به نام خداوند مهربان دوره ورود به ذهن ناخودآگاه را آغاز می کنیم.
انشاالله در این مسیر از حمایت و هدایت خداوند برخوردار خواهیم بود و به لطف او نتایج عالی کسب می کنیم.
این دوره آموزشی بر مبنای آسانی، ساده بودن و قابل اجرا بودن برای همه افراد در هر سن و شرایطی که هستند ارائه خواهد شد.
اگر رؤیای لاغر شدن دارید باید آن را حس کنید تا به سوی شما جذب شود. همانگونه که سال ها چاق تر شدن را احساس کردید و سپس چاق شدید.
همه ما چاق تر شدن را طوری احساس می کردیم که گویی چاق تر شده بودیم! بنابراین برای لاغر شدن نیز باید قبل از اینکه لاغر شوید، لاغر شدن را احساس کنید.
همانگونه که قبل از چاق شدن، رسیدن به شرایط چاقی را احساس کردید اگر اکنون شرایطی که دوست دارید تجربه کنید را احساس کنید، بی شک رؤیای لاغری شما محقق خواهد شد.
ذهن ناخودآگاه، در واقع حریم خصوصی شما و مانند کارگاهی است که در آن می توانید اندام مورد نظر خود را طراحی و به واقعیت تبدیل کنید.
ذهن ناخودأگاه محل حضور خداوند در وجود شماست و جایی که خدا حضور داشته باشد هیچ کاری غیرممکن نیست.
یادگیری و استفاده از این آموزش ها نیاز به هیچ سطح از تحصیلات ندارد. شما اینک در مسیر یادگیری الهی قرار دارید.
خداوند سواد ندارد و درک و عملکردن به الهامات و هدایت های او نیاز به سواد، زور بازو یا هیچ عامل دیگری ندارد.
توضیحات مقدمه:
نکات ضروری ورود به دوره:
تمرین:
پس از گوش دادن به فایل مقدمه و نکات ضروری تعهد خود برای شرکت در دوره آموزشی ورود به ضمیر ناخودآگاه را در بخش نظرات ثبت کنید.
۱- نمونه متن تعهد نامه
من ……….. در تاریخ ………………… متعهد می شم آنچه در طی این دوره ارائه می شود را در صورتی که باعث بروز مشکل برای من نشود را بدون شک و تردید پذیرفته و انجام دهم.
من برای این دوره نتیجه ای از قبل تعیین نمی کنم و هدفم از انجام تمرینات آن دریافت هدایا و نتایجی است که توسط ذهن ناخودآگاهم در نظر و به واقعیت تبدیل می شود.
من برای انجام تمرینات این دوره زمان در نظر نمی گیرم چون هدف من از شرکت در این دوره یادگیری برنامه ریزی ذهن ناخودآگاه برای تجربه سعادت و خوشبختی در زندگی دنیا و آخرت است. بنابراین این خواسته من مشمول زمان نخواهد بود.
۲- در صورت تمایل درک و برداشت خود از آنچه ارائه شد را دیدگاهی جداگانه ثبت کنید.
📻 رادیو لاغری
امتیاز 4.40 از 70 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
من برای ورود به این چالش ذهنی آماده ام.
من لیلا کشاورز در تاریخ 10 شهریور ماه 1403 متعهد می شم آنچه در طی این دوره ارائه می شود را در صورتی که باعث بروز مشکل برای من نشود را بدون شک و تردید پذیرفته و انجام دهم.
من از نتیجه کارم انتظاری ندارم، چون ممکنه با آنچه در ناخودآگاهم است متفاوت باشد که باعث می شود نتیجه نگیرم. من می خواهم ناخودآگاهم را فعال کنم در جهت هدایت به سمت نتیجه مورد نظر.
این تمرینات من را به سمت نتیجه هل می دهد. من نتیجه ای را پیش بینی نمی کنم تا ناخودآگاه خودش رها باشد و نتیجه خودش بیاید.
من متعهد می شوم که استمرار داشته باشم. ذهن ناخودآگاه احساس ندارد، زمان ندارد و … و وظیفه اش هدایت به سمت چیزی است که ما بهش علاقه داریم.
ذهن ناخودآگاه همه چیز را به راحتی قبول نمی کند (که البته این هم خیلی عالی است) و وقتی چیزی را قبول می کند که بارها و بارها تکرار شده باشد و فقط افکار و خواسته هایی که بهش پافشاری می کنیم را به واقعیت تبدیل می کند.
ذهن ناخودآگاه صبر می کند و به افکار لحظه ای ما پاسخ نمی دهد ولی وقتی ما پافشاری کنیم بر خواسته و فکر و نگرش (چه مورد علاقه مون باشه چه مورد ترسمون) را به واقعیت تبدیل می کند.
من تصمیم می گیرم همیشه این روش را انجام بدهم و زمانی برایش در نظر نمی گیرم. من با توجه به شرایط آرامش و روحی که در این چند روز به دست آوردم به این روش باور دارم و بهش اعتماد دارم. من شرط زمانی نمی گذارم. تغییرات در من شکل می گیرد و ادامه خواهد داشت.
استمرار استمرار و استمرار
ما می‌خوایم برای دیدن نتایج مورد نظر و دلخواه، برعکس همیشه که می‌خواستیم خودمون رو ملزم به انجام رفتار درست دیکته شده بکنیم، این بار بریم سر منشا را درست بکنیم. بریم ستاد فرماندهی، یعنی ذهن، و اون رو متقاعد کنیم. اینطوری وقتی ذهن متقاعد میشه، دیگه خودش دستورات لازم رو صادر میکنه. دستور درست رو به دست میده که یک غذا رو برداره یا نه، به زبان میده که بگه گرسنه است یا میل نداره، به دهان بگه که الان بخور یا نخور، از شکم بپرسه که الان واقعا گرسنه ای یا نه؟ و اگر گرسنه ای غذا بخور و …
پس ما قراره روی ذهن ناخودآگاهمون یا همون ستاد فرماندهی کار کنیم. چون اعضا و جوارح همه فرمانبردارن، و به قول معروف مامورن و معذور.
به قول یکی از دوستان، وقتی ما به ذهنمون یاد دادیم که مثلا حتی لواشک هم چاق کننده است، وقتی لواشک رو میخوریم، مغزمون به شکممون دستور میده که این چاق کننده است، پس تبدیل کنش به چربی و بچسبون به شکمت!
حالا این ذهن ناخودآگاه چطوری تغییر میکنه؟ با تکرار و تکرار و تکرار، با منطقی کردن چیزهایی که بهش میگیم، با نشون دادن مثال های هم راستا، ما باید این ذهن رو قانع کنیم، و اگر قانعش کنیم، دیگه بقیه کارها رو خودش به خوبی مدیریت میکنه.
پس من آگاهانه و مستمر روی ذهن ناخودآگاهم کار میکنم تا اتوپایلوت بره روی مسیر تناسب.
خدایا به امید تو