سال های زیادی از عمرم را چاق بودم و به خوبی احساس افراد چاق را درک میکنم چون سال ها آن را تجربه کرده ام.
از زمانی که به لطف خدا در مسیر لاغری با ذهن قرار گرفتم و از انجام تمرینات و مراحل لاغری با ذهن نتایج عالی گرفتم احساسی در من شکل گرفت که برای من جدید بود و البته بسیار لذت بخش.
به قدری از لاغری احساس عالی داشتم که قبل از اینکه تصمیم به آموزشی لاغری با ذهن بگیرم اشتیاق داشتم درباره احساس خوب لاغر شدن برای همه افرادی که اضافه وزن دارند صحبت کنم تا اشتیاق و انگیزه لاغر شدن از طریق ذهن در آنها بیشتر شود.
اشتیاق من برای صحبت کردن درباره احساس خوب لاغری سبب شد که به مسیر آموزش لاغری با ذهن هدایت شوم و از همان روز اول که درباره لاغری با ذهن در گروه تلگرام صحبت کردم به احساس خوبی که در اثر لاغر شدن در ما ایجاد می شود صحبت کردم.
همواره در فایل های آموزشی به این موضوع تاکید کردم که لاغر شدن سرشار از احساس خوب است.
به لطف خدا از زمانی که علاقمندان به لاغری با ذهن از بکارگیری آموزش های لاغری نتایج عالی گرفتند درباره احساس خوب لاغری در نوشته های خود می نوشتند و این احساس عالی را با دیگران به اشتراک می گذاشتند.
هرچه افراد بیشتری نتیجه می گرفتند صحبت درباره احساس خوب لاغر شدن بیشتر می شد و افرادی که تازه با موضوع لاغری با ذهن آشنا می شدند با خواندن نتایج عده بیشتری از شرکت کنندگان اشتیاق و انگیزه بیشتری می گرفتند و با اطمینان از کسب نتیجه عالی قدم در مسیر لاغری با ذهن می گذاشتند.
از سال 93 که مشغول یادگیری و عمل کردن به موضوعات ذهنی هستم، درک کردم که مهمترین موضوع در تغییر شرایط زندگی باور کردن امکان داشتن تغییر کردن است.
یکی از مهمترین دلایلی که افراد چاق نمی توانند لاغر شوند این است که باور ندارند می توانند لاغر شوند.
اگر آموزش های سایت تناسب فکری را دنبال کرده باشید حتما بارها از من شنیده اید که تاکید کرده ام: دلیل اینکه با استفاده از روش های لاغری نتیجه نگرفته ایم این است که این روش ها مسیر صحیح لاغر شدن نیستند.
امروز یک دلیل مهمتر را برای شما فاش می کنم.
ما به این دلیل که “باور نداریم می توانیم لاغر شویم” به مسیرهایی برای لاغر شدن هدایت می شدیم که روش صحیح برای لاغر شدن نبوده اند.
همه افرادی که در وارد سرزمین لاغرها می شوند در شرایطی به این سایت هدایت شده اند که از همه جا ناامید شده بودند و به حالت تسلیم دربرابر چاقی رسیده بودند.
آنها از تلاش برای لاغر شدن خسته شده بودند و در حالت تسلیم شدن از خداوند درخواست راهنمایی (هدایت) کردند و پس از آن به شکل معجزه واری با سایت تناسب فکری آشنا شدند.
داستان های آشنایی اعضای سرزمین لاغرها را می توانید در بخش “داستان هدایت من” مطالعه کنید و از تنوع طریقه آشنایی افراد با سایت تناسب فکری شگفت زده می شوید.
از آنجایی که می دانم دیدن، خواندن و شنیدن احساس لاغری از زبان افرادی که با استفاده از آموزش های سایت تناسب فکری رویای لاغری خود را خلق کرده اند چقدر اهمیت دارد به شکل های مختلف نتایج شرکت کنندگان را برای اطلاع سایرین در بخش های مختلف سایت تناسب فکری قرار داده ام.
در آلبوم شگفتی سازان می توانید تصاویر افرادی که با استفاده از آموزش های سایت تناسب فکری شگفتی ساز شده اند را تماشا کنید.
در بخش داستان هدایت من می توانید با طریق آشنایی افراد با این سایت آشنا شوید و مطمئن شوید که حضور شما در این سایت جز هدایت الهی نمی باشد.
در بخش دیدگاه های هر فایل آموزشی می توانید نوشته های افرادی که مدت هاست از آموزش های سایت تناسب فکری استفاده می کنند را مطالعه کنید و با نگرش و احساس آنها آشنا شوید.
و در این فایل تصویری می توانید نتایج استفاده از آموزش های لاغری با ذهن را از زبان خانم حسنی که یکی از شگفتی سازان لاغری با ذهن می باشد در گفتگویی که به صورت یه هویی و بدون هماهنگی قبلی در لایو اینستاگرام صورت گرفته است را بشنوید و ببینید.
شنیدن توضیحات افرادی که شگفتی ساز شده اند به ما کمک می کند تا طریق صحیح حرکت در مسیر لاغری با ذهن و استفاده از آموزش های لاغری را بهتر درک کنیم.
پیشنهاد می کنم نکات مهم توضیحات خانم حسنی را که به شما کمک میکند به شکل بهتری در مسیر لاغری با ذهن حرکت کرده و شگفتی ساز شوید را در بخش نظرات این صفحه بنویسید تا ضمن درک بهتر طریق صحیح استفاده از آموزشها به همدیگر کمک کنیم تا به شکل بهتری در این مسیر حرکت کنند.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.83 از 24 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
من دوروز بود که تمرینات را انجام ندادم و خب اومدم تو این قسمت تا یکم از افکار منفیم کم شه
یاد یه چیزی افتادم خب من از بچگی خیلی کتاب میخوندم و شاید هرکتابی که بهش علاقمند میشدم و بارها میخوندم و اصلا هم اهمیتی نداشت که نتیجه اون کتاب تو زندگیم چیه من بخاطر لذت نابش میخوندم خیلی بچه بودم و ذهنم مثل الان شلوغ نبود دقیقا از اواسط کلاس اول که دیکه خوندن رو خوب یادگرفته بودم کتاب خوندن رو شروع کردم علاقم به کتاب خوندن یکم هم باعث شده بود که خیلی بچه ی شلوغی نباشم اکثرا یه گوشه داشتم کتاب میخوندم یا رویا پردازی میکردم و با مدادرنگی هام حرف میزدم هیچوقت فکر نمیکردم اینکارا چه نتیجه ای برام دارن فقط لذت ناب لحظه برام بودن .علاقه ای که به کتاب خوندن داشتم و شاید تمرکزی که کتاب خوندن بهم داده بود باعث شده بود که درسارو هم خیلی راحت میفهمیدم و کتاب درسی هارو هم با همون میزان علاقه میخوندم و انقدر به قول مامانم شیک و راحت میرفتم جلو که الان وقتی فکرشو میکنم شاید تا ۱۲ سالگی مفهومی از امتحان را نمیدونستم من همیشه بلد بودم همیشه خیلی راحت درس میخوندم یکبارشم به این فکر نکرده بودم که قراره با این درس خوندن چه نمره ای بدست بیارم تنها فایده ای که برام داشت این بود که من از سرکلاس بودن و یادگرفتن و کتاب خوندن لذت میبردم و البته کنارش کتابای متفرقه هم میخوندم نمره هام خوب بودند اما هیچوقت لحظه ای به نمره فکر نکرده بودم یادمه کلاس پنجم معلممون صدام زد و گفت از روی این برگه ها نمره ی بچه هارو بخون تا من وارد کنم و منهی تشویق معلم رو میخوندم مثلا اسم دوستم رو که میخوند من میگفتم نوشتید افرین یا بسیارخوب مفهوم نمره را نمیدونستم چون هیچوقت بخاطرش دعوا هم نشده بودم بخاطر مشق ننوشتن دعوا شده بودم اما نمره هام همیشه خوب بود خلاصه معلممون به من نشون داد که اون عدد رو بخونم براش اما من حتی از اون موقع به بعد هم لحظه ای درگیر نمره نبودم تماما لذت خالص بود برام درس البته بخاطر همین موضوع تو مدرسه دوستی نداشتم چون الان حس میکنم ارتعاش و فرکانسم از بچه های دیگه مدرسه بالاتر بود من از مدرسه بدم میومد چون همه باهام بد بودند اما با درس حال میکردم
همه ی اینارو گفتم که بگمکلاس ششم بخاطر همین خوب بودن نمره هام که هیچکدومش هم از قصد نبود مامانم منو گذاشت کلاس تیزهوشان اجبارمم نکرد گفت من میزارمت این کلاس جلسه اول اگه دوست داشتی ادامه بده اقا من از اونجایی که کلاس دوم سوم یه عالمه کتابای علمی اما کودکانه خونده بودم و مطالب سطح عادی کتاب رو بلد بودم وقتی رفتمسرکلاس و مطالب جدید معلم برام گفت واقعا شگفت زده شده بودم و با اشتیاق گفتم که من کلاس رو ادامه میدم خلاصه کلاس رو ادامه دادن و علاقه و لذتی که من از سرکلاس و کتاب خوندن میبردم باعث شد من بدون هیچ سختی و تلاش انچنانی تیزهوشان قبول بشم پایه های نتیجه گرایی همون سال ششم که میخاستم تیزهوشان قبول شم توی من بوجود اومد و خلاصه توی مدارس تیزهوشان تبدیل به ستون شدند من دیگه هیچ لذتی از درس نمیبردم تموم فکرم سرکلاس این بود که نکنه یاد نگیرم نکنه اخراج شم و هیچی تموم اون لذت ناب پودر شد هرازگاهی به خودم تو تیزهشان میگفتم کاش هیچوقت درسمخوب نبود تا اینجا قبول نمیشدم من دیگه کتاب متفرقه هم نخوندم چون فکر میکردم نمیرسم درس بخونم و وقتم رو میگیره خلاصه که اون در لحظه بودن و عشق به مسیر از من گرفته شد
البته بعدش رفتم هنرستان و دنبال علاقم و رشته ی دلخواهم و الان دانشجوام اما هنوز نتیجه گرایی که توی تیزهوشان در من بوجود اومد توی من به قوت زیادی هست و داره توی انجام این دوره اذیتم میکنه
وقتی خانم حسنی گفتند که بابا فایلتونو گوش کنین استادتون کنارتونه لاغرهم میشین از مسیر لذت ببرین یاد بچگی خودم افتادمکتابمو میخوندم درسمم گوش میدادم نمره هم میگرفتم
اما الان همش منتظر نتیجه ام اصلا نمیزارم لذتی که میبرم منو هولم بده همش میخام اون لذت در راستای رسیدن به هدفم باشه لذته بجای اینکه بکشونتم صفحه بعد باعث میشه هی به کتابای نخونده فکر کنم به تعداد صفحات نخونده
اما من اینجا میخام به خودم قول بدم همونطور که بچه بودم و از لحظم لذت ناب میبردم این خصلت را توی خودم تقویت کنم و از این به بعد بجای اینکه هی فکر کنم من که به تمرینات توی زندگی واقعی عمل نمیکنم من که کامل همه چی را انجام ندادم و هزارتا دلیل برای نشدن نتیجه بیارم نتیجه را ولش کنم و از تک تک فایلها تک تک کلمات استاد و تک نک لحظه هایی که توی این سایتم لذت ببرم
الان این مدلی نیستم اما به خودم قول میدم که هرروز به اون حالت عرفانی بچگیم نزدیک تر بشم و خب نتیجه خودش میاد لازم نیست اصلا مفهومی از نتیجه را در خودم جست و جو کنم مثل زمانی که حتی نمیدونستم این برگه که سرکلاس حل میکنم امتحانه و اون عدد بالای برگه هارو اصلا نمیدیدم الانم میخام نسبت به نتیجه ی لاغری هم همین مدلی رفتار کنم و اصلا نبینم اعداد سایزهارو نبینم تعداد نشدن هارو اصلا کاری با نتیجه نداشته باشم اصلا دنبال نشونه نگردم فقط لذت ببرم من میدونم که دوباره مثل بچگیم به این نقطه میرسم
الهام عزیزم از ته دل برای اینکه حالتون خوبه براتون خوشحالم
حرف زدن منفیباف کاملا طبیعیه و اینکه هرازگاهی میترسیم از نتیجه نگرفتن هم طبیعیه مهم اینه کهبتونیم خودمون را اروم کنیم که خوشبختانه شما خیلی خوب اینکار را بلدید من هم دوروز بود حالم خیلی بد بود و نمیتونستمتمریناتم رو انجام بدم برای همین اومدم توی این بخش و حرفهای کسی که نتیجه گرفته بهم امید داد و باعث شد این نوشته را بنویسم که واقعا بهم نشون داد چرا حالم بده چون همش به نتیجه فکرمیکنم در صورتیکه اصل در هرچیزی لذت بردن از مسیره
خوشحالم که توی این سایت شگفت انگیز باهاتون صحبت کردم
ممنونم از پاسختون