خیلی از انسانها به دنبال بهبود شرایط زندگی خود هستند و حتی برای رسیدن به شرایط بهتر تلاش می کنند اما سالهاست تغییری در زندگی آنها ایجاد نشده است.
شاید از نظر آنها بدشانس یا بی اراده یا … هستند درحالی که منطق مغزی آنها دقیقا همان چیزی است که در حال تجربه کردن هستند.
بهبود شرایط زندگی
همه انسانها به طور آگاهانه و ناآگاهانه به دنبال بهبود شرایط زندگی خود هستند.
عده ای از طریق دنبال کردن آموزش های موفقیت و رسیدن به آرزوها به شکل آگاهانه برای بهبود شرایط زندگی خود تلاش می کنند و عده زیادی از انسانها بدون اطلاع از این مباحث و حتی شاید بدون اینکه عقیده ای به این مباحث داشته باشند در حال تلاش برای بهبود شرایط زندگی خود هستند.
نه تنها انسان بلکه همه موجودات در عالم هستی همواره در جهت بهبود شرایط زندگی خود تلاش می کنند.
تمایز انسان با سایر موجودات در موضوع بهبود شرایط زندگی این است که سرعت تغییر و بهبود شرایط زندگی انسان به واسطه برخورداری از قدرت تفکر و نبوغ به حدی است که با چشم قابل دیدن است. یعنی شما در مدت حیات خود در دنیای مادی شاهد پیشرفت های زیادی در دنیای پیرامون خود هستید.
اما در زندگی سایر موجودات به دلیل کند بودن سرعت بهبود شرایط زندگی برای انسان دیدن این تغییرات در مدت حیات خود میسر نیست اما اگر از طریق بررسی علمی زندگی هر موجودی را مطالعه کنید متوجه می شوید که در طی میلیون ها سال تغییرات زیادی در شرایط زندگی آنها رخ داده است.
بنابراین در جستجوی بهبود شرایط زندگی بودن از ویژگی های مشترک همه موجودات زنده است.
با توجه به سرعت بالای بهبود شرایط زندگی در جامعه انسانی چرا عده زیادی از انسانها سالهاست در شرایط قبلی و حتی بدتر از قبل زندگی می کنند؟
این در حالی است که همه انسان ها هر روز برای بهبود شرایط زندگی خود تلاش می کنند.
شاید درصد بسیار کمی از انسانها به حدی از ناامیدی و بی انگیزگی رسیده باشند که هیچ تلاشی برای بهبود شرایط زندگی خود انجام نمی کنند که البته بعید به نظر می رسد. اما گروه عظیمی از انسانها هر روز برای بهبود شرایط زندگی خود تلاش می کنند.
نکته جالب توجه اینکه زندگی کردن به صورت خودبخودی در جهت بهبود شرایط خود حرکت می کند با اینکه شاید به نظر برسد افرادی هر روز با انجام برخی کارها در جهت نابودی و وارد کردن خسارت به جسم و زندگی خود حرکت می کنند اما نفس زندگی همواره در جهت بهبود شرایط زندگی است.
ارتباط منطق مغزی و شرایط زندگی
احتمالا حضور شما در سایت تناسب فکری هدایت خداوند در پاسخ به درخواست شما برای لاغر شدن باشد.
لاغر شدن، یکی از انواع بهبود کیفیت زندگی است.
ناراضی بودن از شرایط موجود در هر جنبه از زندگی نیروی انگیزاننده ما برای حرکت در جهت بهبود شرایط زندگی می باشد.
اینکه بسیاری از افراد چاق سالهاست از روش های مختلف برای لاغر شدن تلاش می کنند به این دلیل است که از وضعیت موجود خود راضی نیستند.
نکته حائز اهمیت اینکه افراد چاق از تلاش خود برای لاغر شدن خجالت می کشند در حالی که از نظر ما هر تلاشی برای بهبود شرایط زندگی قابل تحسین و تقدیر است.
فردی که سالهاست برای افزایش درآمد و بهبود شرایط مالی خود تلاش می کند دقیقا مانند فرد چاقی است که برای بهبود شرایط زندگی خود تلاش می کند اما مانند افراد چاق از تلاش خود احساس شرمندگی ندارد.
متاسفانه ما از وضعیت جسمی خود به حدی شرمسار و شرمنده هستیم که از تلاش خود برای لاغری هم احساس تنفر می کنیم و این یکی از دلایل مهم برای نتیجه نگرفتن در مسیر لاغری با ذهن است.
چرا یک فرد چاق اگر از روشی که برای لاغری در پیش گرفته است نتیجه نگیرد احساس بی اراده بودن و بی ارزشی می کند اما اگر فردی را مشاهده کند که از تلاش خود برای قبولی در کنکور یا پیروزی در مسابقه های ورزشی نتیجه نگرفته است را تحسین می کند و عقیده دارد او تلاش خود را کرده است و شایسته تقدیر است اما هرگز خودمان را برای نتیجه نگرفتن های مان از تلاش برای لاغری تحسین نکرده ایم؟!
همه انسانها برای بهبود شرایط زندگی خود تلاش می کنند اما فقط عده کمی موفق به تجربه بهبود شرایط زندگی در مدت زمان حضور خود در دنیای مادی می شوند آنهم نه به این دلیل که باقی انسانها از اراده یا شانس کمتری برخوردار هستند بلکه فقط به این دلیل است که عده کمی موفق به تغییر منطق های مغزی خود و تجربه شرایط متفاوت می شوند.
شرایط فعلی شما دقیقا منطبق با منطق های مغزی شماست و به همین دلیل است که اقدامات فیزیکی برای بهبود شرایط زندگی تقریبا بی فایده است و به همین دلیل است که بزرگان همواره انسان را به مطالعه و یادگیری دعوت کرده اند چون فقط از طریق یادگیری و بهبود منطق های مغزی است که می توان شرایط زندگی خود را تغییر دهید.
به اندازه ای که بتوانید منطق های مغزی خود را در هر جنبه از زندگی اصلاح کنید شاهد بهبود شرایط زندگی خود در جنبه های مختلف زندگی خواهید بود.
تغییر منطق های مغزی
برای بهبود شرایط زندگی باید از بهبود منطق های مغزی یا اصلاح منطق های مخربی که مانع بهبود شرایط زندگی می شوند کار را شروع کنید.
قطعا در ادامه روند بهبود شرایط زندگی لازم است اقدامات عملی در جهت بهبود کیفیت اعمال و شخصیت خود انجام دهید اما در شروع کار باید منطق های مغزی خود در هر جنبه از زندگی که دوست دارید بهبود پیدا کند را شناسایی کنید.
برای پیدا کردن منطق های مغزی خود در هر جنبه از زندگی از این الگوی پرسشی استفاده کنید:
- چرا اوضاع و شرایط من در ………. (جنبه دلخواه) بهتر نمیشه؟
چرا اوضاع و شرایط من در وضعیت جسمی بهتر نمیشه؟
چرا اوضاع و شرایط من در وضعیت شغلی بهتر نمیشه؟
چرا اوضاع و شرایط من در روابط عاطفی بهتر نمیشه؟
چرا اوضاع و شرایط من در ارتباط با خداوند بهتر نمیشه؟
چرا اوضاع و شرایط من در رابطه با فرزندانم بهتر نمیشه؟
از این الگوی پرسشی برای هر جنبه از زندگی خود می توانید استفاده کنید.
پاسخ هایی که در جواب هر سوال به ذهن شما می آید را حتما باید یادداشت کنید. پاسخ به هر پرسش را باید چندین روز ادامه دهید.
به این شکل که مهمترین بهبود شرایط زندگی که دوست دارید تجربه کنید را انتخاب کرده و برای آن پرسش شناسایی منطق مغزی را طرح کنید و چند روز فقط به پاسخ هایی که در ذهن خود برای این پرسش پیدا می کنید توجه کرده و آنها را یادداشت کنید.
بعنوان مثال: چرا اوضاع و شرایط من در تناسب اندام بهتر نمیشه؟!
چون فعالیت روزانه من کم است و فرصت فعالیت بیشتر را ندارم.
چون زمان خواب و بیداری من منظم نیست.
چون سبک غذایی من مانع لاغری بیشتر من شده.
چون زیاد کار می کنم زیاد غذا می خورم.
چون آدم استرسی هستم اشتهام زیاده
هر پاسخی که به ذهن شما در رابطه با سوال مطرح شده اومد رو باید بنویسید.
در این صورت شما به مجموعه منطق های مغزی خود که مانع بهبود شرایط زندگی در جنبه مورد نظر می شوند دسترسی پیدا می کنید.
برای مرحله دوم باید منطق های مغزی خود را اولویت بندی کنید. به این معنی که کدام منطق مغزی به نظر شما اهمیت بیشتری در ذهن شما دارد؟! آنها را از نظر اهمیت و تاثیرگذار بودن شماره گذاری کنید.
اکنون باید برای اصلاح منطق های مغزی خود به ترتیب اولویت بندی انجام شده اقدام کنید.
این کار از طریق پیدا کردن نمونه های واضح که در همان شرایط شما هستند اما نتیجه مورد نظر شما را دارند انجام می شود.
بعنوان مثال اگر عقیده دارید: چون فعالیت روزانه من کم است و فرصت فعالیت بیشتر را ندارم. باید افرادی را پیدا کنید که مانند شما فعالیت روزانه پایین دارند اما متناسب هستند.
این ثابت می کند که دلیل شما برای لاغرتر نشدن اشتباه است اما چون شما این نگرش را دارید آن را در زندگی خود تجربه می کنید.
به این صورت باید دونه به دونه منطق های مغزی خود که مانع متناسب شدن شما می شوند را اصلاح کنید.
این روند را باید تا زمانی که به حد مورد نظر خود در تناسب اندام رسیدید ادامه دهید.
به این نکته بسیار مهم توجه کنید:
عده زیادی از انسانها دز ذهن خود به شکل خودبخودی همیشه در حال سوال کردن از خودشان درباره چرایی شرایط فعلی شان هستند؟
- چرا اوضاع من خرابه؟
- چرا کسی منو دوست نداره؟
- چرا هرکاری می کنم موفق نمیشم؟
- چرا هرکاری می کنم لاغر نمیشم؟
هر روزه بارها از خود درباره شرایط فعلی شان سوال می کنند و پاسخ هایی که در ذهن آنها مرور می شود همگی در جهت محکم تر کردن منطق های مغزی آنها در جهت بدتر شدن شرایط زندگی شان می باشد.
بنابراین سوال پرسیدن از خود برای کشف دلیل اینکه چرا در این وضعیت هستیم فقط برای مدت دو سه روز است تا به منطق های مغزی خود دست پیدا کنیم.
پس از آن فقط باید تمرکز ما بر اصلاح منطق های اشتباه ذهن باشد نه تکرار مداوم پرسش های ناامید کننده که باعث تقویت منطق های مغزی می شود.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.67 از 45 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
سلام خدمت استاد عزیز و دوستان گرامی
اول از همه بگم واقعا از شما ممنونم بابت این فایل فوق العاده چون واقعا من رو به خودم آورد چون من از همون دسته آدم هایی هستم که وقتی که یه چیزی مثلا چندتا خوراکی رو باهم میخورم میگم (خیلی ببخشید) عجب غلطی کردم حالا الان اینو نمیخوردی نمیشد الان یکم دیگه فلان میشم و… و اینم هست که من به خاطر سن کمی که دارم قطعا فرمول ها و مانع های ذهنی کمتری نسبت به خیلی از چاق ها دارم، ولی در هر صورت منم وارد دنیای چاق ها شدم و با منطق های پیچیده و بی معنی خود متناسب و واقعی خودم رو درونم زندانی کردم، من چندتا مانع خیلی قوی در ذهنم دارم که تاحالا بهشون دقت نکرده بودم! و با این فایل و توضیحات شما تازه متوجه شدم که اوضاع از چه قراره و داره درون ذهن من چه اتفاقاتی میوفته راستش من هم همین تازگی شنیده بودم که نون، برنج، قند و کربوهیدرات باعث مریضی و چاقی میشن با اینکه خواهرم و خیلی از دوستام خیلی اندام رو فرم و زیبایی دارن اما قند میخورن کربوهیدرات میخورن اونم به مقدار زیاد ولی چاق نمیشن خواهر من خیلی کم پیش میاد مریض بشه ولی با وجود اینکه غذای زیادی میخوره بعد از غذا هیچی نمیخوره مثلا ما وقتی که میریم مهمونی تولد کیک های خوشگل و خوشمزه زیاد هست اما خواهرم بعد از غذا نه به هیچ کدوم لب میزنه و نه فکر میکنه و همیشه میگه چطوری وقتی سیر هستید به غذا و یا خوراکی فکر میکنید، من خودم همیشه دنبال تنوع غذایی هستم و از غذاهای تکراری خوشم نمیاد ولی خواهرم زمانی که گرسنه باشه هرچی باشه میخوره و به سیر شدن فکر میکنه و نه تنوع غذایی
یکی از مانع های بزرگ من عذاب وجدان راجب پرخوری هست برای مثال:
من نودل خیلی دوست دارم و هر وقت که درست میکنم شاید برای بعضی ها عجیب باشه ولی یکدونه نودل من رو سیر نمیکنه و همیشه دوتا نودل برای خودم درست میکنم و بیشتر وقت ها یعنی از بعد اینکه با تناسب فکری آشنا شدم دیگه نصف نودلم همیشه میمونه و بعدا میخورم و من قبلا نمیتونستم از باقی نودلم بگذرم و دلم سیر بود ولی چشمم گشنه مثلا میذاشتم یخچال بعدا داغ کنم بخورم زمانی که گرسنه باشم ولی انقدر ذهنم بهم فشار میاورد که طاقت نمیاوردم و میرفتم باقی نودلم هم میخوردم و بعدش عذاب وجدان من و رها نمیکرد و مدام توی ذهن من مرور میشد نمیتونی جلوی خودتو بگیری شکمویی این خصلت آدمای چاقه تو نمیتونی تغییرش بدی تو نمیتونی خودتو کنترل کنی زیاده روی کردی و…. و من چرا دروغ بگم هم از خوردن میترسمو هم لذت میبرم و بعضی وقتا نمیتونستم جلوی خودم رو بگیرم ولی اخیرا به لطف آموزش های خوب شما تونستم خودم رو در برابر خوردن کنترل کنم ولی هنوز افکار منفی مداوم توی سرم تکرار میشن و من چند روز پیش یه ویدیوی انگیزشی دیدم یه آقایی بودن که میگفتن افکار منفی مثل ابر میمونن که توی ذهن شما میگذرن یه ابر میاد روش نوشته تو چاقی مگفتن فقط بهش نگاه کن و اصلا بهش توجه نکن خودش وقتی که بی توجهی تورو ببینه میره هر ابر با افکار منفی ای که توی ذهنمون میاد رو باید با بی توجهی از خودمون دور کنیم درسته که من خودم هم نتیجه ی صد درصد نگرفتم ولی دارم روی خودم کار میکنم و آموزش هارو روی خودم عملی میکنم من از اون آدم هایی هستم که نمیتونم رژیم رو تحمل کنم و نخوردن خوراکی های مورد علاقم در صورتی که دیگران دارن اون رو جلوم میخورن واقعا برام کار دشواریه چون من اعتراف میکنم من آدم شکمویی هستم من خودم رو با تمام خوبی ها و بدی هام پذیرفتم و ترسی از گفتن عیب هام ندارم و وقتی یک نفر چاق بودنم رو به روم میاره ناراحت نمیشم چون با ناراحت شدن فقط خودم رو نابود میکنم و اتفاق خاصی نمیوفته بقیه به من میگن بی خیالی وقتی یکی بهت میگه چاق باید ناراحت شی(با اینکه من اضافه وزن اون قدر زیادی هم ندارم) ولی بنظر من این کار کاملا اشتباهه چرا باید خودم رو به خاطر حرف یک آدم جاهل ناراحت کنم؟ خلاصه بریم سراغ مانع بعدی من:
من هنوز که هنوزه از خوردن قند و کربوهیدرات میترسم چون فکر میکنم باعث چاقی میشه ولی چرا؟ چرا بقیه میخورن و چاق نمیشن ولی اگر من بخورم چاق میشم؟؟؟ بنظر من مسخره ست اصلا یه سئوال مگه خدا تمام انسان هارو به یک شکل نیافریده؟ میگیم آره تا اینجا درست ولی چطوریه که یک انسان چاقه یک انسان لاغر؟ این و به یک انسان عادی بگی میگه ژنتیک و فعالیت و… ولی اگه من باشم میگم چون انسان لاغر به همون راهی رفته که از اول براش درست شده ولی انسان چاق به راهی رفته که تهش به بن بست رسیده و بعد از طی کردن مسیر تازه به این نتیجه رسیده که راهی که رفته اشتباه بوده و همینطور که میدونید راه یک ساله رو یه شبه نمیرن و ما با عملی کردن آموزش ها در زندگی میتونیم به لاغری و موفقیت برسیم
ممنونم که دیدگاه من رو تا آخر خوندید امیدوارم براتون مفید بوده باشه تک تک تون رو به خدای بزرگ میسپارم خدایار و نگهدارتون باشه
سلام خیلی ممنونم که دیدگاه من رو خوندید و وقت گذاشتید، بله من خودم هم جدیدا دارم خیلی از سرزنش کردن خودم پرهیز میکنم و سعی میکنم هر وقت که عذاب وجدان به سراغم اومد خودم رو سرگرم کار دیگه ای بکنم و به اون حس بیهوده توجهی نداشته باشم ممنونم که نظرتون رو با من درمیون گذاشتید و چشم سعی میکنم افکارم رو اصلاح کنم😊