0

زندگی با اراده خداوند (قسمت چهاردهم)

زندگی با اراده خداوند
اندازه متن

تا قبل از آشنایی با قوانین جهان هستی، مفهوم شاد بودن را نمی دانستم و نگرش من به زندگی اینگونه بود:

چگونه به آرزوهایم دست پیدا کنم؟

از آنجا که هیچ وقت راهی برای دستیابی به آرزوهایم پیدا نکردم، هرگز به آرزوهایم نمی رسیدم.

  • چگونه لاغر شوم؟
  • چگونه پول دار شوم؟
  • چطور می توانم ماشین دلخواهم را بخرم؟
  • چگونه به خانه رویاهایم برسم؟
  • چطور به شهر موردعلاقه ایم مهاجرت کنم؟
  • چطور رایطه عاشقانه ای با همسرم داشته باشم؟

تا سن 35 سالگی اینها مهمترین خواسته های من بود که هرگز محقق نشده بودند.

زمانی که در مسیر تغییر زندگی قرار گرفتن و با موضوع همسو شدن با قدرت اراده خداوند آشنا شدم به مرور نگرش من در مورد خواسته ها از “چگونه رسیدن به آرزوها” به “چگونه خلق کردن آرزوها” تغییر پیدا کرد.

لازم به ذکر است، تغییر نگرش دادن با تغییر دادن جمله و نوشته تفاوت دارد.

زمانی که تازه با قاون جذب آشنا شدم، تحت تاثیر فیلم راز و آنچه در کتاب های موفقیت خوانده بودم تصور می کردم اگر نحوه نوشتن جملاتم را تغییر بدهم یا چگونگی بیان کردن آنها را اصلاح کنم خواسته های من به واقعیت تبدیل می شوند.

در فیلم راز تاکید شده بود جملات خود درباره آرزوهایتان به زمان حال ساده نوشته شود.

به جای نوشتن “من به ماشین دلخواهم می رسم” باید بنویسید “من به ماشین دلخواهم رسیدم”

برای اینکه بتوانم جملاتم را به زبان حال ساده بنویسم در گوگل عبارت “جمله حال ساده” را جستجو کردم تا به شکل اصولی نحوه نگارش جملات به زبان حال ساده را یاد گرفته و از این پس آرزوهایم را با جملات صحیح در دفتر آرزوهایم بنویسم.

ماه ها سپری شد و هیچ خواسته ای از من به واقعیت تبدیل نشد. از این رو به طریق عملکرد خودم شک کردم که مبادا من در مسیر اشتباه هستم و خودم خبر ندارم!

به تحقیق و جستجوی خود برای درک بهتر قوانین جهان هستی ادامه دادم و به این نتیجه رسیدم که رسیدن به خواسته ها از طریق تغییر نگارش جملات یا بیان کردن خواسته ها به شکل زمان حال ساده امکانپذیر نیست.

اینجا بود که با موضوع “نگرش” یا “عقیده” آشنا شدم.

درک کردم برای رسیدن به خواسته ها باید سعی کنم نگرش خودم را از “رسیدن به خواسته ها” به “تجربه کردن خواسته ها” تغییر دهم.

از نظر من و به احتمال زیاد اکثر انسانها رسیدن به خواسته ها به این معنی است که: من باید آرزو کنم و از عبارت های تاکیدی یا نوشتن درباره خواسته ها برای قدرت بخشیدن به آرزوهای خود استفاده کنم و در نهایت خداوند از طریق معجزه، خواسته های من را وارد زندگی من می کند.

این نگرش سبب شده بود که زمان زیادی را صرف نوشتن، تجسم کردن و صحبت کردن درباره خواسته هایم کنم درحالی که هیچ نشانه ای مبنی بر رسیدن به خواسته ها در زندگی خودم مشاهده نمی کردم.

پس از مدتی نسبت به خداوند دچار شک و تردید شدم.

  • شاید خداوند نمی خواهد آرزوهای من محقق شود.
  • شاید خواسته هایی که می خواهم به صلاح من نیست و نباید به آن ها برسم.
  • شاید خواسته های من باث دور شدنم از خدا و درنتیجه خشم و ناراحتی خداوند شود و صلاح من در این است که آرزوهایم محقق نشود.

انبوهی از این افکار در ذهنم مرور میشد و مرا از رسیدن به خواسته ها دلسرد می کرد.

از آنجا که مهمترین ویژگی من، متعهد بودن برای ادامه دادن است به تحقیق و جستجوی خود برای درک بهتر قوانین جهان هستی ادامه دادم.

پس از مدت ها در مسیر همسو شدن با قدرت اراده خداوند قرار گرفتم و درک کردم باید نگرش خود درباره “رسیدن به آرزوها” را به “تجربه کردن آرزوها” تغییر دهم.

به این صورت که دیگر به دنبال رسیدن به آرزوها نباشم بلکه هدف من تجربه کردن آرزوهاست.

در نگرش رسیدن به آرزوها، آنچه بعنوان آرزو مورد درخواست ما است، وجود ندارد. باید برای رسیدن و تصاحب کردن آن تلاش کنیم و حتی دست به دعا و التماس بلند کنیم تا بلکه خداوند خواسته ما را به صورت یک اتفاق یا معجزه وارد زندگی ما کند.

اما در نگرش تجربه کردن آرزوها، آنچه بعنوان آرزو مورد درخواست ما است، هم اکنون و در زمان حال در جهان هستی وجود دارد و از آنجا که قبل از درخواست کردن ما، آن چیز در جهان وجود داشته است و به هنگام مرگ هیچ خواسته ای را نمی توانیم با خود به جهان دیگر ببریم بنابراین ما فقط می توانیم در مدت حضور در دنیای مادی از آن استفاده کرده و لذت استفاده از آن را تجربه کنیم.

رسیدن به آرزو، احساس مالکیت و تصاحب کردن در ذهن ما ایجاد می کند اما تجربه کردن آرزو، احساس رهایی و آزادی و لذت بردن در ذهن ما ایجاد می کند.

رسیدن، تصاحب کردن، مالک شدن احساس مسئولیت و نگهداری کردن در ذهن ما ایجاد می کند اما تجربه کردن احساس راحتی و لذت بردن را در ذهن ما ایجاد می کند.

رسیدن، تصاحب کردن و مالک شدن از فرمول های ذهنی تشکیل دهنده منیت یا اراده شخصی است اما تجربه کردن و لذت بردن از آنچه هست، از فرمول های ذهن ناخودآگاه و همسو با قدرت اراده خداوند است.

تا زمانی که من آرزوی لاغر شدن داشتم، نگرشم این بود که من چاق هستم و باید از طریقی که خودم نمی دانم تلاش کنم تا لاغر شوم (لاغری را تصاحب کنم).

اما زمانی که نگرشم را تغییر دادم و دوست داشتم لاغر بودن را تجربه کنم دیگر نیازی به استفاده از روش هایی که خودم نمی دانستم نداشتم، به راهکار و توصیه دیگران اهمیت ندادم و از طریق آنچه درون خودم بود به مرور لاغر شدن را تجربه کردم.

تا زمانی که آرزوی من پول دار شدن بود، از طریق مختلف برای افزایش درآمد و پس انداز اقدام کردم اما هرگز به آرزوی خود نرسیدم اما زمانی که نگرشم را تغییر دادم و دوست داشتم پول دار بودن را تجربه کنم بدون نیاز به سرمایه گذاری های رایج بین انسانها، بدون وام گرفتن، بدون تلاش برای افزایش سرمایه از طریق خرید و فروش کردن و … از راهی که هرگز نمونه مشابه آن وجود نداشت و به فکر من نمی رسید شرایط مالی بسیار متفاوتی را تجربه کردم.

لازم است مجددا تاکید کنم، تغییر نگرش دادن به مفهون تغییر در نگارش جملات نیست.

اینکه من به جای جمله “من می خواهم ثروتمند شوم” بنویسم “من دوست دارم ثروتمند بودن را تجربه کنم” شرایط ما در زندگی تغییر نمیکند.

تغییر نگرش از طریق تغییر افکار، تغییر توجه و تغییر عملکرد در ما ایجاد می شود.

اینکه شما در مدار اطلاع از آگاهی های “نوشته های باورساز” قرار گرفتید نقطه آغاز تغییر نگرش است.

برای مطالعه کردن شما نیاز به زمان دارید. بنابراین تلاش شما برای مهیا کردن زمان لازم جهت مطالعه این نوشته ها اقدام کردن برای تغییر نگرش است.

برای درک کردن آنچه می خوانید نیاز به تکرار، فکر کردن و نوشتن درباره آنچه دریافت کرده اید دارید. این اعمال منجر به تغییر نگرش خواهند شد.

برای تاثیر پذیری از آنچه دریافت می کنید نیاز است، آنچه قبلا دریافت می کردید را به مرور یا به یک باره متوقف کنید. این اقدام در جهت تغییر نگرش خواهد بود.

سعی در عمل کردن به آنچه دریافت کرده اید، تاثیر عمیق بر تغییر نگرش ایجاد می کند.

اینها مراحل تغییر نگرش است که به یک باره صورت نمی گیرد و با تغییر دادن نگارش یا افعال جملات درباره خواسته ها تفاوت بسیاری دارد.

بنابراین جمله ابتدای این نوشته را در مورد ” چگونه به آرزوهایم دست پیدا کنم؟” را به عبارت “چگونه آرزوهایم را تجربه کنم” تغییر می دهیم.

چگونه آرزوهایم را تجربه کنم؟!

به وسیله هماهنگ شدن با قدرت اراده خداوند که مسئول آفرینش تمام مخلوقات است.

به این طریق می توان هرآنچه آرزو دارید را در دنیای مادی تجربه کنید.

از طریق هماهنگ شدن با قدرت اراده خداوند بار مسئولیت رسیدن به آرزوها را از دوش خود برمی دارید و اجازه می دهید خداوند از طریق قدرت بی نهایتش شما را سرشار از تجربه خواسته هایتان کند.

هرچه کوله بار ما برای رسیدن به خواسته ها سبک تر باشد سریع تر و راحت تر خواسته های خود را تجربه می کنیم.

باید عواملی که کوله بار ما را سنگین می کنند رها کنیم تا از این طریق تمرکز ما برای رسیدن به خواسته ها از فرمان های اراده شخصی برداشته شود و با گوش جان دستورات الهی را برای تجربه خواسته هایمان شنیده و به آن عمل کنیم.

عواملی که مانع رسیدن ما به خواسته هایمان می شوند

اراده شخصی به ما گوشزد می کند:

  • امکان ندارد به آرزوی خود برسید.
  • رسیدن به این آرزو سخت و دشوار است.
  • آرزوی تو عواقب بدی به همراه دارد و بهتر است از رسیدن به آن صرف نظر کنی.
  • آرزوی تو خیلی بزرگ است و نمی توانی به آن برسی.

برای مقابله با نیروی اراده شخصی و همسو شدن با قدرت اراده خداوند باید از ویژگی خلاقیت خداوند استفاده کنیم.

  • خداوند خلاقیت لازم برای هدایت من به سمت خواسته ام را دارد.

من به خدا ایمان دارم.

خلاق بودن یعنی به هدفتان اعتماد کنید و تمرکز خود برای تجربه کردن اهدافتان را حفظ کنید.

  • خداوند مهربان است و همواره زندگی مرا گسترش می دهد

با یادآوری مهربان بودن خداوند می توان قدرت اراده شخصی را کاهش دهیم و در مفابل بر قدرت اراده خداوند متمرکز شویم.

خلق کردن، رشد دادن و کمک به مخلوقات برای به کمال رسیدن از ویژگی های خالق مهربان است.

بنابراین من به خداوند ایمان دارم مرا در جهت گسترش زندگی و تجربه آرزوهایم هدایت می کند.

باید همواره سعی کنید با مهربانی زندگی کنید. مهربانی، باعث ایجاد آرامش و شاد بودن در زندگی روزمره می شود.

مهربانی در مقایسه با غم و اندوه یا بدجنسی، انرژی متعالی تری دارد و به متجلی شدن خواسته ها کمک می کند.

با بخشیدن است که دریافت می کنیم و زمانی که ما مهربانی را به دیگران هدیه می کنیم، سیستم جهان هستی انرژی همسو با آنچه بخشیده ایم را به ما باز می گرداند و آن چیزی نیست جز نعمت های بیشتر.

تصور کنید به آنچه در رویای خود دارید رسیده اید اما غمگین یا خشمگین باشید.

تجربه شما از آن شرایط چگونه خواهد بود؟

قطعا باعث لذت و شاد بودن شما نخواهد شد.

زمانی که در حالت ترس، اندوه، حسرت، خشم و … باشیم به هر خواسته ای برسیم نه تنها باعث شادی و لذت ما نمی شود بلکه انرژی های ضعیف درون ما را افزایش می دهد.

شاید خواسته شما رسیدن به شرایط مالی بهتر باشد.

اگر اکنون سرشار از صفات نامهربانانه باشید و به خواسته خود (پول) دست پیدا کنید، ویژگی های فعلی شما افزایش پیدا می کند.

ترس، حسرت، خشم و اندوه عمیق تر در زمان بیشتر را تجربه خواهید کرد.

بسیاری از انسانها تصور می کنند با رسیدن به خواسته های خود دچار تحول عظیم در صفات درونی خواهند شد و شاد بودن را تجربه خواهند کرد و از آن پس زندگی زیبا و سرشار از احساس خوشبختی خواهند داشت.

با ایمان و اطمینان به شما اعلام می کنم هرگز چنین اتفاقی رخ نخواهد داد.

با رسیدن به خواسته های بیشتر، صفات درونی شما تغییر پیدا نمی کند بلکه عمیق تر و تاثیرگذار تر می شود.

فردی که به هر دلیل احساس غم، حسرت، خشم و … را در خود پرورش و گسترده کرده است و تصور می کند اگر به فلان خواسته که می تواند دارایی یا افراد باشد برسد شرایط احساسی اش متفاوت خواهد شد سخت در اشتباه است.

چون احساس یک عامل درونی و خواسته های ما عوامل بیرونی هستند و هرگز عوامل بیرونی برطرف کنده یا اصلاح کننده عوامل درونی نیستند بلکه تسکین یا تشدید کننده هستند.

به این ترتیب رسیدن به هر خواسته ای در بهترین حالت می تواند برای مدت کوتاهی احساس های نامناسب درونی را تضعیف کند اما به زودی تاثیر رسیدن به آرزو کمرنگ شده و شرایط احساسی قبلی به حالت قبل بر می گردد.

در مثال مشابه می توان تلاش افراد چاق برای لاغر شدن را ذکر کرد که با استفاده از روش های مختلف اگر موفق به کاهش وزن یا سایز می شدند برای مدت کوتاهی در شرایط احساسی بهتر قرار می گرفتند اما دوباره به حالت قبل بر می گردند.

در مورد مهربان بودن فقط موضوع در برخورد با دیگران یا شرایط پیرامونی نیست بلکه مهربانی باید از درونی آغاز شود.

ذهن، اولین هدف ما برای مهربان شدن باید باشد.

افکاری که در ذهن خود مرور می کنید باید مهربانانه باشد.

از تاثیری که افکار بر احساس شما می گذارد می توان به نوع آن پی برد.

اگر با مرور افکار دچار احساس ترس، نگرانی، اضطراب، خشم، کینه و احساس های مشابه می شوید قطعا آن فکر ناشی از نامهربانی است. اما اگر با مرور افکار به احساس خوب، امید، اشتیاق و احساس های مشابه می رسید آن فکر از جنس مهربانانه می باشد.

اگر به هدف یا خواسته خود فکر می کنید و دچار احساس بد می شوید، آگاه باشید که در حال مرور کردن افکار نامهربانانه هستید.

این افکار شما را از همسو شدن با قدرت اراده خداوند منع و در نتیجه تجلی خواسته تان را با مشکل مواجه می کند.

وقتی با مهربانی فکر کنید، با مهربانی عمل می کنید. در این صورت برای خودتان این فرصت را فراهم کرده اید که شبیه قدرت اراده خداوند باشید در غیراینصورت از دایره قدرت اراده خداوند خارج شده اید و احساس سرخوردگی و فریب خوردگی می کنید.

پس بیشتر از آنکه مراقب و نگران برخورد مهربانانه با دیگران باشید، نگران نوع افکاری باشید که همواره در ذهن خود مرور می کنید.

این یک انتخاب است. انتخابی که سرنوشت شما را رقم خواهد زد.

مهربانی را از افکار خود آغاز کنید. این عمیق ترین نوع دوست داشتن خودتان است. هرچه بیشتر خودتان را دوست داشته باشید کمتر نیاز به دوست داشته شدن توسط دیگران خواهید داشت.

این سناریو را در ذهن خود حک کنید:

من بخشی از قدرت اراده خداوند هستم و تکه ای از قدرت خداوند در وجود من نهفته شده است.

من رابطه خوبی با خود و خداوند دارم، زیرا هرآنچه که خداوند آفریده خوب است.

من آفریده ی خداوند هستم و همین دلیل کافی است که با خودم مهربان باشم و خوب رفتار کنم.

من قصد کرده ام در تمام تصمیمات روزمره ام نسبت به خودم مهربان باشم.

  • با دیگران باید مهربان باشید.

یکی از اصول مهم معاشرت کردن، شاد بودن و بهره بردن از کمک دیگران برای تجربه خواسته ها و آرزوهای تان است.

  • اراده شخصی به ما گوشزد می کند شما هرگز نباید کمک دیگران را قبول کنید. از دریافت هدیه های دیگران خودداری کنید و هربار در شرایطی قرار گرفتید که باید هدیه ای را قبول می کردید حتما باید چندین برابر آن را جبران کنید تا مدیون دیگران نباشید.
  • اراده شخصی به ما می گوید که شاد بودن باعث بروز مشکلاتی در زندگی خواهد شد چون خداوند از شاد بودن به خشم می آید.
  • اراده شخصی به ما تاکید می کند نباید با دیگران مهربان باشید، در این صورت دیگران از مهربانی شما سوءاستفاده خواهند کرد.
  • اراده شخصی به ما یادآوری می کند که انسانها دزد و کلاه بردار هستند و باید همواره مراقب انسان های اطراف خود باشید.

شما برای رسیدن به خواسته ها و تجربه آرزوهایتان نیاز به کمک دیگران دارید. دیگران همانند دستان بی شمار خداوند در دنیای مادی هستند که به شما کمک می کنند آنچه می خواهید را تجربه کنید.

برای جذب کردن کمک دیگران در زندگی خود باید با دیگران مهربان باشید و با شادی برخورد کنید.

اگر با دیگران نامهربان باشید انتظار دریافت کمک از دیگران را نداشته باشید.

تاکید می کنم کمک از دیگران با این نگرش که آنها دستان خداوند برای کمک کردن به من جهت تجربه خواسته هایم هستند.

از زمانی که تصمیم گرفتم در زمینه آموزش لاغری با ذهن فعالیت کنم، انسان های نازنین زیادی در مسیر زندگی من قرار گرفتند و عاشقانه به گسترش کسب و کار و تجلی رویای من کمک کردند.

افرادی که به طریق مختلف و بدون اینکه من اطلاع داشته باشم، پیام لاغری با ذهن را در جهان گسترش دادند.

افرادی که به من کمک کردند تا مشکلات سایت تناسب فکری که از نگاه من پنهان مانده بود را اصلاح کنم.

افرادی که با تهیه محصولات سایت تناسب فکری به گسترش و تجلی خواسته و رویای من کمک کردند.

این افراد از طرف خداوند برای کمک کردن جهت تجربه خواسته ام به کمک من شتافتند.

هر فردی که این نوشته ها را می خواند به گسترش آگاهی و تجلی رویای من کمک می کند.

اگر مهربانی ببخشید، مهربانی دریافت می کنید. این اصل شاد بودن است.

اگر آرزو دارید به قدرت اراده خداوند ملحق شوید و در زندگی به همه ی خواسته هایتان برسید به کمک عده بی شماری از انسانها نیاز دارید.

وقتی تصمیم می گیرید تا در هر جایی مهربانی را گسترش دهید به شیوه های مختلفی که هرگز نمی توانید آن را پیش بینی کنید حمایت و پشتیبان دریافت خواهید کرد.

بارها از طریق مختلف که اصلا به فکرم نرسیده بود از طرف دیگران مورد لطف و محبت قرار گرفته ام. این بازتاب گسترش مهربانی است.

مهربانی که نقطه شروع آن، افکار خودم است. پیش از آنکه با دیگران مهربان باشم سعی کرده ام با خودم مهربان باشم.

کلماتی که در قالب نوشته های باور ساز می خوانید، افکاری هستند که قبل از نوشته شدن در ذهنم مرور می شوند.

به این ترتیب من مهربان بودن با خودم را آغاز می کنم.

برای گسترش مهربانی و شاد بودن اقدام می کنم و افکار را به کلمات قابل دریافت کردن تبدیل می کنم.

کلمات در دنیای مجازی رها می شوند.

انسان هایی که از قبل درخواست هدایت ارسال کرده اند در مسیر دریافت این آگاهی قرار می گیرند.

آنها کلمات را می خوانند و آگاهی وارد ذهن آنها شده و به شکل اولیه خود تبدیل می شود.

آگاهی در ذهن افراد گسترش می یابد و انرژی قدرتمند اراده خداوند تقویت می شود.

افراد با قدرت اراده خداوند همسو می شوند و اولین نتیجه آن احساس آرامش و شاد بودن است.

تداوم احساس آرامش و شاد بودن منجر به بروز رفتار مهربانانه با خود می شود.

به همین سادگی، شاد بودن و مهربانی در جهان گسترش می یابد.

همه آنهایی که این نوشته ها را می خوانند و تحت تاثیر آگاهی الهی قرار می گیرند برای گسترش مهربانی دست به کار می شوند.

هر روز انسان های مهربان بیشتری به سمت من هدایت می شوند و به تجلی رویای من کمک می کنند.

این ساده ترین طریق بیان همسو شدن با اراده خداوند برای گسترش شاد بودن ، مهربانی و دریافت رفتار مهربانانه از سوی جهان هستی و خداوند است.

در قسمت بعدی ادامه چگونه آرزوهایم را تجربه کنم؟! را دنبال می کنیم.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.26 from 35 votes

https://tanasobefekri.net/?p=30072
برچسب ها:
22 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار زهره
      1402/09/12 19:29
      مدت عضویت: 375 روز
      امتیاز کاربر: 1720 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 415 کلمه

      درود پادشاه ،فرمانروا،رب من

      سلام استاد عزیز و دوستان

      تجربه را میشود با عمل کردن بدست آورد ،از زمانی که من کمی از قانون را یاد گرفتم و فهمیدم باید عمل کنم خدا بگونه دیگر وارد شد .مثلا ترس از خرج کردن )همیشه از کارت کشیدن هراس داشتم ،زمانی فهمیدم باید ب کارتم عشق و برکت الهی را بدهم و شجاعانه و شکرش کارت بکشم و با اطمینان از آن که خودش ب تمام نیازهایم آگاه است ،برکت ب زندگیم سرازیر شد،زمانی که با هر بیماری و نشانه از بیماری با شجاعت عمل میکنم و 

      میگویم (گر نگهدار من آن است که من میدانم       شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد)  ترسها فرو میریزد و شکست میخورد.تجربه میکنم.

      وقتی دریخچال و فریزرم را باز میکنم و با شادی و فراوانی خداوند میگویم من بر میدارم و تو هزارانش را واردش میکنی.تجربه میکنم.وووووو

      مهربانی)

      وقتی من دیگر از نبودن کسی و تنهایی نمیترسم و میگویم خداوند تنهایی من را پر میکند و در خانه ،شهر غریب با خودشناسی خودم ب عرش سفر میکنم و لذت میبرم ،تجربه کسب میکنم.خیلی چیزها را رها میکنم و خودش با عشق درست میکند ،تجربه میکنم.

      وقتی با عشق مهربانی میکنم و نه از روی اجبار و وظیفه،و خودم را شخم میزنم و پی خودم هستم و دیگران را رها کردم ،دیگران برای راهنمایی گرفتن

      ب سراغم می آیند و زبانم ب حکم خداوند گویا میشود.

      و امااااا من هستم و پاشنه آرشیل خودم.دوست داشتن خودم و دارم روی خودم کار میکنم که هر روز بهتر و بیشتر از بیشتر )خودم را دوست بدارم 

      که هیچکس با شکوه تر ازمن نیست ،من عزیز خدا هستم ،من نظر کرده خداهستم،من ارزشمند هستم.تاباید ارزش خودم را بدانم تا ب دیگران ارزش

      بدهم.سالها ب خودم آسیب زدم و آثارش مانده ..تا با عنایت خداوند حل شود.

      به به جمله تاکیدی استاد

       (من بخشی از قدرت اراده خداوند هستم و تکه ای از قدرت خداوند در وجود من نهفته شده است

      من رابطه خوبی با خودم و خداوند دارم ،زیرا هر آنچه که خداوند آفریده خوب است

      من آفریده ی خداوند هستم و همین دلیل کافیست با خودم مهربان باشم و خوب رفتار کنم

      من قصد کرده ام در تمام تصمیمات روزمره ام نسبت ب خودم مهربان باشم )

                                                    ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده

      تو مرا خوانده ای پس وظیفه داری راه های آسان را برایم آشکار و چراغانی کنی ، و من برایت بنده گی میکنم.

      من ب دستان خدا خیره شدم ،معجزه کرد

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریبا فروغی
      1402/08/28 15:27
      مدت عضویت: 540 روز
      امتیاز کاربر: 14815 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 406 کلمه

      باسلام خدمت شما استاد عزیز

      من هم برای این که بتونم به ارزو ها و خواسته های خودم برسم تصمیم گرفتم تا در این راه قدم بزارم و اگاهی در رسیدن به خواسته هام رو به دست بیارم ،

      پس تصمیم گرفتم که همیشه سعی کنم در شرایط اون کاری رو انجام بدم که احساس خوبی دارم،

      اگر از انجام یک کار لذت نمی‌برم انجامش ندم و با خودم روراست باشم و به اهداف خودم با حس خوب و متعهد بودن فکر کنم،

      چون که همه چیز از افکار و ذهن ما شروع میشه،وقتی درباره آرزوهای خودمون با احساس خوبی در ذهنمان فکر می‌کنیم جهان هستی با قوانینی که ما اسمش رو می‌ذاریم جذب همون آرزوها رو برای ما تبدیل به اتفاق‌های خوب زندگیمون میکنه ،

      لازم نیست که کار سختی انجام بدین یا هر روز یک ساعت خاصی از خواب بیدار بشین یا یک جمله خاصی رو مدام تکرار کنیم،

      کافیست که با احساس خوب درباره هدفمون فکر کنیم و از خدا بخواهیم که طعم جدید رو وارد زندگیمون بکنیم تا از تجربه کردن اون لذت ببریم،

      و مهربانی که درون همه انسان‌ها وجود دارد خیلی زیباست اما در بعضی انسان‌هایی که مهربانی بیشتر ریشه دارند انها را متفاوت می‌کند،

      با خودمون باید مهربان باشیم اول از همه خودمون رو دوست داشته باشیم تا بتونیم به دیگران هم مهربانی کنیم و عشق بورزیم،

      زمانی که من همه دور و وریام رو مقصر می‌تونستم در تنها بودنم و احساس بدی که داشتم خودم رو هم دوست نداشتم و نامهربان درباره خودم فکر می‌کردم،

      پس این مهمه که اول با خودمون مهربان باشیم و مهربانی رو گسترش بدیم تا عشق بورزیم و زیبا ببینیم و من از زمانی که شروع کردم به گسترش مهربانی در خود همه اطرافیانم رو بخشیدم و دوست داشتم،

      راضی بودن و احساس خوب داشتند بالاترین سپاسگزاری و بهترین تفاوت برای من است که این تغییر خیلی در وجود من ریشه زده و دیگه من رو به انسان اوت‌تر و مهربان‌تر از قبل تبدیل کرده،

      با آگاهی‌های ذهنی که دارم تمرین‌ها و هدف‌های خوبی که در زندگی دوست دارم تجربه‌شون کنم،

      پس من هم تصمیم می‌گیرم که از امروز باز هم هر روز خودم رو با احساس خوب تکرار کنم شروع کنم و مهربانی رو گسترش بدم تا جهان با مهربانی به من و خواسته‌هایم پاسخ بده،

      و من برای اینکه در این مسیر هستم سپاسگزارم چون این خواسته خدای مهربان بوده تا زندگی رو تجربه کنم که آرامشو احساس خوب بهتری دارم و زیر سایه اون به خوبم میرسم و من ایمان دارم ،

      باتشکر از شما 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهرا
      1402/07/04 13:00
      مدت عضویت: 373 روز
      امتیاز کاربر: 21740 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 846 کلمه

      سلام استاد 

      خدایا شکرت مورخ 1402/07/04 توانستم گام چهاردهم زندگی با اراده خداوند را بخوانم 

       من دراین فایل تازه متوجه شدم تفاوت بین موضوع “نگرش” یا “عقیده” 

      درک کردم برای رسیدن به خواسته ها باید سعی کنم نگرش خودم را از “رسیدن به خواسته ها” به “تجربه کردن خواسته ها” تغییر دهم.

      و یاد بگیرم جمله ” چگونه به آرزوهایم دست پیدا کنم؟” را به عبارت “چگونه آرزوهایم را تجربه کنم” تغییر دهم و چقدر این آگاهی برای من شگفت انگیز بود و نمی دانستم که راه را اشتباه میرفتم و توقع داشتم آرزوهایم برآورده شود و اصلا متوجه نبودم که درمسیر نیستم پس از مدتی نسبت به عدالت خداوند دچار شک و تردیدمی شدم که خداوند هم من را دوست نداردببین به فلانی چطور با اینکه خیلی ازمن کوچکتر است خانه ، ماشین ، همسرخوب ، باغ وشغل خوب داده بدون اینکه زیاد گریه و زاری والتماس به خدا کنه درحالی که تمام این برکات را فقط از طریق احساس خوب اول به خودش و بعد از خداوند و کائنات کسب گرده چون اون زودتر از من به این آگاهی رسیده بود چون خوب یاد گرفته بود که احساس خوب داشتن  یک عامل درونی و خواسته های ما عوامل بیرونی هستند و هرگز عوامل بیرونی برطرف کنده یا اصلاح کننده عوامل درونی نیستند بلکه تسکین یا تشدید کننده هستند.و چقدر این اگاهیها برای ما مفید است برای رسیدن به خواسته هایمان و درطول عمرمان از انها غافل بودیم به خاطر جهل از یادگیری ولی به قولی هروقت ماهی را ازآب بگیری تازه است الان هم دیر نیست و باید خدا را شاکر باشیم که با این جهالت از دنیا نرفتیم و هنوز تا فرصت عمر باقی است استفاده کنیم 

      رسیدن، تصاحب کردن و مالک شدن از فرمول های ذهنی تشکیل دهنده منیت یا اراده شخصی است اما تجربه کردن و لذت بردن از آنچه هست، از فرمول های ذهن ناخودآگاه و همسو با قدرت اراده خداوند استو چقدر دراین جملات مفاهیم باارزشی نهفته است که ما اصلا نمی دانستیم 

      پس بیشتر از آنکه مراقب و نگران برخورد خودمان با دیگران باشیم، نگران نوع افکاری باشیم که نسبت به خودمان درذهنمان ایجاد میکنیم . که چقدر زیبا گفتید مهربان بودن با خودمان چون افرادی که درابتدا با خودشان مهربان نباشند نمیتوانند با دیگران نیز مهربان باشند ولی نمیدانم چرا و چگونه شده است که نسب جدیددر جامعه الان زیاد مهربان بودن و مهربانی کردن را قبول ندارند و بیشتر مردم فکر خودشان هستند و میگویند نباید مهربان باشی چون از شما سوء استفاده میکنند بایدفقط به فکر خودت باشی مگه چند با ربدنیا می آیی که به خاطر دیگران و کمک کردن باید از خوشی خودت بگذری و جالبه میگویند کسی که دربرابر دیگران نمیگوید محکم نه من این کاررا نمیکنم اعتماد به نفس نداره و در ارتباط درجامعه درآینده به مشکل برخورد خواهد کرد. گذشت روزهایی که هر دم  میگفتند بنی ادم اعضای یکدیگرند ، که درآفرینش زیک گوهرند 

      ولی من این را قبول ندارم من درطول 47 سال ازعمرم هرکجا که بوده مهربانی به دوستان و حتی غریبه کردم و دیدم که خداوند دربعضی از جاها  کسانی را نمیشناختم تا به من کمک کنند کارمن به راحتی توسط یکی از بندگان خداوند حل شده و من خدا راشکر کردم وجالبه وقتی که ب دیگران کمک میکنی چقدر احساس شاد بودن و سبکی میکنی و خداوند را شکرگزاری که توانستم کاری برای بنده ای انجام بدهم .

      من امسال از خودم یک تجربه بگم .

      امسال یکماه مانده به شروع مدارس یک روز پنج شنبه خواستم برای پدرم خیرات بدهم دخترم گفت مامان به نظر من بیا به جای شیرینی به آشنایان که همه دیابتی هستند و الحمدالله وضع خوبی هم دارند  مقداری پک نوشت افزار برای بچه های بی بضاعت تهیه کنیم چون هم دل بچه ها شاد میشه ، هم پدربزرگ و خداوند از تو راضی ترند اول گفتم مادر با این مقدار من چقدر میتوانم نوشت افزار بخرم دخترم گفت به قول حافظ قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود . من این پیشنهاد دخترم را ازطرف خداوند مهربان قبول کردم و ابتدا خودم و بعد به آشنایان در گروها اعلام کردم که من میخواهم امسال برای خیرات اموات نوشت افزار بخرم هرکس تمایل دارد کمک کند باورکردنی نبود به مدت 10روز مبلغ 13.000.000 میلیون جمع شد من توانستم 68 بسته نوشت افزار که هر پک شامل 32 قلم بود را با کمترین قیمت ممکن در سطح شهرتهیه کنم و به دست نیازمندان از یک موسسه برسانم و چقدر ابتدا خود و خانواده و دل بچه ها شاد شد و میدانم که نتیجه این کار در زندگی من برمیگرددو مسئول موسسه گفت چقدر بچه ها و خانواده ها شما را دعا کردند و من میدانم این پیشنهاد از طرف خداوند برای بچه ها به ذهن دخترم رسید وچقدر خداوند به فکر بندگانش هست و ما نمیدانیم 

      پس من دراین فایل یاد گرفتم ابتدا با خودم مهربان باشم و از مهربانی و کمک به دیگران دریغ نکنم که خداوند به وسیله دیگران آرزوهای من را برآورده خواهد کرد نه به اراده شخصی

      از شما استاد عزیزممنون که این اطلاعات ناب و مفید را دراختیار ما میگذاریدتا شناخت ما نسبت به خداوند تغییر کند و زندگی را با اراده خداوند جلو ببریم نه اراده شخصی 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فهيمه
      1402/06/15 08:37
      مدت عضویت: 425 روز
      امتیاز کاربر: 6215 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 694 کلمه

      به نام خداي هدايتگرم

      سلامي گرم به استاد عطار روشن عزيز

      “باید عواملی که کوله بار ما را سنگین می کنند رها کنیم تا از این طریق تمرکز ما برای رسیدن به خواسته ها از فرمان های اراده شخصی برداشته شود و با گوش جان دستورات الهی را برای تجربه خواسته هایمان شنیده و به آن عمل کنیم.”

      استاد عطار روشن عزيز من با گوشت و خونم اين جمله شما رو درك ميكنم ، ولي اين درك كردن هنوز منجر به عمل كردن نشده

      شايد دليليش اينه كه فرصتش نشده

      شايد هنوز خيلي خسته نشدم

      و شايدهاي ديگه

      ولي كاملا ميدونم كه كدوم قسمت زندگيم رو بايد مهره هاش رو جابه جا كنم تا بازي تغيير كنه

      نميدونم اين حرف هاي من باعث تعجب شما ميشه يا شما هم اين شرايط رو داشتيد

      فقط ميدونم

      از عيد امسال كه در اين بخش سايت دگرگون شدم، تغييرات زيادي كردم

      زياد سرچ كردم

      زياد گشتم تا جواب سوالاتم رو پيدا كنم

      و اگر الان توي مرحله اي هستم كه ميدونم كدوم مهره بايد تغيير كنه تا بازي تغيير كنه ، 

      ولي 

      با اين حال هنوز اون مهره رو تغيير نميدم

      اين موضوع من رو ناراحت نمي كنه

      خودم رو به خاطرش سرزنش نمي كنم

      چون

      همونطور كه گفتم تغييراتم انقدر ريشه اي بوده كه از اون به اندازه كافي خوشحالم

      و ميدونم حتما اين مهره رو هم جابه جا مي كنم

      مثل معماري كه مياد ظاهر يه ساختمون رو ترميم كنه و ميگه اين ساختمون مشكلات جدي تري داره تا تعمير ظاهرش

      صاحبخونه انقدر به معمار مطمئنه ميگه از جايي كه مهم تره شروع كنه تا بعدش برسيم به ظاهرش

      منم الان توي اون مرحله هستم

      توي جمله بعدي شما ميگم كجام

      “بسیاری از انسانها تصور می کنند با رسیدن به خواسته های خود دچار تحول عظیم در صفات درونی خواهند شد و شاد بودن را تجربه خواهند کرد و از آن پس زندگی زیبا و سرشار از احساس خوشبختی خواهند داشت.”

      اين جمله شما اون جايي بود كه من بعد از كندو كاوهاي فراوان فهميدم بايد درستش كنم

      من از درون شاد نبودم

      من خودمو دوست نداشتم

      من جلوي آينه نمي تونستم قربون صدقه خودم برم

      با خودم انقدرررر غريبه بودم

      ولي به لطف الله مهربان 

      اين سد رو شكستم

      الان در مرحله هستم كه هر جا آينه ميبينم بي درنگ به خودم كه در آينه ميبينم لبخند ميزنم 

      از خودم تشكر ميكنم

      قربون صدقه خودم ميرم

      خيلي وقتا از خودم معذرت خواهي ميكنم

      و خودم رو بغل ميكنم و ميگم ديگه تنهات نميزارم

      اين مرحله بسيار براي من ارزشمند هست

      چون خيلي زياد درباره اش خونده بودم و شنيده بودم كه تمام تغييرات از اون جايي شروع ميشه كه با خودت مهربان باشي

      از اونجايي كه خودت رو دوست داشته باشي

      الان ديگه موقع غذا خوردن سرپا توي آشپزخونه چيزي نمي خورم

      به خودم ميگم خدا درون منه 

      بايد به خودم احترام بزارم و بشينم پشت ميز و غذا بخورم

      اين ادا در آوردن نيست

      مطمئنم شما ميتونيد درك كنيد كه 

      كسي كه خودش رو دوست نداره حتي نمي تونه اداش رو هم در بياره انقدر كه با خودش غريبه ست

      ولي الان من بصورت كاملا آگاهانه صداهاي نجوا گر ميشنوم كه ميگه حالا وايساده غذا خوردن چه منافاتي داره با دوست داشتن خودت

      ولي من آگاهانه ميگم بي احتراميه به خودم

      مگه مهمون مياد من وايميستم جلوش غذا بخورم

      همونطور كه خودمو جلوي غريبه ها نشون ميدادم بايد الان همون رفتار رو در تنهايي با خودم داشته باشم

      تا به قول شما دروني بشه

      مطلبي خوندم كه ميگفت 

      شخصيت شما از توي خونتون شكل ميگيره 

      از اونجايي كه كاملا تنها هستيد

      چه شخصيتي دوست داريد داشته باشد 

      همونو اگر توي تنهاييت تونستي باشي

      قطعا در بيرون برات پر رنگ تر ميشه

      و اين درس ، خيلي براي من كليك كرد

      “مهربانی را از افکار خود آغاز کنید. این عمیق ترین نوع دوست داشتن خودتان است. هرچه بیشتر خودتان را دوست داشته باشید کمتر نیاز به دوست داشته شدن توسط دیگران خواهید داشت.

      من بخشی از قدرت اراده خداوند هستم و تکه ای از قدرت خداوند در وجود من نهفته شده است.”

      تمام توضيحات بالا در تاييد اين حرف شما بود كه بگم خواستم كه عميقا خودم رو دوست داشته باشم

      از خدا درخواست كردم

      و هدايت شدم

      مثل پرنده اي كه از كوچ برمي گرده و دونه دونه چيله هاي كوچيك چوب رو جمع مي كنه تا براي خودش لونه بسازه

       منم دونه دونه درسها رو از اينطرف و اونطرف برداشتم و گذاشتم كنار هم

      درسهايي كه هر كدوم با الهام و هدايت خدا به قلبم گفته شد ، همينه بردارش

      بماند به يادگار از اين تغيير بزرگم

      سپاس از شما

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        امتیاز کاربر: 5961 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 75 کلمه

        سلام و درود
        از خوندن نوشته شما لذت بردم و خوشحالم احساس بهتری داری😊
        در بیشتر مواقع وقتی به اندازه کافی به خودمون رسیدگی کنیم و افکار و نگرش مناسب در خودمون ایجاد کنیم نیاز به جابجایی مهره ها نمیشه
        اون مهره سره جاشه ولی ما انقدر زیبا و خوش نقش و لعاب می شیم که دیگه مزاحمت یا سرجای خودش نبودن هر مهره ای به چشم نمیاد و مساله ای ایجاد نمیکنه
        منتظر خبرهای عالی شما هستم👌

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 5 از 1 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار فهيمه
          1402/06/16 21:27
          مدت عضویت: 425 روز
          امتیاز کاربر: 6215 سطح ۳: کاربر پیشرفته
          محتوای دیدگاه: 76 کلمه

          سلام و درود استاد عطار روشن عزیز

          خیلی زیاد دلگرم میشم وقتی پیام های شما رو میخونم 

          برام یک سدی میشکنه وقتی پیامی از شما میخونم یک کدی برام باز میشه 

          آخرین کامنت شما که هفته پیش گذاشتید در جواب به عزیزی در سایت استاد عباس منش هم یک کلید بزرگ برای من داشت 

          از خدا سپاسگذارم برای حضور شما در زندگیم 

          خیلی ازتون یاد گرفتم 

          و برای تشکر فقط میتونم هر روز توی دفتر سپاسگذاریم اسم شما رو هم بنویسم

          پاینده باشید

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار صالحه
      1402/04/14 06:33
      مدت عضویت: 455 روز
      امتیاز کاربر: 48830 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 983 کلمه

      سلام برنهربان عالم انکه مهربانیش شامل حالم شده ای عزیزم من تورو می پرستم ازتومهربانی دریافت میکنم پس باید خودم هم مهربان باشم 

      سلام بر اقای عطارروشن وهمه دوستان 

      من طی این سالهای دایم‌درحال مهربانی کردن بودم ولی اگه با دیگران برخوددی داستم‌اون برخورد به دوستی ختم می شد 

      چون دوست داشتم به دیگران محبت کنم بب دلیل انتژار باز برکست اون مخبت به شکل کلی نداستم این شد که حتی تا زمانی که فرزندانم‌کوچک‌بودن این نهربانی زیاد ادامه داشت اون زمان احساسمن‌هم خیایخوب بود برام مهم نبود دیگران ازمهربانی من سواستفاده کنن چون با این کارمن به ارامش بیشتری می رسیدم‌

      ولیاززمانی که فرزندانم بزرگ شدن حی تکرت که متمان چرا انقدر داری مهرابنی میکنی دیگران مت جه نیستی ازمهربانیت سواستفاده میکن باعث شد این توجه درمن بوجود بیارن که من دارم استباه میکنم ولی بازم تومکانی که قرا میگرفتم تمتوایتم اون بخش از وحودم‌رو مهارکنم اون بخش کاروشو انجام میداد براش اصلا پنود که دیگران چی درمورد من فکرمینن 

      من‌تکحیاط منزلمون هر یکی ازهمسایه منزل من باره شده که گلادنی رو دوست داستم ولی تهیه نکروم برتم به سکل پیس کش اوردن یی روز توحیاطمنزل داستم به گیاهان حیاط رسیدگی امیکردم دختر همسایه امد من مقداری قلمه از گلدانه  هاحیط بهش دادم اون دربرخودربااین مسئله به من‌گفت مبره یز گیاه براپ میاره وفتی اون ازمنزل خونه خودسون یی گلان به اون برزگی رو بر ام‌اور  خودم متعحب که من فقط بهش قلمه دادم‌وفتی اینکار اون خان رو دیدم فوری یی گلان ازهمون قلمخهایکه بهس داده بودم دادم اون روز فکرم ابن بود کهمحلتش ر  جبران کردم ولی امروز متوجه نشدم اون بخشش منیت بودکه جبران گردم اون  پشناهد داد که من به شکل بزرکتری اون بخو ام جبران‌کنم 

      پس متوجه میشیم مهربانی که درونش منیت باشه درست نیست اگه کاری یاعملی رو انجام نیدیم فقط نیت مهربانیباشه کنارش منیت نداسته باسه اون مهربانیهست حتیتثور اشتباه درکنرس بازم منیت هست دراین ثورت اون ارتباط که باید با خداوند داته باشیم دچاراشکال میشه 

      من برایتغیی نکرس اول باید تغییر افکار تغییر توجه وتغییر عنل کرد بدم کارز که تولاغریی انجام میدم رو به شکلی دبگه تو ارتباطدبا اراده الهی باید انجام بشه بعنی ییجای گزینی خوب بحای همه مراحل بالا که دچاراشکال هست 

      بعنی اموختهای دورهای تناسب فکری درزمینه لاغریی رو توبخش خداوند با یی تغییر درنکرش به شکل کامل انجام بشه

       پس اون امورزشی که شماباره طی این مسیر می گفتیید اون  یادگیری به شکل کامل انجام بشه

       توهرمسبر حواب گو هست رو به شکل عملی امرورمن مشاهده کردم 

      افکاربا مرک کردن به سکل افکارناهربانی وافکار مهربان انجام میشه درست مثل بخش مثبت وبخش منفی ذهن تو ِلاغریی 

      اونجا با مرو کردن خومدن رو به کناررفتن ازمسبر وماندن ادامه دادن تشویق میکنیم اونجا مانع رو برطرف می کنینم ابنجه اون افکار رو برطرف کرده ارتباط با خداوند برقرارمیکنیم خبلی جالب شده من دارم جابگزین میکنم همه مراحل لاغریی با ذهن رو  این بخش 

      یعنی اگاهی اون بخش رو با کمی تغییر درنکرش به شکل کامل توابن بخش کابرداره پس به این نتیجه میرسم که اگه اگاهی اون بخش روبه شکل کاملبا تحلیل وصبحت هرروز با بخش مثبت به شکل هرروز وکامل انجام بشه تواین نخش اون   به شکل مهرابنی خودش نشون میده چون افکاراشتباه بخش لاغریی رو اگه بر طرف نشه تواین  بخش نمشه کاره به صورت تجربهای ارتباط با خداوند رو انجام داد چون ابن افکارباید درست بشه که ارنباط برقررار بشه این مراحل درست مثل رنخیر که به هم وصل هست عمل مبکنه اگه توبخش لاغریز اون زنجیر به شکل پاره ودرهم برهم باشه چطور تواین بخش کارامد باشه 

      من اون اگاهی بخش رو دارم به شکل خوبتری متوجه میسم اون درک رک به دست اودرم امیدداررم اون ارتباط عالی رو با خداوند بر قرار کنم 

      من هفته پیس توعروسی یی درس بزرگ رو گرفتم که دوست داشتم اون اینجا مطرح کنم شاید به کمک  بعًضی از هم مسیران بیاد

      وفتز ما به ابن عروسی با اون همه تشریفات سنگین رفتیم ازانواع دسر انواع میوهای استوایی  خلاصه  هرانجه که توذهن شما ومن تو محیط اطراف خودم بود اون به شکل قارهای بو د اونواع غذاهی فرنگی اروپایی خلاصه کسترش نعمت خداوند به شکل خیلی  زیادتواین عروسی بود برام خیلی سوال برانکیز شد که جرا به این شکل این خانواده رفتارکردن جرا ابن همه نوع رو اجرا کردن مگه همه ابن غذاها رو‌ مبشد میل کرد چرا این همه تعارف این همه پذیرایی بهدقدری من حواب میل ندارم به این پش خدمتها دادم که داشتم واقعا خسته میشدم دیگه دلم نمبخواست به طرف من بیان ولی تا اخر مجلس فبل شام این تعارفها ادامه داست 

      وفتی روزگذشته داشم اون ارتباط رو میخواست با خداوند برقرا کنم یی لخظه متوجه شدم اون کسترس نعمت رو من به هیچ عنوان با این وضعیت جسم وحرکتی نمیتواستم به اون تهیه کنم و درک بهش برسم خداوند من  رو دراین محیط قرا داد از همه هدیه که خداوند درحهانی هستی افریده دریی سینی به شکل تعارف جلوی من باره این عمل انجام شد ومن اون نعارف هارو ازبعضی میل کردم درکل بیشتر دیدن بود تا میل کردن امروز به خودم میگم اون بخش که من‌توش دارم ازکسترش نعمت الهی حرف میزنم خداومد همه رو دریی عروسی به من نشون دا دکه بفهم اون بخش غذا که من درش افرراط کردم کنهکارنبوده خودم توان بخش خودم دچار مشکل   کردم 

      من به هیچ عنوان این همه نعمت رو در ییجای نمتواستم ببینم خداوند تواین عروسی که همه مشغول رقصیدن میل کردن بودن اوم تغییر نکرش رو به من هدیه داد این اولین هدیه تواین بخش هست که من به رسیدم 

      همه تواین عروسی جمع شدن برای یز جیزی دیگه ولی این عروسی برای من یی درک دسیت ازنعمتهای خداوندی  شد 

      چقدرتغییر توافکارانجام شده که من به این درک رسیدم اگه سابق براین بود کل اون مهمانی رو اسراف کاری تودید من بود ولی یی باره هم توعروسبی  از کوشه ذهنم گذشت ولی روزگذشته متوجه این تغییر نکرش شدم که خداوند همه چیزه رو به هم وصل کرده که برای من تواون عروسی فقط عروسی نباشه یی دید جدید باشه یادکاری که شاید درهیچ جای اون تمتواستم داشته باشم 

      ا

      خدا پشت وپنا هتون یاحق حق نگه دارتون

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 22087 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,427 کلمه

      باسلام خدمت استاد عزیزم و دوستان گرامیم 

      من هم تا قبل از اینکه با نوشته‌ای باور ساز آشنا بشم همش سوالم این بود که چطور میتونم خونه رویایی بدست بیارم چطور میت نم در سلامتی ماوراطبیعی زندگی کنم چطورمیتونم ماشین ۲۰۶ سفید بدستش بیارم چطور میت نم یه رابط خوبی با خانواده‌ام داشته باشم و کلی چطورهایدیگه 

      من به این درک رسیدم که تغییر نگرش خیلی تفاوت داره در سخن گفتن با زبانم همه چیز میگم عقیده دارم من خیلی خدای خودم میشناسم اینجوری فکر میکردم هفته پیش میخواستم برم باغ که همسرم آبیاری کنه تنها نباشه  صبح زود بیدار شدیم به محص اینکه چشمام باز کردم کلی باورهایی که داشتم اومد جلوی چشام چقدر ترسیدم 

      اینکه حالا میخوای بری باغ همسرت میره دنبال آب تا آب راهی کنه بیا تو باغ تو تنها هستی  اونجا یکی بیاد یه حیوانی بیاد صبح زود نزدیک به کوه تو تنهایی چکار میکنی خلاصه بحدی ترسیدم که میخواستم بگم نه نمیام گفتم عه زشته گناه داره همسرم تنهاست بهتر که یکی پیشش باشه تازه کلی خودم آروم کردم که خدا هست مراقبته زشته بعد از سه سال عصو سایت بودن تازه داری میگی میترسم با خودم میگفتم که ترس ابزار شیطان اون میخواد کاری کنه تو رو از خدا دور کنه خلاصه کلی حرف با خودم زدم راه افتادم  حتی زمانیکه داشتم میرفتم باغ بازم میترسیدم گفتم خیلی زشته تو الان غرق در خدایی هر چیزی نگاه میکنی تجلی خدا ند اونوقت از چی می‌ترسی خلاصه خودم آروم کردم  خدا هم کمک کرد که ما رفتیم یه آقایی قبل از ما زحمت کشیدن آب تا باغ خودش کشیده بود 

      تا باغ ما راهی نبود پن تنها تو باغ نموندم  این نشون میده که از حرف تا عمل خیلی راهه تا موضوعی درک نکنی در حد یه حرف یه آموزش تو دهن تو میمونه 

      من فیلم راز نمیدونم جند سال پیش ولی خیلی وقت پیش دیدم خیلی نتونستم ازش چیز یاد بگیرم تصمیم دارم یک بار دیگه ببینم ببینم این دفعه چقدر با دفعه قبل تفاوت داره 

      من قبلا شنیده بودم که نگرشتو به هر چیزی تغییر بدی اون چیز برای تو تغییر میکنه و من از این موصوع هم استفاده کردم برای بدست آوردن سلامتی که برای تمرکز روی بیماری به سلامتی شفا تمرکز کنم و خدا رو شکر موفقم شدم و الانم یاد گرفتم بجای آرزو کردن بگم پن چی میخوام بگم من دوست دارم خونه رویایی تجربه کنم دوست دارم ماشین ۲۰۶ سفید تجربه کنم 

      من از دیروز نا حالا دیگه آرزو نمیکنم میگم دوست دارم تجربش کنم ه آرزویی 

      دوست دارم لاغر شدن تجربه کنم 

      دوست دارم سلامتی ماورا طبیعی تجربه کنم 

      دوست دارم پولدار شدن ثروتمند بودن تجربه کنم 

      دوست دارم روابط عالی با انسانها رو تجربه کنم 

      کاملا قبول دارم از اینکه جمله‌ای بالا پس و پیش بگم من لاعر نمیشم یا پولدار و سلامت نمیشم زمانی  من به خواستم میرسمکه باور کنم هر چیزی که من نیاز دارم بشکل فراوان و وفور نعمت در انبار خداوند یا دایره قدرت خداوند به وفور یافت میشه و هر کس بخواد میتونه ازش استفاده کنه منم یکی از اونها 

      من دوست دارم سلامتی ماورا طبیعی تجربه کنم 

      من دوست دارم پولدار بورن و ثروتمند بودن تجربه کنم 

      من دوست دارم روابط عالی با انسلنها رو تجربه کنم‌

      حالا یاد گرفتم چطور میتونم به آرزوهام برسم با استفاده از قدرت ارداده خداوند که مسئول آفرینش تمام مخلوقات من میتونم آرزوهام تجربه کنم وقتی خدا ند مسئول آفرینش پس مُیول زندگی من هم هست من میخوام با استفا ده از قدرت اراده خداوند و همسو شدن با اون به آرزوهام برسم چند روز که دارم هواسم جمع میکنم که الهامات خدا رو دریافت کنم همسو با اراده خداوندم بشم آرزوهام تجربه کنم لدت ببرم سپاسگزار خدا ندم بشم خدایا شکرت که منو با نوشته‌ای باور ساز آشنا کردی و ممنونم استاد گرانقدر عالی مقام که من رو هدایت کردی تا از این مسیر بتونم زندگیم تغییر بدم خدایا شکرت همیشه زنده باشید 

      من این کار و انجام می‌دادم که هر آرزویی میکردم دیگه به چطور فکر نمیکردم میگفتم توپ ميندازم تو زمین خدا و  قدرت هم در دستان خداوند 

      بخش منفی وجودمان همیشه میخواد کاری کنه که ما منصرف بشیم تو نمیتونی لاغر بشی  مگه لاغر شدن به این سادگی‌ها ست مگه مشکل‌دار شدن الکی و کلی مگه های دیگه وکه بر اساس اراده شخصی ما صورت میگیره اما برای این‌که‌ با اراده خداوند همسو باشیم از خلاقیت خداوند استفاده میکنین و خلاقیت خداوند یعنی اینکه به هدفت اعتماد کن تمرکزم بدار روی تجربه کردن اهدافت 

      خداوند خلاقیت لازم برای هدایت مت به سمت خواسته‌ام داره 

      و من برای رسیدن به آرزوهام از مهربانی خدا استفاده میکنم تا اراده شخصی کمرنگ کنم اراده خداوند پرنگ‌

      من به خدا ایمان دارم که مرا در جهت گسترش زندگی و تجربه کردن آرزوهایم هدایت می‌کند خدایا شکرت 

      من گفتم که به نطرم من آدم مهربانی هستم و همیشه سعی میکنم با مهربانی زندگی کنم و الان سعیم بیشتر میکنم تا همسو با اراده خداوندم باشم از صفات خدادندم بیشتر بهرمند بشم 

      منهم کاملا قبول دارموقتی من فرد سلامتی نباشم فرد مهربانی و شاد ی نیاشم تصور کنم هر آنچه نیاز دارم در بهترین و بالاترین حد خودش دارم چه لدتی برای من داره اون زمان برام ارزشی نداره چون قط استفاده میکنم اما هیچ لدتی نمی‌برم در نتیجه سپاسگزار دریافت نعمت هم نیستم پس آن چیز از من باز پس گرفته خواهد شد 

      یعنی اگر فکری که در سر دارم احساس منو خوب کنه اشتیاق و انگیزه شادی و نشاط در من ایجاد کنه فکر من مهربانانه است  و فکر من به واقعیت زندگیم تبدیل میشه آرزوی من تجلی پیدا میکنه و اگر فکری که در سر دارم سراسر خشم ک کینه نفرت و بدی باشه فکر من نامهربانی ست  باعث میشه من دیرتر به آرزوم برسم 

      امشب متوجه شدم کهدمهربانی را باید از افکارم شروع کنم که این عمیق ترین نوع دوست داشتن خودتان است فکرش و هم نمیکردم که فکرم مهربان باشع یعنی من خودم بیشتر دوست دارم اینو کاملا قبول دارم یکم درکش کردم که خودتو دوست داشته باشی نیاری نداری دیگران دوستت داشته باشن من فکر میکنم هنوز ب ه حد کافی خودم دوست ندارم چون احساس میکنم نیاز دارم منو دوست داشته باشن 

      .

      من بخشی از قدرت اردداه خداوندم هستم و تکه ای از قدراگت اراده خداوند در وجود من نهفته است 

      من رابطه خوبی با خودم و خداوندم دارم زیرا  هر آنچه که خداوندم آفریده خوب است 

      من قصد کرده‌ام در تمام تصمیمات روزمره نسبت به خودم مهربان باشم ‌

      من آفریده خداوند هستم همین دلیل کافی که با خودم مهربان باشمو خوب رفتار کنم‌

      میدونید استاد از بچگی تو گوش من خوندن که رفتی مدرسه خوراکی نداشتی از دوستت چیزی نگیری چون فکر میکنن ما گدا هستیم همین یک جمله کافی تا آخر عمرم دیگه کمک کسی رو قبول نکنم الانم همین طور کلی وسیله دستم یکی از مردان ساختمان بنا بر وجدان میخواد کمک کنه وسیلها رو اما من قبول نمیکنم جون میکنم دیگه نفسم قفس میشه تا طبقه شگسوم بیام اما حاصر نمیشم کسی کمکم کنه ولی الان فهمیدم که کمک کردن یکی از اصول معاشرت کردن و همیشه هم شنیدم که  اگر تو آپارتمان زندگی میکنی فقط با افراد اون ساختمان سلام و علیک همین بست چون از رازت سر در میارن علیه تو استفاده میکنن الان دیگه سال که تو این ساختمان زندگی میکنم فقط سلام علیک میکنم با اهالی ساختمان 

      اراده شخصی من تاکید داره که این همه زمان میذاری مینویسی بجاش خونتو تمیز کنم 

      اراده شخصی من میگه مهربان نباش درب پارکینگ برای خانمی که کوچکتر از توعه باز نکن پرو میشه 

      اراده شخصی من یاد آوری میکنه به هر کسی زیادی مهربانی کنی  فکر میکنه نادانی ازت سوی استفاده میکنه 

      اراده شخصی من میگه هواست به دخترت باشه به فکر جهیزیه اش باش 

      که خدای من چقدر بزرگ و مهربان که انسانهارو برای کمک کردن به من قرار داده تا دستان خدا ند برای کمک کردن به من باشن تا من به آرزو هام برسم اونها رو تجربه کنم 

      خدایا ممنون و سپاسگزارم که انسان شریف و علیقدری چون استادم برام فرستادی تا دستان تو باشه برای کمک کردن به من تا منو به هدفهای برسونه خدایا ممنون و سپاسگزارم.زارم برای استادم و خدایا ممنون و سپاسگزارم که استادم همیشه سلامت زنده شاد توانمند دستان خودت قراردادی تا به ما کمک کنه خدایا شکرت استاد فگعزیزم بینهایت سپاسگزارم 

      خیلی لذت بخش با مهربانی کلی چیز بدست آوردم در همین یک متن که درسته بخاطر ندارم ولی نوشتم اونها رو و با مهربان بودن که فقط یکی از ویزگی خداوند کلی چیز دریافت کردم اگر کل خصوصیت خدا ند درک کنم چیمیشم خدایا شکرت 

      خیلی لدت بردم که وقتی نوشته‌ای باور ساز این آگاهی ها وارد دهنم میشه به شکل ا لیه خودم تبدیل میشم بینهایت سپاسگزارم برای تک تک کلمات این نوشتها برای تک تک کلماتی که از فایلها شما کسب کردم بینهایت بینهایت بینهایت سپاسگزارم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریبا فروغی
      1402/02/08 16:50
      مدت عضویت: 540 روز
      امتیاز کاربر: 14815 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 268 کلمه

      با سلام خدمت شما  

      بالاترین قدرت اراده خداوند در جهان مهربانی است که در ذات انسان قرار داده تا از آن به خوبی استفاده کنیم و به خواسته هایمان برسیم،با مهربانی با انسان ها برخورد کنیم و همسو با اراده خداوند به دلیل و بدون شک انتخاب کنیم که در رابطه با خودمان و دیگران مهربان باشیم به این خواسته ها هم خواهیم رسید عشق مهربانی ثروت زیرا که تمام صفات خوب اول درون مهرت از ذهن ما باید شکل بگیرد و با احساس خوب میتونیم به آرزوهایمان برسیم،

      وقتی در رابطه با یک آرزوی خودمان احساس خوبی داریم و مطمئن هستیم که با قدرت اراده خداوند باب سعی و تلاش و در مسیر بودند و مهربانی و عشق می توانیم به مسیر خودمان ادامه بدهیم و به آرزوی ها۳ مان برسیم چرا ان تماس کنیم چرا تعهد خودمان را از خدا با گریه و اجزا ناله انجام دهیم چرا با احساس خوب مهربانی انجام ندهیم، 

      از نظر من بالاترین قدرت می توان مهربانی باشه زیرا اگر یک انسان ذات مهربانی داشته باشد و ذات مهربان در همه انسانها است اما گاهی ما آگاهی کامل را نداریم و از اون استفاده نمیکنیم اما انسان هایی هم هستند که ذات مهربانشان قوی تر است بر حجم و نفرت و کینه آنها و همیشه مهربانی می کنند بدون انتظار از کسی، 

      من هم از امروز تصمیم گرفتم که در همه رفتار و اعمال خود با مهربانی و با دوست داشتن و عشق برخورد کنم تا همسو با اراده خداوند به آرزوها و خواسته های خودم برسم و در جهان مادی اونها رو تجربه کنم و از زندگی لذت بیشتری ببرم،

      با تشکر از شما

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 548 کلمه

      سلام به همه عزیزان همراه

      خدایا شکرت برای این آگاهی های امروز

      سپاس آقای عطار روشن

      شاید یکی از  سخت ترین کار دنیا برای من اگر نخواهم بگویم که سخت ترین کار دنیا برای من دوست داشتن خودم وقت گذاشتن برای خودم و خرید کردن و انجام کاری برای دل خودم هست

      وقتی خوب نگاه میکنم می بینم همیشه بی کیفیت ترین وقت،زمان و پول رو برای خودم اختصاص داده ام

      آنقدر که دیگه وجودم به گورستانی از آرزوهایم تبدیل شده چون مدام منتظرم اتفاقی بیفته  و من به آرزوهام برسم غافل از اینکه تا زمانی که من برای خودم ارزش قایل نباشم دنیا هم مرا به خداسته هایم نخواهد رساند

      یادمه یک روز رفته بودم برای ارتباط گیری با کودک درونم مداد رنگی بخرم و از قضا باید چیزی رو میخریدم که واقعا دوستش دارم یادمه اونقدر دلشوره گرفته بودم که به سختی نفس میکشیدم ولی همون موقع دخترم یک دفتر خاطره خواست بخره بدون تعلل براش خریدم

      من اعتراف میکنم بعد ۵۰ سال زندگی بلد نیستم برای خودم وقت و انرژی و پول صرف کنم و شاید این مهم تریم علت نا کامی های مکرر من هست

      ثروت و شادی از انرژی های لطیف و زیبای کاینات  هستند ولی بی احترامی و بی توجهی به خود انرژی مخالف ثروت و شادی هستند

      من سالهای سال به اسم گذشت به اسم احترام به مادر و پدر  به بهانه حفظ رابطه و صله ارحام خودم رو له کردم و انتظار داشتم خدا  به خیر و نیکی برام‌جبران کنه من فکر میکردم احترام به پدر و مادر یعنی به توهینها و طعنه و کنایه های اونها چیزی نگفتن و به رابطه بیمار ادامه دادن‌

      فکر میکردم رابطه خانوادگی را هر طور هست باید حفظ کرد نباید قطع  رحم کرد .و احازه میدادم  خواهرم هر طور دوست داره با خودم و بچه هام حرف بزنه و رفتار کنه مثلا هر وقت حوصله نداره سر بچه هام داد بزنه با لحن بد صحبت کنه یا کم‌محلی کنه و واقعا بلد نبودم چنین رابطه ای را مدیریت کنم

      من اون‌موقع بلد نبودم و البته فکر میکردم دختر فداکار خونه منم  ولی دست آخر چشم باز کردم دیدم در نهایت بی عزنی دارم به اون روابط ادامه میدم و زندگیم اصلا زیبا نیست و بچه هام دارند عزت نفسشون رو از دست می دهند

      من دچار شرک‌بودم و هستم من نا خوداگاه در مقابل ادمهای پولدار و شیک پوش و به ظاهر موفق و با سواد خودم رو گم‌میکنم و جلوشون احساس ناخوبی به خودم دارم

      من خودم و دستاوردهایم را همیشه دست کم‌میگیرم

      من خودم تمام تحقیر های اطرافیانم رو ادامه دادم و خودم شدم بدتر از اونها

      مدتی ست آگاهی پیدا کرده ام و واقعا دارم تلاش میکنم که به خودم و خواسته هام احترام بگذارم خیلی کار دارم ولی چاره ای جز صبر و تلاش مداوم ندارم

      من سالهای سال فکر میکردم داشتن احساس گناه مداوم کمک میکنه که دیگه اشتباه نکنم و خدا هم اینطوری  من رو بیشتر دوست داره.تقوا برای من مساوی بود با احساس گناه مداوم داشتن و اعتماد نکردن به خودم .همیشه قکر میکردم اگه من خیلی به خودم اعتماد  داشته باشم مغرور میشم و منکر خدا میشم

      ولی الان معنی غرور و منیت و احساس گناه رو  فهمیدم  و می دانم داشتن اعتماد به نفس متیت نیست داشتن عزت نفس به معنی غرور و….نیست

      من الان باور دارم که نحوه ارتباط و احترام من با خودم  مشخص کننده رابطه دنیا با من هست

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار علیرضا جلیلی
      1401/12/03 21:48
      مدت عضویت: 862 روز
      امتیاز کاربر: 2019 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 158 کلمه

      سلام خدمت دوستان و استاد بزرکوارمان جناب آقای  عطار روشن عزیز ممنونم بابت این همه اگهی های که به ما در این دوره ها می دهی که باعث می شوند صفت مهربانی و مهربان بودن در دنیا  گسترش پیدا کنه که همین امر باعث عدالت در دنیا و ظهور سریعتر  آقا امام زمان عج  در دنیا می شود .

      بله ابتدا باید اول مهربانی و مهربان بودن را از خودمان و از افکارمان شروع کنیم که این یک اصل هست که اگر هر کسی مهربان بودن را از افکار و خودش شروع کند باعث ایجاد مهربانی و گسترش  دوست داشتن هم نوع می شود و وقتی افکارمان را سالم کردیم و افکار منفی را از ذهنمان کم کردیم و افکار مهربانانه  را در خودمان تقویت کردیم باعث میشود که ابتدا با خودمان در صلح باشیم و بالطبع با بقیه افرادی که با ما در ارتباط هستند مهربان باشیم و باعث شادی درونی  خودمان و بقیه افراد می شود .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار السا فرزانه
      1401/10/27 15:28
      مدت عضویت: 554 روز
      امتیاز کاربر: 59144 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 584 کلمه

      به نام خدای بی نهایتی که از عشق و مهربانی زندگی مرا گسترش میدهد ♥️.

      تقدیم درود و احترام خدمت استاد عزیز و دوستان هم مسیر در آکادمی بهشت تناسب🌷

      چقدر ما خوشبخت و پر از نیک فرجامی هستیم که در مسیر تغییر قرار گرفتیم و این آگاهی های ناب و نو رو می آموزیم. 

      شاید خیلی از ما معنا و کاربرد درستی برای معنای مهربانی تاکنون یاد نگرفتیم. شاید در ذهن بسیاری از ما اینطور جا افتاده باشه که مهربانی یک عمل و فعل هست نه یک تفکر … و یا سطحی بالاتر از اون : یک سبک زندگی. 

      پس ما بسیار خوشوقتیم که دیدگاههای تازه و نو در این مسیر می آموزیم و به سمت کمال نزدیک و نزدیک تر میشیم. 

      و بسیار زیباست که ما مهربانی رو در همه جنبه های زندگی مون حتی انتخاب فکر هامون به کار ببریم. واقعا من تا قبل از خوندن مطالب این جلسه کاربرد و معنای مهربانی رو در فکر و احساسم نمیدونستم و انگار میکردم مهربانی یک عمل و فعل هست. یا حتی مهربانی با خود یعنی عدم سرزنش خود. اما اینکه حتی به چه موضوعی فکر کنیم و فکرهای مثبت در ذهنمون پرورش بدیم یک درس بزرگ بود که اموختم. و همینطور میشه که وقتی مهربانی در فکرمون گسترش و افزایش پیدا میکنه بر تمام زندگی مون محیط میشه چون تمام زندگی تحت تاثیر فکر ما هست. و وقتی فکرهای مهربان انتخاب میکنیم باورهامون و تمام فضای درونمون هم مهربان و لطیف میشه و این انرژی گرم و مهربان از درون ما به بیرون منعکس میشه. 

      تجربه شخصی که من در این زمینه دارم این هست که اوایل استخدامم که تازه تدریس رو شروع کرده بودم بسیار با دانشحویانم جدی و سختگیر بودم گرچه در دل بی نهایت دوستشون داشتم و براشون وقت و انرژی میگذاشتم اما همیشه شیطنت و رفتاری نشون میدادن که من عصبانی بشم.  چندین مورد هم کار به گروه و یا کمیته لنضباطی کشیده شد حتی، رفته رفته با حقایق و اگاهی های بیشتری که در زندگی و شغلم مواجه شدم به این درک رسیدم که باید این محبت رو که در قلبم نسبت بهشون دارم در رفتارم هم بیشتر ابراز کنم. کم کم سختگیری و جدیت م رو به تعادل رسوندم. و عشق و مهربانی بیشتری در رفتار و گفتارم بهشون نشون دادم و واقعا الان به وضوح دارم می بینم که خیلی ساله هیچ مساله و دلخوری و عصبانیتی باهاشون ندارم با عشق درس میخونن با انگیزه سر کلاسم میان و با اشتیاق کلاسها رو دنبال میکنن. و حتی الان دانشجویانی دارم که حدودا ده سال پیش در کلاسم حضور داشتن و  هنوز که هنوز هر چند وقت تماس میگیرن و حالم رو می پرسن. و یا مسائل شخصی شون رو صادقانه به عنوان یک معتمد و محرم با من درمیون میگذارن و مشورت میکنن. 

      این یک بعد از تاثیر مهربانی در زندگی من بوده. و حالا که بعدهای تازه ای از مهربانی رو دریافتم پس میتونم براحتی وارد فصلی جدید و مهربان از زندگیم بشم که نتایج و ثمره های بیشتر و دلنشین تری به دنبال داشته باشه. و از اونجا که خداوند ِ بی نهایت ِ گستراننده همیشه از روی عشق و مهربانی زندگی ما رو گسترش میده، وقتی در همه جنبه های زندگیم مهربانی رو افزایش بدم خداوند هم پاداش این افزایش رو به من میده. و من بیش از قبل مورد نیروی بی نهایت و گستراننده ی خدواند قرار میگیرم و نعمت و فراوانی بیشتری در زندگی من جاری میشه

      پس از این لحظه به بعد نسبت به آگاهی جدیدم مسئولم و در ازای این مسئولیت مهربانی بیشتری خواهم داشت 🙏🕊️

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار من میتونم تغییر کنم
      1400/11/02 22:42
      مدت عضویت: 1032 روز
      امتیاز کاربر: 1306 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 323 کلمه

      چقدر این نوشته زیباست چقدر در زمان مناسبش ب این نوشته هدایت شدم
      چقدر زیبا بود اینک گفتید با خودمون مهربون باشیم من همیشه فک میکردم ک باید نسبت ب دیگران مهربون باشم اصلا خودم نمیدیم
      چقر لدت بردم ک میگیدباید با خودم مهربون باشم و چقدر زیبا راه حل دادید ک ببینم چ فکرهای رو مرور میکنم فکرهای ک باعث خشم و عصبانیت اضطراب و استرس و ناراحتی در من میشه رو رها کنم و بگم اینها نامهربونی در حق خودمه
      و فکرهایی ک در منوحس خوب شادی لبخند حس سلامتی ایجاد میکنم مهربونی ب خودم هستم چقدر برام تشخیصش راحت شد
      من یادم رفته بود ک بابد نسبت ب خودمم مهربون باشم
      اینک اما وقتی ب خواسته ای فکر میکنیم ک غیر ممکن میبینیمش ب خودم بگم خداوند قدرت خلق اون داره و قدرت خلق کردن در من داده
      چقدر زیبا بیان کرید ک باید بخواهیم ک خواسته هامونو تجربه کنیم
      من دوس دارم لاغر شدن و جسم لاغر و سبک و زیبا بدون چربی اضافه رو تجربه کنم
      میخوام درامد داشتن تجربه کنم میخوام خونه داشتن رو تجربه کنم میخوام حس خوب ارامش شادی لبخند وبا خدا بودن تجربه کنم
      میخوام رابطه خوب با همسرم تجربه کنم میخوام عشق بخودم تجربه کنم میخوام مهربون بودن با خودمو تجربه کنم میخوام خلاقیت و قدرت خداوند و توکل کردن بهش تجربه کنم
      میخوام گوشی مدل بالا رو تجربه کنم
      میخوام لباس خوب داشتن و خریدن تجربه کنم
      میخوام جسم سالم تجربه کنم
      میخوام سلامتی رو تجربه کنم
      میخوام اگاهی داشتن یاد گرفتن اموزش دیدن تجربه کنم میخوام پولدار بودن تجربه کنم
      رفته بودم ارایشگاه دیدم ک چقدر افراد نسبت ب خودشون نامهربونند
      حتی خودشون رو از خوشی های کوچی محروم میکنند و چقدر طرز فکر من با اونها فرق میکنه شکر میکنم ک متفاوت فکر میکنم زندگی میکنم من الان در تجربه احساسهایی هستم ک حتی دیگران بهش فکرم نمیکنن شاید الان من ثروتمندم چون ک احساسم خوبه ارامش دارم و هیچی برابر با اینها نیس

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار amiali2020110@gmail.com
      1400/09/17 20:26
      مدت عضویت: 875 روز
      امتیاز کاربر: 260 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 209 کلمه

      سلام خدمت همه ی دوستان و استاد عزیز،

      زبانم از گفتن این همه مطالب زیبا که واقعا انسان را دگرگون می کند عاجز،است که ما خودم را میگم اول چی فکر میکردم در مورد خداوند که از،وقتی از این فایلهای تغییر،زندگی استفاده میکنم چقدر تغییر کردم چقدر بخشیدم چقدر گذشتم چه فکرهایی درمورد زندگی و خداوند،داشتم که همه را کنار گذاشتم چقدر امیدوار به زندگی ،احساس خوب شاد بودن رابطه خوب ،مهربان‌تر، تغییر،افکار این همه تغییر،من داشتم و چقدر امیدوار که می‌توانم خواسته هایم را تجربه کنم .هرشب دارم نوشته ها میخونم و دوباره از اول شروع میکنم هر فایل را چند بار میخونم تا حک بشه تو ذهنم هر روز به خدا سلام میکنم و همش میگم مثل خدا رفتار کن چقدر آرامش میگیرم با گفتن این جمله زیبا وقتی به یه موضوعی برخورد میکنم به خدای درونم میگم اگه خدا بود چطور فکر می‌کرد و همش جمله های زیبای من به خدا توکل کرده‌ام، من به خدا ایمان دارم را میگم چه آرامشی داره واقعا وقتی خودتو دوست داری چه حس خوبیه واقعا . من هر روز استمرار دارم ویه زمانی را برای خواندن این مطالب در نظر میگیرم و همیشه منتظر اتفاقات خوب زندگی هستم و منتظرم که بگم خدایا کی فکرشو می‌کرد. 

      استاد بینهایت از شما سپاسگزارم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار متولد 1400/6/5
      1400/08/05 15:44
      مدت عضویت: 986 روز
      امتیاز کاربر: 1850 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 456 کلمه

      به نام خدای مهربان 

      سلام 

      توی این نوشته ها انقدر نکات زیاده که وقتی میخوام دیدگاه بنویسم متوجه میشم که برای بازگویی نیاز دارم چندین بار از روی متن بخونم تا بتونم درک خودم رو بنویسم 

      همسو کردن آررزو با اراده خداوند یا همون همسو کردن ارتعاش با خواسته هاست 

      حالا برای اینکه بتونیم به آرزوهامون برسیم باید چیکار کنیم؟ اول اینکه باید در نظر بگیریم که در جهانی هستیم که پر از نعمته انقدر نعمت فراوانه که اگر بخوان بگن تو ازین نعمتها کدوم رو میخوای نتونی انتخاب کنی 

      خوب صاحب تمام این نعمتها خداست که خودش گفته این نعمتها رو برای شما آفریدم نگفته برا یه عده آفریدم 

      خوب با وجود اینهمه نعمت اگر هدفمون فقط اون نعمتها باشه زندگی بعد از چند وقت تکراری میشه و بی هدف 

      به نظرم بهتره که هدفمون خوشحال کردن دیگران باشه مثلا در شغل آرایشگری ارایه کار بهتر و جلب رضایت مشتری ،در کار تدریس خوشحال کردن محصل با آموزش بهتر،من از چندین سال قبل سعی میکردم به کسایی که تو زندگیشون مشکلات خانوادگی دارن کمک کنم خودم خیلی تجربه داشتم و در خیلی جاها به یه روانشناس که خیلی قبولش کش داشتم مراجعه میکردم و انصافا راهکارهای خوبی جلوی پام میزاشت و هر بار که میخواستم از پیشش برم ازم میپرسید که حالا حالت چطوره؟ و من با لبخند رضایتم رو بهش نشون میدادم ،

      سعی میکردم با توجه به تجربیاتم به دیگران کمک کنم 

      یه جورایی به خاطر تغییری که خداوند چندین سال قبل در زندگیم ایجاد کرد و زندگی که در پرتگاه افتاده بود رو به بالای قله برد به خدای خودم گفتم تو به من خوبی کردی منم سعی میکنم به بنده هات خوبی کنم و چیزی که برای خودم جالب بود این بود که وقتی با اون آدما حرف میزدم حرفهایی میزدم که خودم توش میموندم که عجب حرف بزرگی زدم؟!من اینارو از کجام در میارم؟!و اونایی که میشنیدن میگفتن تو از روانشناسا هم بهتر راهنمایی میکنی و گاهی خیلی از دوستان دور و نزدیکم فقط برای اینکه مشکلی داشتن و باهام میخواستن حرف بزنن سراغ من میومدن  

      حالا میفهمم که اون حرفها حرفهای من نبوده و چون نیت من خیر بوده به من الهام میشده 

      و درکل هدف رو جلب رضایت و مهربانی به بنده هایی که خدا آفریده و دوسشون داره بزاریم و اینطور در نظر بگیریم که در حین انجام اون اهداف خدا هم که قطعا از ما راضی خواهد بود به ما تجربه استفاده از تمام مادیات رو میده و پولهایی که مدام در جهان در حال گردش از دستی به دست دیگر هستند از دستان ماهم میگذرند و ماهم حسش رو تجربه میکنیم. 

      من خیلی دلم میخواد بتونم همونجوری که خودم دارم میرم بالا دست بقیه رو هم بگیرم تا اوناهم بیان به همه بگم بابا راهی که داریم میریم کلا اشتباهه بیاین باهم مسیر درست رو بریم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار پونه عدل تهرانی
      1400/07/17 07:28
      مدت عضویت: 1703 روز
      امتیاز کاربر: 15055 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 421 کلمه

      به نام خدا

      وقت بخیر عزیزان

      منم این ها رو شنیده بودم که باید خواسته ها رو طوری بنویسم که یعنی الان به اونها رسیدیم و دارسمشون یا همون به زمان حال. که الان هم من این کارا رو می کنم هنوز ولی از وقتی این نوشته های باورساز و خوندم که در قسمتهای قبلی یاد گرفتم که خدا رو مجسم کنم و دستم و دراز کنم که انگار خدا دست منو گرفته و این کار رو خیلی به دفعات کردم و حتی مجسم کردن اینکه دست افراد خانواده ام را هم گرفته ….

      که این همون نگرش ما نسبت به خواسته است که باید سعی کنیم نگرش خودمون و از رسیدن به خواسته به تجربه کردن خواسته تغییر بدیم.هدفمون تجربه کردن ارزوها باشه.

      رسیدن به ارزوها احساس مالکیت و تصاحب در ذهن و ایجاد می کنه که همون اراده شخصیه ولی تجربه کردن ارزوها احساس رهایی و لذت بردن و در ذهن ایجاد می کنه که همون اراده خداوند 

      تغییر نگرش از طریق تغییر افکار ،تغییر توجه و تغییر عملکرد در ما ایجاد می شود.

      خداوند خلاقیت لازم برای هدایت من به سمت خواسته هایم را دارد.من به خدا ایمان دارم.

      خلاق بودن یعنی به هدفتون اعتماد کنین  و تمرکز کنین .خداوند مهربان است و همواره زندگی مرا گسترش می دهد.

      باید همواره سعی کنیم با مهربانی زندگی کنیم .مهربانی باعث ایجاد آرامش و شاد بودن در زندگی روزمره می شود.بسیاری از انسان‌ها فکر می کنن اگه به آرزوشون برسن دیگه غم و غصه ای ندارن و همیشه شادن ولی این شادی می تونه کوتاه باشه اگه احساس درونیشون غم و غصه … اینا باشه.

      مهربانی و باید از ذهن خودمون شروع کنیم افکاری که در ذهن مرور می شه باید مهربانانه باشه .اگر با افکار دچار ترس و نگرانی بشیم یعنی آن فکر ناشی از نامهربانیست.اما اگر احساس خوب و امید و اشتیاق باشه افکار مهربانانه است.

      و همه جا اگه احساس خوب باشه یعنی همسو با قدرت اراده خداوند هستیم .هر چی بیشتر با خودمون مهربون باشیم و خودمون و دوست داشته باشیم نیازی نداریم کسی ما رو دوست داشته باشه .

      من بخشی از قدرت اراده خداوند هستم و تکه ای از قدرت اراده خداوند در وجود من نهفته است.

      من رابطه خوبی با خود و خدا دارم زیرا هر آنچه خدا آفریده خوب است.

      من آفریده خداوند هستم و باید با خودم مهربان باشم.

      برای جذب کمک دیگران باید مهربون باشیم با دیگران و با شادی برخورد کنیم.

      و برای رسیدن به ارزوها به کمک عده ای از انسان‌ها نیازمندیم .

      مهربان بودن با خودم و آغاز می کنم .تداوم احساس آرامش و شاد بودن منجر بخ بروز رفتار مهربانانه می شود.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار آزیتا
      1400/06/20 15:11
      مدت عضویت: 1686 روز
      امتیاز کاربر: 6648 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 697 کلمه

      با یاد و نام خدا

      من هم قبل از آشنایی با این قسمت سایت و خواندن نوشته های باور ساز درمورد رسیدن به آرزوهام دیدگاه متفاوتی داشتم. اولا خیلی از آرزوها و افکاری که داشتم را دور از دسترس می دیدم و در حد یه آرزوی دست نیافتتی برام بودن و فکر می کردم هیچوقت نمیشه با این شرایطی که دارم به همچین آرزوهایی فکر کنم.

      توی کانال های زیادی از این انرژی مثبت، حس خوب، قدرت ذهن و… عضو بودم و مرتب مطالبشونو می خوندم و برای خودم دفترچه ای تهیه کردم و لیست خواسته ها و آرزوهامو نوشتم و تموم سعی وتلاشم این بود که مطابق اون مطالبی که یاد می گرفتم عمل کنم. یعنی از همون جملاتی که به زبان حال هستند استفاده کنم، خودمو تو اون شرایط ببینم که خوب تصور اون هم برام سخت بود اصلا نمی دونستم منظور از تصور کردن اون شرایطی که هیچوقت نداشتمش چطوری باید باشه واسه همین خیلی زود خسته می شدم چون برام هیچ نتیجه ای نداشت. 

      مدتی چند تا جمله تاکیدی برای خودم انتخاب کرده بودم و یه جا یاداشت کردم و در طول روز چند بار از روی دفترچه می خوندمشون که اونم بی تاثیر و بی نتیجه بود.

      الان به خوبی می فهمم که علت اون حس و حال چی بوده چون تغییر نگرش  ربطی به نوع نگارش جملات نداشت و در واقع وقتی نوع نگرش من تغییری نکرده بود اون جملات هیچ تاثیری برای من نداشتن و عملا تاثیری هم در زندگیم نمی گذاشتند.

      نگرش ما زمانی تغییر می کنه که افکارمون تغییر کنه،که بتونیم باورهای درست را جایگزین اشتباهات و برداشت های غلط قبلی خودمون بکنیم،که حس و حالمون بهتر بشه.

      اما باورهای اشتباه من در زمینه آرزوهام زیاد بوده مثلا بعضی وقتا با خودم فکر می کردم شرایطی که من دلم میخواد داشته باشم خیلی آرمانی هست و با این سطح درآمد رسیدن به اونا ممکن نیست،

      گاهی می گفتم این آرزو خیلی بزرگه آخه چه جوری میشه بهش رسید؟؟!

      بعضی وقتا می گفتم رسیدن به این خواسته محاله!

      شاید علتش این بوده که اون موقع همه چیز در راستای اراده شخصی خودم پیش می رفت به درآمد محدود خود و همسرم متکی بودم، هیچ چیز را در راستای اراده خداوند قرار نمی دادم به ظاهر می گفتم توکل به خدا اما در اعماق وجودم موج ناامیدی و ترس واسترس فریاد می کرد و همیشه از شرایط ناراضی و گله مند بودم و از زمین و زمان شکایت می کردم.

      با خواندن نوشته های باورساز دریچه ی جدیدی به روم باز شده وقتی حس می کنم که در راستای اراده الهی به این قسمت سایت هدایت شدم حس و حال خوبی بهم دست میده، وقتی این نوشته ها رو می خونم وجودم سراسر شور و شوق میشه واسه ادامه دادن و از بودن در این مسیر لذت می برم.

      من به خدا توکل کردم و میدونم که از این پس زندگی بهتری را تجربه خواهم کرد فقط باید یاد بگیرم که زندگیمو طبق ویژگی هایی که از خداوند آموختم پیش ببرم خدای خلاقی که این جهان زیبا را با این همه تنوع و خلاقیت آفریده، خدای مهربانی که تمام نیازهای ما را بهتر از خودمون میدونه و با مهربانی تموم نیازهای موجودات ومخلوقاتشو برطرف می کنه پس در درگاه چنین خدایی ترس واسترسی نباید داشته باشم.

      من به خدا ایمان دارم  و میدونم که او مرا در جهت گسترش زندگی و تجربه آرزوهام هدایت می کنه مهربانی، باعث میشه من آرامش درونی بیشتری داشته باشم و همین باعث شادی من میشه وقتی حس وحالم خوب باشه از لحظه لحظه زندگیم بیشتر رضایت دارم و باعث میشه بیشتر سپاسگزار خدا باشم. 

      خوندن نوشته های باورساز به من کمک می کنه آگاهی های بیشتری در وجودم جریان پیدا کنه.من الان قدر داشته های خودمو بیشتر می دونم و خیلی از لحظات زندگیمو در حال شمارش این همه نعمتی هستم که خداوند بهم داده و قبلا بهشون بی توجه بودم.

      دوست دارم به اصل شاد بودن که دراین نوشته یادگرفتم در زندگی عمل کنم.

      اگر مهربانی ببخشید، مهربانی دریافت می کنید. این اصل شاد بودن است.

      من برای ادامه زندگیم و بر اساس اراده الهی نیاز به این اصل دارم و آماده پذیرش و دریافت مهربانی از سوی انسانهای دیگر هستم و دوست دارم خودم با بخشش مهربانی به دیگران برای گسترش مهربانی و شاد بودن اقدام می کنم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریده حسنی
      1400/06/01 00:20
      مدت عضویت: 1609 روز
      امتیاز کاربر: 23378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,041 کلمه

      زندگی با اراده خداوند (قسمت چهاردهم)

      سلام دوستان همراه و استاد گرامی

      اولین بار که با مطالب ذهنی آشنا شدم‌ سال ۱۳۸۰ بود ، علاقه به کتاب خوندن و تضادهای ناراحت کننده ای که در زندگی برام پیش اومده بود منو مجاب کرد که یه روز عصر برم خیابون انقلاب تهران که بورس خرید و فروش کتاب بود

      دلم میخواست خودم به خودم کمکی کنم ،رفتم تو یه کتاب فروشی از فروشنده پرسیدم کتابی که در مورد روانشناسی باشه دارید؟ 

      کتاب ۴ اثر از اسکاورلشین بهم پیشنهاد داد، با اشتیاق خریدمش و اومدم خونه ،تا چند روز میخوندمش ، جملات تاکیدی زیادی در اون بود که باید تکرار میکردم

      منهم تمریناتشو انجام میدادم ،اولین بار بود که با این جنس آگاهی ها برخورد میکردم

      اوایل از گفتن جملات تاکیدی حالم خوب میشد ولی بعد از مدتی رهاش کردم

      حالا میفهمم که وقتی جمله تاکیدی میگی که با درونیاتت هماهنگ نیست ذهنت نمیپذیرتشون

      مثلا من مدام تکرار میکردم خدا مراقب و محافظ من است ولی من در اعماق درونم خدا رو عامل بدبختی هام میدونستم

      و حالا متوجه میشم که برای گفتن جمله مثبت باید ریشه اون جمله تاکیدی رو برای ذهنت باز کنی تا آرام آرام بپذیره

      چند سال بعدش با کلاسای دکتر فرهنگ آشنا شدم یه مدتی هم با اون سرگرم بودم و مجدد از مسیر خارج شدم

      در تمام اون مدت از هر کدوم از آموزش ها ،مطلبی یاد گرفته بودم که گهگداری انجامشون میدادم

      فیلم راز که خیلی ها دیدن و منهم دیده بودم ، بعد با کلاس های روان درمانی و شخصیت شناسی و ان ال پی و انرژی درمانی و هیپنوتیزم و مدیتیشن وووو  آشنا شدم

      و از ۴ سال پیش با جنس متفاوتی از آگاهی ها آشنا شدم که شروع اتفاقات خوب زندگیم بود

      تجمیع صدها کتابی که خوندم ،چند هزار فایلی که گوش کردم،دوره های متفاوتی که شرکت کردم و تعمق و تفکری که کردم ،شده الان که باز هم در حال آموزش دیدن و آپ دیت ذهنیاتم هستم

      اوایل فکر میکردم باید به خواستم زیاد فکر کنم ،بعد یاد گرفتم وقتی خواسته ای داری نیاز نیست مدام عنوانش کنی ،با تضادی که بهش خوردی به جهان درخواستشو فرستادی و یه عالمه اطلاعات در این زمینه ها کسب کردم که هر بار با بودن در مسیر و تمرین و زندگی کردن آگاهی ها دریچه و دنیای دیگه ای بروم باز میشد و میشه  و احساس میکنم در یک پله دیگه قرار گرفتم

      و مهم ترین بخش این دوره ها این بود و این هست که یاد بگیریم‌ که  چطور بتونیم  به خواسته هامون برسیم؟

      بعضی آموزش ها میگفت باید هر روز آرزوهاتونو بنویسید اونم به زبان حال ساده ،آموزش دیگه میگفت باید قبل از بدست آوردن خواستت سپاسگذاریشو انجام بدی ، دیگری میگفت ،اصلا به خواستت گیر نده به هر آنچه داری توجه کن ،توجه بر داشته ،داشته بیشترو به زندگیت دعوت میکنه و یه عالمه از این‌ مدل آموزش ها و همه در انتها به این نتیجه رسیدند که تا باورهاتو تغییر ندی به هیچ چیزی نمیرسی

      هر وقت هر سئوالی از اطرافیانم پرسیدم که چرا من چاقم؟ چرا من به نتایج دلخواهم نرسیدم؟ چرا من تجربیات بهتری نداشتم ؟ و یه عالمه سئوال دیگه ، همگی بعد از توصیه های فراوان بمن اطمینان دادن که خدا نخواسته ،خواست خدا نبوده و خدارو باعث و بانی نرسیدن های من میدونستن

      منم که از قبل باورهای ضعیفی در مورد خدا داشتم دیگه سفت و محکم باورم میشد که خدا هیچ چیز خوبیو برای من نمیخواد و روز به روز بیشتر ازش دور میشدم

      برای تجربه کردن خواسته ها باید نوع نگرش ما به افکار و درونیاتمان تغییر کند ، کانون توجه ،افکار و ورودی ها به شکل قبل نباشد، مراقب گوش و چشم خود باشیم تا خروجی های با کیفیتر دریافت کنیم ،آموزه هارو در زندگی اجرا کنیم و دانسته هارو به عمل تبدیل کنیم 

      چگونه آرزوهایمان را تجربه  کنیم؟

      از طریق هماهنگ‌ شدن با اراده خداوند ،همان خداوندی که بزرگ و قدرتمند است ،همان خدایی که برخلاف خدای قبلی که بمن معرفی کرده بودن ، مهربان است ،هدایت کننده است و  حامی ست 

      آخه مگه ما چقدر خواسته داریم که در سطح آگاهی و هوش و قدرت خداوند نگنجه؟ یعنی خواسته ما از خدا بزرگتره؟ یا خدا بزرگتر از مسائل و خواسته های ماست؟

      مگه ما چندتا خونه میخواییم ؟ حتی خونه و ویلاهای چند صد هزار متری ، هر زمان از خدا مثلا یه خونه n متری میخوام و ذهنم بهم میگه آخه چجوری میخوایی برسی؟  یاد زمان هایی میفتم که از پنجره هواپیما ها ،از بالا زمینو نگاه میکنم ،تا چشم کار میکنه ،زمین هست ،دریا و آب هست ، درخت و باغ هست ، مگه اون خونه و ویلایی که ما دوست داریم چقدر از کل زمینو اشغال میکنه؟ که برای ما انقدر دور از دسترسه و در مقابل بزرگی خداوند و جهان حتی نقطه ای هم به حساب نمیاد 

      چرا ما انقدر خواسته های  کمی داشتیم و داریم  ؟ چونکه باور نکردیم که میتونیم داشته باشیم ،چونکه باور کردیم که  خداوند بزرگه ولی نه برای ما ،برای ما که کاری نمیکنه ،خدا میتونه ولی برای بعضی از بنده هاش که ما خودمونو جزء اونها حساب نکردیم کاری انجام بده  ،اونم بخاطر کمبود عزت نفسی بود که از بچگی نداشتیمش ،بخاطر نداشتن حس لیاقت و ارزشمندی که نداشتیم ،که خودمونو دوست نداشتیم 

      ما باور نکردیم که اشرف مخلوقاتش هستیم ما فقط شنیدیم ،ما خودمونو نشناختیم وقتی خودمونو نشناختیم ،خدارو هم نتونستیم بشناسیم ، یعنی اون شناختی که بما دادن اشتباه بود 

      حالا باید خراب کنیم تمام اون باورهای سخیفی که به خود و خدا نسبت دادیم ،اگر میخواییم ساختمان نو بسازیم باید خرابه های ساختمان قدیمی را بشکنیم  ،مشکل ما  یادگیری باورهای جدید نیست ،مشکل ما ول نکردن عقاید پوسیده و نخ نمای درونمونه که دلمون نمیاد دست بکشیم ازشون

      باید کوله بار آموزش های هزار سال پیش خود را زمین بذاریم ،با فنجون خالی بریم تا پر بشیم از آگاهی های ناب 

      امروز داشتم تلفنی با دوستم در همین موارد صحبت میکردم،  بهش گفتم میخواییم لاغر بشیم ؟میخواییم ثروتمندتر بشیم ؟

      ولی فنجونمون پره ، پر از خشم های گذشته است ،پر از نفرت از بدن چاق خودمونه که از کودکی اول دیگران حسابی تحقیر و سرزنشمون کردن و بعد خودمون شدیم اوستای تحقیر و مقایسه

      بهش گفتم اول باید یه نامه مفصل به کودک درونت بنویسی ، باید تمام اون بی احترامی هاییکه در قبال خودمون انجام دادن و انجام دادیم رو از خودمون معذرت خواهی کنیم و به خودمون بگیم که هر چی بوده مال گذشته بوده ،باید تمام اون زخم های گذشته رو که با زخم های باز و عفونی رهاشون کرده بودیم ، ببینیمشون و ازشون بگذریم ،باید پرونده های باز ذهنمونو ببندیم تا مرتب سرک نکشیم به ناراحتی های گذشته

      وقتی فنجونم پر از حال بد و تنفر از بدن چاقم بوده و هنوز هم در من وجود داره ،الان میخوام تو تمریناتم به خودم عشق بورزم ، ولی فنجونم پره، جایی نداره ،باید اونهمه نفرت از خود رو خالی کنم ، همه اون نفرت ها ،انرژی های منفی  مدفون شده در من هستن که تمام راه های انرژی منو بستن

      خویشتن پذیری به این معنی نیست که منکر تمام گذشته خودم بشم ،خویشتن پذیری یعنی خودمو با تمام نواقصم و اشتباهاتی که مرتکب شدم بپذیرم و سعی در بهبود نواقصم کنم

      وقتی درونه درونم دیده بشه انگار نوری تابیده میشه به انباری تاریک وجودم که سالها درشو بسته بودم که کسی نفهمه چقدر اونجا منفوره

      جایی که نور باشه دیگه تاریکی نیست ، حالا که تمام وجود من از طرف من دیده میشن ،دیگه منو اذیت نمیکنن ، روشن میشن و حالا درون من خالی میشه و  برای عشق ورزی ،برای حال خوب ،برای ثروت و برکت بیشتر آماده میشه

      وقتی خالی میشیم ،اراده خداوند جای بیشتری برای ابراز شدن داره ،وقتی از درون آرام هستیم همه چیز خوب پیش میره ،در سطح  دریای آرام میتونی دراز بکشی نه در سطح دریای متلاطم ،پس آرامش و تخلیه درون اولین قدمه 

      دیروز چندین صفحه برای خودم نوشتم ،برای تمام بی احترامی هایی که بهم شده از خودم معذرت خواهی کردم ،بخاطر هزاران باری که برای بدن چاقم خودمو سرزنش و تحقیر کردم از خودم و بدنم معذرت خواهی کردم ،بخاطر میلیون ها باری که غرورمو شکوندن و شکوندم از وجود نازنیم معذرت خواهی کردم ،بخاطر تبیه هاتی که شدم از خودم معذرت خواهی کردم و بعد خالی شد درونم  از خشم ها و کینه ها و میدونم که بعد از این نتایج بهتری خواهم گرفت

      اراده شخصی من  سالهاست که منو مدام میترسونه از نشدن ها ، میگه تو نمیتونی ،برای تو نمیشه ،به اون خونه مورد دلخواهت نمیرسی ووو

      ولی از این به بعد باید جور دیگه ای رفتار و فکر کنیم ،مگه خلاقیت یکی از ویژه گی های خداوند نبود ؟ خب خدا میتونه با قدرت خلاقیت خودش  منو به سمت هدفم هدایت کنه ،با درک و پذیرش همین موضوع ،دیگه انقدر نگران نیستیم ،مگه بزرگتر از قدرت خدا هم وجود داره؟ وجود نداره پس آرام باشیم بقول یکی از اساتید،* خدا بزرگتر از کدخداست* 

      دومین ویژه گی خداوند بینهایت  مهربان بودن است ،اصلا خدا بیشتر از ما دوست داره ما به خواسته هامون برسیم چونکه با رسیدن ما جهان گسترش پیدا میکنه و خداوند هر لحظه برای رساندن ما به آرمان های الهی مون مارو کمک میکنه 

      اینهمه تجربیات رسیدن به خواسته هامونو داریم که اگر خودمون میخواستیم به اون هدف ها برسیم ،سالیان سال هم نمیتونستیم ،مثلا من چجوری میتونستم با افکار کوچیک و منفی خودم به داشتن خونه برسم؟ کی منو رسوند به آرامش خونه داشتن ؟ خدا ولی من اون روزها فکر میکردم شانس آوردم 

      هر چقدر مهربانتر باشیم حال خودمون بهتره ،منکه هر زمان خشمگینم ،حالم از خودم بهم میخوره ،انگار بدنم سرد و یخ زده است ،هیچ نوری از زندگی تو وجودم نیست و زمان هاییکه مهربانترم بدنم گرم میشه و حالم عالی میشه،این نشون دهنده متعادلی بودن انرژی مهربانیست 

      من هر وقت با رفتاری روبرو میشم که حس  نامهربان بودنم قویتر میشه به خودم میگم فریده این رفتار نامهربانه رو نداشته باش ،کودک درونت نمیفهمه که تو با دیگران این رفتارو داری اون فکر میکنه تو با خودت نامهربانی و جهان هم برات  فرکانس نامهربانی میفرسته ،پس مراقب رفتارهامون باشیم که مثل آینه به خودمون برمیگرده

      با پولدار تر شدن ،تمام صفات ما پررنگتر میشه ،اگر خسیس باشیم خسیس تر میشیم ،اگر مهربان باشیم مهربانتر خواهیم شد ،اگر صادق باشیم صادقتر ووو

      هر چقدر الان ملایمتر و مهربانتر باشیم در آینده که به خواسته خود میرسیم هم مهربانتر و زیباتر خواهیم شد ،چقدر این مطالب برای الان  من عالیه ،انگار جواب رفتارهای این چند روزه منه ،چقدر آگاهی ها به موقع بهم میرسه 

      دقیقا نامهربانی ها از یک فکر در ذهن شروع میشن وبعد به یک بهمن سهمگین  تبدیل میشن که در همون ابتدای شروع افکار باید آگاهانه ازشون  دوری کرد 

      و رسیدیم به مهم ترین موضوع جهان ** دوست داشتن خود**

      من بخشی از قدرت اراده خداوند هستم و تکه ای از قدرت خداوند در وجود من نهفته است ،چقدر این جمله حس خوبی داره ،پر از احساس آرامش 

      من روح پاک خداوند هستم ،وقتی خداوند خواسته که من وارد این دنیا بشم ،وقتی خداوند منو برای تجلی خودش انتخاب کرده ،وقتی من اشرف مخلوقاتم ،یعنی باید در مقابل خودم ادای احترام کنم و تمام وجود خودمو پر از مهر و مهربانی کنم 

      اینکه در عمق باورهای خود چه نظری نسبت به دیگران داریم نشون دهنده نوع رابطه های ماست 

      همه ما برای ادامه زندگی راحتر به کمک و همیاری دیگران نیاز داریم ولی اینکه چه باورهایی در مورد افراد داریم میتونه مارو موفق یا ناموفق کرده باشه

      نوع نگاه منفی به آدم ها ،باور به بد بودنشون ،کلاهبردار بودنشون،نامهربان بودنشون همگی باعث میشه ما تجربیاتی شبیه به تفکراتمون داشته باشیم 

      و اگر آدم هارو نازنین ،مهربان و کمک کننده تصور کنیم ،تجربیات بینظیریو خواهیم داشت و تمام اجزاء جهان هستی در خدمت ما در خواهند آمد 

      در کل وقتی مهربانتر باشی ،شادتر هم خواهی بود ،آخه کی میتونه عصبانی باشه ولی در عین حال شاد هم باشه ،اصلا با هم جور در نمیاد 

      انرژی در این جهان از بین نمیره فقط از صورتی بصورت دیگر تبدیل میشود ،استاد در حال نوشتن افکار خود این انرژی را به جهان ساطع کردند ،من و هزاران انسان دیگر این آگاهی هارو میخونیم‌ و در وجودمون   انرژی مهربانی گسترش بیشتری پیدا میکنه ،افرادی که الان در کنار من هستند از این انرژی برخوردار میشن و همینطور این انرژی به جهان پخش خواهد شد

      و چه خوبه که پخش کننده انرژی های مثبت باشیم ، که هم حال خودمون خوب باشه هم اطرافیانمون ،چقدر آگاهی های امروز بمن کمک کرد که بتونم رفتار بهتری داشته باشم خدایا شکرت برای اینهمه الهام و کمک هات که هر وقت نیاز دارم سرازیر میکنی در وجود و جانم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 25 از 5 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار علیرضا جلیلی
        1401/12/03 22:43
        مدت عضویت: 862 روز
        امتیاز کاربر: 2019 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 34 کلمه

        سلام ممنونم خانم حسنی بابت این جملات و کلمه های که واقعا ساده و به دل می نشینه واقعا که مثل همیشه کلمات و جملاتتان عالی و پر از صدق و گویا بود .ممنون

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار فریده حسنی
          1401/12/05 01:13
          مدت عضویت: 1609 روز
          امتیاز کاربر: 23378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
          محتوای دیدگاه: 17 کلمه

          سلام آقای جلیلی

          ممنون از شما که وقت گذاشتید کامنتمو خوندید

          خدارو شکر برای هدایت هاش 

          در پناه خدا باشید

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار آینا کاوه
      1400/05/20 19:37
      مدت عضویت: 1161 روز
      امتیاز کاربر: 25784 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 737 کلمه

      با سلام وتشکر از استادواقعا از خواندن این نوشته هاوپی بردن به آگاهیهای جدید لذت میبرم.خدایا شکرت که در این مسیر درست وصحیح هستم.با اجازه استادم این متن ارزشمند را با هدف لاغری بیان میکنم.چگونه میتوانم به آرزویم یعنی لاغری وتناسب اندام دست پیدا کنم.از آنجا که با چندین وچند راه برای لاغر شدن خودم را هلاک کردم وبه نتیجه دلخواه نرسیدم.سرخورده وناامید شدم.

      با خواندن کتابهای موفقیت وجذب ونوشتن وتکرار زیاد….کهمن متناسب میشوم…من لاغر میشوم..من متناسب ایده آل میشوم.ولی نشد…که نشد.با مطالعه وپیگیری دریافتم که باید از زبان حال ساده استفاده کنم.وماهها گفتم من متناسبم.من لاغرم…شکمم صاف وتخت است.بازم نشد..به عملکردم شک کردم که مبادا در میسر اشتباه هستم.افکار منفی در من شدت پیدا کرد.شاید همانطور که دکتر جراحم که بسیار بنام وحاذق بود گفته بعد از این عمل شکمت چاق میشه…..شایدچون شکم مادرم بزرگ بوده. ارثیه؟…من که یک وعده در روز غذا میخورم.چرا لاغر نمیشم..شاید باید به روزهای پیلاتس و زومبا م اضافه بشه…شاید پیاده روی کم میکنم یا ترد میل باید بیشتر بزنم.سپس از جانب خدا به سایت تناسب ذهنی هدایت شدم.وماهها مشغول شناخت فرمولهای غلط و بکار گیری فرمولهای صحیح بودم..و اطمینان کامل از به تناسب رسیدن وبا تغییرات درونی زیاد با شور وهیجان در این راه بطور مستمر با رسیدن به آرزوی لاغری پیش میروم.اما در این نوشته که چندین وچند بار آنرا خوندم ونوشتم.دریافتم که رسیدن به آرزو احساس مالکیت وتصاحب کردن را در ذهن ما ایجاد میکند.اما تجربه کردن آرزو احساس رهایی وآزادی ولذت بردن را در ذهن ما ایجاد میکند.رسیدن وتصاحب فرمولهای تشکیل دهنده منیت یا اراده شخصی است.واحساس مسئولیت ونگهداری کردن رادرذهن ایجاد میکند.ولی..‌‌تجربه کردن لذت بردن از آنچه هست از فرمولهای ذهن ناخودآگاه وهمسو باقدرت اراده خداوند است.وذهن از هر باید وشاید خالی شده وسبک وراحت بسوی تجربه هدف که لاغری است پیش میرود.پس اراده شخصی وارد ماجرا میشود.عواملی که مانع رسیدن به لاغری میشود‌امکان ندارد با این روش به آرزوی خود برسی.شکمتو نگاه کن…اب شدن این شکم کاری سخت ودشوار وحتی نشدنی است.وقت تلف کردن است از این راه به هیچ نتیجه ایی نمیرسی.اینطور که میبینم حتی یک گرم کم‌نکردی شاید هم که‌کمی به وزنت اضافه شده..و…….برای مقابله با نیروی اراده شخصی وهمسو شدن با قدرت اراده خداوند باید از ویژگی خلاقیت خداوند استفاده کنیم.خداوند خلاقیت لازم برای رسیدن به خواسته ام را بمن میدهد.خلاقیت یعنی اعتماد  رسیدن به هدف وتمرکز برای تجربه کردن آنمن به خدا ایمان دارم خداوند مهربان است وهمواره زندگی مرا گسترش میدهد.با یاد آوری مهربان بودن خداوند قدرت اراده شخصی کم شده ودر مقابل برروی قدرت اراده خداوند متمرکز میشوم.مهربانی ….با مهربانی زندگی کنیم چون باعث آرامش وشاد بودن در زندگی روزمره است واین مهربانی را بدیگران هدیه کنیم.واین مهربانی از درون آغاز میشود.ذهن..اولین هدف ما برای مهربان شدن باید باشد.افکاری که در ذهن مرور میشود باید مهربانانه باشد.از تاثیری که افکار بر احساس ما میگذارد میتوان به نوع آن پی برد.اگر با مرور افکار دچار نگرانی ناامیدی..اضطراب وتردید شویم قطعا همه ناشی از نامهربانی باخوداست.(افکار نامهربانانه)اما اگر با مرور افکار به احساس خوب.امیدواشتیاق واحساس رسیدن به لاغری جلو برویم آن فکر از جنس مهربانانه میباشد.اگر به هدف یا خواسته خودفکر میکنید.ودچار احساس بد..تردید میشوید آگاه باشیم که درحال مرور کردن افکار نامهربانانه هستیم واین افکار مارااز همسوشدن باقدرت اراده خداوند منع ودرنتیجه تجلی خواسته مان را بامشکل مواجه می کند.وقتی با مهربانی فکر کنیم وعمل کنیم ودر راستای قدرت اراده خداوند جلو برویم متوجه میشویم که بیشتر از آنکه مراقب  ونگران برخوردمهربانانه بادیگران باشیم.نگران نوع افکاری باشیم که همواره در ذهن خود مرور می کنیم.یعنی باید با وجود خودمان مهربان باشیم.مهربانی را با افکار آغاز کنیم .این عمیق ترین نوع دوست داشتن خودمان است.خودمان را دوست داشته باشیم.از تک..تک اعضای بدن خود قدر دانی کنیم واز آنها سپاسگزاری کنیم.با آنها مهربان باشیم.زیبائیهای وجود خودمان را ببینیم.من اصلا به هیچ یک از اعضای بدنم توجه نداشتم وفقط نگاه نامهربانانه ام به شکمم بود..درصورتی که تمامی اعضای بدنم عالی ودرتناسب است..واقعا شرمنده هستم..متاسفم..ببخشید..من سالم هستم..عالی وخوش تیپ هستم..مو…ناخن پوست خوب…دست وپای عالی و خلاصه از تک ..تک اندامم چه داخلی وچه بیرونی نهایت تشکر را دارم برای اینکه عالی هستید..متشکرم و عاشقانه دوستتون دارم.من بخشی از قدرت اراده خداوند هستم.وتکه ای از قدرت خداوند در وجود من نهفته است.من رابطه خوبی با خودم وخداوند دارم .وباقدرت اراده خداوند همسو می شوم.ودرنتیجه احساس آرامش وشاد بودن پیدا میکنم.تداوم این احساس منجر به رفتار مهربانانه با خود وسپس گسترش آن با خانواده واطرافیانم میشود.وبه امید خدا این گسترش در سطح جهان پیش میرود.ودر نتیجه ما شاهد جهانی پر از مهربانی وشاد خواهیم بود..وتجربه کردن شیرین آرزوها

      آمین

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 8 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار shahla mahmoudi
      1400/05/19 02:52
      مدت عضویت: 1702 روز
      امتیاز کاربر: 23387 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 151 کلمه

      سلام استاد عزیز

      من عاشق این نوشته ها هستم و به محض اینکه پیام میاد که یک قسمت دیگر از این نوشته های باور ساز در دسترس ماست بلافاصله مشغول به خواندن آن میشوم

      این موسیقی زیبا و آرامش دهنده که در متن این نوشته های طلایی هست چقدر زیباست

      اگر می شد که این نوشته های دل نشین و زیبا را پرینت کرد و به شکل یک کتاب در آورد خیلی خوب می شد

      من به کتاب خواندن خیلی علاقه دارم و ترجیح میدم که کتاب واقعی چاپ شده روی کاغذ را در دستانم بگیرم و آنرا لمس کنم 

      البته داشتن این نوشته های با ارزش و سراسر از اطلاعات ناب در موبایلم هم عالی است و شکر گزار هستم 

      خواندن بارها و بارهای این نوشته ها مرا به وجد می آورد و به دنیای دیگری سفر میکنم

      ممنونم استاد عزیز و ممنونم از خدای مهربانم که مرا به سوی مسیر زیبای تناسب فکری هدایت کرد 🙏🙏🤲🤲

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم