0

گام ۷۲: چرا ترس از لاغر شدن باعث لاغری نمی شود

ترس از لاغر شدن
اندازه متن

حتما شما هم مثل من زیاد شنیدید که از هرچی بترسی، سرت میاد، یا بدتر از اون، ترس برادر مرگ است.

لاغر شدن هم ترس دارد و ترس از لاغری مانع لاغر شدن می شود. درباره این موضوع مهم در جلسه اصلاح باور ترس از لاغری توضیح دادم اما نکته مهم این است که چرا ترس از هر موضوعی می تواند احتمال رخ دادن آن را افزایش دهد اما ترس از لاغری باعث افزایش احتمال لاغر شدن افراد نمی شود.

به عبارت ساده تر: چرا از هرچه بترسی سرت میاد ولی از لاغری بترسی سرت که نمیاد هیچ تازه چاق تر میشی!!!؟

تاثیر ترس بر جریان زندگی

در این سالهایی که در مسیر درک قوانین جهان هستی حرکت می کنم، بارها به این موضوع فکر کردم که چرا اگر از چیزی بترسی برات اتفاق می افته ولی اگه از چیزی خوشت بیاد و دوست داشته باشی برات اتفاق بیوفته یا اتفاق نمی افته یا اگر بیوفته انقدر دیر شده که دیگه رخ دادنش لذتی نداره.

ترس، یکی از ریشه ای ترین افکار اشتباه در ذهن ماست که تقریبا همه جنبه های زندگی ما را تحت تاثیر قرار می دهد.

ترس، رویدادی است که در واقعیت زندگی ما رخ نداده است اما در ذهن ما به شکل کامل و واضح بارها رخ می دهد.

وقتی ما ترس از شکست داشته باشیم در واقع در ذهن خود شکست خوردن را تجسم می کنیم، صحنه سازی می کنیم و در حالت پیشرفته حتی عواقب آن را بررسی و پیش بینی می کنیم و در تمام این حالت ها ما در حال جذب شکست یا فراخوانی تجربه شکست به زندگی خود هستیم.

وقتی ما از دست دادن رابطه عاطفی ترس داریم، در ذهن خود جدایی، شکست عشقی، رها شدن، ترد شدن، از دست دادن و خیلی موارد مرتبط با فردی که دوستش داریم را تصویرسازی می کنیم و در تمام این حالت ها ما داریم به جهان هستی درخواست تجربه شکست در رابطه عشقی را می دهیم.

با اندکی فکر کردن به مسیر زندگی خود می توانیم مثال های زیادی از این قبیل ترس ها را پیدا کنیم

ترس از بیمار شدن، ترس از ورشکست شدن، ترس از ضرر کردن، ترس از دست دادن، ترس از چاق تر شدن، ترس از لاغر نشدن و حتی ترس از لاغر شدن!

همه این ترس ها مشابه هم هستند و از یک فرمول یکسان برای وارد شدن به زندگی ما استفاده میکنند و آن قدرت ذهن ما در خلق خواسته هایمان است.

ترس از لاغر شدن

ترس از لاغر شدن

در فایل آموزشی (اصلاح باور ترس از لاغر شدن) به طور مفصل درباره اینکه چگونه باور ترس از لاغر شدن در ذهن ما شکل گرفته و میتواند تلاش ما برای لاغر شدن را خنثی کند و به راحتی مانع رسیدن ما به هدفمان می شود توضیح داده ام.

در قسمت نظرات این فایل یکی از اعضای سایت سوال بسیار خوبی را به شرح زیر مطرح کرده بود:

شرح سوال:

سلام استاد چرا ترس از چاقی یا ترس از خوردن باعث چاقی میشه ولی ترس از لاغر شدن مانع لاغری میشه؟

این سوال مشابه سوالی است که مدت هاست ذهن مرا مشغول کرده بود که چرا اگر به موضوعات منفی فکر کنیم یا در فرکانس منفی باشیم خیلی زود اتفاقات بد را تجربه می کنیم ولی اگر در فرکانس خوب باشیم و احساس خوب داشته باشیم به همان سرعت اتفاقات خوب را تجربه نمی کنیم.

دوستان زیادی پاسخ های عالی به این سوال دادند که پیشنهاد می کنم برای درک بهتر این مساله دیدگاه های مربوط به فایل آموزشی ترس از لاغر نشدن مانع لاغری می شود را مطالعه کنید.

شباهت سوال مطرح شده با موضوعی که مدتهاست ذهن مرا مشغول کرده بود باعث شد تا این فایل آموزشی را برای به اشتراک گذاشتن آنچه خودم درک کرده و مورد استفاده قرار میدهم با شما دوستان خوبم آماده کنم

درک این موضوع باعث می شود دید واضح تری نسبت به مسیر لاغری با ذهن و رسیدن به هر خواسته ای در زندگی داشته باشیم و مهمترین نتیجه این آگاهی رسیدن به آرامش بیشتر و لذت بردن از مسیر لاغری و زندگی است.

چرا ترس از لاغری باعث نمیشه لاغر بشیم؟

کلمه ترس و ترسیدن از هر موضوع یا رویدادی در زندگی باعث ترمزی در در همان جنبه از زندگی میشود.

ترس یکی از ریشه ایی ترین افکار اشتباه در ذهن انسانهاست.

این افکار اشتباه از کودکی به ما تلقین شده و این مسعله ربط به افکار اشتباه والدین دارد که ترس از هر موضوعی را باعث حفظ و نگهداری از مشکلات نادیده آینده می پنداشتند.

مبحث ترس در روانشناسی مبحثی بس گسترده است که اکثر ناموفقیت های زندگی انسانها به آن بستگی دارد و این ترس داشتن از هر موضوع در زندگی بیشتر ازخود آن موضوع در زندگی عملکرد دارد.

ترس و اضطراب و نگرانی زنجیره های به هم پیوسته ایی هستند که در روح انسان باعث تشویش و دلهره میشود.

چه زمانی می شود بر ترس های درونی غلبه کرد؟

زمانی می توانیم بر ترس درونی غلبه کنیم که با آن ترس روبه رو شویم چون تا وقتی با آن روبه رو نشویم خود ترس از آن موضوع بزرگتر از خود موضوع در ذهن ما جلوه میکند آن هم به این دلیل که ذهن کلا بزرگنمایی را دوست میدارد و چون تشخیص ندارد نمیداند آیا این حس الان برای ما خوب است یا بد برای همبن بزرگتر از خود موضوع در ذهن ما جلوه می کند.

آیا ترسیدن خوب است یا مضر است؟

ترسیدن یک حس خدادادی است که در انسان نهاده شده تا در مواقع خطر انسان بتواند از آن حس برای حفظ جان خود و دیگر عوامل نزدیک به خود را بکار ببرد در این مواقع حس ترس برای انسان لازم است.

ولی انسان به دلیل نجوایی شیطانی که در ذهن دارد ازاین حس به درستی نمی تواند استفاده کند زیرا شیطان هم یک اسلحه بنام ترس را دارد که برای پیش برد اهداف خود که همانا نرسیدن آرزوها به دست انسان است بکار می برد.

ترس را تعریف کنید؟

ترس رویدادی است که هنوز برای ما اتفاق نیافتاده ولی ما بارها آن اتفاق را در ذهن خود به تصویر می کشیم و به واسطه تصویر سازی در ذهن به جهان هستی اعلام می کنیم که من طالب این واقعه هستم و جهان هستی هم به این خواسته ما جواب می دهد واز همان که می ترسیدیم به همان می رسیم در واقع از هرچه بترسیم به سرمان میایید.

چه مثالهایی در رابطه با ترس سراغ دارید؟

مثالهای گوناگونی وجود دارد ترس از بیمار شدن ترس از رابطه خوب را از دست دادن ترس از فقر ترس از آینده ترس از سرنوشت ترس از نگرانی برای فرزندان ترس از مرگ ترس از چاقی ترس از لاغر نشدن و غیره ………

ترس از لاغر شدن

ترس از چاقی و ترس از لاغر نشدن

ترس از چاقی و چاقتر شدن همیشه در افراد چاق وجود دارد و این ترس یک فکر بسیار بسیار ریشه ایی می باشد زیرا از زمانی که ما شروع به چاق شدن کردیم اولین حرف اطرافیان به گوش ما رسبد که ما را از چاقتر شدن ترسانیدن.

اولین حرفی که زدند این بود فلانی مراقب باش چاقتر نشوی و همین حرف اولین ترس را در ذهن ما بوجود آورد ترس از چاقتر شدن و توجه ما به سمت چاقی سوق داده شد و بیشتر مراقبت میکردیم.

با افکاری که توسط دیگران و جامعه و رسانه ها به ما دادند حالت یک مبارز جنگجو را به خود گرفتیم واز تمام سلاح ها مثل رژیم ورزش دمنوش قرص لاغری جراحی استفاده کردیم تا این دشمن نادبده نتواند باعث ترس مابشود و همین توجه به چاقی هر روز ترس ما را بیشتر میکرد و ما ناخواسته به سمت چاقی پیش میرفتیم.

شاید مقطعی مدتی براین چاقی پیروز میشدیم وترس امون کمتر میشد ولی چون ریشه ایی این ترس را از بین نمی بردیم بعد مدتی هم چاقی بر میگشت و هم ترس از چاقی بیشتر شدت میگرفت.

ترس از لاغر شدن:

خود این این ترس از لاغر شدن یک مانع بسیار بزرگ در ذهن ما ایجاد میکند چون این مانع و یا همان ترمزی است که باعث میشود تمام تلاشهای ما برای لاغر شدن بی نتیجه گردد.

برگردیم به زمانی که در مسیرهای اشتباه برای لاغر شدن بودیم درآن زمان هم ترس از لاغر شدن داشتیم.

  • آیا این رژیم که گرفتم روی من اثر میکنه؟
  • آیا من با این نوع ورزش لاغر میشم ؟
  • آیا من جراحی کنم دوباره چاق نمیشم؟

و هزارتا آیا که پسوند ترسهای درونی ما بود که به شک و دودلی گره خورده بود و در ما وجود داشت وهمین باعث میشد که باور نکنیم لاغر میشویم. چرا چون بارها قبل آن روشهای مشابه اش را استفاده کرده بودیم و لاغر ی ما ماندگار نبود برای همین بیشتر در روش بعدی میترسیدیم.

در لاغری با ذهن راهکار مناسب برای مواجه نشدن با ترس از لاغر شدن چیست؟

اولین چیزی که در راه وروش لاغری ذهن مد نظر باید باشد این است که این روش متفاوت با تمام روشهایی است که در قبل انجام دادیم و باید این موضوع را کاملا برای ذهن خود شرح بدهیم تا ذهن ما قبول کنه که این روش راه بسیار بسیار درستی است.

با بودن در این راه میتوانیم به نتیجه دلخواه برسیم وقتی برای ذهن امون شرح بدیم که مسیر درستی انتخاب کردیم باید باورهای و فرمولهای درست را به جای باورهای اشتباه در ذهن بکاریم تا این فرمولهای مثبت رشد کند و بیشتر ذهن مملو از این فرمولهای مثبت شود تا جایی برای فرمولهای اشتباه باقی نماند در این صورت میتوانیم بر ترس از لاغر نشدن غلبه کنیم چرا چون افکار مثبت در ذهن بیشتر و همین افکار مثبت باعث غلبه بر ترس از لاغر شدن می شود.

چه باوری ترس از لاغر شدن را میتواند در ذهن کمرنگ کند؟

باور ایمان به مسیری که انتخاب کرده ایم وبه درستی این مسیر با تطبیق شواهد مسیر با پیروزی آن مسیر میتوانیم به راحتی بر ترس از لاغر شدن غلبه کنیم باورهایی مثل:

  • لاغر شدن آسانترین کار دنیاست
  • من ایمان دارم که به راحتی مثل آب خوردن در مسیر لاغری با ذهن لاغر میشوم
  • من چه بخوام چه نخوام با تنظیم فرمولهای درستی که در ذهن ام جای میدهم لاغر میشوم
  • من هیچ ترسی از لاغر شدن ندارم چون میدانم وایمان دارم که راهم درست است وصد درصد لاغر میشوم
  • این افکار مثبت کمک میکند تا ترسی از لاغر شدن نداشته باشیم

بیایم دو کره را در ذهن خود تصور کنیم یک کره مثبت یک کره منفی این دو کره باید قابلیت ارتجاعی و کشش هم داشته باشند.

حالا ما بیایم افکار منفی را بیشتر وارد کره منفی کنیم این افکار منفی خودش از ترس ریشه می گیرد و هرچه افکار منفی را بیشتر وارد کره منفی بکنیم این کره به دلیل ارتجاعی بودنش بزرگ و بزرگتر میشود و حجم بیشری را در برمیگرید و کره افکار مثبت در مقایسه با آن کوچک میشود در نتیجه ترس ما به دلیل آن افکار منفی بیشتر میشود.

حالا اگر بیایم عکس آن عمل کنیم در کره مثبت فرمولهای درست و مثبت را پرکنیم افکار مثبت بیشتری را وارد آن کنیم تا این کره بزرگ و بزرگتر شود و کره منفی کوچک بماند حالا چه اتفاقی می افتد به واسطه افکار مثبت که بیشتر در ذهن جای گرفته ترس از لاغر شدن هم از بین میرود و ایمان به لاغر شدن در ما بیشتر می شود.

چرا ترس از چاق شدن باعث چاقی میشه اما ترس از لاغر شدن باعث لاغری نمیشه؟

وقتی فرکانس منفی ارسال می کنیم اتفاقات منفی باعث بروز همان اتفاق میشود خیلی سریعتر از اتفاقات مثبت رخ میدهد چون باور داریم و منتظر آن اتفاق هستم و این فکرها بستگی به اطلاعاتی است که در طی سالها کسب کردیم حالا به صورت تجربه برای خودمان یا تجربه دیگران

فرقی برای ذهن ندارد که این اطلاعات مربوط به چه کسی یا چه چیزی است و این مسیر از قبل در ما بواسطه این اطلاعات در ذهن ما وجود داره برای همین داده است که ما باور و انتظار وقوع افکار منفی را داریم و انباشتگی اطالاعات منفی این انتظار را برای ما بوجود میآورد و ما پاسخ ارسال منفی را از جهان هستی میگیریم
حالا در پروسه چاقی ولاغری هم به همین شکل ذهن عمل میکند و ارسال فرکانس ترس از لاغر شدن مانع لاغری می شود.

چون ما خاطرات و فرمولهای اشتباه را در ذهن ذخیره داریم و از قبل مسیرش در ذهن ما رسم شده ترس از چاقی هم مثل یک اهرم در این زمینه کمک میکند و جاقی را اول در افکار ما بیشتر میکند و بعدش در رفتار ما نشان داده میشود و در آخر جسم ما هم نمایشگر همان افکاری است که ترس از آن داشتیم و دارای یک جسم چاقتر میشویم.

پس این فرمول جدید را یاد بگیریم و وقتی در مسیر لاغری با ذهن هستیم نباید نگران چاقتر شدن باشیم و ترس از چاقتر شدن نداشته باشیم به بدن خود اعتماد کنیم وبه روش لاغری با ذهن اعتماد کنیم و هیچ ترسی از چاق شدن نداشته باشیم

باید فرمولهای چاقی را توسط فرمولهای لاغری جدید که اطلاعات جدیدی برای ماست کم رنگ کنیم تا فرمولهای لاغری پر رنگ شود.

زمانی که از ترس از لاغر شدن داریم چون اطلاعاتی در ذهن ما برای لاغر شدن درست وجود نداشته همیشه توجه ما به چاقی بوده و چاقتر نشدن حالا با تمرینات درست و آموزش صحیح لاغری با ذهن میتوانیم اطلاعات درست به ذهن بدهیم تا دیگر ترسی برای لاغر نشدن وجود نخواهد داشت و به راحتی لاغری را به سمت خود جذب میکنیم

باید توجه به لاغری داشت و اطلاعات صحیح را جمع کنیم تا این اطلاعات در ذهن ذخیره شود و بعد طبق این اطلاعات ذهن نقشه ذهنی خود را براساس لاغر شدن بکشد و جهان هستی پاسخ خوب لاغر شدن را به ما بدهد یاد بگیریم ترس برادر مرگه اگر از چیزی بترسیم هیچ وقت نمیتوانیم آن مانع را در زندگی خود رد کنیم”

نوشته عالی و تاثیرگذار خانم سهیلا از هنرجویان دوره های لاغری با ذهن

از خوندن نظرات شما دوستان خوبم لذت می برم و خوشحالم که در جمعی آگاه و صمیمی حضور دارم

✍️ تمرین آموزشی 📖

برای انجام عالی تمرین اصلاح ترس از لاغر شدن توصیه می شود ابتدا توضیحات مربوط به چگونگی ایجاد ترس از لاغر شدن در ذهن را با دقت مطالعه کنید، سپس ویدیوی آموزشی را تماشا کنید و بعد از آن به سوالات مطرح شده در بخش نظرات به صورت شرح انشایی پاسخ دهید.

  • نگرش خود درباره ترس از موفقیت را بنویسید و چنانچه در زندگی خود مثال دارید آن را شرح دهید.
  • به نظر شما چرا ذهن ما تمایل زیادی به مرور ترس ها دارد؟
  • ترس از لاغر شدن چگونه در ذهن افراد چاق ایجاد می شود؟
  • چه میزان ترس از لاغر شدن را در خود مشاهده می کنید و اگر مثال درباره اقدام نکردن برای لاغر شدن به خاطر ترس از لاغر شدن داشته اید شرح دهید.
  • به نظر شما ترس از لاغر شدن چگونه مانع لاغری می شود.
  • لاغری با ذهن چگونه به شما کمک می کند تا مانع ترس از لاغر شدن را در ذهن خود اصلاح کنید.
  • از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.45 از 42 رای

https://tanasobefekri.net/?p=19497
127 نظر توسط کاربران ثبت شده است.
اندازه متن بخش نوشتن دیدگاه:

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار faridehhasani5455
      1399/01/10 00:21
      مدت عضویت: 1821 روز
      امتیاز کاربر: 23548 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 269 کلمه

      روز ۳۶ تکرار
      سلام استاد عطارروشن ودوستانم
      منم ترس های زیادی دارم که کم وبیش ،تونستم مهارشون کنم،ترس از مریضی،بی پولی،تنهایی،از دست دادن عزیزان،ترس از پیری ،ترس از چاقی ،ترس از چروک شدن صورت،سفید شدن مو ،،تقریبا ۱ماهه که ریزش موی شدیدی دارم ،واقعا از حجم زیاد ریختن موهام ترسیدم،موهام تقریبا نصف موهای ۲ماه پیشم شده،ما خانوادگی موهای پرپشت وفر وخوش حالتی داریم ،و قبلا هم اگر ریزش مو داشتم ،میدونستم دوباره رشد میکنه ،ولی ایندفعه غیر طبیعی میریزه وبیشتر اوقات موهامو میبندم که متوجه کم شدنشون نشم،با اینکه میخوام توجه نکنم ولی ،انقدر همه جا موهام ریخته ومیبینمشون وبازم بیشتر نگران میشم ،با این حال هی سپاسگذاری میکنم برای موهام ،با گوش دادن به این فایل میخوام به سیستم بدنم اعتماد کنم وبسپارمش به خودش،و بتونم بیخیال باشم تا حل بشه

      در مورد چاقی هم که مشخصه ماها از اول فرمول های چاقی در مغزمون داریم ،پس ترس هم داریم ومنم گاهی با خودم فکر میکنم که دوره تموم بشه ،نکنه دوباره برگردم واز این مدل نگرانی ها دارم ،که با گوش دادن به این فایل بازم بهتر میتونم کنترل کنم

      یه سئوالی که واسم پیش اومده اینه که ،،منکه همش میترسم از بدتر شدن مثلا مریضیم وگاهی بهش فکر میکنم ،خب طبیعتا جذبش میکنم ،،،حالا باید با توجه به این فایل ،اعتماد کنم به جسم و ذهنم وبذارم خودش ترمیم کنه خودشو ؟یا همراه باهاش روی باورهای سلامتی هم کار کنم؟ بدلیل اینکه ،حتما تو ذهن من باورهای مریضی وجود داشته که جذب کردم ،همینطور که برای لاغری داریم باورهای لاغری میسازیم وتمرین میکنیم ،برای بقیه موارد هم باید تمرین داشته باشیم
      ممنون میشم استاد مثل همیشه راهنمایی کنید ?

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار faridehhasani5455
        1399/01/12 01:13
        مدت عضویت: 1821 روز
        امتیاز کاربر: 23548 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
        محتوای دیدگاه: 133 کلمه

        استاد من هیچ وقت به مریضی فکر نمیکردم ولی متاسفانه ۲سال پیش دکترم بهم گزارشی داد که خوب نبود،اوایلش حالم خیلی بد بود ولی آروم آروم به مسیرهای خداشناسی کشیده شدم وتو اون مسیرها یاد گرفتم که بدن من فقط باید سالم باشه وبه مرور حال روحیم بهتر شد ومرتب تو مسیر ذهنی بهتری هدایت شدم ،بچه که بودم همیشه خانواده میگفتن دفترچه بیمه فریده هیچ وقت پر نمیشه ،همیشه خالیه وهمیشه سالمه وزبانزد فامیل بودم ،باورهای مریضی زیادی ندارم ،من فکر میکنم ،قبلا اون زمان هاییکه تو فشارهای روحی و ذهنی و مالی وعاطفی بودم ،بدنم خودتخریبی داشته
        بلخره گهگداری این افکار میاد به ذهنم ،با اینکه سریع با افکار امید بخش جایگزینش میکنم ولی یه اضطرابی در وجودم هست بعضی اوقات ،یه صدایی درونم میگه آروم باش تو بدنت سالم سالمه

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار faridehhasani5455
          1399/01/13 14:59
          مدت عضویت: 1821 روز
          امتیاز کاربر: 23548 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
          محتوای دیدگاه: 37 کلمه

          دقیقا همینطوره ،من توجه وتمرکزم روی اتفاقات نامطلبوب بوده ،قبول دارم ،،ولی همونطور که ذهنم منو برد با افکار واحساسم بسمت مریضی ،بازم میخوام با افکار واحساسم برم بسمت سلامتی وحال خوب
          ممنون از راهنمایی های به جاتون

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار faridehhasani5455
      1399/02/25 21:14
      مدت عضویت: 1821 روز
      امتیاز کاربر: 23548 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 287 کلمه

      روز ۸۰ تکرار
      سلام به همه
      این دومین باره برای این فایل کامنت مینویسم ولی یه حسی میگه الان با یه فرکانس متفاوتی هستی ومیتونی یه برداشت دیگه ای داشته باشی
      منم ترس های زیادی دارم وبنظرم این کاملا طبیعیه وبسته به نوع نگرش ما آدم ها ترس ها ونگرانی هامونم متفاوت تره
      امروز که فایلو گوش دادم یدفعه دلم خواست منم ترس از زیاد لاغر شدنو حس کنم ،انقد همیشه از چاقتر شدن ترسیدم وچاقتر هم شدم
      دقیقا راه ومسیر لاغری تو ذهن من وجود نداره ولی راه ومسیر چاقی بسیار زیاد ،برای همینه ترس از چاقی خیلی بسرعت منو میبره تو مسیر چاقتر شدن ،مثل زمانیکه از بی پولی میترسم وسریع وارد اون مسیر میشم بدلیل اینکه مسیر کمبود وفقر تو ذهنم از قبل ساخته شده
      از این به بعد باید مسیرهای تناسب اندام،ثروت،سلامتی،شادیو ترسیم کنم واستمرار داشته باشم تا اون مسیرهای دلخواهمو بسازم
      شنیدن موفقیت دوستان واطرافیانی که از طریق کنترل ذهن بهش رسیدن باعث میشه باورم قویتر بشه که برای اونا شد برای من هم میشود ،من یه دوستی دارم که از اینجور مسائل خبر نداشت ،۳سال پیش که من شروع کردم به انجام تمرینات ذهنی به ایشون هم اصرار میکردم که اونم بیاد تو مسیر وحتی فایل براش میفرستادم وبدلیل اینکه تو فرکانس تغییر نبودن نیومدن، چند وقت پیش ازم خواست چندتا فایل رایگان براش بفرستم وتا حدود زیادی هم خودم واسش ویس فرستادم ،فایلارو گوش داده بود وتمرین کرده بود ،الان بهم زنگ زد وگفت به یه خواسته م رسیدم اونم براحتی ،انقد خوشحال بود وذوق داشت ،یکمی باهاش صحبت کردم وبازم ازم خواست کمکش کنم ،منم خوشحال شدم ،با خودم تایید میکردم این قوانین وکار جهان هستیو که هر چی میخواییم میتونیم بهش برسیم وچقدر ذهن وجسم و روح من قوی خلق شده

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار faridehhasani5455
      1400/02/30 19:26
      مدت عضویت: 1821 روز
      امتیاز کاربر: 23548 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 1,508 کلمه

      گام ۷۲،، چرا ترس از لاغر شدن باعث لاغری نمیشود ،،سلام استاد و دوستانم ،،، موضوع مهم ترس ،،، از بچگی با کلمه ترس آشنا شدم ، یادمه اون زمانها مارو از پدرم میترسوندن ، منم با  تمام وجودم از پدرم میترسیدم ،وقتی شلوغ میکردم و به حرف مادرم گوش نمیکردم منو از دعواها و کتک های پدرم میترسوند ، یواش یواش ترس های من وسعت پیدا کرد ،من از تاریکی میترسیدم و هنوزم میترسم ،از حیوانات وحشی ،سوسک و بعضی حشرات میترسیدم و هنوزم میترسم ،از شکست مالی میترسم ،از جدایی و تنهایی میترسم ،از از دست دادن ها میترسم ،از چاقی میترسم ،از مرگ و بیماری خودم و عزیزانم میترسم ،از ترد شدن ،غم ،حوادث و خیلی چیزا میترسم ،،بیشتر  این ترس ها بخاطر باورهای درونی ما هستند ،اگر عقاید درونی من بر پایه ترس ها بنا شده باشه ،من مدام خواهم ترسید و با شکست های بیشتری مواجه خواهم شد ، بعضی مواقع هم ترس ها ،حرف هایی برای گفتن دارن ،،،، و ترس از چاقی ،یکی از بزرگترین ترس های من بوده که همیشه ازش فرار کردم و خواستم که با رژیم ،ورزش،دارو،دم نوش ،عمل وووو  خنثی ش کنم ولی به نتیجه ای که نرسیدم هیچ تازه ،حساستر هم شدم و جالبه هیچ وقت در اون دوران ،ترس من حتی کمتر هم که نشد بزرگتر هم شد و اون ترسه باعث شکست های پی در پی من در لاغر شدن و بیشتر کارهام شده بود ،از درون احساس ناتوانی داشتم و اون ترس به جنبه های دیگه زندگیمم آسیب زده بود ،مهم ترینش عزت نفسم بود که اعتماد بنفسمو تحت شعاع قرار داده بود و وقتیکه از درون احساس خوبی نسبت بخودم نداشتم و خودمو و توانایی هامو باور نداشتم نمیتونستم زندگی موفقی هم داشته باشم ،پس ترس از چاقی ،خودش به تنهایی کافی بود که منو ضعیف و ناتوان کنه ،حالا ترس های دیگه هم بهش لینک میشد که کارهارو برام سختر کرده بود ،،، بر اثر بودن در رژیم ها و متدهای متنوع ،ذهن من ترسو شده بود ، اتمام  همه  اونها هم که برگشت وزن بود ، پس مدام این سئوالها برای من تکرار میشد که آیا این رژیمه برای من اثر گذاره؟ نکنه لاغر نشم ،،دوباره چاقیم برنگرده ،،،یعنی من تا آخر عمر باید تو رژیم باشم ؟پس تکلیف تمام اون خوراکی هاییکه دوست داشتم بخورم و نتونستم چی میشه ؟ من چه ورزش هایی انجام بدم که زودتر لاغر بشم ؟ ووووو  و یه عالمه سئوال که هر کدومش در مغز من هر روز میچرخید و من ناامیدانه به تکرار کردن رژیم ها ادامه میدادم ،،، دقیقا ما موظفیم برای ذهنمون مشخص کنیم که این روش لاغری با ذهن کاملا متفاوته ،من همین الان مجدد برای ذهن خودم برای چندمین بار شرح میدم که ذهن عزیزم‌،این روش با تمام اون رژیم ها فرق داره ،اینجا ما در حال ساختن ریشه ها هستیم ،یعنی داریم از بن و ریشه ،آلودگی های درونیمونو خالی میکنیم و بعد بذرها و فرمول های متناسب کننده رو میکاریم ،یعنی من و شخصیت من الان و بعد از این ربطی به گذشته من نداره ،فرمانهای مغزی من شکل فرمانهای مغزی یک شخص لاغره ،مگه یک شخص متناسب مدام از خوردن و لاغر نشدن و چاق شدن میترسه ؟ نمیترسه ،اصلا این افکار مال اونها نیست ،، کار کردن در این دوره داره بازدارنده های ذهنی مارو شناسایی میکنه ،داره حمله میکنه به سنگر دشمن و نابودشون میکنه ،وقتی فرمولهای چاق کننده در من نیست و کمرنگ شده ،آخه چرا باید مدام بترسم از چاق شدن ؟ پس باید کاملا هوشمندانه به خودم هر روز یادآوری کنم که من در حال ساخت خود جدیدی هستم که فرمولهای ذهنیشو خودم دارم میسازم پس نگران نباش و به راهت ادامه بده ،،، من مطمئنم که وقتی نقشه های ذهنیم ساخته بشه که همین الان هم ساخته شده فقط باید محکمتر بشن ،من بخوام نخوام لاغرو لاغر خواهم شد ،همونجوری که وقتی نقشه های چاقی در ذهن من ساخته شد من خودبخود چاق شدم و کار خاصی نمیکردم ،،من به این روش ایمان دارم ،چونکه کارایی ذهنو خوب میشناسم و چونکه من با کمک ذهنم در قسمتهای مختلف زندگیم تونستم جواب های قوی بگیرم (سلامتی ،روابط،پول،موقعیت های خوب ) میدونم برای لاغری هم جواب میده و جواب هم داده و من خودم یکی از بچه های شگفتی سازم ولی میخوام که بیشتر از این متناسب بشم و در این راه ادامه خواهم داد ،واقعا که  لاغر شدن از طریق ذهن آسونترین کار دنیاست ، دیروز داشتیم با دوستم از جایی برمیگشتیم بهش گفتم ،ما چقدر خوشبختیم ،هر چیزیو میخواییم با کمک ذهنمون بدست میاریم ، الان چقدر راحتیم ،رژیم نداریم ،غم چی بخورم چی نخورمو نداریم ،لاغر میشیم  ،از  چاق شدن نمیترسیم یا حداقل خیلی کمتر شده ،هر وقت دلمون خواسته شام رستوران رفتیم ،نهار رستوران رفتیم ،هر چی دلمون خواسته خوردیم ،تو سفرهامون ممنوعیات و محدودیت  غذایی نداریم ، اگر قبلا بود منکه شام تعطیل بودم ،غذام باید خاص و رژیمی و آبپز بود ووووو  و چقدر خدارو شکر کردم برای آشنا شدنم با استاد عزیز و این روش ،،،باید انقدر با خودمون صحبت کنیم و تغذیه مناسب به ذهنمون بدیم که اون اطلاعات قدیمی در ما کمرنگتر بشه ،،دیروز که در موقع استراحت تمرینه یک اجرای رقص با دوستانم نسشته بودیم و چای و بیسکویت میخوردیم ،یکی از دوستانم بهم گفت فریده من تو رژیم سخت هستم و نیاز دارم حتما حتما ۵ کیلو دیگه اضافه دارم کم کنم ،بهم گفت تو چند کیلو لاغر شدی ؟ گفتم روش ما وزن کشی نداره ،فقط آرامشه و تغییر و لاغر شدنه ،،تعجب کرد گفت پس از کجا میفهمید چقدر لاغر شدید ؟ گفتم مهم رضایت من از خودمه ،در ضمن بر اساس تجربیات قبلی من از لاغر شدنم و سایزی که داشتم ،الان فکر میکنم ۱۵ کیلو رو کم کرده باشم ،،انگار داشتم داستان تعریف میکردم ،باور نکرد گفت نه من باید خیلی زود ۵ کیلو کم کنم 😊 اونجا بود که کلی از خودم راضیتر شدم ،،بنده خدا ناراحت بود میگفت چرا سالنمون ترازو نداره که ما مدام خودمونو وزن کنیم 😄 نمیدونه ما یکسالو نیمه کابوس ترازو برامون تمام شد و رفت ،،وقتی تو مسیر لاغری با ذهن هستیم باید مطمئن باشیم بهش ،مثلا وقتی میخواییم بریم اصفهان و از جاده ای که توش هستیم مطمئن شدیم ،دیگه مدام شک نمیکنیم ،مسیرو میریم و میدونیم چند ساعت دیگه اصفهانیم ، تو مسیر لاغری با ذهن هم باید قدرتمندانه ادامه بدیم به پشت سرمون نگاه نکنیم فقط بریم و جاده محکمی بسازیم ،مسیر ذهنی بسازیم مثل همون مسیر ذهنی چاقی ،،البته زمان میبره ،صبر میخواد ،آرامش میخواد ،اعتماد میخواد ،عشق میخواد و بدونیم که مادر تمام موفقیت ها تکرار و استمراره  ،،در اصل ترس ما از چاقی بخاطر شکست های قبلیمونه ،انقدر قبلا شکست خوردیم که اعتماد نداریم ،ذهنمون میگه بازم لاغر میشه و برمیگرده ،هر چقدر تجربه شکست داشته باشیم ترس هامون بیشتره ،ولی باید هر روز به خودت بگی که من الان در مسیر صحیحی هستم که قبلا بوسیله هزاران نفر و همچنین خودم تست شده ،یعنی من خودمم نتیجه گرفتم ولی منفی باف من میخواد منو متوقف کنه از ادامه دادن و میخواد ناامیدم کنه ،نباید تغذیه ش کنیم ،تغذیه ش چیه ؟ دل به دل منفی بافمون دادنه ،بهش گوش دادنه ،تحت تاثیر منفی باف قرار گرفتنه ،باید با خودمون مرتب صحبت های خوب و مطمئن کننده داشته باشیم ،مدام موفقیت های قدیم و جدیدمونو به خودمون یادآوری کنیم ،بگیم که ما چقدر قوی بارها کارهای بزرگ انجام دادیم ،ما بارها لاغر شدیم حتی با روش اشتباه ،ما تونستیم رانندگی یاد بگیریم ،ما تونستیم ورزشیو یاد بگیریم ،ما تونستیم خونه دار بشیم ،ماشین بخریم،تونستیم دوچرخه سواریو یاد بگیریم ،تونستیم زبان دومیو یاد بگیریم ،تونستیم سفرهای عالی بریم ووووو و گفتن این موفقیت ها مارو به مسیر موفقیت های بیشتر هدایت میکنه ،،،باید به خودمون بگیم که ما همونی بودیم و هستیم که بارها شکست خوردیم و چاق شدیم ولی شجاعانه مجدد اقدام کردیم ،ما همونی هستیم که ۱۵ ماهه هر روز فایل گوش دادیم ،خوندیم ،نوشتیم و خواستیم که تغییر کنیم ،این نشون میده ما با ۹۰ درصد آدم ها تفاوت داریم پس جواب متفاوت مال ماست ،زندگی راحتر با قوانین عالیتر حق ماست ،ما اگر خودمونو و عملکردهامونو متفاوت ببینیم ،جهان هم مارو خاص میبینه ،اونوقت به  موقعیتهای عالیتر هدایت میشیم ،ما که از همون مسیرهای قبلی نمیریم  ،پس ما لایق رسیدن و تجربه کردن بدن زیبا هستیم ،اگر ما متناسب نباشیم کی باشه ؟   خدارو شکر میکنم که با هر بار گوش کردن و نوشتن ،این باورسازی ها در من محکمتر میشن و من قویتر با حال بهتر از مسیرم لذت میبرم ،،،  اگر محتویات ذهنی ما بیشتر بسمت منفی ها باشه ،ما به همون سمت ،کشش بیشتری داریم ،یعنی مسیرش از قبل برامون وجود داره برای همین راحتر لیز میخوریم در مسیر شکست بیشتر ،قبلا راه چاقی برامون ساخته شده ،پس کار سختی نیست که بخواییم برگردیم به چاقی ،،در ما مسیر لاغری مسدود شده بوسیله افکار و شنیده و قبول کردنشون ، ،پس ما بسمت باورها و عقاید خودمون کشیده میشیم ،حالا افکار و مسیرهای قبلی خوب نیست و نبوده ،عوضش میکنیم و مجدد راه جدید برای خودمون میسازیم و در مسیر جدید ،خود جدیدی میسازیم و لذتشو میبریم😊

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 30 از 6 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریده حسنی
      1400/08/10 17:16
      مدت عضویت: 1821 روز
      امتیاز کاربر: 23548 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,514 کلمه

      روز ۳۶ تکرار 

      سلام وقت همگی بخیر 

      چرا ترس از لاغر شدن باعث لاغری نمیشود

      در تمام سالهایی که چاق بودم ترس های زیادی داشتم ،بغیر از چاقی ترس های دیگه هم که از نوع زیادش همیشه همراهم بود 

      ولی ترس چاقی دوش به دوش من حرکت میکرد و منو رها نمیکرد، ترس از چاقی بیشتر ،ترس از لاغر نشدن ،ترس از خوردن،ترس از چجوری لاغر بمانم ؟ ترس از شام خوردن ،ترس از شیرینی ،نون  برنج خوردن ،ترس از مسافرت رفتن،ترس از مهمانی رفتن ،ترس از رستوران رفتن

      در واقع تمام وقت من در ترس های مختلف بودم ، روزی ۳ وعده باید غذا میخوردم ، چه رنجی میبردم از اینکه چی بخورم؟ چیارو نخورم ،چقدر بخورم ،آیا بخورم؟ اگر بخورم چاق بشم چی ؟ 

      روزی ۳ وعده اینجور افکار ترس آلود وارد مغزم میشد ،حالا اگر مهمونی،مسافرت و رستوران میخواستم برم که از قبلش باید چند روزی برنج و غذاهای بقول خودم سنگین و چاق کننده نمیخوردم تا چند روز بعدشم باید تاوان پس میدادم بغیر از ورزش و پیاده روی که برای من بصورت تنبیه در آومده بود اگر یه شب شام مهمون بودم باید تا ۱ هفته خودمو رنج میدادم و ورزش های سخت انجام میدادم

      در انتهای تمام اون برنامه ریزی های استرس آور من همچنان توپر بودم و ترسان ، هیچ لذتی از خودم و زندگیم نمیبردم و غذاهارو دشمن خودم میدونستم 

      یکی از مهمترین ترس هاییکه داشتم ترس از لاغر نشدن بود که اون چند سال آخر رژیمم که هر کاری میکردم دیگه لاغر نمیشدم به این نتیجه رسیده بودم که من توانایی لاغر شدنو ندارم و  چربی هام سفت و کهنه شده و کاری از دست من بر نمیاد،بقول یه کارشناس ورزشی میگفت چربی شما قهوه ایه برای همین لاغر نمیشید ،دوست دارم پیداش کنم بزنم تو سرش بگم دیدی من با همین چربی هام لاغر شدم ،الکی اطلاعات غلط تو مغز مردم نکنید 

      اون زمانها ،تسلیم تسلیم چاقی شده بودم و قدرتو از خودم کامل گرفته بودم ، پذیرفته بودم که باید تا آخر عمر چاق باشم و این طبیعیه برای من ،اگر لاغر میبودم برام غیر عادی بود

      الان که‌ به اون روزا فکر میکنم حس میکنم درون افکار چاق کننده قوطه ور بودم ،حس آلوده بودن ،حس گنگ بودن ،آخه بدن و وجود ما کاملا معنویه و بیسش لاغریه ،وقتی اونهمه آلودگی و فرمول های مخرب بهش آویزون بوده ،حال خودشم بد میشده ،آخه از اصلش دور شده بوده و دست و پا میزده که بره بسمت ذات الهیش که سلامتی و تناسب و خوشحالیه 

      اینهارو اون روزا بلد نبودم برای همین در ترس های چاقیم و لاغر نشدنم غرق بودم و اون ترس ها هنوز هم در وجودم هست ،هر چند داره کمرنگ میشه ولی حسی که از ۸ یا ۹ سالگی  با من بوده  باید زمان بذارم تا اونها کم جون بشن 

      استاد مثال قشنگی زدن اینکه ما کره منفی مغزمونو پر کرده بودیم از چاقی ،ناتوانی،نشدن ها،ترس ها،زشتی،چربی ،لباس های تنگ ، بدن گوشتی ،غذاها هیولا هستن، بترس از شیرینی و فست فودها وووو

      ما هم اون وقتا دل به دل منفی بافمون میدادیم و کره مثبتمون خالی خالی بود ،تازه تو این دوره ها یاد گرفتیم مخزن مثبتمونو پر کنیم 

      بماند که ما هم خودمون به منفی بافمون کمک میکردیم هم میرفتیم با دیگران فقط حرف چاقیمونو میزدیم و حرص میخوردیم ،نمیدونستیم داریم مخزن چاقیمونو  پرتر میکنیم 

      الان که داشتم مقاله استادو میخوندم به خودم گفتم بیا مثل بعضی روزا که با خودت در مورد باور سازی های لاغری صحبت میکنی ،بیشتر در موردش صحبت کن ،یعنی فقط اکتفا نکن به فایل و نوشتن ،مثلا وقت هایی که حتی ۵ دقیقه آزادی، در مورد لاغری صحبت کن مثل همون وقتاییکه میری برای پیاده روی و با خودت صحبت میکنی ،هر چند من حتی لحظه خالی ندارم و گوشیمو با خودم در حین فایل گوش کردن تا سرویس بهداشتی هم میبرم 

      و باید مدام به خودم بگم که آره الان راه و روشم تغییر کرده ،اون وقتا جسممو تحت فشار گذاشته بودم الان ذهنمو دارم پر میکنم از لاغری و محاسنش ،در واقع کفه ترازوی لاغریو سنگین تر کنم یا همون کره مثبتمو قویتر میکنم وقتی این کره بزرگتر بشه کره منفیو منهدم میکنه مثل همون موقعا که کره مثبت منهدم شده بود

      باید مدام منطق بیاریم برای ذهنمون که بپذیره این دفعه با روش های قبلی خیلی فرق میکنه ،الان داریم با نقشه میریم جلو  ،قدم به قدم چک میکنیم و مسیر درستو پیدا میکنیم ،ایندفعه با مسیریاب داریم میریم ،گم نمیشیم ،نترسیم ، فقط همین راهو ادامه بدیم 

      بیاییم از محسنات این روش بگیم که ببین فریده الان نزدیک ۲ ساله داری کیف میکنی ،هر چی دوست داشتی خوردی ،رژیم نداری،براحتی مسافرت میری،لاغر شدی،رستوران میری،سایز ۴۲ میپوشی،سبکتر شدی ،اعصاب و روانت چقدر حالشون خوبه، ترس چاقی نداری،سواد لاغر شدنو بصورت آکادمیک داری میگذرونی ،آگاهتر شدی ،شخصیت افراد متناسبو بدست آوردی ،اعتمادبنفست بالاتر رفته ووو

      پس صحبت کردن در مورد متد لاغری با ذهن بما کمک میکنه شک و تردیدها کم بشه و بتونیم راحتر ادامه بدیم ،هر چقدر در این مسیر صدای منفی باف کمرنگتر باشه بهتره ،حالا باید چند تا  فکر جایگزین برای منفی بافمون داشته باشیم 

      مثلا منفی باف میگه ببین تو که خیلی وقته سایز کم نکردی ،ما بگیم اشکالی نداره تو مسیرش هستیم ،مگه میخواییم بریم سوپر مارکت محلمون از خونمون میپریم تا سوپر مارکت؟ نه لباس میپوشیم ،از خونه خارج میشیم یه مسیریو میریم و بعد میرسیم به سوپرمارکت ،الان هم در مسیریم 

      یا اگر گفت تو چرا تغییر نمیکنی ؟ بهش بگیم من مثل گیاه بامبو هستم یه مدتی توی زمینم بعد که مغذی شدم یدفعه رشد های متری خواهم داشت 

      یا بگیم ،سایز من سایز استاندارد جهانیه ،اصلا از این به بعد سایز استاندارد جهانو از سایز من اعلام میکنن ،خیلی هم عالی م و بی نقص 

      بلخره باید درونو آروم کرد تا مراحل لاغر شدن در ما انجام بشه و دست انداز هارو از بین برد 

      من چند وقتیه دارم به این فکر میکنم که من چه گنج هایی در درونم دانلود کردم و هنوز هم دارم این کارو انجام میدم ،حالا چه در لاغری با ذهن چه در جنبه های دیگه ، به خودم میگم فریده آدم ها نمیدونن که من یه گنجی هستم که دست و پا در آوردم و بزودی شخصیت های جدیدم یکی پس از دیگری رشد میکنند و مثل درخت بامبو نمایان میشن ، چقدر به مهم بودن خودم فکر میکنم ،اینکه افکارم چقدر خاص و مهم هستن و مدام به خودم یادآوری میکنم که من متفاوتم و من با گذشتم خیلی فاصله گرفتم

      اینهارو مرتب به خودم میگم تا کره مثبت درونم پر و بزرگ بشه ،چونکه میدونم قبلا مخصوصا دوران کودکیم ،پیش نویسم ،پر است از انواع و اقسام القاب ناراحت کننده و مموری تضعیف کننده تو همه جنبه ها ،پس خودم هر روز به خودم میگم که تو بینظیری تو ارزشمندی،قدرتمندی،توانمندی 

      قبلا که از چاقی میترسیدیم و چاق میشدیم چونکه مخزنمون پر بود از چاقی ،از چاقتر شدن هم میترسیدیم ،اگر به لاغر شدن فکر میکردیم ولی نمیترسیدیم  چونکه مخزن لاغری ما خالی بود ،از چیش میترسیدیم ،چاه خشک بود ، برای همین ترسی وجود نداشت ،ما دربدر دنبال لاغری بودیم ،معلومه ازش نمیترسیدیم ،تازه اگر میدیدمش بغلش میکردیم و قربون صدقش میرفتیم 

      حتی قطره ای از لاغری هم میتونست مارو سرمست کنه ،ترسی نداشتیم ،ولی تا دلمون بخواد از سر سوزن چاقی هم میترسیدیم و ازش فرار میکردیم ،اونم دنبالمون میدوید ،ما عاشق لاغری بودیم ولی وجود نداشت  

      مثلا منی که پر بودم از فرمول های چاقی معلوم بود که به چاقی که فکر میکردم میترسیدم و چاقتر هم میشدم ،چونکه من انتظاری جز چاق شدن نداشتم ، وقتی از بچگی مدام شنیده بودم فریده تپله ،چاقه ،ارثی و ژنتیک چاقه،استخون بندیش درشته ، شیر مادرشو زیاد خورده ،اشتهاش زیاده، چونکه سالمه زیاد میخوره 

      فکر نمیکنم اصلا جای خالی  در مغز من وجود داشت ،پره پر بود ،کیپ کیپ ، من ۴۰ سال بود از یه مسیر چاقی رفت و آمد کرده بودم ،قشنگ بلدش بودم ،حفظ بودمش ،توی خون من بود ، فکر نمیکردم جور دیگری هم برای من میتواند  اتفاق بیفتد 

      ما وقتی قبول کردیم که راهی نیست دیگه حتی بهش فکر هم نمیکنیم ،منم باور کرده بودم که برای من  (  نمی شود  ) 

      در مغز ما پوشه ای به اسم لاغر شدن وجود نداشته ،مسیری نبوده که بخواییم بریم تو جاده ش ،برای همین برامون سخت بوده ،چونکه از قبل لاغر شدنو برای ما غیر قابل دسترس توضیح داده بودن ، پس ذهن ما حتی میترسیده که بهش فکر کنه 

      حالا داریم جاده لاغریو میسازیم ،این طبیعیه که اولش حتی تا مدت ها ذهنم جاده لاغریو به رسمیت نشناسه و بخواد از جاده قدیمی بره ،این دیگه به ما بستگی داره که مدام از جاده جدید برای ذهنمون تعریف کنیم ،از محاسن لاغر شدن بگیم ،لذتشو بیان کنیم تا ذهن ترغیب بشه بیاد تو مسیر جدید و حواسمون به منفی باف هم باشه 

      بصورت منطقی برای ذهنمون این متد رو توضیح بدیم و مطمئنش کنیم که این راه بهترین و آخرین ورژن برای لاغریه و ردخور نداره بدون برو برگرد لاغر خواهیم شد چونکه اصولیه ،تغییر محتویات ناخوداگاه ،ایمان داریم بهش و میدونیم برای رسیدن به هر آنچه دوست داریم اول باید برنامه شو در ذهنمون دانلود کنیم بعد اجرا خواهد شد 

      مسیرها در حال ساختن هستن و بزودی جاده جدید لاغری ما هم بصورت سفت و محکم افتتاح خواهد شد 

      خدارو سپاسگذارم برای این آگاهی عالی ،برای مسیرهای سلامت و تناسب  

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 18 از 4 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریده حسنی
      1400/11/16 23:51
      مدت عضویت: 1821 روز
      امتیاز کاربر: 23548 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,118 کلمه

      جلسه ۸۰ تکرار 

      چرا ترس از لاغر شدن باعث لاغری نمیشود 

      سلام و درود خدمت استاد گرامی و دوستان همراهم ،خدارو شکر میکنم برای داشتن یک روز دیگه 

      ترس یکی از موضوعاتیه که از بچگی تا الان باهاش آشنا هستیم ،از همون دوران که برای هر چیزی مارو ترسوندن ،این حس در وجود ما پر رنگتر شد ،بستگی داره به نوع تربیت خانواده و الگوها ،هر زمان خواستیم اطراف خودمونو کشف کنیم مدام بهمون گفتن دست به اون چیز  نزن میشکنه ،خراب میشه ،اونجا نرو میفتی و هزاران مثال برای هر کسی هست که موضوع ترس براش تداعی میشه 

      بزرگتر که شدیم ترس هامون هم بزرگتر شدن و هر چقدر بیشتر در اون ترس ها غوطه ور بودیم به ترس های بزرگتری هدایت شدیم و این چرخه ادامه داشت ،ترس از دست دادن ها ،ترس از شکست ،ترس از خوردن،ترس از تنهایی ،ترس از مرگ و پیری ،ترس از بیماری ،ترس از طرد شدن ووو

      و هرچقدر بیشتر ترسیدیم بیشتر تجربه  کردیم که بعد از مدتی ،بیس و زیر بنای افکاری ما پر شد از اضطرابهای نشات گرفته از ترس ها که اگر بخواییم در جزئیاتش خورد بشیم خیلی زمان بر و بد انرژیه ،فقط همینو بدونیم که تمام اون لحظاتی که داشتیم و داریم به ترس ها و اضطراب ها فکر میکنیم و اون افکار در ما احساسات ناخوبی بوجود میارن  در حال ترشح و ساخت مواد شیمیایی در بدن هستیم که کم کم به اون ها عادت کردیم و حالا اون مواد هر روز در بدن  ما تولید میشن که باعث بوجود اومدن حال بد در ما خواهند شد ،بلخره این مواد به مصرف کننده هم نیاز داره ،چه کسی بهتر از ما 

      و مهمترین ترسی که در افراد چاق بوده و هست ،ترس از چاقی بیشتر یا ترس از خوردن ،ترس از خوراکی های ممنوعه وووو

      که هر بار که با اون مواد خوراکی یا با ازدیاد وزن روبرو شدیم همون مواد شیمیایی در بدن ما تولید شده و میشه که باعث اضطراب و دلهره خواهند شد ،حالا این دلهره ها به دنبال دلیل هستن ،چه دلیلی راحتر و قابل دسترس تر از چاقی بیشتر ،پس مارو در مسیر چاق شدن بیشتر قرار میدن و با هر بار چاقتر شدنمون و مضطرب تر شدن ما ،اون مواد شیمیایی بیشتر تولید میشن و این چرخه هر روز و هر روز تکرار میشه 

      روبرو شدن با ترس یکی از راه های کم اعتبار کردنشه ،دیگه وقتی ترس در ما تولید شده یعنی خیلی مراحل قبل در ما شکل گرفته و حالا نباید این احساس مهم درونیو نادیده بگیری و قایمش کنی زیر فرش ،قبول میکنیم که ترسیدیم و اونو به رسمیت میشناسیم

      منم انسانم و پیش میاد که از خیلی چیزهاییکه در کودکی در من بصورت اصل و عقیده دراومده ،بترسم ،پس اول میپذیرم و میبینمش 

      مثلا من الان هم قبول میکنم که بعضی اوقات از روند لاغر نشدنم ترسیدم و به خودم گفتم چرا لاغرتر نمیشی ؟ در درون من پر از باورهای لاغر نشدنه ،طبیعیه که گاهی اون فرمولها عمل کنن ،مگه من روزانه چقدر باورهای جدید به خودم تزریق میکنم ؟ شاید یک ساعت ،در مقابل ۴۰ سال تزریقات کهنه قدیمی ،چیزی نیست و این ترس ها با بودن و تکرار کردنه که کمرنگتر میشه ،باید کفه ترازوی لاغری وجودم هم سنگین تر بشه که بتونه برابری کنه با کفه سنگین چاقی قدیمی 

      پس روبرو بشیم با ترسی که شاید گاهی بیاد سراغمون و بپذیرمیش ،اینها آفرینش های قدیمی خودمونه ،وقتی بپذیریم ،دیگه اذیتمون نمیکنن ،آره من قبول میکنم انسان هستم با تمام نواقصم با تمام ترس هام و خاطرات چاقی که داشتم ،من همینم 

      بعضی از ترس های واهی ما از تربیت و باورهایی که در کودکی تا بزرگسالی در ما ضبط شده برامون بوجود میاد ،مثلا ما به تکرار در ویدئو ها و آهنگ ها دیدیم و گوش کردیم که عشق یا وجود نداره یا اگرم باشه چندتا دونه است که اونها هم در آخر یا به مرگ ختم میشن یا به جدایی 

      و در ذهن ما ترس مخفی وجود داره که عشقی نیست یا اگرم باشه در آخر به جدایی و ناراحتی تموم میشه و این ترسه در درون ما هست برای همین ذهن مارو بسمت جاهای غیر امن نمیبره یا اگر ببره در انتها نتیجه میشه  مثل همون ، ویدئوهاییکه دیدیم و یک عالمه ترس هست که وارد زیر بنای هر کدومش که بشیم یه عالمه باورهای مخرب ازش میریزه بیرون 

      یا ترس از موفقیت و پولدار شدن که زیر بنای ترسش این بود که هر کی پولدار میشه یه کسی یا یه چیزیشو از دست میده و بارها اینهارو ما شنیدیم و مثال هاشو عینا دیدیم ،پس ذهن پر از ترس هایی بر پایه و اساس باورهاشه که طبق همون ها تصمیم گیری و انتخاب میکنه 

      اینکه از هر چیزی بترسی تجربش میکنی که در قبل زیاد شنیدیم همینه ،اینکه ما مدام از هر چیزی میترسیم یعنی توجهمون مدام روی همون ترس هاست و جهان تصور میکنه ما دلمون اون اتفاقاتو میخواد و این دقیقا برعکس خواسته ی ماست 

      ولی چونکه بلد نبودیم و آگاهی نداشتیم مرتب در مدار جذب ناخواسته ها قرار میگرفتیم ،حتی همین الان هم که یاد گرفتیم بیشتر اوقات خام و محو همون ترس هامون هستیم و انگار خوابیمو هر بار باید بتونیم از این خواب مغناطیسی بیدار بشیم و از پیش نویس های کودکیمون بیاییم بیرون ،بودن در همین مسیرها و تکرار پادکست ها و یادآوری موفقیت ها ،کمک میکنه از اون خود قدیم خارج بشیم که با خروجمون میتونیم وارد دنیای بزرگتر و زیباتری بشیم

      و حالا که میتونیم شناساییشون کنیم توانایی اینو داریم که از زیر یوق ترس های واهی بیاییم بیرون تا بتونیم آزادانه تر انتخاب کنیم 

      مثل زمانیکه از ترس های چاقی در اومدیم ،چقدر اون زمانها میترسیدیم که شب شام بخوریم ،چقدر میترسیدیم که بعد از غذا نخوابیم ،یا بعد از ورزش چیزی نخوریم ،یا ورزشمون کم نشه ،فراموش نشه 

      و حالا که دونه دونه شون شناسایی شدن ،ما از زیر فشار اونها خارج شدیم و دیگه مثل قبل رنج نمیبریم و بهتر و راحتر زندگی میکنیم 

      ترس از چاقتر شدن و لاغر نشدن یکی از معضلاتی بود که سالها درگیرش بودم ،هر روز بهم تاکید میکردن که مراقب باش داری چاقتر میشی ،اینو نخور ،اونو بخور ،شام نخور ،برنج و نون نخور ،زیاد نخواب ،سخت ورزش کن ،این قرصارو بخور و من میلیون ها بار شنیدم و گفتم چشم ،حتما این راهم امتحان میکنم ،ممنونم ،حتما این رژیمم میگیرم، باشه ،حتما از این به بعد رعایت میکنم وووو

      و هر بار که داشتم بهشون گوش میکردم و به راهکارهاشون فکر میکردم ،در حال ساختن مسیرهای محکمتر عصبی در مغزم میشدم و ترس های من بزرگ و بزرگتر میشدن که با هر بار ترسیدن چاقی در درونم بزرگتر و لاغری دورتر میشد و در کل لاغر شدن به یک رویا و سراب در من ایجاد شد 

      یادمه ۱۰ سالم بود و شام منزل دایی م بودیم وقتی همگی سر سفره نشستیم ،پدرم توی جمع بمن گفت تو بلند شو برو تو اتاق ،از این به بعد اجازه نداری شام بخوری ببین مثل بچه خرس شدی ،خجالت نمیکشی ؟

      اون شبو هنوز فراموش نکردم که چه به روز من اومد پیش اونهمه آدم ،که همگی میخواستن به من کمک کنن ،وساطت میکردن پیش پدرم و میگفتن حالا امشبو اجازه بده شام بخوره آخه مهمانه و از اون به بعد شام خوردن برای من شد یک مانع لاغری

      و اون ریتم زندگی من ادامه داشت ،یعنی جوری پدرم مواظبم بود که انگار مجرم دستگیر کرده بود ،تمام اون لحظاتی که بر من میگذشت حکم ساختن یک سلول یا فرمول چاقی در من بود که مطمئن تر میشدم که من ناتوانم و لاغر شدن اصلا مال من و بدنم نیست 

      تمام اون تحقیرها ،سرزنش ها و تخریب هاییکه اول از طرف پدرم و بعد از دیگران و جامعه و در انتها خودم شدم ،دونه دونه افکار منو بسمت چاقی ساخت و پرورش میداد و من ناآگاهانه خودمو به دست سرنوشت و افکار اطرافیانم سپرده بودم و تصور میکردم اونها دارن درست میگن و من تمام اون مشکلاتو دارم و مستحق لاغر شدن نیستم 

      از اونجاییکه مدام بهم برچسب کودن ،احمق و نفهم وووو میزدن من باور کرده بودم ،منکه چیزی نمیفهمم ولی اونا خوب بلدن و میفهمن و از همون جا بذر* من ناتوان* من بی عرضه* در من کاشته شد ،دیگه پذیرفته بودم من بی تقصیرم و وجودم بی عرضه است ،خدا خواسته من چاق باشم ،خلقت من چاق بوده ،وقتی بهم محکم و قوی گفتن تو ارثی چاقی دیگه پرونده لاغریو برای همیشه در مغز من بستن و دور انداختن

      و الان ۱۵ ماهه که دارم به خودم ثابت میکنم بابا فریده به خدا تو ارثی چاق نیستی ،خواست خدا چاقی نبوده ،تو بی عرضه نیستی ،چاقی و لاغری ربطی به توانایی نداره ، لاغری حق توست ،تو فقط ناآگاه بودی از حق و حقوق خودت ،همین 

      حالا باور کن که بیس بدن تو هم مثل همه افراد متناسب لاغر بودنه ،متناسب بودنه ،مثل مغزی که داری و طبیعیه ،مثل تنفسی که داری که طبیعیه ،مثل انرژی که داری که طبیعیه 

      تمام اون مسیرهایی که رفتیم مثل رژیم ،ورزش ،دم نوش و غیره ،باعث شدن که بذر نتوانستن بیشتر در ما شکل بگیره ،هر چقدر بیشتر در اون مسیرها شکست خوردیم بیشتر متوجه ناتوانی های خودمون شدیم 

      و حالا در مسیری هستیم که هر چقدر بهش ایمان بیاریم و باورش کنیم میتونیم ازش نتیجه بگیریم ،اصلا هر چیزیو که ما باور کنم برام پیش میاد ،همه چیز به پذیرش ما بستگی داره ،اگر این راه و مسیرو بپذیریم میتونیم ازش نتیجه بگیریم ،خیلی ها هستن که چاقن و حتی با این مسیرهای ذهنی هم آشنا شدن ولی چون قبولش ندارن ازش استفاده ای هم نمیکنن و این راه هارو مسخره میدونن ،پس همه چیز به باور کردن ما بستگی داره 

      مثل باور : لاغر شدن آسانترین کار دنیاست ،آیا من اینو باور کردم ؟  من قبلا باور داشتم که من کجا و لاغر شدن کجا ؟ لاغر شدن یک رویایی دست نیافتنی بود و حالا میخوام به خودم برای بار صدم بگم که اگر اون روزها لاغر شدن سخت بود چونکه مسیرم اشتباه بود ،اطلاعات اشتباهی وارد مغزم کرده بودم ولی الان دارم با دید دیگری به لاغری نگاه میکنم 

      اینکه لاغر بودن درسته ،صحیحه ،نه چاقی ،اتفاقا چاقی راه اشتباهی بوده که من به سختی گذروندمش وگرنه لاغر بودن که خیلی راحته ،من سالها خلاف جهت رودخانه شنا کردم ،من در مسیر چاقی بودم معلومه که قطره ای از لاغری اونجا نبوده که بخوام ببینمش 

      ولی الان میدونم که بیس بدنم لاغریه مثل همه آدم های متناسبی که باور کردن باید لاغر باشن ،عزت نفس یعنی من زیبا هستم و زیبایی ها مال من است و حق زندگی کردن دارم و میخوام از حقوق خودم لذت ببرم و الان اومدم که حقمو بگیرم ،حق لاغر بودنمو که ۴۵ سال نداشتمش 

      با انجام مراحل تنظیمات مغزی که جدیدا دارم فرمول ها و محتویات مغزمو تغییر میدم ،مطمئنم که به زودی لاغریو در آغوش میگیرم ،میدونم لاغر شدن مثل آب خوردنه چونکه بیس وجودی ماست و این افکار جدید من رو میبره به مسیرهای لاغر بودن ،فقط کافیه خودمو بسپرم به افکار و اطلاعات جدیدم و دست بکشم از اون ذهنیت های مخرب گذشته 

      همیشه این سئوال برام پیش میومد که چرا ۴ روز میرم مسافرت ۳ کیلو چاق میشم ولی ۶ ماه ورزش میکنم اون ۳ کیلو کم نمیشه ؟ و نمیدونستم چرا این اتفاق میفته  تا اینکه اینجا متوجه شدم 

      چونکه وجود ما پر از مسیرهای منفی و چاقیه ،ذهن هم که بر اساس بیس اصلی توجهات ما برنامه ریزی میشه ،پس طبق اون تمرکزات ،مارو میبرد به مسیرهای چاقی بیشتر و چونکه اون مسیرها پررنگتر وجود داشتن ،دیگه نیازی به مسیر دیگه ای نبود و ما اتوماتیک وارد اون جاده میشدیم 

      ما دوتا مغز داریم مغز خزنده و مغز جدید ،مغز خزنده که همون مغزیه که مال زمان هایی بوده که ما در برابر شکارها قرار میگیرفتیم ولی مغز جدید ما ،جاییکه اطلاعات جدید در اون سیو میشه ،وقتی با اتفاقی روبرو میشیم ،اگر در مغز جدید ما اطلاعاتی نباشه ،بدن خودبخود از مغز قدیم استفاده میکنه که کارایی اون به درد الان ما نمیخوره  

      فرقی نمیکنه چه اطلاعاتی در مغز جدید ما سیو باشه ،قبلا اطلاعات چاقی سیو بوده و الان میخواییم اطلاعات لاغری حابگزینش کنیم که  هر چقدر مغز جدیدو پر کنیم از اطلاعات جدید بجای اطلاعات قدیم ،اگاهی های جدید اجرا خواهند شد 

      با در دست داشتن اطلاعات لاغری که با گوش دادن به فایلها در ما ایجاد میشود ،دیگه جای نگرانی نیست ،چونکه به موقع مغز از اطلاعات لاغری استفاده میکنه که هر چقدر بیشتر تمرین کنیم بیشتر نتیجه خواهیم گرفت 

      خدارو شکر الان که در حال ضبط و دانلود اطلاعات جدید لاغری هستیم و ایمان داریم که به زودی درونمون پر میشه از خاطرات و مطالب و توجهات لاغری که مسیر و نقشه های ذهنی مارو میکشه و هدایت میشیم به زندگی پر آرامش تر 

      یعنی الان کسی حرفی از چاقی بزنه ،مغز جدیدم با باورهای جدیدم وارد عمل میشه ،اطلاعات جدیدم چی میگه ؟ هر آنچه که من در حال باور کردنش هستم رو اجرا میکنه ،پس نگران نیستم ،من درونمو درست میکنم ،بیرونم خودش درست میشود 

      خدارو شکر میکنم که همه چیز عالیه 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 13 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار faridehhasani5455
      1399/01/09 22:43
      مدت عضویت: 1821 روز
      امتیاز کاربر: 23548 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 13 کلمه

      چقدر نوشته تون عالی بود،منم میخوام فقط بخدا اعتماد کنم بعد به خودم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم