0

مزایای عادت موردنظر (دوم – 1)

عادت
اندازه متن

عادت ها رفتاری هستند که بارها تکرار می شوند.

بسیاری از افراد تصور می کنند اسیر عادت های خود هستند. این احساس به دلیل تکرار شدن بارها و بارها آن رفتار در فرد ایجاد می شود.

زمانی که شما تصور کنید نمی توانید عادت خودت را تغییر دهید،‌ قدرت تکرار شدن عادت را به آن رفتار می دهید.

در صورتی که این شما هستید که هر بار آگاهانه آن رفتار را تکرار می کنید.

برای تغییر هر عادتی ابتدا لازم است به این درک و باور برسیم که این من هستم که دارم یک رفتار را بارها تکرار می کنم.

باید به این درک برسید که: من علاقه دارم این عادت را تکرار کنم.

آن رفتار هیچ علاقه یا اجباری برای تکرار شدن توسط من را ندارد.

نکته جالب توجه این است که حتما از انجام آن رفتار لذت می بریم اما چگونه است که از تکرار آن احساس ناراحتی و عذاب وجدان پیدا می کنیم؟

به این مثال توجه کنید:

من در یکی از روزهای زیبای زندگی برای اولین بار در منزل یکی از بستگان چای را با ترکیب (خرما + گردو + کنجد) خوردم.

بسیار طعم آن برای من لذت بخش بود.

فردای آن روز طبق معمول زندگی خودم چای را با شکر یا هر چیز دیگری مصرف کردم اما طعم لذت بخش خوردن چای با (خرما + گردو +‌ کنجد) را نداشت و من تصمیم گرفتم از آن خرما برای خودم تهیه کنم.

خرمای مناسب +‌گردوی سفید + کنجد بو داده محلی تهیه کردم و ترکیب خرما گردو کنجد را برای خودم تهیه کردم.

از آن روز هربار میل به چای خوردم داشتم از خرمای تهیه شده استفاده می کردم و از ترکیب جدیدی که تهیه کرده بودم لذت می بردم.

روزهای زیادی این رفتار را تکرار کردم و به راحتی به عادت من تبدیل شد.

بعد از مدتی وقتی خانه نبودم و می خواستم چای بخورم از اینکه خرما گردو کنجد همراه چای نبود احساس خوبی نداشتم و در واقع چای خوردن برای من لذتی نداشت.

در این شرایط مشخص است که:

من از خوردن چای لذت نمی برم بلکه از خوردم آن چیزی که با چای میخورم لذت می برم.

بعد از مدتی انجام این رفتار برای من لذتبخش نبود اما احساس می کردم توانایی انجام ندادنش را نداشتم.

چون بارها شنیده بودم که ترک عادت ها کار سخت و دشواری است.

در این مستند تبدیل شدن یک رفتار به عادت روزانه که برای شما شرح دادم:

عاملی که باعث عدم رضایت من از انجام رفتاری که روزهای اول بسیار لذتبخش بود شده بود عامل “تکرار کردن” آن رفتار بود.

در واقع تکرار رفتاری که برای من لذت بخش نبود رنج آور شده است اما به دلیل فرمول اشتباه ذهنی که ” من اسیر عادت هایم هستم” قادر به تغییر آن رفتار نیستم.

با اندکی توجه برای ما واضح می شود که هر رفتاری به تکرار تبدیل شده است عامل تکرار شدن آن خودمان بوده ایم اما فراموش کرده ایم و تصور می کنیم آن عادت از ابتدا به شکل رنج آور فعلی وارد زندگی ما شده است.

قدم اول: برای اصلاح یا ترک هر عادت پذیرفتن مسئولیت تبدیل کردن آن رفتار به عادت در خودمان است.:

تا وقتی مسئولیت آن بخش از زندگی که باعث رنج و آزار ما شده است را نپذیریم قادر به اصلاح یا تغییر آن وضعیت نخواهیم بود.

قدم دوم: به صلح رسیدن با رفتاری است که تکرار آن باعث رنجش ما شده است.

باید به مزیت های آن رفتار تکرار شونده توجه کنیم.

لذت هایی که باعث علاقمندی ما به انجام آن رفتار شده است را باید مورد توجه قرار دهیم.

در این صورت احساس خشم و ناراحتی ما نسبت به آن رفتار فروکش خواهد کرد.

با آن رفتار در صلح قرار خواهیم گرفت و به آرامش بیشتری با عادت خود می رسیم.

در این صورت اقدام کردن برای اصلاح یا تغییر آن رفتار بسار ساده تر و البته لذت بخش خواهد بود.

منتظر خواندن نظرات ارزشمند شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.24 از 89 رای

https://tanasobefekri.net/?p=22344
210 نظر توسط کاربران ثبت شده است.
اندازه متن بخش نوشتن دیدگاه:

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار عطا
      1401/10/23 14:02
      مدت عضویت: 685 روز
      امتیاز کاربر: 12490 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 948 کلمه

      چقدر این متن خوب بود . من کاملا چند تا فرمولم رو که پرخوری رو برام غیر قابل تغییر کرده بود ، پیدا کردم . 

      من در این متن فهمیدم که عادت چیه . عادت یعنی رفتاری که تکرارش کردیم . 

      چیز دیگه ای که فهمیدم  این بود که من از رفتار خوردن لذت بردم ولی وقتی بارها تکرارش کردم رنج کشیدم . 

      یعنی علت رنج من از پرخوری تکرار بارها رفتار خوردنه که واقعا منو از خودم بیزار می کنه . مثلا اولش که شروع میکنم به خوردن حالم خیلی خوبه ولی تکرار زیاد خوردن در همون لحظه حال منو بد می کنه و من این  فرمول عالی رو در این متن فهمیدم . 

      باز هم چیز دیگه ای که فهمیدم اینه که جمله (من اسیر عادت هایم هستم) یه باوره یه فرموله نمیزاره راه لاغر شدن رو بریم .  بهتره به جای این بگیم من اگه تا حالا اسیر باورهام بودم چون تا حالا راه تغییر عادت رو  بلد نبودم .  همیشه میخواستم به زور عادت بیرونی رو تغییر بدم . در حالیکه ترک عادت یعنی ترک فرمولهای چاقی  از ذهن و وقتی در ذهن دیگه تکرار نشه فرمانهای مغزی برای انجامش صادر نمیشه و وقتی فرمان مغزی صادر نشه من واکنش پرخوری دیگه ندارم .  پس من اول باید بپذیرم عادت بیرونی رو خودم از درون به وجود آوردم و حالا که دارم یاد میگیرم چطور ترکش کنم مطمئنا دیگه اسیر عادتهام نیستم بلکه به راحتی میتونم ترکش کنم چون راهش رو یاد گرفتم . 

      پس اینم سومین فرمولیه که تغییر می کنه در ذهنم . 

      پس اول اینکه عادت یه چیز ترسناکی نیست . فقط تکرار یک رفتاره . رفتاری مثل همون که گفتید خرما و گردو وکنجد اولش برامون لذت داشت ولی تکرار بارها انجام دادنش رنجمون داد . 

      وای خدا یعنی من تازه فهمیدم چی رنجم میداده یعنی محتوای چیزی که رنجم میداد تازه برام روشن شده . برام باز شده . خب ترک این راحته . تو بخور ولی از یه جایی به بعد دیگه تکرارش نکن  چون تبدیل به رنج میشه . میدونید مثل یه مساله فیزیک یا یه قطعه ی الکترونیکیه . انگار که تمام خازنها هرکدوم داره جای خودش قرار میگیره . من کاملا درک می کنم . پس پرخوری خیلی راحت ترک میشه . خوردن رو انجام میدم . از یه جایی به بعد دیگه لذت نمیبرم و ذهن من شروع می کنه به فلسفه بافی و یا همون تحلیلهای چاقی که در فایل صدگام امروز یاد گرفتم  . دقیقا از یه جایی از خوردن ذهنم شروع می کنه به حرف زدن . عجب خوشمزست . به به . چقد پولشو دادم . با نگاهم با میلم خودمو  ترغیب میکنم به ادامه خوردن .حالا میفهمم چرا گفتید خودت اون سگ رو به وجود آوردی .  اما این سگ رو قبل از من مادرم بهم یاد داد . وقتی کوچیک بودم هر وقت که سیر میشدم مامانم می گفت به به ببین چه خوشمزست . پسرم بخوره بخوره بزرگ بشه قوی بشه و من زبان چاقی رو از مادرم یاد گرفتم . از یه جایی به بعد توی ذهنم این حرفا مرور میشه و چه بسا خیلی وقتها از همون اول تکرار میشه . عجب پیتزای خوشمزه ای . تمام مزه اش به اینه که حمله کنی و لقمه های بزرگ بگیری  و من بزرگ خوردن لقمه ها و بلعیدن لقمه ها شد عادتم . و تکرارش کردم و حالم از خودم به هم میخورد . اما باور اینکه من اسیرشم نمیزاشت ترکش کنم . من بلد نبودم ولی دارم یاد میگیرم . خیلی خوشحالم . دیگه از مواد غذایی نمیترسم . دیگه از پر خوری نمیترسم . چون الان فهمیدم چجوریه . 

      من غذامو میخورم . میتونم حتی برای اینکه بهتر درکش کنم اولش تمرین کنم . تا جاییکه احساسم خوبه میخورم ولی از یه جا به بعد میفهمم تکراری میشه میفهمم  دیگه لذت نمیبرم و باز ادامه که بدم میفهمم دارم رنج می کشم و همش با خودم می گم خب این لقمه رو بخورم که دیگه تموم بشه خیالم راحت بشه . هی از این حرفا میزنم تا ته بشقابمو بخورم یه پرسم تموم بشه دیگه تمومه . اینها هم گفته های مادرمه آفرین پسر خوبم که تا ته بشقابشو خورد و برای من تا آخر بشقاب غذا خوردن شد یه فرمول ذهنی که وقتی تا ته بشقاب بخورم کار پسندیده ای انجام دادم . ولی الان با این آموزش عالی امروز دارم به خودم یاد میدم کار پسندیده کاریه که من بتونم تا جایی بخورم که طعم غذا رو حس کنم . چون از جایی به بعد من دیگه طعم غذا رو حس نمیکنم و فقط بر اساس فرمولهای ذهنی چاقی که تبدیل میشن به فرمانهای مغزی و اونا هم تبدیل میشن به واکنش میخورم . وای خدا چقدر راحت شده ترک عادت . چون فهمیدم چیه . درکش کردم . آقای عطار روشن من لاغر میشم . باور کنید من لاغر میشم . لاغری رو درک کردم . فهمیدمش . چقدر حالم خوبه . من تا جایی غذا رو میخورم که طعمشو حس کنم . ما بقی اون فقط تکراره که این تکرار باعث رنج من و باعث دور شدن تمام احساسات لاغری میشه . اون غذا رو زهر مارم می کنه . در حقیقت لاغر شدن یعنی رها شدن از چنگ رنجها . لاغر شدن یعنی تو طعم غذا رو احساس کنی . لاغر شدن یعنی خودتو از رنج عادتها نجات بدی . وای خدا انگار دارم از شادی پرواز می کنم . من میتونم عادتم و درک کنم چون به ماهیتش پی بردم . انگار که پیچیده ترین مسائل ریاضی فیزیک رو حل کردم . چقدر ساده گفتید استاد . چقدر ساده بود . چقدر راحت بود . لاغر شدن به همین راحتیه . آره به همین راحتیه . باور کن عطا به همین راحتی تو لاغر میشی .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1401/10/23 19:00
      مدت عضویت: 685 روز
      امتیاز کاربر: 12490 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 542 کلمه

      سلام استاد عطار روشن من امروز خیلی عالی عمل کردم . با نکاتی که از فایلهای امروز یاد گرفتم خیلی خوب تونستم نقطه سیریم و تشخیص بدم و برای اولین بار نه از غذا ترسیدم نه از زیاده روی ترسیدم  و نه زیاده روی کردم .  برای خودم یه مقدار غذا کشیدم و توجه کردم تا بتونم طعم غذا رو تشخیص بدم . چند لقمه خوردم دیدم غذا مزه خودشو از دست داد و ذهن چاق من داره فعال میشه برای اینکه به غذا طعم بده . الان دارم میفهمم حتی ذهن چاق من هم در این مسیر میتونه   هدایتگر من باشه . انگار از همین حالا اون سگ  اومده و در خدمت شیر کوچولوی من قرار گرفته . البته الان  خیلی زوده بخوام این حرفارو بزنم . ولی احساس می کنم شیر کوچولوم داره قدرت میگیره و سگه اینو فهمیده . البته شما میگید همش خودمم . و این باور عالی دیگه که از درس امروز یاد گرفتم . اونا قدرتی ندارن .  چقدر قشنگ تونستم تشخیص بدم که نیاز جسمم تموم شده و نکته جالبشم این بود دیگه تکرارش نکردم . چون امروز فهمیدم تکرارش دیگه لذت نداره و فقط برام رنج میاره این فرمول بهترین فرمولی بود که تا حالا یاد گرفتم . پس همونجا به راحتی خوردن رو کنار گذاشتم .  واقعا اولین باره .

      من فهمیدم همینجا بدنم به من گفت نیازش تموم شده . زبان بدنم و حس کردم . چون دیگه غذا طعم اولیه رو نداشت و برام حالت تکرار پیدا کرد . انقدرم الان حالم خوبه که نگو . هم سیر شدم هم حالم خوبه هم به اندازه نیازم مصرف کردم . هم صدای ذهنمو تونستم تشخیص بدم که کی شروع می کنه به حرف زدن و دقیقا همون وقت نیاز بدن من تموم شد . آقای عطار روشن واقعا امروز از خودم راضی بودم . همه اینا به کنار جالبترش اینه من بدون اعمال زور این کارو انجام دادم . یعنی جلوی خودمو نگرفتم که زیاده روی نکنم بلکه کاملا حساب شده و دقیق فقط  تونستم خوب تشخیص بدم  . یه نکته جالب دیگه هم اینه کلی فرمول چاقی تو حرفای اطرافیان پیدا کردم که قبلا  اصلا تشخیص نمیدادم . ولی دیدم چقدر اطرافیانم در صحبتهاشون از فرمول چاقی استفاده می کنند . یه خبر دیگه هم اینکه  امروز من با سه تا جعبه شیرینی مواجه شدم . درست روبرو حتی بردم به آشپزخانه و کاملا تحت اختیارم بود و من دقیقا از فرمولا استفاده کردم چه برخورد مناسبی از خودم نشون دادم . چه لذتی داشت این برخورد من . من به راحتی  شیرینی نخوردم . نه به زور نه به خاطر خجالت . کاملا به دلخواه . و به کسی که شیرینی تعارف میکرد گفتم نه  میل ندارم . من به شیرینی به راحتی نه گفتم . خیلی موفقیت بزرگیه برای من .  نمیدونید چقدر خوشحالم . آخه بدون زور و اجبار بود . من فرمولای امروز رو عالی به اجرا درآوردم . در حالیکه اقوام من  چند تا میخوردن من خیلی راحت  برخورد مناسب داشتم  .  این نتایج عالی رو من از تمرینای امروز گرفتم . امروز فهمیدم چطور باید فرمولهای لاغری رو به عمل تبدیل کنم که بدون سختی و زور باشه و  مثل رژیم نباشه .  بازم تمرین میکنم و نتایج عالیم رو هم بهتون اطلاع میدم . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1401/10/23 22:15
      مدت عضویت: 685 روز
      امتیاز کاربر: 12490 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 716 کلمه

      تمرینی که در فایل گفته شد . اول بگم که چقدر انرژی گرفتم از صداتون و هیجانی که در گفته هاتون بود . منم امروز خیلی شادم و به همین اندازه انرژی دارم به خاطر درکی که از نوشته ی امروز داشتم و مهمتر از اون اینکه تونستم اون رو به عمل در بیارم . 

      ۵ مزیت  عادتی که میخوام ترکش کنم : 

      خب گفتیم عادت تشکیل شده از رفتار + تکرار 

      رفتار : خوردن 

      تکرار : تکرار خوردن = پر + خوردن = پرخوری 

      من از رفتار لذت بردم ولی تکرار اون برام رنج آور بود .

      من مزیت عادت رو مینویسم که پرخوری هست . 

      من خوردن رو نمیخوام ترک کنم چون خوردن نیاز بدنمه ولی پرخوری رو میخوام ترک کنم چون نه تنها نیاز بدنم نیست بلکه همیشه و همیشه باعث رنجم شده . 

      ۵ مزیت پرخوری 

      راستشو بخواین هرچی فکر کردم نتونستم مزیتهای پرخوری رو به یاد بیارم . من فقط ازش رنج بردم . تا دیروز ازش عصبانی بودم . رفتم نوشته ی دوستان رو خوندم و برام یاداوری شد . بعد اومدم  دوباره از خاطرات خودم بنویسم  که مزیتهای پرخوری رو برام یاداوری کنه . 

      پرخوری  برام آرامشبخش بود . وقتی پر خوری می کردم غم چاقی رو برای لحظاتی از یاد میبردم . وقتی پرخوری می کردم مامانم و شاد می کردم خیالش راحت میشد که پسرم سیر شده و ضعف نمیگیردش . وقتی پرخوری می کردم خیلی دیر گرسنه میشدم و مدام دنبال غذا نبودم گرچه من اصلا نمیدونستم گرسنه بودن یعنی چی  من فقط از ولع خبر داشتم .  پرخوری منو از گرسنگی نجات داد ولی ولع رو برام به وجود آورد . من ظاهرا از گرسنگی جسم رنج نمیبردم ولی همیشه از گرسنگی بی پایان و سیری ناپذیر  ذهن در  رنج بودم . گرسنگی جسم با مقداری غذا خوردن تموم میشه ولی گرسنگی ذهن  ولعی سیری ناپذیره . آخ حواسم نبود باید مزایاشو بنویسم . پرخوری باعث میشد غذا هیچ وقت اضافه نیاد . یخچال ما همیشه پاک پاک بود هیچ وقت یه ذره غذا نمی موند . غذاها اسراف نمیشد .  خیلی خوش میگذشت دست جمعی پرخوری کردن خیلی حال میداد . ساندویچ دوبل پیتزا سیب زمینی سرخ کرده یه بار با دوستام رفتیم  نفری یه دونه پیتزاخانواده گرفتیم تاتهش خوردیم آخرش داشتیم بالا می آوردیم ولی کلی لذت بردیم یادش بخیر اون زمان پیتزا خانواده فقط ۵۷ هزار تومن بود حدودا ۱۹ سالم بود .  یعنی تمام خوشگذرونی هامون با پرخوری همراه بود . تفریحاتمون . مسافرتامون . می کوبیدیم . در حد مرگ میخوردیم و میخندیدیم . پرخوری از وقتی برام رنج شد که احساس چاقی کردم  وگرنه تا قبلش ما فقط با دوستام لذت میبردیم . اون زمان ۸۰ کیلو بودم و تا این حد چاق نشده بودم . مزیت دیگه پرخوری حروم نشدن پولامون بود ما تا ته پولامون رو میخوردیم . نمیزاشتیم پولمون هدر بره . مزیت دیگه تو عروسی بود . عروسی یعنی فقط غذا . البته تو عروسی زیاد بهم خوش نمیگذشت مردم نگاه میکردن خیلی نمیتونستیم اونجور که دلمون میخواست  بخوریم . مزیت دیگه سبکبار بودن  بود مثلا میخواستیم بریم جایی  مثل کوه برای اینکه بارمون سنگین نشه سیر و پر میخوردیم برای بالا رفتن از کوه یا اگه خوراکی اینا میخریدیم یا پیکنیک و اردو  میرفتیم برای اینکه بارمون سبک بشه موقع برگشت هرچی غذا بود میخوردیم . یا وقتمون صرفه جویی میشد نیاز نبود کلی وقت برای غذا صرف کنیم . ما هرچی دم دستمون بود میخوردیم‌ و نیازی نبود که برای هر غذایی وقت زیادی صرف کنیم . یعنی یه غذای خاص رو نمیخوردیم که نیاز باشه وقت بزاریم دنبالش بگردیم یا درست کنیم یا سفارش بدیم . پرخوری باعث شده بود ما همه غذاها رو دوست داشته باشیم و بد غذا نباشیم که نیاز باشه برای غذای مورد علاقمون وقت زیادی هدر بدیم . پرخوری باعث خواب راحتتر میشد . من واقعا خوب میخوابم . پرخوری بعضی ها رو اذیت میکنه نمیزاره بخوابن ولی هیچ وقت خواب منو نگرفت تازه اونقدر سنگین میشدم که ببخشید مثل خرس خوابم میبرد . ببخشید عذر میخوام  پرخوری باعث میشد شکمم روزی دو سه بار کار کنه و هیچ سمی داخل بدنم نمونه .  باز دارم احساس حقارت می کنم . من انسان شایسته ای هستم نمیخوام دیگه این رفتارها رو انجام بدم . این رفتارها رفتارهای از حیوان بدتره . من میخوام مثل انسان رفتار کنم . پس همینجا این تمرین رو تموم می کنم . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1401/10/24 00:40
      مدت عضویت: 685 روز
      امتیاز کاربر: 12490 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 576 کلمه

      سلام شبتون بخیر . من مجددا این روش رو امتحان کردم . بازم جواب داد . بدون اینکه برای خودم حدی بزارم شروع کردم به خوردن غذا . اتفاقا دلم نون هم میخواست با نون خوردم . اتفاقا با لذت هم خوردم و به جای توجه به ذهنم به زبان بدنم توجه کردم  . غذا رو خوردم و بعد از مدتی تغییر ذائقه رو متوجه شدم . دیگه لذت اولیه نبردم . غذا از مزه افتاد . فهمیدم دقیقا وقت ترک غذاست . غذا در بشقابم اضافه اومد گذاشتمش  کنار . دلم ته دیگ خواست  یه گوشه کندم که بخورم دیدم نه اصلا مزه اش رو متوجه نمیشم . گفتم ببین این نقطه ی سیریه . دیگه لذتی نیست . لذت تموم شده چون سیر شدی . تو تا زمانیکه گرسنه بودی لذت میبردی . الان سیر شدی و من خیلی قشنگ و راحت غذا رو کنار گذاشتم نه به زور نه با سرزنش . نه با توهین و تحقیر . تنها به این علت که دیگه طعم غذا رو حس نکردم . دیگه خوردن برای جسمم لذتبخش نبود و من پیغام بدنم رو  از طریق زبانم متوجه شدم . حس ذائقه من به من گفت دیگه لذتی نیست و بدن تو سیر شده .‌به من اعلام کرد . وقتی این پیغام رو ازش گرفتم  با خودم گفتم اینجا پایان لذته ادامه بدی تبدیل میشه به رنج و  جالب اینجاست من دیگه به راحتی ادامه ندادم .  من غذای اضافه رو نخوردم . ته دیگ نخوردم . حتی آب رو فقط نصف لیوان خوردم . من خوردن اضافه ی  غذا رو ترک کردم . به همین راحتی . به همین خوشمزگی .

       امروز بهترین روز و شب زندگی من بود . من از غذایی که خوردم لذت بردم . زبان بدنمو شناختم . خودمو رنج ندادم . جایی که لذت و طعم غذا توسط جسمم تموم شد به راحتی غذا رو کنار گذاشتم . حتی  خواستم کمی ته دیگ بخورم ولی دیدم ذائقه ام گفت نه . و من نخوردم . آقای عطار روشن من ته دیگ نخوردم . من اضافه نون و برنج و کباب رو نخوردم . من اینارو نخوردم . من اینارو به راحتی نخوردم . آقای عطار روشن من موفق شدم که مقدار اضافه ی غذا رو به راحتی نخورم . برام موفقیت خیلی بزرگیه . من راهش رو پیدا کردم . من راه لاغر شدن رو پیدا کردم  . خدا بهتون عمر با عزت بده . عجب فرمولی بهمون یاد دادید . فرمولی که رژیم نیست .  امروز فهمیدم تفاوت بین رژیم و لاغری با ذهن چیه . در رژیم یا هر روشی مثل اون ما به زور جلوی خودمون رو می گیریم ولی در لاغری با ذهن ما زبان بدن رو پیدا می کنیم . به بدن آگاهی میرسیم . دیگه از غذا نمیترسم . دیگه برای خودم حد نمیزارم . چون بدنم لاغر شدن رو میدونه . نیازش رو میشناسه . اون میدونه . من با خیال راحت میخورم و از یه جایی به بعد بدنم میگه نه . دیگه نمیخوام . وای خدا انگار که دارم تو آسمونا راه میرم از شادی . من الان که دارم میخوابم پر از شادی ام . 

      هم سیرم . هم لذت بردم . هم به اندازه نیاز جسمم خوردم . هم آرامش دارم .  هم سرزنش ندارم . من حالم خیلی خوبه . فردا که از خواب بیدار میشم به یاد لذت امشب با آرامش از خواب بیدار میشم . واقعا دارم با لذت لاغر  شدن رو می چشم  . 

      شبتون بخیر استاد . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 13 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1401/11/16 09:55
      مدت عضویت: 685 روز
      امتیاز کاربر: 12490 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 848 کلمه

      سلام و درود . خیلی خوشحالم که با حالی عالی مجددا امروز اومدم و دارم فایل گوش میدم . البته حال روحیم از وقتی که وارد سایت شدم عالیه اما این دو سه روز حال جسمیم یکم خوب نبود ولی الان جسمم عالی عالی شده و با احساس خوب چند جانبه اومدم تا تمریناتم رو انجام بدم . 

      مزایای کم تحرکی برای من این بود که من از خوابیدن لذت میبرم . از دراز کشیدن لذت میبرم . مخصوصا در هوای سرد زیر پتو بودن بیشتر لذت بخشه برام . ولی از یه جایی به بعد این رفتار برام تکراری میشه دیگه بهم حال نمیده به محض اینکه بلند میشم برای تغییرش بازهم با هوای سرد روبرو میشم یا با سخت بودن شرایط فعالیت که در ذهنم اینطور ساختم : 

       سرد بودن باعث رنجم میشه . 

      کار کردن سخته . 

      احساس این دو رو موقع انجام فعالیت دارم . 

      یعنی از تکرار نشستن و خوابیدن خسته شدم ولی چون شرایط جدید هم برام جذابیتی نداره رغبتی برای انجامش در خودم ایجاد نمی کنم و در نتیجه به تکرار رفتار نادلخواه ادامه میدم . 

      از طرفی نمیخوام رفتار مورد نظر رو به خودم تحمیل کنم . دوست دارم با عشق انجام بدم پس حتما باید دیدگاهم رو نسبت بهش تغییر بدم تا بتونم عشق  نسبت به رفتار جدید رو در خودم خلق کنم . 

      پس از امروز میخوام یکم تغییر در رفتار کم تحرکیم ایجاد کنم . 

      امروز یه کار خوب انجام دادم با این که برام سخت بود ولی تردمیل رو از خونه آوردم توی مغازه . چون اینجا دیگه مادرم نیست بگه خسته شدی مریضی تمرکزمو به هم بزنه . حالا بگذریم از اینکه واسه آوردنش یکم غر زد ولی چیزی نگفتم . گفتم دوستام میان مغازه . واسه اونا میخوام . 

      خب  این یه قدمی بود که امروز در جهت چالشم انجام دادم . یکم وقت گیر بود ولی به عشق چالش انجامش دادم . 

      من خوابم رو انجام میدم . نشستنم رو هم انجام میدم . کارهای شخصیمم خودم انجام میدم . 

      ولی امروزم میخوام یکم با تردمیل پیاده روی کنم و  فایلم رو روی تردمیل گوش بدم تا فکر بد نسبت به پیاده روی در خودم ایجاد نکنم . 

      چند کار دیگه هم سرکار که هستم میخوام انجام بدم . زیاد نیست . کوچیکه . کمدم رو مرتب کنم . وسایل رو مرتب در قفسه ها قرار بدم . کارهای تعمیرات رو در قفسه ی جدا بزارم  . ویترین رو مرتب کنم . شیشه ها رو دستمال بزنم . زیر صندلیها رو مرتب کنم . دوست دارم یه سری تغییرات کوچیک بدم . فقط نشینم منتظر مشتری باشم . یا رفقا بیان با هم بشینیم و بخندیم . 

      تمرین من اینو نخوردم رو هم انجام دادم . البته این دوسه روزه به خاطر مریضیم که خونه بودم  یکم لیز خوردم . البته زیاد نه . قابل کنترل بود ولی خب  چون نمیخواستم با مامانم زیاد بحث کنم  به حرفاش گوش میدادم . حداقلش اینو فهمیدم که فرمول چاقی (موقع مریضی بخور تا زودتر خوب شی )یا (نخوری مریض میشی ) رو دارم و باید روش کار کنم . 

      امروز شکر خدا بهترم و ۳ روز مریضیم هم گذشته و اومدم سرکار و از امروز دوباره پر قدرت به مسیر لاغریم برگشتم البته میگم خیلی خارج نشدم و بازم متعادل رفتار میکردم تا گرسنه نمیشدم نمیخوردم ولی اون جور که دل متناسبم میخواست رفتارم متناسب نبود . اما توبه می کنم و برمیگردم . چون انتخاب خودم بوده . برای همین خودم رو ملامت نمیکنم و دوباره مسیر لاغری من رو با انرژی عالییی که دارم ادامه میدم . 

      خب امروز این چند تا کارو برای خودم که نوشتم انجام میدم . در کنارش به اندازه ی نیازم میخوابم . به اندازه ی نیازم هم که حالم خوب باشه میشینم . 

      من امروز املت صبحانه نخوردم . 

      عسل یک قاشق پر نخوردم . 

      دم نوش نصف لیوان نخوردم . 

      حالا شب هم بقیه تمرین من این رو نخوردم و من اینجا ننشستم  و کارهای امروزم رو مینویسم . برم سراغ فایل گوش دادن روی تردمیل با احساسی خوب .  پیاده روی نمیکنم که لاغر بشم . پیاده روی میکنم برای  اینکه  من یه فرد متناسبم و فرد متناسبی که رفتار درستی داره انسان فعالیه . یعنی شخصیت متناسب من فعالیت رو دوست داره و فعالیت براش آسونه و این منم که انتخاب می کنم  من چاق و تنبل و پرخور رو در خودم جاری کنم یا من متناسب اندازه خور فعال رو در خودم جاری کنم . 

      من چون متناسبم اندازه نیازم میخورم . 

      چون متناسبم فعالیتهای دلخواهم رو به راحتی انجام میدم .

      هیچ تحمیلی هم به خودم نمی کنم .

      هر وقتم که بدنم نیاز داشت مینشینم و  میخوابم و با اونها هم در صلح هستم . چون اگه اندازه ی نیازم باشه حسم بد نمیشه . ولی وقتی زیاده روی میشه حسم و بد می کنه . 

      اصلا زیاده روی در هر چیزی حس انسان رو بد می کنه و انسان خوبه که در زندگی در همه ی رفتارهاش متعادل باشه تا احساس خوبش همیشه باشه . 

      چون من لایق احساس خوب هستم . 

      چون من متناسبم و زندگی به روش متناسبینِ درست رفتاری که احساسی عالی و فکری عالی و نگرشی صحیح به زندگی دارن شایسته ی وجود منه . 

      استاد بابت این تمرینات عالی ازتون سپاسگزارم . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 14 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1401/11/16 23:53
      مدت عضویت: 685 روز
      امتیاز کاربر: 12490 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 124 کلمه

      سلام تمرین امروز من اینو نخوردم .

      من دوتا کیوی نخوردم .

      من پرتغال نخوردم .

      من سوهان نخوردم .

      من ‌‌عدس پلو نخوردم .

      من کالباس  نخوردم . 

      من تخمه نخوردم .

      من شیرینی خامه ای نخوردم .

      پفک نخوردم . 

      ارده شیره نخوردم . 

      شربت عسل نخوردم .

      الویه نخوردم . 

      البته این که میگه نخوردم نه این که هیچی نخورم . مثلا شربت عسل یک لیوان بود نصفشو نخوردم . کالباس ۱۵ تکه بود ۵ تا خوردم . اینکه میگم نخوردم یعنی چند تاشو اضافه گذاشتم مثلا پفک یه بسته کوچولو نصفشو خوردم همشو نخوردم . 

      اینجوری منظورمه . 

      خب راههایی که امروز اضافه کردم ۳۵ دقیقه تردمیل و یک ربع ویبره بود . 

      کارهایی که امروز صبح گفتم رو هم انجام دادم . 

      اینا فقط در حد یه گزارش به عنوان پاورقی بود شبتون بخیر . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1401/11/17 13:06
      مدت عضویت: 685 روز
      امتیاز کاربر: 12490 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,306 کلمه

      سلام و درود . من دوباره این گام رو امروزم انجام میدم . 

      باید به این درک برسید که: من علاقه دارم این عادت را تکرار کنم.

      آن رفتار هیچ علاقه یا اجباری برای تکرار شدن توسط من را ندارد.

      این دو فرمول دو فرمول لاغریه که توجه به این دو فرمول صدای شیر درونم رو قویتر می کنه . 

      از امروز نکاتی در مورد ورزش فهمیدم . 

      من عادت پرخوریمو در حال درست کردنش هستم . اما عادت کم تحرکیمو که اومدم درست کنم تمرکزم از روی پرخوری رفت و احساس می کنم دو هدف  رو که با هم انتخاب کردم  برام سنگینه روی هردوش با هم کار کنم . 

      یه دلیل دیگه هم داره . اینکه من پرخوری و کم تحرکی رو دو رفتار چاق کننده می دونم . 

      خب آیا این فرمول ریشه در باورهای اشتباه نداره که برای لاغر شدن باید کم خورد و بیشتر فعالیت کرد . 

      یعنی اصلا علت برطرف کردن این دورفتار ریشه در باور چاقی داره . 

      البته من الان باورم نسبت به پرخوری خیلی اصلاح شده . 

      باور کردم پرخوری رو میخوام ترک کنم چون بهم فشار میاره . چون اذیتم می کنه . چون حسمو بد می کنه سنگینم میکنه  و کم تحرکی رو میخوام ترک کنم چون زیاده از حدش اونم سنگینم میکنه دلم میخواد همش بشینم و بخوابم . 

      ولی نمیدونم چرا وقتی این دوتا رو میخوام با هم انجام بدم  قاطی میکنم . وقتی رو کم تحرکی  تمرکز میکنم تمرکزم روی پرخوری از بین میره . 

      به نظرم اگه بخوام این دو رو با هم ادغام کنم اینطور میشه عمل کرد که من تمرکزم رو مثل این یه ماه که خیلی راضی بودم بزارم روی همون تمرین من اینو نخوردم . 

      حالا یکی از راههایی که بهش اضافه میکنم و تغییر کوچیک میدم اینه که نیم ساعت پیاده روی بهش اضافه کنم . یعنی ورزش رو نزارم هدف اصلی . بلکه بزارم جزء رفتارهای فرعی که دوست دارم به راه اصلی (نخوردن موقع سیری و خوردن موقع گرسنگی ) اضافه کنم . اینطوری موفق تر عمل میکنم و احساسم به این  رفتار بهتره . از طرفی دیگه این رفتاری که دارم بهش عادت می کنم هنوز نسبت به تکرار رفتار پرخوری ضعیفتره . نیاز به مراقبت داره . من هنوز در مسبر لاغری و علی الخصوص همین تک رفتار خیلی ماهر نشدم .  پس فقط تمرکزم رو روی همین رفتار میزارم و حالا اگه پیاده روی هم خواستم انجام بدم در راستای همین هدف انجام میدم نه یه رفتار دیگه که بخوام توجهم رو معطوفش کنم . 

      خب حالا میریم ببینیم امروز چی میشه . 

      تمرین امروز :  اول اینکه من دوباره عادتم رو تغییر میدم به همون ترک پرخوری و هدف اصلیم اینه و روی همین کار می کنم و هر کار دلخواهی هم که بخوام انجام بدم راههایی هست که به این عادتم میخوام اضافه کنم . 

      خب حالا مزایای پرخوری رو مینویسم : 

      پرخوری کردن به من حال میده . 

      من هر کاری بخوام انجام میدم . 

      هر چی دلم میخوام میخورم . 

      ولی من در پرخوری به صدای بدنم توجه نمی کنم . به صدای شیر درونم توجه نمیکنم . فقط دارم به صدای سگ درونم توجه می کنم . احساس لیاقتم میره . من در پرخوری احساس شرم می کنم . احساس خجالت می کنم . 

      منی که الان یه دور تغییر عادت پرخوری رو انجام دادم و قدرت انتخاب رفتار متناسب کننده غذایی رو در خودم دیدم الان که میخوام از مزایای پرخوری بنویسم بیشتر مزایای عادت جدید توی ذهنم میاد . 

      من وقتی سیرم و نمیخورم حسم عالیه . بسیار از این رفتار راضی ام . احساس انسان بودن بهم دست میده . احساس افتخار و لیاقت می کنم . 

      ولی وقتی فکر می کنم میبینم پرخوری هیچ وقت این احساسات عالی رو در من ایجاد نکرد . 

      پرخوری فقط شهوت خوردن رو در من ایجاد کرد . 

      من فقط میخواستم بخورم و بخورم و بخورم . اراده ی انسانی منو زیر سوال برد . شاید این دیدگاه غلطه . خودم بودم که اون رفتار رو انتخاب کردم و بهش قدرت دادم . بله خودم بودم و از یه جایی به بعد اون تبدیل میشد به یک بهمن که تمام عملکرد من و اراده منو زیر سوال میبرد . 

      ولی باید بتونم این دیدگاه رو بهش نداشته باشم . چون با این دیدگاه بهش قدرت میدم . بزرگش می کنم . اون بهمن نیست اون فقط یه سنگریزه ی کوچیکه که من تکرارش کردم . 

      خودم بهش علاقه داشتم ‌ . خودم بهش بها دادم . خودم بهش انرژی دادم . خودم خلقش کردم . اون هیچ قدرتی نداره . اون هیچ اراده ای نداره . 

      پس خیلی مهمه دیدگاه من به پرخوری از نگاه نفرت نباشه . 

      چون قدرت پرخوری منم . نفرت از پرخوری نفرت از خوده . من با نفرت از خودم از خودم دور میشم  و قدرتم رو به عوامل بیرونی میدم و برای خودم حق انتخابی قائل نمیشم که بعد من با این قدرت حالا رفتار متناسب کننده رو انتخاب کنم . 

      من با صلح با عادتم قدرت رو ازش میگیرم . چون اون رو خودم انتخابش کردم . هیچ تحمیلی بر من نبوده . تک تک پرخوریهای من توسط خودم انجام میشده و تنها علتش لذت بردن بیشتر بوده . من به وسیله ی پرخوری لذت بیشتری فقط در همون لحظه میبردم . برای همین انتخابش میکردم . من پرخوری رو انتخاب میکردم تا تفریحم بیشتر بشه . 

      انتخابش میکردم تا غمهامو فراموش کنم . انتخابش میکردم تا رنج چاقی رو حداقل برای لحظاتی فراموش کنم . 

      ولی من دیگه این رفتار و نمیخوام . چون دیگه باهاش حال نمیکنم چون رفتار دیگه ای رو این مدت انتخاب کردم که خیلی بهم بیشتر حال داد .  اگه پرخوری فقط برای لحظاتی حال منو خوب میکرد اما لذتش تموم میشد و من برای حفظ اون لذت هی اون عمل رو تکرار می کردم . در حالیکه جسم من دیگه طاقت پرخوریهای منو نداشت . چقدر معده رو گشاد کنه . چقدر سنگینم کنه و اینارو تو خودش جابده . چقدر گلاب به روتون دسشویی کنه تا اینارو دفع کنه . 

      ولی در رفتار نخوردن موقع سیری و خوردن موقع گرسنگی  و انتخاب خوردن و نخوردن بر اساس زبان بدن حال منو خوب کرده . اون فشار رو از بدنم برداشته . تحمیلها رو از بدنم برداشته . اجازه میده من طعم واقعی  غذا رو  حس کنم . 

      چون به گرسنگی واقعی میرسم  . رفتار انسانی ازم سر میزنه . اعتماد به نفس پیدا می کنم . خودم انتخاب می کنم . قدرت رو به خودم میدم . به خودم حق انتخاب میدم . 

      من خودم با توجه به تمام مزیتهای دو رفتار خب واقعا به این نتیجه رسیدم رفتار جدید برام دلپذیرتره و مهمتر از همه شادیش همیشگیه . لذت پرخوری هر لحظه کم و کمتر میشه . هر چی بیشتر پرخوری می کنی کمتر لذت میبری چون طرفیت نداری . اصلا مزه غذا رو دیگه نمیفهمی . هی دنبال اون لذت اولیه هستی ولی حسش نمی کنی . رنج میکشی . آقا چاره اش اینه نخور . بزار گرسنه  بشی . بزار بدنت طلب کنه . هی بهش نچپون غذاها رو . اونقدر سبرش کردی که بیزار شده . سیری بیش از حد به نفرت میرسه همونجوری که گرسنگی بیشاز حد هم به عصبانیت میرسه . 

      من در رفتار جدید هم از سیریم لذت بردم هم از گرسنگیم یعنی هردو رو پیدا کردم و حسشون کردم . حالا فقط دلم میخواد با تمرین دوباره و دوباره این عادتم رو قوی و قویتر کنم . هر چی بیشتر مینویسم و تمرین می کنم مزایای پرخوری برام کمرنگ میشه و بر عکس مزایای رفتار جدیدم داره پررنگ تر میشه . تمایلم به انجامش بیشتر میشه . حالم بهتر میشه . من فقط روی این رفتار عملی تمرکز می کنم و حرکت کردن بر اساس نیاز رو به عنوان راههایی به این عادت اصلی اضافه میکنم . 

      الانم حالم خیلی خوبه چون توجهم از چاقی برداشته شده و با نوشتن و تمرین کردن صدای شیر وجودم بلندتر و بلندتر میشه . 

      من در این مسیر استمرار می ورزم چون خیلی باهاش حال می کنم . 

      استاد بابت وجودتون و حضورتون سپاسگزارم . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1402/01/18 07:59
      مدت عضویت: 685 روز
      امتیاز کاربر: 12490 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 6 کلمه

      سلام ممنون از نظر لطف شما

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1402/01/13 11:21
      مدت عضویت: 685 روز
      امتیاز کاربر: 12490 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      همیاری
      محتوای دیدگاه: 786 کلمه

      سلام و درود . 

      ممنونم از شما و نظر لطف شما . 

      منم همچنان در حال امتحان کردن لاغری هستم . 

      امروز به باور یگانگی در راه خلق لاغریمون رسیدم .

      میدونید ما باید هر چیزی که بهمون حس چاقی میده رو تغییر بدیم . 

      حالا یا رفتارشو از بیرون یا فکر و احساسشو از درون . 

      من امروز در این فکرم که نگاه چاقی به جسمم رو تبدیل به لاغری کنم .

      حتی از همین چربیها قدر دانی کنم . این چربیها حاصل ارتعاشات درونی خودم هستن که هنوز نگاه چاقی بهشون دارم . 

      باید بتونم از همین بدن چاق حس لاغری بگیرم . 

      چاقی جسمی فقط یه آیینه است . 

      آیینه توجهات و تفکرات من .

      نگاه به جسم فعلی به من حس چاقی میده و این نگرش خب دوباره چاق شدن رو برام خلق می کنه . 

      من تا جاییکه میتونم باید حسمو به بدن فعلیم خوب کنم . 

      حتی از چربیهای شکمم متنفر نباشم ‌ 

      تنفر ارتعاشش منفیه . 

      تنفر یعنی عدم پذیرش عشق . 

      حسرت یعنی عدم پذیرش لذت. 

      نومیدی یعنی عدم پذیرش امید .

      ترس یعنی عدم پذیرش ایمان .

      جنگ یعنی عدم پذیرش صلح

      این ارتعاشات نشون میده  ظرف من جایی برای عشق و لذت و امید و ایمان و صلح نداره . در حالیکه این ارتعاشات   لاغریه منو خلق می کنه . 

      پس من به جای نفرت از بدن فعلیم باید عاشقش باشم ‌ عاشق همین چربیهای لایه لایه . 

      عشق اینا رو تبدیل به انرژی می کنه . 

      ما یه باور داریم فکر می کنیم چربیها دوست دارن در بدن بمونند در حالیکه چربیها عاشق تبدیل شدن  به انرژی هستن . او عاشق پروازن . عاشق رفتن هستن ولی ما به اونها حس رفتن ندادیم . همش حس نگهداشتنشون رو داشتیم . 

      چرا اینها هستند ؟ 

      چرا نمیرن ؟ 

      چرا لاغر نمیشم . 

      ما با این گفته ها اونها رو نگه داشتیم . در حالیکه اونها عاشق رفتن هستند . 

      چربیها کارشون اینه تجزیه بشن و تبدیل به انرژی بشن . 

      لذت بردن از همین اندام فعلیم باعث میشه من بهشون حس رهایی بدم و اونا رو به آرزوشون برسونم . 

      اونا آرزوی رها شدن از بند اسارت من و دارن . 

      کدوم موجودی رو دیدین از اسارت خوشش بیاد . 

      همه دوست دارن آزاد باشن . 

      پس من با عشق ورزی به چربیهام ارتعاشم رو تعییر میدم 

       وقتی  وجودم آماده ی پذیرش حس های مثبت بشه آماده پذیرش لاغری جسمی بشه  . 

      احساسات مثبت در من نیروی پذیرش خلق می کنند . 

      یاد حضرت ایوب افتادم . حضرت ایوب  ۷ سال داشت پاکسازی میشد از ارتعاشات منفی . 

      همه فرزندانشو از دست داد . بدنش بیمار شد . طوری شده بود که بدنش کرم گذاشته بود و مردم از شهر بیرونش کرده بودن .ولی حضرت ایوب هیچ وقت ناشکری نکرد . اون باور داشت بیماری یعنی پاکسازی وجودش .او قدر دان بیماری بود . 

      یه روز کرم از محل زخم افتاد روی زمین . 

      حضرت ایوب فکر می کنید چیکار کرد ؟ دوباره گرفت و گذاشت سرجاش . گفت تو ماموریت داری . نمیخوام از بین ببرمت . و او بیماری رو پذیرفت و وقتی تمام بدنش پاکسازی شد و حتی شیطان تهمت ناروا به خانومش زد . این دیگه نهایت پاکسازیش بود و او با تمام وجودش به  خداوند توبه کرد و وقتی خانومش برگشت  دیگه ارتعاش حضرت ایوب کاملا پاکسازی شده بود . 

      اونها در آب لطف الهی خودشون رو شستشو دادند . 

      هردو جوان و زیبا شدند .

      بیماری کلا از بدن حضرت ایوب رفت . طوری که خانومش وقتی اومد پیشش نشناختش . 

      فیلمشو از اینترنت دانلود کرده بودم دیدم واقعا زیباست و سرشار از درس و پند برای ما . 

      خداوند همه بچه هاش رو بهش برگردوند و دوباره مردم شهر بهش ایمان آوردن و شیطان از سر راهش رفت و او در مقام ایمان و امنیت زندگی لذتبخشی رو آغاز کرد . 

      اینو میخوام بگم فعلا در این فکرم که حتی از چاقی های بدنمم تشکر کنم . انقدر نخوام اونها رو حذف کنم . جنگ با چربیها ارتعاش صلح نداره . من با ارتعاش صلح میتونم لاغری رو در بدنم ببینم . 

      وقتی با چربیها صلح کنم اونا هم با من صلح می کنند و دیگه علیه من نیستند . ارتعاششون پایین نیست که ذخیره بشن . اونا ارتعاش صلح و عشق و سپاسگزاری منو دریافت می کنند و خودشونم دارای ارتعاش عشق و صلح و سپاسگزاری میشن و سبک میشن . آزاد میشن . 

      نیروی نفرت و جنگ و کینه و … در اونها هم همین حس رو ایجاد می کنه و اونا هم به من همین حس رو میدن .

      امروز فهمیدم اگه میخوام از همه چی عشق و یکرنگی و دوستی و قدردانی و لذت دریافت کنم خودم باید در این ارتعاشات قرار بگیرم . 

      لاغر شدن جسم یعنی سلامتی و سلامتی یعنی پذیرش همه ی این احساسات مثبت .

      بازم از حسن نگاه شما سپاسگزارم . 

      نوشته هام هر زمان رنگ و بویی تازه میگیرن .

      و حسم اینه هر  لحظه در آفرینش جدیدی از لاغری هستم . 

      ممنون که بهم انگیزه میدین تا بیشتر بنویسم . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1401/11/15 14:12
      مدت عضویت: 685 روز
      امتیاز کاربر: 12490 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      همیاری
      محتوای دیدگاه: 265 کلمه

      سلام و درود . میدونم که این فایل در مورد مزایای پرخوری هست . 

      و تا این صلح با عادت مورد نظر رو نداشته باشیم نمیتونیم ترکش کنیم . 

      ولی پرخوری منو سنگین می کنه من از سنگین شدنش خوشم نمیاد .

      پرخوری ذائقه ی منو میبنده نمیزاره مزه غذا رو حس کنم و من از این حس خوشم نمیاد .

      پرخوری باعث میشه از غذا بدم بیاد . از خودم بدم بیاد . از غذا بترسم و من از این حسها خوشم نمیاد . 

      ولی وقتی اندازه ی نیازم میخورم ( یعنی تا موقع گرسنگی چیزی نمیخورم و موقعی هم که سیر شدم یعنی مزه غذا از دهنم افتاد ) این رفتار خیلی به من حال میده . راحتم . آرامش دارم . سیر شدم ولی بیزار نشدم . نیازم رفع شده ولی متنفر نشدم . 

      پرخوری انسان رو در احساسات بد نگه میداره . هرچقدرم که خودمون رو بزنیم به اون راه که مزایای این عادت رو بنویسیم این برای اولش بود که ما هنوز طعم تلخ پرخوری رو نچشیده بودیم . به حس انزجارش نرسیده بودیم . یعنی ما اولش با حس بد پرخوری نکردیم . چون نمیدونستیم بعدش چقدر سنگین میشیم . دور از جون شما چقدر خرفت میشیم . نمیتونیم نفس بکشیم . اما یه بار امتحان کردیم دوبار امتحان کردیم درد جسمی و روحیشو چشیدیم اما اینکه چرا باز ادامه دادیم بر میگرده به فرمول امروز که ما  ترک عادت پرخوری رو کاری سخت میدونیم و از طرفی باور کردیم که عاملی غیر از خودمون مسبب این فعل هست . 

      ممنون که با یاد اوری مزایای پرخوری منو هم بیشتر با این رفتار صلح دادید . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1401/10/25 08:42
      مدت عضویت: 685 روز
      امتیاز کاربر: 12490 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 5 کلمه

      ممنون . موفق باشید . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1401/10/24 21:45
      مدت عضویت: 685 روز
      امتیاز کاربر: 12490 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 93 کلمه

      سلام و عرض ادب و احترام خدمت شما بانوی گرانقدر . روزتون با تاخیر یک روز  مبارک . 

      ممنون از اینکه این قسمت نوشته ام رو تکرار  کردید . خیلی حالم رو خوب کرد . خوشبختانه من امروزم تونستم عالی عمل کنم و همین حس خوب رو امشبم دارم . واقعا از آقای عطار روشن ممنونم که  این راه رو بهمون نشون دادن تا ما هم بتونیم از زندگیمون لذت ببریم . راستش من هنوز لاغر نشده ولی اونقدر حس عالی آرامش دارم که واقعا این حس رو با چیزی عوض نمی کنم . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1401/10/24 10:16
      مدت عضویت: 685 روز
      امتیاز کاربر: 12490 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 86 کلمه

      ممنونم استاد به خاطر همه چیز . 

      به خاطر آموزشهاتون .

      به خاطر مدالهاتون .

      به خاطر همراهیتون . 

      به خاطر  راهنمایی هاتون . 

      به خاطر اینکه نوشته ها رو میخونید و جاییکه لازم باشه پاسخ میدین . 

      بله من حالم خیلی بهتره . 

      من خوب تمرین کردم . حالم موقع تمرینها عالیه ولی عالیتر از اون وقتیه که من از آموزشها استفاده می کنم . حال عالیم رو مدیون شمام . من همراهتون ادامه میدم تا کم کم تمام عادتهای بدم رو ترک کنم و بتونم زندگی بهتری برای خودم بسازم . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم