گام ۳۲: پاک سازی چاقی ذهن

سلام بر شما

دقیقااا این فایل در رابطه با موضوع امروز من بود که باهاش درگیر بودم. اولا خیلی از خدا ممنونم که من رو در  این مسیر قرار داد. 

دوما اینکه ، خدایا واقعا نمیدونم چطوری اینو باید بنویسم ، من الان تا امروز ۳۲ گام رو برداشتم اما با یک نام کاربری دیگه، و همه نوشته هامم تو دفترم نوشتم ، چون دوست دارم ناشناس باشم  ولی دیدگاه های دوستان رو میخوندم و الان که به این گام رسیدم یسری چیزهارو دوست دارم با دیگران هم به اشتراک بزارم که خیلی برام جالبه! چیزهایی که به سادگی در زندگی،  ما با اونا مواجه میشیم اما نادیشون میگیریم. 

من از دیروز خواستم از اول دوره تا گام ۳۰ رو تکرار کنم تا یک یاداوری تا اینجا  داشته باشم. 

و میتونم خدارو قسم بخورممم که انگار تو این ۳۰ گامی که من برداشتم، خدا به یک صورتی قبل از دیدن فایل ها اون ضعفی که داشتم رو بهم نشون میداد و من بعد از دیدن فایل ها جواب خودم رو میگرفتم و موهای تنم سیخ میشد😬

من دیگه میخوام از همین الان تاریخ ۱۴۰۰/۰۶/۱۲ در سایت دیدگاه های خودم رو به اشتراک بزارم و تو این تکرارم هم هرچی که دیدگاه تو کاغذ نوشته بودم رو وارد سایت میکنم! اما میخوام که همینطوری ناشناس بمونم .

من تا این ۳۲ گام خیلیییییییی افکارم و نگرشم به خیلییییی چیزها عوض شده و دیگه الان هرچیزیو باور نمیکنم ک دیگه! تو بیا خودتو اینجا پرپرم کنی و برای من دلیل و برهان بیاری من بازم بهت میخندم😂 

حالا داستانم رو براتون از اول تعریف میکنم از اون شروع مسیر لاغری  

خب ، امروز برای من چطوری بود؟ من از وقتی که فایلی که در رابطه با تشخیص احساس گرسنگی و سیری بود رو دیدم و خیلیی دفعه ها طبق این احساساتم رعایت کردم ولی دوباره ی روز میدیم که رفتارم تغییر کرده یا درست دارم رفتار نمیکنم ، یعنی به قول چند فایا قبل که یادم نمیاد گام چند بود ، رو این ترمز داشتم که بعد با دیدن همون فایل گفتم بیخیال بهش اهمیت نده ، خودش خلاص میشه😅 خیلی برام جالب بود که اتفاقاتی برام می افتاد یا فرمول هایی خودش رو تو اون روز نشون میداد که قرار بود فسخ بشن! 

و از چند روز پیش هم پرخوری داشتم و وقتی که فکر میکردم و با خودم میگفتم ، خدایا ، من که تومسیر درست هستم ، همه ی گفته های استاد رو هم دارم رعایت میکنم ، فایل هارو میبینم ، دیدگاه های دوستان رو میخونم ، خودمم مینویسم،باورهاممم عوض شده، افکارم و نگرشم به کلی تغییر  کرده ولی هنوز پرخوریم برطرف تشده! از الان هم بگم که حتی وزنمم اضافه تر هم شده ،ولی من یک حس اطمینانی داشتم یعنی ارامش داشتم چون ته وجودم میدونم که به چیزی که میخوام میرسم ،حتی  وقتایی که دلمم میگیره تو اینستا میچرخم با چیزهایی مواجه میشم که انگار خدا دااره باهم حرف میزنه و جوابمو میده مثلا چند روز پیش بعد از اینکه دعامو کردم و با خدا صحبت کردم داشتم تو اینستا میچرخیدم که دیدم یک عکس نوشته که روش نوشته بود :

از طرف خدا: 

صداتو شنیدم بنده ی خوبم،دیگه نوبت تو شده و به زودی اجابتت میکنم ،صبور باش و به من اعتماد کن. 

خیلی وقت ها که تو مود خوبی نبودم و یا یسری چیزها ذهنم و درگیر کرده بود ، نشانه هایی دیدم که انکار خود خدا میومد باهام صحبت میکرد . حالا چه برسد که داستان هدایت من هم که از طریق خداوند بوده و میرم مینویسم . 

و من مطمعنم که تنها مسیریه که میتونه منو به چیزی که میخوام برسونه و یک حس ارامش و اطمینان خاصی ته قلبم دارم. 

اونجا بود که تو گام اونروز هم جوابمو گرفتم 🥰

ولی اتفاقی که امروز برام  افتاد و اگاهی امروزم 

دیگه به خودم گفتم که نمیخوام ساکتدبمونم بزار بقیه هم بدونن 

من الان ‌۲‌روزه که پرخوری میکنم و حسم هم اصلا بد نبود ، مثلا امروز پرخوری کردم ولی در صورتی که گرسنم بود و احساس سیری نرسیده بودم یعنی انگار  اون نیاز بدنم برطرف نشده بود ، و همش هم دوست دارم که غذا بخورم ،طوری بودم که میخواستم برم با استاد صحبت کنم ،بعد وقتی دیدم که استاد دیگه واتساپ ندارن یزره حالم گرفته شد ولی باز هم صبر کردم .

 خب من میخوردم و میخوردم و میخوردم و 

 مادر من هم که ( خودش چاقه و عامل اصلی برنامه ریزی ذهن من در چاقی بوده) هی برام قیافه میگرفت، و نوچ نوچ میکرد و میگفت حس نمیکنی داری زیادی میخوری؟ چاق میشیا! یا پریشب بهم گفت خیلی چاق شدیا میخوای چیکار کنی؟ دیروز صبح هم اومدم صبحانه بخورم بهم گفت ، یچی بگم ناراحت نمیشی؟ گفتم : چرا میشم ، پس ساکت شو

چون میخواست دوباره راجع به چاق شدنم صحبت کنه!😒 

گفت پس حالا که خودت میدونی راجع به چی میخوام حرف بزنم ، مواظب باش!

منم نه گذاشتم نه برداشتم گفتم تو خودت از من بدتری که ، تو چرا ی فکری به حال نمیکنی اگه خیلی راست میگی؟😂

گفت اخع من فرق دارم😐😒😂 

گفتم برو بابا تو اگه طبیب بودی اول خودت و درمان میکردی!

امشب هم قبل از دیدن این فایل من گرسنم بود و داشتم همینطوری میخوردم ، مادرم و پدرمم فقط منو نگاه میکردن! 

بهشون گفتم چیه ؟ گشنمه؟

بعد که چون میخواستن ب قول خودشون من حس بدی پیدا کنم ، گفتن بالای ترازو برو ببین چند کیلو شدی بعد ببین بازم گرسنته یا نه!😒

در صورتی که میدونستم دارن چرت و پرت میگن، چون من خودم حس میکردم که لاغر تر شدم! بنابراین واکنش خاصی بهشون نشون ندادم. 

اینم میدونن که من دارم از روش ذهنی برای لاغر شدن استفاده میکنم و دیگه خودتون که میدونین چی میگن!🤦🏻‍♀️

ولی من اصلا بهشون اصرار نمیکنم که این روش فلان و بسار و … چون خودم و الکی اذیت میکنم ! 

 منم جوابشنو ندادم و از اونجایی که امروز کسل بودم حال هیچ کاری نداشتم ، اومدم این گام و دیدم و جوابمم گرفتم !

من خودم رشته ی دانشگاهیم کامپیوتره ، و از بچگی هم عاشق کامپیوتر بودم و خانواده من هم چون اقداماتی و از من در اون دیدن و من رو تشویق میکردن و من هم بیشتر مشتاق بودم به پیشرفت کردن در اون گفتن در کامپیوتر هم با استعدادم! چه بسا که استعداد های خیلی بیشتری هم دارم !

و وقتی من هرچی بیشتر راجع به کامپیوتر  یاد میگرفتم و در اون دقت میکردم ، میدیدم که خیلیییی شبیه به ذهن و مغزه ! 

وقتی که یک برنامه نویس کد های برنامه و اون کاراییشو برای کامپیوتر مینویسه تا کامپیوتر بتونه اون برنامه رو طبق هدف اصلی که به اون منظور ایجاد شده رو اجرا کنه! 

برنامه ذهن ما هم توسط خداوند که برنامه نویس اصلی وجود و خلقت ماست نوشته شده بود ولی از طرف طراحان ویروس مثل خانواده، اجتماع و…. مورد حمله قرار گرفت و به قول خودم باگ افتاد😂

و البته همونطوری هم که میشه برای کامپیوتر کد هاشو اصلاح کرد و یا دوباره بازنویسی کرد ، پس ذهن  انسان هم معلومه که میتونه تغییر کنه ، دیگه بالاتر از انسان که اشرف مخلوقاته وجود نداره و در ضمن خود انسان ها کامپیوترهارو اختراع کردن و….

پس همونطور که ما به کامپیوتر کد میدادیم که برامون ی برنامه ای رو اجرا کنه ، به ذهن هم هر چی بگی یا هر دستوری بدی اون و تو زندگیت ایجاد میکنه  

ذهن احتیاج به تداوم و استمرار در یادگیری داره تا به اون چیزی که بخوایم تبدیل بشه

من هم رفتارم حداکثر تا ۳ روز  اونطوری که بعد از دیدن فایل ها و عمل کردن به گفته ها و… انتظارشو داشتم تغییر میکرد، اما دوباره  میدیم دارم یزره عوض میشم، دوباره دارم پرخوری میکنم و …ولی دوباره ادامه میدادم و ناامید نمیشدم ( در فرهنگ لغت من نا امیدی وجود نداره و نخواهند داشت، چون من از هر بار شکست خوردنم اگاهی جدیدی در رابطه با اون مسئله دریافت میکنم که باعث میشه دوباره اون اشتباه رو که باعث شکست من شده تکرار نکنم یا چیزهایی که باعث شمست من میشه رو شناسایی کنم ، و من این عقیده رو دارم که شکست هام راه رسیدن من  به پیروزی و راحت تر و سریع تر میکنه ) ، و باز هم ادامه میدادم و عادی میشد و دوباره … 

ما چون یسری رفتار ها داشتیم در خودمون که شاید هم در حالت عادی ، طبیعی بوده باشن ، ولی اون نگرش ما نسبت به رفتارمون سبب این میشد که نتیجه شو اون طور که انتظارشو‌داشتیم دریافت کنیم!

حالا این نگرش ها از هر طریقی وارد ما شده، یا تو تلویزیون دیدیم! یا خانواده گفته و یا از جایی شنیدیم و ….

و گرنه  خیلی ها هستن که خدا شاهده ، ببخشید این و میگم ولی مثل اسب میخوردن و حتی لاغرتر از حد طبیعی خودشون هم بودن 

بعد من تا ۲سال پیش اینارو که تو اینستا نشون میداد دارن غذا میخورن و صداشم اونطوری دهن ادم و اب مینداخت و همونطوری لاغر و استخونین  ، فقط فحششون میدادم 😂 

پس به غذا خوردن نیست، به پرخوری کردن نیست! به طرز نگاه ما به اون عذا و پرخوری کردن مائه! 

من امروز غذا رو به اون اندازه ای خوردم  که گرسنگی منو برطرف کنه ، حالا از نظر خودم یا خانوادم شاید حجمش بیشتر بوده ولی نیاز من امروز با این حجم برطرف شد!

بارها پیش اومده که یک برنامه کامپیوتری و باز کردم و یا بازی های کامپیوتری و بازی کردم که ، بازیش کاملا درست بود و اجرا میشد ولی بعضی وقتا باگ مینداخت.

یا یوقتایی که کامپیوتر ویروسی میشد و عملکرد طبیعی نداشت که به همین سبب براش انتی ویروس ایجاد کردن

(باگ:نوعی خطا یا اشتباه در اجرای نرم‌افزار است که موجب نتایج اشتباه یا اجرا نشدننرم‌افزار می‌شود.علت این اشکالات می‌تواند اشتباه در هنگام
برنامه‌نویسی باشد.!)این دیگه خودش گویای همه چیزه!!

ویروس یک داده است،  داده ای که مجبور ب ایجاد واکنش اشتباه در کامپیوتر میشه و باعث اختلال در عملکرد طبیعی کامپیوتر میشه.

در واقع  داده ویروس اینطوریه : که وظیفه تو  خراب کردن و یا بهم ریختن فلان برنامه هست ! 

وما با استفاده از انتی  ویروس میایم  اون داده ی اشتباهی رو که باعث شده برنامه به طور عادی و بدون مشکل ایجاد کار نگنه رو پاک میکنیم 

یا برنامه نویسان میان با اصطلاح خودشون ( دیباگ) میکنن برنامه رو.

(دیباگ:طبیعتاً به فرایند پیدا کردن ایرادها و حذف آنها از برنامه ، دیباگ (Debug) گفته می‌شود.)

پس جواب امروزم رو هم گرفتم😊 

درسته که من دارم داده های صحیح رو وارد ذهنم میکنم و واقعا هم اوضاع خوبه و کاملا مطمعنم که بهش میرسم ولی ظاهرا داده های اشتباه قبلی هنوز وجود داره و میاد فریک میندازه رو من کارمو مشکل میکنه 

پس کار ویروس های چاق کننده ذهن منه که بازهم اون ها داده های صحیحی هستند  برای چاق کردن!

 این داده ها به طریقی صحیح هستند چون اگه اشتباه باشن اصلا عمل نمیکنند! 

مثل این میمونه که  بخوای بری پزشک بشی ولی بری رشته معماری بخونی ، بعد ایا  میتونی با دانشت از معماری بری قلب عمل کنی؟؟

میتونی یه ساختمان و بد و یا خراب درست کنی ، چون به هر حال  داری اون ساختمون و میسازی و  ولی خراب یا زشت ! اما اصلا امکان نداره که  با قلب وکارکرد اون اشنایی داشته باشی!

هر چیزی که در ما باعث تغییر ناگهانی بشه، در اثر داده های صحیح چاق کننده ای است که در ذهن ما ذخیره شده (برای چاق کردن) که باید داده های اون پاکسازی بشه.

 چون اگه داده های قبلی پاک نشن ، در هنگام دادن داده های صحیح ، داده های صحیح خود به خود به داده های قبلی الوده میشن چون هنوز داده های اشتباه وجود دارد.

مثل این که یک usb سالم و جدید رو بزنی به ی کامپیوتر ویروسی!🤦🏻‍♀️😅

داده ها و فرمول های صحیح لاغری من تحت تاثیر ویروس های چاقی قرارگرفته و الان احتیاج به یک انتی ویروس داره😭  بذر های لاغری من مورد حمله علف های هرز چاقی قرارگرفته! و باید ازش مراقبت بشه. پس این اختلال به وجود اومده در عملکرد غذایی من ، نشان از بودن یک ویروس در ذهن منه که داشت موس موس میکرد من هستم بیا منو ببین مشکل تو منم!🤔

ویروس رو نمیشه شناسایی کرد مگه اینکه نتیجه شو بتونی ببینی!

پاک کردن داده های اشتباه سبب برتری بخشیدن و ایجاد تمرکز بیشتر به داده های صحیح و جدید میشه.پاک کردن داده های اشتباه ساده تر از ایجاد داده های جدید است، چون ما با دیدن واکنش اشتباهمتوجه میشیم که این رفتار  من  بخاطر این داده  اشتباه ، اشتباه است.

و با پاک کردن داده های اشتباه ، رفتار های اشتباه ما هم تغییر میکنه 😊 

خداجونم میدونم که من رو در مسیر ثروت هم قرار دادی ، ازت میخوام که کمکم کنی که هزینه دوره ها رو بدست بیارم چون واقعااا مشتاقم برای کسب نتیجه عالییییی🙏🏻❤️

شاد و پیروز متناسب باشید❤️