تا قبل از آشنایی با قوانین جهان هستی، مفهوم شاد بودن را نمی دانستم و نگرش من به زندگی اینگونه بود:
چگونه به آرزوهایم دست پیدا کنم؟
از آنجا که هیچ وقت راهی برای دستیابی به آرزوهایم پیدا نکردم، هرگز به آرزوهایم نمی رسیدم.
- چگونه لاغر شوم؟
- چگونه پول دار شوم؟
- چطور می توانم ماشین دلخواهم را بخرم؟
- چگونه به خانه رویاهایم برسم؟
- چطور به شهر موردعلاقه ایم مهاجرت کنم؟
- چطور رایطه عاشقانه ای با همسرم داشته باشم؟
تا سن 35 سالگی اینها مهمترین خواسته های من بود که هرگز محقق نشده بودند.
زمانی که در مسیر تغییر زندگی قرار گرفتن و با موضوع همسو شدن با قدرت اراده خداوند آشنا شدم به مرور نگرش من در مورد خواسته ها از “چگونه رسیدن به آرزوها” به “چگونه خلق کردن آرزوها” تغییر پیدا کرد.
لازم به ذکر است، تغییر نگرش دادن با تغییر دادن جمله و نوشته تفاوت دارد.
زمانی که تازه با قاون جذب آشنا شدم، تحت تاثیر فیلم راز و آنچه در کتاب های موفقیت خوانده بودم تصور می کردم اگر نحوه نوشتن جملاتم را تغییر بدهم یا چگونگی بیان کردن آنها را اصلاح کنم خواسته های من به واقعیت تبدیل می شوند.
در فیلم راز تاکید شده بود جملات خود درباره آرزوهایتان به زمان حال ساده نوشته شود.
به جای نوشتن “من به ماشین دلخواهم می رسم” باید بنویسید “من به ماشین دلخواهم رسیدم”
برای اینکه بتوانم جملاتم را به زبان حال ساده بنویسم در گوگل عبارت “جمله حال ساده” را جستجو کردم تا به شکل اصولی نحوه نگارش جملات به زبان حال ساده را یاد گرفته و از این پس آرزوهایم را با جملات صحیح در دفتر آرزوهایم بنویسم.
ماه ها سپری شد و هیچ خواسته ای از من به واقعیت تبدیل نشد. از این رو به طریق عملکرد خودم شک کردم که مبادا من در مسیر اشتباه هستم و خودم خبر ندارم!
به تحقیق و جستجوی خود برای درک بهتر قوانین جهان هستی ادامه دادم و به این نتیجه رسیدم که رسیدن به خواسته ها از طریق تغییر نگارش جملات یا بیان کردن خواسته ها به شکل زمان حال ساده امکانپذیر نیست.
اینجا بود که با موضوع “نگرش” یا “عقیده” آشنا شدم.
درک کردم برای رسیدن به خواسته ها باید سعی کنم نگرش خودم را از “رسیدن به خواسته ها” به “تجربه کردن خواسته ها” تغییر دهم.
از نظر من و به احتمال زیاد اکثر انسانها رسیدن به خواسته ها به این معنی است که: من باید آرزو کنم و از عبارت های تاکیدی یا نوشتن درباره خواسته ها برای قدرت بخشیدن به آرزوهای خود استفاده کنم و در نهایت خداوند از طریق معجزه، خواسته های من را وارد زندگی من می کند.
این نگرش سبب شده بود که زمان زیادی را صرف نوشتن، تجسم کردن و صحبت کردن درباره خواسته هایم کنم درحالی که هیچ نشانه ای مبنی بر رسیدن به خواسته ها در زندگی خودم مشاهده نمی کردم.
پس از مدتی نسبت به خداوند دچار شک و تردید شدم.
- شاید خداوند نمی خواهد آرزوهای من محقق شود.
- شاید خواسته هایی که می خواهم به صلاح من نیست و نباید به آن ها برسم.
- شاید خواسته های من باث دور شدنم از خدا و درنتیجه خشم و ناراحتی خداوند شود و صلاح من در این است که آرزوهایم محقق نشود.
انبوهی از این افکار در ذهنم مرور میشد و مرا از رسیدن به خواسته ها دلسرد می کرد.
از آنجا که مهمترین ویژگی من، متعهد بودن برای ادامه دادن است به تحقیق و جستجوی خود برای درک بهتر قوانین جهان هستی ادامه دادم.
پس از مدت ها در مسیر همسو شدن با قدرت اراده خداوند قرار گرفتم و درک کردم باید نگرش خود درباره “رسیدن به آرزوها” را به “تجربه کردن آرزوها” تغییر دهم.
به این صورت که دیگر به دنبال رسیدن به آرزوها نباشم بلکه هدف من تجربه کردن آرزوهاست.
در نگرش رسیدن به آرزوها، آنچه بعنوان آرزو مورد درخواست ما است، وجود ندارد. باید برای رسیدن و تصاحب کردن آن تلاش کنیم و حتی دست به دعا و التماس بلند کنیم تا بلکه خداوند خواسته ما را به صورت یک اتفاق یا معجزه وارد زندگی ما کند.
اما در نگرش تجربه کردن آرزوها، آنچه بعنوان آرزو مورد درخواست ما است، هم اکنون و در زمان حال در جهان هستی وجود دارد و از آنجا که قبل از درخواست کردن ما، آن چیز در جهان وجود داشته است و به هنگام مرگ هیچ خواسته ای را نمی توانیم با خود به جهان دیگر ببریم بنابراین ما فقط می توانیم در مدت حضور در دنیای مادی از آن استفاده کرده و لذت استفاده از آن را تجربه کنیم.
رسیدن به آرزو، احساس مالکیت و تصاحب کردن در ذهن ما ایجاد می کند اما تجربه کردن آرزو، احساس رهایی و آزادی و لذت بردن در ذهن ما ایجاد می کند.
رسیدن، تصاحب کردن، مالک شدن احساس مسئولیت و نگهداری کردن در ذهن ما ایجاد می کند اما تجربه کردن احساس راحتی و لذت بردن را در ذهن ما ایجاد می کند.
رسیدن، تصاحب کردن و مالک شدن از فرمول های ذهنی تشکیل دهنده منیت یا اراده شخصی است اما تجربه کردن و لذت بردن از آنچه هست، از فرمول های ذهن ناخودآگاه و همسو با قدرت اراده خداوند است.
تا زمانی که من آرزوی لاغر شدن داشتم، نگرشم این بود که من چاق هستم و باید از طریقی که خودم نمی دانم تلاش کنم تا لاغر شوم (لاغری را تصاحب کنم).
اما زمانی که نگرشم را تغییر دادم و دوست داشتم لاغر بودن را تجربه کنم دیگر نیازی به استفاده از روش هایی که خودم نمی دانستم نداشتم، به راهکار و توصیه دیگران اهمیت ندادم و از طریق آنچه درون خودم بود به مرور لاغر شدن را تجربه کردم.
تا زمانی که آرزوی من پول دار شدن بود، از طریق مختلف برای افزایش درآمد و پس انداز اقدام کردم اما هرگز به آرزوی خود نرسیدم اما زمانی که نگرشم را تغییر دادم و دوست داشتم پول دار بودن را تجربه کنم بدون نیاز به سرمایه گذاری های رایج بین انسانها، بدون وام گرفتن، بدون تلاش برای افزایش سرمایه از طریق خرید و فروش کردن و … از راهی که هرگز نمونه مشابه آن وجود نداشت و به فکر من نمی رسید شرایط مالی بسیار متفاوتی را تجربه کردم.
لازم است مجددا تاکید کنم، تغییر نگرش دادن به مفهون تغییر در نگارش جملات نیست.
اینکه من به جای جمله “من می خواهم ثروتمند شوم” بنویسم “من دوست دارم ثروتمند بودن را تجربه کنم” شرایط ما در زندگی تغییر نمیکند.
تغییر نگرش از طریق تغییر افکار، تغییر توجه و تغییر عملکرد در ما ایجاد می شود.
اینکه شما در مدار اطلاع از آگاهی های “نوشته های باورساز” قرار گرفتید نقطه آغاز تغییر نگرش است.
برای مطالعه کردن شما نیاز به زمان دارید. بنابراین تلاش شما برای مهیا کردن زمان لازم جهت مطالعه این نوشته ها اقدام کردن برای تغییر نگرش است.
برای درک کردن آنچه می خوانید نیاز به تکرار، فکر کردن و نوشتن درباره آنچه دریافت کرده اید دارید. این اعمال منجر به تغییر نگرش خواهند شد.
برای تاثیر پذیری از آنچه دریافت می کنید نیاز است، آنچه قبلا دریافت می کردید را به مرور یا به یک باره متوقف کنید. این اقدام در جهت تغییر نگرش خواهد بود.
سعی در عمل کردن به آنچه دریافت کرده اید، تاثیر عمیق بر تغییر نگرش ایجاد می کند.
اینها مراحل تغییر نگرش است که به یک باره صورت نمی گیرد و با تغییر دادن نگارش یا افعال جملات درباره خواسته ها تفاوت بسیاری دارد.
بنابراین جمله ابتدای این نوشته را در مورد ” چگونه به آرزوهایم دست پیدا کنم؟” را به عبارت “چگونه آرزوهایم را تجربه کنم” تغییر می دهیم.
چگونه آرزوهایم را تجربه کنم؟!
به وسیله هماهنگ شدن با قدرت اراده خداوند که مسئول آفرینش تمام مخلوقات است.
به این طریق می توان هرآنچه آرزو دارید را در دنیای مادی تجربه کنید.
از طریق هماهنگ شدن با قدرت اراده خداوند بار مسئولیت رسیدن به آرزوها را از دوش خود برمی دارید و اجازه می دهید خداوند از طریق قدرت بی نهایتش شما را سرشار از تجربه خواسته هایتان کند.
هرچه کوله بار ما برای رسیدن به خواسته ها سبک تر باشد سریع تر و راحت تر خواسته های خود را تجربه می کنیم.
باید عواملی که کوله بار ما را سنگین می کنند رها کنیم تا از این طریق تمرکز ما برای رسیدن به خواسته ها از فرمان های اراده شخصی برداشته شود و با گوش جان دستورات الهی را برای تجربه خواسته هایمان شنیده و به آن عمل کنیم.
عواملی که مانع رسیدن ما به خواسته هایمان می شوند
اراده شخصی به ما گوشزد می کند:
- امکان ندارد به آرزوی خود برسید.
- رسیدن به این آرزو سخت و دشوار است.
- آرزوی تو عواقب بدی به همراه دارد و بهتر است از رسیدن به آن صرف نظر کنی.
- آرزوی تو خیلی بزرگ است و نمی توانی به آن برسی.
برای مقابله با نیروی اراده شخصی و همسو شدن با قدرت اراده خداوند باید از ویژگی خلاقیت خداوند استفاده کنیم.
- خداوند خلاقیت لازم برای هدایت من به سمت خواسته ام را دارد.
من به خدا ایمان دارم.
خلاق بودن یعنی به هدفتان اعتماد کنید و تمرکز خود برای تجربه کردن اهدافتان را حفظ کنید.
- خداوند مهربان است و همواره زندگی مرا گسترش می دهد
با یادآوری مهربان بودن خداوند می توان قدرت اراده شخصی را کاهش دهیم و در مفابل بر قدرت اراده خداوند متمرکز شویم.
خلق کردن، رشد دادن و کمک به مخلوقات برای به کمال رسیدن از ویژگی های خالق مهربان است.
بنابراین من به خداوند ایمان دارم مرا در جهت گسترش زندگی و تجربه آرزوهایم هدایت می کند.
باید همواره سعی کنید با مهربانی زندگی کنید. مهربانی، باعث ایجاد آرامش و شاد بودن در زندگی روزمره می شود.
مهربانی در مقایسه با غم و اندوه یا بدجنسی، انرژی متعالی تری دارد و به متجلی شدن خواسته ها کمک می کند.
با بخشیدن است که دریافت می کنیم و زمانی که ما مهربانی را به دیگران هدیه می کنیم، سیستم جهان هستی انرژی همسو با آنچه بخشیده ایم را به ما باز می گرداند و آن چیزی نیست جز نعمت های بیشتر.
تصور کنید به آنچه در رویای خود دارید رسیده اید اما غمگین یا خشمگین باشید.
تجربه شما از آن شرایط چگونه خواهد بود؟
قطعا باعث لذت و شاد بودن شما نخواهد شد.
زمانی که در حالت ترس، اندوه، حسرت، خشم و … باشیم به هر خواسته ای برسیم نه تنها باعث شادی و لذت ما نمی شود بلکه انرژی های ضعیف درون ما را افزایش می دهد.
شاید خواسته شما رسیدن به شرایط مالی بهتر باشد.
اگر اکنون سرشار از صفات نامهربانانه باشید و به خواسته خود (پول) دست پیدا کنید، ویژگی های فعلی شما افزایش پیدا می کند.
ترس، حسرت، خشم و اندوه عمیق تر در زمان بیشتر را تجربه خواهید کرد.
بسیاری از انسانها تصور می کنند با رسیدن به خواسته های خود دچار تحول عظیم در صفات درونی خواهند شد و شاد بودن را تجربه خواهند کرد و از آن پس زندگی زیبا و سرشار از احساس خوشبختی خواهند داشت.
با ایمان و اطمینان به شما اعلام می کنم هرگز چنین اتفاقی رخ نخواهد داد.
با رسیدن به خواسته های بیشتر، صفات درونی شما تغییر پیدا نمی کند بلکه عمیق تر و تاثیرگذار تر می شود.
فردی که به هر دلیل احساس غم، حسرت، خشم و … را در خود پرورش و گسترده کرده است و تصور می کند اگر به فلان خواسته که می تواند دارایی یا افراد باشد برسد شرایط احساسی اش متفاوت خواهد شد سخت در اشتباه است.
چون احساس یک عامل درونی و خواسته های ما عوامل بیرونی هستند و هرگز عوامل بیرونی برطرف کنده یا اصلاح کننده عوامل درونی نیستند بلکه تسکین یا تشدید کننده هستند.
به این ترتیب رسیدن به هر خواسته ای در بهترین حالت می تواند برای مدت کوتاهی احساس های نامناسب درونی را تضعیف کند اما به زودی تاثیر رسیدن به آرزو کمرنگ شده و شرایط احساسی قبلی به حالت قبل بر می گردد.
در مثال مشابه می توان تلاش افراد چاق برای لاغر شدن را ذکر کرد که با استفاده از روش های مختلف اگر موفق به کاهش وزن یا سایز می شدند برای مدت کوتاهی در شرایط احساسی بهتر قرار می گرفتند اما دوباره به حالت قبل بر می گردند.
در مورد مهربان بودن فقط موضوع در برخورد با دیگران یا شرایط پیرامونی نیست بلکه مهربانی باید از درونی آغاز شود.
ذهن، اولین هدف ما برای مهربان شدن باید باشد.
افکاری که در ذهن خود مرور می کنید باید مهربانانه باشد.
از تاثیری که افکار بر احساس شما می گذارد می توان به نوع آن پی برد.
اگر با مرور افکار دچار احساس ترس، نگرانی، اضطراب، خشم، کینه و احساس های مشابه می شوید قطعا آن فکر ناشی از نامهربانی است. اما اگر با مرور افکار به احساس خوب، امید، اشتیاق و احساس های مشابه می رسید آن فکر از جنس مهربانانه می باشد.
اگر به هدف یا خواسته خود فکر می کنید و دچار احساس بد می شوید، آگاه باشید که در حال مرور کردن افکار نامهربانانه هستید.
این افکار شما را از همسو شدن با قدرت اراده خداوند منع و در نتیجه تجلی خواسته تان را با مشکل مواجه می کند.
وقتی با مهربانی فکر کنید، با مهربانی عمل می کنید. در این صورت برای خودتان این فرصت را فراهم کرده اید که شبیه قدرت اراده خداوند باشید در غیراینصورت از دایره قدرت اراده خداوند خارج شده اید و احساس سرخوردگی و فریب خوردگی می کنید.
پس بیشتر از آنکه مراقب و نگران برخورد مهربانانه با دیگران باشید، نگران نوع افکاری باشید که همواره در ذهن خود مرور می کنید.
این یک انتخاب است. انتخابی که سرنوشت شما را رقم خواهد زد.
مهربانی را از افکار خود آغاز کنید. این عمیق ترین نوع دوست داشتن خودتان است. هرچه بیشتر خودتان را دوست داشته باشید کمتر نیاز به دوست داشته شدن توسط دیگران خواهید داشت.
این سناریو را در ذهن خود حک کنید:
من بخشی از قدرت اراده خداوند هستم و تکه ای از قدرت خداوند در وجود من نهفته شده است.
من رابطه خوبی با خود و خداوند دارم، زیرا هرآنچه که خداوند آفریده خوب است.
من آفریده ی خداوند هستم و همین دلیل کافی است که با خودم مهربان باشم و خوب رفتار کنم.
من قصد کرده ام در تمام تصمیمات روزمره ام نسبت به خودم مهربان باشم.
- با دیگران باید مهربان باشید.
یکی از اصول مهم معاشرت کردن، شاد بودن و بهره بردن از کمک دیگران برای تجربه خواسته ها و آرزوهای تان است.
- اراده شخصی به ما گوشزد می کند شما هرگز نباید کمک دیگران را قبول کنید. از دریافت هدیه های دیگران خودداری کنید و هربار در شرایطی قرار گرفتید که باید هدیه ای را قبول می کردید حتما باید چندین برابر آن را جبران کنید تا مدیون دیگران نباشید.
- اراده شخصی به ما می گوید که شاد بودن باعث بروز مشکلاتی در زندگی خواهد شد چون خداوند از شاد بودن به خشم می آید.
- اراده شخصی به ما تاکید می کند نباید با دیگران مهربان باشید، در این صورت دیگران از مهربانی شما سوءاستفاده خواهند کرد.
- اراده شخصی به ما یادآوری می کند که انسانها دزد و کلاه بردار هستند و باید همواره مراقب انسان های اطراف خود باشید.
شما برای رسیدن به خواسته ها و تجربه آرزوهایتان نیاز به کمک دیگران دارید. دیگران همانند دستان بی شمار خداوند در دنیای مادی هستند که به شما کمک می کنند آنچه می خواهید را تجربه کنید.
برای جذب کردن کمک دیگران در زندگی خود باید با دیگران مهربان باشید و با شادی برخورد کنید.
اگر با دیگران نامهربان باشید انتظار دریافت کمک از دیگران را نداشته باشید.
تاکید می کنم کمک از دیگران با این نگرش که آنها دستان خداوند برای کمک کردن به من جهت تجربه خواسته هایم هستند.
از زمانی که تصمیم گرفتم در زمینه آموزش لاغری با ذهن فعالیت کنم، انسان های نازنین زیادی در مسیر زندگی من قرار گرفتند و عاشقانه به گسترش کسب و کار و تجلی رویای من کمک کردند.
افرادی که به طریق مختلف و بدون اینکه من اطلاع داشته باشم، پیام لاغری با ذهن را در جهان گسترش دادند.
افرادی که به من کمک کردند تا مشکلات سایت تناسب فکری که از نگاه من پنهان مانده بود را اصلاح کنم.
افرادی که با تهیه محصولات سایت تناسب فکری به گسترش و تجلی خواسته و رویای من کمک کردند.
این افراد از طرف خداوند برای کمک کردن جهت تجربه خواسته ام به کمک من شتافتند.
هر فردی که این نوشته ها را می خواند به گسترش آگاهی و تجلی رویای من کمک می کند.
اگر مهربانی ببخشید، مهربانی دریافت می کنید. این اصل شاد بودن است.
اگر آرزو دارید به قدرت اراده خداوند ملحق شوید و در زندگی به همه ی خواسته هایتان برسید به کمک عده بی شماری از انسانها نیاز دارید.
وقتی تصمیم می گیرید تا در هر جایی مهربانی را گسترش دهید به شیوه های مختلفی که هرگز نمی توانید آن را پیش بینی کنید حمایت و پشتیبان دریافت خواهید کرد.
بارها از طریق مختلف که اصلا به فکرم نرسیده بود از طرف دیگران مورد لطف و محبت قرار گرفته ام. این بازتاب گسترش مهربانی است.
مهربانی که نقطه شروع آن، افکار خودم است. پیش از آنکه با دیگران مهربان باشم سعی کرده ام با خودم مهربان باشم.
کلماتی که در قالب نوشته های باور ساز می خوانید، افکاری هستند که قبل از نوشته شدن در ذهنم مرور می شوند.
به این ترتیب من مهربان بودن با خودم را آغاز می کنم.
برای گسترش مهربانی و شاد بودن اقدام می کنم و افکار را به کلمات قابل دریافت کردن تبدیل می کنم.
کلمات در دنیای مجازی رها می شوند.
انسان هایی که از قبل درخواست هدایت ارسال کرده اند در مسیر دریافت این آگاهی قرار می گیرند.
آنها کلمات را می خوانند و آگاهی وارد ذهن آنها شده و به شکل اولیه خود تبدیل می شود.
آگاهی در ذهن افراد گسترش می یابد و انرژی قدرتمند اراده خداوند تقویت می شود.
افراد با قدرت اراده خداوند همسو می شوند و اولین نتیجه آن احساس آرامش و شاد بودن است.
تداوم احساس آرامش و شاد بودن منجر به بروز رفتار مهربانانه با خود می شود.
به همین سادگی، شاد بودن و مهربانی در جهان گسترش می یابد.
همه آنهایی که این نوشته ها را می خوانند و تحت تاثیر آگاهی الهی قرار می گیرند برای گسترش مهربانی دست به کار می شوند.
هر روز انسان های مهربان بیشتری به سمت من هدایت می شوند و به تجلی رویای من کمک می کنند.
این ساده ترین طریق بیان همسو شدن با اراده خداوند برای گسترش شاد بودن ، مهربانی و دریافت رفتار مهربانانه از سوی جهان هستی و خداوند است.
در قسمت بعدی ادامه چگونه آرزوهایم را تجربه کنم؟! را دنبال می کنیم.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.21 از 39 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
زندگی با اراده خداوند (قسمت چهاردهم)
سلام دوستان همراه و استاد گرامی
اولین بار که با مطالب ذهنی آشنا شدم سال ۱۳۸۰ بود ، علاقه به کتاب خوندن و تضادهای ناراحت کننده ای که در زندگی برام پیش اومده بود منو مجاب کرد که یه روز عصر برم خیابون انقلاب تهران که بورس خرید و فروش کتاب بود
دلم میخواست خودم به خودم کمکی کنم ،رفتم تو یه کتاب فروشی از فروشنده پرسیدم کتابی که در مورد روانشناسی باشه دارید؟
کتاب ۴ اثر از اسکاورلشین بهم پیشنهاد داد، با اشتیاق خریدمش و اومدم خونه ،تا چند روز میخوندمش ، جملات تاکیدی زیادی در اون بود که باید تکرار میکردم
منهم تمریناتشو انجام میدادم ،اولین بار بود که با این جنس آگاهی ها برخورد میکردم
اوایل از گفتن جملات تاکیدی حالم خوب میشد ولی بعد از مدتی رهاش کردم
حالا میفهمم که وقتی جمله تاکیدی میگی که با درونیاتت هماهنگ نیست ذهنت نمیپذیرتشون
مثلا من مدام تکرار میکردم خدا مراقب و محافظ من است ولی من در اعماق درونم خدا رو عامل بدبختی هام میدونستم
و حالا متوجه میشم که برای گفتن جمله مثبت باید ریشه اون جمله تاکیدی رو برای ذهنت باز کنی تا آرام آرام بپذیره
چند سال بعدش با کلاسای دکتر فرهنگ آشنا شدم یه مدتی هم با اون سرگرم بودم و مجدد از مسیر خارج شدم
در تمام اون مدت از هر کدوم از آموزش ها ،مطلبی یاد گرفته بودم که گهگداری انجامشون میدادم
فیلم راز که خیلی ها دیدن و منهم دیده بودم ، بعد با کلاس های روان درمانی و شخصیت شناسی و ان ال پی و انرژی درمانی و هیپنوتیزم و مدیتیشن وووو آشنا شدم
و از ۴ سال پیش با جنس متفاوتی از آگاهی ها آشنا شدم که شروع اتفاقات خوب زندگیم بود
تجمیع صدها کتابی که خوندم ،چند هزار فایلی که گوش کردم،دوره های متفاوتی که شرکت کردم و تعمق و تفکری که کردم ،شده الان که باز هم در حال آموزش دیدن و آپ دیت ذهنیاتم هستم
اوایل فکر میکردم باید به خواستم زیاد فکر کنم ،بعد یاد گرفتم وقتی خواسته ای داری نیاز نیست مدام عنوانش کنی ،با تضادی که بهش خوردی به جهان درخواستشو فرستادی و یه عالمه اطلاعات در این زمینه ها کسب کردم که هر بار با بودن در مسیر و تمرین و زندگی کردن آگاهی ها دریچه و دنیای دیگه ای بروم باز میشد و میشه و احساس میکنم در یک پله دیگه قرار گرفتم
و مهم ترین بخش این دوره ها این بود و این هست که یاد بگیریم که چطور بتونیم به خواسته هامون برسیم؟
بعضی آموزش ها میگفت باید هر روز آرزوهاتونو بنویسید اونم به زبان حال ساده ،آموزش دیگه میگفت باید قبل از بدست آوردن خواستت سپاسگذاریشو انجام بدی ، دیگری میگفت ،اصلا به خواستت گیر نده به هر آنچه داری توجه کن ،توجه بر داشته ،داشته بیشترو به زندگیت دعوت میکنه و یه عالمه از این مدل آموزش ها و همه در انتها به این نتیجه رسیدند که تا باورهاتو تغییر ندی به هیچ چیزی نمیرسی
هر وقت هر سئوالی از اطرافیانم پرسیدم که چرا من چاقم؟ چرا من به نتایج دلخواهم نرسیدم؟ چرا من تجربیات بهتری نداشتم ؟ و یه عالمه سئوال دیگه ، همگی بعد از توصیه های فراوان بمن اطمینان دادن که خدا نخواسته ،خواست خدا نبوده و خدارو باعث و بانی نرسیدن های من میدونستن
منم که از قبل باورهای ضعیفی در مورد خدا داشتم دیگه سفت و محکم باورم میشد که خدا هیچ چیز خوبیو برای من نمیخواد و روز به روز بیشتر ازش دور میشدم
برای تجربه کردن خواسته ها باید نوع نگرش ما به افکار و درونیاتمان تغییر کند ، کانون توجه ،افکار و ورودی ها به شکل قبل نباشد، مراقب گوش و چشم خود باشیم تا خروجی های با کیفیتر دریافت کنیم ،آموزه هارو در زندگی اجرا کنیم و دانسته هارو به عمل تبدیل کنیم
چگونه آرزوهایمان را تجربه کنیم؟
از طریق هماهنگ شدن با اراده خداوند ،همان خداوندی که بزرگ و قدرتمند است ،همان خدایی که برخلاف خدای قبلی که بمن معرفی کرده بودن ، مهربان است ،هدایت کننده است و حامی ست
آخه مگه ما چقدر خواسته داریم که در سطح آگاهی و هوش و قدرت خداوند نگنجه؟ یعنی خواسته ما از خدا بزرگتره؟ یا خدا بزرگتر از مسائل و خواسته های ماست؟
مگه ما چندتا خونه میخواییم ؟ حتی خونه و ویلاهای چند صد هزار متری ، هر زمان از خدا مثلا یه خونه n متری میخوام و ذهنم بهم میگه آخه چجوری میخوایی برسی؟ یاد زمان هایی میفتم که از پنجره هواپیما ها ،از بالا زمینو نگاه میکنم ،تا چشم کار میکنه ،زمین هست ،دریا و آب هست ، درخت و باغ هست ، مگه اون خونه و ویلایی که ما دوست داریم چقدر از کل زمینو اشغال میکنه؟ که برای ما انقدر دور از دسترسه و در مقابل بزرگی خداوند و جهان حتی نقطه ای هم به حساب نمیاد
چرا ما انقدر خواسته های کمی داشتیم و داریم ؟ چونکه باور نکردیم که میتونیم داشته باشیم ،چونکه باور کردیم که خداوند بزرگه ولی نه برای ما ،برای ما که کاری نمیکنه ،خدا میتونه ولی برای بعضی از بنده هاش که ما خودمونو جزء اونها حساب نکردیم کاری انجام بده ،اونم بخاطر کمبود عزت نفسی بود که از بچگی نداشتیمش ،بخاطر نداشتن حس لیاقت و ارزشمندی که نداشتیم ،که خودمونو دوست نداشتیم
ما باور نکردیم که اشرف مخلوقاتش هستیم ما فقط شنیدیم ،ما خودمونو نشناختیم وقتی خودمونو نشناختیم ،خدارو هم نتونستیم بشناسیم ، یعنی اون شناختی که بما دادن اشتباه بود
حالا باید خراب کنیم تمام اون باورهای سخیفی که به خود و خدا نسبت دادیم ،اگر میخواییم ساختمان نو بسازیم باید خرابه های ساختمان قدیمی را بشکنیم ،مشکل ما یادگیری باورهای جدید نیست ،مشکل ما ول نکردن عقاید پوسیده و نخ نمای درونمونه که دلمون نمیاد دست بکشیم ازشون
باید کوله بار آموزش های هزار سال پیش خود را زمین بذاریم ،با فنجون خالی بریم تا پر بشیم از آگاهی های ناب
امروز داشتم تلفنی با دوستم در همین موارد صحبت میکردم، بهش گفتم میخواییم لاغر بشیم ؟میخواییم ثروتمندتر بشیم ؟
ولی فنجونمون پره ، پر از خشم های گذشته است ،پر از نفرت از بدن چاق خودمونه که از کودکی اول دیگران حسابی تحقیر و سرزنشمون کردن و بعد خودمون شدیم اوستای تحقیر و مقایسه
بهش گفتم اول باید یه نامه مفصل به کودک درونت بنویسی ، باید تمام اون بی احترامی هاییکه در قبال خودمون انجام دادن و انجام دادیم رو از خودمون معذرت خواهی کنیم و به خودمون بگیم که هر چی بوده مال گذشته بوده ،باید تمام اون زخم های گذشته رو که با زخم های باز و عفونی رهاشون کرده بودیم ، ببینیمشون و ازشون بگذریم ،باید پرونده های باز ذهنمونو ببندیم تا مرتب سرک نکشیم به ناراحتی های گذشته
وقتی فنجونم پر از حال بد و تنفر از بدن چاقم بوده و هنوز هم در من وجود داره ،الان میخوام تو تمریناتم به خودم عشق بورزم ، ولی فنجونم پره، جایی نداره ،باید اونهمه نفرت از خود رو خالی کنم ، همه اون نفرت ها ،انرژی های منفی مدفون شده در من هستن که تمام راه های انرژی منو بستن
خویشتن پذیری به این معنی نیست که منکر تمام گذشته خودم بشم ،خویشتن پذیری یعنی خودمو با تمام نواقصم و اشتباهاتی که مرتکب شدم بپذیرم و سعی در بهبود نواقصم کنم
وقتی درونه درونم دیده بشه انگار نوری تابیده میشه به انباری تاریک وجودم که سالها درشو بسته بودم که کسی نفهمه چقدر اونجا منفوره
جایی که نور باشه دیگه تاریکی نیست ، حالا که تمام وجود من از طرف من دیده میشن ،دیگه منو اذیت نمیکنن ، روشن میشن و حالا درون من خالی میشه و برای عشق ورزی ،برای حال خوب ،برای ثروت و برکت بیشتر آماده میشه
وقتی خالی میشیم ،اراده خداوند جای بیشتری برای ابراز شدن داره ،وقتی از درون آرام هستیم همه چیز خوب پیش میره ،در سطح دریای آرام میتونی دراز بکشی نه در سطح دریای متلاطم ،پس آرامش و تخلیه درون اولین قدمه
دیروز چندین صفحه برای خودم نوشتم ،برای تمام بی احترامی هایی که بهم شده از خودم معذرت خواهی کردم ،بخاطر هزاران باری که برای بدن چاقم خودمو سرزنش و تحقیر کردم از خودم و بدنم معذرت خواهی کردم ،بخاطر میلیون ها باری که غرورمو شکوندن و شکوندم از وجود نازنیم معذرت خواهی کردم ،بخاطر تبیه هاتی که شدم از خودم معذرت خواهی کردم و بعد خالی شد درونم از خشم ها و کینه ها و میدونم که بعد از این نتایج بهتری خواهم گرفت
اراده شخصی من سالهاست که منو مدام میترسونه از نشدن ها ، میگه تو نمیتونی ،برای تو نمیشه ،به اون خونه مورد دلخواهت نمیرسی ووو
ولی از این به بعد باید جور دیگه ای رفتار و فکر کنیم ،مگه خلاقیت یکی از ویژه گی های خداوند نبود ؟ خب خدا میتونه با قدرت خلاقیت خودش منو به سمت هدفم هدایت کنه ،با درک و پذیرش همین موضوع ،دیگه انقدر نگران نیستیم ،مگه بزرگتر از قدرت خدا هم وجود داره؟ وجود نداره پس آرام باشیم بقول یکی از اساتید،* خدا بزرگتر از کدخداست*
دومین ویژه گی خداوند بینهایت مهربان بودن است ،اصلا خدا بیشتر از ما دوست داره ما به خواسته هامون برسیم چونکه با رسیدن ما جهان گسترش پیدا میکنه و خداوند هر لحظه برای رساندن ما به آرمان های الهی مون مارو کمک میکنه
اینهمه تجربیات رسیدن به خواسته هامونو داریم که اگر خودمون میخواستیم به اون هدف ها برسیم ،سالیان سال هم نمیتونستیم ،مثلا من چجوری میتونستم با افکار کوچیک و منفی خودم به داشتن خونه برسم؟ کی منو رسوند به آرامش خونه داشتن ؟ خدا ولی من اون روزها فکر میکردم شانس آوردم
هر چقدر مهربانتر باشیم حال خودمون بهتره ،منکه هر زمان خشمگینم ،حالم از خودم بهم میخوره ،انگار بدنم سرد و یخ زده است ،هیچ نوری از زندگی تو وجودم نیست و زمان هاییکه مهربانترم بدنم گرم میشه و حالم عالی میشه،این نشون دهنده متعادلی بودن انرژی مهربانیست
من هر وقت با رفتاری روبرو میشم که حس نامهربان بودنم قویتر میشه به خودم میگم فریده این رفتار نامهربانه رو نداشته باش ،کودک درونت نمیفهمه که تو با دیگران این رفتارو داری اون فکر میکنه تو با خودت نامهربانی و جهان هم برات فرکانس نامهربانی میفرسته ،پس مراقب رفتارهامون باشیم که مثل آینه به خودمون برمیگرده
با پولدار تر شدن ،تمام صفات ما پررنگتر میشه ،اگر خسیس باشیم خسیس تر میشیم ،اگر مهربان باشیم مهربانتر خواهیم شد ،اگر صادق باشیم صادقتر ووو
هر چقدر الان ملایمتر و مهربانتر باشیم در آینده که به خواسته خود میرسیم هم مهربانتر و زیباتر خواهیم شد ،چقدر این مطالب برای الان من عالیه ،انگار جواب رفتارهای این چند روزه منه ،چقدر آگاهی ها به موقع بهم میرسه
دقیقا نامهربانی ها از یک فکر در ذهن شروع میشن وبعد به یک بهمن سهمگین تبدیل میشن که در همون ابتدای شروع افکار باید آگاهانه ازشون دوری کرد
و رسیدیم به مهم ترین موضوع جهان ** دوست داشتن خود**
من بخشی از قدرت اراده خداوند هستم و تکه ای از قدرت خداوند در وجود من نهفته است ،چقدر این جمله حس خوبی داره ،پر از احساس آرامش
من روح پاک خداوند هستم ،وقتی خداوند خواسته که من وارد این دنیا بشم ،وقتی خداوند منو برای تجلی خودش انتخاب کرده ،وقتی من اشرف مخلوقاتم ،یعنی باید در مقابل خودم ادای احترام کنم و تمام وجود خودمو پر از مهر و مهربانی کنم
اینکه در عمق باورهای خود چه نظری نسبت به دیگران داریم نشون دهنده نوع رابطه های ماست
همه ما برای ادامه زندگی راحتر به کمک و همیاری دیگران نیاز داریم ولی اینکه چه باورهایی در مورد افراد داریم میتونه مارو موفق یا ناموفق کرده باشه
نوع نگاه منفی به آدم ها ،باور به بد بودنشون ،کلاهبردار بودنشون،نامهربان بودنشون همگی باعث میشه ما تجربیاتی شبیه به تفکراتمون داشته باشیم
و اگر آدم هارو نازنین ،مهربان و کمک کننده تصور کنیم ،تجربیات بینظیریو خواهیم داشت و تمام اجزاء جهان هستی در خدمت ما در خواهند آمد
در کل وقتی مهربانتر باشی ،شادتر هم خواهی بود ،آخه کی میتونه عصبانی باشه ولی در عین حال شاد هم باشه ،اصلا با هم جور در نمیاد
انرژی در این جهان از بین نمیره فقط از صورتی بصورت دیگر تبدیل میشود ،استاد در حال نوشتن افکار خود این انرژی را به جهان ساطع کردند ،من و هزاران انسان دیگر این آگاهی هارو میخونیم و در وجودمون انرژی مهربانی گسترش بیشتری پیدا میکنه ،افرادی که الان در کنار من هستند از این انرژی برخوردار میشن و همینطور این انرژی به جهان پخش خواهد شد
و چه خوبه که پخش کننده انرژی های مثبت باشیم ، که هم حال خودمون خوب باشه هم اطرافیانمون ،چقدر آگاهی های امروز بمن کمک کرد که بتونم رفتار بهتری داشته باشم خدایا شکرت برای اینهمه الهام و کمک هات که هر وقت نیاز دارم سرازیر میکنی در وجود و جانم
سلام آقای جلیلی
ممنون از شما که وقت گذاشتید کامنتمو خوندید
خدارو شکر برای هدایت هاش
در پناه خدا باشید