همه افراد چاق برای وضحیت جسمی خود دلایلی دارند که برخی از آنها منشأ بیرونی مانند ژنتیک، والدین و … می باشد و برخی دلایل آنها منشأ درونی مانند کنترل اشتها، سوخت و ساز، طبع بدن و … می باشد. از این رو سعی می کنند با اصلاح این عوامل برای لاغر شدن اقدام کنند.
از میان دلایل مختلف درونی موضوع “کنترل اشتها” از اهمیت زیادی برخوردار است.
اشتها چیست؟
در ذهن ما اشتها حالتی بود که من به شدت تمایل به خوردن غذا داشتم و در اون وضعیت هیچ کنترلی بر رفتار خودم نداشتم.
در واقع تصور می کردم اشتها نیرویی است که کنترل من را در اختیار می گیرد و من قادر به مقابله یا سرپیچی از دستورات آن نیرو برای پرخوری کردن نیستم.
البته شنیدن صحبت های دیگران درباره زیاد بودن اشتهای من سبب تقویت افکار اشتباه من در این باره شده بود.
تصور من این بود که باید اشتها را باید کنترل کرد. به این صورت که خودم را از اشتها جدا می دیدم و سعی میکردم برای رهایی از شر آن به طریق مختلف او را کنترل کنم.
داروهای گیاهی مختلفی از عطاری برای کنترل اشتها تهیه می کردم.
هر روز صبح قبل از صبحانه 20 قطره افشرده لیمو که بسیار تلخ بود را در یک لیوان آب سرد حل کرده و به هر زحمتی بود می خوردم تا اشتهای من کنترل شود.
نکته جالب در اون روزها این بود که برخلاف انتظاری که از عملکرد دارو برای کنترل اشتها داشتم میزان خوردن من اضافه می شد چون تصورم این بود که حتما اون دارو اشتهای من را کاهش داده و اگر الان من تمایل به خوردن دارم این نیاز واقعی بدن من است و مربوط به کنترل اشتها نیست.
کنترل اشتها
تا زمانی که اشتها را از خودم جدا می دانستم قادر به اصلاح یا کنترل اشتها نبودم.
به لطف خدا از زمانی که در مسیر لاغری با ذهن قرار گرفتم بسیاری از افکار اشتباه درباره چاقی را اصلاح کردم و در نتیجه رفتار من تغییر کرد و در نهایت جسم من به سمت تناسب اندام حرکت کرد.
من پذیرفتم که اشتها بر من تسلطی ندارد بلکه این من هستم که آن را ایجاد و مدیریت می کنم.
هربار که من پرخوری می کردم و از رفتار خودم رضایت نداشتم عامل آن را زیاد بودن اشتها می دانستم و زمانی که بهتر عمل می کردم تصورم این بود که خدا رو شکر اشتهای من کمتر شده.
من برای چاق تر شدن پرخوری می کردم و برای توجیه رفتار خودم که ثابت کنم من دوست ندارم چاق تر شوم می گفتم اشتهای من زیاد است.
از این رو همیشه به دنبال راهکاری برای کنترل اشتهای خودم بودم.
این فرمول اشتباه در ذهن افراد چاق سبب شده که افراد زیادی از این فرصت برای فروش بیشتر محصولات خود استفاده کنند.
آنها ادعا می کنند که با مصرف این دارو، دمنوش یا … اشتهای شما کمتر می شود و به راحتی لاغر می شوید و از آنجایی که افراد چاق همه کس و همه چیز را مقصر چاقی خود می دانند الا خودشان را به راحتی گول تبلیغات را خورده و آن محصول برای کنترل اشتهای خود و لاغر شدن تهیه می کنند.
اما بعد از چند روز استفاده از آن دارو به این نتیجه می رسند که این دارو هم بر کنترل اشتهای آنها تاثیری نداشته است و مصرف آن را ادامه نمی دهند.
ارتباط اشتها با چاقی
اشتهای شما میزان علاقه و تصمیم شما برای چاق تر شدن را مشخص می کند.
شاید در سطح فکر همه ما دوست نداشته باشیم چاق تر شویم اما میزان علاقه ما به چاقی بر اساس افکار سطحی یا گفتگوهای ما با دیگران تعیین نمی شود بلکه بر اساس میزان فرمول های چاق کننده ذخیره شده در ناخودآگاه تعیین می شود.
شما به ازای فرمول های چاق کننده ذهن خود به چاق تر شدن علاقه دارید و علاقه خود به چاقی را با میزان اشتها نمایش می دهید.
بنابراین اگر تصور می کنید برای لاغر شدن باید به طریقی اشتهای خود را کاهش دهید کاملا در اشتباه هستید.
شما نمی توانید اشتهارا تغییر دهید در حالی که خودتان تغییر نکرده باشید.
تغییر خودتان تنها از طریق دادن آگاهی جدید و صحیح درباره لاغریبه ذهن صورت می گیرد.
زمانی که شما تصمیم می گیرید از طریق یادگیری لاغری با ذهن در مسیر لاغر شدن قرار بگیرید و از محتوای آموزشی سایت تناسب فکری استفاده می کنید به مرور آگاهی جدید درباره لاغر شدن به ذهن خود می دهید.
استمرار در این مسیر باعث ایجاد فرمول های جدید درباره لاغر شدن در ذهن ناخودآگاه شما می شود.
به میزانی که فرمول های جدید در ذهن شما ایجاد می شود تمایل شما برای نمایش دادن اشتها تغییر می کند بدون اینکه شما تصمیم گرفته باشید از چه روزی تلاش کنید کمتر بخورید یا اشتهای خود را کنترل کنید.
لاغری با ذهن و کنترل اشتها
زمانی که فرمول های لاغر کننده در ذهن شما ایجاد شود انتظار شما از وضعیت خودتان تغییر می کند.
شما دیگر از خودتان انتظار چاق تر شدن نخواهید داشت بلکه مطمئن می شوید حتما لاغر خواهید شد.
میزان اطمینان شما به گفته های شما نیست. بلکه احساس شما مشخص کننده میزان اطمینان شما از لاغر شدن است.
به اندازه ای که احساس خوب داشته باشید، اطمینان به لاغر شدن خود دارید.
اگر همچنان در طول روز بارها به چاقی فعلی خود توجه می کنید و احساس بدی پیدا می کنید شما به توانایی خود برای لاغر شدن اطمینان ندارید.
اگر با اینکه هر روز از محتوای آموزشی استفاده می کنید اما تمایلی به انجام تمرینات آن ندارید یا تصور می کنید به خوبی فایل آموزشی را گوش داده و نیازی به انجام تمرینات ندارید شما به اطمینان لازم برای لاغر شدن خود نرسیده اید.
زمانی که هر روز با اشتیاق مطالب آموزشی را دنبال می کنید، تمرینات را انجام داده و می نویسید و به اندازه ای که فرصت دارید از نوشته های دیگران درباره لاغری برای ایجاد تمرکز بیشتر بر موضوع لاغری استفاده می کنید و در این کار استمرار دارید شما به اطمینان لازم برای توانایی خود در لاغر شدن رسیده اید.
در نتیجه این اطمینان صد در صد تغییر وضعیت اشتهای شما خواهد بود.
این طریق صحیح کنترل اشتها می باشد.
شما ازاین طریق ابتدا محتوای منبع ایجاد کننده اشتها را با آگاهی جدید درباره لاغری تحت تاثیر قرار داده اید و سپس فرمول های جدید ایجاد شده تصاویر جدید درباره خودتان در ذهن ایجاد می کنند و بر اساس تصاویر و الگوهای جدید رفتار شما که همان اشتها است تغییر می کند.
اهمیت موضوع اشتها در ذهن افراد چاق سبب شد تا آگاهی که باعث تغییر اشتهای خودم شد را با شما دوستان خوبم به اشتراک بگذارم.
کنترل اشتها در لاغری با ذهن
برای کنترل اشتهای خود چه کنم؟!
همه افراد چاق یک دلیل دیگر خود را اشتهای زیاد خود می دانند و به همین دلیل سعی دارندبا دارو و دمنوش و رژیم و روشهای بیرونی و غیره مشکل عدم کنترل اشتها را حل کنند.
در ذهن افراد چاق اشتها حالتی تعریف میشه که فرد تمایل زیادی به خوردن داره یعنی بیشتر از نیازش و کنترلی هم روی رفتار خودش نمی تونه داشته باشه!
یعنی اشتها را یک نیرویی میدونستیم که اختیار کنترل بر آن نداشتیم و ما را مجبور به خوردن می کرده!
دلیلش هم آموزش ذهنی چاق ما بوده بارها شنیدیم:
- فلانی اشتهاش زیاده دست خودش نیست.
- مریض شده اشتهاش کم شده
- معده اش گشاد شده به خاطر همین اشتها داره
- باید اشتهاشو کنترل کنه
- فلان قرص اشتها آوره
و این فرمول های ذهنی مخرب در ذهنمون ایجاد شده.
البته خیلی از مقالات علمی هم به این موضوع پرداختند و مثل همیشه دلیل های منطقی ذهنی پیدا کردند که موضوع اشتها بر چاقی تأثیرگذاره و به خاطر اختلال ذهنیه و هیچی دیگه اگر این حرفها را هم باور می کردیم الآن تو تیمارستان بستری بودیم 👌😄
اشتها نیرویی جدا از ما نیست
اشتها قدرت انتخاب ماست که از محتویات ذهن چاق ما دستور میگیره.
ما همیشه پرخوری می کردیم و بعد به خاطر اینکه رفتار خودمون را توجیه کنیم می گفتیم اشتهامون زیاده یعنی فرافکنی می کردیم.
درواقع میزان علاقه من به چاقی که مربوط به محتویات ذهنی چاق ذخیره شده در مغزم هست اشتها و یا قدرت انتخاب در نوع و حجم خوردنم را رقم میزنه.
همین موضوع کنترل اشتها که در ذهن عوام اژدها فرض میشه باعث شده که محصولاتی به عنوان کم کننده اشتها در قالب دارو و دمنوش و افشرده برای افراد چاق تولید بشه و باعث درآمدزایی رسانه و افراد سودجو بشه و باز هم چاق ها گول می خورند و می خرند و جالبه وقتی استفاده می کنند به طور معمول بیشتر از قبل غذا مصرف می کنند چون خیالشون راحته که اشتها کنترل شده و این حتما نیاز بدنشون هست.
من هم زمانی از افشرده لیمو و زیره که خیلی تلخ بودند استفاده می کردند باید چندنفس عمیق می کشیدم و بعد بینیمو میگرفتم و یک جا اون استکان حاوی افشرده که بسیار تلخ بود را سر می کشیدم و جالبه فکر می کردم هر چی تلخ ترباشه بیشتر مؤثره.
بعد مدتی دیدم هیچ تغییری حاصل نشد و بعد از چند سال اینبار دمنوش خیلی ترشی خریدم و همین که می خوردم دلم ضعف می رفت از گرسنگی بعد میگفتم آخ جون دارم لاغر میشم و جلو خودمو کمی گرفتم چیزی نخورم بعد از مدتی بدنم شروع به لرزیدن می کرد و میرفتم تلافیشو در می آوردم. البته یه فرمول زیر لایه های زیرین ذهنم هست ترشی لاغر می کنه!
باز تغییری حاصل نشد و رها کردم و اما این اواخر قبل از آشناییم با سایت تناسب فکری به صورت ناشتا قهوه تلخ می خوردم چون کارشناس تغذیه گفته بود چربی سوزه اما در طول روز مدام فکر چاقی بودم و احساسم از رفتارم رضایت بخش نبود و معده و اعصابم دچار مشکل شد و این را هم رها کردم از اون روزها که حدود یک سال می گذره شیشه قهوه در منزل ما دست نخورده مونده!
آرزوی لاغر شدن
همه افراد چاق در سطح افکار و ذهنشون دوست دارند لاغر باشند اما میزان علاقه ما به چاقی را فرمولهای ذهنی چاق تعیین می کنه.
وقتی توی ذهنمون انبوه افکار و فرمولهای چاق کننده هست تصویر ذهنی ما از خودمون چاق میشه و خیلی همزمانی هایی پیش میاد که ما تحریک میشیم به خوردن و انگار از چپ و راست فرمولها قد علم می کنند تا ما به خواستمون که چاقی بوده برسیم.
همه افراد چاق اشتها را مربوط به معده می دونند یعنی برای فرد چاق درد شکم و ورم معده میشه سیری و وقتی در نهایت به احساس بد میرسیم به عذاب وجدان و خودسرزنشی و جنگ و جدال ،،،،،،، میگیم اشتهامون زیاد بوده !…
و به همین خاطر وقتی ما رژیم می گرفتیم و محدودیت و منع غذایی داشتیم فکر می کردیم کنترل اشتهای ما زیاد شده و به همین دلیل خوردن ما کم شده در واقع ما تمایل به خوردن داشتیم ولی مبارزه می کردیم اما چون بخشهای وجودیمون هماهنگ نبودند در این جدال هرروز درمانده تر می شدیم و درنهایت مسیر را رها کرده با ولع و حرص بیشتری می خوردیم و تلافیشو در می آوردیم.
چگونگی لاغری با ذهن
در مسیر آموزش های ذهنی برای لاغری اول منبع ایجاد کننده افکار را از طریق دریافت آگاهی ها اصلاح می کنیم و به مرور با تکرار و تمرین و نوشتار این محتوا را بیشتر می کنیم و بعد تمایلات ما تغییر میکنه چرا !؟
چون توجه و تمرکز و علاقه مندیمون اینبار لاغری شده بنابراین تصمیمات بهتری میگیریم نه به زور و فشار به صورت خودبه خودی در اقتدار کامل و هر چی رفتار ما درست تر میشه در نتیجه رضایتمون از رفتار خودمون بیشتر میشه و این هماهنگی بین بخشهای وجودیمون روح و ذهن و جسم باعث تقویت فرمولهای ذهنی لاغری در ذهنمون میشه و تغییر فیزیکی به سمت طبیعی شدن شکل میگیره.
هزاران بار شکر خدا که هر روز در هر گام متوجه تغییرات بینشم نسبت به موضوعات میشم که چقدر تفکرم تغییر کرده امروز موضوع کنترل اشتها برام حلاجی شده به نظر اومد البته دوره چالش من اینو نخوردم هدیه ای از طرف خداوند به واسطه حضور استاد عطارروشن باعث شد متوجه بشم که من پرخوری انجام می دم و بعد یقه خودم را می گیرم.
خیلی این دوره را با حسن توجه گذروندم شاید حدود ۴۵ روز برام زمان برد و بعد از اون کتاب نیمه تاریک وجود خانم دبی فورد عزیز که کم نظیر بود باعث پذیرش بیشترم شد تا جایی که امروز بهتر درک می کنم که من انتخاب می کنم و قدرت منم و می پذیرم هر چه کردم خودم کردم ناآگاهانه بود و ناخواسته ولی از جایی که من خالق زندگی خودم هستم خودم هم درستش می کنم.
برای نداشتن کنترل اشتها هرگز خودمو سرزنش نمی کنم خودمو همینطوری دوست دارم، باید تجربه می کردم همانطور که در کودکی بارها خوردم زمین و اشتباه کردم تا راه رفتن را بیاموزم می دونم که این پذیرش مطلق نیست و هربار در هر تولد آگاهانه باید به خود حقیقی ام نزدیکتر بشم.
توکلم به خداست همون خدای عشقی که منو انتخاب کرد و هدایتم کرد تا جلوه اقتدار و عزت و شکوه و حضورش بشم و من می خواهم هر چه او بخواهد هر چه در اعماق قلبم به من حس آرامش و عزت و شوق و اقتدار میده خواست خداست برای من و می توانم چون توانم از جریان حضور اوست و می شود چرا که او به هر چه بگوید بشو در آن واحد موجود می شود و من از روح پاک او هستم جزئی از کل
خدایا شکرت عااااشقتم❤️
عشق و صلح و آگاهی /شادی های بی دلیل و آرامش محض الهی و پول و ثروت و فراوانی نثار تن واحده (همه انسانها که بودند و هستند و خواهند بود)
و ما شمارا از یک تن آفریدیم (نفس واحد)
عشق به عالم و آدم ♾❤️
(نوشته ملکه عشق عزیز در بخش نظرات)
✍️ تمرین آموزشی 📖
برای انجام عالی تمرین جلسه آموزشی برای کنترل اشتهای خود چه کنم توصیه می شود ابتدا توضیحات نوشتاری آموزشی را با دقت مطالعه کنید، سپس ویدیوی آموزشی را با تمرکز تماشا کنید و بعد از آن به سوالات مطرح شده در بخش نظرات به صورت شرح انشایی پاسخ دهید.
- نگرش شما درباره کنترل اشتها چیست؟ آن را موضوعی درونی می دانستید یا بیرونی؟!
- زمانی که تحت تاثیر مواد غذایی قرار می گرفتید چگونه اشتهای شما که در درونتان است فعال میشد؟
- چرا در تمام کشورها برای کنترل اشتها از قرص، دارو و یا دمنوش های کنترل اشتها استفاده می کنند؟
- تجربه خود در استفاده از هر روشی برای کنترل اشتها را بنویسید؟
- قبل از آشنایی با سایت تناسب فکری اشتهای شما چگونه بود و چه نگرشی درباره ارتباط بین اشتها و چاقی داشتید؟ شرح دهید.
- بعد از استفاده از محتوای آموزشی چه تغییری در نگرش شما درباره کنترل اشتها ایجاد شده است؟ شرح دهید.
- آموزش های لاغری با ذهن چگونه به شما کمک میکند تا اشتهای خود را اصلاح و کنترل کنید.
- از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 3.83 از 47 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
من امروز این فایل رو به صورت رندوم انتخاب کردم ودوباره گوش دادم
(اشتها )تمام چاقی من زیر سر همین کلمه هست که من اشتها دارم یعنی بارها گفتم و دوباره هم میگم اصلی ترین دلیل چاقی خودم رو همیشه نه ارثی نه ژنتیک نه هیچ مورد خاصی دونستم و اتفاقا خواهرم که لاعر بود و من چاق بودم همیشه علتش رو این دونستم که خواهرم اشتها نداره و من اشتها دارم و بارها به خودش هم گفتم که چقدر کم میخوری وچون اشتها نداری از این لاعر هستی
پس برای همین بارها گفتم اشتهام زیاده و این اواخر که اوضاع جسمی من خرابتر شده بود چون توجه ام به چاقی زیاد بود دو مورد دیگه رو هم دخیل دونستم اونم کم کاری تیرویید بود که سوخت و ساز بدنم رو کم کرده بود و دوم خوردن یه داروی دیگه بود که عوارضش چاقی بود به گفته ی دکتر ها ولی همیشه پیش خودم میکفتم یعنی این قرص چیکار میکنه که من چاق بشم و قبول داشتم اگه میخوام چاق بشم باید زیاد بخورم و اگه میخوام لاغر بشم باید کم بخورم و در غیر از این هیچ راه دیگه ای نیست حتی این اواخر از ورزش هم ایراد میگرفتم که هر چقدر ورزش کنم فایده برا لاغری نداره مگر در کنارش غذام رو کم کنم که بتونم نتیجه بگیرم و به همه میگفتم و قبول داشتم که رژیم بگیریم و کم بخوریم و در کنارش هم ورزش کنیم که لاغر بشیم و گرنه ورزش به تنهایی ما رو لاغر نمیکنه و همیشه به دنبال راهی بودم برای کم کردن اشتهام و همیشه ته ذهنم این حرفا مرور میشد که نه ایراد از قرصها هم نیست اشتهای من زیاده و کنترل کردنش سخته ً و دیگه در آخرین روزهای قبل از آشنایی با این دورهای ذهنی داشتم میرفتم به سمت خرید کردن دمنوش لاغری که به شدت در باشگاه ما رواج پیدا کرده بود و میگفتن بچها که وقتی بخوری اشتهات رو خیلی کم میکنه و تو دیگه همیشه سیری و غدا نمیخوری و من باز هم نمیتونستم قبول کنم که چطور یه دمنوش بتونه من رو سیر کنه و من غذا نخورم و یا اینکه تا کی بخورم اگه قطعش کنم دوباره اشتهام برمیگرده ؟و یا اینکه چه اسیبهایی به بدن من وارد میکنه چون محتویاات اونها رو من نمیدونم چی هستن و در کل خیلی علاقه مند بودم به خریدش ولی یه چیزی درونم میگفت نه اینم راهش نیست و خلاصه همیشه با اشتهام مشکل داشتم حتی زمانی که پیش متخصص تغذیه میرفتم گله میکردم که کی دیگه رژیمهای من تموم میشه و من ایده آل میشم که راحت بخورم (هر چند
نمیدونستم راحتی برام هیچ وقت نداره ) و دکتر هم میگفت مگر معده ی تو جمع نشده و تو اشتهات کمتر نشده ؟و منم با ناراحتی میگفتم نه دلم میخواد بخورم مثل بقیه بخورم در واقع حرص و ولع پیدا کرده بودم به غذاهای غیر رژیمی و دکتر هم با تعجب نگاه میکرد
خلاصه من همیشه به شوهرم و بقیه میگفتم من اشتهام زیاده و میخوام با مواد کم کالری اون رو کنترل کنم مثلا قبل از غدا یه کاسه سوپ یا خورشت خالی میخوردم یا سالاد میخوردم که ته دلم رو بگیره یا حتما سر ساعت قبل از نهار و شام میوه میخوردم که ناهار خیلی نخورم یا قبل از بیرون رفتن شام سبک میخوردم که اگه رفتم بیرون و خوردنی بود بتونم خودم رو کنترل کنم و نخورم و داخل مسافرت کلی میوه و چیزهای کم کالری تهییه میکردم دم دستم که هر وقت گرسنه شدم یکم بخورم و سراغ هله هوله نرم و خودم رو کنترل کنم و خلاصه همیشه فکر میکردم چاقها و لاعرها خیلی متفاوت هستن و در لاغرها چیزی به نام اشتها و جود نداره و من که کمی چاقترم در من چیزی به نام اشتها هست که من رو وادار به خوردن میکنه و دیگه نمیشه کاری کرد و هر کس یه طوری هست و پدیرفته بودم این قضیه رو که منم اینطورم اشتهای زیادی دارم
پس احساس میکردم که چیزی درون بدن من هست به نام اشتها که باعث میشه من غذا رو به زور وارد بدنم کنم
و اما اگاهی های که الان دارم از این دورها در رابطه با اشتها این هست که :
اشتها وجود خارجی نداره و
اصلا چیزی در بدن ما به نام اشتها وجود نداره نه غده ای نه اندامی نه هیچ عضوی به این نام نداریم و این خودمون هستیم که به زور عذا رو وارد دهان خودمون میکنیم البته با پذیرفتن این موضوع که اشتهام زیاده خودمون رو در معرض چاقی قرار میدیم و اشتها یه باور غلط و ریشه دار در آدم های چاق
و در واقع من به جای اینکه بگم اشتها دارم باید بگم حق انتخاب دارم که چه مقداری غذا از چه غذایی در چه زمانی بخورم و چقدر این جمله قدرتمند میکنه ما رو در مقابل عذاها و دیگه من هیچ ضعفی در مقابل غذاها ندارم و انگار دیگه اسیر و برده ی غذاها نیستم که هر چی بود باید بخورم و تسلیم باشم در مقابل عذاها نه کلی با کار کردن روی این جمله در مورد اشتها تونستم در این مسیر قویتر بشم و بهتر عمل کنم و خیلی کمک دهنده بوده برای من و لی هنوزم بعصی وقتها میخوام این کلمه رو به کار ببرم که فلانی لاعر چون اشتهایی نداره ولی سریع تا به زبون نیوردم تصحیحش میکنم که نه چیزی به نام اشتها وجود خارجی نداره و این باور و افکار ما هستن که ما رو چاق یا لاعر میکنن پس میفهمم چقدر این باور ریشه دار هست و چقدر باید کار کنم تا متوجه بشم چیزی به نام اشتها وجود خارجی نداره و الکی خودم رو گول نزنم با همین یه جمله که اشتها دارم و کلی عدا بخورم و حالم بد بشه نه من اشتها ندارم من حق انتخاب دارم من قدرتمندم من توانمندم
ما یه سری فرمولهای ذهنی داریم که دیگران اونها رو در ما به وجود آوردن و ما در دوره ها تلاش میکنیم اونها رو بر طرف کنیم .مثلا این موضوع اشتها از کجا در ذهن شما به وجود اومده ؟؟؟
من قبلا هیچ چیز از اشتها نمیدونستم و تعریفی نداشتم و اما در دوران چاقی خودم اگر از من می پرسیدن اشتها چی هست ؟؟؟ بهتون میگفتم چی هست و چه بلایی به سر من آورده (من یکی از بزرگترین باورهای غلطم در زمان چاقیم این بود که اشتهام زیاده و اصلا خوردنم دست خودم نیست حتی در ۱۲ جلسه رایگان استاد من اونجا هم اشتها رو جز دلایل مهم چاقی خودم کنار خوردن قرصها و وکم کاری تیرویید میدونستم و اما با آموزش استاد متوحه شدم همچین چیزی نیست و نقضش کردم و گرنه قبلا بارها به خودم و بقیه میگفتم من اشتهام زیاده و همیشه با حسرت به خواهر متناسبم که به اندازه میخورد و حرص،و ولع نداشت میگفتم خوش به حالت که تو اشتها نداری خوب بخور ولی خواهرم میگفت نمیتونم جا ندارم و اگر بخورم حالم بد میشه اما من همیشه جا داشتم و میل به خوردن داشتم و برای همین در دوران رژیمم با مواد کم کالری که دم دستم بود میخواستم اون رو کنترل کنم و همیشه شام سبک رزیمی رو باید میخوردم که اگر رفتم بیرون و بقیه خوردن و مواد عدایی پر کالری بود بود من سیر باشم و بتونم از اونها بگدرم و نخورم و اما این کار من باعث شده بود اکثر مواقع هم شام رژیمی خودم رو بخورم هم اگر چیزی جلوی من میزاشتن یا میرفتم بیرون و میدیدم میخوردم و کار رو بدتر میکرد و یا خیلی وقتها که میخواستم تا ظهر که همسرم میاد خونه با هم غذا بخوریم من چند کاسه سوپ یا خورشت خالی میخوردم یا یه عالمه ریزه خواری میکردم مثل ته دیگ خوردن و بیسکوییت خوردن به بهانه ی اینکه اشتهام زیاده تا موقع ناهار بشه و دوباره با همسرم غدا بخورم ولی از وقتی که وارد آموزشها شدم اولین تغییرم در کنار آرامش و تغییر احساسم این بود که حرص،و ولع ندارم انگار پرخوری نمیکنم و بینهایت لدت بخش هست برای من این تغییرات )
حالا ما این اشتها رو از اطرافیان و خانواده و رسانه و …. کسب کردیم و اشتها رو عامل رو چاقی خودمون می دونستیم
حتی خیلی از مواد لاغری در بازار رو برای کنترل اشتها به چاقها میفروشن (من خودم در این اواخر که اذیت بودم از نتیجه ی ضعیفم در مقابل اون همه تلاش شدید که برای لاغری داشتم به سمت دمنوشی که در باشگاه ما شخصی بازار یاب میورد و تبلیع میکرد میرفتم چون یکی دو نفر از بچه ها هم استفاده کردن و عالی نتیجه گرفته بودن و میگفتن اصلا در تمام روز ما اشتهای غذا خوردن نداریم و گرسنه نمیشیم و همیشه میگفتم چطور یک دمنوش این کار رو بکنه و تا کی من باید بخورم که اشتهام قطع بشه و اگر ولش کنم چی و …؟؟؟اما چون عاشق لاعری بودم دوست داشتم بخورم ولی به خاطر اینکه پزشک د ر خانواده داریم و همیشه تو صیه میکنه از این چیزهای غیر پزشکی و عطاری سر خود نخورین جون عوارض دارن و من هم دارو استفاده میکردم میترسیدم بخورم و دقیقا درراین افکار بودم که دیگه تهییه کنم ولی با سایت تناسب فکری آشنا شدم و دیگه به صورت اصولی لاغر شدم )
در ذهن افراد چاق اشتها مربوط معدشون هست .
علامت سیری در ذهن افراد چاق فشار شکم هست در صورتی که اشتها یک اختلال درونی و بیرونی نبست که با فشار آوردن به جسم و برنامه ی غدا خوردن و …. کمش کنیم و یا کنترلش کنیم (منم قبلا سیری رو طور دیگه درک کرده بودم در حد فشار شکم اما به خاطر رژیم که سالهای زیادی داشتم یه مقدار عادت من تغییر کرده بود و به حجم کمتر غذا عادت داشتم و نمیتونستم یک دفعه مقدار زیادی بخورم اما خیلی وقتا به خاطر اون حرص،و ولع و محدودیت رژیم که من رو حریص در خوردن کرده بود یه رفتارهای غذایی رو نشون میدادم و اینقدر زیاد میخوردم که بعدش از درد شکم و سنگینی تا مدتی به خودم میپیچیدم یا گلاب به روتون میوردم بالا چون خیلی زیاد خورده بودم و یا به شدت به دنبال یه چیز تلخ و ترش مثل ابلیمو و سرکه سیب و یا لیمو با چایی بودم که شاید کمی سبکتر بشم و احساس بهتری پیدا کنم و در کل سیری برام تعریف دیگه داشت حتی خوردن حتی اشتها حتی لدت حتی مواد عدایی و …… اما الان ۱۸ ماه هست که در سایتم خودم به تنهایی دارم به کمک اموزشهای استاد بسیار عالی رفتار میکنم و غذا میخورم و سیر میشم که خودم لذت میبرم و من عاشق این سبک خوردن هستم )
اشتها واکنش جسم شما به برنامه ریزی ذهن هست وقتی انتطار شما از خودتون چاق شدن هست این طبیعی هست که من بیستر ترغیب میشم به خوردن و اصلا همزمانی اتفاق میفته برای خوردن بیشتر و اصلا ممکنه در حالی که سیر باشی و قصد خوردن نداشته باشی یه فرد از اطرافیانت بیاد و بگه من شیرینی آوردم با هم بخوریم و تو هم شروع کنی باهاش بخوری اگر این انتظار ما باشه در شرایطی قرار میگیریم که بیشتر بخوریم ( من انتظارم از خودم لاغری هست در وزن دوران مجردیم که ۵۹ کیلو بود من این وزن رو تا چند سال پیش هم با رزین به دست اوردم اما چون راهم غلط بود از دستش دادم و من به دنبال اون وزن هستم که هیچ باور غلطی نداشتم در مورد خوردن و جسمم و من الانم هیچ باور غلطی ندارم و هیچ مانعی بر سر راه جسمم نمیبینم و اون خیلی راحت من رو به هدفم میرسونه اگر که افکارم و اعمالم با باورهام همسو باشه به جسمم فرصت ترمیم میدم من انتظارم این هست که هر چیزی که میخورم باعث سلامتی و زیبایی و تامین انرزی جسمم میشود و من رو متناسب و شاداب میکنه )
و ما فکر میکنیم اشتها یک عامل بیرونی هست که نمیشه اون رو کنترل کرد ولی یک واکنش جسمی هست (ما اصلا عضوی درون جسممون به نام اشتها نداریم و همچین چیزی نیست نه غده ای نه انزیمی نه هیچ چیز دیگه پس این از کجا اومده ؟؟؟؟اصلا وقتی میگیم اشتها داریم انگار کسی به زور غذا رو وارد دهان ما میکنه و ما هیچ کاره هستیم اما این طور نیست قدرت دست ما هست من به حای اینکه بگم اشتها دارم میگم قدرت دارم خودم انتخاب کنم چه غذایی رو در چه زمانی به چه مقدار بخورم و این درست هست پس نگو اشتها دارم بگو قدرت انتخاب دارم )
اول باید بپدیرید اشتها یک چیز بیرونی نیست یک رفتار جسمی من هست بر اساس فرمولهای ذهنی اگر میخواییم اشتها رو تغییر بدیم باید منبع اون رو که ذهن هست تغییر بدیم پس باید محتوای ذهن رو تغییر بدیم و اولین نشانه ی استفاده از این دوره ها این هست که اشتها تغییر میکنه و به صورت خود به خودی تمایل ما به خوردن کم میشه و اگر منبع رو که ذهن هست بخوای تغییر بدی اشتها هم تغییر میکنه و با فشار آوردن نیست مثل رژیم و ورزش و …نیست که ما اشتها رو کم کنیم .(اول باید تغییرات رو از دهن شروع کنیم خود به خود رفتار و عادتهای ما درست میشن و در نهایت جسم ما هم درست میشه اول باید دهن رو لاعر کنیم با فرمولهای لاعر کننده مثلا لاعر شدن آسانترین کار دنیا هست و یا اینکه هر چقدر اصافه وزن دارم مهم نیست بدن من به راحتی اون رو دفع میکنه و از بین میبره و …..)
بدون اینکه ما بخواییم جلوی خودمون رو بگیریم تمایل ما به خوردن کم میشه و زمانی که رژیم داریم چون منبعش رو تغییر ندادیم تمایل ما تغییر نکرده
به جای تغییر محتوای بیرونی اگاهی مناسب به ذهنتون بدید و بعد میبینید تمایلتون تغییر میکنید .( خوردن الان من هیچ ربطی به یک سال پیش من نداره و افکار و باورهای من هم همینطور و من کلا تغییرات داشتم و دارم حتی جسمم هم همین طور چون وارد دوره ها شدم و دارم هر روز روی خودم کار میکنم و دارم تغییر رو از ذهن شروع میکنم بر عکس گدشته ی خودم که میخواستم تغییر چاقی به لاعری رو از جسم شروع کنم و نتیجه میگرفتم چون عاشق لاغری بودم اما هیچ وقتم ماندگار نبوده برای من و من همیشه در حال رفت و آمد بین چاقی و لاغری بودم )
سلام خدمت استاد گرامی و دوستان عالی خودم
اشتها کلمه ای آشنایی برای من هست که من سالها گول اون رو خوردم و چاقتر شدم من در گذشته یکی از دلایل اصلیم برای چاقیم این بود که اشتهام زیاد هست و همیشه اشتها رو یه چیزی به قول استاد بیرون از خودم فرض میکردم که میخواد من رو وادار به خوردن کنه مثلا من نمیخوام بخورم اما به زور اون باید بخورم و همیشه به دنبال راهی برای کنترل کردن اون بودم همیشه میگفتم من باید با مواد کم کالری اون اشتهام رو کنترل کنم مثل سالاد و میوه و عدای پخته و سوپ خالی و خورشت خالی و ….که جا خیلی برای غدا نداشته باشم و کمتر بخورم و چقدر خیلی از چیزها رو به اشتها ربط میدادم که وای من اگر قرص،اهن و یا تقویتی بخورم اشتهام زیاد میشه و جرات خوردن اونها رو نداشتم اما میدیدم من و خواهر متناسبم با هم یه مدل قرص تقویتی میخوریم و من همش،میگفتم الان اشتهام زیاد میشه چاق میشم وواقعا هم چاق میشدم و اما خواهرم مثل من قرص میخورد اما هیچ تغییری در جسمش نمیکرد چون از این حرفها نمیزد و از این افکار نداشت و یا اینکه یادم میاد در مسافرتها از ترس اینکه مبادا داخل جاده خیلی گرسنه بشم و غذا نباشه و تا موقع غدا من مجبور بشم که زیاد بخورم کلی مواد خوراکی کم کالری تهییه میکردم داخل سبد که هر وقت خواستم سریع بخوزم .
اما من با آموزشها متوجه شدم اشتها در ذهن من لونه داشت نه در جسم من و همین اشتهای من که این اواخر حسابی ازش میترسیدم نمیدونم تا قبل از ازدواجم که کاملا لاغر بودم کجا بوده ؟؟ حتی یک بار از خودم نمیپرسیدم پس این اشتها از کی در من به وجود اومده ؟؟بعد از ازدواج ؟؟قبلش چرا نبوده ؟؟ اما به این چیزها فکر نمیکردم و اصلا اگاه نبودم فقط از بقیه این حرفها رو شنیده بودم و منم چون بعد از ازدواجم به خاطر باورهای اشتباهم چاق شده بودم کور کورانه میگفتم اره این کار اشتهای من هست که باعث چاقی من شده .و مسولیت چاقی خودم رو نمیپذیرفتم و یادم میاد در گذشته بارها به خواهر متناسب خودم میگفتم خوش به حالت که تو اشتها ند اری من اشتهام خیلی زیاده هر چیزی رو که جلوی ما میزاشتن من دو برابز خواهرم میخوزدم و خواهرم اصلا نمیتونست که زیاد بخوره و من همیشه بهش میگفتم چرا تو اینطوری خوب بخور ولی اون هیچ وقت پرخوری نمیکرد .
من یادم میاد همیشه به خاطر همین باور غلط که اشتهام زیاده میگفتم نباید بزارم خیلی گرسنه بشم و گرنه نا جور عدا میخورم و پرخوری میکنم و همیشه از گرسنه ماندن خودم ترس داشتم و سعیم این بود که هیچ وقت خیلی گرسنه نشم .چون باورم این بود که در این حالت ناجور زیاد میخوردم و از کنترل خارج میشم و در خوردن زیاده روی میکنم .
اتفاقا اینقدر این باورم قوی بود که اشتهای زیاد باعث چاقی من شده و من رو مجبور به خوردن میکنه که این اواخر در باشگاه به دنبال خریدن دمنوشی بودم که میگفتن اشتها رو به شدت کم میکنه و از طرف افرادی که در باشگاه خریده بودن و خورده بودند میشنیدم که واقعا اشتها رو کم میکنه و در طول روز خیلی کم میخوری و تو میل به خوردن نداری و اتفاقا یکی از اون افراد در باشگاه که خورده بود تونسته بود وزن بسیار زیادی رو کم کنه و من با حسرت بهش،نگاه میکردم که خوش به حالش منم خوبه بخرم و چون مدیریت باشگاه هم اونها رو تایید میکرد من راغب شده بودم بخرم در حالی که ته دلم ترس داشتم که نکنه برای بدن ضرر داشته باشن و به من اسیب بزنن و در همین افکار بودم که با سایت آشنا شدم و وارد دوره ها شدم .
ولی وقتی وارد سایت شدم متوجه شدم مشکل در ذهن من هست که پر از افکار و باورهای چاقی هست و اصلا در بدن من هیچ اندام و غد ای و آنزیمی به این نام وجود نداره و متوجه شدم که من باید به جای اینکه بگم اشتها دارم باید بگم قدرت انتخاب دارم و اشتهایی نیست که به من چیزی تحمیل کنه و من رو وادار به خوردن کنه و خدا شاهده چنان با دوره های استاد رفتار غذاییم تغییر کرده که بارها خودم میگم پس کجاس اون اشتها که سالها میگفتم باعث چاقیه من ؟؟ چرا الان ندارمش کجا رفته؟؟؟ یه رفتارهایی دارم که خودم باورم نمیشه اصلا وقتی من سیرم و میرم خونه مادرم و یا بیرون هر چی باشه من اصلا نمیخورم میلم نمیکشه چون سیرم و اصلا انگار نمیبینمشون که بخوام بخورم بعدا که اومدم خونه یادم میاد اه دیدی چه رفتاری داشتم همین پریشب خونه مادرم برای شام که گرسنه بودم در حد چند قاشق کوچیک بر نج و خورشت خوردم و بعدش هر چقدر خرما بود بیسکوییت بود سیب زمینی سرخ شده از پسرم بود نخوردم خواهرم کیک خونگی اورد گفت بخورین من لب نزدم اصلا میدیدمشون حالم بد میشد و اخر شب فهمیدم چقدر قشنگ رفتار کردم و یا اینکه چند روز هست همسرم دو جعبه شیرینی قنادی گرفته یه بسته رولت برای پسرم که یه مقدار دوست داره یه بسته هم مخصوص ما برای صبحانه اصلا یادم میره که اونها در یخچال هستن و سمتشون نمیرم که بخورم کلی کاکاییو عالی مغز دار داریم که برامون هدیه اورده ان من که اصلا تمایل ندارم حتی یک دونه بخورم یادم میره بسته ی اونها روی یخچال هست فقط روز اول یه نصف ی کوچک امتحان کردم همین و دیگه نخوررم و یا اینکه امرور برای ناهار پیتزا درست کردم تا الان که ساعت ۸ شبه من در حد یک سوم اون رو خوردم و نتوستم یه عدد کامل بخورم حالا اگر گرسنه شدم دوباره میخورم نشدم که دیگه نمیخورم و بسیار در هر وعده غذای از خودم راضی هستم و به اندازه میخورم خرما که مدتها هست همسرم خریده اصلا هوس نمیکنم که بخورم برخلاف گذشته ی خودم و خلاصه اینکه من یه ورژن جدید از خودم دارم میبینم که در گذشته اینطور نبودم الان از گرسنگی ترسی ندارم تازه عاشق تجربه کردن این حالتم و دوست دارم در این حالت غدا بخورم چون واقعا بهتر غذا بهم میچسبه .اتفاقا همین امروز من در مدرسه ی پسرم بودم متتطر اوردن اون از کلاس حضوریش بودم که یکی از مادران همکلاسی پسرم اومد پیش من و سر صحبت باز شد و گفت من ترس از خوردن قرص تقویتی دارم چون واقعا اشتهام زیاد میشه و چاق میشم و گفت با اسید فولیک که وا ویلا اصلا جرات نمیکنم چون خیلی اشتهام بیشتر میشه و به من گفت شما میخورین ؟؟اینطور نیستین ؟؟؟اشتهاتون زیاد نمیشه ؟؟؟و من در دلم نمیدونستم به این حرفها چی بگم بخندم و یا اینکه خوشحال باشم که دیگه از این افکار ندارم چون یاد اون دوران خودم افتادم که منم دقیقا جرات خوردنشون رو نداشتم چون با همین باورها وقتی میخوردم چاق میشدم ولی به لطف خدا و استاد سالها هست که دیگه فراموش کرده بودم و از این افکار نداشتم و فقط،و فقط انتطارم از خودم لاغری هست و هر وقت بخوام قرص اهن و یا اسید فولیک در روز مصرف میکنم و اتفاقا همین خانم عزیز که خودش تپل بود و پسرش هم اتفاقا تپل بود بارها میگفت چقدر شما متناسب هستین چقدر اندامتون خوبه و من در دلم خوشحال شدم که دارم نتایج کار کردن روی خودم رو میبینم و اتفاقا خواهر بزرگ خود من نمونه کسی هست که این باورم رو نقض میکنه چون ایشون هم همیشه به خاطر رشد موها شون و سلامتی و پوستش کلی قرص ویتامینه میخوره و بسیار لاغر هست و اینها همش حرف و بهانه و توجیحه چاقی هست کل مقصر چاقی خودم در گذشته خودم بودم من خودم رو با رفتارها و باورهای غلطم چاق کردم حالا دوباره با اموزشهای استاد با انجام دادن رفتارهای صحیح و باورهای صحیح دوباره لاغر ۵۹ کیلویی خواهم شد .
و من عاشق این اگاهی ها هستم و خدا رو بارها شکر میکنم که درراین مسیرم و این اگاهی ها رو دارم و واقعا از سطح بسیار بالایی دارم به این مقوله ی چاقی و لاغری نگاه میکنم و با وارد شدن به سایت تمام باورهای غلط من در ذهن یکی یکی نقض شدن خصوصا بزرگترین و پر رنگترین باور اشتباه من در خصوص چاقی مقوله ی اشتها بود که به لطف خدا واقعا دیگه همچین افکار غلطی مثل گذشته ی خودم ندارم و بسیار آگاه تر و دانا تر دارم با این مساله ی چاقی و لاغری برخورد میکنم .
من خودم الان به جایی رسیدم که اصلا بدون هیچ کنترلی و یا محدودیتی و یا جمع کردن حواسم تمایل من به صورت خود به خودی نسبت به مواد غدایی کمتر شده چون دارم روی ذهن خودم کار میکنم و حالا دیگه اگر همون کارها رو که در گذشته میکردم مثلا کلی سالاد و یا سوپ و یا خورشت خالی بخورم و یا میوه های زیاد بخورم اصلا نمیتونم غدا بخورم و جا برای خوردن ناهار نمیمونه که بخوام بخورم چون محتوای ذهنیم رو دارم تغییر میدم و اگاهی جدید به ذهنم دادم و اصلا من خیلی وقتها مواد خوراکی رو نمیبینم یادم میره که بخورم یا اصلا میلم نمیکشه که بخوام بخورم و راحت میگم نمیخوام و نمیخورش و واقعا تجربه ی لذت بخشی هست و جیزی هست که سالها ارزوش رو داشتم و حسرت میخوردم به افراد لاغر اطرافم که چطور اینطورن و همش میگن جا نداریم نمیتونیم بخوریم و حتی گاهی به اونها مثل همسرم عصبانی میشدم که یعنی چی جا ندارم نمیتونم خوب بخور و میگفتمش اصلا تو بلد نیستی که بخوری بابا اینها رو قاطی کن با هم بخور و چقدر ا اگر دخترم میگفت نمیخوام عصبانی میشدم و باهاش دعوا میکردم و به زور میریختم حلقش و یا اونم عصبانی میشد که ولم کنم خب حا ندارم بخورم و بحث و دعوا میشد ولی حالا خودم عین اون متناسبهای اطرافم شدم و درکشون میکنم و هیچ وقت دیگه هیچ کس رو وادار به خوردن نمیکنم حتی در مهمانی که داشته باشم مهمانم رو راحت تر از قبل میزارم اگر تعارف کردم و گفت نمیخوام میگم حتمااگر بخوره ادیت میشه پس بزارمش راحت و اصرار به خوردن نمیکنم خلاصه یه فروغ جدید شدم که به خاطر رفتارهای جدیدم روابط عالیتری با فرزندانم پیدا کردم چون دیگه سر خوردن باهاشون بحث و دعوا نمیکنم و میگم خب هر وقت گرسنش بود حتما میخوره حتما جا نداره و یا حتما اینقدر میتونسته بخوره و هم حال خودم بهتر هست هم اونها خدا رو شکر با رفتن چاقی از جسمم خیلی از مشکلات هم در زندگی من دارن کمتر میشن و همه چیز عالیتر میشه اصلا بارها میگم خدا رو شکر که من در گذشته این مشکل چاقی رو داشتم که وارد این مسیرها بشم و کلی زندگی جدیدتری رو تجربه کنم از روابطم از اعتماد به نفسم از حال خوبم از آرامشم از خود باوری جدیدی که پیدا کردم از ازادی که در خوردن و زندگیم دارم و اینها بسیار برای من ارزشمند هستن حتی من به واسطه این دوره ها خدای خودم رو بهتر شناختم و توحیدی تر دارم زندگی میکنم که چقدر لدت بخش هست خلاصه همه چیز برای من فوق العاده هست من نگران هیچ چیز نیستم
این رو هم بگم امروز در مدرسه هر کس من رو میدید میگفت همین یه بچه رو داری و باورشون نمیشد که دختری درراین سن داشته باشم و میگفتن اصلا بهت نمیاد که من تمام اینها رو ربط میدم به لاغری چون لاغری با این روش زیبایی و حوانی به همراه میاره اصلا لاغری سن ادم رو کمتر نشون میده چون ریزه میزه تر میشی و جمع و حورتر میشی و جونتر دیده میشی
عاشق لاغر شدن و تجربه کردن زندگی جدید هستم