بسیاری از افراد چاق قرار گرفتن در شرایط استپ وزنی را تجربه کرده اند. آنها عقیده دارند زمانی که برای لاغر شدن از هر روشی اقدام می کنند روند لاغر شدن آنها به خوبی پیش می رود تا جایی که دچار استپ وزنی می شوند.
از این مرحله به بعد لاغر شدن سخت و سخت تر می شود تا جایی که موجب بی انگیزه شدن و رها کردن روش لاغری توسط افراد می شود.
چرا دچار استپ وزنی می شوم!
در تمام سال هایی که آرزوی لاغری داشتم از روشهایی برای لاغر شدن استفاده می کردم که جسم خودم را تحت فشار قرار می دادم. به این نتیجه رسیده بودم که برای لاغر شدن چاره ای جز استفاده از رژیم های شدید غذایی و ورزش های سنگین ندارم. از این رو با عزم و اراده راسخ قدم در مسیر لاغری می گذاشتم و همیشه شروع طوفانی داشتم.
خیلی سریع روند کاهش وزن و سپس کاهش سایز را در خودم مشاهده می کردم به شکلی که مورد توجه اطرافیانم قرار می گرفت اما اما هرچه از روزهای رژیم گرفتن یا ورزش کردنم می گذشت آن طوفان اولیه فروکش می کرد و رسیدن به مرحله استپ وزنی سبب می شد تا آن طوفان اولیه ابتدا به باد و سپس به نسیمی تبدیل می شود که دیگر توان ادامه دادن را در خودم نمی دیدم و نهایتا روش لاغری خود را رها می کردم.
در مقطعی هم سعی کردم با مصرف قرص های چربی سوز روند دفع چربی ها را افزایش دهم، اما نتیجه همه تلاش های من در روزهای اول خیلی عالی بود ولی به مرور روند کاهش وزن من کندتر می شد و نهایتا با استپ وزنی مواجه می شدم که سبب ناامیدی و افسردگی بیشتر و در نهایت رها کردن روش خودم برای لاغر شدن می شد.
استپ وزنی توهم است یا واقعیت دارد
انسان ها درباره فعالیت های جسم خود به شکلی فکری می کنند که خودشان به شکل واقعی و عملی به شکل روزمره رفتار می کنند.
ممکن است شما امروز حوصله سرکار رفتن نداشته باشید یا دل و دماغ درس خواندن نداشته باشید و یک یا چند به شکلی که هر روز زندگی می کنید اوقات خود را سپری نکنید. در اینصورت تصور شما این است که روند طبیعی زندگی شما مختل شده است یا در روند مطالعه کردن یا هر کار دیگری اختلال ایجاد شده است.
این طریق عملکردن و نگرش درباره رفتار خود را همه ما تجربه کرده ایم. اما نکته جالب توجه اینکه درباره سیستم بدنی خود نیز به این شکل فکر میکنیم که بدن من با من همراهی نمی کند.
این نگرش بیشتر در ذهن افراد چاق و در رابطه با کاهش وزن مرور می شود که آنها تصور می کنند وارد مرحله استپ وزنی شده اند.
البته این نگرش توسط متولیان ارائه روش های رژیمی برای کاهش وزن ایجاد و گسترش پیدا کرده است که افراد بعد از مدت معینی وارد مرحله استپ وزنی می شوند و برای خارج شدن از این وضعیت باید شوک رژیمی یا ورزشی به جسم خود بدهند.
به عبارت ساده تر انگار بدن آنها به خواب لاغری رفته است و باید با شوک دادن جسم را از خواب بیدار کرد تا به روند لاغری شدن خود ادامه دهد.
جستجوهای افراد چاق برای خارج شدن از شرایط استپ وزنی نگرش افراد درباره روند لاغر شدن و فعالیت جسم خود را واضح می کند.
- رژیم شوک یک روزه برای خارج شدن از استپ وزنی
- داروی گیاهی برای استپ وزنی
- وزنم استپ شده لاغر نمی شم
- دمنوش برای استپ وزنی
- استپ وزنی در افزایش وزن
- روش های خارج شدن از استپ وزنی
جالب توجه اینکه افراد لاغری که آرزوی چاق شدن دارند نیز باین عقیده را دارند که در روند افزایش وزن آنها مراحلی وجود دارد که وارد استپ وزنی می شوند و باید از طریق شوک وارد کردن به جسم روند افزایش وزن خود را فعال کنند.
عبارت های جستجو شده حکایت از نحوه نگرش افراد درباره کارکردن جسم است که شباهت زیادی به عملکرد خودشان در زندگی دارد. همانطور که خود فرد در اجرای تصمیمات یا تعهدات روزانه خود دچار اختلال در عملکرد می شود تصور می کند که جسم او نیز برخی روزها یا در مراحل خاصی از روند بهبود شرایط جسمی دچار اختلال در عملکرد یا فراموشی می شود و باید از طریق شوک وارد کردن جسم را بیدار کرد یا به یادش آورد که هدف لاغر شدن بوده است.
واقعیت روند لاغر شدن
چاقی یک اختلال در سیستم عملکرد جسم به حساب می آید و همانطور که جسم برای رفع هر اختلال دیگری مانند بریدگی و ایجاد زخم بدون توقف و وارد مرحله استپ ترمیم شدن تا بهبودی کامل به فعالیت خود ادامه می دهد درباره برطرف کردن چاقی نیز به همین شکل عمل می کند.
زمانی که جسم انسان تحت تاثیر تغییر افکار و نگرش درباره لاغر شدن وارد مرحله لاغر شدن می شود این فرایند را تا رسیدن به تناسب اندام ایده آل ادامه می دهد بدون اینکه دچار خوابآلودگی یا حواس پرتی و یا هر شرایط دیگری شود.
اگر بارها در استفاده از روش های مختلف برای لاغر شدن وارد مرحله ای شدیم که تصور کردیم دچار استپ وزنی شده ایم و باید برای خارج شدن از وضعیت استپ وزنی کاری انجام دهیم به این دلیل بوده است که از خیلی قبل تر از استفاده از هر روشی برای لاغری این نگرش درباره رسیدن به شرایط استپ وزنی از طریق شنیده ها وارد ذهن ما شده است و زمانی که ما از هر روشی برای لاغری استفاده کرده ایم به شکل آگاهانه یا ناآگاهانه منتظر برخورد به شرایط استپ وزنی بوده ایم.
در واقع انتظار برخورد با مرحله استپ وزنی را داشته ایم و از انجا که انتظار هرشرایطی را داشته باشید آن را تجربه می کنید شرایط استپ وزنی را خودتان خلق و تجربه کرده اید.
ایجاد و انتشار آگاهی درباره استپ وزنی ترفند متولیان ارائه برنامه های رژیمی و روش های مختلف لاغری بود تا به شکلی ناکارآمد بودن روش خود برای لاغر شدن را توجیه کنند.
اغلب افراد در شروع استفاده از هر روشی برای لاغری این نگرش را دارند که ممکن است این روش برای آنها جواب ندهد چون باور کرده اند اراده کافی برای لاغر شدن را ندارند، باور کرده اند سیستم بدنی انسانها با یکدیگر فرق دارد و اتفاقا سیستم بدنی آنها از نوع بسیار خاص و مقاوم در برابر لاغری است.
باورهای مختلفی در ذهن افراد چاق درباره خودشان وجود دارد که اکثرا به واسطه شنیدن توضیحات ارائه کنندگان روش های لاغری در ذهن آنها شکل گرفته است.
ناکارآمد بودن روش های لاغری سبب شده است که ارائه کنندگان آنها قبل از اینکه افراد از آن روش برای لاغر شدن استفاده کنند درباره شرایطی برای او توضیح دهند که ممکن است منجر به کسب عدم نتیجه لازم شود و علت این امر را صد در صد به عهده فرد و به دلیل شرایط خاص جسم او مرتبط می کنند.
رسیدن به شرایط استپ وزنی و استفاده از روش های مختلف برای وارد کردن شوک به جسم برای خارج شدن از مرحله استپ وزنی یکی از ساده ترین توجیهات نتیجه ندادن روش های لاغری است. چرا که اکثر افراد چاق با قرار گرفتن در مرحله استپ وزنی دچار یاس و ناامیدی شده و تصور می کنند واقعا جسم آنها در برابر لاغر شدن مقاومت می کند و روش لاغری خود را رها می کنند با این نگرش که مقصر لاغر نشدنم مقاومت جسم در برابر لاغر شدن است.
لاغری با معجزه قدرت ذهن
از زمانی که به لطف خدا با روش لاغری با ذهن آشنا شدم و در این مسیر فوق العاده قرار گرفتم نحوه مدیریت افکار و رفتارم را آموختم و همواره به دنبال یادگیری بهتر اصول کار ذهن و کشف قوانین حاکم بر ذهن خود بوده ام
چرا که با بالارفتن آگاهی می توان موانع متناسب شدن را پیدا کرد و روشی مناسب و البته ذهنی برای برطرف کردن آن ارائه داد.
در دوره لاغری با ذهن همواره سعی می کنم آخرین نتایج و دستاوردهای خودم که حاصل تحقیق، بررسی نظرات شرکت کننده ها و تفکر برای بهتر و ساده تر کردن لاغری با ذهن است را آموخته و آن را با دوستانم به اشتراک بذارم.
اصلاح فرمول های ذهنی چاقی
فرمول های ذهنی چاق کننده همان باورهایی هستند که ما درباره وضعیت خود و شرایط چاق بودن در ذهنمان ایجاد کرده ایم و همین فرمول های به شکل مانع ذهنی از لاغر شدن جسم جلوگیری می کنند. در واقع خودمان جلوی لاغر شدن جسم را می گیریم و تصور می کنیم نیروی از درون جسم مانع لاغر شدن ما می شود.
باورها، آموزش های اشتباهی هستند که از گذشته در ذهن ما ذخیره شده اند و به دلیل تکرار کردن و توجه کردن به آن مانعی در برابر کاهش وزن در ذهن ما ایجاد شده است.
باور مهم، تاثیرگذار و خطرناک استپ وزنی در روند لاغری از جمله موانعی است که تلاش بسیاری از افرادی برای لاغر شدن را با شکست مواجه کرده است
یکی از خصوصیات ذهن ما مقاومت کردن آن در برابر سختی هاست، هرچقدر که بیشتر خود را تحت فشار قرار دهید ذهن هم استقامت بیشتری از خود نشان خواهد داد،
و دلیل اینکه در تمام سالهایی که چاق بوده اید هر اقدامی برای لاغری کرده اید نتیجه دلخواه شما را به ارمغان نداشته است همین موضوع است.
باور استپ وزنی من، به واسطه این خصوصیت ذهن، در ما تشدید می شود و از طرفی مقاومت ذهنی ما برای لاغر شدن را بالاتر می برد.
جالب است بدانید که جسم ما فعالیتی کاملا تحت تاثیر ذهن ما دارد و اگر باور شما و فرمول ذهنی شما درباره کاهش وزن اشتباه باشد
تحقق رویای لاغری
هرچقدر که از لحاظ جسمی سعی کنید لاغر شوید در نهایت این ذهن شماست که نتیجه را رقم میزند
و دلیل اینکه طی سالهای زیادی از تلاش خود برای لاغر شدن نتیجه ای کسب نکرده ایم این موضوع را اثبات می کند.
اگر به دنبال تحقق رویای لاغری خود هستید باید بدانید که تنها روشی که می تواند شما را در مسیر رسیدن به رویایتان قرار دهد یادگیری لاغری با ذهن است
روشی که در عین سادگی بسیار کارآمد و تاثیرگذار و از همه مهمتر ماندگار است.
شما تمام آموزشهای زندگی خود را در ذهنتان ذخیره دارید، شاید از خیلی از آنها استفاده نکنید و به همین علت به وضوح آنها را به یاد نیاورید
ما با اندکی توجه و مرور آنچه یاد گرفته اید خیلی ساده به سحطح قابل قبولی از آگاهی که در گذشته کسب کرده اید دست پیدا میکنید
و این از ویژگی های منحصر به فرد ذهن ما در به خاطر سپاری اطلاعات است.
اگر سالهاست اضافه وزن دارید و تصور می کنید اسیر چاقی شده اید، خبر امیدبخش برای شما این است که اشتباه فکر می کنید،
خبر خوشحال کننده و امیدبخش
اطلاعات لاغری همچنان در ذهن شما وجود دارد چرا که لاغری حالت پیش فرض و طبیعی و اولیه جسم ما بوده است.
اگر امروز چاق هستیم به واسطه یادگیری چاقی و جایگزین کردن فرمول های چاقی با فرمولهای صحیح لاغری است.
بنابراین با شرکت در دوره لاغری با ذهن شما فرمول های شگفت انگیز لاغری خود را به خاطر خواهید آورد و با توجه و تکرار آنها ذهن خود را در مسیر کاهش وزن هدایت خواهید کرد.
این است معجزه ذهن قدرتمند شما در لاغر شدن
که از طریق یادگیری لاغری با ذهن در شما فعال می شود
در فایل آموزشی که برای شما دوستان خوبم آماده کرده ام به بررسی باوری قدرتمند، محدودکننده و بسیار مخرب در عدم متناسب شدنمان می پردازم
امیدوارم با استفاده مشتاقانه و با احساس عالی از این آموزشها گامی مهم در جهت تغییر وضعیت خود و رهایی از چاقی و خلق تناسب اندام برای خود بردارید.
تجربه هنرجوی لاغری با ذهن
یه فایل آگاهی بخش دیگه که چقدر به من چیز یاد داد.
ما هر بار وزن اضافه میکردیم به اندزه ی همون مقدار اضافه شده سختمون نبود که وزنو کم کنیم بلکه اضافه وزن قبلی + فشار عصبی و سنگینی اضافه وزن جدید بود که در ما اون احساس بد رو به وجود میومد.
دقیقا مثل ورزشکاری که خیلی تمرین میکنه و هر بار براش عادی میشه که وزنه های سنگین تر بزنه ما هم برامون عادی میشد که وزن اضافه کنیم و هر بار میرفتیم روی ترازو حالمون بد تر میشد دقیقا بر عکس همون ورزشکار که با دیدن توانایی خودش در وزنه سنگین تر زدن خوشحال میشد. ما مثل اونیم ولی در جهت مخالف .
پس یکی از چیزهایی که در این فایل برام یادآوری شد این بود که روی وزنه نرم و احساس رو ملاک قرار بدم البته من از وقتی استاد توی فایلای دوره لاغری گفتن روی ترازو نرید ، دیگه پامو روی ترازو نزاشتم اما خب خیلی خوبه که هر چند وقت یه بار همچین فایل هایی ببینم و دلیل کاری که توش استمرار دارم رو دوباره یادآوری کنم.
ما فرمول های مختلفی توی ذهنمون برای چاق شدن و چاق موندن داریم و یکی از اون باور ها همینه که فکر میکنیم وزن ما استپ شده.
کلا این نگرش توی لاغری با ذهن رد میشه همون طوری که توی فایل “هر چه چاق هستید، هیچ چیز نیست” گفتید ، بدن ما در تمام مدت سعی داره چاقی مارو برطرف کنه . بین این همهههه غذای اضافه ای که ما وارد بدنمون کردیم ، بدنمون فقط چند کیلوشو به اضافه وزن تبدیل کرده و بقیشو یه جوری بالاخره دفع کرده .
پس استپ شدن وزن برای بدن تعریف نشده مگر اینکه خودمون این دستور رو بهش بدیم و باورش کنیم، ذهن هم به مغز دستور میده یه سری اعمال در راستای باورمون انجام بدیم و نتیجش میشه اینکه فکر میکنیم روند کاهش وزنمون کند یا متوقف شده. اما فقط کافیه در مسیر لاغری با ذهن استمرار داشته باشیم و همونطور که چاق شدیم ، به راحتی طعم زیبای تناسب اندام رو بچشیم…
ما به این فکر های محدود کننده مثل استپ شدن وزن نیازی نداریم ، فقط چند ماه این مسیر رو تجربه کنید و معجزاتش رو ببینید ، وقتی ما عاشق خودمون بشیم با حوصله ی بیشتری با خودمون رفتار میکنیم و میتونیم فرمول های بیشتری کشف کنیم.
(خلاصه دیدگاه صبا عزیز در بخش نظرات)
✍️ تمرین آموزشی 📖
برای انجام عالی تمرین جلسه آموزشی استپ وزنی توصیه می شود ابتدا توضیحات نوشتاری آموزشی را با دقت مطالعه کنید، سپس ویدیوی آموزشی را با تمرکز تماشا کنید و بعد از آن به سوالات مطرح شده در بخش نظرات به صورت شرح انشایی پاسخ دهید.
- نگرش شما درباره استپ وزنی چیست و این نگرش به چه شکل وارد ذهن شما شده است؟!
- در گذشته که از روش های مختلف برای لاغری استفاده می کردید چقدر با موضوع استپ وزنی مواجه شده اید؟!
- به نظر شما ممکن است جسم در روند بهبود خودش دچار استپ شود؟ درباره استپ شدن جسم خود در موضوعات مختلف تجربه ای دارید؟ شرح دهید.
- چرا جسم ما در فرایند مختلف خود دچار استپ و توقف نمی شود و فقط در مورد لاغری دچار استپ وزنی می شود؟!
- قبل از آشنایی با سایت تناسب فکری نگرش شما درباره وضعیت چاقی خود چه بود؟ شرح دهید.
- استفاده از آگاهی لاغری با ذهن چه تغییری در نگرش شما درباره لاغر شدن و مخصوصا استپ وزنی شده است؟!
- از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.22 از 77 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
اولین بار عبارت استپ وزنی رو از خواهرم شنیدم که داشت در مورد خودش صحبت می کرد و می گفت از فلان وزن من دیگه نه اضافه شدم و نه کم و چند ساله که در همین عدد وزنی قرار دارم.
بنظرم جالب اومد و عین حقیقت چون اون زمان خود من هم در وزن ۶۰کیلو مونده بودم و نه اضافه میشدم و نه کم و فهمیدم که همین ثبات رو میگن استپ وزنی!
من اصلا اعتقادی به استپ شدن جسم در امورات دیگه ندارم و مطمئنم که بدنم کار خودش رو انجام میده و آنقدر به بدنم اعتماد دارم که وقتی مریض میشم مثلا یه سرماخوردگی ساده ،معمولا قرص و دارو مصرف نمیکنم یا فقط همون دو روز اول دارو میخورم برای بهتر شدن حالم و این اعتقاد رو دارم که سیستم ایمنی بدنم خودش به کار کرده و زیاد دخل و تصرفی توی کار اون ایجاد نمیکنم ،مگر حالم خیلی بده باشه.
در مورد وزن و لاغری هم باید به همین صورت باشه ،اوایل که چاق شدم همش منتظر بودم مثه سری های قبل دوباره لاغر بشم اما این سری انگار با قبلا فرق داشت و هنوز که هنوزه من در انتظار لاغری مجدد خودم هستم و دلیلش رو هم وجود فرمولهای چاقی در ذهنم می دونم.
و امروز یاد گرفتم اعتقاد به استپ وزنی هم یه فرمول کافیه که من هم اون رو باور کردم و همین فرمول باعث شده که من نتونم بیشتر از ۳کیلو وزن کم کنم.
اما از امروز به بعد با شناخت بیشتری که نسبت به خودم پیدا کردم سعی می کنم بتونم این فرمول قوی رو هم در ذهنم کمرنگ کنم تا به وزن ایده آل خودم برسم.
به نام خداوند جمیلم
سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام
حل تمرینات استپ وزنی در پروسه لاغری
به نام خداوندم که بینهایت عشق دوستش دارم
سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام
استپ وزنی در پروسه لاغر شدن
اکثر افراد چاق تجربه استفاده از روشهای مختلف لاغری را دارند ،زمانی را تصور کنیم که با کلی شوق و ذوق و انگیزه و اشتیاق روش لاغری را شروع میکردیم .
و کلی انتظار میکشیدیم تا زمان وزن کشی فرا برسد و ما شاهد ثمره تلاش خودمان باشیم ،هفته های اول کاهش وزن تقریبا قابل قبولی داشتیم اما هر چقدر زمان جلوتر میرفت این کاهش وزن کم و کمتر میشد و به جایی میرسیدیم که دیگر کاهش وزنی نداشتیم .
در این مرحله میگفتیم دچار استپ وزنی یا چسبندگی وزنی شده ایم و به گفته و سفارش پزشکان و مربیان ورزشی بدن ما به خواب میرفت و برای بیدار کردنش لازم بود که به بدنمان شوک بدهیم تا روند لاغری دوباره به جریان بیفتد .و ما از استپ وزنی رها شویم .
حالا شروع میکردیم به شوک دادن به بدنمان اما در اکثر اوقات خبری از رهایی از استپ وزنی نبود و سرانجام ما خسته میشدیم و به کل آن روش لاغری را رها میکردیم و اعتقاد داشتیم که این روش دیگر روی بدن ما جواب نمیدهد .
و بدن ما به آن عادت کرده و رها کردن دوره لاغری همان و برگشتن ما به سمت عادتهای اشتباه چاق کننده همان .
و به راحتی وزنی که با هزاران رنج و سختی طی ماهها کم کرده بودیم در کمترین زمان برمیگشت و ما مجدد چاق میشدیم.
و حتی گاهی چاقتر از قبل هم میشدیم.
علت تصور استپ وزنی داشتن این است که ذهن ما زمانی که ما در روند لاغری هستیم این لاغر شدن را طبیعی میداند چون طبق اطلاعات وارد شده در ذهن ما مثلا با استفاده از فلان روش طبیعی این است که هفته ای ۵ کیلو لاغر تر شویم و زمانی که وزن ما کم کم و گرم به گرم کم میشود خودمان را تشویق نمیکنیم و این لاغر شدن را بزرگ جلوه نمیدهیم.
اما فقط کافیست که در مسیر چاقی قرار بگیریم و چند گرمی وزنمان بالا رود آنقدر آسمان و ریسمان به هم میبافیم و چاقی را بزرگ جلوه میدهیم که انگار چند تن چاقتر شده ایم .
ما از سیستم پاداش برای ذهنمان استفاده نمیکنیم ؛
مدام یاد گرفته ایم خودمان را سرزنش کنیم خودمان را تخریب کنیم ولی هرگز یاد نگرفته ایم که توجهمان را به سمت تغییرات مثبت اما کوچک بدهیم .
بخاطر کمالگرایی همیشه خودمان را در بهترین حالات میخواهیم و به کمتر هم قانع نیستیم .
من نمیگویم به کم قانع باشیم میگویم بخواهیم زیاد هم بخواهیم و یقین داشته باشیم خداوند تمام آنچه خواسته ایم را حتی چندین برابر بیشتر روزیمان میکند
بحث من این است که به تمام تغییرات ریز و درشت تمرکز کنیم و به خودمان بابت آنها ببالیم ،
من خودم را به یک لیوان چای دشلمه در هوای جذاب پاییزی دعوت میکنم .
آهنگ مورد علاقه ام را گوش میدهم.
برای خودم یک گل میخرم یا حتی یک گل سر زیبا
به جای توجه و تمرکز روی جسمم روی تغییرات ذهنی و رفتاری ام فوکوس میکنم .
مصی چقدر خوردنهایت متعادل شده
“ الحمدلله ”
ببین چقدر عالی نقطه سیری و گرسنگی و زبان بدنت را یاد گرفته ای “ خدایا شکرت ”
مصی دیگر برایت فرق ندارد چه چیزی میخوری خوراکیها ترسناک نیستند به دسته های چاق کننده و لاغر کننده تقسیم نمیشوند.\” شکر خدا\”
دیگر نمیگویی حالا که ورزش نمیکنم فرم بدنم به هم میخورد و چاق میشوم آفرین دختر خوب چقدر قشنگ دوره ورزش را درک کردی” الهی شکر “
نگاه کن مصی دیگر تند تند نمیخوری و ولع و عجله نداری موقع خوردن\” شکرالله “
و هزاران تغییر جذاب که داشته ای بدون اینکه کار خاصی انجام داده باشی یا فشار و رنجی تحمل کرده باشی
همه اینها خود به خودی در درون تو اتفاق افتاده .
پس مطمئن باش لاغری هم همینطور خودبه خود اتفاق می افتد و جسم تو دیگر چیزی بنام استپ ندارد و تا جایی که بدنت تشخیص بدهد و کافی بداند لاغری تو ادامه پیدا میکند\” انشالله \”
فقط باید ماند و استمرار و انگیزه و اشتیاق داشت
بقیه اش را خداوند جلو میبرد و زمانبندی خداوند بی نظیر است
و خداوند هرگز دیر نمیکند
و اما بعد از استپ وزنی
ما دوباره به سراغ ترازو و متر میرفتیم و هر چند وقت یکبار خودمان را وزن میکردیم تا مواظب باشیم که وزنمان بالاتر نرود ،غافل از اینکه خود این روی ترازو رفتنها و وزن کشی ها فشار وحشتناکی را روی ذهن ما وارد میکند.
ما در هر بار وزن کردن شاهد این بودیم که ۱۰۰ گرم ۱۰۰گرم وزن ما در حال افزایش است اما فشاری که ذهن ما در حال تحمل آن بود ۱۰۰ گرم نبود بلکه کل وزن نشان داده شده توسط ترازو بود .
با نگاه به آن عدد دچار خود تخریبی میشدیم:”خاک بر سر بی عرضه ات این همه جون کندی ،شکموی بدبخت، نتونستی وزنت و لاغری ات و حفظ کنی حقته احمق “
و کلی به خودمان بد و بیراه میگفتیم و خودمان را در برابر چاقی خوار و زبون میدیدیم و چاقی را سترگ و قوی تصور میکردیم .
و اعتماد به نفس و عزت نفس ما به شدت پایین می آمد و احساس ما نسبت به خودمان و بدنمان و خدایمان و جهان و انسانها بد میشد و جهان هستی هم این احساسات بد را به ما بازتاب میکرد و زندگی ما سرشار از ناراحتی و افسردگی و اضطراب میشد ؛به پوچی میرسیدیم و اصلا هدف آفرینش خودمان را کاملا فراموش میکردیم .
حالا زمان گول خوردنهای ما رسیده بود ؛دیگر به هر دری میزدیم تا لاغر شویم
میچسبیدیم به خواسته لاغری و تحت هیچ شرایطی ول کن ماجرا نبودیم .
وقتی ما به خواسته لاغری میچسبیم دچار ترس و نگرانی و اضطراب میشویم.
حالا این ترس و اضطراب از کجا می آید؟!
اگر بخواهم از طریق ابعاد وجودی انسان توضیح دهم باید بگویم گمان میکنم روح ما دوست دارد ذهن ما فقط مختص خودش باشد و به خواسته های روح توجه کند درست مثل یک کودک نوپا که اگر مادرش به بچه دیگری توجه کند دچار احساس بد و حسادت میشود.و دست به هر کاری میزند تا توجه مادرش به او معطوف شود .
وقتی ما به خواسته لاغری مان میچسبیم و تمام زندگیمان را معطوف میکنیم به برآورده شدن این خواسته مثلا مهمانی نمیرویم چون لاغر نیستیم .
لباس نمیخریم چون لاغر نیستیم .و غیره …
و توجهمان را به سمت خواسته لاغری جلب میکنیم بین روح و ذهن ناهماهنگی بوجود می آید و روح تلاش میکند توجه ذهن را جلب کند و ما دچار ترس و اضطراب و نگرانی از چاقی میشویم و حقیقتا کائنات هم در این زمینه بیکار نمینشیند .
و بر طبق قانون جهان هستی کائنات هم انرژی منفی ترس و اضطراب و نگرانی برابر همان به سمت ما میفرستد و ما از خواسته مان دورتر میکند .
در گذشته هر کس حقارت و بدبختی ما را میدید میخواست از بدبختی و چاقی ما برای خودش کلاهی بدوزد و سودی ببرد
یکی کرم لاغری پیشنهاد میداد و میگفت: “ برای لاغری باید سخت عرق بریزی” و چون ما چاق بودیم و توان انجام حرکات سخت عرق در آور را نداشتیم ؛پشت بندش فوری میگفت:\” خوب حالا که نمیتوانی فعالیت کنی این کرم به تو کمک میکند تا حسابی عرق کنی و لاغر شوی\”
و ما سریع و بدون فکر آن کرم را میخریدیم و مصرف میکردیم .
شخص دیگری به ما میگفت:\” تنها راه لاغر شدن کم خوردن است\”
و چون ما نمیتوانستیم کم بخوریم و او این نقطه ضعف ما را میدانست؛سریع میگفت:\” بیا این دارو را بخور تا نتوانی چیزی بخوری و اشتهایی کم شود و صد در صد لاغر میشوی \”
ما هم فورا دارو را میخریدم و مصرف میکردیم
و نهایت نتیجه تمام آن گول خوردنها انواع و اقسام بیماریهای پوستی و معده و روده و اعصاب و روان بود.
اما لاغری نبود که نبود.
و ما فقط طعمه سودجویان شده بودیم .
و گمان میکردیم ما دچار ایراد هستیم چون آنها به ما اسنادی نمایش میدادند از تاثیر آن روشها روی افراد مختلف ؛و این باور را در ما قویتر میکردند که ما مشکلی داریم و بدنمان متفاوت از دیگران است و چاقی در ذات ماست و سرنوشت ما فقط و فقط چاقی است .
خدای عزیزم سپاسگزارم که با وجود خستگی زیاد کمکم کردی تا ۴ صبح بیدار بمانم و به تعهدم برای انجام تمریناتم پایبند باشم الهی شکرت
استاد سپاسگزارم برای هدایتی دیگر
الهی به امید تو
سلام استاد
خداراسپاسگزارم که در تاریخ ۱۴۰۲/۶/۲۵ توانستم مهمترین فایل که استپ وزنی در پروسه لاغری است را گوش بدهم
استاد خدارا سپاسگزارم که دقیقا در موقعی که نزدیک بود توسط ذهن منفی باف لیز بخورم این فایل به داد من رسید 🤲🤲🤲🤲
چون چند روز بود که همش به خودم میگفتم فکر کنم دارم چاق میشم و وزن من استپ شده و لاغرتر نمی شوم و می خواستم بروم خودم را وزن کنم تا بدانم چاق تر شدم یا لاغرتر که خدا را شکر با گوش دادن به این فایل فهمیدم اصلا استپ وزنی یک توهم بیش نیست که توسط ذهن منفی باف فرستاده میشود و این یک مانع بزرگ برای لاغری است چون دقیقا احساس من را بد میکنه و اشتیاق من را به این روش خیلی کم می کنه من خیلی به این روش تناسب ذهنی اعتماد دارم ولی بعضی از مواقع چون این باور مخرب گذشته در ذهن من بود که در بعضی از مواقع بدن به استپ میرسه و وزن کم نمیکنه و باید شوک ویا زمان زیادی بگذره تا از این بحران رد بشه 😁😁😁😁را باور کرده بودم و ممنون از استاد که یادآوری کردید که اینها توهم است چون لاغری در بدن ما هرگز استپ نمیشه چون اگر استپ میشد الان ما باید روزی ۳یا چهار کیلو اضافه می کردیم چون در حال خوردن غذاها هستیم در حالی که اصلا من چاق تر نشدم بلکه پرسه لاغری خیلی بیشتر از تغییر در ذهن طول میکشد چون تغییر در جسم کم کم صورت می گیرد و بعد از مدتی ما آن را در جسم مشاهده می کنم که لاغرتر شدیم و نباید اصلا عجله کنیم باید استمرار داسته و صبر کنیم و با احساس خوب دراین مسیر باشیم نه اینکه فقط بگیم من باید حتما هرروز یک فایل گوش بدهم انهم با اجبار و ناراحتی نظرات را تند تند بخوانم و تمرینات را بنویسم که فقط به خودم بگم من طبق این مسير جلو می روم من خداراشکر اصلا خودم را وزن نمی کنم و با سایز لباسها می دانم لاغر شدم و به قول یکی از دوستان از گشادشدن النگوها چون قبلا اصلا صدای بهم خوردن آنها را نمی شنیدم چون اصلا حرکت نداشتند به علت چاقی ولی الان با صدای آنها ذوق می کنم که خدا راشکر لاغر شدم .
حداروشکر چندین برابر انتطار لاعریم رفته بالا
من قبلا لاغر بودم و در ذهنم تصویر چاقی وجود نداشت و بعدها من چاقی رو یادگرفتم
میخوام بگم ک الان انتظار لاعریم که شبیه اون موفع است که لاعر بودم خداروشکر
هیچ ترسی از خوردن ندارم و راحت تا حد نیاز میخورم و بعد از خوردن انتطار لاغری دارم
در اینده در ذهنم خودمو کاملا لاعر و خشک و سریع میبینم
کلی سایز کم کردم احساسم عالی شده ولعم کم شده توجهم به عذا کم شده کمتر ب فکر عدا هستم
و از خکردن نمیترسم نیازم باشه میخورم بدون ترس و فکر منفی و اصلا خوردن باغث لاعریم میشه
کاملا ورق برگشته من تصویر و انتظار لاعری از خودم دارم و مطمینم ک لاغر میشم کاملا میدونم ک ذهنم اطلاعات لاعریش زیاد سده و افکار و باورام لاعر کننده شده
کلی ادم بهم گفته لاعر شدی البته من دنبال اینکه بقیه بهم چیزی بگن نیستم
و خودم میدونم ک سایز کم کردم
به نام پروردگاری که دوستدار زیبایی است
سلام استاد گرامی
از اینکه شما اینقدر مهربانانه ومسعول در ایجاد انگیزه ودادن آگاهی های جدید به ما زحمت میکشید بسیار سپاسگذارم
برداشت من از آموزشهای پر ارزش این فایل به طور خلاصه
من متوجه شدم دلیل از دست رفتن انگیزه واستوپ وزنی چه عواملی میتواند باشد
باتوجه به مثالی که زدید
فردی که مثلا ۸۵ کیلو است واز دید خودش اضافه وزن دارد وپس از مدتی که روی ترازو میرود ومثلا وزن او به ۸۵ و۳۰۰ گرم رسیده او ۳۰۰گرم اضافه وزن را در ذهن خود۸۵کیلو و۳۰۰گرم میبیند وبا خود نمی گوید من ۳۰۰ گرم وزن اضافه کرده ام وبزرگ نمایی میکند وخودش را مورد سرزنش زیادی قرار میدهد
ما عادت کرده ایم ویا بر اثر آموزه های غلط یاد گرفته ایم خود را زیاد سرزنش کنبم وخودمان را در برابر اضافه وزن ویا هر اشتباهی دیگر سرزنش کنیم وخود را ضعیف وحقیر بدانیم واین دور باطل را هی ادامه میدهیم وبه نتیجه نمیرسیم
واما دلیل اینکه چرا استوپ وزنی اتفاق میافتد همین جا است
چرا من دچار استوپ وزنی شده ام ؟
وقتی وزن ما کمی بالا میرود خود را به شدت سرزنش میکنیم ولی اگر ۳ کیلو وزن کم کنیم خود را باآن شدت تشویق نمیکنیم ومیگوییم ۳ کیلو که چیزی نیست
وهمین باعث میشود انگیزه وروحیه ما ضعیف شود وادامه ندهیم
ما از خود انتظار زیاد از حد داریم باید نشانه های تغییر مثبت رادر خود بزرگ نمایی کنیم واحساس خود را تقویت کنیم واین به افزایش متناسب شدن کمک میکند
با امید موفقیت روز افزون
از خداوند بزرگ بابت آشنایی ام بااین سایت بسیار سپاسگذارم
به نام خدای مهربان
سلام و عرض و ادب خدمت بهترین استاد و بهترین آموزش دهنده جهت آگاهی های عالی لاغری با ذهن
به نام خداي هدايتگرم
سلام خدمت استاد عزيزم
موانع ذهني
من با اراده خودم انقدر موانع ساختم براي ذهنم كه بهش فكر ميكنم به خودم ميگم آدم با دشمنش هم اين كار رو نمي كرد
انقدر درباره مواد غذايي هاي مختلف خوندم
انقدر آدم هايي رو پيدا كردم كه با اون چيزهايي كه من خونده بودم مطابقت داشتن
من هزاران بار خودمو كشتم قبل از اينكه بميرم
من چه كردم با اين امانت خدا
و استاد شما درست ميگيد ما به محض اينكه موانع رو برداريم پروسه لاغري چون طبيعت ما هست قوي تر خودش رو نشون ميده
من در خودم دارم ميبينم كه در همين مدتي كه در سايت هستم و فايل ديدم اتفاقاتي در ذهنم رخ داده كه قبلا اصلا برام خنده دار بود اگر يك روزي يكي بهم ميگفت اگر با ذهنت كار كني
ميشه از غذا بدت بياد
ميشه نصف غذاتو نخوري
ميشه فكر كني قبل از خوردن
ميشه اندازه غذات دستت باشه
و چندين اتفاق ديگه كه شايد هرگز باور نمي كردم
چقدر مثال خوبي بود از وزنه بردار
ميتونيم براي ذهن همه چيز رو عادي كنيم
من بدون اينكه بدونم از اين روش دارم استفاده مي كنم البته از وقتي توي اين سايت هستم
چطوري؟
هر وقت ميخوام پر خوري كنم يا بلافاصله بعد از غذا ميخوام يه چيزي بخورم به معده ام ميگم باشه آروم باش بهت ميدم ولي الان نه …قول ميدم بهت بدم ايني كه ميخواهي بخوري رو ولي بعدا
استاد به طرز عجيبي اين روش برام جواب داده
من با اين كار هم ذهنم رو آروم ميكنم كه از اون ولع خارج بشه هم يك عادت جديد براي خودم ايجاد كردم كه هي رو هم رو هم نخورم
هي دوست متناسبم رو به ياد ميارم و سريع كاري رو انجام ميدم كه اون انجام ميده در برخورد با خوراكي ها
من دارم دونه دونه موانع ذهني رو از توي ذهنم برميدارم به لطف خدا
يكيش همين وزنه بود ديگه روش نميرم
يكيش ترس از غذاها بود
يكيش اينكه بدن من بطور طبيعي روي حالت لاغري و تناسب اندامه …برعكس قبلا فكر ميكردم بدنم روي حالت مهمان نا خوا نده ست
چقدر دقيق مثال زديد از وزنه كه ما شايد دو كيلو اضافه كنيم ولي اونو جمع ميبنديم با بقيه وزنمون و مغزمون رو داغون ميكرديم با استرسش ….اي واي از ناداني
همين الان ياد گرفتم كه هميشه وزن متناسب بودنم رو كم كنم و بقيه اش رو ببينم
البته اين براي مواقعي هست كه اگر برم روي وزنه
استاد انقدر زياد دور خودمو و ذهنم رو پر كردم با افراد متناسب
كل پيج هاي آشپزي رو آنفالو كردم به جاش تمام پيج هاي استايليست ها رو فالو كردم …انقدر حسم خوبه …فقط با همين يك تمرين …و همه جا توي تبليغ ها حتي خانم هاي متناسب با لباس ها عالي رو بهم نشون ميده
من چند وقتي هست دارم خودمو تشويق ميكنم …قبلا نوشتم كه برام خيلي سخت بود و هيچ وقت اين كارو نمي كردم…ولي الان با خودم قرار گذاشتم جلوي آينه دستشويي به خودم نگاه كنم و بگم تو عالي هستي …تو لياقت متناسب شدن رو داري
استاد اوايل اصلا نميتونستم توي آينه نگاه كنم و به خودم اين حرف ها رو بزنم..ولي با چند ثانيه شروع كردم ..هنوزم طولاني نميتونم مثلا خيلي زياد بتونم توي آينه به خودم نگاه كنم يك دقيقه ست ولي همونم برگ برنده ست براي من…خدا رو هزاران بار شكر
استاد واقعا ممنونم ازتون به خاطر اين آگاهي ها
سلام براستاد وهمسیران این سایت
اول بخاطره این همه اگاهی که توفایل شما هست اول تشکر وبعد به خاطر درست وصولی تدریسش به ما ودرک ما ازموضوع بازم سپاس بقدر روان وکامل تدریس میشه که توذهن انکارکه نه حتما جای خالیشو حس میکنی با گفتم وصخبت شما یی پازل خالی رو پرمیکنید
من باید قدربدونم چون خدای مهربون من به مکانی هدایت کرده که بودن تواین فضا بقدری برام شیرین ودلچسب شده که حدنداره از صبح ساعت۵ صبح که بیدارمیشم حس میکنم که امروزچی میخوام یادبیگرم بعد با انرژی فراوان روزم شروع کرده با این فایلهای صبح گاهی شما انرژیمن جندین برابر بمیشه
من خدود ۴۰ سالی هست که دچاراضافه وزن شدم از بچگی این اضافه وزن داشتم ولی دقتن نکردم توجه بهش نمکردم برام بعضی زمان حرفهای ناراحت کنند ه رو یی طوری تحمل میکردم ولی از۱۸ سالگی دیگه کارمن وشروع رزیمهای که من میگرفتم واضافه شدن وزنم شدتش زیادشد تا ۲۵ سالکی با ازدواح داشتن دو فزند کارم زیادشده بود گمی میتوانشتم کنترال کنم وتویی سطح فابل قبول نکه داشته بودم بعدازتولد ۴ سالگی دخترم خودم بادیدن فیلمی که ازتولدگرفته بودبم متوجه واقعیت جسم شدم برا ای اولین بار اقدام کردم واولین وزن کشی رو انجام دادم ویی متعاد به وزن کشی شدم
وفتی قراربودکه صبح با مراحلی که همه تواین سایت اطلاع دا ن صبح طی بشه تا نوبت وزن کشی بشه خودم درنظرم به این شکل بود شب قبل خدایا کم کردم انشالله کم کردم چقدرکم کردم هرچقدرباشه هم مهم نیست فقط کم کنم تا صبح یی شکنجه تمام کامل بود با روشن شدن هوا بعضی زمان وفتی میخواستم ترزو رو به جای که همیشه وزن کشی انجام
میدام ببرم وفتی ترزو رو روی زمین میزاشتم قبلم شروع به تپش میکردم یی پام روی ترازومیزاشتم تا پای دیگه بالرزش پام روی ترازو قرارمیدادم سربالا اول نفس توسینه حبس سرم یواسکی به سمت پاین می انداختم وفتی عددامده پایین که احساس شادی فراون درخودم بوجودمیومد بعضی زمان حتی میترسیدم دوباره این کاررو انجام بدم مرحله بعد اگه همین عدد رو نشون میدادکلی خوشحالی داشتم ولی وای ازمانی که
وزنم رو به بالا بود وخودم میفهمیدم که وزن زیادشده اول
تمام اعصاب وروانم بشدت خراب بعدکل روزوحتی فردای همون روزهم دچارناراحتی وافسوس نگرانی میگذشت خلاصه یی شکنجه تمام عیاربود که خدود۲۳ سالی هست که من داشتم درهفته چندین بارتحمل میکردم بعضی زمان که دیگه به فکررژیم گرفتن نبودبه کل کنارن میزاشتمش درحقیقت هم رژیم وهم شکنجه وزن کشی رو داشتم با تمام شدن رژیم وشکست خوردن اولین وسیله غذاب جمع میشد وتو دید نبود ولی بازم یی ماه که میگذشت یواشکی بازم خودم وزن میکردم که کسی متوجه اضافه وزنم نشه انکاراونه باچشمشون من نمدیدن باید ترازوتاید میکردکه من چاقترشدم خودم که میدوستم چاقترشدم
با واردم تو سایت وفتی فهمیدم که نباید وزن کشی کنیم بقدری خوشحال شدم که حد نداره تودوروز گذشته بچه خودم برای این که کمی حالم بدشده بود بقدراصرا که مامان بیا وزن بکش اصلا بین لاغری شدی یانا که خیالت راحت بشه من ن باتمام قدرت وبه هر شکلی بهشون فهمدم که من امکانن داره که خودم وزن کنم اگه شما دوست داریدخودتون وزن کنید من دلیل امرروکامل درک کردم وتن به اینکارنمیدم باره حتی به بچه گوشزدکردم که خودشون وزن نکن ولی هنوزچون قبول کامل این مسیر رو ندارن انجام میدن من دیگه اصرارنمیکنم تا زمان خودشون متو جه بشن
وفتی من قراره تومسیری که شما انجام دادی پا جای پا شما بزارم وزن کردن رو برای خودم ممنوع کامل قرادادم چون تنام احساسم از اون کارروخوب کامل درک کردم و هنگام کم کردن وزن که چه اشنباه بزگ هست که وفتی کارمیخواد به ثمربرسه با وزن کشی به تمام ثمرات که با بودن تومسیربه دست اوردم خرابش میکنم امکان نداره که این کاررو انجام بدم من هیچ گونه مقایسه چه متر چه لباس انجام نمیدم مهم احساسم واشتیاق وعلاقه واحساس خوب هست که بودن درمسیر رو تاییدمیکنه که دارم درست انجام میدم وزنم هم داره کم میشه خودم تواین ۴ ماه تغییرات کامل حس کردم
وزنم کمی کم شده
خداپشت وپناهتون یاحق حق نگه دارتون
به نام خدای مهربان
من بارها به خودم میگم اضافه وزن برای بدن ما غیر طبیعی هست و منشا بیماری ها هست و طول عمر رو کوتاه میکنه و کلی نتایج بد دیگه برای من داره که من اگر خودم رو دوست دارم باید اندام خودم رو بازم بیشتر تغیبر بدم .
بدن ما دوست داره لاغر بشه اما اگر لاغر نمیشیم چون یه سری موانع رو داریم که نمیزارن بدن کارش رو به درستی انجام بده تا بدن متناسب بشه و من باید این موانع رو شناسایی کنم که دقیقا من خودم دارم همین کار میکنم و با باورهای صحیح اون ها رو جا به جا میکنم و من به زودی خواهم دید که چقدر لاغر شدن کامل آسان و راحت هست .و به زودی به خودم تبرییک میگم .
من در گذشته یه وزنی داشتم که خیلی از اون ناراحت میشدم و در اون وزن کلی اذیت میشدم چون لباس دلخواهم رو نمی پوشیدم و در جمع روم نمیشد ظاهر بشم و مشکلهای دیگه و اما بعد از مدتی بازم شاید یکی با دو کیلو اضافه میکردم اما من کاری به اون یک کیلو نداشتم و کل اون وزن رو اضافه حس میکردم و ناراحت میشدم و زیر بار اون فشار عصبی میرفتم .
پس من در گذشته هر بار روی ترازو می رفتم بابت کل اون اضافه وزن ناراحت میشدم و کاری به اون مقدار کم که در ماه به من تحمیل شده بود نداشتم چون روند کاهش وزن خیلی کند هست و من یادم میاد ماهی چند بار روی ترازو میرفتم و چقدر بعد از هر بار وزن کردن ناراحت میشدم و خودم رو در مقابل چاقی ضعیف تر میکردم و چاقی به راحتی بر من غلبه میکرد .
من هر بار که ترازو یک عدد بالاتر رو نشانم میداد من خودم رو زیر بار فشار کل اون وزن میدیم در خالی که یک کیلو اضافه کرده بودم و برای حسم من اون یک کیلو اضافه وزن چیزی نیست اما بار روانی این قضیه زیاد بود .و من هر بار که وزن میکردم خودم رو ناامیدتر و خسته تر و در مانده تر میدیدم و من یادم میاد اون اواخر چقدر به راحتی چاق میشدم و من سریع دکتر میرفتم رژیم میگرفتم و به سختی لاغر میشدم اما بعد از مدت کوتاهی دوباره من راحت چاق میشدم و دوباره من با ناراحتی سراغ رژیم میرفتم و این چرخه تا مدتها ادامه داشت تا به این راه هدایت شدم اما من باید اگاه باشم هیچوقت با ناراحتی و غصه و سختی چاق نشدم اما با ناراحتی و سختی لاغر شدم و همین نشان میده که راه لاغری من غلط هست چون از هر راهی رفتم از همون راهم باید برگردم .
افراد چاق خودشون رو در مقابل اضافه وزن حقیر و ضعیف میدونن اما این اشتباه هست و من باید خودم رو در مقابل لاغری توانمند بدونم تا نتیجه بگیرم .
من در حال طی کردن یک دوره ی آموزشی عالی از استاد هستم که مطمعنم من لاغر میشم اگر من لاغر نشم پس کی لاغر بشه .من اشتیاق دارم که هر روز در مسبر باشم تا به هدفم برسم من چون با تعهد در این مسیر هستم با کلی از موانع ذهنی خودم اشنا شدم و دارم اونها رو برطرف میکنم و من باید مراقب ذهنم باشم .چون افراد چاق همیشه از خودشون متنفر هستن و خودشون رو سرزنش میکنن و اما اگر در مسیر لاغری باشن و دو کیلو کم کنن اصلا خودشون رو تشویق نمیکنن پس ذهن ما به این صورت هست که به راحتی ما رو تحقیر میکنه اما به راحتی ما رو تشویق نمیکنه چون به این صورت تربیت شدیم .و این سبک زندگی کردن رو یاد گرفتیم .
بعنی موفقیت رو کوچک میکنم و شکستها رو بزرگ میکنیم .برای اینکه اینطور رفتار نکنم من باید کوچکترین نشانه ها رو از تغییر احساس و رفتار رو به خودم و به بقیه بگم و بزرگ نمایی کنم تا اشتیاق ادامه دادن در ما به وجود بیاد .
ما پیوسته میشه متناسب بشبم تا به ایده ال خودمون برسیم .
من دارم موانع رو شناسایی میکنم و یکی یکی اونها رو برمیدارم تا به موفقیت کامل برسم .
من دارم لاغر شدن رو یاد میگیریم و به هدفم میرسم
من خیلی ساده و با لذت و ارامش دارم رویای لاغری رو خلق میکنم .و هرگز دیگه نمیگم روند کاهش وزن من استپ شده چون این حرف خود به خود جلوی جریان رو میگیره
سلام خدای مهربونم
خدایا مرا در این مسیر یاری کنم که بمانم و ادامه بدم
سلام استاد عزیز و دوستان خوبم
بازم فایلی به موقع
من در طول تلاشهام برای لاغری دقیقا همینطور عمل میکردم و هر دفه که عدد وزنه رو میدیدم دوست داشتم ترازو رو بکوبم تو سرم و به خودم میگفتم عرضه حفظ همون وزن رو هم نداری تازه من زیاد ترازو دم دستم نبود و هر وقت میرفتم خونه مادر و یا خواهرم و اونا ترازو داشتن ازش اسفاده میکردم وتا دفه بعد حالمو بد میکردم
ترازوی برای من تله مرگ بود و به نظر من بدترین ابزار برای چاقهاس
حرف استاد درسته وزنه بردار تلاشش برای بالا بردن وزنه ای میزنه است و در جهت مثبته و ما بادیدن عدد ترازو در جهت کم کردن اون عدد هستیم نه یک گرم و یا یک کیلو بلکه کل وزن
اخه من در نظر نمیگرفتم تا یه حدی که باید وزن طبیعی خودم باشه پس اون که زیاد نیست اضافه تر از وزن طبیعی من میشه اضافه وزن ولی هر دفه میگفتم ۸۵ کیلو هستم انگار من وزن طبیعیم باید یک گرم باشه و بقیش همه اضافیه
ولی در اصل باید اون مقدار اضافه رو در نظر بگیریم و وقتی اینطور فکر کنیم فشار ذهنی هم کمتر میشه و بهتر میتوتیم به نتیجه برسیم
و موضوع به موقع استاد وقتی وزن کم میکنیم به اندازه ای که غلو میکردبم و خودمون رو تحقیر میکردیم حالا خودمونو تشویق نمیکنبم و این مقداری رو که کم کردیم رو ناچیز میشماریم و دوست داریم یک دفه به ورن دلخواهمون برسیم
ما وقتی یک گرم یک گرم وزن اضافه کردیم خب باید همین مسیرو برگردیم و یک گرم یک گرم کم کنیم
من چند روز پیش فکرم خیلی در گیر شد که من دیگه وزنم کم نمیشه و استپ کردم نشستم با خودم فکر کردم و خودمو ذهنمو و بدنم رو گذاشتم پشت میز و با هم مشورت کردیم
بدنم که گفت من مدام در حال فعالیتم و حتی تو خواب هستی من فعالیت خودم رو دارم و سرعت ترمیم یکنواختی دارم
من هم که گفتم تا میتونم دارم سرعت تخریب رو میارم پایین و اشغال خوری نمبکنم و حالم خوبه و اشتیاق دارم و عاشقیم به لاغری کم نشده و ذهنم گفت منم که فرمولهام داره جایگزین میشه پس چرا من این فکر رو کردم
حالا فهمیدم که این حال خوب و تناسب و عاشقی داره یکنواخت میشه درسته مستمره ولی داره یکنواخت میشه پس باید به اشتیاق وعاشقی و حس خوبم بیشتر قدرت بدم باید بهتر خودم رو تشویق کنم تا مسیر تناسبم که داره طی میشه ولی بهتر و بهتر و عالی تر طی بشه
خدایا در این مسیر شگفت انگیز میدانم پشت وپناهم هستی و یاریم میکنی
با ارزوی حال خوب و عالی در طی مسیر برای همه دوستان
در پناه خدا باشید
سلام استاد عزیز و دوستان هم مسیر
خوشحالم که بعد از این چند روز قطعی اینترنت تونستم وصل بشم و بنویسم ،
البته من اون چند روزی که اینترنت نداشتم فایل های قبلی که رو گوشیم بود رو گوش میدادم.
مطالب عالی داشت این فایل
چه چیزهایی باعث میشه ذهن بهتر عمل کنه؟
چه چیزهایی باعث میشه روند لاغری کندتر بشه؟
کجاها باورهامون مانع پیشرفتمون میشن ؟
یکی از خصوصیات ذهن ما مقاومت کردن آن در برابر سختی هاست ،
پس باید با لذت کم کنیم و برای ذهنمون آسونش کنیم.
باید کوچکترین تغییر رو بزرگ کنیم،
تغییر رفتار،تغییر احساس،تغییر افکار، باید تغییرات رو بگیم،باید تکرارش کنیم،
فقط به خودمون آرامش بدیم،بدون توجه به حاشیه ادامه بدیم،
و لاغر شدن رو به ذهن یاد بدیم،
حتما لاغر خواهیم شد .
ممنونم از زحماتتون استاد گرامی
سلام
منم گاها این نجوای ذهتی به سراغم میاد که درسته تو خیلی وزن کم کردی ولی چه فایده دوباره بعد مدتی که رهاش کنی دوباره چاق میشی .
اما من بارها به خودم میگم من چاقی رو آموزش دیدم و به همین دلیل رفتارهای چاق شونده ازم سرزد .حالا هم میام زبان لاغری رو آموزش میبینم تا رفتارهای لاغرشونده ازم سر بزنه .
مگر آموزش دیدن استپ میخوره که آموزش زبان لاغری استپ بخوره . مگر اینکه من با باورهای نامناسب بهش استپ بدم .
من اگه قبلا با روشهای فیزیکی برای لاغرشدن بعد مدتی کاهش وزن استپ میخوردم به خاطراین بود که من چاقی رو با ذهنم آموزش دیده بودم ومیخاستم با جسمم لاغر بشم .
من یادم میاد که یک همکاری داشتم که میگفت که پدر ومادرم زمانی که من کودک بودم ازهم جدا شدن . واون تو خونه مادربزرگش کنار دایی هاش بزرگ شد .
اون تعریف میکرد که همش از دایی هاش کتک میخورد اونم به خاطر اینکه چرا لباسهاشو پیش دایی هاش عوض میکرد یا چرا رفتارهای درست رو نداشت .
واون بنده خدا میگفت من اصلا نمیدونستم که رفتار درست چی بود که بخام انجامش بدم و چون نمیدونستم ورفتارغلطی داشتم منو کتک میزدن و میخاستن منو ادب کنن .
کم کم بعد کلی کتک خوردن وپرسیدن علت کتک فهمیدم که که اون رفتار غلط هست .
اون بنده خدا کسی بالاسرش نبود تا بهش یاد بده چطور رفتار کنه وبا روش فیزیکی میخاستن ادبش کنن .
حالا ماجرای چاقی من هم همین بوده من نمیدونستم که علت چاقیم چی بوده وبا کلی روش فیزیکی خودم رو تنبیه میکردم و کم کم بعد اونهمه کتک از خودم هدایت شدم به این مسیر زیبا . بعدش فهمیدم که علت چاقیم چی بوده .
بعد آگاهانه اون رفتار رو انجام ندادم .
حالا چه استپی ؟
حالا که یادگرفتم چاقیم به خاطر چی بوده و آموزش درست رو دیدم برای چی بترسم آموزسهام ازذهنم پاک بشه و من چاق بشم .
مگه من یادم میره چه تنبیه های فیزیکی خودم رو برای لاغرشدن کردم .
آنقدر اهرم چاق شدن در ذهنم رنج آوره که حتی اگه خودم بخام چاق شم دیگه ذهنم قبول نمیکنه و بدنم نمیزاره چاق شم .
تازه دارم احیا میشم . تازه رسیدم به ساحل آرامش . ومیخام اینحا باشم و لذت ببرم . که من لایق این نعمت هستم .
سلام
واقعا فایل بی نظیر بود
من در گذشته ک خودمو وزن کردم
ب قول شمااز دیدن ۷۹۹۰۰کلی خوشحال بودم ولی تا میشد ۸۰ ناراحت بودم
کل روزمو خراب میشد
نمیدونم چجوری بود کل این اواخرا وقتی وزن میکردم وزنم کاهش پیدا میکرد کل روزمو پرخوری میکردم
همیشه همسرم میپرسید چقدر کم کردی میگفتم مثلا ۱۳۰۰ کلی مسخرم میکرد ک ۳۰۰ چیه بگو ۱ کیلو
من اون ۱۰۰ گرم افزایش ی جوری در ذهنم بزرگ میکردم و اعصابم خورد میشد ولی روز رو بر خودم جهنم میکردم
خواهر شوهر من خیلی چاقه ولی انقدر راحت لباس میخره اصلا براش انگار خرید کردن مسئله ای نداره
ولی من همه چیو بزرگ میکنم خودمو غول میدیدم
همیشه از خودش تعریف میکنه من هر لباسی بپوشم بهم میاد
ولی من ن اعتماد ب نفس شرکت درمهمانی ها رو داشتم ن خرید
همیشه ک عید میشد از سه ماه قبلش رژیم میگرفتم برا عید برا خرید مانتو خودمو خفه میکردم ناراحت افسرده
وای الان گرسنم میشه برام زیاد مهم نیس ولی امان از موقع رژیم هر وقع گرسنم میشد کاهو و سبزیجات اب بیش تر ۱۰ لیوان همیشه تو دستشویی بودم وای خدایا چ روزهای زجرآوری داشتم
الان میبینم فریبا من خودم خودمو کشته بود قبل اضافه وزن
ب بهانه اضافه وزن
خدایا شکرت نجاتم دادی من تو اون دوران زیاد دوم نمیاوردم
چقدر دنیام تغییر کرده چقدر اشتی کردم با خودم با زندگی با مواد غذایی
چقدر درگیر ترازو بودم هم ترازو غذا ک باید نون دقیق ۳۰ گرم میشد ن بیشتر عجیبه
الان شاید از اون مقدار کم بخورم یانخورم اصلا فکرم درگیرش نیس اما اون موقع اون ۳۰ گرم رو میخوردم ولی باز دلم میخواس باز احساس میکردم گشنمه ذهنم سیر نمیشد
وای اگه کیک میپختم ک دیگه هیچ کلی داستان داشتم سناریو ک انقدر میخوری وزن میکردم ۱۰۰ گرمش میشد ی ذره بعد خواهرمن لاغره از من بیشترمیخورد بعد ی ذره ذره میکندم میخوردم بعد میومدم میگفتمحق نداری شام بخوری توفلانی
زحمت ی هفته ماهمو ب هدر دادی
کلی خودمو تخریب میکردم
چقدر زیباست اینک فک نکنی چی میخوری چ مقدار میخوری
فریبا جونم مرسی ک تو مسیری
تو کلی تغییر کردی احساست اخلاقت
نگاهت باورهات و کلیم چاق نشدی ارامش داری شادتری بیخیالتری
تبریک میگم ک داری میری ب سمت لاغری
سلااام
یه فایل آگاهی بخش دیگه که چقدر به من چیز یاد داد.
خیلی مثال وزنه بردار رو دوست داشتم و به درک بیشترم کمک کرد . ما هر بار وزن اضافه میکردیم به اندزه ی همون مقدار اضافه شده سختمون نبود که وزنو کم کنیم بلکه اضافه وزن قبلی + فشار عصبی و سنگینی اضافه وزن جدید بود که در ما اون احساس بد رو به وجود میومد و دقیقا مثل ورزشکاری که خیلی تمرین میکنه و هر بار براش عادی میشه که وزنه های سنگین تر بزنه ما هم برامون عادی میشد که وزن اضافه کنیم و هر بار میرفتیم روی ترازو حالمون بد تر میشد دقیقا بر عکس همون ورزشکار که با دیدن توانایی خودش در وزنه سنگین تر زدن خوشحال میشد. ما مثل اونیم ولی در جهت مخالف . پس یکی از چیزهایی که در این فایل برام یادآوری شد این بود که روی وزنه نرم و احساس رو ملاک قرار بدم البته من از وقتی استاد توی فایلای دوره لاغری گفتن روی ترازو نرید ، دیگه پامو روی ترازو نزاشتم اما خب خیلی خوبه که هر چند وقت یه بار همچین فایل هایی ببینم و دلیل کاری که توش استمرار دارم رو دوباره یادآوری کنم.
یکی از موارد دیگه ای که توی مقاله ی اول صفحه هم کامل توضیحش دادید ؛ استپ شدن وزن بود . ما فرمول های مختلفی توی ذهنمون برای چاق شدن و چاق موندن داریم و یکی از اون باور ها همینه که فکر میکنیم وزن ما استپ شده و یادم میاد وقتی میرفتم پیش یه مشاور رژیم و من هر چی سعی میکردم دقیقا برنامه رو اجرا کنم ولی لاغر نمیشدم بعد اون خانمه بهم گفت که یه شُکی به بدنت وارد کن تا لاغر شی و بهم میگفت به خاطر این اولش خوب وزن کردی چون یهو به بدنت شک وارد شده و چون به بدنت کمتر از نیازش انرژی رسوندی ، این بدن شروع کرده به لاغر شدن ولی الان دیگه براش عادی شده و بهم میگفت یا برم ورزش سنگین کنم مثلا هفته ای 6-7 ساعت یا اینکه سهم غذامو کمتر کنم و خداروشکر میکنم که دیگه اون رژیمو ادامه ندادم
کلا این نگرش توی لاغری با ذهن رد میشه همون طوری که توی فایل “هر چه چاق هستید ، هیچ چیز نیست” گفتید ، بدن ما در تمام مدت سعی داره چاقی مارو برطرف کنه . بین این همهههه غذای اضافه ای که ما وارد بدنمون کردیم ، بدنمون فقط چند کیلوشو به اضافه وزن تبدیل کرده و بقیشو یه جوری بالاخره دفع کرده . اگه میخواستیم همونقدر که اضافه میخوریم همون قدر چاق بشیم که الان یا ترکیده بودیم یا خیلی زود تر از این حرفا لاغر شده بودیم چون خیلی زود چاق میشیدیم و می فهمیدیدم چه مصیبتیه و سریع براش تصمیم میگرفتیم که زودتر لاغر شیم ولی الان چون تدریجیه و خیلی برامون محسوس نیست پس نمیفهمیم که داریم کم کم چاق میشیم و بدنمونم کم کم و به خاطر اون فرمول های اشتباه این مواد رو ذخیره میکنه و اگه این موانع رو از سر راه ذهن و بدن هوشمندمون بر داریم ، خیلی زود لاغر میشیم ، چون بدن ما هیچ دلیلی نداره چیز بد و مخربی که از هزار تا بیماری سخت تره رو توی بدنمون نگه داره و میخواد سریع ترمیمش کنه همونطور که یه زخمو.
پس استپ شدن وزن برای بدن تعریف نشده مگر اینکه خودمون این دستور رو بهش بدیم و باورش کنیم، ذهن هم به مغز دستور میده یه سری اعمال در راستای باورمون انجام بدیم و نتیجش میشه اینکه فکر میکنیم روند کاهش وزنمون کند یا متوقف شده. اما فقط کافیه در مسیر لاغری با ذهن استمرار داشته باشیم و همونطور که چاق شدیم ، به راحتی طعم زیبای تناسب اندام رو بچشیم…
ما به این فکر های محدود کننده مثل استپ شدن وزن نیازی نداریم ، فقط چند ماه این مسیر رو تجربه کنید و معجزاتش رو ببینید ، وقتی ما عاشق خودمون بشیم با حوصله ی بیشتری با خودمون رفتار میکنیم و میتونیم فرمول های بیشتری کشف کنیم
خدایا شکرت
ممنونم استاد
روز ۴۵ تکرار
سلام و درود به همراهان عزیز و استاد گرامی
خدارو سپاسگذارم برای دیدن امروز و ساختن هر آنچه میخواهم
چرا کاهش وزن من استپ شده ؟
تجربیات و خاطرات چاقی در پرونده گذشته ذهن ما به کرات پیدا میشه که بیشترشون با بقیه مشترک بوده و همه ما رنج های زیادیو متحمل شدیم و خدارو شکر الان در مسیر متفاوتی قرار گرفتیم که میتونیم با تغییر زاویه نگاه به خودمون ،به جهان ،به شرایط ،به خدا و غذاها بریم بسمت لاغر شدن
باورهای چاق کننده مانع کاهش وزن ما میشوند ،باورهای چاق کننده چه نوع باورهایی هستند؟ زمانیکه ما پا به این دنیا گذاشتیم در ابتدا وارد خانه ای شدیم که پدر و مادر مدیر اون خونه بودن ،اونجا ما به مرور تربیت هایی شدیم که مخصوص به اون الگوهامون بود
یعنی روی من تعریف هایی گذاشته شد ،برچسب هایی زده شد، القابی داده شد ،نصحیت هایی شدم ،با ترس هایی آشنا شدم ،به من آموختن که به جهان چجوری نگاه کنم ،به خدا چه نگاهی داشته باشم ،اینکه غذاها چی هستن ؟ تو کی هستی ؟ووو
و من شبیه تجمیع افکار ،تصورات، رفتارها و عادت های الگوهام شدم ،حالا دیگه این من نبودم که به خودم نگاه میکردم ،تعریف های من به خودم نگاه میکرد ، تعریف های من به چاقی و لاغری نظر میداد ،در واقع تفکرات الگوهام بجای من زندگی میکردند
من هر چقدر بزرگتر میشدم تفکرات من غلیظتر میشد ،نگاه من به غذاها همون هایی بود که یاد گرفته بودم ،اگر اونها موقع غذا خوردن ترسیده بودن و مدام از مضرات برنج و چربی صحبت کرده بودن ،منهم شنیدم و قبول کردم و کدی در مغزم ساختم به نام ( برنج و چربی خطرناک است)
و تمامی رفتارها و واکنش های من بصورت باورهایی در من ثبت شدند و بجای من نظر دادند ،ترسیدند، ناراحت شدند،خوشحال شدند ووو
باورهای من بمن فهموندند که من نمیتونم لاغر باشم با اینکه طبیعیت من تناسب بود ولی من پذیرفتم خدا نخواسته من لاغر باشم ،اونها گفتند و من به تکرار پذیرفتم ،حالا شدم یک خانم چند ساله ای که تفکرات الگوهام هنوز هم در من فعالیت میکنه
و من دقیقا در انتظار رخ دادن باورهای خودم بودم ، اگر باور داشتم که وزن استپ میکنه ،وزنم استپ میکرد
الان دلم میخواد لاغر بشم ولی باورهام نمیپذیرن ،باورهای ریشه ای که مثل میخ تو مغزم ثبت و سفت شدن و جنگ چندین ساله من با ذهنم شروع شد ،تجربیات تلخی که سالها از این کش مکش دیدم و حسشون کردم نشان از اشتباه بودن مسیرم بود که چیزی که درست است انقدر سخت نیست
خدارو شکر انقدر جستجوگر بودم که به مسیر صحیح هدایت شدم ،جایی که دارم تلاش میکنم دونه دونه افکار پدر و مادر و اطرافیانمو بهشون پس بدم که اگر اون آلودگی ها از سرزمین وجود من پاک بشه ،من سالم و متناسب وحقیقیم وجود دارد فقط چونکه سالها ازش استفاده نکردم رفته تو خوابه مغناطیسی
و اینجا هم باید خالی بشیم از اون طلسم هاییکه ناخواسته شدیم هم بیدار بشیم و سکان زندگی و بدن جدید خودمونو دستمون بگیریم ،حامی وجودمون بشیم ،همین جوری همین شکلی بپذیریمش ،ترمیمش کنیم و بعد لذتشو ببریم
یکی از باورهای قوی که زیاد شنیده بودم و خودم هم باورش داشتم این بود که همیشه نگران استپ شدن لاغری بودم ،فکر میکردم باید به بدن یه شوک قویتر وارد کنم ،اونم از زبان متخصصین بی سواد شنیده بودم که هر بلایی سر آدم های ناآگاه مثل من در می آوردند
منهم که ناآگاه فقط میپذیرفتم ، میگفتن بدنت به یک فشار نخوردن بیشتری احتیاج داره تا بره واسه لاغر شدن ،انقدر از این مدل شوک ها به بدن نارنینم آورده بودم که سر تا پاش ترس و اضطراب بود وای که چقدر معذرت خواهی به خودم و جسمم و روحم بدهکارم که برای لاغر شدن تن به هر روش و متدی میدادم
و بدن عزیز من همیشه با اونهمه درد و رنج جواب مثبت بهم میداد و با من همکاری میکرد و اگر یک ماه خوب لاغر نمیشد شروع میکردم به سرزنش و توبیخ خودم و تمام عزت نفسم له میشد ،کاملا مشخص بود که من خودمو همونجوری دوست نداشتم ،من با شرط و شروط تازه شاید یه نیم نگاه قضاوتگر به خودم داشتم که اونم اجازه نداشت حتی اشتباهی بکنه
حالا من موندم یه جسم بینهایت اذیت شده ،پر از خاطرات تلخ چاقی و شکست هاش ،پر از حال و احساس خفه شده درونیش که باید باید باید ترمیم بشه ،نه با رژیم و فشار و درد ،اگر اونها چاره بود که الان باید درست شده بودم ،از مسیر متفاوت ،اول احترام و احترام ،به خودم ،به وجودم،به جسمم به روحم
اول درکش کنم که من اذیتش کردم ،برای هر چیزی آزارش دادم و در کنار حال خوب و حس عشق ،آرام آرام دستشو بگیرم ببرم راه درستو بهش یاد بدم ،مثل بچه ای که سالها تو اتاقی زندانیش کردیم و کتکش زدیم ،اول باید ازش دلجویی کنیم بعد ببریمش تا کاری واسمون انجام بده
حالا که یکمی حالش بهتر شده، آرامش داره ،بهش اطلاعات جدید بدیم ،براش توضیح بدیم که اون مقصر نیست ،دلیل چاقیش افکار و اعتقاداتش بودن ،پس انقدر با نتایجش نسنجیمش ،اجازه بدیم بیاد تو مسیر صحیح و ما هم در کنارش کمکش باشیم
اجازه ندیم منفی باف اذیتش کنه ،مدام بهش بگیم که همینجوری ازش راضی هستیم که اگر این بشه باور ما جهان هم مارو میبره در مسیر رضایتمندی بیشتر ،عجله یکی از کارهاییکه منفی باف میکنه و مارو بسمت حال بد هول میده که باید مراقبش باشیم
و حالا اجازه بدیم که اون مطالب قدیمیو پاک کنه تا جا برای جدیدها باز بشه، وقتی افکار قدیمی کنده میشن ،جاشون خالی میشه و افکار جدید جاشونو پر میکنن ،پس تکرار و تمرین باعث میشه ،باورهای قدیمی کمرنگ و جدیدها پررنگتر بشه
منم احساسات بسیار بدیو تجربه میکردم وقتی میرفتم روی ترازو و متوجه میشدم باز هم ۳ کیلو چاقتر شدم ،انقدر میترسیدم که تا چند روز خودمو گرسنگی شدید میدادم یجورایی تنبیه میکردم و انقدر خودتخریبی داشتم که دوست داشتم زنده نباشم و از بودن خودم خجالت میکشیدم ،وای که چقدر خودمو تحت فشارهای عاطفی قرار دادم
جالب بود وقتی چاقتر میشدم خودمو له میکردم ولی وقتیکه چند کیلو لاغر میشدم خودمو تشویق نمیکردم تازه ترس هام بیشتر میشد که حالا چجوری وزنمو ثابت نگه دارم که مجدد چاق نشم ،یعنی در هر دو صورت چه چاق میشدم چه لاغر حالم بد میشد
اینکه انقدر سرعتی اضافه وزن بدست میوردیم بخاطر همون تکرار احساسات بد بوده ،وظیفه ذهن گسترش دادنه ،ما چه چیزی زیاد داشتیم ؟ استرس،ترس،نخوردن ،چاق شدن، غم ،ناراحتی ووو
و در کنارش اعتماد بنفسی که نابود شده بود ،آخه از وجودی که پر از ترس و ناکافی بودنه نمیشد انتظار قوی بودن و شجاعت رو داشت ،دو جهت مخالف هم بودن ،اگر من از درون احساس شهامت و عشق ورزی و توانایی داشتم که میتونستم بر ترس هام غلبه کنم
امروز داشتم به دوستم میگفتم ،که من قبول دارم تصویری که از خودم دارم تصویر توانمندی نبوده و میپذیرم عزت نفسم آسیب دیده ولی مطمئنم نصف بیشتر آسیبی که از عزت نفسم خوردم بخاطر چاق بودنم بود که انقدر از خودم فاصله گرفتم و نخواستم که خودم باشم ،خودمو متعلق به خودم نمیدونستم و دوست داشتم جای شخص دیگه ای باشم
همون زمانیکه من جای خودمو ترک کردم و رفتم که شبیه دیگران بشم ، جای من خالی شد و اون خلاء رو سالها نتونستم با هیچ چیزی پر کنم ،نه خونه نه ماشین نه سفرهای لاکچری،اونجارو فقط با برگردوندن خودم باید پر کنم ،خودم که برم سرجام همه چیز درست میشه ،من سالها جایگاه خودم نبودم و کج ایستاده بودم همه چیزو کج میدیدم و فکر میکردم جهان و خدا کجن ،خدارو شکر دارم هدایت میشم برم تو جایگاه حقیقی خودم که حس آرامش اولین نشانشه
خدارو شکر که در ۹۰ درصد دوره های لاغری با ذهن هستم و تقریبا ۲ ساله روی ترازو نرفتم و نخواهم رفت و بجای اینکه با وزن های بالای ترازو مواجه بشم با جمع تر شدن روبرو هستم و به مراتب متوجه شدم که بدنم در حال ریختنه و دیگه اون صحنه های ترسناکو تجربه نخواهم کرد چونکه بذرهای لاغری داره آرام آرام در مغزم جاسازی میشه و مثل گیاه بامبو در حال تغذیه شدنه و بزودی درختچه های زیبایی رشد خواهند کرد
یادآوری تغییرات ما کمک میکنه که روند لاغر شدنمون راحتر انجام بشه و وقتیکه این تغییرات رو میبینیم تشویق کردن خودمون بهمون انرژی بیشتری برای ادامه مسیر خواهد داد
من به خودم افتخار میکنم که بعد از ۳۵ سال بودن در رژیم های مختلف، راه های درمانی ووو باز هم دارم برای لاغر شدن خودم تلاش میکنم که بتونم از حق الهی خودم استفاده کنم و میخوام اینجا بگم که اگر من لاغر نشم کی بشه ؟
کی شایسته تر از من ؟ کی ارزشمندتر از من ؟ کی دوست داشتنی تر از من ؟ من برای لذت بردن به این جهان اومدم و حالا دارم به حق های خودم میرسم و میخوام بدن خودمو تمیز و سالم و متناسب کنم مثل ذات الهی خودش که متناسب بوده و هست
من خوشحالم که ۲ ساله در دوره های لاغری با ذهن پر تلاش دارم افکار کثیف چاقیو از خودم پاک میکنم و پر صلابت قدم برمیدارم برای سلامت بودنم ، من به توانایی های خودم احترام میذارم ،به استمرارم ،به همتم ،به غیرتم ،به تلاشم،به شجاعتم و به تمریناتم احترام میذارم
من جلوی خودم تعظیم میکنم که داره دونه دونه سلول های آلودشو با سلول های جدید و تمیز تعویض میکنه که کار راحتی نیست که کار هر کسی نیست که نوع نگاه ۴۵ سالشو بخوایی تغییر بدی نسبت به خودت به جهان به خدا به چاقی
من خودمو میبوسم و برای خودم دست میزنم که تونستم با ترس های خودم آشنا بشم و ازشون گذر کنم ،اینکه تونستم با خوردن آشتی کنم و نترسم از خوردن قهوه و کیک ،که با لذت نوش جان کنم و بشناسم حق استفاده کردن از نعمت های خداوندو که سالها بمن آموختن که تو لیاقت داشتن زندگی عادی حتی خوردن غذا هم مال تو نیست
خدارو شکر میکنم که هر چقدر خودمو لایقتر شایسته تر و ارزشمندتر میبینم از آسمون و زمین برام برکت و سلامتی و شادی میباره الان فهمیدم که نیازی نیست من بدنبال چیزهای ارزشمند بگردم ،من احساس ارزشمندی کنم چیزهای ارزشمند وارد زندگی من خواهند شد
و حالا لاغری هم بسمت من اومده و بیشتر هم خواهد آمد چونکه من دیگه تو مدار حس های بی ارزشی نیستم ،خدارو شکر میکنم که دارم میرم تو جایگاه اصلی خودم که در اون جایگاه همه چیز درسته صحیحه
سلام و درود به استاد عزیز و دوستان خوبم
برداشت من از این فایل این بود که چون ما به چاقی قدرت میدهیم و مقدار کمی که لاغر می شویم به آن اهمیت نمی دهیم و خودمان را تشویق نمی کنیم و این وزن کم کردن کوچک به چشممان نمی آید برای همین فکر میکنیم روند لاغری مان متوقف شده است چون انتظار بیشتر از آنی که به دست آوردیم داریم
تجربه ای که من از متوقف شدن لاغر شدنم دارم این است که اوایل دوره با شور و اشتیاق فراوان این مسیر زیبا را طی میکردم و بعد از سه ماه تغییرات جسمی چشمگیری داشتم
عکسی که در ابتدای دوره از خودم گرفته بودم را با عکس سه ماه بعد مقایسه کردم و این برایم مسلم شده بود
اما متاسفانه با مشکلی در زندگی خانوادگی ام روبرو شدم و ذهنم کلا درگیر آن مسئله شده بود و احساس بدی داشتم و افکار منفی و آزار دهنده به شدت به من هجوم آورده بود
این درگیری حدود دوسال طول کشید و من با اینکه برنامه ام را دنبال میکردم فایلهایم را گوش داده و تمریناتم را انجام میدادم ولی حالم خوب نبود به خاطر آن درگیری شخصی
من فکر کردم و به این نتیجه رسیدم چون با حال خوب و احساس شادی در این روش نیستم ذهنم روند لاغر شدنم را متوقف کرده تا نتیجه جسمی ام با احساسم همسو شود
این زنگ خطری بود که مرا بیدار کرد و تصمیم گرفتم مراقب ورودی های ذهنم باشم و اجازه ندهم افکار منفی و ناراحت کننده برای اتفاقات گذشته به پیشرفت من در این دوره لطمه وارد کند
چون میدانم که کار ذهن افزایش دادن به حالت و احساسی که در آن هستیم میباشد
احساس بد من نمی تواند با احساس خوب متناسب شدن همسو باشد اینها در دو جهت مخالف هم هستند
استاد هم چندین بار به دوستانی که نتیجه خودشان را با کسان دیگر مقایسه میکنند و ناراحت از اینکه چرا مثل آنها پیشرفت نداشته اند یادآوری میکنند که شما فقط نقطه پایان را می بینید اما نمی دانید که آیا آن شخص درگیری های ذهنی داشته و درگیری ذهنی شما چقدر بوده
چند درصد از ذهنتان درگیر حل کردن مشکلات زندگی بوده مسلما آن شخصی که نتیجه بهتر از شما گرفته به اندازه شما ذهنش درگیر نبوده
این کاملا درست است و من اینرا دقیقا تجربه کردم
اما خوشبختانه الان از آن تجربه ام درس گرفتم و همیشه به خودم یادآوری میکنم که برای رسیدن به هدف تناسب اندام باید ذهن آرام داشته باشم باید احساس خوب داشته باشم
الان که خودم را دوست دارم نباید با مرور کردن خاطرات تلخ گذشته به خودم صدمه بزنم و ضربه وارد کنم
برای دست یافتن به این مهارت از خداوند مهربانم تقاضای یاری میکنم و اطمینان دارم که او همیشه با من است و از هیچ کمکی به من دریغ نمیکند چون او هم میخواهد که من به تناسب اندام که پیش فرض من و حق من است برسم و تولد دوباره ای را تجربه کنم
سلام استاد
مرتب منتظر استپ وزنی هستم یعنی همین که در حال کم کردن سایز هستم چون رو ترازو که نمیرم مرتب با خودم میگم الان استپ وزنی میاد و بقیه هم میگن برمیگردی و کم کم عادتهای زشت غذایی برمیگرده و این حرکت یو یو بار در این دوره برای من تکرار میشه وای استاد فایلتون عالی بود چون من به یک باور بازدارنده لاغریم پی بردم اون هم استپ وزنی بود
خوب ما مرتب شنیدیم استپ وزنی از پزشکان تغذیه
الان با خودم گفتم استپ وزنی مربوط به همون پزشکان و رژیمهاشون تو که الان رژیم نیستی پس استپ نیز نخواهی داشت مگه وقتی چاق میشدی استپ کردی عالی بود عالی ممنون
وقتی یک کیلو چاق میشدم مثلا اون صد کیلو یک طرف اون یک کیلو هم یک طرف خیلی عذاب اور بود و وقتی یک کیلو لاغر میشدم هیچ اهمیتی برام نداشت
ما ترازو نداشتیم یک بار خونه خالم رفتم رو ترازو و ۸۷ کیلو بودم خیلی وخشت کردم تا مدتها چیزی نخوردم خالم اینها همیشه ترازو داشتن از سالها قبل فکر کنم اولین خانواده ای بودن که تو فامیل اون زمان ترازو دیجیتالی داشتن و البته که همشون چاق بودن بعدها که ما هم ترازو گرفتیم به وزنم عادت کردم و دیگه از دیدن عدد وزنیم روی ترازو اصلا وحشت نمیکردم و برام عادی شده بود و جزوی از من شده بود بعد ازدواجم هم سریع یک ترازو خریدم و کلا ترازو عضو جدا نشدنی از زندگی من بود تا با این دوره اشنا شدم و الان مدتهاست ترازوی من تو کمد خاک میخوره خیلی قبل از دوره کشف کرده بودم که تمام لاغرها ترازو ندارن و چاق ها ترازو دارن دختر عمم همیشه متناسب و اصلا نمیدونه چند کیلو و میگه هر وقت لباسهام تنگ بشه میفهمم چاق شدم و جلوی خودم میگیرم
سلام بر استاد عزیز و دوستان گلم
وای که چقد به موقع بود. استاد مدتی بود بخودم میگفتم چرا در مرحله دوم نوار زمان لاغری که داشت برام عینهو همون اتفاق میوفتاد گیر کردم.بعد صحبت های شما و خوندن نظذات عالی دوستای متناسبم فهنیدم استپ وزنی فقط و فقط یهباور نگهبان قدیمیه. سوغات بد رژیم های غلط گذشته و اعتقادات متخصصین تغذیه و تجربه ناخوشایند خودم …من که همیشه وقتی یه مدت عددی رو از وزنم کم میکزدم و دیگه کم نمیشدم و هیچ وقت عدد ایده آل وزنم رو ندیدم و اینو پذیرفته بودم که خوب طبیعیه. بعد یه مدت بعلت کاهش وزن و رژیم و قحطی موادغذایی بدن در حالت ذخیره انرژی میره و استپ میکنی. وای که در این مرحله قبلنا چقد از حد رژیمم هم کمتر میخوردم و ورزشم رو بیشتر میکردم ولی شاید هر سه ماه یک کیلو کم میکردم و هم خودم هم متخصصم تعجب میکردن که تو چته. چرا اینجوری شدی .ولی هیچکدوم از قدرت ذهن اون زمان آگاه نبودیم و کاش بودیم. ولی به لطف خدا و آشنایی با مسیر لاغری با ذهن و استاد توانمند ی چون شما متوجهه شدم اصلا این استپ وزنی وجود خارجی نداره.بدن هیچوقت متوقف نمیشه و چون همیشه قوانین طبیعت بر اینه که ما همیشه متناسب باشیم همیشه در مسیر لاغری حرکت میکنه.این ماییم که این باور نگهبان و اشتباه رو بعد مدتی در ذهنمون میپرورانیم و تموووووووم….کار خراب میشه. قول میدم از امروز این باور در من اصلاح بشه. استاد من هر روز قدم به قدم در مسیر لاغری با ذهن جلو میرم. هر روز یه قدم.و عجله دارم. به بدنم و قوانین طبیعت اطمینان دارم و میذارم طبیعت کار خودشو بکنه.من مطم،نم با برداشتن موانع لاغری لاغر میشم. این موانع رو خودمون بوحود آوردیم خودمونم باید از بین ببریم.من مطم،نم از امروز روند لاغریج من باز شروع میشه. استاد من شما بینظیری.آگاهی های شما خون رو در رگ های من به جریان میندازه و منو دوباره زنده میکنه. استاد احساس میکنم قبل شما من مرده بودم. چقد زندگی زیباست.زندگی در سرزمین لاغرها زیباست…….قول میدم تموم تمرکزم رو بذارم روی دریافت پیغام گرسنگی واقعی و پیغام سیری به موقع….چیزی که مدتهاست شما سعی دارین به ما بگین
من هم این احساس دارم و همین فکر می کنم به خاطرباور نگهبان من هست که چون چند ماه پیش کرونا گرفتم و الان یه خاطر عوارض کرونا پادرد و بی حالی و ضعف پا دارم و ویتامین مصرف می کنم حس ضعیف شدن بهم دست داده و همین طور که چند وقتی نتونستم پیاده روی کنم و فایل های پیاده روی گوش بدم و حالم به خاطر درد و استفاده از مسکن های قوی خوب نبوده و مثل قبل هر روز فایل ها رو گوش ندادم احساس می کنم استاپ وزنی کردم و البته می دونم که این تو ذهنم و همچین چیزی صحت نداره و من دوباره و دوباره شروع می کنم و متوقف نمی شم
با عرض سلام…. فایل به موقعی بود . برای من استپ وزنی سابقه ی عجیبی داره. به تازگی متوجه شدم که حس میکنم روند پیشرفت من متوقف شده (البته فقط حس میکردم و واقعی نبود) و بعد اروم آروم متوجه شدم این ماجرا از کجا آب میخوره. بخشی مربوط به نگرانی من از ضعیف شدن بود (باور نگهبان) که کاملا بیعلت و بی منطقه چون اضافه وزن فقط آدما رو زمین گیر میکنه و بخشی دیگش مربوط میشه به چند سال قبل. چند سال پیش من زیر نظر یک متخصص تغذیه رژیم میگرفتم و چون به حرف دکترها خیلی اعتماد داشتم (چون خودم دکتر داروسازم و مثلا خیلی به در منطق اعتقاد داشتم!) حرف ایشون برای من سند بود. ماجرا از این قرار بود که ایشون با اضافه وزن مثل حل کردن مسیله ریاضی برخورد میکردن. یعنی شما آنقدر میخوری و باید آنقدر کم کنی! حتی برای هر دو هفته وزن کشی درصد موفقیت تعیین میکرد و کالری در رژیم ایشون بسیار محدود بود. همینطور ایشون معتقد بودن که در ابتدای رژیم متابولیسم شما طبیعیه و خوب وزن کم میکنید ولی بعد از مدتی کم کردن متابولیسم شما به خاطر کم خوری پایین میاد و…. و به همین علت شما دچار استپ وزنی میشید…. و بعدش باید به استقامت و کمخوری ادامه بدین تا بدنتون تسلیم بشه و….(الان که فکر میکنم چه قدر شیوه ی برخوردشون با اضافه وزن بر اساس جنگ با بدن و تحقیر افراد چاق بنا شده بود تعجب میکنم که چرا پیش ایشون رژیم گرفتم)، و همونطور که میدونید، نتیجه مشخصه و من نتونستم این رژیم عجیب رو ادامه بدم.….
از این جهت این باور با من مونده بود و از اون به بعد پیش هر شخص دیگه ای هم رژیم گرفتم یا رژیم های دیگه ای رو امتحان کردم هم، همینطور میشد و کار به جایی رسید که دیگه حتی دو کیلو هم به زور کم میکردم و به کلی ناامید شده بودم. اما بعد از ورود به دوره آروم آروم همه چیز تغییر کرد. من اسفند ۹۷ دوره رو خریدم و سه هفته از دوره رو انجام دادم و چون اونموقع فهمشو نداشتم و درگیر مسایلی بودم نتونستم از این جلوتر برم و هر بار دیگه هم که شروع کردم از سه هفته جلوتر نرفتم. با این وجود روند افزایش وزن من از همون موقع متوقف شد. تا آبان ۹۹ که مجدد شروع کردم. جدیدا نگرانی اینکه نکنه روند پیشرفتن کند بشه و نتونم وزن کم کنم واقعا به جونم افتاده بود که ممکنه متابولیسمم خراب شده باشه و من دیگه لاغر نشم.
ولی خوب….. یکم زمان دادم و متوجه مطلب جالبی شدم. من که خودم درس خوندم چرا باید به عقل خودم آنقدر شک کنم و فکر کنم که من اشتباه میکنم و دکتر دیگه ای زندگی من رو بهتر میدونه؟! (کلا مقوله رژیم گرفتن اینطوریه. بلایی به سر آدم میارن که به غریزه گرسنگی سیری و عقل خودت شک کنی و فکر کنی کس دیگه ای جواب لاغری شما رو داره)
از این جهت خودم الان جواب خودم رو میدم. آیا متابولیسم من برای کاهش وزن مشکلی داره؟! اگر کم کنم در ادامه استپ وزنی خواهم داشت؟!خیر….. به چند دلیل:۱. وضعیتی که اون آقای دکتر شرح داده بودن هم درسته هم غلط. وقتی شما رژیم غذایی سخت میگیرید بدنتون در وضعیت قحطی و اضطرار قرار میگیره و متابولیسم رو به شدت پایین میاره. از طرفی ترشح هورمون سیری لپتین کم میشه و کورتیزول (هورمون اضطراب) و هورمون های محرک گرسنگی زیاد میشه و به همین علت کلا رژیم گرفتن اساسش غلطه! اما ذهن عزیزم من تو اون رژیم به این نقطه خیلی نزدیک نشدم و بعد از چند وقت به علت سختی زیاد اون رژیم رو رها کردم و همون موقع هم پرخوری های مقطعی داشتم و خوب رعایت نمیکردم و به همین علت کاهش وزنم متوقف شده بود. (در رژیم ها و روش های دیگه هم به خاطر سختی زیاد کاهش وزنم متوقف میشد چون امید و توان کافی برای ادامه نداشتم و گرنه بدنم سالم بود! )۲. از علائم پایین اومدن متابولیسم و استپ وزنی گرسنگی شدید یا همون (extrem hunger) هست. یعنی بدن به قدری بهم ریخته که همیشه گرسنه هستید و اگر تا مرز خفگی نخورید سیر نمیشید. که من اصلا در حال تجربش نیستم. ذهنم عزیزم. همون طور که میدونی من از ابتدای سال ۹۸ رژیم ندارم و از ابتدای دوره هر وقت گرسنم بوده خوردم و هر وقت چیزی هوس کردم یا خواستم خوردم و بعد از مصرف مقدار مورد نیازم سیر شدم و بعدشم میل به ریزه خوری ندارم. حتی یه جاهایی زیاد ترم خوردم! بنابراین بدن من در وضعیت سلامت متابولیسمی و جسمی و روحی کامل قرار داره و متابولیسمم کاملا سالم و طبیعیه.۳. من تا همینجای دوره هم سایز و قاعدتاً وزنم کم شده. اگر متابولیسمم مشکلی داشت یک گرم هم کم نمیکردم! اونم با این حجم غذایی که اگر به یک دکتر تغذیه بگی باور نمیکنه! و از دفترش پرتت میکنه بیرون۴. بدن ما هوشمند تر از حساب و کتاب دو تا دو چهار تاست. من همین چند وقت پیشا یک ویدیو میدیدم راجع به کسایی که از قحطی در کره ی شمالی قرار کرده بودن و به آمریکا و یا کره جنوبی پناهنده شده بودن. اگر با حساب و کتاب این آقای دکتر پیش بریم این آدما توی قحطی باید متابولیسمشون خیلی پایین اومده باشه و بعد از رسیدن به وفور نعمت و فراوانی باید خیلی چاق شده باشن. در صورتی که همشون حتی بعد از چندین سال زندگی در کره جنوبی یا آمریکا کاملا متناسب بودن و گرمی اضافه وزن نداشتن. بنابراین ذهن متناسب از همه چی مهم تره. و خود بدنم میدونه داره چیکار میکنه.
ذهن عزیزم. مسیله دیگه اینکه من فکر میکنم بعد از هر دوره کاهش سایز و….. به دیدن چهره خودمون توی اینه عادت میکنیم و فکر میکنیم استپ کردیم و پیشرفتمونو نمیبینیم. به همین علت فکر میکنی جلو نرفتیم. و مهم تر از اون. ذهن عزیزم. تو برای چاق شدن هیچوقت روزها رو نشمردی و گرنه بعد از شمردن ۱۰ سال تقریبا دیوانه میشدیم. پس برای چی روزهای شروع دوره و…. رو میشماری؟! چرا عجله داری؟! ذهن عزیزم به بدنم فرصت ادامه بده تا خودشو ترمیم کنه و عجله نکن.از اون طرف. من میفهمم که عجله داری که به ایده آل برسیم و میگی هنوز کلی مونده. ولی مگه یک کیلو هم یه پله بهتر نیست؟! چرا برای پیشرفت پله به پله زمان نمیدی؟! ذهن عزیزم.پله های کاهش وزن رو باید یکی یکی طی کنیم. همون طور که برای چاق شدن یکی یکی طی کردیم. بنابراین عجله نکن و مطمین باش تناسب در مسیر و انتها برامون آماده هست.ذهن عزیزم. متابولیسم ما کاملا سالمه. زمان بده تا همه بدنمون خودشو ترمیم کنه…. همه چیز درست میشه و روند پیشرفت ما ادامه داره.🧘🏻♀️😌
(شرح عالی و تاثیرگذار، ذکر مثال برای درک بهتر، منطقی کردن لاغر شدن)
.
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام
من تا حالا به این مثال وزنه برداری توجه نکرده بودم …البته من مسابقات وزنه برداری رو به خاطرعلاقه پدرم به مسابقات ورزشی زیاد میدیدم ولی حالا متوجه شدم واقعا چرا یه فردی که به قوله شما 250 کیلورو بالا می بره چرا 252 کیلورو نمی تونه بزنه
به نظرم هم گفته اون مربی درست اومد هم این که فشار ذهنی از حمل دوباره وزنی که مقداری بهش اضافه شده در ذهن اون فرد بزرگ شد
چون داستان واقعی از قدرت ذهنی یک مادری شنیدم و تو اینترنت خوندم که نظرم راجع به قدرت بدنی عوض شد
اینکه یه روز یک پسر که در حال تعمیر ماشینش بوده ، یه جوری ماشین روی قسمتی از بدنش میافته و مادر با دیدن این صحنه میره و ماشین رو بالا میکشه و اونقدر نگه میداره تا افرادی برای کمک برسن
بعد از پخش این خبر بعضی از کسانی که تحقیق می کردند این موضوع رو بررسی می کنند و می بینند که بدن در شرایط خاص به محیط واکنش هایی رو نشون میده که در حالت عادی ما بعید میدونیم این اتفاقات بیافته
ولی نکته ی بسیار آموزنده این فایل برای من این بود که
وقتی من قبلا عدد وزنی خودم رو که هر بار افزایش پیدا می کرد می دیدم ، لاغری رو برای خودم سخت تر می دیدم
یعنی مثل یه الاکلنگ با بالاتر رفتن وزنم توان ذهنیم برای لاغری کم میشد
چون برای لاغری فقط راههای فشار به جسمم رو می دونستم و هیچ اطلاعی از قدرت ذهنم برای آسون کردن کاهش وزن نداشتم
من در دوره لاغری با ذهن اولا خوشحال بودن از هر چیزی که الان هستم رو آموزش دیدم و بعد متوجه شدم همونطور که خیلی راحت چاق شدم باید بدون هیچ فشاری و خیلی راحت لاغر بشم و این اتفاق افتاد
قبلا وقتی روی وزنه می رفتم و عدد بیشتر رو می دیدم چنان نا امیدی و سختی و تحقیر وجودمو می گرفت که دست به هر کار احمقانه ای برای برطرف کردن مقطعی کاهش وزن می زدم
بعدشم که تا حدودی وزن کم می کردم بر می گشتم به همون رفتارای قبلی و دوباره چاق می شدم
یعنی من هر چی از روال درست این دوره که لاغری با ذهن هست بگم کم گفتم
من خیلی چیزا در این دوره یاد گرفتم
بر داشتن فشار ذهنی به خاطر چاق بودنم
دیدن توانمندی هام
آسون دیدن لاغری
رفتار درست با مواد غذایی
و خیل آموزش های ملایمی که منو به راحتی در مسیر لاغری قرار داده
حالا وقتی صدایی در وجودم میگه خب هنوز مثلا یکم دیگه فلان قسمت بدنت باید لاغر بشه ولی فک نکنم بشه……بهش میگم چرا لاغر نشه؟
اون منفی باف میگه مگه نشنیدی ؟ مگه ندیدی ؟ که بقیه تلاش کردند و نشده
من بهش میگم اونا روش های اشتباهی رو رفتند که خودشون با فرمان های اشتباه ذهنی برای ذهنشون تعیین تکلیف می کردند و اجازه نمی دادند ذهنشون آزادانه بدنشونو از اضافه وزن پاکسازی و ترمیم کنه.
ولی من این اجازه رو با فرمول های متناسب کننده میدم
استپی وجود نداره
پاکسازی و بهبود همیشه ادامه داره
حدی نداره
چقدر در این دوره یاد گرفتم که پیشرفت هامو تایید و تاکید کنم
یه روز ی با بدن چاق روبه روی آینه میاستادم و سعی می کردم میثاق نامه رو با شادی و رضایت بخونم ولی حالا دیگه سعی نمی کنم شاد باشم بلکه شادم حالا بدنی رو تو آینه می بینم که داره هر روز با متناسبتر شدن منو خوشحال تر میکنه
من به این دوره ، به ذهنم، به بدنم اعتماد کردم و نتیجه گرفتم و این مسیر رو ادامه میدم
وقتی میتونم تو این مسیر بهتر و بهتر بشم، از هر نظر، چرا ادامه ندم
من خوشحال تر ، لاغر تر ، امیدوارتر و خیلی بهتر شدم
خداروشکر
مثل همیشه ممنون از این آموزش بینظیر استاد عزیزم
سلام…من واقعا اینجور بودم ک وقتی رو وزنه میرفتم می دیدم ۶۷ کیلو مثلا هستم وای چقدر ناراحت میشدم همه اش می گفتم همه اش دارم چاق میشم من ک دیگه لاغر نمیشم وقتی هم خودم رژیم میگرفتم ک دو سه کیلو کم میکردم بازم می گفتم اینقدر زحمت کشیدم دو سه کیلو همه اش بازم ناراحت میشدم ک بی فایده اس🥴اشتباه کار من این بود ک یکماه ک رژیم خودم میگرفتم و ورزش میکردم میرفتم رو وزنه دیکه عدد رو ک می دیدم خلاص کل ذوق و شوقم از بین میرفت ک وزنی ک میخواستم کم نکردم دلسرد و زده میشدم از رژیم گرفتن ولی الان این دوره خوبه ک خودمون رو وزن نمی کنیم ک اذیت بشیم 😊استاد بزرگوار هر کجا هستید در پناه الله سالم و تندرست باشید.
وقت شما بخیر عزیزان
اضافه وزن برای بدن ما غیر طبیعیه می دونه که این فشار ه باعث بیماری می شه ذهنمون دوست داره از ما مواظبت کنه دوست داره که بدن ما متناسب باشه
این مثال وزنی مثال خوبی بود که زده شد واقعا اگه آدم وزنش یه کیلو دو کیلو اضافه شده باشه فشار کل وزن روی آدم تاثیر می زاره نه فقط فشار یه یا دو کیلو و حالمون و بد می کنه خدا رو شکر که من دیگه ترازو از سرم افتاده ولی الان از تغییراتم متوجه می شم لباسهام آزادتر شدن و دیگه فشار وزن از ترازو روی من نیست خدا رو شکر
اضافه شدن وزن و همیشه بزرگ می کردیم ولی لاغر کردن کوچیک وضعیت برای همین اشتیاقمون و از دست می دادیم
باید تغییر رفتار و افکار و احساسمون و بزرگنمایی کنیم . ترسم ریخته از غذا خوردن ، سایزم تغییر کرده، پس اینها رو بزرگ می کنم و اشتیاق بیشتری می گیرم و ادامه می دم
برداشت من از مطلب استپ وزن
به نظر من ما خودمون به خودمون استپ وزن میدیم چون بارها از روشهای رژیم و دمنوش و قرص و ورزش استفاده کردیم بعد از مدتی دیدیم دیگر لاغر نمیشویم چون فکر میکردیم بدنمون به این روشها عادت کرده واستوپ کرده و باز به سراغ روش دیگر میرفتیم واین خاطرات در ذهن ما ثبت شده و با هر بار روی وزنه رفتن وبیشتر شدن وزن استرس میگرفتیم وحالمون بد میشد اینقدر این مسعله را در ذهنمون بزرگ میکردیم که انگار دنیا به آخرش رسیده و چون از خیلی مسایل ذهنی اطلاع نداشتیم باز به یک روش جدید دیگه رو میآوردیم واین مسعله را بارها تکرار میکردیم من خدا را شکر میکنم که با روش لاغری با ذهن آشنا شدم واستاد عزیز راهنمای من در این دوره آگاهی هایی به من و ما داده که تا ابد مدیون اشون باشیم در این دوره یاد گرفتیم که بدن ما سرعت ترمبم وتخریب داره سرعت ترمیم بدن یک نواخته وهیچ گاه از این روند باز نمی ایسته وهمچنان طبق قانون هستی همیشگی داره انجام میشه مثال زخم شدن دست که با ترمیم بدن خودش را خوب میکنه حالا ما با کارهایی که انجام میدیم میایم سرعت تخریب را زیاد میکنیم آنوقت فکر میکنیم روند لاغر شدن در ما استوپ کرده در صورتیکه استوپ نکرده بدن داره کار خودشو انجام میده این ما هستیم که به خودمون داریم تلقین میکنیم انگار من چاق شدم یا بخاطر اطمینانمون میریم روی وزنه یا با متر خودمون را سایز میکنیم ویا میریم جلوی آینه و خودمون را چک میکنیم اینها همه سرعت تخریب را میبره بالا وترمیم دیگر به چشم نمیایید آنوقت فکر میکنیم استوپ کردیم پس وقتی من این آگاهی ها را به ذهن ام میدهم که نباید سرعت تخریب را بالا ببرم وبه بدن هوشمندم اعتماد کنم و شادی وشاد بودن واحساس خوب به هر شکل را در خودم ایجاد کنم دیگر چرا استوپ کنم استوپ یک وهم وخیال و نجوای ذهنی است باید برای همیشه این کلمه را فراموش کنیم وبه خودمون اعتماد کنیم به این دوره واستاد عزیز اعتماد کنیم هر روز فایل ها را تکرار کنیم استمرار داشته باشیم وکاملا با خواندن نظرات دوستان وتایید آنها در فضای لاغری باشیم لاغر شدن کاری نداره خیلی راحت وآسان به دست میایید و از موفقیت های کوچکمون را بزرگ نمایی کنیم ومرتب خودمون را تشویق کنیم که من خیلی عالی ام من فوق العاده هستم من بهترین ام من توانستم غذا خوردن درست را یاد بگیرم وبه حد نیازم بخورم واز آن لذت ببرم من توانستم باورهای چاق کننده را پیدا کنم وبه جایش باورهای درست پیش فرض ذهن که لاغر ی و تناسب است بزارم من توانستم اعتماد به نفس ام را تقویت کنم من توانستم عزت نفس ام را زیاد کنم من توانستم دیگر توجهی به وزن کردن نکنم من توانستم قدرت خودم را پیدا کنم من توانستم در باره چاقی با دیگران حرف نزنم من توانستم نظر دیگران را برای خودم بزرگ جلوه ندهم و دیگر ناراحت نشوم مجموع این توانستن ها به من آرامش داده و من الان خیلی آرام وریلکس شده ام سپاس از استاد ودوستان عزیز
باسلام به دوست عزیز ،
من از خواندن دیدگاه شما لذت بردم وتبریک میگم که بدینگونه باورهای درست متناسب شدن را در خود ایجادکردید .
ممنونم فریده جان خوشحالم نظر من برای شما مفید بود دوست خوبم سپاسگذارم
با سلام خدمت همگی
حرف استاد خیلی گوش کنید واقعا هر چیزی میگن فقط برای خود ماست یادمه وقتی پارسال با این دوره اشنا شدم ودوره رایگان شروع کردم به شدت وزن وسایزم اومد پایین ولی من حرف استاد گوش نکردم از ذوقم به همه گفتم خودمو وزن کردم وورزش سخت انجام دادم وقرص ضد اشتها هم خوردم اونقدر سریع اومدم پایین ده کیلو که همه تعجب کرده بودن ولی خودم خرابش کردم کم کم استرس گرفتم ودیگه به اون سرعت نتیجه نگرفتم وهمین امر باعث شد که سرد بشم وناامیدی شروع کرد به حمله به من وبقیه هم گفتن بازم چاق میشی وسرزنشم کردن که امکان نداره جواب بده در عرض یکیدوهفته وزنم دوباره برگشت سر جاش وحتی نیم کیلو هم چاق تر شدم خلاصه از ناراحتی دیگه ادامه ندادم تاامسال که دوباره دیدم راهی ندارم جز این دوره واحتیاج عجیبی بهش داشتم فهمیدم که همش تقصیر خودم بود که حرف گوش نکرده بودم وزده بودم جوانه هامو داغون کرده بودم اما یه کسی دراعماق قلبم میگفت هنوزم خاک داری که بکاری جوانه های امیدتو پس بخر دوره رو وبکار که خدابهت امید داره بیخیال چاقیتون بشید این راه درست ترین وقتی بیاید داخل این خونه دیگه دلتون نمی خواهید بیرون برید چون عشق وامید وقدرت واحترام وتوانمندی رو یاد میگیرید تازه متوجه میشین که لاغری آسون ترین کار دنیاست من به خودم افتخار میکنم که دارم هر روز متناسب تر میشم آفرین به من
من آرامش خاصی پیدا کردم که تا حالا نداشتمش آفرین به من
من درست رفتار میکنم واز خوردنم لذت میبرم آفرین به من
من درست رفتار میکنم وبه اندازه نیاز بدنم میخورم آفرین به من
من از زندگیم لذت میبرم هر لحظه اش آفرین به من
من هر روز اعتماد به نفسم بیشتر میشه آفرین به من
من هر روز زیبا تر وجذاب تر میشم آفرین به من
چقدر زیبایی خودمو دوست دارم چقدر عاشق خودمم چقدر من فوق العادم وهر روز فقط یک گام برمیدارم بیخیال استرس وعجله لاغر شدن بدنم خودش من به موقعش همه آشغالای بدنم دور میریزه ومن متناسب میکنه زندگی رو عشق است😂😁آفرین به من هر روز دارم صیقلی تر میشم وبیشتر میدرخشم
با عرض سلام وادب خدمت استاد عزيز وهمنوردان متناسبم🌺🌺👌🏻
بايستي قبل از هرچيز اقرار كنم كه من به معجزه وشگفتي ايندوره ايمان كامل دارم وعليرغم تاخير در تناسبم ( كه خود نشات گرفته از باور غلط ، مبني بر روال رژيم هاي قبلي كه با مصرف دارو ويا ورزش ورژيم غذايي موقتا در كمتر از يكي دو ماه بالعينه اين تغييرات را ميديدم ولي نا پايداريش را به حساب بي لياقتي خودم ميدانستم) من ديگر با توجه به تغييرات چشم گيري كه در خصوص احساساتم وباورهايم با هر گام رو به جلو در من ايجاد شده ومرا غرق در احساس عاليي بودن وزندگي وتوجه وتاييد واعتماد به نفسم جهت بودن در مسير نموده وعين يك پروانه ايي كه تازه از پيله ناتواني در آمده ودر آسمان آبي وروشن تناسب فكري با خلاقيت و قدرت مديريت، مسير رارها وسبك طي ميكند ميدانم كه اينبار به سرزمين روياهايم ميرسم وروي تك تك گل هاي خواسته هايم اسكان مي يابم بدون هيچ در جا ماندني وهر لحظه اراده كنم باز ميتوانم صعود كنم ومسير راتا آنجا كه خواست خالقم بوده وهست يعني معجزه خلقتش ( احسن الخالقين) ادامه دهم.👌🏻👌🏻🦋🦋🦋🦋🦋🦋👏👏💃💃💃💃💃💃💃💃
واما از فايل امروز انچه متبادر به ذهن ميشود اين است كه :
يكي از مهمترين موانع لاغري كه باعث استاپ ويا عقب گرد ، (من بعداز ادامه دادنها وزمزمه هاي منفي درونم مبني بر اينكه چرا تا الان حتي كاهش وزن چشم گيري نداشتي وعادي شدن مسيرم ) مبني بر بي توجهي ام نسبت به دو موضوع است:
اول اينكه ، با هر بار وزن كردن ها ورفتنم روي ترازو وحساب كردن گرم گرم هايي كه به وزنم اصافه شده روي كل وزنم وبزرگ نمايي عدد سنگيني وزنم ، وسرزنش كردن خودم وفاجعه بودن وغيرممكن بودن برگشتم به تناسبم را ، به خودم ياد آوري نكنم ونااميد به فكر قبلي ام ( طبيعي بودن چاقي وچاق تر شدنم) بر نگردم👌🏻👌🏻،
البته كه استاد عزيز با توجه به گام به گام بودن آموزش هاي ايندوره در فايل هاي قبلي به دو مسئله اشاره فرمودند كه مصداق موضوع فوق الذكر است بدين شرح كه :
١- من متعهد شدم كه به هيچ وجه وتحت هيچ شرائطي وبه خواست ديگران در هيچ صورت حتي اگر طي مسير وزنم كم شده باشد ( ميزان من در طي اين مسير احساس عالي وشادم است وبس.)به عنوان كنجكاوي روي ترازو نروم به دو دليل : واما دليل اول اگر من وزن كم كرده باشم فرضا ٢ كيلو ، اين در ذهنم سيو ميشود من را راضي نگه ميدارد ودر همان وزن ممكن است بمانم وبه خواسته اصلي ووزن مورد دلخواهم( فرضا٥٨كيلويي) نرساند.
و ديگر اين كه اگر من وزنم اضافه شده باشد فرضا ٢ كيلو ، اين مسئله در من استرس ونااميدي از لاغر شدنم را ايجاد ميكند وتوقع من از خودم را براي دفعه بعدي روي ترازو رفتنم را بيشتر نشان دادن وسرزنشم است وذهنم هم كه احساس بد منو ميبينه وتمايل خودش هم به بيشتر شدن است مرا به وزني بيشتر ومورد توقعم ميرساند( انتظارم از خودم) واين عمق فاجعه روي ترازو رفتن است، كه من از ابتداي وردم وتعهدم به لطف خداوند وچراغ راهم( استاد عزيز) به هيچ وجه روي ترازو نرفتم🙏🏻👌🏻👏👏💃💃
٢- اينكه من از اين دوره آموختم براي بودن در مسير وهربار خودم راجلوي آينه چك نكنم ، چراكه اينكار وچك كردانها باتوجه به اينكه اول بايستي ذهن من بعنوان يك كارگردان آموزش لازمي راكه در طي مسير ديده رابراي من( جسمم) رمان نويسي كند ، واز درون ( يعني ذهن وانتظارم از خودم) آماده شوم تا به بهترين شكل بتوانم اين خلاقيتم را بازي وبه اجرا بگذارم تا اثري مانا شوم وشگفتي ايندوره رابه نمايش بگذارم👌🏻👌🏻💃💃
كه البته من هم از ابتداي دوره طبق فرمايشات استاد فرض ميكنم در كلاس ديگري ثبت نام نمودم وفقط به انجام تكاليف مقررشده روزانه ام توجه دارم واحساس عاليم، و به ندرت خودم را در آينه چك ميكنم وسعي ميكنم توجه ام از روي بر جستگي هاي نامتناسبم به روي چشمانم متمركز وبا لبخند زدن به خودم در آينه، واجراي ميثاق نامه توان وقدرتم راجهت لايق بودن ودر مسير بودنم وشدنم رافرياد بزنم❤️👌🏻،
دومين موضوع ومانع لاغري من اين است كه به گرم گرم ها وكوچكترين تغييرات وشبنم هايي كه روي نو نهال كاشته ام مينشيند توجهي ندارم وتوقع دارم كه از ابتدا آب رواني با حجم بالا( كاهش ١٠ الي ٢٠ كيلويي يكجا) آن را سيراب گرداند در صورتي كه بايد دانه دانه شبنم ها را احساس وستايش كنم تا قطره قطره تبديل به دريا شود ومرا از درياي ( تناسب اندام) سيراب گرداند.وبرساند به كمال آفرينش👏👏❤️💃💃
باسلام وتشکر استاد عزیز.🌺💐🙏🏻
ممنون ، از وجودتان وهمراهی ودقت نظرتان ، که باعث دلگرمی وروشن نگاه داشتن چراغ مسیر فرح بخش، تناسب فکری ودلگرمی من وهمنوردانم جهت ،آسانتر طی نمودن وادامه دادنم تاانتهای تعهدم به پروردگارم ( متناسب شدنم) هستید.👌🏻❤️
فایل “چرا کاهش وزن من استپ شده؟”:
ما باید ذهنیت اگاهی را در پیش بگیریم. ما باید موانع مختلف لاغری را در ذهن خود بیابیم. بعد از شناسایی انهاما باید کلید این قفل ذهنی را در دست بگیریم و ان ادامه کار است و استمرار. مهم نیست چقدر طول میکشد تا مغز ما عادات جديد ما را بپسندد. به هر حال ، ما انها را از طریق تمرین مداوم با گذشت زمان به دست میاوریم. تغییر افکار و اتخاذ یک ذهنیت خوش بینانه کار اسانی نیست ولي این به معنای غیر ممکن بودن ان نیست. تغییر ذهنیت ما مستلزم کار مداوم و روزمره در مورد چگونگي تفکر و واکنش در برابر وقایع است. ما داریم در طول دوره باورهای اشتباه که باعث شده ازرده خاطر شویم را بشناسيم و انها را از ذهنمان پاک کنيم. ما داريم ذهنمان را باز سازی میکنیم.
من زمانی به دوره ی سفر به سرزمین لاغرها هدایت شدم ،درنهایت ناامیدی وبیماری بودم هم از نظر جسمی هم از نظر روحی،دیگه تسلیم چاقی شده بودم وباتمام وجود قبول کرده بودم که خداوند من رو چاق خلق کرده ،ولی باشروع کردن دوره ،کم کم نظرم عوض شد روحیم روز به روز بهتر وبهتر شد به این اطمینان رسیدم که خیلی راحت می تونم لاغر شم وفقط کمی استمرار می خواد من خدا رو شکر می کنم از هدایتم به این دوره ،که خیلی از فشارهای روحی وجسمیم کم شده وزندگیم از جنبه های مختلف عوض شده ودرک کردم قدرت عظیم ذهنم رو که چطور می تونه زندگی من رو در جهتی که شادترم عوض کنه
لاغری با ذهن راحت ترین مسیر است وقتی یادم میاد در روش های قبلی چقد وقت خرید مواد رژیم چقد وقت برای شستن و پختن صرف میشد چقد وقت برای رفتن به باشگاه برگشتن شستن لباس های باشگاه آب کرفس گرفتن دمنوش خیلی خیلی وقت من میرفت
ولی الان تو اتاق خودم پشت میز خودم کنار بچه هام نشستم فایل ها رو گوش میدم تمرینات انجام میدهم وبه راحتی خیلی خیلی رفتارهای روحی من و رفتارهای غذایی من داره عوض میشه که ۳۲سال خودمو کشتم عوض نشد الان راحت از بستنی بیسکوییت شکلات میگذرم انگار نه انگار
فقط صبحانه نهار شام میخورم قبلا ده بار سفره پهن میشد الان راحت پالس سیری و گرسنگی رو درک میکنم الان انتخاب میکنم چی بخورم چقد بخورم
الان طعم و مزه برایم معنی دارد ولی قبلا نداشت الان آرام شده ام شاد شده ام آرامش قلبی و درونی گرفتم قدرت نه گفتن دارم الان من انتخاب میکنم چه جوری زندگی کنم
قبلا زمان رژیم تا روی وزنه میرفتم ۵۰۰گرم زیاد شده بودم میمردم دق میکردم پس الان خودم تعبیرات مثبتمو بلد میکنم چون ذهن ما سال ها یاد گرفته فقط شکست های ما رو تو سرمون بزنه ولی موفقیت ها رو خوار کنه
واین اضافه وزن برای بدن ما غیر طبیعی است و بدن تمام این سال ها تلاش داشته ان را دفع کند ولی ما موانعی ایجاد کردیم
اگه این موانع لاغری رو برداریم خود به خود لاغر میشویم
من تمام تلاش خودمو برای از بین بردن این موانع میکنم
یکیش باور نداشتم که میتونم لاغر بشم به علت این همه سال تلاش کردم و نشد ولی الان باید بدونی زهرا مشکل از تو نبوده روشهای تو اشتباه بودند و ناکارآمد بودن روشها رو نباید به خودت ربط بدی تو خیلی توانمندی چرا که ۱۷ سال مدام روشهای مختلف لاغری رو اجرا میکردی پس من توان منم
من وقتی لاغری رو یاد بگیرم عین این همه افراد که در این مسیر لاغر شدند پس منم لاغر میشوم
مثل اینکه بگی وقتی من آموزش رانندگی دیدم و دوسال تمرین کردم الان بع راحتی رانندگی میکنم
پس لاغری هم همین است فقط با حال خوب ادامه بده آخر مسیر لاغری منتظر تو است
با سلام
بله عادت داریم همیشه روبه رشد بودن و موفقیت هامون رو ناچیز بگیریم همین خود من مدتیه به لطف خدا اطرافیانم دارن میگم خیلی خوب جمع شدی و خودم هم می بینم لباسهایی که برام تنگ شده بود الان چقدر عالی به تنم میره و اصلا تنگ هم نیست اما بازم هرروز میگم کو تا من لاغر بشم این باعث میشه همش ناراحت باشم با اینکه تمرینات رو عالی انجام میدم . از امروز صبح که بلند شدم به خودم قول دادم از لحظه هام لذت ببرم و دائما بگم چقدر عالی داری کار می کنی و تمام سعیمو بکنم با حال خوب زندگی کنم و این اطمینان به خودم بدم که حال خوب من باعث موفق شدن من میشه به این معنی نیست که بدنم بگه خوب این حالش خوبه دیگه لاغر شدن ولش کن ؛ چون سیستم بدن من طوریه که باید تخریب رو ترمیم کنه .
در مورد استپ هم به نظر من اصلا همچین اتفاقی وجود نداره بدن مثل تمام اجزاء طبیعت همیشه در حال ترمیم مواردی که تخریب شدن پس بی وقفه مارو ترمیم می کنه اما این ما هستیم که سرعت تخریبمون نمیذاره ترمیم انجام بشه وقتی سرعت تخریب پایین بیاری و رفته رفته تخریب رو متوقف کنی ترمیم شدن بدنت دیده میشه، و عجول بودن هم می تونه این تصور رو بده هی خودتو اندازه بگیری اینم دلیل اینه که فکر کنی حرکت بدنت کند شده اما بازم میگم اینطور نیست ترمیم بدن یه روند طبیعی داره که متوقف نمیشه هیچ وقت تا وقتی که تخریب رو به طور کامل درست نکنه ما فقط باید دَست از تخریب برداریم همین تا ترمیم با موفقیت کارشو انجام بده.
سلام بر خداوند مهربانم 💖🌹💖
سلام بر استاد گرامی 🌹🌹🌹🌹🌹
وقتی با دقت ب فایل گوش دادم ب خوبی متوجه شدم ک چرا وقتی عدد ترازو رو میدیدم حتی نیم کیلو اضافه وزن چقدر من رو داغون میکرد ‘ببین او وزنی ک قبلش بودم ی طرف و سنگینی اون نیم کیلو ی طرف ‘انگار خودش ی سنگینی عجیبی داشت یادمه وقتی برای آخرین بار وزن شدم و دیدم ۲ کیلو دیگه اضافه شدم حالم خیلی بد شد و تا ۲ هفته تو اون حالت دپرس بودم و اصلا نمیخواستم خودم رو ببینم .
خدایا شکرت ک روز ب روز آگاهی های من بالاتر میره
دقیقا من با اینکه اول دوره وزن زیادی از دست دادم و تمام لباس هام گشاد شده’چند وقتی هست ک وزنم استپ کرده
و الان متوجه شدم ک خیلی از خودم توقع دارم ک زود لاغر بشم و چند روزه وقتی خودم رو توآئئنه میدیدم این خانم منفی باف لجباز و حسود میگه ببین تو ک فرقی نکردی ببین شکمت هنوز همون شکلیه’زیر گلوت هنوز همونجوره ‘و کلی حالم رو بد کرده و اصلا ب خودم توجه نکردم تغییرات را نادیده گرفتم ولی الان متوجه شدم حتی ۱۰۰ گرم ک وزن کم کردم خودش جای شکر داره ک تونستم موفق بشم ومن انسان توانمندی هستم و با استمرار و اشتیاق در این مسیر باقی میمانم تا هدفم برسم.
به نام خدای مهربان
با سلام محضر استاد عزیز عطار روشن و دوستان شگفتی سازم
بارها قبل از ورود به این دوره با رفتن روی ترازو و دیدن عدد روی اون شوکه می شدم و بعد بشدت دچار استرس و نگرانی و اضطراب میشدم و دائم خودم را تحقیر میکردم که تو چقدر سست اراده و ضعیفی و نفهمی….
به خودم می گفتم خاک بر سرت کنن بدبخت بیچاره که هر روز چاقتر و چاقتر میشی و ی ذره از خودت اراده نداری تا بطور جدی تری برای لاغر شدن بطور جدی اقدامی کنی و هر چه صفات بد دیگه بود به خودم نسبت می دادم و به این ترتیب خودم را ضعیف و ناتوان و شکست خورده در مقابل چاقی می دیدم. حتی به شرایطی رسیده بودم که با دیدن خود ترازو دچار استرس میشدم و غم و غصه ی عالم توی دلم می ریخت اما خوردنم کمتر نمیشد و برای خودم توجیه میکردم که من دچار افسردگی شدم و به خاطر همین نمی تونم خوردنم را کنترل کنم می گفتم پر خوری من عصبیه و اگر نخورم حالم بدتر میشه و به این ترتیب رفتارهای نادرست غذایی م را توجیه میکردم که از عذاب وجدان راحت بشم و شرمنده ی خودم نباشم و باز هم بیشتر و بیشتر دچار عذاب وجدان میشدم…در واقع می خواستم هر اشتباه را با اشتباهات دیگه جبران کنم و اوضاع بد و بدتر میشد…
حالا که صحبت های استاد را شنیدم یادم اومد من چقدر خودم را سرزنش و تضعیف میکردم و بازم از خودم انتظار داشتم که بتونم با چاقی که از اون ی غول شکست ناپذیر برای خودم ساخته بودم،بجنگم و شکستش بدم و معلوم بود که با اینهمه تحقیر و سرزنش امکان پذیر نبود و من هر روز ناتوان تر می شدم…
و بقول استاد هر چقدر رفتار درست و تغییرات خوب و عالی داشته باشیم کمتر اتفاق می افته که به چشم مون بیاد و خودمون را تشویق کنیم.
… الان بعد از شرکت در دوره با اینهمه تغییرات عالی واقعا شایسته ی تقدیر و تشویق هستم ولی کمتر یادم می مونه خودم را تشویق کنم. یا اصلا بعضی وقتا این تغییرات را قابل تشویق نمیدونم
البته بعضی مواقع واقعا خودم را تشویق میکنم اما نه بشدتی که خودم را سرزنش میکردم….
و این هم از وسوسه های خانم حسود منفی باف ذهنمه،که سعی میکنه با وسوسه هاش تلاش ها و پیشرفت های مرا بی ارزش جلوه بده….
من با ایمان و استمرار و روحیه ی عالی در مسیر عالی لاغری با ذهن همچنان به تمرین و تکرار ادامه میدم تا به نتیجه ی عالی متناسب شدن برسم و به وسوسه های شیطانی منفی باف توجه نمی کنم تا نتونه روحیه م را خراب کنه و ناامید و منصرفم کنه..
خدای مهربونم شکرت که مرا به این مسیر عالی هدایت کردی و مطمئنم که باز هم در ادامه مسیر مرا مورد حمایت خودت قرار میدی خدایا شکرت
موفق باشین
سلام . من از این فایل یادگرفتم که بدن من کاهش وزن رو استپ نکرده بلکه اشتیاق من کم شده .. من کوچکترین تغییراتم در چاقی رو بزرگ کردم و باعث شد نتیجه که چاقی هستش بزرگ تر و بیشتر بشه اما بار ها تلاشم برای لاغری و ده ها کیلویی که کم کردم رو هیچی بدونم و توجهی بهشون نکنم ..
مثلا امشب من یک ساندویچ کوچک خوردم و طبق عادت میخواستم دومی رو هم بخورم که احساس سیری کردم و دیگه ساندویچ دوم رو نخوردم .. اگر در یک ماه حساب کنم میشه 30 تا ساندویچ کمتر از قبل .. و معلوم میشه که بدنم چه قدر سبک تر میشه و خیلی راحتتر میتونه عملکرد طبیعی خودشو داشته باشه .
اما وقتی این تغییرم رو کم بدونم احتمال اینکه تکرارش کنم کمتر میشه ..
تا اینجا من فهمیدم که روند کاهش وزن بدن استپ تو کارش نیست و توقف نداره بلکه سرعت تخریب که من هستم باعث کند شدن این روند میشه..
تنها کار من اشتیاق داشتن ، هرروز عمل کردن به برنامه ها، ایمان به نتیجه ی عالی گرفتن و احساس خوب داشتن هستش.
سلام و درود , استاد گرامى & دوستان عزيز سرزمين لاغرى با ذهن😊
روز چهل و چهارم تكرار , 🟠 سوْال , چرا كاهش وزن من استپ شده⁉️ يه دوره , من هر هفته , خودم رو , وزن مى كردم , و اوايل همه چى خوب پيش مى رفت , هر هفته نيم كيلو تا يك كيلو كاهش وزن داشتم , و از اين روند راضى بودم , بخاطرِ اينكه خودم مى خواستم هفته اى نيم كيلو كاهش وزن داشته باشم كه به تدريج به وزن ايده آلم برسم , اما بعد از مدتى عدد روى ترازو نوسان داشت , مثلا ممكن بود در يك زمان , وزن ثابتى رو نشون نده , و عدد تغيير مى كرد , چند گرم كم مى شد , زياد مى شد ‼️ و در چند دقيقه , چند عدد رو نشون مى داد , و درگيرى ذهنى من , با 100 گرم يا 200 گرم اختلاف وزن شروع مى شد , طبيعى ست كه من دوست داشتم عدد كمتر رو ببينم . يعنى 100 گرم & 200 گرم كمتر , در كل خطاى ذهن من بود , چون من عدد اصلى , و يا اضافه وزنم رو رها كرده بودم و چسبيده بودم به همين 100 گرم و 200 گرم . البته عجله اى هم براى كاهش وزن سريع نداشتم , بخاطر اينكه مى خواستم به سلامتى , به وزن ايده آلم برسم . هر چند كه من دوست داشتم و دوست دارم لاغر بشم , اما لاغرى خيلى سريع , ممكنه براى خودم يه چالش باشه و يا شوك .
يادم مى ياد كه من به همين روش داشتم ادامه مى دادم تا يه روز , از استاد عزيز در يكى از استورى هاشون شنيدم كه خودتونو با ترازو وزن نكنيد‼️منم اعتمادكردم و ديگه خودم رو وزن نكردم .
من بر اين باورم كه براى هر تغييرى , زمان كافى لازمه . من در اين مسير تعهد داده ام كه خودم رو , وزن نكنم , و تا الانم وزن نكرده ام . در مورد تغييرات رفتار ى , افكار ,احساسى بايد بيشتر خودم رو تشويق مى كردم , تغييرات من در اين مسير , خداروشكر و سپاس , احساس خوب بهترى دارم و هر روز اشتياق دارم كه در اين مسير ادامه بدم .🚶🏻♀️ 🚶🏻♀️ 🚶🏻♀️بيشتر مراقب نجواهاى ذهن منفى بافم هستم , و بيشتر به فرشته ى هدايتگرم توجه دارم , توجه به چيزاى خوب , افراد متناسب لاغر اندام و …
با تشكر فراوان ,
فصل زيباى پاييز , مبارك🧡🧡🍁🌾🌻🎃
واقعا هربار که از قدیم وزن خودم رو میدیدم ناراحت میشدم که اضافه وزن دارم و با هربار دیدن عدد روی ترازو حالم خیلی بد میشد و همین حال بدی من باعث میشد که سریع تر به سمت چاقی پیش برم و همینطور موقع هایی که رژیم میگرفتم
هر بار که حتی چند گرم اضافه کردم میترسیدم که از کجا اومد چرا اومد مثلا من ۶۸ کیلو شددمم باز و برام خیلی سخت بود و اشتباقمو از دست میدادمو و رژیم و رها میکردم د دوباهر به حالت قبل خودم برمیگشتم خودتون رو در برابر اضافه وزن ضعیف ندونید ،وقتی از طریق ذهن سعی میکنی لاغری رو یادبگیری ذهنت به خوبی تورو در مسیر قرار میگیره🌹🌹🌹
مراقب باشید اضافه شدن وزنتون رو یاد اوردی نکنید
کار ذهن اینطوریه که وقتی یکم چاق میشی حتی ۱۰۰ گرم هی تو سرت میکوبه اما اگه لاغر بشی میگه مگه چیه فقط ۲ کیلو؟
کم کردی؟
قیلا که بخاطر چاقی خودتو سرزنش میکردی حالا هم باید تشویق کنی خودتو که لاغر شدی و اشتیاق به ادامه دادن در شما به وجود میاد ،🌹🌹🌹
سلام
من بار اولی که خودمو در وزن خیلی بالا دیدم وزن 72 بود، با خواهرم رفته بودیم بازار و جلوی یه پاساژ ترازو سکه ای بود، گفتم بیا بریم روش وقتی وزنمو دیدم اصلا دیوانه شده بودم، دوباره رفتم رو ترازو نمیخواستم باور کنم دیدم بله درسته، به حدی ناراحت شده بودم که اصلا دیگه به مغازه ها نگاه نمیکردم فقط میخواستم برگردم خونه بشینم به حال خودم گریه کنم، از همون روز رژیم و شروع کردم و کم کم لاغر تر شدم، دفه بعدی که چاقتر شدم چون یه بار عدد 70 و دیدم برام عادی شده بود ولی وقتی عدد 77 و دیدم همون حس و داشتم، و باز خودم و لاغرتر کردم، تو بارداری وزنم 80 هم رد کرد و من خودمو یه آدم بیچاره میدیدم که نه توانایی کم کردن وزن و داره نه توانایی کنترل خوردن، چون فک میکردم این اشتها تو بارداری عادیه، ولی از درون داغون بودم هربار که نوبت دکتر داشتم چند کیلو اضافه وزن و رو ترازو میدیدم و میگفتم خدایا من چه جوری اینارو کم کنم، تا اینکه بالاخره از 90 هم گذشتم و دیگه نگم براتون چه حالی داشتم، من هر ماه 2،3 کیلو فقط اضافه میکردم ولی چون به کل وزن قبل اضافه میشد و من هربار عدد بزرگتری رو رو ترازو میدیدم فشار روحی زیادی بهم وارد میشد، ولی هر بار که میومدم لاغر کنم اگه یه ماه 2 کیلو کم میکردم اصلا به چشمم نمیومد و میگفتم چقد کم ولی اگه 2 کیلو اضافه میشدم میگفتم چقد زیاد، واقعا این ذهن و نجواهاش چه کارها که با روح و روان ادم نمیکنه، این خاطرات مال قبل از شروع دوره لاغری با ذهن هست،به لطف خدای استادم حرفهایی رو از زبانشون شنیدم که هم با جنس حرفای ذهن آشنا شدم و دیگه بهش اهمیت نمیدم هم خودمو واسه هر موفقیتی تشویق میکنم، الهی شکرت
به نام خدا
باسلام من هم وزن زيادي كم كردم همه بهم ميكن كه خيلي لاغر شدي خيلي زيباتر هر جا ميرم بهم ميگن كه جيكار كردي كه اينقدر تغييز كردي اصلا صورتت هم تغيير نكرده خيلي اراده داري در صورتي كه اين همه تغييرات مي بينم برام مهم نيست ها كه بيام اون هارو بزرگ ببينم و اكه كسي بهم بكه فلاني رنگت پريده يا انكار يه كم جاق تر شدي همش ميرم تو فكر و خودم و سرزنش ميكنم من خيلي ضعيفم من اينجوري افريده شدم من اينحور و اونجور همه رو مقصر ميدونم
من قبل از گوش ذادن به اين فايل احساس ميكردم ديكه استپ كردم وزنم تكون نخورده و خيلي تو فكرش بودم كه جرا ديكه لاغر تر نشدم نكنه مثل بقيه روش ها س همين جور با خودم كلنجار ميرفتم و خودم رو سرزنش كه ذيكه همين جور باقي مي موني تا يك مدتي باز بر ميگردي سر جاي اولت تا اينكه خدا رو شكر اين فايل مهم و ارزشمند رو گوش دادم و به اين مهم رسيدم كه بايد به تك تك تغييرات كوجيك توحه كنيم و همه ي اون تغييرات رو بزر گ جلوه بديم تا بر توانمندهايمون اضافه بشه و سرعت كاهش وزن افزايش پيدا كنه🙏🏻
من هميشه تو باشكاه وقتي خودم و وزن ميكردم ديدن اون عدد روي ترازو حالمو بد ميكرد و نگران ميشدم و خودم رو ضعيف ميدونستم كه تو ديكه ژنتيكت اينه و لاغر نميشي خداوند تورو اينحور افريده خيلي ضعيفي خيلي حالم گرفته ميشذ و بعد از جند روز به اون عدد عادت ميكردم و برام عادي ميشد و باز اون حال بد رو فراموش ميكردم و به رفتارهاي اشتباهم ادامه ميدادم خدا رو شكر در اين دوره مهم از وزن كردن خبري نيس و همين كه حالمون خوبه و احساس خوبي ذاريم و در اين مسير مهم هستيم خدا رو هزار بار شكز 🙏🏻🙏🏻🙏🏻كه با اين روش مهم هدايت شديم و طعم شيرين زندكي رو مي چشيم 👍🏻🙏🏻👏🏻
سلام به استاد گرامی و همه عزیزان متناسب ، وقتی یاد قبلا می افتم که با دیدن ۲ کیلو اضافه وزن چه قدر حالم بد میشد انگار دنیا رو سرم خراب میشد دقیقا میفهم استاد چی میگن ، برای من میشد ۸۲ کیلو اضافه وزن ، چه بار روانی سنگینی داشت ، وزن کشی هر ماه تو باشگاه برای من یک کابوس بود که جز بدترین تجربه های عمرم بود اصلا ترازو را دوست نداشتم ولی ماهی یکبار حتما وزن میکردم اما اگر یکماه یک کیلو کم میکردم زیاد خوشحالی نمیکردم میگفتم حالا یک کیلو هم مگه خیلی مهمه در قبال ۲۰ کیلو اضافه وزن و باعث میشد که حال من بد بشه در نتیجه ماه بعد دوباره یک کیلو کم شده اضافه میشد و من همیشه تو این دور باطل بودم ، بزرگترین دست آورد این دوره برای من این بود که همیشه با وزن کردن خدا حافظی کردم و به آرامش عمیقی رسیدم ، الان از کنار ترازو باشگاه رد میشم بدون حس بد و با خوشحالی بهش میگم من دیگه با تو کاری ندارم و حتی یکبار هم نشده که دلم بخاد بفهم چقدر کم کردم الان که مقداری لاغر شدم و احساس سبکی خوبی دارم و لباسهام راحترشدن هم دلم نمیخاد بدونم که حتی چقدر کم کردم فقط دوست دارم تو این حس خوب باقی بمونم ، حالا که ۵ ماهه تو دوره هستم ، اولین ۵ ماه عمرمه که بدون فکر کردن به اضافه وزنم با خیال راحت و آرامش سپری شده و دوست دارم با حس خوب به همین شکل ادامه بدم تا به نتیجه کامل برسم ، گرم به گرم با لذت خوردن چاق شدم حالا هم باید گرم به گرم با حس خوب و لذت بردن از این مسیر لاغر بشم پس استپ کردن وزن معنی نداره ، من با کوچکترین تغییر خودمو خیلی تشویق میکنم بخصوص وقتیکه پیام سیری را دریافت میکنم ، فرشته درونم تو این زمینه خیلی کمکم میکنه و فرمان سیری را به موقع صادر میکنه ومن با عشق اجرا میکنم ، احساس میکنم با آدمی که قبلا بودم فرسنگها فاصله دارم دیگه اون شخصیت پرخور چاق که همیشه در رنج و عذاب لاغر شدن بود برام غریبه شده ، چون حالا مسیر لاغری من سراسر لذت و شادیه ، خدایا شکرررت
سلام
کلید: باید لاغر شدن را به ذهن یاد بدهیم
ذهن چاق است
باید اونرا لاغر کنیم
با گوش دادن به فایلها و تایید نشانه ها که ذهن نگه بابا اینم بی فایدس
باید باید و باید به ذهن بگیم لاغر شدن آسانترین کار دنیاست
چون طبیعت ماست
اصل روح ماست
وقتی با ندای درونت همراهی خیلی سبک و راحتی
پس معلومه لاغر شدن آسانترین کار دنیاست
نجوا یک موجود انرژی سنگین و کثیف که جسم را از حالت تعادل خارج کرده
امروز صبح یک تصویری بهم الهام شد:
درخت شاداب سرسبز و در آرامش هست که میئه میده
درخت خشک و افت زده تنش دار را هرگز کسی ندیده که میوه بده
وقتی آرامش و حس خوب مثل درخت سرسبز از ما ساطع بشه یعنی در حال میوه دادنیم
طبیعت کار
قانون سیستم
لاغری هم جنس آسانیهاست
چاقی که خلاف مسیر رفتن
من چند روز فقط کمی پرخوری کردم
فقط کمی
معده ام دچار رفلاکس شده
انقدر خوب تربیت شده که اضافه را پس میزنه
۱۰ تابستان ۹۹
هر وقت در نگاه ناظر مثل درخت سرسبز مسرور و در آرامش بودیم در جای درستمون قرار گرفتیم و میوه مسیری غیرزین نداره
و اما وزنه ، یک زمان فکر میکردم وفادارترین دوست زندگیم هست چون حقیقت را بهم میگه. وقتی به فایلی رسیدم که باید از اون بعد خودم را وزن نکنم وحشت کردم گفتم مگه میشه و حدود ده روز طول کشید تا با خودم کلنجار رفتم و تن دادم به وزن نکردن . وای معجزه برام اتفاق افتاد چون مجبور بودن حسهام را پیدا کنم برای اینکه بفهمم در مسیر لاغری هستم یا نه… حس ها را یواش یواش کشف کردم و از همه مهمتر کلا یک استرس همیشگی از زندگیم حذف شد. زندگیم رنگی شد.
سپاس
فایل عالی بود و نرفتن بروی وزنه در تجربه این دوره عالی است بخاطر کاهش استرس ذهنی . ما همگی تجربه ترس از ترازو راداریم .فکر کنم این ترس و خالم به من انتقال داد اون موقع کودکی شاد و خوشخال بودم و مرتب بالا و پایین می پریدم یک شب وقتی همگی به مرکز خرید رفته بودیم یک ترازو سنج بود که همگی با اشتیاق پریدیم روش بجز خالم که کمی تپلی بود گفت من وزن نمی کنم اعصابم خورد می شه . وای ذهن بی ذهنی من تو با من چه کردی . خیلی فضولی . بی نهایت فضولی تنبیه تو عشق و شادی من و علاقه به گوش دادن فایل های بی نظیر استاد از طرف حضرت حق و خواندن نظرات دوستانم . این تنبه نیست این تربیت شدن توست و با شادی کادو رو باز کن و جایزه تو بردار . 😍😍😍
بسیار عالی بود تا حدی که با اشتیاق نوت برداری کردم تا بیشتر بخونم متن تونو و بیندیشم . 😍
با درود، من هم تجربه های تلخی از بالا رفتن اضافه وزن بر روی ترازو داشته ام و هر بار که هود را در آن شرایط میدیدم احساس ناتوانی بیشتر میکردم. خدارو شکر میکنم که در مسیر تناسب فکری هستم.
استاد عزیز و دوستانم سلام
من خیلی خوب پیش رفتم تا چند روز پیش و خیلی تغییرات جسمی و روحی برام پدیدار شده ولی نمیدونم چرا چند روزه حالم خوب نیست، البته سعی میکنم فایل صبحگاهی گوش کنم تا حالم عوض بشه ولی مثل قبل همش حالم خوب نیست، البته میدونم دلیلش اینه که الان دو ماهه قرنطینه هستیم( من فرانسه زندگی میکنم) همسرم در خانه مجبورن کار کنند و دو تا بچه ی خیلیبببی شیطون دارم و همش تو خانه هستیم و دایم تو خونه سر و صدا و دعوای بچه هاست، اجازه خروج از خانه نداریم چون جریمه میشیم و البته دلم نمیخواد برم بیرون چون خطر داره و دو ماهه بچه هام و همسرم از خانه بیرون نرفتن و من فقط ۴ بار رفتم خرید، هر دو هفته یکبار میرم خرید و از این در خانه ماندن و اذیتهای بچه هام روحم خسته شده، و کمتر فرصت میکنم تمرینهام رو انجام بدم😔😔😔
خیلی سعی میکنم رو خودم کار کنم ولی حالم خیلی مواقع خوب نیست و بیشتر أوقات عصبی هستم استاد به نظرتون باید چه کار کنم😭😭
البته تغییراتم خیلی خوب بوده ولی احساس میکنم خیلی کند شده و مخصوصا تغییرات روحیم داره کمرنگ میشه😭😭😭
ممنونم از فایل عالی تون مثل همیشه اما اینبار بهتر از همیشه
سلام
استاد عزیز این مطلب کاملا در مورد من هم صدق میکنه،،،و من خیلی خوشحالم که ایراد کارم رو پیدا کردم
من هم در گذشته خیییلی زیاد از ترازو استفاده می کردم و بهش معتاد شده بودم روزی سه چهار مرتبه ،گاهی قبل و بعد ناهار و شام میرفتم روی ترازو و با اینکه هیچبار از عدد ترازو خوشحال نمیشدم اما برام عادت شده و همینکه بعداز فلان وعده غذایی سنگین چاقتر نشده باشم برام کافی بود و خیلی وقتها زیاد شده بودم و ناراحت کننده بود برام
کلا من به نظر اطرافیانم و خودم شدیدا کمال گرا هستم و اصلا موفقیت هام راضی ام نمیکنه و خییییلی سریع موفقیت های زیاد و بزرگم هم برام عادی میشه و به این شخصیت مخرب معروف هستم و به نظرم واقعا در برابر خودم کم لطفی می کنم در همه موارد….. و فکر میکنم مشکل اصلی من همین ندیدن موفقیت ها هست. هم برای خودم و هم برای اطرافیان نزدیکم از اونها هم انتظار خیلی زیادی در کارهاشون دارم…البته قبلا تمرینات زیادی در دوره انجام دادم که کمی بهتر شدم اما واقعا در این فایل متوجه شدم که که کم توجهی من به موفقیت هایم اینقدر مخرب هست
من تا باحال احساس آرامش بسیار بیشتری پیدا کردم و حسم به خودم بهتر شده و از این به بعد به خودم قول میدم که واقعا خودم را تشویق کنم
من در حال حاضر خیلی توجهم به مواد غذایی کم شده ….و اکثر اوقات با احساس سیری دست از غذا میکشم و جدیدا احساس سنگینی بعداز غذا ندارم و این خییلی عاالی هست
من واقعا قبول کرده ام که مسولیت چاقی ام با خودم هست و ترسم از غذا تاحد زیادی از بین رفته است
و من مطمئن هستم که متناسب میشوم و آنرا نزدیک و قابل دستیابی به خودم میبینم
آرامش و شادی درونی من خیلی بیشتر شده
چند روز پیش یکی از شلوارهام که ماه قبل برام تنگ بود رو تونستم بپوشم
تابحال چند تا از نزدیکان من به من گفته آمد که جمع شده ام
همه میگن اخلاقم خیلی بهتر شده
فکر وترس از چاقی در من کاملا از بین رفته است
من برای اولین بار بعداز بیست و چند سال روزه گرفتن امسال احساس جدید سبکباااالی رو تجربه کردم و همیشه از ناراحتی معده و پرخوری های افطار تا سحر سنگین میشدم اما امسال اصلا اینطور نیست همیشه میگفتن اگه کم بخورم ممکنه در طول روزه ضعف کنم اما هیییچ خبری از ضعف و گرسنگی نیست در من
قبلنا از ترس ضعف کردن میترسیدم اما حالا نه
عذاب وجدان در همه افکار و رفتارم به شدت کاهش یافته و اعتماد به نفسم و عزت نفسم بالا رفته
و خیلی از تغییرات دیگه
بابت تمام این تغییرات و این فایل عااالی سپااااااس گزارم
کمال گرا رو خوب اومدی . خوشم اومد 😍😍
من هم مثل بقیه الان چند وقتی هست فکر می کنم استاپ کردم و تغییر نکردم نمی دونم ولی کارهامو انجام می دم هر روز
و البته تو این اوضاع جایی نمی رم که کسی ببینه منو که بهم بگه تا چند وقت پیش همه بهم می گفتن ولی شما یه جا هم گفته بودین که اگه کسی گفت بهتون خیلی هیجان زده نشین ولی اولا من خیلی هیجان زده می شدم ولی بعد از گفته شما دیگه انقدر سعی می کردم که عادی باشه برام حالا پس باید این موضوع رو بزرگ کنم بی نهایت منتظرم این اوضاع تموم شه زودتر و بتونیم رفت و آمد کنیم و ببینم افرادی که من چند وقته ندیدن بازم بهم می گن لاغر تر شدم!
ولی فقط من دارم ادامه می دم و امیدوارم روند کارم دوباره به حالت اول برگرده عجله ندارم !
دوست خوبم اگر هم نگفتن ناراحت نشید، نظر دیگران براتون مهم نباشه، شاید اونا افت باشن برای نهال تناسبتون☺️
روز ۴۴تکرار
سلام
من هم در طی چندین سال چاقتر شدن ولاغر تر شدنم ،مدام در استرس چند کیلو چاق شدن بودم، هر روز که باشگاه میرفتم وحتی کفشمو در میوردم موقع وزن کردن وبعد از ۳۰۰۰کالری که سوزونده بودم وچندین ساعت ورزش سخت ،تازه ۱۰۰گرمم اضافه شده بودم اشگم در میومد،تمام خستگی چندین ساعت ورزش تو تنم میموند،وقتی از ورزشای متنوعم تو جمع صحبت میکردم مسخره م میکردن ومیگفتن فریده همیشه تو رژیم و باشگاهاست ولی همیشه یا چاقه یا توپره ،شاید یکی دوبار لاغر بودن منو دیده بودن،مدام بالا بودم و حالم بسیار بد بود،از خودم خجالت میکشیدم،از بدنم بدم میومد،از خدا متنفر بودم،از خانواده که چرا منو چاق بدنیا اوردن ،از بچه دارشدنم وچاقی مضاعفم واز زمین وزمان ناراحت بودم
اگر ۱کیلو کم میکردم میگفتم حالا هنر نمیکنی ،خودمو سرزنش میکردم ،اگر وزن زیاد میکردم که دیگه جهنمی درست میکردم برای خودم،این ۷سالی هم که خودمو وزن نمیکردم از ترس ،از لباسام ومدل بدنم وسایزم که دیگه نزدیک ۴۸داشت میشد به عمق فاجعه پی برده بودم ،تا اینکه آبان ۹۸ که دوباره رژیم جدیدی شروع کردم و ازم خواستن وزن جدیدمو بگم ومجبورن با ترس وزن کشی کردم وبا وزن ۹۴روبرو شدم ،حالم خیلی بد شد ،به بدنم میگفتم ،دوباره میبرمت توی رژیم،تنبیه ت میکنم وحالم بد بود ،خدارو شکر اواسط رژیم بودم ،آذر ماه ،که با این دوره بینظیر آشنا شدم و چقدر خوشحال شدم از هدایت الله مهربان ،امروز یاد گرفتم که بازم بیشتر خودمو تشویق کنم
از خودم وبدنم حمایت کنم،ازش تشکر کنم،ببوسمش،نازش کنم،حامیش باشم،بهش بگم چقدر قدرتمنده،چقدر قویه،آفرین،چقدر خوبه که همش حست خوبه،چقدر بهت افتخار میکنم که هم خودت به فایلا گوش میدی وهم هر چی یادمیگیری به دوستت یاد میدی ،روی اونم حرفات تاثیر گذار بوده واونم سایز کم کرده ،چقدر عالیه که داری سواد خوردن وخودشناسیو یاد میگیری،چقدر خوشحالم که میفهمی کی گرسنه ای کی سیر هستی،،خدارو سپاسگذارم که اعتمادبنفسم بیشتر شده،چقدر احساسم خوبه که لباسام داره به سایز ۴۴نزدیک ونزدیکتر میشه،چقدر خوبه که مانتوی ۲سال پیشم تنم میره ،آفرین که از غذا خوردن نمیترسی،چقدر حالم خوبه که میتونم احساساتمو اینجا راحت بنویسم،چقدر به خودم افتخار میکنم که هدایت شدم تو این مسیر در کنار دوستان عالی ،استادی پر از آگاهی وخداگونه
لذت میبرم از اینهمه تغییر
وقتی میبینم که بیشتر دیالوگ های ادم ،خانواده م، حول وحوش غذا میچرخه ومدام دارن از مدل غذاها،طرز پختشون وخوردن غذا ها صحبت میکنن ومن فقط نگاهشون میکنم وباهاشون دیگه همکاری نمیکنم خوشحالم
وقتی میبینم من خودم واقعیت خودمو میسازم وکاری به اخبار ندارم خوشحالم ،دیشب استاد توی لایوشون گفتن من با اخبار کاری ندارم من خودم اخبار زندگیمو میسازم خیلی الهام بخش بود ،خوشحالم که ۲ساله دارم خوراک عالی به ذهنم میدم وخدارو شکر در مسیرهای عالی هدایت میشم
این فایل هم عالی بود
یکی از تفکراتی بود که چند روز قبل داشتم بهش فکر میکردم که نکنه من توی کم کردن سایز استپ کنم چونکه همچین تجربه هایی داشتم ،که خدارو شکر این فایل عالی میتونه کمکمون کنه
با سلام خدمت شگفتی سازان.این فایل من رو یاد اون زمانی انداخت که مدام از دیدن گرم گرم اضافه شدنم ناراحت میشدم و به خاطر استرس به پرخوری میوفتادم .و هر روز از اینکه لباس هام تنگ میشد حرص میخوردم و وقتی برای خرید میرفتم دوسایز بزرگتر میخریدم وای که چه حال بدی بود و چقدر دیر متوجه شدم که چقدر لاغر شدن اسان هست.
وباید خودمو مدام تشویق کنم که افرین به تو که تونستی دوسایز کم کنی افرین به من و ذهنم که چقدر راحت و بدون استرس لاغر میشه و چه لذتی میبرم وقتی همه میگن چکار میکنی لاغرتر شدی.
من خیلی کم خودمو تشویق میکنم ولی از امروز که این فایل رو گوش دادم میخام از کوچکترین تغییرات بزرگنمایی و تعریف کنم همینطور که سالها گرم گرم رو خیلی برای خودم زیاد کرده بودم.
افرین به تو ذهنم که چقدر عالی از صبح تا شب گرسنه نمیشی و اصلا میلی به غذا نداری .افرین به من و ذهنم که به اندازه غذا خوردن رو خوب بلده و نمیتونه هر غذایی وسوسش کنه .افرین و صد افرین به ذهنم که من رو دراین مسیر زیبا یاری میکنه.
واز استاد عزیزم سپاسگزارم که همیشه همراه ماست.?
آفرین صد آفرین هزار و سیصد افرین به ذهنمون که وقتی آلارم سیری رو میزنه میز های شام و ناهار آنچنانی هم واسش مثل کاه می مونه و جالب اینکه قیافه بهت زده بقیه دیدنیه که یعنی چی می گه میل ندارم واقعا انقدر کلاس گزاشتن و واسه چی داره انجام میده . 😂😂😂😂😂
سلام
من هم مثل همه درگیر ترازو بودم وخودم راهمیشه شکنجه کردم وهمیشه با دلشوره از ترازو استفاده میکردم وبعد چند روز حالم خراب بود وداغون میشدم ومن ک برعکس عمل میکردم ب جای اینکه خوردن خودم را کنترل کنم بیشتر غذا مصرف میکردم وخودم را ب بی خیالی میزدم ومنکر اضافه وزنم میشدم وب قول معروف خودم راگول میزدم ومدام بدتر وبدتر مبشد
وسعی میکردم از ذهن م بیرونش کنم ولی مدام گریه میکردم وافسرده تر میشدم وباز بیشتر غذا مصرف میکردم واین چرخه ادامه داشت وخودم همیشه احساس شکست میکردم وخودم را از همه کنار
میکشیدم وی جورهایی دوست نداشتم دیگران منو ببینند واین مسئله روی زندگی من خیلی تاثیر میگذاشت خودم را ی انسان بدبخت شکست خورده میدیدم
ولی ب لطف خداوند از زمانیکه با این سایت اشنا شدم خیلی خیلی بهتر شدم از ترازو اصلا استفاده نمیکنم وخوشحال ترم ارامش بهتری دارم پرخوری هایم خیلی کمتر شده وحالم بسیار خوبه وفکر میکنم در مسیر تناسب هستم نگاه ونظر دیگران برام اهمیت نداره وخودم را دوست دارم امیدوار ترم وخیلی قویتر شدم وب چاقی اصلا فکر نمیکنم وب تناسب اندام ولاغری فکر میکنم ومطمعن م ک موفق میشوم
استاد از زحماتتون سپاسگذارم ?
سلام استاد گرامی واقعا فایل تاثیر گذاری بود چون من قبلا حتما ماهی یکبار وزن میکردم وقتی می دیدم وزنم ۱ یا ۲ کیلو بالا رفته بود دیوونه می شدم و تا مدتها ناراحت بودم و از خودم بیشتر متنفر میشدم ولی وقتی ی ذره کم میکردم خوشحال میشدم ولی خیلی خودمو تشویق نمیکردم چون می گفتم حالا حالا کار دارم خوشحالم که این فایل به من آ گاهی داد الان که هفته اول تکرار دوره هستم خیلی احساس خوبی دارم و سعی میکنم بیشتر خودمو تشویق کنم من از دیدن و شنیدن فایل ها خیلی انگیزه میگیرم خیلی دلم میخاد شگفتی ساز بشم به امید اون روز ، ممنونم استاد
دوباره جا داره از استاد به خاطر دوره تکرار تشکر کنم و خدا رو شکر کنم
ممنون استاد از فایل عالیتون
قبل از این دوره هر وقت اقدام به لاغری میکردم اگر کسی میگفت لاغر نشدی همه چیز برای من به هم میخورد و هر چه قدر هم لاغر میشدم برام کافی نبود ولی از وقتی که در دورم حرف دیگران برام اهمیت نداره و فقط به حرفهایی که ریشه نهالم محکم تر میکنند گوش میدم و موفقیتهام برای خودم بزرگ تر میکنم
سلام استاد گرامی و دوستان عزیز
من هم سالها خودم را با هر ذره افزایش وزن رنج دادم تا زمانی که اومدم در این دوره ترازو را گذاشتم کنار .من هم در مقاطعی که وزن کم می کردم خودم را زیاد تشویق نمی کردم چون کمال طلب بودم و می خواستم سریع به اون وزن دلخواه برسم .راهش را هم که بلد نبودو و از روش های غلط هم پیرویمی کردم .تا اینکه دوره را شروع کردم .در اینجا هم بعد از سه ماه مدام منفی باف می گفت کو کو نتیجه ؟ اگه روش خوبه پس چرا تو لاغر نمیشی ؟ با گوش دادن به فایل ها و انجام تمرینات و گذاشتن تمرکزم روی لاغری و گذاشتن تناسب اندام در لیست اولویت های زندگی ام تغییرات جسمی هم آغاز شد .وقتی شروع کردم به شکرگزاری برای تغییرات غیر جسمی و احساسم را خوب کردم شروع کردم به لاغر شدن و الان هم گاهی منفی باف نق نق می کنه و می خواد منو مایوس کنه .اما من با کوچکترین تغییر اونقدر شادی می کنم که منفی باف دُمش را می گذاره روی کولش میره ..تمام این فایل داستان زندگی قبلی من بود و اگر الان هم در گوش دادن فایل ها و انجام برنامه کوتاهی می کردم همون آش و کاسه را داشتم .اون روز با خودم گفتم درسته تو داری لاغر و لاغرتر میشی و تغییر سایز لباسهات و گفته های دیگران اینو ثابت میکنه و هدفت هم عوض نمیشه اما اگر حتی لاغرتر هم نشده بودی اونقدر تغییرات خوب داشتی که برای داشتن یک زندگی نرمال و آروم جای شکر زیادی داشت چون روند چاقی متوقف شده ، خووتو دوست داری و احساست عالیه .تا گرسنه نشی نمی خوری ، پیام سیری بدنت را می شنوی و بهش عمل می کنی .ریزه خوری نداری ، وسوسه خوردن خوراکی ها در ذهنت رفته و…….اما می دونم همینکه عذاب وجدان رفته و آرامش آمده چاقی میره .خدا را هزاران بار شکر
چه جمله قشنگی ،همینکه عذاب وجدان رفته و آرامش اومده
چاقی میره ???عالیه
متشکرم دوست عزیز ،موفق باشید
سلام استاد این فایل خیلی به جا و به موقع به فریاد من رسیدچون الان ۴ماه ونیم هست که توی دوره هستم و تو این مدت احساسم عالی بود وفکر می کردم همه چیز داره خوب پیش میره اما چند روزه همش فکر می کردم استپ وزنی دارم ودیگه کاهش وزنی ندارم و درواقع منفی باف ذهنم داشت منو به این سمت می برد که دیدی این کارم فایده نداشت و همون اولش فقط واست تاثیر داشت کم کم داشتم به این فکر می کردم که رو ترازو برم و خودمو وزن کنم ببینم چه تغییری کردم ولی الان با گوش دادن به این فایل بازم به حال خوشم برگشتم وبلندشدم جلوآینه وبه خودم برای تموم تغییرات تبریک گفتم و از اینکه گول ذهن منفی باف را نخوردم ازخداسپاسگزارم
یادمه وقتی می رفتم پیش دکترتغذیه همیشه بهم می گفت وقتی میخوای بیای دوساعت قبل چیزی نخور حتی آب وزمانی که می رفتم روی ترازو وزن جدید را برام یادداشت می کردهمش منتظر بودم بگه خیلی خوب پیش رفتی یادمه بعضی ماها که می رفتم می گفت کاهش وزنت خوب نبوده وخودم عدد ترازو رانگه می کردم اعصابم بهم می ریخت تا اینکه ترازو خریدم وکار هر روزم شده بود وزن کردن وچه قدر از این کار زجر می کشیدم چون حتی وقتی صدگرم اضافه می کردم به قول شما تموم اون وزن روی دوشم سنگینی می کرد پس الان حاضر نیستم دوباره اون زجرها را تحمل کنم من درمسیر متناسب شدن به خوبی پیش میرم من ذهن توانمندی دارم که به راحتی به سمت لاغرشدن منو هدایت می کنه ??
۳۳سالمه از ۱۴سالگی درگیر ترازو وزن بودم.رو ترازو رفتن برایم وحشتناک ترین ورعب آورترین مسئله بود وای وقتی میرفتم و بیشتر شده بودم اطرافیان میخندیدند دنیام سیاه میشد دیگه هیچ انگیزه ای برا زندگی نداشتم شوهرم هروز میگفت و من واقعا از رژیم و ورزش سنگین خسته شده بودم تا اینکه با این مسیر آشنا شدم من شک ندارم پررنگ کردن، افکار متناسب کننده و رفتار متناسب کننده و الگوهای متناسب کننده اشتیاق و استمرار پشتکار و صبر میخواد من تا زمانی که زنده هستم ادامه میدهم چون آرامش واقعی را با گوشت وخون خودم درک کردم و ولش نمیکنم و بمیرم حاضر نیستم به روش های اشتباه قبلی برگردم ذهن من و اندام من روز به روز در حال متناسب شدن است پس راه من صحیح است درهایش نمیکنم الان فقط فقط من واحساس من مهم است ودیگر هیچ
چقدر جالب که این همه شخصیت متفاوت در یک مورد اتفاق نظر داریم ،سالهای گذشته برای این که ترازو به من استرس بیش از حد نده هر روز روی آن می رفتم شاید روزی 2بار ،مدام حساب می کردم چقدر اضافه کردم یا اینکه مثلا دیروز کارم خوب بوده وامروز چیزی اضافه نکردم .همیشه درگیر وزنم بودم ،این بود که به مرور زمان از وزن کردن خودم بیزار شدم وهیچ توجهی به آن نمی کردم واز تنگ تر شدن لباس هایم می فهمیدم که وزن اضافه کردم وبدتر ناراحت می شدم .چون من خانه دار هستم وهیچ تفریح وکار ی خارج از خانه ندارم هر بار که می خواستم بیرون برم بدتر حالم بد می شد چون می فهمیدم که لباس هام مدام داره تنگ تر می شه..فهمیدن اینکه چاق شدی به هر شکلی دردناک است البته به نظر من ،فرقی ندارد از چه راهی باشد برای همین وقتی در دوره پیشرفته شرکت کردم وحرفهای استاد رو می شنیدم که می گفتند به مرور با ذهن خود لاغر می شوید ودردسر نمی کشید ،مدام فکر می کردم شاید چیزی شبیه معجزه است مگر بدون عذاب هم ممکن است لاغر شدن .خدا رو شکر وتشکر از فایل های امید بخش شما استاد گرامی .
فایل عالی بود من قبلا هروقت خودم رو که وزن می کردم اگه اونقدری که توقع داشنم لاغر نشده بودم ویا یه ذره اضافه کرده بودم روحیم داغون می شد خیلی ناراحت می شدم وازخودم ناامید می شدم وبا خودم می نشستم وفکر می کردم که اشکال کار کجاست نکنه زیادی روی کرده باشم یا کمتر ورزش رده باشم واین حرف همسرم که لاغر نمی شی بدنت اینجوریه برام ثابت می شد وباعث می شد دست از سعی وتلاش بردارم
سلام استاد عزیز و گرامی و همه دوستان خوبم
فایل بسیار خوب و آموزنده و دارای نکات طلایی بود ممنونم استاد عزیز ????
این واقعا درسته که ذهن ما پیش فرضش متناسب بودن است و بخوبی از این خواسته ما حمایت میکند ???
من اول با دوره های رایگان شروع کردم و بعد از گوش کردن فقط به چند تا فایل تغییرات را در خودم دیدم مثلا من به شیرینی خیلی علاقه داشتم تا حدی که خودم را در برابر کنترل کردن میزان خوردن آن ناتوان می دیدم اما بطور شگفت انگیزی این علاقه از بین رفت و هیچ تمایلی برای خوردن شیرینی نداشتم که خودم هم باورم نمی شد و این هنوز ادامه دارد البته الان خیلی چیزهای دیگری را هم تجربه کردم مثل دریافت نشانه سیری و در نتیجه پرخوری نکردن و یا خوردن در زمانیکه احساس گرسنگی میکنم نه به خاطر هیچ چیز دیگری و به اندازه نیاز بدنم از هر غذایی که هوس کردم میخورم و روز به روز به هدف نهایی ام نزدیک و نزدیکتر میشوم با شادی و نشاط و آرامش ☺☺??
خدایا از تو سپاسگزارم که مرا در این مسیر زیبا و هیجان انگیز لاغری با ذهن قرار دادی و همینطور از شما استاد عزیزمان که با مهر و محبت و خالصانه به ما آموزش میدهید و قدم به قدم با ما همراه هستید ???????
سلام
استاد عزیز این مطلب کاملا در مورد من هم صدق میکنه،،،و من خیلی خوشحالم که ایراد کارم رو پیدا کردم
من هم در گذشته خیییلی زیاد از ترازو استفاده می کردم و بهش معتاد شده بودم روزی سه چهار مرتبه ،گاهی قبل و بعد ناهار و شام میرفتم روی ترازو و با اینکه هیچبار از عدد ترازو خوشحال نمیشدم اما برام عادت شده و همینکه بعداز فلان وعده غذایی سنگین چاقتر نشده باشم برام کافی بود و خیلی وقتها زیاد شده بودم و ناراحت کننده بود برام
کلا من به نظر اطرافیانم و خودم شدیدا کمال گرا هستم و اصلا موفقیت هام راضی ام نمیکنه و خییییلی سریع موفقیت های زیاد و بزرگم هم برام عادی میشه و به این شخصیت مخرب معروف هستم و به نظرم واقعا در برابر خودم کم لطفی می کنم در همه موارد….. و فکر میکنم مشکل اصلی من همین ندیدن موفقیت ها هست. هم برای خودم و هم برای اطرافیان نزدیکم از اونها هم انتظار خیلی زیادی در کارهاشون دارم…البته قبلا تمرینات زیادی در دوره انجام دادم که کمی بهتر شدم اما واقعا در این فایل متوجه شدم که که کم توجهی من به موفقیت هایم اینقدر مخرب هست
من تا باحال احساس آرامش بسیار بیشتری پیدا کردم و حسم به خودم بهتر شده و از این به بعد به خودم قول میدم که واقعا خودم را تشویق کنم
من در حال حاضر خیلی توجهم به مواد غذایی کم شده ….و اکثر اوقات با احساس سیری دست از غذا میکشم و جدیدا احساس سنگینی بعداز غذا ندارم و این خییلی عاالی هست
من واقعا قبول کرده ام که مسولیت چاقی ام با خودم هست و ترسم از غذا تاحد زیادی از بین رفته است
و من مطمئن هستم که متناسب میشوم و آنرا نزدیک و قابل دستیابی به خودم میبینم
آرامش و شادی درونی من خیلی بیشتر شده
چند روز پیش یکی از شلوارهام که ماه قبل برام تنگ بود رو تونستم بپوشم
تابحال چند تا از نزدیکان من به من گفته آمد که جمع شده ام
همه میگن اخلاقم خیلی بهتر شده
فکر وترس از چاقی در من کاملا از بین رفته است
من برای اولین بار بعداز بیست و چند سال روزه گرفتن امسال احساس جدید سبکباااالی رو تجربه کردم و همیشه از ناراحتی معده و پرخوری های افطار تا سحر سنگین میشدم اما امسال اصلا اینطور نیست همیشه میگفتن اگه کم بخورم ممکنه در طول روزه ضعف کنم اما هیییچ خبری از ضعف و گرسنگی نیست در من
قبلنا از ترس ضعف کردن میترسیدم اما حالا نه
عذاب وجدان در همه افکار و رفتارم به شدت کاهش یافته و اعتماد به نفسم و عزت نفسم بالا رفته
و خیلی از تغییرات دیگه
بابت تمام این تغییرات و این فایل عااالی سپااااااس گزارم
من هم سالها گرم به گرم خودمووزن کردم و جز افسردگی جز خاری جز احساس بدبختی و ناتوانی جز احساس بی لیاقتی بی کنترلی بی شعوری و هزاران احساس بد دیگه چیزی عابدین نشد من اصلا خودمو لایق زنده بودن هم نمیدونستم دیگه چه برسه بخوام کار جدیدی یادبگیرم چیز جدیدی بخوام فقط میخوردم و درد میکشیدم .چه روزهایی که برای صد گرم بالارفتن وزن من غصه خوردم و گریه کردم و از خودم لعنت کردم تا مادر و پدر و خدایی که منو آفریده هنوزهم با این همه آموزه و راه درست مثلا همین دیشب بعد از گذشت ۶ماه از دوره دوباره این حس سراغم اومد اول سرم شروع کرد به درد بعد معده ام درد گرفت بعد قلبم جوری که مجبور به دکتر رفتن شدم و حالا خودم میفهمم که فشار این گرمها بدنمو و اعصابمو خورد کرد من چون دیشب مهمونی دعوت بودم و لباس موردنظرم تو تنم خوب نبود به این حال افتادم و دقیقا میدونستم که این فشار چاقی بر اعصاب منه که دوباره ی روزنه پیدا کرده تا به عادت قبلیش برگرده وگرنه منی که ساعتهای زیادی ورزش میکنم و بدن سالمی دارم یهو این همه درد از کجا اومد.من دقیقا روند چاق هم طبیعی بود واسم هم دردآور جوری که لاغری غیر ممکن و انگار تحت شرایط آزمایشگاهی من باید وزن کم میکردند وگرنه نمیشد.چقدر احتساب داشتم به این فایل و واقعا چقدر احتیاج داشتم به این دوره .من واقعا ترس از چاق شدن و غذا خوردنو رها کردم ولی گاهی برمیگرده ولی به قول یکی از دوستان من الان انسان مجهزتر و با سطح فکری بالاتری هستم سریع خودمو جمع و جور میکنم وبه حال بدم اجازه استمرار نمیدم چون به قول استادم که همیشه صداش تو گوشمه وقتی حالت بده فاصله ذهن و جسمت زیاد میشه و چاقی مثل آب روان ریز ریز و نامحسوس نفوذ میکنه و من اینقدر توانمند شده ام البته بودم ولی خودم باور نداشتم که از این موانع ذهنی به راحتی عبور میکنم و رویای تناسبمو ول نمیکنم تا زنده ام??
وااااای استاد چقدر خوشحالم که باز هم فایل جدید داریم .من الان که که تنها پناهم دوره و فایلاست ی نگرانی جدید پیدا کردم که بعد از ۵۰روز تکرار که دیگه فایل جدید نداریم چی کار کنم و چطوری تکرار کنم.یعنی ی جورایی بد عادت شدم که هرروز فایل و تمرینات داخل سایت انجام بدم ولی مطمئنم شما واسه این قضیه هم تصمیمات جدیدی دارید و مرسی که خبر خوششو دادید❤️استاد الان که ما اینهمه اطلاعات و آگاهی داریم من گاهی واقعا از حجم چیزهای زیادی که تو مغزم میاد ی جورایی گیج میشم چون همش در حال فایل گوش کردنم و تمام تلاشم اینه که با نگاه دوره به تمام مسایل نگاه کنم و حل و فصلش کنم از نظری ذهنی خیلی برام خوبه چون دیگه اصلا احتیاجی ندارم حتی با کسی حرف بزنم از این جهت ها خوبه ولی گاهی اینقدر این افکار و راهکارها و تمرینات تو مغزم زیاد میشه که گیج میشم و نمیدونم چطوری باید مدیریتش کنم لطفا اگه براتون مقدور راهکار بدید ممنونم و خیلی خوشحالم که یکی از شاگرداتونم البته خیلی دوست دارم یکی از بهترین شاگرداتون باشم و حتما این اتفاق میفته??
روز چهل و چهار تکرار:
چرا کاهش وزن من استپ شده است:
قبل از ورود به دوره در سالهای گذشته وقتی رژیم میگرفتم بارها این باور مخرب باعث شده بود من خسته بشم و دست بردارم. حتی من با تجسس در افکار خودم در شروع دوره به این نتیجه رسیده بودم که ذهنم برای فرار از رنج رژیمهای سخت و بیپایان این باورو به مرور در من تقویت کرد تا بکلی اون رژیمها رو رها کنم.
با اینکه چند بار قبلا باگرفتن رژیم و ورزش به وزن ایدهالم رسیده بودم باور اینکه من دیگه در مقابل کاهش وزن مقاوم شدم و دیگه نمیتونم وزن کم کنم در من انقدر قوی شد و قدرت گرفت که با گرفتن همون رژیمها وزنم جز یکی دو کیلو کم نمیشد و به این ترتیب من کلا رژیم گرفتنو برای مدت طولانی کنار گذاشتم.
با شروع دوره و بعد از گذشت چند ماه وبا بهدست آوردن نتایج خوب باز هم این سوال هر چند وقت منو نگران میکرد.
من فکر میکنم تکتک ما در مسیر تناسب ذهنی در چنین موقعیتی قرار گرفتیم. اما از اونجایی که در دوره راهکارهای مناسب برای این نوع افکار پیشبینی شده هر بار در چنین شرایطی من فقط به خودم میگفتم که ذهن من بسیار توانمنده و خودش منو متناسب میکنه و وظیفهی من فقط امیدوار بودن و ادامه دادنه. و هر بار بعد از مدتی متوجه میشدم که بازم لباسام برام گشادتر شدن و من بر خلاف اون تصورات همچنان دارم متناسبتر میشم.
در تایید آموزشهای استاد من هر بار برای روحیه دادن به خودم حساب میکنم که چند سال به عقب برگشتم. من زیر یک ساله که دوره رو شروع کردم اما الان میتونم لباسهایی رو بپوشم که پونزده سال پیش برای مدت کوتاهی اندازم بوده. پس روند لاغری من بیش از پونزده برابر روند چاق شدنم بوده.
در تمام اون سالها فکر میکردم که من خیلی به سرعت چاق میشم پس الانم باید فکر کنم که من به سرعت برق و باد دارم لاغر میشم و این فکر که سرعت کاهش وزنم کم یا متوقف شده فقط یه نجوای تضعیفکنندست که اصلا نباید بهش اجازهی قدرت گرفتن داد.
درود بر شما هم مسیر خوبم واقعا همینطوره روند لاعر شدن در مسیر ذهن پویا همیشه یک ماده شیر رو متناسب و فرش نگه میداره . مگه ماده شیر ها بدنبال وزنه و ترس از چاقین؟ 😂😂😂😂😍😍😍😘😘😘
با سلام
من از مسیر تناسب فکری یاد گرفتم که نه خودم رو به کسی ثابت کنم و نه موضوعی بر خلاف فکرم را از کسی بپذیرم طبق گفته استاد اگر موضوعی بر خلاف فکر ما بود نیازی به اثبات به دیگران ندارد سکوت لبخند و ترک محیط این روشی است که من از استاد آموختم و واقعا از آن در تمام زندگی به بهترین نحو استفاده میکنم
به همین منظور در باره فایل زندگی با طعم خدا فقط نظر خودم رو میگم و مخالفتی با هیچ نگرشی ندارم
من اعتقاد دارم دریافت فقط و فقط از طریق حرکت خود ما صورت میگیرد و خواستن بدون نزدیک شدن امکان پذیر نیست و اعتقاد دارم در صورت حرکت و نزدیک شدن خداوند مهربان اعجاز میکند و میدهد هر آنچه را که از نظر من کاملا دور و دست نیافتنی است
و نیازی به کاهش خواسته ها نیست آنچه لازم است افزایش تلاش است
در تائید فرمایش استاد باید بگویم بله خواسته هایی که خیلی غیر منطقی هستند دلیل عدم وصول از طریق خداوند کم بودن تلاش و فاصله زیاد خود من و آرزو و در نهایت حصار برای خداوند قائل بودن هست
این عزیز شکست ناپذیر میدهد هر آنچه را که بخواهیم به شرط نزدیک کردن تلاش به خواسته
با تشکر
بسیار عالی بود تا حدی که با اشتیاق نوت برداری کردم تا بیشتر بخونم متن تونو و بیندیشم . 😍
سلام به استاد عزیز ودوستان خوبم
من قبل از شرکت در دوره این وزن کردنهای مکرر وایجاد استرس در خودم را زیاد تجربه کردم .هر وقت چند گرم به وزنم اضافه میشد این کل وزن نشان داده شده روی ترازو بود که تمام ذهن وحواس من رو به خودش جلب میکرد اما چه فایده فقط استرس وچند روز بعد دوباره وزن کردن جدید واین روند ادامه داشت بدون اینکه هیچ اقدامی انجام دهم یا حتی اگر تصمیم به رژیم ویا ورزش میگرفتم انقدر با سختی وزور همراه بود که همیشه به فکر پایان رژیم بودم که اوضاع زندگی به روال قبل برگرده .واین پروسه ها همواره در حال تکرار بود.اما بعد از ورود به دوره لاغری باذهن تمرکزی روی چاقی ندارم وفقط توی ذهنم تناسب و تغییر وکاهش وزن وسایز مورد توجه من هست.الان به خودم تبریک میگم واین رو برای خودم موفقیت خیلی بزرگی میدونم که بدون انجام کار خاصی ودر طی مراحل زندگی دارم کاهش وزن پیدا میکنم بدون سختی ورنج .ودر کنار اون تغییرات احساسی خوبی که داشتم توی زندگی من داره اثراتش رو میگذاره .
الان ذهنم یاد گرفته که موفقیتهای خودم رو کوچک وبی ارزش ندانم .تمام قدمهایی که در طی دوره برداشتم هر روزش برام موفقیت محسوب میشه .ومن در کنار راهنمایی های استاد به این تمرینها ادامه میدهم و هر روز موفقیتهای بیشتری بدست می اورم ?
استاد چقدر خوب ودقیق توضیح میدی سپاس گذارم همه این گفته هاتون رو عینن تجربه کردم چه در زمان چاقی چه در زمان متناسب شدن
استاد عزیزم در ادامه صحبتام خواستم بگم که من به خاطر ترس و تنفری که از ترازو داشتم اون رو زیر مبل قایم کرده بودم که نبینمش ولی بعد از گوش دادن فایل شما و گفتن اون جملاتی که نوشتم واستون رفتم و ترازو رو از زیر مبل آوردم بیرون خاکشو گرفتم و گذاشتمش جلو چشمم که ببینمش و روی یک کاغذ نوشتم
دوست مهربان من
نشانه موفقیت و تناسب اندام من
بعد کاغذ رو روی ترازو چسبوندم حالا هر وقت از کنار ترازو رد میشم و ترازو میبینم اون دوجمله رو با خودم تکرار میکنم و لبخند میزنم
استاد عزیزم میخواستم نظر شما رو بدونم آیا این کاری که کردم خوبه بهم کمک میکنه یا ممکنه مشکلی ایجاد کنه که من نمیدونم و اطلاعی دربارش ندارم اگه نظرتون رو لطف کنید بگین یک دنیا ممنون میشم
با تشکر
سلام استاد عزیزم
من فایل رو گوش دادم واقعا چیزهایی که در مورد وزن کردن گفتین من سالها با تمام وجودم حس کردم و بابتش زجر کشیدم و خیلی وقتها از احساس عجز و ناتوانی در مقابل اضافه وزن اشک ریختم و از ترازو متنفر بودم و ازش میترسیدم ولی از دیشب که 3 بار فایل شما رو خوب گوش کردم برای غلبه بر ترسم با خودم تصمیم گرفتم که با ترازو دوست باشم با خودم شروع کردم به گفتن این جملات
ترازو عزیزم من تو رو دوست دارم و به تو عشق میدهم تو در مسیر لاغری با ذهن دوست مهربان من هستی و با مهربانی من رو همراهی میکنی و هر بار که خودم رو با تو وزن کنم دلم شاد و خوشحال میشود چون هر بار تو به من نشان میدهی که دارم به آرزویم نزدیک و نزدیک تر میشوم
ترازوی عزیزم تو در ذهن من نشانه موفقیت و شادی هستی در مسیر لاغری با ذهن
من دیگه در این راه از تو نمیترسم بلکه با تمام وجودم دوستت دارم تو دوست مهربان من هستی
عجب . 😎😎😎
نشان های دریافت شده
سلام و درود
به عقیده ی بنده دوری از ترازو یه جور ترس ایجاد میکنه
اینکه وزن نکنیم و ندونیم چند کیلو هستیم چاره ی کار نیست یه جور از اونور بوم افتادن محسوب میشه
به جای فرار از وزن کردن که بی شک ترس دیگه ای رو در ما ایجاد میکنه باید راه حل مناسب تریو اتخاذ کرد
همین وزن نکردن باعث شد خود بنده دوازده کیلو برگشت وزن در طی دوره داشته باشم و مطلع از بالا رفتن وزنم نبودم متوجه شدم چاق تر شدم اما فکرشو نمیکردم که دوازده کیلو برگشت وزن داشتم
پس فقط حذف ترازو یه جور خودتو گول زدنه
برای اوایل دوره عالیه و مؤثر چون سطح استرس و فشار روحیو پایین میاره
اما برای رفع این معذل باید چاره و اندیشه ای درست و صحیحی رو ایجاد کرد
که با ترازو دوست و رفیق شد نه اینکه ازش فرار کنیم
نشان های دریافت شده
عالی بود
بسیار پر محتوا وپرکارآمد.
بنده در آبان ۹۴دوره لاغری ذهنی را که شروع کردم،تا چهار ماه به وزن ایده آل رسیدم وهرگز استپ وزن نداشتم.
وتمامش را مدیون آموزشهای شما از جمله«وزن نکردن»هستم.
همواره احساسم عالی بود.
مرسی از فایل عالی شما ،استاد روشن عزیز
نشان های دریافت شده
###کاهش وزن ذهنی استپ نمی شود.###
فرمول ذهنی درست: بزرگنمایی و دیدن تغییرات خوب و تکرار آن در ذهن . پررنگ تر کردن تمارین حسی ذهنی و رفتاری خوب روز .
کاهش وزن روندی رو به جلو دارد . مستمر ادامه دارد . اما وقتی مانعی سر راه ذهنمان قرار میگیرد احساس ما میگوید این روند دارد متوقف میشود . در حالیکه اینگونه نیست . این فکر خود مانعی است برای ادامه دادن .
موانع اشتباه:
احساس میکنم روند کاهش وزن متوقف شده.
احساس میکنم دارم چاق میشوم.
احساس میکنم دیگر بیش از این لاغر نمیشوم.
تغییرات کاهش وزن را دیگر نمی بینم.
روند اضافه وزن من کند شده.
پاسخ به موانع :
اگر موانع برداشته شود روند کاهش وزن من به سرعت قبل پیش خواهد رفت .چون ترمیم جسم من ثابت است. دوباره شروع میکنم . برای برداشت موانع با باورهای جدید و من دوباره حرکت میکنم . من میتوانم به همان سرعت قبل ذهنی حرکت کنم . چون روند ذهنی من بسیار سریع است . ذهن من بسیار تیز است و فرمولهای صحیح رو به سرعت به یاد می آورد . در رفتاری همان کارهای قبلی کافیست . به اندازه ی نیاز و با لذت خوردن . با لذت پیاده روی کردن .
اما کار من کاری ذهنی است .
با باورهای خوب و مثبت موانع ذهنی را از سر راه بردارم .
بزرگنمایی تغییرات قدیم (هفته های قبل)
بزرگنمایی تغییرات جدید (هفته ی جدید)
موانع به راحتی با بزرگنمایی تغییرات جدید برداشته میشود .
…………………………..
تغییرات جدید جسمی: گشاد شدن النگو، آب شدن کناره های شکم . آب شدن شانه ها و کتف .
تغییرات جدید رفتاری: نوشتن برنامه ی غذایی و رفع اشتباهات قبلی. بعد از شام دیگر چیزی نمیخورم . ابدا تغییرات جدید حسی : با حس خوب من غذاهایم خوشمزه تر شدند. من خدا را در قلبم یافتم.
تغییراتی که از امروز خواهم داد:
رفع موانع ذهنی برای ادامه ی کاهش وزن .
باور دارم که کاهش وزن من ادامه دارد .
تغییرات رفتاری را برای تغییر عادتها انجام میدهم و مینویسم .
حسم را مینویسم . لحظاتی که شاد هستم و لحظاتی که حسم بد میشود و سعی خواهم کرد به مرور حس بد را کمتر و حس خوب را در خودم زنده کنم .
خداوند به من کمک خواهد کرد و نیرو و انگیزه ی ادامه ی راه را به من خواهد داد .
نشان های دریافت شده
سلام باگوش کردن این فایل روزهای رفتن روی ترازو ودیدن وزنهای زشت وبالا منرو هم از همه چیز دلسردمی کرد من فهمیدم که فردی توانا بودم وهستم امیدوارم ای راه روشن اخرین راه انتخابی وحتما درست ترین مسیر باشد من فهمیده بودم که ذهنم بیماره ولی کاری نمی تونستم انجام بدم امیدوارم به نتیجه دلخواهم برسم وشاگرد نمونه ی این مدرسه باشم
نشان های دریافت شده
سلام خدمت دوستان و استاد گرامی
من فایل استپ وزنی رو گوش کردم و چون قبلا با دوتا رژیمی که برای کاهش وزنم داشتم به خوبی با این واژه اشنایی دارم
توضیحات استاد رو گوش کردم …درست عین واقعیت بود ….حتی تو دوره رژیم هم وقتی می رفتم پیش دکتر تغذیه برای گرفتن دستورات جدید وقتی وزن می شدم اگه وزنم کم شده بود خوشحال می شدم …ولی وقتی می دیدم وزنم تکان نخورده یا صد گرم اضافه شده غم تمام وجودم رو فرا می گرفت و احساس نا امیدی شدیدی می کردم تازه دکتر تغذیه هم به نا امیدی و احساس بدم دامن می زد …..و به خاطره همین احساس ….سرد می شدم و رژیم رو رها می کردم ……ولی الان با شرکت در دوره چون تعهد دادم رو ترازو نرم احساس خوبی دارم خیلی خوب چون حداقلش اون صد گرم اضافه ها رو متوجه نمی شم کل روحیه و احساس خوبم از بین بره …انشاالله با تلاش نتیجه خوبی از این روش بگیرم
استاد از شما و زحماتتون کمال تشکر رو دارم که به تمام نکات ریز اینقدر توجه دارین
نشان های دریافت شده
مثل همیشه عالی بود
سلام استاد غزیر
واقعا این فایلی که نباید خودمان را وزن کنیم خیلی مفید است من بعد از دوره 12گام هرروز خودم را وزن میکردم وقتی که استاد گفتند دیگر خودتان را وزن نکنید برای بعضی از افراد مثل مین عمل میکنه من این حرف را به خوبی درک کردم چون وقتی روی وزنه میرفتم و اضافه وزن خود را میدیدم به خود میگفتم من نمیتوانم هیچ وقت متناسب شوم و بی اعتماد می شدم ولی الان یکماهی است که دیگر خود را وزن نکردم و واقعا میبینم که لباسهام تنگ تر نشدند و این من را خیلی خوشحال میکنه . ممنون از شما استاد عزیز امروز صبح هم با خوشحالی یک چای شیرین با صبحانه خوردم و روز خود را با شکرگذاری خداوند شروع کردم .