انسان های زیادی در مدت حیات خود خواسته های زیادی در وجودشان شکل می گیرد، حتی ایده های در ذهنشان مرور می شود که قدم اول برای حرکت به سمت تحقق رویاهایشان است. اما اطمینان لازم برای حرکت کردن را ندارند.
دعا کردن، درخواست کردن، مطالعه کردن، نوشتن و … برای درک آگاهی های زندگی با کمک خداوند در صورتی تاثیرگذار خواهد بود که اعمال تان بر اساس ایمان به هدایت الهی باشد.
مشورت گرفتن از دیگران
سال های زیادی از زندگی ام وقتی تصمیم به انجام کاری داشتم سعی می کردم از افرادی که در این زمینه آگاهی دارند مشورت بگیرم. همیشه پدرم به من توصیه می کرد در انجام کارها مشورت بگیر و این ضرب المثل را به کار می برد:
نادان نمی داند و نمی پرسد اما دانا می داند و می پرسد.
اولین سالی که کنکور شرکت کردم در دو رشته دانشگاه تهران پذیرفته شدم. یک رشته روزانه بود و دیگری شبانه.
من دوست داشتم رشته شبانه را برای ادامه تحصیل انتخاب کنم اما در مشورت هایی که پدرم با افراد به اصطلاح آگاه انجام داد به این نتیجه رسید که اصلا رفتن به تهران برای درس خواندن صلاح نیست و به این ترتیب علاقه من نادیده گرفته شد.
البته که خودم هم از رفتن به تهران ترس داشتم چون تصورم این بود که زندگی در شهری به این بزرگی با جمعیت زیاد کار سختی است. بنابراین با اولین مخالفت های پدرم من هم اصرار نکردم اما بعد ها همیشه آنها را مقصر عدم پیشرفت خودم می دانستم.
سال بعد بدون تلاش خاصی برای آماده شدن جهت کنکور در دانشگاه علمی کاربری رشت قبول شدم و این بار با کسی مشورت نکردم و چون دوست داشتم زندگی در شمال کشور را تجربه کنم راهی رشت شدم و چند سالی که در شمال کشور زندگی کردم بهترین سال های زندگی ام بود.
بعد از اتمام دانشگاه وارد کسب و کار آزاد شدم و به همراه یکی از دوستانم مغازه تایپ و خدمات کامپیوتری تاسیس کردیم که خیلی ساده و ابتدایی بود. خیلی زود دوستم منصرف شد و عهده دار مسئولیت مغازه شدم و به آرامی شرایط مغازه بهتر می شد.
دو سه سال بعد به پیشنهاد یکی از آشنایان به کار در یک شرکت دولتی دعوت شدم. خودم به هیچ عنوان کار دولتی را نمی پسندیدم اما مشور با دیگران باعث شد که برخلاف میل خودم مغازه رو جمع کردم و وارد کار اداری شدم که قبلا شرح حال آن را داده ام.
۸ سال مشغول کار اداری بودم که ۵ سال آخر هر روز شرایط سخت تر می شد اما جرات ترک کار را نداشتم.
با هر کسی مشورت می کردم به شدت من را از ترک کار منع می کرد و عصبانی می شدند که همه دنبال کار اداری هستند آنوقت تو می خوای کار رسمی رو ترک کنی بری سراغ کار آزاد!!!!
چند سال به این روال سپری شد تا با فردی که مهارت فنی داشت و چندین شغل موفق را ایجاد کرده بود مشورت کردم که برخلاف دیگران به من امید و انگیزه داد که اگه دوست داری وارد کار آزاد بشی خیلی خوبه ولی باید تصمیم بگیری که برای بهتر شدن شرایط ادامه زندگی ات تلاش کنی. اگه از شرکت بیای بیرون و شرایط بدتر بشه اونوقت خیلی اذیت می شی.
نکته ای که بعدها متوجه شدم این بود که فردی که با او مشورت کردم عقیده داشت که نتیجه کار دست خودته و به انگیزه و تلاش خودت بستگی داره بخاطر همین تاکید می کرد که اگه می خوای از شرکت بیای بیرون مشکلی نیست ولی باید تصمیم بگیری که در شغل آزاد تمام تلاشت رو به کار بگیری که شرایط زندگی ات بهتر از قبل بشه.
هدایت الهی جایگزین مشورت انسانی
از سال ۹۳ که در مسیر تغییر زندگی قرار گرفتم و خیلی زود متوجه شدم که برای تغییر زندگی فقط باید روی هدایت الهی حساب کنم هرگز برای تصمیماتی که در این چند سال اتخاذ کردم از کسی مشورت نگرفتم.
تصمیمات زیادی در این چند ساله اتخاذ کردم که برخی از آنها بدین شرح است:
- برای پرداخت بدهکاری ها تصمیم گرفتم بیمه نامه های فرزندانم را با ۵۰ درصد جریمه باطل کنم.
- تصمیم گرفتم تمام اقساط بانکی را قبل از موعد مقرر تسویه کنم.
- تصمیم گرفتم دوره های آموزشی متعدد برای تغییر زندگی خریداری کنم.
- تصمیم گرفتم برای رهایی از بدهکاری دسته چک های بانکی رو پاره کنم.
- تصمیم گرفتم فروش مغازه ابزار و یراق فقط نقدی باشه.
- تصمیم گرفتم برای لاغر شدن از قدرت ذهن استفاده کنم.
- تصمیم گرفتم لاغری با ذهن را به دیگران آموزش دهم.
- تصمیم گرفتم برای تمرکز بر آموزش مغازه رو جمع کنم.
- تصمیم گرفتم کسب و کار اینترنتی راه اندازی کنم.
- تصمیم گرفتم هرگز در زندگی ام وام و قرض نگیرم.
تصور کنید برای هر کدام از این تصمیمات با اطرافیانم مشورت می کردم. چه اتفاقی می افتاد؟
جالب اینکه هنوز برخی از نزدیکانم به من می گویند اشتباه کردی مغازه رو جمع کردی اگه داشتی الان سرمایه ات چند برابر شده بود.
من از همان روزهای اول تصمیم گرفتم به جای مشورت کردن با انسانها فقط به هدایت الهی و ایده های خداوند که در ذهنم ایجاد می شود و به عمل کردن به آنها ترغیب می شوم عمل کنم.
حتی برخی مواقع هدایت الهی از طریق شنیدن صحبت های دیگران یا خواندن عبارتی در یک کتاب یا حتی حرفی که از زبان فرزندانم به من زده شده است که آن قدم بعدی من برای تحقق آرزویم بوده است و باید به آن عمل می کردم.
خیلی جاها تصمیماتی گرفتم که به شدت ترسناک بود چون هیچ سابقه از از نتیجه همچین تصمیماتی نداشتم ولی با هر ضرب و زوری بود به ایده هایی که در ذهنم مرور می شد عمل می کردم.
تصور کنید زمانی که فروش مغازه بهتر شده بود این ایده در وجودم شکل گرفت که فروش نسیه ای رو متوقف کن و به مشتری ها اعلام کن که فقط فروش نقدی خواهد بود.
عواقب این کار برای من واضح بود که قطعا خیلی از مشتری هایی که سالهاست نسیه کار می کنند دیگر به من مراجعه نخواهند کرد ولی نتیجه این هدایت الهی برای من واضح نبود چون هیچ سابقه ای در ذهنم برای این گونه تصمیمات نداشتم.
خیلی مردد بودم و احساس ترس از عواقب این تصمیم داشتم. از خداوند درخواست هدایت کردم و گفتم خدایا چطور بر ترسم غلبه کنم و به ایده هایی که در وجودم ایجاد می کنی عمل کنم.
به طور واضح درک کردم که به این فکر کن که وقتی به این ایده عمل کنی از نتیجه ان چه احساسی خواهی داشت. اگر احساس خوبی داشتی مطمئن باش و عمل کن.
وقتی به این فکر کردم که فروش مغازه فقط نقدی شده و دیگه نیاز نیست تماس بگیرم و درخواست کنم افراد مقداری از حسابشان را پرداخت کنند و دیگه نیاز نیست روی اقساط مشتری ها حساب کنم و همه چیز واضح و ساده خواهد شد خیلی احساس خوبی داشتم.
بنابراین با اطمینان این موضوع را به استادکارها اعلام کردم. همانطور که فکرش را می کردم خیلی ها عصبانی شدند و رفتند و چند هفته مراجعه به مغازه به شدت کاهش پیدا کرد اما خداوند وفادار به وعده های خود است و پس از مدت کوتاهی سر و کله مشتری های جدید که فقط نقد می خریدند و اتفاقا حجم خرید آنها بیشتر از مشتری های نسیه بود به مغازه من مراجعه کردند و شرایط بهتر از قبل شد.
برای اجرای تک تک هدایت الهی دچار ترس و نگرانی می شدم اما همیشه با استفاده از راهکاری که خداوند به من داده بود به احساسی که از نتیجه اجرای اون ایده خواهم داشت فکر می کردم و اشتیاق من برای عمل کردن به اون ایده چندین برابر می شد و با اطمینان عمل می کردم.
حتی زمانی که خواستم برای تمرکز بیشتر بر کسب و کار اینترنتی مغازه ابزار و یراق رو جمع کنم باز دچار ترس و نگرانی شدم ولی به همین روش ایمان و توکلم به خداوند رو تقویت کردم و در کمتر از یک ماه همه اجناس رو به قیمت پایین تر از فاکتور فروختم.
خیلی ها سرزنشم می کردند که مغازه رو جمع نکن. یا حالا که می خوای جمع کنی چند ماه صبر کن که یواش یواش جنس ها رو به قیمت خوب بفروشی.
ولی من آگاه شدم زمانی را که باید صرف کنم تا اجناس مغازه رو به قیمت یه کم بیشتر بفروشم رو وقتی بذارم روی گسترش هدف جدیدم نتایج مالی خیلی بیشتر از مقداری خواهد بود که از بیشتر فروختن اجناس مغازه کسب خواه کرد.
و دقیقا همین اتفاق افتاد و چند ماه بعد از جمع کردن مغازه درآمد من هر ماه چندین برابر فروش مغازه ابزار و یراق شده بود.
عمل کردن بر اساس ایمان
گفتن عبارت (من به خداوند ایمان دارم) به تنهایی موجب تغییر شرایط زندگی تان نخواهد شد. خیلی ها در تمام عمرشان می گویند که به خداوند ایمان داریم اما تغییری در زندگی آنها ایجاد نمی شود.
ایمان به تنهایی باعث کسب نتیجه نخواهد شد بلکه باید با تکیه بر نیروی ایمان، عملکرد خود را تغییر دهید.
به این آیات در قرآن کریم توجه کنید:
- هر کس به خدا و روز بازپسین ایمان داشت و کار شایسته کرد. (سوره بقره آیه ۶۲)
- هر کس از زن و مرد عمل نیک انجام دهد در حالی که او (به خدا) ایمان دارد. (سوره نحل آیه ۹۷)
- کیست نیکو گفتار از آن شخص که به خدا دعوت کند و عمل نیک انجام بدهد. (سوره فصلت آیه ۴۱)
- هر کس به ملاقات پروردگار خود امیدمند است، حتما عمل نیک انجام دهد. (سوره کهف آیه ۱۱۰)
در قٰرآن همیشه عبارت ایمان و عمل پشت سر هم آمده است. یعنی ایمان به تنهایی موجب سعادتمندی نخواهد شد بلکه ایمان به همراه عمل صالح سبب خوشبختی در دنیا و آخرت می شود.
بنابراین باید سعی کنید بر اساس ایمان خود به هدایت الهی عمل کنید تا کمک خداوند را در زندگی خود تجربه کنید.
اگر به کمک خداوند ایمان دارید باید شجاعت گام برداشتن برای تحقق آرزویتان را داشته باشید.
خیلی از افراد مخصوصا خانم هستند که از سالها قبل دوست داشته اند رانندگی یاد بگیرند اما پس از سالها هنوز هیچ اقدامی نکرده اند. آرزو برای تبدیل شدن به واقعیت نیاز به عمل دارد.
اگر به خداوند ایمان دارید و بر اساس ایمان خود در قلب شما آرزوها و خواسته هایی شکل می گیرد اما ایمان شما منجر به حرکت کردن برای تجلی خواسته تان نمی شود خداوند اجباری به حرکت دادن آرزوهای شما به سمت زندگی شما ندارد.
این شما هستید که باید برای تجربه آرزوهایتان به سمت آنها حرکت کنید. خداوند هیچ آرزویی را به سمت شما حرکت نمی دهد.
به همین دلیل است که میلیارها میلیارد آرزو در وجود انسان های جهان شکل گرفته که هرگز به واقعیت تبدیل نشده است. فقط آن آرزوهایی به واقعیت تبدیل می شوند که صاحب آن آرزو برای تحقق خواسته خود حرکت کرده و گام بردارد. به محض اینکه حرکت خود را شروع کنید امدادهای غیبی از راه می رسند و شما را در تحقق آرزویتان یاری می کنند.
از خواسته تا تجربه
درخواست کردن اولین مرحله از تجربه نعمت های الهی است. مرحله بعدی مشتاق بودن برای عمل کردن به ایده های خداوند برای تحقق آن خواسته است.
من دوست داشتم شور و اشتیاق را در سایت تناسب فکری افزایش دهم. هیچ ایده ای هم برای این کار نداشتم فقط یک خواسته بود.
پس از آن به ایده هایی که به سمت آنها ترغیب می شدم عمل کردم.
به سمت تماشای تعدادی ویدیوی سخنرانی اساتید معنوی ترغیب شدم. بدون مقاومت و قضاوت کردن که چه نتیجه ای خواهد داشت چندین ساعت ویدیو با زیر نویس فارسی تماشا کردم.
شنیدن صحبت های آنها توجه من را به این ایده جلب کرد که برای افزایش شور و هیجان در سایت باید آموزش عملی برای تغییر زندگی ایجاد کنم.
این ایده از آنجا در من شکل گرفت که در یکی از ویدیو ها شنیدم که: اگر تونستی مشکلی را در زندگی ات برطرف کنی و می بینی که دیگران هم به این مشکل گرفتار هستند باید به آنها کمک کنی تا مشکل را برطرف کنند.
اگر خداوند به تو راه حل مساله ای را ارائه کرده است فقط برای خودت نبوده، بلکه خواسته از طریق تو، راه حل را به گوش انسان ها برساند.
به محض اینکه این عبارت را شنیدم مطمئن بودم این هدایت الهی برای من است و از همان لحظه بارش افکار در ذهنم شروع شد. در یک لحظه سناریوی طولانی در ذهنم شکل گرفت و کاملا واضح شد که درباره چه موضوعاتی باید صحبت کنم.
قدم بعدی اجرای سناریوی الهام شده بود که خواستم اولین ویدیوی تصویری را ضبط کنم که این ایده در وجودم شکل گرفت که باید به صورت نوشتاری باشد.
شروع کردم به نوشتن و یکی پس از دیگری کلمات و جملات پشت سر هم قرار گرفتند و معجزه الهی رخ داد و جریانی از آگاهی از دنیای غیب وارد جهان مادی شد.
به این نکته توجه کنید که من فقط اقداماتی که برایم مقدور بود را انجام دادم. هیچ اقدامی برای پیدا کردن مخاطب انجام ندادم.
فقط نوشتم و نوشتم و همچنان داری می نویسم.
به طریق هدایت خود به این نوشته ها فکر کنید تا بهتر درک کنید خداوند به چه طریق امدادهای غیبی خود را به سمت شما می فرستد.
زودتر از آنچه انتظار داشتم و تصور می کردم این نوشته ها مورد استقبال علاقمندان قرار گرفت. علاقمندانی که بدون کارت دعوت به این مهمانی الهی دعوت شدهاند.
من فقط به ایده هایی که یکی پس از دیگری به من داده شد عمل کردم.
چگونه بنویسم، چی موضوعاتی را مطرح کنم، نگرش های الهی را به صورت عکس در بین نوشته ها تکرار کنم، چه موسیقی برای هر قسمت قرار دهم و همه چیز به همین سادگی و واقعا بدون زحمت انجام شد و نتیجه فراتر از انتظار شده است.
بارها در نوشته های دوستان به این نکته اشاره شده است که چقدر موسیقی های متن متناسب با محتوا انتخاب شده است درحالی که من حتی به این موسیقی ها قبلا گوش نداده بودم. در یک لحظه برای هر قسمت موسیقی مناسب در مقابل دیدگان من قرار می گرفت.
شناسایی ایده های الهی
هدایت الهی همیشه با شرایط فعلی شما مطابقت دارد. خداوند بر اساس ویژگی های وجود شما ایده های مناسب برای تحقق خواسته هایتان را به شما الهام می کند.
عمل به هدایت الهی اگر نیاز به پول داشته باشد حتما پرداخت آن در توان شما می باشد. اگر برای تحقق آرزویتان ایده ای به ذهن شما آمد ولی برای اجرای آن باید وام بگیرید یا قرض کنید قطعا نجوای ذهنی است و ایده الهی نمی باشد.
عمل به هدایت الهی اگر نیاز به یادگیری مهارتی داشته باشد حتما مطابق با توانایی و استعداد شما می باشد.
هدایت الهی بر اساس توانایی فعلی شما می باشد و حتی نیاز به کمک فردی دیگر ندارد و اگر برای اجرای آن نیاز به حضور فردی باشد آن فرد خودش به شما مراجعه خواهد کرد یا در مسیر زندگی شما قرار خواهد گرفت.
برای عمل به هدایت الهی فقط نیاز به ایمان دارید.
ایمان که داشته باشید در هر شرایطی باشید برای عمل کردن به هدایت الهی اقدام می کنید.
سهم ما و سهم خداوند
تصور کنید زمانی که این ایده به من داده شد که فروش نسیه ای را متوقف کنم برای اجرای این ایده من فقط باید چند کلمه حرف می زدم. نیاز به هیچ کار یا امکانات دیگری نبود.
اما نتیجه ای که در کسب و کار من ایجاد کرد را اگر خودم می خواستم با عقل و منطقم ایجاد کنم باید چند تا وام می گرفتم و کلی جنس به مغازه اضافه می کردم تا بلکه فروش مغازه بیشتر بشه و شاید سود من هم افزایش پیدا کند.
ولی من فقط چند کلمه حرف زدم و باقی کارها را خداوند انجام داد. مشتری های جدید را خداوند به سمت من هدایت کرد.
خداوند آنها را ترغیب می کرد تا اجناس بیشتری از من خرید کنند.
من چگونه می توانستم مشتری های دست به نقد و عالی را از شهرهایی که هرگز آنجا نرفته بودم پیدا کنم؟!
اما خداوند این کار را به سادگی انجام داده بود و مشتری های جدید از شهرهای دیگر به سمت من هدایت شده بودند.
درباره سایت تناسب فکری هم همین روند شکل گرفته است.
من فقط به ایده های ساده ای که با شرایط آن لحظه من قابل اجرا بودند عمل کردم و به مرور سایت تناسب فکری به این تکامل رسید.
من سهم خودم را انجام دادم که شاید ۱٪ بوده است و خداوند سهم خودش را به خوبی انجام داده است که همیشه ایده های قابل اجرا با شرایط من را در اختیارم قرار داده است، افراد مشتاق را به سمت من هدایت کرده است. موضوعات کاربردی را به من الهام کرده است و …..
برای تحقق خواسته هایتان فقط کافی است سهم خودتان را انجام دهید که اتفاقا در مقایسه با سهم خداوند هیچ چیز نیست.
اما در بیشتر مواقع ما مغلوب افکار منفی ذهن خود می شویم و برای عمل به سهم اندک خود دچار مشکل می شویم.
در بیشتر موارد در مقابله با اولین موانع در مسیر رسیدن به خواسته هایمان ما خیلی زود تسلیم می شویم.
- من سعی خودم را کردم ولی جواب آنها منفی بود.
- من سعی کردم آن خانه را بخرم ولی مشاور املاک نامردی کرد و با فرد دیگری قولنامه کرد.
- من خیلی دوست داشتم هنر مورد علاقم را ادامه دهم اما شرایط زندگی من مساعد نبود.
- خیلی دوست داشتم رانندگی یاد بگیرم اما همسرم مخالفت کرد.
- من عاشق نقاشی بودم ولی خانواده ام اجازه ندادند در رشته نقاشی تحصیل کنم.
موارد زیادی در زندگی ما وجود دارد که با برخورد به اولین مانع از دنبال کردن خواسته مان منصرف شده ایم.
فردی که به کمک خداوند در زندگی عقیده دارد مصمم تر از این باید باشد.
نگرش شما به مسائل باید نگرش (حتما موفق می شوم) باشد.
در مسیر تحقق خواسته تان شاید نتوانید به راحتی از در وارد شوید، به سراغ پنجره بروید و دوباره سعی کنید.
شاید از پنجره هم نتوانید وارد شوید، به پشت بام بروید و به دنبال راهی برای دست یابی به خواسته تان باشید.
امدادهای غیبی خداوند فقط زمانی که در حال جستجوی دست یابی به خواسته تان هستید به سمت شما جاری می شوند. اگر ساکن بایستید کمک های خداوند متوقف می شوند چون خداوند فقط می تواند گسترش دهد نمی تواند و شما دستان او برای گسترش هستید.
تا زمانی که در مسیر خواسته خود حرکت کنید و سعی و تلاش کنید همواره امدادهای غیبی برای کمک به شما به شکل های مختلف به سمت شما جاری می شوند.
باید ایمان خود به خداوند را به عمل در زندگی تبدیل کنید.
باید فقط به یک مسیر برای تحقق خواسته هایتان اکتفا نکنید. شاید مسیری که شما انتخاب کرده اید یا سراغ دارید مسیر مناسبی نباشد. خداوند بر همه امور مسلط است بنابراین اگر مسیر رسیدن به خواسته شما مسدود شد مطمئن باشید مسیرهای دیگری وجود دارد که هنوز کشف نکرده اید.
اینکه فکر کنید مسیری برای تحقق آرزوی شما وجود ندارد ناسپاسی محسوب می شود. یعنی شما عقیده دارید که هدایت الهی برای تحقق خواسته شما وجود ندارد یا خداوند در تحقق آرزوی شما ناتوان است.
این لحظه بهترین زمان تحقق آرزوهاست
هر روزه در جهان میلیارها آرزو به فراموشی سپرده می شود چون بیشتر انسان ها با برخورد به اولین مانع در مسیر رسیدن به خواسته شان از ادامه مسیر منصرف می شوند و تصور می کنند تحقق این آرزو برای آنها میسر نیست.
به این جمله فکر کنید:
خداوند با این همه توانایی و قدرت بی نهایت مدت هاست با صف های خالی از درخواست کنندگان مواجه شده است.
آرزوهای زیادی وارد سیستم مدیریت خداوند شده اند اما صاحبان آرزو درخواست خود را رها کرده اند و خداوند می خواهد نقشه برآورده شدن آرزوها را به صاحبان آنها هدیه کند اما کسی نیست.
همه آرزوهای خود را گذاشته اند و آنجا را ترک کرده اند.
هم اکنون بهترین زمان در تاریخ خلقت است که می توانید خواسته های خود به خداوند عرضه کنید و برای دریافت نقشه راهنما و دریافت هدایت های لازم برای تحقق خواسته هایتان به خداوند مراجعه کنید.
از این فرصت استفاده کنید.
تا می توانید درخواست های بیشتری را به خداوند عرضه کنید. تا می توانید حواس خود را بر حرکت در مسیر صحیح تحقق آرزوهایتان متمرکز کنید.
تا می توانید سعی کنید ایمانتان به زندگی با کمک خداوند را به عمل در زندگی و اقدام کردن برای تحقق خواسته هایتان تبدیل کنید.
فرصت های زندگی خود را صرف تجربه نعمت های خداوند کنید که تنها راه سعادت و خوشبختی در دنیا و آخرت است.
تمرین:
۱- مواردی در زندگی که با دیگران مشورت کرده اید و کلا از تصمیم خود منصرف شده اید را شرح دهید.
۲- مواردی در زندگی که بعدها دیگران را مقصر کردید که مشورت با آنها باعث رها کردن خواسته و آرزویتان شده است را شرح دهید.
۳- مواردی در زندگی که بر اساس ایده و احساس خود عمل کرده اید و درحالی که دیگران مخالف تصمیم یا ایده شما بودند در نهایت نتایج عالی کسب کردید را شرح دهید؟
۴- نگرش شما درباره سهم ما و سهم خداوند چیست؟ مواردی را در زندگی خود شرح دهید که سهم خود را انجام داده اید و خداوند نیز سهم خودش را انجام داده است و از نتیجه کار راضی بوده اید.
۵- نگرش شما درباره بهترین زمان انجام ایده ها چیست؟ ایده هایی که تصور می کردید از زمان آن گذشته یا الان زمان مناسب نیست و اجرا نکرده اید را شرح دهید.
۶- مواردی که دیگران اصرار داشته اند الان زمان مناسب برای این کار یا اجرای تصمیم نیست ولی شما بر اساس ایده و الهام قلبی خود تصمیم گرفته اید و نتایج عالی کسب کردید را شرح دهید.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.72 از 39 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
سلام استاد عزیزم آقا رضای بزرگوار من تو ی موقعیتی هستم که واقعا به این آگاهی ها نیاز داشتم .اول تشکر صمیمانه و گرم میکنم از شما بابت لطفی که به ما دارید این همه آگاهی ناب که واقعا بینظیر به طور هدیه اینجا قرار میدین . و چقدر دلچسب تر میشه وقتی این موسیقی های بیکلام میشه پس زمینه این مطالب ارزشمند . واقعا ازتون سپاسگذارم.
امروز صبح که بیدار شدم دیدم زمین خیس فهمیدم بارون آمده. خیلی شکرگذاری کردم و خوشحال شدم . نیم ساعت بعد که باز از پنجره بیرون نگاه کردم دیدم ی بارون عاشقانه ای بازم میاد و من دلم میخواست امروز برم پارک پیاده روی و هم اینکه تمرین رانندگی بکنم . این شد ک تصمیم گرفتم تو این بارون قشنگ با پدرم برم تمرین. اول خیلی شیطان کنار گوشم نجوا میکرد ول کن بابا باز میخوای بشینی پیش بابات اونم هی غر بزنه . بزار تو خودت ماشین میخری بعد راحت تمرین میکنی . آخه تو این بارون سخته جایی رو نمیبینی تصادف میکنی . ولی من با خودم گفتم اشکالی نداره بالاخره هر راننده ای ممکنه تو بارون هم رانندگی کنه پس اینم باید تجربه کنم به علاوه منکه هم عاشق بارونم هم رانندگی پس ترکیب این دوتا محشر میشه . و این شد که به پدر گفتم و رفتیم . اول کمی تعجب کرد گفت الان؟ گفت ببین بارون ؟ گفتم آره اشکال نداره اینجوری هم باید بتونم رانندگی کنم . خلاصه امروز اولین تجربه رانندگی من زیر یک ساعت بارون نعمت الهی بود خدا میدونه چقدر کیف کردم . و اینکه مسیر هایی رو رفتم که تابحال نرفته بودم و هم خودم هم پدرم خیلی راضی بودیم از رانندگی. من برای اینکه به خودم مغرور نشم همون لحظات با خودم مرور میکردم که زهرا این کار ها کار تو نیست کار خداست فرمون دست خداست . خدا داره میرونه تو فقط داری تجربه میکنی و اطاعت. طبق همون آیه
فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ ۚ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ ۚ وَلِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلَاءً حَسَنًا ۚ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ
(ای مؤمنان) نه شما بلکه خدا کافران را کشت و (ای رسول) چون تو تیر (یا خاک) افکندی نه تو بلکه خدا افکند (تا کافران را شکست دهد) و برای آنکه مؤمنان را به آزمونی نیکو از سوی خود بیازماید، که خدا شنوا و داناست.انفال ۱۷
بعد هم که آمدیم خونه پدرم همش داشت برای بقیه از رانندگی من تعریف و تمجید میکرد و من اون حرفای شما رو در مورد حس ارزشمندی یادم آمد و با خودم گفتم. ببین زهرا تو کارتو خوب انجام دادی ولی فکر نکنی بخاطر این یا بخاطر تعریف های بابات خیلی دیگه ارزشمند شدی ها نه . تو از اول که خلق شدی بشدت . بینهایت ارزشمند بودی هستی و میمانی . درست که خوشحال میشی حق داری چون تو احساس داری ی آدمی هرکس باشه خوشحال میشه ولی بدون تو همیشه ارزشمندی حتی اگه اشتباه کنی . نمیخوام ذهنم بپذیر بخاطر اینکه کسی ازش تعریف میکنه باید خوشحال باشه و اعتماد به نفسش بره بالا میخوام همیشه شاد و خوشحال و راضی باشم و همیشه اعتماد به نفسم بالا باشه و عاشق خودم باشم چون بنده خدایم .
این لحظه بهترین زمان تحقق آرزوهاست
استاد این بخش واقعا دیوانه کننده بود اون تصوری ک بما دادید راجع به صف های خالی از کسانی که از آرزوشون منصرف شدند من با این جملات شما خیلی مسمم شدم برای خواسته های قشنگماستاد این چند روزی ک باز به مطالعه این سایت پرداختم هر خواسته قشنگی ک تو ذهنم شکل میگیره رو سریع میرم عکسش رو دانلود میکنم و وارد پوشه خواسته هام میکنم . با حال خوب و خوش .
استاد ی خواسته ای دارم که . الان با اینکه شرایط ش تا حدودی محیا شده ولی مادرم مخالفت میکنه. من دوستدارم به ی مسافرت تنهایی برم . الان خواهرم با خانوادش آمدن پیشمون و بمن گفت بیا باهم برگردیم . حالا این وسط که داره کشمکش بین خواهرم و مادرم پیش میاد من تلاش میکنم ذهنم رو کنترل کنم و اصلا با مادرم بحث نکنم. و خواسته خودم رو هر بار با جزئیات بیشتری به خداوند عرضه کنم چون من یقین دارم به خواستم میرسم . من نمیخوام جا بزنم نمیخوام نا امید بشم میدونم خدای من برام ی مسافرت تنهایی توپ ردیف میکنه که فقط خودم باشم و خودش و باهم عشق کنیم و اون همه کارهارو برام برنامه ریزی کنه و منو تو بهترین زمان در بهترین مکان قرار بده و من فقط لذت ببرم . بنظرم این بهترین تقسیم کار . درخواست از من اجابت از او . حال خوب از من جفت و جور کردن از او . سپاسگذاری از من بهتر و بیشتر کردن نعمت از او . خودم را درگیر چرا و چگونگی نکردن از من رساندن من به خواسته از هر راهی که بهتر از او .
خداجونم عاشقتم که اینقدر منو هدایت میکنی و همیشه حواست بمن هست . من خیلی برات مهم هستم و تو واقعا گوش به حرفای من میدی . من خودم رو به تو میسپارم و هر لحظه ازت خواسته ای جدید دارم با شوق و ذوق و یقین . خدایا وجود تو برای من کافیست تا به هرآنچه میخواهم برسم .
استاد مهربونم ممنونم که راه حل های زندگیت رو با ما ب اشتراک میزاری . مطمئن هستم برای تشکر از لطفت در آینده دوره های شما رو میخرم.
سلام استاد عزیزم امدم بگم امشب ساعت ۱۰ میرم به مسافرت همونی که گفتم مادرم ۱۰۰ درصد مخالف
من این خواسته رو دیروز که بیدار شدم تو دفترم نوشتم بعد دامادمون رفت ترمینال که بلیط بگیره . من به مامانم گفتم مامان منکه نمیخوام یک ماه اونجا بمونم دوهفته ای برمیگردم بزار رحیم ۴ تا بلیط بگیره .
و مامانم به سادگی بی چون و چرا گفت باش بگو بگیره .
منم زنگ زدم و گفتم اما گفت برا امروز پر شده .
من رفتم اینترنتی برای فردا شب با هزینه خودم گرفتم
و اینکه قرار برگشتنی خودم تنها با قطار بیام .
کلی سپاسگذاری کردم از خدا کلی خوَشحالی کردم برا خودم .
استاد این چیزایی که من الان بابتش این همه خوشحالم برا خیلی ها ی چیز پیش پا افتاده اس ولی برای شخص من خیلی ارزشمند چون اولین بار تو زندگیمه .
چون میفهمم که همه این اتفاقات به خواست خودم بوده
چون میبینم که نتیجه کنترل افکار چقدر خوب
بینهایت خوشحالم
استاد من از سایت استاد عباسمنش باشما آشنا شدم حدود ۶ ماه پیش و همین تازگی ها یکسری از فایل های شمارو اونجا دیدم که در مورد خودتون و نتایج تون صحبت کردین و بیشتر از قبل شیفته منش شما شدم
خیلی برام جالبه یکسری آگاهی ها هستن ک من از ایشون آموختم ولی وقتی میام تو سایت شما انگار برام تثبیت میشه تبدیل به باور میشه عملی میشه دیگه فقط ی آگاهی نیست که گوشه ذهن خاک بخوره .
همیشه برام اینجوری بوده که آموزش های استاد عباسمنش رو شما برای من قابل فهم و درک کردین و من راحت میتونم بهش عمل کنم . انگار که مکمل باشید .
نمیدونید این دو یا سه تا قدم که اینجا مطالعه کردم چه انقلابی در ذهن من برپا کرده .
چقدر از محدودیت های ذهنم برداشته شده
چقدر با خودم راحت و مهربون تر شدم
چقدر بیشتر به خودم احترام میزارم
استاد صبح ها که از خواب بیدار میشم میگم
خدایا شکرت که منو آفریدی . خواهرم شنید و فکر کرد دارم کنایه میزنم خندید گفت دقیقا معلومه چقدر از زندگیت راضی هستی منم لبخند زدم گفتم چرا باید احساس خودم رو به تو ثابت کنم همین که خودم میدونم حالم خوبه کافیه
میدونی استاد وقتی اطرافیان میفهمن داری رو خودت کار میکنی که همواره حالت خوب باشه قشنگ منتظرن آتو بگیرن .
اگه من آدمی باشم که اصل رو از فرع تشخیص ندم خیلی راحت درگیر حواشی میشم و تقلا میکنم خودم رو به بقیه ثابت کنم ولی من یادگرفتم خیلی راحت و نرم از کنارشون بگذرم .
استاد من واقعا خوشحالم و به خودم افتخار میکنم که خدا منو آفریده اولین چیزی که از خودم بعد بیداری میپرسم اینه خوب حالا چیکار کنم
بعد میگم هیچی قرار نیست کار خاصی بکنی تو همینجوری هم بینظیری تو مخلوق خدایی خیلی با ارزشی . و با ذوق و شوق مبرم تو دفترم خواسته های امروز رو مینویسم.
استاد من هیچوقت تو زندگیم اینقدر حس ارزشمندی نداشتم
حتی اگه کسی ازم تعریف میکرد اصن از درون یه حال بدی میشدم نمیدونم چرا بغضم میگرفت. خیلی خجالت میکشیدم و اصن خیلی راحت تر بودم اگه باهام بدرفتاری میکردن تا بخوان تعریف و تمجید کنن چون اصلا خودم رو لایق نمیدونستم .
و اینکه من کلا حس ارزشمندی م رو گره زده بودم به نظر بقیه که این شرک خفی و مطلق بود که خداروشکر فهمیدم .
استاد هیچوقت یادم نمیاد از مادر پدرم یا همسر سابقم درخواستی داشته باشم اگر هم بوده با خجالت و شرمساری . و به سختی و با اولین مخالفت خواسته من در نطفه خفه میشد و همیشه هم دلم به حال خودم میسوخت و میگفتم حقته . کلا با خودم تو جنگ بودم .
وای ولی الان انقدر با خودم مهربون شدم که نگو و نپرس . استاد خیلی مچکرم از این همه محبت شما .
استاد یه جای گفتید . اگه راه حل یک مشکل رو خدا به شما گفته شما هم دوستدارید به بقیه انتقال بدید .
بنظرم همین بخشندگی و انفاق شمارو تبدیل به یک الگو و استاد کرد
انشالله همیشه در آرامش و حال خوب باشید
استاد یکی دیگه از خواسته های من ملاقات و دیدار با شماست در شهر زیبای دزفول
من عاشق گشت و گذار در طبیعت هستم و حتما اینکار انجام میدم اول تهران گردی بعد ایران گردی بعد جهانگردی .
انشالله پیش شما میام و از نتایج خودم براتون تعریف میکنم تا بفهمید چقدر عملکرد شما در جهان انعکاس یافته.
یاحق
سلام استاد عزیزم امدم بگم امشب ساعت ۱۰ میرم به مسافرت همونی که گفتم مادرم ۱۰۰ درصد مخالف
من این خواسته رو دیروز که بیدار شدم تو دفترم نوشتم بعد دامادمون رفت ترمینال که بلیط بگیره . من به مامانم گفتم مامان منکه نمیخوام یک ماه اونجا بمونم دوهفته ای برمیگردم بزار رحیم ۴ تا بلیط بگیره .
و مامانم به سادگی بی چون و چرا گفت باش بگو بگیره .
منم زنگ زدم و گفتم اما گفت برا امروز پر شده .
من رفتم اینترنتی برای فردا شب با هزینه خودم گرفتم
و اینکه قرار برگشتنی خودم تنها با قطار بیام .
کلی سپاسگذاری کردم از خدا کلی خوَشحالی کردم برا خودم .
استاد این چیزایی که من الان بابتش این همه خوشحالم برا خیلی ها ی چیز پیش پا افتاده اس ولی برای شخص من خیلی ارزشمند چون اولین بار تو زندگیمه .
چون میفهمم که همه این اتفاقات به خواست خودم بوده
چون میبینم که نتیجه کنترل افکار چقدر خوب
بینهایت خوشحالم
استاد من از سایت استاد عباسمنش باشما آشنا شدم حدود ۶ ماه پیش و همین تازگی ها یکسری از فایل های شمارو اونجا دیدم که در مورد خودتون و نتایج تون صحبت کردین و بیشتر از قبل شیفته منش شما شدم
خیلی برام جالبه یکسری آگاهی ها هستن ک من از ایشون آموختم ولی وقتی میام تو سایت شما انگار برام تثبیت میشه تبدیل به باور میشه عملی میشه دیگه فقط ی آگاهی نیست که گوشه ذهن خاک بخوره .
همیشه برام اینجوری بوده که آموزش های استاد عباسمنش رو شما برای من قابل فهم و درک کردین و من راحت میتونم بهش عمل کنم . انگار که مکمل باشید .
نمیدونید این دو یا سه تا قدم که اینجا مطالعه کردم چه انقلابی در ذهن من برپا کرده .
چقدر از محدودیت های ذهنم برداشته شده
چقدر با خودم راحت و مهربون تر شدم
چقدر بیشتر به خودم احترام میزارم
استاد صبح ها که از خواب بیدار میشم میگم
خدایا شکرت که منو آفریدی . خواهرم شنید و فکر کرد دارم کنایه میزنم خندید گفت دقیقا معلومه چقدر از زندگیت راضی هستی منم لبخند زدم گفتم چرا باید احساس خودم رو به تو ثابت کنم همین که خودم میدونم حالم خوبه کافیه
میدونی استاد وقتی اطرافیان میفهمن داری رو خودت کار میکنی که همواره حالت خوب باشه قشنگ منتظرن آتو بگیرن .
اگه من آدمی باشم که اصل رو از فرع تشخیص ندم خیلی راحت درگیر حواشی میشم و تقلا میکنم خودم رو به بقیه ثابت کنم ولی من یادگرفتم خیلی راحت و نرم از کنارشون بگذرم .
استاد من واقعا خوشحالم و به خودم افتخار میکنم که خدا منو آفریده اولین چیزی که از خودم بعد بیداری میپرسم اینه خوب حالا چیکار کنم
بعد میگم هیچی قرار نیست کار خاصی بکنی تو همینجوری هم بینظیری تو مخلوق خدایی خیلی با ارزشی . و با ذوق و شوق مبرم تو دفترم خواسته های امروز رو مینویسم.
استاد من هیچوقت تو زندگیم اینقدر حس ارزشمندی نداشتم
حتی اگه کسی ازم تعریف میکرد اصن از درون یه حال بدی میشدم نمیدونم چرا بغضم میگرفت. خیلی خجالت میکشیدم و اصن خیلی راحت تر بودم اگه باهام بدرفتاری میکردن تا بخوان تعریف و تمجید کنن چون اصلا خودم رو لایق نمیدونستم .
و اینکه من کلا حس ارزشمندی م رو گره زده بودم به نظر بقیه که این شرک خفی و مطلق بود که خداروشکر فهمیدم .
استاد هیچوقت یادم نمیاد از مادر پدرم یا همسر سابقم درخواستی داشته باشم اگر هم بوده با خجالت و شرمساری . و به سختی و با اولین مخالفت خواسته من در نطفه خفه میشد و همیشه هم دلم به حال خودم میسوخت و میگفتم حقته . کلا با خودم تو جنگ بودم .
وای ولی الان انقدر با خودم مهربون شدم که نگو و نپرس . استاد خیلی مچکرم از این همه محبت شما .
استاد یه جای گفتید . اگه راه حل یک مشکل رو خدا به شما گفته شما هم دوستدارید به بقیه انتقال بدید .
بنظرم همین بخشندگی و انفاق شمارو تبدیل به یک الگو و استاد کرد
انشالله همیشه در آرامش و حال خوب باشید
استاد یکی دیگه از خواسته های من ملاقات و دیدار با شماست در شهر زیبای دزفول
من عاشق گشت و گذار در طبیعت هستم و حتما اینکار انجام میدم اول تهران گردی بعد ایران گردی بعد جهانگردی .
انشالله پیش شما میام و از نتایج خودم براتون تعریف میکنم تا بفهمید چقدر عملکرد شما در جهان انعکاس یافته.
یاحق
سلام استاد عزیزم در حال نوشتن خواسته هایم در دفتر زیبایم بودم که جیمیل از این سایت دریافت کردم .
باورم نشد که شما به این سرعت پاسخ دادین خیلی خوشحال شدم و ذوق کردم .
استاد عزیزم احساس میکنم هیچی چیزی نیست که من بخوام و نتونم خلق کنم
تو عمرم اینقدر احساس شجاعت نداشتم نمیتونم بگم قدرت چون میدونم من قدرتی ندارم و کاملا به الله وابسته هستم و هرکاری میکنم به اراده الله اینو میدونم اگه بخوام قدرت رو به غیر خدا بدم حتی خودم آروم آروم دچار غرور و شرک میشم .
استاد عزیزم بینهایت ازتون سپاسگذارم بخاطر این سایت الهی بخاطر اینکه انسانی هستید مفید برای جهان و جانشینی لایق برای خداوند بر زمین .
برای مسافرت دلم میخواد هرچه در رویا دارم تجربه کنم بودن در جنگل ارس باران و دیدن گوزن ها یکی از اون رویاهاست به امید الله . من عازم شهر زیبای تبریز هستم .
واقعا مقصد هیچوقت برام خیلی مهم نبوده . مهم برای من بودن در دل طبیعت و حس و حال خوب و خوش چون من با دیدن مناظر طبیعی قدرت خدارو حس میکنم و ناخودآگاه گریه ام میگیره .
گریه از هیجان شادی نه غم نه غصه .
استاد عزیزم بازهم ازتون سپاسگذارم
دوستتون دارم در پناه الله یکتا شاد باشید.