اگر فقط یک انتخاب داشته باشید، از بین زندگی یا مرگ کدام را انتخاب می کنید؟
من و احتمالا شما زندگی را انتخاب می کنیم.
اگر چاقی باعث مرگ و لاغری فرصت زندگی باشد کدام را انتخاب می کنید؟
اگر انتخاب شما لاغری است، عملکرد شما چگونه است؟! به سمت زندگی است یا مرگ؟!
باور کردن توانایی خود
همه ما در زندگی تجربه انجام کارهایی را داریم که از نظر دیگران سخت و غیر ممکن بوده است اما موفق به انجام آن شده ایم.
ممکن است این کار مهم، خواندن تمام بخش های کتاب درسی در شب قبل از امتحان و گرفتن نمره عالی باشد.
ممکن است یادگیری مهارتی باشد که دیگران استعداد یادگیری آن را در ما ندیده بودند.
شاید از عهده انجام چند کار همزمان به خوبی برآمده و موجب تعجب همگان شده باشیم.
و موارد مشابهی که حتما میتوانید از زندگی خود مثال بزنید.
همه اینها بخاطر قدرت و توانایی نامحدود ذهن ما در رسیدن به خواسته هایی است که اشتیاق برای آنها داشته باشیم
اما نکته مهم این است که این قدرت و توانایی توسط بخشی منفی باق ذهن ما به شدت سرکوب میشود و به همین دلیل هر انسانی در مواردی توانسته است در انجام کارهایی که از نظر دیگران سخت است شگفتی خلق کند اما در موارد دیگر که همه به ساده بودن آن تاکید دارند ناتوان است.
اشتیاق عاملی است که باعث فعال شدن قدرت بی انتهای ذهن ما می شود
در موضوع چاق و لاغری نیز این مساله به خوبی خود را نشان می دهد
بسیاری از افرادی که اضافه وزن دارند متاسفانه با پذیرش چاقی و مغلوب بخش منفی باف ذهن خود شدن سالهای عمر خود را در رنج و سختی چاقی سپری می کنند و تصور می کنند توانایی لاغر شدن را ندارند.
اما عده ای که اشتیاق برای لاغر شدن دارند، و به هشدارهای ناشی از چاقی که در جسمشان ایجاد می شود توجه می کنند و اشتیاق سوزان برای رهایی از چاقی و تجربه لاغری در آنها شدت میگیرد.
قدرت ذهنشان از خواب سنگین غفلت بیدار شده و روح و جسم آنها را در مسیر لاغر شدن هدایت میکند و پس از مدتی شگفتی ساز میشوند و از جسمی با انبوهی از چربی های اضافه رها شده و زندگی جدیدی را تجربه می کنند.
متاسفانه چاقی، بیماری است که به آرامی و بدون درد اولیه در جسم ما شکل می گیرد اما غفلت از نشانه های آن سبب می شود در شرایطی قرار بگیریم که زندگی ما سراسر رنج و درد و ناتوانی باشد و آنجاست که همت و سعی بیشتری برای رهایی از این درد نیاز داریم
نشانه های بحران چاقی
نفس نفس زدن، خواب پریشان داشتن، درد کمر، پا درد، سخت شدن نشستن و برخواستن، از دست دادن شادی و نشاط در زندگی، افکار پریشان که ما را به سمت جاقی هدایت می کند و بسیاری نشانه های دیگر که همه افرادی که اضافه وزن دارند کم و بیش تجربه کرده اند
اگر این نشانه ها را جدی بگیریم و برای رهایی از چاقی تصمیم قاطع بگیریم در واقع ما زندگی را برای ادامه حیات انتخاب کرده ایم.
اما اگر به نشانه های چاقی بی تفاوت باشیم، آن ها بپذیریم و تحملشان کنیم، ما به مرگ فرصت می دهیم تا ما را انتخاب کرده و با خود از این جهان ببرد.
ماجرای این فایل آموزشی داستان دو نفر از دوستانم است که یکی نشانه های چاقی را جدی گرفت و زندگی را انتخاب کرد اما دیگری به نشانه ها بی توجه بود و آنها را پذیرفت و با چاقی زندگی کرد تا مرگ او را طعمه خود کرد.
تجربه انتخاب زندگی یا مرگ
زندگی را انتخاب می کنید یا مرگ را ؟!…
زندگی یعنی زنده بودن پویایی در حرکت بودن مثل رود زلال و جاری آب و البته همراه بودن با جریان حضور خداوند که تمام و کمال احساس خوب است از سلامتی و تناسب تا آرامش و شادی و عزت نفس و ثروتمندی …و برای هر زنده بودنی باید مرگی اتفاق بیفته مرگ افکار پوسیده مرگ رفتارهای تکراری که هیچ رضایتی در من ایجاد نمی کنند مرگ از پذیرش رنج ….
مرگ یعنی پذیرش اینکه (همینه که هست!..)😱
روزی که من بپذیرم باید رنج بکشم و شرایط و آدمها برای من تصمیم می گیرند روز مرگ من است سالها اینگونه زندگی کرده ام و همچون مرده ای متحرک فقط نفس کشیده ام ….
چاقی برای من فقط رنج بوده و الآن هم هست.
چرا !؟ چون نسخه اورجینالم نیست یک ضایعه است یک اختلال یک انحراف!
چاقی فقط ناامیدی است فقط غم است فقط درد و گرفتاری است عامل دوری ام از خودم از زیبایی درونی ام و البته انرژی خوار اصلی زندگی هر روزه ام که تمام تمرکز و توجه منو به خودش اختصاص میده …
چاقی بیماری خوره است که از تمام احساسات خوب من تغذیه می کند نوعی ضعف و شکست است که کاملا نامتقارن با حقیقت وجودی من است نوعی دست پرورده شیطان که خور و خواب و خشم و شهوت را تقویت می کند.
آرام آرام وارد سرزمین وجودم شده است و در سرزمین امید و عشق وجودم لانه کرده و هدفش مرگ من است از تمام دلخوشی هام و آسودگی هام.
مردن هرروز که جای خود دارد اختلال در روند سلامتی و شادی و اعتماد به نفس و خودباوری همه مرگ لحظه ای است چاقی مرگ آرامش و حق الهی ام است ….
بارها باید هرروز بمیرم !….تا در نهایت روز مرگ با باری سنگین از اضافه وزن و چربیها و حسرت و پشیمانی جسمم را به خاک بسپارم چاقی قاتل خاموش است بی سروصدا که با تأیید طبیعی بودنش از دیگران و جامعه و رسانه پزشکان و والدین و تقلید از دگر افراد چاق زنده بودن را نشانه می گیرد !؟..،
انتخاب من چیست!؟ مرگ یا زندگی!
به لطف و اراده خداوند به مسیر لاغری با ذهن هدایت شدم برای بار اول که از این دوره استفاده کردم حدود ۱۰ کیلو از اضافه وزنم کم شده و البته بسیار دستآوردهای موفقیت آمیزی در جنبه های دیگر زندگی داشته ام به طوری که پسرم یا خواهر شوهرم و البته دیگران به من گفته اند که آدم قبلی نیستم.
ویترین جدیدی از خودم و زندگی هدفمندم و ارزش وقت و زمانم به جهان ارائه دادم و البته کاملا متعهد هر روز روند آموزشهای لاغری با ذهن را گذراندم. بارها لیز خوردم و نجوا داشتم و می دانم که این تنها راه است برای لاغر شدن آسون و ماندگار ….
اما اعتراف می کنم به مرور اشتیاق و انگیزه را برای تبدیل آگاهی ها به مهارت نداشتم یعنی هربار این منفی باف یه جوری ذهن منو نشونه میگیره اوایل عجله داشتم گفت ادامه بده بالاخره لاغر میشی همین تمریناتو انجام بدی خوبه و دارم ادامه میدم. بعد گفت نمیشه که باید وقتی تحریک چشمی میشی نخوری !…
گفتم باشه بعد چندبار گفت اینم که رژیمه !…مگه خوراکیها قدرت دارند!؟…بعد اراده کردم گفت یعنی چاقی قدرتمنده !؟
دوباره تصویر لاغر اندام دیدم که ذهنم تصویرسازی کنه ذوق کردم اگه لاغر بشم فلان می کنم اومد منحرفم کرد محتاج لاغری شدم.
خلاصه الآن فعلا هنگ کردم دارم ادامه می دم و حتی معنی انگیزه را نمی فهمم.
تصویر لاغری و احساس لاغری ام نیست
توجهم رفته روی چاقی، دوباره از آینه دوری می کنم و البته می دونم از کجا آب میخوره
تمرکزم به هم خورده البته نه برای پیرامون و حاشیه های زندگی بلکه برای خودسازی خودم
ذهنم را برای آموزش چندکار همزمان به کار گرفتم هرروز احساس می کردم
زیر فشارم ولی می گفتم باید ادامه بدهم و در نهایت بیمار شدم باز توجهی به بیماری نکردم و گفتم نجوای ذهنه و بیماری وجود نداره و …
اوضاع خراب تر شد البته دستاورد معنوی فوق العاده ای داشتم ولی از اونجایی که در مسیر تجربه کردن هستم و یک شبه هم نمیشه باورهای مربوط به سلامتی و روابط و آرزوهامو را اصلاح کنم حتما دوباره خواستم دو پله یکی کنم !…😏
می دونم کار شیطانه، می دونم منفی بافه، می دونم این حس الهی نیست، می دونم که تنها راه همینه، به خاطر همین چشمامو بستم گفتم خدایا من تسلیمت شدم خودت هدایتم کردی به این سایت. بار اول هم نتیجه گرفتم.
می دونم مسیر صحیحه فقط کمکم کن، نجاتم بده، خدایا بار این افکار این نجواها و …به تو می سپارم که حلش کنی🥺
این همه دوستان نتیجه گرفتند مگه همه در مسیر عرفان و خودشناسی بودند همه جور قشری توی آلبوم شگفتی سازان هستند خودم که برای خودم دروغ نیستم این همه به لطف و اراده خداوند تغییر و تحول داشتم من هم می توانم به آموزه ها عمل کنم. اما هر روز می گم از فردا …
مدتها خودم را سرزنش می کردم. اومدم اینو اصلاح کنم به پذیرش خودم رسیدم ولی از اونور بوم افتادم و دائم میگم اشکال نداره اضافه خوردی یا گرسنه نبودی خوردی !…از فردا از فردا …….🥺
خدایا کمکم کن یکدانه ام🙏
نشانه های زندگی پس از مرگ
تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جویم
خدایا هزاران بار شکر که هدایتم کردی باز ابنجا هستم و دارم مینویسم خدایا هزاران بار شکر که در مسیر صحیحم و تابلوهات هرروز بهم چشمک می زنند خدایا هزاران بار شکر که امید هر لحظه ام تویی و آرامش حضورت را در قلبم هدیه می کند خدایا عاااااشقتم❤️
خدایا اراده ات و طریقت را در وجودم و مسیر زندگی و لاغری ام جاری کن و مسیر درست را کاملا بر من واضح و روشن کن تا فقط چشم به روبرو و آنچه تو برایم پرنعمت قرار دادی بدوزم و بس!..
سپاس استاد عزیزم شکر وجودتون و سپاس از ایجاد این فضا خیلی کمک کننده است برای اینکه هرچقدرم که لیز خوردی باز قدرتمندتر بلند بشی و به مسیر ادامه بدی متشکرم🙏
روح پدرو مادرتون شاد 🍃🌸
دوستان هم مسیری ام
همواره با قدرت الهی درونتان در مسیر زیبای خدا قدم بردارید و شاد باشید
توجه به توضیحات فایل زندگی یا مرگ، لاغری یا چاقی! و تامل درباره شرایط فعلی خود می تواند اشتیاق ما برای انتخاب زندگی را افزایش دهد و به لطف خدا قدرت ذهن ما را برای قرار گرفتن در مسیر لاغری با ذهن را فعال کند.
✍️ تمرین آموزشی 📖
برای انجام عالی تمرین مربوط به انتخاب زندگی یا مرگ توصیه می شود ابتدا محتوای نوشتاری را مطالعه کنید، سپس با دقت ویدیوی آموزشی را تماشا کنید و بعد از آن به سوالات مطرح شده در بخش نظرات به شکل شرح انشایی پاسخ دهید.
- از نظر شما برابر کردن چاقی با مرگ و زندگی با لاغری مقایسه درستی است؟ شرح دهید.
- در زمان هایی که بدون توجه به مساله چاقی و به فکر لاغر شدن زندگی کرده اید روند چاقی به چه صورت بوده است؟
- چرا برای داشتن تجربه عالی از زندگی ضروری است که لاغر شویم؟ شرح دهید.
- مرگ زندگی را از ما می گیرد. چاقی چه چیزهایی را از شما گرفته است؟ شرح دهید.
- به نظر شما لاغر شدن باعث تولد چه ویژگی ها و شرایطی در زندگی تان خواهد شد.
با توجه به توضیحات ویدیوی آموزشی پاسخ به سوالات زیر را شرح دهید.
- اگر فردی که مرگ را انتخاب کرد اراده و خودباوری انتخاب زندگی را داشت اکنون در چه شرایطی زندگی می کرد.
- اگر امیر داستان ما به جای انتخاب زندگی به مسیر قبلی خود ادامه می داد اکنون در چه شرایطی زندگی می کرد؟!
- تصمیم خود برای بهبود عملکردتان در انتخاب مسیر لاغری و زندگی را شرح دهید.
- از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.42 از 36 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
به نام خداوندم که هرگز نمیمیرد
سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام
زندگی یا مرگ؟
جهان هستی جهان قانونهاست و بدلیل نظم بی نظیر جهان تمام اتفاقات بر مدار قوانین اتفاق می افتند .
یکی از این قوانین این هست که زمانی که انسان تصمیم میگیرد یک تغییری در زندگی اش ایجاد کند ،جهان هستی ابتدا با او مقاومت میکند و شروع میکند به آزمون و خطا گرفتن درباره آن موضوع برای اینکه ببیند چقدر متعهد و پایبند به آن تغییر هستیم .و همه ما بارها با این مسئله روبرو
شده ایم.
مثلا ما در گذشته تصمیم می گرفتیم که رژیم بگیریم ،به محض شروع رژیم ما انواع و اقسام اتفاقات می افتاد و ما مورد امتحانات زیادی از طریق کائنات قرار میگرفتیم “مهمانی های لاکچری دعوت میشدیم با انواع و اقسام خوراکی های رنگ به رنگ و تحریک کننده ،یا حتی می رفتیم جایی و میدیدیم غذای مورد علاقه ما رو درست کردن و……
من خیلی در این قانون کائنات آزمایش پس دادم ،بعضی جاها مغلوب شدم و بعضی جاها که مقاومت کردم و متعهد موندم هم انگار دیگه کائنات ازم قصد امتحان گرفتن نداشت و از این جور مسائل هم برام پیش نمیومد .
یادمه همسرم تمرین صبوری داشتن و اینقدر تو چالشهای مختلف می افتاد که من هر لحظه منتظر بودم کاسه صبرش لبریز بشه و مدام پیش خودم میگفتم وای خدای من دیگه اینجا همون جائیه که صداش در بیاد .
اما خدا رو شکر طاقت آورد و بدترین شرایط ها رو کائنات براش میچید؛ اما الحمدلله موفق شد و متعهد موند و نتیجه هم گرفت و الان خیلی انسان صبورتری شده و کنترل خشم داره و همه این دستاوردهاش بخاطر تعهدی هست که برای انتخابش داشت و متعهد موند و نمره قبولی رو از کائنات گرفت .
و الان خدا رو شکر دیگه کائنات هم چالشهای تو مخی براش پیش نمیاره چون قبلا صبرش و سنجیده .
دوست شما هم که شروع کرد به حرکت به سمت آبشار ،چون تصمیم گرفته بود لاغر بشه و فایلها رو گوش داده بود ،در اصل افتاده بود توی امتحان کائنات برای سنجش عیار .
او افتاد توی یک مسیر سخت و طاقت فرسا که حتی گاهی اعلام میکرد قادر به ادامه دادن مسیر نیست ،اما در نهایت متعهد موند و آرام آرام و ذره ذره جلو رفت تا متوجه قدرتهای درونی اش بشه و بزرگترین تصمیم زندگی اش رو بگیره و انتخاب کنه ؛
خداوند در اون سفر بهش نشون داد ،توانایی های بالایی داره و میتونه با اون توانایی ها چاقی رو از بین ببره ؛
خداوندبهش نشون داد شاید زمان زیادی صرف بشه تا به خواسته اش برسه اما اگر تسلیم نشه رسیدن به خواسته اش حتمیه ؛
خداوند بهش نشون داد ببین جاده خیلی پستی و بلندی داره ولی اگر متعهد بمونی من برات آسونش میکنم .
و تمام اون سفر براش پر بود از نشانه های خداوند .
بله همه چیز در جهان آرام آرام اتفاق می افته ؛
چاقی ما هم خیلی آروم شروع کرد به بیشتر شدن و رشد کردن ،طوری که ما اصلا یادمون نمیاد کی و کجا و چطور چاق شدیم !!!!
مثل تب و لرز یکباره نیومد ،که ما متوجه اش بشیم .
بلکه آروم و بی صدا اومد و وقتی نشانه هاش در جسم ما نمایان شد ما ترسیدیم و شروع کردیم مثل شخصی که در مرداب گرفتار شده و هر چقدر بیشتر دست و پا بزنه بیشتر در لجن فرو میره ،شروع کردیم به دست و پا زدن و چنگ انداختیم به هر جایی که فکر میکردیم ممکنه نجاتمون بده از چاقی ؛
از انواع رژیمها و ورزشها و داروها و جراحی ها بگیر تا قهر کردن و تسلیم شدنمون و پرخوری بیشتر ،به یه جایی رسیدیم که گفتیم ولش کن ما که لاغر بشو نیستیم تهش مرگه دیگه و اونجا بود که بین جاده زندگی و مرگ ما مرگ و انتخاب کردیم .
عمه خدا بیامرز خودم بخاطر چاقی اش فوت کرد و سالهای آخر عمرش به شدت دچار بیماری های مختلف از چاقی شده بود و در آخر زندگیش با چاقی پایان گرفت اونم با کلی رنج و عذاب جسمی و روحی .
یادمه هر وقت بهش سر میزدم میگفت دعا کن برام زودتر بمیرم از بس شرایط بیماری و تحملش براش سخت شده بود .
اما من نمیخوام مثل عمه ام باشم یا مثه دوست خدابیامرز استاد یا مثه خیلی دیگه از چاقهایی که تسلیم شدن و مرگ به سراغشون اومد و هیچ وقت به آرزوی لاغریشون نرسیدن .
من میخوام مرتب روی ذهنم کار کنم و سعی کنم قوانین الهی رو خوب درک کنم و منتظر اتفاقات خوب باشم.
ممکنه نتیجه هایی که منتظرشونم خیلی زود برام پیش نیاد ولی مهم ادامه دادنه.
چون من که میدونم این قوانین وجود داره پس باید ادامه بدم و مایوس نشم .
نتیجه های عالی منتظر من هستن و من ایمان دارم بزودی کسبشون میکنم .من اصلا عجله ندارم ،مهم اینه حالم خوبه ،آرامش دارم و به مسیرم ایمان دارم و اصلا نگران هیچ چیزی نیستم چون اطمینان دارم خداوند من و به خواسته هام میرسونه بنابراین هیچ حس بدی ندارم و جلوی ورودی های منفی ام رو هم کاملا بستم .
کاملا یقین دارم اگر کسی احساسش بد بشه به خواسته اش نمیرسه .پس من اجازه نمیدم هیچ چیزی احساسم و بد کنه ایمان، نقطه مقابل ترسه.
دوست شما وقتی یکبار از روی کنجکاوی دوره رو طی کرده بود چون هنوز به کاری که میخواست انجام بده باور کافی نداشت و مطمئن نبود با این روش بتونه لاغر بشه و ایمان به این روش نداشت؛پس جهان هستی اهمیتی به خواسته لاغری ایشون نداد چون دوستتون چیزی رو جذب میکرد که بهش باور داشت .من با اعتماد بنفس کامل به قدرتهای درونی که خداوند بهم داده ایمان دارم و میدونم هیچ کاری برام اونقدر بزرگ نیست که نتونم انجامش بدم و اینجوری دیگه هراسی ندارم .
من ابتدا از پله های پایین شروع میکنم برای رسیدن به قله لاغری که هدف بزرگ منه و وقتی در اول مسیر هستم از پایین کوه قله خیلی بالاست و خیلی راه زیادی در پیشه .. اما چون من هدفم رو خرد کردم به بخشهای کوچکتر که هم سریعتر دست یافتنی بشه هم تکاملم رو در اون طی کرده باشم .
هر چی که از کوه بالاتر میرم دیگه قله خیلی دور از دسترس بنظر نمیاد و ارام ارام میبینم که من نوک قله ایستادم همونی که از پایین خیلی بزرگ بود و هولناک .. اما ،الان زیر پای منه. چون من نخواستم از اون پایین یک دفعه یه دورخیز بزنم و رو قله باشم .. من قوانین رو میدونم وپله پله اومدم بالا و هر چی بالاتر اومدم سرعتم صعودی افزایش پیدا کرده و تقریبا از نیمه های راه اصلا رسیدن به قله خیلی هم عادی و طبیعی شده و دیگه برام بزرگ نیست.
دقیقا مثل همین مثال دوست شما در مسیر آبشار ،ابتدا با هیجان شروع کرد مسیر رو و وقتی دیگران از سختی راه میگفتن شروع کرد به ترسیدن وای چند ساعت باید راه برم اونم چه جاده ای رو و یواش یواش با نگاه از پایین به بالا رسیدن به نقطه اوج و سخت و دور از دسترس میدید و آروم آروم داشت از ادامه مسیر نا امید میشد ولی نزدیکای انتهای مسیر دیگه انگار اونقدرها براش سخت نبود انگار شاخ غول و شکسته بود و کار و رسونده بود به دمش و خودش و توانایی هاش و باور کرده بود و از همونجا تصمیم گرفت زندگی جدیدی و خلق کنه تصمیم گرفت بین مرگ و زندگی ،زندگی و انتخاب کنه و خیلی برام قابل تحسینه این انتخاب .
انشالله من هم یه روز قصه زندگیم میشه درس واسه دیگران
خداوندا شاکر نعمات بی پایان هستم
الهی به امید تو
به نام خداوند زندگی بخشم
سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام
حل تمرینات زندگی یا مرگ؟