0

گام ۶۸: شناسایی موانع لاغری

باورهایی که مانع لاغری می شوند
اندازه متن

چاقی نتیجه ایجاد شدن فرمول های چاق کننده در ذهن است. به این دلیل که ریشه چاقی در ذهن است با روش های مرسوم برای لاغری نمی توان لاغر شد. چون با ورزش و رژیم غذایی و … نمی توان ذهن را تغییر داد.

برای لاغر شدن فقط باید طریقه شناسایی و اصلاح موانع لاغری را بیاموزید و به آن عمل کنید. در این صورت خودبخود لاغر می شوید.

لاغر شدن آرزوی من بود

لاغر شدن آرزوی خیلی از افرادی است که اضافه وزن دارند

ثروتمند شدن آرزوی خیلی از افرادی است که فقیر هستند.

سلامت شدن آرزوی خیلی از افرادی است که بیمار هستند.

خوشبخت شدن آرزوی خیلی از افرادی است که احساس بدبختی دارند.

این مثالها و بسیاری از نمونه های مشابه در زندگی همه ما وجود دارد.

هر موضوعی از زندگی مورد توجه بسیاری از انسانهاست که دوست دارند در آن شرایط باشند.

این افراد دو دسته می شوند:

عده ای به خواسته خود در آن موضوع دست پیدا کرده اند و عده ای موفق به تجربه نتایج مطلوب نمی شوند.

تنها تفاوت این دو دسته، میزان توجه آنها به بخش مثبت یا منفی ذهنشان است.

عده ای که به گفته های امیدوار کننده و مثبت ذهن خود توجه می کنند و آن را باور می کنند و با احساس خوب ادامه می دهند مطمئنا نتایج عالی کسب می کنند.

و آن دسته که به گفته های منفی ذهن خود توجه می کنند و دچار یاس و ناامیدی می شوند و احساس خوبی ندارند مطمئنا نتایج مطلوبی کسب نمی کنند.

موضوع برای همه یکسان است اما نتیجه برای انسانها به اندازه افرادی است که به آن موضوع علاقمند هستند، هر فردی بنا به محتویات ذهنی خود نتیجه می گیرد.

موانع لاغری ذهن

اصلاح موانع لاغری ذهن

لاغر شدن هم مانند هر موضوع دیگری است، عده ای علاقه دارند که لاغر شوند اما این عده به دو دسته تقسیم می شوند:

دسته ای که به بخش مثبت ذهن خود توجه می کنند و با احساس خوب مسیر لاغر شدن را طی می کنند به رویای لاغر شدن خود می رسند.

اما عده ای که به گفتگوی ذهنی خود درباره موانع لاغری توجه می کنند، دچار یاس و ناامیدی در رسیدن به خواسته خود می شوند هیچ وقت نمی توانند طعم خوش لاغر شدن را تجربه کنند.

نکته مهم و قابل توجه برای افرادی که به بخش مثبت ذهن خود توجه می کنند این است که:

برای آنها هم مشکلات اضافه وزن مانند افرادی منفی نگر وجود دارد، در ذهن آنها هم گفتگو درباره موانع لاغری وجود دارد، اما آگاهانه به گفتگوی مثبت و امیدبخش ذهن خود توجه می کنند.

آنها با کم توجهی به نجواهای ذهنی درباره موانع لاغری و همچنین تقویت کردن بخش مثبت نگر ذهنشان از طریق استفاده از آموزش های لاغری با ذهن موفق می شوند از سد موانع لاغری ذهن گذر کرده و طعم خوش رسیدن به تناسب اندام رویایی را تجربه کنند.

نجواهای ذهنی به گفتگوهایی است که ما در ذهن خود درباره موانع لاغری با خودمان مرور می کنیم یا درباره موانع لاغری خودمان با دیگران صحبت می کنیم و به این ترتیب لاغر شدن را در ذهن خود سخت و غیرممکن می کنیم.

این باور خطرناک به تنهایی قادر است همه تلاش افراد برای لاغر شدن را نابود کند و باعث شود فرد برای همیشه اسیر چاقی و اضافه وزن باقی بماند.

یادگیری طریقه شناسایی موانع لاغری و عمل کردن به تمرینات محتوای آموزشی جهت اصلاح موانع لاغری ذهن گام بلند و مهمی در تحقق رویای لاغری خواهد بود.

مراحل لاغر شدن

اهمیت اصلاح موانع لاغری در ذهن

افکار و نگرش هایی که موانع لاغری ذهن را ایجاد می کنند تنها دلیل لاغر نشدن، ناامید شدن و رها کردن مسیر لاغری با ذهن هستند.

این موضوع دقیقا تلنگری برای من بود که باعث شد مجدد به خودم بیام و برای هزارمین بار غرق مسائل دیگران نشم و متعهدانه در مسیر خودم حرکت کنم.

اگر چاق هستیم بخاطر داشتن باورهای چاق کننده ست و اگر لاغر نمی شیم به دلیل وجود باورهاییست که موانع لاغری را ایجاد می کنند. 

محتوای جلسه امروز درباره توجه کردن به صدای مثبت و نادیده گرفتن نجواهای منفی است. اینکه ذهن حرف های خوش آیند نمیزنه و حرف های مثبت رو باید آگاهانه به خودمون بگیم و تکرار کنیم‌ که در ما به شکل باورهای جدید ساخته بشه، هر چقدر انبار افکار و توجهات مثبتمون قویتر و پر تر بشه، کفه توجهات منفی سبک تر میشه و خودبخود اتفاقات با کیفی تر وارد زندگی ما میشه.

در لاغری با ذهن هم بهتره که در مسیر گوش کردن به گفتگوهای منفی نباشیم تا بتونیم نتایج بهتری بگیریم که گوش کردن بهش باعث تقویت موانع لاغری در ذهن و ایجاد ناامیدی و در نتیجه ادامه ندادن میشه.

افکار منفی هر لحظه در مغز ما پردازش میشن، مثل یک ریتم تکراری، مثل یک نوار ضبط شده که از زمان بیداری ما روشنه تا موقع خواب، میتونیم افکار منفی رو به شکل واگن های کوچیک قطار تشبیه کنیم که مدام با اتفاقات مختلف از جلوی چشمان و احساسات ما رد میشن.

ما در حال تماشای اون واگن ها یا اون صفحه نمایش هستیم و باید حواسمون باشه که اون فیلم و هنرپیشه ها، همگی در اون فیلم نمایشی هستن و واقعی نیستن، بیشتر متن و داستان اون فیلم یا اون اتفاقات واگن ها، ناراحت کننده و ترسناک هستن ولی ما باید به یاد بیاریم که اونها فقط دارن نمایش اجرا میکنن و ما نباید محو اون داستان ها بشیم و احساساتمونو درگیر نکنیم چون دقیقا احساسات ما مورد حمله قرار میگیره.

حالا برای افراد چاق این نمایش صحنه ای، در قسمت چاقی و ترس ها و عوارضش هست و هر روز با اون صدا و تصویرهای ناراحت کننده روبرو میشن که باعث تقویت و تشدید موانع لاغری در ذهن می شوند و فرد را ناامید می کنند. پس به دنبال ذهنمون و راهکارهاش راه نریم، مقصد ذهن فقط نرسیدنه.

اول باید باور کنیم بعد تجربه کنیم، اول باید باور کنیم که لاغر شدن یک کار آسونه، ولی قبلش باید سخت بودن لاغری رو در خودمون بشکونیم، چون این یکی از مهمترین موانع لاغری در ذهن ما می باشد.

لاغر شدن آسان ترین کار دنیاست

اصلاح باور سخت بودن لاغر شدن

به این همه افراد متناسب و لاغر نگاه کنیم، آیا اونها برای اینکه لاغر باشن کاری انجام میدن؟ نه اونها فقط زندگی میکنن

آیا ما برای نفس کشیدن کار خاصی انجام میدیم؟ نه بصورت طبیعی نفس می کشیم

آیا پرنده ها برای پرواز رنج میبرن؟ معلومه که نه 

پس چرا ما برای لاغر شدن رنج میبریم؟

چونکه قبلا باور کردیم که لاغر بودن راحت نیست، اصلا لاغر بودن که برای تو نیست، مال تو نیست، تو نمیتونی لاغر باشی، ببین مدل بدنتو، ببین چقدر پرخوری میکنی، دیگه الکی تلاش نکن خواست خدا بوده که چاق باشی یا تو  ارثی چاقی و نمیتونی تغییرش بدی وووو

اول باید دونه دونه اون قوانین قدیمیو بنویسیم و قبولشون نکنیم و بعد بیاییم اینهمه افراد لاغرو به خودمون نشون بدیم که براحتی متناسب و نرمال هستن، آخه ما تصور میکردیم که چاقی برای ما طبیعیه.

اگر ۱۰ کیلو وزن کم میکردیم کلی ذوق زده میشدیم و به همه اعلام می کردیم که ببینید ما چقدر لاغر شدیم!!! 

مثلا الان من مدام پیش همه میگم ببینید من اسمم‌ فریده است؟ من فریده هستم، من دست و پا دارم، خب من فریده هستم و دست و پا دارم و هیچ وقت نمیگم چونکه پذیرفتمشون و برام طبیعیه، مثل اینه که به گربه بگیم وای تو گربه ای، خب گربه ست دیگه.

پس لاغر و متناسب بودن طبیعیه ،دیگه نیازی نیست من جار بزنم‌ آهای من لاغرم، باید لاغر باشم، مثل قبل که باور کرده بودم باید چاق باشم‌ و چیزی غیر از اون وجود نداره، پس لاغر بودن نرماله و راحترین کار دنیاست.

اگر قبلا شکست های زیادی در لاغر شدن داشتم بخاطر این بوده که راهم صحیح نبوده، مثل اینه که سوییچ ماشینمونو توی کوچه گم کردیم و چونکه اونجا تاریکه، بیاییم توی خونه رو بگردیم که روشنه، خب معلومه که تا ابد هم بگردیم نمیتونیم پیداش کنیم، باید با یه چراغ قوه بریم توی کوچه رو بگردیم، جای درست گشتن، کوچه است.

ما هم سالها جای اشتباه به دنبال لاغری، ثروت، رابطه، سلامتی وووو گشتیم.

اول باید راه صحیح رو پیدا کنیم بعد براحتی میتونیم به جاهای بهتر هدایت بشیم و اونوقت دیگه سرخورده و ناامید نمیشیم. 

چاق شدن سخترین کار دنیاست چونکه ما داریم سختی های بیشتری رو تحمل میکنیم، مدام زشت تر میشیم، لباس اندازمون گیر نمیاد و بهمون نمیاد، اعصابمون خورده، اعتماد بنفسمون پایین میره، شاد نیستیم، افسرده میشیم، بد اخلاق و پرخاشگر میشیم، رنج میبریم، مدام گرسنه هستیم، مسخره میشیم، سلامتیمون از بین میره، از خودمون متنفر میشیم ووو

با این توصیفات آیا چاق بودن سخت نیست؟ سخته،

هر چقدر لاغرتر باشیم حالمون بهتره، شادتریم‌، خوشحالتر هستیم، سبک تر هستیم، آرامش و آسایش بیشتری داریم، رژیم غذایی نداریم، آزادی در هر مقطعی داریم، اعتماد به نفسمون بیشتره، از خودمون راضی تریم، زیباتریم، جذاب تر  و جوانتر میشیم .

سرحال تر خواهیم بود، ارتباطات موثرتری خواهیم داشت، الگوی خانواده میشیم، این باور شکسته میشه که لاغر شدن سخته، نگرش آدم ها نسبت به لاغری عوض میشه، حس رهایی خواهیم‌ داشت، هر لباس و هر رنگی بخواهیم می تونیم بپوشیم، آزادی کامل داریم و چقدر آزادی لاغری لذتبخشه.

بودن من در مسیرهای آموزش ذهنی برای دیگران سخت بود ولی برای من آسون و زیباست و تونستم سالها باشم و لذت ببرم.

انجام ورزش های مختلف برای من انجام پذیر و لذت بخش بود ولی برای اطرافیانم کار رنج آوری بود.

خیلی از کارهاییکه سالها انجام دادم و دیگران فقط ببیننده اونها بودن و من دوست داشتم و دارم که بهتر زندگی کنم و براش هر روز قدم هایی بر می دارم.

 دارم یاد می گیرم و تلاش می کنم آموزه هامو در زندگیم تا حدود زیادی اجرا کنم و هر زمان باورهای من بیشتر به سمت لاغر شدن شکل بگیرن، جسم من بدون معطلی میره بسمت لاغر شدن، براحتی و آسونی لاغر می شم.

من آرام و مطمئن هستم، به راهم ایمان دارم، به خدا اعتماد دارم و بیشتر به قدرت های درونی خودم ایمان دارم که مطمئنم مغز من طراحی شده برای ارتباط من با جهان هستی که وقتی بتونم برنامه های بهتر توش دانلود کنم، موقعیت های عالی رو برای من به ارمغان می یاره.

 نوشته خانم فریده عزیز در بخش نظرات

انگیزه لاغری

رسیدن به احساس خوب لاغری

“چه فایل خوبی چه مثالای خوبی

من تا این جمله رو می شنوم که لاغر شدن آسان ترین کار دنیاست یه چیزی درونم حالش بد میشه که همون بخش منفی باف و موانع لاغری ذهنم هست که خاطرات تلاش های نادرست منو در مسیر متناسب شدن یادم میاره و اونقدر اونا رو واضح و واقعی و دردناک و مشقت بار نشونم میده تا من به تایید برسم.

من چطور باید با موانع لاغری ذهن برخورد کنم؟

با اتفاقات و خاطراتی که از شروع این دوره بدست آوردم.

من در حال یادگیری هستم.

یادگیری اینکه غذامون نبلعم بلکه درست مثل یک انسان سپاسکزار آرام بجوم، مزه ها رو بفهمم، با غذای داغ مثل یک قحطی زده دهن خودمو نسوزونم و از مقدار غذام برای برطرف کردن نیاز بدنم استفاده کنم.

این آموزشه دیگه

وقتی من به آموزش هام توجه کنم دیگه نمیگم ای بابا چه زندگی دارم همش باید درست رفتار کنم این که نشد زندگی
نه من دیگه اینو نمیگم.

من وجه درست و مثبت و انسانیمو در نظر میگیرم و رفتارهای یک انسان و یک اشرف مخلوقات رو که در اینجا لاغر شدن هست رو تمرین میکنم.

دقیقا همونطور که گفتین چاقی سخته خیلی سخت.

من زمانی که در دوران بارداری خودمو به وزن 110 کیلو رسوندم خیلی تلاش کردم که پرخوری و بدخوری داشته باشم در حدی که بارداری خطرناکی داشتم.

این رفتار از یک عالمه فرمولی ساخته شده بود که داشت هر کدومش در زمان خودش عمل میکرد

ازدواج کردی بیشتر بخور، بارداری بیشتر بخور، شیر میدی بیشتر بخور، میخوای خدا دوست داشته باشه بیشتر بخور، برای شادی روح از دنیا رفته بیشتر بخور، کادوی عروسی دادی بیشتر بخور، تولده بیشتر بخور، خسته ای بخور، ناراحتی بخور، ضعف داری بخور، خوابت میاد بخور

من میتونم همینطور به فرمان فرمول های چاقی که داشتم ادامه بدم و بنویسمشون

حالا با این طوماری که یک عمر تحت آموزشش بودم و به لطف خدا اونقدری هم چاق نشده بودم که در مورد چاقی تلاش کرده بودم ، میخوام آموزش جدیدی رو در وجودم پایدار کنم

آموزش لاغر شدن

خب معلومه اولش فرمول های چاقی و موانع لاغری خیلی بیشتر خود نمایی میکنه و من میفهمم با چه قدرتی طرفم و فقط باید رو آموزش های جدید توجه داشته باشم.

و گرنه از دید فرمول های چاق همیشه غذاها فرصت های تکرار ناشدنی هستند و این نگرش یکی از موانع لاغری است.

همیشه باید از هر فرصتی برای خوشی از غذا استفاده کرد

برای یک نئشه گی

برای حرکت روی همون حالت همیشگی

من حالا از روی تردمیل چاقی یواش یواش اومدم پایین و میخوام برم روی تردمیل لاغری

یعنی رفتارهای لاغر شدن رو تکرار کنم

همیشه تا آخر عمرم.

اگرم اشتباه کنم اشکالی نداره دوباره رفتار درست رو انجام میدم.

تا زنده هستم زمان یادگیری و عمل کردن دارم.

اگرم زمان زندگی برای من تمام بشه از اینکه در راه تلاش برای مسیر درست قدم برداشتم پیش خودم سربلندم.

مهم تلاش های منه که هر روز دارم با خودم با زندگیم چیکار می کنم.

اینکه گفتین لاغر شدن آسون ترین کار دنیاست وقتی تو ذهنم در مورد این مسئله مقاومت پیش میاد میگم اشکالی نداره لاغر شدن آسون ترین کار دنیا میشه برام اگه الان آسون نیست با تمرین کردن و اصلاح موانع لاغری آسون میشه.

و چه مثال خوبی زدین که اگه چه کاری مثل رانندگی یا زبان یا هر مهارتی رو بلد نباشیم شاید بعضی زمان ها بهمون فشار بیاد ولی چاقی چیزیه که همیشه بهمون فشار میاره.

من اگه مولتی میلیاردم بشم ولی چاق باشم اصلا خوشحال نیستم اصلا.

همیشه میگفتم و میخوام که تو هر موقعیتی از موفقیت، من متناسب باشم.

اصلا وقتی یه آدم موفقی رو میدیدم که چاقه خیلی به دلم نمی نشست میگفتم این آدم ضعف بزرگی داره.

من اعتیاد به خوردن و چاق شدن رو در یک انسان چاق دیگه متوجه میشم و دقیقا این ضعف رو متوجه میشم و به نظرم کسی که هر روز روی این اعتیاد کار کنه و هر روز خودشو از نظر ذهنی با رفتار درست کنترل کنه بسیار بسیار بسیار انسان قوی هست.

چون داره هر روز یه قدرت بزرگی رو درون خودش شکست میده و به یه قدرت بزرگ و سازنده ای دسترسی پیدا میکنه
تو قرآن خدا آدم و حوا رو مثال میزنه که نباید یه خوراکی رو میخوردند.

ماه رمضان رو مثال و رفتار یک ماهه قرار داده که اگه عادت غذایی در انسان شکل گرفته با تمرین 30 روزه اون رفتار ها رو تعدیل کنه.

و کسایی هم هستند مثل من که هر روز میان توی سایت تا رفتارشونو از طریق آموزش های بسیار ارزشمند درست کنند.

من خیلی خوشحالم که دارم روی جنبه ی مثبت ذهنم کار میکنم روی اصلاح موانع لاغری ذهن کار می کنم.

هر بار که چشمم به شکمم میافته که خب حالا خیلی لاغر تر از شروع دوره شده ولی هنوز خاطرات چاق قبل رو داره و منفی بافم بهم میگه مگه این چربی اضافه ها از بین میرن؟ اینم یکی دیگه از موانع لاغری در ذهن منه که همش باقی مانده چاقی رو به یاد من میاره.

من بهش میگم من اینارو از کره مریخ نیاوردم

من این اضافه بار و اضافه وزنو خودم ساختم، با تلاش زیاد

هر روز با هر بهانه ای خوردم و خوردم

هر روز تلاش کردم و عاشقانه خودمو چاق تر کردم

حالا میدونم که هر روز با تلاش عاشقانه برای لاغر شدن به لطف خدا در لاغری هم به مهارت میرسم عزیزم.

تو نگران نباش

به این شکل سعی می کنم قدرت و خودنمایی موانع لاغری رو در ذهنم کمرنگ کنم که انگیزه و اشتیاق ادامه دادن داشته باشم.

هنوزم عاشق غذا هستم ولی خوبی این روش اینه که من میتونم درست و به اندازه نیازم غذا بخورم و این دیگه محرومیت نیست این رفتار انسانیه که دارم یاد میگیرم انجام بدم.

اسمش عشق به خودمه

خیلی خوشحالم اینجا راحت می نویسم و هر روز این فرصت رو دارم که هم با بخش منفی و هم با بخش مثبت درونم زمانی که اینجا بیام می تونم صحبت کنم و با تمرکز این کارو انجام بدم.

مثال غول خیلی مثال خوبی بود

من این غول که پاشو روی خوشبختی من گذاشته دور میزنم چون راستش زورم نمیرسه از سر راه برش دارم ولی میتونم یه مسیر خوشگل و دوست داشتنی برای خودم با دور زدن این غول بسازم.

بی نهایت ممنونم”

ایمان دارم دوستانی که به خوبی باورهایی که موانع لاغری می شوند را درک کرده و برای برطرف کردن آن سعی کنند نتایج عالی کسب می کنند.

✍️ تمرین آموزشی 📖

برای انجام عالی تمرین مربوط به شناسایی و اصلاح موانع لاغری ذهن توصیه می شود ابتدا محتوای نوشتاری را با دقت مطالعه کنید، سپس ویدیوی آموزشی را تماشا کرده و سپس به سوالات مطرح شده در بخش نظرات به صورت شرح انشایی پاسخ دهید.

  • نظر شما درباره موانع لاغری ذهن چیست؟ با ذکر مثال درباره موانع لاغری که در ذهنتان دارید شرح دهید.
  • چرا استفاده از روش های لاغری در گذشته باعث اصلاح موانع لاغری در ذهن ما نشده است؟
  • در گذشته که برای لاغر شدن از طریق مختلف اقدام می کردید چه نگرشی درباره امکان لاغر شدن خود داشتید؟
  • انتظار شما درباره چاق تر شدن چگونه بوده است؟ بعد از هربار لاغر شدن چرا انتظار دوباره چاق شدن داشتید؟
  • قبل از آشنایی با سایت تناسب فکری انتظار شما درباره امکان لاغر شدنتان چگونه بوده است؟
  • بعد از آشنایی با تناسب فکری چه موانع لاغری در ذهن خود را شناسایی و اصلاح کردید؟
  • از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.31 from 32 votes

https://tanasobefekri.net/?p=19116
برچسب ها:
164 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار faridehhasani5455
      1398/12/27 17:10
      مدت عضویت: 1616 روز
      امتیاز کاربر: 23378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 496 کلمه

      روز ۲۵تکرار
      متاسفانه دیروز بعد از ۱ساعت نوشتن کامنت،بع علت اختلال در نت تمام تمریناتم پرید
      با کمال ناراحتی باید بگم که بیشتر نجواها وگفتگوی دورنی من رو به منفی بودن بوده وهست البته ۵۰درصد کمتر شده با انجام تمرینات ذهنی در طی ۲سال
      در ذهن و وجود من یک جمله بسیار منفور شکل بسته از بچگی به نام من نمیتوانم
      برای شروع وادامه هر کاری این جمله مانع انجامم میشه،هنوزم کاری میخوام انجام بدم مادرم میگه تو که نمیتونی
      مثلا تمرین رقص من و دوستمو میبینه میگه معلومه که دوستت خیلی قشنگ میرقصه ،کلمه ای به اسم تشویق تو دهن مادرم نیست ومن باور سرسختی به نام نمیتوانم دارم
      همزمان با این کلاس،دارم تو کلاس کنترل ذهن هم دوره میبینم وتمرین از این به بعدمون اینه (من میتوانم)اونم ۹۲۰ بار در روز
      وگفتن این جمله حال منو بهتر میکنه از بس ۴۴سال مخالفشو شنیدم
      بدلیل اعتمادبنفس پایینم تا ۳۱سالگی از رانندگی میترسیدم ونرفتم دنبالش،با خواهرم ۱سال میرفتیم پیست اسکی شمشک در فشم،وموقع برگشتن خواهرم خسته بود ومدام غر میزد که برو رانندگی یاد بگیر بمن کمک کنی،بخاطر اون رفتم وبا اولین امتحان شهری وتئوری قبول شدم،ولی چونکه ترس داشتم سوار ماشین هیچ کس نمیشدم ونظرم این بود که تا ماشین نخرم نمیشینم،سال ۸۹ماشین صفر خریدم،تا ۲۰روز سوار نشدم از بس میترسیدم،بخاطر رفتن به باشگاه مجبورن استفاده کردم،در این حین دوستم میگفت نترس نهایت تصادف میکنی،یروز تو یه میدون ،یه تاکسی زد به در جلوی ماشین صفرم?خیلی گریه کردم ،بعدش اروم آروم ترسم ریخت،پاهام و دستام میلرزیدن،بعدش مجبور شدم تنهایی مسافرت برم به اصفهان،شمال،کردستان وهر جایی که لازم بود با آرامش میرم
      تو تمام یادگیری هام منفی بافم قوی بود وصدای جذاب درونم خاموش ولی من با وجود همون صداهای وحشتناک کارهای قدری انجام دادم ،بدون هیچ گونه مشوقی
      زبان انگلیسی،بدمینتون،شنا،رانندگی،ادامه تحصیل،اسکی،زومبا،پیلاتس،رقص،تنبک،آواز،تنیس،ترک قلیون ،کنترل ذهن،لاغری با ذهن، دوره کوتاهی مو،،،کارهاییکه انجام دادم وتو بیشترشون موفق شدم
      واسم جالبه که من اصلا از وجه مثبتم استفاده نکردم ،اگر میشناختمش چقدر راحتر به خواسته هام میرسیدم
      ۲روز پیش که مادرم گفت موهامو کوتاه کن(من ۵سال پیش دوره کوتاهی مو گذروندم،ولی چونکه استفاده نکردم یادم رفته)
      منفی بافم میگفت خراب میکنی ،ولی من یاد گرفتم که یک هیراستایلر تو وجود من هست که میتونه با تمرین وتکرار موهای قشنگی کوتاه کنه،پس از خدای درونم کمک گرفتم ویه موی خوشگل کوتاه کردم
      امروز که داشتم تو خونه انعطاف تمرین میکردم وبیشتر حرکت هاش سخته ومدام منفی بافم میگفت تو نمیتونی،تو کمر درد وزانو درد داری،اضافه وزن داری ووووو من به خودم میگفتم تو میتونی فریده ،اگر دوستات میتونن،و یه تمرین بالانس بود که با تمرین کردن تونستم تا حدودی انجامش بدم وخوشحالم که به حرف صدای جذاب درونم توجه کردم
      از این به بعد میخوام فقط به من میتوانم هام توجه کنم وبه منفی بافم بخندم
      سالها به من گفت تو چاقی،بیریختی،کسی دوستت نداره،لباس بهت نمیاد،زشتی ومنم با اینجور افکار واحساسات بهش تغذیه رسوندم واونم قویتر شده
      از این به بعد میخوام همه کارهارو واسه خودم آسون کنم مثل اب خوردن،مثل نفس کشیدن
      لاغر شدن ولاغر ماندن آسونترین کار دنیاست

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار faridehhasani5455
      1399/02/19 20:27
      مدت عضویت: 1616 روز
      امتیاز کاربر: 23378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 666 کلمه

      روز ۷۴تکرار
      سلام
      روند جسم رو به بهبوده،روند جسم رو به تناسبه
      ولی ما با فرمول های مخرب مسیر اشتباهو انتخاب کردیم
      منفی باف درون من از بچگی خیلی فعال بود ،دلیلشم شاید حرف هاییه که از بچگی زیاد شنیدم و دیدم ،الان که فکرشو میکنم میبینم اصلا جایی برای صدای جذاب درونم نداشتم،یعنی روزی نبوده که من بیدار بشم ومنفی باف اذیتم نکرده باشه وکاملا از داشتن صدای جذاب درونم بی اطلاع بودم ،به منفی بافی ودیدن نیمه خالی لیوان معروف بودم وبشدت ایمان داشتم که خدا با من لجه ودر کل بدنیا اومدن من اشتباه بوده وهمیشه شاکی بودم از خودم وخدا وهمه
      با اون افکار که شرایط خوبی هم نداشتم ،به مسائلی برخورد میکردم،به قول خودم بدبیاری میوردم،ولی تو ذهنم میدونستم یه چیزی هست که من ازش بی خبرم وباید یادش بگیرم،تو افکارم آینده خودمو بزرگ وخوب میدیدم ولی نمیدونستم چطور باید زندگیمو تغییر بدم ،بشدت بی اعتمادبنفس بودم و دوست داشتم به دیگران تکیه کنم ،خودمو قربانی شرایط خانواده وجامعه میدونستم ،اینارو توضیح دادم که بگم چیزی به عنوان صدای جذابی در من وجود نداشت که منو هل بده طرف خواسته هام ،فقط غر زدن بود وبس
      ولی من تو بیشتر کارهاییکه شروع کردم موفق شدم
      از شروع یه کاری که میخواستم انجام بدم یا میخواستم یاد بگیرم منفی بافم کنار گوشم وز وز میکرد تا انتهاش،تازه اگرم خوب تمامش میکردم ودیگران تشویقم میکردن منفی بافم میگفت الکی تشویقت میکنن ،میخوان ناراحت نشی ،تو واقعا به جایی نمیرسی ،چونکه این جملاتو زیاد از اطرافیانم شنیده بودم وبعد که بزرگتر شدم خودمم به خودم گوشزد میکردم
      من دوچرخه سواریو از بچگی یاد گرفتم،تا حدودی موتورسواری هم یاد گرفتم ،فتوشاپ،عکاسی وتصویر برداری یاد گرفتم وچندین سال بهترین عکس ها وتصویرهارو از عروسی ها وسمینارها انجام میدادم ،تو ورزشای متفاوت قوی عمل میکردم ،بدمینتون،تمام شناها،زومبا،یوگا،پیلاتس،اسکی،رقص،بدنسازی،چربی سوز،تنیس،پیاده روی هر روز،انعطاف
      دوره کوتاهی مو آموزش دیدم
      زبان انگلیسی ۴سال میرفتم و اون زمان شاگرد اول کلاسمون بودم
      کتاب های زیادی خوندم در رابطه با ذهن ،دوره های زیادی شرکت کردم در مورد کنترل ذهن وهنوزم دارم ادامه میدم
      دوره لاغری با ذهنو دارم به خوبی میگذرونم وراضی م از خودم
      مرتب دنبال بهتر شدن افکار ورفتار وعملکرد خودم هستم ،بیشتر این کارهاییو که من انجام دادم با اشخاصی شروع کردم ولی اونا همون اول کار رهاش کردن ولی من ادامه دادم وخوشحالم از مسیری که هستم وتا آخر عمرم میخوام ادامه بدم تا به هدف های بیشتری برسم

      در مورد لاغری هم منفی باف بازم حضور داره و مرتب بهم میگه تو از ۱۵آذر ماه که شروع کردی تا الان تازه از سایز ۴۶به ۴۴ رسیدی ! ولی اون خانمه که استاد نوشته هاشو تو تلگرام گذاشت که از دی ماه تا الان از سایز ۵۸به سایز ۵۲ رسیده،ببین چقدر جواب گرفته ،پس تو کی میخوایی سایز کم کنی ،داره ۶ماه میشه😒منم مرتب بهش میگم بدن وذهن وافکار من با دیگران فرق داره ،من منم ،دیگران هم دیگرانن
      من بعد از غذاییکه میخورم وکاملا به اندازه سیر شدنم میخورم وحجمشم کمتر شده ولی در انتها چونکه نفخ معده دارم واحساس سنگینی میکنم مخصوصا اگر نوشیدنی با غذام بخورم،
      منفی بافم میگه ببین شکمتو ،چقدر ورم داره،تو اشتباه میکنی ،لاغر نشدی🤔خلاصه همش بهم حمله میکنه ولی من از صدای جذاب درونم کمک میگیرم وبهش میگم که استاد میگن دنبال نتیجه نباشیم فعلا وباید اول ذهن وریشه هام درست بشه بعد توی جسمم مشاهده میشه،هر چند مطمئنم که لاغرتر شدم ولی بازم منفی باف اذیت میکنه،ولی با تمرینات این دوره آرام آرام تصویر ذهنی متناسب در وجود ما هم ساخته میشه
      واقعا هم لاغر شدن آسونتر از چاق شدنه ،وقتی چاقتر باشیم راه رفتن سخت تر میشه،تنفس سختر میشه،ورزش کردن وتحرک سختر میشه،لباس پوشیدن سختر میشه ،لباس بهمون نمیاد
      اعتمادبنفسمون از بین میره ،زشتر میشیم ولی وقتی میخواییم لاغر بشیم ،حالمون بهتره،سبکتریم،پرتحرک تریم،قشنگتریم،هر
      لباسی بهمون میاد،اعتمادبنفسمون بیشتر میشه ،ارتباط بیشتری با اطرافیانمون خواهیم داشت وزندگی با کیفیتری داریم
      برای منم تناسب اندام الویت اول زندگیمه وتمریناتشو هر روز با عشق انجام میدم ،واقعا تمام زندگیمو تلخ کرده بود
      باید صدای جذاب درونمو بلند کنم برای تمام جنبه های زندگیم
      میخوام به بخش مثبت ذهنم توجه کنم تا برم تو مسیر رسیدن به خواسته ها

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریده حسنی
      1400/07/24 21:45
      مدت عضویت: 1616 روز
      امتیاز کاربر: 23378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,045 کلمه

      روز ۲۵ تکرار 

      سلام وقت بخیر 

      فایل صبحگاهی و میثاق نامه در اول صبح گوش داده شد ولی اول صبح نتونستم فایل امروزو گوش کنم و الان که غروبه میخوام فایلو گوش کنم و بنویسم خدایا شکرت برای اینهمه بیداری و تغییر

      فایل باورهایی که مانع لاغری میشوند

      چقدر زیاد این جمله رو در این ۲ سال شنیدم که اگر چاق شدم بخاطر ایجاد باورهای چاق کننده در ذهنم بوده و اگر لاغر نمیشوم به دلیل وجود باورهایی که مانع لاغری میشوند

      شاید برای افرادی شنیدن این جملات تکراری باشه ولی برای من حکم داروی شفا بخشو داره ،میدونم هر چقدر این داروی شفا بخشو وارد سم های آلوده وجودم کنم درونم ذلال تر میشه و احساس سبکی میکنم، به  اندازه ای که در مورد چاقی و لاغر نشدن و نتوانستن ها شنیدم ،الان نیاز دارم در مورد توانستن و لاغر شدن بشنوم تا عضله های توانمندی مغزم که سالهاست خشک شده دوباره قوی و بیدار بشه  

      من سالها دلم میخواست که لاغر بشم ولی نمیتونستم یعنی به خودم تلقین کرده بودم که نمیتونم لاغر بشم در اصل قسمتی از وجود من به دلایلی  دوست نداشت من لاغر بشم که خدارو شکر الان در حال ساختن همون قسمت مخالف وجودم هستم

      در این مدت که در دوره ها هستم قسمت منفی درونم همراه من بوده ولی من سعی کردم هر جوری شده به مسیرم ادامه بدم ،حتی زمان هاییکه حالمو بشدت بد کرده و حسابی از لاغر شدن ناامیدم کرده ،من باز هم ادامه دادم چونکه مطمئن بودم راه درست همینه و میدونم که گذروندن تمام این مدت برای من لازم بوده 

      من میگم اون کسی که دیرتر از همه میخنده ،بیشتر از همه میخنده ،یعنی منیکه دارم تو این مسیر نان استاپ تمرین میکنم که به نظر خودم دیرتر از بقیه دارم نتیجه میگیرم قویتر نتیجه میگیرم ،میدونم کدهایی در من خرابه که از نظر من تا الان پنهان بوده یا به اندازه کافی رفعش نکردم و میدونم در مسیر ادامه دادن دونه دونه کدهای مخرب شناسایی و رفع خواهند شد

      امروز بعد از یه مدت طولانی که بخاطر انجام تمرینات زیادی که داشتم نتونسته بودم  برم پیاده روی ،رفتم پارک محلمون ،شروع کردم با خودم در مورد دروس اخیری که در حال یادگیری شون هستم صحبت کردن  و همینجوری که داشتم روی افکارم کار میکردم یه باور عمیق و ریشه مالی از لابلای صحبت هام پیدا کردم که خودم هم تعجب کردم که من سالهاست با این باور دارم‌ زندگی میکنم ،یعنی باید با خودمون صحبت های مناسب داشته باشیم تا درون خودمونو واکاوی کنیم  

      در این مسیر صداهای منفی درون که اجازه نمیده ما به مسیرمون ادامه بدیم هم هستن ،در طی این یک سال که فشار منفی بافو روی خودم بیشتر احساس کردم ،راه های مختلفیو امتحان میکردم و همچنان امتحان میکنم که گاهی از حجم منفی ها کمتر میشه و گاهی بیشتر

      یه تمرینیو  که امروز تصمیم گرفتم  انجام بدم اینه که بیام از خودم بپرسم که فریده اگر من سال آینده در سایز مورد دلخواهم باشم چه رفتارهایی خواهم داشت ؟ چه احساساتی خواهم داشت؟ چه واکنش هایی خواهم داشت ؟

      حالا اینجا میخوام جواب خودمو بنویسم ، من اگر سال آینده در سایز مورد نظرم باشم حتما حالم خیلی بهتره ،حس های عالیتری خواهم داشت ،با اعتماد بنفس بیشتری خواهم بود

      رفتارهای با کیفیتری با خودم خواهم داشت ،یعنی خودمو سرزنش نمیکنم بجاش خوشحالم و از خودم راضی هستم ،عزت نفسم نسبت به خودم تقویت میشه  ، رفتارهای مهربانانه تری با خودم و اطرافم‌ خواهم داشت 

      شخصیت آرامتری خواهم‌ داشت و این آرامشم به همه جا ساطع میشه و اطرافیانم از این آرامش بهرهمند میشن ، رفتارها و عادت های غذایی م متفاوتر میشه  ، رلکس تر میشم  ،بی خیال تر میشم ،اهمیت زیادی به خوردن و غذاها نمیدم 

      احساسات خوبی خواهم‌ داشت ، حس شادی ،شعف، سلامتی ،قدرت، توانمندی ، اقتدار و حس سبک بالی خواهم‌ داشت

      واکنش های ملایمتری به جهان خواهم‌ داشت ،در مقابل وقایع که قرار میگیرم واکنش های بهتری خواهم‌ داشت ، به جهان جور دیگری نگاه خواهم کرد 

      مدام جهان و خدا رو مقصر چاقیم نمیدونم ،بجای لجبازی با جهان باهاش آشتی میکنم‌ و این‌ کد مخربو خنثی ش میکنم که همیشه جهان و خدارو نا امن و بی معرفت و ناعادل  و دنیای لعنتی تصور میکردم و بجاش یاد میگیرم که جهان و خدا هم دوست دارن من سلامت و لاغر باشم و دیگه جهانو مغایر خودم نمیبینم و بهش اعتماد میکنم و میدونم در جهان یک قانون وجود داره که باید قواعد اون قانونو بلد باشی 

      خب حالا مطمئن شدم که اگر تا سال آینده به سایز مورد دلخواهم برسم میتونم اونهمه احساسات عالی رو تجربه کنم ،حالا بیام تصور کنم که اگر واقعا این اتفاق برام بیفته ،الان چجوری خواهم بود؟

      اگر باور داشتم که تا سال آینده در سایز مورد علاقم خواهم بود آیا الان مدام از منفی بافم تاثیر میگرفتم‌؟ آیا مدام خودمو تو آینه چک میکردم ؟ آیا مدام به چاق شدنم فکر میکردم؟ آیا مدام از چاقتر شدنم میترسیدم؟ آیا به لاغر شدنم شک میکردم ؟ آیا ناراحت بودم ؟ آیا ناامید بودم؟ آیا خودمو ناتوان میدیدم ؟آیا اگر کسی بهم میگفت چرا لاغر نمیشی بهم بر میخورد ؟

      معلومه که هیچ کدوم از این گزینه ها برام پیش نمیومد و ناراحتم نمیکرد وقتی مطمئنم‌ که به خواستم میرسم دیگه چیزی ناراحتم نمیکنه و حالمو میتونم خوب نگه دارم ،وقتی مطمئنی دیگه انقدر از منفی باف تاثیر نمیگیری ،ناامید نیستی ،از حرف دیگران تاثیر نمیگیری ،شک نداری ،دیگه نمیترسی  ،این تمرینو  امروز شروع کردم و میدونم کار سازه،اینجوری از نجواهای منفی باف هم دور میشم

      اینکه برای افراد چاق لاغر شدن سخته بخاطر داشتن سالها خاطرات رنج و سختی برای لاغر شدن بوده ،اونهمه زجر و ناراحتی باعث شده که در ذهن افراد چاق لاغر شدن دور از دسترس باشه ،همینطور نوع تربینی که از الگوها و اطرافیان شنیدیم هم مزید بر علت شد که باور کنیم لاغر شدن سخته

      آخه من چشم باز کردم خانواده مو دیدم که داشتن از چاقی من میگفتن ،از چاقی خودشون میگفتن ،از راه های درمان اشتباهی برای من توضیح میدادن که باعث شده بود من مسیر نادرستی رو برای لاغر شدن انتخاب کنم و در مسیر اشتباه هر چقدر که تلاش هم بکنی به مقصد نخواهی رسید

      مثلا من میخواستم برم اصفهان به اشتباه منو به جاده مشهد فرستادن و من سالها در جاده مشهد سرگردان بودم و هیچ وقت به اصفهان نرسیدم و مدام سرزنش شدم که چرا نرسیدی ؟ و در انتها در ذهن من جا افتاد که رسیدن به اصفهان سخته و نشدنیه 

      برای لاغر شدن هم نمیدونستم که درمان درد در تغییر ذهنمه ،در جای اشتباه دنبال لاغر شدن میگشتم وقتی نرسیدم باور کردم که لاغر شدن سخته ،، حالا تو راه صحیحش هستم و میدونم که لاغر شدن حتمی ست 

      دقیقا درسته ،ما صدای منفی بافمونو مدام گوش میکنیم‌ و قوی میشه و اون صدای جذاب و قدرتمند درونمونو که میگه میتونی لاغر بشی ،بقیه تونستن تو هم میتونی رو گوش نمیکنیم و از بس بهش توجه نکردیم دیگه بی صدا شده 

      و حالا باید صدای توانمند درونمونو گوش کنیم که به ما میگه حق توست که لاغر بشی ،اصلا تو لاغر نباشی کی لاغر بشه ، اصل و فطرت تو لاغری بوده و هست ،باید به حق الهیت برسی ،اتفاقا  اگر  چاق باشی یعنی یه چیزی خرابه ،لاغر شدن طبیعیه 

      اگر به این مدل صحب ها گوش کنیم و با خودمون تکرار کنیم که منفی باف بار و بندیلشو جمع میکنه میره ولی اصل موضوع اینه که ما این حرف هارو الان میزنیم و میخونیم و یادمون میره و از فردا روز از نو روزی از نو ،مجدد میریم در همون افکار آلوده قبلی غوطه ور میشیم 

      حالا اینهمه سال که فقط منفی گفتیم و حالمون بد شد چی شد چه اتفاقی افتاد ؟ فقط راهمون سختر شد و از خودمون متنفر شدیم ،پس بسرعت باید تغییر رویه بدیم و بریم بسمت مثبت صحبت کردن با خودمون ،چونکه کلام ما در ما احساسات تولید میکنه و احساسات خوب مارو میبره تو اتفاقات عالی و لاغر شدن

      کانون توجه ما بر هر انچه که باشه ما به همون سمت هدایت خواهیم شد ،اگر توجهمون بر چاقی و ترس هاش باشه چاقتر میشیم و اگر بر لاغر شدن و راحتی هاش باشه لاغرتر خواهیم شد ،دیگه تصمیم با خود ماست که نگاهمون به کجا باشه

      چقدر الان حسم خوب شد که استاد فرمودن اگر این باور در ما جا بیفته و قشنگ بشینه تو جای خودش و تصویرهای متناسبی در ذهن ما تشکیل بشه بر اساس این الگوی جدید،حرکت ما بسمت لاغر شدن آسونتر و لذت بخش تر میشه 

      الان حس کردم درونم داره بیشتر این الگوی جدیدو  میپذیره و احساس سبکی بیشتری کردم ،هر بار که کدی در درونم شکسته میشه احساس میکنم وجودم خالی تر میشه ،مثل بالنی که کیسه های اونو بیرون میندازن تا سبک بشه ،منم حس کنده شدن سنگینی هاییو از تن و وجودم دارم 

      اگر به این‌ موضوع خوب فکر کنیم به این نتیجه میرسیم که لاغر بودن بیس وجود ماست یعنی وقتیکه چاق شدیم یعنی کارهایو انجام دادیم‌ که بر خلاف کارآیی بیس وجود ما بوده ،مثلا اگر ما لاغر بشیم یعنی طبق اصول وجود خودمون عمل کردیم و وقتی چاق شدیم یه کار سخت و دشواری بوده ،کاری بوده که کدش در مغز ما نبوده و مغز مجبور شده کد جدید بسازه ،ببین ما دیگه چقدر قدرتمند بودیم که ساختار وجود خودمونو تغییر دادیم و بردیم بسمت چاقی

      پس لاغر شدن آسونتر از چاق شدنه چونکه کدش در وجود ما هست ،بیس ما متناسب بوده و هست ،چیز نامعقولی نیست ،مثل زمانیکه از درخت سیب سیب در بیاد ،اگر از درخت سیب پرتغال در بیاد غیر معقوله ،الان ما همون پرتغاله هستیم که از درخت سیب در آومدیم ،بلخره باید انقدر این باورو منطقی کرد تا ذهنمون بپذیره و از اون باور مزخرف دل بکنه ،موضوع اینه که شاید ساختن باور جدید آسون باشه ولی دل کندن از باورهای قدیم کار راحتی نیست 

      اصلا ما وقتیکه لاغر هستیم که حالمون خوبه ،بدنمون میزونه ،سلامته ،زیباتره ،حسمون خوبه، روحیه خوبه ،زندگی لذت بخش تره ، یعنی کارهای  راحتری باید انجام بدیم‌ و وقتیکه چاق میشیم کارهای سختری انجام میدیم ،یعنی حسمون بده ،ناراحتیم ،پرخوری میکنیم ،احساس خفگی داریم ،از خودمون متنفریم، بدهیکل میشیم ،زشت میشیم ،بیمار میشیم ، پس چاق شدن سخترین کار دنیاست

      پس باید این باورو در خودمون جا بندازیم که لاغر شدن آسونترین کار دنیاست ،زیباترین کار دنیاست ،معنوی ترین کار دنیاست ، قشنگترین کار دنیاست ،مودبانه ترین کار دنیاست ، خداپسندانه ترین کار دنیاست ،خانواده پسندترین کار دنیاست ، شاد ترین کار دنیاست ،سلامت ترین کار دنیاست ، آرام بخش ترین کار دنیاست ، با کلاس ترین کار دنیاست ، با حال ترین کار دنیاست ،ارزشمند ترین کار دنیاست و برای همه این جملاتی که نوشتم دلیل دارم که صفته  ترین رو بهشون دادم 

      برای لاغر شدن بهتره که مثل قبل رفتار نکنیم و نخواییم که برای لاغر شدن از چاقی فرار کنیم ،و با چاقی بجنگیم برای رسیدن به چیزی با  چیز قبلی نجنگیم ،فقط برای لاغری اقدام کنیم و بس ، لاغری را برای لاغر شدن و لذت بردن انتخاب کنیم نه برای فرار از چاقی و بدبختی هاش وگرنه چاقی تا آخر عمر بدنبال ما میدود 

      موضوعی که من برای خودم آسونش کردم ولی دوستم نتونست اونو برای خودش آسون کنه ،در ورزش انعطافه ،دوستم مدام حین انجام تمرینات غر میزد و میگفت من دیگه نمیام ،برام سخته و خیلی هم بمن میگفت که تو هم نرو ولی من صدای منفی درونمو کمرنگ کردم و مدام برای خودم از لذت های داشتن بدن منعطف گفتم و قسمت مثبت درونم بمن کمک کرد تا الان ادامه بدم 

      سالها پیش که کلاس زبان با خواهرم  میرفتیم ،خواهرم تا جلسه ۹ اومد ولی من تا آخرش بمدت ۴ سال نان استاپ ادامه دادم و صدای منفی درونمو کمرنگ کردم 

      بیشتر خاطرات من از انجام دادن کارها توسط خودم بوده و جا زدن افراد در میانه راه بوده و زیاد برای من پیش نیومده که کاریو با کسی شروع کرده باشم اون ادامه داده باشه و من مونده باشم ،حتی تو یادگیری آموزش های ذهنی من با یه عده زیادی از اقوام و اطرافیانم به پیشنهاد من  آموزشو شروع کردیم ولی فقط من از اونهمه آدم ،در این راه موندم و هنوز مثل خودم با پشتکار ندیدم 

      و من همچنان در مسیر تغییر و رشد باقی خواهم موند ،هر کسی هم مدار این آگاهی ها باشه با من خواهند موند در غیر اینصورت من به تنهایی به راهم ادامه خواهم داد 

      سپاسگذار خداوندی هستم که زمین و زمان رو به تسخیر من در آورد و قانون هایی وضع کرد و فرمان داد که هر کسی طبق قوانین پیش برود به هر آنچه میخواهد خواهد رسید  

         

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 13 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریده حسنی
      1400/11/07 12:40
      مدت عضویت: 1616 روز
      امتیاز کاربر: 23378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,027 کلمه

      جلسه ۷۴ تکرار 

      باورهاییکه مانع لاغری میشوند

      سلام و درود به دوستان و استاد ،خدارو شکر میکنم برای یک روز برفی ،ابری بسیار زیبا 

      ممنون برای لایو امروز که دقیقا تلنگری برای من بود که باعث شد مجدد به خودم بیام و برای هزارمین بار غرق مسائل دیگران نشم و متعهدانه در مسیر خودم حرکت کنم 

      اگر چاق هستیم بخاطر داشتن باورهای چاق کننده ست و اگر لاغر نمیشیم به دلیل وجود باورهاییست که مانع لاغری میشوند 

      اتفاقا لایو امروز صبح هم در مورد توجه کردن به صدای منفی یا مثبت وجودمون بود  ،البته که ذهن حرف های خوش آیند نمیزنه و حرف های مثبت رو باید آگاهانه به خودمون بگیم و تکرار کنیم‌ که در ما به شکل باورهای جدید ساخته بشه ،هر چقدر انبار افکار و توجهات مثبتمون قویتر و پر تر بشه ،کفه توجهات منفی سبک تر میشه و خودبخود اتفاقات با کیفیتر وارد زندگی ما میشه 

      در لاغری با ذهن هم بهتره که در مسیر گوش کردن به گفتگوهای منفی نباشیم تا بتونیم نتایج بهتری بگیریم که گوش کردن بهش باعث ناامیدی و ادامه ندادن میشه

      افکار منفی هر لحظه در مغز ما پردازش میشن ،مثل یک ریتم تکراری ،مثل یک نوار ضبط شده که از زمان بیداری ما روشنه تا موقع خواب ،میتونیم افکار منفیو به شکل واگن های کوچیک کوچیک قطار  تشبیه کنیم که مدام با اتفاقات مختلف از جلوی چشمان و احساسات ما رد میشن 

      و ما انگار در حال تماشای اون واگن ها یا اون صفحه نمایش هستیم و حواسمون باشه که اون فیلم و هنرپیشه ها ،همگی در اون فیلم نمایشی هستن و واقعی نیستن ،بیشتر متن و داستان اون فیلم یا اون اتفاقات واگن ها ،ناراحت کننده و ترسناک هستن ولی ما باید به یاد بیاریم که اونها فقط دارن نمایش اجرا میکنن و ما نباید محو اون داستان ها بشیم و احساساتمونو درگیر نکنیم و دقیقا احساسات ما مورد حمله قرار میگیره

      حالا برای افراد چاق این نمایش صحنه ای ،در قسمت چاقی و ترس ها و عوارضش هم هست و هر روز با اون صدا و تصویرهای ناراحت کننده روبرو میشن که ناامیدشون میکنه ،پس به دنبال ذهنمون و راهکارهاش راه نریم ،مقصد ذهن فقط نرسیدنه 

      اول باید باور کنیم بعد تجربه کنیم ،اول باید باور کنیم که لاغر شدن یک کار آسونه ،ولی قبلش باید سخت بودن لاغریو در خودمون بشکونیم ،خب بریم این باورو نقض کنیم 

      به این همه افراد متناسب و لاغر نگاه کنیم ،آیا اونها برای اینکه لاغر باشن کاری انجام میدن ؟ نه اونها فقط زندگی میکنن ، آیا ما برای نفس کشیدن کار خاصی انجام میدیم ؟ نه بصورت طبیعی نفس میکشیم ،آیا پرنده ها برای پرواز رنج میبرن؟ معلومه که نه 

      پس چرا ما برای لاغر شدن رنج میبریم ؟ چونکه قبلا باور کردیم که لاغر بودن که راحت نیست ،اصلا لاغر بودن که برای تو نیست ،مال تو نیست ،تو نمیتونی لاغر باشی ،ببین مدل بدنتو ،ببین چقدر پرخوری میکنی ،دیگه الکی تلاش نکن خواست خدا بوده که چاق باشی یا تو  ارثی چاقی و نمیتونی تغییرش بدی وووو

      اول باید دونه دونه اون قوانین قدیمیو بنویسیم و قبولشون نکنیم و بعد بیاییم اینهمه افراد لاغرو به خودمون نشون بدیم که براحتی متناسب و نرمال هستن ،آخه ما تصور میکردیم که چاقی طبیعیه برای خودمون و اگر ۱۰ کیلو وزن کم میکردیم کلی ذوق زده میشدیم و به همه اعلام میکردیم که ببینید ما چقدر لاغر شدیم 

      مثلا الان من مدام پیش همه میگم ببینید  من اسمم‌ فریده است ،من فریده هستم ،من دست و پا دارم ،خب من فریده هستم و دست و پا دارم و هیچ وقت نمیگم چونکه پذیرفتمشون و برام طبیعیه ،مثل اینه که به گربه بگیم وای تو گربه ای ،خب گربه ست دیگه 

      پس لاغر و متناسب بودن طبیعیه ،دیگه نیازی نیست من جار بزنم‌ آهای من لاغرم ،باید لاغر باشم ،مثل قبل که باور کرده بودم باید چاق باشم‌ و چیزی غیر از اون وجود نداره ،پس لاغر بودن نرماله و راحترین کار دنیاست 

      اگر قبلا شکست های زیادی در لاغر شدن داشتم بخاطر این بوده که راهم صحیح نبوده ،مثل اینه که سوییچ ماشینمونو توی کوچه گم کردیم و چونکه اونجا تاریکه ،بیاییم توی خونه رو بگردیم که روشنه ،خب معلومه که تا ابد هم بگردیم نمیتونیم پیداش کنیم ،باید با یه چراغ قوه بریم توی کوچه رو بگردیم ،جای درست گشتن ،کوچه ست 

      ما هم سالها جای اشتباه به دنبال لاغری ،ثروت،رابطه ،سلامتی وووو گشتیم ،اول راه صحیحشو پیدا کنیم بعد براحتی میتونیم به جاهای بهتر هدایت بشیم و اونوقت دیگه سرخورده و ناامید نمیشیم 

      چاق شدن سخترین کار دنیاست چونکه ما داریم سختی های بیشتریو تحمل میکنیم ،مدام زشتر میشیم ،لباس اندازمون گیر نمیاد و بهمون نمیاد ،اعصابمون خورده ،اعتماد بنفسمون پایین میره ،شاد نیستیم ،افسرده میشیم ،بداخلاق و پرخاشگر میشیم ،رنج میبریم ،مدام گرسنه هستیم ،مسخره میشیم ،سلامتیمون از بین میره ،از خودمون متنفر میشیم ووو

      با این توصیفات آیا چاق بودن سخت نیست ؟ سخته ، و هر چقدر لاغرتر باشیم حالمون بهتره ، شادتریم‌ ، خوشحالتر هستیم ،سبک تر هستیم ،آرامش و آسایش بیشتری  داریم ،رژیم نیستیم، آزادی در هر مقطعی داریم ،اعتمادبنفسمون بیشتره ،از خودمون راضی تریم ،زیباتر ،جذاب تر  و جوانتر میشیم 

      سرحال تر خواهیم بود ،ارتباطات موثر تری خواهیم داشت ،الگوی خانواده میشیم ،این باور شکسته میشه که لاغر شدن سخته ، نگرش آدم ها نسبت به لاغری عوض میشه ،حس رهایی خواهیم‌ داشت ،هر لباس و رنگی بخواهیم ،آزادی کامل داریم و چقدر لذت بخشه 

      بودن من در مسیرهای آموزش ذهنی برای دیگران سخت بود ولی برای من آسون و زیباست و تونستم سالها باشم و لذت ببرم 

      انجام ورزش های مختلف برای من انجام پذیر و لذت بخش بود ولی برای اطرافیانم کار رنج آوری بود 

      خیلی از کارهاییکه سالها انجام دادم و دیگران فقط ببیننده اونها بودن و من دوست داشتم و دارم که بهتر زندگی کنم و براش هر روز قدم هایی برمیدارم

       دارم یاد میگیرم و تلاش میکنم آموزه هامو در زندگیم تا حدود زیادی اجرا کنم و هر زمان باورهای من بیشتر به سمت لاغر شدن شکل بگیرن ،جسم من بدون معطلی  میره بسمت لاغر شدن ،براحتی و آسونی ،من آرام و مطمئن  هستم ،به راهم ایمان دارم ،به خدا اعتماد دارم و بیشتر به قدرت های درونی خودم ایمان دارم که مطمئنم مغز من طراحی شده برای ارتباط من با جهان هستی که وقتی بتونم برنامه های بهتر توش دانلود کنم ،موقعیت های عالیترو برای من خواهد گذاشت 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم