لاغر شدن ترس دارد و با ترس لاغر نمی شوید! اگر از شنیدن این جمله متعجب شدید کاملا طبیعی است چون سالها دوست داشته اید لاغر شوید و اکنون شنیدن اینکه لاغر شدن ترس دارد برای شما غیرعادی به نظر می رسد.
ترس از لاغری یکی از مخفی ترین فرمول های ذهنی افراد چاق است که به سادگی مانع لاغر شدن آنها می شود.
ترس از تغییر کردن
از زمانی که با قدرت ذهن برای لاغر شدن آشنا شدم و در مسیر یادگیری و سپس آموزش آنچه در زندگی خودم تاثیرگذار بوده است قرار گرفتم به وضوح دلایل بسیاری از اتفاقات زندگی برایم واضح شد.
به معنای دیگر توانستم سرنوشت خودم را بررسی کنم و مهم تر از آن:
سرنوشی که دوست دارم تجربه کنم را برای خود ایجاد کنم.
یکی از موارد جالب توجه در زندگی من و شاید شما، عاملی است که مانع رسیدن ما به خواسته هایمان می شود
عاملی به شدت تاثیرگذار اما درعین حال بسیار مخفی که علیرغم تلاش های ما برای رسیدن به خواسته هایمان به راحتی مانع موفقیت ما می شود
ترس از روبرو شدن با موفقیت
شاید به نظر خنده دار باشد که آدم از موفق شدن ترس داشته باشد.
اما با بررسی ساده در روند زندگی خود به وضوح برایتان روشن می شود که خیلی وقت ها شما از رسیدن به خواسته هایتان ترس داشته اید.
یعنی خواسته شما، با علایق و افکار شما همسو نبوده است
شاید شما خیلی دوست داشتید ادامه تحصیل بدید اما ترس حضور در کلاس، یا ترس رفتن به شهر دیگر برای ادامه تحصیل مانع رسیدن شما به خواسته تان شده است.
ممکن است شما دوست داشته باشید در خانه ای بزرگ تر زندگی کنید، اما ترس روبرو شدن با مسائل خانه بزرگتر از قبیل سخت بودن نظافت کردن آن، یا هزینه های تعمیر و نگهداری، ترس از چشم خوردن توسط دیگران و …. سبب شده است که سالها در آرزوی داشتن خانه ای بزرگ تر باشید اما همچنان در خانه کوچک خود زندگی کنید.
نقش ترس در پیشرفت نکردن
برای شرح بهتر این موضوع به این مثال از زندگی خودم توجه کنید.
از سال ها پیش دوست داشتم ماشین بهتری داشته باشم، اما در کنار این خواسته از داشتن یک ماشین خوب به شدت ترس داشتم.
چون تصور می کردم که هزینه های ماشین بهتر به مراتب بالاتر است، یا اگر با ماشین خوب برای خرید به بازار بری همیشه باید مبلغ بیشتری برای خرید اجناس پرداخت کنی.
اگر ماشین بهتر سوار بشی ممکنه دوستان یا اطرافیانم مرا جشم بزنند و خیلی از افکار و باورهای مشابه که منجر به ترس از داشتن ماشین خوب در من شده بود که بیشتر از طریق اطرافیان طی سالها به من منتقل شده بود.
عدم هماهنگی خواسته من که ماشین خوب داشتن بود با افکار و باورهای ذهن من سبب شد که هیچ وقت نتوانم ماشین بهتری داشته باشم.
در واقع از داشتن ماشین بهتر که خواسته من بود ترس داشتم.
نکته جالب اینکه پس از شناسایی این ترس ها و پیدا کردن دلایل منطقی برای واهی بودن آنها و تقویت باور اینکه من می توانم به راحتی ماشین بهتری داشته باشم، اکنون آن ماشین را دارم و از داشتن آن لذت می برم.
موارد مشابه زیادی می توانید در زندگی خود پیدا کنید که مصداق ترس از رسیدن به خواسته ها باشد.
از آنجایی که ذهن در تمام جنبه های زندگی ما تاثیرگذار است بنابراین داشتن افکار و باورهایی در مورد مثالهایی که زدم به شکل های مختلف در جنبه های مختلف زندگی ما تاثیرگذار است
ترس از لاغری
افرادی که اضافه وزن دارند، مطمئنا خواسته آنها لاغر شدن است، اتفاقا خیلی هم دوست دارند که لاغر شدن را تجربه کنند و برای رسیدن به خواسته خود خیلی تلاش کرده اند.
همه ما تجربه استفاده از رژیم لاغری را داریم.
رنج و سختی جدا کردن غذای خود از دیگران، نخوردن غذای مورد علاقه، حسرت خوردن از اینکه چرا نمی توانیم مانند دیگران هر غذایی که دوست داریم را بخوریم. همه در نهایت از همه این موارد رنج آورتر اینکه بعد از اتمام مدت رژیم به محض اینکه به روال قبل بر می گشتیم میزانی که از وزن ما کاهش پیدا کرده بود دوباره به وزن ما اضافه می شد.
همه ما تجربه ورزش کردن، پیاده روی کردن و … را برای لاغر شدن داریم.
رنج و سختی رفتن به باشگاه یا پیاده روی کردن های طولانی درحالی که حوصله ورزش کردن را نداشتیم، اینکه از چند ساعت قبل از رفتن به باشگاه باید کارهای روزمره را برنامه ریزی می کردیم تا سر وقت در باشگاه حاظر باشیم و در نهایت همه تلاش و وزنی که کم کرده بودیم به محض نرفتن به باشگاه دوباره بر می گشت.
همه ما تجربه خوردن داروی های تلخ عطاری و … را داریم. احساس بد از طعم های ناجور و بوهای ناخوشایند را تجربه کرده ایم.
انجام هر روشی برای لاغری رنج و سختی های مربوط به خودش را دارد اما در نهایت آنچه از وزن ما با استفاده از آن روش ها کم می شد دوباره خیلی زود بر می گشت.
نکته حائز اهمیت اینکه استفاده از روش های مختلف و تحمل رنج و ناراحتی اجرای روش های لاغری و در نهایت نتیجه نگرفتن سبب می شود که مجموعه ای از افکار و نگرش ها درباره لاغر نشدن در ذهن ما ایجاد شود که باعث شکل گیری ترس از لاغری در ذهن ما می شود و به همین دلیل هر وقت صحبت از لاغری می شود دچار دلهره می شویم که باز باید درگیر مسائل مختلف برای لاغری شویم.
تلاش برای لاغر شدن با روش هایی که جسم را محدود کرده یا تحت فشار قرار می دهد بیهوده است و فقط باعث ایجاد ترس از لاغری در ذهن ناخودآگاه می شود.
افرادی که اضافه وزن دارند به طور ناخودآگاه ترس از لاغری دارند، چون تصور می کنند لاغر شدن نیاز به تحمل رنج و سختی زیاد دارد که از توان آنها خارج است. غافل از اینکه هیچ فرد متناسبی برای لاغر بودن خود رنج و سختی تحمل نمی کند.
تصور اشتباه در مورد لاغر شدن باعث ایجاد ترس از لاغری در ذهن افراد می شود که مشابه تصور اشتباه سخت بودن داشتن خانه ای بزرگ تر یا تصورهای اشتباه من درباره داشتن ماشین بهتر بود.
نکته قابل توجه این است که همه این تصورهای اشتباه به یک شکل مانع موفقیت ما و رسیدن به خواسته هایمان می شود.
ترس مواجه شدن با موفقیت موضوع بسیار مهم و ریشه ای در ذهن ناخودآگاه ماست که در تمام جنبه های ما به شدت تاثیرگذار است.
این ترس واهی از شنیدن حرف ها و تجربیات دیگران درباره موضوعات مختلف زندگی وارد ذهن ناخودآگاه ما شده است و ما غافل از تاثیر و قدرت بالای این افکار اشتباه در زندگی خود هستیم.
با یادگیری استفاده از قدرت ذهن می توان بر ترس از لاغری و سایر ترس ها در جنبه های مختلف زندگی غلبه کرد
در این سال هایی که با قدرت ذهن آشنا شده ام به اندازه ای که توانسته ام بر ترس های خودم برای مواجه شدن با خواسته هایم غلبه کنم موفقیت کسب کرده ام.
در همان روزهای اول شروع برنامه های آموزشی لاغری با ذهن از صحبت کردن برای دیگران ترس داشتم و همین ترس سبب شده بود که بارها شروع دوره های آموزشی را به بعدا موکول کنم.
از داشتن هنرجوهای زیاد ترس داشتم چون فکر می کردم پاسخگوی سوالات شرکت کننده ها بودن کار سخت و طاقت فرسایی است.
و همین باور اشتباه سبب شده بود علیرغم اشتیاق و تلاش زیاد برای گسترش روش لاغری با ذهن، شرکت کننده های دوره من بسیار کم باشند.
وقتی ترس های خودم برای روبرو شدن با شرکت کننده های بیشتر را شناسایی و برطرف کردم. به لطف خدای مهربان اکنون نه تنها از اکثر شهرهای ایران بلکه از کشورهای مختلف دوستان فارسی زبان در دوره ورود به سرزمین لاغرها و دیگر دوره های لاغری با ذهن شرکت کرده اند.
حتی دوستان افغانی و عراقی که تا حدودی به زبان فارسی مسلط هستند از برنامه های لاغری با ذهن استفاده می کنند.
این تغییرات فقط بخاطر برطرف کردن افکار اشتباه و ترس آور مواجه شدن با موفقیت صورت گرفت.
و اکنون با اطمینان به شما دوستان خودم اعلام می کنم که ترس از لاغری مانعی بزرگ در برابر لاغری است.
اگر می خواهید رویای لاغری خود را به حقیقت تبدیل کنید باید آگاهانه و هوشیارانه با ترس از لاغری مقابله کنید.
لاغری با ذهن و غلبه بر ترس از لاغری
“لاغر شدن ترس دارد و با ترس لاغر نمی شوید !”
این جمله عمیقا مرا به فکر فرو برد که چرا لاغر شدن ترس دارد؟! آن هم با این وجود که من این همه خواهان و خواستار لاغری و تناسب اندام هستم!!!
امروز از این فایل آگاهی خوبی کسب کردم و متوجه شدم که اگر ذهن خود را مانند یک سطح صاف در نظر بگیریم فکر و افکار ما بالای این سطح قرار دارد که همان خود آگاه ما می باشد و باورهای ما زیر این سطح قرار می گیرد که همان ناخود آگاه ما می باشد.
وقتی من چیزی را دوست دارم و به آن علاقه مند هستم در واقع در قسمت فکر و افکار من قرار می گیرد و در خود آگاه من می باشد که تاثیر چندانی در موفقیت من در اموری که می خواهم به انجام برسانم ندارد بلکه مهم ترین و تاثیر گذار ترین بخش برای موفقیت من در انجام کارها، باورها و فرمول های ذهنی من می باشد که همان ناخودآگاه است و من باید بیشتر آنها را کشف کنم و به اصلاح آنها بپردازم تا به هر آنچه که می خواهم برسم.
ترس از لاغری هم یکی از این باورهای محکم و قوی و در عین حال بسیار مخفی در ذهن ناخودآگاه ما می باشد.
الان که خوب دقت می کنم به این درک رسیدم که چرا با وجود اینکه من چند ماهی است که در مسیر لاغری با ذهن قرار دارم و گام به گام مراحل را طی می کنم اما با این وجود وزن کم نکرده ام؟! دلیلش این است که در سطح ناخودآگاه ذهنم، ترس از لاغری دارم.
من از لاغر شدن می ترسم چون این باور در من وجود دارد که با لاغر شدن از ریخت و قیافه می افتم و صورتم زشت می شود.
با لاغر شدن از دید همسرم شاید دیگر دوست داشتنی و خواستنی نباشم چون همسرم تپلی و چاقی من را دوست دارد.
با لاغر شدن تمامی لباس های من بلا استفاده می شود و دیگر نمی توانم از آنها استفاده کنم.
این ها دلایل ترس از لاغری من هستند که مانع لاغر شدن من شده اند و من باید روی این ترس ها کار کنم و برای خودم و ذهن ناخودآگاهم تفهیم کنم که این باورها نادرست و اشتباه می باشند، چرا؟!
چون اولا من با لاغر و متناسب شدن به هیچ وجه زشت و نازیبا نمی شوم برای اینکه من قبلا هم در وزنی که می خواهم برسم، بوده ام و بسیار هم صورتی زیبا و دوست داشتنی داشتم و هم اینکه با دیدن عکس شگفتی سازان به صورت های آنها دقت کرده ام که اتفاقا نسبت به زمان چاقی آنها بسیار صورتی بشاش تر و زیبا تر برای خود ساخته اند و جوان تر هم به نظر می آیند.
در مورد همسرم و ترس از لاغری به این نتیجه رسیده ام که اگر واقعا او مرا دوست داشته باشد به هر شکلی که باشم و در هر وزنی باشم باز هم می تواند مرا دوست داشته باشد وقتی که او مرا با این همه اضافه وزن می خواهد و دوست دارد مطمئنا اگر به تناسب اندام برسم و صورت و اندام زیبا تری برای خود خلق کنم هم باز برای او دوست داشتنی و خواستنی هستم.
در مورد لباس هایم و ترس از لاغری، با لاغر شدن، من می توانم لباس هایی را که خیلی دوست دارم برای اندام و سایز جدیدم به خیاط بدهم و آنها را به اندازه ی دلخواه من در بیاورد و نهایتا خیلی راحت می توانم لباس های جدید و نو را که اندازه ی سایز لاغر و متناسب من می باشند را بخرم و تهیه کنم و از آنها لذت کافی را ببرم.
من از زمانی که در مسیر لاغری با ذهن قرار گرفته ام بسیار با حالت چاقی خود به صلح رسیده ام و با صبر و شکیبایی گام به گام از مسیر را بر می دارم و به راه درست و صحیحی که در آن قرار گرفته ام ادامه میدهم و اطمینان قوی و عجیبی دارم که می توانم متناسب و لاغر شوم.
چون الان با گام هایی که بر داشته ام نسبت به باورهای نادرستی که در ذهنم وجود داشته که باعث ترس از لاغری در من شده است آشنا شده ام.
دیگر از خوردن ترسی ندارم، تناسب را حالت طبیعی جسم خودم می دانم، هر چیزی را که دوست داشته باشم و بخواهم در هر زمانی به اندازه ی نیاز بدنم، با آزادی کامل و لذت و بدون ترس از چاق شدن می خورم.
به این باور رسیده ام که می توانم لاغر و متناسب شوم و همچنین پی برده ام که بدنم این قابلیت و توانایی را دارد که دوباره من را متناسب و لاغر کند و به حالت طبیعی خود باز گرداند.
بار سنگین چاقی و اضافه وزن داشتن از روی ذهن من بر داشته شده است و با وجود اینکه وزن کم نکرده ام اما احساس سبکی دارم و هر زمانی که بخواهم و دوست داشته باشم می توانم ورزش بکنم.
بدون زور و اجبار و به این درک رسیده ام که قدرت من هستم نه هر نوع خوردنی یا خوراکی و از زندگی ام با این شرایط هم لذت می برم و از اینکه به این مسیر هدایت شده ام بسیار خوشحال و شاد هستم و خدا را شکر می کنم و از اینکه در این گام پی بردم که ترس از لاغری دارم و از آن آگاه شدم خوشحالم و از امروز بر روی اصلاح ترس از لاغری کار می کنم که این مانع هم از راه و مسیر لاغر شدن من برداشته شود و من راحت تر و سریع تر وزن کم کنم و به تناسب اندام برسم.
توضیحات تکمیلی و بسیار عالی درباره این موضوع مهم و همچنین شرح تاثیر ذهن خودآگاه و ناخودآگاه در لاغر شدن را در فایل آموزشی پیوست برای شما دوستان خوبم آماده کرده ام
اطمینان دارم دوستانی که با اشتیاق و احساس خوب توضیحات نوشتاری و ویدیوی تصویر ترس از لاغری را استفاده کنند تصمیم قاطع تری برای لاغر شدن خواهند گرفت و شجاعت اقدام کردن و مواجه شدن با شرایط جسمی جدید را پیدا می کنند.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.63 از 38 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
باید افکار و باورهای ما با هم همسو باشن در جهت رسیدن به خواسته ی ما که ما موفق بشیم مثال: در سطح فکر چیزی رو دوست داریمم ولی در باورهامون ترس داریم در رسیدن به شرایط جدید پس یا به اون چیز نمیرسیم یا اگه برسیم خیلی هم مشکل دارییم
همه ی ما در سطح فکر دوست دارییم لاغر بشیم ولی در باورهای خودمون میترسیم از لاغر شدن که نکنه خیلی سخت باشه یا محدودیت داشته باشه و یا … پس با این تزسها نمیتونییم لاغر بشیم
مثلا من لاغری رو داست داشتم ولی با یه عالمه ترس
من صورتم زشت میشه پوستم خراب میشه پس من نمیخوام لاغر بشم
من باید کلی چیز نخورم که زجرم میده پس نمیخوام لاغر بشم
من باید چیپس و پفک و کرانچی نخورم پس من نمیخوام لاغر بشم
من باید غذام با همه فرق داشته باشه و چیزهای بد مزه و آبپز بخورم پس من نمیخوام لاغر بشم
من باید فعالیت های شدید داشته باشم که خیلی دوست ندارم پس نمیخوام لاغر بشم
من با لاغری انگار چهرم بی حال میشه پس من لاغری رو نمیخوام
من بالاغری باید شام خاص و سبک بخورم پس نمیخوام لاغر بشم
من باید شب به هیچ رستوران و یا فست فودی نرم و پیتزا و ساندویچ نخورم پس من نمیخوام لاغر بشم
من لباسهام به تنم زشت میشن و نمیاد پس نمیخواهم لاغر بشم
من دماغم بزرگتر نشون داده میشه پس من نمیخوام لاغر بشم
من باید هیچ کیک و شیرینی و بسکوویتی نخورم پس من نمیخوام لاغر بشم
من موهام شروع به ریختن میکنه پس نمیخوام لاغر بشم
من انگار مریض هستم پس نمیخوام لاغر بشم
پس همه اینا ترمزهای من برای لاغری بودن ولی حالا دیگه این فکرها رو ندارم وهمه رو رد میکنم
من محتویات ذهن رو تا جایی که تونستم ریختم بیرون و ترسهام رو شناسایی کردم و حالا میخواهم فرمولهای جایگزین اینها رو تقویت کنم تا دیگه این ترسها رو نداشته باشم و من میخواهم یه تناسب با آزادی کامل داشته باشم که اختیار دست خودم باشه چی بخورم به چه مقدار در چه زمانی بخورم اینجوری احساس قدرت و آزادی و شادی میکنم
من میخواهم تزسهام رو کنار بزارم و محدودیت هم نداشته باشم در لاغری با ذهن و با اختیار واراده جلوبرم و هر جا اجبار و بایدی در کار بود بدونم راهم رو اشتباه رفتم .
خیلی عالی بود ممنونم از این فایل
باور ترس از لاغر شدن یک باور مخفی و بسیار خطر ناک هست .در وجود همه ی ما ترس از لاغر شدن وجود داره شاید بگی چطوری؟؟ ما که دوست داریم لاغر بشیم پس چرا ترس داشته باشم ؟؟(من قبلا که رژیم گرفتم مخصوصا بار اخر که وزن زیادی کم کردم در حد ۳۵ کیلو یه سری ترسهای مخفی داشتم و بارها هم به زبون آوردم اما نمیدونستم چه تاثیر مخربی در روند لاعر شدن من میزارن و واقعا هر چقدر هی بیشتر میگفتم و بهش فکر میکردم شرایط لاغری برام سختتر میشد ترس از اینکه چقدر صورتم لاغر و زشت شده با لاغری و چقدر پوست صورتم خراب شده تا جایی که در عکسها خودم رو نگاه نمیکردم یا با حالت بدو تنفر و ترس نگاه میکردم )جواب : اما بدونید که فکر کردن با باور داشتن خیلی فرق داره اینکه من دوست داشته باشم لاغر بشم این در سطح فکر من هست ولی نتیجه ی نهایی رو باور های ما و انتظارهای ما رقم میزنه و اونها رو باید بشناسی پس بالای سطح ذهن افکار ما هستن و در پایین سطح ذهن باورهای ما هستن و این مهم هست که ما پایین سطح رو بشناسبم .(خیلی مهم هست که خواسته ی خودمون رو دوست داشته باشیم و بگیم و بهش فکر کنیم اما از اون مهمتر باور های ما در مورد اون خواسته هستن که نتیجه رو رقم میزنن فردی که ثروت رو دوست داره و میگه من میخوام ثروتمند بشم و یه کسب و کاری رو راه میندازه اما در ته ذهنش و باورهاش این هست که پول دست مردم نیست مردم قدرت خرید ندارن و یا اینکه اوصاع اقتصادی کشور خراب هست از راه حلال به پول زیاد نمیرسی و یا پول در اوردن سخت هست باید زحر بکشی و عرق بریزی تا بهش برسی و یا …. هرگز این فرد طعم ثروت رو نمیچشه چون باورهای اون و انتطاز این فرد از کسب و کار و مردم بسیار بد و منفی هست حالا هر چقدر بگه دوست دارم نمیشه باید در ذهنش اول باورهای درست و همسو با خواسته اش درست کنه که پول هست فراوانی زیاد هست افراد زیادی در حال پیشرفت هستن و من هم میتونم پیشرفت کنم و … تا طعم ثروت رو بچشه پس خیلی مهم هست که افکار و باورهای شما با هم همسو باشن و هر دوی اونها با خواسته ی شما همسو باشنن اینطور نتیجه عالی میشه .) مثال :دونفر رو تصور کنید که هر دو نفر دوست دارن برای ادامه ی تحصیل به خارج از کشور برن و حالا یک فرد باورهایی داره که اگر خارج رفتم و دوربشم از خانواده برام سخته و یا اینکه در کشور غریب سخته زندگی کردن و یا اینکه زبانشون رو بلد نیستم سخت هست و اینها باورهاش هست و خیلی تفاوت داره با فکرش که دوست داره بره خارج کشور در حالی که داره تلاش میکنه بره خارج از کشو ر اما در نهایت نمیره و قبولش نمیکنه که این فرد بره خارج از کشور اما فرد دوم باورهای خوبی داره بری خارج از کشور با سبک جدیدی از زندگی آشنا میشی و اونجا امکانات بیشتر هستن و من دوست دارم با زبان دیگه و فرهنگ دیگه آشنا بشم و … و این فرد چون باورهای بهتری داره هر چقدر کمتر از فرد اول تلاش کنه ولی احتمال رفتنش به مر اتب بهتر هست و تفاوت نتیجه ی دونفر زیاد هست .(من خودم یه آشنایی رو میشناسم بسیار زندگی لارج و مرفه ای داره و خوب و عالی داره زندگی میکنه و بسبار ولخزج هست ولی با یه ماشین بسیار معمولی داره زندگی میکنه هر چند که ماشینهای خارجی رو دوست داره و همیشه دنبال میکنه و هر جا ببینه خوب اونها رو برانداز میکنه ولی همیشه میگه نه خریدن ماشین خارجی ضرر هست چون هزینه نگهداریش بالاهست و ادم ادیت میشه اگر داشته باشه ارامش رانندگی با اون رو نداری و این فرد در کنار تمام شرایط عالی هنوز که هنوز به ماشین دلخواهش نرسیده اکر بگی هم میگه عالیه من خیلی دوست دارم بهش برسم پول ندارم پس چطور در بقیه ی جنبه های زندگی پول داره اما در خریدن ماشین نداره ؟چون در حرف زدنش کلی باورهای علط در مورد خریدن ماشین خارجی داره ) اگر باور و افکار تو با هم مخالف باشن مثلا دوست داری بری خارج ولی در باورهات بگی که سخته ر فتن یا از خانواده دور میشی و یا زندگی در غربت سخته یا چون فرهنگهافرق داره سخته پس اکر ترس از شرایط جدید داری نمیری یا اگر بری خارج خیلی شرایط برات سخت میشه .(پس باید افکار و باورها رو با هم همسو کنی و در یک جهت باشن و همسو با خواسته باشن تا نتیجه عالی بشه مثال : من دوست دارم لاعر بشم اما اگر لاعر بشم زشت میشم و یا من دوست دارم لاغر بشم اگر لاعر بشم مریص میشم من دوست دارم لاغر بشم اما اگر لاغر بشم انگار رنگ پریده میشم من دوست دارم لاعر بشم اما اگر لاغر بشم پوستم خراب میشه من دوست دارم لاغر بشم اما اگر لاغر بشم موهام میریزه من دوست دارم لاغر بشم اما اگر لاغر بشم بدنم ضعیف میشه و …. اینها همه باورهای غلط و خلاف جهت با خواسته هستن که کار ما رو سخت میکنن باید دلیل بیاری و نقضشون کنی هر ادم لاعری ضعیف و بیمار و رنگ پریده و موهای کم پشت و صورت زشت و … نداره و بلعکس خیلی از چاقها هستن در اطراف ما که این شرایط رو دارن و این ویژگیها هیچ ربطی به چاق و لاغری ندارن فقط بر میگرده به افکار و باورهای ما حالا در هر جسمی که باشیم باور و افکار ما زندگی ما رو رقم میزنه همین ) همه ی ما در سطح افکار دوست داریم لاعر بشیم و اما در باورهاشون خیلی ترس دارن مثلا من نمیتونم شکلات نخورم حالا این فرد میخواد لاغر بشه اما چون فکر میکنه نباید شکلات بخوره میترسه و دیگه لاغر نمیشه و هر چقدر هم تلاش کنه موفق نمیشه چون میل خوردن به شکلات از میل لاغر شدن براش بیشتر هست و چون شکلات خورن نتیجه اش سریع هست و لاغری احتیاج به زمان داره اون فرد شکلات خوردن رو ترجیح میده به لاغری حالا چرا ؟؟چون باورهاش غلط هست و فکر میکنه اگر میخواد لاغر بشه باید شکلات نخوره اما غلطه چون در لاغری با ذهن ما هیچ محدودیتی نداریم (من خودم بارها رژیم میگرفتم و در مخدودیت خودم رو میزاشتم و خوب و عالی که نتیجه میگرفتم و وزنم کم میشدم دیگه دلم میخواست خوب بخورم از اون عداهای مورد علاقم بخورم و یکم یکم شروع به خوردن میکردم تا نتایج لاغری من بعد از مدتی از بین میرفت و من دوباره چاق میشدم حالا چقدر من آدم شجاعی بودم که اون لذت آنی خوردن مواد غذایی رو بر لاغری ترجیح نمیدادم و اقدام میکردم به رژیم و نخوردن و در انتها بعد از کسب نتیجه بلخره از ذهن چاقم شکست میخوردم این خودش نشان از عاشق لاغری بودن رو داره و جای تشویق و تحسین دارم چون من بعد از ازدواجم چاق شدم و در این ۱۸ یا ۱۹ سال بیش از ده بار رژیم گرفتم و به زور خودم رو لاغر نگه داشتم و یه جاهایی هم داشتم که واقعا دیگه بریده میشدم از رژیم و یه رفتارهای ناجور غذایی رو داشتم که خودم وقتی یادم میاد وحشت میکنم اما ۹۰ در صد اوقات من رژیم بودم و داشتم با ذهن چاقم مبارزه میکردم و تونستم نتیجه بگیریم و لی مانگار نبودن و من شکست خوردم چون راهم غلط بوده پس من جز افراد شجاع و توانمند ی بودم که لدت لاعر شدن رو بر لذت عدا نخوردن ترجیح دادم اما چون راهم غلط بوده شکست خوردم ) یا فردی میگه من نمیتونم غذا با نون بخورم و بنابراین ناخوداگاه لاعری رو پس میزنه چون ترس از نخوردن نون با عدا غالب میشه بر لاغر شدن و نمیزاره چون لدت نون خوردن براش خیلی سریع هست (من نون رو اصلا با برنج دوست نداشتم اما خیلی چیزها در رژیم نمیخوردم که واقعا اذیتم میکرد ولی اینقدر به دنبال لاغری بودم که از خوردن همه ی اونها میگذشتم و خودم رو لاغر میکردم من عاشق چیپس و پفک و کرانچی بودم و هستم و یا فست فود خیلی دوست دارم و یا انواع سالادها با سس و یا انواع غداهای سرخ شده و … اما از همه میگذشتم و نمیخوردم به عشق لاغری بازم دم خودم گرم که اینقدر تونستم تلاش کنم و به وزن ۵۹ کیلو برسم و اما مانگار نبود و از دستش دادم اما دوباره به وزن ۵۹ کیلو سایز ۳۸ دارم از راه درست میرسم ). و یا کسی میگه من نمیتونم ورزش کنم پس لاغر نمیشم پس اگر فردی از ورزش بدش بیاد نمیتونه لاغر بشه چون باور داره لاغر شدن احتیاج به ورزش و عرق کردن داره و میگه نمیخوام من بدم میاد اما غافل هست که لاغری با ذهن احتیاج به هیچ فعالیتی نداره .(من این اواخر اصلا از ورزشم لذت نمیبردم چون مربی من عوض شده بود و خواهرم که با من بود دیگه نیمومد و من اما بازم به عشق لاغری سرساعت میرفتم و میگفتم باید ورزش کنم که بدنم فعالیتی داشته باشه و در کنار رژیم که دارم همیشه لاعر باشم و ورزش رو فقط برای لاغری میخواستم اما نتیجه عکس میداد و من هی ورزش رو شدیدترش میکردم و فقط به خودم ضربه میزدم ولی از وقتی وارد این دوره ها شدم خیلی راحت ورزش،و رژیم رو کنار زدم و در آزادی کامل دارم زندگی میکنم و بسیار برای من لذت بخش هست این مسیر عالی ) یا اینکه فردی میگه من نمیتونم لاغر بشم چون گفتن فردی که میخواد متناسب بشه باید صبح زود پا شه ولی غلطه چون مگر هر کس که لاغ هست ر زود از خواب پا میشه خود استاد صبح ها تا دیری خواب هست(من اینها رو زیاد شنیده بودم ولی اصلا اعتقادی یا همون باور نداشتم و میگفتم تنها راه لاغری نخوردن و یا خوردن کم و ورزش در کنار اون هست نه هیچ چیز دیگه و همیشه از این طریق برای لاغری اقدام کردم و کاری به خوابم نداشتم هر چند اطرافیان من زیا میگفتن حتی مربی ورزشم بارها میگفت ) . و یا فرد دیگه میگه من اگرمیخوام لاعر بشم باید شبها زود بخوابم که لاغر بشم اما علطه چون استاد شبها دیر میخوایه (بازم من اعتقادی نداشتم ولی بازم خیلیها میگفتن هنوزم میگن که عامل چاقی خیلیها این هست که شبها بیدار میمونن و غدا میخورن و میخوابن و این باعث چاقی میشه اما دوست من بارها شده ساعت ۱۲ شب بهش زنگ زدم گفته من الان دارم شام میخورم و بسیار لاعر هست و من بهش میگفتم واقعا و تعجب میکردم اما خودش با خیال راحت میخورد حالا ممکنه من فقط دیر خوردنش رو دیده باشم ولی پشت قضیه هم مهم هست که این فرد تا گرسنه نشده شاید غدا نخورده شاید به دنبال کارهاش بوده و وقت نکرده بخوره شاید تا قار قور شکمش بلند نشده نرفته سراغ غذا و حس نکرده گرسنگی رو و هزار علت دیگه س گول نخوریم و فقط به نیاز جسممون در هر زمانی به درستی پاسخ بدیم و این خودش دیر شام خوردن رو که باعث چاقی میشه رو رد میکنه چون خودم نمونه واضحش رو بارها در دوستان و اطرافیانم دیدم ) حالا فکر کن میبینی در تو هم کلی ترسها هست که اگر میخوایی لاغر بشی باید اجراشون کنی و اما تو میگی نمیخوام لاغر بشم چرا ؟؟ به خاطر روشهای غلط گذشته هست و ما یعنی هر چقدر قبلا تلاش کردیم برای لاغری چون ما نتونستیم لاغر بشیم ترس داریم که اگر من همه ی اون محدودیت و کارها رو انجام دادم و لاغر نشدم حالا با این روش چی میشه لاغر شد ؟این فرد لاغر نمیشه چون باورها در ناخود اگاه و اون فرمولهای چاقی در ناخود اگاه هست و فرد فکر میکنه نمیتونه لاعر بشه چون اون کارها رو که دوست داره نباید انجام بده پس لاغری رو پس میرنه ( اما من بارها تونستم و اقدام کردم و لاغر میشدم ما هیچ وقت لاغر نمیماندم و در آخرین بار که اقدام کردم برای لاغری با وجود مانعای زیاد و با کلی ترس و باورهای غلط به سختی یه نتیجه میگرفتم که قابل مقایسه با تلاشهای من نبود حالا یا ثابت بودم یا چاقتر میشدم و کلی گریه میکردم و دیگه در دهنم واقعا لاعری با زجر و سختی بود و لاغری با محدودیت و نخردن بود و اما همیشه میگفتم چرا ؟؟اگر به ورزش،و ورزیم باشه که من چیزی کم نزاشتم چرا من لاغر نمیشم تا با این روش آشنا شدم ) و یا فردی دیگه من دوست دارم لاعر بشم اما اگر لاعر بشم صورتم زشت میشه و پوست من خراب میشه پس من نمیخوام و هر فرد کلی مانع داره که اگر لاغر بشم به اونها مبتلا میشه که دوست نداره حالا یا پوست شل میشه یا صورت زشت میشه و یا نخوردنهای اذیت کننده هست و همین فرمولها مانع لاعری ما میشه و ما میترسیم لاعر بشیم که مبادا ما اینطور بشیم . (پاشنه ی آشیل من این هست و قبلا هم بوده در کنار افکار و باورهای غلطم و چون من بار آخر وزن زیادی کم کرده بودم اونم در مدت نمیدونم نه ماه یا کمتر حالا نمیدونم دقیق ولی میدونم زیر یک سال بود چون اطرافیان به قیافه ی جدید من عادت نداشتن و همچنین خودم همیشه میگفتن چقدر صورتت لاعر و کشیده شده چقدر پوستت شل و خراب شده انگار مریض شدی انگار پیر زنی شده انگار دماغت بزرگتر نشون داده میشه و هی به من میگفتن دیگه لاغری بسه الان اینطور شدی وای به حال چند سال دیگه که پیر تر شدی چقدر زشت میشی وقتی ت پل بودی چقدر بهت میومد چقدر قشنگ بودی این لاغری جه ارزشی داره اینقدر به من میگفتن و من میشنیدم تا از چهره ی خودم بدم میومد و همیشه میگفتم کاش صوزتم چاقتر بود و اگر عکسی میگرفتم و خودم رو میدیدیم وحشت میکردم و به همه میگفتم و به بقیه میگفتم و همیشه میگفتم کاش جسمم لاغر میشد اما صورتم لاغر نمیشد کاش صورتم زیبایی اش رو از دست نمیداد و این اواخر که هی در حال چاقتر شدن بودم و گریه میکردم اما اطرافیان میگفتن حالا خوب شدی اینطوری قشنگتر هست و چقدر بهت میاد ما به جای تو وحشت میکردیم وقتی تو رو میدیدیم مثل اسکلت شده بودی و منم اینها به خورد مغزم میرفت اما حالا میخوام به این مانع و ترسم بگم که لاعر شدن حتی با صورت جدیدم رو دوست دارم جون بقیه به قیافه ی حدید من عادت نداشتن این حرفها رو زدن و من تا قبل از ازداج در این وزن بودم و هیچ وقت کسی از این حرفها نزده و همیشه تعریف و تمجید کردن پس دوباره هم قیافه ام مثل همون دوران میشه و با این روش چون لذت میبرم با پوست عالی و صاف و کشیده و چهره ای زیبا و شاداب خواهم داشت .من لاعر شدن با چهره ی جدید خودم رو دوست دارم چون این واقعا یک امر شخصیه که در چه وزنی باشم و اصلا به اطرافیان من مربوط نمیشه و خودم باید لدت ببرم و تصمیم بگیریم برای خودم نه بقیه پس من اگر دوباره در اون وزن برم ۵۹ کیلو خیلی خوشحال میشم و صورت جدید رو دوست دارم و از چاقی در هیچ قسمت جسمم حتی صورتم لذت نمیبرم و دوست ندارم . من لاغر شدن با چهره ی جدیدم رودوست دارم چون الان هر چقدر نگاه به عکسها و فیلمهام میکنم میبینم اصلا زشت نبودم و قیافم خیلی هم عالی بوده و من فقط داشتم به حرف بقیه گوش میدادم که این افکار رو داشتم . من لاعر شدن با چهر ه ی جدیدم رو دوست دارم چون صورت طریف و زیبا با پوست عالی و صاف خیلی قشنگتر از صورت چاق هست با چاقی تازه سن ادم بالاتر نشون داده میشه و صورتش نا زیباتر میشه . من لاعر شدن با چهره ی جدیدم رو دوست دارم چون فقط من یک بار در این دنیا زندگی میکنم و فقط باید طوری زندگی کنم که خودم لذت ببرم نه بقیه.و من فقط با جسم جدید ۵۹ کیلو صورت زیبای خودم در اون وزن لذت میبرم من یه دوست دارم که لاعر هست اما اصلا صورتش لاعر نمیشه و همیشه تپل هست و دقیقا از تپلی صورتش میناله و بارها میگه خوش به حالت که صورت لاغر و ظریف هست من ارزوم هست صورتم کمی لاغر تر بشه پس من بازم لاغری با صورت جدیدم رو دوست دارم و بسیار زیبا هست .و خوشحالم که این نعمت رو دارم . من لاغری با صورت و چهره ی جدیدم رو دوست دارم کافیه کمی به خودم برسم واقعا محشر میشم دیروز تو عکسهای قدیم نگاه میکردم به این نتیجه رسیدیم هر چند قیافه ی حال خودم رو هم همین طوری که هست دوست دارم اما برای خاطر جمعی ذهنم میگم که بپذیره صورت ظریف و لاغر من در جسم ۵۹ کبلویی خیلی زیبا هست و دوستش دارم و من نمونه و الگو به ذهن عزیزم میدم که خیلی افراد لاغر هستن که باوجود جسم لاعر و صورت لاغر و ظریف اما زیبا و سلامت و شاداب هستن و از خیلی از چاقها با صورت چاق هم زیباتر هم شاداب تر هم جوانتر هستن مثل سمیرا دوستم و یا مینا دختر عموی همسرم و یا نرگس خواهر شوهرم و یا سارا دوستم و یا دختر خودم و یا خیلی از دوستان شگفتی ساز در این مسیر .من جدیدا حتی از بچه های تپل هم که بقیه خوششون میاد دیگه لدت نمیبرم و هر بچه ی متناسبی رو بیشتر دوست دارم بر عکس بقیه ی اطرافیان یا حتی خواهر خودم که بچه ی دوسالش بسیار ظریف هست همش میترسه نکنه وزنش کم و یا ضعیف هست ولی من باره بهش گفتم بسیار متناسب و سلامت هست چفدر نگرانی ااخه چاقی دلیل بر سلامتی بچه نیست؟) اما تمام بچه های دوره و این راه در آزادی کامل و بدون محدودیت و حذف کردن وعده عدایی و بدون هیچ فعالیتی دارن لاغر میشن و چیزی منع نمیشه و این درست نیست و .وقتی ما بارها از روشهای اشتباه رفتیم و برای همیشه لاعر نشدیم ترس داریم .و میگم بارها من همه کاری کردم و لاعر نشدم پس حالا باید چیکار کنم که لاعر بشم ؟؟؟(من خودم فردی بودم که بارها تلاش کردم و بار آخر من ۷ سال در رزیم و ورزش سنگین بودم و نتیجه نمیگرفتم اما نمیدونم چرا به محض وارد شدن به دورها متوجه شدم این اصل قضیه هست که استاد میگه و من کارم غلط بوده و خیلی عالی پدیرفتم و رژیم ورزش رو رها کردم حالا اون اوایلش یکم سخت بود اما به مرور بهتر شدم و حتی دیشب ساعت ۱۱ شب گرسنه بودم به حد نیازم کشمش پلو خوردم و لذت بردم اگر قبلا بود که باید شام خیلی سبک و رزیمی میخوردم تازه اگر طهر کم خورده بود یا رعایت کرده بودم رژیمم رو و اگر نه اصلا نمیخوردم میخوام بگم من خودم خیلی در رزیم و ورزش بودم ولی حرفهای استاد خیلی از روی اصول بود و خیلی نگاه حدید و سطح بالایی بود به لاعری و واقعا به خورد من رفتن چون من خودم قبل از دور ه ها و این مسیر هر کاری برای لاعری میکردم اما نتیجه نمیگرفتم و کلی سوال داشتم و با آشنایی با این دوره ها داشتم به تک تک سوالاتم میرسیدیم ) پس در دوره ها اول محتویات ذهن رو میارم روی کاغد و مینویسم و خودم میبینم و بعد یواش یواش ما اون افکارکه در سطح پایین هستن از افرمولهای چاق کننده پاک میکنیم و فرمولهای لاغری رو جایگزین میکنیم و درواقع با کار کردن روی فرمولهای لاعری ما اونها پرررنگ میکنیم و فرمولهای چاقی رو کمرنگ میکنیم .(هیچ فکری رو نمیشه پاک کرد فقط ما میتونیم فکر جدید وارد ذهنمون کنیم و با مرور کردن افکار جدید اونها رو وارد زندگی کنیم و نتیجه ی عالی دریافت کنیم پس کاری به افکار چاقی نداشته باش فقط ورودی جدید میدیم و الگو و نمونه نشون ذهن میدیم که ذهن اون افکار رو بپذیره و براش منطقی بشه . اطمینان دارم تمام محدودیتهای افراد با لاغری با ذهن برداشته میشه و به آزادی میرسیم در زمان خوردن و مقدار خوردن و نوع خوردن … و این حسرت ما هست که سالها نتونستیم آزادی داشته باشیم من سالها طبق دستور پزشکی غدا خوردم که اذیت شدم و غافل از اینکه ذهن من مشکل داره نه غداها و مواد خوراکی اشکال ندارن و اگر ذهن درست باشه هر غدایی به هر ترتیبی بخوری لاغر میشی پس ترسها رو کنار بزار و حرکت کن این راه بدون محدودیت هست و هیچ مخدودیت و اجباری در کار نداره اگر جایی در اجبار بودی بدون خطا رفتی ما باید تجربه ی زندگی در حالت متناسب رو بچشیم طعم پوشیدن لباسهای عالی طعم احساس خوب طلم اعتماد به نفس طعم ازادی ما به همه ی اینها میرسیم (من خودم سالها طبق رژیم عدا خوردم و اگر نمیخوردم هر غدایی رو با عذاب وجدان میخوردم و همش میگفتم به خودم و بقیه چرا خوردم زیاد خوردم کاش نخورده بودم اما متناسب با من داخل جمع همون رو میخورد اما هیچ حرفی نمیزد و من سالها در حال بد بودم و افکار بد چاقی که هر چی بخورم چاق میشم و یه جاهای یادم میاد به خودم میگفتم آخه همی غذا که نباید من رو چاق کنه آخه بدنم یه مقداری هم به اون عدا نیاز داره که آروم بگیریم و اما چون در این مسیر نبودم نمیدونستم چطور خودم رو ونجوای متفی باف رو کنترل کنم و در نهایت اون من رو شکست میداد و چاق تر میشدم و بازم حال بدتر و عداب وحدان بیشتر و محدودیتهای بیشتر عافل از اینکه ذهن من چاق هست ذهن من پر از افکار منفی هست جسم من هیچ کاره هست فقط نشانده ی افکار من هست )
سلام خدمت استاد گرامی و دوستان خوب و پر تلاشم
ترس از لاغری مانع رسیدن ما به لاغری میشود .ما یاد گرفتیم طبق قانون که باورهای ما اتفاقها رو برای ما رقم میزنن یعنی اگر چیزی رو به زبون بیارییم یا فقط چیزی رو دوست داشته باشیم اینها در خلق اتفاقات کاره ای نیستن مهم اون باور من هست که نتیجه رو رقم میزنه ممکنه یعنی برای مثال اگر من در حرفهام بگم اره ثروت خوبه لذت داره و .. اما در ته ذهنم باورم این باشه که ثروت زیاد دردسر داره من رو از خدا دور میکنه و یا اینکه باعث میشه که زندگی من از هم به پاشه و … در نهایت این باورهای من یا همون افکار لایه های زیرین من هستن که نتیجه رو رقم میزنن و چون ثروت رو در ته ذهنم بد می دونم هیچ وقت به اون نمیرسم هر چند در کلماتی که به زبون میارم اینطور حرف نمیزنم ولی مهم نیست مهم اون باورهای من هست که اتفاقات رو برای من رقم میزنه پس باید افکارهای سطحی و حرفهای من با اون باورهای من هماهنگ بشن تا خیلی راحت و اسان نتایج و اتفاقات دلخواهم رو رقم بزنم بدون اینکه هیچ کار خاصی بکنم پس من اگر از چیزی بترسم و از شراایط جدید بترسم هرگز به اون نمیرسم و یا اگر برسم اون شرایط برام سخت میشه .شاید همین جا باید بگم که من این مانع رو (ترس از لاغری ) نداشتم یا کم داشتم چون همیشه به عشق لاغری حاضر بودم خیلی محدودیتها رو تحمل کنم اما لاغر بشم و لاعر بمونم اما چون لاغر نمیموندم خسته میشدم و من باید کل سال رو در رژیمهای سخت و ورزشهای سخت میبودم تا کمی وزن کم کنم و اگر یکم رژیم رو رها میکردم سریع برمیگشت و این رفت و آمد بین چاقی و لاغری و برگشت مجدد چاقی من رو خسته کرده بود و رمق رو از من گرفته بود با این وجود بازم تا جایی که میتونستم رعایت میکردم ولی نتیجه در حد تلاشم نبود و زمانی که با لاغری با ذهن آشنا شدم اصلا از استاد نپرسیدم که محدودیت داره یا نه سختی داره یا نه ؟؟فقط بارها به خودم میگفتم حرفهای استاد درسته و اصله و هر کاری و هر رژیمی بده من اون رو انجام میدم و مثل وحی منزل به اونها عمل میکردم کمای اینکه هر چه جلوتر میرفتم میدیدم اصلا خبری از سختی و نخوردن و محدودیت نیست و خیلی راحته و منم انگار جمع و جور تر دارم میشم و بارها میگفتم استاد راست میگن لاغری با ذهن یه متد جدید و آسان هست که خیلیها باهاش آشنایی ندارن و هنوز دارن با زجر و سختی و رژیم خودشون رو لاغر میکنن ولی من با این روش دارم به شکل خیلی ساده ای و آسانی متناسب میشم .
من در گذشته عاشق چیپس و پفک و کرانچی بودم و باید هر شب چند پاکت میخوردم و اما چون همیشه رژیم داشتم به عشق لاغری نمیخوردم و اگر جایی در دورهمی هم میدیدم از اونها میگذشتم و میگفتم نه نمیخورم تا این ماهم که پیش دکتر میخوام برم وزن خوبی کم کرده باشم و اگر در کم کردن وزنم موفق می بودم از سر راه برگشت از مطب دکتر یه پاکت کوچک پفک برای خودم میخرم و میخورم و انصافا درراون دوران رژیم هم لذت زود گذر خوردنی و هر مواد غدایی رو به لذت تناسب اندام ترجیح نمیدادم و به عشق لاغری نمیخوردم اما چه فایده اینقدر اراده داشتم و این کارها رو میکردم اما بلخره بعد از رسیدن به تناسب دلخواهم یواش یواش دوباره خوردن من بیشتر میشد و من به وزن قبلی برمیگشتم و من دوباره سراغ دکتر میرفتم و همون محدودیتها رو از سر میگرفتم و انصافا خسته میشدم و فکر میکردم یه جایی ایراد داره که بیشتر ربطش میدادم به بدنم که اشتهام زیاده معدم بزرگ شده و … همیشه حرص،و ولع خوردن داشتم و با مواد کم کالری خودم رو کنترل میکردم اما حالا که در این مسیر هستم میبینم که هیچ محدودیتی در کار نیست اما خودم دیگه خیلی مثل قبل میل به مصرف مواد خوراکی زیاد و یا چیپس و پفک ندارم حالا اگر بود میخورم اما اگر نبود اصلا برای خریدش حرصی ندارم و حتی بوده هم که در جمعی هم رفتم و پفک و چیپس هم بوده اما من چون سیر بودم نخوردم و واقعا اونجا حس برنده بودن حس تناسب واقعی حس تسلط بر مواد غدایی حس امیر بر مواد خوراکی بودن رو داشتم و واقعا لذت زیادی بردم و این بسیار برای من ارزشمند هست که چیپس و پفک باشن ولی من نخورم چون در گذشته محال ممکن بوده پس من خیلی وقته که لذت زود گذر هیچ مواد خوراکی رو به لذت دایمی تناسب اندام ترجیح نمیدم پس من بدون ترس درراین راه قدم برداشتم و برعکس به جاش با لذت زیادی قدم برمیداشتم و میخوردم و متتاسب تر میشدم و واقعا دارم کیف میکنم از این همه ازادی در خوردن و بارها در جواب منفی باف که میگه انگار لاعر تر نشدی میگم خوب نشم اصلا از همینی که الان هستم راضیم و لذت میبرم من یه عمر حسرت داشتم بدون سختی و زجر در این سایز و وزن باشم و وزنم باللتر نره و حالا کلی متناسب تر شدم و خیلی خوشتیپتر و جوانتر و شیک پوشتر شدم پس دیگه چی میخوام حالا در این مسیر هستم و با شوق و ذوق ادامه میدم اگر متناسب تر بشم چه بهتر اگر هم نشم (که مقاومت دارم در برابر این جمله و میگم من لاغر تر میشم ) اصلا مهم نیست مهم زنده بودن و سلامتی و لاغری و آزادی هست که من هر سه رو الان با هم دارم و خیلی هم خوشحالم .
اتفاقا من زمانی که وارد این مسیر شدم چون هیچ ذهنیتی از قبل در مورد این روش نداشتم و گفتم خوب من آماده ام که تمام اون رنج و سختیهای گذشته رو با هر رژیمی و ورزشی که استاد گفت اجرا کنم ولی دیگه چاقی برنگرده و لی وقتی وارد این مسیر شدم از این همه آزادی و لذت و حال خوب شگفت زده شده بودم که یعنی چی استاد میگه هر چی میخوای بخور و لذت ببر !!!!!!!!! و انصافا روی ابرها بودم و داشتم جواب تمام سوالات خودم رو یکی به یکی در حرفهای استاد پیدا میکردم و آزادی بیشتر در خوردن بدون ترس پیدا میکردم و من خیلی از غداها رو که سالها جرات خوردنشون رو نداشتم با ورود به این سایت داشتم میخوردم و بعد میدیم بقیه میگن لاغر تر شدی و خودم متعجب بودم و اما اگاه شده بودم این عذاها قدرتی ندارن این افکار من و باورهای من بودن به همراه یه سری عادتهای غلط که باعث چاقی من شدن و افسوس میخوردم که چرا بقیه ی اطرافیان من در این مسیر نیستن و دلم میخواست برم به همه بگم همچین روشی هست و میگفتم ها ولی قبول نمیکردن و مسخره میکردن و یا اصلا متوحه نمیشدن و ….دیگه به هیچ کس نگفتم .
من جز افراد با اراده ای بودم که حاضر بودم هر کاری بکنم و هر سختی رو تحمل کنم اما برای همیشه لاعر بشم و با این پشتکار وارد سایت شدم و دیدم اینجا خبری اصلا از سختی و محدودیت و … نیست فقط لذت و حال خوب و ازادی هست .حتی گاهی اوقات در مسیر تناسب منفی باف اذیتم میکرد تو که هیچ کاری نمیکنی نه ورزش نه رژیم حالا میخوای لاعر بشی امکان نداره باید مثل فلانی پدرت دربیاد سختی بکشی تا به تناسب برسی اما وجه مثبت ذهنم با صدای بلند جوابش رو میداد که بابا این راه ها علطن اگر به این همه زجر و سختی و تلاش بود که خودم تمام این کارها رو انجام میدادم پس چرا لاغر نمیشدم و لاغر نمیماندم پس دیگه گول نمیخورم و وارد رژیم و راه های نادرست نمیشم و فقط لاغری با قدرت ذهن درست است .
من در گذشته همیشه تنها راه لاغر شدن رو کم خوردن و داشتن فعالیت بدنی میدونستم و چون بارها خودم و اطرافیانم از این راه لاغر شده بودن پس باور کرده بودم تنها راه لاغری من همین هست و انصافا هم وقتی اقدام میکردم متناسب میشدم و هیچ وقت به هیچ راه دیگه فکر نمیکردم مگر این واخر که دوتا باور غلط داشتم که مانع لاعری من شده بودن و نتیجه ام به اندازه تلاشم نبود و گه گاهی میگفتم خوبه دمنوش و یا قرصی برای لاعری بخورم اما بازم به خاطر کلی اطلاعات داشتن که اینها عوارض دارمن هیچ وقت جرات نکردم و به سمت اونها نرفتم پس هیچ وقت کم خوابی و صبح زود بیدار شدن و زود خوابیدن رو دلیل لاغری نمیدونستم .و چون در این راه تناسب با ذهن کاری میکنه که من خود به خود و اصولی به سمت درست خوردن و همون به اندازه خوردن هدایت میشم پس خیلی قبولش دارم اما یه مانع که داشتم این بود که با لاعری صورتم لاغر و زشت میشه با لاغری پوستم خراب میشه والبته از بس که اطرافیان میگفتن منم باور کرده بودم ولی خودم خیلی با خودم مشکلی نداشتم اما چون اطرافیان بارها بهم گفته بودن چقدر صورتت زشت و بد شده بسه دیگه لاغر تر نشو و … من از لاغری میترسیدم اما حالا با این اگاهی ها که دارم برام نظر هیچ کس مهم نیست و بارها میگم این تناسب جسم من یکی از شخصی ترین موضوعات زندگیم هست که اصلا کاری به نظر هیچ کس ندارم و فقط نظر خودم مهم هست و تازه هر وقت نگاه به تناسب و چهره ای خودم در وزن دلخواهم میکنم لدت میبرم و هیچ زشتی نمیبینم و من عاشق اون چهره ای خودم در تناسب دلخواهم هستم و دوست دارم دوباره به اون وزن دلخواهم برگردم .
من اگر لاغر بشم فقط جوانی و زیبایی و اعتماد به نفس و خوش لباسی و خود باوری و ایمان بهتر و توکل بهتر و ازادی در خوردن و خریدن و فعالیت کردن و سبکی و رهایی در لباس و سلامتی و حال خوب روحی و …. به من داده میشه و از خودم بیشتر لذت میبرم و من عاشق لاغری هستم مخصوصا لاغری با قدرت ذهن که یک مسیر عالی و سراسر لذت و ازادی و حال خوب و ارامش هست که من حتی حاضر نیستم برای یک لحظه به اون اوضاع گذشته ی خودم برگردم و به حال بد اون دوران برگردم و اونها رو تجربه کنم .چقدر سختی و زجر و محدودیت بود و نتیجه هم هیچ وقت مانگار نبود .
من یاد گرفتم از راه دهان نمیشه لاغر شد فقط، از راه ذهن میشه لاغر شد اونم بدون محدودیت و زجر و سختی و اجبار و باید خاصی من به راحتی لاغر میشم و من همین یک مورد رو از همون اول راه باور کردم که واقعا لاغری از این روش بسیاررساده و آسان هست و من منتظرم طعم تناسب بیشتر و سلامتی بیشتر و طعم ازادی و ارامش،بیشتر و طعم حال خوب بیشتر و خود باوری بیشتر و ایمان بیشتر و طعم اعتماد به نفس بیشتر و سبکی بیشتر و حال روحی خوب بیشتر رو و ….. تجربه کنم .
سلام دوست عزیزم
امیدوارم که حالتون خوب باشه
چقدر برای این نگاه جدید به خودتون و زندگی و اندامتون خوشحالم قطعا شما به نتیجه میرسین همینکه اعتماد به نفس لازم رو پیدا کردین که استخر برین یا جلوی ایینه برین و حالتون خوب باشه همین پذیریش موقعیت فعلی خودتون بسیار ارزشمند هست و این کم چیزی نیست و اینم جز نتایج بودن در این دوره هست که به زودی به نتایج بیشتری مثل تناسب اندام دلخواهتون هم میرسید .