لاغر شدن مشابه چاق شدن است. فقط باید به شکل متفاوتی انجام شود.
سال ۱۳۹۳ که با موضوع قدرت ذهن آشنا شدم، مهمترین خواسته من تغییر کردن زندگیم در جنبه مالی بود و اصلا به فکر لاغر شدن نبودم چون سالها برای لاغری تلاش کرده بودم و مطمئن بودم که لاغربشو نیستم. لاغر شوم نداشتم، اصلا نمیداتستم که با قدرت ذهن می شود لاغر شد.
چگونه لاغر شدم!
در سی و پنج سال چاقی بارها برای لاغر شدن از طریق مختلف اقدام کرده بودم اما نتیجه نگرفتن از همه آن تلاش ها سبب شده بود که باور کنم من لاغر بشو نیستم. البته حرف و حدیث های اطرافیان درباره ارثی بودن چاقی من و کم تحرک بودن و ده ها دلیل دیگر مزید بر علت شد که قید لاغر شدن را بزنم و به چاق بودن بسنده کنم.
بعد از پذیرش چاقی بعنوان سرنوشت خواسته من از لاغر شدن به چاق تر نشدن تغییر کرد. اتفاقا نصیحت های خانواده هم به سمت چاق تر نشدن تغییر پیدا کرد و بر خلاف گذشته که چقدر تاکید می کردند یه کم لاغر بشو به مرور توصیه های آنها به مراقب با چاق تر نشی تغییر پیدا کرد.
احساس ناتوانی در لاغر شدن و پذیرش اینکه چاق تر نشم خوبه سبب شد که به کلی قید لاغر شدن را بزنم و به فکر دوباره تلاش کردن برای لاغر شدن نباشم.
به همین دلیل مهمترین خواسته من بعد از آشنایی با قدرت ذهن تغییر شرایط زندگی در جنبه های دیگر بود، مثل جنبه مالی و روایط و تغییر وضعیت کسب و کارم.
علاقه ای که به این موضوع داشتم سبب شد که هرچه زمان آزاد در طول روز داشتم را صرف دنبال کردن موضوعات مربوط به قدرت ذهن و تغییر نگرش درباره زندگی می کردم، نتیجه این تلاش و پیگیری بعد از چند ماه هدایت من به سمت تجربه لاغری با قدرت ذهن بود، موضوعی که به هیچ عنوان در رویای من هم نبود.
لطف خداوند در هدایت بندگانش شامل حال من شد و رسیدن به تناسب اندام با قدرت ذهن برای من جذاب شد و هدف اصلی من از تغییر کردن و استفاده از قدرت ذهن لاغری شد و به لطف خدا در طی چند سال نه تنها با قدرت ذهن به تناسب اندام رسیدم بلکه به هرآنچه که تصور می کردم و نمی کردم نیز دست پیدا کردم.
در این مسیر چند ساله گام به گام قدرت ذهن برای من واضح تر شد و علاقه من برای درک بیشتر و استفاده بهتر از این توانایی خدادادی در زندگی خودم بیشتر شد تا جایی که به مسیر آموزش دوستان و علاقمندان به موضوع ذهن و تغییر زندگی هدایت شدم.
در تمام این سالها و پس از تجربه تغییرات زیاد در زندگیم به این نتیجه رسیدم که هر تغییری به هر اندازه که در ذهن ما بزرگ یا دست نیافتنی باشد فقط برای رخ دادن نیاز به ایجاد افکار و نگرش جدید دارد که ما را به سمت خواسته خود هدایت کند، مانند جاده آسفالتی که در نهایت ما را به مقصد خود می رساند.
فقط کافی است افکار جدیدی در ذهن خود ایجاد کنیم که نتیجه آن دستیابی به خواسته خود باشد و در پررنگ کردن آن افکار استمرار داشته باشیم
به عبارتی آهسته و پیوسته این مسیر را طی کنیم، و در اینصورت چه بخواهیم و چه نخواهیم به مقصد خود می رسیم.
لاغر شدن مشابه چاق شدن است
لاغر شدن همان چاق شدن است و مانند هر موضوع دیگری در زندگی فقط نیاز به ایجاد افکاری جدید دارد، افکاری که مقصد آنها لاغری است. افکاری که در دل افکار چاق کننده ایجاد می شوند، در اوج شرایط سختی که به واسطه چاقی بر ما تحمیل شده است باید ایجاد شوند، استمرار در نگهداری از این افکار لاغر کننده سبب میشود به مرور مسیر حرکت جسم ما از چاقی به سمت لاغری تغییر پیدا کند و پس از مدتی ما در شرایط جسمی کاملا متفاوتی باشیم.
سخت ترین مرحله این تغییر شجاعت روبرو شدن با شرایط جدید است، چون سیستم ذهنی ما به شکلی است که به روند تکراری خود به شدت عادت میکند و هیچ تمایلی برای تغییر وضعیت نرمال خود ندارد، حال ممکن است وضعیت نرمال از نظر ذهن ما وضعیت بحرانی در زندگی ما ایجاد کرده باشد، اما برای ذهن نتیجه آن وضعیت نرمال خود در زندگی ما اهمیتی ندارد.
ذهن فقط میخواهد در شرایطی که به آن عادت کرده است باقی بماند و این موضوع را شما به سادگی در جنبه های مختلف زندگی خود بارها تجربه کرده اید.
تغییر شرایط ذهن گرچه کاری سخت و طاقت فرساست اما از آنجا که بی نهایت طریق برای ذهن ما می تواند ایجاد شود امکان عادت دادن ذهن با شرایطی که میخواهیم تجربه کنیم امکانپذیر است.
نتیجه استفاده از آموزش های لاغری با ذهن
” هر کاری در اول شاید سخت باشه اما در اصل سخت نیست چون ما عادت نکردیم و هنوز ذهن اون تغییر رو نپدیرفته براش سخت هست.
مثلا صبح زود بیدار شدن شاید سخت باشه ولی بعد از مدتی که صبح زود پا شدیم دیگه برای ما عادی میشه و خیلی راحت بیدار میشیم.
پس در مورد چاقی و لاغری هم سیستم همین طور هست.
خیلی از اضافه وزنها در ما به خاطر عادتها مونده و داره پیشرفت میکنه.
مثلا فردی که الان ۵۰ کیلو اصافه وزن داره ده سال پیش که اینقدر نبوده یه سری عادتها هستن که چاقی رو پیشرفت میدن و ما باید این عادتها رو تعییر بدیم تا جسم ما تعییر کنه.
برای تعییر این عادتها در جسم همین طور اولش سخت هست ولی اگر ادامه بدی و سعی کنی و استمرار داشته باشی و تعهد داشته باشی بعد از یه مدت همه ی عادتها برات تغییر میکنه و دیگه انحام کارهای گدشته برات سخت میشه.
مثلا پرخوری های گذشته برات سخت میشن و دیگه فرمولهای ذهنی ما تغییر می کنند و این به مرور ایحاد میشه و فقط با تمرین و تکرار ایحاد میشه.
پس یه کاری اولش که میخوای تغییرش بدی سخته و یواش یواش عادی میشه و دیگه مهم نیست داره انجام میشه پس برای لاغری هم اشتیاق و استمرار داشته باش همینکه فرمولهای ذهنی تو تغییر کنه با فایل گوش دادن و نوشتن اینجور خیلی راحت روند زندگیت تغییر میکنه.
پس لاغری هم مثل هر کار دیگه انجام پذیر هست.
مثلا زمانی که خونه جدید خریدیم تا مدتها من میخواستم به سمت خونه ی قبلی برم و یا اینکه تغییر یه وسیله ی خانه تا مدتها باید بری سراغ جای قبلیش معلومه که ذهن عادت پذیر هست و بعضی عادتها ریشه ای هستن و زمان میبره تا تغییرش بدی و اینها چون بارها تکرار شدن ما باید بیشتر استمرار داشته باشیم تا عوض بشن.
پس در موضوع تغییرات شرایط خیلی مثالها هست بنابراین چاقی به لاغری یه سری تغییر رفتارها هست که زمان میبره تا ما اونها رو بپدیریم و شاید اوایل بگی لاغر شدن برام سخت هست.
چطور من که سالها تلاش کردم ولی لاغر نشدم اما از نطر یه متناسب این حرف مسخره هست و چی در این دو فرد متفاوت هست فرمولهای ذهنی این دو متفاوت هست و در ذهن چاقها این یه موضوع نشدنی هست .
لاغر شدن هم یک تغییر است
فکر کنید چه چیزهایی در زندگی شما تعییر کرده و الان شما به اون سبک عادت کردید به یاد خودت بیار و مثال بزن و بگو حالا لاغری هم یه تغییر هست از چاقی به لاغری و بگو این لاغری که چیزی نیست و در ذهن خودت کوچیکش کن که به اون برسی پس تا میتونی خواسته ات رو کوچیک کن تا وارد زندگیت بشه و هر چیزی که در ذهن تو بزرگ باشه به اون نمیرسی ولی اگر گفتی این تغییر که چیزی نیست من به اون میرسیم ذهن راحتتر میپدیره و به اون میرسی.
ذهن براش سخته تعییر کردن و ما هم ناآگاهانه با فکر کردن به مشکلات اون تعییر کردن اون تغییر رو برای خودمون سختتر میکنیم.
مثالهای از تغییرات من در زندگیم:
زمانی که در خونه رو ریموتی کرده بودیم تا مدتها میخواستم به سبک قدیم برم در رو باز کنم ولی یادم میومد و نمیرفتم و یا بعصی از چراعهای خونه مثلا راهرو و یا سرویس بهداشتی چشمی بودن و من تا وارد راهرو میشدم دنبال کلید بودم که بزنم و لامپ روشن بشه ولی یادم میومد و دیگه راحت میرفتم بالا.
یا من با شرایط فعلی جامعه که کرونا هست خیلی تغییرات در زندگیم داشتم و اوایل سخت بود اما حالا دیگه عادی شده همون ماسک زدن که اوایل سخت بود و یا الکل زدن و یا دست ندادن با هیچ فردی بر خلاف گدشته تا مدتها من وقتی کسی رو میدیدیم دستم رو نا خودگاه دراز میکردم که سلام کنم و دست بدم و بعد یادم میومد که چه کار زشتی حساب میشه و دوباره جمعش میکردم.
یا اوایل که درس دادن انلاین به پسرم بر عهده ی خودم بود خیلی وقت من رو فشرده کرده و ا و غات بیکاریم و ساعاتی رو که برای خودم بودم خیلی کمتر شده بود و اون اوایل همش میگفتم چقدر سخته خودم درس بدم اما کم کم برام عادی شده و پذیرفتم و زندگیم رو طوری دیگه برنا مه ریزی کردم که هم پسرم رو درس بدم و هم فایل گوش کنم و در مسیر باشم .
پس لاغری جسم هم یه تغییر کردن هست که بسیار آسان و راحت هست فقط باید ادامه بدم تا برام عادی بشه و فرمولهای ذهنی من تغییر کنه مثل این همه آدم متناسب در اطرافم با رفتارهای متناسب که دارن بدون سختی و زجر زندگی میکنن منم به لاغری راحت و ساده میرسم”
نوشته خانم فروغ عزیز در بخش نظرات این فایل آموزشی
توضیحات این فایل آموزشی لاغر شدن همان چاق شدن است به شما کمک می کند تا چگونگی شناسایی عادتهای ذهن خود را بهتر درک کنید و همچنین راهکار چگونه تغییر دادن آنها را بیاموزید.
✍️ تمرین آموزشی 📖
برای انجام عالی تمرین لاغر شدن مشابه چاق شدن است توصیه می شود ابتدا توضیحات نوشتاری را مطالعه کنید، سپس ویدیوی آموزشی را تماشا کنید و بعد از آن به سوالات مطرح شده در بخش نظرات به شکل انشایی پاسخ دهید.
- روند چاقی خود را شرح دهید، چگونه قدم به قدم چاق شدید؟
- آیا برای چاق تر شدن رفتار جدیدی یا تغییر خاصی در روند زندگی خود ایجاد می کردید؟
- به نظر شما چرا با اینکه روند زندگی تقریبا یکنواختی داریم ولی از نظر جسمی چاق تر و چاق تر می شدیم؟
- نظر خود را درباره تاثیر ذهن در روند چاقی خود را شرح دهید.
- چرا برای چاق تر شدن نیاز به تغییر نداشتیم اما تصور می کنیم برای لاغر شدن باید همواره شرایط زندگی را سخت تر کنیم؟ شرح دهید.
- در روشهایی که برای لاغری استفاده کردید چه تغییری برای لاغر شدن در زندگی شما ایجاد می شد؟
- چرا استفاده از روش های لاغری با اینکه زندگی شما را تغییر می داد باعث لاغری تان نشده است؟
- لاغری با ذهن چگونه به شما کمک می کند تا بدون اینکه شرایط زندگی خود را سخت کنید لاغر شوید.
- از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.77 از 35 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
نشان های دریافت شده
سلام استاد بزرگوار . فعلا با شما و انجام تمرینات از سایت خداحافظی می کنم . البته بعد از مدتی دوباره برمیگردم چون اینجا خانه ی من هست .
ادامه ی این گامها و به امید خدا شروع دوباره ی لاغر شدن و تمرینات ورود به سرزمین لاغرها را به زمانی دیگر میسپارم .
البته تعهدم سرجایش هست و هر روز اگر شده یک قدم کوچک در راه لاغری با ذهن بر میدارم که از مسیر خارج نشوم .
هر جا هستید برای شما و خانوادتون بهترینها رو آرزو دارم . خدا نگهدار شما و خانواده و علی الخصوص آیدای نازنینمان باشه .
نشان های دریافت شده
سلام
گام ۶۷
لاغر شدن همان چاق شدن است .
لاغر شدن را برای خود ساده کنید
تغییر کردن کار راحتیست تا وقتی در ذهنت یه تغییر بزرگ باشه اون کار انجام نمیشه .
به دنبال تغییر کردن باشیم آهسته و پیوسته .
این چند جمله باورهای عالی در این فایل است که به راحتی قابل انجام است اگر فقط در استفاده کردن ا آن در زندگی روزمره استمرار داشته باشیم .
لاغر شدن درست مثل تمام تغییراتیست که ما در زندگی خودمون ایجاد کردیم . وقتی به تغییرات خودمون نگاه می کنیم ؛ میبینیم اصلا کدام روزی بوده در زندگی ما که ما تغییر نکرده باشیم . مثلا همین نوشتن ، تغییریست از حالت دست بی حرکت به حرکت دست .
حالا اگه وضعیت فعلی ساده تر از وضعیت قبلی باشه ذهن مشتاقانه اون تغییر رو میپذیره . یعنی مثلا کسی از حالت ایستاده میخواد بنشینه مسلما ذهنِ این شخص تغییر کردن از حالت ایستاده به حالت نشسته رو سریعتر میپذیره تا وقتی که میخواد از حالت نشستن بلند بشه . چون بلند شدن یعنی خلاف جهت جاذبه ی زمین حرکت کردن و ذهن باید نیروی بیشتری صرف کنه تا بلند شدن انجام بشه . پس یکی از نکات مهمی که میخوایم تغییر کردن برامون راحتتر انجام بشه این هست که وضعیتی که میخوایم به سمتش تغییر کنیم باید ساده تر و آسانتر از وضعیت فعلیمون باشه . برای همین شما بارها تاکید کردید لاغر شدن رو باید برای خودمون ساده کنیم و چاق شدن رو سخت . چون وقتی لاغر شدن آسون باشه ذهن برای تغییر کردن از وضعیت سخت به وضعیت آسان راحتتر و مشتاقتره . حتی همین خودِ تغییر کردن وقتی برای ذهن ساده و راحت باشه ذهن به راحتی تغییر کردن رو قبول میکنه .
خب اما حالا ما میریم سراغ ذهنیت . ذهنیت ما مجموعه ای از تصاویریست که مدام در حال تولید افکار و گفتار و رفتار و عادات و شخصیت و سرنوشت است .
در گام ۴ یه جاییش یادمه فرمودید لاغر شدن به شیوه های قبلی فقط میخواست تغییر در نتیجه ایجاد کنه ولی لاغری با ذهن در مراحل قبل از نتیجه تغییر ایجاد می کنه . یعنی ما در لاغری با ذهن تغییر کردن رو از سطح ریشه بررسی می کنیم . مسلما آبی رو که ما از سرچشمه مسیرش رو تغییر بدیم خیلی راحتتر از زمانیه که ما اون رو وقتی تبدیل به سیلاب شده تغییر بدیم .
استاد عزیز چیزی که از درسهای شما یاد گرفتم راحتترین تغییر و اولین تغییر کنترل ورودیهاست . کنترل ورودیها نگرش رو هم راحتتر تغییر میده . مثلا در محفل گناه بهترین حالت برای تغییر این است که اون محفل رو ترک کنیم تا اینکه همونجا باشیم و مراقب فکرمون باشیم که تغییر نکنه . حالا این محفل گناه جاییه که ما احساسمون بد میشه تیره میشیم . حتی ممکنه این محفل در صحبت کردن با عزیزترین افرادمون باشه . وقتی درونمون تیره میشه باید دل بکنیم و ترکش کنیم وگرنه ذهن واکنشهای شدیدتری مثل درد نشون میده و آلارمش قویتر میشه تا اون حالت رو ترک کنیم .
از نظر من چاقی دیگه شده گناه . گناهی که حالم رو بد می کنه و از اونجایی که حال خوب من از همه چیز برای من مهمتره برای حال خوبم برای سلامتی بیشترم برای اینکه بخوام لذت ببرم از زندگیم باید این گناه رو ترک کنم . چون وقتی بازم ادامه بدم درد سراغم میاد .
من حتی اونقدر حساس شدم که وقتی فکر چاقی هم سمتم میاد ذهنم واکنش درد بهم نشون میده که اون حالت رو ترک کنم . یعنی درد برای من شده یه نعمت حال بد برای من شده یه نعمت . نعمتی که راه رو بهم نشون میده . میگه از این طرف نرو این راه غلطه . از اون طرف برو . استاد علم درون واقعا علم زیباییه . شناخت واکنشها واقعا زیبا و لذتبخشه .
🔴لاغر شدن همان چاق شدن است و مانند هر موضوع دیگری در زندگی فقط نیاز به ایجاد افکاری جدید دارد،
اما این افکار را چطور میتوان تغییر داد . استاد برای ما مکانی رو فراهم کردن که به راحتی این تغییر فکر را میتوان شروع کرد و ادامه داد . سایت تناسب فکری سایت تغییر باورهاست . سایتیست که هر که در اینجا مقیم شود به مرور ذهنیت او نسبت به خودش و پیرامونش تغییر می کند . جاییست که انسان احساس امنیت می کند . دل من اینجا روشن است . حال من اینجا خوب است . درد من اینجا دیگر سراغم نمی آید .
سایت تناسب فکری برای من بهشتیست که من همیشه در این خانه منزل دارم . چون باعث تثبیت مسیر ذهنی ام میشود . استاد من هر جای دیگه که بخوام برم و با هر کسی دیگه بخوام قدم بردارم متاسفانه مسیر ذهنیم رو تغییر میدن و حال بد من در آن مکانها نشان از این میدهد که حتی راههای ذهنی دیگر نیز جز نوشتن در اینجا به من آرامش نمیدهد .
شما در این سایت لاغر شدن را برای ما ساده و راحت کرده اید . امنیتی که در دل ما ایجاد میشود گواه این گفته است که واقعا هرکسی میخواهد لاغر شود باید از همین جا شروع کند و در همین جا ادامه دهد و تغییرات بی نظیر خود را مشاهده کند .
این تغییر در سطح فکر و نگرش ما ایجاد میشود .
🔴 افکاری که مقصد آنها لاغری است. افکاری که در دل افکار چاق کننده ایجاد میشوند، در اوج شرایط سختی که به واسطه چاقی بر ما تحمیل شده است باید ایجاد شوند، استمرار در نگهداری از این افکار لاغر کننده سبب میشود به مرور مسیر حرکت جسم ما از چاقی به سمت لاغری تغییر پیدا کند و پس از مدتی ما در شرایط جسمی کاملا متفاوتی باشیم.
وقتی افکار لاغر کننده ی ما از دل افکار چاق کننده بیرون کشیده میشوند این افکار در بدن ما تولید واکنش می کند . واکنشی که با واکنش قبلی متفاوت است . واکنشی که مطابق ذهنیت لاغر ماست . البته در جایی از شما خواندم ذهن با فکر فرق میکنه . برداشتی هم که از این صحبت شما کردم این بود که ذهن ما افکار ما رو ایجاد می کنه یعنی اولین چیزی که ذهن ما ایجاد می کنه افکار و واگویه هاییست که ابتدا در درون ما وسعت میگیره بعد به سطح گفتار میاد و بعد رفتار و بعد عادات و بعد شخصیت و بعد سرنوشت .
اما ذهنیت ما چگونه تغییر میکند . ذهنیت ما دروازه هایی هم از درون و هم از بیرون دارد . مثلا اگر ذهن را خانه ای در نظر بگیریم که در دو طرف پنجره و در دارد . این پنجره ها و در ها از یک طرف به سمت روح راه دارد و از طرف دیگر به سمت جسم .
یعنی روح درونیتر است بعد ذهن و بعد جسم . خب برای تغییر ذهنیت فقط کافیست ورودیهایی که از ذهن به طرف جسم باز میشود را کنترل کرد . یعنی گوش و چشم و سایر حواس پنجگانه . وقتی ما این وردیها را کنترل کنیم و در ازای اون دری که بین روح و ذهن هست رو همیشه باز نگه داریم به مرور آب شیرین و حال خوبی که همواره از روح ما تراوش میشود ذهن ما را پاکسازی می کند . ذهنیت کهنه و ورودیهای منفی که از بیرون در ذهن خود وارد کرده ایم به مرور پاکسازی میشود و ذهن ما شروع به تراوش ارتعاشاتی می کند که از روح سرچشمه گرفته . اولین ارتعاش آن فکر است . افکار ما به مرور رنگ روحانی و پاک به خود می گیرد . افکاری که در سرمان تولید میشود افکاری زیبا و دلچسب و گوارا هستند افکاری آرامبخش . واگویه های ذهنی ما رنگ الهی به خود می گیرد .ارتعاشات افکار بر ارتعاشات گفتار و رفتار اثر گذاشته و گفتار و رفتار ما نیز متفاوت میشود . گفتار و رفتار ما نیز رنگ الهی به خود می گیرد این الهی بودن اصلا چیز عجیب و غریبی نیست . یعنی آرام میشود شاد میشود ایمن میشود .اصلا بینظیر میشود . در وصف نمی آید ذهن ما عادت میکند خیلی راحت عادت می کند . چون لذت واقعی را شناخته .
در جایی در اوایل همین گامها به من فرمودید لذت واقعی را بشناسم . وقتی ذهن لذت واقعی را درک کند واقعا میبیند که چاقی و فراورده های آن واقعا چیزی جز رنج نیست . ذهنیت ما که تغییر کند تغییر در سطح جسم و رفتار به راحتی قابل مشاهده است . اما همه ی اینها منوط به کنترل ورودیهاست . من در این گامها به رمز استمرار در مسیر رسیدم و به اهمیت آن پی بردم . اما اگر میخواهیم این استمرار دوام داشته باشد رمز آن کنترل ورودیهاییست که به سمت بیرون باز میشود . هر خوراکی را به ذهنمان ندهیم . در جاییکه بیم داریم که خوراک ها ناخوداگاه وارد ذهن ما میشوند و کنترلی بر ورودیها نداریم وارد نشویم . اینها اصلا عجیب و غریب نیستند . حتی صحبت کردن با نزدیکترین افراد نیز نوعی ورودیست . بهترین حالت اینست که مراقب باشیم که خوراک نا متناسب که حال مارا بد می کند به خودمان ندهیم . مابقی کار را روح اصلاح می کند . او آنقدر بخشنده است که مدام در حال ریزش باران رحمت است . روح ما خداست و همنشینی با روح همنشینی با خداست . شاید کسی که این مطلب را میخواند فکر کند من حرفهای عجیبی میزنم ؛ ولی اینها اصلا عجیب نیست . هرکسی درون خود را پیدا کند و ذهنیت خود را در جهت الهی تغییر دهد یعنی درب ذهن را به سمت الهی بگشاید و درب ذهن را از سمت خارج کنترل و نظارت کند به راحتی ذهنیتش تغییر می کند . حالش خوب میشود . دردش درمان میشود . باورهایش تغییر می کندو رمز استمرار دقیقا همینست .
تغییر کردن ساده است . خیلی راحت . فقط کافیست این تغییر برای ذهن حل و بررسی شود .
🔴اما سخت ترین مرحله این تغییر شجاعت روبرو شدن با شرایط جدید است، چون سیستم ذهنی ما به شکلی است که به روند تکراری خود به شدت عادت میکند و هیچ تمایلی برای تغییر وضعیت نرمال خود ندارد ، حال ممکن است وضعیت نرمال از نظر ذهن ما وضعیت بحرانی در زندگی ما ایجاد کرده باشد، اما برای ذهن نتیجه آن وضعیت نرمال خود در زندگی ما اهمیتی ندارد.
بله اینجاست که قدرت انتخاب انسان روی خود را نشان میدهد . انسانی که طالب تغییر است و انسانی که از تغییر گریزان است ؛ اینجا روی خود را نشان میدهد . انسانی که دریچه های ذهنش را از روح الهیش جدا کرده و بر عکس ورودیهای خود را به سمت خارج طوری گشوده که ذهن خود را با هر خوراکی تغذیه می کند و مراقب این خوراکهای سمی نیست کم کم احمق میشود . این شخص دیگر طالب تغییر نیست . این شخص کاملا با اراده ی شخصی به خوراک سمی عادت کرده و سرنوشت این شخص چیزی جز ظهور و بروز همان خوراکهای سمی نیست .
اینجاست که بحث کردن با چنین انسانهایی وجود انسانهایی که طالب تغییرند را نیز تحت تاثیر قرار میدهد . )البته شاید این باوری باشه که نیازمند تغییر است . ( اما چیزی که روشنست اینست انسانی که تازه تغییر مسیر داده اگه ورودیهای خود را کنترل نکند ذهنیت چاق قوی او در اثر کنترل نکردن ورودیها دوباره فعالیت میکند و روند کاهش وزن را عقب میزند . چون لاغری هنوز در وجود ما نهالست و نیاز به مراقبت دارد تا بزرگ و بزرگتر شود و البته قوی شدنش خیلی سریعتر از قوی شدن درخت چاقی در ماست . اما منطق را هم باید در نظر گرفت کسی که سی سال است در چاقی زندگی میکند نباید فکر کند با سه ماه یا حتی یکسال بودن در مسیر لاغری دیگر فرمولهایش درست شده . این شخص اگر در مسیرش استمرار نداشته باشد و ورودیهایش را کنترل نکند قطعا آب توجش را دوباره طبق عادت بر درخت چاقی روان می کند . پس خیلی نیاز است که انسان وقتی طالب تغییر است ورودیهای خود را کنترل کند و حتی اگر افرادی را در مسیر خود مشاهده می کند که او را از مسیر دور میکنند از آنها دوری کند . در چنین زمانهایی فقط باید از چنین انسانهایی فاصله گرفت . چرا که این چنین افراد درب ذهن خود به روی روح را بسته اند و از انجایی که خداوند به انسانها قدرت اختیار داره هرگز آنها را مجبور نمی کند که در را باز کنند .
این چنین افراد با خدای خود قهر کرده اند و دست دوستی به بیرون از خود دراز کرده اند . این افراد حتی توانایی مواجه شدن با افراد الهی که دریچه ی ذهن آنها به سمت خدایشان باز شده را نیز ندارند مگر زمانی که آنها را اسیر خود کنند و استفراغات خوراک نا متناسبی که به خود داده اند روی آنها برگردان کنند . تو رو خدا منو ببخشید اینقدر با صراحت تحلیل می کنم . اما حقیقتا انسان تا خودش نخواهد تغییر نمی کند و هیچ کس نمیتواند شخص دیگر را تغییر دهد مگر اینکه افراد خود طالب تغییر باشند . در غیر این صورت فقط باید از آن افراد فاصله گرفت و از ورودیهای خود مراقبت کرد .
جالب است در این زمینه شعر زیبایی از مولانا هست که به درستی در کنترل ورودیها و ترک افرادی که با خدای خود قهر کرده اند و در ذهن خود به سمت روح را بسته و دریچه ی ذهنشان را به سمت خوراک سمی گشوده اند سخن گفته است :
عیسی مریم به کوهی میگریخت
شیرگویی خون او میخواست ریخت
آن یکی در پی دوید و گفت خیر
در پِیَت کس نیست چه گریزی چو طیر
با شتاب او آنچنان میتاخت جفت
کز شتاب خود جوابِ او نگفت
یک دو میدان در پی عیسی براند
پس بجد جد عیسی را بخواند
کز پی مرضات حق یک لحظه بیست
که مرا اندر گریزت مشکلیست
از کی این سو میگریزی ای کریم
نه پیت شیر و نه خصم و خوف و بیم
گفت از احمق گریزانم برو
میرهانم خویش را بندم مشو
گفت آخر آن مسیحا نه تویی؟
که شود کور و کر از تو مستوی
گفت آری گفت آن شه نیستی
که فسون غیب را ماواستی؟
چون بخوانی آن فسون بر مردهای
برجهد چون شیر صید آوردهای
گفت آری آن منم گفتا که تو
نه ز گل مرغان کنی ای خوبرو
گفت آری گفت پس ای روح پاک
هرچه خواهی میکنی از کیست باک
با چنین برهان که باشد در جهان ؟
که نباشد مر ترا از بندگان
گفت عیسی که به ذات پاک حق
مبدع تن خالق جان در سبق
حرمت ذات و صفات پاک او
که بود گردون گریبانچاک او
کان فسون و اسم اعظم را که من
بر کر و بر کور خواندم شد حسن
بر کُهِ سنگین بخواندم شد شکاف
خرقه را بدرید بر خود تا بناف
برتن مرده بخواندم گشت حی
بر سر لاشی بخواندم گشت شی
خواندم آن را بر دل احمق به وُد
صد هزاران بار و درمانی نشد
سنگ خارا گشت و زان خو بر نگشت
ریگ شد کز وی نروید هیچ کشت
گفت حکمت چیست کآنجا اسم حق
سود کرد اینجا نبود آن را سبق
آن همان رنجست و این رنجی چرا
او نشد این را و آن را شد دوا
گفت رنج احمقی قهر خداست
رنج و کوری نیست قهر آن ابتلاست
ابتلا رنجیست کان رحم آورد
احمقی رنجیست کان زخم آورد
آنچ داغ اوست مهر او کرده است
چارهای بر وی نیارد برد دست
ز احمقان بگریز چون عیسی گریخت
صحبت احمق بسی خونها که ریخت
اندک اندک آب را دزدد هوا
دین چنین دزدد هم احمق از شما
گرمیَت را دزدد و سردی دهد
همچو آن کو زیر خود سنگی نهد
آن گریزِ عیسی نه از بیم بود
آمنست او آن پی تعلیم بود
زمهریر ار پر کند آفاق را
چه غم آن خورشید با اشراق را
این شعر زیبا تعلیم مولانا به ما برای کنترل ورودیها بود .
این تغییر شاید در ابتدا سخت باشد . اما تنها راه تغییر ذهنیت که تا اینجا یافته ام کنترل ورودیهاست که خود استاد عزیز و فرهیخته ی ما نیز بارها به آن اشاره کرده اند .
🔴 ذهن فقط میخواهد در شرایطی که به آن عادت کرده است باقی بماند و این موضوع را شما به سادگی در جنبه های مختلف زندگی خود بارها تجربه کرده اید.
تغییر شرایط ذهن گرچه کاری سخت و طاقت فرساست اما از آنجا که بی نهایت طریق برای ذهن ما می تواند ایجاد شود امکان عادت دادن ذهن با شرایطی که میخواهیم تجربه کنیم امکانپذیر است.
این عبارات زیبا بیانگر اینست که شاید تغییر دیدگاه و تغییر ذهنیت در ابتدا کار سختی به نظر بیاید اما وقتی به سایر جنبه های زندگی خود نگاه کنیم میبینیم ما به راحتی تغییر کرده ایم و حتی خیلی اوقات شاید متوجه این تغییر نیز نبوده ایم ؛ چون تغییر آهسته آهسته صورت میگیرد وقتی ورودیهای گذشته ترک شود و در دادن ورودیهای جدید استمرار ورزیم آرام آرام ذهنیت ما تغییر می کند و تراوشات این ذهنیت نیز بسیار عالی تغییر می کند .
اینجاست که ما متوجه میشویم لاغر شدن نیز همان چاق شدن است و چه بسا از آن راحتتر چون در جهت شنا کردن بر مسیر رودخانه ی آفرینش ماست . تغییر کردن زمانی راحت است که ما در جهت این رودخانه ی زیبای آفرینش شنا کنیم و با آن همسو شویم .
خدایا بابت این همه آرامش از تو سپاسگزارم .