انسان ها در طول زندگی خود پیوسته در حال تلاش برای تغییر شرایط خود هستند. آنها دوست دارند پیشرفت کنند و به آرزوهایشان برسند اما در بیشتر مواقع آنچه که تجربه می کنند شباهتی با آنچه که آرزو دارند ندارد.
آگاهی نداشتن از قانون انتظار سبب می شود که تلاش های ما برای تحقق خواسته هایمان حتی نتیجه عکس داشته باشد.
قانون انتظار
سال هاست در مسیر تغییر کردن و تجربه شرایط دلخواه در زندگی ام هستم. در این مدت آگاهی های متنوع از طریق کتاب ها، دوره های آموزشی و تجربه های شخصی کسب کردم.
درباره قانون انتظار در کتاب های مختلف مطلب خوانده ام و از زبان اساتید متعدد از کشورها و فرهنگ های مختلف درباره قانون انتظار شنیده ام.
اگر برای درک قانون انتظار در اینترنت یا کتاب ها جستجو کنید با نوشته های مشابه این مواجه خواهید شد:
- انسانها به دنبال راههایی برای کنترل سرنوشت و جذب خواستههای خود بودهاند. در این میان، قانون انتظار به عنوان یکی از قدرتمندترین ابزارهای موفقیت و خوشبختی شناخته میشود.
- قانون انتظار بر این اصل ساده استوار است که افکار و باورهای ما نقش تعیینکنندهای در جذب اتفاقات به زندگی ما دارند. به عبارت دیگر، آنچه را که به شدت انتظار آن را داشته باشیم، به واقعیت تبدیل میشود. قانون انتظار: راز جذب آرزوها و خلق زندگی رؤیایی شما
مقدمه:
- چگونه از قانون انتظار استفاده کنیم؟
برای استفاده از قانون انتظار، باید مراحل زیر را دنبال کنید:
۱. اهداف خود را به طور واضح و مشخص تعریف کنید. دقیقاً بدانید که چه چیزی میخواهید به آن دست پیدا کنید.
۲. باور عمیقی به امکانپذیری اهدافتان داشته باشید. به خودتان ایمان داشته باشید که میتوانید به آنچه میخواهید برسید.
۳. روی اهدافتان تمرکز کنید. به طور مداوم به خواستههای خود فکر کنید و آنها را در ذهن خود تجسم کنید.
۴. احساسات مثبت را در خود پرورش دهید. شادی، سپاسگزاری و عشق را به طور مداوم در وجود خود احساس کنید.
۵. اقدام کنید. منتظر نمانید تا همه چیز به طور معجزه آسایی اتفاق بیفتد. برای رسیدن به اهدافتان تلاش کنید و از فرصتهایی که در مسیرتان پیش میآید استفاده کنید.
نگرش شخصی من درباره قانون انتظار
به نظر من تنها راز جهان هستی که مایه سعادت و خوشبختی در دو جهان است (قانون انتظار) است.
انتظار هر آنچه را داشته باشید، تجربه خواهید کرد.
اما قانون انتظار را نمی توان با مطالعه آنچه در رسانه ها یا کتاب ها گفته می شود آموخت چون آنچه دیکته شده است مانند دستور العمل های آشپزی است:
اول اهداف خود را مشخص کنید، سپس باورهای عمیق نسبت به امکان پذیر بودن اهداف تان ایجاد کنید و …..
این طریق دستور العمل ها شاید برای تهیه یک وعده غذای ساده کارآمد باشد اما برای سروسامان دادن به زندگی هرگز موثر و کارآمد نیست.
اینکه ما تصمیم می گیریم یا متعهد می شویم که به فلان خواسته خود برسیم یا تصمیم می گیریم فلان کسب و کار را شروع کنیم یک تصمیم آگاهانه است که عمل کردن به آنچه برای تحقق آن نیاز است مستلزم صرف انرژی و تمرکز زیاد ذهنی و مغزی دارد. موضوعی که اصلا مورد علاقه مغز انسان نمی باشد.
صرف انرژی برای مغز مانند زنگ خطر است، زنگ خطر اتلاف انرژی. به همین دلیل است که همه انسانها در مدت حیات خود بارها تصمیم می گیرند تغییری در شرایط خود ایجاد کنند اما چند روز یا چند هفته بعد از تصمیم خود غافل می شوند.
مغز انسان تمایلی به صرف انرژی برای تمرکز کردن ندارد بنابراین یادگیری مهارت استفاده از قانون انتظار بر اساس آنچه در کتاب ها شرح داده شده است نیاز به صرف انرژی زیاد دارد و این شرایط اصلا خوشایند مغز نمی باشد.
به همین دلیل است که قانون انتظار در مغز به شکل ناخودآگاه شکل می گیرد چون هر عملی به صورت ناخودآگاه انجام شود با حداقل صرف انرژی از طرف مغز انجام خواهد شد.
چگونگی شکل گیری انتظار
قانون انتظار به دو شکل کلی در مغز انسان شکل می گیرد:
۱- شکل گیری انتظار بر اساس تصمیمات آگاهانه با صرف انرژی زیاد.
۲- شکل گیری انتظار بر اساس فعالیت ناخودآگاه با صرف انرژی بسیار کم.
زمانی که شما به هر دلیل تصمیم می گرید که زندگی خود را تغییر دهید وارد مرحله تصمیم آگاهانه برای ایجاد انتظار در مغز خود می شوید.
این تصمیم به شدت نیاز به صرف انرژی در مدت زمان طولانی دارد و از طرف مغز پذیرفته نیست.
اما زمانی که شما از طریق در معرض دیدن و شنیدن قرار می دهید با صرف حداقل انرژی قانون انتظار در مغز شما شکل می گیرد و نتایج و شرایط را در زندگی شما رقم می زند.
ما برای شنیدن یا دیدن نیاز به تصمیم آگاهانه نداریم. شاید برای رفتن به سینما نیاز به تصمیم آگاهانه برای خارج شدن از خانه و رفتن تا سینما داشته باشید اما در هنگام تماشای فیلم نیاز به تصمیم آگاهانه و صرف انرژی نیست.
بنابراین انسان در بیشتر اوقات زندگی خود، به شکل ناخودآگاه در حال شکل دادن انتظار خود از زندگی با استفاده از اطلاعاتی است که از طریق دیدن و شنیدن وارد مغز او می شود.
حتما این تجربه را دارید که ساعتها مشغول گفتگو کردن با دیگران بوده اید بدون اینکه احساس خستگی کنید اما زمانی که تصمیم می گیرید مطالعه کنید بعد از خواندن چند صفحه احساس خستگی می کنید.
چون کتاب خواندن یک تصمیم و فعالیت آگاهانه است اما برای صحبت کردن و شنیدن نیاز به تصمیم آگاهانه و صرف انرژی زیاد ندارید.
انتظارشو نداشتم!
یکی از مبهم ترین چالش های ذهن افراد مواجه شدن با شرایط و اتفاقاتی است که انتظار آن را ندارد.
بارها در زندگی در شرایطی قرار گرفته بودم که نه تنها به خودم بلکه به دیگران هم می گفتم انتظارشو نداشتم!
بارها از زبان دیگران شنیده ام که در واکنش به اتفاقی که در زندگی شان رخ داده است از عبارت انتظارشو نداشتم استفاده کرده اند.
چرا ما بارها در زندگی با شرایطی مواجه می شویم که انتظارش را نداری؟!
به این دلیل که حجم اطلاعات و آگاهی هایی که به شکل ناخودآگاه و بدون هدف وارد مغز ما می شود به مراتب بیشتر از حجم آگاهی ها و اطلاعات آگاهانه است.
بنابراین این طبعی است که با شرایطی در زندگی مواجه شویم که انتظار آن را نداشته ایم.
حتی ممکن است افراد مدت ها به شکل آگاهانه بر خواسته ها و اهدافشان تمرکز کرده باشند اما باز هم از اینکه با شرایطی مواجه می شوند که انتظارشو نداشتند شوکه می شوند.
باز هم دلیل آن بیشتر بودن اطلاعاتی است که به شکل ناآگاهانه و روزمره در ارتباط با دیگر انسانها وارد مغز ما می شود.
اگر فردی به شکل تکراری در معرض شنیدن و اطلاع از اتفاقات زندگی دیگران قرار بگیرید به شکل ناخوداگاه انتظار تجربه آن شرایط در مغز فرد شنونده ایجاد می شود.
به همین دلیل است که فرد با مواجه شدن با اتفاقات زندگی خویش از آنچه رخ داده متعجب می شود و می گوید انتظارشو نداشتم.
چون آگاهانه برای رخ دادن اتفاقات ناخوشایند برنامه ریزی نکرده یا آرزوی تجربه آنها را نداشته است متعجب می شود که چرا با این شرایط مواجه شده است.
در مشاوره هایی که با افراد مختلف داشته ام بارها با این سوال مواجه شده ام که چرا فلان اتفاق برای من رخ داد با اینکه من هیچوقت به این اتفاق فکر نکرده بودم؟!
پاسخ این است که هیچ کس به شکل آگاهانه و از سر علاقه به وقوع اتفاق بد فکر نمی کند بلکه به شکل ناآگاهانه بارها در معرض شنیدن و دیدن شرایط و اتفاقات بدی که برای دیگران قرار گرفته است قرار می گیرد بدون اینکه بداند در حال جمع آوری اطلاعات برای اساس قانون انتظار است.
نتیجه گیری
خیلی مهم است که به شکل آگاهانه برای زندگی خود برنامه و هدف داشته باشید اما اگر مراقب ورودی های مغز خود نباشید هرچقدر تلاش کنید با استفاده از قانون انتظار زندگی خود را متحول کنید موفقیتی کسب نخواهید کرد.
چون حجم اطلاعاتی که از طریق شنیدن و دیدن بدون نیاز به زحمت و صرف انرژی وارد مغز شما می شود به مراتب بیشتر آن چیزی است که با صرف انرژی و زمان وارد ذهن خودی می کنید.
از آنجا که مغز انسان تمایل به استفاده از آگاهی های تکرار شونده دارند بنابراین همیشه به صورت ناخودآگاه و ناآگاهانه از قانون انتظار در زندگی خود استفاده می کنند.
از آنجا که تصمیمات و واکنش های ناآگاهانه در بیشتر مواقع صحیح و حساب شده نمی باشند بنابراین نتیجه کلی زندگی با عدم رضایت از وضعیت و شرایط موجود همراه خواهد بود.
تکرار کردن محتوایی آموزشی باعث بهبود درک و نفوذ آگاهی در ذهن ناخودآگاه می شود.
نوشتن تمرینات باعث گسترش آگاهی در ذهن و منطبق شدن با شرایط فردی استفاده کننده می شود.
باور و قدرت ذهن را به شدت قوی می کنم و می گم من لاغری رو به دست آوردم ولی با ذهنم سلامتی رو به دست میارم چون دارم خالق این ذهن را به شکل خوب می شناسم.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
اطلاعات محتوای این قسمت:
عنوان مطلب آموزشی: با ذهن می شود لاغر شد اما با فکر نه! (لینک مطلب)
نویسنده دیدگاه: خانم گلی عزیز (پروفایل عمومی)
محتوای دیدگاه: ۳۹۹ کلمه (لینک دیدگاه)
امتیاز 4.46 از 79 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
سلام بر استاد گرامی ..اول یه تشکر ویژه از خدای مهربون خودم دارم که به نیازم پاسخ داد ومنو به این سمت هدایت کرد .دوم بی نهایت از شما استاد گرامی بابت ارائه این فایل .وسوم با تشکر از خانم گلی .بابت آگاهی که به من دادن .استاد دقیقا من هم مثل دوستمون که نتیجه نمیگرفتن .هستم و حتی در مواقعی بر عکس نتیجه دادن مسیرم بوده قبلنا تا میدیدنم در مورد چاقی صحبت میکردن حالا دیگه با اسمس دادن در مورد اضافه وزنم هم صحبت میکنن .خنده دارنیست؟؟؟ بارها فکر کردم چرا باید اینطور برخوردها رو تجربه کنم چرا نتیجه نمیگیرم ..والان جواب سوالم را گرفتم که من همیشه ترس از نتیجه عالی گرفتن داشتم در صورتیکه که باید توجهم روی متناسب شدن باشه ..استاد من دو مرحله از سرزمین لاغرها رو تهیه کردم و ۹۰ درصد تمرینها رو انجام دادم و الان فهمیدم که به قول دوستمون از اول تمرکزمون روی متناسب شدن باشه .وبه اون فکر کنیم ..استاد من چند روز پیش عروسی دعوت بودیم وقتی شام آوردن دقت کردم به رفتار اطر افیانم و موضوعی رو متوجه شدم اونایی که متناسب وشکیل بودن چنان با لذت غذاشونو میخوردن و هیچ ترسی نداشتن ولی بر عکس اونایی که چاق بودن با احتیاط وگاها ترس غذا میل میکردن واونجا بود که یاد حرفهای شما افتادم که میگفتید ذهن آدم حرف اولو میزنه .باید ذهنو پاکسازی کنیم با تشکر