0

تاثیر خوردن بر جسم (چهاردهم)

تاثیر خوردن بر جسم
اندازه متن

تاثیر خوردن بر جسم از چالش های ذهن افرادی است که اضافه وزن دارند.

در سال هایی که چاق بودم هزاران بار به این موضوع فکر می کردم که چرا بعضی ها هرچی دلشون بخواد می خوردند ولی چاق نمی شن.

ولی من هرچی بخورم فقط چاق می شم.

انقدر باور من درباره تاثیر خوردن بر جسم مخرب شده بود که تصور می کردم هرچی بخورم باعث چاقی من می شه و به همین دلیل بارها به دیگران می گفتم که من اگه آب هم بخورم چاق می شم.

اتفاقا همین اتفاق هم رخ می داد و در فصل تابستان که به دلیل شرایط آب و هوای گرم منطقه ما مصرف آب من بیشتر می شود من چاق تر می شدم.

ترس من از چاق شدن به حدی شده بود که از شنا کردن هم می ترسیدم.

تصور می کردم آب از پوست من وارد بدنم می شه و باعث چاق تر شدن من خواهد شد.

اینها تصاویری است که به واسطه شنیده های اشتباه و فرمول های ذهنی نادرست در ذهن من شکل گرفته بود و از آنجایی که هر تصویری در ذهن ما ایجاد شود چه بخواهیم چه نخواهیم به واقعیت تبدیل خواهد شد من همواره در مسیر چاق شدن بودنم.

افکاری که من درباره تاثیر خوردن بر جسم در ذهنم داشتم باعث ترس و نگرانی من از چاق شدن می شد و این درحالی بود که برخی از دوستانم که افراد متناسبی بودند هیچ ترس و نگرانی از خوردن مواد غذایی نداشتند.

آن روزها آرزوی من این بود که بتوانم با لذت و بدون نگرانی ار هر غذایی به هر مقداری مصرف کنم و چاق نشم.

بارها پیش آمده بود که در مهمانی هنگام صرف غذا کنار فرد متناسبی قرار بگیرم و با دیدن صحنه غذا خوردن آن فرد که بدون ترس و نگرانی از چاق شدن تمام پرس غذای خود به همراه نوشابه و سالاد و دیگر مخلفات را می خورد احساس حسرت داشته باشم.

با خودم می گفتم: که ای کاش من هم می توانستم مانند این فرد با خیال راحت غذایم را بخورم و تعجب می کردم که تاثیر خوردن بر جسم این افراد چگونه است؟!!

به لطف خدا از زمانی که در مسیر لاغری با ذهن قرار گرفتم و به واسطه موفقیتی که در کاهش وزن و سایز از این طریق کسب کردم و به واسطه آن با افراد زیادی که اضافه وزن دارند آشنا شدم به وضوح دیدم که رویای بسیاری از افراد چاق خوردن بدون ترس و نگرانی از هر غذایی و به هر میزان است.

بارها در نوشته های اعضای سایت خوانده ام که:

آرزوی آنها این است بتوانند از هر غذایی هرچه قدر دلشان می خواهد بخورند و چاق نشوند.

این رویای مشترک در ذهن افراد چاق به واسطه دیدن نحوه خوردن افراد متناسب ایجاد شده است.

ما با دیدن افراد متناسب که به راحتی از هر غذایی می خورند و مقایسه آنها با خودمان که جرات خوردن هر غذایی را نداریم به این نتیجه رسیدیم که بهترین آرزوی ما خوردن از هر غذایی به هر اندازه که دوست داریم است.

رویایی که برای من و بسیاری از افرادی که از دوره های آموزشی لاغری با ذهن استفاده کردند به واقعیت تبدیل شد.

این رویا از دو بخش تشکیل شده است:

  • خوردن از هر ماده غذایی
  • خوردن به هر اندازه که دلمان می خواهد

نکته جالب توجه در مورد رویای افراد چاق این است که در هر دوبخش شباهت ها و تفاوت هایی با افراد متناسب دارند. شباهت های رویای ما با افراد متناسب مربوط به فرمول های اصلی و صحیح ذهن ما و تفاوت های رویای ما با افراد متناسب مربوط به فرمول های اشتباه ذهن ماست که به مرور زمان در ذهن ما ایجاد شده اند.

بخش اول که خوردن از هر ماده غذایی شامل دو بخش تاثیر گرفته از فرمول های صحیح و اشتباه ذهنی است.

اینکه ما بتوانیم از هر ماده غذایی مصرف کنیم تاثیر گرفته از فرمول های صحیح ذهنی است.

اما اینکه دایره مواد غذایی مورد علاقه ما چقدر وسیع است برگرفته از فرمول های اشتباه ذهنی است.

زمانی که به تاثیر فرمول های ذهنی در واکنش های رفتاری پی بردم به رفتار افراد متناسب بیشتر توجه کردم.

تفاوت واضحی که بین خودم و افراد متناسب مشاهده کردم این بود که تنوع مواد غذایی موردعلاقه آنها بسیار کمتر از تنوع مورد علاقه من بود.

من از خوردن هر خوردنی لذت می بردم اصلا طعم آن اهمیتی نداشت.

ترشی را دوست داشتم،‌ عاشق شیرینی بودم،‌تلخی را بخاطر اینکه فکر می کردم به لاغر شدن من کمک می کند دوست داشتم و شوری را به بی نمکی ترجیح می دادم.

تفاوتی نداشت غذا سفت باشد یا آبکی، کیک و کلوچه نرم باشد یا خشک، میوه شیرین باشد یا ترش،‌من همه را دوست داشتم و می خوردم.

وقتی به تفاوت دایره علایق خودم با افراد متناسب پی بردم متوجه شدم که رویای من در صورت تحقق یافتن در نهایت باعث چاق تر شدن من خواهد شد چرا که یک فرد متناسب تنوع غذایی بسیار کمتر از من دارد و اگر غذایی مورد علاقه اش نباشد به هیچ وجه به خاطر اینکه سیر شود یا چون موقع خوردن است آن را نمی خورد.

در مورد بخش دوم نیز همچین شرایطی وجود داشت.

افراد متناسب به هر اندازه که دلشان می خواست می خوردند و من هم دوست داشتم به هر اندازه که دلم می خواهد بخورم اما نکته ایجا بود که دلمان چقدر می خواهد؟

دل یک فرد متناسب چقدر می خواهد و دل یک فرد چاق چقدر می خواهد؟

آنچه دل ما برای خوردن می خواهد بستگی به فرمول های ذهنی ما دارد و به همین دلیل میزان دلخواستن افراد چاق به مراتب بیشتر از دلخواستن افراد متناسب است.

هرچه در مسیر لاغری با ذهن ادامه دادم بخش اول و دوم رویای من شباهت بیشتری به واقعیت زندگی افراد متناسب پیدا کرد.

به مرور تنوع غذای مورد علاقه من کمتر شد نه اینکه حذف شود ولی آن هیجان و شور و اشتیاقی که برای ایجاد تنوع در خوردن داشتم در من کم تر شد و کمتر چشمم به دنبال مواد غذایی جدید و تنوع مزه ها و محصولات جدید بود.

از طرفی مقداری که منو از خوردن راضی می کرد تغییر کرد نه اینکه به اجبار بخواهم مقدار کمتری غذا بخورم بلکه به شکلی که هیجان در خوردن من کمتر شد و به مقدار کمتر از قبل برای هر وعده غذا می خوردم.

دقت کنید گفتم کمتر از قبل نه کمتر از نیاز فعلی بدنم.

یعنی من در این چند سال که در مسیر لاغری با ذهن هستم هیچ وقت گرسنگی نکشیدم و اتفاقا تحمل گرسنگی برای من به مراتب سخت تر شده و اصلا دوست ندارم احساس گرسنگی برای مدت زیادی داشته باشم.

این تغییرات بیرونی به دلیل تغییر فرمول های ذهنی است که به مرور با گوش دادن به فایل ها و انجام تمرینات در من ایجاد شد و باعث تغییر در افکار، رفتار و جسم من شد.

این مسیری است که همه افرادی که اضافه وزن دارند و می خواهند از طریق آموزش ذهنی لاغر شوند باید طی کنند.

راه میان بری ندارد.

نمی توان با یک هفته یا یک ماه فایل گوش دادن و تمرین کردن بر چند سال چاقی غلبه کرد.

نباید انتظار داشته باشید با چند هفته بودن در مسیر لاغری با ذهن به مقدار زیادی از مسیر چاقی که سالها در آن حرکت می کردید فاصله بگیرید.

باید با توجه کردن به احساس خود و باور کردن مسیری که در پیش گرفته اید شوق و اشتیاق خود برای ادامه دادن را افزایش داده و هر روز یک گام به سمت لاغری بردارید، در این صورت بعد از مدتی شما به راحتی توانسته اید بین مسیر لاغری و مسیر چاقی فاصله زیادی ایجاد کنید.

این فاصله به شکل احساس خوب، افکار خوب،‌ آرامش ذهنی،‌تغییر در عادت های غذایی، تغییر در حرص و ولع برای خوردن و در نهایت تغییر در جسم شما ظاهر خواهد شد.

در انتها دوست دارم تاکید کنم، اگر مسیر لاغری با ذهن را به صورت مستمر ادامه دهید چه بخواهید چه نخواهید لاغر خواهید شد.

موضوع این جلسه از چالش من اینو نخوردم را با دقت دنبال کرده و دیدگاه خود درباره آن را در بخش ثبت دیدگاه به اشتراک بگذارید.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن


نتیجه آزمون چالش من اینو نخوردم

با توجه به صحیح و کامل بودن بسیاری از نوشته های شما عزیزان انتخاب سه دیدگاه بعنوان دیدگاه برتر یا بهتر کار درستی نبود چون خیلی از دوستان صحیح و کامل توضیح داده بودند.

به این دلیل به جای انتخاب سه دیدگاه برتر،‌ دیدگاه های برتر را انتخاب و از بین آنها پنج دیدگاه به صورت قرعه کشی انتخاب شده است.

کیف پول این عزیزان به مبلغ 300 هزارتومان شارژ شد.

انتخاب اول (کلیک کنید)

انتخاب دوم (کلیک کنید)

انتخاب سوم (کلیک کنید)

انتخاب چهارم (کلیک کنید)

انتخاب پنجم (کلیک کنید)

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.05 from 19 votes

https://tanasobefekri.net/?p=23253
برچسب ها:
47 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار saberizahra80
      1399/07/25 13:31
      مدت عضویت: 1597 روز
      امتیاز کاربر: 3426 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 384 کلمه

      سلام
      اول از همه تبریک به تمام دوستانی که برنده چالش شدن👏👏👏
      دوم چقدر از خوندن مطلب ابتدای فایل و نوشته های دوستان لذت بردم مخصوصا نوشته دوست عزیزمون خانم فریده
      منم تصمیم گرفتم از تغییراتم بنویسم که برای خودم خیلی جالب هستن
      من هفته گذشته یه سفر به کیش داشتم که برای خودم با توجه به تغییراتم خیلی لذت بخش بود یکی از مهمترین تغییراتم برخورد با صبحانه هتل بود من حدود ۳ سال قبل انتالیا بودم که برخوردم توی رستوران هتل با سفر الانم خیییییلی متفاوت بود توی اون سفر همش دنبال تنوع غذاها بخصوص شیرینی ها بودم یعنی بشقاب غذام رو که از انواع غذاها پر میکردم میرفتم سر میز شیرینی و یه بشقاپ پر از انواع شیرینی بر میداشتم که مزه خیلیهاش رو نمیپسندیدم و حسرت میخوردم که چرا از اون مدلی که دوس داشتم بر نداشتم توی سفر این دفعه درسته که تنوع خیلی کمتر از انتالیا بود ولی من فقط میگشتم اون صبحونه دلخواهم رو به میزانی که میخواستم بر میداشتم و میخوردم و حتی یه تکه کیک رو روز اول برداشتم و نخوردم رو توی روزای بعد امتحان نکردم کاملا حرص و ولعم کم شده بود نسبت به تنوع غذاها برای ناهار و شام اصلا تو فکر این نبودم که حالا چی بخوریم و کاملا صبر میکردم موقع ناهار یا شام یه چیزی میخوردیم خر جا که بودیم ،قبلا توی همه سفرهام کلی خوراکی برمیداشتم کلی هله هوله که حالا گرسنه میشیم چیزی برای خوردن داشته باشیم توی این سفر فقط گاهی که احساس تشنگی داشتم نهایت یه ابمیوه میگرفتم موقع خرید سوغاتی با وجود انواع و اقسام شکلاتها و ابنباتها فقط اونی که قصد داشتیم رو خریدیم و من اصلا دنبال تنوع توی قفسه ها نبودم با وجود شب بیداریها و راه رفتنهای زیاد اصلا دنبال خوراکی برای تجدید انرژی نبودم یا موقع اماده شدن غذا توی رستوران بیقرار نبودم که چرا نمیارن گشنمه و…. توی این چند روز اصلا برنج و غذای برنجی نخوردیم و غذای اون شهر رو امتحان کردیم اونم به میزان مورد نیاز
      خلاصه اینکه این سفر برای من خیلی لذت بخش بود چون تمرکز روی لذت و تفریح بود نه خوردن و تمام این تغییرات به لطف اموزشهای عالی سایت تناسب فکری هست ممنون از شما استاد عزیز و تمام دوستانی که با خوندن کامنتهاشون کلی یاد گرفتم و تحسینشون کردم و انرژی گرفتم❤❤❤

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار saberizahra80
      1400/08/06 09:42
      مدت عضویت: 1597 روز
      امتیاز کاربر: 3426 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 705 کلمه

      سلام🙂

      همه ما بارها با افراد متناسب و لاغر برخورد کردیم که از نظر ما خیلی پر خور هستن وهمیشه حسرت خوردیم که خوشبحالش فلانی هر چی دوس داره و هر اندازه دوس داره میخوره ولی لاغره…

      قبلا همیشه دلیل متناسب بودن این افراد رو ژنتیک یا کار بدنی میدونستیم ولی از زمان آشنایی با سایت تناسب فکری میدونیم که اینها باورهای ذهنی ما است که چاقی رو به ژنتیک یا فعالیت بدنی یا بی تحرکی یا متابولیسم پایین ربط میدادیم والان میدونیم که تنها تفاوت افراد لاغر و چاق طرز فکر اوناست

      افراد لاغر درباره خوردن اینهمه فرمول توی ذهنشون ندارن مثل اینکه فلان غذا چاق میکنه یا فلان خوراکی رو از فلان ساعت دیگه نباید بخوریم یا کالری غذاها رو حساب کنیم و از این دست فرمولها

      اونا بصورت کاملا ذاتی و اتوماتیک به محض گرسنه شدن میخورن و به محض دریافت پیغام سیری دست از خوردن میکشن حالا میخواد فقط یه لقمه از غذاشون مونده باشه…موقع خوردن هم اصلا به خود خوردن و غذاها و کالریشون و چاق کنندگیشون فکر نمیکنن اونا میخورن چون نیاز دارن و از خوردن هم لذت میبرن..

      ولی ما چاقها هم دوس داریم بخوریم و از خوردن خیلی لذت میبریم لذتی که اینقدر گسترده اش کردیم که با لذتهای دیگه مثل تفریح و مهماتی و با هم بودن و سفر و….هم ترکیبش کردیم.

      و مقدار که معمولا بیشتر از نیازمون میخوریم و اصلا پیغام سیری رو درک نمیکنیم وبا فشار شکم و عذاب وجدان بعدش مواجه میشیم و من این حالت رو در هیچ فرد لاغری تا حالا ندیدم که به خاطر فشار شکم دل درد شده باشه یا عذاب وجدان بعد از خوردن پیدا کنه…

      کلا ما از خود خوردن هم ترس داریم هم لذت میبریم

      از غذاها میترسیم و عاشقشون هستیم

      تنوع رو خیلی دوس داریم هم در طعم و مزه و هم در مکان سرو غذا…و باز هم اعتقاد داریم که هر چی بیشتر خوش بگذره چاقتر میشیم…

      از اینکه هر روز برنج بخوریم هم لذت میبریم و هم واهمه داریم در صورتیکه خیلی از افراد لاغر دو وعده رو برنج میخورن یا شنیدم که شمالیها صبحانه هم برنج میخورن یا توی فیلم و سریالهای کره ای دیدم که صبحانه برنج میخورن

      ما چاقها اصلا بهش فکر هم میکنیم وحشت میکنیم.

      مسلم اینه که فرد متناسب با رفتار غذایی صحیح ایده آل ما است و ما میخوایم که به همچین فردی تبدیل بشیم و این مهم در صورتی امکانپذیره که افکاری مشابه افراد متناسب بسازیم نه اینکه فقط رفتار غذایی اونا رو تقلید کنیم که چه بسا ممکنه با تقلید رفتار اونا با افکاری که ما داریم ما رو چاقتر هم بکنه….

      ولی اگه افکار رو اصلاح کنیم و افکاری مشابه اونا بسازیم به مرور رفتار غذایی مون هم اصلاح میشه و اونوقت این فکر متناسب کننده با رفتار صحیح جسمی عالی و متناسب رو برای ما میسازه

      توی این دوره ما به این مهارت ذهن آگاهی میرسیم که الان واقعا چه احساسی داریم …گرسنه ایم یا نه واقعا….؟و همین آگاه بودن به افکار میتونه جلوی بسیاری از رفتارهای پرخوری رو بگیره

      خود من دیشب موقع برگشت از سر کار خسته و بی حوصله و پکر بودم توی راه داشتم با خودم فکر میکردم که برای اینکه از این حال بیرون بیام باید کیک بخورم …وادامه این فکر که حالا کی حال داره کیک خونگی درست کنه وخوبه کیک بیرونی بخورم و…. بعدش یه لحظه اگاه شدم که اصلا چرا من دارم به کیک خوردن فکر میکنم و کامل برام واضح شد که چون خوردن کیک برام لذت بخش بوده و قبلا که در حال بد بودم برای کاهش احساس بد میخوردم الانم به خاطر احساس بدم میخوام کیک بخورم تا از این حال دربیام و قشنگ اون فرمولهای قبلی چاقی بود که اومده بود بالا و داشت دستور خوردن صادر میکرد.وقتی رسیدم خونه و شام خوردم دیگه اصلا به کیک هم دیگه فکر نکردم ودلیل فکر من به کیک همون احساس خستگی و بیحوصلگی و حتی گرسنگی بود …و یه احساس کاذب بود.

      خداییش مدتهاست به اینکه چی بخوریم چاقتر نشیم چقدر بخوریم چاقتر نشیم دیروز برنج خوردیم امروز نخوریم فکر نکردم و برای من بین غذای نونی یا برنجی هیچ تفاوتی نیست هر چی میلم بکشه درست میکنم و به میزانی که دوس دارم هم میخورم بدون فکر کردن به کالری غذاها…و فکر کنم این آرزوی همه افراد چاقه که در لاغری با ذهن به راحتی بهش میرسیم🙂👌

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم