مهمترین عامل رشد و پیشرفت انسان در رسیدن به اهداف تقویت مهارت دوستی با درون می باشد..
بسیاری از انسانها تصور می کنند اگر دوستان زیادی داشته باشند یا حداقل یک نفر باشد که بتوانند با او درد دل کنند شرایط احساسی بهتری خواهند داشت.
این درحالی است که همه ما مجهز به این ابزار قدرتمند در درون خود هستیم و نیاز به فردی برای ایفای نقش دوست نداریم.
دشمنی با درون
سالها عادت داشتم درباره شرایط زندگی ام با دوستان و اطرافیانم صحبت کنم و همیشه دوست داشتم آنها مرا تایید و برای من ابراز تاسف کنند. هرچه افراد بیشتری به من می گفتند که خیلی مظلوم هستم احساس بهتری پیدا می کردم و تصور میکردم که دوستان زیادی دارم که می توانم روی آنها حساب باز کنم.
اما هرچه دوستان من بیشتر می شدند، گله و شکایت های من هم بیشتر می شد و به همان اندازه هر سال شرایط زندگی من سخت تر می شد تا جایی که هر وقت با افراد مواجه می شدم درباره اتفاقات جدید و مسائلی که به تازگی در زندگی با آنها مواجه شده ام برای آنها صحبت می کردم.
این عادت در موضوع چاقی هم بسیار پررنگ بود و من همیشه درباره تلاش کردن ها و نتیجه نگرفتن هام برای دیگران صحبت می کردم.
هرچه تعداد بیشتری برای من دلسوزی می کردند احساس آرامش بیشتری پیدا می کردم که من مقصر چاقی ام نیستم چون برای لاغر شدن هرکاری می توانسته ام انجام داده ام.
هرچه افراد بیشتری به من حق می دادند که من برای لاغر شدن تلاش می کنم اما لاغر بشو نیستم اشتیاق و انگیزه من برای لاغر شدن کمتر می شد چون دلیل و توجیه قابل قبولی برای چاقی به دست آورده بودم.
زمانی که به لطف خداوند در مسیر لاغری با ذهن قرار گرفتم اولین موضوعی که برای من واضح شد این بود که هرگز نباید درباره چاقی و لاغر نشدن و هرموضوعی که مرتبط با چاقی و لاغری است با دیگران صحبت کنم.
تا به امروز که ده سال است در مسیر لاغری با ذهن حرکت می کنم حتی یک بار هم درباره لاغر نشدن یا چاق شدن و … با اطرافیانم صحبت نکرده ام.
همچنین متوجه شدم که دوستی با درون نقش کلیدی در کسب نتیجه عالی در مسیر لاغری با ذهن دارد و من نیاز به یک همراه و دوست صمیمی دارم که در مواقعی که احساس ناامیدی یا شکست می کنم بتواند با صحبت کردن و دلداری دادن به من شرایط احساسی من را تغییر داده و اشتیاق و انگیزه ادامه دادن را در من شعله ور کند.
خیلی زود متوجه شدم که تنها کسی که می تواند بهترین دوست برای من در مسیر لاغری با ذهن باشد خودم هستم.
من در تمام سالهایی که چاق بودم هرگز از خودم و شرایط جسمی ام رضایت نداشتم و همیشه خودم را سرزنش می کردم و نتیجه آن چاق تر شدن در طی سی و چند سال بود.
از آنجا که مسیر لاغری با ذهن دقیقا منطبق با مسیر چاقی با ذهن است فقط در جهت برعکس باید حرکت کنیم به این نتیجه رسیدم که برای لاغر شدن نیاز به دوستی با درون دارم به همین دلیل تصمیم گرفتم همانگونه که در دوران چاقی با خودم دشمنی داشتم اکنون در مسیر لاغری شیوه صلح و دوستی با خودم را در پیش گرفته و در مسیر لاغر شدن حامی و پشتیبان خودم باشم.
اهمیت دوستی با درون
دوستی با درون، یکی از مهمترین جنبههای رشد فردی و روانی است. این مفهوم به معنای پذیرش و شناخت کامل خود، همراه با پذیرش نقاط قوت و ضعفهاست. داشتن رابطهای سالم و دوستانه با درون، میتواند اثرات مثبت زیادی بر سلامت روانی، عاطفی و حتی جسمی فرد داشته باشد.
چند نکته در مورد اهمیت این نوع دوستی:
1. خودپذیری و عزت نفس:
وقتی با درون خود دوست هستیم، به راحتی میتوانیم خودمان را با همهٔ جوانب مثبت و منفی بپذیریم. این پذیرش باعث افزایش عزت نفس و احساس رضایت از خود میشود. عزت نفس بالا که نتیجه دوستی با درون است میتواند به ما کمک کند که در مسیر لاغری با ذهن مقاومتر و عملگراتر باشیم.
2. کاهش اضطراب و استرس:
وقتی با خود در صلح و دوستی هستیم، کمتر خودمان را قضاوت میکنیم و همین امر به کاهش اضطراب و استرس کمک میکند. درونی که به جای انتقاد مداوم از خود، از خود مراقبت میکند، باعث ایجاد آرامش ذهنی میشود. دوستی با درون و نتیجه آرامش ذهنی داشتن بهبود حرکت در مسیر لاغری با ذهن و کسب نتایج عالی خواهد شد.
3. توانایی تصمیمگیری بهتر:
شناخت بهتر از خود و یادگیری مهارت دوستی با درون، به ما کمک میکند که در تصمیمگیریها، بهتر عمل کنیم. این آگاهی از خود، به ما نشان میدهد که چه چیزی واقعاً برایمان مفید است و چه انتخابهایی به بهبود زندگیمان کمک میکند. این نگرش قطعا در مسیر لاغری با ذهن مفید و تاثیرگذار خواهد بود.
4. رشد شخصی و معنوی:
دوستی با درون باعث میشود که فرصت بیشتری برای رشد معنوی و شخصی داشته باشیم. به جای تلاش برای رسیدن به استانداردهای بیرونی یا قضاوت دیگران، بر روی بهبود خود از درون تمرکز میکنیم. این نوع از رشد، عمیقتر و ماندگارتر است.
5. ارتباطات بهتر با دیگران:
وقتی با خودمان در ارتباط خوبی هستیم، روابط ما با دیگران نیز بهتر و سالمتر خواهد بود. چرا که احساس کامل بودن از درون، به ما اجازه میدهد که بدون نیاز به تأیید دیگران، به شکلی واقعیتر و متعادلتر با آنها در ارتباط باشیم.
در نهایت، دوستی با درون نیاز به تمرین و توجه دارد؛ مانند هر رابطهای دیگر. این رابطه به معنای خودشناسی عمیقتر، پذیرش، و مراقبت از خود است.
دوستی با درون
فایل صوتی را با دقت گوش کنید.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
زمانی که دیدگاه های ثبت شده در این جلسه به ۱۵۰ دیدگاه برسد جلسه بعدی قرار داده می شود.
امتیاز 4.61 از 61 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
به نام خدا
با عرض سلام و ادب خدمت استاد بزرگوارم و دوستان همراهم.
چقدر موضوع این جلسه ملموس و قابل درک بود .
فکر می کنم همه ی ما همیشه دنبال کسی گشتیم تا باهش درد و دل کنیم ،تا گله و شکایت کنیم تا مظلوم نمایی کنیم تا مورد محبت دیگران واقع بشیم تا خودمونو خوب جلوه بدیم .
برای منم همینطور بوده البته تا قبل از آشنایی با سایت .
درد و دل کردن اینم یک آموزش بوده که توی فرهنگ ما وجود داره .
از وقتی با سایت آشنا شدم و گله و شکایتی ندارم ، می بینم خیلی کم حرف شدم و حتی ارتباطم با دیگران خیلی کم شده ،الان با دوستان دورهمی میرم هیچی نمی گم چون نمی تونم باهاشون هم کلام بشم .
دیگه به کسی زنگ نمی زنم چون اونا همش شروع به گله و شکایت می کنند و من دوست ندارم بشنوم .
نمیدونم چرا این همه موضوع خوب و مفید برای حرف زدن هست و ما فقط یاد گرفتیم از همه چی گله کنیم .
الان موضوع برام روشن شد ،زمانیکه با دیگران درد دل می کنیم حس حمایت شدن و حس آرامش پیدا می کنیم .
احساس دوست داشته شدن.
یادمه درباره ی چاقی که خیلی حرف می زدم با همسرم که دردو دل می کردم چون اون متناسب بود اصلا منو درک نمی کرد ،می گفتم نمی تونم نخورم میگفت مگه میشه نتونی نخوری .دوستمم متناسب بود و درک نمی کرد با آدم هایی هم که اضافه وزن داشتن صحبت می کردم اونا درک می کردن ولی راه حلی برام نداشتن و نمی تونستن بهم کمک کنند .
بزرگترین ضربه ای که از درد و دل کردن از چاقی خوردم این بودم که پسرام با شنیدن حرف های من و توجه من به چاقی دچار اضافه وزن شدن و حالا من به جز خودم ،نگران اونا هم هستم .
درسته خودم یاد گرفتم مسولیت چاقی خودمو بپذیرم ولی در مورد پسرام ،می دونم من مسؤل هستم .
الان منم به خوبی یاد گرفتم که هیچ وقت درباره ی چاقی و لاغر نشدن حرف نزنم .
ولی توی خونه پسرام همش اینو میگن و منو ناراحت می کنن .
الان یاد گرفتم اون دوستی که باید باهش حرف می زدم خودم بودم و درون خودم بوده که الان واقعا هست .
چون با کسی درد و دل نمی کنم و سعی می کنم خودم فکر کنم و درستش کنم .
خداروشکر توی مسیر تناسب فکری خیلی روی ناراحتی و استرس مسلط شدم و خیلی زود می تونم شرایط رو عوض کنم .
یادمه اوایل که به این سایت هدایت شدم بارها نا امید شدم و رها کردم .
مثلا یک زمانی گیر داده بودم به دیدگاه ،خیلی برام سخت بود و گاهی ۴ تا ۵ ساعت از من زمان می گرفت و من به هیچ کار نمی رسیدم پس رها کردم ،گفتم از پسش بر نمیام بخدا گفتم من نمی تونم یک راه دیگه بگو ،باز دوباره منو می آورد همین جا .
یا نمی تونستم جلوی خوردنم رو بگیرم ناراحت می شدم که تو نمی تونی باز رها می کردم و خدا دوباره منو بر می گردوند اینجا .
گاهی بعضی از فایل ها برام با یک فایل دیگه دچار تناقض بود و نمی تونستم درک کنم و فکر می کردم اینا با هم متفاوتند و چند وقت درگیر می شدم و باز دوباره رها می کردم و خدا منو بر می گردوند همین جا .
خیلی رها شدم و رفتم و به خدا التماس کردم یک راه دیگه بده من از پسش بر نمیام ولی باز منو میآورد اینجا .
بار آخر که اومدم تصمیم گرفتم هر چی شد فقط بمونم .
یادمه از روزی که فایل علت پرخوری کردن رو دیدم تونستم هر وقت اشتباه می کنم خودمو ببخشم و ادامه بدم چون هر وقت خرابکاری می کردم خودمو می بخشیدم و می گفتم اشکالی نداره درست میشه .
ولی یک جایی فهمیدم جریانش داشت مثل این می شد که قبلا که چاق بودم هی تصمیم می گرفتم از امروز نخورم باز می خوردم و باز می گفتم اینبار رو خوردی عیبی نداره از دفعه بعد و این کار همیشه ادامه داشت .
روزی که فایل فشار شکم رو دیدم کمی بخودم اومدم که واقعا خیلی خودمو بخشیدم و انگار یک تله برای من شده بود .
نمیدونم این فایل ها چطوری با هم مچ میشن دیگه بهش فکر نمی کنم ولی مجموع این فایل ها همه چی رو درست کرده .
حس می کنم بزرگترین چیزی که کمکم می کنه الان خیلی خوب رفتار کنم همون حس و توجه به لاغریه شاید تا حالا باورش نداشتم الان که با تمام وجود حسش می کنم می تونم رفتارهامو درست انجام بدم .
رفتارم که درست است انتظار لاغری دارم .
من هنوزم اگه رفتارم اشتباه باشه خیلی سریع انتظار چاقی رو حس می کنم .
سعی دارم حالم و حسمو خیلی خوب نگه دارم .
الان یاد گرفتم با مهربانی با خودم ریشه ی رفتارم رو پیدا کنم و خودم رو سرزنش نکنم .
هر رفتاری ریشه ای داره و اگه بدونی چیه می تونی اونو درست کنی .
دوست دارم اگه با خودم دوست میشم و دوستی با دورن رو شروع کنم دوستی داشته باشم که فقط بهم آرامش نده ،دوست دارم آگاه باشه و منو راهنمایی کنه.
بعد از آرامش حالا بگو ببینم باید چطوری حلش کنیم .
الان فهمیدم ،اون حس و حال خوبی که استاد میگن برای اینه که استمرارم رو از دست ندم ،ناامید نشم و اون ریشه یابی که میگن برای اینکه راه رو پیدا کنم و درجا نزنم .وقتی ریشه ی اشکالی رو پیدا کنم می تونم درستش کنم و اشتباهم رو تکرار نکنم .
می دونید مثل این می مونه که فرزند شما کار بدی می کنه به نظرتون چند دفعه می تونید اونو ببخشید ،اگه بخشش انجام بشه ولی اون کار بد ادامه داشته باشه چون جوابگویی وجود نداره پس کار درستی هم وجود نداره .
همه ی ما انتظار داریم اگه یک بار یا دو بار بخشیدیم دیگه اون کار بد تکرار نشه .
دربارهی رفتارهای نامناسب هم همینه اگه مسیر درست و راه رسیدن به تناسب رو پیدا نکنیم بخشش فایده نداره
بخشش زمانی برای ما مفیده که باعث بشه بهم نریزیم و بتونیم با آرامش و آسایش اشکال کارمون رو پیدا کنیم .
استاد بی نهایت سپاسگزارم 🙏🌼
در پناه خدا باشید .
به نام خدا
با سلام خدمت استاد گرامی و دوستان متناسبم.
چرا دوستی با درون این قدر اهمیت داره ؟
اول موضوع اینه که وقتی با خودت دوستی خودپذیری و عزت نفس داری چطوری ؟
یعنی من خودم رو قبول می کنم ، خودمو دوست دارم با تمام خوبی ها و بدی ها ،کمی ها و کاستی .
میدونم من به عنوان یک انسان که توسط خانواده ،معلم ها ،جامعه آموزش دیدم ممکنه اطلاعات اشتباهی رو باور کرده باشم و اونطوری که دوست دارم نباشم این مهم بهم میگه از دست خودت کلافه نباش ،اینقدر کمال گرا نباش .
نمیشه تو صد باشی .
چقدر از کمال گرایی و اینکه باید کامل باشم ضربه دیدم و اینکه نتونستم اونطوری باشم خودم رو سرزنش کردم و بی عرضه خطاب کردم .
خیلی از کارهای مورد علاقه ام رو بخاطر اینکه شاید نتونم بی نقص انجام بدم انجامش ندادم .
در حالیکه این طبیعت زندگیه و همه ی ما کامل نیستیم ،چقدر مهم و اساسیه پذیرفتن خود و دوست داشتن خود و در مسیر کمال حرکت کردن نه اینکه بگی من همینم که هستم نه .
دوم اینکه دوستی با درون اضطراب و استرس رو کم می کنه و این هم بسیار اهمیت داره یک جورایی با پذیرش خودت کامل میشه .
اینکه خودتو قضاوت نکن ،سرزنش نکن .
اشکالی نداره گاهی ممکنه تو هم با اطلاعات و باورهای اشتباه مسیر اشتباه بری اگه با خودت دوست باشی از راه اشتباه برمی گردی و بالاخره مسیر درست رو پیدا می کنی ولی اگه خودتو سرزنش کنی ،ناامید و خسته و کلافه میشی و نمی تونی بایستی و ادامه بدی و راه درست رو پیدا کنی .از زمین و زمان شاکی میشی .
سوم اینکه توانایی تصمیم گیری بهتر میشه دقیقا همین طوره ،موقع ناراحتی یا خستگی ،خشم و عصبانیت بیشتر تصمیمات اشتباه و احساسی هستند و بعدش می فهمی چقدر عجله کردی .
خیلی جاها وقتی با خودت دوست نباشی از دیگران کمک میری و اونا هم بر مبنای اطلاعات خودشون و زندگی خودشون و نظر خودشون تو رو راهنمایی می کنند در حالیکه هر کدوم از ما زندگی متفاوتی داریم و حتی آدم های زندگیمون با اطلاعات و دیدگاه های متفاوتی هستند و اشتباه محض اینه که تصمیم رو به دیگران بسپاری .
اگه با خودت دوست باشی به راحتی مسئله ات رو با خودت حل می کنی بدون دخالت دیگران.
چهارم اینه که رشد شخصی و فردی و معنوی ما ارتقا پیدا می کنه .
خیلی از سالهای زندگی رو بر اساس قضاوت دیگران زندگی کردم که مثلا دختر خوبی باشم ، همسر خوبی باشم ،مادر خوبی باشم،
اما دریغ از یکبار که خودم باشم .
الان فهمیدم توی زندگی هیچ وقت با خودم دوست نبودم و برای محبت به خودم کاری نکردم .
پنجم اینکه ارتباط با دیگران بهتر میشه
بدون قصد و غرض ،خیلی از آدم ها رو دیدم که جلوی یک نفر یک رفتاری دارن و پشت سرش یک حرف دیگه می زنن ،الان فهمیدم علتش اینه که با خودشون دوست نیستند و اگه جلوی کسی ارتباط بهتری دارن برای رسیدن به اهداف دیگه ای هست .
اگه با خودمون دوست باشیم نیازی نداریم برای تایید دیگران با کسانی که دوست نداریم رابطه برقرار کنیم ،می تونیم صادقانه و با صداقت با آدم هایی که مثل خودمونن دوست باشیم .
چقدر نکات کلیدی و آموزنده ای بود که توی تمام مراحل زندگی کاربرد دارن .
استاد عطار روشن بی نهایت سپاسگزارم
در پناه خدا باشید .