0

زندگی با اراده خداوند (قسمت چهل و چهارم)

زندگی با اراده خداوند
اندازه متن

در قسمت قبل مراحل دیگر واقعیت تبدیل کردن رویای موفقیت توضیح داده شد. در این قسمت درباره داشتن زندگی آرام و بی دغدغه توضیح داده می شود.

شادی و آرامش

به نظر من دستیابی به یک زندگی آرام و بی دغدغه، بالاترین و باشکوه ترین هدفی است که می توان در زندگی تجربه کرد.

هدف خداوند از آفرینش ما این بود که تجربه های شاد و شگفت انگیزی از زندگی روی زمین داشته باشیم.

وقتی سرشار از نشاط و آرامش درونی هستید با ویژگی های قدرت اراده خداوند که شادی ناب، خلاقیت، مهربانی و عشق هستند همسو شده اید.

حالت طبیعی شما یعنی حالتی که با آن متولد شده اید. هیچ انسانی در بدو تولد نگران نبوده است، اندوه نداشته است، شاد و کنجکاو برای تجربه زندگی بوده است. اما هرچه بزرگتر می شود به جای رشد و گسترش آنچه بوده است، افکار و رفتاری را آموخته و به اجرا می گذارد که زندگی او را سرشار از ترس، نگرانی، اندوه و حسرت می کند.

برای همسو شدن با قدرت اراده خداوند لازم است به اصل و ماهیت واقعی خود برگردید.

شما از منبعی آفریده شده اید که شادی و آرامش می بخشد. به زمان هایی که سرشار از شادی و آرامش هستید توجه کنید، خواهید دید که با همه چیز و همه کس در آرامش و صلح به سر می برید.

در صلح و آرامش بودن با خود، دیگران و تمام زندگی خواست خداوندی است که شما را از خود خلق کرده است.

زمان هایی که در زندگی از اطرافیان خود متنفر هستید، آنها تغییر خاصی نکرده اند که باعث تنفر بیشتر شما شده باشند، بلکه این شما هستید که اندکی بیشتر از منبع و منشاء به وجود آورنده خود فاصله گرفته اید.

خشم، نفرت، کینه، حسرت، واکنش های تند، افسردگی و …. همه و همه فقط به خاطر اندکی فاصله گرفتن از منبع خلق کننده در افراد ایجاد می شود و این درحالی است که آنها عامل دیگری (اشخاص، شرایط و …) را دلیل این حالت خود می دانند.

وقتی در حالتی سرشار از شادی هستید در تمام جنبه های زندگی خود، کمال را احساس می کنید.

آزاد شدن از نگرانی و اضطراب، راهی برای شادی کردن با میدان قدرت خداوند است.

لحظه هایی که در زندگی شاد و خوشحال هستید و به خودتان اجازه می دهید به طور کامل زنده و هدفمند باشید در حقیقت در هماهنگی با روح جهانی و خداوند قرار دارید.

زندگی کردن با حالت اضطراب و نگرانی، احساس ناامیدی و دلتنگی و مصرف قرص های آرامبخش حالت های طبیعی زندگی نیستند.

افکار آشفته منجر به بروز فشار خون بالا، ناراحتی معده، احساس نگرانی دائمی، بی قراری و بی خوابی و همچنین بروز پی در پی خشم و رنج می شوند حالت های طبیعی شما در زندگی را برهم می زنند.

اعتقاد داشته باشید یا نه، شما دارای قدرتی هستید که می توانید زندگی طبیعی آرام و بی دغدغه ای را که آرزو دارید خلق کنید.

همچنین می توانید از این قدرت برای جذب ناامیدی یا شادی، نگرانی یا آرامش استفاده کنید.

بنابراین اگر احساس سلامتی و تندرستی از حالت های طبیعی بشر است پس چرا گاهی اوقات به نظر می رسد که ناخوشی و نگرانی را تجربه می کنیم؟!

پاسخ این سوال، راز رسیدن به زندگی سرشار از آرامشی است که آرزویش را دارید.

نگرانی، خواسته ی قدرت اراده شخصی است

وقتی نگرانی یا اضطرابی را در وجودتان احساس می کنید، اراده شخصی (منیت) آزاردهنده مشغول کار است.

البته این بخش از وجود ما به دنبال نابود کردن ما نیست بلکه به دلیل طبیعت انسان بودنش است که می خواهد در مقابله با نگرانی و اضطراب کاری انجام دهد. تمایل انسان به مقابله با مسائل منجر به فعالیت بیشتر اراده شخصی می شود.

قدرت اراده شخصی بر اساس عادت، سنت، آموزش از والدین و … اعتقاد دارد که نگران شدن راه درست مقابله با مسائل است و باید باشد.

اگر به نگرانی های خود توجه کنید، شباهت بسیاری به والدینتان دارند مگر اینکه سالها از آنها دور زندگی کرده باشید.

انسان به مرور که بزرگ می شود باور می کند که نگران بودن طبیعی و آرامش داشتن غیرطبیعی است در حالی که در کودکان این فرایند کاملا عکس می باشد.

قدرت اراده شخصی همیشه نگرانی را آرزو می کند و این درحالی است که با هر بار برآورده کردن آرزویی او به قدرت و تکرار آن آرزو کمک می کنیم.

اما به معنای واقعی هیچ نگرانی یا اضطرابی در جهان وجود ندارد بلکه افکار انسانها به اشتباه این عقاید را خلق می کند.

نمی توانید نگرانی را بسته بندی، مشاهده یا لمس کنید. فقط می توانید انسان هایی با افکار سرشار از نگرانی ببینید.

نگرانی محصول افکار انسان است که از طریق گفتار، چهره و رفتار انسانها متولد شده و به انسان های دیگر منتقل می شود.

اضطراب و نگرانی از هر ویروسی سریع تر منتقل می شود اما انسان ها به آن توجهی ندارند و برای جلوگیری از ابتلا به ویروس اضطراب و نگرانی هیچ راهکاری ندارند.

اضطراب و نگرانی ویروسی قدرتمند است که نه تنها هیچ راهکار جهانی برای مقابله با آن ارائه نشده است بلکه از بی نهایت طریق انسانها به صورت ناآگاهانه در حال انتشار و گسترش آن هستند.

تصور عموم انسان ها این است که نگرانی و اضطراب به دلیل عوامل بیرونی در آنها ایجاد می شود.

شاید شنیده و یا حتی خودتان بارها گفته باشید: نگرانی و اضطراب به جانم افتاد.

نکته جالب توجه اینکه نگرانی و اضطراب به ندرت در اثر حمله ی عوامل و یا موجودات خارجی به وجود می آید.

تقریبا در همه موارد نگرانی و اضطراب به دلیل اعتقاد و نگرش افراد در آنها ایجاد می شود.

تصور کنید فرزند شما دیر کرده باشد.

چه افکاری در ذهن شما مرور می شود؟

آیا این افکار واقعی هستند؟

مسلما خیر چون هر فکری زمانی واقعی می شود که در دنیای بیرون به شکل صحنه ای قابل تماشا یا تجربه کردن تبدیل شود.

اما به گونه ای افکار را در ذهن خود مرور می کنید که گویی به واقعیت تبدیل شده اند و به شدت تحت تاثیر قرار گرفته و نگرانی و اضطراب را تجربه می کنید و مدتی بعد فرزند شما به خانه می آید.

صدها بار این نمایشنامه تکرار می شود و هر بار بالاترین حد از اضطراب و نگرانی را تجربه می کنید در حالی که خود را درگیر توهم کرده اید.

شاید این گفته در ذهن شما مرور شود که: بچه هایی بوده اند که دیر کرده باشند و بعد مشخص شده که درگیر اتفاق و سانحه ای شده اند.

کاملا حق با شماست. اما اگر تمام مواردی که بجه ها دیر کرده باشند فقط 1% به خاطر اتفاق و سانحه باشد آیا لازم است هربار که کودکی دیر می کند به خاطر ترس از آن یک درصد خود را تحت فشار اضطراب و نگرانی قرار دهید؟

اصرار ذهن، به نگران بودن به خاطر انبوه شنیده هایی است که هرگز آنها را تجربه نکرده اید اما از طریق دیگران به گوش شما رسیده است.

زمانی که انبوهی از اخبار و اطلاعات درباره سرقت، تجاوز، تصادف و … را وارد ذهن خود می کنید، طبیعی است که اراده شخصی شما همواره به شما هشدار دهد. این کار به شکل نگرانی و اضطراب در شما پدیدار می شود.

این فقط یکی از اندیشه های نگرانی زا در ذهن انسانهاست و این در حالی است که لبست بلندی از اینگونه اندیشه ها در ذهن خود دارید.

اگر خواهان تجربه زندگی توام با آرامش هستید باید افکار نگرانی زا که در ذهنتان مرور می کنید را شناسایی و مرور کردن آنها را متوقف کنید.

هر فکری که باعث برهم خوردن آرامش شما شود در دسته افکار تنش زا قرار می گیرد و مهم نیست این فکر درباره چه موضوع یا چه فردی باشد چون در نهایت قرار گرفتن در احساس اضطراب و نگرانی نمی تواند به بهبود شرایط کمک کند.

اگر حتی هدف قدرت اراده شخصی شما این باشد که با ایجاد اضطراب و نگرانی به شما هشدار دهد که باید کاری انجام دهید، قطعا در زمان نگرانی نمی توانید تصمیم درست و کمک کننده ای اتخاذ کنید، بنابراین حفظ آرامش در هر شرایطی در اولویت قرار می گیرد.

چه افکاری باعث بروز نگرانی می شوند

به نظر من این افکار در دو دسته بندی قرار می گیرند:

1- افکار محیطی، افکاری هستند که از طریق دیدن و شنیدن وارد ذهن می شوند و هرگز تجربه ما نبوده اند.

  • می شنوید که ماشین فلانی را دزدیده اند. این خبر تبدیل به یک فکر برای هشدار دادن به شما در زندگی روزمره می شود.
  • می بینید فردی دچار سانحه شده است. این تماشا به یک فکر برای هشدار دادن به شما در زندگی روزمره می شود.
  • از طریق رسانه ها مطلع می شوید که به یک کودک تجاوز شده است. این خبر به یک فکر برای هشدار دادن به شما در زندگی روزمره تبدیل می شود.

این لیست بی نهایت است و از این لحظه در زندگی روزمره هربار که در معرض این اخبار قرار بگیرید به یاد خواهید آورد که این یک فکر محیطی است و می تواند به یک فکر هشدار دهنده در ذهن من تبدیل شود.

اگر برای آرامش و احساس خوب خود ارزش و اهمیت قائل باشید ترجیح می دهید افکار محیطی کمتری را وارد ذهن خود کنید.

2- افکار شخصی، افکاری هستند که درباره خودتان دارید و باعث آزار و اذیت شما می شوند.

  • من از دیگران مهم تر هستم.
  • انتظار من برآودره نشده.
  • من آدم مهمی هستم و نباید منتظر بمانم.
  • من مشتری هستم و باید به من توجه شود.
  • باید محبت من را جبران کند.
  • باید درخواست من را قبول کند.

این افکار و افکار مشابه همه جنبه شخصی دارند و مربوط به انتظار ما از دیگران درمقابل خودمان هستند.

هویت شما با شغل، موفقیت ها، دارایی، سمت، شهرت و هیچ عامل دیگری تعیین نمی شود. شما جنبه ای از قدرت مشیت الهی هستید که برای مدتی کوتاه در جسم مادی حضور پیدا کرده اید تا زندگی روی زمین را تجربه کرده و از آن لذت ببرید.

بنابراین نباید خودتان را در معرض نقدو بررسی از طریق نگاه و توجه دیگران قرار دهید. به اندازه ای که به توجه دیگران نیاز برای درک ماهیت خود وابسته باشید از آنچه خداوند برای شما درنظر گرفته است دور می شوید.

قدرت اراده خداوند در برابر قدرت اراده شخصی

هر روز صدها فرصت برای فراخوانی قدرت اراده خداوند و استفاده از آن در برابر قدرت اراده شخصی فراهم می شود که بسیار ارزشمند هستند.

با هر بار استفاده از قدرت اراده خداوند برای مقابله با هجوم افکار منفی می توانید نزدیک بودن و دردسترس بودن خداوند را احساس کنید.

آرامشی که در لحظه فراخوانی در خود احساس می کنید نوید پاسخ خداوند به درخواست شماست.

با ذکر چندمثال از فراخوانی قدرت اراده خداوند در زندگی روزمره، نحوه استفاده از این قدرت بی نهایت را واضح تر می کنم.

  • برای انجام کاری قصد دارم از خانه خارج شوم. درب پارکینگ را باز می کنم اما فردی خودروی خود را جلوی درب خانه ما پارک کرده و رفته است.

ناگهان عصبانی می شوم و افکار متنوعی در سرزنش و محکوم کردن آن فرد در ذهنم مرور می شود و خودم را آماده برخورد جدی با او می کنم.

در این لحظه به یاد می آورم که فرصت مناسی است تا از قدرت اراده خداوند برای حضور در زندگی ام دعوت کنم.

این فکر را در ذهنم مرور می کنم که شاید سانحه ای در انتظار حضور من است و به این ترتیب خداوند وقفه ای در حرکت من ایجاد کرده است. من نمی دانم اما او می داند.

  • برای خرید به فروشگاه می روم و موقع پرداخت هزینه، فردی جلوی من ایستاده است و بر سر قیمت فاکتور خود با فروشنده بحث می کند. در همان لحظه افکار در ذهن من شروع به مرور شدن می کنند.

چقدر بدشانسم که این فرد بی ملاحظه جلوی من ایستاده است.

چقدر سوال می پرسد و اصلا توجهی به من ندارد که پشت سر او هستم.

او با این کارش موجب آزار من و معطل کردن من می شود.

در این لحظه به یاد می آورم که این یک فرصت است تا از قدرت اراده خداوند برای حضور در زندگی ام دعوت کنم.

مرور افکار قبلی را ادامه نمی دهم و افکار جدیدی را انتخاب می کنم.

من عجله برای رفتن به مرحله بعد ندارم. زندگی مسابقه نیست بلکه تجربه کردن است. من اکنون می توانم میزان آرامش و احساس خوب داشتن در این لحظه را تجربه کنم.

من نمی دانم در ذهن این فرد چه افکاری مرور می شود که به این شکل درحال جستجو کردن برای یافتن اشتباهی از طرف فروشنده است پس صبر می کنم تا او به جواب قانع کننده ای برسد و آرامش پیدا کند.

اکنون این فرد را دشمن یا موجب آزار و اذیت خودم نمی دانم بلکه او را فرشته ای می بینم که فرصت دعوت از خداوند به زندگی را برایم فراهم کرده است.

  • صبح روز شنبه است، با ذوق و شوق از خانه خارج می شوم تا به محل کارم رفته و فعالیت مورد علاقه ام را انجام دهم.

به محل کارم رسیدم چند بار ریموت درب پارکینگ را فشار دادم اما درب باز نشد، با خودم فکر کردم حتما درب پارکینک خراب شده.

در همین لحظه افکار شروع به مرور کردن شد. مدیر بی لیاقتی است، چرا باید درب خراب شده باشد، حتما سرویس انحام نشده.

در همان لحظه به هوای ابری و زیبای آن روز توجه کردم و با خودم گفتم ماشین رو خیابان پارک می کنم، مشکلی نیست، حتی آفتاب هم نیست و ماشین رو پارک کرده وارد ساختمان شدم که متوجه شدم آسانسور هم کار نمی کند.

متوجه شدم برق ساختمان قطع شده.

افکار شروع به مرور کردن شد.

چقدر بدشانسم، اول صبح چرا نباید برق باشد.

این چه کشوری است که هنوز مساله برق آن حل نشده است.

به یاد آوردم که فرصت مناسبی است که قدرت اراده خداوند را به زندگی خود دعوت کنم.

مرور افکار قبلی را متوقف کرده و افکار جدید را انتخاب کردم.

اکنون چه کاری می توانم انجام دهم که احساس بهتری داشته باشم؟ می توانم کتاب بخوانم، فایل تصویری ضبط کنم حتی می توانم لایو اینستاگرام برگزار کنم.

هر روز در زندگی روزمره با مسائلی مواجه می شویم که قدرت اراده شخصی بلافاصله وارد عمل شده و افکاری که اضطراب و نگرانی را ایجاد می کنند در ذهن ما مرور می کند.

برای داشتن زندگی آرام و بدون دغدغه باید فراخوانی قدرت اراده خداوند برای مقابله با هجوم افکار قدرت اراده شخصی را تمرین کنید.

انقدر باید این الگوی فکری جدید را تمرین کنید تا تبدیل به عادت شده و جایگزین عادت قدیمی یعنی واکنش دادن به شیوه ای تنش زا شود.

شما در هر لحظه از زندگی با یک انتخاب روبرو هستید:

  1. به مرور افکاری که تنش زا هستند ادامه دهید.
  2. تلاش کنم افکاری را مرور کنید که احساس آرامش ایجاد می کنند.

این یک انتخاب است و باید مسئولیت آن را بپذیرید.

افرادی که در زندگی روزمره به طور پیوسته در حال واکنش دادن به مسائل زندگی هستند حق انتخابی برای خود قائل نیستند، آنها تصور می کنند کاملا طبیعی است که در مواجه شدن با هر مساله ای به همان شکل واکنش نشان دهند.

برخی از انسانها عقیده دارند باید با هر کس مانند خودش رفتار کرد. این عقیده بالاترین حق زندگی که انتخاب کردن است را از شما سلب می کند و همواره در زندگی انتخاب شما بر اساس عوامل بیرونی خواهد بود.

برای داشتن زندگی سرشار از آرامش و بی دغدغه باید مسئولیت انتخاب افکار خود را به عهده بگیرید.

در قسمت بعد درباره انتخاب احساس خوب، اهمیت آن و تاثیری که بر زندگی شما می گذارد توضیح داده می شود.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.27 از 22 رای

https://tanasobefekri.net/?p=32457
11 نظر توسط کاربران ثبت شده است.
اندازه متن بخش نوشتن دیدگاه:

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      امتیاز کاربر: 17490 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,315 کلمه

      به نام خدای مهربان 

      وقت بخیر عزیزان 

      هدف خداوند از آفرینش ما این بود که تجربه های شاد و شگفت انگیزی روی زمین داشته باشیم .وقتی سرشار از نشاط و آرامش درونی هستید با ویژگی قدرت اراده خداوند که شادی ناب خلاقیت و مهربانی و عشق است همسو شده اید .

      حالت طبیعی شما حالتی است که با آن متولد شده اید .هیچ انسانی در بدو تولد نگران نبوده .اندوه نداشته .شاد و کنجکاو برای تجربه زندگی بودن .اما با بزرگ‌تر شدن افکار و رفتاری را آموخته که زندگی او را سرشار از ترس نگرانی اندوه و حسرت می کند .

      برای همسو شدن با قدرت اراده خداوند لازم است به اصل و ماهیت واقعی خود برگردید .شما از منبعی آفریده شده اید که شادی و آرامش می بخشد .به زمان‌هایی که سرشار از آرامش و شادی هستید توجه کنید خواهید دید که با همه چیز و همه کس در آرامش و صلح به سر می برید ..در صلح و آرامش بودن با خود و دیگران و تمام زندگی خواست خداوندی است که شما را از خود خلق کرده .زمانهایی از زندگی کن از اطرافیان خود متنفرید .انها تغییر خاصی نکرده اند بلکه شما هستین که اندکی بیشتر از منبع و منشع بوجود اورندن خدا فاصله گرفتین .خشم و نفرت … افسردگی همه و همه به خاطر فاصله گرفتن از منبع خلق کننده در افراد ایجاد می شود و این در حالی است که آنها عامل دیگری اشخاص یا شرایط را دلیل این حالت خود می داتند .وقتی در حالتی سرشار از شادی هستید در تمام جنبه های زندگی خود کمال را احساس می کنید .لحظه هایی که در زندگی شاد و خوشحال هستین در حقیقت در هماهنگی با روح جهانی و خداوند قرار دارید .

      شما دارای قدرتی هستین که می تونین زندگی طبیعی آرام و بی دغدغه ای را که ارزو دارین خلق کنین .وقتی نگران یا مظطرب هستین اراده شخصیت آزار دهنده مشغول کار است .این بخش می خواهد کاری انجام دهد .تمایل انسانها به مقابله با مسایل منجر به فعالیت بیشتر اراده شخصی می شود .قدرت اراده شخصی بر اساس عادت و سنت … اعتقاد دارد که نگران شدن راه درست مقابله با مسایل است و باید باشد 

      این نگرانی از بچگی در وجود ما بوده دیگه با این کارهای اطرافیان من تا حدودی اخیرا می تونم کنترل کنم مسایل و یعنی ذهنم و که یکیش اینه که به مامانم دیگه هیچی نمی گم چون انقدر استرس می ندازه که خودمم اروم باشم اون یه کاری می کنه که من حالم بد شه مثلا همین هفته پیش یه چیزی و نگفتم بعدش که نزدیکش شد یه روز قبل دیگه گفتم چون دخترم میامد و بعد با اونم تلفنی حرف زد هی سوال می پرسید …

      بنابراین افراد هر چی کمتر بدونن از آدم آدم آرامش بیشتر داره نمی خوام بازم بندازم بیرون و به عوامل محیطی ربطش بدم ولی امتحان کردم اینطوری برا من لااقل بهتر کار می کنه .

      واقعا ما هم که به مرور بزرگ شدیم باور کردیم که نگران بودن طبیعیه و آرامش داشتن غیر طبیعیه .قدرت اراده شخصی همیشه نگرانی و ارزو می کنه .

      اینو خیلی دوس دارم که به معنای واقعی هیچ نگرانی یا اظطراب در جهان وجود ندارد بلکه افکار انسانها به اشتباه این عقاید را خلق می کند .

      اصرار ذهن به نگران بودن به خاطر انبوه شنیده هایی است که هرگز آنها را تجربه نکرده اید اما از طریق دیگران به گوش شما رسیده .

      چه افکاری باعث بروز نگرانی می شود 

      افکار محیطی .افکاری هستن که از طریق دیدن و شنیدن وارد ذهن می شوند و هرگز تجربه ما نبوده اند . من تا مامانم یا کس دیگه ای بخواد خبر بد بده فلانی این من می گم دیگه نمی خوام ادامه بدی لطفا قطع می کنم چون می خوام ورودیهام و کنترل کنم .فکر محیطی می تونه به یه فکر هشدار دهنده در ذهن ما تبدیل شود .اگر برای آرامش و احساس خوب خود ارزش و اهمیت قایل باشین ترجیح می دهید افکارمحیطی کمتری وارد ذهن کنید من یا حرف و عوض می کنم یا می گم دیگه نمی خوام بشنوم و جاهایی هم مجبورم ذهنم و کنترل کنم و نشنیده بگیرم بهش فکر نکنم و انگار نه انگار که شنیدم .افکار شخصی افکاری هستن که درباره خودتان دارین و باعث آزار و اذیت شما می شود .

      من از دیگران مهمتر هستم وووو…این افکار و افکار مشابه همه جنبه شخصی دارند و مربوط به انتظار ما از دیگران در مقابل خودمان هستند.

      شما جنبه ای از قدرت مشیت الهی هستید که برای مدتی کوتاه در جسم مادی حضور پیدا کرده اید تا زندگی روی زمین رو تجربه کنید و از آن لذت ببرید .نباید خودتان را در معرض نقد و بررسی از طریق نگاه و توجه دیگران قرار دهید .به اندازه ای که به توجه دیگران نیاز برای درک ماهیت خود وابسته باشید از آنچه خداوند برای شما در نظر گرفته دور می شوید .

      اره مثلا شاید خیلی وقتها در موقعیت هایینباید عجله کنیم باید صبر کنیم .و آرامشی که در لحظه فراخوانی در خود احساس می کنید نوید پاسخ خداوند به درخواست شماست .این یه فرصته تا از قدرت خداوند برای حضور در زندگیم دعوت کنم به جای عصبانی شدن /.مرور افکار قبلی را ادامه نمی دم و افکار جدیدی را انتخاب می کنم .زندگی مسابقه نیست بلکه تجربه کردن است . اره مثلا من اینو ازهمون دوره زندگی با طعم خدا یاد گرفتم و تمرین می کنم همیشه .هر روز در زندگی روزمره با مسایلی مواجه می شویم که قدرت اراده شخصی بالافاصله وارد عمل شده و افکاری که اضطراب و نگرانی را ایجاد می کنن. در ذهن ما مرور می کند .

      انقدر باید این الگوی فکری جدید و تمرین کنیم تا تبدیل به عادت بشن و جایگزین عادت قدیمی یعنی واکنش دادن به شیوه تنش زا شود .

      شما در هر لحظه از زندگی با یه انتخاب روبرو هستید 

      ۱- به مرور افکاری که تنش زا هستن و ادامه دهید 

      ۲_ تلاش کنم افکاری رو مرور کنم که احساس آرامش ایجاد می کند .

      این یه انتخاب است و باید مسیولیت آن را بپذیرید .

      افرادی که در زندگی روزمره به طور پیوسته در حال واکنش دادن به مسایل زندگی هستنحتی انتخابی برای خود قایل نیستن .انها تصور می کنن کاملا طبیعیه که در مواجه شدن با هر مسیله اییه همان شکل واکنش نشان دهند 

      برخی از انسانها عقیده دارن باید با هرکس مثل خودش رفتارکرد .این عقیده بالاترین حق زندگی که انتخاب کردن است را از شما سلب می کند و همواره در زندگی انتخابشما براساس عوامل بیرونی خواهد بود .

      برای داشتن زندگی سرشار از آرامش و بی دغدغه باید مسیولیت افکار خودرو بر عهده بگیریم .

      داستانی یادم اومد خیلی کوچیک بودم تو ماشین من و مامانم و مامانم رانندگی می کرد مثل اینکه کوچه یه طرفه بود بعد یکی از روبرو اومد و مامانم بهش راه نمی داد خوب یادم نیست چون خیلی کوچیک بودم ولی یادم مونده رانندگی های ای آن که همه باید همه رو ادب می کردن 

      من کلا خیلی آدم واکنشی نبودم با اینکه اطرافیانم بودن ولی الان هم این آگاهی ها رومی گیرم بهتر عمل می کنم و خودم می فهمم رفتارام و در شرایط مختلف نسبت به اطرافیان که چه جوری رفتار می کنن خیلی‌ها شرطی هستن نه باید فلانی اینجور 

      حالا مثلا من تا چند سال پیش مادربزرگم با مامانم زندگی می کردن و همه کارهاشو خودش می کرد غذا خوردن و دستشویی و راه رفتن یه پرستار هم بود که میامد فقط برای حموم کردنش ولی مامانم همش همه چی رو ربط می داد به اون فشار خونش و کمر دردش و الان هم من نگاه می کنم می بینم دو ساله مادر بزرگم رفته پلوی خالم ولی اینها هست و هیچی تغییر نکرده .و یه چیز دیگه مادر بزرگم شنوایی ش کم بود و مامانم همس می گفت باید بلند حرف بزنم … من می گفتم نه لازم نیست انقدر بلند چون من هم افراد مسن اینجوری میامدن داروخانه صحبت می کردم معمولی 

      نمی دونم ولی من بیشتر وقتها به این روزها فکر می کنم ولی بعد فکرم و منحرف می کنم چون ناراحت می شم خیلی .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم