چاقی ذهن قابل دیدن نیست اما چاقی جسم قابل دیدن است. از این رو تمام راهکارهای مبارزه با چاقی با تمرکز بر جسم صورت می پذیرد.
داستان چاقی جسم من
سالها به جسم خود نگاه می کردم و از دیدن چاقی خودم رنج می کشیدم و تمام تلاش من برای لاغر شدن بر مبنای وارد کردن فشار بر جسم بود.
ورزش کردن، رژیم گرفتن، پیاده روی، مصرف انواع داروهای شیمیایی و عطاری تنها بخشی از روش ها و تلاش من برای لاغر شدن بود که هرگز نتیجه نداشت.
مادرم از سالها قبل تر از اینکه من به فکر چاره برای چاقی خود باشم برای لاغر شدن تلاش می کرد و من هر روز شاهد انگیزه و اشتیاق او برای لاغر شدن بودم.
در گرمای تابستان هر روز ۳۰ دقیقه دور حیات خانه در فضایی کوچک می دوید و بعد از آن ۳۰ دقیقه حرکات نرمشی انجام می داد. خیلی اهل رژیم گرفتن نبود اما گهگاهی به پیشنهاداتی که در رسانه ها برای لاغر شدن داده می شد عمل می کرد.
ترازوی بزرگی گوشه خانه داشت که هر روز خود را با آن وزن می کرد و معمولا بعد از وزن کردن زیر کلی زیر لب با خودش حرف می زد که فکر می کنم از دست خودش شاکی بود که چرا وزن او کاهش نداشته است.
آنچه من از کودکی درباره چاقی شنیده و دیده بودم این بود که اولاٌ چاقی من ارثی است. دوماٌ برای لاغر شدن باید رژیم گرفت و ورزش کرد.
ورود من به مقطع راهنمایی نقطه شروع مواجه شدن من با چاقی بود.
تا قبل از آن درکی از وضعیت جسمانی خود نداشتم اما ورود من به مدرسه غیرانتفاعی و مواجه شدن با فضای تفریحی ورزشی که در این مجموعه قرار داشت باعث شد که به تفاوت خودم با دیگران پی برده و متوجه چاقی خودم شوم.
معلم ورزش اولین فردی بود که به من هشدار داد باید لاغر شوم و پیشنهاد داد رژیم بگیرم و هر روز ورزش کنم.
تلاش من برای لاغر شدن شروع شد و تا سن ۳۵ سالگی به طریق مختلف تلاش می کردم با استفاده از رژیم گرفتن و ورزش کردن لاغر شوم اما هرگز نتیجه مطلوب نمی گرفتم. البته انتظار من این بود که برای مدت معینی رژيم بگیرم و ورزش کنم و بعد از اینکه لاغر شدم دوباره به سبک قبلی خودم زندگی کنم اما این اتفاق هرگز رخ نداد.
نه تنها من بلکه همه افرادی که اضافه وزن دارند با مشاهده جسم خود متوجه میزان چاقی شان می شوند و برای لاغر شدن از روش هایی استفاده می کنند که جسم آنها را تحت فشار قرار می دهد. نکته قابل توجه اینکه هرچه بیشتر از شرایط جسمی خود ناراضی باشند فکر می کنند که باید رژیم سفت و سخت تری را اعمال کنند و زمان بیشتری ورزش کنند تا جسم خود را تحت تاثیر قرار داده و چربی های قدیمی خود را آب کنند.
تمام تحقیقات و دستاوردهای علمی برای لاغر شدن هم تاکید بر ایجاد محدودیت غذایی و اعمال فشار بر جسم دارد و به همین دلیل طبیعی است که همه افراد چاق همواره نگران چاقی جسم خود باشند و توجهی به چاقی ذهن خود نداشته باشند.
چاقی در جسم است یا در ذهن
در تمام دنیا مرسوم است که انسان ها را بر مبنای ظاهر آنها دسته بندی می کنند:
- سیاه پوست و سفید پوست
- قد بلند و قد کوتاه
- چاق و لاغر
اینها نمونه ایی از تقسیم بندی انسان ها بر اساس ظاهر جسم است اما نکته قابل توجه درباره هر کدام از این دسته بندی ها این است که رنگ پوست، رنگ مو، کوتاهی یا بلندی قد و … منشاء ژنتیکی دارد اما چاق یا لاغر بودن هرگز مربوط به ژنتیک نیست بلکه موضوعی کاملا اکتسابی است.
نکته جالب توجه در اینباره این است که هرگز انسانها برای رنگ پوست خود تشویق به اعمال فشار به جسم خود جهت تغییر دادن آن نمی شوند اما همیشه برای لاغر شدن تشویق به اعمال فشار به جسم خود می شوند.
رژیم گرفتن، ورزش کردن، خوردن هرگونه قرص و دمنوش و … تحت فشار قرار دادن جسم برای لاغر شدن است.
همه افراد چاق تجربه رژیم گرفتن و ورزش کردن برای لاغری را دارند و این درحالی است که همه آنها از نتیجه نگرفتن یا از دست رفتن نتیجه در مدت کوتاه بعد از رها کردن روش لاغری خود متعجب و البته شگفت زده هستند.
شکست خوردن میلیاردها انسان در استفاده از روش های مرسوم لاغری اثبات می کند که راه چاره لاغر شدن فشار وارد کردن به جسم نیست. تحت فشار قرار دادن جسم برای لاغر شدن از آن جهت بی فایده است که منشاء چاقی در جسم نیست بلکه در ذهن است.
آنچه در جسم بعنوان چاقی مشاهده می شود نتیجه افکار و نگرشی است که افراد در ذهن خود دارند.
آنچه درباره خود و وضعیت جسمانی تان در ذهنتان ایجاد و پرورش داده اید باعث شکل گیری جسم شما شده است و اگر درحال حاظر دچار چاقی هستند بخاطر تثبیت شدن فرمول های چاقی در ذهنتان است.
در تمام بررسی های وضعیت چاقی مبنای محاسبه چاقی پارامترهای جسمی است.
بعنوان مثال در روش محاسبه چاقی بر اساس BMI از مقایسه قد و وزن میزان چاقی جسم را مشخص می کنند.
نکته جالب توجه در این روش این است که اگر پدید آورندگان این روش به این سوال فکر کرده بودند که چگونه افرادی با قد کوتاه داری وزن بسیار بالایی هستند و در مقابل افرادی با قد بلند دارای اضافه وزن کم هستند به عدم صحت روش خود پی می بردند.
اگر میزان چاقی به قد افراد ارتباط داشت باید فرمول تقریبا ثابتی در بین انسانها وجود داشت.
بعنوان مثال همه افرادی که قد ۱۷۰ سانتیمتر دارند باید دارای اضافه وزن مشابه باشند اما این درحالی است که افراد داری قد ۱۷۰ سانتیمتر دارای اضافه وزن های مختلفی هستند پس نمی توان گفت قد افراد با وزن آن ها ارتباط دارد.
آنچه باعث ایجاد و تشدید وزن افراد می شود میزان فرمول های و تصاویر ذهنی است که هر فرد در ذهن خود ایجاد می کند و از آنجا که محتوای ذهنی انسان ها با یکدیگر تفاوت دارد میزان اضافه وزن در افراد دارای قد یکسان با هم تفاوت دارد.
نحوه شکل گیری فرمول های چاقی ذهن
فرمول های ذهنی بر اساس شنیده ها و دیدهای افراد ایجاد می شوند به همین دلیل محتوای ذهنی انسانها به دو دسته فرمول های ذهنی خصوصی و فرمول های ذهنی عمومی قابل تقسیم است.
فرمول های ذهنی عمومی:
از آنجا که ما بعنوان انسان در جامعه زندگی می کنیم تحت تاثیر افکار عمومی جامعه قرار می گیریم. بنابراین بخشی از محتویات ذهنی ما درباره چاقی با هم شباهت دارد که فرمول های ذهنی عمومی را تشکیل می دهند.
- برای لاغر شدن باید رژیم بگیرید.
- برای لاغر شدن باید ورزش کنید.
- میزان چاقی خود را بر اساس شاخص توده بدنی مشخص کنید.
اینها نمونه هایی از فرمول های ذهنی است که به صورت عمومی در ذهن همه افراد چاق ایجاد شده است که تحت تاثیر افکار عمومی جامعه ایجاد شده اند.
فرمول های ذهنی خصوصی:
ارتباط نزدیک ما با اعضای خانواده سبب می شود که برخی از فرمول های ذهنی ما بر اساس نگرش و عقیده خانوادگی در ذهن ما ایجاد شوند که مجموعه فرمول های ذهنی خصوصی را تشکیل می دهند.
- چاقی در خانواده ما ارثی است.
- چاقی در خانواده ما بخاطر مصرف دارو است.
- همه زن های خانواده ما بعد از بارداری چاق می شوند.
- چاقی در دوران بارداری در خانواده ما ارثی است.
اینها نمونه ای از فرمول های ذهنی است که به شکل خصوصی در ذهن افراد چاق ایجاد می شوند و وابسته به نگرش خانواده دارد.
فرمول های ذهنی چه خصوصی باشد و چه عمومی از طریق بارها شنیدن شدن و دیدن نمونه هایی که اثبات می کنند چاق شدن طبیعی است در ذهن ایجاد می شوند.
تبدیل فرمول های ذهنی به جسم
زمانی که فرمول های ذهنی در ناخودآگاه ایجاد می شوند باعث شکل گیری تصاویر ذهنی بر مبنای آگاهی فرمول های ذهنی می شوند.
به این صورت که شکل گیری فرمول های ذهنی درباره چاقی باعث شکل گیری تصاویر ذهنی چاق در ذهن می شوند.
تصاویر ذهنی که در ناخودآگاه ایجاد می شوند به واقعیت زندگی ما تبدیل می شوند.
اگر به واسطه شنیده های تان تصویر یک فرد موفق در ذهنتان ایجاد شود حتما در زندگی انسان موفقی خواهید شد.
در مقابل اگر بارها شنیده باشید که انسان بی عرضه ای هستید و به واسطه تکرار این گفته ها تصویر یک فرد شکست خورده در ذهنتان ایجاد شود مهم نیست چقدر برای موفق شدن تلاش می کنید چون در نهایت نتیجه تلاش های شما شکست و عدم موفقیت خواهد بود چون نتیجه زندگی شما منطبق بر تصاویر ذهنی است که به واسطه شنیده ها و دیدهایتان در ذهن ناخودآگاه ایجاد شده است.
آنچه درباره چاق شدن می شنوید به عنوان فرمول های ذهنی در ناخودآگاه شما ذخیره می شوند.
زمانی که تعداد این فرمول ها به حدکافی برسد، تصاویر ذهنی چاق از خودتان در ذهن ناخودآگاه ایجاد می شود.
در این مرحله مغز انسان که مرکز فرماندهی بدن است وارد عمل شده و دستورات لازم برای تغییر وضعیت جسم را صادر می کند.
این دستورات ممکن است افزایش تمایل افراد به خوردن باشد. ممکن است افزایش تمایل افراد به خوردن مواد غذایی خاص باشد. حتی می تواند باعث شکل گیری عادت هایی در افراد شود که تکرار آنها به راحتی موجب تغییر وضعیت جسم می شوند.
مغز انسان به واسطه قدرت بی نهایتی که در پردازش اطلاعات دارد می تواند بی نهایت طریق برای تغییر وضعیت جسم را برنامه ریزی و مدیریت کند به همین دلیل است که تمام روش های مرسوم لاغر شدن با شکست مواجه می شوند چون هیچ روشی نمی تواند بر قدرت مغز انسان غلبه کند.
ازآنجا که مغز هر انسان در جسم و جزئی از وجود او می باشد تنها از طریق خودش می تواند تحت تاثیر قرار گیرد. به همین دلیل ساده هیچ روشی بعنوان دستورالعمل قادر به تغییر دستورات مغزی نیست.
عملکرد مغز در چاق شدن
اگر به کودکان توجه کنید بهتر می توانید به عملکرد مغز آگاه شوید.
یک کودک در ابتدای تولد با اینکه مغز کامل و سالمی دارد اما قادر به انجام فعالیت های مربوط به پیرامون خود نیست.
کودک به راحتی می تواند تنفس کند، ضربان قلب داشته باشد، شیر را هضم کرده و به انرژی تبدیل کند اما نمی تواند یک دانه لوبیا را از زمین بردارد.
این نشان می دهد که مغز ما از بد تولد به واسطه قرار گرفتن در محیط پیرامون خود موارد لازم برای ادامه حیات را می آموزد.
به همین دلیل است که عادت های انسان ها در مناطق مختلف با یکدیگر متفاوت است.
همانطور که نحوه ارتباط برقرار کردن یا حرف زدن را می آموزیم، چاق شدن را هم یاد می گیریم.
یک کودک به واسطه قرار گرفتن در محیط خانواده هایی که نگرش و رفتار همسو با چاق شدن دارند به سادگی می آموزد که باید چگونه رفتار کند تا چاق شود.
ممکن است این سوال در ذهن شما ایجاد شود که شاید فردی دوست ندارد چاق شود؟
پاسخ این است که همانطور که شما زبان مادری خود را انتخاب نمی کنید چاق شدن را نیز نمی توانید انتخاب کنید.
چاق شدن مانند صحبت کردن است. از والیدن و اطرافیان به شما منتقل می شود بدون اینکه انتخاب کنید.
البته این درمورد افرادی است که از کودکی دچار اضافه وزن شده اند صدق می کند.
درباره افرادی که در سنین بالاتر دچار اضافه وزن می شوند موضوع تفاوت دارد.
چاق شدن آنها به دلیل تحت تاثیر قرار گرفتن ذهنشان به دلایل مختلف است.
ممکن است فرمول ذهنی چاق شدن در دوران بلوغ در ذهن آنها ایجاد شده باشد و طبیعی است که در سن بلوغ روند تغییر وضعیت جسمی آنها شروع می شود.
ممکن است فرمول ذهنی چاق شدن بعد از بارداری در ذهن آنها ایجاد شده باشد و از این رو در دوران بارداری دچار اضافه وزن شده و برای همیشه چاق می مانند.
حتی ممکن است در یک لحظه با شنیدن صحبت فرای که او را قبول دارند مانند پزشک که به آنها هشدار چاق شدن به خاطر مصرف دارو را می دهد فرمول ذهنی چاق شدن در ناخودآگاه آنها ایجاد و تثبیت شود.
نکته ای که باید مورد توجه قرار بگیرد این است که زمان تثبیت فرمول های ذهنی ارتباط مستقیم با اعتباری که برای گوینده قائل هستیم دارد.
ممکن است بارها از افراد مختلف شنیده باشید که خوردن فلان ماده غذایی باعث چاق شدنشان شده است اما فرمول ذهنی چاق شدن بخاطر مصرف آن ماده خوراکی در ذهن شما ایجاد نشود و با اینکه شماهم از آن ماده خوراکی مصرف می کنید هرگز چاق نشوید.
اما اگر فردی مانند پزشک یا فردی که در برنامه تلویزیونی بعنوان پزشک یا محقق حضور دارد یک بار بگوید که خوردن فلان ماده غذایی می تواند باعث بروز چاقی شود در همان لحظه این فرمول ذهنی در ناخودآگاه شما ایجاد و تثبیت می شود.
از آن پس هربار که با این مواده خوراکی مواجه می شوید احساس ترس و نگرانی از چاق شدن در ذهنتان مرور می شود.
مرور این افکار باعث تقویت احساس چاقی و شکل گیری تصاویر ذهنی چاق می شود و روند چاق شدن در کوتاه ترین زمان ممکن رخ می دهد.
افرادی که از کودکی تحت تاثیر شکل گیری فرمول های ذهنی چاقی قرار می گیرند معمولا روند چاقی آنها کندتر از افرادی است که در سنین بالاتر تحت تاثیر یک حرف از فرد مورد اعتماد قرار می گیرند.
بعنوان مثال من تا سن ۳۵ سالگی به اضافه وزن ۵۰ کیلو رسیدم اما دوستانی دارم که تنها در دو یا سه سال به این اضافه وزن رسیدند.
تنها دلیل این امر میزان توجه به چاقی است.
فردی که از کودکی دچار اضافه وزن شده است توجه کمتری به چاقی خود دارد اما فردی که در سنین بالاتر دچار چاقی می شود بیشتر به چاقی خود توجه می کند و سرعت چاق تر شدن خود را تشدید می کند.
عوامل موثر در چاقی جسم
به طور خلاصه و فهرست وار این عوامل شامل زیر می باشد:
۱. فرمول های ذهنی تثبیت شده در ناخودآگاه
۲. مرور افکار چاق کننده در ذهن خود در زندگی روزمره
۳. تشکیل تصاویر ذهنی چاق در ذهن ناخودآگاه
۴. صدور فرمان های متفاوت توسط مغز برای تغییر وضعیت جسم
۵. شکل گیری رفتار یا عادت های جدید در فرد که منجر به چاقی می شوند
هر عامل برای تاثیرگذار بودن بر وضعیت جسمی نیاز به تکرار و زمان دارد بنابراین برای لاغر شدن با ذهن نیز باید این پروسه را طی کنیم.
در روش لاغری با ذهن از طریق شنیدن و دیدن محتوای آموزشی آگاهی صحیح را به ذهن خود می دهیم.
با انجام تمرینات و تکرار کردن باعث تثبیت فرمول های جدید در ناخودآگاه خود می شویم.
برای درک بهتر روش لاغری با ذهن می توانید از دوره آموزشی ۱۲ گام که به صورت رایگان در سایت تناسب فکری ارائه شده استفاده کنید.
با استفاده از تمرینات تلقین از طریق تصاویر و … باعث ایجاد تصاویر ذهنی متناسب در ذهن ناخودآگاه خود می شویم.
با شناسایی منبع افکار و مثبت و منفی به مرور توجه خود را از پیشنهادات ذهنی منفی برداشته و بر پیشنهادات ذهن مثبت تمرکز می کنیم.
به مرور تمایلات و تفکر ما تغییر کرده و شاید رفتار متفاوت در واکنش به مواد غذایی در موقعیت های محتلف در زندگی روزمره خواهیم شد.
با عمل کردن به فرمان های جدید مغز که همسو با متناسب شدن است به مرور جسم ما تغییر وضعیت داده و به حالت متناسب که البته حالت طبیعی و پیش فرض مغز همه انسانهاست دست می یابیم.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.03 از 31 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
نشان های دریافت شده
سلام . این مطلب خیلی عالی بود . واقعا از ۵ ستاره هم ارزشش خیلی بیشتره .
دستم خورد ۴ ستاره زده شد . ولی اینجا اعلام میکنم به خاطر محتوای عالیش واقعا از ۵ ستاره هم بیشتر ارزش داره .
ما به واسطه ی ذهنمون روی عملکرد مغزمون خیلی تاثیر گذاشتیم .
در حقیقت مغز ما هم که جزء جسم ما طبقه بندی میشه کاملا تحت تاثیر ذهن ماست وقتی ذهن ما یادگیریش در مسیر چاقی باشه دستورهای مغزی ما که از طریق اعصاب به بدن انتقال پیدا می کنه هم در مسیر چاقی میره .
ذهن قدرت یادگیری مغزه . فضاییه که آنچه از طریق جسم و مغز دریافت می کنیم رو ذخیره می کنه و از طریق مغز به جسم تبدیل می کنه .
تصویر ذهنی قابل لمس جسمی نیست اما خود مغز جسمه و وقتی جمجمه شکافته میشه مغز رو میشه دید و لمس کرد اما تصاویر ذهنی و اطلاعاتش رو حتما باید از طریق متافیزیک برداشت کرد اصلا نمیدونم دستگاهی اختراع شده که اطلاعات مغزی رو استخراج کنه یا نه ولی در هر صورت حافظه ی ما چه دیده بشه چه نه چه استخراج بشه چه نه حاوی اطلاعاتیه که نتیجه ی مرور اون اطلاعات شده جسم فعلی ما .
من با مطالعه ی این قسمت به آگاهی جدیدی رسیدم و اونم اینکه تا اطلاعات ذهنی تغییر نکنه مغز ما پیام درست به جسم صادر نمی کنه .
یادگیری مطلب جدید احساس جدیدی در ما تولید می کنه و رابطه ی بین ذهن و جسم ما احساس ماست . احساس متافیزیک ما به مغز میرسه و مغز این احساس رو به صورت هورمون یا به صورت پیامهای عصبی به جسم انتقال میده و در نتیجه جسم ما چاق یا لاغر میشه .
وقتی جسم داره چاق میشه علتش این هست که ما در سرمون دائما داریم اطلاعات چاق کننده مرور می کنیم .
برای شخص من این اطلاعات از خوردن حاصل میشه .
در مدار چاقی خوردن و نخوردن هر دو عذابه .
خوردن با احساس ولع و عذاب وجدان همراهه و نخوردن با احساس حسرت و کمبود .
وقتی این دو سری اطلاعات دائما در ذهن مرور میشه مغز این اطلاعات رو از ذهن دریافت می کنه . چون ما میدونیم که متافیزیک فیزیک رو خلق می کنه پس اطلاعات اول در ذهن ایجاد میشه بعد به مغز میرسه و مغز اون رو گسترش میده در سایر اندامها .
پس به وسیله ی مرور اطلاعات چاق کننده مغز فرمان چاقی میده و بدن به راحتی چاق میشه .
اما وقتی ما تصمیم بر تغییر اطلاعات چاقی می گیریم فرمانهای مغز به جسم هم تغییر می کنه و کم کم جسم ما هم لاغر میشه .
پس تمرکز و توجه رو از جسم برمیدارم تا بتونم تمرکز بهتری روی ذهنم داشته باشم .
بهتر یاد میگیرم تا مطالب جدید اطلاعات مغزی جدیدم بشه و جسم من متعاقب اون به راحتی لاغر بشه .
حتی با تغییر فرمول ذهنی نیاز جسم هم تغییر می کنه .
نیاز یک فرد چاق به مواد غذایی خیلی بیشتره . حداقل این نیاز رو بیشتر در خودش احساس می کنه . علت نیاز هم به خاطر افکار سرکوب کننده ای هست که تمام انرژی ما رو میخورن و ما احساس نیاز بیشتری به مواد غذایی پیدا می کنیم .
بار اضافه وزن در ذهن خیلی سنگینه و این حس سنگینی به جسم انتقال داده میشه و جسم نمیتونه انرژی های خودشو رها کنه و با اطلاعات علط ذهنی بار اضافه وزن رو و سنگینیش رو به جسممون هم انتقال میدیم .
پس تا جاییکه میتونیم باید اطلاعاتی صحیح در مدار راحتی به خودمون بدیم و اطلاعات چاقی رو رها کنیم نخوایم از بینشون ببریم فقط بهشون توجه نکنیم و در ازاش به اطلاعات صحیح توجه کنیم تا کم کم واکنش جسمی تغییر کنه .
به نظر من مغز واکنش ذهن هست . هرچی توی ذهن اتفاق بیفته مغز اون رو نشون میده .
به نوعی مغز شکل فیزیکی ذهن هست . البته این برداشت منه نمیدونم تا چه حدی درسته چون اولین باره که به جای ذهن دیدم دارید از مغز استفتده می کنید و در پاسخی که به یکی از دوستان داده بودید خوندم که گفتید چون مغز ملموس تره تا ذهن .
به هرحال فیزیک زاییده ی متافیزیکه . چیزی که مهمه حس یادگیری و علاقه به آموزش و دریافت آگاهی هست .
هرچقدر در مورد لاغری آگاهیهای جدید به خودمون بدیم ذهن تمایل بیشتری به حرکت در مسیر لاغری پیدا می کنه .
و مغز و بدن هم متعاقب اون در مسیر لاغری هدایت میشن .
برای بدن چاق غذا چاق کننده است چون بدن چاق از طریق مغز اطلاعاتی رو فرمان گرفته که هرچی بخوره اون رو چاق می کنه و بر عکس برای بدن لاغر غذا لاغر کننده است . سوخت و سازش رو بالا میبره و هرچی بخوره متناسبتر و زیباتر میشه . این هم به خاطر فرمان مغز هست .
تو روبیکا پستی دیدم که خندم گرفت میگفت همه ی ما یه دوستی داریم که مثل گاو میخوره و مثل مارمولک لاغره . خیلی تصویر جالبی رفت توی ذهنم .
یه جورایی بهم آرامش داد . البته که دور از جون همه ما مثل گاو نمیخوریم اما این فرمول خیال آدمو راحت می کنه که ببین لاغری تا کجا پیش میره و قدرتش تا چه حده که اگه بلانسبت همه حتی مثل گاو هم دائم در حال خوردن باشیم اما قابلیت اینو داریم که مثل مارمولک لاغر و خوش اندام باشیم و قطعا که ما بسیار زیباتر و خوش اندام تر از مارمولکیم . 😅
با شنیدن این جمله ایمانم به تناسب اندام خیلی بیشتر شد .
تناسب اندامی که من شناختم این تناسب اندامه ولی خب ما حیوان نیستیم ما انسانیم و انسان ادب رفتاری داره که اونم آموزش دیده و سعی می کنه بهترین رفتار رو از خودش نشون بده .
اما من توجهی به رفتارم نمی کنم چون رفتار من هرچی که باشه تمایلی داخلش نهفته است که اون تمایل از ذهنم سرچشمه می گیره .
اطلاعات ذهن من هرچی که باشه تمایل من مطابق اونه و فرمان رفتاری منم متعاقب اون تمایل هست .
تمایل در رفتار خیلی بحث مهمیه .
رفتار متناسب کننده قطعا باید تمایل متناسب کننده داخلش باشه . اگه تمایلی نسبت به اون رفتار نداشته باشیم رفتار میشه تحمیلی و دیر یا زود اون رفتار رو کنار میزاریم . ولی وقتی به وسیله ی اطلاعات عالی تمایل ما تغییر می کنه متعاقب اون ما تمایل به رفتاری شایسته داریم . گرچه از نظر من تمام رفتارها شایسته هستن اما ما رفتاری رو انجام میدیم که تمایل بیشتری به انجام اون رفتار در خودمون داریم و اون تمایل هم دقیقا به واسطه ی مرور افکار در ما شکل میگیره .
لاغر شدن از این طریقه که خیلی راحته .
فقط و فقط تمرکزمون روی یادگیری باشه . یادگیری بیشتر تمایل مارو تغییر میده نیاز جسم مارو تغییر میده و رفتار ما تغییر میکنه و جسم ما هم خودبخود تغییر می کنه .
خدایا شکرت
نشان های دریافت شده
سلام .
انقدر که این مطلب تاثیر عالی روی من گذاشت که هی دوست دارم بیام در موردش بنویسم . شاید بیش از ده بار خوندمش .
عملکرد مغز در چاق شدن
خیلی بحث جالبیه .
ما وقتی به دنیا میاییم چیزی در مورد چاقی توی ذهنمون نیست درست مثل زبان مادری .
کم کم زبان چاقی رو از اطرافیانمون یاد می گیریم .
کم کم حال و هوای چاقی رو توی وجودمون پرورش میدیم .
من تا سن ۱۰ سالگی اصلا در مورد چاقی اطلاعاتی وارد ذهنم نشده بود . یعنی یادم نمیاد . چون فکر میکردم غذا رو میخورم برای اینکه بزرگ بشم نه اینکه چاق بشم .
یعنی ما برای بزرگ شدن غذا میخوردیم نه برای چاق شدن و بزرگ هم میشدیم . از سن حدودا ۱۱ سالگی که من برای اولین بار خودمو وزن کردم و ۴۰ کیلو بودم و خواهر دوقلوم ۳۶ کیلو کم کم نجواهای خواهر بزرگم که خودشم چاق بود در گوش من به من یاد اوری کرد که اره فاطمه تو هم مثل منی تو هم چاق میشی زهره لاغره . منم کلاس پنجم بودم ۴۰ کیلو بودم و کم کم به من میگفت چاق و گنده و …. و چاقی من از اون وقت شروع شد . افکار چاق کنندمو یادمه که میگفتم وای من الان که انقدرم ۳۰ ساام بشه حتما غول میشم و غصه میخوردم و …. دقیقا ما یاد گرفتیم همین نجواهای ذهنی رو تکرار کردیم و ارتعاش و حال و هوا و حس چاقی رو روز به روز بیشتر در خودمون پرورش دادیم
و الان ۴ ساله که من زبان لاغری رو یاد گرفتم راستی یه خبر خوش ۳ تا خواهرای من تونستند به کاهش وزن دست پیدا کنند . درسته محتویات ذهنشون کاملا لاغر کننده نیست و به هر حال از رژیم هم استفاده کردند اما تا حدودی در مسیر لاعریشون از ذهن استفاده می کنند . مثلا حس و حالشون رو خوب نگه میدارند احساس کمبود غذا به خودشون نمیدن حال و هوای لاغری در خودشون ایجاد کردن اسم رژیم رو برداشتند و فقط میگن تغییر سبک زندگی . همین خواهر دوقلوم که وزنش بالای ۸۰ شده بود اومده ۷۰ .حدودا نزدیک ۱۰ کیلو کم کرده دیروز به مامانم میگفت مامان خانوم دیدی لاغر شدم بعد از زایمانم به من میگفتی زهره تو دیگه لاغر نمیشی دیدی دوباره دارم کوچولو میشم مثل زمان مجردیم
خواهر بزرگم حدودا ۱۶ کبلو وزن کم کرده بهش میگم چجوری میتونی گفت ببین من غذامو کم نمیکنم همین الانم دارم میخورم به خودم وانمود نمی کنم دارم رژیم میگیرم . حالم خوبه احساس سبکی دارم و …
خواهر سومم هم حدودا ۱۲ کیلو کاهش وزن پیدا کرده ایشونم که خیلی بیشتر از اون دوخواهرم در حال و هوای لاغریه و با ذهن داره خودشو هدایت می کنه تا مسیر کاهش وزن رو به خودش وانمود نکنه .
البته میگم اونا خالص از ذهن استفاده نکردن ولی ذهنیت رو هم تغییر دادن که در این مسیر موندن .
من اما وقتی اونا رو میدیدم حس میکردم حال و هوای چاقی داره بهم میاد برای همین دوباره اومدم اینجا حس میکردم غذاهای خودم زیاده حس میکردم وای نکنه اونا لاغر بشن من چاق . ترس از خوردن اومده بود بهم .
به اونا هیچی نمیگفتم ولی حس میکردم ذهن خودم داره محتوای چاق کننده برام تولید می کنه برای همین سریع اومدم اینجا که محتوای ذهنم دوباره در مسیر لاغری جاری بشه .
خدارو شکر اینجا هست . اینجا ماوای منه . هر وقت حس کنم دارم از مسیر خارج میشم میام و حال و هوای ذهنمو تغییر میدم .
الان این دو سه روز دوباره حس لاغری بهم اومده . حال و هوای لاغری در وجودم جاری شده .
احساس لاغری می کنم دوباره احساس سبکی دارم .
معیار من برای لاغری ذهن منه .
وقتی حس چاقی کنم میفهمم ذهنم اطلاعات خراب داخلش شده ویروسهای چاقی گسترده شدن پس میام و خودمو به آنتی ویروس اینجا وصل می کنم .
دوباره حال و هوای لاغری رو در زمین ذهنم جاری می کنم احساس سبکی می کنم و دوباره فضای لاغری بر ذهنم حاکم میشه .
ارتعاش من که تغییر می کنه . سلولهای بدنم سبکتر میشن اون تحمیل بار اضافه از روشون برداشته میشه و لاغر میشن .
من تازه کشف کردم که یه تحمیل بار دیگه برای جسمم داشتم . بار بچه دار نشدن . من توی خوندن همین مبحث فهمیدم بار بچه دار نشدن و غم و غصه و احساس خلاء و کمبود بچه رو دائما دارم توی ذهنم حمل می کنم . من قبلا از بچه دار شدن و ایام حاملگی و سنگینیش واقعا بدم می اومد . همیشه توی ذهنم بچه دار شدن بار بود . مخصوصا ایام حاملگی احسلس میکردم گرفتار میشم نمیتونم حرکت کنم سنگین میشم . همین بد اومدن از حاملگی یکی از علل ذهنی من برای بچه دار نشدن بود .
بعدشم که غصه ی بچه دار نشدن بهش اضافه شد .
الانم که در حال درمانم و حدودا یک ماه دیگه سیکل آی وی افم شروع میشه ولی دکتر خیلی امید نداده .
یعنی هنوز ارتعاش سلولهای من درست نشدن .
این مطلب و که خوندم فهمیدم بار نازایی و همچنین بار حاملگی هنوز توی ذهنم سنگینی می کنه . اینا رو باید بردارم . باید خودم سبک کنم .
این دو تا بار و بار اضافه وزن منو چاق نگهداشته حالا که فکر می کنم میبینم حجم ذهن من هنوز درگیره . من باید خودمو رها کنم . درست مثل پرنده هایی که خیس میشن و خودشون رو تکون میدن تا آبهای اضافه خارج بشه .
من ذهنم و سبک میکنم و با برداشتن این مانع حس بهتری دارم حس رهایی حس سبکی .
بار حاملگی # حذف
بار نازایی #حذف
بار اضافه وزن # حذف
بار بی پولی # حذف
من این بارها رو که از روی دوشم بردارم دیگه غصه ای ندارم . باید مرتب به خودم یاداوری کنم تا عادت کنم حال و هوای این اندوهها رو از خودم دور کنم .
گردگیری کنم . گردگیری وجودمو افکارمو حال و هوای دلمو سبک کنم .
حالم خیلی بهتره .
من سبک بودن رو خیلی دوست دارم وقتی ذهنم سبک بشه تمام سیستم بدنم درست کار می کنه .
بازم این آیه رو مینویسم
الم نشرح لک صدرک (آیا قلب تو را برای پذیرش حقایق گشاده نکردیم ) ؟؟؟
و وضعنا عنک وزرک (و بار اندوهت را از تو برنداشتیم)؟؟؟
الذی انقض زهرک (همان باری که پشت تو را خم کرده بود )؟؟
و رفعنا لک ذکرک و (یادت را بلندمرتبع نگردانیدیم) ؟؟؟
وای که تمام این ایه ها خطاب خدا به ماست .
خدا بار و از روی دوشم برداشت .
با همین یه متن که به فکر چاقی ذهن باشیم نه چاقی جسم بهم آگاهی داد . رهام کرد . بهم هدف داد .
انقدر لذت بردم که دوست داشتم بازم بنویسم . هنوزم شهد معرفتش در دل و جانم حالمو تازه می کنه .
سبحان الله
سبحان الله
و الحمدلله
ولا اله الا الله
و الله اکبر .
به به الانم وقت اذانه . الله اکبر ادان و همین الان گفتن . دلم پر کشید . خدایا شکرت شکرت
نشان های دریافت شده
سلام . زنده باشید دوست نازنینم . ممنون از متن سرشار از آگاهیتون . خدارو صدهزار بار شکر که انقدر حالتون خوبه و از مسیر لذت میبرید .
خوشحالم که در کنار دوستان خوبی چون شما و بقیه هستم . جاوید باشید شهربانوی زیبای دشت تناسب .
نشان های دریافت شده
زنده باشید عزیزم . چشم سعی می کنم خیلی غیبتهام طولانی نشه . اصلا سعی میکنم زیاد دیگه غیبت نکنم . شما درست میگید . ما مثل دانش آموزی هستیم که مدرسه میره . وقتی غیبت کنه خودش از درسهای جدید عقب میفته و تا بخواد جبران کنه کلی زمان میبره .
اگرچه درسته اینجا مدرسع ی عشقه و همه ما با اشتیاق درسها رو یاد گرفتیم اما فرمایش شما کاملا صحیحه . نباید بزارم زیاد از اینجا دور بمونم . ممنونم از نگاه و نگرش زیباتون که به متنهام دارید . ان شاء الله که همگی در کنار هم با تمرکز بیشتر روی تغییر الگوهای ذهنیمون بتونیم ذهنیت بهتری نسبت به مسائل دور و برمون پیدا کنیم تا نتایج عالی تری وارد زندگیمون کنیم . خدایا به خاطر وجود دوستان عزیز و همدل و همراهم چون الهام جون و بقیه شکرت .
نشان های دریافت شده
ممنون عزیزم چشم . شما درست میگید البته من در جستجوی فرمول ذهنیم خیلی وقت میزارم . دنبال فرمولی میگردم که قویتر از فرمول ذهنی باشه که ناراحتم میکنه .
وقتی پیداش نمیکنم طول می کشه . البته توی حال بد هم زیاد نمیمونم حالم خوبه خدارو شکر ولی حس نوشتنم نمیاد وقتی ذهنم درگیر اون فرموله است . یعنی یه جورایی تمرکزم بیشتر میره روی اون فرموله تا اینکه بخوام بنویسم .
درسته باید به داشته هام بیشتر تمرکز کنم و بیشتر شکر گزار خدا باشم . رها کنم . بسپرم به خدا و کمتر ذهنمو درگیرش کنم .
ولی خوبیش به اینه وقتی پیداش می کنم دیگه اون موضوع برام کاملا حل میشه .
مثل پیدا کردن کلید در بین هزاران کلید اونی که درو باز می کنه یهو حال آدم رو جا میاره .
نشان های دریافت شده
سلام شهربانوی عزیزم این دیدگاهتون رو الان دیدم و البته که برگشتم و دلیلش رو هم همون زمان توضیح دادم .
البته که دوباره غیبت دوماهه داشتم ولی دوباره برگشتم .
به هر حال تابع حسم هستم . نوشتن رو دوست دارم با دل انجام بدم . وقتی اطلاعات منفی تو ذهنم میاد دل نوشتن از نوشته هام میره نوشتن تحمیل میشه بهم و من حتی دیگه نمیتونم دو خط بنویسم
من خیلی دوست دارم رها بنویسم . وقتی رها مینویسم آنچه از دلم میاد اینجا نوشته میشه . به خودم میام میبینم کلی نوشتم .
برای همین هی میرم و میام .
شما دوستای عزیزم خیلی به من لطف دارید و البته که در این راه پیش رو و پی رو معنایی نداره . ما هممون رهسپار جاده ی عشقیم و راه دل عقب و جلو نداره همش عشقه هر زمان که وارد دایره شدیم میچرخیم و میرقصیم و شادیم .
حضرت محمد ص همواره جلساتشون رو به صورت دایره وار برگزار میکردند تا هرکسی که از راه میرسه بالا و پایین معنایی نداشته باشه و فقط به دایره اضافه بشه .
چون مکتبشون مکتب عشق بود و در مکتب عشق همه با هم یکدل و یک جهت دارن با خدای وجودشون عشق می کنند .
باعث افتخاره در کنار شما عزیزان حضور داشتن و البته که وقتی از این دایره خارج میشم به این علته که حس منفیم به کسی انتقال پیدا نکنه و تو دل خودم هضمش می کنم و دوباره با عشق وارد دایره میشم .
همتون و دوست دارم مهربونام .
نشان های دریافت شده
سلام . الهی دورتون بگردم دوستان نازنینم . شما چقدر انسانهای خوبی برای من هستید چه شما و چه منیره جون هردو به من لطف دارید . به خدا که این خوبیها همه در وجود خودتون هست نازنینانم .
من هی میام و میرم چون باورم بر اینه وقتی حسم خوبه زمان نوشتنمه وقتی با حس بد بنویسم این حس بدم به دیگران انتقال پیدا می کنه و تاثیر منفی میزاره . برای همین دوست دارم با تمام وجودم مثبت باشم .
هر وقت حس می کنم نوشته هتم رنگ و بوی منفی به خودش میگیره میرم . باز دوباره که حسم خوب میشه میام .
غیبتهای منو ببخشید دوستای خوبم . خیلی دوستتون دارم . جاوید باشید مهربونام .
نشان های دریافت شده
سلام عزیزم . بله . به تاریخش توجه کنید برای ۴ سال پیشه . من اون زمان میخواستم به ۴۴ کیلو برسم . وزنمم کم کرده بودم حدودا اینجا ۷۴ بودم . برای همین گفتم ۳۰ کیلو . ولی گویا نام کاربریم تغییر کرده . الان با این نام کاربری دیدگاهمو ثبت می کنم .
البته الان من وزن ایده آلم ۶۰ کیلو هست . اون زمان خیلی ذوق داشتم و ۴۴ کیلو رو برای خودم آب خوردن میدیدم . باورها و اطلاعات ذهنیم خیلی زود تغییر کرد برای همین خیلی علاقه داشتم به لاغرترین حالت ممکنم برسم ولی الان که فکر می کنم حدودا ۶۵ کیلو باشم وزن ۶۰ رو برای خودم الگو قرار دادم .
گرچه مهم اطلاعات ذهنی و حس ماست . جسم به وزن ایده ال میرسه و حتی ازش عبور می کنه ولی این اطلاعات ذهنی هست که اگه مراقبش نباشیم به خاطر تکرار الگوهای چاقی در دور و برمون و همینطور فکر اغلب مردم جامعه دوباره در مسیر چاقی میره .
پس چه ۳ کیلو اضافه وزن و چه ۳۰ کیلو نباید بارش رو با خودمون حمل کنیم . رهاش کنیم خود جسم خودبخود لاغر میشه . بار اضافه وزن رو از روی ذهن برداریم ذهن سبک میشه راحت میشه و این حس به جسم انتقال داده میشه جسم فرز میشه خوشحال میشه سبک میشه و اضافه بار خودشو رها می کنه .