0

من به قدرت تغییر ذهن خود ایمان دارم (قدم ۲۰)

تغییر ذهن
اندازه متن

انسان ها در مدت زندگی خود تلاش زیادی برای تغییر شرایط زندگی شان انجام می دهند. اما بیشتر آنها نتیجه قابل توجهی کسب نمی کنند.

این به آن دلیل نیست که آنها استعداد یا توانایی یا شانس کمتری دارند بلکه به این دلیل است که تلاش آنها برای تغییر شرایط زندگی منجر به تغییر ذهن شان نمی شود.

اخطاریه

قدرت تغییر ذهن

شما می توانید مدل موهایتان را عوض کنید.

رنگ و نوع لباستان را تغییر دهید.

محل سکونت خودتان را تغییر دهید.

حتی می توانید از همسر خود جدا شده و با فرد دیگری وارد رابطه شوید.

همچنین می توانید از شغل فعلی خود استعفا داده و وارد شغل جدیدی شوید.

حتی می توانید دعاهای جدید و روش های متفاوتی برای ارتباط با خداوند به کار بگیرید.

اما فارغ از تمام تغییراتی که در نحوه عملکرد خود در زندگی ایجاد می کنید، تا وقتی محتوای ذهن تان و نحوه استفاده از قدرت ذهن خود را تغییر ندهید، همان شرایط قبلی را بارها و بارها تجربه خواهید کرد.

شما توانسته اید همه چیز را در بیرون از خودتان تغییر دهید اما هیچ تغییری در درونتان ایجاد نکرده اید، بنابراین طی مدت کوتاهی بیرون شما، مجدداً بر اساس درون شما تغییر خواهد کرد و همان شرایط قبلی دوباره تکرار خواهد شد.

بسیاری از انسانها بارها محل کار خود را تغییر داده اند اما همچنان از شرایط کاری خود راضی نیستند.

بسیاری از انسانها بارها کسب و کار خود را تغییر داده اند اما همچنان از وضعیت کسب و کارشان راضی نیستند.

حتی افراد زیادی دو یا سه بار از همسر خود جدا شده و با فرد دیگری ازدواج کرده اند اما همچنان در شرایط نامناسب عاطفی به سر می برند.

تلاش شما برای تغییر دادن شرایط پیرامونتان در بهترین حالت می تواند برای شما پاداش و نتایجی به ارمغان بیاورد که از طرف انسان دیگری به شما داده شده است.

  • اگر شما مدت ها تلاش کنید تا نظر رئیستان را نسبت به خود تغییر دهید در نهایت او به شما چند ساعت اضافه کار پاداش خواهد داد یا مقدار اندکی حقوق شما را افزایش می دهد.
  • اگر شما مدت ها تلاش کنید تا رضایت همسرتان را جلب کنید در نهایت او با هدیه ای کوچک یا چند بار تشکر کردن پاداش شما را خواهد داد.
  • اگر سال های زیادی از عمر خود را صرف خدمت رسانی به دیگران کنید در بهترین حالت آنها از شما تشکر خواهند کرد و چند لحظه بعد تاثیر آن از ذهن آنها و شما پاک خواهد شد.

اما اگر به جای تمرکز بر تغییر شرایط پیرامون تان بر تغییر ذهن تان متمرکز شوید، پاداش دریافتی شما از سوی خداوند خواهد بود. آنچه از دست خداوند دریافت خواهید کرد فراتر از انتظارتان خواهد بود و هیچ شباهتی به دریافت های زمینی شما نخواهد داشت.

تغییر ذهن

مواردی که باید تغییر کنند

تاحالا سعی کرده اید موضوعی تکراری را در زندگی تان تغییر دهید؟!

شاید جزء افرادی هستید که هر چند روز یکبار انگشترتان را گم می کنید، یا کیف پول تان گم می شود یا کارت های بانکی تان را در محل خرید جا می گذارید.

هربار که این اتفاق رخ می دهد انرژی زیادی از شما به شکل استرس و اعصاب خوردی برای پیدا کردن گم شده تان تلف می شود.

نگرش شما درباره این اتفاقات تکراری چیست؟

  • شانس ندارید؟
  • خوب گم شده دیگه چیکار میشه کرد؟!
  • من که نمی خواستم گم بشه، ولی نمی دونم چرا هرچی حواسم رو جمع می کنم بازم گم میشه!

این یک نگرش و عادت در ذهن شماست که هربار به شکلی جدید یا تکرای اجرا می شود و به شما آسیب می رساند اما شاید نمی دانستید که این یک نگرش ذهنی تکرار شونده است که می توانید آن را تغییر دهید.

این فرمول ذهنی با جمع کردن حواستان برای گم نکردن اشیاء تغییر نخواهد کرد، با مقصر کردن دیگران که حواس شما را پرت کرده اند برطرف نخواهد شد. این فرمول ذهنی فقط با تغییر ذهن شما درباره طبیعی بودن گم شدن وسایل تغییر خواهد کرد.

  • شاید عادت کرده اید که وقتی حرفی به شما زده می شود که خوشتان نمی آید از شدن فشار عصبی گریه کنید. خیلی ها عقیده دارند بخاطر اینکه نمی توانند پاسخ فرد را بدهند یا اینکه فشار عصبی را درون خودشان می ریزند گریه می کنند.

به هیچ وجه اینگونه نیست. بلکه این یک برنامه در ذهن شماست که بر اثر نگرش هایی مانند ضعیف بودن، مورد ظلم قرار گرفتن، بی کس بودن، غریب بودن و … در شما ایجاد شده.

عادت گریه کردن را به سادگی می تونید با تغییر ذهن تان تغییر دهید و تصمیم بگیرید در برابر حرف دیگران گریه نکنید. تازه به جای گریه کردن می توانید این تغییر ذهن را ایجاد کنید که لبخند بزنید و با آرامش آن موضوع را رها کنید.

فردی را می شناسم که هر روز موقع صرف ناهار، غذا در گلویش گیر می کند و نیاز به خوردن آب دارد اما آب سر سفره نیست. او با عجله از اطرافیانش درخواست آب می کند و تقریبا هر روز از اینکه آنها سریع عمل نمی کنند عصبانی شده و برخورد نامناسبی بین او و دیگران شکل می گیرد.

چه چیزی باعث می شود به مدت ۳۰ سال، هر روز به خوردن آب همراه با غذا خوردن نیاز پیدا کنید اما نتوانید این عادت را در خودتان ایجاد کنید که قبل از شروع کردن به غذا خوردن برای خودتان یک لیوان آب در نظر بگیرید؟!

چرا یک مساله ساده باید سی سال باعث ناراحتی شما شود اما هرگز به فکر راه حل برای آن نباشید؟!

اینها همه نگرش های ذهنی هستند و انسان از ارتباط بین نگرش های ذهنی و مسائل زندگی و لزوم بررسی محتوای‌ ذهن خود اطلاع و آگاهی ندارد.

تغییر ذهن

ارتباط نگرش های ذهنی و اتفاقات زندگی

هر نگرشی در ذهن شما عکس العملی در دنیای بیرون ایجاد خواهد کرد.

خداوند در قرآن به نتیجه اعمال اشاره کرده است. بارها توصیه کرده است که عمل صالح انجام دهید ولی نگفته است عمل صالح چه عملی است؟!

عمل صالح حرکتی نیست که بر مبنای الگوهای مذهبی یا فرهنگی انجام دهید و خوشحال باشید که عمل صالح انجام داده اید بلکه عملی که بر مبنای نگرش صحیح انجام شود عمل صالح است.

نتیجه عمل فردی که عقیده دارد همه انسانها ارزشمند و لایق محبت هستند و با این نگرش به انسان های نیازمند کمک می کند با نتیجه عمل فردی که عقیده دارد برای رهایی از ۷۰ نوع بلای آسمانی باید به دیگران کمک کند تفاوت بسیار زیادی دارد.

هر دو کمک می کنند اما این کجا و آن کجا.

حضرت ابراهیم در گفتگو با خداوند در قرآن عرض می کند:

پروردگارا، بی‌گمان تو آنچه را که پنهان می‌داریم و آنچه را که آشکار می‌سازیم می‌دانی، و چیزی در زمین و در آسمان بر خدا پوشیده نمی‌ماند.

(سوره ابراهیم آیه ۳۸)

از آنجا که میزان اعمالی که ما در زندگی انجام می دهیم در مقایسه با افکاری که در ذهن خود مرور می کنیم بسیار ناچیز است بنابراین شرایط کلی و سرنوشت زندگی ما بر اساس افکاری که در ذهن خود مرور می کنیم رقم خواهد خورد نه اعمالی که انجام می دهیم.

هر نگرشی در ذهن تان ایجاد کنید نتیجه ای در بیرون از شما به ارمغان می آورد. اما به این دلیل که ناآگاهانه نگرش ها در ذهن ما ایجاد می شوند تصور می کنیم که شرایطی که در زندگی تجربه می کنیم هیچ ربطی به ما ندارد و تماما بخاطر شرایط و جبر زندگی است.

به همین دلیل است که اکثر انسانها دیگران را مقصر زندگی خود می دانند یا برخی شرایط خود در زندگی را خواست خداوند یا به دلیل اوضاع و شرایط زمانه می دانند و به همین دلیل هرگز برای تغییر شرایط خود اقدام نمی کنند چون نمی دانند که آنچه در زندگی شان تجربه می کنند بخاطر نگرش های ذهنی آنهاست و به همین دلیل عقیده ای به تغییر ذهن برای تغییر زندگی ندارند.

تغییر ذهن

چرا تغییر کردن سخت است

یکی از نگرش های مذهنی در ذهن ما این است که نتیجه اعمال خود در دنیای مادی را در دنیای پس از مرگ تجربه خواهیم کرد در صوتی که خداوند در قرآن کریم به نتیجه اعمال در دنیا و آخرت اشاره کرده است.

در حقیقت ما در دنیای مادی پاداش یا عذاب نگرش های خود را تجربه می کنیم.

اگر نگرش اشتباهی در ذهن تان مرور کردید یا عمل نادرستی را انجام دادید و اتفاقی برای شما نیافتاد به این معنی نیست که جهان بی نظم است یا خداوند خوابش گرفته بلکه شما مورد عفو و لطف خداوند قرار گرفته اید.

اما زمانی که میزان تکرار افکار یا اعمال اشتباه به حد نصاب تجربه عذاب برسید دیگر هیچ قدرتی نمی تواند مانع تجربه عذاب الهی شود.

هنگامی که وقت مجازات فرا رسد اگر آنقدر دعا کنید که لب هایتان خشک شود یا به قدری گریه کنید که چشمانتان سفید شود باز هم تغییری در عذاب الهی ایجاد نخواهد شد.

به داستان حضرت یعقوب مراجعه کنید تا واکنش خداوند به افکار و نگرش های انسان را بهتر درک کنید و بدانید که خداوند تفاوتی بین پیامبران و سایر انسانها قائل نیست.

وقتی مجازات فرا برسد تا وقتی اصلاح نشوید ادامه خواهد داشت همانطور که برای حضرت یعقوب سالها مجازات ادامه پیدا کرد.

بسیاری از ما این تجربه را داریم که وقتی دچار مشکل یا مساله ای می شویم مدت ها گرفتار آن مساله باقی می مانیم. به هر دری می زنیم تغییری در شرایط ایجاد نمی شود.

این ثبات در نتیجه به خواست خداوند ارتباط ندارد بلکه به این دلیل است که ما هنوز اصلاح نشده ایم و تغییر ذهن انجام نشده است.

برای تغییر نتیجه زندگی باید نگرش و افکاری که در ذهن خود دارید را اصلاح کنید تا نتیجه زندگی شما تغییر کند.

به همین دلیل است که بارها درباره رنج آور بودن تغییر ذهن توضیح داده ام.

زمانی که درگیر چاقی هستید و قصد تغییر ذهن و اصلاح کردن نگرش های خود را دارید قطعا کار سختی است چون همزمان با تحمل درد و رنج چاقی باید بر اصلاح نگرشهای خود متمرکز شوید.

فردی که رابطه اش با همسرش مخدوش است و می خواهد از طریق تغییر ذهن و اصلاح نگرشهای خود رابطه اش را التیام بخشید کار ساده ای در پیش ندارد. چون همزمان با اینکه فرد در تلاش برای تغییر نگرش هایش است برخوردهای نامناسب از طرف همسرش همچنان وجود دارد ولی راهی دیگر برای تغییر ذهن و ایجاد تغییر بنیادی در شرایطی زندگی وجود ندارد.

به همین دلیل است که خداوند همیشه به صابرین وعده پاداش های عظیم داده است. صابرین افرادی نیستند که سالها رنج و سختی را تحمل می کنند و هیچ اقدامی برای تغییر ذهن و نگرش خود نمی کنند، آنها تا ابد در رنج و سختی باقی می مانند.

صابرین افرادی هستند که وقتی مصیبتی به آنها وارد می شود خود را به خداوند می سپارند و با صبر کردن و حفظ آرامش برای تغییر ذهن و نگرش های خود اقدام می کنند.

شاید به نظر دردناک باشه ولی وقتی بر تصمیم خود ثابت قدم باشید بعد از مدتی که از شرایط دردناک خارج می شوید شکرگزار خداوند خواهید بود که به واسطه آن شرایط شما را وادار به تغییر ذهن و تجربه مرحله جدیدی از زندگی تان هدایت کرده است.

تغییر ذهن

علت تداوم شرایط نامناسب

نکته بسیار مهم درباره تداوم داشتن شرایط نامناسب این است که افراد به خاطر علاقه شان به آن شرایط نمی خواهند تغییر کنند.

افرادی سالهاست درگیر بیماری هستند و با تمام تلاشی که انجام می دهند اما سلامت نمی شوند. این بخاطر نقص در جسم آنها نیست بلکه به خاطر علاقه شان به بیماری برای استفاده از آن برای جلب توجه و دریافت حس دلسوزی اطرافیان است.

اگر واقعا دوست دارید از بیماری خلاص شوید از تغییر ذهن تان درباره بیماری باید شروع کنید. هرگز نباید درباره آن با دیگران درباره بیماری، روند درمان یا نتیجه تلاش های خود صحبت کنید. هرچقدر ذهن های بیشتری از بیماری شما اطلاع پیدا کنند روند سلامتی خود را پیچیده‌تر خواهید کرد.

خیلی ها دوست دارند بیمار باشند تا به واسطه بیماری مسئولیت شرایط زندگی خودشان را به گردن دیگران یا حتی خداوند قرار دهند که برای او بیماری را در نظر گرفته است و اکنون او در این شرایط است.

افراد زیادی بیماری خودشان را به دلیل ارثی بودن آن می دانند. چون پدرم، مادرم، مادربزرگم و … به این بیماری دچار شده اند.

هرگز بیماری ارثی نیست.

اگر شما سالم به دنیا آمده اید و بعد از سالها بیمار شده اید به خاطر ارثی یا ژنتیکی بودن بیماری نیست به خاطر آگاهی است که درباره بیماری در ذهن خود ذخیره کرده اید. شما انتظار آن بیماری را داشته اید و اکنون به انتظار شما پاسخ داده شده است.

نگرش و الگوی ذهنی مهمترین عامل شکل گیری شرایط شما در زندگی است.

افراد زیادی هنگام گفتگو کردن با دیگران زمانی که آنها درباره وضعیت نامناسب خود صحبت می کنند، نیز سعی می کنند با شرح وقایع غیرواقعی اثبات کنند که من هم شرایط نامساعدی را تجربه می کنم.

افرادی سالهاست درگیر رابطه نامناسب هستند و به ظاهر تلاش می کنند تا راه حل مناسبی پیدا کنند اما هرگز موفق به رهایی از آن شرایط نیستند نه به این دلیل که خداوند سرنوشت آنها را در رنج و سختی قرار داده است بلکه به این دلیل است که آنها به این شرایط علاقمند هستند و به این طریق حس مظلوم بودن و ترحم دیگران را به خود جلب می کنند.

بسیاری از انسانها روزانه در حال تولید انرژی منفی به خاطر صحبت درباره موضوعاتی هستند که هیچ اهمیتی ندارد اما نمی دانند که چه می کنند!

صحبت درباره بیماری دیگران، صحبت درباره شرایط دیگران، صحبت درباره اتفاقی که برای دیگران رخ داده است، صحبت درباره اختلاف دیگران.

شاید این نگرش در ذهن شما مرور شود که اگر نسبت به دیگران بی تفاوت باشیم پس مهر و عطوفت انسانی چه می شود؟ مگر می شود آدم بی خیال زندگی کند؟!

مهربانی و انسانیت را باید در عمل تجربه کرد نه در حرف.

اگر می توانید به انسانی کمک کنید حتما اقدام کنید بسیار پسندیده است. اما اگر نمی توانید کمک کنید بهتر است درباره آن صحبت نکنید چون نه تنها به او کمک نخواهید کرد بلکه خودتان را هم به وضعیت آن فرد گرفتار خواهید کرد.

تغییر ذهن

اهمیت در صلح بودن

اگر با فردی به مشکل برخورده اید هرگز درباره اختلاف خود با دیگران صحبت نکنید. حتی با خودتان هم درباره آن فکر نکنید.

تا می توانید با همه انسانها در صلح باشید. این به آن معنی نیست که موظف هستید با همه انسانها رابطه داشته باشید. بلکه به این معنی است که نباید در وجود خود نسبت به انسانها خشم و کینه داشته باشید.

شما حق دارید انتخاب کنید که با چه افرادی رابطه و گفتگو کنید اما حق ندارید نسبت به انسانها خشم و کینه داشته باشید نه به این دلیل که آنها انسان های موجهی هستند بلکه به این دلیل که خداوند به آنها اجازه زندگی و حضور در دنیا را داده است بنابراین خشم و کینه از انسانها به منزله خشم و کینه از خداوند است که بانی حضور آنها در دنیاست.

  • فردی که در وجودش کینه و نفرت دارد نمی تواند رابطه مناسب و آرامش بخشی با خداوند داشته باشد.
  • خداوند در جایی که کینه، نفرت و خشم وجود داشته باشد حضور ندارد.
  • وقتی از مردم نفرت دارید روی رابطه خود با خداوند کار نکنید چون نتیجه ای در بر نخواهد داشت.
  • چطور می توانید خدایی که نمی بینید را دوست داشته باشید درحالی که از انسان هایی که هر روز می بینید متنفر هستید.
  • آنچه را می بینید تجلی خداست. تنفر از مخلوق تنفر از خالق را در وجودتان گسترش می دهد.

بنابراین سعی کنید تا می توانید مخزن ذهن خود را از کینه و نفرت و خاطرات رفتار و حرف های دیگران خالی کنید. رهایی از خشم و کینه یکی از تاثیرگذارترین اقدامات برای تغییر ذهن است.

تغییر ذهن

وابسته شرایط خود نباشید

برای رهایی از هر شرایطی باید وابستگی های خود به آن شرایط را رها کنید.

صحبت کردن درباره آن شرایط با دیگران نشانه علاقمندی شما به آن شرایط است.

مرور افکار در ذهنتان درباره آن شرایط نشانه علاقه شما و وابستگی به آن شرایط است.

غصه خوردن، تنفر ورزیدن، خشمگین شدن و … نشانه علاقه شما و وابستگی به آن شرایط می باشد.

به این آیه در قرآن توجه کنید:

از آنچه به آن آگاهی نداری، پیروی مکن، چرا که گوش و چشم و دل، همه مسؤولند.

(سوره اسرا آیه ۳۶)

آنچه می شنوید، آنچه می گویید و به آنچه فکر می کنید در زندگی شما تاثیرگذارند.

اینها مهمترین موضوعات در تعیین سرنوشت ما در زندگی است که هیچ اهمیتی به آنها داده نشده و هیچ آموزشی درباره چگونه استفاده کردن از کلام و افکار به ما داده نشده است.

از کلام و افکارتان برای تداوم وابستگی با شرایطی که در آن هستید استفاده نکنید.

از مرور خاطرات مربوط به برخوردهایی که موجب رنجش شما شده است خودداری کنید. تکرار خاطرات مانند این است که یک تصویر را در دستگاه کپی قرار دهید و تعداد زیادی از روی آن کپی کنید.

بسیاری از انسان ها از یک رفتار یا برخورد از طریق مرور کردن خاطرات کپی های زیادی ایجاد می کنند و به همین دلیل هرچه از زمان وقوع آن اتفاق می گذرد به جای اینکه به فراموشی سپرده شود بر کینه و خشم و ناراحتی آنها افزوده می شود.

صحبت کردن درباره هرآنچه مورد رضایت شما نیست مانند کپی گرفتن از آن در ذهنتان است.

تا می توانید از وقایع و اتفاقاتی که در زندگی تجربه کرده اید و مورد رضایت شما نبوده اند کپی تهیه نکنید. کاری که عموما انجام می دهیم.

در مقابل تا می توانید از خاطرات خوب و شرایط مناسب در زندگی تان از طریق مرور خاطرات و صحبت کردن درباره آنها کپی بگیرید. به این ترتیب مخزن ذهن خود را پر از فرمول های خوش احساس خواهید کرد کاری که عموما انجام نمی دهیم.

تغییر ذهن

گناهان مرئی و نامرئی

همیشه تمرکز آموزش ها، امر به معروف ها و … بر رفتار و مواردی است که با چشم دیده می شود.

همیشه به ما درباره نجوه لباس پوشیدن، مدل مو، رنگ ناخن، آرایش و …. تذکر داده شده است اما هرگز درباره افکاری که در ذهن ما مرور می شود توضیحی به ما داده نشده است چون افکار و نگرش های ما توسط افراد قابل دیدن نیست.

همیشه درباره گناهان مرئی مانند دروغ، غیبت، آرایش، مو، لباس و .. صحبت شده است و هیچوقت درباره گناهان نامرئی توضیحی داده نشده است.

اینکه از دیگران متنفر باشید گناه نامرئی است.

اینکه حسرت داشته باشید، کینه داشته باشید، خودسرزنشی داشته باشید، قضاوت کنید و … انواع گناهان نامرئی هستند که نه دیده می شوند و نه شنیده می شوند اما به وفور در ذهن ما وجود دارند.

  • چرا وقتی فردی وارد مکانی که شما حضور دارید می شود نگاه شما و احساس شما تغییر می کند؟ حضور آن فرد چه چیزی را در وجود شما شعله ور می کند؟
  • چرا وقتی همسر شما دیر می کند یا جواب تلفن را نمی دهد افکار و نگرش های منفی در ذهن تان مرور می شود؟!
  • چرا وقتی فرزند شما دیر می کند انواع افکار منفی درباره اتفاقات ناگوار برای فرزندتان در ذهن شما مرور می شود؟!

اینها گناهان نامرئی است که در اثر تکرار افکار و نگرش های نامناسب در وجود ما شکل گرفته اند و کسی به آنها اهمیت نمی دهد.

بسیاری از انسانها ظاهری متفاوت با باطن و درون خود دارند و به همین دلیل در حالی که ظاهری آراسته و موجه دارند باطنی سرشار از انرژی منفی و افکار نامناسب دارند.

بنابراین باید سعی کنیم ظاهر و باطن خود را به یک شکل پاک و مطهر کنیم.

تغییر ذهن

گذر از شرایط فعلی

وقتی درباره رها کردن یا پذیرش شرایط موجود صحبت می کنم به این معنی است که باید درعین حالی که در شرایط نامناسب هستید برای قطع وابستگی های خود به آن شرایط اقدام کنید. این اولین قدم برای تحقق خواسته ها و تغییر زندگی از طریق تغییر ذهن است.

ابتدا درباره آن شرایط صحبت نکنید، سپس درباره آن شرایط نشنوید و در سطح بالاتر درباره آن شرایط فکر نکنید.

به این صورت به سرعت از شرایطی که در حال تجربه کردن هستید خارج شده و وارد شرایط جدید منطبق با افکار و نگرش های جدید خود خواهید شد.

  • باید مسئولیت استفاده از امکانات و شرایط خود را با به عهده بگیریم.
  • باید مسئولیت استفاده از فکر و ذهن خودمان رو به عهده بگیریم و حواسمان باشد چه افکاری را در ذهن مان مرور می کنیم.
  • باید مسئولیت زبان مان را به عهده بگیریم و حواسمان باشد چه کلمات و جملاتی را به کار می بریم.
  • باید مسئولیت استفاده از جسم خود را به عهده بگیریم و حواسمان باشذ چه رفتار و واکنش هایی را انجام میدهیم.
  • باید مسئولیت گوش و چشم خود را به عهده بگیریم و حواسمان باشد چه می شنویم و چه می بینیم.

اگه به چیزی نیاز دارید حواستان باشه به چه شکل دارید تلاش می کنید تا به خواسته خود برسید.

استفاده از امکاناتی که دارید نباید باعث آسیب و جراحت دیگران شود.

قرار نیست به هر شکل و در هر شرایطی به خواسته خود برسید.

یه حرف هایی رو نباید بزنیم، یه چیزهایی رو نباید بشنویم، یه تصاویری رو نباید ببینیم و یه کارهایی رو نباید انجام بدیم و از همه مهمتر یه افکاری رو نباید مرور کنیم.

تغییر ذهن

تغییر ذهن دائمی

نکته بسیار مهم اینکه تا وقتی تغییرات به حالت دائمی و پیش فرض ما تبدیل نشده اند تاثیر عمیق بر درون و زندگی بیرون ما نمی گذارند.

خیلی از انسانها هر روز در شرایطی قرار می گیرند که تصمیم می گیرند تغییر کنند یا در شرایطی قرار می گیرند که طبق عادت قبلی شخصیت و نگرش متفاوتی از خودشون نشان می دهند اما شرایط درونی و زندگی بیرونی آنها هرگز تغییر نخواهد کرد.

تصور کنید وارد مجلس احیا شده اید، چه احساسی دارید؟ چه چیزی به خدا میگی؟‌ چه تصمیماتی برای تغییر خودت میگیری؟ ولی فردای اون روز دوباره همون آدم قبلی هستی.

افراد زیادی عازم سفر خانه خدا می شوند. هرچه به ایام سفر نزدیک تر می شوند احساس درونی و افکار و رفتار آنها معنوی تر می شود و در مدت حضور در خانه خدا به اوج خود می رسد اما فقط چند روز بعد از برگشتن از سفر خانه خدا دوباره همان آدم قبل می شوند.

برخی انسانها هر روز چند بار به مسجد می روند و هنگام حضور در مسجد کلام آنها تغییر می کند، انسان باگذشتی می شوند و دیگران را به گذشت، نیکی، بخشش و … توصیه می کنند اما به محض خارج شدن از مسجد همان آدم قبلی هستند.

ممکن است بارها توبه کرده باشید، ممکن است بارها در مراسم مذهبی شرکت کرده باشید، ممکن است بارها نذر و نیاز کرده باشید و با خداوند وعده گذاشته باشید، ممکن است شب های زیادی تا صبح قرآن خوانده و اشک ریخته باشید اما تا زمانی که تغییرات به شکل درونی و همیشگی نشود باعث تغییر نگرش و عملکرد شما نخواهد شد و هیچ اتفاقی نخواهد افتاد.

شاید مدت ها از خداوند درخواست کرده اید و با گریه و زاری دعا کرده اید و آنقدر این کار را انجام داده و نتیجه نگرفته اید که به این نتیجه رسیده اید که انگار خداوند شما را نمی بیند یا با شما قهر کرده است یا ظاهرا خدایی وجود ندارد.

اما مساله اصلی این است که شما تغییر نکرده اید تا شرایط بیرونی شما تغییر کند. شما با همان افکار و نگرش هایی که باعث خلق شرایط نادلخواه تان شده است دعا کرده اید، گریه و التماس کرده اید اما خداوند به احساس لحظه ای شما واکنشی نمی دهد بلکه به نگرش و افکار درونی شما پاسخ می دهد.

من هر زمان که در مراسمات مذهبی شرکت می کردم احساس می کردم امروز خداوند از من راضی است یا من کاری کرده ام که موجب رضایت خداوند بوده است.

در روز تاسوعا و عاشورا با شدت هرچه بیشتر سینه می زدم یا زنجیز می زدم چون احساس می کردم به این شکل ارادت خودم به پیامبران و ایمانم به خداوند را نشان داده ام اما فردای آن روز همان رضای روزهای قبل بودم با همان افکار و نگرش ها و عملکردها.

هر بار از انجام کاری که می دانستم شایسته من نیست توبه می کردم فقط چند ساعت به عهد خود وفادار بودم و با هر وسوسه شیطان یا پیشنهاد دوستان دوباره مشغول آن عادت می شدم.

واکنش های احساسی در روزهای خاص یا مراسمات خاص هیچ تاثیری بر نگرش های پیشفرض ما نخواهند داشت.

هر زمان در حالت عادی و طی زندگی روزمره نگرش ها و واکنش های ما تغییر کند نشان از تغییر واقعی در درون ما  

 می باشد.

خیلی ها از من سوال می کنند که چرا با اینکه مدت هاست دارم سعی می کنم توجهی به رسانه ها نکنم، مثبت اندیش باشم یا افکار منفی نداشته باشم ولی تغییر خاصی در زندگی من ایجاد نشده است؟ کجای مسیر من اشتباه است.

و پاسخ من همیشه این است که شما در مسیر اشتباه نیستید ولی هنوز تغییراتی که در رفتار خود ایجاد کرده اید به نگرش و پیشفرض ذهن شما تبدیل نشده است. بنابراین باید به روند خود ادامه دهید.

خیلی مهم نیست که چقدر از زمان خود را صرف مطالعه یا تجسم یا دعا و نیایش برای تغییر زندگی خود می کنید بلکه خیلی مهم است که چقدر می توانید به عادت های گذشته خود باز نگردید.

این مهمترین موضوع در تغییر تمام جنبه های زندگی است.
تغییر ذهن

تغییر ذهن برای لاغری

همه دوستانی که از آموزش های لاغری با ذهن استفاده کرده اند این تجربه را دارند که بعد از مدت کوتاهی که از آموزش ها استفاده کردند نتایج عالی گرفتند اما به هر دلیل مسیر یادگیری را رها کردند و بعد از چند وقت دوباره در شرایط قبلی خود بودند. چون به مرور دوباره به حالت پیش فرض و قبلی خود برگشتند.

اگر تغییری در هر جنبه از شرایط زندگی تان با استفاده از آموزشها ایجاد می شود تا زمانی نتایج ماندگار هستند که شما بر اساس آموزش ها عمل و تغییرتان پایدار باشد. به محض اینکه به عادت ها و نگرش های قبلی برگردید دوباره نتایج شما مشابه گذشته خواهد شد.

دلیل اینکه افراد متناسب همیشه متناسب هستند این نیست که با اراده یا هوش و توانایی خاصی دارند فقط به این دلیل است که حالت دیگری در ذهن آنها تعریف نشده است و همیشه به یک شکل و یک حالت و عادت رفتار می کنند و نتیجه آنها همیشه متناسب بودن است.

اما فرد چاقی که تحت آموزش لاغری با ذهن و با تغییر ذهن قرار لاغر می شود، مانند فردی است که به دو زبان مسلط است و هر زمان می تواند به زبان دلخواه خود صحبت کند.

تا وقتی به زبان لاغری که یاد گرفته اید صحبت کنید قطعا متناسب خواهید بود اما اگر مجددا به زبان چاقی صحبت کنید قطعا چاق خواهید شد. این انتخاب شماست و ربطی به آموزش ها ندارد.

در مورد خودم هم این موضوع صدق می کند. اینکه من مؤسس لاغری با ذهن یا مدرس آن هستم دلیل تناسب اندام همیشگی برای من نخواهد بود بلکه تا وقتی به آنچه درباره لاغری با ذهن درک کرده ام عمل می کنم متناسب خواهم بود.

پس عادت های پیش فرض نتایج زندگی ما را تعیین می کنند و همه عادت های پیش فرض در ذهن نوشته و ثبت شده اند بنابراین هیچ نیرویی قوی تر از تغییر ذهن برای تغییر شرایط زندگی نیست.

تغییر ذهن

اشتباه‌ نشانه شکست نیست

نکته جالب توجه اینکه وقتی برای تغییر ذهن خود اقدام می کنید و تصمیمات جدید برای نحوه فکر کردن یا عمل کردن خود می گیرید ممکن است برخی مواقع به شکل و شیوه قبلی عمل کنید اما اهمیتی ندارد چون مهم این است که حالت پیش فرض و نرمان عملکرد شما چگونه باشد.

همانطور که تا وقتی نگرش و افکار خود را تغییر نداده بودیم بارها سعی کردیم به طریق مختلف در زندگی خود تغییر ایجاد کنیم و موفق نشدیم وقتی نگرش خود را تغییر دهیم اگر در مواردی اشتباه کردیم یا به شکل قبلی عمل کردیم باز هم تاثیری بر نتایج جدید ما نخواهد داشت.

من یه روزی تصمیم گرفتم دیگه گله و شکایت نکنم. روزهای اول شرایطی پیش می آمد که به خودم می آمدم و متوجه می شدم که در حال گله و شکایت کردن هستم ولی بلافاصله کلام خودم رو متوقف می کردم.

این روند چند وقت ادامه داشت تا به مرور گله و شکایت های ناخودآگاه من کم و کمتر شد و من دیگر به شکل عادی و بدون مراقبت کردن از خودم گله و شکایت نمی کردم. انگار زبان گله و شکایت از وجود من پاک شده بود.

این یعنی حالت پیش فرض من تغییر کرده است.

اما در سال های اخیر مواردی پیش آمده است که متوجه شدم دارم گله و شکایت می کنم و همان لحظه شیطان به من می گفت که ببین هنوز تغییر نکردی. تو شکست خوردی. تو توانایی نداری و تلاشت بی فایده بود.

آگاه باشید که اگر اشتباه کردید اهمیتی ندارد بلکه نباید اشتباه، عادت شما شود.

اینکه من یه وقت هایی گله و شکایت می کنم (که البته به محض متوجه شدن متوقف می کنم) اشکال نداره، این اشکال داره که من همیشه گله و شکایت کنم.

برای فرد چاقی که همه افکار و واکنش های غذایی او اشتباه بودند وقتی لاغری با ذهن رو یاد می گیرد انبوهی از افکار و واکنش های رفتاری او اصلاح می شوند حالا اگه یه وقت هایی یه اشتباهاتی انجام بده هیچ اشکالی نداره بلکه اشکال از جایی شروع می شه که اشتباه به حالت دائمی و عادت تبدیل بشه.

من قبلا آدم عصبی و پرخاشگری بودم و نسبت به خیلی از رفتارهای همسر و فرزندانم واکنش تندی داشتم.

یه روز تصمیم گرفتم خودم رو تغییر بدم و انسان واکنشی نباشم. بعد از مدتی موفق شدم این تغییر را در وجودم خودم ایجاد کنم اما این به این معنی نیست که دیگه هرگز عصبانی یا پرخاشگری نکردم بلکه به این معنی است که در بیشتر مواقع من آرامش و واکنش مناسب دارم و مواردی که اشتباه می کنم در برابر مواردی که صحیح عمل می کنم بسیار کم هستند بنابراین اشتباهات در سرنوشت من تاثیری ندارند.

این یک راه بررسی وضعیت تغییرات درونی است:

اگر تصمیم به تغییر گرفته اید و به مرور اشتباهات شما کم و کمتر می شود شما در مسیر صحیح هستید و فقط باید ادامه دهید.

مهم نیست اگر هنوز هم اشتباه می کنید مهم این است که دفعاتی که اشتباهات گذشته را تکرار نمی کنید به مراتب بیشتر شده و در حال بیشتر شدن است.

زمانی که یک عادت، از حالت عادی و پیش فرض شما خارج شد یعنی تغییر آغاز شده است و فقط باید با تمرین و تکرار و ادامه دادن حالت جدید را نهادینه کرد.

فردی که آگاه به افکار و نگرش های درونی نیست هرگز زمانی که در حال تکرار اشتباه است این نگرش را ندارد که رفتار یا واکنش او اشتباه بوده است. اما فردی که قدم در مسیر تغییر می گذارد هربار که مرتکب اشتباه می شود می داند که اشتباه کرده است و این اتفاق بسیار مهم و نشانه پذیرش مسئولیت زندگی است.

من در گذشته بارها نسبت به رفتار همسرم عصبانی می شدم و واکنش می دادم و همیشه فکر میکردم که حق با من است و همسرم اشتباه کرده یا فرد نادرستی است.

اما زمانی که درک بهتری نسبت به آگاهی پیدا کردم عصبی شدن و واکنش دادنم دیگه برام عادی و صحیح نبود بلکه می دانستم که این یک واکنش اشتباه از سمت من بوده است فارغ از اینکه همسرم چه رفتار یا حرفی زده است.

من واکنش و رفتار اشتباه خودم را متوجه می شدم چیزی که قبلا متوجه آن نبودم.

به مرور سعی کردم اشتباهات خودم در رابطه با همسرم را اصلاح کنم و به مرور روابط ما از آن وضعیت اسف بار به شکل شگفت انگیزی تغییر پیدا کرد.

تغییر ذهن

مهمترین موضوع برای تغییر کردن

برای تغییر کردن مهمترین موضوع تصمیم شماست که بخواهید از این شرایط خارج شوید.

ممکن است در گل و لای زندگی گرفتار شده باشید و هیچ نیروی کمکی یا راهی برای رهایی از این وضعیت نداشته باشید.

برای تغییر نیاز به هیچ کمک یا ابزاری ندارید فقط باید این نگرش را در خود ایجاد کنید که من نمی خواهم در این شرایط باقی بمانم. من باید این شرایط را تغییر دهم.

یک نگرش یا یک فکر عمیق و قدرتمند برای شروع شگفتی در زندگی تان کافی است.

  • انسان های زیادی در شرایط نامناسب عاطفی قرار دارند اما نمی توانند شرایط خود را تغییر دهند یا تغییر کردن برای آنها دشوار است.
  • افراد زیادی در شرایط نامناسب مالی هستند اما تغییر کردن برای آنها دشوار است.
  • افرادی زیادی در شرایط اعتیاد به مواد مخدر یا الکل یا هر رفتار آزاردهنده دیگری هستند اما تغییر کردن برای آنها دشوار است.
  • افراد زیادی در شرایط افسردگی به سر می برند اما نمی توانند شرایط خود را تغییر دهند و تغییر کردن برای آنها دشوار است.

همه ما فقط به یک دلیل نمی توانیم شرایط زندگی خود را تغییر دهیم چون دیگران را مسئول و مقصر آن شرایط می دانیم.

تکرار می کنم

تا زمانی که دیگران را مسئول و مقصر شرایط فعلی خود می دانید هرگز قادر به تغییر کردن یا تغییر شرایط تان نخواهید شد.

  • من ۱۳ در شرایط نامناسب مالی زندگی می کردم و خانواده و دولت و دیگران را مقصر آن می دانستم.
  • من ۱۵ سال در شرایط نامناسب عاطفی با همسرم زندگی می کردم و همیشه او را مقصر شرایط خودم می دانستم.
  • من ۳۴ سال چاق بودم و خانواده و ژنتیک را دلیل چاقی خودم می دانستم.
  • من ۲۰ سال عذاب وجدان داشتم که انسان گناهکاری هستم چون خداوند را مسئول عذاب ها و مشکلاتی که در زندگی ام داشتم می دانستم.
  • من ۲۰ سال درگیر خشم و کینه از اطرافیانم بودم و هیمشه آنها را مقصر حالات درونی خودم می دانستم.

اما زمانی که درک کردم اولین قدم برای تغییر کردن شرایط زندگی ام، پذیرش مسئولیت حالات و شرایط خودم است توانستم به مرور تغییرات گسترده در تمام جنبه های زندگی ام ایجاد کنم.

تغییر ذهن

نگرش های بنیادی

این دو نگرش را از من بپذیرید و سعی کنید آن ها را در ذهن خود ثبت و نهادیه کنید.

نگرش اول:

(همیشه تقصیر من است)

همیشه تقصیر شماست.

در هر شرایطی قرار گرفتید تقصیر شماست.

اگر فردی به شما بی احترامی کرد و باعث عصبانیت شما شد تقصیر شماست.

اگر همسرتان بداخلاقی کرد یا پرخاشگری کرد یا رفتاری انجام داد که موجب خشم تان شد تقصیر شماست.

حتی اگر در خیابان در حال قدم زدن بودید و دو نفر در سمت دیگر خیابان با هم دعوا کردند و سنگی به سر شما برخورد کرد صد در صد مقصر شما هستید.

شاید پذیرش اینکه در هر شرایط احساسی یا زندگی قرار داشته باشید مقصرش خودتان هستید کار ساده ای نباشد اما برای خوشبخت شدن و تسلط بر افکار و واکنش های درونی راه دیگری وجود ندارد.

نگرش دوم:

(هر کس در هر شرایطی است حقش همین است)

اگر فردی را مشاهده کردید که در شرایط بسیار بهتر از شما زندگی می کند و انبوهی از افکار در ذهنتان مرور شد که این عدالت نیست و چطور و چگونه این انسان که انقدر بد ذات و بد نیت است در این شرایط مرفه و پادشاهگونه زندگی می کند بدانید که دقیقا در جای درستش قرار دارد و حقش همین است.

اگر فردی را دیدید در شرایط نامناسب و تاسف برانگیز زندگی می کند به شکلی که قلبتان منقلب می شود وقتی او را می بینید باز هم یادتان باشد که دقیقا در جای درستش قرار داد و حقش همین است.

شما هم در هر شرایطی هستید دقیقا در جای درست تان هستید و حق شما همین است.

تغییر ذهن

اگر از شرایط خود راضی نیستید تنها راه حل آن تغییر ذهن و نگرش های درونی است. هیچ راه دیگری نیست.

شما نمی توانید به فردی کمک کنید تا در شرایط بهتری زندگی کند تا وقتی که همان افکار و نگرش ها را در ذهنش مرور و تکرار می کند. به همین ترتیب هیچ کس نمی تواند به شما کمک کند تا در شرایط بهتری زندگی کنید مگر اینکه خودتان افکار و نگرش های درونی تان را تغییر دهید.

زندگی با کمک خداوند راهکاری برای تغییر ذهن، تغییر افکار و نگرش های بنیادین است.

این نگرش ها زمانی که در ذهن نفوذ کنند باعث تغییر افکار و واکنش های شما خواهند شد بدون اینکه تصمیم لحظه ای بگیرید.

واکنش های احساسی شما را به واکنش های عمیق درونی تغییر خواهند داد و به این شکل مسیر را برای ایجاد دگرگونی در شرایط زندگی فراهم می کنند.

همه این آگاهی ها در این جلسات نهفته شده اند اما می توانند بی تاثیر باشند اگر شما تصمیم برای تغییر نگرفته باشید.

اگر شما به آنچه دریافت می کنید ایمان نداشته و عمل نکنید.

آگاهی به تنهای هیچ قدرتی برای تغییر زندگی تان ندارد همانطور که خداوند با تمام قدرت بی نهایتش هیچ اصراری به تغییر شرایط زندگی انسانها ندارد مگر آنهایی که خودشان می خواهند و تصمیم به تغییر گرفته اند و مسئولیت شرایط خود را پذیرفته اند.

و در نهایت به این موضوع توجه کنید که شیطان با دعا کردن، نماز خواندن یا هرگونه اعمال مذهبی شما هیچ مشکلی ندارد. او زمانی به مشکل برمی خورد که شما قصد تغییر ذهن را کرده باشید.

اخطار

تمرین:

۱- نگرش شما درباره قدرت ذهن چیست؟

۲- از چه زمانی با این موضوع آشنا شده اید و چقدر به این تاثیر قدرت ذهن در زندگی ایمان دارید؟

۳- مثال هایی از زندگی خود یا اطرافیانتان شرح دهید که ارتباط داشتن قدرت ذهن با اتفاقات زندگی را اثبات می کند.

۴- نگرش شما درباره تغییر ذهن چیست؟ آیا تغییر کردن برای شما سخت است؟!

۵- مثال هایی از زندگی خود یا اطرافیانتان شرح دهید که مقاومت کردن دربرابر تغییر کردن را نشان می دهد.

۶- به نظر شما علت تداووم در شرایط زندگی چیست؟ شرح دهید.

۷- نگرش شما درباره تغییر ذهن چیست؟ تجربه شما درباره تغییر موقتی و دائمی ذهن چیست؟!

۸- تجربه شما از تاثیر قدرت ذهن در لاغری چیست؟! شرح دهید.

۹- واکنش شما به اشتباه‌ کردن در زندگی چگونه است؟ آیا اشتباه‌ کردن باعث ناامیدی شما می شود؟!

۱۰- درک و برداشت خود درباره نگرش های بنیادین را شرح دهید و مثال بزنید.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.35 از 37 رای

https://tanasobefekri.net/?p=42787
برچسب ها:
30 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار زهرا کریمی
      1403/01/18 21:45
      مدت عضویت: 222 روز
      امتیاز کاربر: 1850 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 753 کلمه

      سلام به استاد عزیزم من آماده ام تا بهای مطالب ارزشمندی که مطالعه کردم و دیدگاه منو تغیر داد پرداخت کنم . 

      ۱- نگرش شما درباره قدرت ذهن چیست؟

      در طول این دوسال اخیر من متوجه شدم ذهن ما خیلی فراتر از اون چیزیه که ما فکر می‌کنیم.  و ما هنوز خیلی از قدرتش بی‌خبر هستیم . و خیلی کم تر از یک درصد ازش استفاده می‌کنیم.  ذهن ما قدرت داره جسم مارو هم بیمار کنه هم سلامت . ذهن ما میتونه مارو هم فقیر کنه هم ثروتمند . ذهن ما میتونه مارو تو حس شادی نگه دار هم افسرده کنه . ذهن ما میتونه مارو یک قهرمان المپیک کنه یا یک کسی که حتی رخت خوابش هم مرتب نمی‌کنه.  ذهن ما میتونه شرایط مارو اونجور که میخواد رقم بزنه و تغیر بده . حتی ذهن ما میتونه یک روز آفتابی یا بارانی رو برای ما خلق کنه . خداوند مارو خالق آفریده اما ما خیلی جدی نمیگیریم .

      ۲- از چه زمانی با این موضوع آشنا شده اید و چقدر به این تاثیر قدرت ذهن در زندگی ایمان دارید؟ از زمانی که یک نوجوان ۱۵ ساله بودم و کتاب راز رو خوندم به این قدرت پی بردم و رفته رفته این شناخت من بیشتر و بیشتر شد و من همیشه تشنه این آگاهی ها هستم و تا حدی که به ذهنم بها دادم و ازش استفاده کردم تونستم به نتایج دلخواهم برسم . حداقل ش این بوده که دلیل  اتفاقات ناخواسته ام رو فهمیدم و یکسری از اونا رو تغیر دادم یا حذف کردم با قدرت ذهنم .

      ۳- مثال هایی از زندگی خود یا اطرافیانتان شرح دهید که ارتباط داشتن قدرت ذهن با اتفاقات زندگی را اثبات می کند.

      اول اینکه من با قدرت ذهنم که از شما یاد گرفتم تونستم خودم رو از چاقی نجات بدم و وزن کم کنم آخرین بار ک خودمو وزن کردم فهمیدم ۸ کیلو کم کردم ولی نزدیک ۳ ماه رو وزنه نرفتم ولی از تغیر ساز لباس هام متوجه میشم که هنوز هم دارم کم می‌کنم.  

      دوم اینکه من تونستم با قدرت ذهنم از یک زندگی سمی بیرون بیام و بدون اینکه درگیری های قبلی ر  داشته باشم همواره حس و حالم خوب و در آرامش باشم 

      سوم اینکه تونستم آرامشم رو از ۲۰ درصد به ۷۰ درصد برسونم چون فهمیدم خیلی افکار مخرب دارم که داره حالم رو بد و بدتر میکنه و با قدرت ذهنم کم و کمرنگ ترشون کردم و این مسیر رو تا آخر عمر ادامه میدم. 

      چهارم اینکه با قدرت ذهن تونستم از زندگیم خیلی خیلی بیشتر از گذشته لذت ببرم و همواره خوشحال باشم 

      پنجم  با قدرت ذهنم تونستم به یکسری از خواسته هایم برسم مثل رانندگی کردن . 

      ششمین چیز که در زندگی پدرم دیدم این بود که تونست در سن ۵۳ سالگی کاری که همیشه رویاش رو داشت رو شروع کنه و اولین ساختمانش رو بنا کرد .

      هفتمین چیز که تو زندگی همسرم دیدم این بود که از زندگی در یک روستای دور افتاده تونست به تهران بیاد و تحصیل کنه و کارمند بشه و ماشین بخره زمین بخره و با من که یو دختر شهری بودم به آسونی آب خوردن ازدواج کنه و صاحب یک پسر بشه ‌ . چیزی که برای اون و خانواده اش و دوستانش  رویا بود و با قدرت ذهن بهش رسید . بهم میگفت بچه که بودم همش خودم رو تصور می‌کردم کت و شلوار پوشیدم کیف دستمه و پشت میز نشستم و همه به من احترام میزارن ‌. داستانش خیلی جالب ولی خوب بخاطر غروری که داشت منو از دست داد البته این حرف خودش . اما خیلی دیر این نکته رو فهمید . 

      هشتمین چیز اینکه خواهر من از همون نوجوانی میگفت دوسدارم بزرگ شدم ی دختر و ی پسر داشته باشم و دخترم بزرگتر باشه . و همسرم قد بلند و درشت اندام باشه . و خدایی دقیقا همون جوری شده . همونی که می‌خواست و من همه اینارو از قدرت ذهن میدونم . حتی یادمه ی عروسک پسربچه بود تو تلوزیون نشون میداد خواهرم عاشقش بود . یعنی چهره پسرش با اون عروسک مو نمیزنه . چند وقت پیش این نکته رو یادش انداختم و تایید کرد بعد رفت عکس اون عروسک رو پیدا کرد از گوگل و گذاشت کنار عکس پسرش . رنگ مو مدل مو حالت چشم ها گردی صورت همه و همه مثل هم بودن . واقعا الله اکبر خدا چه قدرتی به ما داده .

      ازین مثال ها تا دلتون بخواد دارم تو زندگی خودم و اطرافیانم . 

      انشالله بقیه مطالب رو در فرصت دیگه می‌نویسم استاد عزیزم ممنونم بخاطر این سایت الهی که در اختیار ما گذاشتی این حرفای گوهربار مچکرم ازتون .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 14 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهرا کریمی
      1403/01/20 01:29
      مدت عضویت: 222 روز
      امتیاز کاربر: 1850 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,187 کلمه

      قسمت دوم تمرین من 

      ۴- نگرش شما درباره تغییر ذهن چیست؟ آیا تغییر کردن برای شما سخت است؟!

      تغیر ذهن ممکن و شدنی است . تغیر کردن یعنی حذف یک یا چند باور و جایگزین کردن باور های جدید . به همان اندازه که جسممان از چاقی به لاغری و از ضعیف بودن به عضلانی بودن می‌تواند تغیر کند ذهنمان هم میتواند تغیر کند . الان من عضلات پام درد میکنه ولی ناراحت نیستم خوشحالم چونکه این درد بخاطر ورزش بوجود آمده . و این درد مفید . من مشتاقم که بازهم به ورزش ادامه بدم و میدونم کمکم این درد ازبین میره و عضلات من قوی میشه . از نظر ذهنی هم همینجوریه من حدود سه ماه از همسرم جدا شدم و باتمام تضادهایی که باهم داشتیم ولی بعضی وقتا میبینم که چقدر دوسدارم باز رابطه برقرار کنم باهاش ولی من میدونم این حس فقط و فقط از سر عادت . و قطعا من یقین دارم با ایجاد رابطه با همسرم به کلی باز حالم بد میشه و به نوعی زندگیم از هم میپاشه و بازهم شاهد بدترین حس  زندگیم میشم که مجبورم همش در حالت حرص و غم و غصه باشم . پس الان ذهن من داره درمقابل اون عادت ۷ ساله مقاومت میکنه تا این عادت از بین بره و بجاش من دارم به تنهایی عادت میکنم . که خیلی راضی هستم چون من فقط در تنهایی میتونم خیلی خوب شخصیتم رشد بدم و به خواسته هام برسم . میتونم روی خودم تمرکز داشته باشم ‌ میتونم با خدای خودم ارتباط بیشتری داشته باشم . من قبلا کلی عادت نامناسب داشتم که با تغیر کردن آدم بهتری شدم . 

      تغیر سخته ولی وقتی انسان انگیزه داشته باشه همون سختی ها براش طعم خوبی داره . اینو کسی میفهمه که تغیر کرده باشه . تغیر واقعا هم انگیزه میخواد هم اراده هم تعهد . تعهد به خودت .

      ۵- مثال هایی از زندگی خود یا اطرافیانتان شرح دهید که مقاومت کردن دربرابر تغییر کردن را نشان می دهد.

      اولیش همسرم بود که همیشه در برابر من مقاومت می‌کرد و فکر می‌کرد من همه حرفام اشتباه و نادان هستم و تنها اونه که درست میگه و همیشه به خودش حق میداد حتی یکبار سعی نکرد خودش رو جای من بزاره یا یکبار بخواد از حرفش کوتاه بیاد . خداشاهده اصلا یادم نمیاد از حرفی که زده باشه بخاطر من کوتاه بیاد . خیلی خوبه آدم رو حرفش بمونه ولی یه وقتایی هم لازمه به جای قضاوت خودمون رو جای طرف مقابل بزاریم و حق رو به خودمون ندیم گاهی باید زاویه دیدمون رو عوض کنیم . من این حرفارو از روی حرص نمیگم اینا حرفایی بود که همسرم آخرین بار به من گفت و ابراز پشیمونی می‌کرد.  ولی خوب واقعا اون موقع دیگه خیلی دیر شده بود . 

      مثلا اگه بهش میگفتم من خسته هستم بخاطر کارهایی که تو خونه انجام دادم و از بچمون مراقبت کردم و احتیاج دارم یکمی با خودم تنها باشم یا یکمی بخوابم میگفت خوب همه زن ها دارن همین کار هارو انجام میدن مگه چیکار کردی 

      اگه میگفتم پریود هستم و حوصله ندارم . می‌گفت همه زن ها پریود میشن مگه اینجوری برخورد میکنن 

      وقتی میگفتم دوسدارم با دوستام برم بیرون میگفت تو منو دوستنداری میخوای خودت تنها باشی 

      وقتی میگفتم خیلی زنگ میزنی و من دوسندارم انقدر همه چیز رو با جزئیات بهت توضیح بدم میگفت اگه از صبح که میرم سر کار تا شب که بیام ۵ بار زنگ میزنم بخاطر اینکه دوستدارم و تو الویت زندگیم هستی ولی تو دوسم نداری .

      خلاصه همیشه ی جواب تو آستین داشت که به زعم خودش کم نیاره و من پرو نشم . 

      دومین مثال مادرم هست که از وقتی یادمه تا الان ایشون وسواس داشت هم فکری هم تو زمینه شستشو و پاکی . و کلا هیچوقت نخواست که تغیر کنه هرکسی هم هرچی میگفت سریع جوابشو با لحن تند میداد که دیگه طرف ساکت بشه . حتی یکبار نرفت پیش روانشناس.  حتی یک روز این عادت رو ترک نکرد که هیچ هرچه داره می‌گذره بدتر و شدید تر هم میشه خودشم قبول داره .

      در مورد خودم هرچی فکردم چیزی به ذهنم نرسید واقعا چون من خیلی مقاومت نمیکنم در برابر تغیر و آدمی هستم که با شرایط کنار میام . و اگر جایی بفهمم که دارم اشتباه پیش میرم واقعا تغیر میدم مسیرم رو . حالا هرچقدر هم که طولانی بشه ولی من بالاخره مسیر درست رو پیدا میکنم و پیش میرم . زندگی من از نظر خیلی ها توش پر از اشتباه اما من اینو میدونم که کارهایی که از نظر بقیه اشتباه هستن از نظر خودم درست بوده و کار خاصی انجام ندادم که باعث اذیت کسی بشه و اینو میدونم ک من با همون اشتباهات تجربه بدست آوردم . تجربیاتی که خیلی از آدم های همسن من ندارن چون خواستن از نظر بقیه آدم خوبی باشند . مثلا من درسم رو ادامه ندادم چون اصلا علاق نداشتم . تو سن پایین ۱۹ سالگی ازدواج کردم چون  دوستداشتم مستقل بشم . 

      ۶- به نظر شما علت تداووم در شرایط زندگی چیست؟ شرح دهید.

      اگه بخوام درمورد خودم بگم خوب اصلی ترین دلیلش رو میتونه این باشه که من اونقدری که انتظار تغیر رو دارم به اندازه اون برای خودم وقت نمیزارم . بیشتر اوقات وقتم صرف کارهایی میشه که به بقیه مربوط میشه اعضای خانوادم . من اینو میدونم هرچقدر بیشتر تنها باشم بیشتر برای خودم وقت میزارم و بیشتر میتونم تغیر کنم . اما این برای منی که قوانین دنیارو میدونم . از خدا شناخت صحیح دارم . از خودم آگاه هستم . و میتونم اصل رو از فرع تشخیص بدم . البته اگه دوسال پیش بود خوب من هنوز گنگ بودم و اینارو نمیدونستم و فقط دنبال حواشی میرفتم . حتی الان هم که میدونم باز خیلی سخته که من نرم نو جاده خاکی و متعهد بمونم . چون دانستن و عمل کردن دوتا مفهوم جدا از هم داره .

      خوب خیلی از آدمها همونایی که من فهمیدم رو نمیدونن و حتی بهشون بگی هم مسخره میکنن . ولی من اینو فهمیدم آدمی که از شرایطش ناراضی هست اگه به دنبال جواب برای سؤالش باشه که آخه چرا زندگی من اینجوریه مطمئن ۱۰۰۰ درصدی هستم که خداوند جوابش رو میده و اونو هدایت میکنه .

      پس بنظرم در اصل علت تداوم شرایط از این میاد که ما به بدبختی هامون عادت می‌کنیم و فکر می‌کنیم منطقی همینه که مثلا من ماهی یکبار مریض بشم در صورتی که منطقی و طبیعی اینه که من همیشه سالم و سلامت و سرحال باشم و از زندگی لذت ببرم . پذیرش خیلی خوبه ولی نه همیشه مثلا من بعد ۷ سال زندگی مشترک واقعا پذیرفتم همسرم بیمار روحی روانی داره . چون من هر تغیری که به ذهنم می‌رسید و از هر کتای و هر روانشناسی شنیده بودم روی خودم پیاده کردم ولی رابطمون درست نشد ک نشد . 

      اما من اینو نپذیرفتم که خوب حالا ۷ سال گذشته حالا من بچه دارم حالا من درآمد ندارم و ….. پس نمیتونم جدا بشم . نمیتونم دیگه رنگ آرامش ببینم . نه من به خودم گفتم من لایق یک زندگی سرشار از آرامشم . به خودم گفتم من این رفتار های همسرم رو نمی‌پذیرم. 

      من جنگ عذاب رو نمی‌پذیرم ‌ . من این مدل زندگی که کارهایی انجام بدم که میل خودم نیست رو نمی‌پذیرم.  

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهرا کریمی
      1403/02/01 16:35
      مدت عضویت: 222 روز
      امتیاز کاربر: 1850 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 967 کلمه

      سلام استاد عزیزم و دوستان گرامی 

      امدم تا قسمت سوم تمرینم رو انجام بدم .

      ۷- نگرش شما درباره تغییر ذهن چیست؟ تجربه شما درباره تغییر موقتی و دائمی ذهن چیست؟!

      تغیر ذهن جزو مسیر زندگی و بنظرم لازمه زندگی . و هرکس چه خود آگاه چه نا خودآگاه اینکار رو انجام میده . با این تفاوت که بعضی ها در مسیر سقوط ذهنشون رو تغیر میدن . یعنی رفته رفته احساس و نگرش و اعمالشون بد و مخرب تر میشه . 

      بعضیاهم تغیرشون رو به سعود . یعنی هرچه بیشتر عمر می‌کنند زندگیشون بهتر و باکیفیت تر میشه و احساسشون هم بهتر میشه . 

      این دسته از آدم ها میتونن الگوی بقیه آدم ها باشند .

      من این‌رو فهمیدم که توی این دنیا هیچ چیزی ایستا نیست و همه چیز در حال تغیر . 

      منکه سن کمی دارم ولی هروقت یادمه داشتم روی ذهنم کار می‌کردم.  همیشه این سوال تو ذهنم بود چطوری فلان کار انجام بدم چطوری تو فلان زمینه بهتر بشم . چطوری چجوری حقیقت فلان ماجرا چیه . چرا این اتفاق افتاد ‌ . و هزار تا سوال دیگه . که خودم رو بخاطر این اخلاق تحسین میکنم ‌. چون همیشه برام مهم بود که به حقیقت پی ببرم همیشه میخواستم از راهی که آسون و لذت بخش کارهایم را با بازدهی بیشتر انجام بدم . 

      خوب همین نوع فکر کردن به من کمک کرد هیچوقت به موقعیتم راضی نباشم و همیشه دنبال بهتر شدن باشم . نه بخاطر کسی بخاطر دل خودم . پس کسی که همیشه دنبال بهتر شدن هست لاجرم باید تغیر کنه . من متوجه شده بودم اصل و اساس تغیر و منشا تغیر در ذهن نه در بیرون از من . من فهمیدم برای تغیر نیاز به هیچکس و هیچ چیزی ندارم همین که آرامشم را محیا کنم و تمرکز داشته باشم تغیر آروم آروم انجام می‌شود. 

      من معمولا ساکت هستم و از تنهایی لذت می‌برم.  با اینکه همیشه دیگران ازین بابت ناراحت می‌شوند.  اما این تنهایی ها این سکوت ها برای من لازم است زیرا من در سکوت خیلی چیزهای با ارزش را فهمیده ام که هرگز در جمع یا صحبت کردن نفهمیدم . 

      تغیر موقتی من برای مواقعی بوده که به میل و خواست خودم نبوده . مثلا چیزی رو کسی از من خواسته و من بخاطر کمبود عظت نفس قبول کردم و تا مدتی انجام دادم اما بعدا که خیلی تحت فشار بودم اون رفتار رو دیگه انجام ندادم ‌ . مثلا همسر سابقم از من میخواست نماز بخونم و من تا مدت دوسال اینکار رو بخاطر اون انجام می‌دادم بعدش خودم علاقه پیدا کردم و انجام دادم بعد که حس کردم واقعا رابطه ام با خدا بهتر شده متوجه شدم اصلا خدا چ نیاز به نماز من داره فهمیدم این بدترین دروغی بوده که بزرگ تر هامون هرکاریو دوستداشتن انجام بخاطرش مارو ترسوندن گفتن اگه انجام ندی خدا می‌بردت جهنم . من فهمیدم خدایی که خودم دارم پیداش میکنم خیلی بهتر از اون خدایی که بقیه بهم معرفی کردن من دیدم نماز خودن دیگه بهم حس خوب نمیده بیشتر منو مضطرب میکنه برای همین دیگه نماز نخوندم 

      در مورد حجاب هم همینجوری بود از بچگی تو خانواده به ما القا شده بود اگه حجاب نداشته باشی یعنی فاسد هستی و من تا مدتی اینجوری بودم 

      و خیلی چیزای دیگه 

      اما من تغیرات دائمی هم داشتم اونم اینه که هیچوقت از مثبت اندیشی دست نکشم

      همیشه به خودم احترام بزارم . چون قبلا اینطوری نبودم 

      عظت نفسم رو بالا ببرم

      ورزش کنم حتی اگه بخاطر پریود ی هفته وقفه بیوفته بازم بعدش ادامه بدم 

      خودم رو دوست داشته باشم 

      بخاطر حرف بقیه خودم رو سرزنش و سانسور نکنم

      تلاش کنم تا ثروتمند تر بشوم 

      و هزارتا تغیر دیگه که مطمئن هستم حال و روز و زندگی منو بهتر میکنن . به طور دائمی . نه موقتی .

      مثلا آرایش یا کاشت ناخون ی تغیر که خوشایند و جذاب و زیبا ولی وقتی من میفهمم که چقدر زود گذر و وقتگیر هیچوقت انجام نمیدم .

      ۸- تجربه شما از تاثیر قدرت ذهن در لاغری چیست؟! شرح دهید.

      تجربه من اینه که از اواخر تابستان ۴۰۲ با استاد عطار روشن عزیز آشنا شدم و ذهن بیمارم رو کمی شفا دادم تو این سایت و از  سایز ۴۸ به ۴۶ رسیدم و این راه ادامه داره . حدود ۱۰ کیلو کم کردم .

      بدون اینکه بخوام اذیت بشم . واقعا از آب خوردن هم راحت تر بود فقط آدم باید وقت بزاره و فکر کنه و اون فکرا رو تو روزمره عملی کنه . 

      من حتی ورزش خاصی هم انجام ندادم .

      از هیچ مواد غذایی هم خودمو منع نکردم 

      ی خاطره بامزه هم دارم برا عید که داشتم شومیز میخریدم اول سایز 2XL برداشتم و پوشیدم دیدم تو تنم زار میزنه بعد خانوم بهم گفت میدوم بپوش باورم نمیشد دیدم اندازمه.  یعنی من چی فکر می‌کردم چی شد . 

      آخه سه ماه هست که اصلا خودمو وزن نکردم و نمیدونم دقیق چندکیلو هستم . اما اینو فهمیدم لاغری واقعی با ترازو نیست با کم کردن سایز . حتی لباس زیر هم سایزش تغیر کرده . و این فوق‌العاده است . 

      اتفاقا امروز که با خواهرم صحبت می‌کردم.  ازمن پرسید تو دیگه پا درد نداری ؟ و من یادم افتاد که زمانی که اضافه وزن داشتم بعد ۱۰ دیقه ایستادن پا درد میگرفتم . و خیلی خیلی خوشحال شدم که دیگه اونجوری نیستم .

      قدرت ذهن در لاغری انقدر شیرین بود برای من چونکه من اصلا به خودم و فیزیکم حس بد القا نکردم و اتفاقا خیلی هم رابطه ام با خودم بهتر شد و حتی تو همون اضافه وزن خودمو دوسداشتم ولی برای بهتر شدن و سلامتی تلاش ذهنی می‌کردم. اینم بگم من همه این نتایج رو فقط از فایل های هدیه و رایگان استاد عزیزمون دیدم . از دوره ۱۲ جلسه ای که تازه من تا ۷ جلسه بیشتر مطالعه نکردم . 

      واقعا چطوری از استاد باید تشکر کرد ‌. 

      چون این لاغری بسیار بسیار برای عظت نفسم مفید بوده.

      واقعا بهترین ها رو برای استاد آرزو میکنم انشالله در پناه الله هدایتگر . خوش و ثروتمند باشند .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهرا کریمی
      1403/02/02 01:16
      مدت عضویت: 222 روز
      امتیاز کاربر: 1850 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 933 کلمه

      سلام به استاد عزیزم 

      تاید سریع  کامنت قبلی من توسط شما و اهدا مدال فنی منو سر شوق آورد تا بیام قسمت آخر این تمرین بینظیر رو انجام بدم .

      ۹- واکنش شما به اشتباه‌ کردن در زندگی چگونه است؟ آیا اشتباه‌ کردن باعث ناامیدی شما می شود؟!

      من واقعا دیدگاهم نسبت به قبل خیلی بهتر شده ‌ من الان انقدر دنیا رو جدی نمیگیرم که بخوام خودم رو تو فشار بزارم . و اینکه من به خودم حق اشتباه و خطا رو میدم . و واقعا خودم رو خیلی خیلی کم سرزنش میکنم . یعنی تلاش می‌کنم واقعا با خودم مهربون باشم . البته من نسبت به بقیه هم همین دیدگاه رو دارم و جدیدا هم یادگرفتم قضاوت نکنم حتی خودم رو . یعنی وقتی از خودم یه اشتباهی میبینم به راحتی خودم رو میبخشم و اشتباه رو جزوی از زندگی میدونم . مثلا من هیچوقت هیچوقت هیچوقت از ازدواجم پشیمون نبودم و نیستم . چه اون وقتی که درکنار هم بودیم با وجود اون همه مشکلات چه حالا که جدا شدیم باز هم با وجود کلی مشکل . بخاطر اینکه من به این تجربیات احتیاج داشتم . بخاطر اینکه من خودم انتخاب کردم همسرم رو . و اصلا این خواست من بود که با کسی ازدواج کنم که عاشقش هستم که اگه فردا روز مشکلی پیش آمد نندازم گردن پدر مادرم . خوب من اون موقع ۱۹ سالم بود واقعا بچه بودم ولی با همون بچگیم میدونستم بالاخره من و همسر آینده م پر از اشتباه و اشکال هستیم خام هستیم و یه زندگی جدید با چالش های جدید پیش رو داریم پس طبیعی که یوقتایی کلا خسته بشیم از همه چیز اما چیزی ک برام مهم بود اینبود که من حتی وقتایی که از خستگی زار زار دارم گریه میکنم هیچکس جز خودم رو مقصر ندونم . چون از خیلی خانم ها شنیده بودم که بت سلیقه پدر مادرشون ازدواج کردن . 

      من به خودم میگم زهرا تو اون لحظه که فلان تصمیم رو گرفتی واقعا کلی فکر کردی و تلاش کردی بهترین تصمیم رو بگیری واقعا عقلت همونقدر می‌رسید. دانش تو همون اندازه بود . پس دیگه معنی نداره الان که علم و آگاهی ات بالا رفته هی بخوای پشیمون باشی از گذشته. 

      اصلا و ابدا من به هیچ عنوان اجازه نا امیدی رو به خودم نمیدم . در هیچ شرایطی.  چون من خیلی آدم حساسی هستم خیلی شکننده و ظریف هستم و اصلا دلم طاقت غم و غصه و ترس و ناامیدی رو نداره . واقعا نمیدونم چطوری بیان کنم که متوجه بشید ‌. ببینید من آنقدر تحمل غم و غصه و ناامیدی برام سخته که وقتی همچین حس هایی میاد سمتم من واقعا فرار میکنم . واقعا سرخودم رو با ی کار مفید گرم میکنم و به خودم میگم نه زهرا حتما ی راهی پیدا میشه . خودمو دلداری میدم.  خلاصه هر کاری میکنم که این ذهنم درگیر مسائلی نشه که واقعا ازپسش بر نمیاد . 

      البته اینو بگم من ۵ سال پیش چندین بار از شدت غم و نا امیدی به مرگ خودم راضی شده بودم بعنی میخواستم خودمو خلاص کنم بخاطر تنش هایی که بین من و همسرم بود. اما دقیقا یادمه همون لحظات فقط ی صدایی تو دلم میگفت زهرا حیف نیست تو قشنگی های این دنیارو نبینی و بری . همش بهم میگفت زهرا بخدا تو گناه داری اینجوری بخوای بری . آخه مامان بابات دق میکنن . حیف نیست این همه قشنگی هایی دنیا رو ول کنی بخاطر ی آدم بی ارزش بخاطر حرفای بی ارزش سر خودت بلا بیاری . بخدا تو گناه داری . بخدا دنیا خیلی قشنگه .

      آره من اون موقع نمی‌دونستم کیه این حرفارو بمن میگه . ولی الان که دارم بهش فکر می‌کنم کاملا آگاهم که خداوند بمن الهام میکرد و من اون لحظه به ندای قلبم گوش کردم به اون وعده های قشنگی که میداد دل بستم و به زندگی قشنگم ادامه دادم . الحق و الانصاف که خداوند به وعده هایی که داده بود عمل کرد . من بعد از اون انقدر چیزای خوب رو تجربه کردم که تا صبح قیامت بنویسم باز تمومی نداره .

      آره اگه من الان این دیدگاه های قشنگ رو دارم اگه اشگم دیگه به سختی در میاد اگه دیگه خیلی کم پیش میاد ناراحت بشم اگه ایمان پیدا کردم بخاطر اینکه اون تجربه های تلخ رو از سر گذروندم . 

      کی میتونه بگه بدون اشتباه آدم میتونه پخته بشه عاقل بشه .؟ هیچکس . هیچوقت اون درسی که ما از اشتباهات میگیریم رو نمیشه با شنیدن نصیحت مقایسه کرد . البته که انسان سالم تا یه حدی اشتباه میکنه و وقتی متوجه اشتباهش بشه تلاش میکنه خودش رو اصلاح کنه . بدون اينکه بخواد ناامید بشه . 

      ۱۰- درک و برداشت خود درباره نگرش های بنیادین را شرح دهید و مثال بزنید

      بنظرم بنیادی ترین نگرش . اینه که ما مسئولیت ۱۰۰ درصد زندگیمون رو به عهده بگیریم و دست برداریم از شانه خالی کردن . دست برداریم از نپذیرفتن اشتباهاتمان.  قبول کنیم که هیچ کس هیچ تاثیری بر زندگی ما نداره تا وقتی ما اجازه ندهیم . 

      یکی دیگه از نگرش های بنیادی که خیلی خیلی خیلی بعد از پذیرفتن خودم و مسئولیت زندگیم بهم کمک کرد شناخت صحیح خداوند بود بدون در نظر گرفتن تعصب ها و اعتقاداتی که از پدرو مادر و جامعه به ما رسیده . تلاش کردم ذهنم رو پاک کنم و خدا رو اونجور که قرآن معرفی کرده بشناسم . خیلی سخته ولی شدنی . 

      اینم بگم منی که الان دم از خدا و ایمان میزنم حدود یک سال کاملا مشرک بودم . و اصلا میگفتم خدایی وجود نداره . البته این مربوط به دوران نوجوانی میشه . اما همون شک و تردید ها استارت من برای ورود به دوران بزرگسالی و عاقلی بود . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهرا کریمی
      1403/01/24 17:10
      مدت عضویت: 222 روز
      امتیاز کاربر: 1850 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 107 کلمه

      سلام استاد عزیزم من تازه الان متوجه شدم که پیام منو گذاشتین تو استوری ها و به کامنت من برای دومین بار پاسخ دادین خیلی خیلی خوشحال شدم وقتی این چیزا رو میبینم واقعا انگیزه ام ۱۰۰ برابر میشه .

      از شما بینهایت مچکرم .

      من میدونم که هرچه بیشتر درباره  این مطلب فکر کرد و مثال آورد باعث میشه بیشتر بهشون توجه کنیم و در نهایت عمل کنیم .

      بازهم بینهایت سپاسگذارم از شما بابت این سایت و این مطالب ارزشمند که واقعا بعضی هاشون همیشه تو ذهن من میمونه . مثل اون جمله که 

      من ارزشمندم فقط بخاطر اینکه آفریده شدم . 

      این جمله زندگی منو خیلی بهتر کرد .🙏🏻

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم