تاثیر خوردن بر جسم از چالش های ذهن افرادی است که اضافه وزن دارند.
در سال هایی که چاق بودم هزاران بار به این موضوع فکر می کردم که چرا بعضی ها هرچی دلشون بخواد می خوردند ولی چاق نمی شن.
ولی من هرچی بخورم فقط چاق می شم.
انقدر باور من درباره تاثیر خوردن بر جسم مخرب شده بود که تصور می کردم هرچی بخورم باعث چاقی من می شه و به همین دلیل بارها به دیگران می گفتم که من اگه آب هم بخورم چاق می شم.
اتفاقا همین اتفاق هم رخ می داد و در فصل تابستان که به دلیل شرایط آب و هوای گرم منطقه ما مصرف آب من بیشتر می شود من چاق تر می شدم.
ترس من از چاق شدن به حدی شده بود که از شنا کردن هم می ترسیدم.
تصور می کردم آب از پوست من وارد بدنم می شه و باعث چاق تر شدن من خواهد شد.
اینها تصاویری است که به واسطه شنیده های اشتباه و فرمول های ذهنی نادرست در ذهن من شکل گرفته بود و از آنجایی که هر تصویری در ذهن ما ایجاد شود چه بخواهیم چه نخواهیم به واقعیت تبدیل خواهد شد من همواره در مسیر چاق شدن بودنم.
افکاری که من درباره تاثیر خوردن بر جسم در ذهنم داشتم باعث ترس و نگرانی من از چاق شدن می شد و این درحالی بود که برخی از دوستانم که افراد متناسبی بودند هیچ ترس و نگرانی از خوردن مواد غذایی نداشتند.
آن روزها آرزوی من این بود که بتوانم با لذت و بدون نگرانی ار هر غذایی به هر مقداری مصرف کنم و چاق نشم.
بارها پیش آمده بود که در مهمانی هنگام صرف غذا کنار فرد متناسبی قرار بگیرم و با دیدن صحنه غذا خوردن آن فرد که بدون ترس و نگرانی از چاق شدن تمام پرس غذای خود به همراه نوشابه و سالاد و دیگر مخلفات را می خورد احساس حسرت داشته باشم.
با خودم می گفتم: که ای کاش من هم می توانستم مانند این فرد با خیال راحت غذایم را بخورم و تعجب می کردم که تاثیر خوردن بر جسم این افراد چگونه است؟!!
به لطف خدا از زمانی که در مسیر لاغری با ذهن قرار گرفتم و به واسطه موفقیتی که در کاهش وزن و سایز از این طریق کسب کردم و به واسطه آن با افراد زیادی که اضافه وزن دارند آشنا شدم به وضوح دیدم که رویای بسیاری از افراد چاق خوردن بدون ترس و نگرانی از هر غذایی و به هر میزان است.
بارها در نوشته های اعضای سایت خوانده ام که:
آرزوی آنها این است بتوانند از هر غذایی هرچه قدر دلشان می خواهد بخورند و چاق نشوند.
این رویای مشترک در ذهن افراد چاق به واسطه دیدن نحوه خوردن افراد متناسب ایجاد شده است.
-
اصلاح پرخوری و اشتها در مغز4,200,000 تومان
ما با دیدن افراد متناسب که به راحتی از هر غذایی می خورند و مقایسه آنها با خودمان که جرات خوردن هر غذایی را نداریم به این نتیجه رسیدیم که بهترین آرزوی ما خوردن از هر غذایی به هر اندازه که دوست داریم است.
رویایی که برای من و بسیاری از افرادی که از دوره های آموزشی لاغری با ذهن استفاده کردند به واقعیت تبدیل شد.
این رویا از دو بخش تشکیل شده است:
- خوردن از هر ماده غذایی
- خوردن به هر اندازه که دلمان می خواهد
نکته جالب توجه در مورد رویای افراد چاق این است که در هر دوبخش شباهت ها و تفاوت هایی با افراد متناسب دارند. شباهت های رویای ما با افراد متناسب مربوط به فرمول های اصلی و صحیح ذهن ما و تفاوت های رویای ما با افراد متناسب مربوط به فرمول های اشتباه ذهن ماست که به مرور زمان در ذهن ما ایجاد شده اند.
بخش اول که خوردن از هر ماده غذایی شامل دو بخش تاثیر گرفته از فرمول های صحیح و اشتباه ذهنی است.
اینکه ما بتوانیم از هر ماده غذایی مصرف کنیم تاثیر گرفته از فرمول های صحیح ذهنی است.
اما اینکه دایره مواد غذایی مورد علاقه ما چقدر وسیع است برگرفته از فرمول های اشتباه ذهنی است.
زمانی که به تاثیر فرمول های ذهنی در واکنش های رفتاری پی بردم به رفتار افراد متناسب بیشتر توجه کردم.
تفاوت واضحی که بین خودم و افراد متناسب مشاهده کردم این بود که تنوع مواد غذایی موردعلاقه آنها بسیار کمتر از تنوع مورد علاقه من بود.
من از خوردن هر خوردنی لذت می بردم اصلا طعم آن اهمیتی نداشت.
ترشی را دوست داشتم، عاشق شیرینی بودم،تلخی را بخاطر اینکه فکر می کردم به لاغر شدن من کمک می کند دوست داشتم و شوری را به بی نمکی ترجیح می دادم.
تفاوتی نداشت غذا سفت باشد یا آبکی، کیک و کلوچه نرم باشد یا خشک، میوه شیرین باشد یا ترش،من همه را دوست داشتم و می خوردم.
وقتی به تفاوت دایره علایق خودم با افراد متناسب پی بردم متوجه شدم که رویای من در صورت تحقق یافتن در نهایت باعث چاق تر شدن من خواهد شد چرا که یک فرد متناسب تنوع غذایی بسیار کمتر از من دارد و اگر غذایی مورد علاقه اش نباشد به هیچ وجه به خاطر اینکه سیر شود یا چون موقع خوردن است آن را نمی خورد.
در مورد بخش دوم نیز همچین شرایطی وجود داشت.
افراد متناسب به هر اندازه که دلشان می خواست می خوردند و من هم دوست داشتم به هر اندازه که دلم می خواهد بخورم اما نکته ایجا بود که دلمان چقدر می خواهد؟
دل یک فرد متناسب چقدر می خواهد و دل یک فرد چاق چقدر می خواهد؟
آنچه دل ما برای خوردن می خواهد بستگی به فرمول های ذهنی ما دارد و به همین دلیل میزان دلخواستن افراد چاق به مراتب بیشتر از دلخواستن افراد متناسب است.
هرچه در مسیر لاغری با ذهن ادامه دادم بخش اول و دوم رویای من شباهت بیشتری به واقعیت زندگی افراد متناسب پیدا کرد.
به مرور تنوع غذای مورد علاقه من کمتر شد نه اینکه حذف شود ولی آن هیجان و شور و اشتیاقی که برای ایجاد تنوع در خوردن داشتم در من کم تر شد و کمتر چشمم به دنبال مواد غذایی جدید و تنوع مزه ها و محصولات جدید بود.
از طرفی مقداری که منو از خوردن راضی می کرد تغییر کرد نه اینکه به اجبار بخواهم مقدار کمتری غذا بخورم بلکه به شکلی که هیجان در خوردن من کمتر شد و به مقدار کمتر از قبل برای هر وعده غذا می خوردم.
دقت کنید گفتم کمتر از قبل نه کمتر از نیاز فعلی بدنم.
یعنی من در این چند سال که در مسیر لاغری با ذهن هستم هیچ وقت گرسنگی نکشیدم و اتفاقا تحمل گرسنگی برای من به مراتب سخت تر شده و اصلا دوست ندارم احساس گرسنگی برای مدت زیادی داشته باشم.
این تغییرات بیرونی به دلیل تغییر فرمول های ذهنی است که به مرور با گوش دادن به فایل ها و انجام تمرینات در من ایجاد شد و باعث تغییر در افکار، رفتار و جسم من شد.
این مسیری است که همه افرادی که اضافه وزن دارند و می خواهند از طریق آموزش ذهنی لاغر شوند باید طی کنند.
راه میان بری ندارد.
نمی توان با یک هفته یا یک ماه فایل گوش دادن و تمرین کردن بر چند سال چاقی غلبه کرد.
نباید انتظار داشته باشید با چند هفته بودن در مسیر لاغری با ذهن به مقدار زیادی از مسیر چاقی که سالها در آن حرکت می کردید فاصله بگیرید.
باید با توجه کردن به احساس خود و باور کردن مسیری که در پیش گرفته اید شوق و اشتیاق خود برای ادامه دادن را افزایش داده و هر روز یک گام به سمت لاغری بردارید، در این صورت بعد از مدتی شما به راحتی توانسته اید بین مسیر لاغری و مسیر چاقی فاصله زیادی ایجاد کنید.
این فاصله به شکل احساس خوب، افکار خوب، آرامش ذهنی،تغییر در عادت های غذایی، تغییر در حرص و ولع برای خوردن و در نهایت تغییر در جسم شما ظاهر خواهد شد.
در انتها دوست دارم تاکید کنم، اگر مسیر لاغری با ذهن را به صورت مستمر ادامه دهید چه بخواهید چه نخواهید لاغر خواهید شد.
موضوع این جلسه از چالش من اینو نخوردم را با دقت دنبال کرده و دیدگاه خود درباره آن را در بخش ثبت دیدگاه به اشتراک بگذارید.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
نتیجه آزمون چالش من اینو نخوردم
با توجه به صحیح و کامل بودن بسیاری از نوشته های شما عزیزان انتخاب سه دیدگاه بعنوان دیدگاه برتر یا بهتر کار درستی نبود چون خیلی از دوستان صحیح و کامل توضیح داده بودند.
امتیاز 4.14 از 22 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
سلام و درود .
قبل از اینکه بخوام تمرینات امروز رو انجام بدم اول گزارشی از عملکرد خودم می نویسم .
دیشب دو تا فرمول چاقی رو شناسایی کردم . البته در همون مرحله فکر . نزاشتم به مرحله ی رفتار برسه . کشفشون کردم و وقتی فرمول رو شناسایی کردم عملکردم خیلی عالی شد .
فرمول اول دیشب سر کار در یه تایمی ذهنم سر درگم شد و دو ر و برم شلوغ شد و یه جورایی برنامه ی ذهنیم برای انجام کارها به هم خورد میل به خوردن (بهتره بگیم انتخاب خوردن ) در من شکل گرفت .
فهمیدم این فرمول در من هست که موقعی که سرم شلوغ میشه میخورم .
یعنی فرمول (میخورم چون سرم شلوغ شده . میخورم چون ذهنم سردرگم شده ) رو شناسایی کردم .
و با فرمول لاغری جایگزین کردم . (نمیخورم چون سرم شلوغ شده . نمیخورم چون ذهنم سردرگم شده اول بهش نظم میدم اگه گرسنه بودم میخورم اگه نه که نمیخورم چون سیرم )
این فرمولها رو به راحتی با فرمول های چاقی جابجا کردم و سریع دیدم حس واکنشم تغییر کردن و حس خوردن و انتخاب خوردن از وجودم رفت و قدرت رو به دست گرفتم و به راحتی نخوردن رو انتخاب کردم .
یه فرمول دیگه هم که شناسایی کردم این بود (وقتی سیرم و کسی بهم غذا تعارف می کنه و من با قاطعیت می گم نمیخورم وقتی اون طرف دیگه دست از اصرار بر میداره ذهن خودم شروع می کنه به فرمان به خوردن . یعنی میخورم چون کسی تعارف کرده و من گفتم نه و حالا بعد از تموم شدن اصرار اون خودم خودمو وادار به خوردن می کنم ) این فرمولم شناسایی کردم . بعد از اینکه همکارم شروع کرد به اصرار و من گفتم نه و بعد دیگه اصرارشو تموم کرد دیدم حالا ذهن خودم داره امر به خوردن می کنه در حالیکه گرسنه هم نبودم . سریع مچ خودم و گرفتم . آیا الان گرسنه هستی گفتم نه . گفتم پس چرا داری دعوت به خوردنم می کنی . دیدم این فرمول در ذهنمه که بعد از اصرار کسی و نه گفتن خودم ، خودم میخوام بخورم . میخورم چون کسی اصرار کرده و اصرارشو قطع کرده ) خیلی فرمول پیچیده ای بود . وقتی پیداش کردم و تغییرش دادم سریع حس واکنش به مواد غذایی در من از بین رفت و دیگه ماده غذایی رو انتخابش نکردم چون سیر بودم .
فرمول جایگزین هم این بود . نمیخورم چون گرسنه نیستم . نمیخورم چون سیرم . نمیخورم چون کسی داره منو واددار به خوردن در زمان سیری می کنه . نمیخورم چون خودم دارم خودمو وادار به خوردن در زمان سیری می کنم . نمیخورم چون پرخوریه )
وقتی این فرمولها رو ساختم خیلی راحت واکنش من تغییر کرد و دیگه امر به خوردن در من متوقف شد و به رفتار نرسید و حالم عالی عالیتر شد .
تمرین امروزم .
من صبحانه نخوردم .
کوکو سبزی نخوردم .
سبزی پلو نخوردم .
چند ملاقه آش نخوردم .
نان نخوردم .
شیرینی نخوردم .
بیسکویت نخوردم .
نصف شکر پنیر نخوردم .
میوه نخوردم .
نخودچی کشمش نخوردم .
شکلات نخوردم .
نصف بشقاب زرشک پلو نخوردم .
چند تا تکه مرغ نخوردم .
سمنو نخوردم .
مویز نخوردم .
انجیر خشک نخوردم .
یه کاسه ماست نخوردم .
تنوع غذایی نداشتم .
پرخوری نکردم .
ریزه خواری نکردم .
کسی رو وادار به خوردن نکردم .
امروز همکارام بهم گفتن عطا لاغر شدی بیش فعال شدی همش کار میکنی بابا یه دقیقه بشین . چیزی نگفتم .
نه از اینکه گفتن لاغر شدی هیجان زده شدم نه از اینکه گفتن بیش فعال شدی ناراحت یا خوشحال .
من دیگه دارم خودم کارامو انجام میدم . عطایی که همیشه کاراشو رو دوش دیگران میزاشت حالا همکارام بهم میگن بیش فعال . البته بیش فعال خیلی خوبه .
من اینجا یاد گرفتم به قضاوت و تعریف دیگران واکنش ندم . به نظرم دلیلی نداره واکنش بدم . من راه زندگیمو پیدا کردم .
خیلی طبیعیه وقتی دارم فکر و عملم رو اصلاح می کنم لاغر بشم . لاغری طبیعت وجود منه و خیلی طبیعی داره برام رخ میده . طوری که اطرافیانمم دارن بهم می گن .
البته نمیدونم چقدر لاغر شدم که دیگران دارن بهم میگن .
اما لاغری من با دفعه های پیش فرق داره . اون زمانها وقتی یکی بهم میگفت لاغرشدی اونقدر هیجان زده میشدم که دوباره راه و روش چاقی رو پیش می گرفتم .
برای همین هیجان زده شدن از لاغری برای من فرمول چاق کننده است . برای همین هیجان زده نشدم . کاملا برام طبیعی شده لاغر شدن .
خب وقتی دارم از راه صحیح حرکت می کنم و لاغری با ذهن رو انتخاب می کنم خیلی طبیعی و عادیه که لاغر بشم .
همین که انقدر آرومم و حالم خوبه این یعنی بودن در مسیر صحیح .
چی از این بهتر که انسان مسیر صحیح رو در زندگیش بره و خیالش راحت باشه از زندگی در مسیر درست .
خب وقتی در مسیر درست داری حرکت می کنی طبیعیه که لاغری انقدر راحت بیاد سراغت .
خدارو شکر می کنم و سپاسگزار استادم هستم که اینقدر عالی مسیر صحیح رو یادم داد .
خب حالا برم سراغ تمرینات امروزم .
سلام . چقدر تمرین فوق العاده ای .
از امروز نه تنها میگیم من اینو نخوردم میگیم من این فکر و نکردم .
چقدر دقیقه این راه . چقدر لذتبخشه .
خب چیزی که از این متن و فایل یاد گرفتم این بود که به افراد متناسبی که رفتار متناسب کننده دارن به عنوان الگو نگاه کنیم نه افراد پرخوری که لاغرن .
البته ما نمیدونیم اونا چند ساعته نخوردن . نمیدونیم نیاز بدنشون چیه فقط میبینیم دارن زیاد میخورن .
خب شاید کلا یکی دو روزه هیچی نخوردن و نیاز بدنشونه که الان دارن میخورن قطعا وقتی همونا هم وقتی سیر بشن دیگه خوردن رو به خودشون تحمیل نمی کنند .
خدارو شکر این روزا خوب زبان بدنمو یاد گرفتم . به نظرم یه تفاوت دیگه منِ چاقم و انسانهای متناسب اینه که اونا زبان بدنشون رو خوب میشناسن . ولی من زبان بدنمو تا قبل از هدایت شدن به این راه نمیدونستم .
من از فرمولهای چاقی چیزی نمیدونستم . خب انسانهای متناسب انتخاب های متناسب کننده دارن . چون زبان بدنشون رو خوب تشخیص میدن . چون یا تربیت غلط نداشتن یا تربیت غلط روشون اثری نزاشته .
اما اونا هم نمیدونند که فرمول ذهنیشون درسته . شخصیت متناسبشون دستخوش تغییر نشده و اونا ناآگاهانه متناسب رفتار می کنند .
ما هم با کمی تمرین میتونیم متناسب رفتار و فکر کنیم .
درس امروز در مورد تناسب فکری بود . اینکه ما اصلا به خوردن فکر هم نکنیم . واقعا راست میگید شخصیت متناسب اصلا به خوردن فکر نمی کنه .
منم از وقتی دارم با شخصیت متناسبم زندگی می کنم خیلی کم به غذا فکر می کنم . چون میدونم که دیگه موقع سیری چیزی نمیخورم زیادم فکرش نمیاد تو ذهنم . اما صفر نشده .
نمونه اش دیشب که دو تا فرمول رو شناسایی کردم در سطح فکر و نزاشتم به سطح رفتارم جاری بشه و واکنش بهش ندادم و حتی تغییرش دادم .
حالا تمرین امروز رو از زاویه فکر بهش نگاه کنم و من اینو نخوردم رو از سطح فکر عملی کنم .
من به فلان غذا فکر نکردم .
البته هنوز نمیدونم چطور میشه عملکردن به این فرمول و چه نتیجه ای داره ولی ایمان دارم خیلی کار و برام راحتتر می کنه . چو فکر نکردن به خوردن و چجوری خوردن و اینا باعث میشه اصلا فکرمونم نره سمت خوردن و شخصیت متناسبمون بهتر شکل بگیره . چقدر خوشحالم که روز به روز شخصیت متناسبم بهتر داره آگاه میشه .
شیر وجودم با تمرینات شما داره روز به روز بزرگتر و قویتر میشه .
امروز من تا ساعت ۲ به خوردن فکر نکردم .
و حتی ۲-۳ باری که همکارم منو دعوت به خوردن غذاش که سبزی پلو کوکو کرد من به خوردنش اصلا فکرم نکردم البته بعدش که اصرارش تموم شد فکر کردم و فرمولم رو شناسایی کردم که در کامنت قبلی نوشتم و شرحش دادم .
من تا شب اصلا به خوردن هیچی فکر نکردم نه میوه نه شیرینی .
آها راستی اینو نگفتم امشب برای دخترخاله ام که ۸ سالشه خودم سیب زمینی سرخ کرده و تخم مرغ درست کردم . سیب زمینی سرخ کرده که با کاترهای دالبری به شکل دالبر برش دادم و خودم برای دختر خاله ام سرخش کردم بهش ۲ تا تخم مرغ زدم ولی در تمام این لحظات حتی یک لحظه هم به خوردنش فکر نکردم .
براش گذاشتم که بخوره البته اونم یکم تپله . ولی من اصراری بهش نکردم که بخوره خودش خورد و می گفت که خیلی دوست داره . البته چون اون بچه است حتی دوست نداره با غذاش نون بخوره . فقط سیب زمینی و تخم مرغشو خورد .
مامانش یکم فرمولاشو به هم ریخته که بچه رو تپل کرده ولی هنوز درونش شخصیت متناسب رو میدیدم .
وادار کردن مادرش به خوردن اون رو از حالت متناسب خارج کرده . وگرنه هنوزم میشه فرمولهای متناسب رو ازش کشف کرد .
اول اینکه تا گرسنه اش نشه به خوردن فکر نمی کنه دوم اینکه تنوع غذایی رو هنوز یاد نگرفته فقط یه نوع غذا میخوره .
هنوز چاقی رو خیلی یاد نگرفته وقتی هم سیر میشه حتی اون غذایی هم که دوست داره دیگه نمیخوره و منم بهش گفتم گفتم زهرا جان هر وقت کسی بهت اصرار کرد که بخوری اگه سیر بودی نخور . به زور نزار بهت غذا بدن . فقط وقتی گرسنه ای بخور. اونم نمیفهمید من چی میگم . چیزی نمی گفت . درک نمیکرد حرفمو .
دلم براش نمیسوزه اگه خدا بخواد اونم سالها بعد هدایت می کنه شایدم زودتر .
من سیب زمینی و تخم مرغ نخوردم .
من نان نخوردم .
من به خوردن اینا هم فکر نکردم .
من به خوردن زرشک پلو با مرغ فکر نکردم .
من به خوردن میوه و اینها فکر نکردم .
چقدر خوبه ما عادت کنیم حتی به غذا فکر هم نکنیم .
من به خوردن سمنو هم فکر نکردم .
یعنی فکر خوردنشو نکردم . نقشه بکشم براش یا تعریف و تمجید کنم ازش یا ازش حرف بزنم یا تو فکرم اون و بپرورونم . کلا هیچ کدوم رو امروز انجام ندادم .
خیلی خوب بود تمرین این قسمت . یک جهش بزرگ در ساخت شخصیت لاغر من ایجاد کرد .
تنوع غذاییم رو هنوز به ذهنم نرسیده چطور کم کنم .
ولی به نظرم باید لیاقتم رو بیشتر کنم .
من لایق خوردن غذای مونده نیستم .
من لایق خوردن چیزهای بد مزه نیستم .
من لایق فشار پرخوری نیستم .
من لایق خوردن غذاهای ناسالم نیستم .
من لایق خوردن چند ماده غذایی که روی هم خورده بشه نیستم .
در حقیقت تنوع غذایی مثل این می مونه چند تا دارو رو با هم بخوری . خب معلومه اثراتشون بر هم تداخل ایجاد می کنه و اون تاثیری که برای سلامتی لازمه بر بدن بزارن نمیزارن .
پس برای تاثیر بهتر اون ماده غذایی بر بدن بهتره یک نوع ماده غذایی در هر بار گرسنه شدن خورده بشه .
چون چند تا غذا باهم اثرات هم رو خنثی می کنند .
و شاید برای سلامتی بدن هم مضر باشه .
سلامتی بدن مهمتر از تنوع غذاییه .
چون تاثیرات هم رو از بین میبرن .
مثلا ماست و ترشی با هم اصلا خوب نیست .
شیر و میوه اصلا خوب نیست . یکی از دلایل چاقی انسانهای چاق دقیقا همین تنوع خوریه . روی هم خوری .
چندین نوع ماده غذایی رو در یک وعده خوردن اختلالات هضم ایجاد می کنه . گلاب به روتون عذر میخوام خیلی از بالا آوردن ها و استفراغ کردنها به خاطر همینه که چند نوع ماده رو با هم میخوریم و کلا معده رو به هم میریزیم . تنوع طلبی کلا برای سلامتی خوب نیست .
ولی خوردن تنها یک ماده خیلی اثرات خوبی بر سلامتی داره .
اول اینکه زودتر سیر میشیم .
دوم اینکه اجازه میدیم تمام ویتامینها و مواد مغذی اون جذب بدن بشه . تاثیر مواد مفیدش بر بدن رو از بین نمیبریم .
سوم اینکه کار راحتیه فقط خوردن یک نوع ماده غذایی .
فعلا برای تغییر دادن فرمول تنوع اینا به ذهنم میاد . البته اینم از همون فرمولهاست که تبدیل به عادت شده و نیازه تغییر عادت روش انجام بشه .
من باید یه سری تمام عادتهای غلط رفتاریمو بنویسم و مرحله به مرحله اونا رو طبق همین چالش من اینو نخوردم اجرا کنم تا اونا هم از دایره عاداتم خارج بشن .
ولی در کل وقتی یه عادت تغییر می کنه ناخوداگاه بر عادتهای دیگه هم اثر میزاره و بعد از مدتی میبینیم دیگه خودمون تمایلاتمون تغییر می کنه . البته من دیگه با توجه به آموزشهای شما اسم تمایل رو نمیارم و طبق درسهای شما میگم انتخاب .
ما در این مسیر انتخابهامون تغییر می کنه .
حتی میزان دل خواستن یه انسان متناسب با میزان دل خواستن یه انسان چاق با هم متفاوته . چون انسان چاق کلیییییییی دلیل و بهانه داره برای خوردن که همشون باعث میشن انتخابهای چاق کننده داشته باشه و یه انسان متناسب کلیییییی دلیل داره برای نخوردن که باعث میشه انتخابهای متناسب کننده داشته باشه .
پس صرفا فقط خوردن اون لحظه شون نمیتونیم بگیم اونا هرچی دلشون میخواد میخورن .
اتفاقا اونا خیلی وقتا اصلا چیزی دلشون نمیخواد که بخورن و کلی دلیل میارن که نخورن . ولی وقتی هم گرسنه میشن میخورن . درست مثل الان ما .
به نظرم به فرمایش شما ما باید نگاهمون رو به اونا تغییر بدیم . انسان متناسب در بیشتر ساعات عمرش متناسب رفتار می کنه و چون نگاه و نگرش ما به پرخوریه ما فکر میکنیم اون هر چی میخوره چاق نمیشه .
این نگاه و نگرش یک انسان چاقه . این نگاه و نگرش برای ساخت شخصیت لاغری به کار نمیاد و بر عکس شخصیت چاق رو فعال نگه میداره تا در حسرت و اندوه باشیم . این سبک نگرش یا این فرمول اگه تغییر کنه قطعا واکنش ما هم تغییر خواهد کرد .
انسان متناسب رفتارش متناسب کننده است . اون به هیچ وجه رفتار چاقی نداره . نگاه و نگرش ما به اون غلطه .
انسان چاق رفتار نامتناسب داره . یا دائم داره میخوره یا خودشو به زور نهی می کنه از خوردن . انسان چاق نگرشش هم نامتناسبه .
انسان چاق باید تغییر کنه . اینا همش توجیهه که انسان چاق خودشو دلخوش کرده . هیچ انسان متناسبی زیاد نمیخوره من مطمئنم . چون پرخوری یعنی وادار و اجبار به خوردن همونجو که کم خوری یعنی وادار و اجبار به نخوردن . انسان متناسب هیچ رفتاری رو به خودش تحمیل نمی کنه . اون نامتناسب رفتار نمی کنه مطمئنم و اون حتی به نامتناسب بودن فکرم نمی کنه و شما چقدر قشنگ در این درس فکر مارو هم از نا متناسب بودن پاکسازی کردید .
خیلی استفاده کردم استاد سپاسگزارم .
سلام و درود .
چقدر این فایل عالی بود .
کسانی که میخورن و لاغرن به دلیل این هست که اونها به خوردن فکر نمی کنند .
اتفاقا دیروز من در طی حرکات تکاملی خودم به اینجا رسیدم که خب من پرخوری رو از چاقی جدا کردم و کلا فعل خوردن رو هم مثل تمام فعالیتهای بدن یه عملی در مسیر لاغری دونستم .
چون با هربار خوردن کل سیستم گوارش ما فعالیت می کنه و مقدار زیادی از مواد که از طریق روده جذب میشه و مقداری هم که جذب میشه دو قسمت میشه یک سری مورد مصرف سلولها قرار میگیره و یک سری به سلولهای چربی میره .
ما در اینجا هم از باور تناسب فاصله گرفتیم افراد لاغر به هیچ وجه اعتقاد ندارن غذا در بدن ما ذخیره میشه یا بدن من چربی رو ذخیره می کنه و این باور در افراد چاق به وفور دیده میشه .
من در خودم از این باور چاقی عبور کردم و گفتم چربی از سلولهای چربی اکسید میشن (به سه عنصر اکسیژن ، اب و دی اکسید کربن ) که اکسیژن و مقداری آب به مصرف سلولی میرسن و آب اضافه از طریق ببخشید ادرار کردن و عرق کردن دفع میشه و دی اکسید کربن هم از طریق دستگاه تنفس دفع میشه . خب عملا در این مرحله ما هیچ نشانی از چاقی و ذخیره چربی نمیبینیم و همین روند نشون میده طبیعت جسم ما لاغر شدنه و چاق شدن یک حالت غیر طبیعی در جسم ما هست و به نوعی بیماریه که باورهای اشتباه ما ساختن . باورهایی مثل پیوند خوردن و پرخوری با چاقی ، کم تحرکی با چاقی ، ژنتیک باچاقی ، افزایش سن با چاقی ، ازدواج کردن با چاقی ، بچه دار شدن با چاقی .
مامان من که خیلی هم سر من منت میزاره میگه وقتی تو رو باردار شدم و چند سالم شیرت دادم چاق موندم . خب مادر من الان ۲۵ سالمه الان چرا چاقی ؟
همه ی اینا بهانه های ذهن چاقه و هیچ دلیلی برای چاق موندن وجود نداره و ما در دروس اول دوره لاغری من یادگرفتیم برای لاغر شدن بهانه نیاریم .
خب حالا این باورها به کنار .
میریم سراغ خوردن و پرخوری . خب من در روز گذشته در مورد فعل خوردن و پرخوری به این باور رسیدم که خوردن نیاز بدنه ولی پرخوری فارغ از هر پیوندی به چاقی به خودی خود یک اعتیاد محسوب میشه و ما میدونیم اعتیاد یک نوع وسواس ذهنیه که اندیشه ای رو مدام در سرمون تکرار کردیم و اون تکرار در ما عادت شده و ما فکر می کنیم دیگه نسبت به اون هیچ تسلطی نداریم در حالیکه در تمرینات تغییر چالش یاد گرفتیم عادتها از خودشون قدرتی ندارن و ترس ما به اونها قدرت میده و اگه ما قدرت رو در دست بگیریم به راحتی می تونیم از تکرار یک فعل نادلخواه جلوگیری کنیم .
خب اینجا یکی از راه حلهای پرخوری در ذهن و همون وسواس فکری خوردن رو بهمون گفتید .
اگه میخوایم وسوسه خوردن تکرار نشه باید به خوردن فکر نکنیم یا فکر کردیم به محض آگاه شدن دیگه بهش فکر نکنیم . من دیشب به این راه حل رسیدم که حتی اگه نجوای بخور بخور هم در ذهنمون تکرار کردیم اون رو به فعل نرسونیم و انجامش ندیم تا فراموشش کنیم .
اما این راه حل شما مناسبتره .
به خوردن اصلا فکر نکنیم .
به خوردنهای اضافه که دیگه اصلا فکر نکنیم .
یعنی ما عادت ذهنی خوردن و پرخوری رو فراموش کنیم تا مرور اون و دستور اون در ذهن کمتر و بعضا پاک بشه تا عادت بیرونی هم دیگه ناخوداگاه به فعلیت نرسه ( ضمن اینکه با خوداگاهی هم میشه آگاهانه انتخاب کنیم که بعد از سیر شدن هیچ دستور به خوردن رو اجرا نکنیم . دلایل خوردن رو کم و کمتر کنیم و دلایل نخوردن رو زیاد کنیم .
به چاقی فکر نمی کنم . به لاغری فکر می کنم .
هر روز حتی شده فقط یک کم تغییر ایجاد کنیم .
امروز من تونستم یک کم آرومتر غذا بخورم .
امروز من تونستم یک کم به بدنم بیشتر توجه کنم و غذای اضافه واردش نکنم .
فقط یکم خودم و تغییر دادم . اما همین تغییرات کوچیک قابل ستایشه . ذهن ما هیچ وقت نمیپذیره ۳۰ کیلو کاهش بده یا حتی ۳۰ کیلو افزایش وزن بده . اما میپذیره هر روز یک گرم از وزنش رو کم یا اضافه کنه .
ما گرم به گرم و با تغییرات کوچیک چاق کردیم خودمون رو و با تک تک گفتگوهای ذهنی توجهات عادات گفتمانها و … خودمون رو چاق کردیم .
پس الانم میتونیم با همین ابزارها به خواسته لاغریمون برسیم .
ذهن کاهش کم گرمی رو میپذیره تازه کاهش فرموله به فرمول .
شما در فایلهاتون قدم به قدم فرمولها رو برامون شناسایی کردید و راه اضافه کردن فرمولهای لاغری رو هم گفتید و اینکه لزومی نداره با پرخوری بجنگید تا اون رو کنار بزارید فقط راههایی بهش اضافه کنید تا به مرور عادتهای جدید رو در وجودتون خلق کنید . حالا چه عادتهای فکری چه عادتهای عملی .
عادت به فکر نکردن به چاقی و پرخوری و حتی خوردن
اضافه کردن عادات جدیدی به این عادتها باعث میشه اعتیاد ما به خوردن ، پرخوری و چاقی کمتر تکرار بشه و عادات جدیدبیشتر تکرار بشن .