عادت های افراد چاق در زبان چاقی مانند تکه کلام های رایج در هر زبان گفتاری است.
چاقی یک زبان رفتاری است و برخی افراد با یادگیری این زبان و رفتار کردن بر اساس قواعد و اصول آن باعث تغییر وضعیت جسمانی خود می شوند.
اگر چاق هستید حتما زبان چاقی را یادگرفته اید و مدت هاست از آن برای انجام رفتارهای روزمره خود استفاده می کنید.
زبان چاقی چیست
همانطور که هر زبان گفتاری شامل حروف الفبا، قواعد و گرامر مخصوص به خود است زبان چاقی هم دارای حروف الفبا و قواعد مخصوص به خود است که البته این موارد به صورت رفتاری هستند.
زبان های گفتاری برای ارتباط برقرار کردن با دیگران مورد استفاده قرار می گیرند و زبان چاقی برای ارتباط بین انسان و مواد غذایی ایجاد شده است.
در زبان های گفتاری شما می توانید صحبت های افراد همزبان خود را بشنوید و پاسخ دهید. در زبان چاقی شما می توانید صحبت های مواد غذایی را بشنوید و با آنها ارتباط برقرار کنید.
حتما برای شما پیش آمده است که وقتی خوراکی مورد علاقه تان را در خانه دارید بارها در حین انجام کارهای مختلف صدای آن خوراکی را در ذهن خود میشنوید که شما را صدا می زند و از شما می خواد تا به سمت او بروید و از طریق خوردن مقداری از آن ماده خوراکی با او ارتباط برقرار کنید.
اگر درباره این تجربه با یک فرد متناسب صحبت کنید که آیا او هم صدای مواد غذایی را در ذهن خود می شنود؟ با تعجب به شما نگاه خواهد کرد و هیچ پاسخی برای سوال شما ندارد.
این شاهکار زبان چاقی است که برای اولین بار در جهان در سایت تناسب فکری کشف و به آن پرداخته شده است.
اگر اضافه وزن دارید شما مجهز به یک زبان دیگر علاوه بر زبان های گفتاری خود هستید که مسئولیت رفتارهای شما را برعهده دارد در واقع شما از طریق این زبان رفتارهای خود را اجرا می کنید.
زبان چاقی، زبانی با ویژگی های رفتاری و افکاری می باشد. به این معنی که هم در رفتارها و واکنش های روزمره خود در برابر مواد غذایی از آن استفاده می کنید و هم بسیاری از افکاری که درباره خود و چاقی و مسائل مربوط به آن را در ذهن خود مرور می کنید همه با استفاده از زبان چاقی صورت می پذیرد.
عادت های افراد چاق
از زمانی که در مسیر لاغری با ذهن قرار گرفتم، متوجه شدم که آنچه در ذهن من بعنوان فرمول های چاقی ثبت شده است در ذهن همه افرادی که اضافه وزن دارند وجود دارد. در واقع عادت های افراد چاق خیلی شبیه به هم هستند.
با مشاهده واکنش افرادی که از آموزش های لاغری با ذهن استفاده می کردند متوجه شدم که طرز فکر و عملکرد همه افراد چاق مانند یکدیگر است.
اگر با افرادی که اضافه وزن دارند صحبت کرده باشید حتما متوجه شده اید که خیلی از حرف های ما شبیه همدیگر است.
زمانی که اضافه وزن داشتم و درباره موضوعات مربوط به چاقی با افرادی که اضافه وزن داشتند صحبت می کردم متوجه شدم که:
- همه ما از لاغر نشدن گله و شکایت داریم.
- از اینکه هرچه تلاش می کنم لاغر شویم فایده ای ندارد.
- از اینکه با رنج و سختی لاغر می شودم اما به آسانی دوباره چاق می شوم.
- از اینکه هرچه می خورم چاق می شودم.
- از اینکه نمی توانم جلوی پرخوری کردن خودم را بگیرم.
خیلی از مشکلات من با چاقی را دیگران هم داشتند و از این رو صحبت کردن درباره چاقی با دیگران به من احساس خوبی می داد چون عادت های افراد چاق شبیه یکدیگر است.
از اینکه مشاهده می کردم دیگران مشکلات شبیه من دارند خیالم راحت می شد که من تنها نیستم که نمی توانم لاغر شوم.
خیالم راحت می شد که همه افرادی که چاق هستند مشکلات من را دارند.
زمانی که در مسیر لاغری با ذهن قرار گرفتم و با تغییر فرمول های ذهنی از طریق انجام تمرینات آشنا شدم تازه متوجه شدم چرا آنچه در ذهن من درباره چاقی می گذرد در ذهن همه افرادی که اضافه وزن دارد مرور می شود. چون همه ما از زبان چاقی برای فکر کردن و رفتار کردن استفاده می کنیم و زبان چاقی باعث ایجاد عادت های افراد چاق می شود.
به همین دلیل مطمئن شدم روشی که من برای لاغر شدن استفاده کردم می تواند به همه افرادی که اضافه وزن دارند کمک کند تا لاغر شوند.
چون وقتی من با آن همه فرمول ذهنی چاق بعد از سی و چند سال چاقی توانسته ام بیش از ۵۰ کیلو کاهش وزن داشته باشم پس هر فردی که اضافه وزن دارد با استفاده از آموزش های دوره های لاغری با ذهن می توانند به تناسب اندام رویایی خود برسند.
همانطور که عادت های افراد چاق در حال حاظر شبیه عادت های چاقی من بوده است بنابراین اگر اکنون عادت های خود را شبیه عادت های امروز من کنید حتما شگفتی ساز خواهید شد.
چرا چاق شدم؟!
چاقی نتیجه مجموعه ای از افکار چاق کننده است.
افکار چاق کننده وقتی تقویت شوند به رفتارهای ما تبدیل می شوند و رفتارها، عادت های افراد چاق را تشکیل می دهند.
قطعا یک فکر اشتباه و یک عادت اشتباه باعث چاقی نمی شود.
مجموعه از افکار اشتباه به همراه تکرار سالها رفتارهای اشتباه باعث چاقی می شود.
از آنجا که چاق شدن حرکت جسم در جهت منفی و نابود شدن است بنابراین سرعت چاق شدن جسم به شدت پایین است.
تصور کنید من با انبوهی از افکار چاق کننده و مجموعه ای از رفتارهای اشتباه که سی و چند سال تکرار شده بودند به وزن ۱۳۷ کیلوگرم رسیده بودم.
با قرار گرفتن در مسیر لاغری با ذهن و انجام تمرینات آن در طی کمتر از سه سال به وزن کمتر از ۹۰ کیلو رسیدم.
من با استفاده از این روش مقدار حدود ۵۰ کیلوگرم در طی چند سال کاهش وزن پیدا کردم.
- در این چند سال حتی یک ساعت گرسنگی را تحمل نکردم.
- چند سالی که هرگز از خوردن غذایی بخاطر ترس از چاق شدن خودداری نکردم.
- در این مدت هرگز بخاطر لاغر شدن، ورزش های برنامه ریزی شده انجام ندادم.
مقدار وزنی که در طی ۳۰ سال به من اضافه شده بود، در طی کمتر از ۵ سال از من کاسته شد.
این مقایسه اثبات می کند که سرعت چاق شدن جسم بسیار کندتر از لاغر شدن است و این در حالی است که همه افراد چاق عقیده دارند سرعت چاق شدن سریعتر از هر خودرویی است که تا کنون ساخته شده است.
نگرش اشتباه درباره لاغر شدن
از جمله عادت های افراد چاق داشتن نگرش اشتباه درباره لاغر شدن است که سبب شده با توجه به اینکه تلاش بسیاری برای لاغر شدن می کنند اما همچنان چاق هستند.
یکی از عادت های افراد چاق این است که عقیده دارند لاغر شدن سخت است، آنها هر چقدر برای لاغر شدن تلاش می کنند باز تصورشان این است که لاغر شدن از این همه سختی که متحمل شده این باز هم سخت تر است.
بنابراین با اینکه سختی و رنج بسیاری را متحمل می شوند اما همچنان چاق باقی می مانند.
چون ذهن انسان نامحدود است و تا بی نهایت می تواند موضوعی را گسترش دهد.
تصور کنید شما اگر چند روز رژیم سخت به همراه ورزش سنگین انجام دهید جسم شما به قدری تحت فشار قرار می گیرد که خستگی را با تمام وجود احساس می کنید.
جسم بیشتر از حد خاصی نمی تواند فشار و سختی را تحمل کند اما ذهن این محدودیت را ندارد و سختی و رنج را تا بی نهایت می تواند گسترش دهد.
بنابراین اگر در ذهن تان، لاغر شدن سخت باشد به مرور سخت بودن لاغر شدن سخت و سخت تر می شود.
به همین دلیل است که هرچه از سن چاقی افراد می گذرد تصور می کنند که لاغر شدن سخت تر است.
این در حالی است که برای جسم آنها لاغر شدن از سال گذشته تا امسال تفاوتی نکرده است اما در ذهنشان لاغر شدن در امسال سخت تر از سال گذشته است.
این تفاوت در نگرش درباره لاغر شدن بخاطر خاصیت ذهن است که نامحدود است و موضوعات را گسترش می دهد.
زمانی که من تصمیم گرفتم از روش لاغری با ذهن به تناسب اندام دست پیدا کنم نمی دانستم آیا نتیجه می گیرم یا نه.
دلیل اینکه 15 ماه بدون کسب نتیجه این مسیر را ادامه دادم پشت کار یا استمرار من نبود بلکه به این دلیل بود که هنوز از این روش ناامید نشده بودم.
تصور کنید من بارها رژیم گرفته بودم و لاغر نشده بودم. بنابراین به محض شنیدن اسم رژیم برای لاغر شدن مطمئن بودم که نتیجه نخواهد داد.
اما درباره نتیجه لاغری با ذهن چیزی نشنیده بودم بنابراین مطمئن نبودم که این روش نتیجه نخواهد داد بنابراین ادامه دادم.
زمانی که اولین نشانه های تغییر جسمی من ظاهر شد مقداری اطمینان من به این روش بیشتر شد و هرچه نتیجه من بیشتر شد اطمینان من هم افزایش پیدا کرد.
در این شرایط، ذهن من مانند دوران چاقی عمل می کند.
همانطور که قبلا ترس از لاغر نشدن را گسترش می داد و اینکه لاغر شدن سخت است. بعد از کسب اولین نشانه های لاغر شدن شروع به گسترش “لاغر شدن آسان است” کرد و به مرور من بیشتر اطمینان پیدا کردم که لاغر شدن کار آسانی است.
به همین دلیل بعد از اینکه تا حدود زیادی از مسیر لاغری با ذهن نتیجه گرفته بودم و برای آموزش این روش فوق العاده اقدام به تهیه فایل های آموزشی کردم از همان ابتدا عبارت “لاغر شدن آسان ترین کار دنیاست” را بارها در فایل های آموزشی تکرار کردم.
در واقع این باور و عقیده من بعد از ده ها کیلو کاهش وزن از طریق قدرت ذهن بود و این درحالی بود که هر فردی که اضافه وزن داشت و این عبارت را می شنید ابتدا تعجب می کرد اما به سرعت احساس خوبی در او شکل می گرفت و با خود تصور می کرد چقدر عالی می شود اگه واقعا لاغر شدن آسانترین کار دنیا بود.
لاغر شدن آسانترین کار دنیاست
آنهایی که این عبارت به دلشان نشست و وسوسه شدن آسان بودن لاغر شدن را تجربه کنند قدم در مسیر یادگیری لاغری با ذهن گذاشتند و خیلی زود متوجه شدند که واقعا لاغر شدن به روش لاغری با ذهن آسان ترین کار دنیاست.
این طریق لاغر شدن را در ذهن خود تصور کنید و آن را با روش های قبلی که برای لاغر شدن انجام داده اید مقایسه کنید.
- شما بدون حضور در کلاس درس یا مکان خاصی لاغر شدن را در خانه و از طریق اینترنت و با استفاده از موبایل یا کامپیوتر خود می آموزید.
- زمان استفاد از آموزش ها بستگی به برنامه ریزی زندگی شما دارد و هر زمان تمایل داشتید از محتوای آموزشی استفاده می کنید.
- آموزشها به زبان ساده و قابل درک برای همه افراد در هر سن و شرایطی آماده شده است.
- شما به راحتی تمرینات خود را در جزوه آموزشی می نویسید و در واقع کتاب لاغری خود را می نویسید.
- هر شغل یا فعالیتی داشته باشید باز هم می توانید در زمان مناسب یادگیری لاغری با ذهن را دنبال کنید.
- نوشته های خود را در بخش تمرینات سایت به اشتراک می گذارید و می توانید نوشته هم مسیرهای خود را مطالعه کنید و به این شکل به گسترده ترین کتاب لاغری با ذهن در جهان دسترسی دارید.
- در این روش برخلاف همه روش های دیگر شما مجبور به تحمل گرسنگی نیستید.
- نیاز نیست ساعت ها ورزش های سخت و طاقت فرسا انجام دهید.
- لازم نیست هر روز دارو یا دمنوش های مختلف بخورید.
- هرکاری که در روش های قبلی برای لاغر شدن انجام می دادید را لازم نیست در روش لاغری با ذهن انجام دهید.
این تنها بخشی از سادگی های روش لاغری با ذهن است.
با مقایسه آنچه در مسیر لاغری با ذهن تجربه خواهید کرد با سایر روش های لاغری به وضوح به ساده بودن لاغر شدن با این روش پی خواهید برد.
همانطور که در زندگی روزمره به مرور فرمول های چاقی در ذهن ما ایجاد شده اند و باعث چاقی ما شده اند اکنون به مرور فرمول های لاغری را در ذهن خود ذخیره می کنیم و به مرور تناسب اندام را در جسم خود ایجاد می کنیم.
این روند ساده و لذت بخش لاغر شدن با قدرت ذهن است.
مقایسه نتایج هنرجویان دوره های لاغری با ذهن با استفاده کنندگان از روش های دیگر هم بیشتر اثبات می کند که لاغری با ذهن آسانترین روش لاغری در دنیاست.
دوستانی که از آموزش های لاغری با ذهن استفاده می کنند دیدگاه خود درباره ساده و آسان بودن این روش در مقایسه با روش های دیگر را در بخش نظرات این جلسه ثبت کنند.
✍️ تمرین آموزشی 📖
برای انجام عالی تمرین جلسه آموزشی عادت های افراد چاق ابتدا محتوای نوشتاری را مطالعه کنید و سپس ویدیوی آموزشی را مشاهده کرده و سپس به سوالات مطرح شده به شکل انشایی پاسخ دهید.
- دیدگاه خود درباره عادت های افراد چاق را بنویسید و نمونه هایی از شباهت رفتار خود با دیگران بنویسید.
- در گذشته آیا درباره رفتارهای چاقی خود با دیگران صحبت کرده اید؟ هدف از انجام این کار چه بوده است؟
- درباره عبارت (ثوابشو بخر) چه دیدگاهی دارید؟ آیا از این عبارت استفاده می کنید؟
- مواردی از عادت هایی که در خانواده خود مشاهده می کنید که منجر به خوردن بیش از حد نیاز می شود را نام برده و درباره آن شرح دهید.
- نگرش خود درباره آسان بودن لاغری با ذهن را بنویسید. چرا این روش آسان است؟
- روش لاغری با ذهن چگونه به شما کمک می کند تا فرمول های چاقی و عادت های افراد چاق را شناسایی و اصلاح کنید.
- از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.21 از 42 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام خدمت استاد گرامی و دوستان عزیزم
چقدر منطفی کردن شما استاد برای پرخوری نکردن(براساس حرف ثوابش رو بخر ) عالی بود و چقدر جایگزینیش عالی بود پس از این به بعد باید به خودمون بگیم اضافه ی غدا رو از ترس اینکه اسراف نشه نباید بخوریم چون با این کار که زور غدا رو بخوریم فقط داریم با زجر و سختی اون غذا رو به طبیعت برمیگردونیم یعنی اون غذا به سه حالت با سختی دوباره به طبیعت بر گردونده میشه یا در بدن ما تبدیل میشه به انرژی که به طبیعت برگردونده میشه و یا تبدیل میشه به چربی در بدن ما که زمانی که ما از این دنیا میریم و به خاک سپرده میشیم جذب طبیعت میشه و یا زمانی که زیاد میخوریم و از بدن ما دفع میشه بازم به طبیعت برگردونده میشه پس چه بهتررکه همون اول کار اون مقدار اضافه رو وارد بدننکنیم و بریزیم داخل طبیعت و به خودمون این همه زجر چاقی رو ندیدم و نگران ثواب و گناه و این مسایل هم نباشیم و تازه خیلی راحت تر به طبیعت برگردونده میشه تا در بدن من ذخیره بشه و حالا بعد ازعمر طبیعی به طبیعت برگردونیم پس دیگه با دور ریختن مواد غذایی راحت باش و برای خودت منطقیش کن .
خوب باید بگم منم زیاد بسیار زیاد این جمله رو شنیدم چون مال دزفولم نمیدونم حالا به هر دلیلی ولی در خانواده ی خودم هیچ وقت این حرفها رو از طرف مادرم و یا پدرم نمیشنیدم یا اگر هم بین ما بود خیلی کم گفته میشد و هیچ وقت مادرم ما رو مجبور به خوردن نمیکرد برای همین هر چهار فرزند مادرم کاملا متناسب بودن یا شایدم لاغر بودن تا قبل از ازدواج و اما همگی ما بعد اززازدواح تغییر کردیم و یه مقدار چاق شدیم که بازم دوباره کنترلش شد و الان برادرم بسیار لاغر هست خواهر بزرگم بسیار لاغر هست و فقط خواهر کوچیکم یه مقدار تپلی هست و این کاملا نشون میده که هیچ وقت در دوران مجردی و در کنار مادر و پدرم هیچ اجباری و زوری در خوردن نبوده و اما جا داره بگم بر عکس و بسیار هم برعکس خانواده ی همسرم به شدت این حرفها رو میگن و اصلا به قول یکی ار بچه های سایت که نوشته بود خوردن ته ظرفها و دور نرخیتن هیچ مواد غدایی از روی سفره و غدای مونده ی چند روز گدشته و به جا نزاشتن هیچ غدا یی داخل ظرف به شدت جز ارزشها و کارهای درست به حساب میاد و اگر شخصی جلوی اونها غیر از این طریق رفتار کنه به شدت به اون شخص،تذکر میدن که فلانی چرا اسراف کردی و ریختی دور گناه داره میدادی خودم میخوردم و ثوابش رو میخریدم و بسیار این کار رو زشت و گناه و اسراف میدونن و یا بارها دیدم به بچه ها شون گفتن هر چقدر عدا کشیدی باید تا تهش رو بخوری و یا اگر نخوردی چی میشه و گناه داره و …..خلاصه کلی هم افراد تپل مپلی دارن واما قبلا هم خودم از این حرفها به دخترم میزدم و میخواستم به زور دخترم رو وادار به خوردن کنم و خیلی در گذشته که یکی دوسالش بود تلاش،کردم و در یه مقطعی که خیلی کوچیک بود کمی تپل شد اما دوباره دخترم از همون سن کم زیر بار حرف های زور من نرفت که به حرف من زیاد بخوره و منم دیدم خیلی باید رجر و سختی بکشم تا بهش غذای زیادتری بدم دیگه ول کردم و دیگه از یه جایی به بعد خودم رو درگیر نکردم و دخترم بسیار لاغر شد و دیگه چاق هم نشد که نشد و تازه از وقتی که من وارد دوره ها شدم دخترم هم بسیار متناسب تر شده ولی هر جور بخواد میخوره و یا نمیخوره و هیچ اجباری در خوردن اونها ندارم و در ضمن من از وقتی وارد این دوره ها شدم و گفتم که جسم من سطل اشغال نیست که هر چیزی رو واردش کنم پس به اندازه خوردم و دیگه ریزه خواری نکردم و اضافه های عذا رو داخل پلاستیکی جمع میکنم و چون از وسط شهر ما دزفول یه رودخونه ی زیبا رد میشه من اون ته مانده ها رو به پسرم و همسرم میدم تا داخل آب بریزن و خیلی صحنه ی زیبا یی هست چون دیدم کلی ماهی دور اون نون و برنجها جمع شدن که بخورن و خوشحال شدم از این کار خودم و گفتم اینم سهم ماهی ها هست هر چند همسرم هم با اینکه متناسب هست اما تا حدودی طرز فکرش مثل خانواده اش هست و میگه نه همینم نکن حالا اگه تو باید کمتر درست کنی کمتر درست کن ولی خوب من حالا خیلی بهتر شدم و خیلی کمتر درست میکنم اما بازم یه وقتایی زیاد میاد چون بچه ها یه وقتایی شاید یا کم بخورن و یا نخورن و یا ایراد بگیرن و یا میلشون چیز دیگه بشه و نخورن و وو نمیدونم به هر دلیلی سهم اونها میمونه و دیگه میدونم خورده نمیشه مجبورم بزارم برای ماهی ها و یه زمانی خودم میخوردم اما حالا دیگه اصلا چنین کاری نمیکنم .و خوشحالم که فرزندانم رو هم دارم با اگاهی کامل بزرگ میکنم و اونها در آزادی کامل و به هر اندازه که بخوان میخورن و مدتها هست هیچ اجباری در کار نیست حتی پسرم که تا دوسال پیش خودم باید بهش غدا میدادم سرساعت و با دست خودم میزاشتم دهنشو تا مقدار مورد نطر من رو نمیخورد ولش نمیکردم و به هر طریقی بهش میدادم اما به محض ورود به سایت که داشتم روی خودم کار میکردم و تغییر میکردم این کار رو هم کنار گذاشتم چون دیگه با روحیه ی من و آموزشهای سایت جور درنمیومد و خلاف تمام آنچه بود که من آموخته بودم و الان بسیار فرزندان خوش اندام و لاغر و متتاسبی دارم که در سلامت کامل هستن و من از دیدن ایشون بسیار لذت میبرم و خدا رو شاکرم که در این مسیرم و جز اون مادرهایی نیستم که بخوام با خرافات و یه عالمه حرفها ییی که بدون فکر و فقط نسل به نسل چرخیدن منم بخوام فرزندانم رو بزرگکنم و یا اینکه من حتی یک بار در این دوسال که تغییر کردم به پسرم نگفتم بخور که قوی بشی بخور که بزرگ بشی بخور که برات فلان چیز رو بخرم بخور که …. چون میدونم بازم خودم به دست خودم فرزندانم رو معتاد به مواد غدایی و چاقی میکنم که با هیچ چیز قابل جبران نیست و صدمه ی جبران ناپذیری هست . و همین افکار که بدن من بسیار مقدس هست و جایگاه روح پاک من هست و امانت الهی هست که خداوند به من داده و به خوبی باید از اون مراقبت کنم و همین که میدونم جسم من و من باارزش هستیم و هر ته مانده ی غدایی رو نباید بخورم و ….. باعث شده من اصلا به زور نخورم و هیچ وقت ته مانده ی عدا ها رو نخورم و یا به خاطر ثواب نخورم یا برای … .. نخورم و واقعا دررموقع نیاز بخورم و به اندازه بخورم و با لذت بخورم هر آنچه رو که دوست دارم .
سلام خدمت استاد گرامی و دوستان خوبم
منم از وقتی که در دوره های آموزشی شرکت کردم متوجه شدم که آدم های چاق همه مثل هم فکر میکنن و چاقی زبان مشترک همه ی افرادی هست که اضافه وزن دارن من خودم از وقتی در مسیرم به شدت پیگیر رفتارهای چاقها و لاغرها هستم و میبینم که تمام حرفهای استاد درست هست و هر چیزی که ایشون در مورد چاقها میگن هم در گذشته ی خودم هست و هم در رفتارهای چاقهای اطرافم در حال حاضر هست و حتی افکار اونها رو هم که بررسی میکنم میبینم دقیقا همون چیزهایی هستن که بارها در گذشته خودم اون افکار رو داشتم و یا اینکه استاد در سایت بسیار در مورد اونها گفتن و خیلی خوشحالم که دارم این بحث چاقی و لاغری رو از یه سطح بسیار بالا و زیبا بررسی میکنم . همین امروز که جمعه بود من برای تفریح به همراه عزیزی بیرون از خونه در اطراف شهر رفتم و چون ایشون تپل هست و همه تفریح رو در خوردن میبینه اینقدر خوراکی آورده بود که نگو اما من تمام حواسم جمع بود که نباید زیاده روی کنم و تحت تاثیر ایشون قرار بگیرم و به فشار شکمی برسم و باید درست رفتار کنم و اما ایشون کلی بساط برای نهار داشت و کلی هله هوله برای بعد از ناهار داشت و اما من از بین اونها انتخاب کردم و ناهار رو که به اندازه نیاز خوردم و بعد از بین دو مدل تخمه و میوه و خرما و بیسکوییت و پفیلا و پفک هندی و پفک نمکی مینو من فقط یک دونه بیکسوییت و یک مشت تخمه و چند دونه پفک هندی و چند مشت پفک نمکی مینو خوردم و اما خود اون شخص از همه چیز به مقدار زیاد میخورد دلستر و برنج و جوجه کباب هم برای ناهار خورد و خلاصه من اگاه بودم هر وقت جا داشتم به اندازه نیازم از اون مواد عدایی دلخواهم بخورم و بعد از خوردن اونها احساس سبکی داشتم و سنگین هم نبودم اما با بودن در این مسیر یه اتفاق جدید دیگه که در من افتاده این هست که مثل گدشته ی خودم هر چیزی به دهنم مزه نمیده و هر چیزی باب میلم برای خوردن نیست مثلا تخمه خواستم بخورم یه مشت کوچیک خوردم چون تخمه ی خام بودن و من دوست نداشتم دیگه ادامه ندادم و یا پفک مینو اصلا مزه اش رو دوست نداشتم و جالب نبود و اصلا مزه اش مثل دفعات قبل نبود که خریده بودم و راضی نبودم از این هنوز داخل پاکت بود من دیگه ادامه ندادم و یا چند شب پیش رستوران بودم اینقدر طعم غدا ها برام خوب نبود که در حد یه سیخ کوچیک کباب خوردم با دو سه قاشق برنج ک دلم نخواست دیگه خوردنم رو ادامه بدم جون حس کردم کبابش بوی بدی میده خلاصه مثل قبل همه چیز خور نیستم خصوصا غداهای بیرون و رستورانی خیلی باید پرفکت باشه که بتونم بخورم و میدونم اینم از تغییرات من در این مسیر هست و بارها به خودم میگم پس چرا قبلا اینطور نبودم یعنی واقعا غذاها بد شدن یا من تغییر کردم ؟؟ولی میبینم که اطرافیان من با حرص،و ولع میخورن اما من پسندم نیست و این نشان از تغییر محتویات ذهنی من هست .
(ثوابشو بخر )من زیاد این جمله رو در بین اطرافیانم شنیدم و شاید شاید خودم من هم یه جاهایی گفته باشم حالا نمیدنم به خاطر همشهری بودن با استاد هست که این جمله رو زیاد شنیدم یا اینکه حالا بین چاقها گفته میشه
حقیقتا من به یاد ندارم که در گذشته و یا حالا مادرم این حرف رو گفته باشه و ما در خوردن بسیار راحت بودیم و تحت اجبار مادرم هیج وقت غدا نمیخوردیم برای همین چهار فرزند مادرم تا قبل از ازدواج بسیار لاغر و متناسب بودن و اما ناگفته نماند مادر من و خانواده ی مادری من در تعارف کردن و اصرار کردن برای خوردن به مهمان خیلی مهارت دارن و پایبند این رفتار هستن و این رو یک جور احترام به مهمان میدانن و هنوزم که هنوز بعد از مدتها برای همسرم همین رفتار رو دارن و فکر میکنن با این کار دارن به همسرم احترام میزارن و اون اوایل ازدواجم که همسرم بسیار لاغر بود اگر کم میخورد مادرم بسیار اصرار میکردن که چرا نخوردی و باید بیشتر بخوری و خلاصه همسر منم مجبور میشد یه جاهایی بیشتر بخوره و ….. در حالی که در خانواده ی همسرم دقیقا ماجرا برعکس هست اونها اصلا اهل تعارف و اصرار کردن به مهمان و یا اطرافیان خودشون نیستن حتی من در این مدت زیاد که با این خانواده هستم شاهد این رفتار ها نبودم و دیدم که بارها خوراکی رو وسط گذاشتن و گفتن هر کس میخواد بیاد بخوره و گرنه گیرش نمیاد و همه هم خودشون رفتن و برداشتن و هیچ کس نبوده (مثل مادرم ) که به بقیه تعارف کنه و یا اصرار کنه که بخور و اما این جمله ی ثوابش رو بخر زیاد در خانواده ی اونها شنیدم چون طبق باورهای مذهبی ایشون این کار درستی هست که هیچ چیز دور ریخته نشه و یا هدر داده نشه بنابراین باید به زور هر غدایی هر چقدر کم یا زیاد توسط خود اون شخص و یا فرد دیگه باید خورده بشه و اتفاقا افراد تپل هم زیاد در این خانواده هست و یه روز یکی از همین براد زاده های همسرم اعتراف میکرد که اگر غذا بکشم و نخورم از طرف پدرم به شدت اذیت میشم که این چه کاریه باید تا اخرش رو بخوری و این کار درستی نیست و خلاصه میگفت من رو به زور وادار به خوردن میکنه و یه شخص دیگه از خودشون که در اون جمع بود به شدت حرفهای پدر ایشون رو تصدیق میکرد و میگفت بله خب راست میگه دیگه باید تا آخر ظرفت رو بخوری جون گناه داره بریزی د ور و این کار بسیار ناپسندی هست و کار بسیار زشتی هست که بریزی دور تازه ثواب هم داره که تو نریزی دور و بخوری .
و در نهایت منم این حرف رو پذیرفته بودم و بارها اجرا میکردم اما هیچ وقت از این دید بهش نگاه کرده بودم و بارها میگفتم جقدر کار خدا پسندانه ای دارم انجام میدم و کارم درست هست .و همیشه هیچ غذایی رو ته ظرف نمیزاشتم و هیچ غدایی رو دور نمیریختم و در رستوران و هر مکانی باید تا آخرش رو میخوردم و یا با خودم میاوردم برای فردام که بخورم و میگفتم ثواب داره و دور ریختن اون گناه داره و حس خوبی هم داشتم که نزاشتم اون غذا هدر بدره .
ولی من باید آگاه باشم که چرا باید نگران دور ریختن عدا باشم اما نگران خودم نباشم که اگر غدای اضافه وارد بدنم بشه اون گناه داره ؟؟و حالا به خودم میگم من چرا باید غذای باقی مانده ی بقیه رو بخورم و یا موقع جمع کردن سفره غدای داخل بشاقبها رو بخورم ؟؟؟اما از وقتی که در مسیرم دیگه با دور ریختن غدااها خیلی راحت شدم نه عمدا ولی اگر چیزی اضاف اومد خیلی راحت جمعشون میکنم و داخل پاکتی میزارم برای پرنده ها و حیوانات و همین فایل ارزشمند باعث شده حتی اگر فرزندم همه ی غذاش رو نخوره من خیلی راحت بدون مجبور کردن اونها برای کامل خوردن از جلوی اونها جمعشون کنم و بزارم برای دفعه ی بعد یا بردارم برای پرنده ها و به یاد ندارم از وقتی که در دوره ها هستم هر گز به فرزندانم بگم چرا اینقدر کشیدی حالا باید ته تهش رو بخوری ؟؟در حالی که قبل از دوره ها فردی بودم به شدت حساس روی خوردن بچه هام که باید هر سه وعده رو به اندازه ای که من براشون در ظرف میکشم بخورن و گرنه دعواشون میکردم و اونها هم همیشه به زور من میخوردن و یه جاهایی دخترم ناراحت میشد با هم درگیر ی لفظی پیدا می کردیم که چرا زور میگی و یا پسرم رو که نمیتونستم مثل دخترم زور بگم مشغولش میکردم و بعد بهش غذا میدادم و اگر بازم نمیشد بهش،وعده میدادم و با هزار ترفند بهشون غدا میدادم (و این بحث برای هر دو فرزندم بسیار بحث ماجرا دار و ناجوری بود که همیشه همسرم از این کار من گله داشت که نکن و ….) ولی خدا رو شکر که الان مدتها هست دیگه این بحثها در خانه ی ما تموم شده و خدا رو شکر هیچ کدومشون هم چاق نشدن ولی من همچنان در دادن میوه و شیر به اونها هنوز خودم دخالت میکنم و به اونها یاد اوری میکنم و یا خودم براشون اماده میکنم که بیان بخورن (حالا نمیدونم چقدر کارم درسته یا غلطه چون خودشون به هیچ وجه به سمت میوه و شیر نمیرن ) اما دوست دارم بازم در این زمینه هم بهتر یشم و خودشون رو مسول خوردن در تمام زمینه ها کنم فعلا که نتونستم از یه وعده میوه و شیر اونها غافل بشم برای همین حالا هر از گاهی بهشون یاد اوری میکنم که خوردین یا نه ؟ .
خلاصه الان دیگه در ذهنم این فرمول نیست که اگر غذا رو دور بریزم این کار گناه بزرگی هست و خدا رو خوش نمیاد و این کار ناسپندی هست نه برای خودم منطیقیش کردم که اگر من غذای اضافه بخورم یا شکمم دررد می گیره و یا دچار اضافه وزن و بیماری بشم که این خیلی گناهش،بیشتر هست تا بخوام دور بریزم .برای جسم خودم احترام و ارزش بیشتری قایل هستم .
بارهه میگم هر وقت من غدا خوردم یا به انرژی تبدیل شده یا به چربی تبدیل شده که اگر روزی اون مصرف نشه دوباره موقع مرگ من که به خاک برمیگردم اونها هم به طبیعت برمیگردن و یا موقع دفع از بدن خارج میشن و باز هم به طبیعت برگرداننده میشن در نهایت به طبیعت برگرداننده میشن حالا یا به ،شکل دفع یا به شکل چربی که از طریق مردن به خاک برمیگردن و اگر من غدا رو هم دور بریزم بازم به طبیعت برگردونده میشه و چقدر این کار ارزشمند تر هست و سریع تر و راحت تر هست که همین طوری غذای اضافه رو در طبیعت رها کنیم و با این منطقها خیلی راحت تر قبول کردم که باید مواد غذایی اضافه رو دور بریزم و نخوام ثواب یک چیزی رو من بخرم و اون رو بخورم و با این کار نباید به من احساس گناه دست بده .
همین الان وسط کامنت نوشتنم دختر من گرسنه اش شد و گفت مامان میشه غدا برام بیاری و رفتم داخل آشپزخونه که براش غذاش رو ببرم چشمم به ظرف جوجه با برنج افتاد که مونده بود روی میز و کسی طالب خوردن اون نبود و برای یک لحظه رفتم بالا سرش و گفتم حیفه بریزم دور و تند و تند چند لقمه خوردم و بعدش،گفتم ببین بازم همون فرمول چاقی که حیف ، کم مونده بخور دیگه تموم بشه ،دور نریزم که گناه داره و ثوابش رو بخر … در ذهنم اومد بالا که همون سه لقمه رو خوردم چون هیچ تصمیمی به خوردن نداشتم و الان که این کامنت رو مینوسم بعد از انجام این رفتار زشت من هست و خوب میدونم این رفتارم از کجا آب میخوره ؟؟به خاطر همون فرمولهای گذشته ی چاقی که در ذهن من بوده و هست صورت گرفته شایدم به خاطر این بود که تحریک چشمی شدم و وادار به خوردن شدم اما بازم خدا رو شکر که به موقع رهاش،کردم و بیشتر ادامه ندادم در حالی که هنوز در ظرف هست من به خودم اومدم و دیگه خوردنم رو ادامه ندادم و همین فرق من با گذشته ی من هست که تا بخوام یه جاهایی پرخوری کنم به خودم میام و سریع دست میکشم درسته چند قاشق خوردم ولی من به خودم میگم خدا رو شکر که همش رو نخوردم و هنوز مقداری در بشقاب هست و من دیگه تمایل به خوردن ندارم و اگاهم که کارم درست نیست
بارها به خودم میگم دور ریختن غذا هیچ اشکالی نداره پس هیچ استرسی به بچه هام و یا همسرم و یا خودم وارد نمیکنم که باید تمام غذای داخل بشقاب رو بخوری برای همین بارها شده فرزندم غذایی رو کشیده و لی انگار میل به خوردن نداره و میگه نمیخوام به هیچ عنوان اصرار به خوردنش نمیکنم شاید همسرم یه جایی بهشون ،بگه پس چرا نمیخوری باید بخوری چرا به اندازه نکشیدی ولی من سریع میام و بهش،میگم ذهن اونها رو دست کاری نکن و وادار به خوردشون نکن که بدترین چیز ممکنه و ایشون هم دیگه این حرفها رو نمیزنه برای همین بچه هام هر وقت میلشون بود به هر اندازه که میخوان میخورن و یا نمیخورن ولی این من هستم که هنوزم باید روی خودم کار کنم و مثل فرزندانم یاد بگیریم به اندازه مصرف کنم و اتوماتیک و درست به نیاز جسمم حواب بدم پس خیلی باید حواسم رو جمع کنم که در انتخاب غدا و مقدار اون غذا آزاد هستم و هر چقدر از غذام در ظرف بمونه اصلا اشکالی نداره و هر جا نخواستم باید غذا رو رها کنم مثل دختر و پسرم که اصلا اینها نمیدونن این حرفها ی چاقی و فرمولهای چاقی چی هست یا حتی همین ثوابش رو بخر نمیدونن چی هست اتفاقا چند روز پیش پسر یه عزیزی از آشناهای من مهمان من بود که این پسر ۵ ساله مادر و خواهر تپلی داره که به شدت درگیر رژیم و این حرفها هستن و بسیار شاکی از چاقی خودشون هستن و این پسر ایشون که به،شدت لاغر هست و همیشه مادر ایشون با ظرف غذا دنبال این بچه هست که به قول خودشون با غذا خوردن این بچه قوی و بزرگ بشه (البته منم در گدشته برای دختر خودم همینطور بودم ) دارم میبینم که ذهن این بچه رو از سن کم چطوز دارن دست کاری میکنن خلاصه شب برای شام این پسر عزیز خودش به تنهایی اینجا بود و پسر من که گرسنه بود گفت مامان غذا میخوام و این بچه هم گفت منم میخوام و بعد از کمی خوردن گفت میدونی چیه من شکمم درد میکنه ولی قول میدم همش رو بخورم و با همین یک جمله من تا تهش رو خوندم و برام شفاف بود که به این بچه در خونشون چی می گن و جریان چیه چون بارها رفتار مادر و پدر این بچه رو با این پسر ۵ ساله رو دیده بودم و من خیلی ناراحت شدم و به این پسر جان گفتم نه این کار رو نکن اذیت میشی این رفتار اشتباه هست ولی این بچه میگفت نه من حتما باید تا اخر بخورم ولی خیلی شکمم درد میکنه هااااا و من واقعا در دلم حسرت خوردم که چرا باید اینطور بچها به راحتی چاق بشن در حالی که پسر من در اوج گرسنگی خودش غذا خورد و یه جایی هم که پیام سیری رو گرفت خیلی راحت گفت سیرم و دیگه جا ندارم و نمیخوام و من هم گفتم باشه مامان جان دیگه نخور و از جلوی پسرم سینی غدا رو برداشتم و یک بار دیگه در دلم به خودم و به بودنم در سایت افتخار کردم که این اگاهی ها رو دارم که اینقدر زیبا هم روی خودم و هم روی خانواده ی من تاثیر گذاشتن .
چقدر خوشحالم که این فرمول ذهنی چاق کننده رو هم شناسایی کردیم و منم کسی هستم که بارها این جمله رو شنیده بودم و بااون بسیار آشنایی داشتم .
خیلی کارهای مخرب هست که چون پشتوانه ی اونها برمیگرده به کارهای ثواب و این حرفها آدمها با خیال راحت انجامشون میدن ولی باید شناسایی بشن .
من همواره مشتاق تغییر کردن و خود شناساسی و تسلط بر ذهنم هستم .