0

گام ۹: با قانون رهایی لاغر شوید!

قانون رهایی
اندازه متن

خواسته ات را رها کن و به آن برس. این تعریف قانون رهایی است.

قانون رهایی در لاغر شدن هم تاثیرگذار است و با استفاده از آن می توان به راحتی لاغر شد.

تلاش برای لاغر شدن

در تمام ایامی که چاق بودم از هر روشی که برای لاغر شدن اقدام می کردم یکی از ضروری ترین کارهای هر روز من وزن کردن خودم بود.

صبح، ظهر و شب خودم رو وزن می کردم تا ببینم چقدر لاغر شدم.

شنیدم بودم برای اینکه ترازو وزنت رو درست نشون بده در تمام مدت رژیم نباید جای ترازو رو تغییر بدی و من به شدت روی این موضوع حساس بودم.

بارها به مادرم یادآوری می کردم که کسی دست به ترازو نزنه که تنظیمش بهم نخوره.

در واقع میزان رضایت من بر اساس عملکرد خودم نبود بلکه به عددی که ترازو در هر بار وزن کردن نمایش میداد بستگی داشت.

ترازو هم که انگار متوجه حساسیت من شده بود و در هر وعده وزن کردن که عدد پایین تری رو نشون می داد و منو کلی خوشحال می شدم در وعده بعدی مقداری عدد بالاتر رو نشون میداد تا احساس خوب من رو خراب کنه.

الان که به رفتار گذشته خودم فکر می کنم هیچوقت از دیدن عدد ترازو خوشحال نمیشدم.

وقتی که عدد بالاتر رو نشون میداد که کلا از زندگی کردن سیر می شدم و دوست داشتم بمیرم که از این وضعیت خلاص بشم و هر وقت هم که عدد کمتر رو نشون میداد به جای خوشحال شدن نگران برگشتن مقدار کم شده بودم و بازم لذتی از کاهش وزن نمی بردم.

حتی یادمه در رژیم سختی که یک ماه قبل از مراسم عقد گرفتم و حدود 12 کیلو کم کردم. این مقدار بیشترین مقدار کاهش وزن من در ایام چاقی بود ولی فقط چند دقیقه منو خوشحال کرد.

چون با خودم فکر کردم من که 30 کیلو اضافه وزن دارم حالا بعد این همه سختی و تلاش فقط 12 کیلو کم کردم،

توجه من به 18 کیلو باقیمانده اضافه وزن سبب شد که برای 12 کیلو کاهش وزن خوشحال نباشم و فکر کنم دو سه هفته بعد از عقد دوباره چاق تر از قبل شدم.

طوری که خانواده همسرم بهم می گفتن خودت رو کشتی لاغر بشی که دختر بهت بدیم و حالا که خرت از پل گذشت دوباره چاق شدی.

اونها متناسب بودن و توضیحات من که می گفتم: من که دوست ندارم چاق بشم ولی هرکاری کنم بازم چاق میشم رو درک نمی کردند.

امروز که به لطف خدای مهربان بعد از آشنایی با مسیر لاغری با ذهن و حرکت چند ساله و مستمر در این مسیر در شرایط جسمی بسیار خوبی هستم بیشتر از هر زمان دیگری برایم واضح است که توجه کردن به مقدار اضافه وزن چقدر می تواند انرژی و احساس خوب افرادی که برای لاغر شدن سعی می کنند را نابود کند.

موفقیت در مسیر لاغری با ذهن

در مسیر لاغری با ذهن به خوبی درک کردم که موفقیت رسیدن به نقطه پایان یا وزن ایده آل نیست بلکه موفقیت به مقدار فاصله ای است که از شرایط خود در نقطه شروع، در خودتان احساس می کنید.

  • احساس شما به چه میزان تغییر کرده است؟ به همان اندازه موفق هستی
  • نگرانی شما از لاغر نشدن به چه انداه به اطمینان به لاغر شدن تبدیل شده است؟ به همان اندازه موفق هستی
  • ترس از خوردن مواد غذای به چه میزان در شما تغییر پیدا کرده است؟ به همان اندازه موفق هستی
  • ارتباط شما با خودتان به چه میزان تغییر کرده است؟ به همان اندازه موفق هستی

هر تغییری که در خود به نسبت نقطه شروع حرکت در مسیر لاغری با ذهن در خود مشاهده میکنید بیانگر موفقیت و تاثیرگذار بودن آموزشها برای شما می باشد.

در مسیر لاغری با ذهن همیشه باید توجه شما به تغییرات خود باشد و توجهی به مقصد نهایی نداشته باشید.

همینطور که مشغول لذت بردن از تغییرات خود هستید به خود می آیید و متوجه می شوید از نقطه پایان گذشته اید.

این طریق لاغر شدن لذتبخش است، نه اینکه هر روز شرایط خود را با آنچه باید باشیم یا دوست داریم باشیم مقایسه کنیم.

در این شرایط رستم هم که باشید بعد از چند روز ناتوان از حرکت کردن در مسیر یادگیری لاغر با ذهن خواهید بود.

تاثیر قانون رهایی بر لاغر شدن

من لاغر شدن را رها کردم و فقط در پی یادگیری هستم.

من فهمیده ام که اگر هزاران رنگ و آبرنگ و بوم و قلم و دیگر وسایل لاغری رو هم داشته باشم اما وقتی یاد نگرفته باشم نقاشی کردن را هرگز نمیتوانم قلم به دست گرفته و نقاشی کنم. برای نقاش شدن باید نقاش شدن را رها کرد و نقاشی کردن را آموخت.
فقط باید آموخت. فقط باید تکرار کرد و به آموزشها عمل کرد. مرحله به مرحله تکامل را سپری کرد. آزمون و خطا کرد تا کم کم تغییرات را در خودمان مشاهده کنیم.

کسی که نقاش است هرگز به نقاش بودن خود فکر نمی کند. چون او نقاشی را یاد گرفته است.

ما هم برای لاغر شدن باید لاغر شدن را کنار بگذاریم و فقط لاغری را یاد بگیریم. جمله به جمله.

کسی که نقاش است با نقاشی زندگی میکند. و کسی که لاغر است با لاغری زندگی می کند.

کار اصلی ذهن یادگیری است و وقتی ذهنمان را مشغول یاد گرفتن می کنیم با اینکار ذهن اجازه میدهد جسم بر اساس فرمولهای اولیه پیش برود.

ما با یادگیری لاغری در حقیقت ذهنی را که مدام به چاقی و لاغر نشدن دارد فکر میکند را به کار میگیریم و با یادگیری ، حال خود را خوب میکنیم و یاد میگیریم که باید از ابزار ذهن در راستای قوانین آفرینش استفاده کنیم.

یکی از همین قوانین، قانون رهایی است.

اما ذهن مگر میتواند چیزی را رها کند که به آن عادت کرده؟!

بله میتواند وقتی غذای دلچسب تری به ذهن بدهیم ذهن ما خوراک نه چندان مرغوب قبلی خود را رها میکند. چون تازه میفهمد که آن خوراک چقدر بد مزه بوده و به زائقه ی او نمیخورد.

به فرمایش مولانا :
تا نبیند کودکی که سیب هست
کی پیاز گنده را بدهد ز دست.

لاغر شدن را رها کنید

قانون رهایی یعنی رها کردن آنچه ما را با قوانین آفرینش ناهمسو میکند.

ناتوانی نا همسو با آفرینش است. چه چیز به ما احساس ناتوانی میدهد. هر آنچه ما با فکر کردن به آن به احساس ناتوانی میرسیم باید آن را رها کنیم. و در اینجا لاغر شدن وقتی به ما احساس ناتوانی میدهد باید آن را رها کنیم.

یادگیری یک پروسه ی ذهنی و لاغر شدن یک پروسه ی جسمی است.

برای لاغر شدن باید پروسه ی جسمی را (لاغر شدن) رها کرد.

ما با رها کردن جسم و لاغر شدن از تکرار فرمولهای چاق کننده دوری می کنیم.

به فرمایش حضرت محمد (ص)
ایشان آموختن علم را از گهواره گفته اند و تا زمان مرگ. که البته با توجه به جاودانگی انسان منظور از مهد، ازل است و لحد، ابد.

یعنی همیشه جاودانه. منظور از این حدیث اینست که به طور پیوسته و همیشه در حال علم آموزی باشید و ذهن تنها با خوراک علم می تواند خوراکهای ناهمسو با آفرینش را رها کند.

لاغر شدن پروسه ی جسمی است و قدرتی که در آفرینش جسم وجود دارد بر ترمیم و پاکسازی و خلق سلولهای جدید استوار است.

لاغر شدن خودبخودی

در حافظه ی الهی ما همه چیز هست. جسم ما به علم لدنی متصل است. منتها ما به واسطه ی آموزشهای ناهمسو با آفرینش و دخالت کردن در کار جسم قدرت تخریب را بیش از قدرت ترمیم کرده ایم.

ما با ذهن خود جسم را تخریب می کنیم و جسم ما با فرمولهای الهی، خود را ترمیم میکند.

وقتی ما ذهنمان را به یادگیری مشغول می کنیم متوجه میشویم چطور باید از ابزار ذهن در جهت قوانین آفرینش استفاده کرد. چرا که اصل آفرینش ذهن نیز بر این اساس استوار است.

وقتی لاغر شدن را رها می کنیم جلوی تخریب ذهن را می گیریم و ترمیم بدن پروسه ی لاغری را که همیشه در حال انجام آن بوده ادامه میدهد و چون دیگر ذهن یادگرفته این کارخانه ی خودکار را رها کند؛ لاغری رخ میدهد. این یک آموزش عملی است.

ما باید همواره این نکات را در نظر داشته باشیم. وقتی همیشه مشغول حرکت در مسیر لاغری با ذهن باشیم توجه به جسم را رها کرده به آن میرسیم و از آن عبور می کنیم.
لاغری جسم تمام میشود؛ اما لاغری ذهن (یادگیری) تا ابد ادامه دارد و این استمرار سبب لاغر ماندن دائمی جسم می شود.

🔴 در مسیر لاغری با ذهن به خوبی درک کردیم که موفقیت رسیدن به نقطه پایان یا وزن ایده آل نیست بلکه موفقیت به مقدار فاصله ای است که از شرایط خود در نقطه شروع در خود احساس می کنید.

بله ما نسبت به نقطه ی شروع بسیار تغییر کرده ایم.

ذهنیت ما آرام آرام در حال تغییر است.

گفتمان های ما آرام آرام تغییر میکند.

عملها و عکس العملهای ما آرام ارام تغییر میکند و نتایج یکی پس از دیگری در اثر همین تکرارها و تمرینها و عمل به آموزشها برای ما رخ میدهد.

🔴 احساس شما به چه میزان تغییر کرده است؟ به همان اندازه موفق هستی

احساس من بسیار تغییر کرده است.

آرامشم بیشتر شده. شادیهایم، خنده هایم، امیدم، نشاطم بیشتر شده وابستگیهایم به بیرون از خودم کم شده

توجهاتم تغییر کرده. نگرانی هایم کم شده. اصلا دیگر نگران نیستم. من به اندازه ی تغییرهایم موفق هستم.

🔴 نگرانی شما از لاغر نشدن به چه انداه به اطمینان به لاغر شدن تبدیل شده است؟ به همان اندازه موفق هستی

من دیگر نگران نیستم بلکه نگران هستم.

من نگاه میکنم. تفکر میکنم. زاویه ی نگاهم را به زندگی تغییر میدهم و من به اندازه ی تغییرهایم موفق هستم.

🔴 ترس از خوردن مواد غذای به چه میزان در شما تغییر پیدا کرده است؟ به همان اندازه موفق هستی

من دیگر از خوردن ترس ندارم.

خوردن ترس ندارد درس دارد. چاقی ترس ندارد درس دارد.

من آموخته ام که از هر اتفاق زندگی درس آن را بیرون بکشم، تحلیل کنم و به فرمولهای لذتبخش در جهت آفرینش برسم.

اما همه ی این نتایج لذتبخش زمانیست که من به کل آموزشهای الهی متصل هستم.

اگر به محتوای ذهن گذشته ی خود برگردم و آنها را مرور کنم قطعا که نتایج باز هم در امتداد آن مسیر نمایان می شود.

🔴 ارتباط شما با خودتان به چه میزان تغییر کرده است؟ به همان اندازه موفق هستی

من با خودم به صلح رسیده ام.

بدن من همواره در حال بهترین شدن خود است. تنها مانع خودم هستم. حتی(من) هم در من تغییر کرده است.

من از خودم راضی هستم.

🔴 هر تغییری که در خود به نسبت نقطه شروع حرکت در مسیر لاغری با ذهن مشاهده میکنید بیانگر موفقیت و تاثیرگذار بودن آموزشها برای شما می باشد.

به به عجب عبارات چشم نواز و گوش جان نواز و دل نوازیست.

تغییر مسیر ذهنی = موفقیت.

🔴 در مسیر لاغری با ذهن همیشه باید توجه شما به تغییرات خود باشد و توجهی به مقصد نهایی نداشته باشید.

پس این یک فرمول است که باید به تغییرات فعلی خود توجه کنیم نه به مقصد نهایی.

من آنقدر به آموزشهای شما ایمان دارم که می دانم تغییرات هم خودبخود دارد اتفاق می افتد.

تغییرات ذهنی روحیه اخلاقی و حتی جسمی. من فقط تمرکز و توجهم را روی آموزشها و پیگیری آن می گذارم که یکی از آنها توجه به تغییر است.
و یکی از فرمولهایی که درمورد تغییر پیدا کرده ام اینست که تغییر آسان است.

ما با توجه کردن به تغییرهایی که می کنیم به این باور میرسیم که تغییر کردن خیلی آسان است.

🔴 همینطور که مشغول لذت بردن از تغییرات خود هستید به خود می آیید و متوجه می شوید از نقطه پایان گذشته اید.

بله ما باید لذت ببریم. این هم یک فرمول دیگر.

ما در مسیر لاغری باید لذت ببریم.

لذت بردن از تغییرات هم خودبخود رخ میدهد.

وقتی به تغییرات الان و گذشته ی خود نگاهی میکنیم چقدر تغییرات خود را عالی مشاهده میکنیم.

چند روز پیش با خانومی در حال صحبت بودم گفت چند سالته. گفتم چند میخوره. گفت ۲۷ ؛ ۲۶ گفتم نه من ۳۷ ؛۳۶ ساله هستم. خیلی تعجب کرد. گفت خیلی خوب مانده ای.چه کار کردی. چیزی نگفتم.

من وقتی ۳۲ ساله بودم و در اوج چاقی واقعا که به خودم نگاه میکردم پیری را میدیدم و الان که ۵ سال از آن زمان فاصله گرفته ام من حدودا ۳ سال است که جوانی را خود مشاهده می کنم.

جوان شدن فقط یکی از بینهایت پاداشهاییست که ما در مسیر لاغری میگیریم.

🔴 این طریق لاغر شدن لذتبخش است، نه اینکه هر روز شرایط خود را با آنچه باید باشیم یا دوست داریم باشیم مقایسه کنیم.

این عبارت هم یک نکته ی آموزشی است.

وقتی لذت ببریم مقایسه نمی کنیم.

پس هرگاه که گرفتار مقایسه شدیم بدانیم که ذهن ما لذت بردن را کنار گذاشته.

فرمولهای قبلی دارند تکرار می شوند که ما به جای لذت داریم مقایسه می کنیم.

واقعا که تمام گفته ها و فرمایشات شما که از خدای درونتان است خط به خط قابل بررسی و تحلیل است. چقدر نکات دارد که تازه خیلی از آنها جا می افتد.

به فرمایش آیه ۳۷ سوره لقمان:

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمـَنِ الرَّحِيم
وَلَوْ أَنَّمَا فِي الْأَرْضِ مِن شَجَرَةٍ أَقْلَامٌ وَالْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِن بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَّا نَفِدَتْ كَلِمَاتُ اللَّهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ

و اگر همه درختان روی زمین قلم شود، و دریا برای آن مرکّب گردد، و هفت دریاچه به آن افزوده شود، اینها همه تمام می‌شود ولی کلمات خدا پایان نمی‌گیرد؛ خداوند عزیز و حکیم است.

سوره مبارکه لقمان

در آیه 109 سوره ‏ى كهف نیز می‏خوانیم:

«قل لو كان البحر مداداً لكلمات ربّى لَنَفدَ البحر قبلَ أن تَنفد كلمات ربّى و لو جئنا بمِثله مَدَداً»

بگو: اگر دریا براى نوشتن كلمات پروردگارم مركّب شود، دریا پایان می‏گیرد، پیش از آن كه كلمات پروردگارم تمام شود، هر چند همانند آن (دریاى اوّل) را كمك قرار دهیم.

تمام این آیات را من با تمام گوشت و پوست و استخوانم با بند بند وجودم حس میکنم و چه مسیری از این زیباتر که انسان به این درک برسد.

استاد گرامی ما خدا را در عبارات شما یافتیم.

خدای درون، ما را به سمت شما هدایت کرد و تمامی این تغییرها هدایت زیبای الهیست و واقعا خدای به این زیبایی چقدر برای پرستیدن لایق است.

این خدا کجا و خدایی که ما از قبل برای خود ساخته بودیم کجا.

خوشا آنان که دائم در نمازند و ما به لطف خدا به این نماز دائمی رسیده ایم.

چه بسا وقتی عمیق تر می نگریم جسم و ذهن خود را به گرد خدای روحمان در گردش می بینیم و این معنای اصلی نماز است.

جسم و ذهن الهی ما همواره در حال حرکت بر مدار و قوانین آفرینش هستند و ما هم وقتی با این آفرینش همراه میشویم لذت را حس می کنیم و احساس ما قطب نمایی میشود برای این لذت.

پس نماز خواندن در حقیقت یعنی همسو شدن با آفرینش الهی.

وای خدای من این نماز کجا و آن نمازهای قبل کجا.

حالا میفهمم که چرا خدای درونم مرا از نماز خواندن بازداشت.

او مرا از نماز ظاهری جداکرد تا نماز حقیقی که همسویی با قوانین آفرینش است را یادم دهد.
خدایا شکرت.

نماز خواندن را رها کنیم نمازخوان می شویم.

لاغر شدن را رها کنیم لاغر میشویم.

لاغری دوم یعنی طبق قوانین و همسو و هم ارتعاش با قوانین آفرینش شدن.

خدایا جز شکر چه میتوانم بگویم.

خدایاااااا شکرت شکرت شکرت.

استاد جز تشکر از شما چه میتوانم بگویم. اشک شوق بر صورتم جاریست و فقط میتوانم بگویم سپاسگزارتونم استاد

(دیدگاه فاطمه سادات عزیز)

برای انجام تمرین مربوط به این جلسه آموزشی به سوالات زیر به صورت انشایی شرح دهید.

  • از چه سنی دچار اضافه وزن شده اید و از چه زمانی با چاق بودن خود مشکل داشتید؟
  • چه مشکلی با چاقی یا وضعیت فعلی خود دارید که تصمیم گرفتید لاغر شوید؟
  • دریافت خود درباره مدیریت فاصله بین وضعیت فعلی تا شروع تغییرات را شرح دهید.
  • انتخاب هدف صحیح در موضوع لاغر شدن چیست و شما چه اهدافی را انتخاب می کنید؟
  • از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.13 از 86 رای

https://tanasobefekri.net/?p=28546
130 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار s.mohammadi8195
      1400/04/26 11:41
      مدت عضویت: 1526 روز
      امتیاز کاربر: 3947 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 423 کلمه

      با سلام

      لاغر شدن رو رها کنید تا لاغر شوید

      من درحقیقت به لاغر شدن وابسته شده بودم . اینکه در طول روز مرتب فکرم اینه چقدر لاغر بشم خوبه . کی لاغر میشم . خودمو تو آینه چک میکنم . خودمو وزن میکنم . مواظب غذا خوردنم هستم که کم خوردم . زیاد خوردم .

      استرس داشتم که اگه این روش جواب نده . مرتب سایزمو چک کنم . اینکه  لحظات زیبای زندگی تمام هم وغمم لاغری باشه و بس.  و شادی رو گره زدم به لاغری . 

      و این باعث شد که من شدیدا فوکس کنم به لاغری و وابسته شم و عجله داشته باشم برای لاغری . 

      عجله هم باعث میشد هرسری خودمو با وزن ایده آلم مقایسه کنم که چقدر باقی مونده تا مانکن بشم . وچون این مسیر صبر و حوصله و استمرار میخواد یه جاهایی خسته بشم . دلسرد بشم و اشتیاقم کم بشه .

      من یادم میاد که چند سال پیش که همراه خانواده ام از اصفهان میخواستیم بریم شیراز . دو تا مسیر بود برای رفتن یه مسیر از سمت شهر و یه مسیر از کمربندی .

      ما برای اینکه زودتر بریم و ترافیک نباشه تصمیم گرفتیم از کمربندی بریم . و همینطور که میرفتیم هرسری لب جاده تابلو رانندگی بود مثلا ۱۰۰۰ کیلومتر تا شیراز و یه کم میرفتیم ۸۵۰ تا . و یه کم دیگه ۸۳۰ تا و…. تا کم کم شد ۵۰ تا و.. 

       من یادم میاد من هر سری این تابلو رو میدیدم و مسافتها رو میخوندم تا برسیم و انگار این مسیر برام یک روز راه بود و انگار تمومی نداشت و آخرش پشیمون شدیم که چرا از مسیر شهر نرفتیم که لااقل یه آبادی باشه و از مسیر لذت ببریم.

       ما همش تو مسیر چشممان به تابلو بود که چقدر مونده و چون از مسیر لذت نمیبردیم باعث شد هممون احساسمان بد بشه وخسته بشیم .😔

      مسیر لاغری با ذهن هم رو پیش خودم اینجوری فرض میکنم که اگه طی مسیر فقط به فکر نتیجه  وزمانش باشم چون از مسیر لذت نمیبرم مسلما لیز میخورم و نمیتونم ادامه بدم . 

      من چند سال با جسمم می خاستم لاغربشم و نتونستم این بار میخام با ذهنم پیش برم تا به مقصد برسم و میخام از مسیرم لذت ببرم و کاری به نتیجه نداشته باشم و هرسری خودمو با سری قبل خودمو مقایسه کنم که چقدر به جلو حرکت کردم و چقدر از استرس هام و نگرانیهام و رفتارها و باورهای  عوض شده و کم کم نتیجه دلخواه هم خودش از راه میرسه و نیاز نیست من روش زوم کنم .🙂

      به قول شاعر .  گر صبر کنی زه غوره حلوا سازی .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار متناسب شاد
      1400/12/14 21:31
      مدت عضویت: 1526 روز
      امتیاز کاربر: 3947 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 570 کلمه

      سلام

      منم یادم میاد اوایل ورود به دوره خیلی ادامه دادن در مسیر برام سخت بود . از یک طرف خودم به چاقی خودم توجه میکردم وحالم بد میشد ولی خوب این رو تا حدی میتونستم کنترل کنم .اما حرف وحدیث اطرافیانم خیلی اذیت کننده بود ازیک طرف فایل ها رو گوش میدادم از یک طرف مرتب تصاویر شگفت انگیران و لایوها رو مرتب میدیدم و ویس ها رو گوش میدادم تا نجوای ذهنیم لااقل یه کم کمتربشه .

      فقط یه اشتباهی که اول کار کردم این بود به خواهرم گفتم واون هرسری بهم میگفت انگار چاق تر شدی . ومنم لاغری با ذهن رو براش توضیح میدادم . کم کم متوجه شدم این کار انرژی منو کم میکنه واون اصلا در مدار این حرفها نیست .

      اما کم کم دیگه اصراری نکردم .

      حرف وحدیثها بود یادم میاد یه بار خواهرزادم گفت قربون خالم برم شبیه شترمرغ شدی و محکم پرید تو بغلم .اولش ناراحت شدم  اما خودمو مهار کردم بچه بود چه انتظاری میشد ازش داشت بزرگترها که رعایت نمیکنن چه برسد به بچه .

      و من هم هر روز که تمرینات رو انجام میدادم منتظر بودم که یکی بهم بگه چقدر لاغرشدی اما دریغ از یکبار گفتن .

      شرایط سختی بود اما ادامه دادم ادامه دادم ادامه دادم .

      تا که بی خیال تایید شدم گفتم بالاخره نتیجه میگیرم و مشغول انجام تمرینات شدم  تا یه روز بعد ۴ ماه استمرار در دوره درحال شستن ظرفها بودم اون روز یادم نمیره . خواهرم که همش ازمن ایراد میگرفت  ومدتی متو ندیده بود بهم گفت چقد لاغرشدی انگار آب شدی .

      من خیلی تعجب کردم چون مدتی بود تمرینات رو بااشتیاق انجام میدادم و به نتیجه فکر نمیکردم وراضی بودم .

      اون روز خیلی خوشحال شدم و نگاهی به خودم انداختم ولی اونجوری که اون میگفت خودم چیزی احساس نکردم .

      راستشو میخاین یه شیطنت کردم وبعدش رفتم وزن کردم دیدم نزدیک به ۵ کیلو وزن کم کردم .

      ازبس باورم نمیشد چندبار وزن کردم دیدم نه . واقعن من اینهمه وزن کم کردم وخواهرم حق داشت اینطوری شگفت زده بشه . خیلی خوشحال شدم انگار تو ابرها بودم 

      از بس تو لاک خودم بودم و تمریناتم رو انجام میدادم و چاقیم رو رها کرده بودم توجهم از وزنم کلا برداشته شد به طوریکه متوجه تغییر اینهمه کاهش وزنم نشدم 

      بعدش آنقدر انگیزه گرفتم که با اشتیاق بیشتر ادامه میدادم وپیش رفتم . و خواهرم که هر موقع میومد خونمون دیگه تا میخاست بپرسه چی کار کردی جلوی خودش رو میگرفت و از چاقی خودش گله میکرد .چون میدونست من چطوری وزنم کم شد .

      بهش گفتم خاهرجان تو که منو دیدی چطوری وزن کم کردم تو هم شروع کن . واول تصاویر شگفت انگیزان واستاد رو بهش نشون دادم و خودش هم تایید کرد و گفتش آخه من وقت ندارم .

      بهش گفتم زوج شگفت انگیز رو ببین خانمه پرستاره دوشیفت کار میکنه . شوهرش هم کارمند شرکت نفته . اونها تونستن . توهم میتونی .

      و چندتا ویس رو براش فرستادم . 

      بعد مدتی دیدمش گفتم چی کار کردی ؟

      گفتش وقت نکردم حتی یکیشو گوش بدم .

      خیلی تعجب کردم میدیدم تو اینستا وقت میگذرونه .

      دلیلش برام توجیهی نداشت .

      فهمیدم اصلا تو مدارش نیست . دیگه اصراری نکردم .

      و خودم فهمیدم چقدر من سعادتمند بودم که من هدایت شدم به این سایت  و چقدر خوب دلم نشست وپذیرفتم و ادامه دادم وادامه میدم .

      وچقدر هم خوب بود برام که کلی از مسایل پیرامونم رو با این روش ذهنی حلش کردم .

      خدایا شکرت . و سپاس فراوان از استاد عالیقدر بابت آموزشهای بی نظیرشون .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار متناسب شاد
      1402/05/20 18:54
      مدت عضویت: 1526 روز
      امتیاز کاربر: 3947 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 412 کلمه

      سلام بر استاد عزیز ودوستان همراه

      نزدیک به یک ماه واندی بود که بااینکه تقریبا متناسب بودم احساس چاق شدن کردم و بدون اینکه خودم رو وزن کنم تصمیم گرفتم مجددا دوره رو شروع کنم .

      میدونستم این حس چاقی به خاطر پلی شدن یه سری باورهای قدیمی چاقی هست که با تغییر شرایط زندگیم قابلیت اجرا پیدا کردن .

      اصلا هم نمیدونستم چه باورهایی ؟ فقط حس چاقی منو بیدار کرد که برو به درونت رجوع کن تا جسمت خودش  رو نشون نداده .

      وقتی دوره رو شروع کردم یکی یکی اون باورهای مخرب رو شناسایی کردم و  اصلا نمیدونستم باید به چه وزنی برسم بعد چند روز کارکردن روی دوره وباورها اون حس چاقی محو شد و حس خوبی لاغری بهم دست داد .

      بازم ادامه میدم میدونم این مسیر بهم در خودشناسی و آرامش درونیم کمکم میکنه وکمترین نتیجش متناسب شدن هست .

      فقط یه نکته بسیار ظریفی که در  دوره متوجه شدم اینه که ما براساس شنیده هامون وتجربیاتنون لاغرشدن رو در ذهنمون سخت کردیم واگر بتونیم ذهنمون رومتقاعد کنیم که لاغرشدن خیلی راحته اصلا درگیر ترازو  وزن کردن نمی شیم و مسیر حین یادگیری برامون لذت بخش میشه .و به نتیجه اینقدر زوم نمی کنیم.

      این فرموده استاد که متناسبها مگه برای متناسب شدن چی کار کردن . چه کارفیزیکی کردن . هیچی .

      فقط فرمولهای ذهنیشون رو دستکاری نکردند همین .

      حالامنی که فرمولهای ذهنی ام رو دستکاری کردم فرمول درستش رو جاش میرارم  وانتظارم متناسب شدنه .

      اینکه تعدادی دوستان درکامنت من پیام میزارن تو چطور زود به نتیجه رسیدی . 

      جوابم اینه من لاغر شدن رو تو ذهنم آسون کردم .

      خوب من سالها دیده بودم اطرافیانم برای لاغرشدن چه هزینه هایی میکنن وآخرش هیچی به هیچی . واین فرومول رفته بود تو ذهنم که لاغرشدن سختی زیادی میخاد به همین دلیل اوایل که متوجه این فرمول نبودم کار به کندی پیش می رفت اما بعدش که اومدم خودم رو متقاعد کردم که چاقها با ذهنشون چاق میشن و اونهمه روش فیزیکی فشار به جسمشون هست پس طبیعی هست که لاغر نشوند. اما من با ذهنم چاق شدم و باهمین ذهنم لاغر میشوم .

      بعد متقاعد کردن ذهنم لاغرشدنم سرعت گرفت ومتناسب شدم .

      برای رهایی از خواسته جاقی و لاغر شدن . شرط اولش اینه که ذهنم رو متقاعد کنم که لاغر شدن آسونه واین باور سختی رو با دلیل وبرهان پوچ اش بکنم و با باورجدید آرامشی درونم شکل می گیره که مسیر رو لذت بخش تر میکنه و ترس از لاغرنشدن رو هم پاک میکنه . و رها میشیم از هرچی ترس از لاغرنشدن .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Somayeh
      1400/06/31 11:15
      مدت عضویت: 1526 روز
      امتیاز کاربر: 3947 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 65 کلمه

      سلام دوست عزیز

      گام اول موفقیت در هرکاری دوست داشتن خودت هست .

      من هم قبلا این کار رو میکردم . ولی الان که روی اعتمادبه نفسم کارکردم  آنقدر معده خودم رو دوست دارم که همچین کاری نمیتونم بکنم اونجوری اون دیگه اسمش معده نیست .

      سطل زباله میشه برای جمع آوری آشغال.

      تازه فرزندتان این کارتون رو یاد میگیره وبعدا که بزرگ میشه این رفتار ازش سرمیزنه .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم