اطلاع از دلیل چاق شدن مهمترین اقدام برای رهایی از چاقی و لاغر شدن است.
حتما با من هم عقیده هستید که برای برطرف کردن هر مشکلی ابتدا باید دلیل آن مشکل را پیدا کنیم.
اهمیت اطلاع از دلیل چاق شدن
وقتی دلیل بروز مشکل را بدانیم اقدام کردن برای برطرف کردن آن بسیار ساده تر از زمانی است که دلیل مشکل را ندانیم و بخواهیم از طریق آزمون و خطا برای رفع مشکل اقدام کنیم.
این اصل درباره چاقی نیز صادق است.
هر فردی که اضافه وزن دارد در مدت چاقی خود بارها برای لاغری اقدام کرده است و از روش های مختلف لاغری برای رهایی از چاقی استفاده کرده است اما نتیجه مطلوب و دائمی کسب نکرده است چون تا وقتی دلیل چاق شدن خود را ندانید مسیری که برای لاغر شدن انتخاب می کنید قطعا اشتباه خواهد بود.
روش های ارائه شده برای لاغری بدون توجه به دلیل چاق شدن، از طریق تغییر دادن عوامل بیرونی مثل تغییر در میزان غذای مصرفی، افزایش فعالیت بدنی و بالابردن سوخت و ساز بدن، تغییر در نحوه جویدن غذا و دیگر تغییراتی که هر کدام حکم آزمون و خطا کردن برای برطرف کردن چاقی است.
دلیل ناکارآمد بودن روش های لاغری
علت ناکارآمد بودم روش های لاغری اطلاع نداشن آنها ار دلیل چاق شدن فرد است.
همچنین ممکن است دلیل چاق شدن فرد را نوعی بیماری مانند پرکاری یا کم کاری تیروئید، مصرف داری خاص یا هر عامل دیگری معرفی کند اما از آنجایی که در نهایت راهکارهای اراه شده توسط آنان منجر به کسب نتیجه دائمی نمیشود.
با اطمینان میتوان گفت آنها در تشخص دلیل چاق شدن موفق نبودهاند و به همین علت روشی که ارائه دادهاند تاثیری بر رفع مشکل اصلی چاقی نداشته است.
مهمترین دلیل چاق شدن چیست؟
مهمترین دلیل چاق شدن هر فردی که اضافه وزن دارد باور کردن چاقی است.
به جملات زیر توجه کنید، کدام جمله را درباره خود صحیح می دانید؟
- چاقی در خانواده من ارثی است و به همین دلیل من چاق هستم.
- چاقی من بخاطر کم تجرکی است.
- من پرخوری عصبی دارم به همین دلیل چاق هستم.
- سوخت و ساز بدن من پایین است و به همین علت چاق هستم.
- من بخاطر بارداری چاق شدم.
- کار من استرس زیادی به من وارد می کند و به همین دلیل چاق شدم.
ده ها جمله مشابه این جملات می توان نوشت که هر فردی چاقی آنها را دلیل چاق شدن خود می داند.
اگر حتی یک جمله از عبارت های بالا در مورد شما صدق می کند شما باور کرده اید که طبیعی است چاق شوید و چاق بمانید.
همین باور به تنهایی قادر است برای همیشه شما را در حالت چاق نگه دارد و تمام تلاش شما برای لاغر شدن از هر روش را خنثی کند.
وقتی شما به هر دلیل باور کنید که طبیعی است چاق شوید انتظار چاق شدن در شما شکل میگیرد.
از تکرار انتظار چاق شدن تصاویر چاقی از خودتان در ذهنتان شکل میگیرد که نشانه ایجاد این تصاویر احساس ترس از چاق شدن یا چاق تر شدن است.
تصاویر چاقی در صورت ثابت ماندن باعث ایجاد فرمول های چاق کننده در مغز می شود و فرمول های چاق کننده به فرمان های مغزی برای تغییر واکنش های فرد در مواجه شدن با مواد غذایی تبدیل می شود.
همچنین این فرمول ها به فرمانهای مغزی برای ذخیره چربی و افزایش سایز و وزن فرد تبدیل می شود. و از آنجایی که جسم ما تحت فرمانروانی مغز است به سادگی تغییر وضعیت داده و از حالت متناسب به حالت چاق تغییر وضعیت می دهد.
تاثیر باور کردن چاقی
موضوع بسیار مهمی که در جلسه امروز مطرح شده، باور کردن چاقی است
باور کردن چاقی، مهم ترین دلیل چاق شدن افراد است،
به اندازه ای که شما باورکرده کرده باشید فرد چاقی هستید شما در معرض چاقی بیشتر قرار میگیرید.
استفاده از روش های مختلف برای لاغر شدن و نتیجه مطلوب کسب نکردن سبب می شود که باور شما نسبت به چاق بودن و گرفتار چاقی ماندن پر رنگ تر شود و همین موضوع کافی است تا وزن شما به مرور بیشتر شود.
بنابراین اگر می خواهید لاغر شوید و از آن مهمتر برای همیشه لاغر بمانید باید از طریق کنترل ذهن و یادگیری لاغری با ذهن اقدام کنید تا از طریق شناسایی دلیل چاق شدن و اصلاح آنها به شکل عالی در مسیر تناسب اندام قرار بگیرید و نحوه اصلاح این باور تاثیرگذار و مخرب را بیاموزید.
با استفاده از محتوای این قسمت شما به این اطمینان خواهید رسید که دلیل چاقی شما ناشی از فرمولهای ذهنی شماست و درک این مساله به شما ثابت خواهد کرد که قدرت ذهن در اضافه وزن تا چه میزان اهمیت دارد و از طرفی به این باور می رسید که می شود از قدرت ذهن برای لاغر شدن هم استفاده کرد.
توانایی قدرت ذهن
ذهن خود را مانند یک وسیله کارآمد در نظر بگیرید که می توانید با آن هر کاری انجام دهید.
تا به امروز از ذهن خود برای چاق شدن استفاده کرده اید اما می توانید از ذهن خود برای لاغر شدن نیز استفاده کنید.
آگاهی از این موضوع که شما به چه شکلی چاق شدن را یاد گرفته اید و همواره برای چاق تر شدن تلاش کرده اید به شما کمک می کند تا به این اطمینان دست پیدا کنید که شما می توانید لاغر شوید و دلیل چاق شدن شما ارث و سوخت و ساز و … نیست.
چرا که وقتی ما توانسته ایم چاق شدن را یاد بگیریم و در طی چند سال به این میزان اضافه وزن پیدا کنیم، پس می توانیم لاغر شدن را یاد گرفته و با استمرار در عمل به یادگیری خود به تناسب اندام رویایی خود دست پیدا کنیم.
توجه کردن به تفاوت عملکرد ذهن افراد متناسب و افراد چاق به ما این آگاهی را می دهد که می شود با تغییر محتوای ذهنی خود مانند یک فرد متناسب رفتار کنیم و در شرایط جسمی متناسب قرار بگیریم.
امیدوارم که از فایل آموزشی امروز با دقت استفاده کنید و با آگاهی از دلیل چاق شدن خود، باور شما برای لاغر شدن بیشتر شود و در مسیر لاغری با ذهن ادامه دهید.
✍️ تمرین آموزشی 📖
با بررسی کردن دلیل چاق شدن و تشخیص جایگاه خود در دنیای چاق ها سبب می شود که راهکارهای موثر مختص خودمان را برای لاغر شدن به کار بگیریم و نتیجه این فرایند فوق العاده خواهد بود.
مرحله اول:
ابتدا لازم است بدانید شما در کدوم گروه از افراد چاق هستید:
۱. افراد چاق نا آگاه
این دسته از گروه چاق ها شامل افرادی می شود که از کودکی روند چاق شدن آنها شروع شده است و در تمام تمام تصاویر ذهنی و خاطراتی که از خودشان به خاطر دارند چاق هستند.
این گروه فرمول های ذهنی لاغر را در وجود خود دارند اما به دلیل اینکه هرگز از این فرمول های ذهنی استفاده نکرده اند بنابراین خاطره یا عملکردی از خودشان بعنوان فرد لاغر ندارند.
۲. افراد چاق آگاه
این دسته از گروه چاق ها شامل افرادی می شود که در سال های اول زندگی در شرایط جسمی متناسب بوده اند. هم از نظر ذهنی و هم از نظر رفتاری خاطرات و عملکرد های مختلفی از دوران لاغری به یاد دارند.
این افراد در برهه ای از زندگی به دلایل مختلف تمایل به چاق شدن پیدا می کنند. آنها تصور می کنند که وضعیت جسمی آنها بعنوان فردی که لاغر است باعث بروز مشکلات زیادی در زندگی شان شده است و دوست دارند چاق شوند.
۳. افراد منتظر
این دسته از گروه چاق ها شامل افرادی است که در مقطعی از زندگی به دلایل مختلف انتظار چاقی در آنها ایجاد می شود.
این گروه از افراد چاق تا روز قبل از آن اتفاق یا رخ داد هیچگونه فرمول چاقی در ذهنشان نیست اما به یک باره به دلیل شنیدن یا باور کردن صحبت های دیگران مانند پزشک، رسانه یا فردی که از نظر شخص چاق معتبر باشد دچار انتظار چاقی می شود.
انتظار چاقی به مرور باعث ایجاد تصاویر ذهنی چاق و شکل گیری فرمول های چاقی و تغییر رفتار فرد و چاقی می شود.
بنابراین لازم است ابتدا طریق چاق شدن خودتان را بر اساس دسته بندی انجام شده مشخص کنید و درباره طریق چاق شدن خود شرح دهید.
برای درک بهتر علت چاقی سعی کنید افرادی را پیدا کنید که در دسته دیگر افراد چاق قرار می گیرند و شرایط فعلی خود را با او مقایسه کنید. هدف از انجام این تمرین رسیدن به این اطمینان است که اگر حتی طریق چاق شدن افراد با یکدیگر متفاوت باشد نتیجه نهایی از نظر شکل گیری فرمول های ذهنی و واکنش های رفتاری کاملا با هم شبیه است.
بنابراین تنها طریق لاغر شدن برای همه دسته بندی افراد چاق مسیر لاغری با ذهن است تا از این طریق ابتدا فرمول های چاق ذهنی خود را شناساسی و سپس با جایگزین کردن فرمول های لاغر کننده مناسب تصاویر چاق ذهن خود را به تصاویر ذهنی متناسب تبدیل کرده و سپس به شکل خودبخود لاغر شوند و تا ابد لاغر بمانند.
مرحله دوم:
نگرش و درک خود از سیر بودن را بنویسید.
آیا شما بعد از وعده های غذایی سیر می شوید یا حالت خفگی پیدا می کنید؟
به نظر شما نشانه های سیر بودن چیست؟
همچنین نشانه های خفگی و پرخوری را شرح دهید؟
اکنون مشخص کنید شما در چه وضعیتی هستید؟ آیا همیشه سیر می شوید یا به حالت خفگی می رسید؟
- شرح حالت خود درباره سیر بودن یا احساس خفگی داشتن را بنویسید.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
توصیه اکید: بعد از دیدن فایل آموزشی قسمت پنجم، ویدیوی توضیحات تکمیلی این بخش را استفاده کنید
امتیاز 3.93 از 193 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
به نام خدای لاغری
سلام به استاد عزیزم ودوستان همراهم!
در جواب این که چرا و از کی چاق شدم؟
من تا ۲۵ سالگی متناسب بودم ؛ یعنی نه شکم داشتم ، نه کسی بهم گفته بود که من چاقم و هیچ بازخوردی از محیط اطرافم درباره ی چاقی نداشتم آخه می دونید خیلی از اطلاعاتی که از خودمون داریم مربوط میشه به اظهار نظری که دیگران دربارهی ما میکنن ؛ مثلا تو مدرسه اگه کسی چاق باشه یا حتی یه ذره تپل باشه، به شوخی یا جدی و یا موقع دعواها که طرف می خواد حرص شو سر آدم خالی کنه بالاخره می گرده یه ایرادی پیدا کنه وبه آدم بگه که لجشو در بیاره و دلش خنک بشه. خیلی در مورد همکلاسی های چاقم این موارد رو می دیدم. اما درباره ی خودم نشنیده بودم. بگذریم.خلاصه زمان ازدواج و عقد وپاگشا و مهمانی و… فرا رسید واینو هم بگم که از قبل شنیده بودم که آدم ها بعد از ازدواج چاق میشن. برام عجیب بود و دلیلش رو نمی دونستم ، کسی هم نمی دونست و سالها این چرای من بی پاسخ موند. اون موقع نمی تونستم کاریش بکنم راهشو بلد نبودم وخلاصه آروم آروم وزن من اضافه شد .بدون اینکه بتونم کاریش بکنم.
بعد از چند سال یه باور مخرب و چاق کننده ی دیگه در ذهنم فعال شد :خانم ها در طول بارداری و بعد از اون چاق میشن.
انگار باور قبلیه قدرتش از دست داده بود و از اون جایی که ذهن ما کار بی دلیل نمی کنه وباید خودشو توجیه کنه، مدام دنبال توجیه جدید میگرده و دلایلش رو، به روز میکنه.باور اشتباه بعدی: در دوران شیردهی خانم ها چاق میشن و طبیعیه. همینطور داشت پیش می رفت و اگر به این سایت هدایت نمی شدم معلوم نبود تو سرزمین چاقی تا کجا پیش میرم.
تازه ذهنم دو دلیل دیگه برای از این به بعد هم آماده داشت که شکر خدا با آگاهی های این سایت تونستم اونها رو از بین ببرم وخنثی کنم و اون دو تا : ورود به میانسالی و دوران پیش از یائسگی بود .
بارها وزن کم می کردم ولی در تمام موارد در نصف مدتی که صرف کاهش وزن کرده بودم دوباره وزنم بر می گشت و گاهی از قبل هم بیشتر میشد؛ مثلا اگر طی دو ماه ۵کیلو وزن کم می کردم در عرض یک ماه و حتی گاهی دو هفته و گاهی وقت ها ده روز از پایان رژیم دوباره وزنم بر می گشت.قبل از ورودم به این سایت بارها پیش میومد که خیلی بعد از خوردن غذا سنگین می شدم. دل درد می گرفتم. خوابم می گرفت.این اواخر یه نشونه پیدا کرده بودم که اگه بعد از غذا خوابم نگیره یعنی به اندازه خوردم بعدش حس خوبی داشتم. ولی نقطه ی سیر شدنم رو هنوز نمی دونستم کجاست؟الان با این آگاهی هایی که از استادم یاد گرفتم نقطه ی سیریم رو پیدا کردم. الان سیر بودن برام این معنی رو میده که دیگه گرسنه نیستم واز ادامه ی خوردن لذت نمی برم و غذا مثل چند لقمه ی اول بهم مزه نمیده وحس می کنم خوشمزه نیست و وقتی بهش نگاه میکنم دیگه دوست ندارم ادامه بدم به خوردنم. فکر می کنم این نقطه ی سیریم باشه. چون بعدش سبکم وحس خوبی از خوردنم دارم و خوابم نمی گیره و وقتی غذام تموم شد دیگه دوست ندارم سر میز بمونم و مثل قبل به خاطر همراهی با جمع دوباره غذا بکشم. اصلا علاقه ای به ادامه ی خوردن ندارم.نشانه های پر خوری و خفگی ؟ خب وقتی قبلنا بعد از غذا سنگین میشدم و دلم درد میگرفت فکر کنم اون موقع مرز سیری رو رد کرده بودم ولی حالت خفگی نداشتم.قبلا سیر می شدم و گاهی مرز سیری رو هم رد می کردم ولی الان قبل از سیر شدن به طور خود به خود انگار غذا از چشمم میوفته دیگه دوست ندارم بخورم . دیگه مثل قبل ، اون نجوای درونی نیست که هی تو گوشم می خوند : یه لقمه بیشتر ، حیفه، یه قاشق دیگه بخور ، این یه قاشق که چیزی نیست. یه قاشق دیگه ماست بخور ، یه ذره ی دیگه سالاد بکش . خلاصه خرده فرمایش زیاد داشت. گاهی پیش میومد قبلا که با همین یه قاشق یه قاشق دیگه، میدیدی به اندازه ی یه پرس دیگه می خوردم ولی الان مدتیه نیستش. ساکت شده یا شایدم من دیگه صداشو نمیشنوم، صداش ضعیف شده.
حس و حال خوبی دارم وبا اشتیاق منتظر روزهای بعدم.
ادامه میدم….
به نام خدای لاغری
سلام به استاد عزیزم ودوستان همراهم!
واقعا این موضوع که باور کردن هر مطلبیه که باعث میشه در ما تغییر ایجاد کنه و من هم بعد از سال ها که در مورد خیلی از مسائل همیشه یه علامت سؤال در ذهنم دربارهی اونها داشتم امروز به این نتیجه رسیدم که چون فرد به یک حرفی توجه می کنه و اون رو باور میکنه به مرور وخیلی آروم وآهسته باعث یه سری تغییرات در رفتار اون میشه واین موضوع یقین و باور من به درستی مسیر لاغری باذهن رو بیشتر می کنه و هر روز که آگاهی من در این مسیر بیشتر میشه بیشتر مطمئن میشم که قدم در مسیر درستی گذاشتم .
تغییرات رو دارم میبینم شروع شده و هر روز دارم بیشتر حسش می کنم لباس هام راحت تر شده. موقع راه رفتن و پیاده روی خیلی سبکتر شدم. از همه مهمتر اینه که آرامشم بیشتر شده .
یه موضوع جالب دیگه که در این مدت می خواستم به خودم ثابت کنم این بود که مصرف برنج باعث چاقی نیست و کلا مواد غذایی قدرت ندارن که منو چاق کنن وفقط وجود دارن که من از اون ها لذت ببرم.
در طی این دو ماهی که در مسیر هستم تقریبا هر روز برنج رو به شکلهای مختلف استفاده کردم. با خورش ، پلویی و به شکل های مختلف وبا روغن متعارف و با این وجود سبکتر شدم . البته اینم بگم که طی این مدت فقط موقعی که واقعا گرسنه بودم می خوردم و قبل از سیری از خوردن دست می کشیدم.بدون هیچ اجبار یا حرص زدنی. و به خودم ثابت شد که حتی با مصرف روزانه ی برنج هم من می تونم متناسب بشم و متناسب بمونم. البته برنج فقط یه مثال ویه نمونه از خوراکی هاییه که متهم به چاق کنندگی هستن.
پس مهم رفتاریه که من در برابر مواد غذایی دارم وبازخوردی که از این خوردن به ذهنم میدم واحساسی که از خوردن دارم نتیجه رو درمن وجسم من رقم می زنه.
ترسم از خوراکی ها ریخته وباهاشون منطقی رفتار میکنم. از خوردن نمی ترسم واون رو هم یه عملی می دونم که لازمه ی بقا و ادامه ی زندگیه و وجود داره که من بیشتر لذت ببرم وگر نه میشد و برای خدا کاری نداشت که وجود ما رو هم مثل فرشته ها روحانی قرار بده که نیازی به غذا نداشته باشیم ولی اونوقت ما این لذت رو از دست میدادیم.
خدایا ممنونم که دوست داری من همیشه از بودنم واز زندگیم لذت ببرم و همیشه بودنت در کنارم بهم آرامش میده واین آرامش برای من یعنی داشتن همه چیز وبه هرچی که بخوام برسم، یقین دارم که با همین آرامش میرسم به امید خدا!
هیچ هدف دست نیافتنی وجود نداره. فقط باید من مخزنم رو آماده کنم وظرفیت وجود خودم رو ارتقا بدم.
از اینکه اینجا و با شما دوستان عزیزم هستم ، خیلی خوشحالم.
حس وحالم عالییییه…
ادامه میدم….
سلام به استاد عزیزم ودوستان همراهم!
امروز که برای ، نمیدونم چندمین بار ولی قطعا بار آخر نیست که دو تا فایل این قسمت رو گوش دادم دیدم چقدر نسبت به روز اولی که دوره رو شروع کردم اوضاعم بهتر شده. از همه نظر.
یه هفته ایه که به خاطر کارهای جشن تولد دخترم سرم شلوغ بود و خیلی فرصت نوشتن نداشتم چون کلاً یه جا نمی نشستم ولی چیزی که هست وتو این مدت بهم کمک می کرد وآرامش میداد این بود که اگه نمی تونم بنویسم ولی مدام گوش میدادم و فایل های انگیزشی صبحگاهی وفایل های مختلف دیگه رو بارها گوش میدادم و بهشون فکر میکردم و در حین کارها ورفت وآمدها از وقتم دوبل استفاده میکردم وحس خوبی داشتم و سعی میکردم از مطالب سایت دور نشم.
تو این مدت یاد یه حرف استاد می افتادم که باید طی زندگی عادی از این آموخته هامون استفاده کنیم و بتونیم اون ها رو لابلای زندگیمون پیاده کنیم وگر نه ما که تو کمپ نیستیم و مسائل زندگی هست و پیش میاد و ما باید بتونیم بهترین تصمیم رو با توجه به شرایط زندگیمون بگیریم.
من برای خرید دوره برنامه ریزی کردم و تا اون موقع اینجا ادامه میدم و مطمئن هستم که به زودی و با کمک خداوند دوره رو تهیه می کنم.
اینکه این دوره رایگان هست به هیچ وجه دلیل درستی نیست که فایده نداشته باشه مگر اینکه کسی بخواد بازم به ترس هاش بچسبه ومقاومت کنه در برابر تغییر.
من هم قبلنا در خیلی از موارد با یه توجیه خودم رو راحت میکردم که کار جدیدی نکنم ولی حالا تغییر کردم و مدتی میشه که تغییر برام هیجان واشتیاق داره و این مسیر تغییر رو دوست دارم وهر روز از روز قبل مشتاق تر هستم برای ادامه دادن.
استاد یه چیز جالب که امروز متوجه شدم این بود که صدای گفتگوی درونیمو می شنیدم که بین ذهن منفی بافم و ذهن منطقیم جریان داشت.
این دوتا با هم صحبت میکردن وهر کدام دلیل هاشونو می گفتن و من می شنیدم . خیلی لذت بخش بود و از طرفی هم برام تازگی داشت .تا حالا اینقدر برام واضح نبود: دیشب که تولد دخترم بود ، من هم مثل بقیه کیک خوردم ولی موقع شام میل به غذا نداشتم.نخوردم. بعد وقتی مهمان ها رفتند ( چون دوستای دخترم بودن ، همسرم بیرون رفته بود که مهمون ها راحت باشن.) همسرم که برگشت با هم شام خوردیم . ساعت ۱۱ بود ولی اصلا نگفتم دیره نمی خورم. چون گرسنه بودم با همسرم شام خوردم.
حالا صبح که صبحانه رو حاضر کردم اصلا گرسنه نبودم . خب گوش دادم به حرف جسمم وگفتم من که حالا گرسنه نیستم پس از روی عادت نمی خورم ومشغول نوشتن یکی از فایل های صوتی سایت شدم.
هی منفی باف میگفت معده ی تو خالیه. یه چیزی بخور و جواب می شنید که حواسم هست . تو کاری نداشته باش. من به جسمم اطمینان دارم. گرسنه بشه خودش اعلام میکنه. بعد یه فنجان قهوه خوردم. انگار قبلش یه پرس چلو کباب خورده بودم .اصلا حس خالی بودن معده نداشتم. منفی باف هی به پر و پام می پیچید که یه چیزی بخور و جواب میشنید خبری از گرسنگی نیست . نمی خورم. خیلی داشت تقلا می کرد.خودش رو به در ودیوار میزد ولی من گوش به حرفش نمیدادم.
رفتم یه لیوان آب آوردم گذاشتم کنار دستم و به نوشتن ادامه دادم . دیگه آروم شد وتسلیم اراده ی من شد . آخه خودش میدونه من وقتی نخوام کاری رو انجام بدم نمی تونه مجبورم کنه. بی خیال شد. دست از سرم بر داشت. خیلی برام تجربه ی جالبی بود و البته لذت بخش!
وقتی ذهن وجسم با هم در یک مسیر باشن دیگه کاری از دست منفی باف بر نمیاد. دیگه مثل گذشته نیست که مغزم یه چیز میگفت و من بدنم رو مجبور میکردم خلاف گفته ی اون عمل کنه و در پایان هم من از مغزم شکست می خوردم ورژیم هام بی فایده بود.
چطور شده که الان اینطوری شدم؟ چون باورکردم لاغری حق منه و من می تونم لاغر بشم . ذهنم وجسمم با مغزم با هم همسو وهم مسیر شدن، فقط باید زمان بگذره تا من نتیجه ی این هماهنگی رو ببینم.
مطمئنم که لاغر و متناسب میشم چون مسیر درست رو انتخاب کردم با هدایت خداوند!
حس و حالم عالییییه.
ادامه میدم…