به نام خدای مهربان
احتمالا در زندگی تا حالا گم شده اید، چه در کودکی و چه در بزرگسالی
نتیجه گم شدن، ترس از ناآشنا بودن، احساس ناامنی کردن و همچنین اتلاف وقت است
وقتی برای رسیدن به مقصد خود عجله داشته باشیم احتمال اشتباه کردن و گم کردن مسیر اصلی بیشتر می شود
همه ما تجربیات مختلفی از گم شدن در شرایط مختلف را داریم و احساس حاصل از گم شدن را به خوبی میدانیم.
در مسیر رسیدن به رویای لاغری احتمال گم کردن مسیر اصلی بسیار زیاد است، چون در این مسیر راه های انحرافی بسیاری وجود دارد.
راه هایی که شما را به سمت استفاده از رژیم های مختلف، ورزش های گوناگون و حتی عمل های مختلف برای لاغری هدایت میکند
و از آنجایی که مسیر رسیدن به لاغری با مسیرهای انحرافی کوتاه تر می باشد احتمال وسوسه شدن و وارد مسیر فرعی شدن بسییار زیاد است و باید مراقب مسیر لاغری خود باشید.
مسیر اصلی شاید طولانی تر باشد اما امن و آرام است و هیچگونه عوارضی ندارد و ضمنا تناسب اندامی ایده آل و پایدار را برای شما فراهم می آورد اما مسیرهای فرعی خطرات شناخته نشده ای دارد و همچنین نتیجه ای که حاصل میشود پایدار نخواهد بود.
بسیار مهم است که در مسیر لاغری با ذهن همواره در مسیر اصلی قدم بردارید و به همین دلیل لازم دیدم درباره این موضوع بسیار مهم با شما دوستان خوبم صحبت کنم.
پیشنهاد میکنم فایل ویدویی مسیر لاغری خود را گم نکنید را ببینید و با هوشیاری بیشتری در مسیر لاغری با ذهن قدم بردارید.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.25 از 16 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
من ی دانشجو دوره لاغری هستم که با شجاعت اعلام میکنم ۶ماهه که مسیرو گم نکردم یعنی میدونم که تنها راهم برای متناسب شدن همین دوره است که هرروز انجامش جز کارهای روزمره ام شده ولی هنوز در تقویت باورم مشکل دارم دوبار در طی دوره کاهش وزن خوبی داشتم یعنی اشتباه کردم و از ترازو استفاده کردم .البته بگم من سالهاست رو وزن ۷۵تا ۷۸گیرم .کاهش وزن خوب من دیدن عدد ۷۳رو ترازو بود که اصلا باورم نشد بدون اینکه بفهمم و عذاب بکشم و حرص بخورم بعد از سالها طلسمش شکست .اولش خیلی خوب بود چون ذهنم میگفت دیگه تموم شد تو که تونستی طلسمو بشکنی دیگه راحت به ۵۵کیلو هم میرسی ولی کم کم دوباره ترس از چاقی دوباره و حالا چی کار کنم همینم اضافه نشه دوباره منو شکست یعنی دقیقا وزن رفته برگشت و من شکستن قلبمو احساس کردم جوری حالم بد شد در ماه گذشته که آخر سر بعد تحمل درد زیاد تو قفسه سینه مجبور شدم برم دکتر و الان ی هفته اس دارو مصرف میکنم و اینم خیلی ناراحتم کرد که خودم کردم.حالا از جنبه ظاهری و تناسب بگذریم که حتما بهش میرسم چون من در سخت ترین شرایطم مسیرمو گم نکردم فقط اینقدر در گذشته بارها شکست خوردم باورم ضعیفه که سرعتمو کم میکنه و دقیقا الان میفهمم من گاهی با خودم تکرار میکردم که مثلا ساختن این ماشین سخت تره یا کم کردن ۲۰کیلو؟اولین جواب من کم کردن ۲۰ کیلو بود خیلی ناخودآگاه این میومد تو ذهنم که الان میفهمم به خاطر باور ضعیفم بوده چون دیگه ی بچه ۴ساله هم میتونه تشخیص بده کم کردن ۲۰کیلو راحتتره تا ساختن ی ماشین .داشتم میگفتم واقعا من اگه تو این مدت فایلارو نداشتم و تمریناتو که حواسمو از چاقی پرت کنه به زودی جام توی بیمارستان روانی بود چون بعد از کلی آزمایش و برو و بیا دکتر گفت شما ۸۰درصد حال بدت روانی و اعصابه کمتر استرس داشته باش خوب میشی ی مشت قرص اعصابم واسم تجویز کرد .حالا دقیقا من ناامید بیدار میشم با فکراینکه چقدر چاقم بیدار میشم لباس میپوشم همین فکر تو سرمه خودمو تو آیینه میبینم فحش خودم میدم غذا میخورم ی جور داستانه ولی فایلامو گوش میدم و هنوز ته دلم ی حسی میگی ی روزی صبح لاغری تو هم میشه بزرگ شو ،مسیولیت اشتباهی که کردیو بپذیر ولی جالبه الان میدونم اشتباهم ترازو و دوباره کالری شماری و ترس از چاقی بود ولی یادم نیندازد که قبلش جی کارکرده بودم که طلسم وزنم شکست که همونو تکرار کنم.حالا هر چقدر فکر کردم من دوبار نتیجه خوب گرفتم ی بار ماه اول دوره ی بار هم ماه اول شروع در امتداد مسیر همش ی چیزی تو ذهنم میگه دوباره از اول شروع کن جواب میگیری یا دوباره تکرارو از اول شروع کن از طرفیم میدونم که پله اول با پله هزارم فرقی نداره خلاصه منفی باف من قشنگ داره میبافه واسع خودش منم دیگه حوصله جنگ و چالش و غلبه ندارم خدایا تویی که منو تو این راه هدایت کردی خودتم همراهی کن من به رویام برسم .من عاشق لاغر شدنم ولی الان که دارم تمرین انجام میدم میبینم من اینقدر توجه به چاقی دارم جا واسه لاغری نداشتم .ولی من ادامه میدم چون هیچ راهی جز این راه ندارم و همیشه تنها چیزی که در زندگی جواب میده تکرار و تکرار.ادم از تکرار به نتیجه میرسه منم تکرار میکنم تا ببینم جی پیش میاد.