0

خالق زندگی بودن (تکمیلی ۱)

اندازه متن

زندگی با کمک خداوند شامل حرف های خوش احساس برای اینکه مقداری حال و هوای شما را تغییر دهد نیست. بلکه شامل راهکارهای عملی و قوانین ثابت خداوند است که با استفاده از آن می توانید زندگی خود را دگرگون کنید.

اخطاریه

خالق زندگی بودن

درک عبارت خالق زندگی بودن ساده نیست و نباید انتظار داشت در طی چند ساعت یا چند روز ویژگی خالق زندگی بودن را درک کنیم.

اما با قدم برداشتن در مسیر دریافت آگاهی های زندگی با کمک خداوند به عمل کردن به آنچه گفته شده است به سادگی می توانید تجربیات جدیدی از خالق زندگی خود بودن با کمک خداوند را تجربه کنید.

یک دقیقه تجربه کردن فراتر از صدها دقیقه خواندن یا مطالعه کردن است.

من به دنبال خلق تجربه زندگی با کمک خداوند برای علاقمندان به این مجموعه نوشته های الهی هستم.

دوست دارم همه شما قدرت خالق بودن خود را به شکل واضح و آگاهانه در زندگی تان تجربه کنید.

زمانی که خالق زندگی بودن را برای هر موضوعی که مورد نظرتان است به شکل واضح و آگاهانه و با استفاده قدم به قدم از آگاهی های نوشته های زندگی با کمک خداوند تجربه کنید، آن زمان است که درک شما از این عبارت عمیق و ماندگار خواهد شد.

تجربه استفاده از کمک خداوند در تمام جنبه های زندگی شما تاثیرگذار خواهد بود.

درست است که در زندگی همه ما بارها شاهد اتفاقات و شرایطی بوده ایم که اطمینان داریم فقط کار خداوند و معجزه او بوده است اما این تجربیات به صورت ناآگاهانه و بدون آگاهی از نقش خودمان در خلق آنها بوده است.

در واقع بدون آگاهی از نقش خودمان و تاثیری که بر جهان هستی می گذاریم تجربیات مختلفی از کمک خداوند در زندگی مان داشته ایم اما این نمی تواند باعث درک عمیق تجربه آگاهانه بهره مندی از کمک خداوند برای خلق خواسته ها شود.

در این دوره هدف اصلی درک عمیق نقش خداوند در زندگی مادی و همچنین رابطه ای است که ما می توانیم به شکل دلخواه خود با خداوند داشته باشیم.

شاید در ذهن همه ما رابطه با خداوند به انجام اعمال و رفتارهایی تعریف شده باشد که توسط دیگران تعیین شده اند اما آنچه دیگران بعنوان دستورالعمل ارتباط با خداوند تعریف و مشخص کرده اند نمی تواند برای همه انسانها به یک شکل تاثیرگذار و موثر باشد.

بهتر آن است که هر انسانی بنا به سلیقه و علاقه خود راه ارتباط با خداوند را برای بهره بردن از کمک خداوند در زندگی اش کشف کند.

به این صورت آرامش و اطمینانی که در زندگی تجربه خواهید فراتر از انتظار و قابل مقایسه با آنچه تاکنون تجربه کرده اید نخواهد بود.

تاثیرات زندگی با کمک خداوند

استفاده از این نوشته ها تاثیرات عمیق و بی نهایت بر استفاده کنندگان خواهد داشت اما آنچه در ابتدای مسیر باید به آن توجه داشت این است که با استفاده از این آگاهی ها چه اتفاق یا تغییری در سطح افکار و نگرش ما ایجاد خواهد شد.

زندگی با کمک خداوند ایده ای است که خداوند در پاسخ به درخواست من از خداوند برای افزایش شور و هیجان در اعضای سایت تناسب فکری به من داده شد.

در ابتدا تصور من این بود که باید محتوای‌ این دوره به صورت فایل ویدیویی ضبط و منتشر شود اما قبل از اینکه برای ضبط جلسه اول اقدام کنم به این درک رسیدم که باید این محتوا به صورت نوشتاری باشد.

در همان لحظه افکار مزاحم در ذهن من مقاومت ایجاد کردند و انجام این کار را سخت و زمان بر جلوه دادند.

البته که تجربه من هم این را تایید می کرد که تهیه محتوای‌ نوشتاری کاری زمان بر است که نیاز به تمرکز و حس رهایی عمیق دارد.

من در دریافت الهامات الهی برای تبدیل کردن اگاهی از دنیای غیرقابل شنود به دنیای قابل شنود هم به صورت تصویری و هم نوشتاری توانایی عالی دارم اما انجام این کار به صورت تصویری برای من بسیار راحت تر بود.

ولی هدایت بر ارائه این آموزش ها به صورت نوشتاری بود. به هر حال اطاعت امر کردم اما علت این تاکید بر من پوشیده بود.

چندین روز با اشتیاق مشغول نوشتن بودم و هر جلسه فراتر از انتظار من آماده می شد.

به این شکل که وقتی هر جلسه به اتمام می رسید متوجه می شدم که در بهترین حالت ۲۰٪ آنچه به نگارش درآمده است بر اساس آگاهی است که از قبل در وجود من نشسته است و باقی مطلب آگاهی ناب الهی است که تکمیل کننده و پربار کننده آن چیزی است که من به صورت آگاهانه به نگارش درآورده ام.

اما همچنان دلیل اینکه چرا باید این آگاهی به صورت نوشتاری ارائه می شد بر من پوشیده بود.

جلسات ادامه پیدا کرد تا اینکه در قدم ۱۴ موضوع زندگی با کمک خداوند بر موضوع قدرت کلام در ارتباط با خداوند و جهان هستی متمرکز شد.

در این جلسه علاوه بر نشر آگاهی بی نظیر درباره قدرت کلام پرده از ابهام ذهنی من درباره چرایی تاکید بر نوشتاری شدن محتوای‌ زندگی با کمک خداوند برداشته شد.

خداوند برای من واضح کرد که آگهی که به صورت نوشتاری در اختیار استفاده کنندگان قرار می گیرد و آنها با کلام خودشان آن را می خوانند و دریافت می کنند تاثیر بسیار عمیق تری از این دارد که آن آگاهی با صدا و تصویر من دریافت شود.

شاید این سوال در ذهن شما ایجاد شود که: من که با صدای بلند این نوشته ها را نمی خوانم بلکه فقط با چشمانم از روی نوشته می خوانم.

کاملا درست است اما کلام فقط شامل صدایی که از حنجره شما خارج می شود نیست بلکه نوعی از کلام در شما وجود دارد که برای دیگران قابل شنیدن نیست و فقط توسط خودتان شنیده میشود.

توضیح بیشتر درباره این موضوع مهم و جذاب در قدم ۱۴ زندگی با کمک خداوند به استحضار علاقمندان خواهد رسید.

زمانی که آگاهی های الهی را مطالعه می کنید مانند این است که خداوند به طور مستقیم در حال ارائه آگاهی به شما با کلام خودتان است.

خداوند با کلام خودتان با شما سخن می گوید.

این طریق گفتگوی بین خداوند و شما یکی از مهمترین مهارت هایی است که باید برای تحقق خالق زندگی بودن فراگرفته شود و در قالب آموزش های زندگی با کمک خداوند به شکل بسیار ساده اما قدرتمد شما در حال یادگیری این مهارت هستید.

موارد دیگری از نتایج استفاده از آموزش های زندگی با کمک خداوند در ویدیوی آموزشی این قسمت توضیح داده شده است که آگاهی از آنها می تواند بر کیفیت درک و عملکرد شما از آگاهی های این دوره تاثیر فراوان داشته باشد.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

اخطار
با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.47 از 66 رای

https://tanasobefekri.net/?p=42737
54 نظر توسط کاربران ثبت شده است.
اندازه متن بخش نوشتن دیدگاه:

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار Mehrdad Zabihi
      1402/12/22 08:43
      مدت عضویت: 1864 روز
      امتیاز کاربر: 23758 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,406 کلمه

      دوشنبه یازدهم مارچ بیست بیست و چهار:

      سپاسگزار خداوندی هستم که همواره من را بسمت خواسته هایم هدایت و حمایت میکند

      سلام به استاد عزیزم و همه هم مسیران رشد و پیشرفت

      فایل توضیحات تکمیلی یک

      من همیشه عادت دارم که ابتدا هر فایلی را با تمرکز میبینم و گوش میدهم و هر جا که حرفهای استاد برخلاف عقیده من باشد و یا جدید باشد همونجا فایل را قطع میکنم و شروع به نوشتن دلایل خودم میکنم و بعد هم نمونه پیدا میکنم از مواردی که ذهنم بیان میکند و بعد هم نمونه و الگو پیدا میکنم از مواردی که استاد بیان کردند و اگر در مواردی که ذهنم مطرح کرده بود میتوانیتم مثال نقضی پیدا کنم انوقت به خودم میگفتم که حرفهای استاد درست هست و اینجوری برای خودم منطقی میکنم و مطلب را میپذیرفتم مثلا رژیم غذایی باعث لاغری میشود! این را به همین ترتیب برای خودم منطقی کردم

      بارها هم شده که استاد مطلبی را بیان کرده اند که برایم جدید بوده است و همونجا فایل را متوقف کردم و از زندگی خودم و یا اطرافیانم مثال زدم

      بعد هم که فایل به انتها رسید در طی روز وقتی سرگرم کاری هستم فایل ها را گوش میدهم ( در سر کار و یا موقع رانندگی و یا حتی موقع انجام کاری که نیاز به تمرکز ندارد مثلا برف پارو کردن!)  و بعد حتما کامنتها را میخوانم و نکات جالبش را یادداشت میکنم ، البته نه همه آنها را ولی حتما تعداد زیادی را میخوانم و بعد شروع به کامنت نوشتن در سایت میکنم و در حالت عادی یک جلسه برای من حداقل یک هفته و یا بیشتر طول میکشیدو من حداقل روزی سه ساعت زمان میگذاشتم

      وقتی که در شروع دوره دیدم که فایلها نوشتاری هست، ناراحت شدم چون دیگر نمیتوانستم در طی روز فایل ها را سر کار گوش کنم. از طرفی بارها و بارها نتوانستم ذهنم را کنترل کنم و میدیدم که فکرم به سمت مطالب متفاوت و نامرتبطی کشیده میشود و تمرکز کردن اصلا برایم راحت نبود و اینکه در طول روز هم نمیتوانسنم فایل ها را گوش کنم باعث میشد که شب که برمبگردم خانه اصلا هیچی از مطالبی که شب گذشته خوانده بودم را بخاطر نمی آوردم و باز از ابتدا شروع به خواندن مطالب میکردم!

      بعد برای کنترل ذهنم یک کاغذ کنار دستم گذاشته بودم و موقع خواندن متن بکدفعه یادم میامد که باید که دوستم پیام واجبی را بدهم و همونجا یادداشت میکردم و بعد از اتمام کارم بهش پیام میدادم و قبلا که میخواستم تمرکز کنم و یاد کار عصب افتاده ای می افتادم و  اگر امرا انجام میدادم بعدش حواسم میرفت سمت کار دیگری و یکدفعه میدیدم ساعت یک بامداد شده و من هیچ پیشرفتی نداشته ام و یا حتی اگر میگفتم که الان میخوام متنم را بخوانم نجواهای ذهنی سراغم می آمد که الان این موضوع به این مهمی را یادت می‌رود و بعد که فراموش کنی حسرت مبخوری و با یادداشت کردن توی کاغذ دیگر ذهنم نمیتوانست بهانه ای برای فراموشی بیاورداینجوری بود که میتوانستم تمرکز کنم

      خیلی از مطالب این دوره برایم جدید بود و تازگی داشت و من در دفترم صفحه ها مینوشتم و راجع به حرفهای استاد مثال پیدا میکردم ( مخصوصا از تجربیات خودم در زندگی)

      اتفاقا این مطلب نوشتاری برای من تجربه جدیدی بود هر چند هنوز باهاش کاملا اخت نشده ام ولی یک چالش جالبی هست برایم

      با حرفهای استاد نکته جالبی یاد گرفتم که ما وقتی کامنت میخواییم و یا نوشته ای را میخوانبم داریم از زبان خودمان اون آگاهی و قانون را تصدیق میکنیم و شواهد اجرای آن قانون را به ذهن مان تایید میدهیم

      اینکار در اطرافیان بصورت برعکس در حال انجام هست که هر خبر ناراحت کننده ای را بارها در گروه‌های خانوادگی بیان میکنند و این اطلاعات بصورت ناخودآگاه وارد ذهن ما میشود

      در این مورد من تجربه ای دارم: در شرکت قبلی که بودم مدیر شرکت هر چند وقت یکبار از لب هایش یک صدایی در می آورد (لبهایش را مثل لب اسب میکرد و صدای اسب در می آورد نمیدونم چجوری بیان کنم )

      من اذعان میکنم که از وقتیکه با این قضیه آشنا شدم و متوجه شدم که این اطلاعات را ما نااگاهانه وارد مغزمان میکنیم و تحت تاثیر قرار میگیریم اوایل دچار کج فهمی بودم و با افرادی که رودربایستی نداشتم بشدت برخورد میکردم

      چون بارها اتفاق افتاده بود که مثلا نزدیکانم راجع به رفتار یک نفر دیگر صحبت کرده بود و من راجع به اون فرد راویه نگاهم ناخودآگاه تغییر کرده بود و تا چند ساعت و بلکه چند روز یاد رفتار اون فرد می افتادم و توی ذهنم باهاش صحبت میکردم و او را مورد نکوهش قرار میدادم و جالب اینجاست که اگر او را مثلا یک ماه بعد میدیدم باهاش سرد برخورد میکردم و دلیلم هم همون رفتاری بود که یکماه قبل با مثلا اون فرد از خانواده ام داشته است!

      از طرفی خیلی برایم جالب بود که نزدیکانم بعد از گفتن اون موارد بمن خیلی راحت با اون فرد برخورد میکرد و انگار نه انگار که اتفاقی رخ داده است.  برای همین تصمیم گرفتم که ازشون بخواهم که پشت سر بقیه غیبت نکنند و اوایل خیلی ناشیانه اینکار را انجام میدادم و برخورد قهرآمیز داشتم ولی کم کم تکاملم را طی کردم و یاد گرفتم که بحث را عوض کنم مثلا اگر راجع به رفتار همکارش بمن چیزی میگفت من خیلی راحت ازش میپرسیدم امروز خبر خوب چی داری بهمون بگویی!

      این شیوه وقتیکه ایران رفته بودم خیلی عالی جواب داد و افراد فامیل که همواره قصد گله و شکایت داشتند با شنیدن این جمله مجبور میشدند که دنبال خبر های خوب در زندگی شان بگردند 

      البته ابن را هم بگویم که این رفتارم باعث شد که متهم بشوم که من داعشی هستم و بی احساسم و اصلا هم درد نیستم و بلد نیستم که به درد دل افراد گوش بدهم( من قبلا ادمی بودم که به درد دل همه گوش میدادم )شنیدن این موارد از نزدیکانم برایم راحت نبود ولی سر این مورد یکدنگی به خرج میدادم تا جاییکه مادرم بهم میگفت حالا که رفتی از ما دور شدی دیگر مشکلات خانواده برایت مهم نیستند و ما نمیتوانیم برایت درد دل کنیم(شنیدن این عبارات برای منی که قبلا دنبال تایید والدینم بودم بسیار ناخوشایند بود) 

      ولی انجامش دادم و بهشون میگفتم شما حق دارید که هر حرفی را که تمایل دارید بزنید و گوش من هم برای خودم هست و حق دارم اونچه که دلم میخواهد را بشنوم

      از نتیجه این تصمیمم راضی هستم چون با نشنیدن اخبار مشکلات داخلی فامیل نه میتوانستم به آنها کمکی کنم و نه کاری از دستم بر میامد و فقط فکر و ذهن من مشغول میشد

      بارها در بین اختلافات فامیل، از من خواسته شد که با طرفین صحبت کنم و من هم البته حرف میزدم ولی برخلاف قبل بهشون نمیگفتم که اینکارو بکن و یا اونکارو بکن. من فقط تجربه زندگی خودم را در اون زمینه  بیان میکردم و در انتها به فرد میگفتم که انتخاب با خودت هست و خودت مسوول هستی

      نمونه آخری آن هم که در این دوره برایم اتفاق افتاد آرامش من بسیار عالی بود و با اینکه مشکل خانوادگی برای نزدیکانم پیش آمده بود که ممکن بود عزیزانم هم تحت تاثیر قرار بگیرند و این باعث شده بود که هر لحظه فکرم مشغول باشد و فقط خداوند من را هدایت میکرد و میگفتم که «من به پلن خداوند ایمان دارم» و این باعث آرامش من میشدهرچقدر که اطرافیان میخواستند اخبار جز به جز بهم بدهند من میگفتم که ایشالله درست میشود و شما نگران نباشیدو البته چون یکی از نزدیکانم ازم راهنمایی خواست من باهاش صحبت کردم میگفتم که بهترین تصمیم را بگیر که خودت خوشحال باشی و تو آدم توانمندی هستی.این از دستاوردهای این دوره برای من بود که در اون طوفان من کاملا آرامش داشتم.

      «تنها راهی که میتوانید خداوند را به خدمت خودتان بگیرید این هست که آرامش داشته باشید.نمیتوانید آرامش نداشته باشید و انتظار داشته باشید که خداوند در زندگی تان یک حرکتی بزندالهامات خداوند وارد ذهن ناآرام نمیشود و اگر هم بشود اون هدایتها شنیده نمیشود »

      دقیقا این موارد را من تجربه کردم 

      قبل از شروع دوره من هیچ انتظاری از خداوند نداشتم، چیزهایی که میگفتم ارزو بود نه خواسته ای که اطمینان داشته باشم که بهشون میرسمبه قول استاد « خواسته‌هات را باید با قدرت از خدا بخواهی»

      و چقدر این متن درست هست که هر چقدر انتظارت از خداوند بیشتر باشد دیگر روی انسان‌ها و کمک اونها حساب نمیکنی و این یعنی توحید و این یعنی شرک نداشتن و شرک تنها گناهی هست که بخشیده نمیشود

      من به خودم برای این مسیری که طی کردم و تا اینجا ادامه داده ام افتخار میکنم

      منتظر خیرهای عالی من باشید شاد و رو به رشد باشید

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Mehrdad Zabihi
      1403/01/27 05:32
      مدت عضویت: 1864 روز
      امتیاز کاربر: 23758 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      همیاری
      محتوای دیدگاه: 208 کلمه

      سلام و درود دوست عزیز و هم مسیر گرامی

      سپاس از شما

      زمانی این پاسخ شما را میخوانم که فایل توضیحات تکمیلی ۲ را گوش داده ام

      استاد در جلسه سیزدهم و جلسه توضیحات تکمیلی ۲ راجع به احساس ارزشمندی توضیحاتی را بیان میکنند 

      هم اکنون که برای شما پاسخ مینویسم بهتر درک میکنم که  الان زمان درستی بود که اینکار را انجام بدهماگر قبلا بود خوشحال میشدم و مهر تاییدی بر کارم بود ولی الان پس از جلسه ۱۳ و توضیحات تکمیلی ۲ متوجه شده ام که این رفتارم که در این کامنت نوشته ام را از چه جایگاهی انجام میدادم و با چه نیتی این موارد را بیان میکردم

      توی این چند  روز که از دیدن ان فایل توضیحات تکمیلی ۲ میگذرد تصمیم گرفته ام که رفتارم و لحن گفتارم را اگاهانه و کم کم تغییر بدهم

      و جور دیگری برخورد کنم و چند باری اینکار را انجام داده ام و لحنم و گفتارم را تغییر داده ام و فیدبک های مثبتی هم از سمت همسرم دریافت کردم

      از شما سپاسگزارم که برایم پاسخ نوشتید و من دوباره متنم را خواندم و نکته جدیدی را پیدا کردم که برای بهبود خودم استفاده میکنم

      همه چیز کم کم و تکاملی رخ میدهد

      برایتان ارزوی سلامتی و شادی در پناه ایزد منان دارم

      شاد و رو به رشد باشید

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 8 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Mehrdad Zabihi
      1402/12/22 08:51
      مدت عضویت: 1864 روز
      امتیاز کاربر: 23758 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      همیاری
      محتوای دیدگاه: 480 کلمه

      سلام و درود دوست عزیز، سر کار خانم سحر

       از خواندن این کامنت شما بسیار لذت بردم

      و این قسمت پایین برایم درس‌های بسیار زیادی داشت:

      « … تو در جریان زندگی روزمره آرامش خودتو از دست دادی در همین جریان هم باید بتونی اونو احیا کنی! 

      تو نمیتونی خودتو از جریان زندگی روزمره جدا کنی ! نیم ساعت خودتو جدا کنی بری یه گوشه بشینی بقیه شبانه روز رو چیکار میکنی؟ میتونی ازش فرار کنی؟ نمیتونی. تو برای آرامشی که در وجودت هست نباید هیچ کار اضافه ای انجام بدی…شمع روشن کنی عود روشن کنی نیم ساعت بری تو اطاق اما از افکارت مگه میتونی فرار کنی؟؟؟

      گفتم پس چیکار کنم؟؟ گفت مشکل زندگی روزمره نیست که همه روزمره رو متهم میکنن که آرامش رو ازمون گرفته مشغولمون کرده نهه!!!

      تو نمیتونی در حالی که نگرشت نسبت به دنیای اطرافت بد منفیه اما بخوای آرامش داشته باشی..

      تو نمیتونی مردم رو ترسناک ببینی که میخوان بهت آسیب برسونن ولی در آرامش باشی.

      تو نمیتونی درباره اوضاع مالی و اقتصادی نگرش منفی داشته باشی ولی بخوای به آرامش برسی

      تو نمیتونی در مورد جنبه های مختلف زندگیت نگرش منفی و نگران کننده رو تو ذهنت نگه داری در عین حال بخوای آرامش داشته باشی

      تو باید بتونی آروم آروم افکارت و نگرشت رو اصلاح کنی و نگرشت رو درست کنی همسو با من بکنی تا آروم آروم به آرامش برسی

      افکارت رو پالایش کن پاکسازی کن آرامشی که در درون توئه میاد بالا!!

      تعریف من از ایمان از مومنین در قرآن عین معنی مدیتیشنه

      کیا میتونن غم گذشته رو نخورن و از آینده نترسن؟ اونی که نگرشش نسبت به خالق و مخلوق درست باشه به طوری که به غیب ایمان و امید داشته باشه

      یادت باشه تعریفی که من از ایمان و مومنین دادم عین مدیتیشنه نمیخواد کار اضافه ای انجام بدی که به زخمت بیوفتی…

      و من گفتم آررره همین آگاهی ها که این مدت دارم میخونم خود مدیتیشنه خود مراقبه اس ….همین اصلاح نگرشه … »

      من تا حالا مدیتیشن نکرده بودم و فکر هم نمیکنم که بتونم اینکارو انجام بدهم

      ولی یک عزیزی بهم گفت خیلی تاثیرات خوبی داره و قصد داشتم که حداقل یکبار اون را انجام بدهم و تجربه اش کنم ولی با کامنت شما خیلی عمیق تر به این قضیه نگاه کردم

      نجواهای ذهنی و گفتگوهای ذهنی بیست و چهار ساعته  توی ذهن ما نشتخوار میشود

      و نمیشود با یکساعت مدیتیشن  اونها را از بین برد

      تجربه ای که من داشتم این بود که تلاش کنم و احساسم را خوب نگه دارم و یا با خودم حرف بزنم راجع به رویاهایم و آرزوهایم و یا خاطرات عالی که خودم ایجاد کرده بودم را دوباره و دوباره برای خودم با صدای بلند بیان کنم

      من اینجوری توانستم تا الان نشتحوارهای ذهنی ام را خیلی بهتر از قبل کنترل کنم

      از بابت اینکه وقت گذاشتید و  تجربیات تان را در اختیار ما قرار دادید بسیار سپاسگزارم

      برایتان آرزوی سلامتی و رسیدن به قله های موفقیت فراتر از انتظارتان را از تنها فرمانروای کیهان خواستارم

      شاد و رو به رشد باشید

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم