هرچه از سالهای عمر انسان سپری می شود بیشتر به دنبال دستیابی به صلح و آرامش در زندگی است.
موضوعی که در کودکی سرشار از آن بودیم اما در مسیر زندگی آن را گم کرده ایم و اکنون به دنبال یافتن آن هستیم.
آرامش کودکی
مرور دوران کودکی برای اکثر انسانها با حسرت همراه است.
در گذشته هر وقت درباره دوران کودکی ام با دیگران صحبت می کردم حسرت می خوردم که چقدر دوران خوبی بود و آرزو می کردم کاش می توانستم دوباره به آن دوران برگردم.
در صحبت های دیگران هم زیادی می شنیدم که حسرت دوران کودکی شان را می خورند و همیشه برام سوال بود که چرا آدم هرچه بزرگتر می شود بیشتر حسرت دوران کودکی اش را دارد؟!
تصور می کردم انسانها به دلیل مسائل و مشکلاتی که در زندگی با آن مواجه هستند حسرت دوران کودکی شان را می خورند. اما بعدها متوجه شدم این دلیل اصلی حسرت دوران کودکی را خوردن نیست چون همه ما در آن دوران هم با مسائل و مشکلاتی مواجه بوده ایم.
شاید الان که به مسائل دوران کودکی خود فکر کنیم به این نتیجه برسیم که این اصلا مشکل خاصی نبوده است اما در آن دوران واقعا مشکل بزرگی به نظر می رسیده است.
به خاطر دارم هر وقت از پدرم درخواست وسیله ای مانند دوچرخه یا آتاری و … می کردم و او می گفت پول ندارم یا ازت راضی نیستم که برات بخرم احساس می کردم بدبخت ترین آدم جهان هستم. پس در هر مقطع از زندگی مسائلی وجود دارد که به نظر فرد مهم و بحرانی هستند.
اما معجزه گذر زمان باعث می شود که هر مساله ای به هر اندازه که مهم و بزرگ باشد بعد از مدتی بی اهمیت و حتی خنده دار به نظر برسد.
حتی در مواردی که فرد بعد از گذر سالها همچنان عقیده دارد که فلان مساله در زندگی اش به قدری مهم بوده است که هنوز هم تحت تاثیر آن است به دلیل اهمیت آن موضوع نیست بلکه به دلیل چسبیدن فرد به آن موضوع و گذر نکردن از آن مساله است.
در طی این چند سال که به لطف خداوند در مسیر خودشناسی و تغییر زندگی قرار گرفته ام به این نتیجه رسیدم که آنچه سبب می شود انسان حسرت دوران کودکی یا گذشته اش را بخورد نداشتن آرامش است.
شاید بارها وقتی به بچه ها توجه کرده اید یا درباره آنها صحبت کرده اید این را گفته باشید که:
- خوش به حالش اصلا غمی نداره!
- خوش بحالش از دنیا بی خبره
- خوش بحالش چقدر خیالش راحته
همه آنچه در کودکان مشاهده می کنیم و نسبت به آن احساس حسرت داریم تنها به دلیل در صلح و آرامش بودن آنهاست.
کودکان سرشار از صلح و آرامش الهی هستند و این را همه بزرگترها درباره کودکان تایید می کنند اما به این فکر نمی کنند که چه شد این صلح و آرامش را از دست دادیم؟!
البته می توان حدس زد که بقیه آدمها مثل من مسائل و مشکلات زندگی را عامل از دست رفتن صلح و آرامش می دانند اما واقعیت این نیست.
مسائل و مشکلات زندگی
سالها تصور می کردم مسائل و مشکلات در زندگی عامل اصلی نداشتن آرامش و لذت نبردنم از زندگی کردن هستند و به همین دلیل اول، والدین و سپس دیگران را عامل اصلی مشکلاتم می دانستم.
این نگرش من تا سن سی و چهار سالگی بود و چون نمی توانستم والدین یا کشور و … را تغییر دهم تصور می کردم تا ابد زندگی من در همین شرایط نابسامان ادامه پیدا خواهد کرد.
اما به لطف خداوند هرچه بیشتر در مسیر تغییر زندگی حرکت کردم به این نتیجه رسیدم که این مسائل و مشکلات نیستند که دست از سر زندگی من بر نمی دارند بلکه این من هستم که همواره مسائل و مشکلات بیشتری برای خودم به وجود می آورم و تداوم این عملکرد باعث شده که همیشه احساس یاس و ناامیدی در زندگی داشته باشم.
اینکه چگونه هر انسان خودش باعث تداوم شرایط زندگی اش می شود به این درک رسیدم که هر فردی عقیده داره به دلیل مسائل و مشکلاتی که در زندگی با آن مواجه است احساس آرامش و شادی در زندگی ندارد. دقیقا من هم همین عقیده را داشتم.
نکته جالب توجه اینکه انسانها در جنبه مسائل زندگی با هم شباهت دارند اما در جنبه مشکلات زندگی با هم تفاوت دارند.
مسائل زندگی شامل بالا و پایین هایی است که در زندگی همه موجودات عالم وجود دارد و فقط مختص به انسان نیست. اما از آنجا که انسان به واسطه اینکه توانسته است با بهره بردن از هوش و استعداد تغییرات شگرفی در زندگی خود ایجاد کند به مرور زمان خود را از طبیعت و سیستم جهان هستی جدا کرده است.
مسائل مربوط به زندگی فقط شامل انسان نیست بلکه گیاهان هم با مسائلی در روند حیات خود مواجه می شوند. جانوران هم به همین شکل با مسائل مختلفی در روند حیات خود مواجه هستند.
پس مسائل در زندگی همه موجودات هستی وجود دارد و فقط شامل انسان نمی شود. درک این موضوع که ماهیت حیات و زندگی توام با مسائل است باید نگرش ما نسبت به زندگی را تغییر دهد.
تا سن سی و چند سالگی تصور من از خوشبختی این بود که در شرایطی زندگی کنم که هیچ مساله و مشکلی وجود نداشته باشد.
به اندازه ای پول داشته باشم که هرچقدر دوست دارم خرج کنم.
بهترین خونه و ماشین را داشته باشم و هر کجا دوست داشتم زندگی کنم.
هر چقدر دوست دارم در سفر باشم و به راحتی بتوانم سفرهای خارج از کشور داشته باشم.
این نگرش درباره زندگی باعث شده بود که از مواجه شدن با مسائل در زندگی به شدت احساس ناامیدی و بدبختی کنم و فکر می کردم که چقدر زندگی سخت است یا من عرضه و توانایی خوشبخت شدن را ندارم.
خیلی ها عقیده دارند زندگی کردن سخت ست و هر سال هم سخت تر می شود. اما بسیاری از مسائلی که با آن در زندگی مواجه هستیم و باعث شده زندگی را سخت بدانیم برای همه موجودات عالم وجود دارد.
تصور کنید شما یک پرنده بودید:
هر سال کوچ می کردید و شاید چند بار در سال مجبور بودید خانه جدید برای خود بسازید.
- هر روز باید به دنبال غذا بگردید.
- همیشه باید مراقب باشید تا شکار نشوید.
- هر سال باید بچه دار شوید و از بچه های خود مراقبت کنید.
- هربار تشنه می شدید باید به دنبال محلی برای آب خوردن می گشتید.
- و موجودی به اسم انسان همیشه در حال از بین بردن منابع و محیط زندگی تان بود و هیچ کاری از شما ساخته نبود.
به نظرتان اگر شما یک پرنده بودید چه نگرشی درباره زندگی داشتید؟ چقدر درباره شرایط زندگی گله و شکایت می کردید و زندگی را چقدر سخت و رنج آور می دانستید؟
همه موجودات برای زنده ماندن و زندگی کردن در تلاش و تکاپو هستند و هرگز ناامید و مایوس نمی شوند اما شکل گیری این نگرش غلط در ذهن انسان که زندگی عالی به زندگی گفته می شود که هیچ مساله ای در آن نباشد سبب شده که از زندگی خود احساس نارضایتی داشته باشد.
مسائل زندگی
مسائل در زندگی همه وجود دارد و وجه مشترک زندگی همه انسان ها و البته همه موجودات است اما مشکلات برای همه انسانها به یک شکل نیست.
هر انسانی در زندگی روزمره خود با مسائلی مواجه است که مجبور است برای ادامه حیات راه حلی برای مسائل خود پیدا کند.
نیاز به غذا، پوشاک، مسکن، ماشین، همسر، فرزند، پس انداز، پول، روابط، تفریح، سفر و … انواع مسائلی است که انسانها به شکل روزمره با آن مواجه هستند.
ممکن است امروز شما به مسکن نیاز داشته باشید و فردا فرد دیگری با این مساله مواجه شود.
ممکن است فردی امروز با مشکل مالی مواجه شود درحالی که شما با این مساله مواجه نیستی اما فردا روزی شما با این مساله مواجه شوید.
بنابراین مسائل زندگی انسانها مشترک و مشابه یکدیگر هستند. اگر تصور می کنید افرادی که از نظر شما مرفه یا مشهور هستند هیچ مساله ای در زندگی شان ندارند اشتباه می کنید. همانطور که همه موجودات فارغ از اینکه چه قدر قوی یا بزرگ باشند با مسائل حیات مواجه می شوند انسانها هم فارغ از اینکه چقدر مشهور یا ثروتمند یا قوی باشند با مسائل زندگی مواجه می شوند.
بنابراین آگاهی از این موضوع که زندگی و حیات همواره با مسائل مواجه خواهد بود باید واکنش شما در برخورد با مسائل را تغییر دهد.
به این عبارت دقت کنید:
زندگی سخت است.
اما اگر بپذیرید زندگی سخت است دیگر سخت نیست.
مشکل اصلی خیلی از انسانها اینه که فکر می کنند زندگی کردن باید ساده و بدون مساله باشه به همین دلیله که در برخورد با مسائل زندگی مایوس و ناامید می شوند.
البته که مشاهده لحظات و صحنه های زندگی دیگران که ظاهرا بدون هرگونه مساله ای است باعث می شود که زندگی خودمان را سرشار از مسائل بدانیم.
زمانی که درک کنید زندگی کردن سخت است دیگر در مسیر زندگی تان مایوس و ناامید نمی شوید.
فردی که می داند مسیر صعود به قله کوه سخت است نه تنها از مواجه شدن با آن هراس ندارد بلکه با اشتیاق به سمت تجربه کردن این سختی حرکت می کند اما فردی که نمی داند مسیر صعود به قله سخت است برای مواجه شدن با آن آماده نیست و آسیب می بیند.
بسیاری از انسانها به دلایل مختلف که عموما آموزش غلط می باشد تصور می کنند والدین یا دیگران مسئول زندگی شان هستند به همین دلیل آمادگی مواجه شدن با مسائل زندگی را ندارند و انگیزه و ذوق و شوق زندگی کردن ندارند.
اگر زندگی ساده و بدون مساله بود قطعا نیازی به کمک خداوند هم نداشتیم. اما اینکه در درون همیشه احساس نیاز به کمک و یاری خداوند داریم به دلیل واقعیت زندگی مادی است.
البته خداوند نیز درباره سختی و مسائل زندگی به انسان وعده و هشدار داده است:
قطعاً همه شما را با چیزی از ترس، گرسنگی، و کاهش در مالها و جانها و میوهها، آزمایش میکنیم؛ و بشارت ده به استقامتکنندگان!
سوره بقره آیه ۱۵۵
این وعده خداوند است که ما در زندگی با مسائل مختلف مواجه خواهیم شد و این قطعا برای رشد و گسترش انسان لازم و ضروری است چون خداوند کار بی هوده و غلط انجام نمی دهد.
مواجه شدن با این عبارت که زندگی سخت است نباید باعث ناامیدی تان شود بلکه باید سبب شود بهانه ها را رها کنید و برای قوی تر کردن وجود خویش برای بهبود شرایط زندگی تان اقدام کنید.
مشکلات زندگی
مشکلات زندگی برخلاف مسائل زندگی برای همه انسانها مشابه نیست و دلیل آن ذهنی بودن مشکلات است.
مسائل به شکل فیزیکی در زندگی ایجاد می شوند و برای همه انسانها به یک شکل می باشند اما مشکلات در ذهن انسان شکل می گیرند و برای هر فردی مختص خودش می باشد.
لازم به ذکر است که زندگی کردن انسان در گروه های اجتماعی و ارتباط داشتن آنها با یکدیگر باعث انتقال نگرشها و عقاید بین انسانها می شود و این می تواند باعث شکل گیری نگرش مشابه درباره مشکلات در ذهن انسانها شود اما دلیل بر مشابه بودن مشکلات برای همه انسانها نیست بلکه به دلیل تشابه نگرش بین انسان هاست.
حتما این تجربه را دارید که موضوعی که برای فردی بسیار مهم و باعث رنجش و عصبانیت شدید او شده است از نظر شما موضوع مهمی نیست و باعث تعجب شما می شود که چرا آن فرد به خاطر همچین مساله ای انقدر عصبانی و پریشان شده است.
این تفاوت واکنش به مسائل زندگی در ذهن انسان است که منجر به بروز و شکل گیری مشکلات در زندگی می شود.
به این نکته توجه کنید:
مسائل در زندگی انسان به شکل فیزیکی بوجود می آیند و هر انسانی در مدت حیات خود با انواع مسائل زندگی مواجه می شود. اما تبدیل شدن مساله به مشکل در ذهن انسان به شکل غیرفیزیکی رخ می دهد.
اینکه شما با مساله مالی مواجه شوید به شکل فیزیکی در زندگی شما و همه انسانها رخ می دهد اما اینکه شما چه نگرش یا واکنشی به این مساله داشته باشید مربوط به محتویات و نگرش ذهن شما می باشد به همین دلیل است که برخی انسانها در برخورد با مسائل برای حل کردن و عبور از آنها اقدام می کنند و رشد می کنند و عده از انسانها در برخورد با مسائل از پا در آمده و سالها درگیر آن مساله باقی می مانند و هیچ اقدام یا حرکتی برای عبور از آن مساله انجام نمی دهند.
به همین دلیل است که خداوند در قرآن وعده پاداش داده به افرادی که در برخورد با مسائل استقامت می کنند. استقامت به معنای تحمل کردن نیست بلکه به معنای ادامه دادن جریان زندگی و تلاش برای عبور از مساله می باشد.
از دست رفتن صلح و آرامش در زندگی به دلیل وجود مسائل در زندگی نیست بلکه به دلیل واکنش است که در ذهن نسبت به مسائل شکل می گیرد و می تواند یک مساله را به مشکلی بزرگ و غیرقابل حل تبدیل کند و چنان فرد را درگیر خودش کند که احساس شادی و امید به زندگی را از او بگیرد.
بنابراین درک ماهیت مسائل زندگی و مشکلات زندگی باید منجر به رشد و گسترش نگرش ما درباره زندگی کردن شود.
این نگرش را در خودتان ایجاد کنید که تا وقتی زنده هستید با مسائلی در زندگی مواجه خواهید شد و این طبیعت زندگی و مایه نشاط و سرزندگی است. بنابراین مواجه شدن با مسائل نباید منجر به نابودی و احساس یاس و ناامیدی ما شود.
اگر می خواهید خالق زندگی تان باشید باید مسئولیت مواجه شدن با مسائل زندگی را به عهده بگیرید. در این صورت مسائل زندگی را در ذهنتان به مشکلات حل نشدنی تبدیل نخواهید کرد.
اگر با این نگرش که من مسئول حل و فصل مسائل زندگی ام هستم به مشکلات زندگی خود توجه کنید احتمالا در نگاه اول برخی از آنها از لیست مشکلات خارج شده و وارد لیست مسئولیت های زندگی تان خواهند شد. در ادامه و با درک عمیقتر این موضوع همیشه لیست مشکلات زندگی تان سفید باقی خواهد ماند چون شما به نگرشی قوی و پایدار در وجود خود می رسید که ۱۰۰٪ مسئولیت زندگی تان را به عهده گرفته اید.
با کمی دقت کردن در وضعیت زندگی خود و اطرافیانتان متوجه می شوید که افرادی که با مشکلات زیادی در زندگی مواجه هستند به شدت دیگران را مقصر شرایط زندگی خود می دانند.
از والدین تا مسئولین و کشور و شرایط اقتصادی و حتی خداوند را مقصر زندگی شان می دانند. این افراد مسئولیت زندگی کردن را به عهده نگرفته اند و با هر مساله ای در زندگی مواجه می شوند با توجه به افکار و محتوای ذهنشان آن مساله را به یک مشکل بزرگ دیگر در زندگی شان تبدیل کرده و مقصر دیگری برای آن مشکل پیدا می کنند.
همه افرادی که مدت هاست بیکار هستند دولت و دیگران را مقصر بیکاری خود می دانند.
همه افرادی که مدت هاست شرایط مالی مناسبی ندارند دولت و دیگران را مقصر شرایط خود می دانند.
همه افرادی که مدت هاست بیمار هستند شرایط زندگی و دیگران را مقصر بیماری خود می دانند حتی ناکارآمد بودن پزشکان و بی تاثیر بودن داروها را مقصر می دانند.
هر مساله ای در زندگی تان به مشکل تبدیل شد دیگر قادر به حل کردن آن نخواهید بود چون دیگران را مقصر شکل گیری آن مشکل خواهید کرد و هرگز برای حل آن مشکل تلاش نخواهید کرد.
چاقی مشکل بسیاری از انسانها در دنیاست و همه چاق ها دلایل مختلفی برای چاقی خود دارند و هیچ فرد چاقی خودش را مقصر چاقی اش نمی داند.
ژنتیک، غذاها، سبک زندگی، شغل پشت میزی، ازدواج، بچه دار شدن، بی تحرکی، سوخت و ساز پایین، مزاج سرد یا گرم و صدها دلیل دیگر را عامل چاقی خود می دانند اما هرگز قبول ندارند که خودشان عامل اصلی چاقی شان هستند.
هر مساله ای در زندگی برای حل شدن و عبور کردن از آن نیاز به این دارد که فردی که با مساله مواجه شده است مسئولیت حل و فصل آن مساله را به عهده بگیرد و این کار شجاعت می خواهد که بسیاری از انسانها فاقد این شجاعت هستند.
بنابراین بسیاری از انسانها برای اینکه شجاعت پذیرش مسئولیت حل مسائل زندگی شان را ندارند راه حل ساده ای را در پیش می گیرند و با هر مساله ای در زندگی برخورد کردند آن را تبدیل به یک مشکل در زندگی می کنند که دیگران عامل ایجاد آن هستند و چاره ای جز تحمل و البته گله و شکایت درباره آن مشکل ندارند.
صلح و آرامش در زندگی
اگر به دنبال صلح و آرامش در زندگی هستید چاره ای جز پذیرش مسئولیت زندگی تان ندارید.
تا وقتی شجاعت پذیرش این مسئولیت را نداشته باشید همه سعی و تلاش شما برای پیدا کردن صلح و آرامش در زندگی بی تاثیر خواهد بود.
مهمترین موضوع در رسیدن به صلح و آرامش در زندگی این است که درک و نگرش صحیح درباره مسائل و مشکلات زندگی داشته باشید.
بپذیرید که زندگی همواره توام با مسائل خواهد بود. از روبرو شدن با مسائل ترس نداشته باشید چون خداون خود را حامی و موظف به هدایت انسان برای غلبه بر مسائل قرار داده است.
و هر جا باشید او با شما است، و خداوند نسبت به آنچه انجام میدهید بیناست!
سوره حدید آیه ۴
طریق رسیدن به صلح و آرامش در زندگی این است که بپذیرید مسائل زندگی را باید با صبر و توکل به کمک خداوند برطرف می کنید و مشکلات زندگی را باید در ذهن خود حل و فصل کرده و با تغییر افکار و محتوای ذهنتان از تبدیل کردن مسائل زندگی به مشکلات زندگی جدا خودداری کنید.
این عبارت را همواره به خاطر داشته باشید:
مسائل در زندگی رخ می دهند و مشکلات در ذهن
برای حل مسائل زندگی ما مجهز به قدرت تفکر و بهره مند از حمایت و هدایت الهی هستیم اما برای حل مشکلات ذهنی از حمایت و دخالت شدید شیطان برخوردار هستیم به گونه ای که مانع شنیدن هدایت الهی می شود. بنابراین این وظیفه خودمان است که تا حد امکان از بروز مشکلات ذهنی و دعوت از شیطان برای متلاطم کردن فضای ذهنی اجتناب کنیم.
اگر فردی به شما حرفی زده یا حرکتی کرده باشد که باعث رنجش شما شده است. حرف یا حرکت او در دنیای مادی شکل گرفته است و در گروه مسائل زندگی قرار می گیرد.
اگر به این موضوع آگاه باشید که مسائل در زندگی وجود دارند و مسئولیت برخورد و مدیریت مسائل با شخص خودمان است واکنش شما نسبت به این مساله کاملا متفاوت خواهد بود با زمانی که به محض در معرض حرف یا حرکت فردی قرار گرفتید انبوهی از افکار در ذهن شما شروع به شکل گرفتن می کند و انقدر ادامه پیدا می کند که می تواند سالها موجب رنج و ناراحتی شما شود.
اگر همسرتان رفتاری انجام می دهد که موجب رنجش و ناراحتی شما می شود و مدت هاست از این شرایط ناراحت هستید به این دلیل است که شما رفتار همسرتان را در ذهن خود به یک مشکل بزرگ و حل نشدنی تبدیل کرده اید و تا وقتی نسبت به رفتار او واکنش نشان دهید همواره این مشکل ادامه پیدا می کند.
وقتی می گویید: تو منو دیوانه کردی! تو اصلا متوجه رفتار و حرف زدنت نیستی! من و تو اصلا برای باهم بودن ساخته نشدیم!
این حرف ها نشان دهنده از دست دادن قدرت تان برای مدیریت زندگی و برخورد با مسائل است. در این حالت شما همسرتان را دلیل شرایط نامناسب زندگی تان می دانید و هرگز نمی توانید صلح و آرامش در زندگی را تجربه کنید.
رفتار همسرتان را یک مساله در زندگی بدانید که باید برای عبور از آن اقداماتی انجام دهید اما آن را از لیست مشکلات خارج کنید. چون تا وقتی در لیست مشکلات باشد شما احساس ضعف، ناتوانی و قربانی شدن خواهید داشت و هیچ اقدام موثری در جهت رسیدن به صلح و آرامش در زندگی نمی توانید انجام دهید.
زمانی که سعی می کنید نظر خود را به دیگران اثبات کنید یا تلاش می کنید به دیگران اثبات کنید حق با شما بوده است در حال حل کردن مشکلی هستید که هرگز موفق به حل کردنش نخواهید شد.
اینکه دیگران چه فکری درباره شما می کنند یا چه نظری دارند یک مساله در زندگی است که باید برای حل کردن و عبور از آن اقدامانی انجام داد اما هرگز آن را در لیست مشکلات قرار ندهید که احساس ضعف و تحقیر شدن در وجودتان شکل گرفته و انرژی شما را تضعیف کند.
اقدامات لازم برای حل مسائل زندگی
مسائل زندگی به دو دسته تقسیم می شوند:
۱- مسائل شخصی که مربوط به تحقق اهداف و تجربه خواسته ها و خلق زندگی است.
۲- مسائل غیرشخصی که از طرف دیگران وارد زندگی ما می شوند و به سرعت به مشکل زندگی تبدیل می شوند.
۱- مسائل شخصی
برای حل مسائل شخصی که مربوط به رشد و گسترش و خلق زندگی است هم اکنون در حال اقدام کردن هستیم. دریافت آگاهی های سریال زندگی با کمک خداوند اقدامی موثر برای استفاده از حمایت و هدایت خداوند جهت حل مسائل شخصی است.
هر اقدامی که به انجام آن ترغیب می شوید را باید انجام دهید.
ممکن است خواسته یا آرزوی شما داشتن کارخانه یا فروشگاه یا هر چیز دیگری باشد درحالی که در شرایط فعلی به ظاهر امکانات تاسیس یا خلق خواسته خود را ندارید.
در این شرایط اگر ترغیب به خواندن فلان کتاب یا تحقیق درباره فلان موضوعات شدید باید اقدام کنید.
این نگرش که من پول ندارم یا امکانات ندارم پس چه فایده که بخواهم درباره آرزوی خودم تحقیق کنم نباید مانع اقدام کردن و عمل کردن به هدایت خداوند شود.
شاید ترغیب شوید به فردی که شغل مورد نظر شما را دارد و اتفاقا انسان موفقی است مراجعه کرده و درخواست کنید شما را استخدام کنند.
برای حل مسائل شخصی هر اقدامی متناسب با شرایط فعلی تان را باید انجام دهید. منتظر نمانید تا خداوند به جای شما قدم بردارد و آرزوهای شما به سمت شما هل دهد.
خداوند شما را به سمت خواسته هایتان هدایت می کند اما حرکت کردن به عهده شماست. دقیقا مانند پرنده ای که در زمان مناسب توسط خداوند ترغیب به کوچ کردن به منطقه دیگری می شود اما پرواز کردن و حرکت کردن به عهده پرنده است.
پرنده نمی گوید من که از اوضاع و احوال مکان جدید خبر ندارم، شاید امسال آن مکان مناسب زندگی کردن نباشد. او به محض دریافت نشانه هدایت برای کوچ کردن اقدام می کند.
۲- مسائل غیرشخصی
مسائل غیرشخصی از این نظر بسیار مهم هستند که اقدان نکردن برای حل کردن آنها می تواند از مانع اقدامات موثر شما برای تحقق خواسته ها و حل مسائل شخصی تان شود.
انسان های زیادی به دلیل درگیر شدن با مشکلات مسائل غیر شخصی موقعیت های عالی در زندگی شان را از دست داده اند و از توانایی ها و استعدادهای خود استفاده نکرده اند فقط به این دلیل که تمام افکار و انرژی خود را صرف مبارزه یا پرداختن به مشکلاتی کرده اند که دیگران برای آنها ایجاد کردند.
اقدام موثر برای حل و فصل مسائل غیرشخصی بالا بردن توانایی خود برای عبور کردن از مسائل غیرشخصی است.
هیچ توصیه و راهکاری برای حل و فصل کردن مسائل غیرشخصی وجود ندارد و تنها راهکار موثر عبور کردن از آن است.
به این دلیل که شما نمی توانید و قادر نیستید که افکار و نگرش انسان های پیرامون خود را تغییر دهید بنابراین هرگز نمی توانید حرف زدن یا عمل کردن یا نظر دیگران درباره خودتان را تغییر دهید بنابراین تلاش برای متقاعد کردن یا راضی کردن دیگران بی فایده و بی تاثیر است.
وقتی به کسی اجازه می دهید با حرف یا رفتارش ناراحتتان کند، در واقع به او اجازه داده اید که شما را کنترل کند.
تا می توانید باید افکاری که در ذهن خود درباره نظر دیگران مرور می کنید را متوقف و از مخزن ذهن خود خارج کنید.
آنچه آنها درباره شما می گویند بیانگر شخصیت شما نیست بلکه نظر آنهاست که بر اساس افکار و محتوای ذهنشان شکل می گیرد و چون شما دسترسی به ذهن انسان ها ندارید بنابراین نسبت به نظر یا رفتار آنها بی تفاوت باشید.
نظرهای آنها را از خودتان بتکانید، همانطور که اردک قطره های آب را از پشتش می تکاند.
آنها حق دارند افکار و نظریات خودشان را داشته باشند اما شما هم حق دارید آنها را نادیده بگیرید.
تمرین:
۱- نگرش شما درباره صلح و آرامش در زندگی چیست و چقدر آن را لازمه خوشبختی می دانید؟
۲- عقیده شما درباره دوران کودکی تان چگونه می باشد. آیا حسرت آرامش آن دوران را دارید؟
۳- با آگاهی که دریافت کردید چه تغییری باید در نگرش خود به مسائل و مشکلات زندگی داشته باشید.
۴- لیست مشکلات زندگی تان را بررسی کنید. چه مواردی را می توانید از لیست مشکلات زندگی به مسائل زندگی انتقال دهید.
۵- مسائل شخصی زندگی تان را شرح دهید و راهکارهای خود برای حل آنها را شرح دهید.
۶- مسائل غیرشخصی زندگی تان را شرح دهید و راهکارهای خود برای برطرف کردن آنها را شرح دهید.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.75 از 28 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
نشان های دریافت شده
با عرض سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان گرامیم .
استاد واقعا انسانها بدنبال آرامش هستند دیروز رفتم شهرستان خواهرم دیدم و ایشون بشدت آرامش نداشت به نظر من بظاهر داشت ولی در باطن نداشت
چرا چون همش داداشت صحبت میکرد آره رفتم دکتر یه آزمایش داده برای کبد چرب یه سونو گرافی داده یادم نیست برای چی باید برم یه چکاب کنم ببینم اوضاع من در چه حالی و ….خلاصه کلی حرف زد و اینا نشون میده آرامش نداره
مجبور از شهرستان بیاد کرج از صبح تا شب اسیر بشه آخرش هم یه مقدار کارش بمونه مجبور باشه برگرده
و من گفتم ایشون آرامش نداره ولی من خداروشکر خداروشکر خداروشکر احساس میکنم آرامش دارم با اینکه مسائلی در زندگیم هست ولی حل میشن بخاطر گوشم
منم مسائلی رو در زندگیم دارم ولی خدا رو شکر نمیدارم به مشکلات تبدیل بشن چون من آگاهانه دارم روی کنترل ذهن و رودیهام کار میکنم دیگه یه وقتهایی گیر میافتم نمیشه فرار کنم داریم میریم خونشون خوب اونم صحبت میکنه و اینو بگم که این مشکل گوشم خیلی خوب برای من که من صداهای آرام نمیشنوم مسجد پر از سرو صداست باعث میشد من بیشتر نشونم ولی باید خوب بشه من ریزترین صداها رو هم بشنوم خدایا هر کس که نیازمند شفا الهی رو شفا بده الهی آمین
بله وقتی فکر میکنم یادم میاد کودکیم هیچ اسباب بازی نداشتم اما چند تا دونه استکان نعلبکی پلاستیکی داشتم با اونها بازی میکردم عروسک هم نداشتم تصور میکردم که چند نفر اینجا نشستن مهمان من هستند من باهاشون بازی میکردم
ولی واقعا آرامش اون روزهام احساس کردم به هیچ چیزی فکر نمیکردم غصه نمیخوردم که چرا دختر همسایه فلان عروسک داره فلان چیز داره قبلمه و زودپز و…پلاستیکی داره من ندارم
من راحت زندگی میکردم ولی هر چه بزرگتر شدم آرامشم کمتر شد دیگه کاملا درک میکردم تفاوت خودم با دوستانم ناراحت میشدم ولی بازم خیلی زیاد بهش فکر نمیکردم بازم آرامش داشتم
و بازم بزرگتر شدم ازدواج کردم مسائلی بود ولی آرامشم داشتم تا جاییکه فرد مورد نظر وارد دنیای من شد دیگه کم کم مشکلات زیاد شد
و خداروشکر که الان تموم شدن من آرامش دارم مسائلی هم هست که حل میشه به لطف خدا ی مهربانم
من از دوران کودکیم حسرتی نداشتم آخه چیزی نبود که حسرت داشته باشه یه زندگی بخور و نمیر بود خداروشکر پدرم از لحاظ خورد و خوراک کم نمیزاشت لباسم میخرید مسافرت هم میرفتیم با تور فامیلی میرفتیم مشهد مقدس ولی من همشو زندگی کردم به هیچ عنوان دوست ندارم برگردم حتی به دوران کودکیم
ولی دوران جوانی قبل از ۱۸ سالگی رو وقتی با دوستانم مینشستیم صحبت میکردیم بیشتر اونا میگفتن یادش بخیر چه روزهایی بود حسرت میخورن
من هم میگفتم ولی زیاد نه اونم یاد خاطرات اون روزا میافتادم که دوستم منو میبرد باغ خودشون برام گوجه سبز میچید گوجه قرمز میچید میومدیم خونه میگفت جلوی مامانم تشکر نکنی یه وقت مامانم متوجه بشه گوجه فگقرمز برات چیدم ها منو دعوا میکنه وگرنه در گذشته هیچی جا نذاشتم که حسرت بخورم چه دورانی بود در هر دوران سختی های خودش داشت من نمیخوام برگردم به گذشته
من میخوام برم به آینده مرحله به مرحله آیندهام تجربه و زندگی کنم ببینم تو مرحله بعد زندگیم تو بعد جدیدی از زندگیم چه چیزهایی من میتونم تجربه کنم لذت ببرم سپاسگزار خداوندم باشم بعد برم بعد دیگه زندگیم تجربه کنم تا دیگه موقع بهشتی شدنم برسه و حالا حالا قصد بهشتی شدنم ندارم تازه میخوام مرحله بعدی زندگیم تجربه کنم
الان که فکر میکنم میبینم درست نداشتن اسباب بازی الان شاید به نطرم مشکل بزرگی نباشه اما اون زمان یه کم بود گی بود که خیلی احساس میکردم همیشه به پدرم میگفتم برام اسباب بازی بخر من گاز ندارم غذا درست کنم
منم سالها فرار میکردم مسائل و مشکلات زندگی عامل نداشتن آرامش و لدت میبردن من از زندگی هستند
اول ازدواجم خوب جهیزیه زیادی نداشتم باعث میشد با آنکه همسرم پسر دایی من است سرزنش زیادی بشم برای کم بودن جهیزیه خوب علت آرامش نداشتنم پدرو مادرم میدیدم که چرا انقدر بچه آوردی که نتونی بهش جهیزیه بدی
.بدم گران شدن وسیلها خوب خواهر اولم ازدواج کرد جهیزیه کامل برد چون اون زمان همه چیز ارزان بود پدرم توانست جهیزیه درست کنم منم همش غر میزدم به خدا که
چرا مرا در این خانواده بدنیا آوردی من باید بچه سوم باشم ک سمی از جهیزیه نداشته باشم برای همین اسرار کردم باید برام سیسمونی خوبی بدی من نمیدونم خلاصه نداشتن احساس آرامش در اینها میدیدم
درستکه من اینو درک میکنم که مسائل فقط مختص انسانها نیست گیاهان حیوانات هم از این عمل مستثنی نیستند وقتی من موسیر در گلدان کاشتم انتطار رشد کردن اونو داشتم دیدم بعد از ۶ الی ۷ ماه که رشد کرد یکم جوانه زد یواش یواش جوانه اش خشک شد این بدلیل مسائل در روند رشد آنهاست حتما من یه جایی در کاشت اون بذر اشتباه کردم که گفتن باید موسیر یکم بیرون از خاک بذاری حتما من بیشتر گذاشتم این امر باعث شد روند رشدش کامل نشه
یا بارها دیدم حیوانات در حال حرکت هستند بچه ها بدنیا میان و اتفاقا اون بچه ها در خطر خوردن قرار میگیرن مثلا لاک پشتها از اون همه تخم گه مادرشان میذاره شاید چند تا لاک پشت به آب میرسن بقیه در راه رسیدن به اب خورده میشن و اونها هم وارد آب میشن باز هم در خطر هستند
و دیدیم که حیوانات هم به همین شکل هستند بچهای آنها در خطر خوردن حیوانات دیگر هستند بعضا بعضی از آنها بزرگ نمیشوند خوراک حیوانات دیگر میشوند پس مسائل برای همه هست
من اگر پرنده بودم حتما از کوچ کردن لذت میبردم چون میدونستم بعدا قرار بجه دار بشم تولد بچه هام ببینم یه خانواده بزرگتر تشکیل بدم
ولی اینکه هر سال باید خانه بسازم به خداوند کله و شکایت میکردم که خدایا چرا به انسانها نمیگی من برام سخت خونه درست کرده چقدر باید علف بیارم چقدر باید آب بیارم چقدر باید خاک بیارم با نوک چقدر باید زحمت بکشم اونوقت این انسان میاد یه بیل برمیداره لونه منو که کنج دیوار یه گوشه ای مزاحمتی برای کسی نداره و خراب میونه و زحمت منو زیاد میونه من باید با اون شکمی که دارم با وزن سنگینم به همسرم کمک کنم لونه بسازم آخه خدارو خوش میاد نه بخدا
از اینکه هر روز بدنبال غذا بگردم هم سختم بود هم برام لذت بخش بود چون من پرواز کردن خیلی دوست دارم که در مدت کمی مسافت زیادی طی میکنم میتونم به اوج آسمان برم زمین نگاه کنم انسانها ماشینها خونهها و…رو ببینم
و طبعا سختم برای اینکه باید بدنبال آب و غدا بگردم باید هر سال بچها رو بزرگکنم ولی در عین سختی کارها چون خداوند همیشه در کنارم داشتم حتما اون کارها رو با لدت تمام انجام میدادم و خداوند هم منو تشویق میکرد آفرین پرستو عزیزم تو لایق پاداش هستی و براش کارو راحتر میکرد آب بوسیله انسانها میکرد نزدیک لونه قرار میداد تا برای خوردن آب زحمت زیادی متحمل نشه
من فکر میکنم پرندگان هیچ کله و شکایتی نداشته باشن چون دارن مستقیم از خداوند دستور میگیرن با غریزه خودشون طبق برنامه الهی خودشون زندگی میکنن و تمام مراحل زندگیشون لذت میبرن سپاسگزار خداوند هستند حالا مسائلی هم دارن شاید خودشون یا فرزندانشون بوسیله پرندگان دیگر خورده بشن ناراحت میشن ولی زود فراموش میکنن
تازه ما یاد گرفتیم یعنی آموزش دیدیدم استاد بخاطر این آموزش ارزنده و بزرگ و شکوه مند هم بینهایت از شما سپاسگزارم که فقط همین یه درک باعث آرامش و لذت بردن من از زندگی میشع بینهایت سپاسگزارم ..
که من یاد گرفتم که مسائل زندگی نیومدن که منو نابود کنن نیومدن که باعث ناراحتی غم غصه من بشن اومدن که من بزرگتر بشم از خونه امن خودم حرکت کنم بعد جدیدی از زندگیم تجربه کنم و تازه دیکه نباید برای مسائل زندگی ناراحت باشیم چون تمام موجودات روی زمین مسائل دارن و دارن تجربش میکنن و ما که انسان هستیم و اشرف مخلوقات قدرت ذهن و تفکر داریم میتونیم زندگی مونو به بهترین شکل ممکن تغییر بدیم پرندگان که کاری نمیتونن کنن باید مسائل پشت سر بذارن بگذرن
من این عبارت درک میکنم زندگی سخت است اما اگر بپذیرید دیگر سخت نیست واقعا زندگی سخت میخوای هر کار انجام بدی به پول نیاز داری میبینی نداری یا کم داری نمیتونی اون کارو انجام بدی الانم که جوری شده هر کاری میخوای انجام بدی به پول نیاز داری مثالی بود که اومد تو ذهنم گفتم
زندگی سخته اگر بپذیریم که زندگی سخته باید مسئولیت صد در صد زندگیتو بپذیری اونوقت آسان میشه زندگی دیگه برات سخت نیست چرا
میگی ماشین لباسشویی خرابه و خودت پول داری اما درستش نمیکنی میگی وظیفه همسرم درست کنه و اینجوری نه تو درست میکنی نه همسرت میتونه درست کنه اما وقتی میپذیری این زندگی مشتر بین شما دو نفر پس باید هر دو تلاش کنید برای ساختن این زندگی اگر میتونید
پس در نتیجه تصمیم میگیری لباسشویی خودت درست کنی مسئولیت تمام مراحل بعده میگیری از پیدا کردن نمایندگی لباسشویی از زنگ زدن منتطر موندن اومدن اون فرد درست کردن پرداخت هزینه و رفتن اون فرد درست شدن لباسشویی اینجوری چون پذیرفتم که زندگی مشترک چون پذیرفتم من اگر هر نیازی دارم مسئول نیازهای خودم هستم پس اقدام کردم درست کردم پس زندگی سخته اگر بپذیریم بسیار آسان میشه
استاد دهنی بودن مشکلات من بارها تجربه کردم اون روز وقتی تازه شفا الهی رو تجربه کرده بودم هنوز متوجه نشده بودم شفا الهی تجربه کردم بارها میشد پن داروهای میدیدم چنان ترسی در من ایجاد میشد من یادم به بیماریم میرفت غصه دار میشدم که به ساعت نمیکشید دوباره آن مشکل شروع میشد حداقل سه ماه دیگه با درد و رنج و سختی زندگی میکردم بگذریم خداروشکر که الان شفا الهی تجربه کردم .
یا شکل ساده ترش امروز فکر کردم که عه چه خوبه چند وقت که مایع ظرفشویی تموم نشده دفعه بعد رفتم از سرویس استفاده کنم دیدم مایع بالا نمیاد گفتم میزاشتی حداقل بگم
و اینجوری ذهنی بودن مشکلات تجربه کردم
استاد اینم تجربه کردم که نگرش بین انسانها مشکلات مشابه رد هم تجربه میکنن
فکر میکنم پارسال بود رفتم مسجد شهرستانمون عاشورا تاسوعا بود شب تاسوعا رو تا صبح در مسجد میمونیم بعد دوستانم دور هم جمع شدیم با هم صحبت میکردیم اون یکی گفت ببخشید پاهام درد میکنه منم گفتم عزیزم راحت باش ترو خدا پاهات دراز کن این موضوع شروع شد اون گفت عه منم پام درد میکنه اون یکی گفت کف پاهام درد میکنه اون میگه نکنه میخ چه باشه یه بیماری هم گفتن من یادم نیست که باید به عمل میرسید من یهو گفتم نه بابا این چه حرفی ممکن از کمبود کلسیم باشه من اون زمان تمام داروها م با خودم هر جا میرفتم میبردم گفتم من یه قرصی دارم اسمش کلسی پاور
تو اینرنت سرج کنید چند تا ویتامین چیز خاصی نیست شاید کلسیم کم بخورین اگر خوب شدین معلوم که برای این بوده بخدا همشون خوردن چقدر دعا کردن آخی دستت درد نکنه خدا خیرت بده دردم آرام شد
با چشم خودشون دیدن تجربه کردن زندگیش کردن دارن که دردشون در عرض ۲۰ دقیقه آرام شد اما باور نکردن عقایدشون این بود که نه قرص هر کسی نباید بخوری درسته منم اینو باور دارم ولی گفتم این ویتامین ضرر نداره که اما شنیدهایی که داشتن بیشتر قبول داشتن تا تجربه ای که کسب کرده بودن
و من اینجا تفاوت خودم با اونها رو کاملا درک کردم برای منم یه همچین مسئله ای پیش اومد خواهرم این قرص داد من خوردم خوب شدم رفتم از روی اون گرفتم ولی اونها باور نداشتن در صورتیکه به وضوح تجربه کردن زندگیش کردن دیدن سریع دردشون آرام شد
من بارها تجربه کردم هم به شکل مثبتش هم به شکل منفی اون دیدم که مثلا دخترم اینستا میبینه با یه صحنهای روبه رو میشه خنده دار قش قش میخنده میگم ببینم یا خودش میده ببینم من اصلا از اون صحنه خندم نمیگیره بعضی موقع ها واقعا خنده دار میخندم ولی آخه شکستن پایه صندلی افتادن طرف به نطر من خنده دار نبود دخترم گفت بی احساس
یا کلیپ میبینه از کتک زدن سگ ناراحت میشه منم ناراحت میشم و بعضی وقتا هم اون ناراحت میشه من ناراحت نمیشم میگم این دروغ یارو این کلیپ ساخته لایک جمع کنه واقعی نیست که
من مسئولیت صد در صد زندگی خودم را پذیرفته بودم و الان سطح بالاتر اونو درک کردم که من باید مسئولیت مسائل و مشکلات زندگی را بپذیرم
.
من درک کردم وقتی به مسائل به دید خوب نگاه کنید یعنی این مسئله نیومده منو بابود کنه اومده تا من رشد کنم بزرگ بشم از نظر ذهنی پس میپذیرم
دیروز سر ظهری به من خبر دادن که همسر دختر عموم بهشتی شده اگر قبلا من بود که من ناراحت میشدم حالم بد میشد دست و پام گم میکر دم هول میشدم میگفتم حالا نمیخواین ناهار بخورین بریم بریم دیر میشه من به موقع نمیرسم و…
ولی امروز من ناراحت شدم ولی دیگه حول نکردم عجله نکردم گذاشتم راحت غذاشون بخورن حاضر بشن رفتیم به موقع یکم دیرتر رسیدیم ولی بد نشد خلاصه بگم من پذیرفتم این یک مسئله در زندگی من من باید بپذیرم نباید اونو بزرگش کنم بهش خیلی بها بدم تمام توجهم ببرم سمت اونو زندگی خراب کنم
من به صلح و آرامش ایمان دارم و مطمئنم که باعث خوشبختی در من خواهد شد وقتی من مسائل را بزرگ نکنم و از آن عبور کنم و سعی کنم مسائل به مشکلات تبدیل نکنم این یک نوع خوشبختی از نظر من همان طور که سلامتی داشتن یه نوع خوشبختی همون طور که ثروتمند بودن یه نوع خوشبختی همان طور که استفاده از قدرت دهن یه نوع خوشبختی
.
من عقیده دارم دوران کودکی بهترین دوران زندگی هر انسانی میتونه باشه چون مثل پرندگان داره مستقیم با خداوند صحبت میکنه هنوز مغزش دست نخورده است یعنی افکار انسانهای بزرگتر وارد آن نشده و من حسرت دوران کودکی را ندارم چون دوران کودکی من مثل دوران بزرگسالی به سادگی گذشت حتی از کوچکترین اسباب بازی محروم بودم تقاضا هم داشتم ولی پدرم میگفت حالا با همینها بازی کن اونها فنجان و نعلبکی بودن که بچه ها زمانیکه با هم بازی میکردن تو کوچه جا گذاشتن پدر من آنها را برای من میآورد پس این حسرت نداره ولی حسرت اون آرامش کودکی دارم دلم میخواد دوباره اون آرامش بدست بیارم و خداروشکر میکنم الان آرامش دارم در بعصی از جنبهای زندگیم و در بقیه جوانب زندگی هم به لطف خدا بدست میاور م الهی آمین
من درک کردم که مشکلات با مسائل کاملا با هم تفاوت دارن و متوجه شدم که مسائل برای همه هست چه از انواع انسانها یعنی فقر ثروتمند مسلمان غیر مسلمان و….هست و همچینین برای پرندگان و خزندگان گیاهان جانوران هم هست پس خداوند مسائل را برای همه موجودات زنده در نطر گرفته و منم یاد گرفتم که مسائل باید باشن تا من بزرگ بشم وارد بعد جدیدی از زندگیم بشم پس میپذیرم
بعد هم سعی میکنم به مسائل خیلی توجه نکنم اونو بزرگ نکنم تو ذهنم راحت ازش عبور کنم که به مشکل تبدیل نشه که نتونم حلش کنم
مثل همون موضوع رفتار همسر بگم خوب حالا خسته بود یه چیزی گفت شاید در حدی باشه که بقول معروف ببخشید بی ادبی نباشه سر تا پای منو زرد کنه آنا اشکالی نداره خسته بود حرفی زد تمام ادامه نمیدم اینجوری گفتم حاد بودن مسئله رو بیان کنم ببخشید نتونستم جور دیکه بکم و اینجوری مسئله من زود خل میشع من ازش عبور میکنم و به مشکل تبدیل نمیشه
من سعی میکنم تمام مشکلاتم بیارم تو لیست مسائل ام که بتونم راحتر با اونها کنار بیام بتونم راحتر اونها عبور کنم
من مشکل بیماری دارم اونو آوردم در لیست مسائل زندگیم بیماری یه مسئله است پن دکتر میرم توکل بخدا دارم به شفا الهی ایمان دارم همان طور که بارها قبلا تجربش کردم پس این بار هم تجربش میکنم
من مشکل بیکاری و بی پولی دارم اینها رو هم آوردم در لیست مسائل زندگی این هم یه مسئلهای مثل بقیه مسائل زندگی حلش میکنم من مسئولیت صد در صد زندگیم پذیرفتم همهن طور که ماشین لباسشویی درست کردم همان طور که شعلهای گاز درست کردم همان طور هم این مسائل حل میکنم هر ایدهای بیاد اجراش میکنم خودبه خود مسئله حل میشه
اتفاقا من امروز یک مسئله شخصی داشتم خیلی سختم بود خیلی تلاش کردم این کارو انجام ندم دقیقا همان زمان داشتم این تمرین مینوشتم این نوشته برای من اومد جلوی چشمم
هر اقدامی که به آن ترغیب شدید باید انجام بدید منم عملی کردم به استادم گفتم که میشه از کد تخفیف استفاده کنم گفتن میشه منم استفاده کردم خدا شاهده که خجالت میکشیدم عنوان کنم این مسئله رو اما با این نوشته روبه رو شدم عمل کردم
و اینکه من قبلا درخواست داده بودم خونه بزرگتر میدان ۷ تیر کرج اتفاقا ایدهای اومد که برو تحقیق کن از مشاور املاک من رفتم منتها روز جمعه رفتیم با خانواده یه مشاور املاک باز شد بسته بود ما صحبت کردیم قرار شد یه روز وسط هفته برین خونه سه اتاق خوابه ۱۲۰ متری ببینیم همسرم گفت آخه تو یک ریال هم پول نداری کجا برم مگه من مسخره توام دیگه با من نیومد راستش منم مشاور املاک نمیشناسم که بهش اعتماد کنم تنهایی یا با دخترم برم خونه ببینم در نتیجه همین جا تمام شد
من مسائل غیر شخصی زیاد داستم چون به نطر دیگران بسیار زیاد اهمیت میدادم و بدی کار اینجاست که هر کاری انجام بدی نمیتونی نطر دیگران جلب کنی هر کاری کنی بازم یه جور دیگه رفتار میکنن تو فقط باید به اونها توجه کنی و از زندگیت عقب بمونی
من یکم یاد گرفتم به نظر دیگران کمتر توجه کنم یاد گرفتم به حرف دیگران خیلی ارزش قائل نشم حرف خودم نطر خودم الویت زندگیم باشه الان خداروشکر هر کسی هر حرفی میزنه میگم نظرش و میکه من ناراحت نمیشم در صورتی که خیلی نظرشو بد گفت اولش ناراحت شدم اما بازم یاد گرفتم که حس بعد در خودم نگه ندارم سریع فکرم عوض میکنم افکارم خوب میکنم میگم اشکالی نداره اون حق داره هر جوری که بخواد صحبت کنه تقصیر منه که این سوال ازش پرسیدم مثلا
من خدارو شکر یکم مهارت بدست آوردم که نسبت به بد رفتاری های دیگران یکم بی تفاوت باشم حس خودم بد کردم زود برگردم به حس خوب هر کس دیگهای جای من بود نمیتونست این رفتار تحمل کنه