حتما شما هم مثل من زیاد شنیده اید که: در ناامیدی بسی امید است.
نظامی در اشعار خمسه اش سروده است:
در ناامیدی بسی امید است پایان شب سیه سپید است
یعنی:
همیشه در اوج ناامیدی، چراغ روشن امید و گشایش وجود دارد. پس انسان نباید ناامید شود.
این ضرب المثل به ما می آموزد همانطور که پس از شب تاریک، صبح سپید پدیدار می شود و روز جدیدی آغاز می گردد، در ناامیدی هم همینطور است؛ ناامیدی مانند همان شب تاریکی است که امید، صبح سپید آن می باشد.
در سالهایی که از زندگی ام می گذرد بارها این ضرب المثل را شنیده ام و حتی در برخی مواقع دیگران برای دلداری دادن به من از این عبارت استفاده کرده اند، اما هرگز تصور نمی کردم این عبارت در موضوع لاغری هم صدق می کند.
اکنون که به لطف خدا سالهاست در شرایط جسمی متفاوت هستم به وضوح برایم روشن است که:
همانطور که در ناامیدی بسی امید است در چاقی هم بسی لاغری است.
همانگونه که پایان شب سیه سپید است، پایان رنج و سختی چاقی لذت و شادی لاغر است.
ناامیدی مهمترین عامل عدم موفقیت افراد در رسیدن به رویای لاغری است.
در سالهای اخیر هزاران پیام از علاقمندان به لاغری دریافت کرده ام با این عنوان که: من از لاغر شدن ناامید شده ام
نکته جالب توجه اینکه اگر از همه شگفتی سازان لاغری با ذهن درباره ناامیدی از لاغر شدن سوال کنید حتما در جواب خواهید شنید که آنها هم بارها در مسیر لاغر شدن ناامید شده اند. اما اکنون لاغر و در بهترین شرایط جسمی خود هستند.
ناامیدی از حربه های ذهن منفی باف یا شیطان است که همواره به انسان نوید خراب شدن اوضاع، شکست خوردن و نابودی را می دهد اما آنچه مسلم و واضح است وجود الهی ما همواره امیدوار و مشتاق برای زندگی کردن و تجربه خوشبختی و موفقیت هاست.
خداوند متعال در آیه ۸۷ سوره یوسف از زبان حضرت یعقوب در این رابطه فرموده است: «از رحمت خدا نومید مباشید زیرا جز گروه کافران کسى از رحمت خدا نومید نمیشود».
همچنین در سوره زمر آیه ۵۳ می فرماید: «ای کسانی که به خود ظلم کرده اید! هرگز از رحمت خدا ناامید نشوید»
به نظر من افراد چاق مورد خطاب مستقیم خداوند در این آیه هستند.
مگر نه اینکه ما با چاق شدن به خودمان ظلم کردیم؟
البته این موضوع را فقط کسانی درک و قبول دارند که مسئولیت چاقی خود را به عهده می گیرند والا افرادی که دلایل متعدد برای چاق بودن خود دارند نه تنها نمی پذیرند که مسئول چاقی خود هستند بلکه امیدی به لاغر شدن ندارند.
برای رنج چاقی، رحمت خداوند لاغری است.
خداوند لاغری و تناسب اندام را جزئی از سلامتی وجود ما قرار داده است و همانطور که می دانیم عده بسیاری در جهان متناسب هستند.
پس اگر ما چاق شده ایم به خودمان ظلم کرده ایم و برای رهایی از این رنج و اندوه نیاز به توکل و ایمان به رحمت خداوند داریم.
ایمان به رحمت خداوند داشتن به این معنی نیست که دست روی دست گذاشته و منتظر باشیم خداوند ما را لاغر کند بلکه به این مفهوم است که با ایمان و توکل به رحمت االهی باور کنیم که می توانیم لاغر شویم و سپس با اشتیاق و انگیزه برای لاغر شدن اقدام کنیم.
و چه اقدامی ساده تر، زیباتر و لذتبخش تر از حرکت از مسیر لاغری با ذهن.
مسیر لاغری با ذهن از هر نظر منطبق با عملکرد ذهن و جسم انسان طراحی شده است و افرادی که از این مسیر برای خلق رویای لاغری خود حرکت می کنند در کمال آرامش و شادی با لذت بردن از مسیر لاغری به هدف خود که متناسب شدن و سلامتی است دست پیدا می کنند.
تنها عاملی که مانع تجربه لاغری برای افراد چاق می شود ناامیدی از لاغر شدن است.
امام علی (علیه السلام) می فرماید:
بزرگترین بلا، ناامیدی است. ناامیدی، صاحب خود را می کشد. هر ناامیدی، ناکام است.
با اندکی تغییر می توان فرمایش امام علی را به موضوعی واضح در زندگی افراد چاق مصداق دهید.
بزرگترین مانع لاغر شدن، ناامیدی است. ناامیدی از لاغر شدن صاحب خود را چاق تر می کند. هر ناامیدی ناکام است.
بنابراین مهمترین موضوع که در مسیر لاغری با ذهن باید مدنظر داشته باشید امیدی به لاغر شدن است.
عبارت (در چاقی بسی لاغری است) را به عنوان یک ضرب المثل در سرزمین لاغرها به خاطر داشته باشید تا در مواقعی که احساس ناامیدی کردید با تکرار این ضرب المثل امید و انگیزه ای دوباره در خود ایجاد کنید.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 3.95 از 62 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
سلام استاد عزیز و گرانمایه
چقدر به موقع در فرکانس آگاهی این فایل عالی آموزشی قرار گرفتم ..خدایا صدهابار تورا شکر و سپاس ..
دو سه روزی بود که مهمان مادرم بودم در یکی از شهرستانهای استان مرکزی..
وقتی بنا به ضرورت راهی منزل مادرم میشم از نظر ادامه آموزشها و پی گیری فایلها تحت فشار قرار می گیرم ….
مادرم بسیار نا آرام و پرحرفه و اصلا مهلتی نمی ده که بخوام به احوال خودم باشم و به کار شخصی خودم رسیدگی کنم یه بند آسمان به ریسمان می بنده و راجع بهشون حرف می زنه … اما خوب چه میشه کرد من به عنوان فرزند ارشد در قبال مادرم وظایفی دارم و باید یه وقتایی از کار و گرفتاری شخصی خودم بزنم و به مادر و مسائلش بپردازم ..دیروز یا پریروز دقیق نمی دونم فرصتی شد که به ایمیلهام سر بزنم که هدایت شدم به فایل گام هفت از دوره ۱۲ گام با نام فرمولهای چاقی …خیلی زود یه ایده به ذهنم رسید که نام فایل رو به فرمولهای لاغری تغییر بدم و با استفاده از متن آموزشی اون یک دیدگاه جدید بنویسم خوب این کار حدود سه ساعت زمان من رو به خودش اختصاص داد البته با وجود حضور در منزل مادر و اخلاق و رفتار خاص ایشون تنظیم این فایل بیش از معمول طول کشید ومن که از قبل از آشنا شدنم با سایت درد ناحیه گردن به شکل خفیف داشتم با ورودم به سایت و نوشتن دیدگاهها از طریق گوشی موبایل درد گردنم شدت گرفت و یه مدت با صلاحدید پزشک فیزیوتراپی کردم و خیلی بهتر شدم ولی هر وقت فشار نامتعارفی بهش وارد بشه حتی فشار روحی و ذهنی درد بدی رو تجربه می کنم خلاصه که از زمان تنظیم این فایل درد گردنم شروع شد شب که شد با مصرف مسکن و پماد وضعیت بهتری پیدا کردم و کارو تموم کردم و فرستادم ….اما دوباره درد برگشت ..گریه ام گرفت …. یاد اونایی افتادم که با روش های رایج می خوان به سرعت وزن کم کنن توی سرما و گرما یا هر موقعیت دیگه پیاده روی و کوهپیمایی رو ترک نمی کنن وقتی در همین حال ورزش اجباری ازشونمی پرسی که چی باعث شده که توی این موقعیت اومدی کوه و پیاده روی با خنده میگه برای حال خوب برای نشاط برای روحیه گرفتن ولی راحت نمیگن بابا ما می خوایم لاغر شیم ته دلشون دارن فریاد می زنن که اگر اضافه وزن نداشتیم اگر از چاقتر شدن نمی ترسیدیم از کار و زندگیمون نمی زدیم پاشیم بیاییم اینجا راه بریم و مثلا شاد بشیم و کیف کنیم … اصلا مجبوری نمی اومدیم هر موقع دلمون می خواست و حالشو داشتیم می اومدیم و البته شاد و سر حالم می شدیم …. همینجور که بغض کرده بودم و از دردی که داشتم حال تهوع پیدا کرده بودم با خدا حرف زدم خدایا من اگه تا حالا نتیجه دلخواهمو گرفته بودم ،ترکه و لاغر شده بودم حالا با وجود این درد لعنتی سرمو روی گوشی خم نمی کردم انگشتام کرخت نمی شد برای تایپ تا تکلیف لاغری با ذهن رو انجام بدم …. خدایا نکنه گناهی کردم و تو داری منو تنبیه می کنی و اجازه نمی دی یهو مثلا ۴ کیلو ۵ کیلو بیام پایین تا جون بگیرم تا نتیجه سه سال نوشتن و نوشتن رو بگیرم و با انگیزه ای مضاعف ادامه بدم … خدایا اگر گناهکارم منو ببخش و راحتم کن … دیگه بسه …..گفتم خدایا تو خودت معجزه وار منو آوردی اینجا گفتی بشین پای گوشیت و شاگردی کن در محظر مردی که خودش ۱۴۰ کیلو وزن داشته اما حالا مدرس لاغری با قدرت ذهنه …. خدایا تو خدای منم هستی….یا این درد رو شفا بده و اجازه بده بدون زجر راهی که خودت جلو پام گذاشتی ادامه بدم یا اینکه لاغرم کن که مجبور نباشم با این درد تمریناتمو بنویسم تو را به مقدسات قسم می دم بهم بگو گیر کارم کجاست ؟ مگه این بدن منو خودت خلق نکردی پس گارانتی اون دست خودته یه فرجی کن یا ارحم الراحمین ….اینارو با بغض گفتم و در دلم اشگ ریختم … نمی خواستم مادرم اشگامو ببینه و ناراحت بشه سوال پیچم کنه ..امروز غروب با ماشین برادرم راهی تهران شدم یه نیم ساعت بعد از تجدید قوا و صرف شام به این فایل هدایت شدم ….استاد عزیزم به شما خالصانه تبریک میگم که با حرفهایی که بهتون الهام میشه می آیید ضبط می کنید و به رایگان در اختیار شاگردهاتون می ذارید نور امید به قلبهای ما هدیه می دید من در این فایل جواب مناجاتم با خدای مهربانمو گرفتم و خدا با صوت و آوا و تصویر شما با من حرف زد و بهم گفت تو فقط ادامه بده تمام دردهاتو شفا می دم …لاغر نشدن یا دیرتر لاغر شدن هیچ ربطی به گناهکاری و این حرفا نداره …حالا مگه اون زنی که با بدن زیبا و متناسب خودش در فیلمها می رقصه و دل می بره مگه اون خیلی بی گناه و معصومه ؟ آخه اینچه حرفیه از این حرفا توبه کن … بله شما با نشناختن قوانین جهان هستی به خودتون ظلم کردید و چاق شدید بله از این نظر گناه کردید اما من آوردمتون اینجا که این قوانین رو بهتون یاد بدم تا هم قهرمان زندگی خودتون بشید و هم الگو باشید برای سایرین … پاشو دست و روتو بشور و دیگه از این حرفا نزن و از فردا قبراق و سرحال و با انگیزه مضاعف بشین سر تمریناتت زندگیتم بکن اصلا هم به خودت سخت نگیر چون دوست ندارم کسی در این مسیر که نشونش دادم با رنج و سختی بخواد لاغر بشه ….
استاد گرامی یک بار دیگه از این فایل سرشار از آگاهی که به دست شما و با عشق و علاقه ای که به دانشجویانتون در این سایت دارید تنظیم و در اختیار گذاشتید تشکر ویژه دارم و براتون آرزوی بهترینهارو دارم …. ارادتمند شما شهربانو