همه انسان ها در جستجوی احساس آرامش هستند.
مهم نیست چند سال داشته باشید یا در چه شرایطی زندگی می کنید، مقصد نهایی زندگی شما تجربه آرامش خواهد بود.
اهمیت احساس آرامش
هر آرزو یا خواسته ای در وجود ما شکل می گیرد به این دلیل است که می خواهیم با استفاده از آن آرزو یا شرایط، احساس آرامش را تجربه کنیم.
پول بیشتر، خانه بزرگتر، شغل بهتر، فرزند، پس انداز و هر آنچه در زندگی به دنبال آن هستید برای تجربه احساس آرامش در زندگی است.
البته ممکن است در ذهن انسان ارتباط بین خواسته ها و آرامش داشتن واضح نباشد یا اگر از شما سوال شود که چرا دوست داری به فلان خواسته یا شرایط دست پیدا کنید؟ پاسخ ندهید که می خواهم با استفاده از آن به احساس آرامش برسم.
اما آنچه مسلم است خواسته روح انسان گسترش آرامش در زندگی است و همه خواسته هایی که در وجود انسان شکل می گیرند در راستای گسترش احساس آرامش در زندگی هستند حتی اگر بشر به این موضوع آگاهی نداشته باشد.
به طورکلی اگر نتیجه تلاش انسان در زندگی منجر به تجربه احساس آرامش نشود، رضایت از شرایط زندگی حاصل نخواهد شد. به همین دلیل است که بسیاری از انسانها در حالیکه تلاش زیادی برای بهبود شرایط زندگی خود می کنند اما همچنان از اوضاع زندگی خود رضایت ندارند.
جایگاه آرامش در زندگی
من فقط می خوام آرامش داشته باشم.
احتمالا این جمله را از زبان دیگران شنیده اید و یا شاید خودتان به دیگران گفته باشید که خواسته من فقط آرامش در زندگی است.
بسیاری از انسانها هرچه از سن کودکی فاصله می گیرند به مرور احساس می کنند که آرامش کافی در زندگی ندارند. این احساس در جریان زندگی شدت پیدا می کند و هرچه فرد بزرگتر می شود و نقش های بیشتری در زندگی را به عهده می گیرد بیشتر احساس می کند نیاز به آرامش دارد.
با سپری شدن عمر، افزایش رنج از زندگی در ذهن افراد به حدی شدت پیدا می کند که تنها خواسته آنها رسیدن به احساس آرامش در زندگی می شود. آرامشی که در کودکی همراه ما بود اما به دلایل متعدد آن را گم کرده ایم و اکنون دوباره در جستجوی آن هستیم.
ارتباط آرامش و تغییر زندگی
از زمانی که با موضوع قانون جذب و قدرت ذهن در زندگی آشنا شدم درباره اهمیت آرامش داشتن و ارتباط بین احساس خوب داشتن و اتفاقات خوب را تجربه کردن شنیده ام.
برای رسیدن به احساس خوب سال ها استمرار داشته ام و تمرینات متعدد به روش های مختلف را انجام داده ام.
انواع مراقبه ها، تجسم کردن، رویاپردازی و هرآنچه در کتاب های مختلف و توسط اساتید مطرح در باره رسیدن به آرامش و احساس خوب ارائه شده بود را انجام داده ام و در انجام این تمرینات استمرار و تعهد داشته ام و نتایج عالی کسب کردم.
اما در مسیر کسب مهارت استفاده از تمرینات مختلف برای رسیدن به آرامش و احساس خوب برای جذب خواسته ها و بهبود شرایط زندگی به این درک رسیدم که تاثیر احساس خوب و آرامشی که در مدت انجام تمرینات مانند مراقبه در من ایجاد می شود در مقایسه با تاثیر احساس بد و اطلاعاتی که در زندگی روزمره از طریق مختلف وارد وجود من می شود ناچیز است.
همچنین از آنجا که میزان آرامش و احساس خوب را نمی توان با دستگاه اندازه گیری کرد بنابراین هرگز نمی توانید اطمینان حاصل کنید که حتی در مدت مراقبه تا چه حد توانسته اید احساس خوب یا آرامش را در وجود خود ایجاد کنید.
از طرفی به این درک رسیدم که در مدت انجام مراقبه های مختلف در بسیاری از موارد انسان فقط می تواند جسم خود را در حالت مراقبه قرار دهد. یعنی در بهترین شرایط می توانید برای مدت چند دقیقه بدون حرکت با چشمان بسته در یک جا نشسته و درحالی که به موزیک آرامش بخش گوش می دهید از طریق جسم خود احساس آرامش داشتن را به معرض نمایش بگذارید.
اما در همان لحظات مراقبه در حالی که وضعیت فیزیکی فرد نشان از احساس آرامش داشتن دارد اما در ذهن او خبری از آرامش نیست و افکار در ذهن همچنان در حال مرور شدن هستند و در بهترین حالت فرد می تواند سرعت مرور افکار را مقداری کاهش دهد.
به همین دلیل است که افرادی که از مراقبه برای رسیدن به آرامش و احساس خوب استفاده می کنند در بهترین حالت فقط تا زمانی که در حال مراقبه هستند قادر به حفظ آرامش خود هستند.
البته در بسیاری از موارد در همان حالت که در حال انجام مراقبه و تمرکز بر بی فکری هستند اگر شخصی آنها را صدا بزند بلافاصله از حالت مراقبه خارج شده و با تندی به فردی که آنها را صدا زده است یادآوری می کنند که مگر نمی بینی در حال مراقبه هستم چرا تمرکز من را بهم زدی؟!
در این موارد افراد تصور می کنند احساس آرامش دارند درحالی که در حال تظاهر به داشتن احساس آرامش هستند و این با آرامش واقعی تفاوت دارد.
احساس خوب، اتفاقات خوب
بعد از سالها تلاش برای دست یابی به آرامش یا احساس خوب به منظور تجربه فرمول شگفت انگیز جهان هستی که احساس خوب برابر با اتفاقات خوب است به این درک و نتیجه رسیدم که احساس خوب و آرامشی که از طریق مراقبه یا اعمال خاص در شرایط خاص به دست می آید تاثیر چندانی بر جهان هستی برای رقم زدن اتفاقات خوب ندارد.
همانطور که می توان مشاهده کنید بسیاری از انساها سال های زیادی است از مراقبه های مختلف به منظور رسیدن به احساس آرامش استفاده می کنند اما در عمل نمی توان آرامش را در زندگی آنها مشاهده کنید و حتی خودشان از این موضوع متعجب هستند که چرا بعد از این همه مدت هنوز هم به راحتی احساس آنها تحت تاثیر عوامل بیرونی قرار می گیرد.
بنابراین من به این درک رسیدم که برای تجربه آرامش واقعتی و داشتن احساس خوب پایدار باید به جای آنجه به دنبال احساس آرامش در حالت مراقبه و باشم باید به دنبال آرامش در حالت زندگی روزمره و بدون فضای مراقبه باشم.
در مثالی مشابه بسیاری از انسانها عقیده دارند که خوابیدن باعث ایجاد آرامش می شود و این عبارت را زیاد شنیده اید که افراد عنوان می کنند حتی در خواب هم آرامش ندارند.
آرامش در خواب
انتظار عمومی این است که انسان در خواب به احساس آرامش برسید و خیلی وقت ها اگر خواب آرام و عمیقی داشته باشیم بعد از بیدار شدن احساس سبک بالی و آرامش داریم و تصور می کنیم که این آرامش و سرزندگی بخاطر خواب آرام و خوبی است که شب قبل داشته ایم.
نکته جالب توجه اینکه احساس آرامش در خواب تاثیری بر جهان هستی برای رقم خوردن اتفاقات خوب به دلیل داشتن آرامش در خواب ندارد چون سیستم فرکانسی ذهن انسان در هنگام خواب تقریبا خاموش می شود مگر در مواقعی که در حال خواب دیدن هستید که با توجه به اینکه خواب های ما هدفمند و آگاهانه و مستمر نیستند بنابراین اگر حتی در خواب فرکانس هایی به جهان هستی صادر کنیم قدرت چندانی برای تاثیرگذاری بر سیستم جهان هستی ندارد.
بنابراین آنچه سبب تاثیر بر جهان هستی از طریق فرکانس های ذهنی می شود داشتن آرامش در بیداری است.
هنگامی که بتوانید در زمان بیداری درحالی که مشغول زندگی روزمره هستید آرامش داشته باشید بیشترین توانایی و قدرت ذهنی برای تاثیرگذاری بر سیستم جهان هستی را دارا هستید.
هیچ انسان موفقی در خواب به موفقیت نرسیده است بلکه آنها توانسته در زمان بیداری به موفقیت دست پیدا کنند.
هیچ خواسته ای در خواب به شما داده نمی شود و اگر هم داده شود در حد همان رؤیا خواهد بود بلکه همه خواسته های شما توسط خداوند و سیستم جهان هستی در زمان بیداری به شما داده خواهد شد.
بنابراین اهمیت آرامش در بیداری برای تحقق خواسته ها و خلق شرایط زندگی آنگونه که می خواهید کاملا واضح و غیرقابل انکار است.
یادگیری مهارت رسیدن به آرامش در بیداری بر تمام جنبه های زندگی شما به شکل مستقیم و غیرمستقیم تاثیرگذار خواهد بود.
ممکن است شما قصد کرده باشید از طریق یادگیری مهارت آرامش در بیداری به خواسته ای مشخص دست پیدا کنید اما متوجه خواهید شد که خواسته هایی که اصلا مورد نظر شما نبوده اند یا حتی تصور نمی کردید اهمیت و ضرورت داشته باشند نیز وارد زندگی شما می شوند.
آنچه مسلم است خداوند بهتر از ما می داند که چه خواسته ها و شرایطی منطبق بر ویژگی های شخصیتی و درونی ما برای تجربه خوشبختی در دنیا و آخرت است.
آرامش در بیداری سبب می شود موانع واضح و مخفی ذهن خود در برابر دریافت نعمت های الهی را شناسایی و اصلاح کنید.
به این شکل مسیر دریافت و تجلی خواسته هایتان را هموار خواهید کرد.
📻 رادیو لاغری
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.39 از 46 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
به نام خدای هستی بخش مهربانم😇🙏🏻
باسلام خدمت استاد عزیزم و دوستان همراهم 🙋♀️❤🥰
آرامش در بیداری 🤔
تجربه زندگی به اتفاقاتی وشرایطی که من در گذران زندگی رقم زدم بر نمی گرده مثلا ازدواجم تحصیلاتم به دنیا آوردن فرزندم و کارهای روزمره ام و کمک کردن به خانواده ودیگران و انجام واجبات وعبادت کردن و کارهای که برای خدا انجام دادم خریدن وسایل مورد نیازم همه اینها عملکردهای درست یا نادرست در زندگیم بوده اینها همه گذران زندگی و سپری کردن زندگی بوده در واقعه تجربه زندگی با عمل کردن فرق داره
تجربه زندگی یعنی واکنش درونی و احساسی هر فرد در زندگی در برخورد با شرایطها و مسایل زندگی دراون ایجاد میشه اون احساس و نگرش نسبت به خود فرد هستش که تجربه خوشبختی یا بد بختی رو در برخورداز واکنش با زندگی در خودش ایجاد میکنه
من از زمان کودکی این باور در من شکل گرفته بود که اگه در جامعه برای خودت کسی نشی و پول وثروت و مقام نداشته باشی خوشبختی رو تجربه نمی کنی واگه در زندگیت کسی عاشقت نباشه دیگه خوشبخت نیستی خوشبختی و آرامش رو در بیرون از خودمون می دونستیم که باید دنبالش برم چون بدستش نیاوردم در من نامیدی ایجاد شد که خوشبختی از من دور شده واگه چیزی هم بدستم آوردم خیلی زود بی ارزش میشد برام وعادی بود وبودنش برام طبیعی بود ولذت اولیه رو نداشتم برام کمرنگ میشد و احساس بدشانسی داشتم و همیشه در گذشته سیر میکردم و بسیار خودم رو سر زنش می کردم چون من یاد گرفته بودم که آرامش از طریق دارایی ها و مقام ومنسب وثروت بدست میاد و چند سالی هست خیلی نگرشم بهتر شده واحساس آرامش و خوشبختی رو باید از درون در خودم ایجاد کنم باید مشغولات ذهنی خودم رو پاک کنم ودر هر لحظه زندگی رو با احساس خوب و سپاس گذار بودن ادامه بدم
آنچه در گذشته انجام دادم و بدست آوردم عمل کرد من در گذشته بوده واکنون می خوام تجربه زندگی کردن رو بچشم وبه آرامش درونیم برسم چون هروز که بلند میشم با دست خالی باید زندگی اون روزم تجربه کنم اگر مسائل در زندگی من هروز تکرار میشه چون با ذهن آرام وبا احساس خوب با آنها بر خورد نکردم و همیشه انتظارم از اون فرد یا شرایط مالی تکرار رفتار گذشته ش بوده چون در ذهنم چسبیده بودم به اتفاقات گذشتم وخودم رو بی تقصیرو قربانی شرایطی که دیگران برام به وجود آورده بودن میدونستم وامید وانتظارم بهبود شرایطم رو نداشتم برعکس انتظارم بدتر شدن بود وترس بدتر نشدن رو داشتم ولی چند سال هست فهمیدم من مقصر شرایط نا جالب زندگی بودم واز کودکی یاد نگرفته بودم که باید توجه ام روی خصوصیات خوب هر فردی باش اگه اشتباهاتی هم داره اون رو آزاد گذاشته وبه اون رفتارش توجه نکنم ولی برعکس ما انسانها بیشتر رو خصوصیات نا خوب یکدیگر توجه میکنیم و طرف رو قضاوت میکنیم یا به شرایط ناجالب زندگی توجه می کنیم واین آموزش اشتباه در ما توقعات بی جا از افراد وجهان هستی وخداوند ایجاد کرده چون ما دیگه از خود واقعی خودمون دور شده ودنبال آرامش در دنیا می گردیم ولی اگه کمی با خودمون در صلح باشیم واز قضاوتها وحسادتها وتوقعات وناسپاسیها گذر کرده وبه درونمون سفر کنیم وتوجهامون به کنترل ذهنمون باشه حتما به آرامش می رسیم
در واقعا اون واکنش احساسی ناجالب که از تجربه های گذشته مااز زندگی باعث شده که اون شرایط رو بیشتر وبزرگترواشکال مختلف ودوباره در زندگی ما تکرار بشه وقتی افکار و نگرش اشتباه دربر خورد با مسائل زندگی در ذهن هر فردی پر بشه دیگه فرق نمی کنه که چه مقام و موقعیت ومدرکی در جامعه داره به طور نا خودآگاه در بر خورد مسائل رفتار نامناسب از خودش نشون میده پس واکنش احساسی ما به زندگی اصلا ارتباطی با مدرک تحصیلی ما نداره واکنش ما بر مبنا محتوای ذهن ما تغییر میکنه نه با مدرک تحصیلی
تجربه زندگی با گذران زندگی فرق داره می تونه با تغییر نگرشم در ذهنمون درباره گذران زندگی باعث میشه تجربه بهتری از زندگیم پیدا کنیم
عملکرد که تجربه نیست اون احساسی که داری تجربه زندگی است
ماشین و خونه خوب منجربه تجربه زندگی نیست بلکه نگرش ام درباره زندگیم واحساسات من در باره خودم تجربه زندگی من هستش
تجربه در زندگی ربطی به درآمد ودارای نداره داشته های ما عملکرد ما در زندگی ماست نه تجربه زندگی چون تجربه زندگی هر کس ربط داره به احساس هر فرد در برخورد با مسائل زندگی رقم می خوره
تغییر ابزار و لوازم زندگی باعث تغییر عملکرد من در زندگی میشه ولی باعث تجربه من در زندگی نمیشه تجربه زندگی بر می گرده به افکار ونگرشم واحساس من در لحظه، حال در برخورد با مسائل در زندگی
احساس خوب من بر میگرده نگاه من نسبت به بودن من در این دنیا وهدف از آفرینش ام وقتی آگاههی درستی از آفرینش داشته باشم همین که خداوند من رو خلق کرده تا در گسترش جهان نقشی حتی گم رنگ ایفا کنم پس با ارزش هستم واحساس خوشبختی میکنم ومی دونم این دنیافقط یک بازی بیش نیست ودر این جا اگه احساس خوب و آرامش و شادی داشته باشی وبا خودت و خدای خودت در صلح باشی احساس خوشبختی میکنی و انقدر دیگه دارایی ها و نداشته ها در ذهنت در گیری ایجاد نمی کنه چه آنها باشن چه نباشن بازم احساس خوشبختی و ارزشمندی داری اون وقت که زندگی رو تجربه میکنی نه سپری میکنی دیگه هر آنچه بدست میاری باعث سپاس گذار بودن تو از خداوند میشه چیزی که باعث خوشحال تو میشه وقتی بدست میاری دیگه باعث رنج نمیشه چون قبلش به آرامش رسیده وبا خودت در صلح قرار داری پس از ابزار هم در راستای تجربه بیشتر استفاده می کنی پس باید اول آرامش درونی رو ایجاد کرده وبعد دنبال تجربه کردن امکانات جدید بود تا بازهم قدرت خدای یکتا رو پی ببریم ولی اگر آرامش درونی نداشته باشیم با وارد شدن هر چیزی از بیرون برای ما نه تنهاباعث حال خوب نمیش بلکه باعث رنج ما میشه واگر از دست بدیدم بازم باعث رنج ما میشه مثل بچه دار شدن اگه برای بدست آوردن خوشبختی و شادی وحرف مردم و … به واسطه مسائل حاشیه ای باشه فایده ای نداره ولی اگه از فلسفه عشق ورزیدن آگاه باشیم واز قبل به آرامش ذهنی رسیده باشم که بچه دار شدن باعث رشد و تربیت ما هستش ودر گسترش جهان کمک میکنیم و نگاهی متفاوت از جامعه داشته باشیم اون وقت که با داشتن بچه آرامش بیشتری احساس می کنیم و اگه نداشته باشیم بازم از آرامش درونی ما کم نمیشه
آنچه که باعث میشه ما زندگی رو تجربه کنیم و عملکرد بهتری از خودمون نشون بدیم ایجاد افکارو نگرشهای درست از خودمون و جهان هستی وپرودگارمون در ذهنمون وارد کنیمو نتیجه افکار و نگرش درست نسبت به خداوند و جهان هستی بهتر شده وباعث احساس خوب و خوشبختی درما ایجاد میشه
باید افکار و نگرش های همسو با خداوند وزندگی را با خودمون همسو کنیم
وقتی آرامش را در لحظه لحظه زندگی ایجاد کنیم در ما عملکرد درست تری سر میزنه چون وقتی در آرامش باشیم حس درونی که از طرف خداوند هست رو تجربه میکنم آرامش ذهنی خیلی مهم وهدایت از طرف خداوند همیشه داره انجام میشه هدایت از طرف خداوند صادر میشه مثل پرندگان در هر لحظه دریافت می کننو عمل میکنن چون مشغولات ذهنی ندارند ولی ما انسان ها مشغولات ذهنی که داریم و به هدایتها عمل نمی کنیم
وقتی در ارامش باشیم خودو به خود رغبت تومون به مسائل زندگی عوض میشه تصمیمات درست تری به وسیله خداوند میگیریم
سپاس فراوان از استاد عزیزم
به امید ریم