0

من به عمل کردن به هدایت الهی ایمان دارم (قدم ۱۸)

هدایت الهی
اندازه متن

انسان های زیادی در مدت حیات خود خواسته های زیادی در وجودشان شکل می گیرد، حتی ایده های در ذهنشان مرور می شود که قدم اول برای حرکت به سمت تحقق رویاهایشان است. اما اطمینان لازم برای حرکت کردن را ندارند.

دعا کردن، درخواست کردن، مطالعه کردن،‌ نوشتن و … برای درک آگاهی های زندگی با کمک خداوند در صورتی تاثیرگذار خواهد بود که اعمال تان بر اساس ایمان به هدایت الهی باشد.

مشورت گرفتن از دیگران

سال های زیادی از زندگی ام وقتی تصمیم به انجام کاری داشتم سعی می کردم از افرادی که در این زمینه آگاهی دارند مشورت بگیرم. همیشه پدرم به من توصیه می کرد در انجام کارها مشورت بگیر و این ضرب المثل را به کار می برد:

نادان نمی داند و نمی پرسد اما دانا می داند و می پرسد.

اولین سالی که کنکور شرکت کردم در دو رشته دانشگاه تهران پذیرفته شدم. یک رشته روزانه بود و دیگری شبانه.

من دوست داشتم رشته شبانه را برای ادامه تحصیل انتخاب کنم اما در مشورت هایی که پدرم با افراد به اصطلاح آگاه انجام داد به این نتیجه رسید که اصلا رفتن به تهران برای درس خواندن صلاح نیست و به این ترتیب علاقه من نادیده گرفته شد.

البته که خودم هم از رفتن به تهران ترس داشتم چون تصورم این بود که زندگی در شهری به این بزرگی با جمعیت زیاد کار سختی است. بنابراین با اولین مخالفت های پدرم من هم اصرار نکردم اما بعد ها همیشه آنها را مقصر عدم پیشرفت خودم می دانستم.

سال بعد بدون تلاش خاصی برای آماده شدن جهت کنکور در دانشگاه علمی کاربری رشت قبول شدم و این بار با کسی مشورت نکردم و چون دوست داشتم زندگی در شمال کشور را تجربه کنم راهی رشت شدم و چند سالی که در شمال کشور زندگی کردم بهترین سال های زندگی ام بود.

بعد از اتمام دانشگاه وارد کسب و کار آزاد شدم و به همراه یکی از دوستانم مغازه تایپ و خدمات کامپیوتری تاسیس کردیم که خیلی ساده و ابتدایی بود. خیلی زود دوستم منصرف شد و عهده دار مسئولیت مغازه شدم و به آرامی شرایط مغازه بهتر می شد.

دو سه سال بعد به پیشنهاد یکی از آشنایان به کار در یک شرکت دولتی دعوت شدم. خودم به هیچ عنوان کار دولتی را نمی پسندیدم اما مشور با دیگران باعث شد که برخلاف میل خودم مغازه رو جمع کردم و وارد کار اداری شدم که قبلا شرح حال آن را داده ام.

۸ سال مشغول کار اداری بودم که ۵ سال آخر هر روز شرایط سخت تر می شد اما جرات ترک کار را نداشتم.

با هر کسی مشورت می کردم به شدت من را از ترک کار منع می کرد و عصبانی می شدند که همه دنبال کار اداری هستند آنوقت تو می خوای کار رسمی رو ترک کنی بری سراغ کار آزاد!!!!

چند سال به این روال سپری شد تا با فردی که مهارت فنی داشت و چندین شغل موفق را ایجاد کرده بود مشورت کردم که برخلاف دیگران به من امید و انگیزه داد که اگه دوست داری وارد کار آزاد بشی خیلی خوبه ولی باید تصمیم بگیری که برای بهتر شدن شرایط ادامه زندگی ات تلاش کنی. اگه از شرکت بیای بیرون و شرایط بدتر بشه اونوقت خیلی اذیت می شی.

نکته ای که بعدها متوجه شدم این بود که فردی که با او مشورت کردم عقیده داشت که نتیجه کار دست خودته و به انگیزه و تلاش خودت بستگی داره بخاطر همین تاکید می کرد که اگه می خوای از شرکت بیای بیرون مشکلی نیست ولی باید تصمیم بگیری که در شغل آزاد تمام تلاشت رو به کار بگیری که شرایط زندگی ات بهتر از قبل بشه.

هدایت الهی

هدایت الهی جایگزین مشورت انسانی

از سال ۹۳ که در مسیر تغییر زندگی قرار گرفتم و خیلی زود متوجه شدم که برای تغییر زندگی فقط باید روی هدایت الهی حساب کنم هرگز برای تصمیماتی که در این چند سال اتخاذ کردم از کسی مشورت نگرفتم.

تصمیمات زیادی در این چند ساله اتخاذ کردم که برخی از آنها بدین شرح است:

  • برای پرداخت بدهکاری ها تصمیم گرفتم بیمه نامه های فرزندانم را با ۵۰ درصد جریمه باطل کنم.
  • تصمیم گرفتم تمام اقساط بانکی را قبل از موعد مقرر تسویه کنم.
  • تصمیم گرفتم دوره های آموزشی متعدد برای تغییر زندگی خریداری کنم.
  • تصمیم گرفتم برای رهایی از بدهکاری دسته چک های بانکی رو پاره کنم.
  • تصمیم گرفتم فروش مغازه ابزار و یراق فقط نقدی باشه.
  • تصمیم گرفتم برای لاغر شدن از قدرت ذهن استفاده کنم.
  • تصمیم گرفتم لاغری با ذهن را به دیگران آموزش دهم.
  • تصمیم گرفتم برای تمرکز بر آموزش مغازه رو جمع کنم.
  • تصمیم گرفتم کسب و کار اینترنتی راه اندازی کنم.
  • تصمیم گرفتم هرگز در زندگی ام وام و قرض نگیرم.

تصور کنید برای هر کدام از این تصمیمات با اطرافیانم مشورت می کردم. چه اتفاقی می افتاد؟

جالب اینکه هنوز برخی از نزدیکانم به من می گویند اشتباه‌ کردی مغازه رو جمع کردی اگه داشتی الان سرمایه ات چند برابر شده بود.

من از همان روزهای اول تصمیم گرفتم به جای مشورت کردن با انسانها فقط به هدایت الهی و ایده های خداوند که در ذهنم ایجاد می شود و به عمل کردن به آنها ترغیب می شوم عمل کنم.

حتی برخی مواقع هدایت الهی از طریق شنیدن صحبت های دیگران یا خواندن عبارتی در یک کتاب یا حتی حرفی که از زبان فرزندانم به من زده شده است که آن قدم بعدی من برای تحقق آرزویم بوده است و باید به آن عمل می کردم.

خیلی جاها تصمیماتی گرفتم که به شدت ترسناک بود چون هیچ سابقه از از نتیجه همچین تصمیماتی نداشتم ولی با هر ضرب و زوری بود به ایده هایی که در ذهنم مرور می شد عمل می کردم.

هدایت الهی

تصور کنید زمانی که فروش مغازه بهتر شده بود این ایده در وجودم شکل گرفت که فروش نسیه ای رو متوقف کن و به مشتری ها اعلام کن که فقط فروش نقدی خواهد بود.

عواقب این کار برای من واضح بود که قطعا خیلی از مشتری هایی که سالهاست نسیه کار می کنند دیگر به من مراجعه نخواهند کرد ولی نتیجه این هدایت الهی برای من واضح نبود چون هیچ سابقه ای در ذهنم برای این گونه تصمیمات نداشتم.

خیلی مردد بودم و احساس ترس از عواقب این تصمیم داشتم. از خداوند درخواست هدایت کردم و گفتم خدایا چطور بر ترسم غلبه کنم و به ایده هایی که در وجودم ایجاد می کنی عمل کنم.

به طور واضح درک کردم که به این فکر کن که وقتی به این ایده عمل کنی از نتیجه ان چه احساسی خواهی داشت. اگر احساس خوبی داشتی مطمئن باش و عمل کن.

وقتی به این فکر کردم که فروش مغازه فقط نقدی شده و دیگه نیاز نیست تماس بگیرم و درخواست کنم افراد مقداری از حسابشان را پرداخت کنند و دیگه نیاز نیست روی اقساط مشتری ها حساب کنم و همه چیز واضح و ساده خواهد شد خیلی احساس خوبی داشتم.

بنابراین با اطمینان این موضوع را به استادکارها اعلام کردم. همانطور که فکرش را می کردم خیلی ها عصبانی شدند و رفتند و چند هفته مراجعه به مغازه به شدت کاهش پیدا کرد اما خداوند وفادار به وعده های خود است و پس از مدت کوتاهی سر و کله مشتری های جدید که فقط نقد می خریدند و اتفاقا حجم خرید آنها بیشتر از مشتری های نسیه بود به مغازه من مراجعه کردند و شرایط بهتر از قبل شد.

برای اجرای تک تک هدایت الهی دچار ترس و نگرانی می شدم اما همیشه با استفاده از راهکاری که خداوند به من داده بود به احساسی که از نتیجه اجرای اون ایده خواهم داشت فکر می کردم و اشتیاق من برای عمل کردن به اون ایده چندین برابر می شد و با اطمینان عمل می کردم.

حتی زمانی که خواستم برای تمرکز بیشتر بر کسب و کار اینترنتی مغازه ابزار و یراق رو جمع کنم باز دچار ترس و نگرانی شدم ولی به همین روش ایمان و توکلم به خداوند رو تقویت کردم و در کمتر از یک ماه همه اجناس رو به قیمت پایین تر از فاکتور فروختم.

خیلی ها سرزنشم می کردند که مغازه رو جمع نکن. یا حالا که می خوای جمع کنی چند ماه صبر کن که یواش یواش جنس ها رو به قیمت خوب بفروشی.

ولی من آگاه شدم زمانی را که باید صرف کنم تا اجناس مغازه رو به قیمت یه کم بیشتر بفروشم رو وقتی بذارم روی گسترش هدف جدیدم نتایج مالی خیلی بیشتر از مقداری خواهد بود که از بیشتر فروختن اجناس مغازه کسب خواه کرد.

و دقیقا همین اتفاق افتاد و چند ماه بعد از جمع کردن مغازه درآمد من هر ماه چندین برابر فروش مغازه ابزار و یراق شده بود.

هدایت الهی

عمل کردن بر اساس ایمان

گفتن عبارت (من به خداوند ایمان دارم)‌ به تنهایی موجب تغییر شرایط زندگی تان نخواهد شد. خیلی ها در تمام عمرشان می گویند که به خداوند ایمان داریم اما تغییری در زندگی آنها ایجاد نمی شود.

ایمان به تنهایی باعث کسب نتیجه نخواهد شد بلکه باید با تکیه بر نیروی ایمان، عملکرد خود را تغییر دهید.

به این آیات در قرآن کریم توجه کنید:

  • هر کس به خدا و روز بازپسین ایمان داشت و کار شایسته کرد. (سوره بقره آیه ۶۲)
  • هر کس از زن و مرد عمل نیک انجام دهد در حالی که او (به خدا) ایمان دارد. (سوره نحل آیه ۹۷)
  • کیست نیکو گفتار از آن شخص که به خدا دعوت کند و عمل نیک انجام بدهد. (سوره فصلت آیه ۴۱)
  • هر کس به ملاقات پروردگار خود امیدمند است، حتما عمل نیک انجام دهد. (سوره کهف آیه ۱۱۰)

در قٰرآن همیشه عبارت ایمان و عمل پشت سر هم آمده است. یعنی ایمان به تنهایی موجب سعادتمندی نخواهد شد بلکه ایمان به همراه عمل صالح سبب خوشبختی در دنیا و آخرت می شود.

بنابراین باید سعی کنید بر اساس ایمان خود به هدایت الهی عمل کنید تا کمک خداوند را در زندگی خود تجربه کنید.

اگر به کمک خداوند ایمان دارید باید شجاعت گام برداشتن برای تحقق آرزویتان را داشته باشید.

خیلی از افراد مخصوصا خانم هستند که از سالها قبل دوست داشته اند رانندگی یاد بگیرند اما پس از سالها هنوز هیچ اقدامی نکرده اند. آرزو برای تبدیل شدن به واقعیت نیاز به عمل دارد.

اگر به خداوند ایمان دارید و بر اساس ایمان خود در قلب شما آرزوها و خواسته هایی شکل می گیرد اما ایمان شما منجر به حرکت کردن برای تجلی خواسته تان نمی شود خداوند اجباری به حرکت دادن آرزوهای شما به سمت زندگی شما ندارد.

این شما هستید که باید برای تجربه آرزوهایتان به سمت آنها حرکت کنید. خداوند هیچ آرزویی را به سمت شما حرکت نمی دهد.

به همین دلیل است که میلیارها میلیارد آرزو در وجود انسان های جهان شکل گرفته که هرگز به واقعیت تبدیل نشده است. فقط آن آرزوهایی به واقعیت تبدیل می شوند که صاحب آن آرزو برای تحقق خواسته خود حرکت کرده و گام بردارد. به محض اینکه حرکت خود را شروع کنید امدادهای غیبی از راه می رسند و شما را در تحقق آرزویتان یاری می کنند.

هدایت الهی

از خواسته تا تجربه

درخواست کردن اولین مرحله از تجربه نعمت های الهی است. مرحله بعدی مشتاق بودن برای عمل کردن به ایده های خداوند برای تحقق آن خواسته است.

من دوست داشتم شور و اشتیاق را در سایت تناسب فکری افزایش دهم. هیچ ایده ای هم برای این کار نداشتم فقط یک خواسته بود.

پس از آن به ایده هایی که به سمت آنها ترغیب می شدم عمل کردم.

به سمت تماشای تعدادی ویدیوی سخنرانی اساتید معنوی ترغیب شدم. بدون مقاومت و قضاوت کردن که چه نتیجه ای خواهد داشت چندین ساعت ویدیو با زیر نویس فارسی تماشا کردم.

شنیدن صحبت های آنها توجه من را به این ایده جلب کرد که برای افزایش شور و هیجان در سایت باید آموزش عملی برای تغییر زندگی ایجاد کنم.

این ایده از آنجا در من شکل گرفت که در یکی از ویدیو ها شنیدم که: اگر تونستی مشکلی را در زندگی ات برطرف کنی و می بینی که دیگران هم به این مشکل گرفتار هستند باید به آنها کمک کنی تا مشکل را برطرف کنند.

اگر خداوند به تو راه حل مساله ای را ارائه کرده است فقط برای خودت نبوده، بلکه خواسته از طریق تو، راه حل را به گوش انسان ها برساند.

به محض اینکه این عبارت را شنیدم مطمئن بودم این هدایت الهی برای من است و از همان لحظه بارش افکار در ذهنم شروع شد. در یک لحظه سناریوی طولانی در ذهنم شکل گرفت و کاملا واضح شد که درباره چه موضوعاتی باید صحبت کنم.

قدم بعدی اجرای سناریوی الهام شده بود که خواستم اولین ویدیوی تصویری را ضبط کنم که این ایده در وجودم شکل گرفت که باید به صورت نوشتاری باشد.

شروع کردم به نوشتن و یکی پس از دیگری کلمات و جملات پشت سر هم قرار گرفتند و معجزه الهی رخ داد و جریانی از آگاهی از دنیای غیب وارد جهان مادی شد.

به این نکته توجه کنید که من فقط اقداماتی که برایم مقدور بود را انجام دادم. هیچ اقدامی برای پیدا کردن مخاطب انجام ندادم.

فقط نوشتم و نوشتم و همچنان داری می نویسم.

به طریق هدایت خود به این نوشته ها فکر کنید تا بهتر درک کنید خداوند به چه طریق امدادهای غیبی خود را به سمت شما می فرستد.

زودتر از آنچه انتظار داشتم و تصور می کردم این نوشته ها مورد استقبال علاقمندان قرار گرفت. علاقمندانی که بدون کارت دعوت به این مهمانی الهی دعوت شده‌اند.

من فقط به ایده هایی که یکی پس از دیگری به من داده شد عمل کردم.

چگونه بنویسم، چی موضوعاتی را مطرح کنم، نگرش های الهی را به صورت عکس در بین نوشته ها تکرار کنم، چه موسیقی برای هر قسمت قرار دهم و همه چیز به همین سادگی و واقعا بدون زحمت انجام شد و نتیجه فراتر از انتظار شده است.

بارها در نوشته های دوستان به این نکته اشاره شده است که چقدر موسیقی های متن متناسب با محتوا انتخاب شده است درحالی که من حتی به این موسیقی ها قبلا گوش نداده بودم. در یک لحظه برای هر قسمت موسیقی مناسب در مقابل دیدگان من قرار می گرفت.

هدایت الهی

شناسایی ایده های الهی

هدایت الهی همیشه با شرایط فعلی شما مطابقت دارد. خداوند بر اساس ویژگی های وجود شما ایده های مناسب برای تحقق خواسته هایتان را به شما الهام می کند.

عمل به هدایت الهی اگر نیاز به پول داشته باشد حتما پرداخت آن در توان شما می باشد. اگر برای تحقق آرزویتان ایده ای به ذهن شما آمد ولی برای اجرای آن باید وام بگیرید یا قرض کنید قطعا نجوای ذهنی است و ایده الهی نمی باشد.

عمل به هدایت الهی اگر نیاز به یادگیری مهارتی داشته باشد حتما مطابق با توانایی و استعداد شما می باشد.

هدایت الهی بر اساس توانایی فعلی شما می باشد و حتی نیاز به کمک فردی دیگر ندارد و اگر برای اجرای آن نیاز به حضور فردی باشد آن فرد خودش به شما مراجعه خواهد کرد یا در مسیر زندگی شما قرار خواهد گرفت.

برای عمل به هدایت الهی فقط نیاز به ایمان دارید.

ایمان که داشته باشید در هر شرایطی باشید برای عمل کردن به هدایت الهی اقدام می کنید.

سهم ما و سهم خداوند

تصور کنید زمانی که این ایده به من داده شد که فروش نسیه ای را متوقف کنم برای اجرای این ایده من فقط باید چند کلمه حرف می زدم. نیاز به هیچ کار یا امکانات دیگری نبود.

اما نتیجه ای که در کسب و کار من ایجاد کرد را اگر خودم می خواستم با عقل و منطقم ایجاد کنم باید چند تا وام می گرفتم و کلی جنس به مغازه اضافه می کردم تا بلکه فروش مغازه بیشتر بشه و شاید سود من هم افزایش پیدا کند.

ولی من فقط چند کلمه حرف زدم و باقی کارها را خداوند انجام داد. مشتری های جدید را خداوند به سمت من هدایت کرد.

خداوند آنها را ترغیب می کرد تا اجناس بیشتری از من خرید کنند.

من چگونه می توانستم مشتری های دست به نقد و عالی را از شهرهایی که هرگز آنجا نرفته بودم پیدا کنم؟!

اما خداوند این کار را به سادگی انجام داده بود و مشتری های جدید از شهرهای دیگر به سمت من هدایت شده بودند.

هدایت الهی

درباره سایت تناسب فکری هم همین روند شکل گرفته است.

من فقط به ایده های ساده ای که با شرایط آن لحظه من قابل اجرا بودند عمل کردم و به مرور سایت تناسب فکری به این تکامل رسید.

من سهم خودم را انجام دادم که شاید ۱٪ بوده است و خداوند سهم خودش را به خوبی انجام داده است که همیشه ایده های قابل اجرا با شرایط من را در اختیارم قرار داده است، افراد مشتاق را به سمت من هدایت کرده است. موضوعات کاربردی را به من الهام کرده است و …..

برای تحقق خواسته هایتان فقط کافی است سهم خودتان را انجام دهید که اتفاقا در مقایسه با سهم خداوند هیچ چیز نیست.

اما در بیشتر مواقع ما مغلوب افکار منفی ذهن خود می شویم و برای عمل به سهم اندک خود دچار مشکل می شویم.

در بیشتر موارد در مقابله با اولین موانع در مسیر رسیدن به خواسته هایمان ما خیلی زود تسلیم می شویم.

  • من سعی خودم را کردم ولی جواب آنها منفی بود.
  • من سعی کردم آن خانه را بخرم ولی مشاور املاک نامردی کرد و با فرد دیگری قولنامه کرد.
  • من خیلی دوست داشتم هنر مورد علاقم را ادامه دهم اما شرایط زندگی من مساعد نبود.
  • خیلی دوست داشتم رانندگی یاد بگیرم اما همسرم مخالفت کرد.
  • من عاشق نقاشی بودم ولی خانواده ام اجازه ندادند در رشته نقاشی تحصیل کنم.

موارد زیادی در زندگی ما وجود دارد که با برخورد به اولین مانع از دنبال کردن خواسته مان منصرف شده ایم.

فردی که به کمک خداوند در زندگی عقیده دارد مصمم تر از این باید باشد.

نگرش شما به مسائل باید نگرش (حتما موفق می شوم)‌ باشد.

در مسیر تحقق خواسته تان شاید نتوانید به راحتی از در وارد شوید، به سراغ پنجره بروید و دوباره سعی کنید.

شاید از پنجره هم نتوانید وارد شوید، به پشت بام بروید و به دنبال راهی برای دست یابی به خواسته تان باشید.

امدادهای غیبی خداوند فقط زمانی که در حال جستجوی دست یابی به خواسته تان هستید به سمت شما جاری می شوند. اگر ساکن بایستید کمک های خداوند متوقف می شوند چون خداوند فقط می تواند گسترش دهد نمی تواند و شما دستان او برای گسترش هستید.

تا زمانی که در مسیر خواسته خود حرکت کنید و سعی و تلاش کنید همواره امدادهای غیبی برای کمک به شما به شکل های مختلف به سمت شما جاری می شوند.

باید ایمان خود به خداوند را به عمل در زندگی تبدیل کنید.

باید فقط به یک مسیر برای تحقق خواسته هایتان اکتفا نکنید. شاید مسیری که شما انتخاب کرده اید یا سراغ دارید مسیر مناسبی نباشد. خداوند بر همه امور مسلط است بنابراین اگر مسیر رسیدن به خواسته شما مسدود شد مطمئن باشید مسیرهای دیگری وجود دارد که هنوز کشف نکرده اید.

اینکه فکر کنید مسیری برای تحقق آرزوی شما وجود ندارد ناسپاسی محسوب می شود. یعنی شما عقیده دارید که هدایت الهی برای تحقق خواسته شما وجود ندارد یا خداوند در تحقق آرزوی شما ناتوان است.

هدایت الهی

این لحظه بهترین زمان تحقق آرزوهاست

هر روزه در جهان میلیارها آرزو به فراموشی سپرده می شود چون بیشتر انسان ها با برخورد به اولین مانع در مسیر رسیدن به خواسته شان از ادامه مسیر منصرف می شوند و تصور می کنند تحقق این آرزو برای آنها میسر نیست.

به این جمله فکر کنید:

خداوند با این همه توانایی و قدرت بی نهایت مدت هاست با صف های خالی از درخواست کنندگان مواجه شده است.

آرزوهای زیادی وارد سیستم مدیریت خداوند شده اند اما صاحبان آرزو درخواست خود را رها کرده اند و خداوند می خواهد نقشه برآورده شدن آرزوها را به صاحبان آنها هدیه کند اما کسی نیست.

همه آرزوهای خود را گذاشته اند و آنجا را ترک کرده اند.

هم اکنون بهترین زمان در تاریخ خلقت است که می توانید خواسته های خود به خداوند عرضه کنید و برای دریافت نقشه راهنما و دریافت هدایت های لازم برای تحقق خواسته هایتان به خداوند مراجعه کنید.

از این فرصت استفاده کنید.

تا می توانید درخواست های بیشتری را به خداوند عرضه کنید. تا می توانید حواس خود را بر حرکت در مسیر صحیح تحقق آرزوهایتان متمرکز کنید.

تا می توانید سعی کنید ایمانتان به زندگی با کمک خداوند را به عمل در زندگی و اقدام کردن برای تحقق خواسته هایتان تبدیل کنید.

فرصت های زندگی خود را صرف تجربه نعمت های خداوند کنید که تنها راه سعادت و خوشبختی در دنیا و آخرت است.

اخطار

تمرین:

۱- مواردی در زندگی که با دیگران مشورت کرده اید و کلا از تصمیم خود منصرف شده اید را شرح دهید.

۲- مواردی در زندگی که بعدها دیگران را مقصر کردید که مشورت با آنها باعث رها کردن خواسته و آرزویتان شده است را شرح دهید.

۳- مواردی در زندگی که بر اساس ایده و احساس خود عمل کرده اید و درحالی که دیگران مخالف تصمیم یا ایده شما بودند در نهایت نتایج عالی کسب کردید را شرح دهید؟

۴- نگرش شما درباره سهم ما و سهم خداوند چیست؟ مواردی را در زندگی خود شرح دهید که سهم خود را انجام داده اید و خداوند نیز سهم خودش را انجام داده است و از نتیجه کار راضی بوده اید.

۵- نگرش شما درباره بهترین زمان انجام ایده ها چیست؟ ایده هایی که تصور می کردید از زمان آن گذشته یا الان زمان مناسب نیست و اجرا نکرده اید را شرح دهید.

۶- مواردی که دیگران اصرار داشته اند الان زمان مناسب برای این کار یا اجرای تصمیم نیست ولی شما بر اساس ایده و الهام قلبی خود تصمیم گرفته اید و نتایج عالی کسب کردید را شرح دهید.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.79 from 33 votes

https://tanasobefekri.net/?p=42757
برچسب ها:
33 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار مریم رمضاني
      1403/02/04 10:58
      مدت عضویت: 1261 روز
      امتیاز کاربر: 21850 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,014 کلمه

      سلام خدمت استاد گرامی و دوستان عزیز 

      آگاهی هایی که دریافت می‌کنیم در صورتی تاثیر گذار هست که عملمون بر اساس ایمان به هدایت الهی باشد 

      زمانی که با مسایل ذهنی آشنا شدم بسیار خوشحال بودم چون هر چه که میخوندم و می‌شنیدم بر این اساس بود که تو فکرت رو تغییر بده و خواستهات میان تو بغلت 

      خوب من از اینکه قرار نیست کاری انجام بدم خوشحال بودم و البته فکر میکردم اگه بگم و فکر کنم و تجسم کنم کافیه و اونوقته که قانون جذب عمل میکنه و من به آرزوم میرسم 

      و بعد از یکی دوسال که وارد سایت تناسب فکری شدم و پا به سرزمین لاغری گذاشتم طبق آموزش‌ها پیش رفتم و تازه یاد گرفتم منم باید یه کارهایی انجام برم هم روی ذهنم کار کنم و هم روی رفتارهام ،البته با آموزش‌های عالی استاد عزیز خوب پیش رفتم و نتیجه خوبی هم گرفتم و تازه دنیای جدیدی به روی من باز شد ولی البته هنوز درک واضحی از رسیدن به خواسته های دیگم نداشتم و بازم ادامه دادم و هر جا که می‌رسیدیم به عمل کردن البته در مسائل مالی بیشتر،من احساس نا امیدی میکردم چون نمیدونستم چیکار باید انجام بدم و به شدت خودم رو ناتوان و بی ارزه میدونستم 

      ولی خداروشکر میکنم که استاد عزیز همیشه میگفتن تکرار و ادامه دادن خیلی مهمه و من با اینکه این موضوع خیلی برام واضح نبود ولی ادامه دادم ،لیز خوردم ولی بلند شدم و دوباره شروع کردم و این همون هدایت خداوند بوده ،اینکه من تمایل داشتم ادامه بدم،اینکه من کشش داشتم ادامه بدم ،لینکه من احساس می‌کردم تنها راه ادامه دادنه 

      پس با ایمان به خداوند عمل کردم و آگاهی ها رو دریافت کردم و بهشون عمل کردم و یه جایی رسید احساس توانمندی بیشتری رو در خودم دیدم و خداوند منو هدایت کرد به سمت علاقه ام ،هنری که دوسش داشتم 

      شروع کردم به آموزش دیدن ،من قدم برداشتم حرکت کردم واقعا نمیدونستم نتیجه چطوری میشه و امدادهای غیبی خداوند شروع شد 

      یعنی قدم به قدم با من بود و حمایت و هدایتم می‌کرد و میکنه و تازه متوجه شدم این علاقه منه ،این توانایی منه،این پاسخ درخواست انسانهای زیادیه 

      همزمان دریافت آگاهی و عمل به هدایت های خداوند منو پیش برد و برخلاف اون چیزی که همیشه فکر میکردم سخت نبود ،شیرین و پرجاذبه بود و هست 

      الان میدونم که اول مسیر هستم ولی درک بهتری از خداوند ،خودم،جهان هستی دارم ،با ادامه دادن شناخت بهتری از خداوند پیدا کردم و ایمانم به خداوند بیشتر شده 

      البته یه خدای جدید و نه اون خدای قدیمی 

      انگار اون چیزی رو که نیست برام واضح شده و انگار حسش میکنم 

      پس منم تونستم کمی ایمانم رو با عملم همسو کنم و پاسخ های جهان هستی رو نسبت به خودم تغییر بدم 

      حتی مسائلی که برام پیش میاد و حس منو بد میکنه میتونم با آگاهی های جدید و مثبت به حس بهتر تبدیل کنم و این یعنی شروع تغییر در مسیر موفقیت 

      من چون همیشه میترسیدم که کاری انجام بدم ،قدمی برنمیداشتم بنابراین خیلی لازم به مشورت هم نبود!!

      شاید یکی دو مورد یادم اومد که از مشورت با اطرافیان استفاده گردم 

      مثلا وقتی دوره دبیرستان رو شروع کردم نامه ای دریافت کردم مبنی بر معرفی مدرسه خوبی که شرط معدل داشتم و من توش قبول شده بودم هزینه ای داشت که باید پرداخت میشد ،ما با یک معلم در اطرافیانمون مشورت کردیم و ایشون گفت بچه اگه درس خون باشه تو هر مدرسه ای درس میخونه و من همیشه فکر میکردم اگه به اون مدرسه میرفتم موفق تر میشدم!

      ولی توی این چند سال که در مسیر تغییر قرار  گرفتم یاد گرفتم که لازم نیست با کسی مشورت کنم فقط کافیه از هدایت‌های خداوند برای پیشرفتم استفاده کنم تنها خداونده که به این جهان آگاهی کامل داره و خودش طبق علاقه و استعداد من منو هدایت میکنه 

      دیروز حس خوبی نداشتم این خواسته در من شکل گرفت که یه راهی پیدا بشه من سریع دیدگاهم تغییر کنه و حال خوب پایداری رو تجربه کنن ،از خداوند منو به سمت پاسخم هدایت کنه ،لحظاتی بعد وارد سایت شدم و دستم رفت روی حالمو خوب کن در صورتی که مدتها بود واردش نشده بود یه مطلب درباره خطرات چاقی اومد بی میل شروع به خوندن کردم 

      یه لحظه در ذهنم مرور شد که این هدایت خداست حتما از این جملات یه هدایتی برای پاسخ سوالت هست پس با اشتیاق بیشتری پاراگراف بعدی رو خوندم 

      نوشته شده بود 

      باید از خود پرسید که چگونه و با کدوم شیوه علمی می‌توان بدون تغییر دائمی در رفتارهای غذایی و بدون نیاز به انجام برنامه ریزی ذهنی ،ضمانت عدم برگشت پذیری وزن قبلی در زمان کوتاه ،وزن را کاهش داد 

      و به یاد داشته باشید روشی برای کاهش وزن صحیح و بدون بازگشت است که از همان شیوه چاق شدن برای متناسب شدن استفاده کند 

      بله خداوند منو هدایت کرد به این مطالب و من جوابم رو گرفتم 

      من باید از همون مسیری که حالمو بد میکنم ،دوباره حالم رو خوب کنم ،از مسیر فکری و ذهنی و این تنها در صورتی اتفاق میوفته که با آگاهی بی‌نظیر و خدایی این سایت ذهنم رو برنامه ریزی کنم 

      پس من که خدایی چنین هدایت کننده و حمایت کننده در وجودم دارم چه نیاز به مشورت با انسانها دارم یعنی کسی پیدا می‌شد که این جواب رو به من بده،هیچ وقت کسی چنین پاسخی به من نمیداد!

      پس همونطور که خداوند در قرآن فرموده ایمان ما باید با عملمون هماهنگ بشه و این درصورتی اتفاق میوفته که ما به هدایت های خداوند عمل کنیم و باید برای اینکار آموزش ببینیم و آگاه و درک خودمون رو از خداوند و جهان هستی و خودمون بالا ببریم 

      این مسیر پر از کشش و حس خوبه فقط باید ادامه بدیم و استمرار داشته باشیم 

      من سعی میکنم سمت خودم رو خوب انجام بدم بودن در مسیر دریافت آگاهی و عمل و قدم برداشتم به هدایت‌های خداوند که شیرین و راحته و همراه با اطمینان قلبی هست و میدونم که خداوند هم دقیق و فراتر از انتظار سمت خودش رو انجام میده 

      خدای بی‌نظیر بي نهایت سپاسگزارم 

      استاد عزیز قدر آگاهی های خدایی رو که انتقال میدین میدونم و با دل و جون در این مسیر ادامه میدم 

      و بی نهایت سپاسگزارم 

      خوشحالم که هستم و فرصت زندگی کردن رو دارم ،من ارزشمند خلق شدم و هدایت‌های خداوند آگاه همیشه با منه 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار rastegar.moradzadah
      1403/01/25 10:59
      مدت عضویت: 1178 روز
      امتیاز کاربر: 5687 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 1,988 کلمه

      بنام خداوند بخشنده ومهربان 

      گام 18 از دوره زندگی با کمک خداوند

      من به عمل کردن به هدایت الهی ایمان دارم🌺

      1_مواردی در زندگی که با دیگران مشورت کرده‌اید و کلاً از تصمیم خود منصرف شده‌اید را شرح دهید؟ 

      من در کل آدمی هستم که خیلی زود تحت تاثیر دیگران قرار می گیرم شاید این هم بخاطر چاقی است وچاقی قدرت انتخاب را از من گرفته است واین مسعله در تمام جنبه های زندگیم اثر گذاشته خیلی موارد هست که باید در این قسمت بنویسم مثلا چند روز مانده به کنکور وقتی همسرم که تازه عقد کرده بودیم وهنوز زندگی مشترک را شروع نکردیم ازم خواست دانشگاه نرم وبا مشورتی که با او بر سر انتخاب رشته داشتم بحث به اینجا رسید که اگه بری دانشگاه محیط خوابگاه دانشجویی برات سخته به کل منصرف شدم وحتی امتحان ندادم

      وقتی برای اولین بار که تازه عروس بودم وبه شهر دیگه ای رفته بودم پیشنهاد کار بهم دادن ویا همسرم در میان گذاشتم با اینکه خیلی به اون کار علاقه داشتم ومسبر نزدیک بود وکار زنانه دامنی بود ولی مخالفت کرد ومن خیلی زود تسلیم شدم وبه کل منصرف شدم 

      وقتی بعد چند سال تصمیم گرفتم دوباره ادامه تحصیل بدم فقط بخاطر اینکه با همسرم وخواهرم مشورت کردم واونا نظرشون این بود سخته برات منصرف شدم وحتی این آرزوی ادامه تحصیل هنوز در من زندس و سال گذشته هم اقدام کردم ولی باز بخاطر مشورت کزدن منصرف شدم 

      در خرید خیلی از وسایل خونه تا با همسرم مشورت کردم منصرفم کرده برای خرید حتی لباس تا مشورت کزدم منصرفم کرده حتی دخترم که خیلی سنش کمه در موارد باهاش مشورت کزدم مثل رنگ کردن مو یا خرید وسیله ای تونسته منصرفم کنه 

      2_، مواردی در زندگی که بعدها دیگران را مقصر کرده‌اید که مشورت با آنها باعث رها کردن خواسته و آرزوهایتان شده را شرح دهید؟ 

      همین داستان ادامه تحصیلم همیشه همسرم را مقصیر می دونم ووقتی بحثش پیش میاد بهش می گم اگه از اول تو دلم رو خالی نمی کزدی وتا سنم کم بود می زاشتی برم دانشگاه الان برای خودم مدرک تحصیلی داشتم وحتی به دخترم هم بهتر می تونستم کمک کنم یا اینکه همیشه دوست داشتم رانندگی یاد بگیرم ولی همسرم همش امروز فردا می کرد ونمی زاشت همش می گفت بزار اول خودم یادت بدم بعد برو ثبت نام کن وتا حالا نشده ومن همیشه همسرم رو مقصر می دونم

      3_،، مواردی در زندگی که بر اساس ایده و احساس خود عمل کرده‌اید در حالی که دیگران مخالفت تصمیم یا ایده شما بودند در نهایت نتایج عالی کسب کرده‌اید را شرح دهید؟ 

      من سر ازدواجم خیلی ها مخالفت کردن اما احساس درونیم همیشه می گفت عشق همسرم بهم واقعی واینکه چندساله پام وایساده با تمام مشکلات مخالفت ها حتما عشقش واقعی وپاکه ومن حرف احساسم رو گوش دادم واون الهام درونی که الان می دونم هدایت خداوند بوده ومن بهش عمل کردم وشکر خدا بعد 17 سال زندگی عشق همسرم هر روز بیشتر از قبل می شه وتمام کم کاستی های اخلاقی منو تحمل می کنه وهمیشه همراه وهم دل با من هرچند توی همه زندگی های زناشویی یه اختلافاتی هست که اونم جدی نیست وطبیعیه

      مورد دیگه که به هدایت الهی وایده ای که توی ذهنمان اومد نقل مکان کردیم با اینکه فقط یه سال بود توی اون شهر بودیم مدرسه دخترم رو عوض کرده بودیم شوهرم مغازش رو فروخته بود وکلی از لحاظ مالی ضرر کردیم وریسک بود دوباره به شهر خودمون برگزدیم همه می گفتن اشتباهه تازه دارین جا می افتین اینجا آب وهوا خوبه اینجا خیلی شهرش ومحیطش بهتره اما ما مخصوصا همسرم فقط به ندای درونی‌ گوش داد برگشتیم شکر خدا توی این سه سال که برگشتیم اوصاع زندگیمون زیر ورو شد از لحاظ درآمدی همسرم تونست مغازه رو دوباره بخره مدرسه دخترم که به سختی ثبت نام می کنه ومدرسه نمونه ای تو شهرمون به راحتی دوباره پذیرفتش 

      4_ نگرش شما درباره سهم ما و سهم خداوند چیست مواردی را در زندگی خود شرح دهید که سهم خود را انجام داده‌اید و خداوند نیز سهم خودش را انجام داده و از نتیجه کار راضی بوده‌اید؟ 

      وقتی بر اساس ایده الهی واون الهام درونی که بهت می شه عمل می کنی وایمان داری نتیجه مورد دلخواه خوهد بود همه چیز همان طوری می شود که خواسته بودی در مورد همین نقل مکان ما به شهر خودمون همسرم فقط با گفتن یه حرف که به شریک سابقش گفته بود می خواد برگرده مغازه رو دوباره بخره سهم خودش رو در عمل کزدن به ایده الهی ادا کزد وبقیه کارها که انجام شد سهم خداوند بود خداوند به دل اونها انداخت دوباره سهم مغازه رو به همسرم بفروشن خداوند به دل صاحب خونه انداخت روتر از موعد رهن خونه رو بهمون پس بده خداوند به دل مدیر مدرسه انداخت دوباره دخترم رو ثبت نام کنه واز همه مهم تر رونق گرفتن مغازه و سرازیر شدن مشتری های زیاد به مغازه بود که در طول این چندین سال بی سابقه بود وسهم ما در مقابل سهم خداوند خیلی خیلی ناچیز بود در واقعه همه کار را خداوند کرد وانگار فقط از ما یه حرکت می خواست واگه همسرم فقط با خودش خودخوری می کرد واون شرایط رو تحمل می کرد وهرگز به زبان نمی اورد می خواد برگرده شاید هرگز شرایط زندگی ما اینجوری در کوتاهترین زمان ممکن تعقیر نمی کرد 

      5_ نگرش شما درباره بهترین زمان انجام ایده‌ها چیست ایده‌هایی که تصور می‌کردید از زمان آن گذشته یا الان زمان مناسب نیست و اجرا کرده‌اید را شرح دهید؟ 

      به نظر من بهترین زمان اجرا کزدن ایده های الهی همون لحظه ای هست که دلت می گه برو جلو وانجام بده ووقتی به نتیجه کار فکر می کنی وخودت رو بعد از جرا کزدن اون ایده تصور می کنی می بینی حالت خوبه واحساست نسبت بهش  خوبه وزمانی که همه می گن نه وحتی عقلت می گه نکن اما دلت واحساست می گه برو جلو واون ایده رو عملی کن باید دست دست نکرد وفقط عمل کرد واولین قدم رو برداشت بعد از اونکه خداوند بقیه قدم هارو باهات برمی داره

      من توی اسفند ماه در دوره زندگی با طعم خدا که بودم وهنوز تمامش نکردم در یکی از گام ها باید لیست خواسته هامون رو می نوشتیم ومن یکی از خواسته هام رسیدن به درآمد ویه شغل راحت بود که حداقل ماهی یه تومن برای شروع دستم بیاد دقیقا همون روز یا روز بعدش بود که یکی از دوستانم یه وضعیت گذاشته بود بازش که کزدم یه تبلیغ برای آموزش خیاطی بود شماره رو که گرفتم وصحبت کزدم اصلا باور کردنی نبود با دویست هزار تومن آموزش مجازی می دادن ویه کانال داشتن که منو دعوت کزدن کارشون جوری بود که می گفت برای عید خودتون می تونید لباس بد زین وبرای کسی مثل من که قبلا هم یه دوره رفته بود فرصت خیلی خوبی بود وبهترین زمان بود تا به این ایده در جهت برآورده شدن خواسته ام عمل کنم اما من عمل نکزدم واون قدم اول رو برنداشتم متاسغانه

      همون موقعه ها که یکی از خواسته هام سلامتی وتن درستی بود و مدتی بود سنه ام درد می کرد وهمش می ترسیدم برم دکتر بهم الهام شد برم ماموگرافی بدم وچون اون زمان مدام در سایت ودر دوره زندگی با کمک خداوند بودم همون موقعه ایده رو عملی کردم واونجا به یه سونوگرافی خیلی دقیق وخوب معرفی شدم که دکتر متوجه توده داخل سینه ام شد وخدا رو شکر در بهترین زمان متوجه شدم ودیگه ترسی ندارم واون حجم افکار منفی که داشت کار دستم می داد رو دیگه درباره درد سینه ام ندارم وباید هرچندماه یه بار فقط برم چکاپ 

      6_ مواردی که دیگران اصرار داشتند الان زمان مناسب برای این کار یا اجرای تصمیم نیست ولی شما بر اساس ایده و الهام قلبی خود تصمیم گرفته‌اید و نتایج عالی کسب کردید را شرح دهید؟ 

      چند سال پیش برای مشکل بلوغ زود رس دخترم رو دکتر بردم وبراش آمپول هایی نوشتن تا زمان بلوغش به تآخیر بیفته اما با این کار روند رشد قدش هم مختل شد من پرونده پزشکیش رو از اون دکتر گرفتم در حالی که همه می گفتن این بهترین دکتره  ولی احساسم بهم می گفت این دکتر درمان درستی برای دخترم انتخاب نکرده همون موقعه ایده اینکه یه دکتر دیگه ببرمش بهم الهام شد واز دوستم که خونش تهران بود خواستم یه دکتر غدد خوی برام پیدا کنه واونم برای یه ماه بعد برام از یه دکتر وقت گرفت باز هم با سختی ووجود مخالفت اطرافیان موفق شدم ببرمش پیش اون دکتر اونجا متوجه شدم این دکتر خودش استاد دکتری بوده که قبلا پیشش پرونده داشتیم توی شهر خودمون وایشون خیلی دکتر با تجربه و حاذقی بودن وتا دخترم و آزمایش هاش رو دید گفت دیگه بهش آمپول نزن وهمون آمپول ها مناسب ایشون نبوده وباید درمان دیگه ای رو می گرفت ومن خدا رو شکر تونستم جلو مشکلات بیشتر رو بگیرم ودیگه دخترم رو اذیت نکنم وراه حل های مناسبی جلو پام قرار گرفت خدا رو هزار مرتبه شکر

      من از مطالعه این گام از دوره دریافتم ایمان به تنهایی برای کسب نتیجه کافی نیست ودر کنار ایمان وتکیه کزدن برایمان باید عملکرد خود را تعقیر دهیم واگر می خواهیم کمک خداوند را در کارهایمان داشته باشیم باید بر اساس ایمان خود به هدایت الهی عمل کنیم خداوند وظیفه ندارد آرزوها وخواسته های ما را به سمت ما هل بده این ما هستیم که باید قدم اول را برداریم وبه سوی خواسته ای که داریم برویم تا خداوند هم گام های بعدی را برای ما بردارد اینکه خیلی از آرزوها به خ آوند عرضه شده وبخاطر دنبال نگرفتن ما همون جور باقی مانده وبه اجرا نرسیده خیلی حسرت برانگیزه وقتی ما خدایی به این مهربانی وبزرگی داریم که همیشه آماده است تا آرزوهای ما را برآورده کنده چرا ما اینقدر دس دس می کنیم چرا به ندای دلمون واون ایمان قلبی که داریم گوش نمی دیم وشروع نمی کنیم سه ساله توی سایت تناسب فکر هستم وخداوند دستمو گرفت وبه ایجا هدایتم کزد و گفت این گوی واین میدان ببینم چکار می کنی ولی من هنوز هیچ کدوم از دانسته هامو به عمل تبدیل نکردم هنوز گام اول رو برنداشتم هنوز در ترید وامرو وفردا کردنم 

      وقتی آرزویی به دل ما می افته یعنی خداوند توان برآورده شدن اون رو در ما دیده. ومی دونه که می تونیم بهش برسیم فقط کافیه در راه برآورده شدنش حرکت کنیم واگه راهی به رومون بسته شد نا امید نشیم ویه راه دیگه رو انتخاب کنیم 

      ما یه دوست خانوادگی داریم که سه تا دختر دارن وهمیشه آرزو داشتن پسری هم داشته باشن با اینکه دختراش بزرگ شدن وهمه حتی خود دکتر هم بهشون گفته بود شما خدا رو شکر سه تا بچه دارین اما اونا دست از آروزی پسر داشتن برنداشتن با وجود اینکه عاشقانه دختراشون رو دوست دارن وهیچ چیزی براشون کم نزاشتن وخدا رو شکر همخ سلامت وموفق هستن اما اونا بازم دوست دارن فرزند پسری هم داشته باشن چند سال پیش از طریق آی یو اف اگه اسمش رو درست نوشته باشم یا همون لقاح مصنوعی اقدام کردم اما بچه سقط شد وبا اینکه همه گفتن دیگه خدا نخواسته و دست بردارین بازم امسال اقدام کزدن هم از نظر مالی وهم روحی احساسی وجسمی خیلی سختی کشیدن اما دست از خواسته ای که داشتن برنداشتن این روحیه اونا برای من خیلی قابل تحسین هست واقعا همون حرف استاد که گفتن اگه در بسته شد از پنجره اقدام کنید وهمه راه هارو امتحان کنید ایشون همون کار رو دارن می کنن ومن مطمعنم خداوندکمکشون می کنه وبه خواسته ای که دارن حتما می رسن جالبه بدونید این خانم با همین پشت کار ودنبال کزدن خواسته هاش خیلی از آرزوهاش رو عملی کزد اونم در سن بالا ووقتی که مادر شوهرش که باهاش زندگی می کزد ومخالف هرنوع فعالیت اجتماعی ایشون بود وبراش مشکل درست می کزد اما بعد فوت ایشون در زمانی که کسی باور نمی کزد مدرک خیاطی گرفت والان خیاط خیلی خوبیه چندتا تابلو فرش نفیس یافت گواهینامه رانندگی گرفت والان  همه  کارهای شخصی مربوط به بچه هارو خودش انجام می ده ومن ایمان دارم به این خواسته داشتن فرزند پسر هم می رسه 

      خدایا  خدای خوب ومهربانم از تو بسیار سپاسگزارم 

      به داشتن خدایی چون تو افتخاری کنم وبی نهایت بهت ایمان دارم و وستا دارم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار آزیتا
        1403/01/26 21:29
        مدت عضویت: 1689 روز
        امتیاز کاربر: 6648 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 527 کلمه

        با یاد و نام خدای مهربان

        با سلام و درود

        ۱- مواردی در زندگی که با دیگران مشورت کرده اید و کلا از تصمیم خود منصرف شده اید را شرح دهید.

        برای بعضی کارها که با همسرم مشورت کردم  تحت تاثیر حرفاش قرار گرفتم و تونسته منو از انجام اون کار منصرف کنه مثل خرید وسیله برای خونه و یا جابجا کردن و خرید خونه جدید.

        مورد بعدی دوست داشتم با همین سابقه که هنوز کامل نشده از حالت کارمندی خارج بشم که اینبار همکاران و دخترم روی تصمیمم تاثیر گذاشتن و تونستن منواز انجام کارم منصرف کنند.

        ۲- مواردی در زندگی که بعدها دیگران را مقصر کردید که مشورت با آنها باعث رها کردن خواسته و آرزویتان شده است را شرح دهید.

        این که چند سال قبل با سرمایه ای که داشتم میخواستم یه واحد آپارتمانی کوچک بخرم اما با مشورت همسرم نشد و همیشه اونو مقصر می دونم چون دیگه الان با اون پول نمیشه کاری کرد.

        ۳- مواردی در زندگی که بر اساس ایده و احساس خود عمل کرده اید و درحالی که دیگران مخالف تصمیم یا ایده شما بودند در نهایت نتایج عالی کسب کردید را شرح دهید؟

        اوایل که تازه مدرک تحصیلی گرفتم میخواستم واسه ادامه تحصیل کارشناسی رشته دلخواهمو بخونم که خواهرم مانع شد و گفت رشته دیگه ای بخونم و من تاچند سال اونو مقصر می دونستم اما بالاخره اقدام کردم و تونستم ادامه تحصیلم رو در رشته دلخواهم ادامه بدم و حدا رو شکر خیلی هم تونستم با موفقیت ادامه تحصیل بدم و تو کارم موفق بودم.

        ۴- نگرش شما درباره سهم ما و سهم خداوند چیست؟ مواردی را در زندگی خود شرح دهید که سهم خود را انجام داده اید و خداوند نیز سهم خودش را انجام داده است و از نتیجه کار راضی بوده اید.

        خیلی جاها بوده که من طبق احساس خوبی که داستم عمل کردم مثل انتقال به شهر خودمون پس از چند سال دوری از خانواده و این که به کمک خدا خیلی راحت با سابقه کم این کار صورت گرفت و به نظرم خواست خدا بودو خیلی سریع هم تونستیم از مستاجری دربیاییم و خونه بخریم

        ۵- نگرش شما درباره بهترین زمان انجام ایده ها چیست؟ ایده هایی که تصور می کردید از زمان آن گذشته یا الان زمان مناسب نیست و اجرا نکرده اید را شرح دهید.

        به نظرم به احساس شخصی هر کس بر می گرده اگه انجام کاری حس و حالتو خوب می کنه پس همون موقع باید انجامش بدی حتی اگه دیگران مخالف باشن و بگن زمانش مناسب نیست.

        مثلا من به ورزش بسکتبال خیلی علاقه مند بودم ولی مسیر خونمون از سالن ورزشی دور بود و خانواده اجازه نمی دادن برم  و با این که از اون سال ها خیلی وقته میگذره همیشه حسم بد میشه وقتی به این فکر می کنم که چرا تلاش بیشتری برای به دست آوردن این خواسته نکردم.

        ۶- مواردی که دیگران اصرار داشته اند الان زمان مناسب برای این کار یا اجرای تصمیم نیست ولی شما بر اساس ایده و الهام قلبی خود تصمیم گرفته اید و نتایج عالی کسب کردید را شرح دهید.

        وقتی می خواستم برای ادامه تحصیل اقدام کنم پسرم ۲سالش بود همسرم مخالف بود ومی گفت وقت هست الان بچه کوچیکه ولی من اقدام کردم و خدا رو شکر خیلی هم راضی بودم.

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          امتیاز کاربر: 5961 سطح ۳: کاربر پیشرفته
          محتوای دیدگاه: 24 کلمه

          سلام و درود
          لطفا در نوشتن دیدگاه دقت کنید
          به اشتباه دیدگاه خود را در پاسخ به دوست دیگری ثبت کرده اید
          با تشکر

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
            آواتار آزیتا
            1403/01/28 08:54
            مدت عضویت: 1689 روز
            امتیاز کاربر: 6648 سطح ۳: کاربر پیشرفته
            محتوای دیدگاه: 19 کلمه

            سلام استاد 

            بله چشم ببخشید احتمالا موقع خوندن دیدگاه دوست عزیز حولسم نبوده و شروع به نوشتن دیدگاه خودم کردم

            برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
            امتیاز: 0 از 0 رأی
            افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 39240 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 740 کلمه

      به نام خدا

      سلام 

      قدم ۱۸ 

      ✓من به عمل کردن به هدایت الهی ایمان دارم✓

      ۱_اکثر اوقات اگر از همسرم سوال کنم که می خوام در فلان مورد با فلانی صحبت کنم میگه نه نیازی نیست ، یا اینکه میگه نکنه مشکل بوجود بیاد ،و همیشه باعث منصرف شدنم از تصمیمم میشه 🙂

      در یه مقطعی یه پولی دستم اومد و می خواستم یه ماشین برای خودم بخرم اما همسرم گفت نه بده باهاش یه کاری بکنم درآمدزا و کلا پول رو در یه معامله از دست داد :)یه بارم خواستم با طلاهام زمین بخرم در یه غیر محدوده که گفتن تا چند وقت دیگه خیلی تغییر میکنه و محدوده میشه ولی همسرم یه شغل جدید پیدا کرد باهاش یه کاری رو شروع کرد و بازم همش هدر رفت و پول طلاهام صفر شد 🙂

      ۲_در این موارد من از بعضی لحاظ پشیمونم که به حرفش گوش دادم چون الان سود زیادی کرده بودم و همون زمین که می خواستم بخرم الان باهاش یه خونه میشد خرید .

      ۳_برای خرید بعضی چیزها تو خونه با همسرم مشورت کردم و مخالف بوده ولی من پافشاری کردم و خریدم و بعدا خودش دیده که کار من درست بوده .در دوران تحصیلم در دانشگاه اکثر اوقات خودم تصمیم می گرفتم که چه کاری انجام بدم و میدیدم که خیلی ها مخالف هستن اما کاملا به نفعم بوده که شخصا تصمیم گرفتم و در بسیاری موارد موفق بودم و نتایج عالی کسب کرده ام .

      ۴_بسیار موضوع جالب و مهمی بود ، الان درک کردم در طول زندگی م بارها شده من یه قدم کوچک برداشتم ولی یه اتفاق بزرگ و خوب در زندگیم رخ داده ، پس معلوم شد که من سهم خودم رو انجام دادم و خداوند سهم خودش رو که در مقایسه با سهم من بسیار بسیار بیشتر است .مثلا همین خوندن کنکور که خیلی هم زیاد وقت نذاشتم و خیلی نخوندم اما قبولیم در رشته ی مورد علاقه م کلی افتخارات و موفقیت ها برام داشت و خداوند این همه شرایط خوب رو برام ایجاد کرد .

      اومدنم به سایت تناسب فکری تنها با ایجاد یک ایمیل و استفاده از فایل ها ، یه عالمه آگاهی جدید وارد ذهنم شد ، کلی تغییرات بی نظیر داشتم که همگی کار خداوند بوده و سپاسگذارش هستم .

      ۵_معمولا وقتی یه ایده به ذهنم میرسه ، سعی میکنم هر چه زودتر اجراش کنم ،بهترین زمان اجرای یه ایده وقتی ست که کاملا احساس خوبی بهم دست میده وقتی تصور میکنم که الان اجراش کردم .ولی به نظرم برای همه ما پیش اومد که گفتیم فعلا زوده ، بزار یکم دیگه بگذره ، بعدا انجامش میده ، الان زمان مناسبی نیست و همین جوری کلی از زندگی عقب افتادیم .چقدر این قسمت توضیحات برام جالب بود که استاد گفتن آرزوهای زیادی از طرف انسانها گفته شده اما رهاش کردند و پیگیرش نبودند وگرنه خداوند دوست داره برآورده شون کنه اما کسی نیست که پیگیر خواسته ش باشه .یعنی من هر آرزویی که دارم کافیه هر روز به فکرش باشم ،تجسمش کنم ، بی خیالش نشم ،احساس خوب داشتنش رو بارها و بارها تجربه کنم در وجودم و با همین استمرار بهش میرسم چون خداوند دوست داره ما درخواست کنیم و اونم برآورده ش کنه ،خداوند نعمت های بی پایانی داره و می خواد بدون استفاده نباشن .

      الان بهترین زمان برای تحقق رویاهای منه ،من پیگیرم و دست نمیکشم از اهدافم ، تا بهشون برسم .

      ۶_ مثلا زمانی که پدرم یکدفعه فوت کردند من تازه دانشگاه قبول شده بودم و کلی برنامه داشتم در ذهنم برای پیشرفت در زمینه ی ورزشی ، اما بعضی از افراد فامیل هامون در نهایت بی فکری و عقب ماندگی ذهنی ،به مامانم میگفتن که دیگه چرا بره دانشگاه ، شرایطتون سخته ، (آخه چند تا خواستگار پیگیر داشتم)یه جوری حرف میزدند که انگار خداوند من رو فقط بخاطر وجود پدرم آفریده و اگر اون مرد دیگه همه چیز در زندگی من باید بمیره .و خوشبختانه مامانم فوق العاده انسان با ایمان و روشن بینی بوده در طول زندگی ،

      با اینکه اون زمان هم من هم ۲تا برادر دیگه م دانشجو بودیم و بزرگتره سرباز بود ،هیچ وقت از تلاشش برای پیشرفت ما دست نکشید و همیشه بهمون انگیزه میداد ، من کلی موفقیت و پیشرفت داشتم در اون سالها و اگر خواسته هام رو دنبال نمیکردم تا آخر عمر احساس شکست خورده ها رو داشتم ولی خدا رو هزاران بار شاکرم برای این همه انرژی مثبت و برآورده شدن آرزوهام .

      « همیشه میگفتم خدا بزرگه ، خدا کمکم میکنه »

      ✓خدایا ممنونم برای این دوره ی عالی ،استاد گرامیم سپاسگذارم ✓

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار الهام خضرلو
      1403/01/16 22:02
      مدت عضویت: 1705 روز
      امتیاز کاربر: 18838 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 787 کلمه

      به نام خدای مهربان 

      من به هدایت های الهی ایمان دارم .

      مطالب این قسمت رو خیلی دوست داشتم وانگیزه ی منو برای حرکت کردن به سوی اهداف وارزوهام بیشتر کرد 

      .

      استاد گفتن اگر برای رسیدن به خواسته ای از در نتوانستی بروی از پنجره برو اگراز  پنجره نشد از پشت بام برو این جملات خیلی به من انگیزه داد من هم سالهاست آرزوی خودم رو که گرفتن گواهینامه رانندگی بود رو فراموش کرده بودم همواره در دلم شوق رسیدن به این هدف رو داشتم ولي مخالفت همسرم این شعله رو خاموش میکرد من سالهاست این آرزو را در دل دارم اوایل ازدواج همسرم مخالفتی نداشت و ماشینشو به من میداد و خودش هم به من یاد میداد ولی بعد بچه دار شدن دیگه هیچ وقت دیگه ماشینشو بهم نداد چون میگفت خراب میشه وباید اول گواهینامه بگیری البته ماشینمون هم وضع خوبی نداشت ولی من هیچ وقت آرزومو رها نکردم وهمیشه به همسرم گفتم میخوام رانندگی رو یاد بگیرم اونم میگفت زنو چه به رانندگی منم میگفتم چرا خواهرات رانندگی میکنن چرا منو نمیزاری ولی من آرزومو تا این سن فراموش نکردم واین جلسه باعث شد تصمیم قاطع بگیرم که امسال گواهینامه رانندگی خودم رو بگیرم وبرم ثبت نام کنم

      . واقعا شور وشوق عجیبی در من برای رسیدن به این هدف به وجود اومده و به امید خداوند این هدفم رو هم تیک میزنم با کمک خداوند در آرامش کامل و با پذیرش کامل همسرم 

      .

      درین جلسه یاد گرفتم خداوند آرزوهاي مارو به طرف ما حرکت نمی‌دهد این ما هستیم که باید به سمت اهداف خود حرکت کنیم و به هدایت‌های الهی که در قالب ایده های قابل اجرا با شرایط کنونیمان وتوانایی ها واستعدادهامون هست عمل کنیم 

      این فایلها وآگاهی هارو باید به عمل در زندگی تبدیل کرد و باید به سمت اهداف خود قدمی برداریم با نشستن وفقط گوش دادن به فایلها تغییری در زندگی مون صورت نمی گیره ما باید به ایده های الهی که در مسیر رسیدن به هداف بهمون میشه عمل کنیم تا به خواسته هامون برسیم من خودم درین سالها برای رسیدن به اهدافم و عمل کردن به الهامات الهی خیلی ضعیف عمل کردم و شجاعت نداشتم و ترسهام مانع حرکت من به جلو شدند ولی امسال دوست دارم برای هر کدام از اهدافم حرکتی بکنم شجاع باشم و بیشتر عملگرا باشم من از وقتی با قانون جذب آشنا شدم کلا دچار کج فهمی شدم وفکر میکردم این فایلها منو به آرزوهام میرسونه وفکر میکردم با گوش دادن به فایل ها زندگیم تغییر می‌کنه البته تغییرات عالی در زندگیم ایجاد شد چون ناخودآگاه من اخلاقم رفتارم تغییر کرد در برخی مسائل ولی 

      در مسائل مالی ولاغری نتونستم خوب عمل کنم وهمش فکر میکنم معجزه ای قراره اتفاق بیفته ومن نباید کاری بکنم یعنی فکر میکردم خداوند خودش خواسته منو به سمتم حرکت میده نمیدونم چرا در مقاطعی بازم من یادم میره که من هستم که باید حرکت کنم به سمت خواسته هام وبا نشستن وفایل گوش دادن کاری پیش نمی‌برم من درین چند سال شاید فقط خوب تونستم فایل گوش بدم وکار مفید زیادی نتونستم بکنم البته در زمینه کار ودرامد ولاغری وبه نظرم اینها مهم بودن ومن  هم ضعیف عمل کردم .

      البته سعی میکنم امسال روی عملگرایی کار کنم البته من خیلی شخصیت ضعیف وناارامی داشتم وبه نظرم این چند سال باید به آرامش درونی میرسیدم تا به اهدافم برسم در مقاطعی هم آرامش درونیم به هم می‌ریخت ومن درین چند وقت فهمیدم که آرامش درونی من از بقیه ی اهدافم برای من در اولویت قرار داره به نظرم اگر آرام باشم همه چیز خوب پیش خواهد رفت ومن به اهدافم به راحتی خواهم رسید با این آرامش که از گوش دادن به فایلها گرفتم زندگیم خودبخود تغییر کرده کلا روابطم فراوانی عشق محبت انگیزه و شوروشوقم به زندگی بیش‌تر  شده  درسته هنوز لاغر  نشدم یا صاحب درآمد نشدم ولی باید اول به آرامش ذهنی برسم بعد به این اهدافم هم میرسم.

       البته اینم بگم از وقتی من روی خودم کار میکنم وضع مالی همسرم هم بهترشده اخلاق اونم بهتر شده انگیزه واعتماد به نفس اون هم بیشتر شده چرخ زندگی برای ما روان تر شده واین نشانه خوبیه ومن راضی هستم ولی ازین بهتر هم میتونه باشه ومن سعی میکنم امسال در شخصیت وعملگراییم بیشتر کار کنم وبه الهامات الهی بیشتر توجه کنم و به اونها عمل کنم 

      .

      خداوند به بینهایت طريق به قلب ما الهام می‌کند به شرط،اینکه اولا آرام باشیم چون خداوند در قلب آرام حضور دارد خداوند از طریق ترغیب کردن ما به عملی یا در نوشته ای یا حرفی یا دریک شعری یا دیگر راها به ما الهام می‌کند 

      ما می‌توانیم در هر لحظه ودر هر کاری از خداوند هدایت بخواهیم خداوند به ما به قلب ما الهام می‌کند 

      خداوند منتظر ماست تا آرزوهاي ما رو به ما بدهد ما هستیم که آرزوهایمان را رها کردیم 

      خدا همین‌جاست  تو این دقایق منتظر ماست دلتنگ وعاشق 

      ممنونم استاد 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سکینه
      1403/01/14 14:15
      مدت عضویت: 241 روز
      امتیاز کاربر: 4250 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 431 کلمه

      بنام الله یکتاوقدرتمند

      سلام ودرود خداوند بر استاد بینظیر وگرامیم وتمام دوستان گلم

      سپاس خداوندی که منو در بهترین زمان به این سایت بینظیردعوت کرد

      من به عمل کردن به هدایت الهی ایمان دارم

      من قبلا که اصلا حتی برای یک لحظه فکر نمیکردم که خداوند به ما انسانهای معمولی الهام بکنه وفقط فکر میکردم که الهام خداوند مخصوص پیامبران وامامان هست ولی خداوندهدایتگرم را سپاس که منو هدایت کرد وفهمیدم که خداوند به همه ما انسانها الهام میکنه خیر وشرمونو ودر این مدتی که با این آگاهی آشنا شدم دارم به زندگیم توجه میکنم وهمچنین به گذستم میبینم که خداوند همیشه منو هدایت کرده ومن الهاماتشو درک نکردم ومتوجه نشدموهر وقت که به حرف دلم گوش کردم وراهی را رفتم یا تصمیمی گرفتم موفق شدم وبر عکس هر وقت بر خلاف میل خودم وبه نظر دیگران عمل کردم اگر هم ظاهرا موفق بودم ولی رضایت وآرامش درونی نداشتم ومن خیلی دوست دارم که الهامات الهی را سریع وبدون شک درک کنم وعملی کنم وآنها را با نجواها قاطی نکنم که استادراه حلی خوبی دادن واون هم این که به نتیجه فکر کنم واگه رضایت بخش بود حتما از طرف خداوند هست ولی اگر ترس واسترس ایجاد کرد نجوای ذهن هست ممنونم استاد بابت راهنمایتون 

       مدتی بود که میخواستم یک وسیله آشپزخونه  بخرم ولی همسرم میگفت چون کار ساختمانی کردیم فعلا باید صبر کنی که قسطامون تموم بشه وبعد حتما برات میخرم  ومن هم مدت کوتاهی صبر کردم ولی با آگاهی های استاد عزیزم در این دوره تصمیم گرفتم دیگه خواستمو از غیر خدا نخوام و امسال میخواستم خونه تکونی کنم جای اون وسیله را خالی کردم وگفتم خدایا تا حالا از همسرم میخواستم این وسیله را برام بخره که نتونست ولی الان از تو میخوام وبرای نشون دادن ایمانم به خداوند جاشو خالی کرده بودوبا اینکه دکور آشپزخونم با خالی بودن اون جا زشت شده بودولی امید داشتم که به زودی پر میشه باور کنید یک هفته طول نکشید که مبلغی پول معجزه وار وارد زندگیمون شد وکه همسرم اون وسیله رو برام خریدوبیشتر قسطاشو پرداخت وچند تا ازشون مونده که گفت به زودی اوناهمپرداخت میکنم  واینکه خداوند بیشتر از اونی که فکر میکنی بهمون میده واقعا درسته من نه تنها اون وسیله یک وسیله دیگه خریدم وامروز هم که ۱۳ روز از عید گذشته همسرم از سر کار بهم زنگ زد وگفت بریم بازار برای تو ودخترمون طلا بخریم  خدارو بینهایت سپاسگزارم بابت سریع العجابه بودنش چقد زود جوابمو به بهترین شکل داد خدایا شکرررررت بچه ها فقط باید در این مسیر بمونیم وادامه بدیم که خداوند با ما هست امیدتون رو از دست ندهید، باز هم از شما استاد عزیزم سپاسگزارم

      موفق وپیروز باشید

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 25 از 5 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        امتیاز کاربر: 5961 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 38 کلمه

        سلام و درود
        چقدر از خوندن نوشته شما لذت بردم
        مبارکتون باشه
        چقدر عالی عمل کردید و به عمل خود اطمینان و ایمان داشتید و خداوند همواره سریع الجواب و فراتر از انتظار پاسخ می دهد.
        منتظر خبرهای عالی شما هستم👌

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 10 از 2 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار سکینه
          1403/01/14 23:09
          مدت عضویت: 241 روز
          امتیاز کاربر: 4250 سطح ۳: کاربر پیشرفته
          محتوای دیدگاه: 65 کلمه

          سلام استاد عزیزومهربونم چقد خوشحالم که  دیدگاهم را خوندیدوپاسخ دادید اینها اول لطف خداوند وبعدنتیجه زحمات شما استاد عزیزم هست، من بینهایت از شما وآموزه های نابتون سپاسگزارم که راه درست زندگی کردن را به ما یاد میدهید واز خداوندم بینهایت سپاسگزارم که منو با شما داداش واستاد عزیزم آشنا کرد ،بهترینهارو برای شما وخانواده محترمتون از خداوند میخوام

          همچنان موفق وسربلند باشید استاد گرامی🙏🙏🙏   

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
        آواتار زهره
        1403/01/21 11:50
        مدت عضویت: 292 روز
        امتیاز کاربر: 8150 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
        همیاری
        محتوای دیدگاه: 90 کلمه

        باسلام خدمت دوست عزیزم سکینه خانم 🙋‍♀️🥰 واقعا برای امید و ایمانی که داشتی تحسین تون می کنم  وآرزوی من رسیدن همه دوستانم به خواسته هاشون هست ومن اکنون از خداوند خواسته ای دارم که نه خودم توان تغییر شو دارم نه هیچ کس دیگه و ایمان و امیدم فقط به خداوند هستش فقط باید مثل شما منتظر و مطمئن باشم وترس و غم نداشته باشم خدایا شکرت که درهر لحظه داری خواسته بندگانت و در جهان هستی اجابت می کنی 🙏🙏🙏

        آرزوی خوشبختی و سعادت رو برای شما دارم ❤😇

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 5 از 1 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهرا
      1403/01/14 09:49
      مدت عضویت: 376 روز
      امتیاز کاربر: 21880 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 710 کلمه

      سلام استاد 

      این فایل خیلی آموزنده است و به ما یادآوری میکند خدا میخواهد آرزوی مارا برآورده کند ولی چون کسی درصف این آرزوها نیست آرزویی برآورده نمیشود 

      استاد من بارها با مشورت کردن از دیگران باعث شده که پشیمان بشوم که چرا همان موقع آن کاررا انجام ندادم و گاهی مواقع هم شده که با مشورت کردن گفتم خدارا شکر ان کارا نکردم ولی الان که سبک و سنگین میکنم میبینم وقتی افکارم را دراختیار دیگران گذاشتم بیشتر ضرر کردم و باید فکر و عمل خودم را با روحیات خودم میسنجیدم که الان پشیمان نباشم .

      ۱- مواردی در زندگی که با دیگران مشورت کرده اید و کلا از تصمیم خود منصرف شده اید را شرح دهید. بله من بارها درمحیط کار با دیگران مشورت کردم که فلان حرفی را به مدیر و معاون بگویم و دلیل آن را توضیح بدهم ولی آنها من را منصرف کردند و بعدها به خاطر همین موضوع من مواخذه و قضاوت بد شدم و الان پشیمان هستم 

      ۲- مواردی در زندگی که بعدها دیگران را مقصر کردید که مشورت با آنها باعث رها کردن خواسته و آرزویتان شده است را شرح دهید. بله این موارد خیلی درزندگی برای اتفاق افتاد همسر من میخواست چندین سال قبل یک ایسوزو بخرد ولی با مشورت با پدر و برادرانش شوهر من نیسان خرید وتا الان بارها گفته که ایکاش مشورت نکرده بودم والان چقدر درزندگی جلو بودم و خیلی اتفاقات دیگر 

      ۳- مواردی در زندگی که بر اساس ایده و احساس خود عمل کرده اید و درحالی که دیگران مخالف تصمیم یا ایده شما بودند در نهایت نتایج عالی کسب کردید را شرح دهید؟ من درسالهای قبل برای ادامه تحصیل خیلی ها مخالف بودند ولی خدارا شکر با اساس ایده و نظر خودم ادامه دادم و الان بسیار راضی هستم 

      دررانندگی درحالی که پا به ماه بودم ولی رانندگی را یاد گرفتم و قبول شدم 

      در قالی بافی که الان هنوز زود است و من درسن 9 سالگی قالیباف و نقشه گو بودم 

      در خرید ماشین که الان زمان آن مناسب نیست ولی خریدم و خدارا شکر عالی بود 

      درخرید زمین منزل و زمین تجاری همگی خدارا شکر به موقع و عالی بود 

      درمورد خرید لوازم منزل خدارا شکر خیلی به موقع عمل کردم و قبل از گران شدن بیشتر خریدم 

      ۴- نگرش شما درباره سهم ما و سهم خداوند چیست؟ مواردی را در زندگی خود شرح دهید که سهم خود را انجام داده اید و خداوند نیز سهم خودش را انجام داده است و از نتیجه کار راضی بوده اید. درزندگی ما خیلی از مواقع است که با اولین اقدام و اولین مانع از ان کار منصرف میشویم چون نمیدانیم که این الهامات شاید از طرف خداوند به ما شده باشد و ما باید سهمی را در به وجود آمدن آرزوهایمان داشته باشیم و چون ذهن منفی باف ما تقویت شده است ما را از ان ایده منصرف میکندو با احساس بد شدن ما ناسپاسی برای نعمت های خداوند بوجود می آیدو ان نعمت از ما دور میشود 

      ۵- نگرش شما درباره بهترین زمان انجام ایده ها چیست؟ ایده هایی که تصور می کردید از زمان آن گذشته یا الان زمان مناسب نیست و اجرا نکرده اید را شرح دهید. من بهترین زمان ایده را زمانی میدانم که احساسم خوب باشد چون با احساس بد ایده ی خوبی به نظر من نمیرسد و بارها شده است که ایده ای را خواستم اجرا کنم و از ترس و یا خجالت ان را اجرا نکردم و بعدها پشیمان شدم مثل پیشنهاد یک پست بهتر دراداره به مدیر با توجه با 23 سال سابقه و دیگران که پیشنهاد دادند پست بهتری گرفتند و الان این درخواست را به خداوند میدهم وسعی میکنم دراولین فرصت مناسب با مدیریت سازمان صحبت کنم و از همکاران کناره گیری نکنم چون همهی افراد بد نیستند و کسانی که نیت بدی دارند را به خداوند و به وجدان خودشان واگذار میکنم 

      ۶- مواردی که دیگران اصرار داشته اند الان زمان مناسب برای این کار یا اجرای تصمیم نیست ولی شما بر اساس ایده و الهام قلبی خود تصمیم گرفته اید و نتایج عالی کسب کردید را شرح دهید. مثل درس خواندن – رانندگی یاد گرفتن و خیلی از چیزها که الان به یاد ندارم ولی میدانم وقتی من تصمیمی را بگیرم و خودم ان را اجرا کنم تا به دیگران بگویم میخواهم این کاررا بکنم این مار درست است یا خیر بهتر نتیجه داده است .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 10345 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 864 کلمه

      سلام و درود 

      احساسی که  با خواندن این مطالب دارم نمیتونم بیانش کنم چنان آرامش ک امیدواری  به من میده که نه دوست دارم مطاب تموم بشه نه هم موسیقی چندین بار برمیگردم و موسیقی رو از اول شروع میکنم

      میشه گفت کل زندگی ام بر اساس مشورت با دیگران بوده هر تصمیمی که گرفته شده با مشورت دیگران بوده و هیچ کدام هم عملی نشده 

      یادم هست برای انجام کاری شراکت با چند نفر از همکاران همسرم من طلاهام رو فروختم و اون کار شراکتی انجام شد من از فروختن طلاها راضی نبودم حس خوبی نداشتم بعد از دوسال با هزاران بحث فقط اصل پول رو برگردونند و کلا اون کار انجام نشد و اصل پول اندازه یک سوم طلاهای من هم نشد .و به دنبال آن چند تا کار شبیه اون انجام شد و همه نتیجه شون مانند هم بود 

      اون موقع دیگران رو مقصر میدونستم اما بعد از مدتی تا همین چند وقت پبش هم خدا رو مقصر میدونستم میگفتم خدایا چرا هیچکدوم از اون کارها به سرانجامی نرسید نه تنها کمک خرجمون نشد بلکه هر بار با ضرر های ببشتری روبرو مبشدیم حتی سه سال پیش سال ۱۴۰۰

       هم هیچ سرمایه ای نداشتیم پبشنهاد کاری به همسرم داده شد که باز ۴ نفر از همکاران گفتند باوهم درمانگاه شراکتی میزنند و قرار بر این شد که همسرم تمام کارهای اداری و مجوز وووووو رو انجام بده و پول از اون ها حتی نوشتند و امضا کردند و درصدها رو مشخص کردند بعد از راه اندازی درمانگاه و تمام زحمتها و بدبختی هایی که همسرم و پسرم و صبر  خودم انجام شد ه بود بعد از یکسال راحت زدن زیر حرفشون و گفتن ما فقط یک حقوق میتونیم به شما بدیم نه درصد ‌و شراکت

      استاد همین الان هم دارم با اشک این مطلب رو مینوبسم !!!! فکر کردم فراموش کردم!!!!

       نمیدونم چون هنوز در ناخودآگاه  ذهنم از خدا گلایه دارم هنوز و د ر هنین لحظه میگم خدایا چرا ؟ خدایا به چه قیمتی؟ خدا چند بار ؟خدایل چرا هر چقدر برای یا کمک درآمد و خرج زندگی ام به هر دری میزنیم جور نمیشه؟ مگه اشتباه ما چه بوده ؟ چرا روزی من در درگاه تو خیلی کم؟ 

      استاد شاید حرف الان من هم باشه ؟؟؟؟

      چرا همین امسال وقت برا برادر معلول و مریضش گداشت اما نتیجه اش این بود که کارش رک در نبودش از دست بده؟ استاد چند بار باید این مرد رو ببینم سرش پایین باشه در برابر زن و بچه اش ؟ 

      نمیدونم واقعا نمیدونم اشکال کار کجا بوده ؟ اخه تا این حد ؟ یه چیزی میگم یه چیزی میشنوید شکستهای مالی ما در زندگی قابل بیان نیست اما و اما و اما 

      همون خدا که هنوز درکش نکردم همون خدایی که من رو به خواندن این مطالب هدایت کرده بخصوص  مطاب این قسمت که انگاردست رو زخم های قدیمی من گذاشته و درد دل من رو وا کرده و امید اون رو دارم که بتونم جواب چراهای خودم رو از در این قسمت بگیرم و راه درست رو بعد از ۳۰ سال یاد بگیرم .

      نمیدونم اون هایی که موفق بودن پس همه  راه رو بلد بودن؟ توکل رو بلد بودن جز من؟  اونهایی که موفق بودن چطکر به خداشون ایمان اورده بودن که من نیاوردم ؟ 

      با آموزش های این سایت از سوال های بالا که از خودن کردم حس خوبی ندارم امادچیزی که الان و در ابن لحظه با نوشتن میاد .

      بعد از مقصر شمردن دیگران و بعد خدا الان دیگه خودم  رو مقصر میدونم خودم و همسرم که بعد از مقصر بودن خودمون ایندفعه سرزنش ها و تحقیر کردنهای خودمون در درون سراعمون اومد بدون اینکه عنوان کنیم هر دو و حتی بچه هام هم همین حس رو داشتن .

      تنها تصمیمی که در زندگی ام گرفتم که غیر از همسرم و بچه هام کسی در جریان نیست حضور من در اینجاست و تنها و تنها امید من برای تغییر شرایط زندگی ام . 

      باخواندن این مطالب روح زندگی در من بیدار میشه و شوق و ذوق و رفتار مهربان و زیبای من با بچه هام و همسرم خودمهم تعجب میکنم دو سه روز که مطلب زندگی با کمک خدا رو نخونم باز هم حالات قبلی میان سراغم به نظرم گام هجدهم گام بسیاررررر عملی و نوثر در زندگی ام باشه.

      استاد من هنوز تفاوت ایده و نجوای ذهنی رو نمیدونم اما الان بادتوضیحات شما که به نتیجه کار توجه کنم و احساسم از نتیجه چی میشه فهمیدم اما چون هنوز عملی درکش نکردم البته حضورم در سایت یک هدایت  الهی بود پس با عمل کردن به مطالب سایت درکش هم کردم باید رو ایده الهی تمرکز کنم تا با نجوای ذهنی اشتباه نگیرم .

      مطلبی که عنوان نمودید اگه برا کاری میخوای وام یا قرض بگیری یک نجوای ذهنی هست نه ایده الهی برای من بسیارررررر مفید بود چون نقریبا من اکثر کارها رو با قرض و وام انجام میدم و از این لحظه که فهمیدم دیگه نمیخوان این کار رو انجام بدم .

      در خصوص سهم من و سهم خدا هیچ وقت اینگونه نگاهی در مورد خواسته هام نداشتم و با یادگرفتن سهم خودم وسهم خداوند باز هم از این لحظه با یک نگرش دیگه ای رو خواسته هام تمرکز میکنم و سهم خودم رو از خدای مهربانم طلب میکنم . 

      خدایا چطور و به چه صورت ازت تشکر کنم 

      خدایا خدای عزیزم با تمام وجود ممنون

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Reza
      1403/01/10 17:04
      مدت عضویت: 419 روز
      امتیاز کاربر: 17846 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 482 کلمه

       گفتن اینکه من فقط به خدااایمان دارم کافی نیست باید عملکرد خودم تغییر بدم

      چقدر این جمله خانم زینب تاثیر بسیار زیادی در وجودم گذاشت 

      چقدر ذهنم را باز کرد 

      چقدر بهم آرامش داد 

      چه درهایی برام باز شد

       من تا الان فکر میکردم من که ایمان دارم و با همین فرمون حرکت کنم و این فکر که همین طور حرکت کنم و همیشه گفته اندایمان و عمل صالح یعنی برای من که باید یه کاری انجام داد 

      در من اینطور بود که با همان شرایطی و همان مسیری که میرفتم و اسمش را گذاشته بودم حرکت کردن فعال بودن تلاش کردن ولی الان باز برای خودم تکرار میکنم

       گفتن اینکه من فقط به خدااایمان دارم کافی نیست باید عملکرد خودم تغییر بدم

      بله این اصل هست که من درست درکش نکرده بودم هزار بار این حرف را شنیده بودم از یک راه بخوای نتایج متفاوت بگیری به این نیت که من دارم تلاش میکنم حالا میفهمم هر جایی که به بن بستی میخورم هر جایی که به ظاهر دارم تلاش میکنم ولی هیچ خبری نیست و حتی حال بد و نگرانی پیش میاد همان افکار و روش های قدیمی هست که در قالبی متفاوت داره خودش را نشون میده 

      هر بار باید در موضوعات نگرشمون را تغییر بدیم و با هر تغییر نتایجی فراتر از انتظار کسب میکنیم

      من به عمل کردن به هدایت الهی ایمان دارم

      روزی که دوره پیشرفته را تموم کردم این هدایت از چند روز قبلش در من موج میزد که دوره ۱۲ قدم را شروع کنم و بعد ۱۰۰ گام و دوره ورود به سرزمین لاغرها و همینطور تا همیشه انجام بشه این ایده اولیه بود و من شروع کردم با اولین جلسه هدایتی دیگر اومد که برای هر قسمت کامنتی بنویسم ولی نه از سر اجبار با درک و اشتیاق 

      کمی مقاومت داشتم 

      هر روز وقت بگذارم و این تعهد که با عشق و تعهد بنویسم برداشتم را اونچه بهش باور دارم اونچه که ازش نتیجه گرفتم اونچه که میخوام 

      ولی این بار هم متعهد شدم تا اونچه بهم گفته میشه را عملی کنم چون نتایجش را در زندگیم دیده ام و دارم ازش لذت میبرم 

      اره کمی برام سخت بود ولی گفتم خدایی که هدایت میکنه و میگه چیکار کن خودش هم شرایط را محیا و آسون میکنه و من شروع کردم و تا امروز روز دهم ۱۲ قدم و من هر روز نوشتم با عشق وجودم نه اینکه از سر تکلیف 

      هنوز نمیدونم که این نوشتن این تعهد به چه بهشتی برایم ختم‌ میشه ولی نتایج اولیه اش بسیار معجزه اسا داره رخ نمایی میکنه 

      اینکه خودم را دارم میشناسم اینکه یواش یواش دارم میفهمم من چی میخوام اصلا برای چی دارم زندگی میکنم 

      اینکه دیشب برای اولین بار در زندگیم اشک و بغض شوق از زندگیم از بودن همسرم در من موج زد 

      اینکه بودن در مسیر این عشق را در من هر روز موج میزنه که بجای فرار ار مسائل بیاستم و حل کنم 

      اینکه خدا با من هست

      و خدایی که به شدت کافی است

      خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سحر
      1403/01/09 05:52
      مدت عضویت: 321 روز
      امتیاز کاربر: 7067 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,520 کلمه

      سلام خدمت استاد عزیز و مهربونم و دوستان گرامی

      واقعا همه ما بارها و بارها در هر کاری که میخواستیم انجام بدیم و در واقع تصمیم جدیدی میخواستیم بگیریم سراغ افراد بزرگ تر یا با تجربه تر از خودمون رفتیم و مشورت کردیم و همه ما از نتیجه اون مشورت نه تنها حس بد و ترس بهمون دست داده بلکه از تصمیممون صرف نظر کردیم و اگر توجه کنیم تقریبا نتیجه اکثریت مشورت گرفتنا این بوده که در ما حس بد و ترس ایجاد کرده و در نهایت مارو منصرف کرده. حتی تو خریدامون هم هر موقع مشورت گرفتیم میتونم بگم بشخصه خریدی که با مشورت انجام دادم برام رضایت بخش نبود ولی از زمانی که تصمیم گرفتم خودم تنها و طبق سلیقه خودم برم خرید همیشه راضی بودم.

      یادمه در دوران نوجوونی خیلییی به بابام اصرار کردم که اجازه بده برم سراغ ورزش، چون بشدت علاقه داشتم و گفتم حاضرم بخاطر ورزش ترک تحصیل هم بکنم و تمام زندگیم فقط ورزش باشه فقط اجازه بده برم که بابام هزارو یک دلیل آورد که تو نمیتونی بدنت ضعیفه تو فلانی بهمانی اصلا توانایی جسمانی نداری و منو منصرف کرد منم دیگه پیگیرش نشدم تاااا زمانی که کنکور شرکت کردم موقع امتخاب رشته خیلییی دوست داشتم تربیت بدنی برم ولی چون اکثرا بهم گفته بودن هزینه داره یا آینده شغلی چندانی نداره منصرف شدم اما همیشه ته دلم دوست داشتم برم و اون زمان استقلال نظر نداشتم. رتبه کنکورم خیلییی عالی شد و من برای انتخاب رشته با افراد به اصطلاح آگاه و متخصص تو انتخاب رشته کلیییی مشورت کردم همه بهم میگفتن چون رتبه ات عالیه باید رشته حقوق رو بری آینده شغلیش هم عالیه این در حالیه که من تا اون  زمان حتی به اندازه یک ثانیه به این رشته و کارهای مرتبط با این رشته فکر نکرده بودم چون هیییچ علاقه ای نداشتم ولی این مشورت گرفتنا اینننقدر برام ملاک بودن که آخر سر رشته حقوق رو انتخاب کردم.

      ولی از روز اول متوجه شدم علاقه ای به این رشته ندارم علی رغم اینکه درسم عالی بود و من شاگرد اول ورودی خودم بودم اما علاقه ای در کار نبود. اصلا حس خوبی در دوران دانشجویی نداشتم و شاد نبودم.تا اینکه لیسانس رو تمام کردم و چون جزء استعداد درخشان دانشگاه بودم گفتن بدون کنکور میتونی بری ارشد بخونی بازم با تاثیر پذیری از حرف های اطرافیان علی رغم میل باطنی خودم رفتم اووونقدر بی علاقه بودم که ترم اول خواستم انصراف بدم خیلیی بابت این تصمیمم ترس و استرس داشتم سابقه همچین تصمیم گیری نداشتم که گفتم خب چون تصمیم خیلی مهمیه باید برم واحد مشاوره دانشگاه قسمت معاونت دانشجویی و با مشاوران تحصیلی مشورت کنم که با هر کسی صحبت میکردم میگفتن شاگرد اولی دانشگاه دولتی اونم این رشته اصلا اشتباهه فکرشم نکن خلاصه نتیجه این شد که موندم و تنها اقدام مثبتی که بعد از فارغ التحصیلی از ارشد انجام دادم اینکه دیگه دکتری نرفتم علی رغم اینکه سهمیه داشتم برای خوندن بدون آزمون، که البته طبق صحبتا و مشورت های دوستانم وسوسه هم شدم و بعدنا کنکور هم شرکت کردم و با اینکه قبول شدم علی رغم اینکه همه با مشورت دادناشون خواستن مجابم کنن که برم بخونن با خودم خلوت کردم و گفتم نه اینبار دیگه نه خودم میدونم که تمایلی ندارم و نرفتم که تا الان هم خدارو شکر میکنم که تصمیم درستی گرفتم.

      اما در مورد شغلم، من با وجود اینکه میدونستم علاقه ای به این رشته تحصیلی ندارم آزمون وکالت رو شرکت کردم خب طبق گفته همه موقعیت اجتماعی عالی، درآمد خوب ووووو

      قبول شدم و اون زمان ک آزمون شرکت کردم نفر اول استان شدم و اینجا گفتم خب من استعدادشو دارم و الا رتبه اول نمیشدم. علی رغم بی علاقگی ادامه دادم اما روحم از درون فریاد میزد جای من اینجا نیست هر بار که به ذهنم میرسید که کارم رو ترک کنم و مشورت میکردم همممه همکارام و دوستام منصرفم میکردن گفتن دیوانگی میخوای چه کار کنی بعدش؟ اونم تو که نفر اول استان شده بودی؟ و از این صحبتا تا اینکه پارسال با تمام وجودم فقط از خدا کمک خواستم گفتم خدایا دلم‌میخواد سال دیگه این موقع من این کارو کنار گذاشته باشم، تمام وجودم ترسه نمیدونم چطور و چه زمانی، من نمیدونم فقط خودت هدایتم کن و در زمان مناسب بهم بگو و زمانی بهم بگو که من آماده پذیرش این کارو داشته باشم.

      خلاصه گذشت که من امسال با سایت شما استاد عزیزم آشنا شدم و پر از فکر چاقی و ترس چاقی و استرس بودم تمرکزم روی کارم و امورات روزانه ام به صفر رسیده بود تا اینکه وارد سایت شدم و کم کم جان دوباره گرفتم انگار دوباره زنده شدم وقتی طرز فکرم و نگرش هام شروع کرد به تغییر کردن و نتایج لاغری رو دیدم و آروم گرفتم از فکر چاقی یهو انگار یه صدایی یه ندایی اومد که سحر حالا وقتشه این حس بدی که تو توی اینکار داری برای خواسته های دیگه ات مانع شده حالا نوبت این خواسته ات هست که این کارو کنار بذاری.

      من از یه طرف خوشحال شدم ولی بعدش نجواها اومد ترس اومد که بعدش قراره چیکار کنم ولی به خدا پناه آوردم گفتم ۱۰ساله منتظر همچین روزی ام فقط ترسیدم و نمیدونم چه کنم تو بگو چطور؟ که اولش از دفتر نرفتن شروع شد مگر در مواقع ضروری، بعدش ایده اینکه پرونده جدید نگیر که نشانه هایی هم دیدم که تصمیم درستیه، و اینکه فقط همین پرونده های جاری رو پیگیری کنم که گذشت و گذشت گفتم خدایا این دوتا پرونده بین بقیه برام سخت مهمن اینا رو حداقل از رو دوشم بردار که مدام با خودم میگفتم من نمیدونم چطور ولی تو سریه الحسابی، از نظر من روندشون طولانیه ولی تو سریع الحسابی که خیلییی زود رای یکی از پرونده ها صادر شد که موکلم گف نمیخوام اعتراض کنید من دیگه از ادامه روند دادرسی خسته شدم و میخوام تمام شه و گفت میخوام با طرفم سازش کنم تعجب کردم بدون اینکه من کوچیکترین پیشنهادی بدم خودش پیشنهاد توافق رو داد و منم فقط منتقل کردم و جریان ظرف یک هفته به نتیجه رسید و امروز تمام شد و خدا این پرونده رو برام تمام کرد.

      برای پرونده دوم فکری شدم و فقط گفتم خدایا خودت درستش کن که ی روز که نشسته بودم داشتم به کتابام و پرونده هام نگاه میکردم یهو ایده اومد که مرحله آخر این پرونده رو با اون مبلغ باقیمانده رو بده به فلان همکارت برات انجام بده و به موکلت بگو که باقی کارو به همکارت محول میکنی و تو از پرونده خارج شو باورتون میشه حتی اسم همکارمم اومد تو ذهنم که قراره بهش بگم. و دارم میبینم که قدم به قدم روند کنار گذاشتن این کار داره برام آسون میشه.

      دوتا نکته جالب داره این تصمیم که با هیچ کسی جز خدا مشورت نکردم و حتی بابا مامانمم از این تصمیمم مطلع نیستن و فعلا قصد ندارم بگم به خواهرامم نگفتم فقط دوتاشون که ۳تامون داریم روی مباحث تغییر زندگی کار میکنیم و هم فکر هستیم حتی با هیچکدوم از همکارام‌مشورت نکردم چون اینبار فقط با خدا درمیون گذاشتم.؛ اینکه وقتی به خودم اومدم دیدم دقیقا پری سال اسفند ماه بود که به خدا گفتم میخوام سال بعد همین موقع این کارو کنار گذاشته باشم و دقیقا اسفند ماه ۱۴۰۲تصمیمم در حال اجرایی شدن بود؛ و ودوم اینکه وقتی تصمیمم کاملا قطعی شد و من قدم اول رو برداشتم شما استاد عزیزم این دوره عالی رو اومدید معرفی کردید و اومد رو سایت و من هر بار به درست بودن تصمیمم بیشتر مطمئن شدم و در حال کمک گرفتن از خدا هستم برای ادامه مسیرم. حس میکنم حمایت خدارو دارم برای این تصمیمم. نمیدونم قراره بعد از تودیع پروانه ام چیکار کنم و چطور باید درآمدزایی کنم ولی مطمئنم خدا هدایتم میکنه!

      اینبار که فقط و فقط با خدا مشورت کردم خیالم راحته ترس ندارم هرزگاهی یه کوچولووو یه نجوایی میاد که با نگرش های جدیدم حس میکنم همون اولای راه خنثی میشه. و هربار که برای پیگیری پرونده های جاریم میرم دادگاه استاد بیشتر مطمئن‌میشم که درست اقدام کردم چون واقعا این حرفه با طرز فکرم هماهنگ نیست.

      من دارم متوجه میشم که ما واقعا برای هررر کاری هر تصمیمی باید به نیروی درونمون به خدا اعتماد کنیم و دقیقا خدا راه حل رو به ما میگه یهو میبینیم با یه شخصی خیلییی هدایتی آشنا میشیم که دقیقا میاد بهت میگه چقدر عالی تصمیم گرفتی چقدر شجاعانه ولی درست داری قدم برمیداری! برخلاف همه افراد قبلی. و اصلا نشونه هاش میاد که آقا الان تو مسیر درست هستی.

      استاد احساس میکنم الان تو موقعیتی هستم که خدا داره بهم میگه الان وقت اقدام عملی برای کدوم خواسته اته باور کنید اینو حس کردم و وقتی قدم اول رو برمیدارم میبینم بابااا چقدر زمان مناسبیه اره اول باید به این مساله رسیدگی کنم این اولویت داره بعدا فلان مساله.

      خیلیی خدارو شکر میکنم که وقتی  تصمیم به این مهمی رو گرفتم خدا این دوره رو برام تدارک دید و قدم به قدم داره هدایت و حمایتم میکنه.

      حتما نتایج این تصمیمم رو بعدها براتون میگم.

      استاد واقعا از شما سپاسگذارم بابت انتقال این آگاهی های ناب و ارزشمند، از شما ممنونم بابت این قلم شیوا و سلیس و روان، ممنونم بابت تک تک ثانیه هایی که برای نگارش این آگاهی ها صرف میکنید🙏🏻

      سایه تون مستدام باشه خیلییی دوستتون دارم🙏🏻🌹

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 19 از 4 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار Maahsaaa
        1403/01/11 11:43
        مدت عضویت: 180 روز
        امتیاز کاربر: 7605 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
        همیاری
        محتوای دیدگاه: 118 کلمه

        دوست عزیز دیدگاه شما خیلی واسم الهام بخش بود گفتم حتما باید ازتون تشکر کنم

        شما در اوج موفقیت تصمیمی گرفتید که خیلی شجاعت میخواست و فقط با ایمان قوی میشه همچین تصمیماتی گرفت. من از تجربیات خودم به شما این نوید رو میدم که اصلا نگران رزق و روزی نباشید چون بر خلاف تصور ما این خداست که روزی میده نه شغل و کسب و کار ما.

        این موضوع رو زمانی که 5 ماه بیکار بودم و به بهترین شکل زندگی کردم درک کردم. فهمیدم همه این مدت خدا بود که داشت روزی میرسوند ولی من فکر میکردم شغلم داره روزیم رو میرسونه.

        مطمئنم با ایمان و توکلی که دارید بهترین اتفاقات واستون رقم میخوره چون فقط به خدا سپردید.

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار سحر
          1403/01/11 22:48
          مدت عضویت: 321 روز
          امتیاز کاربر: 7067 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
          محتوای دیدگاه: 40 کلمه

          سلام مهسای عزیزم 

          ممنونم از شما یه حسی بهم گفت الان وارد سایت بشم که دیدم این زنگوله زرد اومده تو ناحیه کاربریم چقد ذوق کردم و چقدر خوشحالم که اومدید اینجا برام نوشتید از شما واقعا سپاسگذارم خیلیی دلگرم شدم🙏🏻🌹

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهرا کریمی
      1403/01/09 05:38
      مدت عضویت: 205 روز
      امتیاز کاربر: 1310 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 702 کلمه

      سلام استاد عزیزم امدم بگم امشب ساعت ۱۰ میرم به مسافرت همونی که گفتم مادرم ۱۰۰ درصد مخالف 

      من این خواسته رو دیروز که بیدار شدم تو دفترم نوشتم بعد دامادمون رفت ترمینال که بلیط بگیره . من به مامانم گفتم مامان منکه نمیخوام یک ماه اونجا بمونم دوهفته ای برمیگردم بزار  رحیم ۴ تا بلیط بگیره . 

      و مامانم به سادگی بی چون و چرا گفت باش بگو بگیره .

      منم زنگ زدم و گفتم اما گفت برا امروز پر شده .

      من رفتم اینترنتی برای فردا شب با هزینه خودم گرفتم 

      و اینکه قرار برگشتنی خودم تنها با قطار بیام .

      کلی سپاسگذاری کردم از خدا کلی خوَشحالی کردم برا خودم .

      استاد این چیزایی که من الان بابتش این همه خوشحالم برا خیلی ها ی چیز پیش پا افتاده اس ولی برای شخص من خیلی ارزشمند چون اولین بار تو زندگیمه .

      چون میفهمم که همه این اتفاقات به خواست خودم بوده 

      چون میبینم که نتیجه کنترل افکار چقدر خوب 

      بینهایت خوشحالم 

      استاد من از سایت استاد عباسمنش باشما آشنا شدم حدود ۶ ماه پیش و همین تازگی ها یکسری از فایل های شمارو اونجا دیدم که در مورد خودتون و نتایج تون صحبت کردین و بیشتر از قبل شیفته منش شما شدم 

      خیلی برام جالبه یکسری آگاهی ها هستن ک من از ایشون آموختم ولی وقتی میام تو سایت شما انگار برام تثبیت میشه تبدیل به باور میشه عملی میشه دیگه فقط ی آگاهی نیست که گوشه ذهن خاک بخوره .

      همیشه برام اینجوری بوده که آموزش های استاد عباسمنش رو شما برای من قابل فهم و درک کردین و من راحت میتونم بهش عمل کنم . انگار که مکمل باشید .

      نمیدونید این دو یا سه تا قدم که اینجا مطالعه کردم چه انقلابی در ذهن من برپا کرده . 

      چقدر از محدودیت های ذهنم برداشته شده 

      چقدر با خودم راحت و مهربون تر شدم

      چقدر بیشتر به خودم احترام میزارم

      استاد صبح ها که از خواب بیدار میشم میگم 

      خدایا شکرت که منو آفریدی . خواهرم شنید و فکر کرد دارم کنایه میزنم خندید گفت دقیقا معلومه چقدر از زندگیت راضی هستی منم لبخند زدم گفتم چرا باید احساس خودم رو به تو ثابت کنم همین که خودم میدونم حالم خوبه کافیه 

      میدونی استاد وقتی اطرافیان می‌فهمن داری رو خودت کار میکنی که همواره حالت خوب باشه قشنگ منتظرن آتو بگیرن . 

      اگه من آدمی باشم که اصل رو از فرع تشخیص ندم خیلی راحت درگیر حواشی میشم و تقلا میکنم خودم رو به بقیه ثابت کنم ولی من یادگرفتم خیلی راحت و نرم از کنارشون بگذرم .

      استاد من واقعا خوشحالم و به خودم افتخار می‌کنم که خدا منو آفریده اولین چیزی که از خودم بعد بیداری میپرسم اینه خوب حالا چیکار کنم 

      بعد میگم هیچی قرار نیست کار خاصی بکنی تو همینجوری هم بی‌نظیری تو مخلوق خدایی خیلی با ارزشی . و با ذوق و شوق مبرم تو دفترم خواسته های امروز رو مینویسم. 

      استاد من هیچوقت تو زندگیم اینقدر حس ارزشمندی نداشتم 

      حتی اگه کسی ازم تعریف می‌کرد اصن از درون یه حال بدی میشدم نمیدونم چرا بغضم می‌گرفت.  خیلی خجالت میکشیدم و اصن خیلی راحت تر بودم اگه باهام بدرفتاری میکردن تا بخوان تعریف و تمجید کنن چون اصلا خودم رو لایق نمیدونستم . 

      و اینکه من کلا حس ارزشمندی م رو گره زده بودم به نظر بقیه که این شرک خفی و مطلق بود که خداروشکر فهمیدم .

      استاد هیچوقت یادم نمیاد از مادر پدرم یا همسر سابقم درخواستی داشته باشم اگر هم بوده با خجالت و شرمساری . و به سختی و با اولین مخالفت خواسته من در نطفه خفه میشد و همیشه هم دلم به حال خودم میسوخت و میگفتم حقته . کلا با خودم تو جنگ بودم .

      وای ولی الان انقدر با خودم مهربون شدم که نگو و نپرس . استاد خیلی مچکرم از این همه محبت شما .

      استاد یه جای گفتید . اگه راه حل یک مشکل رو خدا به شما گفته شما هم دوستدارید به بقیه انتقال بدید .

      بنظرم همین بخشندگی و انفاق شمارو تبدیل به یک الگو و استاد کرد 

      انشالله همیشه در آرامش و حال خوب باشید 

      استاد یکی دیگه از خواسته های من ملاقات و دیدار با شماست در شهر زیبای دزفول

      من عاشق گشت و گذار در طبیعت هستم و حتما اینکار انجام میدم اول تهران گردی بعد ایران گردی بعد جهانگردی . 

      انشالله پیش شما میام و از نتایج خودم براتون تعریف میکنم تا بفهمید چقدر عملکرد شما در جهان انعکاس یافته. 

      یاحق

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار fatmhadly85
      1403/01/08 23:19
      مدت عضویت: 1181 روز
      امتیاز کاربر: 5402 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 554 کلمه

      به نام خدایی که در این نزدیکیست ❤️❤️

      سلام

      زندگی با کمک خداوند: گام هجدهم : هدایت الهی

       تمرین آموزشی ✍️

      از خوندن نوشته های این قسمت مثل همیشه لذت بردم واقعا عالی و ارزشمند هستند 

      من سالها قبل مدرک خیاطی گرفتم اون زمان خیلی جوان بودم یعنی از هجده سالگی خیاطی کردن و آموزش دیدم 

      بعد که ازدواج کردم سال اول ازدواجم بود به همسرم گفتم دوست دارم برم آرایشگری یاد بگیرم همسرم موافقت کرد و بهم گفت باشه بعد من با خوشحالی به همسرم گفتم پس من فردا میرم ثبت نام کنم و رفتم منشی اون سالن بهم توضیح داد که باید چه کار کنم و لیست تهیه اقلام خرید لوازمی که احتیاج بود بهم داد و قرار شد برای آموزش برم فرداش با همسرم برای خرید اون لیست به بازار رفتیم و چون زن عموی همسرم مغازه فروش لوازم آرایشی داشت همسرم خواست برای خرید اونجا بریم و من قبول کردم وقتی لیست و بهش تحویل دادیم و متوجه شد که من میخوام برم این مهارت و آموزش ببینم به همسرم گفت که خانمت که خیاطی یاد داره چرا حرفه ی خودشو و ادامه نمیده و به من گفت تا تو بیایی این حرفه رو یاد بگیری و مردم بفهمند که تو آرایشگر شدی کلی وقت  هزینه تو تلف کردی و با این حرفا که الان شهر پر از آرایشگر و …. رای همسرم و زد همسرمم  تحت تاثیر حرفای ایشون قرار گرفت و به من گفت خانم راست میگه ….. و من اون زمان چون  تازه عروس بودم دیگه روم نشد به زن عموی همسرم چیزی بگم ولی از دست همسرم ناراحت شدم و لیست خریدم همونجا موند و برگشتیم خونه و من دیگه نرفتم 

      من هنوزم که هنوزه با اینکه سالها از اون زمان گذشته و الان دختر من عروسه و من خودم داماد دارم از اینکه زن عموی همسرم رای همسرم و زد و اون زمان نزاشت من برم این حرفه رو یاد بگیرم ناراحتم و اونو مقصر می‌دونم الانم تا یادم میوفته به همسرم میگم تو و زن عموت نزاشتید من برم این هنر و یاد بگیرم و خاطره ی خوبی از مشورت کردن با اون خانم و ندارم 

      من همسرمو خودمو انتخاب کردم با اینکه همه با تصمیم من مخالف بودن ولی من روی انتخاب خودم پافشاری کردم و از خداوند خواستم که کمک و حمایتم کنه و به خودش توکل کردم و الان از زندگیم راضیم و اگه صد بار دیگه ام برگردم به عقب بازم ایشون و انتخاب میکنم 

      در این مورد من تنها کاری که کردم فقط به خداوند توکل کردم ولی خداوند به بهترین شکل هزاران برابر توکل من، منو حمایت کرد و بهترین همسر و نصیبم کرد و الان همه از انتخاب من راضی هستند و احترام زیادی برای همسرم قایل هستند 

      به نظر من وقتی که ایده ای به ذهنت میاد باید همون لحظه اقدام کنی و خودتو برای انجام اون کار با توکل و امید به حمایت خداوندآماده کنی و اون کار و انجام بدی و به بعد موکول نکنی و به بقیه هم چیزی نگی و بگذاری بقیه نتیجه کارتو ببینید من فکر میکنم مشورت همیشه هم خوب نیست چون بعضیا از روی دلسوزی و نگرانی که مثلاً نتونی از عهده ی اون کار بر بیایی و بعضیا هم از روی حسادت چون چشم دیدن پیشرفت تو ندارن از انجام اون کار آدم و منصرف میکنن 

      پس بهتره بعضی دیگران در جریان انجام کارات نباشن 

      استاد ممنون از زحمات تون

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار صالحه
      1403/01/08 15:50
      مدت عضویت: 458 روز
      امتیاز کاربر: 49900 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 362 کلمه

      سلام دوست عزیز فرزانه خانم حالتون خوب هست 

      عید به شمایی عزیز همراهان  تبرک میگم 

      شما به بخش الهامات الهی کمی با شک داری نگاه می‌کنید چون‌ اسون راحت گفته میشه توزمانی که گفته میشه حس خوب هست‌ انتظار نداری حتی تو نوشته من‌ بعضی زمان که دارم یی جیزی مینویسم به شکلی مینویسم که خودم میدونم‌ اون کلمه وجمله مال من‌ نیست وفتی مینویسم بد تازه اون می‌خوانم  الهامات آلهی همین  نوشته من  به  شما هست که اصلا قصد خواندن دیدگاه رو نداشتم آمد  بین استاد نوشته من تایید گرده یا نه توبخش ۱۹ یی گی به من‌ گفت بیا بینم تو بخش ۱۸ چه کسی تاره آمده آیا نوشته اضافه شده چشم به دید گاه شما خورد شروع به خواندن کردیم رسیدم به آین  که شما  دوست دارید  دلتون‌ مبخواه ادرخت مو  داشته  باشید وچند شاخه  تواب گذاشتید که ریشه بده فوری توذهن من  جرفه زده شد که انگور  تو  وماسه ریشه بهتری میده تا تو اب بازم جون من قلمه زیاد میزنم جتی رز رو به این شکل زیادکردم‌ رفتم بازم خواند اطمیان پیدا کردم برکشتم‌ که به شماو بگم‌ باید برای ریشه دارکردن قلمه   باید حدود ۳۰ سانت باشه  اون حدود ۱۰ تا ۱۵ سانتش  که گره داره باشه  قسمت گره دارش رو توشن فر گرده  روش نایلون کشیده تا مکانی که افتاب خود باشه قرا بدبد  وفتی شن خشک شد اون تا سطح ۵ سانت روش خشک شد اب بدبد حالا تااولین جوانه که دیدید اگه هوا سرد بود بازم زیر نایلون باشه اگه هوا گرم بود زیز سایه باشه بهترریشه میده بد اون رو که ریشه داد برگ داد برگها چند تا شد  تو یی گلدان دیگه که خاک خوب قویی داره بکارید تواب به نظرم ریشه نمیده این تجربه من هست که برای شما مفید انشالله باشه   

      من‌ تو امسال به شکل که خودم‌ ازدریافت تعجب داشتم وفتی مرو دارم‌ متوجه میشم من‌کل تمرین‌های که تو بخش خدا هرگر دیرنمیکند رو ازعمق وجودم بودن نظر خودم  رواجرا نکردم هرآنچه استاد  گفته بود سعی کردم به شکل واقعی انجام بدم  اوحس خوب انجام دادم‌حال داره به شکل عالی به من داره نتیجه میده حتی تو دیدکه بخش ۱۹ اون نوشتم 

      خدا پشت وپنا هتون یاحق حق نگه دارتون 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهره
      1403/01/07 23:25
      مدت عضویت: 292 روز
      امتیاز کاربر: 8150 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 801 کلمه

      به نام خداوند هدایت کننده  وامید بخش دل ها😇❤

      باسلام به استاد مهربان  و دوستان عزیزم 🙋‍♀️❤🌹🌹🌹

      من به عمل کردن به هدایت خداوند ایمان دارم 👌👌👌👌

      بله من به عمل کردن ایمان دارم چون لازمه رسیدن هر فردی عمل کردن به الهامات خدای مهربان است من همیشه خودمو در عمل کردن ضعیف میبینم و دلیلش هم ترسهای من هستش نجواهای ذهنی من است انگار نا خودآگاه دوست ندارم از دایره امنم خارج بشم وای خدای من این ترس ها بامن چه کرده اند خدایا تو شفا دهنده هستی ترس های من رو از وجودم دفع کن و شفا بده خدایا از تو شجاعت در عمل می خوام برای رسیدن به این شجاعت اولین قدم ساخت شخصیت م هستش که اکنون در مسیر درست در حال دریافت آگاهی ها هستم و بایدادامه داد بارها خوندن ونوشتن ودرک کردتا تکاملم پیدا کنم تا باور ونگرشمو به کل تغییر کنه در مسیر بهبود خودم باشم واین کار در من به صورت ناخودآگاه باعث عمل کردن به سمت رسیدن به خواسته هام میشه 

      خدایا من به تو ایمان دارم به معجزات  توایمان دارم اگه تو بگی موجود شو آن چیز موجود میشه برای تو فرق نداره اون در خواست چی باشه هر چه باشه به راحتی خلقش می کنی پس من شجاعت در عمل کردن به الهامات رو می خوام خدایا تو من رو میتونی شفا بدی و باورهای نادرست رو نسبت به خودم رو شفا بدی خدایا من از تو می خوام من رو کمک کنی چون تو همه در خواستها آرزوهای مارو اجابت می کنی من ایمان دارم و اعتماد دارم به خدای رب العالمین .خدای  که تمام جهانها خلق کرده ومدیریت می کنه  براش کاری نداره 

      تا حالِ دل من رو تغییر بده به احسن ترین حال 

      خدای که من شناختم تمام قدرت در ید اوست اون هستش که من رو کمک و یاری میده اون هستش که همیشه در کنارم هستش ومن در هر شرایطی در آغوشش قرار دارم این به من احساس ارزشمندی میده که چقدر برای خدا عزیز هستم پس من داری لیاقت هستم من نسبت به خودم نگرش خوبی ندارم درسته که کارهای خاصی در زندگی نکردم ولی همین که دنبال ساخت شخصیت بهتری برای خودم هستم وبرای درک بهتر و شناخت بهتری از خداوند هستم خودش خیلی شجاعت می خواد که باورهای اشتباهم رو کنار بگذاریم ودنبال ساخت باورهای درست باشم خودش یک جور شجاعت هستش 

      من به عمل کردن به هدایت های الهی ایمان دارم 

      بدون عمل نمیشه به آرزوهامون برسیم 

      قدم اول در خواست کردن از خداوند وقدم دوم توجه کردن به الهامات خداوند و قدم سوم عمل کردن به ایدها است 

      بدونه عمل خداوند کمک نخواهد کرد وقتی قدم برداری اون وقت که خدا به یاری تو خواهد آمد وبه تو کمک می کنه ودر مسیر برای رشد کردن ایده ای زیادی از طرف خداوند داده میشه و باید به اونه عمل کنی 

      خدای عزیزم من هم جزئی از اون انسانهای هستم که آرزوهام رو رها کردم وصف رو خالی گذاشتم خداوندا تو خطای من رو ببخش و از در رحمت با من بر خورد کن 

      خدایا من نمی دونم چی کار کنم خودت وهدایتم کن و قلبم رو قرص کن ومن رو عمل کننده قرار بده 

      خدایا امسال می خوام روی شخصیت م کار کنم 

      بعدش رو لاغری ام تمرکز کنم 

      و دوباره در آزمون خودم رو قرار بدم 

      حالا در حال عمل هستم اونهم در دریافت آگاهی های درست 

      باید به این آگاهی ها عمل کنم 

      من در موارد زیادی با همسرم مشورت می کنم و اون همیشه توی دل آدم خالی می کنه و هیچ وقت همراه من در رسیدن به خواستم نبود ومن دیگه باید درسم رو گرفته باشم که با اون مشورت نکنم و دقت کردم در باره کارهای که بدون اون میتونم انجام بدم من به راحتی خودم تصمیم گرفتم وبه انجام رساندم ولی در کارهای که اون باید پولی میداد همیشه پشت گوش می ندازه و گاهی اصلا خواستم رو فراموش می کنم و حالا فهمیدم برای رسیدن به خواستهام باید از روشهای دیگه استفاده کنم باید همسرم رو رها کرده ورو خودم حساب باز کنم چون همسرم خیلی کارها و سخت وپیچیده می کنه و بد ش هم بی خیال میشه ومن هم نامید میشم پس باید به الهاماتی توجه کنم که بتونم با همون تواناییها و امکاناتی که دارم شروع کنم چون ایدهای از طرف خداوند هستش،  که بدون پول زیاد و بدونه شرایط خاص امکان پذیر هستش 

      پس نگرش من باید به خودم این باشه که من موفق میشم 

      چون لازم نیست من کار خاصی کنم بلکه خداوند خودش کار رو به واسطه روحم که از منبع هستی گرفته شده انجام میدم پس،خدا همیشه به من کمک می کنه فقط امیدم باید به خدا باشه و اصلا شکی به دلم راه ندم  چون نرسیدن تمام انسانها به خاطر  وجود شک و ناامیدی به خدای خودمون هستش پس اولین کار باید شک رو از درونم خارج کنم باید ایمان و اعتماد امید به خدا رو جایگزین کنم 

      استاد سپاس گذارم 🙏❤🌹

      خدایا به امید تو 🙏🙏🙏❤

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 22187 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,237 کلمه

      با عرض سلام خدمت استاد عزیزم  و دوستان گرامیم 

      میدونید استاد من خواسته بسیار زیادی در ذهنم ایجاد میشه و به الهامات الهی هم ایمان دارم عاشق اینم که الهامات الهی دریافت کنم اما یه فکر اشتباه دارم که من نمیتونم الهامات الهی رو متوجه بشم درک کنم و بهش عمل کنم برای همین نمیتونم پیشرفت کنم همیشه در حال درجا زدن هستم 

      من میدونم که خداوند در قلب من همیشه در حال کلنجار رفتن تا من فلان کارو انجام بدم اما چون احساس میکنم من متوجه الهامات نمیشم در نتیجه واقعا متوجه الهامات الهی نمیشم و این خیلی بد و من اصلا خیلی ناراضی هستم دارم روی خوردم کار میکنم تا این باور غلط ا کمرنگ کنم

      دیشب خیلی در دفترم بدنبال فایلی داشتیم در دوره خدا هرگز دیر نمی‌کند که درباره الهامات توضیح داده شده بود اما پیداش نکردم تا فایل۲۶ گشتم پیدا نکردم و 

      میخواستم یکبار گوشش کنم تا دوره‌ای بشه متوجه بشم الهامات چی هست یکم میدونم ولی میخوام همه راه رو بلد بشم تا بیشتر الهامات درک کنم 

      من میدونم خداوند هر لحظه داره به من الهام میده ولی هنوز این موضوع خوب درک نکردم  خیلی ناراحتم  و سعی میکنم دیگه ناراحت نباشم بجای اون تمرینم بنویسم تا درک بهتری بدست بیارم و اون فایلم پیدا کردم حتما گوش میدم تا بهتر و بهتر درک کنم 

      خدایا کمکم کن تا من بتونم الهامات تو رو درک و دریافت کنم 

      میدونم خداوند از چند روش داره به من کمک میکنه الهامات میده 

      یکی از اونها صحبت کردن دیگران یعنی از طریق گفتن شخصی به من داره به من الاهام میده 

      چند روز پیش مهمون بودم اولین روز سال جدید بود صاحب خانه به من گفت پیش دامادم چون ایشون مادر دامادم هستش اول یه حرفی به من زد یارم نمیاد چی بود مثلا گفت این کارو انجام بده من گفتم نه نمیخوام ایشون به دامادم گفت ببین ببین چقدر مرو شده خیلی روش زیاد شده منکه حوصله بحث کردن نداشتم من تو خونه اونها بودم دوست نداشتم مشکلی پیش بیاد گفتم ببخشید عزیزم من قصد جسارت کردن به شما رو نداشتم  و دیگه هیچی نگفتم کلی فکر کردم دیدم من کاری نکردم که پرو شده باشم فقط ایشون گفت این کارو کن گفتم نه نیازی نیست حرفشو گوش نکردم 

      من داشتم دنبال فایل الهامات میگشتم متوجه شدم در چنین حالتی شخص یکی از خصوصیت‌های منو به من گفته تا من اونو بپذیرم تمرین پذیرشش انجام دادم و خیلی مقاومت داشتم اصلا نمیتونستم بپذیرم 

      من هم مشورت میگرفتم و هم اصلا مشورت نکرده اونها پیشنهادی میدادن من بلافاصله انجامش می‌دادم اصلا به مشورت کردن نمی‌رسید هر کاری انجام می‌دادم نظر دیگرانبود یا خواستهاونها بود من انجامش می‌دادم الان کهدیکه نظر دیگران برام مهم نیست خیلی میگن پررو شده 

      ااستاد من تجربه مشورت گرفتن در جنبه از زندگی به کرار دارم طوری که تا قبل از اینکهیاد بگیرم نباید مشورت کنم فقط طبق نظر دیگران زندگی میکردم 

      همیشه مشورت میگرفتم  از اطرافیانم به ظاهر دانا تر از من بودن اما هر بار مشورت کردم به شکست منتهی میشد 

      فقط کافی بود چیزی از دهن من بیاد بیرون همه نظر میدادن عه این کارو نکنی و…خلاصه با جمله اول من کوتاه میومدم حرف اونها رو گوش دارم 

      من استاد هر وقت مشورت کردم به ضررم تموم شد مثلا پارسال برای عید یه آقایی اومد کلی شال آورده بود اف زده بود  گفتن خوبه بخر بخر برای من چند تا انتخاب کردن من اصلا مشورت نگرفتم از اول هم گفتم این مدلها رو خوشم نمیاد ولی اسرار که خوبه تحقیرم کردن که تو که پول نداری باید از همینا بخری دیگه خلاصه دو سه تا برداشتن من پولشو دادم 

      حتی یکبار هم استفاده نکردم امسال برای عید همشو گذاشتم بیرون من دوست نداشتم شال با اون گل بوته های درشت 

      کلا چه مشورت کردم چه حرف دیگران گوش کردم ضرر کردم 

      من با جاریم دعوا کرده بودم ولی دوستش داشتم هی میگفتن اگر دوباره دیدی محلش نزاری ها پرو میشه منم این کارو میکردم خوب خیلی زشت بود طفلک سلام کرد من جواب ندادم محال بود کسی سلام کنه من جواب ندم 

      خلاصه پارسال فکر میکنم ماه خرداد یا تیر بود چون فصل گیلاس چینی بود یه حسی بهم گفت برو باهاش آشتی کن رفتم با تمام عشقی که تو وجودم بود با تمام احساسی دل تنگی داشتم باهاش آشتی کردم همسرش میگفت نرو نرو یه وقت بی محلی میکنه ناراحت میشی گفتم اشکالی نداره رفتم اونم دوست داشت با من آشتی کنه خداروشکر به خیر و خوبی تموم شد 

      وقتی برگشتم همه غر میزدن تو آخر آدم نمیشی این همه اذیتت کرد یادت رفته و من گفتم اشکالی نداره اونها هم گفتن دیگه تموم شده و بیخیال شدن من از اعماق وجودم راصی بودم از کاری کردم 

      واقعا وقتی فکر میکنم میبینم اگر با کسی مشورت نمیگرفتم یا حرف اونها رو گوش نمیکردم از عقل خودم استفاده میکردم هیچ وقت هیچ وقت دحار مشکل نمی‌شدم 

      و اینم هست گاهی از آدمی که داناست بلده اون کار مشورت گرفتم راصی بودم پدر شوهر دخترم خیلی آدم خوبی گرچه همه بد میدونن ولی من میگم خیلی آدم خوبی هر کاری از دستش بر بیاد برای هر کسی انجام میده 

      میخواستم گوشی بخرم گفت آشنا دارم بریم پیشش گوشی دست دومم در حد نو بخر معرفی کرد رفتم پیشش بخدا گوشی به من داد که نو نو بود آقاهه خریده بود خوشش نیومده بود من خریدم خیلی راصی بودم خیلی هم استفاده کردم تا این گوشی خریدم خداخیرش بده روزش از روز پیشش خوشتر باشه الهی آمین 

      ولی در نهایت مشورت نمیکردم ولی حرف انسانهای دیکه رو گوش میکردم  که در نهایت به ضرر من تموم میشد 

      استاد برای لباس خریدن امسال عید هم همین طور شد تیشرت آوردن چون قیمتش خوب بود نو بود گفتن خوبه بخر دیگه گیرت نمیاد خریدم بعدا بهترین لباس با همون قیمت خریدم درسته که اینم جای یکم ولی حدا اقل دوستش دارم  و میتونم بپوشم اونها رو فعلا نمیتونم بپوشم تا یکم دیگه لاغرتر بشم بعد بپوشم 

      من به هدایت الهی ایمان دارم میدونم مطمئنم که خداوند در هر لحطه داره منو هدایت میکنه اما هنوز این موصوع درک نکردم و من از خدا میخوام که کمکم کنه تا بتونم هدایت الهی که درک کنم متوجه اش بشم بفهمش خدایا شکرت 

      منم خیلی وقتکه متوجه شدم باید به الهامات توجه کنم برای پیشرفت  زندگیم اما هنوز موفق نشدم 

      به منم میگم امروز رفتم خرید خونه خوب دستم سنگین شد به نفس نفس افتادم گفتن یادته اون روزا چقدر تلاش میکردی اما الان دو قدم راه رفتی به نفس نفس افتادی  من همون جا گفتم خدایا من چیزی در گذشته جا نذاشتم نمیخوام مثل قبل باشم من گدشته زندگی کردم تموم شده نمیخام دور از جون شما بی ادبی نباشه خر حمالی هایی که برای دیگران انجام دادم دوباره انجام بدم  اون نوکریهایی که برای دیگران انجام دادم نمیخوام تجربه کنم اونا رو زندگی کردم تموم شده من میخوام آینده‌ام به بهترین شکل ممکن بسازم 

      منم تصمیم گرفتم خدایا من تصمیم گرفتم از الان که میخوام کمکم کنی هدایت‌های الهی که تو به من الهام میکنی متوجه بشم عمل کنم دیگه نمیخوام مشورت از دیگران بگیرم  

      من متوجه شدم که گاهی اوقات الهام خداوند از طریق صحبت کردن اطرافیان با ماست من یکم مشکل داشتم اما الان یادم اومد که اگر از صحبت‌های اونها خوشم اومد یه جرقه ای در ذهن من زده یعنی این الهام 

      گاهی هم از طریق اینکه دیدگاه دوستتو میخونی یه چیزی برات جالب میشه اون هدایت الهی که خداوند از طریق دیدگاه اون دوستت به شما گفته شده 

      گاهی هم هدایت خداوند جمله ای رو از جایی میشنوی یا در تابلویی میبینی اینا میشه هدایت الهی هر جا حرفی شنیدی که بدست نشست یا متنی دیدی که برات جال بود گفتی عه چه خوب بهتر منم این کارو انجام بدم میشه هدایت الهی 

      من به خدا ایمان دارم به هدایت خدا هم ایمان دارم  و سعی میکنم دقت بیشتری داشته باشم و خدا هم کمکم کنه تا الهامات درک کنم عمل کنم الهی آمین 

      استاد وقتی من کاری انجام دادم مشکلم حل شده و بخوام اون روش به اطرافیانم بعضی هاشون بگم شاید جلوی روی من به من نخوندن اما مطمئنم بعدا تو دور همی هاشون حتما به من می‌خندن و اصلا حرف منو قبول ندارن  میگن حالا فلانی آدم شده داره به من چیز یاد میده برای همین هیچی نمیگم سکوت میکنم اونا هم برای خودشون حرف میزنن 

      بله کاملا قبول دارم من چند سالی هست که لباسشویی خراب یهویی به دهنم اومد که برم گوگل ببینم چه تعمیرگ

      کاری به ما نزدیک رفتم اولین شماره تلفنی که حسم بهش خوب بود انتخاب کردم بهش زنگ زدم و قرار شد امروز بعد از ظهر بیاد ببینه ماشین لباسشویی و هنوز نیومده اینم هدایت الهی بود 

      من عاشق انواع انگور هستم دلم میخواد خودم داسته باشم و من دارم یاد میگیرم خود کفا باشم و برای خود کفا بودن باید همه مسئولیت زندگی خودتو بپذیری 

      پس دیدم آقاهه درخت مو خونشون هرز کرده بود آورد بیرون منم چند تا شاخه ازش برداشتم آوردم خونه بصورت نهال در آوردم گذاشتم تو آب ببینم کدامش رشد میونه کدامش خشک شده 

      منم همین کارو انجام میدم مثلا اگر درخواستی دارم فقط درخواست میدم مطمئنم که در خواست من اجابت شده و در موقع مقرر بدستم میرسه چون من به معجزات الهی ایمان دارم من به وفاداری خداوند ایمان دارم من به زمانبندی خداوند ایمان دارم  و به چرا و چگونه برآورده شدنش کاری ندارم میگم من سهم خودم انجام دادم بقیه اش بعده خداوند چون خداوند خودش گفته به چرا و چگونه اش کاری نداشته باش و من منتطر دریافت نعمتهای الهی هستم 

      منم یه درخواستی داشتم خیلی شنیده بودم که بنویسید تا اتفاق بیافتد و خانم لاله هم در نوشته‌ هاش به این موصوع اشاره کرد که از این روش استفاده کرده نتایج مطبوعی دریافت کردم منم ازشون خواستم به من هم یاد بدن چطور باید بنویسم و همین طور در گوگل هم سرج کردم تحقیق کردم یکی دو ویدئو گرفتم اما هنوز وقت نکردم گوش کنم  و به اون عمل میکنم نتایج فراتر از انتطارم دریافت میکنم چون اینم هدایت الهی برای پن بوده خدایا شکرت که از طریق استادم از طریق دوستانم به من هدایت میکنی 

      واقعا همین طور با اولین مانع جا زدم 

      من دوره ۱۳ گام تا ۱۳ بدر همیشه میخواستم تو ایام عید انجام بدم بعد یک جلسه اون هم گوش دادم ولی با اولین مانع جا زدم گفتم بعدا انجام میدم الان وقت ندارم کلی دوره دارم هنوز انجامشون ندادم  وقتی با این مطلب آشنا شدم گفتم ادامه میدم 

      و دوره روانشناس لاغری خود باشید هم همین طور نصفه رها کردم در صورتی که ۵الی۶ فایل دیگه بیشتر نمونده بود که تمام بشه واقعا مطالب عالی داشت گفتم بذار سر فرصت از اون مطالب استفاده میکنم اونم نصفه رها کردم 

      در خواسته‌ام همین طور بوده کلی از خواسته‌ام خط زدم اول راهی گفتم پنکه پولشو ندارم چطور میتونم بخرم ولی دارم یاد میگیرم اینجوری فکر نکنم به چرا و چگونه برآورده شدنش کاری نداشته باشم اون سهم خداست 

      دارم یاد میگیرم چطور باید افکارم ورودیهام کنترل کنم تا بتونم آینده بهتری رو برای خودم بسازم 

      من تا دلتون بخواد از این موارد داشتم که خواستهای داشتم اما دیگران گفتند خوب نیست رها کردم 

      مثلا من شلوار که امسالم مد شده خیلی دوست دارم کارگو  اون روزا میگفتن ۶ جیب من میخواستم شاید ۱۰ سال پیش تهیه کنم اما گفتند تو خیلی چاقی این شلوارها به چاقها خوب نیست من به همین راحتی خواستم رها کردم اما الان یاد گرفتم دیگه رها نمیکنم میگم من این شلوار دوست دارم میخوام تجربش کنم برای همین که میگن پررو شدی زبون در آوردی 

      بارها شده مثلا خواستم گوشت یخی نخرم تازه بخرم گفتن که تو حالا از این گوشت‌ها بخر پولدار شدی از گوشت تازه بخر منم گوش کردم ولی خواست خودم بود وگرنه حرفشونو گوش نمیکردم گفتم برای چرخ کردن خوبه 

      من بارها این اتفاق افتاده که بعدا گفتم فلانی مقصر که من این کارو نکردم 

      مثلا برای همون شال‌ها همیشه با خودم میگفتم که اگر فلانی نمی‌گفت بخر بخر قیمتش خوبه من نمیخریدم ولی الان دادم یاد میگیرم مسئولیت زندگیم بپذیرم خودم مقصر هستم اون گفت من میتونستم بگم من دوست ندارم این شال سرم که نمیکنم برای چی پولم بریزم دور این هدر رفتن پول دیگه 

      اون روزا خیلی میگفتم تقصیر فلانی اما الان میگم تقصیر خودم اگر دخترم حرفم گوش نمیده تقصیر منه من بهش خوب آگاهی ندادم 

      مثلا همین شلوار کارگو همه مخالف بودن من گفتم دوست دارم دو تا رنگشو گرفتم  کرمی و مشکی 

      من همیشه دخترم بهم میگه مامان مثلا کوروش آنقدر اف زده بیا خرید کن اگر بتونم خودم خرید میکنم نتونم پیشنهاد رد میکنم میگم نه نمیگیرم اینجوری خوردم آرامش دارم و عقیده دارم با قرض کردن نعمتی نباید وارد زندگی من بشه اگر نعمتی باید بیاد خودش راهشو پیدا میکنه 

      من خیلی عقیده دارم نسبت به سهم من و سهم خدا  قبلنا عقیده نداشتم ولی آگاهی‌های صحیح باعث شده این عقیده رو در خودم ایجاد کنم 

      اگر پن بخوام از نطر خودم استفاده کنم خیلی زیاد ساید طول بکشه من به آرزویی برسم و معمولا بیشتر اوقات هم امکان پذیر نیست 

      اما از زمانیکه با این نگرش شروع کردم که نگاه خداوند جایگزین نگاه خودم کنم از خداوند کمک بگیرم به خدا ایمان داشته باشم من هنوز گام اول هستم فعلا آرامش دارم 

      من یاد گرفتم که اگر فکری در سرم ایجاد میشه زمان انجام دادنش همون لحظه است چون از الهامات بوده که توسط استاد عزیزم به من داده شده پس سعی میکنم هر فکری دارم همون لحطه انحام بدم مثلا به ذهنم میاد ظرفا نشستی همون لحظه بلند میشم میرم میشورم 

      یا فکری میاد که حالا که میخوای ظرف بشوری فلان فایلم گوش بده اون کارو همون لحظه انحام میدم 

      یا مثلا میخوام از سمنوی که خریدم برای دخترم بذارم اول سهم اونو برمیدارم بعد برای بقیه میارم 

      حتما خیلی ایده‌ داشتم که فکر کردم زمانش گذشته و انجامش ندادم ولی حضور ذهن ندارم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهرا کریمی
      1403/01/07 00:27
      مدت عضویت: 205 روز
      امتیاز کاربر: 1310 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 877 کلمه

      سلام استاد عزیزم آقا رضای بزرگوار من تو ی موقعیتی هستم که واقعا به  این آگاهی ها نیاز داشتم .اول تشکر صمیمانه و گرم میکنم از شما بابت لطفی که به ما دارید این همه آگاهی ناب که واقعا بینظیر به طور هدیه اینجا قرار میدین . و چقدر دلچسب تر میشه وقتی این موسیقی های بیکلام میشه پس زمینه این مطالب ارزشمند . واقعا ازتون سپاسگذارم. 

      امروز صبح که بیدار شدم دیدم زمین خیس فهمیدم بارون آمده. خیلی شکرگذاری کردم و خوشحال شدم . نیم ساعت بعد که باز از پنجره بیرون نگاه کردم دیدم ی بارون عاشقانه ای بازم میاد و من دلم میخواست امروز برم پارک پیاده روی و هم اینکه تمرین رانندگی بکنم . این شد ک تصمیم گرفتم تو این بارون قشنگ با پدرم برم تمرین.  اول خیلی شیطان کنار گوشم نجوا می‌کرد ول کن بابا باز میخوای بشینی پیش بابات اونم هی غر بزنه . بزار تو خودت ماشین میخری بعد راحت تمرین میکنی ‌ . آخه تو این بارون سخته جایی رو نمیبینی تصادف میکنی . ولی من با خودم گفتم اشکالی نداره بالاخره هر راننده ای ممکنه تو بارون هم رانندگی کنه پس اینم باید تجربه کنم به علاوه منکه هم عاشق بارونم هم رانندگی پس ترکیب این دوتا محشر میشه . و این شد که به پدر گفتم و رفتیم . اول کمی تعجب کرد گفت الان؟ گفت ببین بارون ؟ گفتم آره اشکال نداره اینجوری هم باید بتونم رانندگی کنم . خلاصه امروز اولین تجربه رانندگی من زیر یک ساعت بارون نعمت الهی بود خدا میدونه چقدر کیف کردم . و اینکه مسیر هایی رو رفتم که تابحال نرفته بودم و هم خودم هم پدرم خیلی راضی بودیم از رانندگی.  من برای اینکه به خودم مغرور نشم همون لحظات با خودم مرور میکردم که زهرا این کار ها کار تو نیست کار خداست فرمون دست خداست . خدا داره میرونه تو فقط داری تجربه میکنی و اطاعت.  طبق همون آیه 

      فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ ۚ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ ۚ وَلِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلَاءً حَسَنًا ۚ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ

      (ای مؤمنان) نه شما بلکه خدا کافران را کشت و (ای رسول) چون تو تیر (یا خاک) افکندی نه تو بلکه خدا افکند (تا کافران را شکست دهد) و برای آنکه مؤمنان را به آزمونی نیکو از سوی خود بیازماید، که خدا شنوا و داناست.انفال ۱۷ 

      بعد هم که آمدیم خونه پدرم همش داشت برای بقیه از رانندگی من تعریف و تمجید می‌کرد و من اون حرفای شما رو در مورد حس ارزشمندی یادم آمد و با خودم گفتم.  ببین زهرا تو کارتو خوب انجام دادی ولی فکر نکنی بخاطر این یا بخاطر تعریف های بابات خیلی دیگه ارزشمند شدی ها نه . تو از اول که خلق شدی بشدت . بینهایت ارزشمند بودی هستی و میمانی . درست که خوشحال میشی حق داری چون تو احساس داری ی آدمی هرکس باشه خوشحال میشه ولی بدون تو همیشه ارزشمندی حتی اگه اشتباه کنی . نمیخوام ذهنم بپذیر بخاطر اینکه کسی ازش تعریف میکنه باید خوشحال باشه و اعتماد به نفسش بره بالا میخوام همیشه شاد و خوشحال و راضی باشم و همیشه اعتماد به نفسم بالا باشه و عاشق خودم باشم چون بنده خدایم .  

      این لحظه بهترین زمان تحقق آرزوهاست 

      استاد این بخش واقعا دیوانه کننده بود اون تصوری ک بما دادید راجع به صف های خالی از کسانی که از آرزوشون منصرف شدند من با این جملات شما خیلی مسمم شدم برای خواسته های قشنگماستاد این چند روزی ک باز به مطالعه این سایت پرداختم هر خواسته قشنگی ک تو ذهنم شکل میگیره رو سریع میرم عکسش رو دانلود میکنم و وارد پوشه خواسته هام  میکنم . با حال خوب و خوش .

      استاد ی خواسته ای دارم که . الان با اینکه شرایط ش تا حدودی محیا شده ولی مادرم مخالفت می‌کنه.  من دوستدارم به ی مسافرت تنهایی برم . الان خواهرم با خانوادش آمدن پیشمون و بمن گفت بیا باهم برگردیم . حالا این وسط که داره کشمکش بین خواهرم و مادرم پیش میاد من تلاش می‌کنم ذهنم رو کنترل کنم و اصلا با مادرم بحث نکنم.  و خواسته خودم رو هر بار با جزئیات بیشتری به خداوند عرضه کنم چون من یقین دارم به خواستم میرسم . من نمیخوام جا بزنم نمیخوام نا امید بشم میدونم خدای من برام ی مسافرت تنهایی توپ ردیف میکنه که فقط خودم باشم و خودش و باهم عشق کنیم و اون همه کارهارو برام برنامه ریزی کنه و منو تو بهترین زمان در بهترین مکان قرار بده و من فقط لذت ببرم . بنظرم این بهترین تقسیم کار . درخواست از من اجابت از او . حال خوب از من جفت و جور کردن از او . سپاسگذاری از من بهتر و بیشتر کردن نعمت از او . خودم را درگیر چرا و چگونگی نکردن از من رساندن من به خواسته از  هر راهی که بهتر از او .

      خداجونم عاشقتم که اینقدر منو هدایت میکنی و همیشه حواست بمن هست . من خیلی برات مهم هستم و تو واقعا گوش به حرفای من میدی . من خودم رو به تو می‌سپارم و هر لحظه ازت خواسته ای جدید دارم با شوق و ذوق و یقین . خدایا وجود تو برای من کافیست تا به هرآنچه میخواهم برسم .

      استاد مهربونم ممنونم که راه حل های زندگیت رو با ما ب اشتراک میزاری . مطمئن هستم برای تشکر از لطفت در آینده دوره های شما رو می‌خرم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار زهرا کریمی
        1403/01/09 05:37
        مدت عضویت: 205 روز
        امتیاز کاربر: 1310 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        همیاری
        محتوای دیدگاه: 702 کلمه

        سلام استاد عزیزم امدم بگم امشب ساعت ۱۰ میرم به مسافرت همونی که گفتم مادرم ۱۰۰ درصد مخالف 

        من این خواسته رو دیروز که بیدار شدم تو دفترم نوشتم بعد دامادمون رفت ترمینال که بلیط بگیره . من به مامانم گفتم مامان منکه نمیخوام یک ماه اونجا بمونم دوهفته ای برمیگردم بزار  رحیم ۴ تا بلیط بگیره . 

        و مامانم به سادگی بی چون و چرا گفت باش بگو بگیره .

        منم زنگ زدم و گفتم اما گفت برا امروز پر شده .

        من رفتم اینترنتی برای فردا شب با هزینه خودم گرفتم 

        و اینکه قرار برگشتنی خودم تنها با قطار بیام .

        کلی سپاسگذاری کردم از خدا کلی خوَشحالی کردم برا خودم .

        استاد این چیزایی که من الان بابتش این همه خوشحالم برا خیلی ها ی چیز پیش پا افتاده اس ولی برای شخص من خیلی ارزشمند چون اولین بار تو زندگیمه .

        چون میفهمم که همه این اتفاقات به خواست خودم بوده 

        چون میبینم که نتیجه کنترل افکار چقدر خوب 

        بینهایت خوشحالم 

        استاد من از سایت استاد عباسمنش باشما آشنا شدم حدود ۶ ماه پیش و همین تازگی ها یکسری از فایل های شمارو اونجا دیدم که در مورد خودتون و نتایج تون صحبت کردین و بیشتر از قبل شیفته منش شما شدم 

        خیلی برام جالبه یکسری آگاهی ها هستن ک من از ایشون آموختم ولی وقتی میام تو سایت شما انگار برام تثبیت میشه تبدیل به باور میشه عملی میشه دیگه فقط ی آگاهی نیست که گوشه ذهن خاک بخوره .

        همیشه برام اینجوری بوده که آموزش های استاد عباسمنش رو شما برای من قابل فهم و درک کردین و من راحت میتونم بهش عمل کنم . انگار که مکمل باشید .

        نمیدونید این دو یا سه تا قدم که اینجا مطالعه کردم چه انقلابی در ذهن من برپا کرده . 

        چقدر از محدودیت های ذهنم برداشته شده 

        چقدر با خودم راحت و مهربون تر شدم

        چقدر بیشتر به خودم احترام میزارم

        استاد صبح ها که از خواب بیدار میشم میگم 

        خدایا شکرت که منو آفریدی . خواهرم شنید و فکر کرد دارم کنایه میزنم خندید گفت دقیقا معلومه چقدر از زندگیت راضی هستی منم لبخند زدم گفتم چرا باید احساس خودم رو به تو ثابت کنم همین که خودم میدونم حالم خوبه کافیه 

        میدونی استاد وقتی اطرافیان می‌فهمن داری رو خودت کار میکنی که همواره حالت خوب باشه قشنگ منتظرن آتو بگیرن . 

        اگه من آدمی باشم که اصل رو از فرع تشخیص ندم خیلی راحت درگیر حواشی میشم و تقلا میکنم خودم رو به بقیه ثابت کنم ولی من یادگرفتم خیلی راحت و نرم از کنارشون بگذرم .

        استاد من واقعا خوشحالم و به خودم افتخار می‌کنم که خدا منو آفریده اولین چیزی که از خودم بعد بیداری میپرسم اینه خوب حالا چیکار کنم 

        بعد میگم هیچی قرار نیست کار خاصی بکنی تو همینجوری هم بی‌نظیری تو مخلوق خدایی خیلی با ارزشی . و با ذوق و شوق مبرم تو دفترم خواسته های امروز رو مینویسم. 

        استاد من هیچوقت تو زندگیم اینقدر حس ارزشمندی نداشتم 

        حتی اگه کسی ازم تعریف می‌کرد اصن از درون یه حال بدی میشدم نمیدونم چرا بغضم می‌گرفت.  خیلی خجالت میکشیدم و اصن خیلی راحت تر بودم اگه باهام بدرفتاری میکردن تا بخوان تعریف و تمجید کنن چون اصلا خودم رو لایق نمیدونستم . 

        و اینکه من کلا حس ارزشمندی م رو گره زده بودم به نظر بقیه که این شرک خفی و مطلق بود که خداروشکر فهمیدم .

        استاد هیچوقت یادم نمیاد از مادر پدرم یا همسر سابقم درخواستی داشته باشم اگر هم بوده با خجالت و شرمساری . و به سختی و با اولین مخالفت خواسته من در نطفه خفه میشد و همیشه هم دلم به حال خودم میسوخت و میگفتم حقته . کلا با خودم تو جنگ بودم .

        وای ولی الان انقدر با خودم مهربون شدم که نگو و نپرس . استاد خیلی مچکرم از این همه محبت شما .

        استاد یه جای گفتید . اگه راه حل یک مشکل رو خدا به شما گفته شما هم دوستدارید به بقیه انتقال بدید .

        بنظرم همین بخشندگی و انفاق شمارو تبدیل به یک الگو و استاد کرد 

        انشالله همیشه در آرامش و حال خوب باشید 

        استاد یکی دیگه از خواسته های من ملاقات و دیدار با شماست در شهر زیبای دزفول

        من عاشق گشت و گذار در طبیعت هستم و حتما اینکار انجام میدم اول تهران گردی بعد ایران گردی بعد جهانگردی . 

        انشالله پیش شما میام و از نتایج خودم براتون تعریف میکنم تا بفهمید چقدر عملکرد شما در جهان انعکاس یافته. 

        یاحق

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          امتیاز کاربر: 5961 سطح ۳: کاربر پیشرفته
          محتوای دیدگاه: 23 کلمه

          سلام و درود
          مبارکتون باشه
          حتما سفر عالی رو تجربه خواهید کرد
          لذت خلق کردن از هر لذتی در دنیا بیشتره
          منتظر خبرهای عالی شما هستم👌

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 5 از 1 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
            آواتار زهرا کریمی
            1403/01/09 12:57
            مدت عضویت: 205 روز
            امتیاز کاربر: 1310 سطح ۳: کاربر پیشرفته
            همیاری
            محتوای دیدگاه: 205 کلمه

            سلام استاد عزیزم در حال نوشتن خواسته هایم در دفتر زیبایم بودم که جیمیل از این سایت دریافت کردم .

            باورم نشد که شما به این سرعت پاسخ دادین خیلی خوشحال شدم و ذوق کردم .

            استاد عزیزم احساس میکنم هیچی چیزی نیست که من بخوام و نتونم خلق کنم 

             تو عمرم اینقدر احساس شجاعت نداشتم نمیتونم بگم قدرت چون میدونم من قدرتی ندارم و کاملا به الله وابسته هستم و هرکاری میکنم به اراده الله اینو میدونم اگه بخوام قدرت رو به غیر خدا بدم حتی خودم آروم آروم دچار غرور و شرک میشم .

            استاد عزیزم بینهایت ازتون سپاسگذارم بخاطر این سایت الهی بخاطر اینکه انسانی هستید مفید برای جهان و جانشینی لایق برای خداوند بر زمین ‌.

            برای مسافرت دلم میخواد هرچه در رویا دارم تجربه کنم بودن در جنگل ارس باران و دیدن گوزن ها  یکی از اون رویاهاست به امید الله . من عازم شهر زیبای تبریز هستم . 

            واقعا مقصد هیچوقت برام خیلی مهم نبوده . مهم برای من بودن در دل طبیعت و حس و حال خوب و خوش چون من با دیدن مناظر طبیعی قدرت خدارو حس میکنم و ناخودآگاه گریه ام میگیره . 

            گریه از هیجان شادی نه غم نه غصه .

            استاد عزیزم بازهم ازتون سپاسگذارم 

            دوستتون دارم در پناه الله یکتا شاد باشید.

            برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
            امتیاز: 0 از 0 رأی
            افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار اکبر
      1403/01/06 17:43
      مدت عضویت: 259 روز
      امتیاز کاربر: 1145 سطح ۲: کاربر متوسطه
      محتوای دیدگاه: 235 کلمه

      سلام به همه همراهان واستادعزیز سال نو مبارک 

      از این دست موارد که مشورت کرده اییم وضررکرده اییم الی ماشااله همه مان درزندگی فراوان دارییم همین چندسال پیش ایده ایی اقتصادی وازلحاظ خودم صددرصد درست رابامشورت ازدست دادم وکلا خودمان درمسیرهدایت الهی قرارنگرفتیم آنگاه دیگران را مقصر دانستیم و حتی به جهت مشورت های نابجا از مسیر موفقیت دورشدیم 

      ولی مامقصرنیستیم چون آگاه به هدایت الهی ودرمسیر هدایت الهی نبودیم واگر ایمان واقعی داشتیم ومیپذیرفتیم که خداوند هدایت میکند وکافیست که ماهم فقط با ایمان عمل کنیم همه چیز حل بود و آنگاه سهم ما فقط حرکت اولیه وایمان واقعی وبااستمرار بود وبا خیال راحت از سهم خدا برخوردار میشدیم 

      وهیچ گاه وهیچ زمانی دیر نیست 

      قطعا زمانی که درمسیر هدایت الهی قراربگیریم کافیست باایمان فقط عمل کنیم 

      من قطعا اگر درمسیر زندگیم با جوزدگی واحساسی شدن بیمورد وبادریافت هدایت الهی فقط با ایمان عمل کرده بودم 

      قطعا بسیار پیشرفت کرده بودم 

      ولی خدا را سپاسگزارم که بازهم دراین مسیر ودریافت ودرک  این آگاهی های  های الماس گونه قرار گرفتم وحالا متوجه ام که چگونه میبایست به خدا ایمان داشته باشم و آماده دریافت خواسته هایم باشم بلطف خدا وبا ایمان وعمل وحرکت در مسیر هدایت الهی قراربگیرم خدایا سپاس

      واین دوبیت تقدیم به جناب آقای رضا عطار روشن که شیفته شادی واحساس خوبند و سرلوحه زندگیشان وتوصیه همیشگی وثابتشان شادی واحساس خوب است 

      ازپیله بیرون آمدن گاهی رهایی نیست 

      درباغ هم  پروانه غمگین  گرفتارست 

      این کشور وآن کشور ندارد حس دلتنگی 

      دیوار باهرطرح ونقشی باز دیوارست 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار صالحه
      1403/01/06 15:38
      مدت عضویت: 458 روز
      امتیاز کاربر: 49900 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,258 کلمه

      سلام برخالق بی همتایی من اوست که هرآنچه درجهان هست به اشاره افردیده دراختیار ما گذاشته که به شکل خوبش استفاده کنیم وبه هرانسانی که نیاز میبینه اون به شکل درخواست ازخودش می‌خواهد وکلی همون فرد برای همون درخواست رویای پردازی میکنه چون استمرار  داره زمانی اون دریافت میکنه که واقعا روی خودش کاره کنه

       بخش خودش رو خوب انجام بده بخش خدایی عزیزم بی هیج شکی آماده هست که به اون فرد بده ولی کسی اون دریافت رو میگنه که تو صف انتظار  بمونه از صف خارج نشه که بهش داده بشه

      سالم بر اقای عطار روشن. با این مسیر دلنوازان که کلی افکاروعالی رو به من همین امروز داد چون  من خودم توصف میدیم ولی به درک خیلی زیبای امروز رسیدم که تو صف هستی انتظار میکشی پس اون بخش خودت تونگاه داری به شکل درست انجام میدی پس جرا اون دریافت ازجانب خداوند نداری توبخش سلامتی وچند اروزیی دیگه خودت به این‌ نکته رسیدم که برای همون وخواسته که سالهای زیادی اروزش  دارم رانندگی که تو همین نوشته شما بهش اشاره کردید لازم دریافت فقط توصف بودنون  نیازه سالامتی  هم هست که انچام بشه وبرگشتم به سلامتی خوب توصف سلامتی هستم اون چرا کامل دریافت ندارم‌متوجه شدم که باید کلی مسیر دوره ودر به سرزمین لاغرها رو این باره برای تکرار با گذاشتن یی جمله اون سلامتی  یا استقال مالی که تواین دوبخش هنوز کاره به اون شکل نتواستم انجام بدم برای تکرار باره سوم این مسیر که برای بد از ایام عید تو ذهنم داشتم‌ باید به جای کلمه لاغری از یی چند کلمه جاکزین استفاده کنم‌که واون توبخش که دریافت نداشتم باشه آیت ایده  نیم شب به من داده شد حتی برکشتم  اول دکمه حال  خوب کن رو زدم‌ موقع که فایل ۱۲ گاه یی بخش ازاون برام امد موقع خواندن به جای کلمه لاغری هی میخواندم سلامتی به درک بهتری رسیدم امد بخش اول همین کمک خداوند  رو بازم خواندم وبه این ایده رسیدم‌ که وتو میخواهی بازم دوره ورد به سرزمین لاغرها رو تکرار کنی با قرار دادن آنچه که وتواین مسبر هنوز اون دریافت که دوست دارای که به دست بیاوردی رو به این روش دریافت کن 

      حتی من صبح این دیدگاه رو نوشتم که بفرستم ولی  نشد نیمه کاره موند 

       پیام دوست عزیزم لاله خانم رو دریافت کردم‌که اون اروزیی سلامتی پام رو  روبرام ازکشور دیگه اروز کرده نوشه‌ای که منتظر خبر خوب ازمن هست  که اون با خدایی خودش هست ارسال کرده کلی امید به من داد 

      وفتی به دریافت که طی این زمان به من رسیده توجه میکمم متوجه میشم آنچه برای این زمان توافکاربود اون به خدایی خودم  سپردم  چنان مسبر رود این نعمت رو برام‌ هموار کرد که امروز گفتم اون ورد نعمت رو به شکلی که وارد زندگی  من شد بنویسم شاید یی کمک باشه برای یی فرد ی دیگه جون‌ نیت همون چیزی هست که وتو این‌نوشته شما یادآوری کردی که ایده به شما داده شده که شما دریافت داشتین با گفتم‌به دیگران این دریافت به دیگران هم میرسه 

      تو بخش خدا هرگز دیر نمیکند داشتم روی یی تمرین‌کاره میکرم‌،اون بخش لایقت خودم  برای داشته خودم بود ولایقت برای دریافت که آیا من خودم رو لایق دریافت مبینم اون روز کلی فکر کردم‌ و از نگاه کردن به وسایل منزلم‌ حسم بد شد به خودم‌ گفتم‌ آیا من لایق اول چاقی هستم یا لاغری اون روز فوری گفتم‌لاغری

       بد گفتم آیا من لایق این وسایل هستم‌  با کمی فکر بازم‌ گفتم‌ نه من لایق بهترین وسایل هستم‌  تو اون روزم که شاید ۴ ماه پیش بود برای  این تغییر اول نیاز به  پول بود به همسرم‌ گفتم‌که بایدمبل منزلم رو عوض کنیم‌

       جون  این بخش واقعا  دراولویت بودکه تونگاه  نیازبه تعویض  بود همسرم‌ گفت باشه میخریم ولی با مشکلی ودرو شدید سنک صفرایی  همسرم  کاره همسرم به عمل کشید کلی درد داشت دوتا بیمارستان رفتیم‌ توبیمارسنان اول که کل عمل حذف شد کاره به شکل سخت با خطر داشت انجام‌می‌شد ولی دل من قرص فرص بود که عمل هیچ مشکلی به وجود نخواهدامد  ورهمون زمانر هم خدایی کلی ایده وکلی راهکار به من هدیه کرد که با اون یی بخشی ازمسیر  خدادهرگز دیرنمیکند رو واقعا به شکل عالی طی کردم اون به شکل خوب انکار ریزساخت کاری رو بخواهی ا نجام بشه  وهزینه که برای خرید مبل کنار   گذاشته شده بود همه به بیمارستان  داده شد  

      خدا با این‌ کاره اول به من‌ گفت باز رفتی برای کاری که ازمن خواستی موقع دریافت نگاهت به همسرت بودبه پس اندازه همسرت فکرکردی وبد گفت  اول همسرت باید سالم باشه موقع خرید اول کاری کنه  چونبرلی دریدفت نعمت حسن بایدخوب باشه  با دردکه همسرت داره  نمتوانه اون همکاری لازم با توبکنه

       زمان برد تا همسرم‌کم کم بهتر شد  خودش ابزار می کرد که پولی که برای خرید‌مبل کنار گذاشته بودخرج شد  حیف شد من بارها بهش هی گفتم فدایی سرت مبلی  که و توش من ودیگران  بیشنیم‌تودرد بکشی به درد نمیخوره من راضی هستم نمیخواهدخودت ناراحت کنی 

      روزی  که کارگر گرفتم  برای تمیزکاری منزلم وفتی پرده پاین آوردن  ایده تو ذهنم وامد خوب بیا توکه یی مقدار پول داری میخوای اون سرمایه گزاری رو طلا کنی بیا بجای اون و برو  پرده تهیه کننم  وفتی به همسر گفتم دادم با کمی مکث فبول کرد کمی خوشحال شد رفتیم پرده با پسرم سفارش دارم‌ درست ۹ رو به عید بود بد از همون جا همسرم ماشین گرفت رفیتم یافت اباد برای خرید مبل ولی  وقیمت بسبار بالا بود ونشد بازم‌موقع برگشتیم

       جند روز بد دختر یی آدرس دیگه از دوستان گرفته بودکه قیمت مبل اون مکان مناسب بو ولی همسرم کفت بریم وجاده خاوران انجا  مبل بینم فکرمیکنم اون مکان فرصت مناسب باشه ما رفیتم واونا مبل دیدم قیمت خیلی کمتر ا از یافت اباد بو. همسرم شرایط ،رو به آقای که فرشنده بودگفت اون واقا به شکل بهتر شرایط ،فروش رو قرار داد ما مبل هم‌تهیه کدریم‌که فشار کمتری  به همسرم‌که تازه عمل کرده بیاد درست روز پنچ شنبه پرده امد پرده  نصب کردیم‌ مبل رو جمعه آمد اونا رو سرجاشون‌گذاشتن. یی دفعه من به دختر گفتم من یی مقداد دیگه پول دارم به نظرت با این‌مبلغ میشه لوستر خرید دختر گفت اون لوستری که و توذهنمت توهست نه چون قیمت بیشتر از پولی هست که تو داریی خلاصه بی خیال شدم سال‌ نو  شد بجه آمدن عید دیدنی دختر ها خوشحال شدن که خونه تغییر کرده تبرک گفتن   

      با گفتن  من  که نشد لوسترتهیه کنم دختر وداماد  گفتم برین بینم شاید شد  چهارم عید رفتیم وبه شکل تعجبی خرید کردیم‌ دوتا لوستری  که من دوست داشتم رو با دوتا لوستر ار خودم که برنز بود اول اون دوتا لوستر فروختیم با پولی‌ من داشتم  و همسرم  یی میلیون  گذاشت دوتا لوستر شیک کریستال رو با پایین ترین قیمت خریداریم وتازه همون جا به  ما تحویل داد آمدیم همون شب وصل کردیم وامروزتو پذیرایی که پرده شیک مپبل شیک ولوستری  شیک داره نشتم و کل خرید با کمترین مبلغ که تصور میشد انجام شده

       حتی لوستر لاله زار قیمت کردم با پولی که من داشتم تازه اگه لوستر برنزم  میفرختم  شاید به  اندازه  کوچک یگی ازهمین لوستره  تهیه کرد ولی تواین مکان من دوتا لوستر  شیک بزرگ تهیه کردم‌ با قیمتی بسیار پایین از لاله زار  آمدم همین نعمت به زندگی من چون درخواستم رو  ارسال کردم منتظر موندم توبهترین حس این انتظار  رو انجام دادم‌ حسم خوب بود  از صف دریافت خارج نشدم زمان قرار دادم‌ موقع که خدا میخواست درخواستم به من بده توصف بود خیلی راحت آسون با کمترین قیمت اون‌ توبهتر  روز که زود به من‌ تحویل داده شد رسید ازطرف خدایی خوبم  اون کمک به این شکل وارد  زندگی من شد چه راحت آسون با کمترین استرس وکلی حس خوب اون برای من 

      خدا پشت وپنا هتون یا حق. حق. نگه دارتون 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریبا فروغی
      1403/01/06 14:09
      مدت عضویت: 543 روز
      امتیاز کاربر: 14865 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 713 کلمه

      باسلام خدمت شما استاد عزیز 

      من هم به عمل کردن به هدایت الهی ایمان دارم ،

      خیلی جاها در زندگیم تصمیم گرفتم با چندتا انسان بزرگ تر و  دانا تر مشورت کنم و همیشه شنیده بودم چند ذهن بهتر از یک ذهن جواب میدهد، اما در بسیاری موارد منصرف به انجام اون  کار شده بودم مثلا گرفتن گواهینامه رانندگی که هنوز هم دوستش دارم ولی از هر کس مشورت میگیرم میگن تو که نیازی نداری به گواهینامه همیشه با خانواده و پدر هستی و اون خودش رانندگی می‌کنه نیاز نیست تو بری یاد بگیری و پولت رو هدر بدی ولی من از انجام این کار باز هم ته ته دلم حس خوبی دارم ،

      یا مثلا دوست دارم برای بهتر شدن در زمینه ی موسیقی کلاس های حرفه ای تری شرکت کنم و اسم خودم رو بنویسم اما نیاز به هزینه و این مشورت که خودت استعداد داری تمرین کن توی خونه منو منصرف کرده از انجام رفتن به اموزشگاه موسیقی ،

      همیشه فکر میکنم باید سوال کنیم نظر بخوایم حتی راحب خیلی چیز های کوچک تر،مثلا خرید ماشین ،خیرید لباس حتی ،

      همیشه من در این مدت یک سال و خورده ای یاد گرفتم به حرف دلم گوش بدم و اونکارو در سکوت و با ایمان و توکل به خدا انجام بدم ،حالا شاید رانندگی نشد برم ولی میتونم تمرین کنم ، حالا شاید نشد و حرکت نکردم به رسیدن به آموزش موسیقی ولی میتونم وقت بزارم و توس خونه با انگیزه انجام تمرین خودم رو تموم کنم،

      اما این که دیگران رو مقصر بدونم برای نرسیدن به خواستم و رها کردنش هیچ نشانه ی تلاش در مسیر هدف نبود و من از این اگاهی نداشتم،

      یکی از مواردی که در زندگی تصمیم به انجام اون کار گرفتم همین تغییر سبک زندگیم و خودم بوده که همه به من می‌گفتند از این زندگی لذت ببر راحت بگیر ولش کن تغییر و سایت رو چه حوصله ای داری هر روز فایل گوش میدی و تایپ میکنی کلی وقتت رو در روز هدر میدی و با کارهات نمیرسی ،

      اما من به حرف کسی گوش ندادم و مشورت های منصرف کننده روی من تاثیر نداشت برای این بخش از تغییر زندگی و مصمم شروع کردم به حرف دلم گوش دادن و خواستم از خدا در اون لحظه این بود که از اون انسان ناراحت زودرنج نق نقوی منفی و عصبی ، به یک انسان شاد ارام و مهربانی که نق نمیزند شکایت نمیکند تبدیل شوم که باور ها و شناخت خوبی از خودش و خدا دارم ،

      و این شد نتیجه ی سال ها گوش دادن به حرف دلم که الان در بهترین سبک زندگی یعنی تجربه کردن خواسته هام و بهترین احساس خودم هستم یعنی شادی و ارامش درونی،

      سهم ما از خداوند این هست که درخواست کنیم و اروز کنیم ،و سهم خداوند در زندگی ما این است که خواسته‌هایمان را اجابت کند ،و به عهد خودش وفا کند من ز سهم خودم در این زندگی راضی هستم زیرا همه خواسته‌هایی که با احساس خوب از خداوند درخواست کردم رو تجربه کردم و از آن راضی بودم مثلاً درخواست کرده بودم که بتونم آگاهی خودم رو بالا ببرم و هر سال پیشرفت کنم و موفق شدم که طی یک سال پیش ا سایت آشنا بشم و همیشه آگاهی‌های خوبی رو به دست بیارم،و از نتیجه ی کار راضی هستم که با ایمان به هدایت الهی عمل کردم،

      در خیلی از موارد دیگر با مشورت از دیگران اصرار داشتند که من رو منصرف کنند از انجام اون کار و یا به من بفهمانند که زمان مناسبی برای انجام اون کار و اجرایی شدن تصمیمی که گرفتم نیست مثلاً برای شروع مین تغییرات خودم که دوست دارم بیشتر راجع به تغییرات هم صحبت کنم همه به من می‌گفتند که آدم چطوری می‌خواد با یه نوشته یا حرف کسی باورهای چندین سالش رو عوض کنیم و احساس شادی و آرامش پیدا کنه وقتی یک عمر در جامعه نادرستی زندگی کردیم و این طرز فکر دیگران بود اما من بر اساس خواسته قلبم تصمیم خودم را گرفتم و وارد این سایت بسیار عالی شدم که نتایج عالی هم کسب کردم و هر روز اگر وارد این سایت نشم انگار یه کاری رو در طول روز انجام ندادم و جز عادت‌های زندگی من شده و از این کار خیلی راضی هستم که به حرف دلم گوش دادم،

      پس من هم به عمل کردن به هدایت الهی ایمان دارم ،

      باتشکرازشما 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فهیمه حیاتی
      1403/01/06 11:38
      مدت عضویت: 262 روز
      امتیاز کاربر: 8570 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 408 کلمه

      به نام خدای هستی بخش

      من به عمل کردن به هدایت الهی ایمان دارم به قول استاد ایمان داشتن به تنهایی و به صورت زبانی باعث سعادتمندی و پیشرفت ما نمیشه ایمانیی کارسازه که همراه با عمل باشه یعنی براساس اون ایمان دست به عمل بزنیم تا بتونیم سرنوشت خودمون رو تغییر بدیم .و وقتی ما شروع به حرکت به سمت آرزومون بکنیم امدادهای غیبی سروکله شون پیدا میشه و ما رو به سمت آرزومون هدایت میکنه فقط کافیه که ما نترسیم و برای رسیدن به خواسته مون اقدام کنیم و اقدام ما در برابر کارهایی که خداوند برای به سرانجام رسیدن خواسته مون میکنه هیچ چیز نیست یه ضرب المثل هست که میگه از شما حرکت از خدا برکت یا اگر یه قدم به سمت خداوند برداری خداوند مشتاقانه صد قدم به سمت تو برمیداره همه اینها نشان از حسن نیت خداوند داره که مشتاقانه منتظر ماست که به سمت ش بریم و ازش راه و چاره بخوایم تا مارو به بهترین شکل ممکن به خواسته مون برسونه چون خداوند حاضر و ناظره و برهمه چیز مسلط و به راحتی میتونه اسباب اجابت خواسته ما رو فراهم بکنه فقط کافیه اون جاهایی که خداوند به ما کلید موفقیت رو میده دست از افکار منفی و نا امید کننده برداریم و به هدایت الهی ایمان داشته باشیم و با پشتوانه این ایمان دست به عمل بزنیم و درهای مختلفی رو امتحان کنیم و با بسته بودن یک در ناامید نشیم که نشد ، که باز هم به قول استاد این ناسپاسی که یعنی خداوند در برابر خواسته ما ناتوان و نمیتونه اونو برای ما برآورده کنه برای رسیدن به خواسته مون هزاران راه وجود داره با ایمان به خداوند به اون راه درست هدایت خواهیم شد فقط کافیه نا امید نشیم . راه فهمیدن هدایت های الهی اینه که اگر به ما الهام شد کاری انجام بدیم و وقتی ما به عواقب اون کار فک کردیم احساس مون خوب بود این نشان دهنده هدایت الهی و باید به اون ترسی و نجوایی که میگه که نکنه نشه گوش ندیم و دست به عمل بزنیم که این عمل کار خارق العاده و خارج از توان و شرایط ما نیست بلکه هدایت های الهی همیشه هم راستا و همسو با شرایط و توانایی ها ماست پس با خیال آسوده و راحت فقط در حال حرکت به سمت خواسته هامون باشیم چون خداوند نمیتونه برای کسی که ساکن و دست به عمل نمیزنه کاری بکنه حرکت ما لازمه رسیدن به آرزوهامونه ./

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زینب ندرلو
      1403/01/06 08:29
      مدت عضویت: 327 روز
      امتیاز کاربر: 4650 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,145 کلمه

      به نام خدای هدایتگر 

      هدایت الهی 

      وقتی در این مسیر قرار گرفتم هر وقت داستان هدایت کسی رو توی زندگیش می‌شنیدم این افکار در سرم مرور میشد خوشبه حالشون  چقدر قشنگ هدایت های الهی رو دریافت میکنن 

      حتما من آدم گنه کاری هستم که تاحالا هدایتی از خدا دریافت نکردم با خودم همیشه میگفتم یعتی هدایت چطوری ؟

      یعنی یه صدای خاصی باهاشون حرف میزنه؟

       به مرور زمان که در این مسیر ادامه دادم متوجه شدم برای درک هدایت باید تکاملم رو طی کنم و آروم آروم این اتفاق میافته 

      توی این دوره یادگرفتم که هدایت به شکل ترغیب من به کاری هست

       وقتی این موضوع رو خوندم گفتم من که بارهای زیادی اینجوری شدم اونجا بود که یه نوری تو قلبم تابیده شد که منم هدایت شدم و میشم

       اصلا حضورم همین الان اینجا 

      وقتی برای اولین بار عضو سایت شدم یه نگاهی انداختم رو رفتم بیرون تقریبا 129 روزگذشته بود و من به سایت سر نمیزدم بعد اون یه حسی شما رو به یادم آورد اومدم سایت سر زدم و دوره رایگان رو شروع کردم مدتی کار کردم یه چند روز نمیدونم چی شد که به سایت سرنزدم بازم به صورت حس ترغیب سایت شما توی ذهنم اومد و اومدم دیدم دوره جدید رو گذاشتید با ذوق و شوق شروع کردم 

      این دوره رو برای دوستم فرستادم چند مدت بعد بهش گفتم مطالب چطور ؟گفت که وقت نکرده نگاه کنه من هم دیگه اصراری نکردم

       امروز به یکی از سوالاتی که مدت ها بود تو سرم بود پاسخ داده شده نمیدونم چطور تشکر کنم ازتون استادوقتی تونستم یکم باور کنم که منم هدایت میشم این سوال در ذهنم بود که هدایت الهی با نجوا چه فرقی داره

       پاسخی که دریافت کردم این بود که به حس خودت حین اون ایده توجه کن چه حسی داری ‌؟

      من ایده داشتم ولی در کنارش پررر بودم از ترس حس استرس و نگرانی بعد میگفتم خب این ایده بهم حس استرس میده پس خوب نیست و همه ایده ها این حس رو کنارش داشتم

       خودم میگفتم آخه چقدر سخته ایده اومد ببینی چه حسی نسبت بهش داری من والا به همه ایده ها حس استرس دارم

       چرا من اون حس آرامشی که میگن رو ندارم پس از کجا بفهمم؟

      تا اینگه هدایت شدم به این قسمت و به‌این جمله 

      به طور واضح درک کردم که به این فکر کن که وقتی به این ایده عمل کنی از نتیجه ان چه احساسی خواهی داشت. اگر احساس خوبی داشتی مطمئن باش و عمل کن.

      وقتی به این ایده عمل میکنی از نتیجه آن چه احساسی داره نکته مهمش این بود از نتیجه اون چه احساسی داری

      انگار تمام پرده ها رفت کناز بعد شروع این دوره همون ابتدا یه ایده ای به سرم زد نیاز به پول داشت ولی در حدی بود که در توانم بود ایده رو اجرا کردم قدم بعدی بهم گفته شد ولی ترس تمام وجودم رو گرفت خجالت میکشیدم از اجرای ایده در حدی که از استرس شدید مریض شدم

       وقتی دیدم بیمار شدم گفتم این ایده من نبود و رهاش کردم ادامه ندادم

      ولی حالا با درک این جمله وقتی به نتیجه ی اجرای ایده فک‌میکنم حس خوبی میگیرم این نکته یمهمی بود که من بهش توجه نمیکردم و خیلی از ایده هام رو با این بهونه که در من استرس و حال بد ایجاد کرده کنار گذاشتم 

      خیلی وقت ها با مشورت با دیگران و دادن یه نطرشون چقدر از ایده ها رو اجرا نکردم و یا کاری که باب میلم نبوده انجام دادم 

      سالها پیش وقتی عمومینا اومدن خواستگاری من اصلا تمایلی نداشتم و به اصرار پدرم رضایت دادم و سالها این رو مقصر موفق نشدنم میدونستم 

      ولی وقتی با خودم صادقانه میشینم حرف میزنم میبینم من ترسیدم از نه گفتن به پدرم ترسیدم 

      وقتی رشته کامپوتر رو انتخاب کردم باهام مخالفت میکردن و میگفتن تو درست خوبه باید یا بری ریاضی فیزیک یا تجربی ولی اینجا نظر کسی برام مهم نبود و تصمیم خودم رو گرفته بودم

       وقتی برای خودم وسیله ای که خودم دوست دارم گرفتم و با دیگران مشورت نکردم سالها از استفاده اون وسیله لذت بردم ولی وقتی دیگران نظر دادن که اینو بگیر قشنگ تره همیشه یادمه به دلم ننشسته اون وسیله

      سالها شنیده بودم در قرآن توصیه شده به مشورت با دیگران تو کتاب ها گفتندو یکم نسبت به این موضوع گارد دارمو میگم باید مشورت کرد

       با خوندن ادامه آگاهی ها یکم مقاومت کمتر شده ولی هنوزم هست

       اینکه اگر من نیاز به کمک کسی داشته باشم خود اون آدم هدایت میشه به سمتم

       ما مغازه خودمون رو با همسرم می‌خواستیم راه بندازیم دستگاهی درست کردیم که هیچ تجربه ای نداشتیم دستگاه یه سری ایرادات داره ما هر کار کردیم نتونستیم درستش کنیم 

      به همسرم گفتم بیا بسپاریم به خدا با خودم گفتم به فلان نفر بگیم و گفتیم ولی خبری ازش نشد با آگاهی های این جلسه فهمیدم اگه قرار باشه کسی بهمون کمک کنه خدا اونو می‌فرسته نیاز به تلاش من نیست

       گفتن اینکه من فقط به خدااایمان دارم کافی نیست باید عملکرد خودم تغییر بدم

       من باید به ایده هایی که بهم گفته میشه عمل کنم خیلی وقتا سخته ولی اگر میگم ایمان دارم پس باید با شجاعت قدم بردارم

       نکته ی مهم هدایت الهی اینه که با شرایط الان من جور وقتی کار مغازه خوب پیش نرفت شک و تردید اومد سراغم که یعتی این ایده تو نبود ولی وقتی با توجه به تکنیکی که استاد گفتن وقتی به نتیجه عمل به این ایده فکر میکنم احساس خوبی دارم

       همیشه آرزوم این بود که کاری داشته باشم که بتونم تو خونم انجام بدم و در کنار بچه هام باشم و خب خونمون جوری بود که مغازه داشت و بلا استفاده مونده بود من یه پولی داشتم که مبلغ زیادی نبود ایده های زیادی داشتم ولی ترسیدم ترس از اینکه اگه نشه و خوب بعصی هاش هم با شرایطم جور نبود 

      باید یه کاری دیگه میکردم که برام سخت بود

      یه روز از زبان پسرم ایده بهم داده شد به همسرم گفتم و اونم موافقت کرد ولی خب من طبق هدایت الهی پیش نرفتم ایده یه جور دیگه بود ولی از نطر من و همسرم  منطقی نبود و اجرا نکردیم و چوبش رو هم خوردیم 

      ایده های خدا دقیقا مطابق با شرایط ماستوقتی الان به ایده ای که اول بهم گفته شد فکر میکنم میبینم اگر طبق اون پیش میرفتم نیاز به سختی نبود

      ولی این مسیری هم که رفتم برام کلی درس داشت 

      خوبی خدای ما اینه هر جای مسیررو اشتباه بری از همونجا هدایت میکنه

       امروز یاد گرفتم اکر برای اجرای ایده نیاز به قرض و وام و سختی و حتی یه وسیله که در حد توان تو نیست باشه اون ایده الهی نیست

      خدای مهربون با توجه ه توانایی الان من بهم ایده میده 

      خیلی وقت ها مغلوب افکار منفی شدم و دست از ادامه دادن کشیدمولی خدایی که تو این دوره شناختم مهربونتر از چیزی که فکرشو میکنم ازش طلب بخشش میکنم و میدونم از همین لحطه هدایت الهی شامل حالم میشه و میتونم روش حساب کنم 

      هر‌چقدرکه تا الان اشتباه کردم مهم نیست مهم اینه که بدونم خدا از هر لحطه ای که بخام هدایتم میکنه

       اینکه فکر کنید مسیری برای تحقق آرزوی شما وجود ندارد ناسپاسی محسوب می شود

      باید از این جمله برای خودم رنج بسازم و هر وفت این افکار اومد سراغم که راهی وجود نداره بدونم دارم ناسپاسی میکنم همیشه راهی هست راهی که به عقل من نمیرسه خدا بی نهایت راه داره و به من الهام میکنه 

      همین الان بهترین زمان و بهترین راه گفته میشه بهم

      سپاسگزارم از استاد عزیزم بابت این جلسه عالیییی

      بهترین ها نصیب دل مهربونتون 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 30 از 6 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        امتیاز کاربر: 10345 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 48 کلمه

        سللم دوست عزیز و شگفت انگیزم 

         ضمن عرض تبریک سال نو  از خواندن دیدگاه شما بسیار لذت بردم .چقدر متناسب و نزدیک به زندگی من بود خیای خوشحالم در این مسیر دوستان عزیز و پر تلاشی مثل شما دارم . بهترین ها را از خدای مهربان برای شما خواستارم

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار زینب ندرلو
          1403/01/08 09:47
          مدت عضویت: 327 روز
          امتیاز کاربر: 4650 سطح ۳: کاربر پیشرفته
          محتوای دیدگاه: 37 کلمه

          سلام زینب عزیزم

          ممنونم بابت پیام پر مهرت 

          منم خیلی خوشحالم که در کنار شما دوستان عزیزم قرار دارم و لذت میبرم از خوندن تجربیاتتون

          انشا الله تا وقتی فرصت زندگی داریم دراین مسیر زیبا بمونیم 

          دوست عزیزم سپاسگزارم ازت 

          موفق باشی 

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم