0

من به قدرت تغییر ذهن خود ایمان دارم (قدم ۲۰)

تغییر ذهن
اندازه متن

انسان ها در مدت زندگی خود تلاش زیادی برای تغییر شرایط زندگی شان انجام می دهند. اما بیشتر آنها نتیجه قابل توجهی کسب نمی کنند.

این به آن دلیل نیست که آنها استعداد یا توانایی یا شانس کمتری دارند بلکه به این دلیل است که تلاش آنها برای تغییر شرایط زندگی منجر به تغییر ذهن شان نمی شود.

اخطاریه

قدرت تغییر ذهن

شما می توانید مدل موهایتان را عوض کنید.

رنگ و نوع لباستان را تغییر دهید.

محل سکونت خودتان را تغییر دهید.

حتی می توانید از همسر خود جدا شده و با فرد دیگری وارد رابطه شوید.

همچنین می توانید از شغل فعلی خود استعفا داده و وارد شغل جدیدی شوید.

حتی می توانید دعاهای جدید و روش های متفاوتی برای ارتباط با خداوند به کار بگیرید.

اما فارغ از تمام تغییراتی که در نحوه عملکرد خود در زندگی ایجاد می کنید، تا وقتی محتوای ذهن تان و نحوه استفاده از قدرت ذهن خود را تغییر ندهید، همان شرایط قبلی را بارها و بارها تجربه خواهید کرد.

شما توانسته اید همه چیز را در بیرون از خودتان تغییر دهید اما هیچ تغییری در درونتان ایجاد نکرده اید، بنابراین طی مدت کوتاهی بیرون شما، مجدداً بر اساس درون شما تغییر خواهد کرد و همان شرایط قبلی دوباره تکرار خواهد شد.

بسیاری از انسانها بارها محل کار خود را تغییر داده اند اما همچنان از شرایط کاری خود راضی نیستند.

بسیاری از انسانها بارها کسب و کار خود را تغییر داده اند اما همچنان از وضعیت کسب و کارشان راضی نیستند.

حتی افراد زیادی دو یا سه بار از همسر خود جدا شده و با فرد دیگری ازدواج کرده اند اما همچنان در شرایط نامناسب عاطفی به سر می برند.

تلاش شما برای تغییر دادن شرایط پیرامونتان در بهترین حالت می تواند برای شما پاداش و نتایجی به ارمغان بیاورد که از طرف انسان دیگری به شما داده شده است.

  • اگر شما مدت ها تلاش کنید تا نظر رئیستان را نسبت به خود تغییر دهید در نهایت او به شما چند ساعت اضافه کار پاداش خواهد داد یا مقدار اندکی حقوق شما را افزایش می دهد.
  • اگر شما مدت ها تلاش کنید تا رضایت همسرتان را جلب کنید در نهایت او با هدیه ای کوچک یا چند بار تشکر کردن پاداش شما را خواهد داد.
  • اگر سال های زیادی از عمر خود را صرف خدمت رسانی به دیگران کنید در بهترین حالت آنها از شما تشکر خواهند کرد و چند لحظه بعد تاثیر آن از ذهن آنها و شما پاک خواهد شد.

اما اگر به جای تمرکز بر تغییر شرایط پیرامون تان بر تغییر ذهن تان متمرکز شوید، پاداش دریافتی شما از سوی خداوند خواهد بود. آنچه از دست خداوند دریافت خواهید کرد فراتر از انتظارتان خواهد بود و هیچ شباهتی به دریافت های زمینی شما نخواهد داشت.

تغییر ذهن

مواردی که باید تغییر کنند

تاحالا سعی کرده اید موضوعی تکراری را در زندگی تان تغییر دهید؟!

شاید جزء افرادی هستید که هر چند روز یکبار انگشترتان را گم می کنید، یا کیف پول تان گم می شود یا کارت های بانکی تان را در محل خرید جا می گذارید.

هربار که این اتفاق رخ می دهد انرژی زیادی از شما به شکل استرس و اعصاب خوردی برای پیدا کردن گم شده تان تلف می شود.

نگرش شما درباره این اتفاقات تکراری چیست؟

  • شانس ندارید؟
  • خوب گم شده دیگه چیکار میشه کرد؟!
  • من که نمی خواستم گم بشه، ولی نمی دونم چرا هرچی حواسم رو جمع می کنم بازم گم میشه!

این یک نگرش و عادت در ذهن شماست که هربار به شکلی جدید یا تکرای اجرا می شود و به شما آسیب می رساند اما شاید نمی دانستید که این یک نگرش ذهنی تکرار شونده است که می توانید آن را تغییر دهید.

این فرمول ذهنی با جمع کردن حواستان برای گم نکردن اشیاء تغییر نخواهد کرد، با مقصر کردن دیگران که حواس شما را پرت کرده اند برطرف نخواهد شد. این فرمول ذهنی فقط با تغییر ذهن شما درباره طبیعی بودن گم شدن وسایل تغییر خواهد کرد.

  • شاید عادت کرده اید که وقتی حرفی به شما زده می شود که خوشتان نمی آید از شدن فشار عصبی گریه کنید. خیلی ها عقیده دارند بخاطر اینکه نمی توانند پاسخ فرد را بدهند یا اینکه فشار عصبی را درون خودشان می ریزند گریه می کنند.

به هیچ وجه اینگونه نیست. بلکه این یک برنامه در ذهن شماست که بر اثر نگرش هایی مانند ضعیف بودن، مورد ظلم قرار گرفتن، بی کس بودن، غریب بودن و … در شما ایجاد شده.

عادت گریه کردن را به سادگی می تونید با تغییر ذهن تان تغییر دهید و تصمیم بگیرید در برابر حرف دیگران گریه نکنید. تازه به جای گریه کردن می توانید این تغییر ذهن را ایجاد کنید که لبخند بزنید و با آرامش آن موضوع را رها کنید.

فردی را می شناسم که هر روز موقع صرف ناهار، غذا در گلویش گیر می کند و نیاز به خوردن آب دارد اما آب سر سفره نیست. او با عجله از اطرافیانش درخواست آب می کند و تقریبا هر روز از اینکه آنها سریع عمل نمی کنند عصبانی شده و برخورد نامناسبی بین او و دیگران شکل می گیرد.

چه چیزی باعث می شود به مدت ۳۰ سال، هر روز به خوردن آب همراه با غذا خوردن نیاز پیدا کنید اما نتوانید این عادت را در خودتان ایجاد کنید که قبل از شروع کردن به غذا خوردن برای خودتان یک لیوان آب در نظر بگیرید؟!

چرا یک مساله ساده باید سی سال باعث ناراحتی شما شود اما هرگز به فکر راه حل برای آن نباشید؟!

اینها همه نگرش های ذهنی هستند و انسان از ارتباط بین نگرش های ذهنی و مسائل زندگی و لزوم بررسی محتوای‌ ذهن خود اطلاع و آگاهی ندارد.

تغییر ذهن

ارتباط نگرش های ذهنی و اتفاقات زندگی

هر نگرشی در ذهن شما عکس العملی در دنیای بیرون ایجاد خواهد کرد.

خداوند در قرآن به نتیجه اعمال اشاره کرده است. بارها توصیه کرده است که عمل صالح انجام دهید ولی نگفته است عمل صالح چه عملی است؟!

عمل صالح حرکتی نیست که بر مبنای الگوهای مذهبی یا فرهنگی انجام دهید و خوشحال باشید که عمل صالح انجام داده اید بلکه عملی که بر مبنای نگرش صحیح انجام شود عمل صالح است.

نتیجه عمل فردی که عقیده دارد همه انسانها ارزشمند و لایق محبت هستند و با این نگرش به انسان های نیازمند کمک می کند با نتیجه عمل فردی که عقیده دارد برای رهایی از ۷۰ نوع بلای آسمانی باید به دیگران کمک کند تفاوت بسیار زیادی دارد.

هر دو کمک می کنند اما این کجا و آن کجا.

حضرت ابراهیم در گفتگو با خداوند در قرآن عرض می کند:

پروردگارا، بی‌گمان تو آنچه را که پنهان می‌داریم و آنچه را که آشکار می‌سازیم می‌دانی، و چیزی در زمین و در آسمان بر خدا پوشیده نمی‌ماند.

(سوره ابراهیم آیه ۳۸)

از آنجا که میزان اعمالی که ما در زندگی انجام می دهیم در مقایسه با افکاری که در ذهن خود مرور می کنیم بسیار ناچیز است بنابراین شرایط کلی و سرنوشت زندگی ما بر اساس افکاری که در ذهن خود مرور می کنیم رقم خواهد خورد نه اعمالی که انجام می دهیم.

هر نگرشی در ذهن تان ایجاد کنید نتیجه ای در بیرون از شما به ارمغان می آورد. اما به این دلیل که ناآگاهانه نگرش ها در ذهن ما ایجاد می شوند تصور می کنیم که شرایطی که در زندگی تجربه می کنیم هیچ ربطی به ما ندارد و تماما بخاطر شرایط و جبر زندگی است.

به همین دلیل است که اکثر انسانها دیگران را مقصر زندگی خود می دانند یا برخی شرایط خود در زندگی را خواست خداوند یا به دلیل اوضاع و شرایط زمانه می دانند و به همین دلیل هرگز برای تغییر شرایط خود اقدام نمی کنند چون نمی دانند که آنچه در زندگی شان تجربه می کنند بخاطر نگرش های ذهنی آنهاست و به همین دلیل عقیده ای به تغییر ذهن برای تغییر زندگی ندارند.

تغییر ذهن

چرا تغییر کردن سخت است

یکی از نگرش های مذهنی در ذهن ما این است که نتیجه اعمال خود در دنیای مادی را در دنیای پس از مرگ تجربه خواهیم کرد در صوتی که خداوند در قرآن کریم به نتیجه اعمال در دنیا و آخرت اشاره کرده است.

در حقیقت ما در دنیای مادی پاداش یا عذاب نگرش های خود را تجربه می کنیم.

اگر نگرش اشتباهی در ذهن تان مرور کردید یا عمل نادرستی را انجام دادید و اتفاقی برای شما نیافتاد به این معنی نیست که جهان بی نظم است یا خداوند خوابش گرفته بلکه شما مورد عفو و لطف خداوند قرار گرفته اید.

اما زمانی که میزان تکرار افکار یا اعمال اشتباه به حد نصاب تجربه عذاب برسید دیگر هیچ قدرتی نمی تواند مانع تجربه عذاب الهی شود.

هنگامی که وقت مجازات فرا رسد اگر آنقدر دعا کنید که لب هایتان خشک شود یا به قدری گریه کنید که چشمانتان سفید شود باز هم تغییری در عذاب الهی ایجاد نخواهد شد.

به داستان حضرت یعقوب مراجعه کنید تا واکنش خداوند به افکار و نگرش های انسان را بهتر درک کنید و بدانید که خداوند تفاوتی بین پیامبران و سایر انسانها قائل نیست.

وقتی مجازات فرا برسد تا وقتی اصلاح نشوید ادامه خواهد داشت همانطور که برای حضرت یعقوب سالها مجازات ادامه پیدا کرد.

بسیاری از ما این تجربه را داریم که وقتی دچار مشکل یا مساله ای می شویم مدت ها گرفتار آن مساله باقی می مانیم. به هر دری می زنیم تغییری در شرایط ایجاد نمی شود.

این ثبات در نتیجه به خواست خداوند ارتباط ندارد بلکه به این دلیل است که ما هنوز اصلاح نشده ایم و تغییر ذهن انجام نشده است.

برای تغییر نتیجه زندگی باید نگرش و افکاری که در ذهن خود دارید را اصلاح کنید تا نتیجه زندگی شما تغییر کند.

به همین دلیل است که بارها درباره رنج آور بودن تغییر ذهن توضیح داده ام.

زمانی که درگیر چاقی هستید و قصد تغییر ذهن و اصلاح کردن نگرش های خود را دارید قطعا کار سختی است چون همزمان با تحمل درد و رنج چاقی باید بر اصلاح نگرشهای خود متمرکز شوید.

فردی که رابطه اش با همسرش مخدوش است و می خواهد از طریق تغییر ذهن و اصلاح نگرشهای خود رابطه اش را التیام بخشید کار ساده ای در پیش ندارد. چون همزمان با اینکه فرد در تلاش برای تغییر نگرش هایش است برخوردهای نامناسب از طرف همسرش همچنان وجود دارد ولی راهی دیگر برای تغییر ذهن و ایجاد تغییر بنیادی در شرایطی زندگی وجود ندارد.

به همین دلیل است که خداوند همیشه به صابرین وعده پاداش های عظیم داده است. صابرین افرادی نیستند که سالها رنج و سختی را تحمل می کنند و هیچ اقدامی برای تغییر ذهن و نگرش خود نمی کنند، آنها تا ابد در رنج و سختی باقی می مانند.

صابرین افرادی هستند که وقتی مصیبتی به آنها وارد می شود خود را به خداوند می سپارند و با صبر کردن و حفظ آرامش برای تغییر ذهن و نگرش های خود اقدام می کنند.

شاید به نظر دردناک باشه ولی وقتی بر تصمیم خود ثابت قدم باشید بعد از مدتی که از شرایط دردناک خارج می شوید شکرگزار خداوند خواهید بود که به واسطه آن شرایط شما را وادار به تغییر ذهن و تجربه مرحله جدیدی از زندگی تان هدایت کرده است.

تغییر ذهن

علت تداوم شرایط نامناسب

نکته بسیار مهم درباره تداوم داشتن شرایط نامناسب این است که افراد به خاطر علاقه شان به آن شرایط نمی خواهند تغییر کنند.

افرادی سالهاست درگیر بیماری هستند و با تمام تلاشی که انجام می دهند اما سلامت نمی شوند. این بخاطر نقص در جسم آنها نیست بلکه به خاطر علاقه شان به بیماری برای استفاده از آن برای جلب توجه و دریافت حس دلسوزی اطرافیان است.

اگر واقعا دوست دارید از بیماری خلاص شوید از تغییر ذهن تان درباره بیماری باید شروع کنید. هرگز نباید درباره آن با دیگران درباره بیماری، روند درمان یا نتیجه تلاش های خود صحبت کنید. هرچقدر ذهن های بیشتری از بیماری شما اطلاع پیدا کنند روند سلامتی خود را پیچیده‌تر خواهید کرد.

خیلی ها دوست دارند بیمار باشند تا به واسطه بیماری مسئولیت شرایط زندگی خودشان را به گردن دیگران یا حتی خداوند قرار دهند که برای او بیماری را در نظر گرفته است و اکنون او در این شرایط است.

افراد زیادی بیماری خودشان را به دلیل ارثی بودن آن می دانند. چون پدرم، مادرم، مادربزرگم و … به این بیماری دچار شده اند.

هرگز بیماری ارثی نیست.

اگر شما سالم به دنیا آمده اید و بعد از سالها بیمار شده اید به خاطر ارثی یا ژنتیکی بودن بیماری نیست به خاطر آگاهی است که درباره بیماری در ذهن خود ذخیره کرده اید. شما انتظار آن بیماری را داشته اید و اکنون به انتظار شما پاسخ داده شده است.

نگرش و الگوی ذهنی مهمترین عامل شکل گیری شرایط شما در زندگی است.

افراد زیادی هنگام گفتگو کردن با دیگران زمانی که آنها درباره وضعیت نامناسب خود صحبت می کنند، نیز سعی می کنند با شرح وقایع غیرواقعی اثبات کنند که من هم شرایط نامساعدی را تجربه می کنم.

افرادی سالهاست درگیر رابطه نامناسب هستند و به ظاهر تلاش می کنند تا راه حل مناسبی پیدا کنند اما هرگز موفق به رهایی از آن شرایط نیستند نه به این دلیل که خداوند سرنوشت آنها را در رنج و سختی قرار داده است بلکه به این دلیل است که آنها به این شرایط علاقمند هستند و به این طریق حس مظلوم بودن و ترحم دیگران را به خود جلب می کنند.

بسیاری از انسانها روزانه در حال تولید انرژی منفی به خاطر صحبت درباره موضوعاتی هستند که هیچ اهمیتی ندارد اما نمی دانند که چه می کنند!

صحبت درباره بیماری دیگران، صحبت درباره شرایط دیگران، صحبت درباره اتفاقی که برای دیگران رخ داده است، صحبت درباره اختلاف دیگران.

شاید این نگرش در ذهن شما مرور شود که اگر نسبت به دیگران بی تفاوت باشیم پس مهر و عطوفت انسانی چه می شود؟ مگر می شود آدم بی خیال زندگی کند؟!

مهربانی و انسانیت را باید در عمل تجربه کرد نه در حرف.

اگر می توانید به انسانی کمک کنید حتما اقدام کنید بسیار پسندیده است. اما اگر نمی توانید کمک کنید بهتر است درباره آن صحبت نکنید چون نه تنها به او کمک نخواهید کرد بلکه خودتان را هم به وضعیت آن فرد گرفتار خواهید کرد.

تغییر ذهن

اهمیت در صلح بودن

اگر با فردی به مشکل برخورده اید هرگز درباره اختلاف خود با دیگران صحبت نکنید. حتی با خودتان هم درباره آن فکر نکنید.

تا می توانید با همه انسانها در صلح باشید. این به آن معنی نیست که موظف هستید با همه انسانها رابطه داشته باشید. بلکه به این معنی است که نباید در وجود خود نسبت به انسانها خشم و کینه داشته باشید.

شما حق دارید انتخاب کنید که با چه افرادی رابطه و گفتگو کنید اما حق ندارید نسبت به انسانها خشم و کینه داشته باشید نه به این دلیل که آنها انسان های موجهی هستند بلکه به این دلیل که خداوند به آنها اجازه زندگی و حضور در دنیا را داده است بنابراین خشم و کینه از انسانها به منزله خشم و کینه از خداوند است که بانی حضور آنها در دنیاست.

  • فردی که در وجودش کینه و نفرت دارد نمی تواند رابطه مناسب و آرامش بخشی با خداوند داشته باشد.
  • خداوند در جایی که کینه، نفرت و خشم وجود داشته باشد حضور ندارد.
  • وقتی از مردم نفرت دارید روی رابطه خود با خداوند کار نکنید چون نتیجه ای در بر نخواهد داشت.
  • چطور می توانید خدایی که نمی بینید را دوست داشته باشید درحالی که از انسان هایی که هر روز می بینید متنفر هستید.
  • آنچه را می بینید تجلی خداست. تنفر از مخلوق تنفر از خالق را در وجودتان گسترش می دهد.

بنابراین سعی کنید تا می توانید مخزن ذهن خود را از کینه و نفرت و خاطرات رفتار و حرف های دیگران خالی کنید. رهایی از خشم و کینه یکی از تاثیرگذارترین اقدامات برای تغییر ذهن است.

تغییر ذهن

وابسته شرایط خود نباشید

برای رهایی از هر شرایطی باید وابستگی های خود به آن شرایط را رها کنید.

صحبت کردن درباره آن شرایط با دیگران نشانه علاقمندی شما به آن شرایط است.

مرور افکار در ذهنتان درباره آن شرایط نشانه علاقه شما و وابستگی به آن شرایط است.

غصه خوردن، تنفر ورزیدن، خشمگین شدن و … نشانه علاقه شما و وابستگی به آن شرایط می باشد.

به این آیه در قرآن توجه کنید:

از آنچه به آن آگاهی نداری، پیروی مکن، چرا که گوش و چشم و دل، همه مسؤولند.

(سوره اسرا آیه ۳۶)

آنچه می شنوید، آنچه می گویید و به آنچه فکر می کنید در زندگی شما تاثیرگذارند.

اینها مهمترین موضوعات در تعیین سرنوشت ما در زندگی است که هیچ اهمیتی به آنها داده نشده و هیچ آموزشی درباره چگونه استفاده کردن از کلام و افکار به ما داده نشده است.

از کلام و افکارتان برای تداوم وابستگی با شرایطی که در آن هستید استفاده نکنید.

از مرور خاطرات مربوط به برخوردهایی که موجب رنجش شما شده است خودداری کنید. تکرار خاطرات مانند این است که یک تصویر را در دستگاه کپی قرار دهید و تعداد زیادی از روی آن کپی کنید.

بسیاری از انسان ها از یک رفتار یا برخورد از طریق مرور کردن خاطرات کپی های زیادی ایجاد می کنند و به همین دلیل هرچه از زمان وقوع آن اتفاق می گذرد به جای اینکه به فراموشی سپرده شود بر کینه و خشم و ناراحتی آنها افزوده می شود.

صحبت کردن درباره هرآنچه مورد رضایت شما نیست مانند کپی گرفتن از آن در ذهنتان است.

تا می توانید از وقایع و اتفاقاتی که در زندگی تجربه کرده اید و مورد رضایت شما نبوده اند کپی تهیه نکنید. کاری که عموما انجام می دهیم.

در مقابل تا می توانید از خاطرات خوب و شرایط مناسب در زندگی تان از طریق مرور خاطرات و صحبت کردن درباره آنها کپی بگیرید. به این ترتیب مخزن ذهن خود را پر از فرمول های خوش احساس خواهید کرد کاری که عموما انجام نمی دهیم.

تغییر ذهن

گناهان مرئی و نامرئی

همیشه تمرکز آموزش ها، امر به معروف ها و … بر رفتار و مواردی است که با چشم دیده می شود.

همیشه به ما درباره نجوه لباس پوشیدن، مدل مو، رنگ ناخن، آرایش و …. تذکر داده شده است اما هرگز درباره افکاری که در ذهن ما مرور می شود توضیحی به ما داده نشده است چون افکار و نگرش های ما توسط افراد قابل دیدن نیست.

همیشه درباره گناهان مرئی مانند دروغ، غیبت، آرایش، مو، لباس و .. صحبت شده است و هیچوقت درباره گناهان نامرئی توضیحی داده نشده است.

اینکه از دیگران متنفر باشید گناه نامرئی است.

اینکه حسرت داشته باشید، کینه داشته باشید، خودسرزنشی داشته باشید، قضاوت کنید و … انواع گناهان نامرئی هستند که نه دیده می شوند و نه شنیده می شوند اما به وفور در ذهن ما وجود دارند.

  • چرا وقتی فردی وارد مکانی که شما حضور دارید می شود نگاه شما و احساس شما تغییر می کند؟ حضور آن فرد چه چیزی را در وجود شما شعله ور می کند؟
  • چرا وقتی همسر شما دیر می کند یا جواب تلفن را نمی دهد افکار و نگرش های منفی در ذهن تان مرور می شود؟!
  • چرا وقتی فرزند شما دیر می کند انواع افکار منفی درباره اتفاقات ناگوار برای فرزندتان در ذهن شما مرور می شود؟!

اینها گناهان نامرئی است که در اثر تکرار افکار و نگرش های نامناسب در وجود ما شکل گرفته اند و کسی به آنها اهمیت نمی دهد.

بسیاری از انسانها ظاهری متفاوت با باطن و درون خود دارند و به همین دلیل در حالی که ظاهری آراسته و موجه دارند باطنی سرشار از انرژی منفی و افکار نامناسب دارند.

بنابراین باید سعی کنیم ظاهر و باطن خود را به یک شکل پاک و مطهر کنیم.

تغییر ذهن

گذر از شرایط فعلی

وقتی درباره رها کردن یا پذیرش شرایط موجود صحبت می کنم به این معنی است که باید درعین حالی که در شرایط نامناسب هستید برای قطع وابستگی های خود به آن شرایط اقدام کنید. این اولین قدم برای تحقق خواسته ها و تغییر زندگی از طریق تغییر ذهن است.

ابتدا درباره آن شرایط صحبت نکنید، سپس درباره آن شرایط نشنوید و در سطح بالاتر درباره آن شرایط فکر نکنید.

به این صورت به سرعت از شرایطی که در حال تجربه کردن هستید خارج شده و وارد شرایط جدید منطبق با افکار و نگرش های جدید خود خواهید شد.

  • باید مسئولیت استفاده از امکانات و شرایط خود را با به عهده بگیریم.
  • باید مسئولیت استفاده از فکر و ذهن خودمان رو به عهده بگیریم و حواسمان باشد چه افکاری را در ذهن مان مرور می کنیم.
  • باید مسئولیت زبان مان را به عهده بگیریم و حواسمان باشد چه کلمات و جملاتی را به کار می بریم.
  • باید مسئولیت استفاده از جسم خود را به عهده بگیریم و حواسمان باشذ چه رفتار و واکنش هایی را انجام میدهیم.
  • باید مسئولیت گوش و چشم خود را به عهده بگیریم و حواسمان باشد چه می شنویم و چه می بینیم.

اگه به چیزی نیاز دارید حواستان باشه به چه شکل دارید تلاش می کنید تا به خواسته خود برسید.

استفاده از امکاناتی که دارید نباید باعث آسیب و جراحت دیگران شود.

قرار نیست به هر شکل و در هر شرایطی به خواسته خود برسید.

یه حرف هایی رو نباید بزنیم، یه چیزهایی رو نباید بشنویم، یه تصاویری رو نباید ببینیم و یه کارهایی رو نباید انجام بدیم و از همه مهمتر یه افکاری رو نباید مرور کنیم.

تغییر ذهن

تغییر ذهن دائمی

نکته بسیار مهم اینکه تا وقتی تغییرات به حالت دائمی و پیش فرض ما تبدیل نشده اند تاثیر عمیق بر درون و زندگی بیرون ما نمی گذارند.

خیلی از انسانها هر روز در شرایطی قرار می گیرند که تصمیم می گیرند تغییر کنند یا در شرایطی قرار می گیرند که طبق عادت قبلی شخصیت و نگرش متفاوتی از خودشون نشان می دهند اما شرایط درونی و زندگی بیرونی آنها هرگز تغییر نخواهد کرد.

تصور کنید وارد مجلس احیا شده اید، چه احساسی دارید؟ چه چیزی به خدا میگی؟‌ چه تصمیماتی برای تغییر خودت میگیری؟ ولی فردای اون روز دوباره همون آدم قبلی هستی.

افراد زیادی عازم سفر خانه خدا می شوند. هرچه به ایام سفر نزدیک تر می شوند احساس درونی و افکار و رفتار آنها معنوی تر می شود و در مدت حضور در خانه خدا به اوج خود می رسد اما فقط چند روز بعد از برگشتن از سفر خانه خدا دوباره همان آدم قبل می شوند.

برخی انسانها هر روز چند بار به مسجد می روند و هنگام حضور در مسجد کلام آنها تغییر می کند، انسان باگذشتی می شوند و دیگران را به گذشت، نیکی، بخشش و … توصیه می کنند اما به محض خارج شدن از مسجد همان آدم قبلی هستند.

ممکن است بارها توبه کرده باشید، ممکن است بارها در مراسم مذهبی شرکت کرده باشید، ممکن است بارها نذر و نیاز کرده باشید و با خداوند وعده گذاشته باشید، ممکن است شب های زیادی تا صبح قرآن خوانده و اشک ریخته باشید اما تا زمانی که تغییرات به شکل درونی و همیشگی نشود باعث تغییر نگرش و عملکرد شما نخواهد شد و هیچ اتفاقی نخواهد افتاد.

شاید مدت ها از خداوند درخواست کرده اید و با گریه و زاری دعا کرده اید و آنقدر این کار را انجام داده و نتیجه نگرفته اید که به این نتیجه رسیده اید که انگار خداوند شما را نمی بیند یا با شما قهر کرده است یا ظاهرا خدایی وجود ندارد.

اما مساله اصلی این است که شما تغییر نکرده اید تا شرایط بیرونی شما تغییر کند. شما با همان افکار و نگرش هایی که باعث خلق شرایط نادلخواه تان شده است دعا کرده اید، گریه و التماس کرده اید اما خداوند به احساس لحظه ای شما واکنشی نمی دهد بلکه به نگرش و افکار درونی شما پاسخ می دهد.

من هر زمان که در مراسمات مذهبی شرکت می کردم احساس می کردم امروز خداوند از من راضی است یا من کاری کرده ام که موجب رضایت خداوند بوده است.

در روز تاسوعا و عاشورا با شدت هرچه بیشتر سینه می زدم یا زنجیز می زدم چون احساس می کردم به این شکل ارادت خودم به پیامبران و ایمانم به خداوند را نشان داده ام اما فردای آن روز همان رضای روزهای قبل بودم با همان افکار و نگرش ها و عملکردها.

هر بار از انجام کاری که می دانستم شایسته من نیست توبه می کردم فقط چند ساعت به عهد خود وفادار بودم و با هر وسوسه شیطان یا پیشنهاد دوستان دوباره مشغول آن عادت می شدم.

واکنش های احساسی در روزهای خاص یا مراسمات خاص هیچ تاثیری بر نگرش های پیشفرض ما نخواهند داشت.

هر زمان در حالت عادی و طی زندگی روزمره نگرش ها و واکنش های ما تغییر کند نشان از تغییر واقعی در درون ما  

 می باشد.

خیلی ها از من سوال می کنند که چرا با اینکه مدت هاست دارم سعی می کنم توجهی به رسانه ها نکنم، مثبت اندیش باشم یا افکار منفی نداشته باشم ولی تغییر خاصی در زندگی من ایجاد نشده است؟ کجای مسیر من اشتباه است.

و پاسخ من همیشه این است که شما در مسیر اشتباه نیستید ولی هنوز تغییراتی که در رفتار خود ایجاد کرده اید به نگرش و پیشفرض ذهن شما تبدیل نشده است. بنابراین باید به روند خود ادامه دهید.

خیلی مهم نیست که چقدر از زمان خود را صرف مطالعه یا تجسم یا دعا و نیایش برای تغییر زندگی خود می کنید بلکه خیلی مهم است که چقدر می توانید به عادت های گذشته خود باز نگردید.

این مهمترین موضوع در تغییر تمام جنبه های زندگی است.
تغییر ذهن

تغییر ذهن برای لاغری

همه دوستانی که از آموزش های لاغری با ذهن استفاده کرده اند این تجربه را دارند که بعد از مدت کوتاهی که از آموزش ها استفاده کردند نتایج عالی گرفتند اما به هر دلیل مسیر یادگیری را رها کردند و بعد از چند وقت دوباره در شرایط قبلی خود بودند. چون به مرور دوباره به حالت پیش فرض و قبلی خود برگشتند.

اگر تغییری در هر جنبه از شرایط زندگی تان با استفاده از آموزشها ایجاد می شود تا زمانی نتایج ماندگار هستند که شما بر اساس آموزش ها عمل و تغییرتان پایدار باشد. به محض اینکه به عادت ها و نگرش های قبلی برگردید دوباره نتایج شما مشابه گذشته خواهد شد.

دلیل اینکه افراد متناسب همیشه متناسب هستند این نیست که با اراده یا هوش و توانایی خاصی دارند فقط به این دلیل است که حالت دیگری در ذهن آنها تعریف نشده است و همیشه به یک شکل و یک حالت و عادت رفتار می کنند و نتیجه آنها همیشه متناسب بودن است.

اما فرد چاقی که تحت آموزش لاغری با ذهن و با تغییر ذهن قرار لاغر می شود، مانند فردی است که به دو زبان مسلط است و هر زمان می تواند به زبان دلخواه خود صحبت کند.

تا وقتی به زبان لاغری که یاد گرفته اید صحبت کنید قطعا متناسب خواهید بود اما اگر مجددا به زبان چاقی صحبت کنید قطعا چاق خواهید شد. این انتخاب شماست و ربطی به آموزش ها ندارد.

در مورد خودم هم این موضوع صدق می کند. اینکه من مؤسس لاغری با ذهن یا مدرس آن هستم دلیل تناسب اندام همیشگی برای من نخواهد بود بلکه تا وقتی به آنچه درباره لاغری با ذهن درک کرده ام عمل می کنم متناسب خواهم بود.

پس عادت های پیش فرض نتایج زندگی ما را تعیین می کنند و همه عادت های پیش فرض در ذهن نوشته و ثبت شده اند بنابراین هیچ نیرویی قوی تر از تغییر ذهن برای تغییر شرایط زندگی نیست.

تغییر ذهن

اشتباه‌ نشانه شکست نیست

نکته جالب توجه اینکه وقتی برای تغییر ذهن خود اقدام می کنید و تصمیمات جدید برای نحوه فکر کردن یا عمل کردن خود می گیرید ممکن است برخی مواقع به شکل و شیوه قبلی عمل کنید اما اهمیتی ندارد چون مهم این است که حالت پیش فرض و نرمان عملکرد شما چگونه باشد.

همانطور که تا وقتی نگرش و افکار خود را تغییر نداده بودیم بارها سعی کردیم به طریق مختلف در زندگی خود تغییر ایجاد کنیم و موفق نشدیم وقتی نگرش خود را تغییر دهیم اگر در مواردی اشتباه کردیم یا به شکل قبلی عمل کردیم باز هم تاثیری بر نتایج جدید ما نخواهد داشت.

من یه روزی تصمیم گرفتم دیگه گله و شکایت نکنم. روزهای اول شرایطی پیش می آمد که به خودم می آمدم و متوجه می شدم که در حال گله و شکایت کردن هستم ولی بلافاصله کلام خودم رو متوقف می کردم.

این روند چند وقت ادامه داشت تا به مرور گله و شکایت های ناخودآگاه من کم و کمتر شد و من دیگر به شکل عادی و بدون مراقبت کردن از خودم گله و شکایت نمی کردم. انگار زبان گله و شکایت از وجود من پاک شده بود.

این یعنی حالت پیش فرض من تغییر کرده است.

اما در سال های اخیر مواردی پیش آمده است که متوجه شدم دارم گله و شکایت می کنم و همان لحظه شیطان به من می گفت که ببین هنوز تغییر نکردی. تو شکست خوردی. تو توانایی نداری و تلاشت بی فایده بود.

آگاه باشید که اگر اشتباه کردید اهمیتی ندارد بلکه نباید اشتباه، عادت شما شود.

اینکه من یه وقت هایی گله و شکایت می کنم (که البته به محض متوجه شدن متوقف می کنم) اشکال نداره، این اشکال داره که من همیشه گله و شکایت کنم.

برای فرد چاقی که همه افکار و واکنش های غذایی او اشتباه بودند وقتی لاغری با ذهن رو یاد می گیرد انبوهی از افکار و واکنش های رفتاری او اصلاح می شوند حالا اگه یه وقت هایی یه اشتباهاتی انجام بده هیچ اشکالی نداره بلکه اشکال از جایی شروع می شه که اشتباه به حالت دائمی و عادت تبدیل بشه.

من قبلا آدم عصبی و پرخاشگری بودم و نسبت به خیلی از رفتارهای همسر و فرزندانم واکنش تندی داشتم.

یه روز تصمیم گرفتم خودم رو تغییر بدم و انسان واکنشی نباشم. بعد از مدتی موفق شدم این تغییر را در وجودم خودم ایجاد کنم اما این به این معنی نیست که دیگه هرگز عصبانی یا پرخاشگری نکردم بلکه به این معنی است که در بیشتر مواقع من آرامش و واکنش مناسب دارم و مواردی که اشتباه می کنم در برابر مواردی که صحیح عمل می کنم بسیار کم هستند بنابراین اشتباهات در سرنوشت من تاثیری ندارند.

این یک راه بررسی وضعیت تغییرات درونی است:

اگر تصمیم به تغییر گرفته اید و به مرور اشتباهات شما کم و کمتر می شود شما در مسیر صحیح هستید و فقط باید ادامه دهید.

مهم نیست اگر هنوز هم اشتباه می کنید مهم این است که دفعاتی که اشتباهات گذشته را تکرار نمی کنید به مراتب بیشتر شده و در حال بیشتر شدن است.

زمانی که یک عادت، از حالت عادی و پیش فرض شما خارج شد یعنی تغییر آغاز شده است و فقط باید با تمرین و تکرار و ادامه دادن حالت جدید را نهادینه کرد.

فردی که آگاه به افکار و نگرش های درونی نیست هرگز زمانی که در حال تکرار اشتباه است این نگرش را ندارد که رفتار یا واکنش او اشتباه بوده است. اما فردی که قدم در مسیر تغییر می گذارد هربار که مرتکب اشتباه می شود می داند که اشتباه کرده است و این اتفاق بسیار مهم و نشانه پذیرش مسئولیت زندگی است.

من در گذشته بارها نسبت به رفتار همسرم عصبانی می شدم و واکنش می دادم و همیشه فکر میکردم که حق با من است و همسرم اشتباه کرده یا فرد نادرستی است.

اما زمانی که درک بهتری نسبت به آگاهی پیدا کردم عصبی شدن و واکنش دادنم دیگه برام عادی و صحیح نبود بلکه می دانستم که این یک واکنش اشتباه از سمت من بوده است فارغ از اینکه همسرم چه رفتار یا حرفی زده است.

من واکنش و رفتار اشتباه خودم را متوجه می شدم چیزی که قبلا متوجه آن نبودم.

به مرور سعی کردم اشتباهات خودم در رابطه با همسرم را اصلاح کنم و به مرور روابط ما از آن وضعیت اسف بار به شکل شگفت انگیزی تغییر پیدا کرد.

تغییر ذهن

مهمترین موضوع برای تغییر کردن

برای تغییر کردن مهمترین موضوع تصمیم شماست که بخواهید از این شرایط خارج شوید.

ممکن است در گل و لای زندگی گرفتار شده باشید و هیچ نیروی کمکی یا راهی برای رهایی از این وضعیت نداشته باشید.

برای تغییر نیاز به هیچ کمک یا ابزاری ندارید فقط باید این نگرش را در خود ایجاد کنید که من نمی خواهم در این شرایط باقی بمانم. من باید این شرایط را تغییر دهم.

یک نگرش یا یک فکر عمیق و قدرتمند برای شروع شگفتی در زندگی تان کافی است.

  • انسان های زیادی در شرایط نامناسب عاطفی قرار دارند اما نمی توانند شرایط خود را تغییر دهند یا تغییر کردن برای آنها دشوار است.
  • افراد زیادی در شرایط نامناسب مالی هستند اما تغییر کردن برای آنها دشوار است.
  • افرادی زیادی در شرایط اعتیاد به مواد مخدر یا الکل یا هر رفتار آزاردهنده دیگری هستند اما تغییر کردن برای آنها دشوار است.
  • افراد زیادی در شرایط افسردگی به سر می برند اما نمی توانند شرایط خود را تغییر دهند و تغییر کردن برای آنها دشوار است.

همه ما فقط به یک دلیل نمی توانیم شرایط زندگی خود را تغییر دهیم چون دیگران را مسئول و مقصر آن شرایط می دانیم.

تکرار می کنم

تا زمانی که دیگران را مسئول و مقصر شرایط فعلی خود می دانید هرگز قادر به تغییر کردن یا تغییر شرایط تان نخواهید شد.

  • من ۱۳ در شرایط نامناسب مالی زندگی می کردم و خانواده و دولت و دیگران را مقصر آن می دانستم.
  • من ۱۵ سال در شرایط نامناسب عاطفی با همسرم زندگی می کردم و همیشه او را مقصر شرایط خودم می دانستم.
  • من ۳۴ سال چاق بودم و خانواده و ژنتیک را دلیل چاقی خودم می دانستم.
  • من ۲۰ سال عذاب وجدان داشتم که انسان گناهکاری هستم چون خداوند را مسئول عذاب ها و مشکلاتی که در زندگی ام داشتم می دانستم.
  • من ۲۰ سال درگیر خشم و کینه از اطرافیانم بودم و هیمشه آنها را مقصر حالات درونی خودم می دانستم.

اما زمانی که درک کردم اولین قدم برای تغییر کردن شرایط زندگی ام، پذیرش مسئولیت حالات و شرایط خودم است توانستم به مرور تغییرات گسترده در تمام جنبه های زندگی ام ایجاد کنم.

تغییر ذهن

نگرش های بنیادی

این دو نگرش را از من بپذیرید و سعی کنید آن ها را در ذهن خود ثبت و نهادیه کنید.

نگرش اول:

(همیشه تقصیر من است)

همیشه تقصیر شماست.

در هر شرایطی قرار گرفتید تقصیر شماست.

اگر فردی به شما بی احترامی کرد و باعث عصبانیت شما شد تقصیر شماست.

اگر همسرتان بداخلاقی کرد یا پرخاشگری کرد یا رفتاری انجام داد که موجب خشم تان شد تقصیر شماست.

حتی اگر در خیابان در حال قدم زدن بودید و دو نفر در سمت دیگر خیابان با هم دعوا کردند و سنگی به سر شما برخورد کرد صد در صد مقصر شما هستید.

شاید پذیرش اینکه در هر شرایط احساسی یا زندگی قرار داشته باشید مقصرش خودتان هستید کار ساده ای نباشد اما برای خوشبخت شدن و تسلط بر افکار و واکنش های درونی راه دیگری وجود ندارد.

نگرش دوم:

(هر کس در هر شرایطی است حقش همین است)

اگر فردی را مشاهده کردید که در شرایط بسیار بهتر از شما زندگی می کند و انبوهی از افکار در ذهنتان مرور شد که این عدالت نیست و چطور و چگونه این انسان که انقدر بد ذات و بد نیت است در این شرایط مرفه و پادشاهگونه زندگی می کند بدانید که دقیقا در جای درستش قرار دارد و حقش همین است.

اگر فردی را دیدید در شرایط نامناسب و تاسف برانگیز زندگی می کند به شکلی که قلبتان منقلب می شود وقتی او را می بینید باز هم یادتان باشد که دقیقا در جای درستش قرار داد و حقش همین است.

شما هم در هر شرایطی هستید دقیقا در جای درست تان هستید و حق شما همین است.

تغییر ذهن

اگر از شرایط خود راضی نیستید تنها راه حل آن تغییر ذهن و نگرش های درونی است. هیچ راه دیگری نیست.

شما نمی توانید به فردی کمک کنید تا در شرایط بهتری زندگی کند تا وقتی که همان افکار و نگرش ها را در ذهنش مرور و تکرار می کند. به همین ترتیب هیچ کس نمی تواند به شما کمک کند تا در شرایط بهتری زندگی کنید مگر اینکه خودتان افکار و نگرش های درونی تان را تغییر دهید.

زندگی با کمک خداوند راهکاری برای تغییر ذهن، تغییر افکار و نگرش های بنیادین است.

این نگرش ها زمانی که در ذهن نفوذ کنند باعث تغییر افکار و واکنش های شما خواهند شد بدون اینکه تصمیم لحظه ای بگیرید.

واکنش های احساسی شما را به واکنش های عمیق درونی تغییر خواهند داد و به این شکل مسیر را برای ایجاد دگرگونی در شرایط زندگی فراهم می کنند.

همه این آگاهی ها در این جلسات نهفته شده اند اما می توانند بی تاثیر باشند اگر شما تصمیم برای تغییر نگرفته باشید.

اگر شما به آنچه دریافت می کنید ایمان نداشته و عمل نکنید.

آگاهی به تنهای هیچ قدرتی برای تغییر زندگی تان ندارد همانطور که خداوند با تمام قدرت بی نهایتش هیچ اصراری به تغییر شرایط زندگی انسانها ندارد مگر آنهایی که خودشان می خواهند و تصمیم به تغییر گرفته اند و مسئولیت شرایط خود را پذیرفته اند.

و در نهایت به این موضوع توجه کنید که شیطان با دعا کردن، نماز خواندن یا هرگونه اعمال مذهبی شما هیچ مشکلی ندارد. او زمانی به مشکل برمی خورد که شما قصد تغییر ذهن را کرده باشید.

اخطار

تمرین:

۱- نگرش شما درباره قدرت ذهن چیست؟

۲- از چه زمانی با این موضوع آشنا شده اید و چقدر به این تاثیر قدرت ذهن در زندگی ایمان دارید؟

۳- مثال هایی از زندگی خود یا اطرافیانتان شرح دهید که ارتباط داشتن قدرت ذهن با اتفاقات زندگی را اثبات می کند.

۴- نگرش شما درباره تغییر ذهن چیست؟ آیا تغییر کردن برای شما سخت است؟!

۵- مثال هایی از زندگی خود یا اطرافیانتان شرح دهید که مقاومت کردن دربرابر تغییر کردن را نشان می دهد.

۶- به نظر شما علت تداووم در شرایط زندگی چیست؟ شرح دهید.

۷- نگرش شما درباره تغییر ذهن چیست؟ تجربه شما درباره تغییر موقتی و دائمی ذهن چیست؟!

۸- تجربه شما از تاثیر قدرت ذهن در لاغری چیست؟! شرح دهید.

۹- واکنش شما به اشتباه‌ کردن در زندگی چگونه است؟ آیا اشتباه‌ کردن باعث ناامیدی شما می شود؟!

۱۰- درک و برداشت خود درباره نگرش های بنیادین را شرح دهید و مثال بزنید.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.35 از 37 رای

https://tanasobefekri.net/?p=42787
برچسب ها:
30 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      امتیاز کاربر: 24642 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 612 کلمه

      با عرض سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان گرامیم 

      استاد میخواستم قبل از نوشتن تمرینم یه خبر خوب و خوشحال کننده مثرت بخش رو که باعث شادی بسیار زیادی در من شده رو برای شما هم بازگو کنم 

      من چند سالی بود که ماشین لباسشویی من خراب شده بود استفاده نمیشد کرد 

      پارسال عید اقدام کردم فردی اومد یه مقدار از اونو درست کرد ولی تایمر اونو خراب کرد پولشو گرفت رفت 

      در طول سال بارها خواستم اقدام کنم که لباسشویی درست کنم اما گفتن این خیلی هزینه داره خرابه و….

      ولی من ایمان و اطمینان قلبی داشتم که فقط تایمر اون خراب خلاصه اقدام نکردم تا چند روز پیش  یهو یه حسی به من گفت که برو تو گوگل سرج کن برای تعمیر ماشین لباسشویی در محمد شهر کرج 

      من با اولین تعمیرگاه که شماره تلفن گداشته بود اسکرین گرفتم و یادم رفت چند روز بعد یادم افتاد سریع تماس گرفتم و ایشون اومد نگاه کرد کلا سیستم تایمر باز کرد برد درست کنه 

      و بعد از سه روز امروز اومد نصب کرد راه اندازی کرد هزینه اشو پرداخت کردم رفت 

      استاد اینها رو گفتم که بگم خدا فرمان باش پس موجود می‌شود رو برای زندگی من صادر کرد و من اولین قطره باران نعمتهای الهی ام در زندگی دریافت کردم 

      من برای این معجزه الهی برای این تغییر الهی در زندگیم سجده شکر بجا آوردم که بتونم فقط تشکری کرده باشم از خداوند که باران رحمت الهی در زندگی من به جریان انداخته و از این پس من بیشتر منتظر سیلاب بارش نعمتهای الهی هستم من آماده دریافت تجربه کردن تمام نعمتهای الهی هستم حق منه که من هم بتونم بارش سیلاب نعمتهای الهی در زندگیم تجربه کنم و سپاسگزار خداوندم باشم 

      من چند روز بود خوشحال بودم ولی امروز بعد از ظهر که تعمیرکار زنگ زد گفت بعد از ظهر میارم نصب میکنم  بسیار خوشحال شدم وقتی راه اندازی شد بینهایت خوشحال شدم 

      که لباسشویی من بعد از حداقل ۵ سال دوباره بکار افتاد از این پس من راحتر لباس میشورم خدایا شکرت 

      خواستم خوشحالیم با شما به اشتراک بذارم و امیدوارم همه انسانها بتونن بارش نعمتهای الهی در زندگیشون تجربه کنن خیلی لذت بخش خیلی شادی آور خیلی حال خوبی رو دارم تجربه میکنم 

      و تصمیم دارم هر قطره باران نعمت دیگه در زندگیم بارید رو برای شما بازگو کنم تا نشانی باشه از قدرت خداوند تا نشانی باشه که خداوند به همه انسانها به شکل خودشون پاسخ میده تا نشانی باشه از وفاداری خداوند که خداوند به عهد خودش وفا میکنه و معجزات الهی وارد زندگی ما میکنه تا نشانه‌ای باشه برای همه انسانها که خداوند به تک تک انسانها پاسخ میده خداوند سریع الحساب خداوند خیلی زود آرزوهای ما رو برآورده میکنه 

      چون حق ماست که با قدرت ذهنمون بتونیم خلق کنیم

      من این جمله رو تجربه کردم که من خالق زندگی خودم هستم و همه مسئولیت زندگی خودم رو پذیرفتم 

      استاد میخوام بگم که هزینه تعمیر لباسشویی رو هم خودم از پس اندازم پرداخت کردم 

      چون ایمان دارم که من مسئول  صد در صد زندگی خودم هستم و اگر چیزی نیاز دارم باید خودم  هزینه اونو بپردازم و خدا رو شکر میکنم که به من کمک کرد تا بتونم خالق زندگی خودم باشم خدایا خدایا خدایا بینهایت بار از تو خدای مهربانم ممنون و سپاسگزار و قدر دانم که به منم جواب دادی من تجربه خوب عالی کسب کردم 

      خداییییییییییاااااآ من ممنون و سپاسگزارم که که به من کمک کردی تا یک بار دیگه طعم لذت بخش ماشین لباسشویی رو با بهترین شکل ممکن تجربه کنم لذت ببرم سپاسگزار خداوندم بشم من سالها بود که این طعم فراموش کرده بودم  خدایا ممنونم که دوباره این طعم خوش احساس لذت بخش و گوارا رو تجربه کردم خدایا شکرت 

      برای همه تناسب فکریها آرزو مندم که طعم خوب بارش نعمتهای الهی رو تجربه کنن الهی آمین 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 12 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 24642 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 4,579 کلمه

      با عرض سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان گرامیم 

      من اینو درک کردم تا زمانیکه ذهن من فرمول‌های دهنی من تغییر نکنن شرایط پیرامون من تغییر نمیکنن 

      من اینو کاملا تجربه کردم من یه زمانی خیلی حساس بودم که چرا همسرم به دخترم پول زیاد میده اما به من نمیده  این موضوع خیلی خیلی خیلی خیلی منو اذیت می‌کرد من خیلی گفتگو دهنی با خودم داشتم 

      اما تصمیم گرفتم این رفتار خودم تغییر بدم پذیرفتم که ایشون خودش زحمت میکشه پول در میاره دوست داره هر جوری که دوست داره پولشو خرج کنه حالا میخواد بده به دخترم یا بریزه دور 

      من خیلی روی خودم کار کردم تا بتونم این فرمول دهنی ام تغییر بدم و الان هم به جرائت میگم خیلی خیلی کمتر شده ولی یکمش هنوز مونده 

      تازه من یاد گرفتم که حسودی نکنم  حسرت نخورم  گله شکایت نکنم سکوت کنم  یکمش مونده ولی خداروشکر میکنم خیلی موفق بودم 

      الان دیگه برام مهم نیست انگار طوری شده که نمیبینم یعنی دارم با چشمانم میبینم بهش پول میده ولی انگار هواسم جای دیگه است اصلا ناراحت نمیشم 

      ولی کاملا می‌پذیرم خیلی سخت بود برام ولی من تونستم بر این مشکلم پیروز بشم من بالاتر از مشکلم هستم من میتونم بزرگتر از مشکلاتم باشم اونها رو به راحتی رد کنم چون یاد گرفتم بزرگ فکر کنم و به خداوند خودم ایمان داشته باشم خداوند بهترین راه حلها رو جلوی پای من قرار میده تا من بهترین تصمیمات زندگیم بگیرم خدایا شکرت 

      من هم اون زمان قبل از این آگاهی‌ها داشتم همین کارو انجام می‌دادم داشتم بیرون خودم تغییر می‌دادم در صورتی که فرمول‌های ذهنی من اصلا تغییر نکرده بودم 

      من قبلنا داشتم  مثلا روی خودم کار میکردم که واکنشی نشون ندم در همیچین موقعیتی قرار میگرفتم موفق هم میشدم چیزی نمیگفتم اما دهنم پر از گفتگوهای دهنی میشد کلی چراها میومد وسط چرا به من پول نمیده من خانم خونه هستم من تمام نیازهای خونه رو فراهم میکنم اونوقت به اون پول میده این فقط یکی از اون چراها بود 

      من خیلی سعی می‌کردم هیچی نگم ساکت باشم اما چند بار نمیگفتم یهویی انگار منفجر میشدم دهنم باز می‌شد تند تند تند حرف میزدم 

      ولی الان خداروشکر بهتر شدم تونستم این موصوع بپذیرم تونستم پذیرم من مسئولیت صد در صد زندگیم بر عهده دارم پول نیاز دارم کسی وظیفه نداره بره سرکار و بیاد پولشو با من تقسیم کنه برای همین انتطارم کمتر شده 

      دیگه الان نمیگم پول بده میگم هر وقت دوست داشته باشه خودش میده و الان میگه ای خدا چند وقت که به خانمم پول ندادم این دفعه نوبت شما خودش مبلغی رو یا نقد میده یا میریزه به کارتم 

      بخاطر اینکه مثل من اشتباه رفتار کردن خواستن قبل از اینکه ذهن خودشونو تغییر بدن شرایط پیرامونش نو تغییر بدن 

      اونا یا نمیدونستن یا نتونستن بپذیرن که خودم شرایط زندگی شونو خلق میکنن

      خودشون با افکارشون در مورد اون چیز با صحبت کردن درباره اون چیزی که دوست دارن یا ندارن با شنیدن درباره اون چیز تمام اینا در اونها باعث تغییر احساسی میشه و خداوند هم به احساس ما پاسخ میده و ما همزمانیهایی رو در زندگی تجربه می‌کنیم که نتایج افکار ما هستند در بعصی از مواقع به نفع ما هستند در بعضی  از مواقع به ضررم هستند در هر دو صورت خودمون خوش گردیم 

      حالا فکر می‌کنیم  این شغل ما که مشکل داره این مکانی که ما در اونجا هستیم مشکل داره خیلی ها عقیده دارن که این مغازه فرعی پا خور نداره باید خاک بخوری تبلیغ کنی تا آیا چرخش بچرخه یا نچرخه 

      همیشه خواستیم اول شرایط پیرامون درست کنیم مثل اون روزا که کلی زحمت رنج سختی گرسنگی ناراحتی اعصاب خورد کنی داشتیم باهاش رژیم میگرفتم فارغ از اینکه به محض اینکه مدت رژیم تمام شود ما هم کم کم به وزن قبلی باز خواهیم کشت 

      من سعی کردم موضوع  تکراری رو تغییر بدم همون موصوع پول دادن همسرم به دخترم اونم بعد از ۳۳ سال زندگی چون همسر من این عادت رو هم قبلا داشت که به دختر بزرگم پول می‌داد و بعد نوبت به دختر کوچکم شد ا ن از بس مهربان عقیده داره دختر تا خونه پدرش هست باید بهترین زندگی داشته باشه وقتی ازدواج میکنه از این روزها به خوشی یاد کنه و دوست داره پور خیلی خوبی برای فرزندانش باشه 

      من خیلی چیز گم نمیکنم نگرش من این بود اون روزا میگفتم بلا بود خورد به این مثلا شیئ که گم شد درستکه چیز زیادی گم نمیکنم ولی هر وقت گم شده سرزنش شدم دقیقه همان چیزها

       رو هم میگفتم  حالا چکار کنم گم شد دیگه منکه نمیخواستم گمش کنم 

      من اون روزا اینجوری بودم کسی به من هر حرفی می‌زد توهین می‌کرد ناراحت میشدم اصلا در اون شرایط انگار یکی به دهن من یه قفل محکم زده بود من نمیتونستم حرفی بهش بزنم  چون هزا  تا فکر میومد تو ذهنم خواهرمه مادرم من دوستش دارم نمیخوام بهش بی احترامی کنم و خلاصه چیزی نمیگفتم به محض اینکه از او جدا میشدم گفتگوهای دهنیم شروع میشد چرا اینو گفت من هیچی نگفتم کاش اینو بهش گفته بودم 

      ولی الان خداروشکر خیلی عالی عمل میکنم با آرامش با خیال راحت بدون اینکه صدام ببرم بالا بدون اینکه کوچکترین بی احترامی رو بهش کنم جوابشو میدم 

      خیلی راهکار عالی تصمیم بگیریم برای حرف دیگران گریه نکنیم حرف دیگران برای ما مهم نباشه 

      واقعا من هم همین جور هستم عقیده دارم یعنی از بسکه شنیدم در من باور ایجاد شده که هیچ اطمینان دارم 

      که عقیده دارم باید کسی برای من چای بریزه من میل کنم اگر خودم بریزم بهم مزه نمیده برای همین همش میگم اما کسی نمیری ه ولی خدایی همش همسرم میخواد بلند بشه بره بیاره میگم نه خسته هستی خودم میریزم و تصمیم گرفتم از الان دیگه به کسی نگم برای من چای بیار اگر نیاز به چای بدنت داشته باشه حتما خستگی از تنت بیرون میکنه اگر نه بهت مزه نمیده زیاد خوردی چای پس این فکرم رد شد 

      منم خیلی شنیدم که میگن اگر نیتی که داری خیر باشه انگار اون کارو برای اون شخص انجام دادی مثلا یه زمانیهایی میشه تو خیابون حاجی فیروز میاد میخونه یا بعصی انسانها در خیابان مترو  هنر نمایی میکنن من دوست دارم به اونها  هدیه بدم شاید کم باشه ولی عقیده دارم پول من برکت پولشون میشه 

      اگر بچها نگذاشت این کارو انجام میدم اگر باشن نه چون اونها عقیده دارن چراغی که به خونه رواست به مسجد حرام است 

      ودر چنین شرایطی میگن همین که نیت خیر داری دوست داشتی این کارو انجام بدی خدا ازت قبول میکنه انگار که اون کارو انجام دادی 

      من هم این عقیده رو در خودم ایجاد میکنم همه انسانها لایق محبت هستند 

      واقعا اینو قبول دارم امروز صبح یعنی دیشب  یه خوابی میدیدم فرمولش  از قبل در دهن من بود خواب بد دیدی صدقه بده وقتی به خانمه پول دادم یادم افتاد ای وای من بعنوان صدقه این پول بهش دا دم نه اینکه میخوام صفات خدا رو تجربه کنم میخوام مثل خدا رفتار کنم میخوام عمل صالح انجام بدم خیلی ناراحت شدم 

      بله منم می‌پذیرم که هر فکری در دهنم مرور میشه هر گفتگو دهنی دارم درباره هر چیزی بشنوم یا ببینم آینده منو می‌سازه 

      منم قبلا یعنی تا همین چند ماه پیش دیگران مقصر زندگی خودم می‌دانستم 

      پدرو مادرم مقصر شرایط زندگیم میدونستم میگفتم اگر به من یه جهیزیه خوب میدادن من آنقدر سرزنش و تحقیر نمی‌شدم 

      دولت مقصر شرایط زندگیم میدونستم میگفتم اگر آنقدر دلار نمی‌رفت بالا ارزش پول ما آنقدر کم نمیشد من هم الان ثروتمند بودم حالا نهایتا دستم به دهنم می‌رسید 

      دوستان افغان مقیم ایران رو مقصر میدونستم میگفتم اونا اومدن تو کشور ما تمام کارها رو صاحب میشن بچه های من شغلی ندارن 

      خلاصه همه رو مقصر شرایط بد زندگیم میدونستم اما از زمانیکه این آگاهی‌ها رو کسب کردم یواش یواش درک کردم که من خودم مقصر شرایط زندگی ام هستم 

      من از زمانیکه اون داستان سنگ خوردن به سر من شکستن اون شنیدم اینو خوب درک کردم تازه کلی چیز دیگه شنیدم که باید مسئولیت زندگیم بپذیرم کسی رو مقصر شرایط فعلی خودم نکنم  چون یاد گرفتم چطور شرایط فعلی خودم می‌سازم چطور آینده خودم پس خودم مسئول صد در صد زندگیم میدونم 

      منم خیلی شنیده بودم که ما در این دنیا هر عملی انجام بدیم و از نطر انسانی به خوب و بد تقسیم می‌کنیم اون دنیا پاسخش یا پاداش یا جزا اونو دریافت می‌کنیم 

      ولی این موصوع رو هم فکر میکنم درک کردم که هر چه خیرو خوبی رسد از آن خداوند است و هر چه بدی رسد از آن خود توست 

      پس پن پذیرفتم که نتیجه اعمال منو خداوند در همین دنیا به من نشان خواهد داد چطور با همزملنیهایی که من در اون همزمانی قرار میگیرم 

      مثلا امروز رفتم بازار ما یکشنبه بازار داریم رفتم دلم گل حسن یوسف میخواست خیلی دوستش دارم خیلی وقت بود دنبالش میگشتم ولی گرون بود نخریدم امروز رفتم بازار آقاهه گل فروش اونو در گلدان کوچک گداشته بود دو نه ای ۱۰ تومن میفروخت منم خیلی خوشحال شدم چند پولشو تهیه کردم به خودم هدیه دادم 

      من افکار مناسبی داشتم که با این آقا هم زمان شدم خداوند پاسخ درخواست منو از طریق این همزمانی به من داد خدایا شکرت امیدوارم بتونم خوب توضیح بدم 

      اینم می‌پذیرم که زمانیکه افکار منفی ما به حد نصاب برسه ما جزا اونو می‌بینیم مثل بارش باران هیچ کسی نمیتونه جلوی وقوع اونو بگیره 

      من میخوام جز گروه صابرین باشم وقتی مشکلی پیش میاد واقعا سخته در اون شرایط سخت بخوای فکر کنی نه درست میشه خدا کمک ت میکنه تو صبر داشته باشن بی تابی نکن به خدا ایمان داشته باش خدا اون کمبود برای تو پر میکنه 

      و تونستم بارها شفا الهی رو تجربه کنم دیگم نگم بهتره که در چه شرایطی بودم 

      بله قبول دارم می‌پذیرم کسی که بیمار میشه در بیماری مدت زیادی میمونه یه جورایی خودش علاقه داره شاید مستقیم نباشه شاید بخاطر جای توجه اینا هم نباشه

      برای من یکم کوچیکش فرار از مسئولیت بود من خودم بیمار بودم بعد باید با همون شرایط میرفتم بیمارستان هفته خودم میموندم طوری شد که اونجا حالم بد شد از یه پزشکی خواستم به من کمک کنه من دارم میمیرم 

      برام ترس آور بود فکر میکردم اگر دوباره برم بیمارستان دوباره سرگیجه بگیرم کسی به من حتی یه قرص هم نمیده بخورم خوب بشم برای همین اصلا تمایل نداشتم برم بیمارستان 

      بعدشم من اشتباهی که کردم این بود من فرکانسم از پدرم بالاتر بود پدرم بیمار شد من بخاطر ایشون خیلی ناراحت بودم خیلی غصه داشتم پن در اون شرایط نمیتونستم برای پدرم کاری انجام بدم اما بخوبی به بهترین شکل ممکن نمیتونستم به پدرم کمک کنم اما میتونستم بخوبی خودم بیمار کنم 

       

      و من در اون شرایط نمیتونستم درباره بیماری صحبت نکنم چون اوایلش زنگ میزدن میپرسیدن حال منو منم مجبور بودم کلی تعریف کنم رفتم دکتر چی گفت چی کار باید انجام بدم و….

      اونها هم به انسانهای دیکه میگفتن بیماری من گسترش پیدا می‌کرد 

      من شخصی هستم که  بسیار مهربان هستم و سعی زیادی میکنم که از کسی کینه بدل نگیرم من فقط از شخص مورد نظر کینه داشتم چون به من خیلی ظلم کرده بود حق خودم نمی‌دانستم من عقیده دارم ظاهر و باطن یکی در خیلی از جنبه‌ای زندگی  و انتطار نداشتم اون شخص با من چنین رفتارهایی داشته باشه 

      ولی من در طول این چهار سال بسیار سعی کردم ببخشم افرادی که به من آزار  رساندن  تونستم ولی هنوز یکمش مونده چون وقتی یادم به موضوعی میافته یا چیزی می‌شنوم جبهه میگیرم مقاومت میکنم ولی سعیم میکنم بازم ببخشمش 

      من سعی میکنم وابسته نباشم فکر اون موضوع  نکنم دربارش صحبت نکنم 

      و اما گناهان مرئی و نا مرئی 

      کاملا می‌پذیرم قبول دارم که گناهانی مثل حسودی کردن کینه تجسس در زندگی کسی و سعی میکنم دیگه بچه‌ام دیر کرد فکر بعد نکنم بچه ام بسپارم به خدا 

      من سعی میکنم مسئولیت افکارم گفتارم رفتارم رو بپذیرم و هر حرفی رو به زبان نیارم هر چیزی رو نگم هر حرفی نشنوم

      چون در این شرایط دارم به اونها توجه میکنم آینده‌ام می‌سازم 

      پس برای رها شدن از خودباید وابستگی های مربوط به اون شرایط رها کنیم  باید درباره اون شرایط صحبت نکبنم فکر نکینم درباره اش نشویم نبینیم نخونیم تا از اون شرایط رها بشیم 

      پس به این درک رسیدم که وقتی موضوعی باعث آزار منه باعث ناراحتی منه باعث گفتگو دهنی منفی در من هست نباید دربارش حرف بزنم دربارش بشنوم و دربارش فکر کنم 

      چون این مراحل باعث زیاد شدن اون شرایط نامساعد من میشه 

      و باید مسئولیت چه کلامی رو می‌شنویم چی میگیم به چی فکر می‌کنیم درباره چی صحبت میکنیم بعده بگیریم 

      من با کرار این تجربه رو داشتم  که وقتی رفتم احیا تا صبح بیدار بودم دعا و…وقتی رفتم روزه جلسه قرآن کلی اونجا بودم حالم خوب بود که نه همش نگران بودم که تمام کارهایی که به من گفتن انجام بدم نکنه یکیش فراموش کنم خدا منو نبخشه 

      بارها هم دیدم که وقتی خانمها از پای سفره از جلسه به محض اینکه تموم شد دارن غذا میخورن حالا کاشی شعله زرد اشی چیزی میخورن ها  در عین خوردن دارن حرف میزنن غیبت تهمت و….

      من هر ساله شبهای قدر دعوت بودم در مراسمات منزل بانی خیر تا صبح میموندیم یعنی وقتی میومدم خونه سحری میخوردم  یادم وقتی داشتم از حیاط اون خورد میومدم بیرون همش به این فکر بودم یعنی آیا خدا منو بخشیده گناهانی که در این سال مرتکب شدم و هیچ وقت نتونستم بفهمم که بخشیده شدم یا نه

      بله پن تغییر ذهنی نداشتم فقط تغییر شرایط بیرونی رو داشتم تجربه میکردم پس در نتیجه هیچ نتیجه‌ای رو کسب نکردم 

      بله استاد واقعا همین طور من وقتی گام اول شروع کردم کلی رفتار غذایی اشتباه داشتم به محص اینکه شروع کردم و یواش یواش میدیدم رفتارهای غذایی یکی یکی داره از بین میره و من دیگه اون عادت بد ندارم اون فکر اشتباه ندارم اون رفتار اشتباه ندارم من الان به حد نیاز بدنم غذا میخورم 

      بیشتر رفتارهای مثل انسانهای متناسب شده گاهی میشد که کار داشتم اصلا یادم میرفت چیزی بخورم گاهی که کار دارم گرسنه هم باشم هی میگم بذار این کارم تموم بشه بعد میگفتم بذار اینم انجام بدم بعد بشینم بخورم اینجوری یه وقت می‌دیدی سه یاعت گذشته من هنوز غذا نخوردم 

      من این موصوع تجربه و زندگی میکنم من از دوره گام اول کلی تغییرات غذایی داشتم و هنوزم دارم کلی رفتارهای اشتباه داشتم الان ندارم کلی افکار اشتباه داشتم الان ندارم و چون دارم ادامه میدم خدارو شکر هنوز اونها ادامه داره مثلا اصلا برای خوردن مسافرت رفتن و …قبلش هیچ فکری ندارم در طول روزم برای خوردن هیچ فکری نمیکنم فقط موقعیکه گرسنه هستم دنبال چیزی میگردم بخورم سیر بشم 

      شاید اون چیز دو تا ساندویج نون و پنیر باشه یا غذا میخورم 

      و هر وقت هم چیزی میخورم به انداره نیاز بدنم میخورم 

      استاد من اون روزا می‌خواستیم بریم بیرون کلی خوراکی با خودم می‌بردم اما الان چون خودم نمیخوردم اصلا یادم نبود یکم بردارم خوب شد دخترم برداشته بود وگرنه زشت میشد مهمونم داشتم 

      من این فرمول درک کردم که عادت‌ها  پیش فرص وجودی منو تایین میکنن پس من با تکرار کردن سعی میکنم فرمول‌های رو در دهنم ایجاد و تکرار کنم که به عادتم تبدیل بشه بعد خودبه‌خود به پیش فرض وجودی من میشه یعنی پیش فرض وجودی من وگدر وجود من هست فقط من باید فرمولها رو تکرار کنم مثلا همین نکات قدرت کلام 

      من از اول دوره تا درس ۱۹ براش قدرت کلام نوشتم بعصی از اونها رو هم نمیدونستم چطور باید قدرت کلام بنویسم  یه حسی گفت از همون دل نوشته‌ای متن استفاده کن منم همین کارو کردم درس بیستم بنویسم بعدش میخونم تا در ذهنم ثبت بشه برای دهنم تکرار بشه به گفتگو دهنی تبدیل بشه به عادت من تبدیل بشه بعدش من خود به خود طبق پیش فرض وجودی رفتار خواهم کرد 

      من واقعا به قدرت ذهنم ایمان دارم واقعا بارها تجربه کردم و حتی خیلی زیاد شنیده بودم قبلنا قبل از اینکه عضو سایت بشم 

      من قبل از اینکه  از سمینارهای استاد احمدی منش استفاده کنم قبلش شنیده بودم که فردی که تعریف می‌کرد قسم می‌خورد که بخدا واقعیت داره بهش اطمینان داشتم حرفشو پذیرفتم که میگفت یه نفر میشناخته که یه کیسه پراز پول داشته و هر چی استفاده میکرده تموم نمی‌شده من اینو باور دارم بهش ایمان دارم اطمینان دارم این فقط و فقط از قدرت ذهن برمیاد 

      و اینم پدرم تعریف می‌کرد اون زمان‌ها که مجرد بوده شهرستان زندگی میکردن بعد خونه های شهرستان ما این مدلی بود الان ساختن دیگه فرق کرده که پشت بام خونه پدرم حیاط خونه همسایه بالایی بود و همه همدیگر خوب میشناختن پدرم میگفت این فرد اصلا برنج و روغن اینا نمیخریده همیشه خونش داشته میگفت وقتی ب نمون تموم میشه فورا پر میشه و من معتقدم این موضوع  هم به قدرت ذهن ربط داره 

      میدونید استاد من اینو تجربه کردم اون زمانی که با سمینارهای استاد احمدی منش گوش میکردم و میدیدم یه شب یه کسی خواب میبینه که من آنقدر پولدار شدم که تمام وسایل خونم نو کردم خونم نو کردم ولی فرد بدی شدم خواب دیده بود که من یه کسیه بزرگ پول دارم به زور دارم وارد خونه اش میکنم من انسان فخر فروشی شدم همون جا من آرزو خودم که سالها براش زخمت کشیده بود تصویر سازی دهنی انجام داده بودم به راحتی خط زدم نه نه من نمیخوام آدم فخر فروشی باشم ولی اینم عقیده دارم که اینم قدرت ذهن 

      من نمیدونم چقدر از حرفهای این فرد راست چقدرش دروغ ولی احساس میکنم قسمت وارد کردن کیسه پول به زور واقعیت داره که من اینو قدرت ذهن گشایش الهی میدونم 

      منم درک کردم یکم که اشتباه نشانه شکست نیست 

      اشتباه کردن بخشی از وجود ماست و همه انسان‌هایی که اشتباه میکنن باعث رشد و پیشرفت خودشان می‌شوند 

      من بارها اشتباه کردم و همون اشتباهات باعث شده ازشون درس بگیرم و سعی کنم دیگه اون اشتباه تکرار نکنم 

      مثلا من سالها ی زیادی از عمرم شاید ۱۶ الی ۱۷ سال از عمرم کلا رژیم میگرفتم این رفتار اشتباهی بود که اولش بارها و بارها انواع رژیم اجرا میکردم بعدش گفتم این چه کاری من انجام میدم تصمیم گرفتم بعضی از مواد غذایی کلا حذف کنم بعضی ها کم بعضی ها آزاد 

      کره سس نوشابه اینا کلا حذف 

      نون و برنج ماکارانی و…رو گاهی بخورم 

      و خیار و گوجه و سالاد بدون سس آزاد بود 

      من اگر ابن اشتباهات انجام نمی‌دادم هیچ وقت مرحله بعدی تجربه نمیکردم و در این دوره متوجه شدم هر آنچه که از اول زندگیم تا الان تجربه کردم چه خوب و چه بد همش تجربه برنامه الهی خدا وند من  بوده که برای من در نظر داشته خدایا شکرت 

      این روش که شما در پیش گرفتید بسیار عقلانی و منطقی با عقل هم جور در میاد که یه گزینه رو برای تغییر انتخاب کردید اینجوری تمام تمرکز ما روی ا ن یک موضوع و حتما حتما نتایج فراتر از انتطار به ما خواهر داد من هم تصمیم گرفتم این کارو انجام بدم چون میدونم با گله و شکایت نکردن 

      کلی از مشکلاتم حل میشه مثلا دیگه کسی رو قضاوت نمیکنم خودم قضاوت نمیکنم تازه برای اینکه دارم سعی میکنم گله و شکایت نکنم پیش مقدمه پیش رفتار نمیدونم چه کلمه‌ای ولی قبل از اون باید بتونم تمام مسئولیت زندگی خودم بپذیرم 

      پس من با گله و شکایت نکردن کلی از رفتارهای تعییر میکنه 

      اول اینکه آرامش الهی به خودم هدیه میکنم بعد گفتگو ذهنیم خیلی کمتر میشه بعد انسانهای زیادی از من ناراحت نمیشن بعد اعتماد به نفسم بالا میره بعد مسئولیت زندگیم پذیرفتم بعد انتطارم از آدمها کمتر میشه از خداوندم بیشتر 

      بعد کلی رفتار ودیگه من هم تغییر میکنه که من الان حضور دهن ندارم پس خدایا شکرت  برای تک تک این تغییراتی که گفتم 

      بله اینم تجربه کردم بادها دیدم  وقتی دیگران دارن گله و شکایت میکنن از زمبن و زمان بد میگن 

      خوب امروز ماه رمضان بود سیزده بدر بود وفات هم بود و همه میگفتن و گشت هم دائم اونجا دور می‌زد همه میگفتن این مامورها اومدن حتما نمی‌ذارن مردم غذا درست کنن بخورم من گفتم نه بابا امروز سیزده بدر هیج سالی به غذا خوردن آدمها کاری نداشتن اما اونها نپذیرفتن 

      من دیدم این موضوع ادامه دار شد فورا ساکت شدم و خیلی چیز زیادی یادم نبود فقط گفتم خدایا من سکوت میکنم من میخوام بزرگتر از این شرایط بد زندگیم باشم من اطمینان دارم که خداوند من خیلی عظیم‌تر از مشکلات بشر خداوند من خیلی عظیم تر از مشکلات منه خدایا من میخوام بزرگتر این شرایط باشم و هیچی نگفتم یه خورده حرف زدن سریع موصوع بسته شد خ

      خیلی خوشحال شدم خیلی لذت بردم که من آرزو کردم که خدایا من دارم اینا رو مینویسم اینها رو میخونم برای بهبود افکارم و میخوام این دل نوشتها یکی یکی وارد ذهن من بشن در ذهن من ثبت و ذخیره بشن در ذهن من نشست کنن به گفتگو ذهنی من تبدیل بشن بعد  الانم اضافه میکنم که به عادت من تبدیل بشن و من پیش فرض وجودی تجربه کنم ولی قبلش میگفتم به گفتگو دهنی در من تبدیل بشن در هنگام لزوم به یاد من بیاد من عمل کنم تا بتونم رشد و پیشرفت چشمگیری تجربه کنم 

      امروز دیدم همین اتفاق افتاد وقتی اونا داشتن حرف میزدن سریه یاد من اومد من انجام دادم سکوت کردم و بعدش خودبه خودی هواسم پرت شد که فردی که از دور دست داشت باد بانک هوا می‌کرد چقدر بالا رفته بود 

      منم آگاه هستم بعضی از مواقع بعضی موقع دیگه تمام که میشه یادم میافته عه نباید من اینو میگفتم و سعی میکنم اشتباهاتم تکرار نکنم که به عادتم تبدیل بشه 

      استاد میدونید من وقتی دیر میخوابم شبها گرسنه میشم بعض وقت‌ها هم غذا نمیخوردم نیمه شب گرسنه میشدم اول نگران میشدم میترسیدم نکنه به عادتم تبدیل بشه ولی از وقتی موضوع اتوماتیک کردن خوردن یاد گرفتم دیگه ترسی ندارم این دفعه خوردم گفتم که بدن من نیاز داره به غذا من نمیتونم هیچ چیزی به زور بخورم واقعا دیگه نمیتونم من سیر بودم هر چی تعارف کردن گفتم بخدا سیرم جا ندارم پس هر چیزی که میخورم نیاز بدنم منو نیاید نگران کنه ولی باید هواسم باشه که خیلی خیالم راحت نباشه یه وقت به عادتم تبدیل بشه 

      خدایا من می‌خواهم در تمام جنبه‌ای زندگیم تغییر کنم و از تو خدای مهربانم میخوام که به من کمک کنی تا من بتونم به بهترین شکل ممکن تغییر کنم الهی آمین 

      پس من فکرهام تغییر میدم تا تغییرات عظیم در زندگیم تجربه کنم‌

      من در شرایط نامساعد مالی قرار دارم خدایا من با تغییر کردم اوکی هستم و می‌خواهم که تغییر کنم 

      من در شرایط نامساعد شغلی قرار دارم اما من میخوام خدایا تغییر کنم نمیخوام تو این شرایط نامساعد باقی بمانم. 

      من در شرایط نامساعد سلامتی قرار دارم من میخوام تغییر کنم خدایا من می‌خواهم شرایطم تغییر بدم نمیخوام تو این شرایط بمونم 

      من قبلنا خیلی دیگران عامل شرایط نامساعد زندگیم می‌دانستم  ددر برخی از موارد پدرو مادر در برخی از مواد دولت در برخی از موارد همسر خلاصه به هیچ وجه نمی‌پذیرفت که شرایط فعلی من رو هیچ کس بجز خود من نمیتونه تغییر بده 

      ولی الان خدارو شکر چند وقت احساس خودکفا بودن مسئولیت پذیری گله و شکایت نکردن دارم درک میکنم و دیگه هیچ کسی رو مقصر هیچ چیزی نمیدونم فقط خودم مقصر هستم 

      من درباره نگرش بنیادی بهش ون ایمان دارم کاملا می‌پذیرم من از وقتی داستان سنگ انسانها خوردن به سر من شکستن سر من شنیدم پذیرفتم همیشه مقصر خود من هستم 

      چرا من وقتی همسرم یه وقتایی منو سرزنش میکنه ناراحت میشم ولی توی ناراحتی نمیمونم میگم مقصر من هستم من چه افکاری داشتم که الان با همسرم همزمان شدم که او مرا سرزنش کنه پس همیشه مقصر من هستم چون ما دیگه میدونیم شرایط زندگی ما رو افکارمون احساسمون رفتارمون دارن مشخص میکنن پس من از اعماق وجودم میگ

      همیشه من مقصر هستم 

      استاد برآن خیلی سخته بود اینو بپذیرم که هر کسی در هر شرایطی هست حقشه من اولین بار اینو از دوستی شنیدم که دیگاهشو خوندم خیلی ناراحت شدم گفتم حق من نیست که الان در این شرایط بیماری باشم 

      ولی الان درک بهتری دارم این موضوع  کاملا می‌پذیرم که الان در هر شرایطی هستم در هر جنبه از زندگیم حق منه 

      چون من حتما در هر شرایطی که موفق نیستم یه عقیده باورها افکاری دارم که اشتباه هستند و دقیقا همون افکار اشتباه باعث شدن من الان در شرایط مثلا بی پولی باشم 

      من کاملا می‌پذیرم من خیلی دوست دارم ثروتمند بودن پولدار بودن تجربه کنم اما کلی افکار اشتباه هم دارم 

      اگر پول داشته باشی یه وقت دزد میزنه به پولتو همشو میبره همین یه فرمول دهنی کافی من هیچ وقت طعم ثروتمند بودن تجربه نکنم پس من حقم که اینجا هستم 

      و سمت مثبتش بگم 

      اگر من در این شرایط هستم حق منه من انسان لایقو شایسته‌ای هستم من خدای خودم باور دارم من میدونم که خدای من اون انسان بزرگتر از همه انسانها نیست که تو آسمونها ست منتطر من چه خطایی کنم فورا جزا بده یا چه کار خوبی انجام بدم فورا پاداش بده 

      خداوند من همه جا هست در همه چیز هست هر چیزی نگاه کنم تجلی خداوند هستند فرزندم که الان جلوی چشمان من خوابه همسرم که داره با صدای بسته تلوزیون میبینه مبای که من روش نشستم  تتمرین مینویسم  انگستان من که به صفحه کیبورد گوشیم میزنه و کلم‌ها رو خلق میکنه همه اینا تجلی خداوند از همه مهمتر که نفس کشیدن منه که خداوند در وجود من قرار داره 

      و من بارها شفا الهی رو تجربه کردم پس حق خودم میدونستم به خدا بارها میگفتم که خدایا حقمه که شفا الهی رو تجربه کنم و من به حقم رسیدم خدایا شکرت 

      خدایا من یکبار دیگه از تو خدای مهربانم درخواست میکنم که من میخوام به بهترین شکل ممکن که تو برای من در نظر داری تغییر کنم هم تغییر در گفتارم تغییر در کردارم تغییر در باورهای تغییر در جسمم تغییر در سلامتیم و تناسب اندامم تغییر در تمام جنبه‌ای زندگیم میخوام تجربه کنم همون تغییراتی که تو از ابتدا خلقتم به بهترین شکل ممکن برای من در نظر گرفتی و پیش فرض  وجودی مت قرار دادی من میخوام همه اونها رو همان طور که تو برای من در نظر گرفتی تجربه کنم خدایا شکرت برای تک تک تغییراتی که قرار تجربه و زندگیشون کنم

      خدایا من میخوام به من کمک کنی تا بهتر و بیشتر بتونم اگاهیهایی که دریافت میکنم عمل کنم خدایا شکرت 

      من به قدرت ذهن بینهایت بار ایمان دارم چون خداوند اونو در وجود من قرار داده تا نماینده خدا باشم در روی زمین بتونم خودم خلق کردن تجربه کنم من و خدای خودم با هم لذت ببریم و عشق کنیم ای ول آفرین تونستیم یه چیزی در زندگی خلق کنیم خدایا شکرت 

      و اولین بار تقریبا ۲۰ سال شاید ۱۷ سال پیش درک کردم ولی نمیدونستم قدرت ذهن فقط متوجه شدم فکر کردن مثبت بودن میشه پول خلق کرد والان سطح بالاتری از اون آگاهی درک کردم که با افکارم با اینکه چی میگم چی مینویسم چی میخونم چی فکر میکنم میتونم با قدرت ذهنم هر آنچه نیاز دارم برای تجربه کردن یه زندگی عالی رو خلق کنم با قدرت ذهنم 

      اولش برام سخت بود تغییر کردن که در قسمت قبل توصیح دادم پول دادن زیاد  همسرم به دخترم 

      ولی وقتی بپذیری که مسئول صد در صد زندگیت خودت هستی و پذیرفتم که همسر من یک بنده خداست اون آزاد ه هر طوری که دوست داره زندگی کنه پس بعد از اون پذیرفتنش برام خیلی راحتر شد و در بعصی از موارد تغییر کردن برام آسان چون دیگه یاد گرفتم چطور میتونم شرایط فعلی ام تغییر بدم و همین طور چطور میتونم آینده خودم بسازم 

      به نطر من  علت تداوم در یک موضوع  گیر کردن ما انسانها در اون موضوع  ییعنی اینکه ما خیلی به اون موصوع توجه می‌کنیم مثلا بیمار هستیم خیلی با ا ن موضوع توجه می‌کنیم یعنی ما به بیماری فکر زیاد می‌کنیم برای دیگران درباره بیمارمون حرف میزینیم درباره بیماریمون تو گوگل جستجو می‌کنیم کلی مطلب می‌خونیم 

      بعد بعنوان خاطره برای دیگران می‌کن تازه اگر درد هم داشته باشن خوب عملا دارن به بیماری توجه میکنن بعد توجه کردن باعث میشه گفتگو دهنی هم براشون ایجاد بشه از طرفی از همه مهمتر اینکه به خدا هم ایمان ندارن که خداوند میتونه به هر شکلی که اونها در زندگی بخوان تجربه کنن تبدیل میشه 

      به شکل سلامتی به شکل پول به شکلی لاغر شدن به هر شکلی که تو بخوای باور داشته باشی  پس در نتیجه به بیماری خیلی فکر میکنن و تمام اینها با هم باعث میشه انسانها در شرایطی که دوست ندارن تجربه کنن بیشتر بمونن اون شرایط تداوم داشته باشهد

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم