وجدان بگیریم، درواقع خودمونو سرزنش میکنیم و ضعیف نشون میدیم و به همین دلیل دفعه بعد و دفعات بعد تر هم مابیشتر از دفعات قبل تر میخوردیم و اون بر ما پیروز میشد.
همه افرادی که اضافه وزن دارند ، تحت امورش چاق شدن قرارگرفتند.
کسانی که چاق هستند واعضای خونوادشون هم اضافه وزن دارند ، از کودکی تحت اموزش چاق شدن قرار گرفتند.
مثل صحبت کردن و….
از کودگی شنیدن که زیاد نخور چاق میشی!فعالیت داشته باش چاق نشی و…
یعنی از کودکی یاد میگیرن که چطور ادم چاق میشه ؟ چه کارایی انجام می ده که چاقش میکنه؟و… حالا فکرشو هم بکن که کسایی هم بهت اینارو اموزش میدن که خودشون اطلاعات صحیح راجع بهش ندارن!
همین من ! چون مادرم چاق بود و هی تلاش میکرد که لاغر بشه و زیاد هی میگفت دلیل این که چاقه چیه و ….منم یادگرفته بودم ازش و الان در این وضعیتم !
یا حتی دارم به وضوح میبینم که یکی از زنداییم به شدت روی وزن و اندامش حساسه و هرکاری میکنه که در حالت متناسب باشه و دختر دایی من هم که از تا وقتی که 4-5 سالش بود اونقدر که لاغر بود به زنداییم میگفتن بهش بیشتر غذا بده! من اگه جای زنداییم بود بهشون میگفتم( بچه ی خودمه و میخوام هرجور که راحته زندگی کنه، به شما چه ربطی داره؟)
ولی الان دارم میبینم که دختر داییم که الان 7 سال داره مامانش میگه 2-3 کیلو چاق شده، با اینکه کم غذا میخورد !
و من برای ی مدتی رفته بودم خونشون و دیدم تمام فکر و ذکر و صحبت تو خونه اونا درباره چاق بودن و لاغر شدن و … اینا بود. طوری که وقتی خودم اومدم خونه دیدیم تو اون دو روزی که خونه داییم بودم، منم چاق شدم!
حتی دیدم که رفتارغذایی دخترداییمم تغییر کرده ! با اینکه 7 سالش بود حجم غذای تو بشقابش از منی که 19 سالمه بیشتر بود!
و من الان با نوشتن این دیدگاه متوجه شدم که چطوری چاق شدیم! اول ذهنمون چاق شد بعد جسممون!
انقدر که در معرض تکرار گفته ها و شنیده ها در مورد چاقی قرارگرفتیم اول در ذهنمون چاق شدیم . با یکی دوبار گفتن نه هااا اونطوری فایده نداره ، من دیدم پشت سرهمممم داشتن درباره چاقی حرف میزدن و انگار که وظیفشون تو این دنیا اینه که چاق بشن و لاغر بشن وچاق بشن و…
.
پس ما برای این که بخوایم از همین روش هم لاغر بشیم که از طریق ذهنه و همون راهیه که مارو چاق کرده و باید برای لاغر شدن ازش استفاده کنیم ، دقیقاا همینطوریه!
خیلییی سادسس! فقط باید دربارش فکر کنیم و مورد توجهمون باشه ، باید دربارش بشنویم ، ببینیم. نه یکی دوبار،يا، نه ببینم تموم بشه بعد خودم لاغر بشم!
من که الان فهمیدم باید چیکار کنم. خدایا شکرت
پس ما چاقی و یادگرفتیم و اصلا هم براش سختی نکشیدیم ! فقط در موقیعیتش قرار گرفتیم ،مثل زندگی کردن با افراد چاق و دربارش شنیدیم و… به صورت ناخوداگاه خیلی راحت یادش گرفتیم!تو همه ی زمینه ها این موضوع صدق میکنه هاا ، مثل صحبت کردن به زبان فارسی ، که ما در موقیتش قرار داریم و شنیدیم و صحبت کردیم و خیلییی ناخوداگاه یاد گرفتیم که چطوری فارسی صحبت کنیم .
کسی که تو انگلستان زندگی میکنه که بلد نیست فارسی صحبت کنه ، به زبان انگلیسی صحبتت میکنه ، چون در موقعیتی قرار داشته که همه اونجا انگلیسی صحبت میکردن و اون هم یاد گرفته ، ولی میتونه زبان فارسی هم یاد بگیره که بتونه فارسی متوجه بشه و بعد از مدتی تکرار کردن بتونه فارسی صحبت کنه .
پس ما با ناخوداگاهمون به اسانی یادگرفتیم ولی الان که میخوایم خوداگاه اقدام کنیم و چیزی و یادبگیریم یزره برامون سخت تر میشه چون ما باید اگاهانه تلاش کنیم و یادبگیریم
من خودم الان انگلیسی و کامل بلدم و درحال حاظر هم دارم زبان المانی و یادمیگیرم ولی دقت کردم که بعضی اوقات که از فضای زبان المانی دور شدم ،ی مقدار برام سخت شد ! ولی بعد که بیشتر ادامه دادم و میدم دیدم که دوباره روان شدم . و یا الان که دارم المانی و به عنوان زبان سوم یادمیگیرم و ارتباطم با زبان انگلیسی کمتر شده ، به روانی قبل نمیتونم انگیسی صحبت کنم ! البته دوباره با تمرین و تکرار کردن دوباره روان میشم!
این نشون میده که همه ی اینها تکراره ، فقططططط تکراررر و در مسیربودن!
حتی الان متوچه این نکته ی جالب هم شدم ، من زمانی که برای یادگیری انگلیسی و روان شدنم در اون، کتاب هایی تهیه کرده بودم ، و یا حتی همین الان که کتاب کار های المانی هم تهیه کردم، توی همه ی کتاب ها 4 بخش وجود داره که در نهایت از اون 4 بخش در ازمون ایلتس انگلیسی و گوته المانی سوال میاد
1_ reading_ lessen_خواندن
2_writing_schreiben_نوشتن
3_listening_horen_شنیدن
4_speaking_sprechen_صحبت کردن
!!!!!!
جالبه نه؟
بنابراین خیلی از افراد چاقی که در خانواده ای متولد شدند که اعضای خانواده چاق بوده اند، به سادگی و ناخواسته چاقی رو یادگرفته اند بدون اینکه نصمیم داشته باشن که چاق بشن و با تکرار کردن رفتار های نا متناسب و فرمول های چاقیی و رفتارهایی که که خودشون در ذهنشون ذخیره کردن و اونو زندگی کردن و به خاطر همین در این وضعیت جسمی قرار دارند.وبعد به این باور میرسن که چاقیشون ارثیه!
در صورتی که در واقعیت اموزش دیدنیه!
و ذهن انسان این قابلیتو داره که بارهاااا آموزش ببینه!
برای یادگیری لاغری باید اصول تسلط داشتن روی ذهن رو یاد گرفت.
دلیل اینکه ما در روش های قبل شکست میخوردیم این بود که اموزش های لازم برای لاغرشدن ذهنمون و بهش ندادیم با اینکه خیلی عالی وزن و سایز کم کرده بودیم. و بعد از اینکه روش و ول کردیم و یا تموم کردیم دوباره چاق شدیم بخاطر این بوده ک ذهن ما فقط چاق شدن رو بلد بوده! و مارو دوباره به سمت چاق شدن هدایت کرده.
و تنها راهش با ذهنه ، چاق شدن با غذاخوردن نیست با عرق نکردن نیست و….
بیماریه ذهنیه!هیچ راه دیگه ای نداره و هیچ راه سریع دیگه ای هم نداره!
تمام روش هایی که باهاشون مواجه شدیم برای تبلیغ گفته شده که کاهش وزن 10 کیلو در یک ماه یا 5 کیلو در هفته و ….اینا مارو به نتیجه نمیرسونه!در هر روشی که زمان و مقدار مشخص شده باشه، کاملا اشتباه و دروغه!
مگه ما تو 1 هفته 5 کیلو چاق شدیم که بخوایم 5 کیلو هم کم کنیم و یا در 1 ماه…..
چون چاق شدن و لاغرشدن ،زمان و مقدار ندارد!
(ما اصلا تصمیم نگرفته بودیم که تا چه مدت ، چه قدر چاق بشیم! و نمیتونیم هم تصمیم بگیریم که تا چه مدت چقدر لاغر کنیم)
من اینو مطعنم که هرکس تو این مسیر یا تو این سایته، فرد ناتوانی نیست ، بلکه فرد خیلی توانمندی هم هست که به این مسیر هدایت شده ، جا نزده برای لاغرشدن .فقط مسیر ایی که میرفته اشتباه بوده که فکر کنم خودش هم نمیدونسته .
فردی ناتوانه که با یک یا دوبار شکست خوردن جا میزنه و دیگه ادامه نمیده
ولی فرد مثل من …!
حرکت در مسیر اشتباه با هر قدرت و توان و سرعتی هم که باشه ، مارو به مقصد نمیرسونه !
ولی در مسیر درست با هر سرعتی که بخوای بری به مقصد میرسی.
تفاوت رسیدن و نرسیدن به مقصد در سرعت و انگیزه و تلاش و… نیست بلکه در مسیر است.
پس ما فرد ناتوانی نبودیم بلکه داشتیم در مسیر اشتباه حرکت میکردیم.
چاق و لاغر شدن های مکرر باعث ایجاد احساس نا امیدی و ناتوانی درلاغر نشدن در افرادچاق میشه .
درواقع هرچقدر که ما از تلاشمون برای لاغر شدن نتیجه نگیریم بر سنگینی بار چاقی افزوده میشه!
کسی که شور و اشتیاق داشته باشه در این مسیر به همون اندازه هم نتیجه میگیره
و فقط باید به کارهایی که گفته شده عمل کنیم که اصلا هم کار سختی نیست از نظر من ،
با دیدن و نوشتن و خوندن
دیگه سخت تر از غذا نخوردن و ورزش کردن نیست که ؟!!
تو این روش که دیگه نه گرسنگی بهت میدن ، نه بهت میگن ورزش کن ،و …
هیچیییییی!
هیچ کاری نیاز نیست انجام بدی ، فقط گوش بده و چیزهایی که متوجه شدی رو بنویس.
دیگه خیلییی هم سختته که اگر بخوای بنویسی ، تایپ کن!
مسیر لاغری باید برامون خیلی اسون باشه . اگه جایی داشت بهمون سخت میگذشت ، مسیر اشتباهه و دیگه ادامه نده!
چون ما برای چاق شدن سختی نکشیدیم ، ورزش نکردیم و…. و اتفاقا لذت هم بردیم ، غذاهای خوشمزه خوردیم و… همینطوری هم چاق شدیم ، و برای اینکه هم بخوایم لاغر بشیم باید لاغری ومسیر لاغری به اسانی و شیرینی همون مسیری باشه که مارو چاق کرده! در روش لاغری با ذهن ، ذهن و جسم ما باهم متعادل میشه و ما هرچقدر در اموزش های ذهنمون بهتر عمل و بهتر رفتار کنیم سایز و وزن جسم ما کمتر میشود .
همچنین تاثیر روش های ذهنی گسترده است و باعث تغییر در همه ی جوانب زندگی میشه و بهبود شرایط به وحود میاد ، سبب افزایش اعتماد به نفس و شادی درونی و ارامش و ….. میشه
لاغری یک زندگی دیگس ، شاید کسی که از اول لاغر بوده نتونسنه باشه خودشو در ورژن چاق خودش ببینه ، ولی ماها در هردو تا حالت خودمونو دیدیم !
چاقی تاثیر خیلی زیادی در اعتماد بفس افراد داره ، جه بساا افرادی هستن با توانایی های بسیار عالی و فوق العاده ، اما بخاطر جسمشون اون اعتماد بنفس و در بروز دادن خودشون و توانایی هاشون ندارن!
که لاغری باذهن اونم درست میکنه ، چون نتیجش گستردس و وقتی ذهن تغییر کنه ، در تمام زندگی ادم تفاوت ایجاد میشه.
فشار اضافه وزن و چاقی رو اعصاب و روان افراده .
چون بدن انسان در هر حالت ، علایم حیاتی خودشو داره و داره زندگی میکنه . اما فشاری که روی اعصاب ادم میزاره صد ها برابر بیشتره
من میخوام تغییر کنم و میخوام اونطوری زندگی کنم که راضی باشم و لذت ببرم و میتونم .
همه میتونن.
یک نفر تونسته ، پشت اون خیلی های دیگر هم تونستن !
چون لاغر شدن خیلی سادس اگه از مسیر صحیح اقدام بشه .
و تنها نکته استمرار داشتن در ان است. ما در چاقی استمرار داشتیم که الان چاق هستیم !
تمام دفعه هایی که از هر روشی خواستیم خودمون رو لاغر کنیم در چاقی استمرار داشتیم .
استمرار داشتیم چون فرمول هاش تو ذهنمون نوشته شده بود و چیزی که در ذهن افراد باشه ناخوداگاه بهش دست پیدا میکنه
خیلی کارایی که ما در روز بدون ازینکه بخوایم فکر کنیم که باید چطوری انجامشون بدیم ، بدون تصمیم گرفتن انجامشون میدیم ، بدون اینکه قکر کنیم راه میریم ، بدون اینکه فکر کنیم نفس میکشیم و… اینا فرمولها تو ذهنمون نوشته شده بوده ، و چاقی هم همینطوریه!فرمول هایی هست در ذهن ما که م بدون اینکه بخوایم ازش استفاده میکنیم!
بنابراین همونطور که ما بدون اینکه هیچ کاری کنیم ، تونستیم چاق بشیم ، بدون اینکه هم کاری کنیم ، میتونیم لاغر بشیم ، اگه صحیح ببینیم ، صحیح باور کنیم و در مسیر صحیح زندگی کنیم.
تنها رمز کار اموزش دیدنه لاغری است
خوشحالم و از خداوند عزیزم سپاسگزارم بابت اگاهی های عالی که امروز دریافت کردم
شاد و پیروز و متناسب باشید !