مقدمه شروع دوره

بنام خدای بخشنده مهربان 

با سلام و درود و خدا قوت خدمت استاد گرانقدرم و دوستان مشتاق هم مسیرم 

تعهد نامه

من آسیه رفیعی به همراه فرشته خوشبختی  در تاریخ ۱۰ / ۶ / ۱۴۰۳ متعهد می شم آنچه در طی این دوره ارائه می شود را در صورتی که باعث بروز مشکل برای من نشود را بدون شک و تردید پذیرفته و انجام دهم.

من برای این دوره نتیجه ای از قبل تعیین نمی کنم و هدفم از انجام تمرینات آن دریافت هدایا و نتایجی است که توسط ذهن ناخودآگاهم در نظر و به واقعیت تبدیل می شود.

من برای انجام تمرینات این دوره زمان در نظر نمی گیرم چون هدف من از شرکت در این دوره یادگیری برنامه ریزی ذهن ناخودآگاه برای تجربه سعادت و خوشبختی در زندگی دنیا و آخرت است. بنابراین این خواسته من مشمول زمان نخواهد بود

چند روز پیش که خبر شروع این دوره فوق العاده رو شنیدم به شدت خوشحال شدم که قراره دیگه با همین دوره به نتایج جسمی که انتظارش رو داشتم و مشکل اصلی من دقیقا همینه که نمیدونم  چطور از خودآگاه تبدیل به ناخودآگاه بشه 

و چی باعثش شده از منطق خودآگاهم که اینهمه در این مسیر آموزش دید و واقعا از صمیم قلب از رفتارم و نحوه برخوردم با مواد غذایی رضایت کامل دارم و به هیچ عنوان حتی تصمیم به پرخوری هم بگیرم نمیتونم بیشتر از مقدار نیاز بدنم درونش بریزم و تبدیلش کنم به سطل زباله متحرک از بس بهش سخت میگرفتم و جنگ در میگرفت چون خیلی ناعادلانه باهاش رفتار میکردم الان به بدنم کاملا احترام میزارم و دچار وسوسه خیلی نمیشم استمرارم هم نمیگم صد در صد ولی تا حدودی عالی بود و هر بار تعهد دادم واقعا به تعهد پایبند بود ولی اینبار برای نوشتن تعهد نامه همش ناخودآگاهم گزارشات منفی احساسی صادر میکرد که اینهمه تعهد دادی و شدی چوپان دروغگو ولی واقعا نتایج رفتاری عالی دارم و خیلی خوب به آموزشها عمل میکنم بی هیچ فشاری 

ولی من تعهد ترازو دادم و به هیچ وجه ترازو نرفتم پس قسمت عهد بستنم خراب نیس و وفاداری دارم در تعهد

اما در مورد انجام دادن تمرینات چندبار با تعهد عالی و حس عالی شروع کردم و نتونستم ادامه بدم با اینکه حسم عالی بود و در همین جا از ضمیر ناخودآگاهم معذرت خواهی میکنم که نتونستم با وجود احساس فوق العاده ای که در دوره بی نظیر زندگی با کمک خدا داشتم پایبند بمونم چون لیز خوردم اشکالی هم نداره چون اینبار لیز خوردنم هم جزو مسیرم بوده و کامل به نفعم شد و رنجی بود که گنج شد که خدا منو در مسیر آسون هدایت کرده 

خودم خواستم و دعوتم کرد  بارهاو بارها  نشانه هاش رو دریافت کردم ولی بازم انگار الان ذهنم واکنش قهر کردن با نوشتن بهم داده و خودمو لایق تعهد دادن برای نوشتن نمیدیدم هر چی خواستم گولش بزنم که بیا خیلی ساده مثل تمام دوستان هم مسیرم که تعهد دادن یه تعهد بده دیگه تمام تمرینات دوستان رو با وجود تکراری بودن متن تعهد خوندم ولی حاضر به همکاری نشد گفت تا مسئولیت کامل تعهد قبول نکنی دیگه قول نمیدم تا پایان مسیر برسی 

ولی من میخام که باشم مگه نه اینکه خواستن توانستن است پس بدون دخالت خودآگاهم ناخودآگاه دارم مینویسم و قول میدم

 چون مگه من کجا رو دارم جز اینجا که بهشته امن ترین و پاک ترین سرزمین خوشبختیه قبلا امیدم به جاهای دیگه هم بود و اساتید دیگه رو هم دنبال میکردم با این که با تمام وجودم فریاد میرنم هیچ روش لاغری رو جز لاغری با ذهن استاد نازنینم قبول ندارم 

 که باید تیر خلاص اونا رو هم میخوردم که خوردم چون من به هیچ وجه برای لاغری نرفتم برای سلامتی و رهایی از قرصهام رفتم دیگه خسته شدم از اونهمه قرص خوردن با وجود اینکه کاملا هم میدونستم روششون به چه صورت هست به طور معجزه آسایی همه چی رو اون شب خرید دوره استاد ارزشمند فراموشم شد 

 چون دکترا میگن تا آخر عمر بخور ولی من قبلا هم بی هیچ کار خاصی جواب آزمایشام عالی شده بود فقط با انجام تمرینات دوره هام بی هیچ عجله ای برای نتیجه 

 و فراموش کرده بودم و الان که دوباره تیروییدم کم کارتر شده بود و کبدم چرب تر و رماتیسمم که اصلا درمانی نشد و من به قرصهاش حساسیت پیدا کرده بودم و خارش گلو و کاملا خودمم میدونم در اثر چه اشتباهی جواب آزمایشم این شده بود همون انرژی درمانی که رفتم و فقط نتیجه اش وقتی بود که با رنج و سختی و کلی فشار میرفتم و چندتا از بیماریهام کامل درمان شد ولی توجهم خیلی رو بیماری رفت و قانون انتظار کامل درست عمل کرد شوخی که نداره و احساس نداره که به نفعمه یا ضرر  ناخودآگاه طبق تکرار یه رفتار  عمل میکنه و زمان نمیفهمه و حس بدی که از درمان نشدن گرفتم  

  و باوجود

استمرار و اشتیاق و حس فوق العاده ای که همیشه بعد از پایان نوشتن تمرین همراهمه شرط اول و آخر موفقیته و انتظار عالی ایجاد میکنه 

بارها بهم اثبات شد وقتی بذرمو کاشتم باید ازش مراقبت کنم 

باید علفای هرز دورش رو از بین ببرم 

باید نور کافی بدم 

و اینبار با مثال ظرف آب که میگنده خالی میشه خیلی منطقی تر شده برام

چون شروع دوباره سخته و اونا سوخت میره دوباره قصه از اول شروع میشه  

یا در دوره زندگی با طعم خدا خوب میدونم آدرسمو عوض کنم بسته من که سفارش دادم به دست من نمیرسه انقدر آدرس عوض نکن فرشته خوشبختی و ایمان دارم که دیگه به هیچ چیزی اعتماد ندارم از اولم نداشتم چون فقط اینجا به آرامش کامل میرسم 

با دیدن فیلم کلبه برای چندمین بار کامل اون صحنه شلوغ و پر از درخت رو در ذهنم دیدم بوته هایی که به صورت نامنظم ذهن منو پر کردن 

درسته خیلی کمکم میکردن و خیلی نکته یاد گرفتم در این سالهای زیاد ولی نتیجه های کوتاه داشتم چون جای اصلی من اینجاست و اونا رو دوست ندارم دائم و تا آخر عمر ادامه بدم ولی کارم برای شروع دوباره سخت میشد 

واقعا تایید و تاکید میکنم به خودم و آویزه گوش که دیگه فایده نداره وقتی فاصله بیفته باید فقط تمرینات سادهو موثر خودمو دنبال کنم 

حتی وسوسه یه دوره دیگه که از مهر شروع میسه و اسمش شدیدا در من وسوسه ایجاد کرد اونم داشته باشم با شجاعت کامل گفتم نه من دیگه نمیخام لای در قرار بگیرم اشتیاق و شوری که در گروه دورهمی هست واقعا حالمو عالی کرد 

و دوره فوق العاده آرامش در بیداری رو هم فقط روزی یدونه گوش دادم و از تمرینات عالی دوستان استفاده بردم و تمرینی ننوشتم چون فرصت کافی نبود تا با فراغ بال و آسودگی خاطر در این مسیر باشم اونم سر فرصت مینویسم 

ولی واقعا به این دوره به ظاهر رایگان نیاز داشتم تا دوباره شروع کنم و تا ابد تا روزی که زنده هستم ادامه بدم و به نتیجه هم واقعا از اول سعی میکردم توجه نکنم 

ولی همش وسوسه های دیگران برای نتیجه و دیدن رفتار من که براشون عجیب بود پس چرا لاغر نمیشم چون من اشتباه میکردم و عکس مقدار خوردنم رو برای دوستام میفرستادم که اینم خییییلی عالی شد فهمیدم چه اشتباه بود و متشکرم 

تمام مسیر درس داره و آموزشه برام وقتی با نور آگاهی در مسیرم و دریچه ناخودآگاهم باز شده و بازم متن تعهد نامه رو میخونم بعد از نوشتن تمرین اینبار با حس عالی و پذیرفتن کامل ادامه دادن و ادامه دادن و ادامه دادن با اشتیاق 

آخیش چقدر حال بهتری دارم و حس آرامش بیشتر با توجه به آموزشهایی که در دوره فوق العاده و بسیار مطالب جدیدی که در دوره آرامش در بیداری یاد گرفتم  استاد عزیزم تا بی نهایت متشکرم و قدر دان زحمات فوق العاده تون هستم و خیلی افکار در سرم غوغا کردن برای نوشتن ولی تا همینجا سعی کردم برداشتم رو تموم کنم چون من خیلی تو فرمم فرو میرفتم که باید کامل بنویسم و همیشه تمرین طولانی حس تنبلی و سختی بهم میداد برای ادامه دادن و بهانه ای میشد برای شانه خالی کردن 

خدایا شکرت که باز هم منو هدایت و حمایت کردی به مسیری سرسبز و دلنشین عاشقتم

و در آخر آسیه جونم با کمک فرشته خوشبختی گامهای کوچک و متوالی و کمک استاد و راهنمای فوق العاده استادم ایمان دارم که تمام آرزوهات خاطره میشن 

همینجور که تا الان هر چیزی که توجه به نتیجه نداشتم و خود به خود وارد زندگیم شدن بقیشم میشه 

در جهانم همه چیز عالی و زیبا و نیکوست