0

آرامش در بیداری (تکمیلی ۴)

احساس آرامش
اندازه متن

همه انسان ها در جستجوی احساس آرامش هستند.

مهم نیست چند سال داشته باشید یا در چه شرایطی زندگی می کنید، مقصد نهایی زندگی شما تجربه آرامش خواهد بود.

اخطاریه

اهمیت احساس آرامش

هر آرزو یا خواسته ای در وجود ما شکل می گیرد به این دلیل است که می خواهیم با استفاده از آن آرزو یا شرایط، احساس آرامش را تجربه کنیم.

پول بیشتر، خانه بزرگتر، شغل بهتر، فرزند، پس انداز و هر آنچه در زندگی به دنبال آن هستید برای تجربه احساس آرامش در زندگی است.

البته ممکن است در ذهن انسان ارتباط بین خواسته ها و آرامش داشتن واضح نباشد یا اگر از شما سوال شود که چرا دوست داری به فلان خواسته یا شرایط دست پیدا کنید؟ پاسخ ندهید که می خواهم با استفاده از آن به احساس آرامش برسم.

اما آنچه مسلم است خواسته روح انسان گسترش آرامش در زندگی است و همه خواسته هایی که در وجود انسان شکل می گیرند در راستای گسترش احساس آرامش در زندگی هستند حتی اگر بشر به این موضوع آگاهی نداشته باشد.

به طورکلی اگر نتیجه تلاش انسان در زندگی منجر به تجربه احساس آرامش نشود،‌ رضایت از شرایط زندگی حاصل نخواهد شد. به همین دلیل است که بسیاری از انسانها در حالیکه تلاش زیادی برای بهبود شرایط زندگی خود می کنند اما همچنان از اوضاع زندگی خود رضایت ندارند.

جایگاه آرامش در زندگی

من فقط می خوام آرامش داشته باشم.

احتمالا این جمله را از زبان دیگران شنیده اید و یا شاید خودتان به دیگران گفته باشید که خواسته من فقط آرامش در زندگی است.

بسیاری از انسانها هرچه از سن کودکی فاصله می گیرند به مرور احساس می کنند که آرامش کافی در زندگی ندارند. این احساس در جریان زندگی شدت پیدا می کند و هرچه فرد بزرگتر می شود و نقش های بیشتری در زندگی را به عهده می گیرد بیشتر احساس می کند نیاز به آرامش دارد.

با سپری شدن عمر، افزایش رنج از زندگی در ذهن افراد به حدی شدت پیدا می کند که تنها خواسته آنها رسیدن به احساس آرامش در زندگی می شود. آرامشی که در کودکی همراه ما بود اما به دلایل متعدد آن را گم کرده ایم و اکنون دوباره در جستجوی آن هستیم.

ارتباط آرامش و تغییر زندگی

از زمانی که با موضوع قانون جذب و قدرت ذهن در زندگی آشنا شدم درباره اهمیت آرامش داشتن و ارتباط بین احساس خوب داشتن و اتفاقات خوب را تجربه کردن شنیده ام.

برای رسیدن به احساس خوب سال ها استمرار داشته ام و تمرینات متعدد به روش های مختلف را انجام داده ام.

انواع مراقبه ها، تجسم کردن،‌ رویاپردازی و هرآنچه در کتاب های مختلف و توسط اساتید مطرح در باره رسیدن به آرامش و احساس خوب ارائه شده بود را انجام داده ام و در انجام این تمرینات استمرار و تعهد داشته ام و نتایج عالی کسب کردم.

اما در مسیر کسب مهارت استفاده از تمرینات مختلف برای رسیدن به آرامش و احساس خوب برای جذب خواسته ها و بهبود شرایط زندگی به این درک رسیدم که تاثیر احساس خوب و آرامشی که در مدت انجام تمرینات مانند مراقبه در من ایجاد می شود در مقایسه با تاثیر احساس بد و اطلاعاتی که در زندگی روزمره از طریق مختلف وارد وجود من می شود ناچیز است.

همچنین از آنجا که میزان آرامش و احساس خوب را نمی توان با دستگاه اندازه گیری کرد بنابراین هرگز نمی توانید اطمینان حاصل کنید که حتی در مدت مراقبه تا چه حد توانسته اید احساس خوب یا آرامش را در وجود خود ایجاد کنید.

از طرفی به این درک رسیدم که در مدت انجام مراقبه های مختلف در بسیاری از موارد انسان فقط می تواند جسم خود را در حالت مراقبه قرار دهد. یعنی در بهترین شرایط می توانید برای مدت چند دقیقه بدون حرکت با چشمان بسته در یک جا نشسته و درحالی که به موزیک آرامش بخش گوش می دهید از طریق جسم خود احساس آرامش داشتن را به معرض نمایش بگذارید.

اما در همان لحظات مراقبه در حالی که وضعیت فیزیکی فرد نشان از احساس آرامش داشتن دارد اما در ذهن او خبری از آرامش نیست و افکار در ذهن همچنان در حال مرور شدن هستند و در بهترین حالت فرد می تواند سرعت مرور افکار را مقداری کاهش دهد.

به همین دلیل است که افرادی که از مراقبه برای رسیدن به آرامش و احساس خوب استفاده می کنند در بهترین حالت فقط تا زمانی که در حال مراقبه هستند قادر به حفظ آرامش خود هستند.

البته در بسیاری از موارد در همان حالت که در حال انجام مراقبه و تمرکز بر بی فکری هستند اگر شخصی آنها را صدا بزند بلافاصله از حالت مراقبه خارج شده و با تندی به فردی که آنها را صدا زده است یادآوری می کنند که مگر نمی بینی در حال مراقبه هستم چرا تمرکز من را بهم زدی؟!

در این موارد افراد تصور می کنند احساس آرامش دارند درحالی که در حال تظاهر به داشتن احساس آرامش هستند و این با آرامش واقعی تفاوت دارد.

احساس خوب،‌ اتفاقات خوب

بعد از سالها تلاش برای دست یابی به آرامش یا احساس خوب به منظور تجربه فرمول شگفت انگیز جهان هستی که احساس خوب برابر با اتفاقات خوب است به این درک و نتیجه رسیدم که احساس خوب و آرامشی که از طریق مراقبه یا اعمال خاص در شرایط خاص به دست می آید تاثیر چندانی بر جهان هستی برای رقم زدن اتفاقات خوب ندارد.

همانطور که می توان مشاهده کنید بسیاری از انساها سال های زیادی است از مراقبه های مختلف به منظور رسیدن به احساس آرامش استفاده می کنند اما در عمل نمی توان آرامش را در زندگی آنها مشاهده کنید و حتی خودشان از این موضوع متعجب هستند که چرا بعد از این همه مدت هنوز هم به راحتی احساس آنها تحت تاثیر عوامل بیرونی قرار می گیرد.

بنابراین من به این درک رسیدم که برای تجربه آرامش واقعتی و داشتن احساس خوب پایدار باید به جای آنجه به دنبال احساس آرامش در حالت مراقبه و باشم باید به دنبال آرامش در حالت زندگی روزمره و بدون فضای مراقبه باشم.

در مثالی مشابه بسیاری از انسانها عقیده دارند که خوابیدن باعث ایجاد آرامش می شود و این عبارت را زیاد شنیده اید که افراد عنوان می کنند حتی در خواب هم آرامش ندارند.

آرامش در خواب

انتظار عمومی این است که انسان در خواب به احساس آرامش برسید و خیلی وقت ها اگر خواب آرام و عمیقی داشته باشیم بعد از بیدار شدن احساس سبک بالی و آرامش داریم و تصور می کنیم که این آرامش و سرزندگی بخاطر خواب آرام و خوبی است که شب قبل داشته ایم.

نکته جالب توجه اینکه احساس آرامش در خواب تاثیری بر جهان هستی برای رقم خوردن اتفاقات خوب به دلیل داشتن آرامش در خواب ندارد چون سیستم فرکانسی ذهن انسان در هنگام خواب تقریبا خاموش می شود مگر در مواقعی که در حال خواب دیدن هستید که با توجه به اینکه خواب های ما هدفمند و آگاهانه و مستمر نیستند بنابراین اگر حتی در خواب فرکانس هایی به جهان هستی صادر کنیم قدرت چندانی برای تاثیرگذاری بر سیستم جهان هستی ندارد.

بنابراین آنچه سبب تاثیر بر جهان هستی از طریق فرکانس های ذهنی می شود داشتن آرامش در بیداری است.

هنگامی که بتوانید در زمان بیداری درحالی که مشغول زندگی روزمره هستید آرامش داشته باشید بیشترین توانایی و قدرت ذهنی برای تاثیرگذاری بر سیستم جهان هستی را دارا هستید.

هیچ انسان موفقی در خواب به موفقیت نرسیده است بلکه آنها توانسته در زمان بیداری به موفقیت دست پیدا کنند.

هیچ خواسته ای در خواب به شما داده نمی شود و اگر هم داده شود در حد همان رؤیا خواهد بود بلکه همه خواسته های شما توسط خداوند و سیستم جهان هستی در زمان بیداری به شما داده خواهد شد.

بنابراین اهمیت آرامش در بیداری برای تحقق خواسته ها و خلق شرایط زندگی آنگونه که می خواهید کاملا واضح و غیرقابل انکار است.

یادگیری مهارت رسیدن به آرامش در بیداری بر تمام جنبه های زندگی شما به شکل مستقیم و غیرمستقیم تاثیرگذار خواهد بود.

ممکن است شما قصد کرده باشید از طریق یادگیری مهارت آرامش در بیداری به خواسته ای مشخص دست پیدا کنید اما متوجه خواهید شد که خواسته هایی که اصلا مورد نظر شما نبوده اند یا حتی تصور نمی کردید اهمیت و ضرورت داشته باشند نیز وارد زندگی شما می شوند.

آنچه مسلم است خداوند بهتر از ما می داند که چه خواسته ها و شرایطی منطبق بر ویژگی های شخصیتی و درونی ما برای تجربه خوشبختی در دنیا و آخرت است.

آرامش در بیداری سبب می شود موانع واضح و مخفی ذهن خود در برابر دریافت نعمت های الهی را شناسایی و اصلاح کنید.

به این شکل مسیر دریافت و تجلی خواسته هایتان را هموار خواهید کرد.

اخطار

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.34 از 35 رای

https://tanasobefekri.net/?p=43194
برچسب ها:
17 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      امتیاز کاربر: 24772 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 4,341 کلمه

      با عرض سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان گرامیم 

      اینکه همه انسانها در جستجو آرامش هستند دارم با چشمانم میبینم که هر کسی به یه نحوی بدنبال آرامش میگرده یکی میره دکتر که خوب بشه تا به سلامتی برسه سلامتی هم یعنی آرامش واقعا سلامتی يعني  آرامش  وقتی من سلامت شدم به معنی واقعی آرامش الهی تجربه کردم خیالم راحت شد پرخوری های ذهنیم تموم شد درباره بیماری  کلی فضای ذهنیم خالی شد امید به زندگی در من زنده شد شاد و سپاسگزار شدم و حال دلم حال خودم خوب شد و اینا هر کدومش به جور خوشبختی یه جور آرامش الهی که شما همیشه در بهترین و بالاترین حد سلامتبتون باشید الهی آمین 

      من درک میکنم مقصد نهایی ما رسیدم به آرامش ولی من میخوام قبل از رسیدن به مقصد نهایی هم در دنیای مادی هم آرامش الهی در تمام جنبه‌ای زندگیم تجربه کنم من خیلی وقت‌ها میدیدم انسان‌هایی که سرعت زندگیشون آرام بود یعنی عجله ای برای انجام کارها ندارن با حوصله آرام یکی یکی کارها رو انجام میدن 

      و من میگفتم چرا اینا آنقدر یواش هستند یه سالاد میخوای درست کنی چقدر طولش میدی زود درست کن دیگه دارم از گشنگی میمیرم 

      الان اونا رو درک میکنم که اونا آرامش الهی دارن اونا به خدا ایمان دارن الهی همه ما هم همین طور بشیم الهی آمین 

      واقعا می‌پذیرم که هر آرزویی دارم برای رسیدن به آرامش مثلا یه خونه بزرگ ۱۲۰ متری سه اتاق خوابه باشه چرا چون هر کس برای خودش اتاقی داشته باشه من مجبور نشم یا دخترم مجبور نشه تختش بیاره تو اتاق من که من در خواب ناله کنم اون نتونه بخوابه هر شب بره آشپزخونه بخوابه  این به نظر من یعنی اینکه دخترم آرامش نداره از دست من 

      استاد پن این جمله رو که من فقط میخوام آرامش داشته باشم هزاران بار گفتم از اطرافیان هم شنیدم ولی نه دقیقا همین جمله ولی من دقیقا همین جمله رو از خداوندم خواستم 

      زمانیکه هنوز عضو سایت نشده بودم و زمانیکه اوایل اومدن م به سایت بود من پکیج بیماری بودم یه جور مرده متحرک بودم این جمله رو خیلی تکرار میکردم 

      و اطرافیانم به این شکل نمیگن ولی همینکه میگن کاش یه خونه بزرگتر داشتم کاش پول داشتم کاش و….یعنی همین دیگه به نطر من اونها هم دنبال آرامش هستند به روش خودشون 

      استاد منم همین طور منم برای تجربه آرامش سالها تلاش کردم قبل از آشنا شدن با سایت از سایت‌های مختلف یه چیزهایی در اینستا نیومد من چون دنبال میکردم محتوای گوشی من بیشتر از اون چیزا بود مثل چگونه افکار منفی رها شویم چگونه احساس خوب داشته باشیم و…

      منم اون فایلهای کوتاه گوش میدادم تا شده چند دقیقه آرامش داشته باشم اون زمان که بیمار بودم مراقبه های گوناگون انجام می‌دادم مثل گوش دادن به صدای آب رودخانه به صدای پرندگان انرژی درمانی خلاصه در به در دنبال آرامش بودم یه یکساعت در روز آرامش داشته باشم ولی خدارو شکر الان بیشتر اوقات آرامش دارم چون نمیزارم مسائل بر من پیروز بشه باعث نارحت موندن من در طول روز بشه 

      بعدش هم که عصو سایت شدم سعی زیادی کردم از اون آگاهی‌ها آرامش تجربه کنم خداروشکر موفق بودم 

      درسته کاملا قبول دارم فقط جسمم میتونستم با انرزی درمانی یک ساعت آرامش بدم تکون نخورم هواسم باشه که هیچ فکری نکنم مگر میشد این فکر میومد میگفتم نه نمیخوام فکر کنم فکر بعدی میومد نه درباره این موصوع هم نمیخوام فکر کنم خلاصه در این ساعت هواسم میرفت به اینکه نمیخوام فکر کنم یکم آرامش خس میکردم طوریکه بعض شبها در حین انرژی درمانی خوابم می‌برد 

      و من قبلش اتمام حجت میکردم که صدای گوشی‌ها کم اگر کسی زنگ زد سریع جواب بدید و اکثرا می‌دونستن من در این ساعت مشغول مراقبه هستم کسی زنگ نمیزد طفلکی ها دخترم و همسرم بخاطر من ساکت میموندم تا من مراقبه کنم 

      اینو متوجه شدن که بجای اینکه بدنبال آرامش از انجام دادن مراقبه و….بدست بیارم باید بدنبال آرامش در زندگی روزه مره باشن یعنی کارهایی انجام بدم که نتیجه آن احساس آرامش 

      من درباره احساس آرامش قبلا شنیدم و الان دارم سطح بلاتر اونو آموزش میبینم من یاد گرفتم که برای داشتن آرامش بهتر که قضاوت کردن دیگران دست بکشیم و برای اینکه دیگران رو قضاوت نکینم باید یاد بگیریم اول خودمونو قضاو ت و سرزنش نکنیم   برای آرامش داشتن بهتر وابسته نباشیم 

      الان یاد گرفتم برای داشتن آرامش باید احساست خوب باشه باید کارهایی رو در طول روز انجام بدم که خودم خوشحال کنم وقتی من خوشحال باشم حتما احساسم هم خوبه  من سعی میکنم  کسی رو خودم قضاوت  نکنم هر کسی هر طوری هست بپذیرم سخته ولی میشه  اونها رو به خوب و بد قبولشون نکنم یا نگم این کارت خوبه اون کارت بد بپذیرم هر کسی رو اینجوری بیشتر با خودم در صلح هستم آرامش دارم 

      و اما آرامش در خواب 

      من هم تصور می‌کردم که اگر صبح از خواب بیدار بشم سرحال باشن حتما بخاطر خواب خوب و عمیقی که شب گدشته تجربش کردم ومن آرزو دارم که یه شب بدون قرص خواب بخوابم یه خواب عمیقی برم صبح سرحال شاداب پرانرژی از خواب بیدار بشم یه روز خوب دیگه رو برای خودم بسازم 

      من چند وقتی هست که یه خواب خوب ندارم همیشه کابوس میبینم نهایت در حالت بهترش از اول که چشمام میبندم میخوابم خواب میبینم تا خود صبح دیگه خودم تو خواب به خودم اعتراض میکنم ای بابا بذار یک ساعت بدون خواب دیدن بخوایم طوری که میگم خدایا امشب میخوام بدون خواب دیدن کابوس دیدن بخوایم  و این امر سبب میشه من همیشه بدنبال یه خواب عمیق و خوب باشم دلم نخواد از رختخوابم بیرون بیام طوریکه وقتی بچه ها میرن میگم آخی من الان بخوابم گاهی خواب خوبی تجربه میکنم سرحال بیدار میشم گاهی هم بازم خواب میبینم کسلتر از خواب بیدار میشم برای همین من بیشتر اوقات تا ظهر خوابیدم 

      و الان دارم روی خواب و بیداریم کار میکنم از وقتی متوجه شدم تمام فعل و انفعالات بدت منو مغز فرمان میده دارم روی اين موضوع  کار میکنم و تازه شروع کردم هنوز به نتیجه خاصی نرسیدم 

      استاد من شنیدم که زمانیکه ما خواب هستیم به وسیله یه چیزی مثل ریسمان به ما متصل و روح ما به پرواز در میاد برای خودش سیر میکنه برای همین ما خواب می‌بینیم و بعد دوباره روح ما برمیگرده به جسمون ما بیدار میشیم نمیدونم چقدر واقعیت داره 

      قبلا درباره واکنش های ما شنیدم و الان دارم سطح بلاتر اونو تجربه میکنم که کارهایی که انجام دادم تجربه زندگی من نیست چقدر نماز خوندم چقدر روزه گرفتم چقدر کارهای خوب یا بد انجام دادم اینا تجربه زندگی نیستن 

      تجربه زندگی یعنی چه واکنشی من نشون دادن به مسائل زندگیم اون تجربه زندگی من میشه مثلا همسرم به من حرفی زده من ناراحت شدم من چه واکنشی به اون نشون دادم باهاش بحث کردم یا دعوا کردم یا نه هیچی نگفتم توجهی به حرفش نداشتم این تجربه زندگی منو می‌سازه 

      پس به این درک رسیدم که اتفاقات زندگی مسائل و مشکلات زندگی شرایط زندگی منو رقم نمیزنن 

      بلکه واکنشی که من نشون میدم در برابر این اتفاقات این مشکلات این مسائل زندگی منو رقم میزنه 

      مثلا همسر من به من حرفی زده که من اون لحظه خیلی ناراحت شدم انتطار نداشتم که به من اون حرف بزنه حق خودم نمیدونستم که به من اونجوری صحبت کنه اما اولا رفتار همسرم کاملا صحیح بوده چرا که من چه افکاری داشتم که واکنش همسرم این بوده پس مقصر من هستم 

      خلاصه حق خودم نمیدونستم این مسئله است این شرایط زندگی منو رقم نمیزنه بلکه واکنش اون لحطه مت به حرف همسرم هر چه بوده اون شرایط زندگی منو رقم میزنه 

      گاهی عصبانی میشدم جوابشو می‌دادم با هم بحث می‌کردیم خلاصه این یه واکنش رفتاری منه نسبت به حرف همسرم که طبعا عواقبش معلوم که این رفتار همسرم بارها بارها در آینده بازم تکرار خواهد شد 

      و گاهی هم من هیچ چیزی به همسرم نمیگم یا در حد یک جمله میگم ازت انتظار این رفتار نداشتم  اینم یه مدل واکنش منه نسبت به حرف همسرم در نتیجه همسرم متوجه اشتباه خودش میشه دیگه اون رفتار تکرار نمیکنه

      پس این واکنش‌های من نسبت به هر موضوعی هستند که شرایط زندگی منو رقم میزنن پس من تعیین میکنم شرایط زندگی من باید به چه شکلی باشه پس من نباید دیگه گله و شکایت کنم که خودم کردم که با این واکنش مواجه شدم 

      واقعا استاد من الان دارم تجربه جدیدی از زندگیم به شکل واقعی خوب تجربه میکنم 

      من الان کاملا پذیرفتم رفتار همسرم رفتار فرزندانم دیگه اخلاقشان تو دستم واکنشهاشونم بخوبی میدونم 

      من افکار و نگرش نسبت به اطرافیانم البته فقط خانواده خودم تغییر دادم پذیرفتم که بابا این فرد این شکلی مثلا هر حرفی بهش بزنی فورا عصبانی میشه باهات مقابله میکنه 

      یا این فرد دیگه اینجوری که تو رو خیلی خیلی خیلی دوست داره هر چی هم بگی میدونه واقعیت و می‌پذیره و واکنش اونها با هم متفاوت یکی خیلی مهربان نمیداره تو کوچکترین ناراحتی داشته باشی 

      یکی مشغله ذهنی زیادی داره حوصله حرف منو نداره میدونه مطمئنه که من درست میگم اما نمیتونه بپذیره 

      پس من اگر افکارم و نگرش نسبت به هر چیزی هر کسی هر مسئله‌ای تغییر بدم طبعا واکنش اون فرد  با من متفاوت خواهد شد و در این شرایط تجربه من از زندگی تغییر خواهد کرد 

      منکه نسبت به ذهن خودم بینهایت مطمئنم که اطلاعات وارد شده انتخاب خودم نبوده چون در طول عمرم بارها و بارها تجربه کردم همه گفتن این کار خوبه من انجام دادم گفتن  این کار بد من انجام ندارم در صورتی که میدونستم کاری که خودم دوست دارم انجام بدم درسته ولی انجام ندادم گفتم این بهتر میدونه این داناتر دنیا دیده‌است و…و همیشه هم به  ضررم تموم شده 

      بله مدرک ما جایگاه اجتماعی ما هیچ ربطی به واکنش ما نسبت به مسائل نداره بارها دیدیم که افرادی در جایگاه بالا قرار دارند با هم دعوا میکنن 

      دیدم افرادی که دعوا میکردن یکی از اونها یه حرف بدی میزنه اون یکی دیوانه میشه طوری که میخواد اون فرد بکشه پس این ربطی به مدرک شرایط پیرامون ما نداره این یک واکنش احساسی درونی که در ما ایجاد میشه .

      پس من وقتی صبح از خواب بیدار میشم بسم الله میگم شروع میشه زندگی من  من هر کاری در اون روز انجام بدم ظرف بشورم جارو بزنم درس بخونم فکر کنم اینا گذران زندگی عبور از زندگی اینا تجربه زندگی من نیستند 

      .استاد من دیشب تمرین گام اول آرامش در بیداری نوشتم تموم که شد نمیدونم یه سری آرزوهام نوشتم گفتم خدایا دوست دارم در طی این دوره اینها رو تجربه کنم 

      .

      و یکی از اون آرزوها تغییر شغل من بود گفتم خدایا دیگه دوست ندارم این شغل داشته باشم حس خوبی نسبت بهش ندارم میخوام به من کمک کنی راهی به من نشون بدی که من یه شغل دیگه داشته باشم و شرایطی که دوست داشتم نوشتم آزادی مکانی زمانی داشته باشم  بتونم درآمد خوبی ازش کسب کنم گفتم خدایا من مسئول زندگیم هستم باید خودم درآمد داشته باشم 

      و الان که دارم این تمرین مینویسم به این جمله برخورد کردم که تجربه زندگی شما میتونه تغییر کنه میتونه متفاوت از قبل باشه در همون شکلی که هستی که فکر میکنی باید شعله تغییر کنه میتونه با نگرش و اصلاح افکارت تجربه زندگیت تغییر کنه 

      کاملا پذیرفتم درسته میتونه تغییر کنه وقتی من فکرم نگرش عقیده مو عوض کنم من نباید شغلم تغییر بدم من باید فکرم عوض کنم من فکر میکنم این شغل بدرد نمیخوره کسی این لباسها رو به تن بچه‌اش نمیکنه کسی اینها رو نمیخره و…من فکرم تغییر میدم آنقدر افرادی هستند که عاشق اینن که لباسهای بچه شون با دست بافته شده باشه آرزوشون که کسی بپیدا بشه هر مبلغی که درخواست کنه خیلی بیشتر از اونو بهش بدن اما فقط یه لباسی برای بچه یا نوه‌اش ببافم که با دست باشه طرح هم بندازه که دیگه نو ر الی نور میشه پس من فکرم نسبت به شغلم اشتباه 

      اگر کسانی باشن که دوست نداشته باشن این لباسها رو به تن بچه شون کنن حتما یقین دارم افرادی هم هستن که عاشق این هستند که تمام لباسهای بچه شون بافت با دست باشه چرا چون جهان دو وجهی نمیشه یک وجه باشه وجه دیگه نباشه هر دو وجود داره در نبود وجه اول وجه دوم بوجود میاد پس میشه خدایا من منتظرم که تلفنم زنگ بخورم تو اون افراد به سمت من هدایت کنی خدایا شکرت خودت وعده دادی گفتی آنقدر افرادی هستند که در طول روز به من درخواست میدن که خدایا من میخوام با شخصی آشنا بشم که شغلش بافت لباس بچه گانه است پس من منتطر اونها میمونم 

      استاد منم به تغییر نگرش کاملا ایمان دارم چون منم دارم میبینم در زندگیم از وقتی دختر کوچکم پذیرفتم که اون یک انسان آزاد هر گونه دوست داره رفتار کنه خدا شاهده چنان تغییری کرده که اگر شما قبلش و بعدش میدید باور نمی‌کردید که این همون بچه است این برای اینکه من فکرم نسبت به دخترم تغییر دادم اونم به خدای من کاملا ایمان داره 

      استاد منم همین طور هستم اول اینکه من خودم با ۴ سال پیشم که هنوز با این مباحث الهی آشنا نشده بودم با الانم مقایسه میکنم بشدت تفاوتم احساس میکنم و با اطرافیانم وقتی در دور همی ها هستیم بازم بشدت من تغییر در خودم تفاوت خودم با اونها رو میبینم  

      من اصلا نطر اونها رو قبول ندارم بهشون چیزی نمیگم و میبینم اونها هم نظر منو بشدت رد میکنن نه اینطور میگی هم نیست بلاخره بیماری دیگه باید مراحل خودشو طی کنه تا به سلامتی برسه اصلا نمیتون باور کنن که میشه که مراحل خودشو به شکل دیگه که خدا میدونه من نمیتونم طی کنه که من زودتر به شفا الهی برسم 

      اونا بشدت عقیده دارن طبعی بیمار باشن سنی ازشون گدشته عقیده هم دارن کلی کار از بدنشون در طول سال کشیدن یعنی چون در روستا زندگی میکنن میگن ترکشون خیلی زیاد طبیعی که بیمار بشن و من نتونستم چیزی بگم اونا حرف منو اصلا قبول ندارم منم اسراری ندارم که حرف منو بپدیرن میدونم که اونا هم فرکانس با من نیستن طبیعی باید اینجوری باشه که ما حرف هم  قبول نداشته باشیم 

      استاد طرف دیدم که به جوراب پوشیدن فردی ایراد گرفت چرا رنگش فرق میکنه یه پای شون جورابش آبی بود یکی قرمز مثلا میگم اون خانم تعریف می‌کرد میدید چقدر حرف زد دوره آخر زمان شده و….

      بله واقعا همین ماشین بهتر و خونه بهتر تجربه آدم از زندگی نیست 

      منم فکر میکردم اگه من یه ماشین ظرفشویی بزرگ داشته باشم که کلا ظرفا رو بشوره دیگه نور الی نو ر میشه اما یکم فکر کردم گفتم خوب این ماشین ظرفشویی میدونی چقدر هزینه قرص و نمک و…میشه 

      اما من نامید نمیشم آرزوم خط نمیزنم پولدار که شدم حتما تهیه اش میکنم 

      استاد منم خوب همچین فکری داشتم فکر میکنم اگر من شغلی داشته باشم که بتونم درآمد کسب کنم خوب هم میتونم مسئولیت زندگی خودم بپذیرم هم میتونم تگنیازهای خودم ساپورت کنم هم میتونم آنچه دوست دارم در زندگی تجربه کنم لذت ببرم برای خودم ایجاد کنم پس این میشه عملکرد من 

      و تجربه من از زندگی میشه احساس خوب و عالی که من از داشتن شغل از داشتن شرایط بهتر و لذت بردن از زندگی بدست میارم امیدوارم درست درک کرده باشم 

      پس نتیحه میشه تجربه داشتن مسافرت خوب ماشین و خونه خوب شغل خوب درآمد عالی اینا عملکرد زندگی من میشن 

      اما زمانیکه من افکارم تغییر میدم نگرش تغییر میدم و احساس خوبی که از رفتن مسافرت تجربه میکنم اون میشه تجربه من از زندگی نمیدونم چقدر درست دارم میگم  امیدوارم که درست باشه درکم 

      الان دقیقا شرایط اطرافیان من بعصی هاشون همین طور که اسرار دارن باید برم فلان کشور زندگی کنم فقط ایران نباشم اونجا برای شغل من ارزش قائل هستند به شغل من احترام میذارم برابر با آنچه تلاش میکنم حقوق دریافت میکنم در نتیجه میتونم زندگی عالی تجربه کنم من درکشون نمیکنم با خودم میگم این همه آدم تو همین کشور با همین شرایط دارن بهترین زندگی میکنن داریم می‌بینیم هر روز دیگه از ماشینهایی که سوار میشن از خونه ای که دارن پس اینا چطور دارن زندگی میکنن و دوست ندارم بچه ام ازم دور بشه دیگه هیچ وقت نبینمش 

      بازم فکر من اشتباه کاملا قبول دارم الان نسبت به شرایطی که دارم دارم این فکر میکنم که منکه اگر دخترم بره خارج من پول ندارم برم اونو ببینم من نمیتونم دخترم ببینم و…و تصمیم گرفتم فکرم تغییر بدم 

      بذار دخترت بره به رویای خودش برسه و تجربه و زندگیش کنه همون خدایی که تو رو به اینجا رسونده مطمئن باش پول مسافرت تو رو جور میکنه تو هم میری به آرزوت میرسی 

      من آرزو دارم برم کشورهای خارجی ببینم اونجا چطور جایی طبعا یه دنیای دیگه است و دوست دارم اون دنیا کاملا لمس و تجربه کنم الهی آمین اینجوری میتونم دخترم ببینم چند وقتی رو پیش دخترم بمونم الهی آمین. 

      واقعا منم شنیدم که خیلی آرزو دارن به اون چیز برسن ولی وقتی بهش میرسن ناراحت میشن گله و شکایت میکنن 

      خانمه دوست داره دوباره ازدواج کنه و بلاخره شرایط طوری میشه که ازدواج میکنه با مردی که یه بچه تو خونه داره که نامزد حالا که وارد اون شرایط شده میبینه نه اینم اش دهن سوزی نیست اولش خوب بود میگه میبینه آبش با دختر فرد تو یه جوب نمیره طبعا اون دختر نمیتونه با اون کنار بیاد ولی اون قبل از ازدواج فقط به ازدواج فکر کرده بود که ازدواج کنم از تنهایی دربیام حالا مشکل ایجاد میشه 

      من وقتی باغ نداشتیم میگفتم خدایا خونه که به ما ندادی تو شهرستان حد اقل یه باغ بده جایی برای تفریح داشته باشیم  خدا رحمت کنه پدر همسرم که بهشتی شد یه باغی به ما ارث رسید 

      اوایلش خوب بود با دخترم اینا میرفتیم میوه پیچیدیم زود تموم میشد الان دیگه کسی نمیاد ما خودمون سه نفری میریم می‌بینیم بعدش خسته و کوفته باید کلی راه جعبه‌ای میوه رو ببریم تا به ماشین برسیم الان میگیم خیلی سخته باید ۱۵ روز یک بار آبیاری کنی باید علف بچینی سالی یکبار سم بزنی سالی دوبار  و الان میگیم سخته دور خسته میشیم کلی وسیله باید با خودمون ببریم تو باغ الان میگیم خدا کنه یه مشتری بیاد باغ به قیمت خوبی آزمون بخره 

      همه ما اینجوری فکر میکنن تا زمانیکه نداریم آرزو داشتنش داریم بعد هم اونو تجربه می‌کنیم میگیم سخته دور اون طرف رودخونه بود بهتر بود خوشبحال اون آدمهایی که باغشون نزدیک جاده است 

      و اینم بگم اونهایی که باغشون کنار جاده است هم ناراضی هستند میگن ای کاش باغمون اون طرف رودخونه نزدیک باغ ما بود چون افراد میان برای تفریح کنار چشمه بعد میرن داخل باغها تمام میوها رو میچینن و میبرن حالا همه اشو یک نفر نمی‌بره ولی میبرن این همه زحمت بی‌فایده میشه 

      و اونها هم باغ خودشون میذارن برای فروش 

      من اینو دیدم که خانمه سالها بچه دار نمیشد بعد شرایطی اتفاق افتاد بچه دار شد تا زمانیکه بچه راه نمیرم چهار زانو نمی‌رفت خوب بود بقیه اش گله و شکایت شروع شد آره دیگه داره راه میافته به همه چیز دست میزنه همه چیز شکونده باید همش دنبالش برم نمیذاره به کارهام برسم و…و همون چیز که سالیان سال آرزو داشتنش داشته حالا عگهمون چیز باعث گله و شکایت کردنش شده 

      به نطر من احساس خوشبختی اینکه من در تمام جنبه‌ای زندگیم به احساس رضایت پایدار برسم 

      یعنی احساس خوشبختی از نظر من اینکه من در تمام امور زندگیم به حال خوب احساس خوب برسم بعد من خوشبختم 

      میتونم تجربه خوبی از زندگی تجربه کنم لذت ببرم سپاسگزار باشم 

      استاد میدونید به نظر  من تا زمانیکه من معجزات خداوند در زندگیم مشاهده لمس تجربه نکنم نمیتونم به این جمله که من به معجزات الهی ایمان دارم باور کنم من الان به این جمله ایمان دارم میدونم مطمئنم که وحود داره خیلی از انسانها حتی خود من اونو تجربه گردن ولی چون تعدادش کم من هنوز درک عمیقی از این جمله رو ندارم 

      من میدونم شفاگرفتن مت معجزه الهی بوده اما چون تجربه دیگه ای از زندگی در جنبه‌ای دیگه زندگی نداشتم احساس درک این مطلب خیلی ندارم خیلی تکرار میکنم ولی دوست دارم خدا به من کمک کنه تا این جمله رو با گوشت و پوست و استخوانم به بهترین شکل ممکن درک کنم الهی آمین گ.

      استاد واقعا این دوره زندگی با کمک خداوند برای منم خیلی عالی بوده من خیلی درکم نسبت به خداوند بهبود پیدا کرده من تمام نکات مهم اونو در دفتر جداگانه نوشتم و تصمیم دارم بشینم خوب بخونم تا تکرار بشه بازم برای دهنم منطقی بشه من بتونم تجربه‌ای بهتری از زندگیم کسب کنم 

      خیلی دوره عالی بی‌نظیر محشری بوده من خیلی حال دلم به این دوره بهتر شده و اطمینان دارم ایمان دارم با دوره آرامش در بیداری به تمام آنچه نیاز دارم برای یک زندگی بهتر و لدت بردن از زندگی من اونها رو تجربه و زندگی میکنم الهی آمین چون من هنوز هیچ محتوایی بجز گام اول دریافت نکردم ولی فقط اسم این دوره به من آرامش میده به من میگه که تو یاد میگیری در هنگام بیداری چکار کنی چه رفتاری داشته باشی تا تجربه ات از زندگی و تجربه خلق کردن‌های پی در پی تجربه میکنم حسم میگه من به حسم ایمان دارم اطمینان دارم یقین دارم باور دارم که حس من هیچ وقت اشتباه نمیکنه 

      و من از شما برای تک تک تهیه دوره‌ای برای زحماتی که برای تهیه آنها متحمل میشید بینهایت سپاسگزارم حس میکنم این دوره جدید با تمام دورها متفاوتر در صورتی حتی دوره‌ای رایگان هم بی‌نظیر هستن من کلا عاشق این آگاهی‌های سایت هستم 

      دلم میخواد که از اون دسته از افرادی باشم که با یک بار گوش دادن تمام مطلب بگیرم در ذهنم ثبت و دخیره بشه به گفتگو دهنی تبدیل بشه و و هنگام لزوم بیاد من بیاد من استفاده کنم تجربه زیادتری از خلق کردن تجربه کنم 

      میدونید استاد من یه بچه خواهر دارم الان سی سالش اون زمان که بچه بود خواهرم همش گله و شکایت داشت از این پسر میگفت درس نمیخونه منم بهش گفتم عزیزم چرا درس نمیخونی اینا 

      بخدا یه جمله‌ای گفت بچه که من هنوزم یادم ازش لدت بردم گفت خاله مت نیاز ندارم هی درس بخونم من سر کلاس درسم خوب گوش میدم تو خونه هم یکبار تکرار میکنم میره برای موقع امتحانم یک بار میخونم خدا شاهده نمره‌ای از همه بچه هاش بهتر بود 

      تازه اینو بگم خواهرش چند سال جلوتر تصمیم گرفته بود به یاد گیری زبان انگلیسی اما همیشه میدیدم سوالتش از اون میپرسه 

      منم دلم میخواد که اینجوری باشم چند بار فایل گوش می‌کنم تمرین مینویسم نکات مه یاد داشت میکنم  و دوست دارم وقتی اونها رو میخونم دیگه برای همیشه در دهنم ثبت و ذخیره بشه هنگام لزوم یادم بیاد من به اونها عمل کنم باعث رشد و پیشرفت من در تمام جنبه‌ای زندگیم بشه الهی آمین این یکی ا درخواست‌های منه به خداوندم که همون طور که به من کمک کردی تا من بارها شفا الهی تجربه و زندگی کنم در این باره نیز به من کمک کن تا بتونم رشد و پیشرفت چشمگیر و قابل ملاحظه ای تجربه کنم الهی آمین 

      بله استاد منم اینجوری هستم از اون دسته انسان‌هایی هستم که آرزو دارم یه شب که میخوابم بدون خواب دیدن بدون کابوس بخوام آرزو دارم صبح ساعت ۷ بیدار بشم یه روز کامل فرصت داسته باشم تا بهترین روز زندگیم برای خودم بسازم 

      اما نمیدونم چرا من خواب راحت ندارم اون روزا اینجوری نبودم روی مبل در حالیکه فایل گوش میدادم یه خواب کوچیک چند دقیقه‌ای داشتم ولی همون چند دقیقه به من خیلی احساس سرزنده بودن شاد بودن خستگی از تن بیرون رفتن میدا و الان دیگه اونجوری نیستم 

      از اونجا متوجه میشدم چند دقیقه بود چون وقتی برمیگشتم فایل گوش کنم متوجه میشدم اینها رو بیدار بودم چند لحطه آخر خوابم برده 

      استاد آیت بهترین راهی که شما در نظر دارید که ارامشهایی که من میخوام از خوابیدن از مراقبه بدست بیارم در طول روز از بیداری تجربه کنم بهتر از این نمیشه ..

      من استاد میدونید من  ببیشتر دوست دارم که وقتی میخوابم راحت بخوایم که صبح بتونم زود بیدار بشم 

      منم مراقبتهای زیادی انجام دادم اما واقعا ماندگار نیود به محض اینکه مثلا صدای پرنده ها تموم میشد یا من از اتاق میومدم بیرون همه چیز تموم میشد فقط یه شبهایی هن میشد که من در حال انرژی درمانی خوابم می‌برد به همه میگفتم من خوابم برد بیدارم نکنید تا صبح راحت میخوابیدم ولی وقتی صبح بیدار میشدم روز از نو روزی از نو بود 

      استاد آیتم بگم الان من اینجوری یکم هستم من در مواحه شدن با مسائل زندگیم من یکم میتونم خوب عمل کنم آرامش داشته باشم اولش ناراحت میشم ولی زود خودم از اون حالت خارج میکنم و دوباره خودم آرام میکنم به اون موصوع فکر نمی‌کنم یعنی یه جورایی اون فرد با تمام خصوصیاتش پذیرفته‌ام که این فرد اینجوری دیکه تو ناراحت نشو 

      استادن این موصوع هدایت الهی یکم درک میکنم که برای هر کس به شکل خودش من چند روز پیش گفتم بهتون به من خبر دادن همسر دختر عموم بهشتی شده که فکر میکنم گفتن من پیشنهاد من به ایشون برای لاعر شدن هدایت الهی بود بگذریم ایشون نتونستن بپدیرن 

      به من گفتن این خبر من اگر قبلنای من بود عرصه به همه تنگ میکردم که رود باشین من باید سر ساعت فلات به شهرستان برسم برای تمام مراسم باشم 

      اما این دفعه با تمام دفعات متفاوت بود من شنیدم خداروشکر تونستم خودم کنترل کنم حالم خیلی بد نکنم بعدش نتونستم غذا بخورم اما منتطر شدم با آرامش اونها غذا شونو بخورم آماده بشن بریم پن منتظر شدم همسرم غذا بخوره با آرامش و خیال راحت بعدریشش کوتاه کنه بعد سر فرصت لباس انتخاب کنه چی بپوشم من  سریع انتخاب کردم پوشیدم بعد حرکت کنیم اصلا عجله نکردم اصلا غر نزدم فقط یکبار گفتم زود باشید دیگه دیر میشه رفتیم خلاصه به موقع رسیدیم اینا رو گفتم که بگم اینا همه هدایت‌های الهی بود که به من گفته می‌شد حالا عجله نکن برگزار عداشو بخوره هی نگو بدار کارش انجام بده غر نزن به من گفته می‌شد زمانیکه من میخواستم اقدام کنم اون کارو انجام بدم گفته می‌شد من گوش میکردم با آرامش رفتیم تو خیابون هم همسرم تند میرفت گفتم عجله نکن حالا یکم دیر تر برسیم اشکالی نداره یا اینکه اصلا نرسیم 

      استاد الان که گفتید یادم اومد بارها بارها اتفاق افتاده که قرار بوده فردا مثلا برم دکتر  فردا صبح یه اتفاقی افتاد شاید در حد خوابم میاد من نرفتم 

      بارها شده قرار بوده فردا بریم شهرستان یه چیزی شده مثلا گفتم حال ندارم نرفتیم  و بعدش شنیدم که میگفتن آنقدر جاده چالوس هم رفت هم برگشت شلوغ بوده یا گفتن که تا بیلقانی کیلومتر ۴ جاده چالوس رفتن دیگه برگشتن اجازه ندادن برم کوه ریزش کرده بوده 

      بارها تصمیم گرفتم برم محمد شهر نرفتم پس اینها همه هدایتالهی بوده من درباره الهامات الهی شنیده بودم یکمی یادم بود شامل چه چیزهایی میشه و از اون موقع تا الان به حسم کاملا ایمان دارم هر چیزی بگه من بشنوم محال ممکن انجامش ندم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم