معجزه لاغری با ذهن

به نام خدای مهربان 

سلام استاد عطار روشن عزیز  ( شاید باید شما رو خطاب  کنم  راهنما و یا نجات دهنده و یا متحول کننده و یا الگو و یا خیلی از کلمات دیگه که من بلد نیستم اما سلام من رو با همین کلمات ساده  پذیرا باشین )

 واقعا باید همینجا حق دین ادا کنم نمی‌دونم با چه زبونی از خدای خودم و از شما تشکر کنم و سپاسگزار باشم اما  به قول خود شما بهترین حالت سپاسگزاری  برای ما به حال خوب داشتن هست به راضی بودن از تمام داشته های ما هست  نه اینکه  به زبان سپاسگزار باشیم .چون خدا به قلب ما آگاه هست و با قلب ما کار داره و کاری به زبان ما نداره 

پس من همینجا هم از شما به صورت  زبانی هم قلبی تشکر میکنم و هم با حال خوبم که همیشه گفتم شاد و پر انرژی در مسیر تغییر کردن هستم سپاسگزار بودنم رو به خدای خودم نشون  دادم و شاید اطرافیانم و شما و بچه های سایت که هم فرکانس با من هستین این حال خوبم رو درک کردین و متوجه شدین .

استاد من به محض شنیدن این حرف که گفتین پیغام اومده فایل رو استپ مردم و در موبایلم سرچ کردم اما همچین پیامکی نداشتم اما همینکه از زبان شما شنیدم واقعا منقلب شدم چون  دلم به حال چاق ها و تمام افرادی که برای لاغری تلاش میکنن و راهش رو پیدا نمیکنن سوخت بازم برای یک بار دیگه دوست داشتم ناجی تمام چاق های  اطرافم بشم و این راه رو فریاد بزنم اما دیگه پخته تر شدم و می‌دونم هر کس که در این مسیر نباش خودم رو هم بکشم و توضیح بدم به این راه ایمان نمیاره و بازم مثل همیشه گفتم من باید تمرکزم روی خودم و مسیرم بزارم و این وظیفه ی خدا هست که ببینه هر کس از بنده هاش  آماده هست به این راه هدایتش کنه و من اینجا هیچ وظیفه ای ندارم.

واقعا فشار چاقی علاوه بر جسم  روی ذهن هست  و حتی بیشتر از جسم  ، ذهنی هست طوری که طرف حاضر هست هر کاری بکنه اما لاغر بشه خصوصا در خانم ها واقعا این قضیه دیده میشه .من خودم یادم میاد برای رهایی از چاقی داشتم دیوانه میشدم من کسی بودم که فقط چند سال رو در چاقی زیاد به سر بردم البته اوج چاقی من در هر دو بارداری من بود که تا صد کیلو به بالا هم چاق میشدم  اما بعد از زایمان این اضافه وزنها  خیلی با من نبودن چون از همون اوایل زایمانم نمیتونستم جسم جدیدم رو قبول کنم و  با تلاش بسیار و تنفر از چاقی اون اضافه وزن رو کم میکردم ( و انصافا سخت هم بود اما به عشق لاغری راه اشتباه رو میرفتم ) و اما بعد از این دوران ها در شرایط عادی  فردی میشدم با تپلی متوسط  که در بعضی از اندام های من این تپلی  بیشتر پیدا میشد اما  واقعا زجر می‌کشیدم  خصوصا موقع خریدهای عید نوروز و یا هر خریدی که داشتم و … و  فشار روحی زیادی رو  داشتم تحمل میکردم  که چرا همش چاق  و لاغر میشم  چرا اصلا  بعد از ازدواج چاق شدم چرا لاغر نمیشم ؟؟ تا کی باید رژیم بگیرم  ؟؟؟؟ خلاصه خیلی سوالها داشتم و تلاش شدید برای لاغری میکردم و این اواخر که دیگه دوست داشتم حتی قرص یا  دمنوشی چیزی بخورم اما دیگه لاغر بشم  که خدا رو شکر به این مسیر هدایت شدم و سالها هست با این مسیر دارم زندگی میکنم و اصلا دوران گذشته رو فراموش کردم و زمانی به یاد اون دوران میفتم که در کنار افراد چاق و یا افرادی که رژیم دارن و تلاش شدید برای لاغری میکنن  فرار بگیرم و یا  در فایلها شما استاد  به اون قضیه های تلخ چاقی  گذشته اشاره کنید و من اون دوران رو  یادم بیاد  و یا همچین موضوعی مثل این فایل اشاره کنید و بعد میگم خدایا کجا بودم و الان کجا هستم همین امشب اتفاقا رفتم خانه مادرم وشام هم نخورده بودم و ایشون کلم پلو داشت و اصرار کرد بیا بخور اول گفت نه فعلا میل ندارم و نخوردم  بعد از یه ساعت که گرسنه شدم به اندازه نیازم کشیدم خوردم و همونجا گفتم خدایا برای این آزادی و این شام خوشمزه که با خیال راحت خوردم از تو سپاسگزارم در گذشته آرزوم این بود راحت و رها  از ر هر انچه  که دوست دارم غذا بخورم اما محال بود. و من همیشه در حال درست کردن غذای رژیمی خاص و بدمزه برای خودم بودم  و تازه  همش چاق تر هم  میشدم و یادم میاد  چقدر حالم از اون غذا  ها بهم میخورد اما حالا چی به راحتی در آرامش و آزادی و خال خوب و تناسب اندام هر آنچه بخوام به اندازه نیازم میخورم آخه این چیزی هست  که حتی من در رویام هم تصور نمی‌کردم همیشه میگفتم خدایا یه رژیمی بده که حداقل وزن من ثابت بمونه  ( من از خدا چی میخواستم و اون چی داد )بعنی حاضر بودم دایم در محدودیت باشم اما وزنم بیشتر نشه و چقدرهزینه و زمان میزاشتم و از سال ۹۳ تا ۹۸ من زیر نظر کارشناس تغذیه و مربی ورزشهای مختلف بودم اما نه تنها لاغر نمی ماندم  بلکه این اواخر در روند افزایش وزن با سرعت زیادی هم بودم  اما حالا کجا هستم ؟؟؟( خدایا شکرت )

من نه تنها خودم لاغر تر شدم حتی فرزندانم رو هم از چاقی نجات دادم  یادم میاد در گذشته ی نه چندان دور چقدر به دخترم و پسرم    به زور. سر ساعت مشخصی غذا میدادم با مشغول کردن و فریب دادن و پرت کردن حواس به زور غذا وارد جسم اونها میکردم و دخترم واقعا تپل شده بود و  اما رابطه ی ما به خاطر همین زورگویی های من مشکل پیدا کرده بود و واقعا لذتی از وجود اونها نمی‌بردم  چقدر به همسرم و بچه هام در خوردن گیر میدادم و اونها رو اذیت میکردم اینقدر زیاد میدادم  که حتی بچه هام استفراغ میکردن اما من دست بردار نبودم و دوباره شروع به زور گویی برای خوردن میکردم و هم خودم و هم اونا رو اذیت میکردم که به محض ورود به این سایت و تغییرات خودم دخترم  بدون اینکه در سایت باشه و این فایلها رو گوش بده تغییرات بسیار زیادی در. جسمش داشت همچنین پسرم که هر کس اون رو  میبینه میگه پسرت کوچک بود خیلی تپل بود پس چی شد که لاغر شد ؟؟ روم نیست بگم  دیگه به زور بهشون غذا نمیدم یعنی می‌خوام بگم  هم آرامش خودم و هم آرامش بقیه ی اعضای خانوادم بیشتر شده و دخترم چقدر خوش اندام شد و یه هو کاهش وزن زیادی پیدا کرد بدون حتی یه ذره فعالیت چون دقیقا مصادف با اوایل کرونا بود و ایشون مدرسه هم نمی‌رفت و همش داخل خونه بود  و بدون  انجام هیچ  کاری  لاغر شد چرا ؟؟؟ چون فقط من تغییر کردم من نگرشم به غذا و جسم و رشد بچه و سن رشد بچه و … فرق کرد یه ورژن جدید پیدا کردم دیگه در هیچ شرایطی  و هیچ موقعیتی به اونها زور نگفتم غذا بخورین کلی دلیل برای خوردن بیشتر اونها نداشتم و حتی در بچه داری هم تسلیم تر شدم و گفتم این کار من نیست  که برای غذا خوردن اونها تصمیم بگیرم چرا  دخالت کنم ؟؟ 

و اگر هر کجا مادری رو ببینم که شبیه گذشته ی خودم رفتار می‌کنه یاد تمام خاطرات تلخ گذشته ی خودم میفتم و ناراحت میشم اما بقیه مثل من فکر نمیکنن اونها رشد بچه رو در چاق شدن و تپل شدن میدونن و میگن این بچه قوی هست و این بچه خوب رشد کرده و من هیچ حرفی نمی‌زنم و کلی ماجرای دیگه از بچه داری من  در گذشته  هست  که اصلا دوست ندارم بازگو کنم چون روحم اذیت میشه خدایی خیلی بچه هام رو اذیت کردم ای کاش زودتر با این راه آشنا میشدم که اونها رو کمتر عذاب میدادم اما بازم خدا رو شکر ازیه جایی به بعد هدایت شدم .

استاد با توجه به اینکه دم عید هست و من کلی خرید دارم هر بار که میرم خرید کلی ذوق میکنم چون هر جا میرم به راحتی هر مدلی با هر رنگی از هر لباسی که بخوام میخرم و خدا میداند در این مدت که خرید داشتم و البته از حق نگذریم هر وقت  در هر موقعی از سال  که خرید داشتم و به راحتی لباس و  کفش خریدم واقعا با تمام وجودم در دلم گفتم استاد چقدر راهت درست هست چقدر خوبه که در این مسیر هستم و کلی لذت بردم و با عشق بیشتر در مسیر موندم همین امروز بازار بودم و هر آنچه نیاز داشتم به راحتی تاکید میکنم به راحتی خریدم و آوردم و از اعماق وجودم خوشحال بودم تا به این فایل هدایت شدم و چقدر خوشحالم که همزمان هست با شرایط این روزای من که واقعا قدر تناسب اندام و جسم رویایی که برای خودم خلق کردم رو بیشتر از گذشته می‌دونم و برای لاغر تر شدن انگیزم بیشتر میشه که بازم پر توان حرکت کنم .

اصلا علاوه بر بحث لاغری دریایی از آگاهی‌به روی  من  بازه شده که در تمام جنبه های زندگیم به دردم خورده و  اصلا من رو متحول کرده و چقدر راه ام و سبک زندگیم و و شخصیت جدیدم رو دوست دارم و چقدر معنویت و آرامش و حال خوبم رو که جدیدا پیدا کردم دوست دارم .

من یه فروغ دیگه یه مادر دیگه یه همسر دیگه  ویه خواهر  دیگه و یه  دوست  دیگه و یه خواهر شوهر دیگه و ..‌‌‌‌‌.یه انسان دیگه شدم که هیچ ارتباطی به گذشته ی  خودم ندارم .

استاد افتخار میکنم در این مسیر هستم  و این رو بدونید الگوی عالی برای تغییر کردن  من در تمام جنبه ها هستین و امیدوارم این قدر تغییر کنم که یه روزی مثل شما که برای  استادتون  از نتایج ارزشمندتون حرف زدین من هم از نتایجم برای شما با حال خوب حرف بزنم .